bolbolibargegoli1397 | Неотсортированное

Telegram-канал bolbolibargegoli1397 - بلبلی برگ گلی

-

شعر، داستان، متن های ادبی و نقیضه پردازی و......

Подписаться на канал

بلبلی برگ گلی

عید هر کس
آن مهی باشد
که اوقربان اوست ...


مولانای جان
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

زاد روز محمد رضا عبدالملکیان
شاعر نام آشنای معاصر

خاطره‌ها
گاه و بی‌گاه می‌آیند
کنارم می نشینند
می‌خندند
گریه می‌‌کنند
اما پیر نمی‌شوند

محمدرضا عبدالملکیان
***

خلاصه‌ی همه‌ی بهانه‌ها این است؛
توازیادم نمی روی!

محمدرضاعبدالملکیان
***

وبه قول محمد رضا عبدالملکیان:
برای همه‌ی ما
همه‌ی روزها فراموش می‌شوند،
به جز همان یک روز
که نشانی آن را به هیچ‌کس نگفته ایم!
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️

/channel/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

شاید واقعا مشکل از آدم‌ها نیست! مشکل منم! منم که زیادی دقیق می‌شوم و زیادی فکر می‌کنم و زیادی دنبال دلایل حرف‌ها و رفتارها می‌گردم. شاید واقعا مشکل از آدم‌ها نیست، مشکل منم که هرشب و هر روز ده‌ها بار در ذهنم هرآنچه گذشتِ جهانم را مرور می‌کنم و زوم می‌کنم روی نگاه‌ها و دنبال احساسات پشت نگاه‌ها می‌گردم. مشکل از من است که نمی‌توانم مثل بقیه بی‌تفاوت و آرام بنشینم و بدون فکر و خیال زندگی‌ام را بکنم و برایم مهم نباشد آدمی که چند روز قبل به من لبخند زد، پلک راستش مایل به پایین بود و حالت نگاهش چیز دیگری می‌گفت!
راستش عذاب الیم یعنی اینکه زیاد فکر کنی و زیاد دقیق باشی و زیاد اهمیت بدهی.
آرامش می‌خواهی؟ حساس نباش و دقیق نشو، روی سطح زندگی شناور بمان و هرچند وقت‌ یک‌بار سرت را به زیر نبر و سعی نکن به عمق رفتارها و اتفاقات و آدم‌ها نگاه کنی.
آرامش می‌خواهی؟ باغچه‌ی خاطره‌ها و حرف‌ها و رفتارها را شخم نزن! بگذار زندگی بدون موشکافی و دقت و حساسیت جریان داشته باشد، همین...

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چارهٔ عشق احتمال شرط محبت وفاست

مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست

گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست
ور چه براند هنوز روی امید از قفاست

برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست

غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست
اول صبح است خیز کآخر دنیا فناست

صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست

درد دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست

بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
گر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشم راست

از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست
در همه شهری غریب در همه ملکی گداست

با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گَر دِرَم ما مِس است لطف شما کیمیاست

سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست

سعدی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ شادی کوچکی می‌خواهم
آنقدر کوچک
که هیچ‌کس نخواهد
               آن را از من بگیرد!

#ناظم‌حکمت

#برگردان‌احمدپوری

صبحتان نیکو و دلتان شاد

#موسیقی
#بی‌کلام
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ #پیام‌صبح

ای دوست!
هر بامداد
سایه‌ها پیش پای خورشید
برمی‌خیزند
و به دیوارها پشت می‌کنند
اما در سایه مهر تو
می‌توان
از دیوارها گذشت
و به دیدارها رسید

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

 

#توللی شاعر با چهارپاره‌ها، مسمط‌ها، و مستزادهای ابتکاری خود در دههٔ ۱۳۲۰ ش شناخته شد. او در تحول شعر فارسی بر هماهنگی دقیق وزن شعر با مضمون آن، پرهیز از آوردن سکته در شعر، ابداع ترکیب‌های تازه و خوش‌آهنگ، و استفاده از واژه‌های جاندار ولی فراموش‌شده، خودداری از آوردن الفاظ زائد برای پُر کردن وزن تأکید داشت. تولّلی، در دورهٔ نخست شاعری، نوگرایی متمایل به سنت بود، و در دورهٔ دوم، سنت‌گرایی متمایل به نو. مرگ، نومیدی، گناه، بی‌قراری، و سودازدگی از جملهٔ مهم‌ترین درون‌مایه‌های شعریِ اوست. تولّلی، باآن‌که درمجموع دلبستهٔ سبک عراقی است، اما در استفاده از بخش‌هایی از زبان گفتار نیز تردیدی به خود راه نمی‌دهد.

برگرفته از: #کامیارعابدی. مدخل «تولّلی، فریدون»، در: دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی، به‌سرپرستی #اسماعیل‌سعادت، ج. ۲، تهران: #فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۶.
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

** با یادی از فریدون توللی

#شعرزندگی

دلم از صحبت
         این چرب‌زبانان بگرفت
بعد از این دست من و
                    دامن لب‌دوختگان

فریدون توللی
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

✅گروه مجله ی طنز ، سرگرمی و ...

لینک و فوروارد بلامانع می باشد .

/channel/+ZrSFBOxEm3IzOTI0

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️

/channel/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

#یادتو
هر روز بی تو
        روز مبادا است!

#دکترقیصرامین‌پور

یاد عزیزان رفته به خیر🖤
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

بِربود روزگار تو را از کنار من
وز تن ببُرد داغِ فراقت قرار من

جفت دگرکَسی و غمانِ تو جفتِ من
یار دگرکسی و فراقِ تو یار من

تو شادمانه جای دگر بر مرادِ خویش
وینجا به جان رسیده ز عشق تو کار من

تا از کنار من تو کرانه گرفته‌ای
بی‌خونِ دل نبود زمانی کنار من

هر جایگه که روزی با تو نشسته‌ام
آن جایگه شده است‌ کنون غمگسار من

دیوان اشعار، امیرمعزی تصحیح محمدرضا قنبری، تهران: انتشارات زوّار، چاپ دوم، زمستان ۱۳۹۳، ص ۶۷۸

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

سَحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبوَد که سِرّ عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

الا ای یوسف مصری! که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مِهر فرزندی؟

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلّت نیست
ز مِهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی؟

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی؟
دریغ آن سایهٔ همٌت که بر نااهل افکندی

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند‌ست
خدایا مُنعِمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

#حافظ_نامه، بخش دوم، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، ص ۱۱۶۲

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

یک آشنایی داشتم که هر وقت به منزل من می‌آمد، بدون اجازه و اشاره و هیچ حرفی هرچیز از وسایل و داشته‌های مرا که خوشش می‌آمد یا حس می‌کرد من از آن زیاد دارم یا خودش به آن نیاز داشت را بر می‌داشت و با خودش می‌برد. اولش گذاشتم به حساب راحت بودن و می‌گفتم اشکالی ندارد و بگذار به کارش بیاید و راحت باشد و... اما کم کم و با تکرار این رویه حس کردم این تعرض و توهین به قلمرو و حریم شخصی من بود. خواستم اعتراض کنم و رفتار زننده‌ی طرف مقابلم را به او گوشزد کنم که یکی از دوستان گفت: ببین؛ خرابش نکن! دوستت دارد که با تو اینقدر راحت و صمیمی برخورد می‌کند، یک حرف می‌زنی و یک چیز می‌گویی و خرابش می‌کنی.
می‌دانی چه می‌خواهم بگویم؟ خیلی از به ظاهر دوست داشتن‌ها و با ما راحت بودن‌ها، عینا بی‌حرمتی به ماست! چه دوست داشتنی‌ست که به واسطه‌ی آن باید قلمرو و حیطه‌ی شخصی‌ات را بشکنی؟ چه دوست داشتنی‌ست که تا وقتی برای فرد مقابلت امتیازی داری و به کارش می‌آیی پا برجاست؟
پشت پا بزن به دوست داشتن و راحت‌بودنی که در نتیجه‌ی نقض حریم و جایگاه تو بود. اصلا بگذار یک‌جاهایی با تو راحت نباشند، دوستت نداشته‌باشند، از تو خوششان نیاید، پشتت حرف بزنند و از تو فاصله بگیرند! باور کن اینجوری خیالت تخت‌تر و حرمت‌ها محفوظ‌تر خواهد بود. مطمئن باش اگر غیر از این باشد، تو دیگر انگیزه‌ای نخواهی‌داشت برای آرزوهای شخصی‌ات بجنگی و برای ارتقای جهانت تلاش کنی!

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

فیلم «خانه سیاه است.» ساخته‌ی فروغ فرخ‌زاد (۱۳۴۱) یکی از مهم‌ترین آثار سینمای مستند ایران است که مرز میان شعر، مستند و سینما را درمی‌نوردد. این فیلم که در باره‌ی زندگی بیماران جذامی در آسایش‌گاه بابا باغی تبریز ساخته شده، فراتر از یک مستند اجتماعی ِ صرف است؛ اثری است شاعرانه، فلسفی و عمیقاً انسانی.

در ادامه تحلیل این فیلم را از چند منظر بررسی می‌کنیم:

۱. تحلیل فرمی و زیبایی‌شناسی

*ساختار بصری


فیلم به‌شکل سیاه و سفید فیلم‌برداری شده و این انتخاب نه‌تنها مستندبودن اثر را تقویت می‌کند بل‌که فضای درد، سکوت و مرگ را نیز القا می‌کند.

میزانسن‌ها ساده‌اند اما تأثیرگذار؛ با قاب‌هایی از چهره‌های زخمی، چشم‌های خیره، دستان بیمار و حرکاتی کُند که مواجهه‌ی مستقیم با رنج انسانی را ممکن می‌کنند.

*صدا و شعر


صدای فروغ فرخ‌زاد که اشعار و متون نثرگونه‌اش را دکلمه می‌کند، در کنار صدای محیط و موسیقی مذهبی، فضایی روحانی و تأمل‌برانگیز ایجاد می‌کند.

شعرهای فروغ، بیننده را از گزارش‌گونه‌بودن فاصله می‌دهند و فیلم را به یک مرثیه‌ی انسانی تبدیل می‌کنند.

۲. تحلیل مضمونی

*مرز میان زشتی و زیبایی


فیلم با جمله‌ی معروفش آغاز می‌شود:
«در این جهان، زشتی هست؛ زشتی ِ بسیار و عجب این‌که زشتی بیش‌تر از آن‌که باید دیده شود، نادیده می‌ماند.»

فروغ، ما را مجبور می‌کند که با آن‌چه نادیده می‌گیریم روبه‌رو شویم. او زشتی ِ جسمانی بیماران جذامی را به رخ می‌کشد، اما در خلال همین نمایش، زیبایی‌های انسانی، مثل عشق، امید، ایمان و بازی کودکان را به تصویر می‌کشد. همین تضاد، فیلم را به اثری استعاری در باره‌ی کل زندگی و مرگ تبدیل می‌کند.

*نگاهی اگزیستانسیالیستی

فیلم دغدغه‌ی هستی‌شناسانه دارد. بیمارانی که در حاشیه‌ی زندگی‌اند، برای بقا تلاش می‌کنند، دعا می‌خوانند، مدرسه می‌روند، عاشق می‌شوند. فروغ به این واسطه سؤالات بنیادین در باره‌ی رنج، معنا، مرگ و ایمان مطرح می‌کند.

*نگاه شاعرانه

جدا از محتوای فیلم، فرم آن نیز شاعرانه است. تکرارها، ترکیب ِ تصویر و صدا، برش‌های ناگهانی و ریتم آرام فیلم، ساختاری نزدیک به شعر آزاد فارسی دارد.
این اثر را می‌توان نوعی شعر سینمایی دانست.

