4967
موقوفات دکتر محمود افشار به منظور تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی توسط دکتر محمود افشار در سال ۱۳۳۷ بنیاد گرفته است تهران - خيابان ولیعصر - سهراه زعفرانيه - خيابان شهيد عارفنسب - کوی دبیرسیاقی - شماره ۶ 📞 021-2271-6834 🌐 www.MahmoudAfshar.ir
https://chaponashr.ir/sabzan
اطلاعیه
به آگاهی اهالی فرهنگ و ادب میرساند، طرح جلد یکنواخت و شناختهشدۀ کتابهای انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار که طی سالها به عنوان بخشی از هویت بصری و اعتبار این انتشارات تثبیت شده است، متأسفانه اخیراً مورد سوء استفادۀ انتشارات سبزان قرار گرفته است. مسئولان این انتشارات طرح مخصوص انتشارات دکتر محمود افشار را برای جلد یکی از کتابهای خود انتخاب کردهاند؛ آن هم به گونهای که با وجود ایجاد تغییراتی در داخل نشان، عنصر شاخص ستارۀ هشتپر با همان رنگبندی در بالای جلد حفظ شده و همین امر میتواند موجب گمراهی مخاطبان شود.
بدینوسیله به صراحت اعلام میشود که این کتاب هیچ گونه ارتباطی با انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار ندارد و استفاده از این طرح، صرفاً تقلیدی از هویت بصری این انتشارات و سوء استفاده از اعتبار و هویت بنیاد موقوفات است. از پژوهشگران، کتابدوستان و همراهان گرامی درخواست میشود هنگام انتخاب و تهیۀ کتاب، حتماً به نام ناشر توجه فرمایند تا دچار اشتباه نشوند.
انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار همواره بر اصالت فرهنگی، امانتداری علمی و رعایت حقوق معنوی پایبند بوده و خواهد بود.
با سپاس
انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در سوگ بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان ایراندوست و میهنگرا
بهرام بیضایی (۵ دی ۱۳۱۷ ـ ۵ دی ۱۴۰۴) نمایشنامهنگار، فیلمنامهنویس و کارگردان بزرگ عصر ما دور از وطن درگذشت. او تحصیلاتی ناتمام در رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران داشت و فعالیتهای هنری را با نمایشنامهنویسی و انتشار مطالبی دربارۀ نمایش و سینما در نشریات آغاز کرد و ده فیلم بلند، چهار فیلم کوتاه، و دهها کتاب از خود بر جای گذاشت. «مرگ یزدگرد» و «باشو غریبۀ کوچک» از آثار برجستۀ بیضایی و نمایانگر دانش و هنر او در زمینۀ فیلمنامهنویسی و کارگردانی است.
آنچه در کنار جنبههای مختلف هنری آثار بیضایی درخور توجه است، رنگ و بوی میهنگرایانۀ ساختههای اوست. یکی از دغدغههای اصلی بیضاییِ نویسنده و کارگردان تا پایان عمر، ایران و حفظ وحدت ملّی ایرانیان بود. او با ساختن فیلم باشو غریبۀ کوچک کوشید تا اهمیت زبان فارسی را در حفظ انسجام ملّی و وحدت اقوام مختلف ایرانی به تصویر بکشد. بیضایی نشان داد که زبان فارسی زبان مهر و آشتی است و میتواند ایرانیان را با هر زبان و لهجهای که دارند و از هر قومیتی که باشند زیر یک پرچم و در قالب یک ملّت بزرگ متّحد سازد.
فقدان میهندوستی چون بهرام بیضایی موجب دریغ بسیار است. بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت استاد بهرام بیضایی را به خانوادۀ محترم او، جامعۀ هنری کشور و مردم هنرپرور و میهندوست ایران تسلیت میگوید. یاد بهرام بیضایی همیشه در قلب و خاطر ایرانیان قدرشناس باقی خواهد ماند.
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
ایستاده از راست: بهرام بیضایی، ایرج افشار، جلال خالقی مطلق، محمّدرضا شفیعی کدکنی
نشسته از راست: بهروز برومند، پرویز مشکاتیان، امیرهوشنگ ابتهاج
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
حکایت
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیدهکیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان ازو عفو کرد
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
کسی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
کرم کن چنان کت برآید ز دست
جهانبان در خیر بر کس نبست
به قنطار زر بخش کردن ز گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج
برد هر کسی بار درخورد زور
گران است پای ملخ پیش مور
بوستان، باب دوم: در احسان
[کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، با مقدّمهای از محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۱۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم دیماه زادروز محمدابراهیم باستانی پاریزی
آثار دکتر باستانی پاریزی هم در موضوعشناسی، هم در نوع منابع تاریخی و هم در سبک نگارش متفاوت است. او کسی است که در دانشگاه درس داده و به استادی رسیده، اما در خارج از دانشگاه شهرت بیشتری دارد؛ چراکه از چارچوبهای دانشگاهی فراتر رفته و با شیوهای که ویژۀ خود او بوده به انتقال مفاهیم تاریخ دست زده است.
اگر بپذیریم که دسترسی به تاریخ حق همگان است و اگر بپذیریم کسی میتواند در این راه گام بردارد که خود تاریخپژوه باشد، آنگاه میتوانم بگویم که در بین مورخان معاصر، باستانی پاریزی تنها مورخی است که زمینهساز روشی از تاریخنگاری شده که تاریخ را به خانههای مردم برده است و با زبان مردم تاریخ نوشته است. تاریخنگاری مردمی را با دو وجه در آثار باستانی میتوان ردیابی کرد: وجه اول اینکه تاریخ را به زبان ساده و برای مردم نگاشت و وجه دوم اینکه به زندگی خود مردم، تودهها و درحاشیهماندهها پرداخت. به لایههای زندگی مردم رفت. به آداب و رسوم و مناسک آنها سرکشید و از خود آنها و برای آنها نوشت. استاد باستانی پاریزی دو میراث برای ما به جای گذاشت: روش آموزگاری و سنت تاریخنویسی برای مردم.
سیمین فصیحی
پنجشنبه، ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
مجالس النفایس
مجالس النفایس امیر علیشیر نوایی نخستین تذکرۀ عصری دربارۀ احوال و اشعار شاعران فارسیسرای قرنهای نهم و دهم هجری است. این تذکره، که از مهمترین منابع تاریخ ادبیات فارسی در عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، بهویژه در کانون ادبی هرات است، به زبان ترکی جغتایی نوشته شده و تاکنون چند ترجمۀ آزاد از آن به چاپ رسیده است. در این کتاب متن جغتایی این تذکره بر اساس نسخههای خطی اقدم، تصحیح و ترجمۀ تحتاللفظی شده است.
[مجالس النفایس، امیر علیشیر نوایی، تصحیح، تحقیق و ترجمۀ دکتر هادی بیدکی، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴]
علاقهمندان میتوانند از یکم تا چهاردهم دیماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، آذرماه ۱۴۰۴
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بهزودی منتشر میکند:
در بزم غالب
میرزا اسدالله غالب دهلوی (۱۲۱۲-۱۲۸۵ق) واپسین فارسیگوی بزرگ هند و از پاسداران زبان فارسی در آن سرزمین است که با وجود شهرت جهانی و محبوبیت و نفوذ بسیار در زادگاهش، در ایران چندان شناخته نیست. این کتاب تلاشی است برای شناساندن غالب و آثار منظوم و منثور فارسی او همراه با اشاراتی به نوشتههای اردوی وی. نویسنده اثرگذاری این سخنور ایراندوست بر نویسندگان و شاعران را نشان داده و همچنین به معرّفی ترجمههای آثار غالب به زبانهای گوناگون و پژوهشهایی که دربارۀ او به انجام رسیده پرداخته است. در پایان کتاب اشعاری برگزیده از غالب همراه با توضیحاتی مختصر نقل شده است.
[در بزم غالب: زندگی و آثار غالب دهلوی، دکتر مهدی فیروزیان، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هشتم آذرماه زادروز مظفّر بختیار
کتابهایی از نوع امیرارسلان و اینگونه متون قصّه و داستان بیشتر مطلوب بانوان و شبگذاریها بود که اوقات فراغت را مخصوصاً در شبهای دراز و سیاهسرد و شبچرههای رنگین زمستانهای دیرپا به کتابخوانی و گوش فرادادن به کتاب سپری میکردند و شب را به قصّه کوتاه مینمودند. در چنان محافل و در میان چنان نیوشندگانی بالطبع کتابها و قصههایی میتوانست رغبتانگیز گردد که هیجانآور و پرماجرا باشد و پویا و زبان و بیان آن متناسب با ذوق و ادراک شنونده.
مجلّدات مصوّر نسخۀ شاهوار هزار و یکشب که به دستور ناصرالدینشاه توسط ابوالحسنخان صنیعالملک و استادان و کتابگران بزرگ عصر نقاشی و آراسته شده و از نمونههای ممتاز هنر کتابآرایی عصر به شمار میآید برای مطالعۀ مهدعلیا مادر شاه و مجالس کتابخوانی او ساخته شده بود. طبق مفاد قراردادِ نقاشی و تذهیب کتاب هزینهای که صرف نقاشی کتاب شده و فقط یکی از اقلام هزینههای کتابآرایی است معادل یکپنجم کل مخارج ساختمان و مبلمان و تزیینات فاخر و گرانبهای کاخ شمسالعماره، مجللترین کاخ سلطنتی آن دوران است که همزمان با آمادهسازی کتاب ساخته شده است. رقمی هنگفت که در باور و معیار ارزشگذاریهای این زمان نمیگنجد.
در خاتمه یا به اصطلاح امروز انجامۀ نسخۀ خطی کتاب شاهزاده ابراهیم دلاور تاجالعلماء گیلانی کاتب نسخه که از ملاباشیان راتب حرمخانه بود حسبحالی نوشته حاکی از شور و شوق خانم تاجالسلطنه ـ خواهر فخرالدوله ـ در گردآوری و نویساندن این گونه آثار. در زیر آن هم خود تاجالسلطنه چند سطری در همین باب نوشته است.
تاجالسلطنه در خاطرات خود نیز حقگزارانه از این معلم خوشمحضر به اسم و رسم نام برده و از شور و اشتیاق دختران همدرس و همسبق به شنیدن قصههای دلاویز معلم یاد کرده که چگونه غالباً در هنگامۀ درس دفتر و کتاب به یک سو نهاده میشد و حلقۀ خشک درس و ملالت تکرار ابجد هوّز به مجلس شورانگیز نقّالی و قصّهسرایی تبدیل میگردید. ضمناً اشاره به این نوع مطالب و اطلاعات کاملاً خصوصی و اختصاصی در خاطرات تاجالسلطنه قرینهای است بر اینکه خاطرات به کلی هم برساخته و مجعول نیست، مبنایی تقریری و تحریری داشته و بر اساس آن با افزودن مطالبی باب روز گسترش یافته و به نثری نوین پرداخت و بازنویس شده است.
«فخرالدوله نویسندۀ کتاب امیرارسلان»، مظفر بختیار
[نامۀ بختیار: مقالات، ترجمهها و یادداشتهای دکتر مظفّر بختیار، به کوشش دکتر حمید رضایی، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲ ، ص ۲۸۲-۲۸۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم آذرماه سالروز درگذشت محمّدتقی دانشپژوه
نظر عاطفی دانشپژوه بی هیچ وقفه و خدشهای هماره متوجه گسترش زبان فارسی بود. او بیش و پیش از هرچیز در انتشار متون پیشین بر این نیت بود که از راه نشر متنهای کهن بر غنای زبان فارسی افزوده شود. او میگفت و معتقد بود که از واژههای مصطلح و متداول در متون پیشینیان میتوان کلمههایی را یافت که شاید در مفاهیم علمی و فرهنگی و مدنی جدید بهکاربردنی باشد. دلسپردهای راستین بدین کار بود. عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را راهی به رسیدن به نیت و امید بلند خود میدانست و از هیچ گفته و کوشش دریغ نمیکرد. همه میدانیم که او میکوشید تا نوشتههایش به اندازۀ توان و امکان به واژههای پارسی و به گفتۀ دری آراسته باشد.
دانشپژوه با انتشار چهل پنجاه کتاب و چهل پنجاه فهرست و نزدیک به چهارصد مقاله، بسیاری از مشاهیر را بهتر و بیشتر از پیش به ما شناساند و هم ما را با نام و نوشتۀ بسیاری از ناشناختگان و فراموششدگان آشنا ساخت که پیش از او یادی از آنها در نوشتهها و ادبیات ما نبود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۹۸-۱۲۰۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ای چو جهان و جان مرا، جان و جهان کیستی؟
وی گلِ حُسن روی تو، سرو روان کیستی؟
درد تو میکشم به جان، وز تو نمیکنم فغان
راست بگو که در جهان دَردنِشان کیستی؟
از برِ من رمیدهای، رنج دلم گزیدهای
تیغ جفا کشیدهای، در پیِ جان کیستی؟
هست غمت چو جان نهان، بر من خسته کن عیان
تا تو نگار دلستان یار نهان کیستی؟
[دیوان بدرالدّین جاجرمی، تصحیح و تحقیق دکتر عباس بگجانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴، ص ۱۰۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آیا همهجا آسمان آبی است؟
(دربارۀ نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار)
رحیم پاکنژاد
آیینۀ پژوهش، سال ۳۶، شمارۀ ۲، خرداد و تیر ۱۴۰۴، ص ۵۸۹-۵۹۴.
انتشار نامههای مشاهیر و مفاخر در قالب مجموعههای مستقل، متضمّن فواید و محاسنی است که با توجه به نویسندگان و مخاطبان و البته موضوعات این نامهها، متفاوت است. امّا به هر حال بدیهیترین و ابتداییترین فایدۀ انتشار این دست نامهها پی بردن به روحیات، خُلقیات و مشغلههای ذهنی نویسندگان آنهاست.
افزون بر اینها باید توجه داشت که نامهها در خلأ نوشته نمیشوند و بهجهت طرح مسائل مربوط به زندگی روزمرّه، همواره در متن و بطن آنها شمّهای از اوضاع و احوال جامعه و شرایط اجتماعی نیز نهفته است. از این نظر، نامهها در قالب و قامت اسنادی ظاهر میشوند که بعضاً مهمترین وقایع سیاسی و اجتماعی وقت را آینگی میکنند و بسته به فضل نویسندگان و مخاطبانشان میتوانند سیر این وقایع را نیز نشان دهند و جزییاتی از آنها را روشن کنند که در منابع و مآخذ معمول کمتر ردّی از آنها میتوان پیدا کرد و بهسبب بعضی ملاحظات اساساً نمیتوانند جز در همینگونه ارتباطات مورد التفات و اشاره قرار گیرند.
در کتاب نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار که به همّت دکتر محمّد افشینوفایی منتشر شده است (تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲) بسیاری از فواید پیشگفته را میتوان دید و علاوهبر اینها، در برگبرگ آن ظرایف و لطایفی وجود دارد که برای مخاطب هم دلپذیر است و عمده نکات مربوط به نامهها در مقدّمۀ مفصّل و متتبعانۀ گردآورنده، طرح و بررسی شده است (ص ۱۹-۵۵). دوستی پایدار و عمیق مینوی و افشار، موضوعات نامهها، قضاوتهای این دو نفر دربارۀ شخصیتهای فرهنگی و ادبی مهم آن روزگاران و ملاحظات مربوط به رسمالخط ـ که عمدتاً در نشریهها و مجلههای آن دوره بازتاب مییافت ـ از جمله مسائلی است که در مقدّمۀ کتاب مطمح نظر قرار گرفته و خواننده را بهخوبی در جریان کم و کیف این مکاتبات قرار میدهد.
مطالعۀ این نامهها به فهم بهتر این نکته کمک میکند که این دو نفر چرا به اسطورههای فردی و اجتماعی بدل شدند و چگونه به این جایگاه تاریخی رسیدند. طبیعتاً زندگی فردی و اجتماعی مینوی و افشار پازلی چندتکّه است که تکّههای مهمی از آن در لابهلای همین نامههاست و اساسیترین فایدۀ چاپ چنین کتابی، دست یافتن به تصویر و تصوّری جزئی و شفاف از حیات حرفهای و زندگی شخصی این دو شخصیت مهم است.
[نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار، به کوشش محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آثار تاریخی ورارود و خوارزم به چاپ سوم رسید.
جلد نخست این کتاب به کلیاتی دربارۀ جغرافیای تاریخی ورارود و سالشماری از اهم وقایع آن خطه و بالاخره معرفی آثار تاریخی دو شهر مشهور جهان، سمرقند و بخارا میپردازد. مؤلف در تهیه و تنظیم آثار تاریخی دو نکتۀ کلی را در نظر داشته است: نخست آوردن مطالبی دربارۀ آثار و ابنیهای که امروز بر جای است و یک به یک آنها را دیده و اطلاعات مربوط به آنها را از مشاهدات خود نقل کرده است. دوم تحقیق دربارۀ آثاری که امروز بر جای نیست. زیرا لازم است خوانندگان گذشتهٔ منطقه را بهتر بشناسند و بر اهمیت پیشین آن وقوف یابند.
جلد دوم به معرفی آثار و بناهای تاریخی شهرهای سبز (کش)، ترمذ، ختّلان، حصار، پنجکت، بدخشان، خوراسان و مرو اختصاص دارد. در پیوست کتاب نیز اطلاعاتی دربارۀ ابنیۀ غزنی و بلخ و هرات و دهستان آمده است. اهمیت اصلی مطالب این کتاب در این است که مؤلف مشاهدات خود را از آثار تاریخی این شهرهای تاریخی ثبت کرده است.
جلد سوم به تحقیق و ثبت مشاهدات مؤلف آن دربارۀ بناها و آثار تاریخی ارزشمند و کهن شهرهای فرغانه، خجند، اندیجان، خوقند، نمنگان، تاشکند، خوارزم، خیوه، کاث، هزاراسب، خانقاه، اورگنج و ... اختصاص دارد. تصاویری از برخی ابنیۀ مهم نیز در پیوست این جلد آمده است که بر اهمیت کتاب میافزاید.
[آثار تاریخی ورارود و خوارزم، دکتر منوچهر ستوده، ۳ جلد، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴]
علاقهمندان میتوانند از بیست و دوم آذر تا سوم دی، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دل مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پُرچین و جبین پر آژَنگ
از نگاه غضبآلود زند
بر دل نازک من تیر خَدَنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قَلماسنگ
نشوم یکدل و یکرنگ تو را
تا نگردد دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت، بیخوف و دِرَنگ،
رَوی و سینهٔ تنگش بدری
دل برون آری ازآن سینۀ تنگ
گرم و خونین به مَنَش باز آری
تا برد زآینهٔ قلبم زنگ
عاشق بیخرد ناهنجار
نه، بل آن فاسق بیعصمت و نَنگ،
رفت و مادَرْش بیفکند به خاک
سینه بدْرید و دل آورد به چَنگ
رو به سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارَنگ
از قضا خورد دم در به زمین
واندکی رنجه شد او را آرَنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ،
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
«آه! دست پسرم یافت خراش
وای! پای پسرم خورد به سنگ»
ایرجمیرزا
[آینده: سال دوم (دی ۱۳۰۵ - اسفند ۱۳۰۶)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۱۳۸ (شمارۀ دوم، بهمنماه ۱۳۰۵)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نامهای به وزارت معارف
وزارت جلیلۀ معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
مطابق راپورت واصله به وزارت امور خارجه اغلب اهالی سلیمانیه خاصّه محترمین آنجا بهواسطۀ تدریس در مکاتب قدیمه به زبان فارسی آشنا و بهخوبی تکلّم مینمایند و اکراد نقطۀ مذکور هم نظر به اینکه زبان مزبور را زبان آبا و اجدادی خود میدانند نهایتاً مایلند که زبان فارسی کاملاً ترویج گردد؛ ولی چون دولت عراق با تدابیر عملی اکثر آن مدارس را منحل و مدارس دیگری که با اسلوب جدیده تدریس نموده افتتاح نموده و به جای زبان فارسی، زبان کردی و انگلیسی و عربی در آن مدارس تدریس مینمایند یقین است تدریجاً بهکلّی زبان فارسی از بین رفته و اطفال اکراد سلیمانیه و حتّی ایرانیان آن صفحات اجباراً میبایست از آموختن این زبان صرفِنظر نمایند و به مناسبت اینکه از لحاظ پیشرفت سیاست ایران در صفحات کردستان عراق و جلوگیری از پارهای تصوّرات باطل اکراد ایجاب مینماید که از طرف دولت ایران حتّیالمقدور در ترویج زبان فارسی در کلّیۀ نقاط عراق و بالأخص در سلیمانیه اهتمامات لازمه بشود، علیهذا وزارت امور خارجه عقیده دارد بهطوری که در غالب نقاط عراق مدارس ایرانی تشکیل گردیده، یک باب مدرسه هم در سلیمانیه تأسیس گردد، مشروط بر اینکه معلّمین و یا اقلّاً مدیر مدرسۀ مزبور از ایران اعزام گردد که مدرسۀ مزبور را مطابق اصول جدید و مخصوصاً برای تدریس و ترویج زبان فارسی افتتاح نماید که بدینوسیله منظور حاصل گردد. متمنّی است قدغن فرمایند هرگونه تصمیمی که در این باب اتّخاذ میفرمایند این وزارتخانه را هم قرین استحضار سازند.
محمدعلی فروغی
تهران، ۲۰ بهمن ۱۳۱۰
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۳۲۸-۳۲۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم آذرماه زادروز دکتر فتحالله مجتبایی، پژوهشگر، نویسنده، مترجم و عضو هیئت گزینش کتاب و جایزهٔ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
منطقهای که الآن گنجه در آن قرار دارد اینجا اصلاً و هرگز آذربایجان نبوده است. در تمام طول تاریخ جز در این قرن اخیر، منطقهای که امروز به آن آذربایجان شوروی میگویند همیشه ارّان بوده است. «ار» تغییریافتۀ آریاست و «ان» پسوند مکان. در تمام کتب جغرافیایی قدیم از این منطقۀ بالای رود ارس به عنوان ارّان نام برده شده است. اینکه در این اواخر نام اینجا را آذربایجان گذاشتهاند، مسائل دیگری بوده و اغراضی در آن وجود داشته که اغراض خام و کودکانهای بوده است و راه به جایی نمیبرد. کسانی هم که دارند در این راه کوشش میکنند سعی بیهوده میکنند و آب در هاون میسایند. آذربایجان یک منطقۀ صددرصد ایرانی است و زبان این منطقه آذری بوده که از زبانهای اصیل ایرانی است که اکنون آثارش باقی مانده است و در بعضی دهات خود این منطقه این زبان هنوز به صورتهایی وجود دارد. لغات آذری را در فرهنگهای قدیم ما مشخص کردهاند و گفتهاند این واژه از آنِ لهجۀ آذری است. این واژهها صددرصد ایرانی است و هیچگونه ربطی به زبان ترکی ندارد. این زبانی که امروز در اینجا گفتگو میکنند زبان ترکی است. از زمان سلجوقیان به تدریج در اینجا جزیرههایی از اقوام ترکزبان پیدا شد و بعد چون حکومت به این زبان صحبت میکرد و بعد هم حکومت مغول به این زبان انس بیشتری داشت کمکم زبان حکومتی و دولتی شد و رواج بیشتر پیدا کرد. مردم ایرانینژاد آذری این زبان را فرا گرفتند. این مردمی که شما میبینید در این منطقۀ ایران به زبان ترکی حرف میزنند اینها ترک نیستند، اینها ترکزبان شدهاند. عنصر اصلی قومی و نژادی این مردم ایرانی است. در زمانهای بسیار دور خیلی خیلی قدیم، از زمان هخامنشیها، میدانیم که اسم این ناحیه آتورپاتکان بوده است. یکی از مراکز فرهنگ ایرانی و زرتشتی در زمان اشکانیان و ساسانیان بوده است. آتورپاتکان یعنی جایگاه آتش، آتشگاه. معلوم میشود یکی از مراکز بزرگ فرهنگ ایرانی در اینجا بوده است. این حرفها حرفهای زائدی است که این اواخر کسانی باب کردهاند و دنبالش میروند. اصلاً معنا ندارد، نه معنای تاریخی دارد و نه معنای فرهنگی.
«نظامی و مسئلۀ ملّیت»، فتحالله مجتبایی
در:
صحبت آن مونس جان: گفتوگوهایی با دکتر فتحالله مجتبایی، به کوشش محمدرضا عدلی، با همکاری شیرین عاصمی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۹۹-۲۰۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نهم دیماه سالروز درگذشت خسرو فرشیدورد
کسانی که به جای تعلیم دانش و فن، قوای فکری ملّت ایران را صرف عوض کردن لغات میکنند، هم دشمن علماند و هم خصم زبان و ملیّت. چنین کسانی که از لغتسازی و زبانشناسی به کلّی بیخبرند، با این کارهای باطل راه واژهسازی صحیح را به روی مردم میبندند و با ساختن اصطلاحات نامفهوم، عملاً ملّت را قانع میکنند که بهتر است لغات خارجی را به کار برند نه ترجمه و معادل فارسی آنها را؛ زیرا وقتی مردم معنی کلمهای را نفهمند، چه فرنگی باشد، چه اوستایی، چه پهلوی، چه عربی و انگلیسی، برای آنها چه فرقی دارد؟ برای این مردم، «فرنشین» به اصطلاح فارسی و «چرمن» انگلیسی به یک اندازه نامفهوم است. وقتی بنا باشد که کسی معنی «فرنشین» را نفهمد، همان «چرمن» را یاد بگیرد بهتر است؛ زیرا لااقل انگلیسی او قوی میشود. وقتی مردم معنی «هازهشناسی» را درنیابند، ترجیح میدهند که اصطلاح بینالمللی «سوسیالوژی» را بیاموزند.
پس نخستین اصل مقبول و پسندیدهای که زبانشناسان برای واژهسازی و اصطلاحیابی بیان میکنند، آن است که لغات تازه را باید با عناصر زنده و معنیدار زبان ساخت، نه با اجزاء مردۀ آن، زیرا واژهای که با عناصر مرده و نامفهوم ساخته شود، مانند نوزادی است که مرده به دنیا میآید و ناگزیر جایی جز در گورستان فراموشی نخواهد داشت. لغتسازی با مواد مرده و نامفهوم در واقع دهنکجی است به دانشمندان و شاعران و متفکّران بزرگ جهان که همه اصطلاحات خود را از بین عناصر زنده و معنیدار زبان انتخاب کردهاند ... دهنکجی است به ارسطو و ابنسینا و خواجه نصیر و نیوتون و انشتن و همر و فردوسی و سعدی و مولوی و گوته و شکسپیر و هوگو.
«اصطلاحات علمی و فنی»، خسرو فرشیدورد
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ، ج ۲، ص ۱۰۹۷-۱۰۹۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هشتم دیماه زادروز فروغ فرّخزاد
باد ما را خواهد برد
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگِ درختان میعادی دارد
در شبِ کوچکِ من دلهرۀ ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدیِ خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخ است و مشوّش
و برین بام که هر لحظه در او بیم فروریختن است
ابرها، همچون انبوهِ عزاداران
لحظۀ باریدن را گویی منتظرند
لحظهای
و پس از آن، هیچ
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
بازمیماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگرانِ من و توست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطرهای سوزان، در دستانِ عاشقِ من بگذار ...
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
فروغ فرّخزاد (۱۳۱۳-۱۳۴۵) شاعر و روشنفکر طراز اوّل ادبیات با اشعاری آکنده از احساسات زنانه، اجتماعی و انسانی همراه با زبانی غنی از بهترین نمونههای شعر معاصر. از مجموعههای شعری او میتوان به اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آسیای مرکزی یعنی چه!
یکی از ترفندها و حیلههای سیاست استعماری تغییر نامهای جغرافیایی است. روسها پس از اینکه یکی از بزرگترین کانونهای تمدّن جهانی، یعنی تمدن سغدی را به چنگ آوردند، به جای نام خوارزم و ورارود، این خاک را آسیای میانه یا ترکستان خواندند. اگر منظور از آسیای میانه میانۀ آسیاست، اینجا که میانۀ آسیا نیست.
اگر رشتهکوههای اورال را حدّ فاصل میان اروپا و آسیا قرار دهیم و فاصلۀ آن را از سامان غربی ورارود و خوارزم به حساب آوریم بیش از دو سه درجه اختلاف نیست. در صورتی که از حدّ شرقی همین خاک تا آخر حدود چین بیش از پنجاه درجۀ شرقی اختلاف است. پس چگونه میتواند اینجا میانۀ آسیا باشد؟
این ناچیز حدّ میان آسیا و اروپا را شکست و خاک اروپا را تا پوزۀ اسپانیا و پرتغال به حساب درآورد. جواب این محاسبه صحیح بود، یعنی ورارود و خوارزم میان اروپا و آسیا قرار میگرفت. پس باید تمام این خاک را اوراسیای میانه خواند نه آسیای میانه. پس کاسهای زیر کاسه باید باشد.
آنچه الکساندر هامبولت در اثر خود به نام آسیای میانه در سال ۱۸۴۳ میلادی نوشته یاوهسرایی محض است. نیکولای خانیکف دربارۀ تقسیمبندی او مینویسد: «روشی که هامبولت به کار برده است، فاقد شرایط لازم جغرافیایی است و برای تعیین مرزهای آسیای مرکزی باید عوارض طبیعی را شاخص قرار داد.
فردیناند ریچوفن در کتابی که به عنوان چین نوشته است نظریۀ تازهای اظهار میکند. او قارۀ آسیا را از نظر جغرافیای تاریخی به دو منطقۀ مرکزی و پیرامونی تقسیم میکند و میگوید: کلیۀ بخشهای داخلی آسیا با شبکۀ آبهای سطح الارض آن را باید آسیای مرکزی خواند».
از این آقایان باید پرسید، اگر ریگی به کفش خود ندارید چرا محدودههای قبلی جغرافیایی را تغییر نام میدهید؟ خوارزم از دو هزار سال پیش از میلاد خوارزم بوده و ورارود (= ماوراءالنهر= پاردریا) بیش از ۳۵۰۰ سال تمدن دارد. قدمت خُتن را از آثار مکشوف در تورفان میتوان دانست. به نظر شما منظور از نامگذاریهای جدید این نیست که ما از دو شهر کهن سمرقند و بخارا دست بکشیم و این دو نام چندین هزارساله را زیر سرپوش آسیای میانه خفه کنیم؟
[آثار تاریخی ورارود و خوارزم (جلد اول: سمرقند و بخارا)، دکتر منوچهر ستوده، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ص ۱۹-۲۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از نامۀ ۲۷ نوامبر ۱۹۵۷
من عقیده دارم جوانهای فاضل ما باید، اگر وسیله دارند، فضیلت خود را کاملتر سازند تا بیشتر به درد بخورند و پیشقدم و سرمشق برای صدها و هزارها جوان دیگری باشند که بدون آنکه به مقام تکامل یا نزدیک به تکامل برسند همین که دیپلمی به دست آوردند در راه نان پیدا کردن میافتند و هرچند البتّه آنها هم وجودشان لازم و مفید است، ولی برای کارهای عمدهای که لازمۀ ترقّی و تعالی مملکت ما و مردم مملکت ماست شاید از عهدۀ خدمت عمدهای برنیایند و وطن ما جدّاً محتاج یک عدّه اشخاص زبده و نخبه است که در رشتههای مختلف به مقامات عالی رسیده باشند و مثلاً در رشتۀ خاورشناسی و ایرانشناسی همدوش فرنگیها باشند و با این پروفسورهای واقعاً بسیاردان از قبیل هنینگ و دیگران در یک ردیف باشند و دیگر در مقابل آنها خود را شاگرد نبینند و در مقالات و کتابها و رسالجات خود محتاج نباشند که تنها آنها را مأخذ و مدرک مطمئن و موثّق قرار بدهند و مثلاً در مورد زرتشت و کیش او باید خودشان دارای کشفیّات باشند که فرنگیها قول آنها را نقل کنند و طرف احترام و وثوق جهانیان باشند.
جمالزاده
[نامههای ژنو: از سیّد محمّدعلی جمالزاده به ایرج افشار، با همکاری محمّد افشینوفایی و شهریار شاهیندژی، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴، ص ۶۵-۶۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انار در مراسم آیینی ایرانیان
انار جای ویژهای در پارهای از مراسم آیینی مردم ایران داشته است. مهمترین شبچرۀ سفرۀ تنقلات شب یلدا یا شب چلّه (شب اول دی و آغاز زمستان) انار دانهسرخ و هندوانه بوده است. خوردن انار در شب چله را دورکنندۀ تب و آزار گرمای تابستان، دور ساختن آدمیزادگان از گزند جانوران و حشرات در تابستان و دور کردن ناخوشیها و بیماریها از تن در یک سال پنداشتهاند.
انار میوۀ خاص خوانچۀ شب چلّه برای هدیه به خانۀ عروس عقدکرده از سوی خانوادۀ داماد بوده است.
در فرهنگ برخی از جامعههای سنتی ایران رسم بوده که به هنگام بردن عروس به خانۀ شوهر، داماد اناری یا سیبی سرخ و یا هردو را در آستانۀ خانه به پیش پای عروس میانداخت. پرتاب انار سرخ به سوی عروس احتمالاً نشانه و نمادی از برکتخواهی و نعمت و باروری و آوردن فرزندان فراوان برای تازه عروس و داماد بوده است. این نظر را رسم هدیه دادن انار به نیت و به نشانۀ فرزند آوردن به دختران و پسران به هنگام پیوند زناشویی در جامعۀ زرتشتی و تعبیر خواب «دیدن اناری نیکو در دست» به نشانۀ پسر آوردن تأیید میکند.
خوابگزاران درخت انار را در خواب و رویای مردان نماد و نشان زنی خوبروی و پاکیزه و با خواستۀ بسیار و در خواب و رویای زنان مظهر مردی پاکیزه و نیکونهاد؛ خواب انار شیرین را نشانۀ زمین و باغ و بستانی آباد و شاداب، انار ترش را نشانۀ غم و اندوه، گم کردن انار را نشانۀ از دست دادن زن و دادن هدیۀ انار از سوی مرده به زنده را نشان فرزند دختر آوردن تعبیر و تفسیر کردهاند.
[مردمشناسی دانش پزشکی در فرهنگ ایران، علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۱۱۳-۱۱۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت شب یلدا یکشنبه، سیام آذرماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۲۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.
شهروندان تهرانی میتوانند با مراجعه به کتابفروشی و نگارخانۀ افشار کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند. هموطنانی که در شهرهای دیگر سکونت دارند نیز از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار قادر به ثبت سفارش کتاب خواهند بود.
پیوند صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار:
instagram.com/afsharfoundation
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
ساعات کاری: از دوازده ظهر تا ۷ عصر
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ستوده «بهترین و مؤثّرترین ورزشها» را کوهنوردی میدانست، چون باور داشت که «سختیهای کوهگردی انسان را در مقابل شداید زندگی ورزیده میکند و صعود بر قلل حسّ بلندهمّتی و علوّ نفس را بیدار میکند. دیدن مناظر مختلف و زیباییاش ایجاد وسعت روحی میکند». در جوانی جمعشان با عبّاس زریاب خوئی، احمد افشار شیرازی، احمد خردیار، جمالالدّین شهیدی و مصطفی مقرّبی جمع بود و همپای کوهروی هم بودند. هر چند گاهی مسیر را عوض میکردند تا تنوّعی بدهند، گاه شیرپلا، گاه جاجرود، گاه ایگل و خلاصه هر بار طرفی. بعدها محمّدتقی دانشپژوه، احمد اقتداری، علیقلی جوانشیر، حسین فروتن و عبدالرّحمن عمادی هم به این جمع پیوستند. یکی از دلخوشیهای این جمع دورههای سهشنبه بود. به نوبت در خانههای یکدیگر جمع میشدند و مباحث فرهنگی و ادبی درمیگرفت و تصمیم میگرفتند که جمعه «کجا باید رفت و چه باید پخت و سهم هر کس برای غذا چه میشود». وقتی در مهرماه ۱۳۳۰ ستوده به امریکا سفر میکند افشار برایش از حوادث کوهنوردی و خطراتی که پیش آمده مینویسد. ستوده که گویا از خطرات کار آگاهتر و در کوهنوردی کارآزمودهتر از سایر رفقاست در پاسخ از رفتار غیر حرفهای این «پیران باتجربه» تعجّب میکند و عتاب میکند که مگر «آدمیزاد هم از بند رف به شیرپلا میرود؟ در همین محل چند نفری به وادی نیستی رفتهاند. مگر کوه هم کار شوخی است؟ شما که نصیحت لازم ندارید. البتّه اگر افشار شیرازی با شما بود، تعجّب نمیکردم. تعجّب در آنجاست که شما و خوئی و شهیدی بودهاید و بیشتر تعجّب میکنم که آقا جمال چطور این راه را طی کرده است». با این عشق به کوهگردی طبیعی است که فراموش نمیکند از امریکا برای افشار و دوستان دیگر کاتالوگ خرید وسایل کوهنوردی بفرستد تا اگر چیزی سفارش میدهند، برایشان تهیه کند.
[نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار، به کوشش محمد افشینوفایی، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، مقدمه، ص ۴۲-۴۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هشتم آذرماه سالروز درگذشت دکتر محمود افشار
نژاد و ملّیت در ایران
در کشور ایران و افغانستان هم مانند کشورهای دیگر نژادهای مختلف در طول زمان به هم مخلوط شده و نژاد خالص وجود ندارد. اما این نژاد مخلوط چنان به هم جوش خورده که یکپارچه شده است. به طوری که قاجار و قشقایی و افشار و مراغهای و تبریزی، ترک و تاتار و مغول نیستند و عربزبانهای خوزستانی و سادات ایران عرب نمیباشند. کردها و بلوچها و آذربایجانیها از نژاد ایرانی هستند. تنها مردمی که بهواسطۀ چشم و صورت، قیافۀ زردپوستان را حفظ کردهاند ترکمنها هستند ولی آنها هم داخل در ملّت و ملّیت ایرانی هستند؛ زیرا چنانکه بالاتر گفتم نژاد در ملّت تأثیر نباید داشته باشد. اگر تحریکات نباشد ترکمانها هم نمیخواهند از مازندرانیها و خراسانیها و دیگر ایرانیان جدا شوند.
مانند همۀ دولتها و ملّتهای جهان دولت و ملّت ایران هم یکدست نبوده است، امّا هرچه بوده اکنون تشکیل یک دولت واحد سیاسی میدهد مانند فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلیس و غیره. وقتی به جغرافیای تاریخی فلات ایران نگاه میکنیم میبینیم آذربایجان و کردستان و خوزستان که در مغرب ایران قرار دارند با دیگر استانها همیشه یا در اکثر زمانها، چه بهوسیلۀ خود ایرانیها اداره میشده و چه بهوسیلۀ مهاجمان یونانی و عرب و ترک، داخل در محدودۀ وطن ـ ایران بودهاند. دولت ماد که قبل از هخامنشیان پارسی در مغرب ایران حکومت داشت یک شاخه از مردم ایرانی این مرز و بوم بود. مادیها تا آن حد با پارسیها یگانه بودند که دولت همسایۀ یونانی، آنها و پارسیها را یکی دانسته و جنگهایی که با هخامنشیهای پارسی کردهاند «جنگهای مادی» نامیده شده و به همین نام اکنون در تاریخ معروف است. مادی و پارسی یا کرد و فارسی چنان است که گفته شود گیلکی و عراقی یا خراسانی و مازندرانی.
بنابراین بر خلاف ادعای بعضی کسان نه نژاد خالص وجود دارد و نه برای تشکیل ملّت و دولت ملّی ضرورتی دارد. اشخاصی که در یک وطن جغرافیایی و تاریخی مشترک، در یک دولت و ملّت زندگی میکنند داخل در ملّیت آن وطن و دولت مشترک هستند.
[افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۳۰۱-۳۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
شبیه حسینخان غلامبچه، پسر سهرابخان نقدی.
روز جمعه بیستم شهر رمضان المبارک که صبح تحویل حمل بود - یعنی دیشب تحویل شد - کشیده شد. دو ساعت و نیم به غروب مانده به اتمام رسید. ایتئیل.
hosinkhan golambedje
دی شانه زد آن ماه خمِ گیسو را
[مرقّع ناصری (طرّاحیها، سیاهمشقها و یادداشتهای ناصرالدّینشاه قاجار)، به کوشش مجید عبدامین با همکاری مهدی فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۴، ص ۳۸۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از بچگی شیفتۀ کتاب بودهام.
بخشی از سخنان زندهیاد کامران فانی در شب کامران فانی که توسط بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری مجلۀ بخارا در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ در کانون زبان پارسی برگزار شد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ کامران فانی پژوهشگر، مترجم، فهرستنویس و دانشنامهنگار درگذشت.
کامران فانی (۲۵ فروردین ۱۳۲۳ ـ ۲۲ آذر ۱۴۰۴) تحصیلات دانشگاهی را در سال ۱۳۴۱ با ورود به دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران آغاز کرد، اما دو سال بعد، تحصیل طب را نیمهکاره رها کرد و به رشتۀ زبان و ادبیات فارسی روی آورد. او در سال ۱۳۴۸ با دریافت مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. سپس در رشتۀ کتابداری به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۵۲ از دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه تهران فوق لیسانس علوم کتابداری و اطلاعرسانی گرفت و در کتابخانۀ ملّی مشغول به کار شد. او عضو هیئت علمی و شورای عالی مشاوران کتابخانۀ ملّی و شورای گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار بود و در هیئت امنای کتابخانۀ مجلس و شورای عالی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی عضویت داشت. همچنین از مهرماه سال ۱۳۸۴ به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد. فانی که به گفتۀ خودش از کودکی «شیفتۀ کتاب» بود، در دوران پربار زندگی خدمات علمی و فرهنگی شایانی عرضه کرد و در کنار تألیف و ترجمۀ آثار گوناگون، سرپرستی دانشنامۀ کودکان و نوجوانان را بر عهدهداشت و یکی از سرپرستان دایرةالمعارف تشیع بود. از کتابهای فانی میتوان به جنگ جهانی اول و دوم، سرعنوانهای موضوعی فارسی (با همکاری پوری سلطانی) و ردهبندی تاریخ ایران اشاره کرد. زرتشت، سیاستمدار یا جادوگر (والتر برونو هنینگ)، موش و گربه (گونتر گراس)، مرغ دریایی و سه خواهر (آنتوان چخوف) و خطابههای پوشکین (دو کتاب اخیر با همکاری سعید حمیدیان) نیز از ترجمههای اوست.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی زندهیاد کامران فانی را ارج مینهد و درگذشت آن مرحوم را به خانوادۀ محترم او، جامعۀ علمی و فرهنگی کشور و مردم میهندوست ایران تسلیت میگوید. یادش گرامی باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و یکم آذرماه زادروز احمد شاملو
... دویدم و دویدم
بالای کوه رسیدم
اون ورِ کوه ساز میزدن
همپای آواز میزدن:
«دلنگ دلنگ؛ شاد شدیم
از ستم آزاد شدیم
خورشیدخانم آفتاب کرد
کلّی برنج تو آب کرد:
خورشیدخانوم! بفرمایین!
ازون بالا بیاین پایین!
ما ظلمو نفله کردیم
آزادی رو قبله کردیم
از شادی سیر نمیشیم
دیگه اسیر نمیشیم
هاجَستیم و واجَستیم
تو حوضِ نقره جستیم
سیبِ طلا رو چیدیم
به خونهمون رسیدیم ...»
بالا رفتیم دوغ بود
قصّۀ بیبیم دروغ بود
پایین اومدیم ماست بود
قصّۀ ما راست بود:
قصۀ ما به سر رسید
غلاغه به خونهش نرسید
هاچین و واچین
زنجیرو ورچین!
۱۳۳۲
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹) شاعر، روزنامهنگار، مترجم و پژوهشگر حوزۀ زبان و ادب و فرهنگ عامیانه بود. از آثار شعری او میتوان به هوای تازه، آیدا در آینه، مرثیههای خاک، شکفتن در مه و ابراهیم در آتش اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیستم آذرماه سالروز درگذشت احمد منزوی، منتخب نوزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
نامهای به ایرج افشار
برادر عزیز، این مقالهای نیست، گزارشی است که بخشهایی از آن را خود حذف کردم. اگر بار دیگر اینجا با شما در میان گذارم، باز به هیجان آمده بر حیات خود میترسم. این گزارش را نه بهنوبت، بلکه بر حسب فوریتی که دارد در مجلۀ آینده جای دهید. اگر نتوانستید ترتیب چاپ آن در یک مجلۀ مناسب را بدهید.
نامۀ شما به مرکز دربارۀ انتشارات آن رسید. اگر میتوانستم پست کنم انجام میدادم که از هر جهت به سود مرکز بود. ولی مرکز و فهرست من و همۀ فیشها و پروندههای تحقیقاتی در معرض انهدام کامل قرار دارند. اگر از سوی مردم خیّر یاری نشود، فاتحۀ همهچیز خوانده شده است. کسی به سرپرستی امور فرهنگی به نقطۀ مهمّ پاکستان آمده است که گاهی فکر میکنم یکی از اصحاب کهف باشد. گاهی میاندیشم که از دیگر کرات آسمانی آمده است و در جستوجوی پایگاهی برای یورش مهاجمان آن کرات است.
تو را به خدا از آشنایان بخواهید در کار این فهرست کمکی کنند. از خودشان، آیا میان آنها اهل کتاب پیدا نمیشود. تو را به خدا فکری برای نجات مرکز بکنید.
من از خود سخنی ندارم. دوازده ماه است به من حقوق ندادهاند، تنها به من. همه و همه مرتب حقوق خود را گرفتهاند. سفیر به من میگوید اگر از اوّل سال ماندی حقوقی برابر یکسوم گذشته خواهی گرفت! حقوق من ده هزار تومان به عبارت دیگر کمتر از نصف کارمند سادۀ سفارت بود. مسئلۀ من در میان نیست. من حتی کسر یک شاهی را توبیخ نابجا میدانم و تن به آن نمیدهم. من رفتهام، فکر مرکز باشید. فکر نجات فهرست مشترک. فکر نجات بیش از هشت هزار نسخۀ خطی که از نظر [...] برگههای ضاله و از سویی فرسوده هستند. شما را قسم میدهم که به فکر من نباشید. آقای دکتر غروی الساعه فرا رسید، سلام میرسانند. والسلام.
احمد منزوی
نامه را برای ایشان خواندم. با دلسوختگی گفت: من دیگر کارهای نیستم و با شما و آقای افشار همدردم.
حدیث عشق، جلد پنجم: احمد منزوی (زندگینامۀ خود نوشت، گزیدۀ مقالات و نامهها)، به کوشش نادر مطّلبی کاشانی و سید محمّدحسین مرعشی،تهران، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ص ۲۴۵.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم آذرماه زادروز محمّدتقی بهار (ملکالشعراء)
شنیدهام پسری را جنایتی افتاد
از اتّفاق که شرحش نمیتوان دادن
قضات محکمه دادند حکم قتلش را
که رسم نیست به بیچارگان امان دادن
به دست و پای درافتاد مادرش که مگر
توان نجاتش ازآن مرگ ناگهان دادن
ولی دریغ که قانون حرام میدانست
چنان شکار حلالی به رایگان دادن
فقیر بود زن و نالهاش نداشت اثر
کجا به ناله توان سنگ را تکان دادن؟
همه رسوم و قوانین نوشته بر فقراست
بهجز مراتب احسان و رسم نان دادن
وسیلهای به ضمیر زن فقیر گذشت
که باید آن را یاد جهانیان دادن
گرفت رخصت و در حبسگه پسر را دید
چه مشکل است تسلّی درآن مکان دادن
بگفت غم مخور ای نور دیده، کآسان است
تو را نجات ازین بحر بیکران دادن
به رهن دادهام اسباب خانه را امروز
که لازم است تعارف به این و آن دادن
ز پای دار به آن غرفۀ بلند نگر
مرا ببینی آنجا به امتحان دادن
گرم سفید بود رخت مطمئن گشتن
وگر سیاه، به چنگ اجل عنان دادن
شبی گذاشت پسر در امید و گفت رواست
زمام کار به اشخاص کاردان دادن
صباح مرگ یکی دار دید و میدانی
پر ازدحام، چو لشکر به وقت سان دادن
به غرفه مادر خود دید در لباس سفید
دلش قوی شد ازآن عهد و آن زبان دادن
نشاط کرد و بشد شادمانه تا دم مرگ
چو داد باید جان، به که شادمان دادن
فتاد رشتۀ دارش به گردن و جان داد
بهرغم مادر و آن وعدۀ نهان دادن
یکی بگفت به آن داغدیده مادر زار
به وقت تسلیت و تعزیت نشان دادن،
چرا تو وعدۀ آزادی پسر دادی؟
مگر نبود خطا وعدهای چنان دادن؟
جواب داد چو نومید گشتم این گفتم
که بچّهام نخورد غم به وقت جان دادن
محمّدتقی بهار
استخر، سال ۸، شمارۀ ۱۷، ۵ مرداد ۱۳۰۴، ص ۴.
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد دوم [استخر - ایران نوین]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۹۸۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
ابیات پراکندۀ شاهنامه در منابع کهن فارسی تا پایان سال هفتصد هجری
از شاهنامهٔ فردوسی دستنویسهای بسیاری در دست است، اما هیچیک از تحریفات و تصحیفات گوناگون و متعدّد در امان نمانده است. کهنترین آنها، نسخۀ فلورانس (مورّخ ۶۱۴ق)، حدوداً دویست سال پس از پایان سرایش شاهنامه کتابت شده و تنها نیمی از متن شاهنامه را در بر دارد. از این رو، مصحّح شاهنامه در جنب استفاده از دستنویسهای کهن و معتبر این کتاب، ناگزیر از مراجعه به منابع جانبی و بهرهگیری از آنهاست. دستهای از این منابع مهم جانبی کتابهای فارسی سدههای ششم و هفتم هجری است که ابیات پراکندهای از شاهنامه در آنها نقل شده است. در این کتاب این ابیات با مراجعه به کهنترین و معتبرترین نسخ خطی آن متون گردآوری شده و ضبط آنها با ضبطهای شاهنامهٔ مصحَّح جلال خالقی مطلق و همهٔ دستنویسهای اساس آن تصحیح مقابله گردیده و تمام همخوانیها و ناهمخوانیها در اختیار مصحّحان و متنپژوهان قرار گرفته است.
[ابیات پراکندۀ شاهنامه در منابع کهن فارسی تا پایان سال هفتصد هجری، علی غلامی، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴]
علاقهمندان میتوانند از هفدهام تا سیام آذرماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation