نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
🌱به فراخور روز معلم؛ شعر:
ایرج میرزا
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورَد از دولتِ یاد
هیچ یادم نرود این معنا
که مرا مادرِ من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیتِ من آزاد
پس مرا منت از استاد بوَد
که به تعلیمِ من اُستاد اِستاد
هرچه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد:
«قدرِ استاد نکو دانستن»
حیف! استاد به من یاد نداد
گر بمردهست روانش پرنور!
ور بوَد زنده خدا یارش باد!
#ایرج_میرزا
🔹از کانال تلگرام: نقل معانی
/channel/eshtadan
🔰به مناسبت سالروز درگذشت محمد بهمنبیگی؛
آن مرد ۵۰۰ هزار نفر را با سواد کرد
🔸سی سال رنج برد و با ایل کوچ کرد تا کودکان عشایری را با سواد کند. بنیانگذاری چند هزار مدرسه سیار عشایری، آموزش نزدیک به ده هزار آموزگار عشایری و با سواد کردن پانصد هزار کودک ایل، گوشهای از کارهای شگفتآور این مرد سختکوش بود.
🔸بهمنبیگی، بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران بود. وی پس از پایان دوره کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، با مشاهده وضعیت عشایر و با قانع کردن دولت وقت به همکاری، در زمینه برپایی مدرسههای سیار برای بچههای ایل شروع به فعالیت کرد. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته است.
🔸بهمنبیگی خود اهل ایل قشقایی است و زندگی در ایل را تجربه کرده است و با زیر و بم این زندگی آشناست. او در کتاب «عرف و عادت در عشایر فارس»، رسوم و عادات ایل قشقایی را روایت میکند. او در این کتاب عرف و عادت این ایل را از نظر حقوق مدنی، کیفری و آیین دادرسی بررسی میکند. مثلاً درباره رسوم مربوط به ازدواج و تعدد زوجات میگوید: «در ایل و طوایف قشقایی به استثنای موارد نادر، مردان یک زن بیشتر ندارند و داشتن چند زن را ننگین و مذموم میدانند.» این کتاب هم نمونه کمیابی است در زمینه شناخت ایل قشقایی. درباره هیچکدام از ایلها و طوایف ایرانی چنین کتابی با این دانش و شناخت وسیع و عمیق نوشته نشده است.
نقل از: ایبنا
/channel/eshtadan
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت علیمحمّد حقشناس
گفتهاند فردوسی از آن رو بزرگ و ستودنی است که زبان فارسی را با خلق شاهکار شکوهمند خود، شاهنامه، زنده نگه داشته است. این کار او بیگمان درخور ستایش حتماً هست. اما اگر از من بپرسند، میگویم این حکیم بخرد بیش و پیش از همه از آن رو بزرگ و ستایشی است که در یکی از بحرانیترین دورهها از حیات فکری ایران که در آن هم فرهنگ ایران و هم هویت ایرانی ما از درون (و نه از بیرون و در عرصۀ سیاست و جغرافیا) دستخوش تضاد و تعارضی جانشکار شده بود، او به سائقۀ روح بلند و چشم نهانبینش توانست در شاهکار جاوید خود تعریفی تازه از فرهنگ و هویت کهن ما فرا پیش نهد و با این کار هم در کالبد فرهنگ و هویت بحرانزدۀ ما جانی تازه بدمد و هم گریبان ما را از چنگ تضاد و تعارضی به درآورد که رفته رفته داشت موجودیت ما را به ورطۀ نابودی میکشاند و من فکر میکنم که راز عظمت فردوسی و شکوه شاهکار او را در درجۀ اوّل در همین نکته باید جست و کلید کشف و شناخت خدمتی را هم که او در حق ما ایرانیان کرده است بیش از هر جای دیگر در همین جا میباید خواست. وگرنه اگر او بدین تضاد و تعارض در ساحت فرهنگ و هویت ما خاتمه نداده بود در آن صورت خدمتی که الحق به زبان فارسی کرده است چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرف زبان فارسی در آن است که آیینۀ فرهنگ ما و جلوهگاه هویت جمعی ما باشد؟ و مگر نه اینکه اگر فرهنگ و هویت ما در غرقاب آن تضاد و تعارض فرومیرفت زبان فارسی نیز از آن ماجرا جان به درنمیبرد؟
فردوسی از فرهنگ و هویت باستانی ما روایتی تازه و تصویری نوین از آن گونه بازآفرید و فرا پیش نهاد که با محتوای هویت ایرانیان مسلمان از هر نظر دمساز و همتا بود؛ تا آنجا که اینک ما از پس فردوسی میتوانیم به فرهنگ و هویت باستانی خود وفادار بمانیم بی آنکه در چشم هویت مسلمان خویش گناهکار به شمار آییم. میتوانیم در میان سفرۀ نوروزی خود شمع و سبزی و آیینهمان را با کلامالله مجید برابر نهیم و خاطر آسوده بداریم که این دو فرهنگ راهی یک منزلند، گیرم از دو گوهر باشند.
آری، اگر از من بپرسند، میگویم اعجاز فردوسی در همین بود که گفتم. در اینکه آتش و آب را به هم آشتی داد و گرما و نور را با هم در بلور اشعار پرتلألؤش به رقص و ترنم واداشت و از اینهمه حرزی ساخت بر بازوی ایران تا ایران بماند و زبان فارسی بماند و ما نیز هم.
«در حکمت چارهساز فردوسی»، دکتر علیمحمّد حقشناس، آدینه، دی ۱۳۶۸، شمارۀ ۴۰، ص ۸-۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
/channel/eshtadan
نهم اردیبهشت
زادروز جاویدنام #دکتر_محمد_معین
(زاده ۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
استاد زبان پارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین
دکتر محمد معین ادیب، واژهشناس، مترجم و نویسنده برجسته ایرانی بود که به خاطر کارهای ارزشمند خود در زمینه زبان و ادبیات فارسی، نامی ماندگار در تاریخ فرهنگ ایران به جا گذاشته است.
معین در سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ عضو شورای عالی فرهنگ بود.
در کنگرههای هزاره پورسینا، هفتصدمین سال خواجه نصیرالدین طوسی، آزادی فرهنگ که در تهران برگزار شد، عضویت و در آنها سخنرانی داشت.
از سال۱۳۲۴ با پروفسور هانری کربن (خاورشناس فرانسوی) در تصحیح و نقد متون فلسفی و عرفانی فارسی و عربی همکاری داشت. در نتیجه این همکاری، یک سلسله کتب فارسی و عربی از طرف انیستیتوی ایران و فرانسه چاپ و منتشر شدهاست.
در سال ۱۳۳۳ برای کتاب جامع الحکمتین ناصرخسرو که نخستین بار توسط هانری کربن و معین تصحیح و چاپ شده بود، از طرف فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه Académie des Inscriptions et Belles-Lettres، جایزه گرفت.
در تابستان ۱۳۳۷ به تصویب هیئت وزیران ایران، به عضویت فرهنگستان ایران برگزیده شد.
مهرماه ۱۳۳۷ «استاد ممتحن خارجی» دانشگاه پنجاب (پاکستان) برای مطالعه و اظهار نظر در رسالههای دکترا آن دانشگاه شد.
آذرماه ۱۳۳۸ از نیما یوشیج، پیشوای شعر نو در ایران وصیتنامهای به دست آمد که در آن دکتر معین را بی آنکه دیده باشد، به عنوان وصی تعیین کرده بود تا اشعار وی را بررسی کند و قسمت لازم را انتشار دهد و گزینش و چاپ اشعار نیز تحت نظر وی باشد.
از ۹ تا ۱۵ شهریور ۱۳۴۵ ریاست کمیسیون ادبیات را در کنگرهٔ جهانی ایرانشناسان عهدهدار بود.
از ۱۳۲۵ شمسی که چاپ لغتنامه دهخدا برابر قانون، در مجلس شورای ملی آغاز شد، معین به همکاری علیاکبر دهخدا برگزیده شد. در دی ماه ۱۳۳۴ با موافقت علیاکبر دهخدا، سازمان لغتنامه از منزل شخصی دهخدا به مجلس شورای ملی منتقل و براساس وصیتنامه دهخدا، معین به ریاست امور علمی آن سازمان منصوب گردید. اسفند ۱۳۳۶ سازمان مذکور به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و برابر اساسنامه مصوب شورای دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به محمد معین واگذار شد. وی این سمت را تا آخرین روزی که دچار سکته گردید به دوش داشت.
برخی از مهمترین دستاوردهای دکتر معین عبارتند از:
فرهنگ معین:
نامورترین آفرینه دکتر معین، فرهنگ شش جلدی معین است که به عنوان یکی از جامعترین و معتبرترین فرهنگهای زبان فارسی شناخته میشود. این فرهنگ بیش از ۲۰۰ هزار مدخل و حدود ۴ میلیون واژه را در بر دارد و آگاهیهای فراگیر در باره معانی، ریشهها، مترادفها، اصطلاحات و تاریخچه واژگان فارسی ارائه میدهد.
تصحیح و تحشیه متون:
دکتر معین در زمینه تصحیح و تحشیه متون کهن فارسی نیز فعالیتهای ارزشمندی انجام داده که از آن میان میتوان به تصحیح و تحشیه "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی ، "دانشنامه علایی" اثر ابن سینا و "چهار مقاله" اثر نظامی عروضی اشاره کرد.
تألیف کتب درسی:
دکتر معین در زمینه تألیف کتب درسی نیز فعال بود و آثاری مانند "تاریخ ادبیات ایران" و "دستور زبان فارسی" را برای دانشآموزان و دانشجویان به نگارش درآورد.
ترجمه:
دکتر معین افزون بر زبان فارسی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز مسلط بود و آثاری از نویسندگانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو را به زبان فارسی ترجمه کرد.
درگذشت:
دکتر معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱۳۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای بهبود او کارهای بسیار شد و او را بهکشورهای گوناگون بردند؛ اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در اغماء بود، سیزدهم تیرماه ۱۳۵۰ در ۵۳ سالگی درگذشت.
آرامگاه این ادیب و فرهنگنویس بزرگ در آستانه اشرفیه گیلان است.
یادگارها:
دکتر «محمد معین» را اگر چه بیشتر با «فرهنگ فارسی معین» میشناسیم، اما این بزرگمرد ادب فارسی، آثار ماندگار دیگری هم از خود به جا گذاشته که هر کدام از آنها حکم گنجینهای در ادبیات فارسی این مرز و بوم دارد. کتابهای «حافظ شیرین سخن»، «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان و مرزبان نامه»، «یادنامه پورداوود»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «شاهان کیانی و هخامنشی در آثار الباقیه»، «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی»، «مفرد و جمع» و… ازجمله تالیفات استاد بهحساب میآید. دکتر معین دستی هم بر تصحیح کتب داشته که از مهمترین آنها میتوان به «چهار مقاله تالیف نظامی عروضی سمرقندی»، «جامعالحکمتین تالیف ناصرخسرو»، «شرح قصیده ابوالهیثم» و… اشاره کرد.
یاد و نامش جاویدان
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📖
.
این آفرینش هنری، بهتر و رساتر سخنان است در آنچه بر جنوبگان ما، بر همه ما گذشت!
بوالفضل بیهقی، آن دبیر دانای بهکارآمده، در تاریخی که کرده یک بار، یک روز را نوشته است که "هول روزی بود."
ما از انجامین روز امرداد ۱۳۵۷ در آبادان، تا امروز در بندرعباس جز مرگ ندیدیم و جز مرگپایی نکردیم.
بیشمار هول روزان که دیدیم!
قرار نبود که چنین شود!
"ما را به سختجانی خود این گمان نبود!"
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
/channel/dejnepesht4000
🔹/channel/eshtadan
🔹 گسترش زبان فارسی
▪️پس از آنکه زبان دری یا پارسی زبان نوشتار شد، نه تنها سخنوران خراسان چون رودکی سمرقندی و بوشکور بلخی و مسعود مروزی و بوعلی سینای بخارایی و بوریحان بیرونی خوارزمی و منجیک ترمذی و سنایی غزنوی و خواجه عبدالله انصاری هروی و فردوسی طوسی و خیام نیشابوری و منوچهر دامغانی به این زبان نوشتند، بلکه نیز سخنوران جاهای دیگر چون فرخی سیستانی و غضایری رازی و بوسلیک گرگانی و جمالالدین اصفهانی و قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجوی و مسعود سعد لاهوری و باباطاهر همدانی و سعدی شیرازی و صدها سخنور دیگر از هر گوشه و کنار این سرزمین. به خاطر این گسترش زبان فارسی است که رستم لارجانی حدود سال ۴۰۰ هجری برای فرمانروایان همدان شاهنامه میسراید و در زمان فرمانروایی خاندان کاکویه در اصفهان، ابنسینا دانشنامۀ علایی را به زبان فارسی تألیف میکند و کمی بعد فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین را میسراید. و باز به خاطر گسترش زبان فارسی است که اسدی طوسی، در نیمۀ نخستین سدۀ پنجم، از طوس راه میافتد و به دربار جستانیان طارم (سرزمین میان قزوین و زنجان و گیلان) میرود و شاهان آنجا را به زبان فارسی میستاید و سپس از آنجا به دربار شیبانیان در نخجوان میرود و برای امیر آنجا گرشاسپنامه را میسراید و میبیند که اهل ادب آنجا مجلس شاهنامهخوانی دارند یا شاعر همزمان او، قطران تبریزی همۀ امیران آذربایجان و اران را به فارسی مدیحه میسراید و یا عنصرالمعالی در همان زمانها از گرگان به گنجه میرود و در آنجا با امیر ابوالاسوار شدّادی به فارسی سخن میگوید. پیداست که زبان فارسی نمیتوانست در فاصلۀ یکی دو قرن به عنوان زبان نوشتار همۀ سرزمین ایران را بگیرد، اگر پیش از آن قرنها به عنوان زبان گفتار در سراسر ایران رواج نمیداشت.
▪️زبان فارسی یا دری حدود دو هزار و پانصد سال پیشینه دارد که از آن حدود هزار سال نخستین زبان گفتار در جنوب غربی ایران و سپس حدود هزار و پانصد سال زبان گفتار و حدود هزار و صد سال اخیر آن زبان نوشتار در بخش بزرگ سرزمینهای فلات ایران بوده است و روزگاری به عنوان زبان فرهنگ و ادب، به کشورهای دیگر نفوذ کرده است.
📚گل رنجهای کهن: برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۰۶- ۴۰۷
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
@AfsharFoundation
@ahle_tamyz
🔹/channel/eshtadan
پنجم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمّدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۳-۱۴۰۱)
درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود.
شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
@kheradsarayeferdowsi
🏛📚 40 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/E9r6nDPW6JI1MTE0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
#منصور_رستگار_فسایی:
اگر بپرسيم كه سعدی به كتاب شاهنامه چگونه نگاه می كند؟ بايد چنين پاسخ داد كه برای او شاهنامه، كتاب گذشتگان و آيينه عبرت آيندگان است. سعدی شاهنامه را كتاب دستور زندگی، راهنمای حيات و تجسم نيک و بد روزگاران می داند. وقتی او می خواهد عمر طولانی جهان و ديرينگی حيات را يادآور شود، برای نشان دادن درستی سخن خود، شخصيتهای شاهنامه را مثال میزند و سرگذشت بشر را آنچنان كه در شاهنامه آمده، بازگو می كند. همين مسأله ميزان تاثيرپذيری سعدی از شاهنامه را روشن می سازد. او عظمت سرزمين مادری خود را از راه شاهنامه می شناسد و ملاک و معيارش برای شناخت گذشته باستانی ايران، كتاب فردوسی است. خواندن شاهنامه برای سعدی، ضايع و تباه نكردن ايام و عبرت گرفتن از گذر روزگار و زمانه است. روح و معنويت شاهنامه در كالبد سعدی جان می گيرد و او با زبان استوار و زيبای خود آن را بازسازی می كند. به همين دليل در حكايتهايش فضای شاهنامه را به زيبايی انتقال و نشان می دهد كه تا كجا وامدار فردوسی است.
@shahnamehpajohan
#منصور_رستگار_فسایی:
جم، محبوب ترين شخصيت اساطيری ايران، شخصيت محبوب سعدی است و گذشته ها را در خرد جمشيدی و آبادی روزگار او می يابد. تربيت سعدی و تربيت ايرانی او به حدی استوار و ريشه دار است که هر نظری را که به گذشته می کند، با دستی پر از عبرت و تجربه و آگاهی و بينايی باز می گردد و به عنوان يک معلم هميشه خردمند برای جامعه ادای وظيفه می کند و با شاگردانش به ابديت می پيوندد.سعدی اسطوره و تاريخ را به هم می پيوندد و در اين ارتباط حقايق جاودانه را کشف می کند.سخن سعدی در ارتباط با فرهنگ و گذشته و اساطير به دو بخش گوناگون تقسيم می شود. او از اساطير دينی، اسلامی و ملی استفاده می کند، اما آنجا که به فرهنگ ايرانی می رسد که تلفيقی بسيار سازگار در ميان آنها برقرار می کند، آنجا که می گويد: اگر خزائن قارون و ملک جم داری نيرزد آنکه وجودی ز خود بيازاری بنابراين با وجود اينکه قارون و جم از يک فرهنگ نيستند، اما هر دو اين شخصيت ها به موجودات زنده، پويا و معنی دار در فرهنگ جامعه تبديل می شود. شخصيت های شاهنامه ای در داستان های سعدی جای فراوانی دارد و با چشم عبرت به آنها می نگرد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🔰عبدالمجید ارفعی در نشست «هویت در نگاه سعدی»:
فارسی زبان هویت ایرانی است
🔸عبدالمجید ارفعی، پیشکسوت تاریخ گفت: تا جایی که میدانم سعدی از ستارگان ادب فارسی به شمار میرود. بهترین هویتی که میتوانیم به سعدی بدهیم، زبان فارسی است. فارسی زبان هویت ایرانی بودن است
/channel/eshtadan
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست
«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست»
لطفِ گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امّید قَبَس
«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ زلف تو گرفتاری هست»
بی گلستان تو در دست، به جز خاری نیست
به ز گفتار تو بیشائبه، گفتاری نیست
فارغ از جلوهٔ حسنت در و دیواری نیست
ای که در دارِ ادب، غیر تو دَیّاری نیست
«گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»
دل ز باغ سخنت، وَرد کرامت بوید
پیرو مسلک تو راه سلامت پوید
دولت نام تو حاشا که تمامت جوید
کاب گفتار تو دامان قیامت شوید
«هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را بر منش انکاری هست»
روز نَبْوَد که به وصف تو سخن سر نکنم
شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم
منکِر فضل تو را نهی ز منکَر نکنم
نزد اَعْمیٰ، صفت مِهر منور نکنم
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست»
هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد
وانکه جانش ز محبت اثری یافت، نمرد
تربت پارس چو جان، جسم تو در سینه فشرد
لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد
«باد، خاکی ز مقام تو بیاورد و بِبُرد
آب هر طِیب که در طبلهٔ عطاری هست»
سعدیا نیست به کاشانهٔ دل غیر تو کس
تا نفس هست به یاد تو برآریم نفس
ما به جز حشمت و جاه تو نداریم هوس
ای دم گرم تو آتش زده در ناکس و کس
«نه منِ خامطمع عشق تو میورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست»
کامِ جان، پر شکر از شعر چو قند تو بُوَد
بیت معمور ادب، طبع بلند تو بود
زنده، جان بشر از حکمت و پند تو بود
سعدیا! گردن جانها به کمند تو بود
«من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست»
راستی دفتر سعدی به گلستان ماند
طیِّباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فُرقان ماند
وانکه او را کند انکار، به شیطان ماند
«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
«داستانی است که بر هر سر بازاری هست»
تضمین ملک الشعرای بهار برغزل سعدی
🔹/channel/eshtadan
📕 25 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 /channel/addlist/A6LDt0nfxi4wNjg0
⤵️ این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
📢چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟
🔸سجاد آیدنلو میگوید: شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست. شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
✍ #دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
... مگر نه آن است که هر دورانی اقتضایی دارد و چارهجوییِ خاصّ خود را میطلبد؟ ما در روزگاری زندگی میکنیم که دنیا نشانههای بحران از خود نشان میدهد.
بنابراین هر اقدامی که بتواند «آگاهی ملّی» را در مردم بیدار کند، باید از آن غافل نماند. ایران در طیّ تاریخِ خود بر سرِ بزنگاههای بحرانی، همین کار را کرده، هر کشوری قائمههایی دارد که برای ادامهی حیاتِ خود بر آنها تکیه میکند، قائمهی ایران "فرهنگِ" اوست. این فرهنگ واجد جنبههای مثبتی است که باید آنها را به کمک گرفت، و در مقابل جنبههای منفیِ آن را به کنار نهاد. انسان بر حسب ذات خود، "خیرِ" خود را میخواهد، ملّتها نیز چنیناَند؛ منتها باید بدانند که «خیر» کدام است و «ناخیـر» کدام. اگر قبول داریم که در این دوران حسّاس باید از جنبههای مثبتِ فرهنگِ خود کمک بگیریم، در صدرِ پاسدارانِ این فرهنگ میرسیم به «ابوالقاسم فردوسی».
وقتی گفته میشود فرهنگ، منظور همان عاملِ نگهبان و هشدار دهنده است که قومی را در راهِ مستقیم به جلو میراند، و یا او را از لغزش باز میدارد. همان است که فردوسی آن را با کلمهی خِرَد به کار میبرد:
« خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای».
خودِ شاهنامه سراپا «کتابِ خرد» است، نه کتابِ جنگ؛ زیرا اگر خرد به کار برده میشد جنگ اتّفاق نمیافتاد. در این کتاب خوبی و بدی رودررو قرار میگیرند، و خوشبختانه سرانجام کار به پیروزیِ خوبی خاتمه مییابد و قومِ گناهکار به مجازات میرسد، به این سبب گفتهاند «شاهنامه آخرش خوش است».
جنگِ شاهنامه نمودارِ كلّ مسئلهی جهانی است، در هر زمان و هر سرزمین، یعنی جنگِ خوبی با بدی.
#گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
بیست و هفتم فروردینماه سالروز درگذشت احمد اقتداری، منتخب بیست و یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
بحرین
ناصر خسرو که به بحرین سفر کرده است، جزیرۀ منامه، پایتخت امروزی بحرین را دیده و آن را «اُوال» نامیده است. مرحوم سید محمد محیط طباطبایی، «اُوال» را مرکب از «او» و «آل» به معنای آب و آل، چون چنگال دانسته است و «منامه» را از ریشۀ نوم و به معنای محل خواب نمیداند، بلکه آن را تحریفی از مینو و میان آب میداند. در بحرین دو دسته مردم زندگی میکنند؛ یک گروه بحرینی یعنی عربتبارهای ساکن بحرین و یک گروه بحرانی یعنی ایرانیتبارهای ساکن بحرین. بحرین به معنای دو دریا نیست و ریشه در بهر و بهره با هاء هوز و زبان فارسی دارد. چون سرزمین پر نعمت و باغ و بوستان بوده و در دورۀ ساسانی مرزبان عربستان، سپهبد نیمروز ایرانی ساسانی در اینجا ساکن بوده و دارای بهر و باغ و بوستان و املاک بوده است. در دوران ساسانی، بحرین بری و بحرین بحری بر روی هم ایالت «میش ماهیگ» نام داشته و مستقیماً با دربار تیسفون مربوط بوده است.
به نقل از:
«ریشۀ اعلام جغرافیایی خلیج فارس و دریای عمان بر اساس فقهاللغۀ ایرانی»، دکتر احمد اقتداری، فصلنامۀ تخصصی مطالعات خلیج فارس، سال چهارم/ شمارۀ اوّل (پیاپی ۱۳)، تابستان ۱۳۹۷، ص ۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارض
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
پیرمرد روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود.
پیرمرد، روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. در صحنههای زندگی، شهسواریها کرده بود. به قلههای رفیع صعود کرده بود. بر یوردهای پر گل و گیاه، سراپردههای باشکوه افراشته بود. مهمانان مفخم برخوانِ کرم نشانده بود. از شاخههای درختِ تفنگآویزش، پنجتیرهای خردهزن و سوزنیهای طلاکوبیده آویخته بود. از ارتفاعات سهمگین، صخرهها و کمرها پازنهای درشت فرو کشیده بود. ولی اکنون دیگر آن پهلوان پیشین نبود. پیری و بیمهری سپهر و ستاره با هم به سراغش آمده بودند. آفتاب جاه و جلالش در حال غروب بود...
[بخارای من، ایل من]
دگر به سوز دلِ عاشقان که خواهد خواند
دلم ز نالهٔ بلبل به درد میآید
۱۱ اردیبهشت
در سالروز درگذشت معلم همهٔ بچههای ایل
فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زندهیاد استاد محمد بهمنبیگی
#محمد_بهمن_بیگی
#ایل
#ایران
#فرهنگ
/channel/eshtadan
دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس
پارس (فارس و خوزستان و خلیج فارس) آب و خاکی که قرنها در مجاورت آشور و بابل و اکد و سومر بود و پس از آن مهد و زادگاه و پرستشگاه شاهنشاهان پارسی و هخامنشی و ساسانی گردیده و به دوران اسلامی به روزگاران دراز در کشاکش خوب و بد حوادث افتاده است ناگزیر آن قدر از آن در کتابها و گزارشهای مدون و نقشهها و خریطهها نام رفته است که امروز دیگر برای جستوجوی نام آن از دیرباز تا کنون رنجی نداشته باشیم.
کهنهترین نامی که از خلیج فارس به جای مانده است، نامی است که آسوریان پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران، بر این دریا گذاشتهاند. در کتیبههای کهن آسوری، از این دریا به نام «نارمرتو»، به معنی رود تلخ یاد شده است.
در کتیبهای از #داریوش_کبیر در تنگهٔ سوئز یافتهاند، در بیان صدور دستور داریوش برای حفر ترعهٔ سوئز، «دریایی که از پارس آید» ذکر شده است.
در روزگار ساسانیان این خلیج را دریای پارس میگفتند.
بطلمیوس عالم معروف علم هیئت و جغرافیای دنیای قدیم که در قرن دوم میلادی زندگی میکرد، در کتاب معروف جغرافیای خویش که به زبان لاتین نوشته است، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده است که درست به معنای خلیج فارس است.
در دوران اسلامی نام این خلیج «بحر فارس» و «البحر الفارسی» و «خلیج الفارسی» و «خلیج فارس» یاد شده و در دائرةالمعارف اسلامی نیز این اسامی برای خلیج فارس ضبط گردیده است...
به روزگار دیلمیان آوازۀ رونق خلیج فارس در تجارت و داد و ستد جهانگیر شد. به روزگار اتابکان دولت خانۀ ایران در جزیرۀ قیس (کیش) و بحرین بود؛ به روزگار صفویه، پس از آنکه شاه عباس کبیر پنجمین پادشاه صفویان حکومت ستمگرانۀ آلبوکرک پرتغالی را در سرتاسر خلیج فارس برانداخت حکام صفوی در همۀ نواحی خوزستان و پارس و خلیج فارس تا بحرین و کنارههای نجد عربستان گماشته شدند. از آن پس، رقابتهای اقتصادی اروپاییان در خلیج فارس ماجراها و سرگذشتهای شگفتانگیز و حیرتآوری به وجود آورد ولی به هر حال و در همۀ احوال عنصر ایرانی در خلیج فارس باقی ماند و بر خانه و کاشانۀ خود دل بست و هم اکنون نیز دل بسته است.
برگرفته از مقالهٔ «خلیج فارس و نام آن»، دکتر احمد اقتداری، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۹، شمارهٔ ۲۷۱ و ۲۷۲، ص ۶۲ تا ۶۹.
#دهم_اردیبهشت
#روز_خلیج_فارس
#دریای_پارس
@kheradsarayeferdowsi
/channel/eshtadan
نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت ذبیحالله صفا
بهترین طریقۀ نگارش در بیشتر زبانهای زندۀ دنیا و تقریباً تمام آنها توسل نویسنده است به سبک زبان تخاطبی که وسیلۀ ارتباط تمام افراد یک کشور و اهل یک زبان باشد. منتهی چون همیشه زبان ادبی یک ملّت را با زبان عمومی او اختلافاتی در بعضی امور مخصوصاً انتخاب مفردات و حذف کلمات جلف و یا کلمات خارجی و یا اصطلاحات رکیک عامیانه میباشد، نویسنده نیز باید رعایت این نکات را بکند و سبک نگارش خویش را در عین نزدیک ساختن به اسلوب زبان عمومی زمان، به انتخاب مفردات زیبا و حذف کلمات و عبارات ناپسند زینت دهد و مطبوع طباع خاص و عام سازد.
یکی از دوستان من میگفت که نویسنده هنگامی میتواند نبوغ خویش را آشکار کند که طرز سخن گفتن او برای مردم بدیع و غیرمأنوس باشد، ولی بر آنان تحمیل شود؛ اما او نمیدانست که اشتباهش در کجاست و یک نویسنده یا شاعر آنگاه بزرگ است که افکار بدیع آرد و معانی تازه و بلند را در الفاظی ساده که همه با آن مأنوس باشند چنان بپرورد که زیبایی معنی و غرابت و تازگی آن، سادگی و ابتذال الفاظ را از یادها ببرد.
هرکس غزلهای ساده و بیتکلف سعدی را بخواند اگرچه دلی از سنگ داشته باشد باز هم متأثر خواهد شد و حال آنکه اگر آنها را برابر قصائد پرطنطنه و باشکوه عنصری و عمعق و ابوالفرج و معزّی و انوری نهیم بهظاهر و از حیث الفاظ به مراتب از اینها پستتر مینماید درصورتیکه آن قصائد با شکوه خراسانی را کمتر در دلها تأثیری تواند بود و اتفاقاً سعدی از آن جهت بزرگ شده است که رقت معنی را با منتهای سادگی الفاظ آمیخت و کلام خود را هم در عین سادگی در کمال فصاحت آورد. و اصولاً سادگی لفظ خود بهترین آرایش و زینت کلام است چنانکه هرکس یک دشت خرّم طبیعی را بر هزاران باغ مزیّن و مجلّل برتری میدهد؛ زیرا آنجا جمال طبیعت در نهایت سادگی پرده از رخسار برافکنده است و اینجا دست صنعتگر بشر خواست ریگزارها و یا فلوات نازیبا را زیبا و دلپسند جلوه دهد.
گذشته از همۀ اینها نثر فقط وسیلۀ بیان افکار است و فکر آنگاه که در لباس جمل پیچیده پوشیده گردد و یا به زبان مردمی که باید از آن بهرهمند گردند ادا نشود، به هیچ کار نمیآید و نااندیشیدن آن هزاران بار بر اندیشیدنش برتری دارد.
«نثر فارسی و راه نگارش آن»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۸۴۴-۸۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
🏛استاد ماشاالله آجودانی: زبان فارسی به عنوان زبان رسمی انتخاب و گزینش ملی ایرانیان و اقوام گوناگون ایرانی است.
🪶 دکتر آجودانی با شواهد و مستندات استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه ، زبانِ پارسی،زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» رضا شاه و این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
🪶روشنگری علمی دکتر آجودانی نقدی است جدی بر بی اساس و مضحک بودن بودن روایت دروغ و جعلی قبیله گرایان و تجزیه طلبانی که سعی دارند ایران را کشوری پاره پاره با تنوع قومی گوناگونی معرفی کنند که توسط رضاشاه و با دیکتاتوری وی در تحمیل زبان فارسی، به صورت کل یکپارچه ایجاد شده است. زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان نه تنها یک گزینش ملی بوده ؛ بلکه یکی از مهم ترین عوامل وحدت بخشی ایرانیان و حفظ تمامیت ارضی ایران بوده و هست.
@shahnamehferdowsiii
🔹/channel/eshtadan
🔰 ایرانیان سرانجام نیکی را بر بدی پیروز میکنند
خیزشی که این سالها درباره فردوسی و شاهنامه آغاز شده است خود نشانه آن است که هرگاه ایرانی در بزنگاهی قرار میگرفته دست توسل به این کتاب دراز میکرده.
اکنون در برابر برخورد با تمدن صنعتی، ما در چنین وضعی هستیم. چنانکه میدانیم محتوای شاهنامه نبرد نیکی با بدی است.
و "ایرانیان" سرانجام نیکی را بر بدی پیروز میکنند.
میگوید: «مرا دین و دانش رهاند درست»
شاهنامه نمیگذارد ایرانی در خواب غفلت باقی بماند.
------
پنجم اردیبهشت، سالروز پیوستن دکتر اسلامی نُدوشن به دیار خاموشان
یاد و نامش ماندگار
🕊 کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
/channel/eshtadan
پنجم اردیبهشتماه سالروز درگذشت زنده نام محمّدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۳-۱۴۰۱)
🔹کار جامعۀ امروز ما لااقل در تهران به جایی کشیده است که هرچه خارجی است چشم او را خیره میکند: زبان خارجی، دوست خارجی، شیوۀ زندگی خارجی، اشیاء و غذاهای خارجی ... برای فرار از دید و بازدید نوروز از شهر خویش بیرون میرود لیکن فریضهای برای خود میداند که عید ژانویه را جشن بگیرد، احیاناً شمع بیفروزد و کاج بیاراید. و چون زبان وسیلۀ ارتباط با مظاهر تمدن فرنگی است میکوشد که در سن پنجاه و شصتسالگی به یاد گرفتن آن پردازد یا لااقل فرزند خویش را به آموختن آن وادارد تا چون خود او «دست و پاشکسته» بار نیاید.
از نام مغازهها و بنگاهها و دختربچهها حرفی نزنیم که داستان دلخراشی دارد. این یک مثال کوچک از واقعیت تلخی حکایت میکند: دکانهای تهران پر است از اجناس خارجی و عجیب این است که هر کس اندک استطاعتی داشته باشد ترجیح میدهد که محصول خارجی بخرد ولو نظیر آن در خود ایران درست شده باشد؛ به همین دلیل سرکه و خردل و مربایی را هم که در داخل مملکت تهیه میکنند باید روی شیشهاش را به انگلیسی بنویسند تا خریداری بیابد.
نمیدانم توجه فرمودهاید یا نه که از چند سال پیش رادیوی تهران شیوۀ حرف زدن را از برنامۀ فارسی رادیوی لندن اقتباس کرده و به تازگی دامنۀ ابتکار خود را وسعت داده و از سخن گفتن فیلمهای ایتالیایی که به فارسی برگردانده شدهاند تقلید میکند. هر کسی را موهبت آن نیست که مرتب به رادیوی تهران گوش دهد ولی اگر گاهی بر حسب اتفاق او را چنین موهبتی دست داده شاید حتی یک بار شعر سعدی و حافظ را از زبان گویندگان و خوانندگان آن نشنیده است، بی آنکه غلط فاحشی در آن باشد. از کودک و جوان چه توقع میتوان داشت و حال آنکه دستگاه تبلیغاتی کشوری تا بدین حد به زبان خود بی اعتناست یا از به کار بردن آن عجز دارد؟
در زبانهای بزرگ دنیا دیگر روان و رسا نوشتن از بدیهیات است؛ هر روزنامهنویس هر پاورقینویس، حتی یک خبرنگار ورزشی در آنچه مینویسد و چاپ میکند صغری و کبری و نتیجهای در نظر دارد و به ندرت جملاتش از نظر دستور معیوب است. ریاضیدان یا طبیب بهانه نمیآورد که چون فن او ادبیات نیست پس باید او را در درست و رسا نوشتن معذور داشت. اما زبان ما، حتی در بعضی از کتابهای ادبی و دانشگاهی وضع جز این نیست.
تقصیر انحطاط و تنزّل زبان فارسی بر گردن کودکان بیگناه یا پدر و مادرهای بیخبر نیست، بلکه بر گردن نخبگان و دانشمندانی است که یا در انجام وظیفۀ خود کوتاه آمدهاند و یا خاموش نشستهاند و ناظر فروریختن پایههای معنوی و اخلاقی قومی هستند که زبان یکی از آنهاست.
در کشوری که اساس تمدن و فرهنگ متزلزل نیست هیچگاه آموختن زبان خارجی ایجاد خللی نمیکند بلکه بر غنای معارف ملّی میافزاید. فراوانند جوانان هجده نوزدهسالۀ هلندی و سوئیسی که دو یا سه زبان خارجی یاد گرفتهاند و هنوز ملت آنها احساس خطری نکرده است. اما اگر در جامعهای همه چیز به صورت «صورتک» (کاریکاتور) درآمد و بنیان اصول لرزان گردید سرچشمۀ اصالت و ابتکار و نیروی معنوی اندک اندک کاستی میگیرد و طبعاً زبان نیز پایداری نمیتواند کرد.
«بیماری زبان»، محمّدعلی اسلامی ندوشن، یغما، سال ۱۲، شمارۀ ۴، تیر ۱۳۳۸، ص ۱۶۷-۱۶۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
#سجاد_آیدنلو :
یکی از مباحث علمی بحث اصطلاح شناسی است؛ یعنی به کار بردن هر اصطلاح در جای درست خودش. کلمه رسمی یک حالت اداری و قانونی دارد. مثلاً میگویند طبق قانون یا بخشنامه از فلان سال زبان فلان کشور انگلیسی شده است اما وقتی از زبان ملی حرف میزنیم فراتر از بخشنامه و قانون مد نظر ماست. زبان ملی یعنی وجه همگانی و اشتراک عمومی آن در طول تاریخ یک سرزمین. مجوز ملی بودن یک زبان را مردمان آن کشور صادر میکنند و ما میبینیم زبان فارسی در طول هزار و چند صد سال پس از اسلام بنا بر رویکرد و عملکرد همه ایرانیان، زبانی ملی بوده است. یعنی مردمان همه مناطق ایران با هر زبان مادری و محلی و با هر گویش و هر اعتقاد و دین و مذهبی، مهمترین آثار فکری و فرهنگی خود را به فارسی آفریدهاند. حافظ برای یک آذربایجانی همان مقدار لذت معنوی و فکری دارد که برای یک شیرازی و یک اصفهانی. بنابراین من یک ایرانی آذربایجانی هستم که زبان ملی من فارسی و زبان مادری من ترکی آذربایجانی است و من اجازه توهین به هیچ یک از این دو را نمیدهم/ روزنامه ایران
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
#منصور_رستگار_فسایی:
پيدايی سعدی، رخدادی زاييدهی فرهنگ و انديشهی ايرانی است. سعدی سخنوری است كه از آغاز با فرهنگ ايرانی آشنايی داشته است. آموزگار او در اين راه، بیگمان، فردوسی است. از اين رو با چنان پاسداشتی از فردوسی ياد میكند و نام او را بر زبان میآورد كه گويی برای سعدی نام فردوسی سپند است. سعدی هنگامی كه نام فردوسی را میآورد، در كنارش صفت پاكزاد را هم میگذارد. اين «پاكزادی» تنها واژهای ستايشآميز برای نشان دادن تبار خانوادگی فردوسی نيست. بلكه سعدی اين پاكزادی را در «ايرانزادی» و سربلندی ايرانی بودن ميشناسد. اين شيفتگی به فردوسی نشاندهندهی دلبستگی فراوان سعدی به آن شاعر بزرگ زبان فارسی است. از سويی ديگر، سعدی با يادكرد از شاهنامه، ميكوشد تا تاريخ درخشان باستانی ايران را با اخلاق و دانش روزگار خود درآميزد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
✍ #دکتر_سید_جواد_طباطبایی
📜انقلاب غزل
🔸سعدی غزل را به قالب اصلی شعر فارسی تبدیل کرد و این «انقلاب غزل» برای سدههایی زبان فارسی به زبان غزل تبدیل شد، غزل فارسی مقبولیت عام یافت و از آن پس، هیچیک از قالبهای دیگر شعر فارسی نتوانست با غزل رقابت کند.
🔸شگفت اینکه سعدی، به رغم اینکه در نظامیه بغداد تحصیل کرده بود و در دیانت اهل سنت و جماعت نیز مردی استوار بود، اما در قلمرو شعر با تبدیل غزل به مهمترین قالب بیان حدیث نفس مضمونهای «انسانگرای» درون مایه شعر فارسی را جانشین توجه به طبیعت، موعظه و مباحث حکمتآموز کرد. این التفات از نوعی درونمایه به درونمایهای یکسره متفاوت «انقلابی» به شمار میآمد که طرحی نو در اسلوب فارسی افکنده و سدهای پس از سعدی به ویژه با خواجه شمسالدین محمد که، با اقتدای به سعدی، سبکی را که او ابداع کرده بود به کمال رساند، ساختار ذهنی انسان ایرانی را شکل داد.
🔸با تأملی از دیدگاه نقد درونی شعر در دیوان حافظ میتوان گفت که شمسالدین محمد توانسته بود عناصری از درون مایه ادب فارسی را در تکبیتهایی از برخی از غزلهای خود وارد کند از این رو، جای شگفتی نیست که غزلهای حافظ را نمیتوان در ذیل یکی از انواع شعر فارسی طبقهبندی کرد. نیازی به گفتن نیست که بر حسب معمول، حافظ را مهمترین غزلسرای تاریخ شعر قدیم ایران می دانند و کوششهای بسیاری صورت گرفته است تا عمده شعر او را در خدمت بیان وجوهی از اندیشه عارفانه قرار دهند، اما به نظر میرسد که حافظ در ادامه راهی که سعدی با وارد کردن عناصری از درون مایههای ادب در قلمرو ادبیات و تلفیق آن با نظم فارسی هموار کرده بود، درون مایههایی از اندیشه ایرانشهری و فرزانگی باستانی ایران را به صورت بیتهایی در غزلهای خویش پنهان کرد.
/channel/eshtadan
یکم اردیبهشتماه، روز بزرگداشت سعدی
سعدی نتیجۀ تعالیم فردوسی و سنایی، زبدۀ سخنان حکمتآموز و تعالیم روحپرور و لطیف ادبای یونان، ایران، هند، عرب و عجم [است].
روح سعدی در کتاب سعدی (بوستان) دیده میشود. میتوان گفت تاکنون در فارسی کتابی به این کاملی و تمامی و متانت و سادگی نوشته نشده و برای درس معاشرت و تدبیر زندگی منحصربهفرد است.
اما در کتاب گلستان و سایر کتب سعدی، جنبۀ ادبی و صناعتش بر معانی و منزلت اجتماعیاش غلبه داشته و در همان کتب نیز حقایق عریان در نهایت سادگی و زیبایی جلوهگر شده... سعدی یک شاعر پرتجربت و یک مرد سیاسیاجتماعی بوده و از فلسفه و عرفان تا حدی دور و نگارشاتش صاف و ساده و اخلاق معاشرت را به دنیا درس میدهد.
برگرفته از: «سعدی کیست؟»، ملکالشعراء بهار، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، ۱۳۵۵، ص ۱۴۳-۱۵۹.
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
🔰وضعیت امروز زبان فارسی
🔸دکتر محمد جعفر یاحقی
هرچه از گذشته دورتر میشویم، وضعیت زبان فارسی رو به وخامت میرود
🔸در روزگاران پیشین، آشنایی عمیقتری با زبان فارسی وجود داشت، اما امروزه جهان از آن فاصله گرفته است. این امر بهویژه از آنروست که چهره زبان فارسی با مسائل سیاسی آمیخته شده و متأسفانه وجههای نامطلوب به خود گرفته است.
🔸زبان فارسی، زبانی ملایم، نرم و پر از لطافت است؛ زبانی برای تفاهم، هنر، عشق و دلدادگی. اما وقتی زمینهای برای عشق و دلدادگی فراهم نباشد، این زبان نمیتواند تأثیر شایسته خود را بر جای گذارد. متأسفانه دشمنیها و سرسختیهای کنونی اجازه نمیدهد این لطافت بهخوبی نمایان شود. اگر بتوانیم از تنشهای سیاسی و بینالمللی فاصله بگیریم و چهره مهربان و لطیف فرهنگ و زبان فارسی را به جهانیان نشان دهیم، بیگمان تأثیرات مثبتی به دنبال خواهد داشت. اما موانع بسیاری بر سر راه این هدف وجود دارد؛ زبانی که امروز بیشتر به دشمنی، جنگ و ناخشنودی گره خورده، تا لطافت و همدلی.
🔸وقتی ما به ارزشهای خود توجه کافی نشان نمیدهیم و اهمیتی برای آنها قائل نیستیم، طبیعی است که دیگران آنها را به خود نسبت دهند. نوروز و دیگر ارزشهای فرهنگی ما چنان دلپذیرند که جهان غرب نیز میتواند از آنها بهرهمند شود. آنها منتظرند تا این میراث را به خود منتسب کنند. البته، نوروز آنقدر بزرگ است که همه را در بر میگیرد. ما نمیگوییم ترکیه نباید زیر چتر نوروز باشد، بلکه معتقدیم انتساب اصلی باید حفظ شود. اما وقتی ما برای مولوی، نوروز و دیگر ارزشهای فرهنگی خود اهمیت قائل نمیشویم، دیگران این خلأ را پر میکنند.
🔹از کانال تلگرام خبرگزاری کتاب ایران
/channel/eshtadan
#میرجلال_الدین_کزازی :
کوتاهترین راه خویشتنشناسی، آشنایی با شاهنامه از کودکی است
پیداست که با آموزش بهویژه در سالیان نخستین، دانش آموزان پایههای شناخت و آگاهی خویش را میریزند و از سوی دیگر پایههای منش و کنش خود را یا به سخنی دیگر پایههای چیستی فردی خویشتن را میریزند.آنچه در این سالیان دانشآموز میآموزد کارکردی بنیادی دارد. نهتنها در یاد او بلکه در نهان او مینهد و به درست از همین روست که شاهنامه کارکردی ناگزیر و بنیادین در آموزشوپرورش خواهد داشت؛ زیرا که «شاهنامه» نامه فرهنگ و منش و اندیشه ایرانی است. به سخنی دیگر چیستی فراگیر ایرانی را ما به یاری شاهنامه میتوانیم در خود یا دیگران پایه بریزیم. یا اگر بخواهم به شیوه روشنتر و رساتر بگویم: این چیستی را بشکفانیم؛ از نهفتگی به آشکارگی برسانیم.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🔰دربارۀ آثار «احمد اقتداری» در ششمین سالروز درگذشتاش
میراثی برای فرهنگ، تاریخ و زبان ایران
🔸«احمد اقتداری» نمایندۀ نسلی از مورخان و محققانی است که با عشق به سرزمینشان، منابعی بیبدیل برای تاریخنگاری محلی و ملی فراهم کردند. در میان مجموعه آثار متنوع اقتداری، مقالات او جایگاه ویژهای دارند؛ نهتنها به لحاظ کمّیت، بلکه از نظر کیفی نیز محتوایی عمیق، ملتزم و گاه پیشرو را عرضه میکنند.
🔸 «احمد اقتداری» یکی از چهرههای برجستۀ فرهنگ، تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران بهویژه در حوزۀ جنوب ایران، خلیج فارس و لارستان است. مجموعه آثار او شامل تألیف، تصحیح، ترجمه، سخنرانی، یادداشت، شعر، نامه و مدخلنویسیها، عرصۀ گستردهای از فعالیتهای علمی، ادبی، تاریخی و فرهنگی را در بر میگیرد.
🔸 تحلیل فهرست آثار او، بهویژه کتابهای نوشتهشده، ویراسته و چاپنشده، تصویری ژرف از اندیشه، دغدغهها و رویکردهای پژوهشیاش نشان میدهد. گفتنی است که احمد اقتداری، صبح سهشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۸ در بیمارستان آسیا در تهران، درگذشت و طبق وصیتش در مقبرۀ آلدهباشی در گراش به خاک سپرده شد.
🔸از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران
/channel/eshtadan
✍#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
... انگیزهی ما آن بوده است که نامِ فردوسی بتواند تحرّکی در امرِ پژوهشِ فرهنگی و تاریخیِ کشور پدید آورد و به همراه آن، سجایای قومیِ ایران را _که همان سجایا هم پشتوانهی ادامهی تاریخیِ او بوده_ به او یادآور گردد. در دانشگاهها مقدار زیادی وقتِ دانشجویان بر سرِ نوشتنِ پایاننامهی دکتری به کار میافتد. ما توقّع داریم که آنان به جای موضوعاتِ درجهی سه و چهار، و توجّه به شاعرانِ کممایه، یا انتخابِ متونِ بیخواننده، با دیدِ تازهای به آثارِ بزرگِ ادبِ فارسی نگاه کنند، وقتِ خود و فسفرِ مغز و نورِ چشم بر سرِ آثارِ کمارزش نگذارند که نتیجهی کار برود و در قفسهها غبار بخورد، همین توقّع دربارهی کتابهایی هم که تألیف میشود، برقرار است.
تاریخ و فرهنگِ این کشورِ پُر ماجرا، هر دورهاش دریایی است، میتوان در آن غوطه زد، که بهترین ساعاتِ عمر را در بر میگیرد.
این یک امر بدیهی است و ما هم البتّه قبول داریم که یک نهضتِ فرهنگیِ شایسته، آنگونه که کشورِ ایران سزاوار و محتاجِ آن است، مستلزمِ اقدامی همه جانبه و دامنهدار است، در زمینهی اقتصادی، اجتماعی و روانی...
به خصوص میل داریم جوانان پی ببرند که کشورشان جزو چند کشورِ بزرگِ تاریخی است و از فرهنگِ پُرباری نصیب دارد، و این فرهنگ در دنیای پُر مشغلهی امروز میتواند به کار آید. انتظار داریم که همهی افرادِ فرهنگدوست و دلآگاه ما را در این امر یاری دهند.
«ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر لطفِ شما پیش نهد گامی چند».
#گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم
@sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan