onlyshear | Неотсортированное

Telegram-канал onlyshear - سرای شعر

8946

ارتباط بامدیر درتلگرام t.me/HOS_SE_IN فال حافظ👇 http://dl.payamneshan.com/Fal.html سرای شعر (شوریده دلان) گلچینی ازبرترین ونابترین اشعارکهن ومعاصربا زیباترین اهنگهای خاطره انگیز و موزیک ویدیوهای جذاب

Подписаться на канал

سرای شعر

🌟🔑[به دلیل درخواست مکرر شما برای اخرین بار لینک کانال ( VIP ) رو میذارم خواهشا دیگه کسی تو PV درخواست نکنه]

🎁 اینم لینکش برای آخرین بار👇


/channel/addlist/Hou7is9DXiNmODBk

👑این کانال امشب فقط رایگانه👆
پیشنهاد ویژه 🎁👇
@royal_silencemind

Читать полностью…

سرای شعر

آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب
بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی

چشمی به رهت دوخته‌ام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی

دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد
لیک از تو خوشم با کرم گاه‌ به‌ گاهی

تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی ....


شهریار

Читать полностью…

سرای شعر


دلم پایِ پیاده راهِ عشقت را به جان طی کرد



کنون گم گشته و آزرده در این ره گرفتار است

#مجتبی‌خوش‌زبـان


Читать полностью…

سرای شعر


در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم

حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم

ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم

صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم

سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم

مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم

همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم

ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم

گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

           حافظ

Читать полностью…

سرای شعر

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی


#حافظ

Читать полностью…

سرای شعر

اے بوے دوست! شب همہ شب در بر منی
یادِ مدامِ حافظهِٔ بسترِ منی
اے دوست! اے خیال خوش! اے خواب خوش‌ترین!
تا زنده‌ام، تو زنده‌ترین در سر منی
افلاڪ را بہ خاڪ، تو آموختے ز عشق
پرواز من تویے ڪہ تو بال و پر منی

آفاق جانم از تو سحر در سحر شده‌ست
اے مشرقِ من! اے ڪہ سحر گستر منی
بی‌نام تو مباد مرا نامه‌اے ڪہ تو
شعر مڪرّر همهٔ دفتر منی



#حسین_منزوی

Читать полностью…

سرای شعر

چقدر ساده به هم ریختی روان مرا
بریده غصّه‌ی دل‌کندنت امان مرا

قبول کن که مخاطب‌پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آن‌چنان‌که آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دَم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا

چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا


#امید_صباغ_نو

Читать полностью…

سرای شعر

با عرض سلام وقت بخیر محضر دوستان ارجمند وقفه چند روزه در ارسال پست بدلیل آسمانی شدن مادر مهربانم بوده 😭😭
و چند روزی هم شاید ادامه خواهد داشت
عذرخواهی بنده را پذیرا باشید سپاس از صبر و شکیبایی شما بزرگواران

Читать полностью…

سرای شعر

دلم را برده اما دل رُبایی را نمی داند
کسی را می پرستم که خدایی را نمی داند

تمام عمر پنهان کرده درخود حسن هایش را
چو طاووسی که هرگز خودنمایی را نمی داند

در آمد بعد عمری از پس ابر آفتاب عشق
ولی او قدر این بخت طلایی را نمی داند

مرا از بام خود پر می دهد هر چند می داند
که هرگز جلد معنای رهایی را نمی داند

بباریدابرهای تیره، باران درس شیرینی ست
به هر کس مثل او عقده گشایی را نمی داند

پس از یک عمر تنهایی به او بد جور دلگرمم
کسی چون کور قدر روشنایی را نمی داند

#جواد_منفرد
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر



انگشت‌های بیشتری می‌خواهم
تا با همه‌ی آنها به تو اشاره کنم
و فریاد بزنم
«این محبوب من است!»

#غاده_السمان

@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

دلم گرفته از این شهر بی در و پیکر
یکی بیاید و سنگِ صبور من بشود

از این تلاطم بی حدّ رود خسته شدم
کسی بیاید و تُنگ بلور من بشود

اگر شبی هوسِ رفتن و سفر بکنم
به بوسه ای شده، سدّ عبور من بشود

وَ "عشق" هم که مرا سال ها ندیده گرفت
خدا کند متوجّه حضور من بشود!

زهرا موسی پور

@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

آن نه عشق‌ست که از دل به دهان می‌آید
وان نه عاشق که ز معشوق به جان می‌آید

گو برو در پس زانوی سلامت بنشین
آن که از دست ملامت به فغان می‌آید

کشتی هر که در این ورطه خون خوار افتاد
نشنیدیم که دیگر به کران می‌آید

یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد
دیگر از وی خبر و نام و نشان می‌آید

چشم رغبت که به دیدار کسی کردی باز
باز بر هم منه ار تیر و سنان می‌آید

عاشق آن‌ست که بی خویشتن از ذوق سماع
پیش شمشیر بلا رقص کنان می‌آید

حاش لله که من از تیر بگردانم روی
گر بدانم که از آن دست و کمان می‌آید

کشته بینند و مقاتل نشناسند که کیست
کاین خدنگ از نظر خلق نهان می‌آید

اندرون با تو چنان انس گرفت‌ست مرا
که ملالم از همه خلق جهان می‌آید

شرط عشق‌ست که از دوست شکایت نکنند
لیکن از شوق حکایت به زبان می‌آید

سعدیا این همه فریاد تو بی دردی نیست
آتشی هست که دود از سر آن می‌آید

#سعدی
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

تصدقت
مستی چشمانت
عیارش چند است ؟
در خمخانه یشان مبهوت مانده ام
خمره ی آفتاب اند یا قاتل جان ؟
اینچنین دل را به تاراج برده اند
بگو از کدامین تبار قدیسه ی زایش نوری
در بارگاهت وعده ی دیداری بده
به وقت رویش گلسرخ ...


#یاسمن_احمدی

Читать полностью…

سرای شعر

🏴ایام سوگواری حضرت امام حسین علیه السلام ویاران شهیدش بر دوستداران آن حضرت تسلیت باد🏴

Читать полностью…

سرای شعر

سلام من مدیر کانالم میخوام ببرمتون بهترین کانالی ک در فضای مجازی دیدم

فوق العاده عالیه😍

/channel/eiinggg 👈
/channel/eiinggg 👈
/channel/eiinggg 👈

Читать полностью…

سرای شعر

گفتم به ره ببینم و دامن بگیرمش
کای رشک آفتاب جمال منیر تو

شهری بر آتش غم هجران بسوختی
اول منم به قید محبت اسیر تو

انعام کن به گوشهٔ چشم ارادتی
تا بندهٔ تو باشم و منت پذیر تو

صاحبدلی به تربیتم گفت زینهار
غوغا مکن که دوست ندارد نفیر تو

شاهد منجمست چه حاجت به شرح حال
در وی نگاه کن که بداند ضمیر تو


#سعدی

Читать полностью…

سرای شعر

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ای که بوی باران شکفته در هوایت
یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت

شد خزان به پایت بهار باور من
سایه بان مهرت نمانده بر سر من

جز غمت ندارم به حال دل گواهی
ای که نور چشمم در این شب سیاهی

چشم من به راهت همیشه تا بیایی
باغ من بهارم بهشت من کجایی؟

جان من کجایی کجایی که بی‌تو دل شکسته‌ام
سر به زانوی غم نهاده‌ام، به گوشه‌ای نشسته‌ام

آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا
مانده با نگاهی به راهی که می‌رود به ناکجا

ای گل آشنا بی‌قرارم بیا داد از این غم جدایی
داد از این غم جدایی ....

#قیصر_امین_پور

Читать полностью…

سرای شعر

.


ای سفر کرده، دلم بی‌تو بفرسود،بیا
غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا

سود من جمله ز هجر تو زیان خواهد شد
گر زیانست درین آمدن از سود، بیا

مایهٔ راحت و آسایش دل بودی تو
تا برفتی تو دلم هیچ نیاسود بیا

ز اشتیاق تو در افتاد به جانم آتش
وز فراق تو در آمد به سرم دود، بیا

ریختم در طلبت هر چه دلم داشت، مرو
باختم در هوست هر چه مرا بود، بیا

گر ز بهر دل دشمن نکنی چارهٔ من
دشمنم بر دل بیچاره ببخشود، بیا

زود برگشتی و دیر آمده بودی به کفم
دیر گشت آمدنت، دیر مکش، زود بیا

کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن
کم نشد مهر من از دوری و افزود، بیا

گر بپالودن خون دل من داری میل
اوحدی خون دل از دیده بپالود، بیا



اوحدی

Читать полностью…

سرای شعر

هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد

از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت
به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود

در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند
تا ابد سر نَکشَد، وز سرِ پیمان نرود

هرچه جز بارِغمت بر دلِ مسکینِ منست
برود از دلِ من وز دلِ من آن نرود

آنچنان مِهرتوام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود، از دل و از جان نرود

گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است
درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود

هرکه خواهدکه چوحافظ نشودسرگردان
دل به خوبان ندهد وز پِی ایشان نرود

#حافظ

Читать полностью…

سرای شعر


می‌سوزم  از فــراقت  با دیدگانِ تر من

هم آبم  و هم آتش دریـای  شعله‌ور من

چشم  انتظاری من شب  را سیاه‌تر کرد

از بس ستاره چیدم از شام تا سحر من



سعید -بیابانکی
‎‌‌

Читать полностью…

سرای شعر

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

#حافظ

Читать полностью…

سرای شعر

سلام دوستان عزیز و گرامی وقت بخیر از ابراز همدردی همه شما بزرگواران از صمیم قلب سپاسگزار و قدردانم همیشه شاد و سلامت باشید انشالله❤️

Читать полностью…

سرای شعر

شعله ای خاموش گشت و خانه ای بی نور شد

گوهر ارزنده ای پنهان به خاک گور شد

مادری شایسته از این عالم ناپایدار

چشم خود بربست و از چشم عزیزان دور شد

Читать полностью…

سرای شعر

🌱

من دوست دارم ‌با تو بودن زیر باران را
پرسه‌زدن در کوچه‌های خیس تهران را

هرشب که تنها می‌شود آغوش ‌سردم ‌باز
من دوست دارم بوسه‌های داغ پنهان را

خیره به چشمت می‌شوم هر بار می‌خندی
من‌ می‌پرستم آن نگاه گرم خندان را

چون آیه‌های وحی می‌ماند نگاه تو
اعجازِ چشمت می کند تفسیر، قرآن را

وقتی که مهمان خیالت می‌شود یادم
ای کاش گاهی هم بپرسی حال مهمان را

عهدی که بستی با دلم آیا به یادت هست؟!
شاید فراموشت شده آن عهد و پیمان را

رفتی و تنهایی شده هم‌صحبتم این جا
می‌گیرم‌ آخر یک شب از عشق تو تاوان را


باید رها گردم از این زندان دلتنگی
طاقت ندارم من حصار تنگ زندان را

عاشق شدن ‌اصلا به مثل ما نمی‌آید
هرگز نخواهم عشق های سست بنیان را

دیگر نمی‌خواند کسی شعر بهارم را ....
بعد از تو می‌خوانم فقط شعر زمستان را !


آنجلا راد
@onlyshear

.

Читать полностью…

سرای شعر

آدم ها به همان سرعت که
آمده اند، میروند
تنهایی ات را محکم بچسب
اینجا کسی
به زانوهای در آغوش کشیده ات
حسادت نمیکند...


#علیرضا_بدیع
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

دیدی دوباره روی دلم پا گذاشتی
این مرد را نیامده تنها گذاشتی

مانند کوچه ای که مسیر عبور توست
در من قدم زدی و مرا جا گذاشتی

ماهی شدم که غرق تو باشم ولی مرا
با تنگ در مقابل دریا گذاشتی

هر کار کرده ام منو تو ما شود، نشد
یک خط فاصله وسط مـــ ــ ـــا گذاشتی

گاهی دلم خوش است مرا مثل شوکران
شاید برای روز مبادا گذاشتی

در را اگر چه پشت سرت بسته ای ولی
شکر خدا که پنجره را وا گذاشتی

#سورنا_جوکار

@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

.


تا جرعه ای ز خون دلم نوش می کنی
مستانه ، عهد خویش فراموش می کنی

آن شمع مهر را که به جان برفروختم
از باد قهر ، یکسره خاموش می کنی

هر دم مرا به بوی دلاویز موی خویش
از دست می ربایی و مدهوش می کنی

ترسم که همچو طبع تو سوداییم کند
این طره ای که زیب بر و دوش می کنی

راز نهان عشق خود از چشم من بخوان
تا چندش از زبان کسان گوش می کنی

گر یک نظر به جوش درون من افکنی
کی اعتنا به خون سیاووش می کنی

ای ماه !‌ رخ مپوش که چون شب ، دل مرا
در سوگ هجر خویش ، سیه پوش می کنی

ما را که بر وصال تو دیگر امید نیست
کی با خیال خویش همآغوش می کنی

گفتار نغز سایه ی ما گرچه نادر است
اما به از دری است که در گوش می کنی


#نادر_نادرپور
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

خروشان کرده یادت جانِ این دریای غمگین را
از اینجا دور کن قدری تلاطم‌های غمگین را

زمستان می‌شود پیوسته بی گرمای آغوشت
بیا وقتی نمی‌خواهد دلم سرمای غمگین را

برایم بار دیگر روزگاری سخت می‌خواهی
دگرگون کن کمی امروز یا فردای غمگین را

غم انگیز است وقتی غرق در ابیاتِ دلگیرم
کمی احساس کن در شعر من معنای غمگین را

خیالی سخت دارد روز و شب این ذهنِ پر حسرت
خودت از لحظه‌هایم دور کن رویای غمگین را

#مهدی_ملکی

Читать полностью…

سرای شعر

هر موقع حس کردید
به حال خوب نیاز داری
بیا اینجا😍😍

سریع عضو شید تا پاک نشده 👆😱😱

Читать полностью…

سرای شعر

دیوانه‌ی یارم من و بر کس نظرم نیست
مشغول خودم، وز همه عالم خبرم نیست

من مستِ دل‌آشفته‌ام ای همدمِ مُشفق
خارم مکِش از پای که پروای سرم نیست

زخمی بُود از عشق، به هر مو که مرا هست
با این‌همه از عشقِ نکویان حذرم نیست


#اهلی_شیرازی
@onlyshear

Читать полностью…
Подписаться на канал