نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
🏛📚به دنیای دانش و تاریخ سفر کنید!
🌍 گلچین بهترین کانالهای علمی، تاریخی، آموزشی و فرهنگی در یک لیست!✨
🔎 این لینک را از دست ندهید! 👇
🎁 /channel/addlist/UyR3Ch51qhk0NjVk
چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست.
شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
همۀ ایرانیان در هر کجای دنیا که بوده باشند و هستند، شاهنامه را بهنوعی ایراننامه میبینند. فردوسی از بسیاری از شهرها و روستاها و نواحی ایران در شاهنامه نام برده است و برخی از این نواحی نقش تعیینکنندهای در داستانها دارند.
بخشی از آداب و آیینها و بهاصطلاح اجتماعیات ایران پیش از اسلام که برخی از آنها امروز هم بین ایرانیان محترم است و اجرا میشود، مثلاً جشن نوروز، در شاهنامه به یادگار مانده است. همچنین درخصوص تأثیر بسیاربسیار گستردۀ شاهنامه در استانهای و نواحی مختلف ایران، خارج از خراسان است؛ آن هم نه در بین قشری خاص، بلکه اصناف مختلف مردم.
اگر بنا بر مدعا، چنانکه عدهای میگویند ایرانیان دیگر، غیر از آنهایی که زبانشان هم پارسی است، حماسههای دیگری دارند، قاعدتاً باید بتوانند یکهزارم تأثیر کمّی و کیفی مواردی را که عرض کردم در منطقۀ خودشان نشان دهند؛ چنین چیزی نداریم.
دکتر سجاد آیدنلو
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
💎تصاویری چشمنواز از آرامگاه حکیم نیشابور، خیام و آواز ملکوتی استاد شجریان
ایکاش که جای آرمیدن بودی
یا این رهِ دور را رســیدن بودی
کاش از پیِ صدهزار سال از دلِ خاک
چون ســـبزه امیدِ بَردَمیدن بودی
/channel/eshtadan
🏛📚به دنیای دانش و تاریخ سفر کنید!
🌍 گلچین بهترین کانالهای علمی، تاریخی، آموزشی و فرهنگی در یک لیست!✨
🔎 برای کشف گنجینهای از دانستنیها، این لینک را از دست ندهید! 👇
🎁 /channel/addlist/EREWS6H8TZJiNzdk
✔️ششم فروردین ماه زاد روز اشوزرتشت آموزگار ایرانی ، آموزگار خرد،دانایی و آشتی گرامی باد.
اشو زرتشت:
🌱منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و امرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد!
📘اوستا ، زامياد یشت ، بند ۹۶.
/channel/eshtadan
در تاریخ کم نبودهاند کسانی که به نام خدا و دین و مقدسات ستمها کردهاند و خونها ریختهاند و به خیال خود در خدمت به خدا و آیین او می کوشیدهاند! درین باره در قرآن کریم اشارات و تنبیهات زیبا و بسیار ژرف و تکاندهندهای هست.
اینجا سر آن نداریم که به این بحث بسیار مهم بپردازیم. این گوشه و سویهای مهم از تاریخ توهم است که در مجال کافی بگونهای وافی بایستی به آن پرداخت. این مقدمه را از جهتی دیگر نوشتم.
@mardomnameh
گویا در کتاب کنز مخفی از شیخ عبدالنبی اراکی ( ره ) خوانده باشم که می گوید بسیاری از آنان که اهل دنیا و اسیر زخارف آن هستند و زیارت عاشورا می خوانند و صد لعن بخش پایانی آن را تکرار می کنند نمی دانند که در حال لعن کردن خودشان هستند!
امروز در حال مرور کتاب حماسه کویر - از مرحوم باستانیپاریزی - به این داستان برخوردم که آن را عیناً می نویسم و تفسیر آن را به خودتان وا می گذارم:
« هرچند خدمات سرداراسعد به مشروطه فراموش نشدنی است، ولی تسلط اقوام و بستگان... به بیشتر نقاط ایران... آدم را به یاد این داستان می اندازد:
معروف است، کسی بین راه چهارمحال قالیاش را دزدان بردند. به فکر افتاد که به خان شکایت کند... پیش خان رفت.عاشورا بود و خان مشغول خواندن زیارت عاشورا، [ و خان به بخش صد لعن رسیده بود ] و می خواند: « اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له... »
صاحب قالی، اول خوشحال شد که موقع خوبی برای دادخواهی پیدا کرده، اما اندکی بعد متوجه شد که قالی که زیر پای خان انداختهاند همان قالی خودش است! بلافاصله رو بازپس کرد که خارج شود. خان پرسید: ها، چه می خواستی؟ شاکی جواب داد: هیچ، می خواستم در ثواب شما شریک باشم، و سپس راه افتاد در حالی که او هم زیر لب می خواند: اللهم العن اول...»
باستانیپاریزی، حماسهکویر، پانوشت صص ۱۷۲-۱۷۳
در تاریخ بگردید از اینگونه مثالها بسیار خواهید یافت. گفتهاند که هارونالرشید در پارهای روزها هزار رکعت نماز می خواند! العهده علی الراوی
#داریوش_رحمانیان
دهم اسفندماه نود و شش
@mardomnameh
🔹/channel/eshtadan
میهندوستی نژادپرستی نیست.
✍️ #دکتر_محمدامین_ریاحی
... ما نمونههای فراوانی از میهنپرستی در تاریخ جهان سراغ داریم، که خونریزی و ویرانگریهای زیادی به بار آورده است. بر همین پایه امروزه برخی میهندوستی، را برابر و همسان با نژادپرستی و بیزاری از بیگانگان میدانند.