۳. زمینه‌ی تاریخی و اجتماعی

در دهه‌ی ۴۰ شمسی، ایران هنوز آمادگی مواجهه با واقعیت‌های تلخ اجتماعی را نداشت. صحبت از بیماری‌های واگیردار، فقر، طردشدگی و حاشیه‌نشینی، تابو بود.
فروغ با ساخت این فیلم به یکی از اولین صداهای روشن‌فکرانه‌ای تبدیل شد که این «زخم‌های پنهان» را نمایان کرد.

هم‌چنین حضور یک زن شاعر در جای‌گاه کارگردان، در دورانی که سینمای ایران عمدتاً مردانه بود، خود نوعی بیانیه‌ی سیاسی-فرهنگی محسوب می‌شود.

۴. نشانه‌شناسی (semiotics)

*چهره‌ها


صورت‌های آسیب‌دیده و ناقص، نماد انسان‌هایی هستند که از دید جامعه حذف شده‌اند، اما وقتی می‌خندند، آواز می‌خوانند یا دعا می‌کنند، نشانی از روح انسانی جاودان در دل رنج، دیده می‌شود.

*مدرسه و آموزش

آموزش در دل این رنج، نماد امید و آینده است. کودکانی که شعر می‌خوانند، در تضاد با جسم‌هایی که زخم دارند، نمادی از باززایی‌اند.

*صدای دعا و نماز


مذهب و ایمان، در فیلم، نه مایه‌ی فرار، بل‌که نوعی مکانیسم دفاعی در برابر بی‌عدالتی و درد است.

*جمع‌بندی

«خانه سیاه است.» یک مرز میان مستند اجتماعی، اثر اگزیستانسیالیستی و شعر تصویری است.
فروغ فرخ‌زاد نه‌تنها برای اولین‌بار واقعیتی را که جامعه از آن می‌گریخت روی پرده آورد، بل‌که با زبان خاص خود، آن را به تجربه‌ای شاعرانه و فلسفی بدل کرد.

این فیلم کوتاه (۲۲ دقیقه) گواهی است بر این‌که زیبایی در دل زشتی، معنا در دل رنج و زندگی در دل مرگ جاری‌ است.

#دکترفرشته‌فریدونی

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ آفتاب
   یاد من
       می آورد
که هیچ واژه ای
            در این جهان
بهتر ازسلام های روشن تو نیست

استادسیدعلی‌میرافضلی
#موسیقی
#بی‌کلام


🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

گزین بیت های فارسی
@Takbeitfarsi

یک فنجان کتاب گرم
@ketabkhaneadabi1398
قرابت و ضرب المثل
@gerabatmanai
بلبلی برگ گلی
@Bolbolibargegoli1397
کافه موزیک
@moosigi98
مجله ی هنری
@tasavirhonarie
جعلیات ادبی
@jaliateadabi
باغ بهشت و سایه ی طوبی
@Bagebeheshtosaiietooba
قلمرو زبانی
@zabanfarsiva
ادبیات فارسی متوسطه ی دوم
@farsiem2
علوم و فنون ادبی
@aroozgafyie
آرایه های ادبی
@ARAIEHAYeadabi

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
چو گیرد او به کنارم چه خوش بود به خدا

چو شیر پنجه نهد بر شکسته آهوی خویش
که ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا

گریزپای رهش را کشان کشان ببرند
بر آسمان چهارم چه خوش بود به خدا

بدان دو نرگس مستش عظیم مخمورم
چو بشکنند خمارم چه خوش بود به خدا

چو جان زار بلادیده با خدا گوید
که جز تو هیچ ندارم چه خوش بود به خدا

جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این
به هیچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا

شب وصال بیاید شبم چو روز شود
که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا

چو گل شکفته شوم در وصال گلرخ خویش
رسد نسیم بهارم چه خوش بود به خدا

بیابم آن شکرستان بی‌نهایت را
که برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا

امانتی که به نه چرخ در نمی‌گنجد
به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا

خراب و مست شوم در کمال بی‌خویشی
نه بدروم نه بکارم چه خوش بود به خدا

به گفت هیچ نیایم چو پر بود دهنم
سر حدیث نخارم چه خوش بود به خدا

#مولانا
غزل ۲۱۹

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

با‌‌ یادی از
ناظم حکمت پدر‌ شعر مدرن ترکیه

ناظم حکمت شاعری بسیار بزرگ و جهانی است. یونسکو سال 2002 را «سال ناظم حکمت» نامید و در بسیاری از کشورهای جهان برای او یادبودهایی برگزار شد.

شبی ناظم حکمت قلم را برمی‌دارد و در نامه‌ای به همسرش، پیرایه آلتین‌اوغلو می‌نویسد:
«من خوش‌اقبال‌ترین انسان جهانم که تو را دوست می‌دارم و از سوی تو دوست داشته می‌شوم...»
***



«محبوب من! زندگی یعنی امیدوار بودن
زندگی جدی‌ست
درست مثلِ دوست‌‌داشتنِ تو .»

نخستین بامداد‌های بهار؛ ناظم حکمت
برگردانِ ابوالفضل پاشا
***

«در این چیزی که به آن کائنات می‌‌گویند، دلی که بیش از همه دوست دارم [و] قلبی -قلب یک انسان- که بیش‌ترین مهر را به آن ورزیده‌ام، در سینه‌ی تو قرار دارد.»

از نامه‌ی ناظم حکمت به همسرش پیرایه؛ فارسیِ علی‌رضا شعبانی
***
آن‌قدر دوستت دارم
و آن‌چنان دل‌تنگ‌ات هستم
که جز این دو فعل
اگر چیز دیگری بگویم
بیهوده‌ست.

  ناظم حکمت؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده
***


«اندیشیدن به تو زیبا و امیدبخش است
مثلِ گوش سپردن به زیباترین صدای دنیا
و مثلِ گوش‌سپردن به زیباترین ترانه.
دیگر امّا امید برای من کافی نیست
دیگر نمی‌خواهم به ترانه گوش بسپارم
می‌خواهم خودم نغمه سر بدهم»

ناظم حکمت؛ فارسیِ ابوالفضل پاشا

***
«انتظار کشیدن
‏خود جهنم بود.
‏امّا منتظرت ماندم.»

‏ ناظم حکمت؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

وسه‌لوسکی گفته است « تاریخ ادبیات عبارت است از تاریخ اندیشه‌های اجتماعی در تجربهٔ تصاویرِ شاعرانه و صورت‌هایی که آن را بیان می‌دارد.»
از همین سخنِ او به‌خوبی می‌توان درکِ صورتگرایان روس را از مسألهٔ تکاملِ ادبیات به نوعی استنباط کرد.

وقتی ما به تاریخ تحولات و به یک معنی تکاملِ شعرِ فارسی می‌نگریم آنچه در شاهنامهٔ فردوسی آینگی می‌شود، صف‌آرایی آرزوهایِ ایرانی است در برابر نیروهای بیگانه که در زبانِ تصاویر و اسطوره‌ها خود را نشان می‌دهد و دیوان ناصرخسرو، تبلور یک
تکاملِ شعرِ فارسی است که این صف‌آرایی را آشکارتر و دقیق‌تر برای آیندگان تصویر می‌کند، شعرِ سنایی و عطار همان چشم‌انداز را با تحولات ایدئولوژیک جامعه نشان می‌دهد و تمام این مراحلِ آینگی، در زبانِ تصویر‌ها بیان می‌شود.

مولانا و شعر او، همان مرحله را با تکامُلِ بیشتری در تصاویر خود انعکاس می‌دهد و اگر عصر ایلخانی را در زبانِ تصاویرِ شعری بخواهیم بنگریم بهتر از دیوان حافظ آینه‌ای نمی‌توانیم بیابیم. این سلسلهٔ تصویر‌ها، با اُفت و خیزِ ادوارِ ادبیِ ایران، همه جا قابل ملاحظه است. شعرِ مشروطیت و شعر مدرن ایران نیز همین وظیفه را بر عهده داشته است و به خوبی آن را به سامان رسانیده است.

شاید آخرین مرحلهٔ این آینگیِ تصویر‌ها را بتوان در شعرِ فروغ فرخ‌زاد و نوعِ « وَصف»‌های او مشاهده کرد.

استاددکترشفیعی‌کدکنی ، رستاخیز کلمات، انتشارات سخن، تهران: ۱۳۹۱، صص ۱۶۴-۱۶۳
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

**با یادی از
محموداعتمادزاده

«م. الف. به آذین» مترجم بزرگ ایرانی است. «به آذین» با ترجمه آثاری همچون هملت، فاوست و دُن آرام با نثری روان، شیوا و آهنگین دریچه ای از ادبیات ملل به روی ما فارسی زبانان گشود تا در این زمانه عسرت زبان پارسی، کمتر احساس تنهایی کنیم. «به آذین» به گواهی ترجمه هایش پیوندی عمیق با تاریخ داشت و بخشی از مهمترین ترجمه های او داستانهایی با زمینه های تاریخی هستند.
*‏تقریبا محال است کسی کتابخوان باشد ولی حداقل یک ترجمه از اعتماد زاده ملقب به #به آذین در کتابخانه نداشته باشد.

                                


مِفیستوفِلِس [Mephistopheles]: ستاره‌ای در پی ستاره‌ای دیگر می‌رود. هلال روشن ماه،
آن بالا، می‌درخشد. من اینجا خوشم؛ ... .
برای چه گردشگاهی خوشتر در جای دیگر بجویَم؟
بیا یک معما، یا دست‌کم یک لغز، طرح کن.
اسفَنْکْس [Sphinx] (= ابوالهول): یک معما فعلاً آن است که تو خودت را معنی کنی.
تو می‌باید در پی آن باشی که خود را به‌درستی بشناسی... .

یوهان ولفانگ فون #گوته. فاوست. ترجمهٔ م. ا. به‌آذین. تهران: نیلوفر، ۱۳۷۶، ص ۲۲۷.
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

به مناسبت سالروز درگذشت فریدون توللی شیرازی (۱۲۹۶- ۸ خرداد ۱۳۶۴ ش) ازشاعران خوش طبع معاصر که با اشعار عاشقانه تغزلی نو، شروع کرد و به هواداران نیما یوشیج پیوست و پس از چند زمانی به گفته خودشاعر " باشورجوانی به ابداع طریقی تازه روی آوردم و راه خود را ازنیما جدا کردم،، آقای دکتر خانلری می نویسند: وزن عروضی آزاد که نیما مُبلّغ آن بود از سال ۱۳۲۶ به بعد نزد چندتن از گویندگان هنرمند مورد قبول واستفاده قرارگرفت وبعضی از ایشان در ایجاد وزن وآهنگ متناسب با معنی ومضمون شعر، توفیق تام یافتند،فریدون توللی قطعات دلپذیر و شیوایی به این شیوه سرود"
( هفتادسخن. ج ۱. ص ۲۷۹)
نمونه ای از اشعار موفق توللی که به چند زبان اروپایی در زمان شاعر ترجمه شد و مورد تحسین وتمجید پروفسور ج. آربری قرار گرفت
شعر " مریم " اوست .که در ذیل آورده می شود:

درنیمه های شامگهان، آن زمان که ماه
زرد وشکسته می دمد از طرفِ خاوران
اِستاده در سیاهی شب، مریم سپید
خاموش و سرگران

او مانده تا که از پس دندانه های کوه
مهتاب سرزند،کشد از چهرشب نقاب
بارد بر او فروغ و بشوید تن لطیف
در نور ماهتاب

بستان به خواب رفته و می دزدد آشکار
دست نسیم عطر هر آن گل که خرم است
شب خفته درخموشی و شب زنده دار شب
چشمان مریم است

مهتاب کم کَمَک ز پس شاخه های بید
دزدانه می کشد سر و می افکند نگاه
جویای مریم است وهمی جویدش به چشم
در آن شب سیاه

دامن کشان ز پرتو مهتاب، تیرگی
رو می نهد به سایه اشجار دور دست
شب دلکش است وپرتو نمناک ماهتاب
خواب آورست ومست

اندرسکوت خرم وگویای بوستان
مه موج می زندچوپرندی به جویبار
می خواند آن دقیقه که مریم به شستشوست

مرغی ز شاخسار

به نقل از مجموعه شعر " رها"

با سپاس از:
#استادمسعودتاکی

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

از آرامش هم مراقبت کنیم
شاید دوست داشتن همین باشد‌.
#سپهرخدابنده

سلامی به آرامش ابرها

روزتان سرشار ازلطف خداوند و لبریز از آرامش و لبخند


🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

گروه کوچه باغ

/channel/+GFNpufrx90A2ODQ0

لینک و فوروارد بلامانع می باشد .

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند
چه خواهد کرد اگر شب دست من در گردنت بیند؟

شهید عشق ، وقتی دامنت گیرد که در محشر
نشانی جز نشانِ خونِ خود بر دامنت بیند

چه می‌پرسی ز من ، کز دوست ای همدم چها دیدی؟
الهی آنچه من از دوست دیدم ، دشمنت بیند

ندارد دیده هر دم تاب دیدارت ، مگر گاهی
چو ماه از گوشه ی بام و چو مهر از روزنت بیند

به تن پیراهن صبرم قبا شد ، دیده‌ام تا کی
چو گل با هر خس و خاری به یک پیراهنت بیند؟

هزارت بلبل خوش نغمه هست و آذر از غیرت
نمی‌خواهد به جز خود بلبلی در گلشنت بیند

لطفعلی بیک آذر بیگدلی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ #پیام‌صبح
ای دوست
وقتی هر بامداد
آمدن خورشید را
نرم و بی‌صدا
می‌بینم
درمی‌یابم که
هر چه انسان روشن‌تر و تابناک‌تر باشد
آمدن‌های  او نرم‌تر و گرمی‌بخش‌تر است
حالا‌ متوجه می‌شوم
چرا صدای آمدن تو را به افق دلم
هیچگاه حس نکردم

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

بامدادتان نیکو،پنجره ی دلتان روبه افق مهربانی بازباد
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

در این بازار اگر سودیست، با درویش خرسندست

تنگدست آبرومند که در زبان فارسی قدیم و جدید "درویش" نامیده می‌شود در متون زرتشتی ستوده شده و منظور مردمان تنگدست؛ ولی قانع است. [در آیین زرتشت] احکامی برای کمک به ایشان وجود داشت و کسانی که چنین نمی‌کردند در دوزخ کیفر می‌دیدند و به عذاب ابدی دچار می‌شدند. شکی Shaki اعتقاد دارد که "درویشان" طبقه‌ای از روحانیان تحصیلکرده بوده‌اند و حتی می‌توان پنداشت که اسلاف درویشان دورهٔ اسلامی محسوب می‌شده‌اند.

- دریایی، تورج (۱۳۹۴) "شاهنشاهی ساسانی"، ترجمهٔ مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس، ص ۱۶۷.

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

بسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی

نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتاده ای را که تواند احتیالی

همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی

چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی

غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی

چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی

که نه امشب آن سماعست که دف خلاص یابد
به طپانچه ای و بربط برهد به گوشمالی

دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی

خط مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار می رفت و فروچکید خالی

تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه ست برگرفتن نظر از چنین جمالی

#سعدی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

زندگی مانند دریا هست و ما چون قایقیم
هیچ کس از خشم این ظالم دمی آسوده نیست
#شاهین لقایی

Читать полностью…
Подписаться на канал