eshtadan | Неотсортированное

Telegram-канал eshtadan - اشتادان Eshtadan

621

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24

Подписаться на канал

اشتادان Eshtadan

ژاله آموزگار
در روز بزرگداشت ویراستار
نقش ویراستاران از سنگ نوشته‌های تاریخی تا امروز

🔸️من تلاش‌ کاتبان قدیمی را به عنوان نمونه‌ای از ویراستاری قدیم می‌دانم، چرا که مسلماً روی این متن‌ها، بارها ویراستاری انجام شده، تا چنین متن پاکیزه و خوش‌آهنگی حاصل شود و در اختیار خواننده متن و حکاک گذاشته شده است.

🔸برگرفته از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

سیمرغ

سیمرغ شاهنامه ، به تعبیری زیبا اشاره به خرد جمعی جامعه دارد. اشاره به حمایت جامعه از یک رویداد یا شخص.

هرگاه که سیمرغ در بخشی از حماسه ظاهر می‌شود، در واقع می‌توان چنین دریافت که توده مردم یک جامعه -قشر گمنام ولی پر تاثیر هر دوره از تاریخ- وارد داستان شده و در لحظه‌ی سقوط قهرمان، دستش را می‌گیرد و به سلامت از بحران می‌گذراند؛ به عبارتی جامعه با حمایتش، یک رویداد یا قهرمان ملی را به سمت درست خود باز میگرداند.

دقت کنید، آن هنگام که سام، فرزند خود را در دامنه کوه رها میکند، این سیمرغ است که نوزاد را سرپرستی کرده و به ثمر می‌رساند. آموزشش میدهد و به رشدش کمک میکند. همچنان که می‌داند باید روزی از زال جدا شود و جایگاه و طبقه اصلی او، بالاتر است. سپس هنگام وداع می‌رسد، زال را به دامان پدرش و تخت شاهی بازمی‌گرداند، با این دلگرمی که هر زمان پری از من در آتش اندازی خود را برای یاری به تو میرسانم!

از آن پس، هر زمان که زال و فرزندش رستم، این قوی‌ترین پهلوانان شاهنامه، از ادامه راه عاجز می‌شوند، باز این سیمرغ است که به یاری آنان می‌آید و آنها را پشتیبانی میکند...
ناگفته نماند با محو شدن سیمرغ در شاهنامه، شکوه و عظمت نیز به مرور محو میشود.
نام سیمرغ هم به نوعی گویای این برداشت می‌باشد.
«سی مرغ!» اشاره دارد به کثرت، که می‌تواند به جمعیت منجر شود و جمعیت به خرد جمعی که اگر از قهرمانی حمایت کند باعث رشد و تعالی آن میشود و اگر مقابل قهرمانی قرار گیرد، آن را مانند اسفندیار نابود میکند و چه بسا میتواند خود را نیز از میان بردارد...

/channel/abcdef123456_Hafthezarsalegan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸به فراخور یازدهم بهمن‌ماه، زادروز احمد سمیعی (گیلانی) (۱۲۹۹-۱۴۰۲)، و روز ویراستار
🔹نکاتی در باره مقاله های تحقیقی

✍#احمد_سمیعی_گیلانی

🔹《در تعریف مقاله تحقیقی می‌توان گفت آن مقاله ای است که از پژوهش علمی پدید می‌آید و نتایج این پژوهش را بیان می‌کند.
به تعبیر دیگر، مقالهٔ تحقیقی بر اساس پژوهش علمی ساخته و پرداخته می‌شود.
🔹موضوع پژوهش باید معنی دار باشد؛ شایسته است که در اختیار آن مقتضیات علمی روز در نظر گرفته شود؛ موضوعی باشد جوابگوی مسأله ای از مسائلی که در فضای علمی مطرح است و بتواند در سیر کاروان دانش سهم موثر داشته باشد؛ بر واقعیات و داده‌های معتبر مبتنی باشد؛
🔹رمزی را بگشاید؛ مسأله ای را حل کند؛ راه را برای کشف اسرار هموارتر سازد》○

○برگرفته از مقاله استاد زنده نام احمد سمیعی گیلانی، ارائه شده به رنج و گنج. ارج نامه دکتر زهره زرشناس، ۱۳۹۲

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ ‍ #جشن_سده

دهم بهمن، جشن سده (آتش‌افروزی بر بامها)، چله زمستان

جشن سده، یکی از جشن‌های ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه یعنی آبان روز از بهمن ماه برگزار می‌شود.

در دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، جشن سده آغاز می‌شود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دست جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. زرتشتیان تهران، کرج، استان یزد و روستاهای اطراف میبد و اردکان، کرمان و روستاها، اهواز، شیراز، اصفهان، اروپا (سوئد) و آمریکا (کالیفرنیا) و استرالیا با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ می‌افروزند و به نیایش خوانی و سرودخوانی و پایکوبی می‌پردازند.
 
مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاث‌آبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شده‌است در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شده‌است.
از اسطوره‌های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد.
فردوسی می‌گوید: «هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می‌دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه‌ای زد و آتش پدیدار شد.»

برآمد به سنگ گران‌سنگ خرد   
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ   
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین   
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد   
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد   
سده نام آن جشن فرخنده کرد

هم در کتاب «التفهیم» و هم «آثارالباقیه» ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می‌داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده‌است که: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می‌آورند.»

#آیین_جشن_سده
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام می‌خوانیم:
«هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می‌آورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می‌داشتند.»

مردآویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد.
همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشن‌های سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیده‌ای دربارهٔ سده خواند که آغاز آن این است:
سده جشن ملوک نامداراست 
زافریدون و از جم یادگار است


     🔥🔥#جشن_سده_فرخنده باد🔥🔥🔥
@kheradsarayefedowsi
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
اول آزادی


▪️همۀ این اختلاف مذهب و زبان و نژاد ادنى (کمترین) خللی به وحدت ملّی ایران و وطن‌پرستیِ ایرانیان نمی‌رساند، فقط به شرط عدالت و آزادی و رفاه اجتماعی و اگر این شرط موجود باشد جای هیچ‌گونه نگرانی از آن اختلاف مذهب و زبان نخواهد بود؛ چنانکه حالا در فرانسه نسبت به پروتستان‌های آن مملکت نگرانی نیست ولی در قرن ۱۹ مسیحی که آنها مورد آزار بودند نگرانی بوده و شب سنت بارتلمی در سنهٔ (سال) ١٥٧٢ مسیحی که پروتستان‌ها را قتل عام کردند در همین کتاب معروف لغت لاروس فرانسوی صفحهٔ ننگین تاریخ تعصب در فرانسه شمرده شده .
در موقع جنگ اروپا نه سویسی‌های آلمانی‌نژاد و زبان، ادنی (کم‌ترین) تمایلی به آلمان نشان دادند و نه سویسی‌های فرانسوی‌زبان نسبت به فرانسه و همهٔ آنان مملکت خود را که مقر آزادی و عدالت است، برهمهٔ ممالک خارجی مجاور خود ترجیح می‌دهند.

پس وطن پرستی حقیقی بر اساس آزادی و عدالت قائم می‌شود ورنه وطن‌پرستی اجباری ریشه پیدا نمی‌کند و «حبِّ وطن گرچه حدیثی است صحیح» طبع انسان هم راحت و رفاه و عدالت و آزادی و حُریّت (آزادگی) در زبان و دین خود در اقامتگاه خود می‌خواهد و به آسانی به مردنِ به سختی و ظلم و سلبِ آزادی تن در نمی‌دهد و پیشوایان ما گفته‌اند كه مُلک با كفر دوام می‌کند ولی با ظلم دوام نمی‌کند.

ناصر خسرو قبادیانی بلخی که افتخار ایران و شاعر سخنور با ایمان فارسی است به سبب اسمعیلی‌بودن یعنی هفت امامی بودن از وطن خود آواره شد و خانمان او را به حکمِ روحانیان و اُمَرای متعصّب، ویران و تاراج کردند و او به بَدَخشان (افغانستان) گریخت و در درهٔ کوهی به نام یُمکان در حوالی فیض‌آباد و جرم کنونی بقیهٔ عمر خود را به عُسرت و سختی و تنهائی و عزلت و غربت در آنجا گذراند.
چنانکه معروف است، فردوسی را هم به عنوان اینکه رافضی است (شیعه است) از دفن در قبرستان مسلمانان مانع شدند. خسرو انوشروان که بقدر مقدور آئینهای عادلانه برای رعایا جاری کرد (اگرچه نسبت بمانويان و مزدکیان تساهلی نشان نداد) باز قریب ٤٨ سال سلطنتِ با استحکام و با آسایش کرد و خسرو پرویز که مملکت ایران را وسعت فوق العاده داده و فتوحات عظیمه کرد و سوریه و فلسطین و مصر و قسمت بزرگی از خاک روم را تا تنگه بوسفور و پشت دیوار قسطنطنیه مسخّر ساخت در نتیجهٔ ظلم زیاد و اسراف و جمع مال از رعایا عاقبت به دست خود ایرانیان هلاک شد.
مجلهٔ یغما، ۱۳۳۲، صص ۴۷۰–۴۶۹
زنده‌یاد استاد سید حسن تقی‌زاده

🔹برگرفته از کانال تلگرامی شفیعی کدکنی
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

📚 فهرست برترین‌های آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!

📜 روی لینک زیر بزنید و عضو کانال‌های دلخواه خود شوید:

🏮 /channel/addlist/TPZM4Z9Z5mliNDE0 👈🏻

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔹‍ خاطرات استاد اسلامی ندوشن از استاد مجتبی مینوی، (به مناسبت خاموشیِ جسمانیِ این استاد بزرگ در ششم بهمن ماه ۱۳۵۵ _و به روایتی هفتم بهمن ماه_)

با نوشته‌های استاد مجتبی مینوی در سال‌های سوم و چهارم مجلّه‌ی سخن (سال‌های ۱۳۲۳ و ۲۴) آشنا شدم، گاهی مقاله‌هایی از لندن برای این مجلّه می‌فرستاد که تعدادی از آنها بعد در کتاب «پانزده گفتار» تجدید چاپ شد. گاهی اوقات هم صدای او را از رادیو لندن می‌شنیدم. زمان جنگ بود، و مینوی مطالب ادبی و فرهنگی را از این فرستنده می‌خواند. صدای رسا و گیرائی داشت. چند سال بعد از لندن به ایران بازگشت و اوائل کار در منزل برادرش در حشمت‌الدوله ساکن بود که بعضی از علاقمندانش در آنجا به دیدنش می‌رفتند، و من هم یکی دو بار رفتم، آشنایی از این جا پیدا شد. سال‌های اوّل به «یغما» مرتّب مقاله می‌داد و گاهی هم به دفتر مجلّه سر می‌زد. مینوی چند سالی به عنوان وابسته‌ی فرهنگی در ترکیه به سر برد و در آنجا از تعدادی از نسخه‌های خطّیِ فارسی عکس گرفت، که بعضی از آنها بعد چاپ شد.
دکتر یحییٰ مهدوی قطعه زمینی در جادّه‌ی قدیم شمیران (کوی فردوسی) به وی واگذار کرد که او کتابخانه‌ی خود را در آنجا بنا کرد و منزلش هم در همانجا بود. دو باری من به آنجا رفتم که بدنه‌ی اصلی آن را کتابخانه تشکیل می‌داد. انبوهی از کتاب‌های کمیاب در آن گرد آمده بود که بعد وزارت فرهنگ آن را از خانواده‌اش خرید و به صورت کتابخانه‌ی عمومی درآورد.
از جانب وزارت فرهنگ تصحیح شاهنامه به صورت دقیق در دایره‌ی «بنیاد شاهنامه» به  استاد مینوی واگذار گردید که سه داستان از آن انتشار یافت. نخستین آن «رستم و سهراب» بود که بحث و حرف درباره‌ی آن خیلی بالا گرفت. حرف بر سر معنی بعضی ابیات و یا دگردیسی کلمات بود. من نیز نقدی در این باره نوشتم که در «یغما» چاپ شد و البتّه موجب رنجش استاد مینوی از من و یغمایی هر دو گردید. مجتبی مینوی یکی از نادر ادبائی بود که با ادبیات اروپایی آشنا بودند. زبان انگلیسی را خوب می‌دانست و سال‌ها اقامت در انگلستان، او را با مسائل ادبی جهان آشنا کرده بود. در مورد فرهنگ ایران نیز معلومات وسیعی به هم زده بود. از همه چیز گذشته، جودت ذهن داشت، زنده و گرم می‌نوشت. هرجا که مصلحت‌بینی جلویش را نمی‌گرفت، صراحت بیان هم داشت. بر سر هم حرفی که می‌زد با اطمینان شنیده می‌شد.
من برای او احترام داشتم، ولی این احترام بی‌قید و شرط نبود، علاوه بر رستم و سهراب، بر یکی دیگر از کتاب‌هایش که راجع به دموکراسی در غرب بود (آزادی و آزاد فکری)، نقدی نوشتم که آن نیز به نظرش ناخوشایند آمد...
بی‌تردید یکی از کسانی بود که جانشین ناپذیرند، دید شکافنده و علمی نسبت به مباحث ادبی و تاریخ ایران داشت، گرچه حاصل نوشتنش نسبت به وسعت معلوماتش چندان زیاد نبود، امّا همان مقدار آثاری که از او برجای مانده در نوع خود معادل ندارد. اواخر عمر مؤسّسه‌ی فرانکلین، تدوینِ یک لغت‌نامه‌ی دقیقِ فارسی را از او خواستار شده بود و وی با همکاری کسانی چون دکتر عبدالحسین زرّین‌کوب و دکتر مصطفی مقرّبی و چند تن دیگر کار را شروع کرد، ولی نه عمر او وفا کرد و نه عمر مؤسّسه‌ی فرانکلین.

               #روزها_جلد‌چهارم

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

واژۀ دانشنامه در فارسی بیش از هزار سال قدمت دارد. این واژۀ زیبا و خوش‌آهنگ در نام دانشنامۀ علایی (ابن‌سینا) و دانشنامۀ میسری¹ دیده می‌شود. واژۀ دایرةالمعارف در زبان عربی کمتر از دویست سال و در فارسی کمتر از صد سال قدمت دارد. گویا نخستین بار بُستانی واژۀ دایرةالمعارف را در عربی و برای نامیدن دانشنامۀ خود به کار برده‌است. دایرةالمعارف به گردۀ واژۀ فرانسۀ encyclopédie ساخته شده‌است (دربارۀ ریشۀ واژۀ اخیر، نک. کرامتی، یونس، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ذیل دانشنامه‌نگاری).
شگفت آنکه بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایرانی دایرةالمعارفِ برساخته را به دانشنامۀ دیرینه‌سال ترجیح می‌دهند و برای نمونه، Encyclopedia of Islam را به‌جای آنکه به دانشنامۀ اسلام برگردانند، به دایرةالمعارف اسلام ترجمه می‌کنند. همچنین encyclopedic information را به اطلاعات دایرةالمعارفی برمی‌گردانند، حال آنکه اطلاعات دانشنامه‌ای فارسی‌تر و روشن‌تر است. از یادکرد دانشنامه‌هایی که واژۀ دایرةالمعارف را در عنوان خود آورده‌اند درمی‌گذرم.

۱. من این گفتار را اندام دادم / و دانشنامه اول نام دادم (میسری، ص ۷)

۱۴۰۳/۱۱/۰۳
▫️فرهاد قربان‌زاده
@azvirayesh
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نگین سه پوست ساسانی از یک گردآور(=مجموعه ) آمریکایی که در فروش‌ویژه گذاشته و فروخته شد.
این نگین پیوند زناشویی سام نامی را در روزگار ساسانی و همسرش را نشان می‌دهد.
چیزی که شگفت است با اینکه نامی از همسر وی در نگین، نیامده است؛ وانگهی نوار دیهیم پشت سر زن در نگین را نمی‌توان به آسانی روایید (توجیه کرد) چرا که دیهم در هنر ساسانی تنها برای خاندان شاهنشاهی و ایزدان کشیده می‌شود.
این نگین دارای نوشته پارسیگ (پارسی میانه) است.

ترانوشت:
s’m ’yl’nGDE ptkly.


آوانوشت:

Sām Ēran xwarrah pahikar

سام، پیکر( نمودی)[ از ]فره ایران.


🖊مهدی زمانیان

خوانش پارسیگ از دکتر حمیدرضا ظهوریان.



اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/korosh_waspuhr_sasani
╚═💥💫═════╝

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق : کار محقق امروز دیگر بازگویی گفته گذشتگان نیست

کار محقق امروز دیگر بازگویی گفتۀ گذشتگان نیست، بلکه بررسی انتقادی آن است؛ ...روی‌هم‌رفته با توسل به شیوۀ بررسی انتقادی احتمال راست‌کردن نقش کج تاریخ بیش از خطر معوج‌ساختن آن است، فقط به‌شرط آنکه پژوهنده در این کار خود را به دست پیش‌داوری‌ها، تعصبات دینی و ملی و نژادی نسپارد و درعین‌حال گمان نکند نوشتۀ او با تظاهر و تمایل به بی‌دینی و بذل و بخشش میراث فرهنگی به بیگانه، انتقادی می‌گردد چه همان‌طورکه شعارهای میهنی یا تظاهر بدان را کسی به‌جای حقایق علمی نمی‌خرد.
@shahnamehpajohan
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#ژاله_آموزگار:
فردوسی با هر نوزادی در ایران زاده می شود

🔸زادگاه و تاریخ تولد فردوسی اهمیتی ندارد ، زیرا همه جای ایران سرای اوست . او با هر نوزادی در ایران زاده می شود اما مرگ فرهنگی ندارد .


🔸 من فردوسی را تنها پیکرتراشی نمی‎بینم که پتکی بر سنگی بکوبد تا پیکری بی جان بسازد. او برای من آرشی است که همۀ هستی، عمر و جان و روانش را در این اثر نهاد و هم چون آرش که خود تیر شد تا گسترۀ ایران گسترده‎تر شود، فردوسی نیز خود شاهنامه شد تا فرهنگ ایرانی زنده بماند.

🔸او پیر شد. پیمان‎شکنی از فرمانروایان دید، مرگ غریبانه‎ای به سراغش آمد اما موفق شد سایه‎بانی بسازد که نام و فرهنگ ایران، در سایۀ آن، از گزند زمان، در امان بماند .

@shahnamehpajohan
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

📢میرجلال الدین کزازی : به درستی نمی دانم چرا یکم بهمن زادروز #فردوسی شمرده شده است

@shahnamehpajohan

#میر_جلال_الدین_کزازی در سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

۲۹ دی زادروز بانو #هما_ارژنگی
ندای میهن‌دوستی در شعر پارسی


هما ارژنگی، شاعره، نویسنده و هنرمند ایرانی، چهره‌ برجسته ادبیات امروز ایران است. او با سروده‌های پرشور و میهن‌دوستانه خود، جایگاه ویژه‌ای در دل مخاطبان ایرانی یافته است


زندگی و فعالیت‌های هنری

هما ارژنگی ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران در خانواده‌ای هنرمند دیده به جهان گشود. پدرش، زنده‌یاد #استاد_رسام_ارژنگی از نوادگان #میرک نقاش نامدار روزگار صفویان بود.
هما که دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است، از کودکی به هنر و ادبیات دل بست و در طول زندگی خود، کار‌های هنری بسیار از جمله شعر، نویسندگی، نقاشی و موسیقی را تجربه کرده است.


ویژگی‌های شعر هما ارژنگی

میهن‌دوستی: شعرهای هما ارژنگی سرشار از عشق به ایران و فرهنگ ایرانی است. او در اشعار خود به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران پرداخته و به ارزش‌های ملی و میهنی تأکید کرده است.
زبان ساده و روان: هما ارژنگی با استفاده از زبانی ساده و روان، شعرهای خود را برای عموم مردم قابل فهم کرده است.
احساسات عمیق: شعرهای او سرشار از احساسات عمیق و انسانی است و به خوبی توانسته است احساسات مخاطب را درگیر کند.
مضامین متنوع: مضامین شعرهای هما ارژنگی بسیار متنوع است و شامل عشق، وطن، طبیعت، تاریخ، فرهنگ و انسان‌دوستی می‌شود


آثار مهم هما ارژنگی

نخستین کتاب او، پس از مرگ تلخ برادر هنرمندش، با عنوان "زندگی بیست و دو ساله فرهاد ارژنگی" در سال ۱۳۴۰ به‌چاپ رسید.
هما ارژنگی آثار متعددی از جمله مجموعه شعر، داستان و مقالات ادبی منتشر کرده است. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:
• آسمان ایران
• سروده‌های کوچه باغ
• آوازه‌خوان پارسی


جایگاه هما ارژنگی در ادبیات ایران

هما ارژنگی با شعرهای پرشور و میهن‌دوستانه خود، به ادبیات ایران روح تازه‌ای بخشیده است. او با استفاده از زبان ساده و روان، به ترویج فرهنگ و ادبیات فارسی در میان نسل جوان کمک کرده است. همچنین، او با پرداختن به موضوعات اجتماعی و سیاسی، به آگاهی‌بخشی و ایجاد تغییر در جامعه کمک کرده است.

میراث هما ارژنگی

هما ارژنگی با آثار ماندگار خود، میراثی ارزشمند برای ادبیات ایران به جا گذاشته است. شعرهای او همچنان در دل مردم ایران زنده است و نسل‌های جدید نیز از خواندن آن‌ها لذت می‌برند.


زندگی پربارش دراز باد.


پیوست:
چامه «منم بانوی ایرانی» سروده هما ارژنگی با آوای شاعر


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

✍دکتر محمد علی اسلامی ندوشن

در ایران بعد از اسلام وضع خاصّی جاری بوده که ادب و تاریخ را به هم آمیخته و به هم وابسته کرده است. ادب فارسی تأثیر گرفته از جریان‌های تاریخی است، و تاریخِ ایران باید به دستیاریِ ادب و به‌خصوص «شعرِ فارسی» به روشنی نزدیک گردد.
آنجا که قلمِ مورّخ به علّت استبداد و جوّ بیم‌آگین یا آزاراَنگیزِ اجتماعی، واقعیّت‌ها را بَزَک کرده یا نیم‌جَویده بیان می‌کند، «ادبیات» از خلالِ مساماتِ اندیشه، و گاه از مسیرِ وجدانِ ناآگاه، آنها را به تراویدن می‌آورد.
در میان گویندگان و نویسندگان ایران، سعدی و حافظ به سبب خصوصیّاتی که در آنها جمع شد و در قرن هفتم و هشتم که عصر مغول و بعد از مغول بود _و تاریخ ایران در این زمان به قوام و غلظتِ خود رسیده بود_ زندگی می‌کردند، بیش از دیگران بازتاب‌دهنده‌ی روحِ قومِ خود در دوران بعد از اسلام شدند، بنابراین این دو تن برای بازشناختِ ایرانی می‌توانند محور قرار گیرند.

           #یگانگی_در_چندگانگی

🆔 @sarv_e_sokhangoo

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#میر_جلال_الدین_کزازی :
آوازه ایران در جهان به فرهنگ آن است

🔹آوازه ایران در جهان به فرهنگ آن و به فرهنگوران آن است؛ زمانی که یکی از پادشاهان عثمانی می‌خواست به لویی  چهاردهم، پادشاه فرانسه که از خودکامه‌ترین و خودپسندترین پادشاهان بود که خود را خورشیدشاه می‌نامید، ارمغانی ببرد، گلستان سعدی را با خود به ارمغان برد یا هنگامی‌که اردوغان می‌خواست به آمریکا برود، بانویش می‌خواست ارمغانی ارزنده برای بانوی نخستین آمریکا ببرد، گزیده‌ای از مثنوی را با خود برد. مگر ترکیه سخن‌ور دیوانی نداشته است؟!


@shahnamehpajohan

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔹خرد

کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای

از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است

چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش

هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا

از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند

خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی‌چشم شادان جهان نسپری

نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آنِ سه پاس

سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بی‌گمان

خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود

تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان

به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی

چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن

#فردوسی
#شاهنامه
#خرد

@kheradsarayeferdowsi

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

💝 فهرست بیش از 50 کانال برتر آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!

🎁 روی لینک زیر بزنید و عضو کانال‌های دلخواه خود شوید:

🎉 /channel/addlist/9iG69vq995JkMjQ0 👈🏻

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan


🔹جشن سده در زادگاه فردوسی

دیر شده بود و هیچ امیدی به رسیدن نداشتم. اما اولین بار بود که یک دعوت عمومی دیده بودم برای برگزاری جشن سده در زادگاه فردوسی. تپه‌ای از خرابه‌ها در مرکز روستای پاژ (البته معرّب آن بر روی تابلوهایش نوشته شده، «فاز») هست که بر بالای آن خانه‌ای است کاهگلی با پنجره‌هایی قدیمی و بلند به سمت مشهد.

چه اهمیت دارد که آن خانه واقعاً همانی باشد که فردوسی در آن می‌زیسته است؟ مهم این است که مردم همان خرابه‌های تاریک را به نام او می‌دانند. تابلو رنگ‌ورورفته‌ای هم از طرف شورای اسلامی و دهداری این روستا در کنار آن تپه نصب شده بدین مضمون:

به‌نام خداوند جان و خرد، اینجا پاژ است، روستایی کهن با ۸۰۰ هکتار وسعت در سه‌فرسنگی طابران (توس)، پای دامنهٔ کوه‌های هزارمسجد، گهوارهٔ خالق شاهنامه، نماد فرهنگ ایران‌زمین، که با رنجِ سال‌سی عجم زنده کرد در پارسی، زادگاه حماسه‌سرا حکیم ابوالقاسم فردوسی، رحمت ایزد منّان بر او باد.


درست در کنار آن تپهٔ تاریخی و خرابه‌های آن، مسجد باشکوهی است با گلدسته‌های بلند کاشی‌کاری‌شده و منوّر به پروژکتورهای پرنور.

جمعیت نسبتاً زیادی خود را بدان‌جا رسانده بودند تا به دعوت «بنیاد فردوسی توس» جشن سده را در آن بارگاه برپا دارند. من که رسیدم، جشن تمام شده بود ولی جمعیت همچنان بر گِرد آتشی گرم ایستاده بودند و یکی از ایشان بی‌هیچ بلندگویی و هیچ تشریفاتی شاهنامه می‌خواند به آوازی بلند.

غرق در شکوهِ سادگیِ آن مراسم زیبا بودم و در دوردست شهری بزرگ در نگاهم نشسته بود، خفته در فراموشی چنین میراث فرهنگی سترگی. شهری که باید امشب غرق در شادی و سرور می‌بود در این جشن زیبای باستانی‌اش. اما چه بسیارند که هنوز حتی نمی‌دانند چیست این جشن و زمانش کی است و آن‌ها هم که می‌دانند و متولی فرهنگ جامعه، گویا نمی‌خواهند خاک و خاکستر فراموشی از این گنج‌های ناب فرهنگی ایران‌زمین زدوده شود. و نمی‌پسندند مشعل‌هایی بر آن بلندا برافروخته شوند که نام از فردوسی برگیرند و دست‌هایی در جشن سده برافشانده شوند.

هنوز اما مردمی فرهنگ‌دوست بسیارند که خود را در این شب سرد زمستانی بدان‌جا رسانده بودند تا آتشی برافروزند و شعلهٔ برافروخته‌شده به‌وسیلهٔ نیاکانشان را همچنان مشتعل نگاه دارند و نگذارند به طوفان‌های حوادث گزند بیند و آسیبی بدان رسد. مردمانی که ایمان دارند روزی جامعه قدرِ شادی و جشن‌هایش را خواهد دانست و به بزمگاه‌هایش بازخواهند گشت و شادمانه در چنین مناسبت‌های عزیزی خواهند رقصید و آیین‌های زندگی‌بخش را برپا خواهند داشت.

پس از آنکه آن لحظات آخرِ مراسم در کنار آن انسان‌های وارستهٔ شادی‌آفرین سپری شد، از پله‌هایی بالا رفتم به خانه‌ای کاهگلی که برخی باورشان بود از آنِ حکیم توس بوده است. تنها خانه‌ای که در آن خرابه‌ها معمور مانده و سقفی بر آن بود و در و پنجره‌هایی. با اینکه بسیار بعید است آن خانه با همان شکل از همان روزگار به‌جای مانده باشد که البته یکی از برگزارکنندگان گفت نیست و ملک شخصی سنددار است. اما دلم می‌خواست باور کنم روزی حکیم سخن در همان سرا می‌نشسته و از همان پنجره به کوه‌های بینالود و هزارمسجد می‌نگریسته و توسن قلم بر دشت ادب می‌رانده تا ضحاک بر خاک افکند و درفشِ جاودانیِ فریدون بر تارک فرهنگ ایران‌زمین برفرازد.

#ثنایی_نژاد
🆔 @Yek_Harf_Az_Hezaran

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جشن_سده و اتهام زدودن آن از شاهنامه!

⏪ در کنار نوروز و مهرگان، جشن سده نیز از ارزمندترین و دیرپای‌ترین جشنهای آیینی ایرانیان است!
در بارۀ ریشه و چگونگی پیدایی جشن سده، سخن‌ها گوناگون است و بررسی همه آنها از گنجایی این کوتاه بیرون! نگاهی گذرا به پاره‌ای از ریشه‌هایی که برای جشن سده یا #جشن_آتش گفته شده:

۱- به سد تن رسیدن زادگان #کیومرث
۲- به جهان آمدن جهنام(جهنم)
۳- آتش افروختن به فراخور گرفتاری #ضحاک به دست #فریدون.
۴- پنجاه شب و پنجاه روز به نوروز(۱۰۰=۵۰+۵۰)
۵- سد روز از آغاز زمستان(ماه آبان) گذشته
۶- شناخت آتش از سوی #هوشنگ پیشدادی
۷- سد روز تا گردآوری غله در جنوب ایران

زنده‌یاد استاد #مهرداد_بهار پیوند میان «سده» و شماره «سد ۱۰۰» را درست نمی‌داند و «سده» را از ریشه «سَدَک sadak» پارسی باستان به مانای «پیدایی و آشکار شدن» و در پیوند با طلوع و زایش دانسته است!

یکی از نازش‌انگیزترین ریشه‌ها یا فرزانش(فلسفه)های گفته شده برای جشن سده که از سوی ایرانشناس نامی، پروفسور #مری_بویس در میان نهاده شده، پیوستگی آن با بازگشت #رپیثوین(سرور و نگاهبان گرمای نیم‌روز) به روی زمین، سد روز پس از رفتن به زیرِزمین است!

در باورهای کهن ایرانی که سال به دو موسم تابستان(هفت ماه) و زمستان(پنج ماه) بخش می‌شد، ایزد #رپیثوین نگاهبان گرمای نیم‌روز تابستان و یار و یاور تیشتر است.
در آغاز موسم زمستان و آنگاه که دیو سرما به زمین می‌تازد، رپیثوین به زیرِ زمین می‌رود و ریشه گیاهان و آبها را گرم نگاه می‌دارد و از آنان نگاهبانی می‌کند تا تباه نشوند! بازگشت او به روی زمین با نوروز و مایه گرم شدن دوباره زمین است!
در این باور، مردم با افروختن آتش، سد روز پس از رفتن رپيثوين و پنجاه روز پيش از بازگشتش، برای گرم كردن گياهان و چيرگي بر سرمای سخت به او ياری می‌رساندند. از این دیدگاه این جشن یادگاری از روزگار کشاورزی نخستین بوده است که در اوج سرما با افروختن آتش در گوشه و کنار کشتزارها و باغ‌ها به جلوگیری از سرمازدگی درختان و گیاهان کمک ‌می‌کرده‌اند!

این رویکرد به #سده، نگرش دانشیگ و نازش‌انگیز نیاکان و شناخت ایشان از گردش سال و ماه و دوره‌های گرما و سرما و زندگی دوباره گیاهان است!✔️


⏪ گاه گفته می‌شود که گویا پاره‌ای مصححان «جشن سده را از شاهنامه زدوده اند!!»! این داوش، بی‌بنیاد، کین‌ورزانه و نابخردانه است.

آنچه که نه سخن فردوسی، که سروده افزایندگان به شاهنامه دانسته شده، و نیاوردنشان در متن را نمی‌توان «زدودن سده از شاهنامه» دانست، بیتهایی است که در متن کهنترین و معتبرترین دستنویسهای شاهنامه (فلورانس۶۱۴، لندن۶۷۵، سن‌‌ژوزف، قاهره۷۴۲، استانبول۸۰۳، استانبول۹۰۳) دیده نمی‌شوند! و در دیگر نسخه‌ها نیز جابجا، درهم و گاه با کاستی آورده شده‌اند!

زمان پیدایش جشن سده نیز در آبشخورهای گوناگون (آثارالباقیه و التفهیم ابوریحان، نهایه‌الاری نویزی، زین‌الاخبار گردیزی، البلدان ابن فقیه، و... نه روزگار هوشنگ، که زمان مشی و مشیانه، کیومرث، فریدون، زوتهماسب، و هتا اردشیر پاپکان نیز گفته شده است!
تبری و بلعمی و ثعالبی روایتی نزدیک روایت افزوده به شاهنامه را در خود دارند و مجمل‌التواریخ –که از مهمترین آبشخورهایش شاهنامه فردوسی است!- این داستان را نیاورده است!

این نشانه‌ها گواه آن است که روایت آتش و بنیادنهادن جشن سده در روزگار هوشنگ، روایتی جداگانه و نانوشته و گفتاری بوده که کسی خوشش آمده و در بحر متقارب سروده و در حاشیه دستنویسی از شاهنامه نوشته (در شاهنامه لندن ۶۷۵، بیتها در حاشیه آورده شده‌اند!) و در بازنویسیهای پسین به متن کشانده شده‌اند!

بویژه؛ سخن کودکانه «چیز دراز» نامیدن مار:

پدید آمد از دور چیزی دراز!!!!

یا نارسایی قافیه در بیت:

برآمـد به سنگ گـران سنگِ خُرد؛
هم آن و هم این سنگ بشکست خُرد!

یا آوردن «طبع سنگ» که نمی‌توان آن را سخن فردوسی دانست، نشانه‌های آنند که بیتها و روایت نژاده و سروده فردوسی نیستند! این سخن، به هیچ روی به معنی «زدودن جشن سده از شاهنامه» نیست! افزون بر این که روایت منسوب به شاهنامه، کودکانه ترین روایتهاست و از بُن، این بیتها و این روایت سروده فردوسی و بخشی از شاهنامه نبوده‌اند، فردوسی فرزانه خود بارها و بارها از جشن سده سخن گفته و نبودن بیتهای افزوده در متن، #جشن_سده را از شاهنامه نمی‌زداید!

۱- آغاز پادشاهی گشتاسپ:
به هر برزنی جشنگاهی سده
همه گرد بر گردش آتشکده

۲- اندرز دارا به اسکندر:
نگه دارد این جشنگاه سده،
همین فرِّ نوروز و آتشکده!

۳-جنگ اردشیر و اردوان:
برآورد از آن چشمـه آتشکـده
بدو تازه شد مهر و جشن سده

۴-زادن نوشین‌روان از مادر:
نِهاد اندر آن مرز آتشکده،
بزرگیّ نوروز و جشن سده

و...

ناگفته نماند که پاره‌ای استادان گرانمایه همداستان نبودند یا نیستند!

بازنوشت: سیروس حامی
بهمن ۱۴۰۳ - یزد



http://t.me/ShahnamehToosi

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
یادی از استاد سید حسن تقی‌زاده


▪️تقی‌زاده به ظاهر یک رجل سیاسی است اما در عرصه‌هایی پیشاهنگ است. مقالات تقی‌زاده در مورد فردوسی در مجلهٔ کاوه پس از نود سال و مقدمهٔ او بر دیوان ناصرخسرو پس از هشتاد سال بی‌نظیر و عالی است. نیز گاه‌شماری در ایران هنوز در روی کرهٔ زمین بهترین اثری است که در این مورد نوشته شده است.
تقی‌زاده مقام علمی بسیار بالایی دارد.

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد ۳، تهران: ۱۳۹۶، صفحهٔ ۳۹۸

تصویر: از راست:  محمود افشار، جبیب یغمایی، مجتبی مینوی، سید حسن تقی زاده و عطیه تقی زاده، خرداد ۱۳۴۸
عکس از استاد ایرج افشار، گنجینهٔ پژوهشی ایرج افشار
‌هشتم بهمن‌ماه، سالروز درگذشت
فرزند تأثیرگذار ایران؛
زنده‌یاد استاد سید حسن تقی‌زاده

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

◼️هفتم بهمن ماه، سالروز درگذشت مجتبی مینوی تهرانی (۱۹ بهمن ۱۲۸۱، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران) ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم است.
یادش گرامی باد.

مجتبی مینوی:
🔸زبان فارسی ملکِ مشاع و میراث مشترک همه ایرانیان است و از مؤلفه‌های تمامیت ارضی و انسجام ملی ایران به شمار می‌آید. نباید زبان فارسی را تضعیف کرد. نگاهبانی از این میراث ملی وظیفه همگانی است
@iranboom_ir
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#فرانک_دوانلو :

🔹در شاهنامه سخن از جنسیت پرستی و برتری جویی نیست، فردوسی بزرگ هرگز سخنی بر این پایه نگفته است. اگر سخنان او را نیز به دلٍ جان بشنویم خواهیم دانست که او بانویش را چگونه می‌ستوده است؛ چکامه‌سرای توانا از شبی دیریاز و تیرگون که خواب غفلت بر چشمان جوانش برنمی‌تافت، سخن می‌گوید که بت مهربانش با شمعی برافروخته جانش را روشن نمود و با نوای دلکش چون هاروت افسون‌گری نمود و کورسوی به چکامه کشاندن داستان‌های نغز و دل‌انگیز پیشینیان را بر او تاباند:

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه

بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ

میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد

سپرده هوا را بزنگار و گرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ

یکی فرش گسترده از پرزاغ

نموده ز هر سو بچشم اهرمن

چو مار سیه باز کرده دهن

چو پولاد زنگار خورده سپهر

تو گفتی بقیر اندر اندود چهر

هرآنگه که برزد یکی باد سرد

چو زنگی برانگیخت ز انگشت گرد

چنان گشت باغ و لب جویبار

کجا موج خیزد ز دریای قار


@shahnamehpajohan

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.
"هریوند"


سوم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در وندیداد، فرگرد یکم آمده است که ششمین سرزمین و کشور نیک که اهوره‌مزدا آفرید، هریوَ بود‌.
هریوَ نام شهری است از خراسان که امروز در افغانستان است. نامش در زبان فارسی امروز هرات است. رودی که از کنار هرات می‌گذرد هری‌رود نام دارد: رود شهر هری.

آبادی کهنی نزدیک بیرجند هست، نامش هریوند، که به خرمی و فراوانی آب نامبردار است. آن را آبادی ۱۲ کاریز گفته‌اند.

نام هریوند دو بخش دارد: هری + وند.
وند، نشان وابستگی است.
هری‌وند= وابسته‌به هری، یا هرات.

هری‌وند از آن آب فراوان به هرات وابسته و همانند بوده؟


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن

🔸در ایران دین و ملّیّت از قدیم‌ترین زمان به هم وابسته بوده‌اند. هخامنشیان موازنه‌ای میان این دو نگاه داشته بودند، و این گشایش نظر را داشتند که به آیینِ مردمِ کشورهای فتح شده کاری نداشته باشند و آنها را به حال خود واگذارند. در زمان پارت‌ها نیز وضع کم و بیش همین‌گونه بود. ساسانیان اقتدار کشور را به کمک تکیه بر اعتقاد دینی تأمین کردند، ولی در انتهای دوره‌ی ساسانی بر اثر مداخله‌ی بیش از حدّ موبدان در امور کشور، نیروی مقاومت جامعه به تحلیل رفت و به آسانی فروریخت. در دوران بعد از اسلام، سوء استفاده از دین و بی‌اعتنایی به اصلِ آن از جانبِ حکّام، امر رایجی گردید، و گرفتاری بزرگ جامعه‌ی ایرانی این بوده است.
🔸تاریخ ایران درس‌های گرانبهایی در بر دارد که ارزان به دست نیامده، ولی ارزان در اختیار کسانی که آگاه باشند قرار می‌گیرد، اگر از آنها آموخته نشود بهای گرانی در ازایش پرداخته خواهد شد.

            #یگانگی_در_چندگانگی

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

🆔 @sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزان است و ما همچو برگ

پس از سال­ها کوشش و کار با قلم سرانجام روان دانشی‌مردِ میدان ادب و ایران دوستی دکتر سیدجلال متینی، استاد و رئیس اسبق دانشگاه فردوسی، دور از ایران به آسمان­ها پرکشید. دکتر متینی استادی کار­شناس و رئیسی کاردان و باریک‌گیر بود و همین ویژگی که در کم کسانی پیدا می­‌شود، برای بسیاری از شاگردان، همکاران و زیردستان او نادلپذیر بود. اما آنها که دانش­‌پذیر و کارورز و دلدادۀ خدمت بودند، او را آموزگاری تمام‌قد و مدیری کارآشنا می‌دانستند. کارهای علمی و آثار قلمی او به‌ویژه تأسیس و مدیریت دو نشریه ایران‌نامه و ایران‌شناسی در خارج از کشور، در نوع خود شایستگی لازم را یافته و جای خود را نزد اهل ادب باز کرده است.
جای پای او در دانشگاه فردوسی و به‌ویژه گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکدهٔ ادبیات مشهد ماندگار خواهد بود.
این ضایعه را به‌عنوان دانشجو و همکار سابق وی به فرزندان گرامی او، گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد و خانوادۀ بزرگ ادبیات ایران تسلیت می‌گویم.

محمدجعفر یاحقی
مدیر موسسهٔ خردسرای فردوسی و
قطب علمی فردوسی و شاهنامه

@kheradsarayeferdowsi

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
روز تولّد فردوسی (یکم بهمن)
فاقد اعتبار است.


▪️دوستان عزیز،
بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است، احتمال نزدیک به یقین سال تولّدِ او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشتِ رودکی نیز هست. دربارهٔ روزِ تولّدِ شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادّعا شده فاقد اعتبار است. سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سالِ درگذشتِ شاعر، از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده‌اند، دومین محتمل‌تر است.
با درود خالقی

دکتر جلال خالقی مطلق،
پیام به بنیاد فردوسی، یکم بهمن ۱۳۹۶
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#میرجلال_الدین_کزازی:
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم


من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است. بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد.

@shahnamehpajohan
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸بیست‌وهشتم دی‌ماه، زادروز میرجلال‌الدین کزّازی (۱۳۲۷)

🔸شاهنامه، بی‌هیچ گزافه و گمان، بی‌هیچ چون و چند، نامۀ ورجاوند و بی‌مانند فرهنگ ایران است. پلی است، سُتوار و ستبر و سترگ، برآورده بر مَغاک‌های زمان و رشتۀ پیوندی است ناگسستنی که پیشینیان را با پسینیان پیوسته و همبسته می‌دارد. از آن است که این نامۀ نامور را شیرازه و شالودۀ تاریخ و فرهنگ ایران می‌توانیم دانست؛ تاریخ و فرهنگی گَشَن‌بیخ و گران‌سنگ، برین‌پایه و فزون‌مایه که بستر و بهانۀ ناز و نازش هر ایرانی است. راستی را، اگر شاهنامه نمی‌بود، ما آنچه هستیم نمی‌توانستیم بود و همانند تیره‌ها و تبارهای دیگر، در سایه‌های دامن‌گسترِ تاریخ و گردهایِ گیتی‌نوردِ گسسته‌نشانی و شکسته‌نامی گم می‌شدیم و از یادها می‌رفتیم بر بادها.

🔸برگرفته از: نامۀ باستان (ویرایش و گزارش شاهنامۀ فردوسی)، دکتر میرجلال‌الدین کزّازی، انتشارات سمت، ۱۳۸۵، ص ۴.
#شاهنامه
@theapll
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.

«ریو اردشیر»
شهر نویسندگان در ایران باستان


۲۷ دی ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


«ریو اردشیر» از شهرهایی است که اردشیر پاپکان، شاهنشاه ساسانی بنا نهاد.

مارکوارت در ص ۴۶ ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ویرانه ‌های این شهر را نزدیک بوشهر کنونی دانسته. ابن بلخی در ص ۳۵۳ فارس‌نامه این شهر را «ری‌شهر» نامیده و نوشته که شهرکی است بر کنار دریا، نزدیک ماه‌شهر کنونی، و افزوده که «مردم آن جا مصلح باشند و به خویشتن مشغول، و کوفته روزگار و ظلم‌‌های متواتر.»

یاقوت حموی در معجم‌البلدان ج ۲ ص ۵۹۴ ریو اردشیر را ری‌شهر دانسته و می‌نویسد: «در دوره حکومت فارس‌ها، کشته دفتران در آنجا می‌زیستند. و ایشان به خامه جستق می‌نوشتند که خامه‌ای بوده برای کتاب‌های پزشکی و نجوم و فلسفه و امروز کسی نه در عربی و نه در فارسی بدین خامه نمی‌نویسد.»
«کشته دفتران» به گمان یاقوت «گَشته دفیران» است، به معنی شکسته نویسان. 
می‌‌گوید، گشته دفیران خط مخصوصی بوده که به روزگار خود او (سده هفتم) هم دیگر نشانی از آن نمانده بود.   

دکتر ذبیح‌الله صفا درباره این خط می‌نویسد:
«برای تحریر کتب طب و فلسفه و منطق، دو خط بود. یکی به نام نیم کستج (نیم گشتگ)...، و خط کستج (گشتگ) هم برای نگارش کتب علمی بوده.

از گزارش یاقوت برمی‌‌آید که در ریو اردشیر، نویسندگان کتاب‌‌های پزشکی و نجوم و  فلسفه، دست کم در  ۱۴ سده پیش، سرگرم پژوهش و نگارش ‌بوده‌‌اند؟

آیا از این مرکز بزرگ دانش ایرانی گزارش دیگری بر جا هست؟
کتاب‌‌های ریو اردشیر چه شده؟
چرا ابن بلخی ساکنان ریو اردشیر را «کوفته روزگار و ظلم‌‌های متواتر» وصف کرده؟
بر شهر اهل پزشکی و نجوم و فلسفه ایران چه رفته بود؟

بلاذری در ص ۵۴۰ فتوح‌البلدان گزارشی از غارت تازیان در شهر ریو اردشیر داده و نوشته که روز تصرف ریو اردشیر از جهت نعمت فراوان که به مسلمانان رو کرد همچون روز قادسیه بود.

چرا از این پاره از هویت خویش، نامی هم نمی‌آوریم؟

سزاوار است که بر ما بتازند و بگویند ایران چیزی از روزگار کهن ندارد.

کسی ری شهر یا ریو اردشیر را می‌شناسد؟


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰یک اسطوره‌شناس و مولف:
ادبیات وقتی جهانی می‌شود که بوی وطن بدهد


🔸فارس- ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره شناس و مولف کتاب‌های اسطوره شناسی ایران و جهان گفت: ادبیات وقتی جهانی می‌شود که بوی وطن بدهد.

🔸به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در شیراز، ابوالقاسم اسماعیل پور شامگاه شنبه در نشستی به میزبانی کتابفروشی شیرازه، با بیان اینکه اسطوره و ادبیات پیوندی تنگاتنگ دارند و نمی شود آن‌را از هم جدا کرد، گفت: امروز جدیدترین تیّوری‌های اسطوره‌شناسی مانند اسطوره کاوی و اسطوره سنجی که نقد اسطوره هستند اسطوره را ژانر ادبی می‌شناسند.

🔸به گفته او، اسطوره بیانی نمادین درباره خدایان، ایزدان، فرشتگان، دیوان و اهریمنان و… است. اما از قرن نوزدهم تاکنون دیدگاه و رویکردهای شگرفی پیدا کرده است.

🔸مولف کتاب اسطوره، ادبیات و هنر با اشاره به اینکه پیشینه اساطیر ایران پنج هزار ساله و اساطیر تصویری هشت هزار ساله است، افزود: آثار ادبی که ریشه در هویت ایرانی دارد بی گمان شناسنامه و مهر ایرانی در جهان است.

@ibna_official

/channel/eshtadan

Читать полностью…
Подписаться на канал