میهندوستی در شاهنامه برکنار و پاکیزه از هر آلایشی میباشد. میهندوستی فردوسی، باوری فرزانشی (حکیمانه) همراه با میانهروی (اعتدال)، خردمندی، مهرورزی به همه انسانها، و به دور از نژاد پرستی است.
در شاهنامه عشق به میهن، به چم (مفهوم) عشق به مردم ایران، آرامش و آبادی سرزمین، آزادی و آسایش ایرانیان و برخورداری آنها از داد و دِهش است. و صد البته بیزاری از یورشگران بیگانه.
این بیزاری ناشی از تبار و نژاد دشمنان نیست. بلکه برخاسته از این است که؛ بیگانه به زور و به ناحق به این سرزمین یورش آورده، و چون با فرهنگ مردم بیگانه بوده است، و از مهر و پشتیبانی ایرانیان بهرهای نداشته، ناچار با خونریزی و بیدادگری و ویرانگری فرمان میراند. بنابراین بیزاری از یورشگران به چم بیزاری از ستمگری آنهاست.
@taft_Iran
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
🔸 سوم فروردین، سالروز درگذشت
«عبدالعظیم قریب گرکانی» ادیب، استاد دانشگاه و بنیانگذار دستور زبان فارسی نوین۱۳۴۴ش.
/channel/eshtadan
#بلوچی
ترانه نوروز، از رستم میر لاشاری
/channel/eshtadan
🌸 بهار دانش و فرهنگ رسید!
📚 کانالهای ناب علمی و تاریخی!
🔗 کلیک کن و لذت ببر! 🌿
🎁 /channel/addlist/u2z-EkEb9Nk1ZGJk 👈
🌲به مناسبت زادروز دکتر عبدالحسین زرّینکوب (۲۷ اسفند ماه) 🌲
🌲🌲🌲🌲
دکتر عبدالحسین زرّین کوب، بیتردید جزو برجستگانِ ادب فارسی در این پنجاه سالهی اخیر بود. همهی همّ و وقتِ خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشیای بهتر از آن نمیشناخت. در مجلسِ یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم میبایست چند کلمهای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسبِ حالِ وی یافتم که خواندم، زیرا علاقهی پُر شورِ او به دانستن و نوشتن را میرساند:
«ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوندِ یار بود، بریدیم
وآنچه نه پیمانِ دوست بود، شکستیم
مردمِ هُشیار از این معامله دورَند
شاید اگر عیبِ ما کنند که مَستیم
مالک خود را همیشه غصّه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم»
زرّینکوب در همهی زمینههای فرهنگ و تاریخِ ایران قلم آزمود و آثار ارزندهای پدید آورد. دوستیِ ما دورانش سر به پنجاه سال میزد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجلّهی «جهان نو» به مدیریّت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.
#روزها_جلدچهارم
نامِشان زمزمهی نیمهشبِ مستان باد
تا نگویند که از یــاد فـراموشانَنـد
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
📓 📓 📓 📓
گرامی باد زادروز زندهیاد #عبدالحسین_زرینکوب
(۲۷ اسفند ۱۳۰۱ بروجرد - ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ تهران)
#دکتر_عبدالحسین_زرینکوب ادیب، تاریخنگار و نویسندهی برجسته، دارای پیشینه بیش از چهار دهه تدریس در دانشگاههای گوناگون و همکاری با مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود. او از بزرگترین پژوهشگران همروزگار ایرانی در پهنه ادبیات فارسی بود که به دلیل چیرگی بر زبان و ادبیات فارسی و آشنایی با چندین زبان به ویژه عربی، انگلیسی و فرانسوی، یادگارهای ارزشمندی از خود به جا گذاشته است.
زرینکوب در بسیاری از مجامع علمی جهان سخنرانی داشت. او از ستونهای استوار فرهنگ و ادب فارسی و از تاثیرگذارترین چهرههای قرن در حوزه تاریخ و فرهنگ فارسی است.
عبدالحسین زرینکوب که از نوادگان ملا علیاکبر خوانساری بود. در بروجرد پا به جهان نهاد و ۱۱ پایه آموزش ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش سپری کرد. به ترغیب پدر در اوقات فراغت به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز میپرداخت.
پس از تعطیلی کلاس ششم متوسطه در شهرش بروجرد، برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در سال ۱۳۱۹ در رشته ادبیات دیپلم گرفت. با وجود پذیرش در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، به بروجرد بازگشت و به تدریس دروس مختلف در دبیرستانهای خرم آباد و بروجرد پرداخت. در همین دوران اولین کتاب خود با عنوان فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران را در بروجرد منتشر ساخت.
عبدالحسین زرینکوب در سال ۱۳۲۴ با کسب رتبه اول، در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در سال ۱۳۲۷ لیسانس گرفت و در سال ۱۳۳۴ دکترای خود را از دانشگاه تهران زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر دریافت کرد.
زرین کوب در سال ۱۳۳۰ همراه با برخی ادیبان به همکاری در ترجمه مقالات دایرهالمعارف اسلام دعوت شد. او که در نخستین سالهای ورودش به دانشگاه با قمر آریان آشنا شده بود، در سال ۱۳۳۲ با وی ازدواج کرد. آریان که خود از چهرههای تأثیرگذار ادبیات ایران است، یکی از نخستین زنان فارغالتحصیل از دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران بود و توانست به جایگاه استادی دانشگاه نیز دست یابد.
عبدالحسین زرینکوب از سال ۱۳۳۵ تدریس تاریخ در دانشکدههای ادبیات و الهیات دانشگاه تهران و چند دانشگاه دیگر را آغاز نمود. از ۱۳۴۱ افزون بر دانشگاههای تهران، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان و در سالهای ۱۳۴۷ بهعنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرینستون به تدریس علوم انسانی پرداخت.
عبدالحسین زرین کوب ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۶ سالگی درگذشت.
بهترین یادگارهای زرین کوب
از زرین کوب یادگارهای برجستهی پرشمار در زمینههای گوناگون به جای مانده است؛ از ادبیات و نقد ادبی گرفته تا تاریخ و عرفان. از میان نوشتههای عبدالحسین زرینکوب در حوزهی ادبیات و عرفان میتوان به کتابهای «نقد ادبی»، «با کاروان حُلّه»، «از کوچهی رندان»، «سرّ نی»، «بحر در کوزه»، «پله پله تا ملاقات خدا»، «پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد» و «نامورنامه» اشاره کرد. او در حوزهی تاریخ نیز ماندگارهایی چون «دو قرن سکوت»، «بامداد اسلام»، «تاریخ در ترازو»، «تاریخ ایران بعد از اسلام»، «روزگاران» و «آشنایی با تاریخ ایران» را نوشته است.
از شناختهشدهترین آثار زرین کوب، کتاب پله پله تا ملاقات خدا نام دارد که نویسنده در آن به داستان زندگی مولانا جلالالدین محمد بلخی از بدو تولد تا پایان زندگی و همچنین اندیشه و سلوک وی پرداخته است. این کتاب با زبانی نسبتاً ساده و در چارچوب داستان نوشته شده و زرینکوب برای نگارش آن از مستندات تاریخی بهره گرفته است.
در حوزهی نقد ادبی نیز کتاب «با کاروان حله» از عبدالحسین زرین کوب بر جای مانده است. این اثر شامل ۲۰ مقاله دربارهی ۲۰ شاعر بزرگ از جمله حافظ، فردوسی، رودکی، ناصر خسرو، نظامی، عطار و... است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۴۳ منتشر شد.
کتاب دو قرن سکوت پرآوازهترین یادگار عبدالحسین زرین کوب است که روایتی از سرگذشت ایرانیان در گذر دو قرن پس از حملهی اعراب به این کشور ارائه میدهد. این کتاب که نخست پاورقی نشریهی «مهرگان» ازآن نهاد «جامعهی لیسانسیههای دانشسرای عالی» بود، سپس در چارچوب یک کتاب منتشر شد. «دو قرن سکوت»، با این که منتقدانی دارد، یکی از کتابهای مهم تاریخی معاصر محسوب میشود که مخاطب را با تاریخ ایران در دو قرن پس از حملهی اعراب و قیامهای ایرانیان آشنا میکند و گزارشی از فرهنگ ایرانی ارائه میدهد.
روانش شاد - نام و یادش جاوید.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
چهارشنبه سوری
✍️ زندهیاد استاد #ابراهیم_پورداود
آتشافروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین دیرین است و همه جشنهای باستانی با آتش که فروغ ایزدی است، پیشباز میشود. آنچنانکه در اوستا آمده، فروردین (جشن نوروز) هنگامی است که فرورهای نیاکان از برای سرکشی بازماندگان از آسمان فرود آیند و ده شبانروز در خانومان پیشین خود به سر برند. این ده روز، همان آخرین پنج روز از آخرین ماه سال و پنج روزی است که به سال میافزودند تا سال خورشیدی، درست دارای 365 روز باشد. این پنج روز را پنجه - پنجه دزدیده - پنجوه - بهیزک (وهیچک) - گاه - اندرگاه - روزهای گاتها میگفتند. ناگزیر در روزی که از برای پیشآمد آغاز سال آتش میافروختند و شادمانی میکردند، بیرون ازین ده روز نبود. شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است، چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند. هر یک از دوازده ماه نزد آنان بیکم و بیش سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده میشد، چون هرمزروز- بهمنروز- اردیبهشتروز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یومالارباع نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء یوم ضنک و نحس»(1). شعر منوچهری گویای همین روز تنگی(ضنک) و سختی و شومی است:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد
این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا با پیشآمد سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه برکنار مانند.
در کهنترین جاییکه از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخاراست، تالیف ابوجعفر نرشخی (286-248).
درباره جشن سوری گوید: «وچون امیر سدید منصوربننوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل (کردند). آنگاه امیر سدید (به سرای) بنشست. (هنوز) سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت ...»(2)
چنانکه دیده میشود، در سخن از آتشافروزی شبسوری گفته شده «عادت قدیم است.» دیگر اینکه گفته شده «شبسوری» بدون چهارشنبه. شک نیست که این آتشافروزی در پایان سال، همان جشن چهارشنبهسوری کنونی است.
از اینکه این جشن در سهشنبه شب گرفته میشود، از اینروست که نزد ایرانیان، چنانکه نزد بسیاری ازگروه معروف به هندواروپایی ، شب پیش از روز به شمار میرود (3) ، بسا در اوستا گفته شده: در هنگام سه شب یا در هنگام نه شب به جای سه روز و نه روز.
در بهرام نیایش در پاره 16 آمده:
«بشود که رمهای از چهارپایان از آن تو شود و گروهی از مردان، بشود که از منش ورزیده برخوردار شوی، بشود شاد زندگی کنی به شبهایی که خواهی زیست.»
در فروردین یشت پاره 49 آمده: «فرورهای نیک توانای پاکان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوی زمین فرود آیند و ده شب پی در پی از برای آگاهی یافتن از بازماندگان درین جا به سربرند.»
شنبه یا شنبد؟
به فال نیک و به روز مبارک شنبد
نبید گیر و مده روزگار خویش به بد
#منوچهری
یک واژه بابلی است به دستیاری تازیان به ایران رسیده است. آنچنانکه در آغاز گفتم، نزد ایرانیان، ماه به چهار هفته بخش نمیشده. شباتو Shabbatu که در عربی، ثبت شده، روز پانزدهم (هرماه) و روز آسایش بود.(4)
اما سوری که به جای جشن به کار رفته، به این واژه چندینبار در اوستا برمیخوریم: سوئیریه Suriya و به معنی چاشت به کار رفته در پهلوی و فارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم و لیکن
بس لاغر بازگشتم از سور
زین سور زمن بسی بتر رفت
اسکندر و اردشیر و شاپور
گر تو سوی سور میروی رو
روزت خوش باد و سعی مشکور
ناصر خسرو
سورنای، نایی است که در مهمانی و عروسی نوازند.
در پایان باید یادآور شد: در جشن چهارشنبهسوری از روی شعلة آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود، آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند، آنچنانکه در آتشافروزی جشن سده که به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چارپایان را به قبر و نفت اندوده، آتش میزدند ، از روزگاران پس از اسلام است.(5)
1- المحاسن و الاضداد، مصر 1350، ص 277.
2- تاریخ بخارا به اهتمام مدرس رضوی، تهران، ص 32.
3- Ostiranische Kultur. Von with. Geiger, Erlangen, 1882, 2,3,315.
4- نگاه کنید به جلد اول یشتها، ص79.
5- جشن سده ، نشریه انجمن ایرانشناسی ، تهران 1324، ص22.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
/channel/eshtadan
سر آمد کنون قصۀ یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
این تنها تاریخ راستین و بیتردیدی است که به یک رویداد شایسته یعنی پایان شاهنامه اشاره میکند.
در چنین روزی (۲۵ اسفندماه) شهنامهگوی شگرف طوس قلم از نگارش کار ورجاوند خویش، شاهنامه بزرگ، فرونهاد و با دلی سرشار از مهر ایران و خشنود از این سرانجام نیک به پیشباز نوروز باستانی رفت تا دادار دانا را سپاس گوید و با خرمی به روی بهار آغوش بگشاید.
و اینک ما را سزاوار چنان است که همآواز با فردوسی این فرجام نیک و آغاز بهار شاهنامه را شادباش بگوییم و بر تلاش والای سرایندۀ آن فردوسی بزرگ درود بفرستیم و آرزو کنیم که:
«بماناد تا جاودان این درخت»
بهار خرم شاهنامه بر همگان فرخ و فرخنده باد.
محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی
#پایان_سرایش_شاهنامه
#بیست_و_پنجم_اسفند
#خردسرای_فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
آذربایجان خود ایران است
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
/channel/bahmanighajar
🔹/channel/eshtadan
قضاوت بر مجموعیّتِ یک ملّت جاری میشود. هیچ ملّتی نیست که شیب و فرازِ تاریخی نداشته باشد، آن هم ایرانی که اغلب مانند شناگری بوده است در دریای موّاج. باید دید که به قدر کافی کوشیده است تا خود را بر فرازِ موج نگاه دارد یا نه؟ ایرانی چیزهای بسیاری از دست داده _یعنی از دستش گرفتهاند_ و چیزهایی هم به دست آورده، و آن فرهنگش است، و هنوز هم بر سر پاست؛ بنابراین باید با تفاهم با او برخورد کرد.
آنچه مایهی نگرانیِ بسیار است آنست که نوجوانان و جوانانِ ایران نمیدانند که اکنون چگونه به کشور خود نگاه کنند. به چه چیزها در آن ارج بگذارند و به چه چیزها نگذارند. آشوبِ ارزشها که یک جریان تخریبی آن را به جلو میراند، در هر دورهای از تاریخِ این کشور مانند اکنون همانند نداشته است.
#بازتابها
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
🔸آیینهای نوروزی
دکتر ژاله آموزگار
🔸🔸 آببازی نوروزی
رسم بوده است که مردمان در هنگام سپیدهدم نوروز خود را میشستند و در آب کاریزها و آبگیرها غوطهور میشدند و گاهی اوقات از آبهای جاری بر میداشتند و با خود می پبردند که آفتها را از خود دور کنند و رسم به هم آب پاشیدن یکی از آیینهای نوروزی بوده است و افسانه جمشید را در مورد کندن جویها و کاریزها در این روز و افسانه دیگری را که پس از مدتها خشکسالی در دوران جمشید باران آمد، با این رسم بیارتباط نیست.
از آیینهای ایراننژادان قفقاز نقل شده است که در نوروز برای شگون، کوزهای آب از چشمه بر میداشتند و به خانه میآوردند و بعد به آسیا رفته، جارویی را که با آن سنگ آسیا را پاک می کردند، هفت مرتبه روی سر خود میگذاشتند و کوزهای از آب آسیا بر میداشتند و آن را برای پختن نان عید به کار میبردند. ضمناً در رفتن و برگشتن میبایست سکوت کامل را رعایت کنند.
منبع: دائرهالمعارف بزرگ اسلامی
/channel/ghotbeelmiferdowsi
🔹/channel/eshtadan
💎به نام نامی خیام تازه کن جان را
🖊توران شهریاری
به نامِ نامیِ خیام تازه کن جان را
ز عطر یادش پُر کن دماغ و دامان را
چو بنگری به گلستان طبع او بینی
ز غنچه و گل اندیشهاش بهاران را
درود و تهنیت و آفرین به نیشابور
که پروراند چنین عالمِ سخندان را
سخن نسخته بگفتم، چو ژرف درنگری
ز نام او به جهان فخر هست ایران را
جهان به نام پرآوازهاش به خود نازد
که نیست قید مکان در جهان بزرگان را
چنان ستیغِ دماوند برده سر به فلک
که پی بَرد به خرد رازِ چرخِ گردان را
ز چهرههایِ درخشانِ دانش و ادب است
ببین به دیده دل ارج و فرّ انسان را
نجوم و هیأت و شعر و ریاضی و حکمت
در اوست جمع، نگر دانشِ فراوان را
بزرگمرد حکیمی چو او کم آرد دهر
اگر بجویی از آغاز تا به پایان را
به یاری خرد و رأی روشن و دل پاک
بکرد فاش بسی رازهای کیهان را
به نظمِ خلقت کون و مکان چون در نگریست
زمام داده ز کف یافت، عقل و برهان را
رسید از رهِ کاوش به وادیِ حیرت
چو ناشناخته دید این بلند ایوان را
ز نردبانِ خِرد رفت تا فرازِ سپهر
که تا بجوید بهرام و تیر و کیوان را
نظامِ زیج ملکشاهی از فضایل اوست
نظاره کرد از آن اختران رخشان را
به گاهنامه، اساسی نوین به جای نهاد
کزآن شناخت توانی، حساب دوران را
نگاشت طُرفه کتابی به شرحِ اُقلیدس
بساخت بهرِ ریاضی اساس و بنیان را
به یُمن فکر توانا و عقل ژرفنگر
هم او نگاشت رسالات جبر و میزان را
ز شعرهای پر از مغز و نغز و شیوایش
فزود شور بسا بلبلِ خوشالحان را
رباعیات ورا، چون بگوشِ دل شنوی
بَری زِ یاد نواِی هزاردستان را
هنوز گلبن نوروزنامهاش بخشد
به خلق بویِ گل و عطر سنبلستان را
ببین بلندی طبع ورا که در همه عمر
نگفت مدح، امیر و وزیر و سلطان را
اگر حکیم به او گفتهاند، درخور اوست
به هر کسی ندهند این بزرگ عنوان را
ستایشش بشنو از زبانِ اهلِ خرد
به یاد و حافظه بسپار نام آنان را
سنایی است ستایندهاش از آن که ندید
به فضل و دانش او هیچگونه نقصان را
اگر که مدح از او گفته بیهقی، نه عجب
چو اهل دل نستایند جز بزرگان را
نظامی اَر به بزرگیش یاد کرده بجاست
که گوهری است شناسنده دُرّ غلتان را
اگر به شعرِ تَر او را ستوده خاقانی
ستوده رادی و آزادگی و ایمان را
درود خوانْد بر او طبع و خامۀ عطار
مگیر کوچک و خُرد این درودِ شایان را
به غرب«سارتون» او را ستود و تحسین کرد
ثنا سزاست چنان اختر فروزان را
به ریزهخواری خوانش نشستهاند بسی
که گسترانْد کریمانه خوان الوان را
ز ناکسانِ ریاکارِ خودستا بگریخت
فرشته تاب نیارد حضور شیطان را
دروغ و کینه و نیرنگ را ملامت کرد
گنه شمرد فساد و ریا و دستان را
دلش گرفت ز اهلِ تظاهر و سالوس
دریغ و درد که هرگز نیافت درمان را
چو تیر طعنه به سویش رها شد از هر سو
نتافت چهره و نسپرد راه خذلان را
اگرچه تهمتِ ناحق بر او بسی بستند
نکاست از دل و جانش فروغ یزدان را
اثر نداشت در او ژاژخایی دونان
که بود پیرو بیقید و شرط وجدان را
نساخت کم سخن خام و سست مدعیان
مقامِ شامخِ آن فیلسوفِ فرزان را
به دستِ پیرِ زمان جاودانه میزانی است
کزان بسنجد هر راست را و بهتان را
زمانه چون بنشیند به داوری، بیشک
سیاهروی کند ناکسانِ نادان را
رسید چون که به هفتاد و اند سالش عمر
شنید مژدة دیدارِ جان جانان را
شفای بوعلی اش بود در میانِ دو دست
در آن دمی که سپرد این سراِی ویران را
ربود گوی نکونامی و به مینو رفت
به دیگران بِسپُرد این فراخ میدان را
/channel/eshtadan
#ششم_فروردین،
#روز_امید_و_روز_شادباش_نویسی (نوروز بزرگ)
آیین بسیار زیبایی برای جشن های نوروزی از دوران کهن بجا مانده است. به نظر می آید ایرانیان در روز شادباش نویسی (ششم فروردین)، آرزوها و خواسته های نیک خود را برای دیگران می نوشتند و به دست آنها می سپردند. این آیین به شکل های دیگر، هنوز هم در میان مردم ما جا دارد.
در #گاهشماری_ایرانی روز ششم هر ماه، خرداد روز نام دارد. خرداد روز از فروردین ماه برابر با ششم فروردین ماه در گاهشماری ایرانی به نام های روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده می شود و از روزهای خجسته ایرانیان است، که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار می شود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سال نو می باشد.
در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله :
– پیدایی کیومرث و هوشنگ
– روییدن مشی و مشیانه
– غلبه ی سام نریمان بر اژدهاک
– پیدایی دوباره ی شاه کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی)
– همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا
نام #روز_امید به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها)، به این روز داده شده است. نام اسپیدا نوشت، از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می رود با پیام های شادباش نوروزی در پیوند باشد.
در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ و ابن ندیم نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است؛ بدینگونه که:
«… روزی که جمشید خط نوشت و به مردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و به پاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور می کند، روز ششم فروردین ماه بود …».
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
.
گذری بر اندیشه ایرانی
به زادروز زرتشت
ششم نوروز ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
ششم فروردین زادروز اشو زرتشت نامیده شده. پیامبر ایرانی ۳۷۶۳ سال پیش زاده شد و چون به پیامبری رسید دین را بر پادشاه زمان، گشتاسپ کیانی، برخواند. پادشاه، دین بپذیرفت و دین او دین ایرانیان شد.
بدین سالگرد فرخنده برخی از آموزشهای زرتشت را یادآوری میکنیم که از بنیادهای اندیشه ایرانی است و بازخوانی آن پاسخی است سزاوار به نیازی که ملت ایران به اندیشه راهنمای عمل دارد:
آیین زرتشت آیینی است گیتیانه که زندگانی و آبادان کردن جهان را ارج مینهد. اندیشه او به رستگاری فردی بسنده نکرده، و پیشرفت مادی و معنوی جهان را بزرگ میشمارد.
در گاتها آمده است که اهورامزدا جهان را نیک آفریده. با اینهمه انسان وظیفه دارد در بهبود و آبادانی آن بکوشد. برخلاف برخی ادیان و مکتبها که دنیاگریزی را ترویج میکنند، زرتشت جهان و زندگی آدمی در این جهان را فرصتی برای گستراندن نیکی میداند.
ویرانی، نشانه پیروزی اهریمن است. بر آدمی است تا با کشاورزی، جاری کردن آب و آبیاری، زمین را بارور کند. قناتها و نظام آبیاری کهن ایرانی از دستاوردهای تمدن زرتشتی است. بر پایه این آموزشها بود که کشاورزی در سرزمینهای ایرانی رونق گرفت و آدمی توانست در جای جای این سرزمین کمآب دوام آورد و تمدنی پی بریزد. دیده شده که هر زمان حکومتی بر ایران فرمانروا شده که دادگری و رعایت حقوق مردم را پشت گوش انداخته سرزمینهای ایرانی خشکیده است. نمونههای آن در تاریخ دراز این مملکت کم نیست. در دوره مغول، صفوی و قاجار کشت و کار ایرانیان خشکید و مردم آواره و گرسنه ماندند.
کار، عبادت است، و تنبلی و بیکاری گناه، زیرا به گسترش تباهی و ناتوانی میانجامد. کار فقط کشاورزی و پرورش دام نیست. کار، وظیفه دینی آدمی است. آن کس که کشت و کار میکند راستی را نیرومند میکند. کشت گندم نماد همکاری با اهورامزدا برای بارور کردن زمین است. آسیب رساندن به چهارپایان گناه شمرده میشود.
آتشکدهها مراکز آموزش این بنیادهای اندیشه ایرانی بود. موبدان در آتشکده به مردم کشاورزی و روشهای کشت و آبیاری میآموختند و خود هم در آن کارها دست داشتند.
آب، خاک، آتش و هوا، چهار عنصر بنیادین جهان پاک است، و آلوده کردن آن، گناه. همین است که از کارهایی چون دفن زباله در خاک، ریختن پلیدی در آب، یا سوزاندن چیزهای ناپاک پرهیز داده شده است.
انسان، مالک زمین نیست. نگهبان آن است. بدین روی بر آدمی است تا بر زمین کار کند. زمینی که رها بماند در رنج میافتد.
داد و دادگری لازمه پیشرفت است. پادشاه، نگهبان حقوق مردم و رفاه آنهاست. حکومت آرمانی، حکومتی است بر پایه داد و دادگری، خرد و خدمت به مردم. مردم، رعایای آن نیستند و حکومت بر عهده دارد تا به آسایش مردم برسد.
پادشاه نماینده اهورامزدا در زمین است و به همین روی او را ممکن نیست که با مردم و با سرزمین تحت فرمانروایی خود بدی کند. او باید پارسا، دانا و دادگر باشد. همین اندیشه سپس در دوران هخامنشیان و ساسانیان در اندیشه سیاسی ایرانی به نام «فرّه ایزدی» پیکربندی شد.
«فرّه ایزدی» همان خویشکاری هر کس از آدمیان و هم هر پادشاه است. آدمی تا بر راهی که باید برود و کاری را که باید بکند با «فرّه ایزدی» است. از آن دم که خویشکاری خود را پشت سر بگذارد و از راستی دست بکشد فره را از دست داده است.
موبدان، یا روحانیان، یاران پادشاهان در کار فرمانروایی هستند. با اینهمه گاتها از درآمیختهشدن دین و حکومت پرهیز داده تا مبادا دینگستری، بهانه و ابزار ستم بر مردم شود.
زادروز پیامآور راستی، کار، مهربانی و دادگری با مردم گرامی باد.
/channel/dejnepesht4000
▪️ پنجم فروردین سالروز درگذشت ادیب، مورخ، استاد دانشگاه تهران، محقق و نویسنده شادروان دکتر #محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
گرامی باد.
/channel/eshtadan
● گزیدهای از بهترین کانالهای تلگرام:
🔰 بهترین نقشههای تاریخی و سیاسی
🆔 @Jaynegareh
🔰 ترانہ ھاے (( درخواستے))
🆔 @Muzic3000
🔰 مطالعات تخصصی تاریخ صفویه
🆔 @SafavidStudies
🔰 کانال تخصص روابط بینالملل
🆔 @InternationalRel
🔰 تمرکز روی خودم!!!!
🆔 @shine41
🔰 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی ساسانی
🆔 @Sasanian_Sources
🔰 اینفوگرافیهای تاریخی و سیاسی
🆔 @Infographicer
🔰 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی اشکانی
🆔 @ArsacidEmpire
🔰 گالری جنگها و شخصیتهای بزرگ تاریخ
🆔 @Galleryofwars
🔰 درگاه وهومن امشاسپند
🆔 @khashatra
🔰 شاهنامه خوانی در کشور عربی
🆔 @anjomanshahnameh
🔰 دلپتان (زرتشتیان صاحبدل)
🆔 @Delpatan_zarrin
🔰 آوای شــب_دانلـود خاطـره
🆔 @AVAYESHAB2024
🔰 ابزار هوش مصنوعی
🆔 @hoshmasnoee1
🔰 کوئیز تاریخ: پرسش و پاسخ روزانه
🆔 @HistoQuiz
🔰 دین زرتشتی
🆔 @EchoesofGATAHA
🔰 تاریخ با چاشنی فیلم، سریال، مستند
🆔 @tarikh_tv
🔰 نامه باستان
🆔 @namebastan
🔰 تاریخ و فرهنگ دولت عثمانی
🆔 @DorreShahvar
🔰 اشتادان
🆔 @eshtadan
🔰 هنر | سخن | جهانگردی
🆔 @digigofteh
🔰 ملیگرایی همراه با تاریخ ایران
🆔 @IRAN_Nationalisme
🔰 نسکخانۀ روزگاران
🆔 @nask_ruzegaran
🔰 روزگاران
🆔 @ruzegaran
🔰 منابع و مآخذ پژوهشی تاریخ ایران مدرن
🆔 @ModernIranBooks
🔰 پویش ملیفرهنگی سیمرغ
🆔 @Pooyeshesimorgh
🔰 آهنگهای شاد و اشعار جانفزای پارسی
🆔 @BazmeParviz
🔰 آلبوم جنگاوران تاریخ (میلیتاریسم تاریخی)
🆔 @Marzupan
🔰 مطالعات ایران در قفقاز و آسیای مرکزی
🆔 @DosuyeCaspian
🔰 منابع و مآخذ تاریخ پادشاهی ماد
🆔 @TheMedes
📣 شرکت در تبادلات یا ثبت تبلیغات:
👤 @FiruzMehr
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
جناب استاد!
[مهرداد بهار]
چرا نوروز را به جمشید نسبت دادهاند،
چرا مثلاً به فریدون یا شهریار دیگری نسبت نمیدهند؟
مهرداد بهار:
زیرا جمشید محبوبترین چهرهٔ پیش از اسلام است. اما فریدون و نه هیچ کس دیگر از پادشاهان محبوبیت جمشید را نداشتند. خیلی چیزها را به جمشید نسبت دادهاند. مثلاً در وندیداد آمده که بزرگ شدن جهان به خاطر جمشید بود. جمشید حتی ادعای خدایی میکند و به همین سبب، بخشی از فرّهاش به (میتره) میرسد. در دورهٔ او نه مرگ بود، نه پیری و نه درد. دورهٔ بسیار زیبایی بود و خاطرهٔ خوشی بر اذهان مردم از آن زمان بازمانده بود. حتی چینیها هم جمشید را به نحوی ستایش میکنند.
شادروان دکتر مهرداد بهار
از اسطوره تا تاریخ، صص ۳۵۹–۳۳۹
/channel/eshtadan
🪴 نوروز در بلوچستان
━━━━━≼🌳≽━━━━━
🪴 در گویشهای مختلف زبان بلوچی به موسم نو شدن سال (=نۆکیںسال) و فرا رسیدن بهار (=بهارگاه) نَورۆز، نَبرۆز، نَمرۆز یا نۆکرۆچ گفته میشود که مصادف است با ماه فروردین(=بهاران). نۆبهار نام دیگری برای این ایام است. همچنین نسیم بهاری را در زبان بلوچی نَبرۆز مینامند.
🪴 مفاهیم نَورۆز و و بهارگاه و بهاران اگرچه تا حد زیادی نزدیک به هم هستند، اما تفاوتهایی هم دارند. نورۆز اشاره به نو شدن سال (نۆکیںسال) و هنگام فرارسیدن بهار (نۆبهار) دارد. فصل بهار «بهارگاه» و ماه فروردین را «بهاران» نامیده میشوند (البته در برخی مناطق به فروردینماه هم میگویند نورۆز). موسم (فصل) بهارگاه از سه برج (ماههای شمسی) به نامهای بَهاران (فروردین)، بَهِشت (اردیبهشت) و وَردات (خرداد) تشکیل شده است.
🪴 به طور سنتی بهارگاه بین عشایر بلوچ کوتاهتر از بهارگاهِ باغداران بلوچ است و بهارگاه عشایر اشاره به دوره کوتاهمدتی دارد که مراتع و چراگاهها سرسبز هستند و پس از این که سبزیِ علفزارها و چمنزارها به سوی زردی برود، بهارگاه هم پایان یافته محسوب میشود. برای کشاورزان بلوچ نیز پس از پایان چلهٔ بهار (چِلَگبهار) که هوا رو به گرمی رفته است، بهارگاه پایان مییابد.
🪴 مراسم عشایر بلوچ و کشاورزان بلوچ طی ایام بهارگاه نیز با هم تفاوتهایی دارد. بین کشاورزان مراسم بهارگاهی و نوروزی بیشتر با درختان بهویژه درخت نخل و نهالکاری ارتباط داشته است. رمهداران بلوچ به هنگام سرسبز شدن زمینها، به سوی مراتع خود میکوچند (گِداملَڈی یا هَلکلَڈی به معنی اسبابکشی و کوچ) و رمههای خود را میچرانند (بهارچرانی). این فعالیتها به صورت دستهجمعی و با همکاری همهٔ اعضای جامعه انجام میگرفت که باعث شکلگیری مراسم عمومی بهخصوصی شده بود.
🪴 از جمله این مراسم میتوان به پخت غذاهای ویژه، هدیه دادن، نهالکاری، شعرخوانی (لیکو)، قصهگویی، خانهتکانی، آراستن خانه و رمه، دید و بازدید، بازیهای محلی، مسابقات تیراندازی و کشتی، دهل و سرنانوازی، آتشافروزی، اسپندسوزان، سرمهسایی و غیره اشاره کرد. کشک، مالیدَگ، تِجگی، حلوای مَدَر از خوراکیهای ویژهٔ نوروز در بلوچستان هستند.
🪴 کودکی که در این ایام به دنیا بیاید، اگر پسر باشد نورۆز/نَبرۆز/نَمرۆز، بهار، بهاران، بهارشاه و... نامیده میشود و اگر دختر باشد نام گیاهان و گلهای بهاری را بر روی او میگذارند همچون دْرَنَّگ، اِزگِند، پورچِنک، کلپورَگ و... .
🌧 برای اطلاع بیشتر بنگرید به: فهرست مطالب «بهارگاه و نوروز در بلوچستان»
#فرهنگ_و_رسوم
🎆 @balochs_history
🔹/channel/eshtadan
🔸بیست و نهم اسفند زاد روز دانشمند ایران، ادیب، پژوهشگر برجسته، زبان شناس، استاد دانشگاه، بنیانگذار سپاه دانش و پدید آورنده آثاری ممتاز در زمینه زبان و ادبیات فارسی زنده نام:
#دکتر_پرویز_ناتل_خانلری
🔹یکی از آثار وی تصحیح دیوان حافظ و معروف به حافظ خانلری است؛ تصحیح انتقادی دیوان حافظ به دست دکتر پرویز ناتل خانلری، بهعنوان یکی از مهمترین تلاشها برای بازگرداندن اصالت به این اثر شناخته میشود.
/channel/eshtadan
🔸 راز در خاطر ماندن داستانهای شاهنامه
دکتر عبدالحسین زرینکوب:
از تمام افسانه های شیرین و شگفت انگیز کهن که دایه پیر در سالهای کودکی برای من گفته است، اکنون دیگر هیچ به خاطرم نیست. آن همه دیو و اژدها و آن همه گنجهای افسانه ای و قلعه های پریان که خوابهای کودکی مرا از راز و ابهام سرشار می کرد، اکنون همه محو و نابود شده است. از هارون خلیفه که با جعفر برمکی برای ماهیگیری در کنار دجله شبها به روز می آورد، و از شاه عباس صفوی که با جامه درویشان هر شب در اصفهان با ماجرایی تازه روبرو می شد، اکنون دیگر چیزی جز یک خاطره مبهم در ذهن من نمانده است. وجودی که این قهرمانان داستانی برای من دارند چون وجود سایه ها و اشباح خیالی گریزان و درهم است، و هر چه از خوابها و خیالهای کودکانه دورتر می شوم وجود آن سایه ها هم مات تر و محوتر می شود. اما آنچه در داستانهای کهن از وجود رستم در خاطرم نقش شده است از یاد نمی رود و هر روز زنده تر و روشن تر می شود. آیا برای آن است که رستم آفريده خيال قصه گویان عادی نیست؟ برای آن است که کسانی چون مادر بزرگ من و دایه پیرم آن را نیافریده اند؟ درست است که قصه های دیو و پری و افسانه های هارون و شاه عباس را هم آفریده ذوق و خیال امثال آنها نمیدانم، اما شک ندارم که قصه گویان از یاد رفته و فراموش شده ای که آن داستانها را ساخته اند از مردم عادی بوده اند، مردمی که بیش و کم مثل مادر بزرگ من و دایه پیرم زندگی می کرده اند و با آنها چندان تفاوت نداشته اند اما رستم خود داستانی دیگر است. اگر آفریده خیال فردوسی با هنرمندی به عظمت و قدرت او نباشد به هر حال جز ساخت یک قریحه عالی و غیرعادی نیست. برای همین است که هیچ از پیش چشم من نمی رود و هرگز از خاطرم دور نمی شود.
/channel/ghotbeelmiferdowsi
🔹/channel/eshtadan
📜 فهرست دهها کانال برتر تاریخی و علمی و ادبی!
🕯 روی لینک زیر بزنید و عضو کانالهای دلخواه خود شوید:
🪔 /channel/addlist/mmqe4uegLLE1OTM0 👈🏻
بیست و پنجم اسفندماه سالروز پایان سرایش شاهنامه
فردوسی
بزرگوار حکیمِ سترگ فردوسی
که مامِ ایران چون او دگر نزاد پسر
دلیر و راد و سخنپرور و گشادهزبان
ز مهرِ ایران شوری عظیمش اندر سر
روان ایران آنگه که او ز مادر زاد
ز ترک و تازی آزرده بود و خستهجگر
پسند نامد وی را که فرّ ملکِ کیان
چو مهر مانَد پنهان به زیر ابر اندر
بر آن نهاد عزیمت که آن دلیران را
کند به شعرِ خوشِ خویش زنده بار دگر
نهاد عمر گرانمایه اندر این سی سال
که چون عروس بیاراست آن مهین دفتر
در این خطر که بکرد و در این مهم که براند
خدای ایران بر وی به مهر داشت نظر
ازآن زمان که وی اندر جهان به رنج ببود
هزار بار زمین گشت گردِ مهر اندر
هنوز کاخی کاو در سخن پی افکندهست
به پای مانده و مانَد هزار سالِ دگر
هنوز مهری کز طبع او بر ایران تافت
همیدرخشد چون آفتاب از خاور
پرویز ناتل خانلری
آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۱-۴، ۱۳۶۹، ص ۱۳.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
#جلال_ستاری :
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینش خواهد رفت
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینشی خواهد رفت که ما نمیدانیم، چیست، یعنی فرهنگ ایرانی در حال رکود نیست، در حال جهش به سوی آینده است که از بابت آفرینش درخشان خواهد بود و به هیچ وجه به عقب برنمیگردد، به کهنه پرستی اعتقاد ندارد، خیلی به حرفهای دیگران هم ایمان ندارد، به سوی خلاقیتی میرودکه هنوز خیلی نمایان نیست، ولی در بسیاری موارد یک جرقههایی از آن میبینید، آینده فرهنگی ایران را اگر بخواهیم خلاقیت ادبی تعریف کنیم، درخشان میبینم.
@shahnamehpajohan
/channel/eshtadan
💝 فهرست 44 کانال برتر آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!
🎁 روی لینک زیر بزنید و عضو کانالهای دلخواه خود شوید:
🎉 /channel/addlist/SoKnTPi-sJI3NTY8 👈🏻