به کانال متن زیبا خوش آمدید...💚 تبلیغات پذیرفته می شود... سفارش تبلیغات: @BeautyText11
اگر واقعاً میخواهی کسی را بشناسی ببین با زیردستانش چطور رفتار میکند، نه با آدمهای همسطحِ خود ...
جی کی رولینگ
چقدر این جمله از کتاب "گفتگوهای اگزیستانسیال" به دلم نشست:
"در هر حال، یادتان باشد که یک شخصیت کامل
باید یک جو دیوانگی و کمی حماقت هم داشته باشد؛
چون در غیر این صورت آدم نمیتواند دوام بیاورد."
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم، که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد. ماریا… ماریا… و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
حالا ماریای کوچکش چهقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است… از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند… چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان زیبای ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند… کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای امن خود نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک «سلام»
از کتاب «ضد خاطرات» اثر سياستمدار فرانسوی، آندره مالرو
صدای آژیر جنگ
فریاد بلند بیگناهی است
که زیر چکمه جنون
درحال له شدن است...
با آرزوی سلامتی و ایمنی برای هموطنان عزیزمان و به امید آیندهای روشن برای کشورمان ایران...🤍
جنگ که تموم شه ازدواج میکنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود
شبیه تو.
نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده
ای سرزمین! کدام نسل، کدام چشمانِ بیخواب، طلوع آرامش را در تو خواهند دید؟
Читать полностью…آدم نمیدونه چقدر به یک مکان وابسته است تا زمانیکه از خونهش خداحافظی میکنه
Читать полностью…من تمام یهودیان را نخواهم کشت، برخی از آنها را زنده میگذارم تا آیندگان بدانند آنها چجور حیواناتی هستند.
آدولف هیتلر
- جنگ بشه از کشور میری؟
+ وقتی جنگل آتش گرفت، درختان فرار نمیکنند؛ حیوانات فرار میکنند!
ما اینجا ریشه در خاکیم...
ایرانِ عزیزم، مردم دلآهنینم...
در سختترین لحظات، همیشه ثابت کردهایم که امید را نمیتوان کُشت. ما مردمی هستیم که از دل خاکستر، دوباره برخاستهایم. دلت را قرص نگه دار؛ تاریکی رفتنیست، حتی اگر طولانی باشد.
جنگ پایان خواهد یافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى میماند آن مادر پیرى که چشم به راه فرزند شهیدش است و آن دختر جوانى که منتظر معشوق خویش است و فرزندانى که به انتظار پدر قهرمانشان نشستهاند نمیدانم چه کسى وطن را فروخت اما دیدم چه کسى بهاى آن را پرداخت...
محمود درویش
میترسم دوباره جنگ شود، کودکانمان در اسارت به دنیا بیایند، نام گلها را یاد نگیرند و استخوانهایمان به وطن بازنگردند.. من به شعورِ گلولهها شک دارم که زیبایی را بشناسند و تو را از زنان دیگر تشخیص دهند...
جواد گنجعلی بیتفاوتی در نور زرد
آدم باید کسی را برای زندگی انتخاب کند که وقتی دیوارها ترک برداشت، به فکر تعمیر باشد، نه فرار از زیر آوار.
پا برهنهها زاهاریا استانکو
اگر کسی خصوصیتی را در حد کمال داشته باشد به فکرش خطور نمیکند که آن را به معرض نمایش بگذارد.
«نعلی که صدا میکند حتما یک میخ کم دارد»
آرتور شوپنهاور در باب حکمت زندگی
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ.
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ...
(حلقههای ازدواج به جای مانده
از جنگ جهانی دوم)
من امیدوارم هنوز...
به صلحی که پشت پرده اتفاق میافتد، در قلب جنگ، وسط معرکه... و ما یکی از همین روزها، درست همانجا که هیچکس حواسش نیست، از دل هیاهوی بسیار، به سکوت میرسیم...
نرگس صرافیان
پیامی از آینده...
امروز ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ هست؛ جنگ تموم شده مردم برای شادی ب خیابان ریختند و میرقصند؛ تمام هموطنان به خانه هایشان بازگشتند و فعالیت روزمره خودشان را از سر گرفتند؛ آنها دگر فقط یک چیز میدانند، زندگی کوتاهاست و در لحظه زندگیمیکنند.
نمیدانم چه کسی وطن را فروخت
اما دیدم چه کسی تاواناش را داد.
محمود درویش
اَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ حُسْنَ الخاتِمَة
پروردگارا من از تو پایانی نیک میخواهم.
وقتی کسی را دوست داری، حتی اگر برود، هنوز هم بخشی از روزهایت با او سپری میشود.
مردی به نام اُوِه فردریک بکمن
کلمات همیشه اندکی از معنا را منتقل میکنند. بهترین چیزها را نمیتوان گفت، تنها میتوان در سکوت با آنها زیست.
هرمان هسه دمیان
هر چیزی که دیرتر از زمانش برسد دیگر هیچ معنایی ندارد. بعد از مرگ من گلها را دور بیاندازید؛ سنگهای قبر چیزی از دلتنگی نمیدانند.
جمال ثریا
مگر من از وطنم چه میخواستم به غیر از تکهای نان، گوشهای امن، جیبی با حرمت بارانی از عشق، پنجرهای باز که آزادی و عشق به من دهد. من چه میخواستم در این حد، که به من نداد؟
شیر کو بیکس
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنها هستید.
مارک تواین
چه تنهایی عجیبی! پدر خیال میکرد آدم وقتی در حجره خود تنها باشد، تنهاست. نمیدانست که تنهایی را فقط در شلوغی میشود حس کرد.
سمفونی مردگان عباس معروفی
کفشی که برای پای تو مناسب است، ممکن است پای دیگری را زخم کند. این ناعادلانه است که تمام دستورالعملهای زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم. همیشه آنچه در ذهن تو میگذرد اصل مطلق نیست!
اتوبوس سرگردان جان اشتاین بک
خستگی، وقتی عمیق باشد، نه خواب برطرفش میکند نه استراحت؛ فقط یک دلخوشی میخواهد.
یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی