eshtadan | Неотсортированное

Telegram-канал eshtadan - اشتادان Eshtadan

621

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24

Подписаться на канал

اشتادان Eshtadan

🔰یادداشتی به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری؛
عطار استاد بیان لطائف عرفانی با زبانی سلیس و بی‌تکلف بود

🔸عطار در قالب قصه‌پردازی، معانی والا و دقایق معرفت‌پرور و لطائف روح‌نواز عرفانی را به زبانی سَلیس و بی‌تکلّف و در سبک شیوا و روان بیان کرده است.

✍ فاطمه نیروی آغمیونی، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی:
🔸فریدالدین ابوحامد محمد عطارنیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری از عارفان و شاعران ادبیات فارسی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. او در شهر کدکن نیشابور در سال ۵۴۰ هجری قمری متولد شد. اکثر مورخین و تذکره‌نویسان نامش را «محمد»، کنیه‌اش را «ابوحامد» و لقبش را «فریدالدین» گفته‌اند. تخلص او «عطار» و گاهی «فریدالدین» است.

🔸عطار حرفه داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسله خاصی از مشایخ تصوف نبود و به کار عطّاری و درمان بیماران می‌پرداخت. او به مدرسه و خانقاه علاقه‌ای نشان نمی‌داد و علاقه‌مندی اصلی‌اش این بود که راه عرفان را از داروخانه پیدا کند.

🔸او علاوه بر شغل عطاری به مدح‌گویی پادشاهان نیز می‌پرداخت. جامی در نفحات‌الانس خود ذکر کرده است: «روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله «چیزی برای خدا بدهید» از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می‌خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همان‌گونه که تو از دنیا می‌روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟ عطار گفت: بله؛ درویش کاسة چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه «الله» از دنیا رفت. عطّار چون این را دید، شدیداً منقلب شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار پس از اینکه حال درویش را دید، دست از کسب و کار کشید و توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد.» او در سال ۶۱۸ ه.ق در شادیاخ نیشابور دیده از جهان فرو بست و آرامگاهش در نزدیکی شهر نیشابور واقع شده است.

ویژگی آثار عطار

🔸ویژگی آثار عطار اندیشه‌های عرفانی اوست؛ اندیشه‌هایی که او آن‌ها را با زبان تمثیل و در قالب داستان و حکایت بیان کرده است. ویژگی دیگر دیوان عطار، وجود غزلیاتی است که به صورت روایی سرگذشت احوال گذشتگان را با احوال درونی خویش آمیخته است. عطار مبتکر غزل‌های طولانی و شاعری درون‌گرا و اهل قبض است و مهم‌ترین مضمون اشعارش عشق همراه با درد است و عشق بدون درد را نمی‌پذیرد. عشق در اشعار او عشقی‌ست که عاشق را دچار حیرت می‌کند و او را به وادی فنا می‌کشاند.

محتوای فکری عطار

🔸محتوای فکری عطار در موضوعات بیان شده نو و بدیع نیست و نظر وی ادامه فکر و تعالیم گذشتگان است اما شیوه بیان او به خاطر سادگی و استفاده‌اش از تمثیل‌هایی که صورت قصه دارد، باعث پذیرش آن از جانب خاص و عام شده است. عطار در قالب قصه‌پردازی، معانی والا و دقایق معرفت‌پرور و لطائف روح‌نواز عرفانی را به زبانی سَلیس و بی‌تکلّف و در سبک شیوا و روان بیان کرده است. او کتاب‌های متعددی داشته و تذکره‌نویسان نیز در بیان آثارش مبالغه کرده‌اند و در برخی تذکره‌ها بدون ذکر نام، تعداد کتاب‌های او را به ۱۱۴ یعنی به تعداد شمار سوره‌های قرآن کریم رسانده‌اند. آثار عطار به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می‌شود که شامل «الهی‌نامه»، «مصیبت‌نامه»، «منطق‌الطیر»، «اسرارنامه»، «مختارنامه»، «تذکرةالاولیاء» و دیوان اشعار (غزلیات، قصاید و رباعیات) است.
@ibna_official

🔸از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

📚📚📚📚

‍ ۲۳ فروردین - سالمرگ زنده‌نام #شاهرخ_مسکوب (۱۳۰۴ - ۱۳۸۴)

زبان فارسی یکی از دیرین‌ترین و ارزشمندترین زبان‌‌های بشری است. این زبان تغییرات و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته و از گذرگاه‌های مختلف تاریخی عبور کرده تا به دست ما رسیده است. علی‌‌رغم گستره‌ی وسیع زبان فارسی در ایران بزرگ (فلات ایران) در طول حیاتش، اکنون کشورهایی که زبان فارسی در آن‌ها رواج دارد، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد؛ اما خوشبختانه ایران یکی از این کشورها است. زبان یکی از مهم‌‌ترین جلوه‌‌های تمدن و ازجمله ارزشمندترین میراث‌های فرهنگی یک قوم است؛ بر ماست که در حفظ این میراث بکوشیم. شاهرخ مسکوب یکی از افرادی است که با آثار خود در جهت حفظ زبان و ادبیات فارسی گام‌های موثری برداشته است.

شاهرخ مسکوب کیست؟
شاهرخ مسکوب بیستم دی‌ سال ۱۳۰۴ در بابل چشم به جهان گشود. او دوره‌ی ابتدایی خود را در یک مدرسه‌ی علمیه در شهر تهران گذراند. در همان زمان به سراغ آثار بزرگان ادبیات می‌رفت و کتاب‌های داستان و رمان‌های مشهور را مطالعه می‌کرد. بعد از پایان دوره‌ی ابتدایی، خانواده‌ی مسکوب به اصفهان رفتند و برای چندین سال در آن شهر زندگی کردند. اصفهان برای شاهرخ سرشار از خاطرات خوب بود. هم‌نشینی با دوستان، بازدید از آثار تاریخی و آب‌وهوای مطلوب از مزیت‌های بی‌شمار زندگی در کنار رودخانه‌ی زاینده‌رود بود. شاهرخ مسکوب بعد از پایان دوره‌ی متوسطه و گرفتن دیپلم، با یک‌ دنیا خاطره از اصفهان خداحافظی کرد و به تهران بازگشت.

او در جست‌‌وجوی دانش به دانشگاه تهران قدم گذاشت و در رشته‌ی حقوق شروع به تحصیل کرد. در همین سال‌ها مانند بسیاری از اهل ادب و هنر به عقاید چپ‌گرایان و افکار حزب توده علاقه‌مند شد و فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. او زبان فرانسوی را برای آشنایی بیشتر با اطلاعات روز سیاسی آن دوره فراگرفت و تفسیر اخبار خارجی در روزنامه‌ی قیام ایران، اولین کار جدی‌اش در زمینه‌ی نویسندگی بود؛ سپس اندک‌‌اندک به‌صورت جدی‌تر به فعالیت‌های ادبی پرداخت و کتاب‌های بسیاری نوشت. او در زمان جوانی شعر هم می‌سرود و چند دفتر شعر از او بر جا مانده است. سلیقه‌ی مشکل‌پسند مسکوب سبب شده تنها دو قطعه از اشعارش با نام مستعار م. بهیار در اختیار شعردوستان قرار بگیرد و باقی آثارش جایی منتشر نشود. او این اشعار را همواره جزو خطاهای جوانی خود می‌دانست و هیچ‌گاه برای اشعاری که در سطح متوسط قرار داشتند ارزش چندانی قائل نبود.

مسکوب نسبت به وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران بی‌تفاوت نبود و دیدگاه‌های خود را نسبت به حکومت وقت بدون ترس بیان می‌کرد. او به سبب عقاید و موضع‌گیری‌های سیاسی خود بارها دستگیر شد و به زندان افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی در روزنامه‌ی آیندگان مشغول به کار شد. با تغیر شرایط و گسترش سانسور، فضا برای نوشتن محدودتر شد و مسکوب جهت فراهم آوردن وضعیتی مطلوب و معتدل برای ادامه دادن فعالیت‌‌هایش ایران را برای همیشه ترک کرد و به پاریس رفت. زندگی او بعد از مهاجرت دگرگون شد و روزگار سختی را در خارج از ایران گذراند؛ فقر و تنگ‌‌دستی و دوری از سرزمینی که در آن ریشه داشت. شاهرخ مسکوب سرانجام ۲۳ فروردین سال ۱۳۸۴ به علت بیماری سرطان خون، در شهر پاریس درگذشت. دوستان صمیمی او پیکرش را به ایران منتقل کردند تا او را در سرزمین مادری‌اش به خاک بسپارند. مزار او در بهشت‌زهرای شهر تهران است.

فعالیت‌های ادبی و آثار شاهرخ مسکوب
بیشتر مردم شاهرخ مسکوب را فقط به‌عنوان یک پژوهشگر می‌شناسند، اما او علاوه بر پژوهش در حوزه‌های مختلف ادبی مانند ترجمه، داستان‌نویسی و... نیز فعالیت‌های گسترده‌ای داشته است. مسکوب درباره‌‌ی بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات فارسی مانند شاهنامه‌ی فردوسی و دیوان حافظ تحقیقات زیادی انجام داده و در جهت احیا، گسترش و حفظ زبان فارسی بسیار کوشیده است. از جمله آثار پژوهشی او می‌توان به مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز، شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ، ارمغان مور، در کوی دوست و از دیگر تألیفات موفقش می‌توان به سفر در خواب، گفت‌وگو در باغ، روزها در راه، سوگ مادر، کتاب مرتضی کیوان و... اشاره کرد. او همچنین به انگلیسی و فرانسوی تسلط کامل داشت و در عرصه‌ی ترجمه نیز خوش درخشیده است. ترجمه‌های او درست مانند تألیفاتش به دل می‌نشینند و مخاطب از خواندن آن‌ها لذت می‌برد. او کتاب‌های مختلفی مانند ادیپ شهریار و آنتیگون، خوشه‌های خشم و... را ترجمه کرده است.

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#میر_جلال_الدین_کزازی:
شاهنامه‌ گرامی‌ترین رزم‌نامه جهان است.

فردوسی بلندپایه‌ترین رزم‌نامه‌سرای جهان است و به همان‌سان شاهنامه او گرامی‌ترین و گزیده ترین رزم‌نامه جهان است و هر نمونه‌ای که آورده شود هم‌سنگ وهم‌ساز با شاهنامه نخواهد بود. شاهنامه، نامه هزاره‌هاست، نامه فرهنگ، منش و اندیشه ایرانی است. در شاهنامه سرگذشت ایران از نخستین ایرانی «کیومرث» آغاز می‌گیرد، هزاره‌ها را درمی‌نورد تا به پایان اندوه‌بار جهان‌شاهی ساسانی می‌رسد. هنگامی که می‌خواهید ایران را در همگی آن بشناسید چاره‌ای جز این ندارید که شاهنامه را از آغاز تا انجام، به درنگ بخوانید.
@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🏛📚46 کانال جذاب تاریخی، علمی، فرهنگی و ادبی!

🎓👌اگه دنبال یادگیری مفید و محتواهای خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 /channel/addlist/hx6xNiawF5I0ODNk

⤵️ این پایین دو کانال نمونه رو بدون جوین هم می‌تونی ببینی👀

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ ⁠بیستم فروردین‌ماه: درگذشت استاد منوچهر ستوده

دریغا که استاد ستوده دیگر نیست؛ مردی که بی‌تردید البرز استوار دلتنگِ او است. با توجه به سال‌ها بیابان‌گردی و کوه نوردی و جنگل‌روی‌های پژوهشی‌هایش و با در نظرگرفتنِ غربتِ کتاب و مطالعه در روزگار کنونی، پُربیراه نیست که اگر در وصف استاد منوچهر ستوده بنویسیم: مردی که بیابان‌ها و کوه‌ها و رودها و جنگل‌های ایران او را بیشتر از مردم ایران می‌شناسند.



🔹 خون است دلم برای ایران 🔹

خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران

بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران

خوشتر ز صفای باغ ایران
من را به نظر صفای ایران

همچون دم عیسای مسیحا
جان بخش بود هوای ایران

افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران

وان دشمن وحشی ستمکار
برده است همه غذای ایران

وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل با صفای ایران

گشته است کنون بسی غم افزا
آن ساحت غم زدای ایران

اینک که وطن شدست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران

یک رنگی ملت است و دولت
داروی شفای زای ایران

ایران عزیز را خدائیست
امید کند خدای ایران

از چشم بد شریر حفظش
تا بیش شود بهای ایران

تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران

زیبد که ستوده وار گویی
خون است دلم برای ایران

#منوچهر_ستوده 
۱۳۲۱/۱۲/۶ بندرپهلوی (انزلی)

@kheradsarayeferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

ایران‌شناسی به عنوان یک حوزه علمی میان‌رشته‌ای، به مطالعه و تحلیل سویه‌های گوناگون فرهنگ، تاریخ، زبان، ادبیات، فلسفه و تمدن ایرانی می‌پردازد. این رشته به‌طور ویژه بر پژوهش‌های تاریخی، زبان‌شناسی، مردم‌شناسی، مطالعات دینی و هنر متمرکز است و به‌عنوان یک دانش چندرشته‌ای (multidisciplinary)، برآیند تعامل و هم‌افزایی میان رشته‌های گوناگون علوم انسانی است.

از آنجا که ایران‌شناسی به بررسی تاریخ و تحولات فرهنگی ایران از دوران باستان تا دوران معاصر می‌پردازد، شامل تحلیل‌های تاریخ‌نگارانه، نقد ادبی و بررسی تکامل زبان‌ها و گویش‌های ایرانی می‌شود. در حوزه زبان‌شناسی، ایران‌شناسی به بررسی زبان‌های ایرانی باستانی، ایرانی میانه و ایرانی نو و تحلیل ساختار زبانی این زبان‌ها و پیوندهای میان زبان‌های هندواروپایی می‌پردازد.

در کنار این، ایران‌شناسی به فلسفه و اندیشه‌های دینی ایران نیز توجه دارد که شامل تحلیل مفاهیم فلسفی، متون دینی و تأثیرات آن بر سایر جوامع و تمدن‌هاست. مطالعه متون دینی ایرانی مانند زرتشتی‌گری، تأثیرات اسلام بر فرهنگ ایرانی و آثار فلسفی ایرانی در تعامل با فلسفه‌های غربی و شرقی از جمله محورهای مهم این حوزه است.

از جنبه تمدنی، ایران‌شناسی به مطالعه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، هنری و معماری در طول تاریخ ایران پرداخته و نقش ایران در تحولات جهانی و تبادلات فرهنگی میان ایران و دیگر تمدن‌ها را تحلیل می‌کند. این رشته همچنین به مطالعات مردم‌شناسی، به‌ویژه در زمینه آداب و رسوم، فرهنگ عامه و آثاری چون هنرهای تجسمی و موسیقی ایرانی توجه ویژه‌ای دارد.

ایران‌شناسی نه تنها به پژوهش در مورد ایران به‌عنوان یک سرزمین خاص می‌پردازد، بلکه بررسی تأثیرات فرهنگی این سرزمین بر جوامع و تمدن‌های دیگر را نیز در بر می‌گیرد. از این رو، ایران‌شناسی به‌عنوان یک حوزه مطالعاتی بین‌المللی درک بهتری از تعاملات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میان ایران و دیگر کشورها و اقوام فراهم می‌آورد و به پژوهشگران این امکان را می‌دهد که تأثیرات ایران را در روندهای جهانی شناسایی و تحلیل کنند.

در نهایت، ایران‌شناسی به‌عنوان یک رشته علمی گسترده، به پژوهشگران این فرصت را می‌دهد که از منظرهای مختلف به بررسی و تحلیل میراث فرهنگی ایران بپردازند و این دانش را در زمینه‌های مختلف علمی، از جمله تاریخ‌نگاری، زبان‌شناسی، مطالعات دینی، هنرشناسی و مردم‌شناسی، گسترش دهند.

✍ #خورشید_صبوری

/channel/beyondlinguistics

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

چرا ایرانیان عرب‌زبان نشدند؟

از قرن اول تا اواسط قرن سوم هجری را دوران سکوت در تاریخ ایران عنوان کرده‌اند. سکوتی که البته فقط به زبان نوشتاری و نه به زبان گفتاری مربوط می‌شود.

زبان رایج مردم در این دوره به اقرب احتمال، فارسی بوده‌است، اما این زبان زنده و مردمی به رغم رواج و محبوبیتی که نزد ایرانیان داشت تا اواسط قرن سوم هجری یعنی زمان پدیدار شدن شرایط لازم برای حیات مستقل خود، نتوانست شآنی در خور نوشتار بیابد.

در این سه قرن، شاعران و نویسندگان ایرانی بسیاری ظهور کردند، اما همه یا به عربی می‌نوشتند و یا به پهلوی و مردم ایران در این میان، نه تنها وقعی به رقابت این دو زبان نمی‌نهادند بلکه چه بسا از وجود چنین رقابتی نیز بی‌خبر بودند.

استاد فرزانه جناب آقای دکتر امید طبیب‌زاده در جستار وزینشان (۱۳۸۴)، به واکاوی این وضعیت پرداخته و بر این باورند که زبان پهلوی از اواخر ساسانی زبانی مرده محسوب شده و زبان عربی نیز که با تکیه بر قدرت خلفا، در دیوان‌های حکام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر جانشین خط و زبان پهلوی شده بود، هیچ‌گاه در نزد ایرانیان رواج نیافت و به محض سست شدن حمایت خلفا از آن، از زندگی اجتماعی مردم ایران و نیز از حیات دیوانی ایران خارج شد و در نهایت، به زبان عبادت محدود گردید.

اما سوال اصلی این جاست که چرا ایرانیان مانند اقوام دیگر چون مصری‌ها و الجزایری‌ها پس از پذیرفتن اسلام، عرب‌زبان نشدند؟

آقای دکتر طبیب‌زاده (همان) در این باب، چهار دلیل عمده را برمی‌شمارند:

۱. دلایل زبانی: بدین معنا که چون عربی، زبانی سامی و از خانوادۀ زبان‌های آفروآسیایی است، پس از اسلام فقط جانشین زبان‌هایی شد که همچون خودش به خانوادۀ زبان‌های آفروآسیایی تعلق داشتند.

۲.عامل اقتصادی: در واقع، فراگیری زبان عربی برای تودۀ ایرانیان، نفع مالی نداشت، چون نه کالاهای بازرگانان عرب به سوی ایالات ایران روان می‌شد و نه پیشه‌وران عرب‌زبان در سراسر ایران پراکنده شده بودند تا برخورد با آنان و سودای کسب منفعت بیشتر، ایرانیان را به فراگیری زبان عربی ترغیب کند.

۳.عامل سیاسی: یعقوب لیث، زبان فارسی را به‌عنوان زبان دیوانی و رسمی قلمرو حکومت خود برگزید، چون هم می‌دانست فارسی یگانه زبانی است که می‌تواند به عنوان زبان میانجی میان اقوام گوناگون و چندزبانۀ ایران به کار رود و هم می‌خواست با انتخاب این زبان در مقابل زبان عربی، استقلال حکومت خود را از دستگاه خلافت عباسی نشان دهد.

۴. عامل فرهنگی: برتولد اشبولر (۱۳۷۹)، عرب‌زبان نشدن ایرانیان را قبل از هرچیز ناشی از حیات زبانی مستقل و زنده یعنی فارسی در میان آنها دانسته است که در تمام مدت سیادت عرب، یکه‌تاز صحنۀ وسیع زندگی مردم ایران بود و باعث شد اقوام ایرانی، ایرانی باقی بمانند.

در نهایت، استاد باورمندند که زبان عربی هیچ‌گاه تهدیدی برای زبان فارسی نبوده است. مردم ایران هرگاه منفعتی در فراگیری زبان عربی دیدند، بی‌درنگ به آموختن آن کوشیدند همانگونه که خط اعراب را پذیرفتند.

اگرچه علما و دانشمندان ایرانی در سه قرن آغازین اسلامی، اجازه یا امکان نگارش به فارسی را نداشتند، اما به رسالت خود که همانا اندیشیدن و بیان روشن افکار خود بود ادامه دادند، یعنی دانش ایرانی به زبان عربی به حیات خود ادامه داد و مانع پدیدآمدن انقطاع در مطالعات ایرانی گردید. به عبارتی اگرچه در آن قرون سکوت، هیچ اثری به فارسی نوشته نشد، اما تجاربی که پس از آن به دست آمد و منتقل شد از جمله مهم‌ترین عوامل رشد و شکوفایی زبان و ادبیات فارسی در ادوار بعد محسوب می‌شود.

چرا که زبان و ادب فارسی طی دوره‌های گوناگون رشد آن، همواره داشته‌های خود را حفظ کرده و در عین حال با کسب یافته‌های جدید، بر غنای خود افزوده است. شعر عروضی از آن جمله است.


امید طبیب‌زاده، نشر دانش، شمارۀ ۱، پیاپی ۱۰۸، بهار ۱۳۸۴.

/channel/HistoricalLinguistics

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🏛📚به دنیای دانش و تاریخ سفر کنید!
🌍 گلچین بهترین کانال‌های علمی، تاریخی، آموزشی و فرهنگی در یک لیست!✨
🔎 این لینک را از دست ندهید! 👇
🎁 /channel/addlist/TkbPp0hJ7XhiMmI0

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ ⁠⁣⁣دوازدهم فروردین‌ماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

هویت ملّی

هویت ملّی از احساسی درونی می‌زاید. چنان‌که از مقالات دانشمندان برمی‌آید عواملی چند مثل زبان و مذهب و نژاد و وطن و از همه مهم‌تر اشتراک در تجارب تاریخی در تکوین آن مؤثر است.
بحران هویت هنگامی روی می‌دهد که یکی یا بیشتر از این عوامل در خطر بیفتد یا در اثر رویدادها و دگرگونی‌ها پریشان شود. ایران در طی تاریخ پر فراز و نشیب خود چند بار با چنین بحرانی روبه‌رو شده است. سرزمینِ آن گاه به تصرف بیگانگان (آسوریان، مقدونیان، تازیان، ترکان و مغولان) درآمده، مذهب ملّی آن به مذهبی دیگر جای سپرده، اقوام دیگر در آن سکنی گرفته و نژادی آمیخته در آن ساخته‌‌اند، خط آن دیگرگون شده و زبان آن پاکی خود را از دست داده است. با این همه، ایران به پای خود ایستاده و هویت خود را از معرکه به در برده است.
باید گفت ایران برای حفظ خودی خود و پرهیز از گمنامی وسیله‌ای در اختیار دارد که از دیرباز وی را در پاسداری هویت ملّی یاری کرده و از بر افتادن هخامنشیان تا کنون پیوسته دستگیر و مددکار ما بوده است و آن تجارب مشترک تاریخی و حاصل آنهاست که به صورت میراث ملّی به ما رسیده است. ظرف این میراث و پاسبان قوام آن زبان فارسی است که صرف نظر از زبان‌های محلّی از روزگار ساسانیان زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. زبان فارسی بستر فرهنگ و تمدن و تاریخ ما، گنجینۀ افکار ما و دستمایۀ شاعران و نویسندگان ماست. تنها با گرامی داشتن زبان فارسی و آموختن و آموزاندن آن و مهر ورزیدن به آن و بارورتر کردن آن است که می‌توانیم امیدوار باشیم که از تنگنای بحران کنونی نیز برهیم و خطر را از سر بگذرانیم و از زوال هویت دیرپای خود مصون بمانیم.

[«هویت ملّی»، احسان یارشاطر، ایران‌نامه، سال ۱۲، شمارۀ ۳، تابستان ۱۳۷۳، ۴۲۳-۴۳۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

قضاوت بر مجموعیّتِ یک ملّت جاری می‌شود. هیچ ملّتی نیست که شیب و فرازِ تاریخی نداشته باشد، آن هم ایرانی که اغلب مانند شناگری بوده است در دریای موّاج. باید دید که به قدر کافی کوشیده است تا خود را بر فرازِ موج نگاه دارد یا نه؟ ایرانی چیزهای بسیاری از دست داده _یعنی از دستش گرفته‌اند_ و چیزهایی هم به دست آورده، و آن فرهنگش است، و هنوز هم بر سر پاست؛ بنابراین باید با تفاهم با او برخورد کرد.
آنچه مایه‌ی نگرانیِ بسیار است آنست که نوجوانان و جوانانِ ایران نمی‌دانند که اکنون چگونه به کشور خود نگاه کنند. به چه چیزها در آن ارج بگذارند و به چه چیزها نگذارند. آشوبِ ارزش‌ها که یک جریان تخریبی آن را به جلو می‌راند، در هر دوره‌ای از تاریخِ این کشور مانند اکنون همانند نداشته است.

                      #بازتاب‌ها

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸آیین‌های نوروزی

دکتر ژاله آموزگار

🔸🔸 آب‌بازی نوروزی

رسم بوده است که مردمان در هنگام سپیده‌دم نوروز خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها غوطه‌ور می‌شدند و گاهی اوقات از آب‌های جاری بر می‌داشتند و با خود می پ‌بردند که آفت‌ها را از خود دور کنند و رسم به هم آب پاشیدن یکی از آیین‌های نوروزی بوده است و افسانه جمشید را در مورد کندن جوی‌ها و کاریزها در این روز و افسانه دیگری را که پس از مدت‌ها خشکسالی در دوران جمشید باران آمد، با این رسم بی‌ارتباط نیست.

از آیین‌های ایران‌نژادان قفقاز نقل شده است که در نوروز برای شگون، کوزه‌ای آب از چشمه بر می‌داشتند و به خانه می‌آوردند و بعد به آسیا رفته، جارویی را که با آن سنگ آسیا را پاک می کردند، هفت مرتبه روی سر خود می‌گذاشتند و کوزه‌ای از آب آسیا بر می‌داشتند و آن را برای پختن نان عید به کار می‌بردند. ضمناً در رفتن و برگشتن می‌بایست سکوت کامل را رعایت کنند.

منبع: دائره‌المعارف بزرگ اسلامی

/channel/ghotbeelmiferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

💎به نام نامی خیام تازه کن جان را


🖊توران شهریاری

به نامِ نامیِ خیام تازه کن جان را
ز عطر یادش پُر کن دماغ و دامان را

چو بنگری به گلستان طبع او بینی
ز غنچه و گل اندیشه‌اش بهاران را

درود و تهنیت و آفرین به نیشابور
که پروراند چنین عالمِ سخندان را

سخن نسخته بگفتم، چو ژرف درنگری
ز نام او به جهان فخر هست ایران را

جهان به نام پرآوازه‌اش به خود نازد
که نیست قید مکان در جهان بزرگان را

چنان ستیغِ دماوند برده سر به فلک
که پی بَرد به خرد رازِ چرخِ گردان را

ز چهره‌هایِ درخشانِ دانش و ادب است
ببین به دیده دل ارج و فرّ انسان را

نجوم و هیأت و شعر و ریاضی و حکمت
در اوست جمع، نگر دانشِ فراوان را

بزرگمرد حکیمی چو او کم آرد دهر
اگر بجویی از آغاز تا به پایان را

به یاری خرد و رأی روشن و دل پاک
بکرد فاش بسی رازهای کیهان را

به نظمِ خلقت کون و مکان چون در نگریست
زمام داده ز کف یافت، عقل و برهان را

رسید از رهِ کاوش به وادیِ حیرت
چو ناشناخته دید این بلند ایوان را

ز نردبانِ خِرد رفت تا فرازِ سپهر
که تا بجوید بهرام و تیر و کیوان را

نظامِ زیج ملکشاهی از فضایل اوست
نظاره کرد از آن اختران رخشان را

به گاهنامه، اساسی نوین به جای نهاد
کزآن شناخت توانی، حساب دوران را

نگاشت طُرفه کتابی به شرحِ اُقلیدس
بساخت بهرِ ریاضی اساس و بنیان را

به یُمن فکر توانا و عقل ژرف‌نگر
هم او نگاشت رسالات جبر و میزان را

ز شعرهای پر از مغز و نغز و شیوایش
فزود شور بسا بلبلِ خوش‌الحان را

رباعیات ورا، چون بگوشِ دل شنوی
بَری زِ یاد نواِی هزاردستان را

هنوز گلبن نوروزنامه‌اش بخشد
به خلق بویِ گل و عطر سنبلستان را

ببین بلندی طبع ورا که در همه عمر
نگفت مدح، امیر و وزیر و سلطان را

اگر حکیم به او گفته‌اند، درخور اوست
به هر کسی ندهند این بزرگ عنوان را

ستایشش بشنو از زبانِ اهلِ خرد
به یاد و حافظه بسپار نام آنان را

سنایی است ستاینده‌اش از آن که ندید
به فضل و دانش او هیچ‌گونه نقصان را

اگر که مدح از او گفته بیهقی، نه عجب
چو اهل دل نستایند جز بزرگان را

نظامی اَر به بزرگیش یاد کرده بجاست
که گوهری است شناسنده دُرّ غلتان را

اگر به شعرِ تَر او را ستوده خاقانی
ستوده رادی و آزادگی و ایمان را

درود خوانْد بر او طبع و خامۀ عطار
مگیر کوچک و خُرد این درودِ شایان را

به غرب«سارتون» او را ستود و تحسین کرد
ثنا سزاست چنان اختر فروزان را

به ریزه‌خواری خوانش نشسته‌اند بسی
که گسترانْد کریمانه خوان الوان را

ز ناکسانِ ریاکارِ خودستا بگریخت
فرشته تاب نیارد حضور شیطان را

دروغ و کینه و نیرنگ را ملامت کرد
گنه شمرد فساد و ریا و دستان را

دلش گرفت ز اهلِ تظاهر و سالوس
دریغ و درد که هرگز نیافت درمان را

چو تیر طعنه به سویش رها شد از هر سو
نتافت چهره و نسپرد راه خذلان را

اگرچه تهمتِ ناحق بر او بسی بستند
نکاست از دل و جانش فروغ یزدان را

اثر نداشت در او ژاژخایی دونان
که بود پیرو بی‌قید و شرط وجدان را

نساخت کم سخن خام و سست مدعیان
مقامِ شامخِ آن فیلسوفِ فرزان را

به دستِ پیرِ زمان جاودانه میزانی است
کزان بسنجد هر راست را و بهتان را

زمانه چون بنشیند به داوری، بی‌شک
سیاه‌روی کند ناکسانِ نادان را

رسید چون که به هفتاد و اند سالش عمر
شنید مژدة دیدارِ جان جانان را

شفای بوعلی اش بود در میانِ دو دست
در آن دمی که سپرد این سراِی ویران را

ربود گوی نکونامی و به مینو رفت
به دیگران بِسپُرد این فراخ میدان را

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ #ششم_فروردین،
#روز_امید_و_روز_شادباش_نویسی (نوروز بزرگ)


آیین بسیار زیبایی برای جشن های نوروزی از دوران کهن بجا مانده است. به نظر می آید ایرانیان در روز شادباش نویسی (ششم فروردین)، آرزوها و خواسته های نیک خود را برای دیگران می نوشتند و به دست آنها می سپردند. این آیین به شکل های دیگر، هنوز هم در میان مردم ما جا دارد.

در #گاهشماری_ایرانی روز ششم هر ماه، خرداد روز نام دارد. خرداد روز از فروردین ماه برابر با ششم فروردین ماه در گاهشماری ایرانی به نام های روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» خوانده می شود و از روزهای خجسته ایرانیان است، که همراه با شادی و مراسم آب پاشی برگزار می شود و در تقویم سُغدی و خوارزمی روز آغاز سال نو می باشد.

در متن پهلوی «ماهِ فروردین، روزِ خرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جمله :
– پیدایی کیومرث و هوشنگ
– روییدن مشی و مشیانه
– غلبه ی سام نریمان بر اژدهاک
– پیدایی دوباره ی شاه کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی)
– همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا

نام #روز_امید به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات بخشان (سوشیانت ها)، به این روز داده شده است. نام اسپیدا نوشت، از آیین نامه‌نویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می رود با پیام های شادباش نوروزی در پیوند باشد.

در منابع کهنی از دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، فردوسی بزرگ و ابن ندیم نیز اختراع خط به دست جمشید و بر تخت نشستن وی گزارش شده است؛ بدینگونه که:

«… روزی که جمشید خط نوشت و به مردم مژده داد که روش او خدای را خوش آمده و به پاداش کارهایش، گرما، سرما، پیری و رشک را از مردمان دور می کند، روز ششم فروردین ماه بود …».

@kheradsarayeferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.
گذری بر اندیشه ایرانی
به زادروز زرتشت

ششم نوروز ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


ششم فروردین زادروز اشو زرتشت نامیده شده. پیامبر ایرانی ۳۷۶۳ سال پیش زاده شد و چون به پیامبری رسید دین را بر پادشاه زمان، گشتاسپ کیانی، برخواند. پادشاه، دین بپذیرفت و دین او دین ایرانیان شد.
بدین سالگرد فرخنده برخی از آموزش‌های زرتشت را یادآوری می‌کنیم که از بنیادهای اندیشه ایرانی است و بازخوانی آن پاسخی است سزاوار به نیازی که ملت ایران به اندیشه راهنمای عمل دارد
:


آیین زرتشت آیینی است گیتیانه که زندگانی و آبادان کردن جهان را ارج می‌نهد. اندیشه او به رستگاری فردی بسنده نکرده، و پیشرفت مادی و معنوی جهان را بزرگ می‌شمارد.

در گات‌ها آمده است که اهورامزدا جهان را نیک آفریده. با اینهمه انسان وظیفه دارد در بهبود و آبادانی آن بکوشد. برخلاف برخی ادیان و مکتب‌ها که دنیاگریزی را ترویج می‌کنند، زرتشت جهان و زندگی آدمی در این جهان را فرصتی برای گستراندن نیکی می‌داند. 

ویرانی، نشانه‌ پیروزی اهریمن است. بر آدمی است تا با کشاورزی، جاری کردن آب و آبیاری، زمین را بارور کند. قنات‌ها و نظام آبیاری کهن ایرانی از دستاوردهای تمدن زرتشتی است. بر پایه این آموزش‌ها بود که کشاورزی در سرزمین‌های ایرانی رونق گرفت و آدمی توانست در جای جای این سرزمین کم‌آب دوام آورد و تمدنی پی بریزد. دیده شده که هر زمان حکومتی بر ایران فرمانروا شده که دادگری و رعایت حقوق مردم را پشت گوش انداخته سرزمین‌های ایرانی خشکیده است. نمونه‌های آن در تاریخ دراز این مملکت کم نیست. در دوره مغول، صفوی و قاجار کشت و کار ایرانیان خشکید و مردم آواره و گرسنه ماندند.

کار، عبادت است، و تنبلی و بیکاری گناه، زیرا به گسترش تباهی و ناتوانی می‌انجامد. کار فقط کشاورزی و پرورش دام نیست. کار، وظیفه دینی آدمی است. آن کس که کشت و کار می‌کند راستی را نیرومند می‌کند. کشت گندم نماد همکاری با اهورامزدا برای بارور کردن زمین است. آسیب رساندن به چهارپایان گناه شمرده می‌شود. 

آتش‌کده‌ها مراکز آموزش این بنیادهای اندیشه ایرانی بود. موبدان در آتشکده به مردم کشاورزی و روش‌های کشت و آبیاری می‌آموختند و خود هم در آن کارها دست داشتند. 

آب، خاک، آتش و هوا، چهار عنصر بنیادین جهان پاک است، و آلوده کردن آن، گناه. همین است که از کارهایی چون دفن زباله در خاک، ریختن پلیدی در آب، یا سوزاندن چیزهای ناپاک پرهیز داده شده است. 

انسان، مالک زمین نیست. نگهبان آن است. بدین روی بر آدمی است تا بر زمین کار کند. زمینی که رها بماند در رنج می‌افتد.

داد و دادگری لازمه پیشرفت است. پادشاه، نگهبان حقوق مردم و رفاه آنهاست. حکومت آرمانی، حکومتی است بر پایه داد و دادگری، خرد و خدمت به مردم. مردم، رعایای آن نیستند و حکومت بر عهده دارد تا به آسایش مردم برسد.

پادشاه نماینده اهورامزدا در زمین است و به همین روی او را ممکن نیست که با مردم و با سرزمین تحت فرمانروایی خود بدی کند. او باید پارسا، دانا و دادگر باشد. همین اندیشه سپس در دوران هخامنشیان و ساسانیان در اندیشه سیاسی ایرانی به نام «فرّه ایزدی» پیکربندی شد. 
«فرّه ایزدی» همان خویشکاری هر کس از آدمیان و هم هر پادشاه است. آدمی تا بر راهی که باید برود و کاری را که باید بکند با «فرّه ایزدی» است. از آن دم که خویشکاری خود را پشت سر بگذارد و از راستی دست بکشد فره را از دست داده است.

موبدان، یا روحانیان، یاران پادشاهان در کار فرمانروایی هستند. با اینهمه گات‌ها از درآمیخته‌شدن دین و حکومت پرهیز داده تا مبادا دین‌گستری، بهانه و ابزار ستم بر مردم شود.


زادروز پیام‌آور راستی، کار، مهربانی و دادگری با مردم گرامی باد.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

▪️ پنجم فروردین سالروز درگذشت ادیب، مورخ، استاد دانشگاه تهران، محقق و نویسنده شادروان دکتر #محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
گرامی باد.
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن

...این است موجب آنکه ما نام فردوسی را به میان آوردیم؛ زیرا او فردِ اوّلِ فرهنگِ ایران است و بهترین آموزه‌ها را برای ما به یادگار نهاده، ما خواستیم او را "نماد"، "انگیزه" و "شگون" قرار دهیم به امید آنکه جرقّه‌ای باشد که فرهنگِ ایران را در مرکزِ توجّه قرار دهد. کتابِ او جامع‌ترین کتابِ زبانِ فارسی است و کلّ مسائل بشری که طیّ هزاران سال بر این سرزمین گذشته، در آن تبلور یافته است. این تجربه‌ها برای «مردمِ ایران» ارزان به دست نیامده است، بلکه به بهای کوشش‌ها و فداکاری‌های بسیار بوده.
خودِ زندگیِ فردوسی نمونه‌ی زندگیِ یک ایرانیِ بزرگوار است. در دورانی که ایران یک شیبِ انحطاطی در پیش گرفته بود و در دربارِ محمود بازارِ تملّق و تعصّب و سخن‌فروشی گرم بود، او در گوشه‌ی خانه‌اش نشست و یکی از بزرگترین شاهکارهای بشری را به جهان عرضه کرد، درسِ آزادگی و بی‌نیازی.

        #گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم

🆔 @sarv_e_sokhangoo

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ بیست و سوم فروردین‌ماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب

هویّت ایرانی و زبان فارسی

در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولت‌های ملّی شکل می‌گیرند یا «صورتمند» می‌شوند. علت وجودی این حکومت‌ها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمی‌شناختند و «زمام» آن را به دست می‌گرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندان‌هایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروع‌کننده و هم تشویق‌کننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسی‌نویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمان‌های ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسی‌زبان بودند به فرمانروایان تازه و ترک‌زبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقام‌های درباری و لشکری، ترک‌اند، اما نه‌تنها سپاه‌سالاران کدخدای فارسی‌زبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت می‌کنند.
مهم‌تر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود می‌‌دهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن به‌وسیلۀ بونصر مشکان خوانده می‌شود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که به‌طور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دوره‌های بعد نیز ترکان دیگری در سرزمین‌های دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرن‌ها سلسله‌ها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آن‌ها بر ما و فرهنگ ما بر آن‌ها حکومت می‌کرد.

هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰.
@AfsharFoundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

سازهای موسیقی در شاهنامه


*در شاهنامه‌ی فردوسی به فراوانی از موسیقی و سازهای آن در جشن‌ها(بزم) و جنگ‌ها(رزم) یاد شده است.*
*در اینجا به نمونه‌ای از این سازها اشاره می‌کنیم:*

*الف) سازهای بزمی :*

*ابریشم :*
*تارِ سازهایی است که با مضراب یا ناخن می‌نوازند ؛ تارهای رود و چنگ از ابریشم و زه تعبیه می‌شده، از این رو ابریشم معنی تار یا ساز گرفته است.*
*«زِ آواز ابریشم و بانگ نای*
* سمن عارضان پیش خسرو به پای»*

*بربط :*
*کلمه ای فارسی مرکب از بَر ، به معنی سینه و بَت ، یعنی مرغابی ( چون شبیه سینه‌ی مرغابی است ) مرکب از چهار تار است و اَعراب به آن عود می‌گویند و با زخمه یا مضراب آن را می‌نواختند.*
*«می و بربط و نای بر ساختند*
* دل از بودنی‌ها بپرداختند»*

*چنگ :*
*سازی است مشهور از سازهای زهی به شکل مثلث ، که به وسیله‌ی چنگ‌زدن به زه‌های آن «با انگشت» نواخته می‌شود.*
*«پرستندگان ایستاده به پای*
*اَبا بریط و چنگ و رامش‌سرای»*

*رَباب :*
*سازی است در موسیقی که چهار تار دارد و دسته‌ای کوتاه ، که نام دیگر آن تنبور است .*
*«همه شب ز آوای چنگ و رباب*
*سپه را نیامد بر آن دشت خواب»*

*رود :*
*نوعی تار که بر روی سازها کشند و آن تار از روده‌ی گوسفند است.*
*«سخن‌های رستم به نای و به رود*
  *بگفتند بر پهلوانی سرود»*


*ب) سازهای رزمی :*

*تبیره :*
*دهل بزرگی که بر پشت فیل می‌نهادند و دو سرش پهن و میان باریک است.*
*«تبیره بر آمد ز پرده‌سرای*
* خروشیدن زنگ و هندی‌درای»*

*جَرس :*
*زنگ ، زنگوله ، زنگ بزرگ ، جسمی تو خالی از آهن و مس که بر آن کوبند.*
*«غَوِ پاسبانان و بانگ جرس*
* همی آمد از دور از پیش و پس»*

*کوس:*
*طبل بزرگ ، دهل که بر آن فرو می‌کوفتند*
*«بزد کوس رویین و هندی درای*
*سواران سوی رزم کردند رای»*

*گاودم :*
*از سازهای بادی که به شکل دم گاو بسازند. بوقی که یک سر آن گشاد و سر دیگر آن تنگ است*
*نای:*
*چوبی میان‌تهی و سازی بادی که در آن می‌دمند*
*رویینه‌خم:*
*کوس و نقاره‌ی خیلی بزرگ از جنس روی*
*«خروش آمد و ناله‌ی گاودم*
* دم نای رویین و رویینه خم»*

*سنج :*
*دو طبق کوچک برنجین یا رویین که در مراسم عزاداری با دو دست آن را به هم زده و صدا می‌دهد*

*«بفرمود تا سنج و هندی درای*
* به میدان در آرند با کرنای»*

*شیپور :*
*نای -کوچک‌تر از کرنای- نفیر ، نای رومی.*
*«یکی بزمگاه است گفتی به جای*
* ز شیپور و نالیدن کرّه‌نای»*

*کرّه‌نای :*
*نوعی شیپور، نای بزرگ معروف به خرنای*
*سرغین:*
*نوعی ساز بادی*
*هندی درای:*
*نوعی ساز ضربی*
*«خروش آمد و ناله‌ی کرّه‌نای*
* دم نای سرغین و هندی درای»*

*شندف:*
*طبل و نقاره‌ی بزرگ*
*«تبیره بزد شندف و نای و نی*
*سوی جنگ دشمن نهادند پی»*

*طبل:*
*دهل یک‌رویه و گاه دو رویه*
*«چو برخیزد آواز طبل رحیل*
*به خاک اندرآید سر شیر و پیل»*

نفیر:
*کرنای کوچک، قسمتی از کرنای که به آن شاخ یا بوق نفیر گویند*
*درای:*
*زنگ و جرسی که بر گردن شتر بندند*
*«ز کوی و نفیر و خروش درای*
*ز شیپور و از ناله‌ی کرّه‌نای»*

@jamshid_foundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

بیستم فروردین‌ماه سالروز درگذشت منوچهر ستوده، از واقفان بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

در مدت شصت سال که با ستوده بوده‌ام چند صفت او برجسته‌تر است: یکی خاکی بودن اوست. به تجمّل و تعیّن اعتنایی ندارد. دیگر بیابانی بودن اوست یعنی طبیعت‌دوستی و به هر سنب و سوراخی سر کشیدن و به دیدۀ تیز در رنگ‌های کوه و کویر و بیابان و کازه و ماهور و تالاب نگریستن. یکی دیگر نظر کردن و دل بستن به آداب و رسوم بومی و ملی و یکی را با دیگری سنجیدن و همه را در حافظه نگاه داشتن و به موقع به یاد آوردن. یکی دیگر بی‌اعتنا بودن به فلک، هیچ صاحب کبکبه و دبدبه‌ای پیش او ارزشی ندارد. یکی دیگر مسلط بودن بر اعصاب خویش و به اندازه و معتدل خوردن آنچه خوردنی است.
گواه مراتب علمی او کتاب‌های بی‌مانند از آستارا تا استارباد، آثار تاریخی ورارود و خوارزم، چند فرهنگ لغوی محلی، چاپ چندین متن جغرافیایی و تاریخی است. او نخستین ایرانی است که نخستین فرهنگ گویشی را به چاپ رسانید و راه را به دیگران نمود. در کتیبه‌شناسی و خواندن آنچه مخصوصاً به خط کوفی است باز پیشگام بود. نسبت به تواریخ محلی اهمیت بسیار قائل است و در این زمینه چندین متن کم‌نام یا گمنام را چاپ کرده است.
ستوده مرد سفر است، سفر بی‌ آرایه و بی پیرایه. جای خواب برای او مهم نیست. بیشتر به دلش می‌چسبد که خانه روستایی باشد. از زلم و زیمبو بیزار است. ساده زندگی می‌کند. تا روزی که پاها سستی نگرفته بود بیشتر بر زمین می‌نشست. هر کجا که باشد باشد.
با کوه و در کوه زندگی برایش دلچسب‌تر است. پنجاه سال است که تابستان‌ها را در کوشک لورا می‌گذراند. سی سال است که تهران خسته‌کننده را رها کرده و به گوشۀ جنگلی نزدیک چالوس پناه برده است. باغی ساخته و مرکباتی بار آورده و آن را برای نشر کتب تاریخی مرتبط به ایران بزرگ وقف کرده است.

ایرج افشار

«ستوده مرد سفر بی آرایه و پیرایه»، بخارا، سال پانزدهم، شمارۀ ۹۳، خرداد – تیر ۱۳۹۲، ص ۳۱۴-۳۱۵.
@AfsharFoundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔹زمانی که سلطان محمود در ایران به سلطنت رسید چند سالی از سرایش #شاهنامه گذشته بود. بنابراین محمود در سرودن شاهنامه به #فردوسی امر نکرده است.

#جلال_خالقی_مطلق

@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔻وطن
🎼بلوچی

آواز: استاد مهبُد مکّی، موسیقی‌دان و پژوهشگر موسیقی بلوچ

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
چگونه ایرانی ماندیم؟


▪️ایرانیان همواره معتقد بوده‌اند که پادشاهان عظیم‌الشأن مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمان نامی مانند کاوه و قارن و گیو و گودرز و رستم و اسفندیار در میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب و غیره محافظت نموده‌اند.
به عبارت اخری هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می‌دانستند ایرانی محسوب بودند و این جهت جامعه رشتهٔ اتصال و مایۀ اتحاد قومیت و ملیّت ایشان بوده است.

پس درین مورد خاص غمگین نباید بود که روایات باستانی ما به افسانه بيشتر نزديک است تا به تاریخ، بلکه باید نظر کرد که اولاً آن روایات به چه کیفیت و تأثیرش در نفوس مردم چه بوده است، ثانیاً راوی آن روایات چگونه آنها را نقل کرده و آیا توانسته است به قسمی حکایت کند که در اذهان و نفوس جاگیر شود تا خاصیتی را که برای آنها مذکور داشتیم، ببخشد؟
و چون به این مقام برآئیم می‌بینیم که الحق، داستان‌های شاهنامه و بیان فردوسی آن صفات لازمه را به درجهٔ کمال داراست.
نگاه کن و ببین روایات شاهنامه، پادشاهان و بزرگان ایران را چگونه معرفی می‌کند. مثلاً آیا ممکن است کسی داستان ایرج پسر فریدون را بخواند و مهر و محبت این جوان را که مظهر کامل ایرانی و اصل و بیخِ ایرانیت شناخته می‌شود، در دل جای ندهد و نسبت به او و هواخواهانش دوست‌دار و از دشمنانش بیزار نگردد؟ و کدام سنگدل است که سرگذشت سیاوش و کیخسرو را بشنود و رفتار کیخسرو را مخصوصاً پس از فراغت از خونخواهی پدر ببیند و از راه تنبّه و از روی محبت اشک نریزد و از این که این مملکت چنین بزرگان پرورده و چنان پادشاهان روی کار آورده سربلند نشود؟
آیا قومی که خود را بازماندگان اشخاصی مانند کیقباد و کیخسرو و اردشیر و انوشیروان و گودرز و رستم و جاماسپ و بزرجمهر بدانند سرفرازی و عزت نفس نخواهند داشت؟
و آیا ممکن است گذشتهٔ خود را فراموش کنند و تن به ذلت و خواری دهند و اگر حوادث روزگار آنها را دچار نکبت و مذلت کرد آسوده بنشینند و برای نجات خود از زندگی ننگین همواره کوشش ننمایند؟
به عقیده من اگر ملت ایران با وجود آن همه بَلیّات و مصائب که به او وارد آمده در کشاکش دهر تاب مقامت آورده است سببش داشتن چنان سوابق تاریخی و اعتقاد به حقیقت وجود و احوال آن مردمان نامی بوده یا لااقل این فقره یکی از اسباب و عوامل قوی این امر بوده است.
این است معنی آن کلام که گفتیم فردوسی زنده و پاینده‌کنندۀ آثار گذشته ایرانیان، و شاهنامه قباله و سند نجابت ایشان است و در این جمله قطع نظر از آن است که این قصه‌ها تا چه اندازه واقعیت داشته و اصل و حقیقت آنها چه بوده و یقین است که به‌کلی بی‌مأخذ و مجعول صرف نیست و این خود مبحثی طولانی است و از موضوع گفتگوی امروز ما خارج است.

شادروان استاد محمدعلی فروغی
مقالات فروغی، صص ۴۲-۴۰

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نظر استاد فریدون جنیدی دربارۀ روز سیزدهم فروردین:

«نیاکان ما سبزه‌های خوان نوروزی را نگهداری می‌کردند تا روز سيزدهم (یعنی تیشتر). البته ما اکنون روزها را می‌شماريم، اما در ايران باستان روزها شمارش نمی‌شدند (يعنی هفته وجود نداشت)، بلکه هر روز را با نام ويژه خودش می‌شناختند. نام روز سيزدهم «تيشتر» (tištar) بوده است. تيشتر نام ایزد «باران» است. در روز سيزدهم، اين سبزه‌ها را می‌بردند و با آيين ويژه و باشکوهی نثار آب روان می‌کردند و «تيشتر» را ستايش می‌کردند که تو به ما باران دادی و سبزه‌های ما بلند شده و جهان سبز شده، پس ما هم اين سبزه‌ها را به تو نثار می‌کنيم. امروزه هيچکس توجه نمی‌کند که چرا ما سبزه‌ها را به آب می‌دهيم؟ نخست می‌گويند که سيزدهم گجسته (نحس) است که هيچ معنایی ندارد، سپس سبزه‌ها را پرت می‌کنند در جوی‌های آب! در حالی که در ايران باستان با نياز و احترام اين کار را می‌کردند».

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹از کانال تلگرامی بنیاد نیشابور
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🏛📚به دنیای دانش و تاریخ سفر کنید!
🌍 گلچین بهترین کانال‌های علمی، تاریخی، آموزشی و فرهنگی در یک لیست!✨
🔎 این لینک را از دست ندهید! 👇
🎁 /channel/addlist/UyR3Ch51qhk0NjVk

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟

شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. به‌نادرست می‌گویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استان‌ها، با هر زبان مادری و گویشی، مهم‌ترین و اصلی‌ترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریده‌اند و این نشان‌دهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست.
شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقه‌ای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را می‌توانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهان‌پهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
همۀ ایرانیان در هر کجای دنیا که بوده باشند و هستند، شاهنامه را به‌نوعی ایران‌نامه می‌بینند. فردوسی از بسیاری از شهرها و روستاها و نواحی ایران در شاهنامه نام برده است و برخی از این نواحی نقش تعیین‌کننده‌ای در داستان‌ها دارند.
بخشی از آداب و آیین‌ها و به‌اصطلاح اجتماعیات ایران پیش از اسلام که برخی از آن‌ها امروز هم بین ایرانیان محترم است و اجرا می‌شود، مثلاً جشن نوروز، در شاهنامه به یادگار مانده است. همچنین درخصوص تأثیر بسیاربسیار گستردۀ شاهنامه در استان‌های و نواحی مختلف ایران، خارج از خراسان است؛ آن هم نه در بین قشری خاص، بلکه اصناف مختلف مردم.
اگر بنا بر مدعا، چنان‌که عده‌ای می‌گویند ایرانیان دیگر، غیر از آن‌هایی که زبانشان هم پارسی است، حماسه‌های دیگری دارند، قاعدتاً باید بتوانند یک‌هزارم تأثیر کمّی و کیفی مواردی را که عرض کردم در منطقۀ خودشان نشان دهند؛ چنین چیزی نداریم.

دکتر سجاد آیدنلو

@kheradsarayeferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan


💎تصاویری چشم‌نواز از آرامگاه حکیم نیشابور، خیام و آواز ملکوتی استاد شجریان


ای‌کاش که جای آرمیدن بودی
یا این رهِ دور را رســیدن بودی

کاش از پیِ صدهزار سال از دلِ خاک
چون ســـبزه امیدِ بَردَمیدن بودی


/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🏛📚به دنیای دانش و تاریخ سفر کنید!
🌍 گلچین بهترین کانال‌های علمی، تاریخی، آموزشی و فرهنگی در یک لیست!✨
🔎 برای کشف گنجینه‌ای از دانستنی‌ها، این لینک را از دست ندهید! 👇
🎁 /channel/addlist/EREWS6H8TZJiNzdk

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

✔️ششم فروردین ماه زاد روز اشوزرتشت آموزگار ایرانی ، آموزگار خرد،دانایی و آشتی گرامی باد.

اشو زرتشت:

🌱منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و امرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد!

📘اوستا ، زامياد یشت ، بند ۹۶.
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

در تاریخ کم نبوده‌اند کسانی که به نام خدا و دین و مقدسات ستم‌ها کرده‌اند و خون‌ها ریخته‌اند و به خیال خود در خدمت به خدا و آیین او می کوشیده‌اند! درین باره در قرآن کریم اشارات و تنبیهات زیبا و بسیار ژرف و تکان‌دهنده‌ای هست.
اینجا سر آن نداریم که به این بحث بسیار مهم بپردازیم. این گوشه و سویه‌ای مهم از تاریخ توهم است که در مجال کافی بگونه‌ای وافی بایستی به آن پرداخت. این مقدمه را از جهتی دیگر نوشتم.
@mardomnameh

    گویا در کتاب کنز مخفی از شیخ عبدالنبی اراکی ( ره ) خوانده باشم که می گوید بسیاری از آنان که اهل دنیا و اسیر زخارف آن هستند و زیارت عاشورا می خوانند و صد لعن بخش پایانی آن را تکرار می کنند نمی دانند که در حال لعن کردن خودشان هستند!
امروز در حال مرور کتاب حماسه کویر - از مرحوم باستانی‌پاریزی - به این داستان برخوردم که آن را عیناً می نویسم و تفسیر آن را به خودتان وا می گذارم:

    « هرچند خدمات سرداراسعد به مشروطه فراموش نشدنی است، ولی تسلط اقوام و بستگان... به بیشتر نقاط ایران..‌‌. آدم را به یاد این داستان می اندازد:
معروف است، کسی بین راه چهارمحال قالی‌اش را دزدان بردند. به فکر افتاد که به خان شکایت کند... پیش خان رفت.عاشورا بود و خان مشغول خواندن زیارت عاشورا، [ و خان به بخش صد لعن رسیده بود ] و می خواند: « اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له..‌. »
صاحب قالی، اول خوشحال شد که موقع خوبی برای دادخواهی پیدا کرده، اما اندکی بعد متوجه شد که قالی که زیر پای خان انداخته‌اند همان قالی خودش است! بلافاصله رو بازپس کرد که خارج شود. خان پرسید: ها، چه می خواستی؟ شاکی جواب داد: هیچ، می خواستم در ثواب شما شریک باشم، و سپس راه افتاد در حالی که او هم زیر لب می خواند: اللهم العن اول...»
باستانی‌پاریزی، حماسه‌کویر، پانوشت صص ۱۷۲-۱۷۳

    در تاریخ بگردید از اینگونه مثال‌ها بسیار خواهید یافت. گفته‌اند  که هارون‌الرشید در پاره‌ای روزها هزار رکعت نماز می خواند! العهده علی الراوی

#داریوش_رحمانیان
دهم اسفندماه نود و شش
@mardomnameh

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

میهن‌دوستی نژادپرستی نیست.

✍️ #دکتر_محمدامین_ریاحی


... ما نمونه‌های فراوانی از میهن‌پرستی در تاریخ جهان سراغ داریم، که خونریزی‌ و ویرانگری‌های زیادی به بار آورده است. بر همین پایه امروزه برخی میهن‌دوستی، را برابر و همسان با نژادپرستی و بیزاری از بیگانگان‌ می‌دانند.

میهن‌دوستی در شاهنامه برکنار و پاکیزه از هر آلایشی می‌باشد. میهن‌دوستی فردوسی، باوری فرزانشی (حکیمانه) همراه با میانه‌روی (اعتدال)، خردمندی، مهرورزی به همه انسان‌ها، و به دور از نژاد پرستی است.
در شاهنامه عشق به میهن، به چم (مفهوم) عشق به مردم ایران، آرامش و آبادی سرزمین، آزادی و آسایش ایرانیان و برخورداری آنها از داد و دِهش است. و صد البته بیزاری از یورشگران بیگانه.

این بیزاری ناشی از تبار و نژاد دشمنان نیست. بلکه برخاسته از این است که؛ بیگانه به زور و به ناحق به این سرزمین یورش آورده، و چون با فرهنگ مردم بیگانه بوده است، و از مهر و پشتیبانی ایرانیان بهره‌ای نداشته، ناچار با خونریزی و بیدادگری و ویرانگری فرمان می‌راند. بنابراین بیزاری از یورشگران به چم بیزاری از ستمگری آنهاست.

@taft_Iran

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…
Подписаться на канал