همواره در «فراسوی سیاست» میتوان راهی به سوی آگاهی، اندیشهورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!
🔷جنون و جنایت!
✍🏻ناصر فکوهی
▪️ناصر فکوهی، انسانشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت:
«وقتی یک جنایتکار متجاوز دست در دست یک جنایتکار و متجاوز دیگر میگذارد و همچون دیوانگان کشتار و تخریب را راهی به سوی صلح و آرامش و ثبات مینامد.
همان گونه که بارها از سال 10 سال پیش گفته و تکرار کردهایم، روی کار آمدن ترامپ در آمریکا نتیجه یک گردش به راست و پسرفت عمومی تمدنی در پهنههای دموکراتیک جهان به سوی اقتدارگرایی، نوفاشیسم و نژادپرستی و تخریب آزادیها بوده و هست. امروز جهان در آتش این فرایند که همچنان ادامه دارد میسوزد.
در همه جا ابلهترین و بیکفایتترین افراد در راس امور قرار گرفته و جان مردم جهان را هر روز برای منافع شخصی خود به خطر می اندازند. یورش غیرقانونی و وحشیانه آمریکا بر خلاف تمام قوانین بینالمللی به ایران در شب گذشت (یک تیر 1404) آخرین نمونه یک تراژدی بزرگ است که ما لزوما تنها قربانی آن نبوده و نیستیم.
امروز جهان از سودان، غزه و لیبی و سوریه تا حتی خود آمریکا هر کدام به گونهای در حال ویرانی با شرایط متفاوت هستند. ایدئولوژی های نفرت و دشمنی با «دیگری» و نفرت همه از همه، در اکثر کشورهای جهان به جریان اصلی تبدیل شده.
روشن است برای مبارزه با این گسترش خشونت و نابودی تا حدی که دیگر نه جهانی بماند و نه فرهنگ و پهنهای برای ما و دیگران، تنها راه دوری به هر قیمتی از نفرت و خشونت، مبارزه و رسیدن به آزادی، فضای باز و هر اقدامی در راه صلح است.
امروز بیش از هر زمانی در تاریخ چند هزار ساله تمدن انسانی ثروت دوستان و قدرت دوستان سیری ناپذیر دست به دست هم دادهاند که ولو با نابودی همه میراث درخشان تمدنی و همه میراث جند میلیارد ساله جهان طبیعی، راه را برای آنچه تصور میکنند خوشبختی آنها خواهد بود فراهم کنند. بیشک این گونه نخواهد شد اما هر کسی با هر ابزاری که در دست دارد باید برای دفاع از زندگی و فرهنگ و طبیعت اقدام کند.»
#جنون #جنایت #تجاوز
@akhalaji
🔹سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»
🔷 ایران و دوراهی سرنوشتساز
👤 مسعود نیلی؛ اقتصاددان
✍️ عدهای میگویند، به این آتشبسها نمیتوان اعتماد کرد و روزهای تلخ و توام با اضطراب پایانی خرداد ۱۴۰۴، باز هم تکرار خواهد شد.
✍️ پاسخ من آن است که شاید چنین باشد، اما همهچیز بستگی به این دارد که ما از این ۱۲ روز چه آموخته باشیم.
✍️ سرنوشت کشور ما را، نه نقض آتشبسها یا پایبندی به آن، بلکه نوع نگاه خودمان، به جهان و داخل تعیین میکند.
✍️ هماوردی ما بسیار بیش از آنکه بیرونی و در مقابل بیگانگان باشد، درونی است و میان خودمان.
✍️ دو نوع نگاه متفاوت، طی سالهای گذشته، در مقابل یکدیگر و در عرصه حکمرانی، کاملا در برابر هم، اما در جاگیری سیاسی، به صورت تناقضآمیزی، بعضا در کنار یکدیگر، مشغول امور مُلک و ملت بودهاند. شکاف بزرگ میان این دو نگاه متضاد را درآمدهای نفتی پر میکرده است.
✍️ نگاه اول، عمدتا غالب و نگاه دوم، تنها در بحرانها و به اجبار، به کار گرفته میشده است.
✍️ نگاه اول، حکومت را منحصرا، میدان درگیری و عرصه مبارزه تعریف میکند. نمود این مبارزه در بُعد روابط خارجی، درگیری فعال با قدرتهای بزرگ غربی است.
✍️ این نگاه، نبود یا ضعف عدالت در عرصه بینالمللی را توجیه تکلیف خود در دفع ظلم و بیعدالتی در هر نقطه از جهان میداند. از این منظر، حاکمان کشورهای مختلف، عمدتا یا ستمگرند یا نوکران این ستمگران.
✍️ این نگاه، خود را تنها پرچمدار ظلمستیزی میداند و معتقد است خیل عظیم کشورهای در حال توسعهای که ظرف ۴ دهه گذشته موفق شدهاند از جرگه فقرا خارج شوند و به رفاه و آسایش دست یابند، استقلال خود را معامله کردهاند و نوکری غرب را پذیرفتهاند. این نگاه، داخل را هم پشت جبهه مبارزه مقدس جهانی و منطقهای میبیند.
✍️ نگاهش به رفاه و اقتصاد، نگاه معیشتی، دستوری، از بالا به پایین و کاملا درونگرا و مبتنی بر خودکفایی بیقید و شرط است و رسالت اقتصاد را عمدتا تقویت پشت جبهه داخلی در مبارزه بیرونی میداند و نگاهی را که به رفاه همگانی اصالت میدهد، دونپایه و حتی حیوانی میداند.
✍️ در این نگاه، واژه توسعه یک واژه غربی و تداعیکننده پارادایم وابستگی است. پس باید از گفتمان حکمرانی بومی حذف شود. در عرصه فرهنگی هم، جامعه باید نمایشگاهی یکدست و یکپارچه برای این مبارزه به چشم بیاید.
✍️ نگاه دیگر، حکومت را ناشی از اراده مردم میبیند. جامعه محور اصلی است و حکومت به اموری میپردازد که جامعه یا نمیتواند انجام دهد یا اگر انجام دهد، پرهزینه است.
✍️ هزینه اداره کشور را مردم با همه تنوعی که دارند، میپردازند. پس با همین تنوع، حق دارند حاکمان را بر حسب میزان صلاحیتشان در ارائه خدمات، انتخاب کنند و مستمرا مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند.
✍️ صلاحیت حکمرانان را هم با معیارهای رونق و عدالت که به رضایت عمومی میانجامد، میسنجد.
✍️ از این منظر، حکمرانی باید کاملا علمی، شفاف و پاسخگو باشد حداقل به این دلیل که با منابع عمومی متعلق به جامعه اداره میشود.
✍️ از این منظر، تعامل جهانی با وابستگی یکجانبه مترادف نیست. در این نگاه، صلح یک اصل است و به هیچوجه مترادف با پذیرش ظلم نیست. در این نگاه، داده و محاسبه و تحلیل متکی به آن، حرف اول را میزند.
✍️ اهمیت این نوشتار، بیشتر از این جهت است که احتمال پررنگتر شدن و تسلط کامل رویکرد اول، پس از جنگ ۱۲روزه، شاید بیشتر شده باشد و بر طبل مبارزه بیرونی محکمتر نواخته شود.
✍️ درندهخو بودن، فاسد بودن، متجاوز بودن و بسیاری صفات زشت و ناروای انسانی برخی از حکمرانان در جهان نمیتواند توجیهگر درگیری غیرمصلحتاندیشانه ما با آنان شود.
✍️ توجه داشته باشیم، ما ناترازیهایی بزرگ و بنیانبرافکن داریم که قویتر و مخربتر از هر دشمن خارجی میرود تا کشور را به نابودی بکشاند.
✍️ این ناترازیها، خاکی را هم که برای حفظ وجب وجب آن، خونهای فراوانی نثار شده، بهطور گسترده، زیستناپذیر و بیارزش خواهد کرد.
@den_ir
#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #آتشبس #ناترازی #دشمن_خارجی #ظلمستیزی #تنوع_جامعه
@akhalaji
ادامه یادداشت 👆 👆 👆
به گفته «کریگ چارنی» کارشناس علوم سیاسی و نظرسنجی، در مورد جنبشهای اقتدارگرا همچون حماس یا کشورهایی مانند ایران، تاریخ به ما میآموزد که تغییر رژیم از درون، تنها پس از پایان جنگها اتفاق میافتد و بدون دخالت خارجی.
چنین تغییری باید بهصورت ارگانیک و از دل دگرگونی رابطه میان رهبران و مردمی که بر آنها حکومت میکنند، شکل بگیرد.
آقای چارنی در مصاحبهای گفت: «در صربستان در سال ۲۰۰۰، رئیسجمهور ملیگرا، اسلوبودان میلوشویچ، پس از شکست در جنگهای بوسنی و کوزوو و تلاش برای دزدیدن انتخابات بعدی، سقوط کرد. شکست عراق در جنگ اول خلیج فارس به شورشی گسترده علیه صدام حسین منجر شد که او با خشونت آن را سرکوب کرد. هنگامی که حکومت نظامی آرژانتین در جنگ فالکلند در سال ۱۹۸۲ شکست خورد، ناچار به پذیرش بازگشت دموکراسی شد. و پس از آتشبس مربوط به شکست آلمان در جنگ جهانی اول، انقلاب نوامبر به سرنگونی قیصر انجامید. مردان قدرتمند، وقتی بازنده میشوند، دیگر چندان قدرتمند به نظر نمیرسند.»
آقای چارنی افزود، معدود نظرسنجیهایی که از غزه در دست داریم نشاندهنده نوعی واکنش منفی نسبت به حماس است، به دلیل فاجعهای که مردم غزه متحمل شدهاند. از ایران، از زمان آغاز درگیریهای کنونی، هنوز نظرسنجی رسمیای در دست نیست، «اما بهنظر میرسد در آغاز، که حملات متوجه چهرههای نامحبوب رژیم بود، بازتاب فضای مجازی عمدتاً مثبت بود اما هر چه تلفات غیرنظامیان افزایش یافت، فضای عمومی بیشتر حالت حمایت از کشور به خود گرفت.» حال باید دید اگر آتشبس دوام بیاورد، چه خواهد شد.
تنها چیزی که با اطمینان میدانم این است: اسرائیل نمونهای از دموکراسی است که نخبگان سکولار و تحصیلکرده ایران -که بخشی از میراث تمدن غنی ایرانیاند- امیدوارند این جنگ راه آن را برای تهران هموار سازد.
https://www.nytimes.com/2025/06/24/opinion/iran-israel-regime-change.html?searchResultPosition=1
@smtohidloo
#پایان_جنگ #تحول_سیاست_داخلی
@akhalaji
🔷 چه کسی واقعاً در جنگ ۱۲ روزه پیروز شد؟
🔸روایتی تحلیلی با تکیه بر نظریه بازیها، از دل آشوب به روشنایی
✍🏻دکتر سید علیرضا بهبهانی
نمیدانم چرا وسط آنهمه تحلیل خبری و موج روایتسازی، یک سؤال ساده اما سوزان ذهنم را گرفت: این جنگ را دقیقا کی برد؟
جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، با آن همه آتش و پاسخ، حمله و ترور، موشک و پهپاد، در نهایت با یک آتشبس تمام شد. اما وقتی خاکستر نشست، صدای هر دو طرف بلند شد که ما پیروزیم. اسرائیل گفت: زیرساختهای هستهای ایران را زدیم، فرماندهانش را ترور کردیم، پدافندش را غافلگیر کردیم. ایران گفت: ما مستقل از متحدانمان، خودمان زدیم و زدیم، و سیستمهای دفاعی اسرائیل از نفس افتاد. ما نشان دادیم اگر چیزی را بزنند، همانقدر یا بیشتر جواب میگیرند.
من اما، اهل شعار نیستم. نه دلبستهی پیروزیطلبی بیپشتوانهام، نه فریب خوردهی تبلیغ. به همین خاطر تصمیم گرفتم بروم سراغ علم. دقیقتر بگویم: سراغ نظریه بازیها!
با یکی از اساتیدم تماس گرفتم و مدل رو طراحی کردم.
🔹نقطه شروع منطق: وقتی جنگ، فقط جنگ نیست
در نظریه بازیها، جنگ چیزی فراتر از تقابل فیزیکی است. یک بازی است، میان دو طرف که هرکدام دنبال بیشینهسازی سود و کمینهسازی هزینهاند. هر تصمیمی، به تصمیم بعدی شکل میدهد. هر حرکت، پیام دارد. هیچ چیز تصادفی نیست. حتی عقبنشینی.
در مدل من، بازی اینطور شکل میگرفت:
اسرائیل بازیگر آغازگر بود. با حمله مستقیم، ترور، و بمباران زیرساختها، میخواست نه فقط قدرت سخت ایران را تخریب کند، بلکه ارادهاش را هم بشکند. شاید فکر میکرد ایران با چند بیانیه و حملات نیابتی، موضوع را جمع میکند.
اما ایران واکنش متفاوتی نشان داد. نه از یمن، نه از لبنان. مستقیم،بی واسطه،با موشک و پهبادهای خودش،از خاک خودش آن هم با دقت بالا و اصابت های کامل! بدون واسطه یعنی بدون بهانه. بدون پوشش یعنی با جسارت. و این دقیقاً جایی است که بازی تغییر کرد.
در منطق بازی، زمانی که بازیگر ضعیفتر توان تحمیل هزینه به بازیگر قویتر را پیدا میکند، تعادل تغییر میکند. اسرائیل، که برنامهاش احتمالاً یک حمله سریع و یک نتیجه فوری بود، ناگهان دید درگیر بازیای شده که پایانی ندارد. بازیای که طرف مقابل برای طول کشیدنش آمادهتر است. با شبکه بازدارندگی منطقهای، با قدرت تحمل بیشتر، و مهمتر از همه: با چیزی که اسرائیل کم دارد: وقت!
🔹چرا آتشبس، نشانهی شکست است؟ (وقتی بازیگر آغازگر آن را پیشنهاد میدهد)
در مدلهای تکرارشونده، شما فقط به “الان” فکر نمیکنید. هر واکنش، مقدمهی بازی فرداست. ایران دقیقاً همین را فهمیده بود. اگر در این جنگ کوتاه، بتواند نشان دهد که:
• اسرائیل قابل آسیب است،
• حمله به ایران بیهزینه نیست،
• و ایران حاضر است هزینه بدهد اما نایستد،
آنوقت حتی اگر پایگاهش زده شود، حتی اگر فرماندهانش شهید شود، بازی را برده. چون طرف مقابل دیگر با همان آزادی ذهنی به حمله بعدی فکر نخواهد کرد.
از نظر تئوری بازیها، این یعنی تغییر معادله ادراک تهدید.
در بازیهای استراتژیک، پیروزی لزوماً در خاک نیست؛ در ذهن است. در ذهن بازیگرها، وقتی کسی حمله میکند اما بعد ۱۲ روز عقبنشینی میکند، یعنی به نتیجه نرسیده.
ممکن است یکسری بگویند آتشبس با میانجیگری آمریکا بود اما ما در این مدلسازی امریکا را بخشی کلیدی از خود صهیونیستها میدانیم! چون قاعده حضور قدرت ارشد پشت نیروی نیابتی را سازگار میبنیم!
🔹آیا اسرائیل موفق نشد؟
بیایید منصف باشیم. اسرائیل اهدافی داشت و به برخیشان رسید: بخشی از زیرساختهای حساس ایران آسیب دید، برخی فرماندهان ردهبالا شهید شدند، و شوک اولیهای هم به سیستم پدافند داده شد. اما … وقتی ایران با حملهای پرقدرت و متمرکز، آنهم از خاک خودش، نه فقط سیستم دفاعی اسرائیل را دور زد، بلکه توازن روانی را هم جابجا کرد، داستان تغییر کرد.
بازیگر قدرتمند، وقتی نمیتواند نتیجه قاطع بگیرد، و مجبور میشود آتشبس بدهد، برد را واگذار نکرده،اما دیگر برنده هم نیست!
🔻جمعبندی من: پیروزی در تفسیر، نه در تسخیر
من با این سؤال وارد شدم که چه کسی برندهی جنگ بود.
و حالا، با تحلیل مدلهای تعادلی، بازیهای تکرارشونده، و منطق استراتژیک، به این نتیجه رسیدم:
اگر در جنگی، بازیگر شروعکننده نتواند به هدفش برسد، و بازیگر پاسخدهنده بتواند تعادل قدرت را بازتعریف کند، آنکه ایستاده پایان میدهد، برنده است، پس ایران برنده این جنگ بود.
ایران در این جنگ ایستاد. بدون عقبنشینی، بدون نیابتی، با بازی مستقیم. و این ایستادگی، در دنیای بازیهای سیاسی، چیزی بیشتر از شلیک موشک است.
این یعنی: از این پس، محاسبهی دشمن تغییر کرده است.
/channel/ofoghiran1416
#برنده_جنگ #پیروز_جنگ
@akhalaji
🔷نقض غرض بزرگ!
✍🏻صابر گلعنبری
هدف تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران صرفا برنامه هستهای نبود، اما این برنامه در کانون اهداف بود. پرواضح است که طرفهای مقابل علی رغم توقف درگیری و لو به اشکال دیگری برنامه خود را علیه ایران دنبال میکنند.
هنوز دیتای قابل اتکایی درباره میزان خسارت وارده به تاسیسات هستهای ایران وجود ندارد؛ تا بتوان به ارزیابی تقریبی درباره میزان موفقیت یا شکست حملات در تحقق هدف نابودی برنامه هستهای رسید.
در این خصوص طرف ایرانی از زبان سخنگوی وزارت خارجه و سپس خود وزیر در سخنانی قابل تامل میزان خسارت را «زیاد و جدی» توصیف کردهاند. معمولا در چنین مواقعی تمایلی به اعلام خسارات گسترده وجود ندارد؛ اما اکنون به نظر میرسد که سخن گفتن از آن فراتر از آن که منعکس کننده واقعیت نتایج حملات باشد، احتمالا اهداف دیگری هم دارد که در آینده میتوان درباره آنها سخن گفت.
در طرف مقابل، دونالد ترامپ مدعی نابودی تاسیسات و برنامه هستهای ایران است. در این رابطه نخست میتوان گفت که تجربه نشان داده که ادعاهای ترامپ معمولا بیشتر از آن که واقعیت یک مساله را بیان کند، معطوف به تصویرسازی است. دوم این که ارزیابی اولیه اطلاعات درزیافته (از آژانس اطلاعات دفاعی DIA بازوی اطلاعاتی پنتاگون) در سی ان ان این است که حملات نظامی آمریکا به سه تاسیسات هستهای ایران (نطنز، فردو و اصفهان) نتوانسته بخشهای اصلی برنامه هستهای ایران را نابود کند و احتمالا تنها فعالیت آنها را برای چند ماه به تاخیر انداخته است.
حالا اما صرف نظر از هزینه فایده برنامه هستهای ایران و صحت و سقم روایت دو طرف، از شواهد و قراین پیداست که اولا برنامه هستهای ایران تفاوتی ماهوی با برنامه مشابه عراق و لیبی دارد و از این جهت به عنوان یک علم اکتسابی بومی صرفا با حمله نظامی نابود نمیشود؛ گرچه ترور دانشمندان یقینا به آن آسیب میرساند، اما تجربه 15 سال گذشته هم نشان میدهد که ممکن است برای بازهای زمانی تاخیری ایجاد شود، اما باعث توقف آن نشده و سیر پیشرفت هستهای ایران از سال 2010 که زنجیره ترورها شروع شد تا قبل از حملات اخیر موید این مدعاست.
ثانیا طبق همان ارزیابی اطلاعاتی آمریکا و شواهد دیگری از حیث تاسیساتی نیز و نه صرفا دانش هستهای، حملات فعلا تنها وقفهای چند ماهه در فعالیتهای هستهای ایران ایجاد کرده است. این بدان معناست که از سرگیری این فعالیتها به چند ماه زمان نیاز دارد.
اما مساله اینجاست که فعالیتهای هستهای ایران بعد از آن به احتمال زیاد وارد دوره «ابهام» میشود که تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند پیش درآمد آن باشد. اینجاست که میتوان گفت بمباران تاسیسات هستهای «اشتباهی بزرگ» بود؛ چون نه تنها این برنامه را نابود نکرد؛ بلکه کاملا از دسترسی و نظارت بینالمللی خارج میسازد. در همین حال هم احتمالا ایران با ارزیابی ابعاد فنی مختلف حمله، تاثیرات ان و خسارتها به ویژه در تاسیسات زیرزمینی تدابیر حفاظتی و استحکامبخشی را به شکل بیسابقهای اعمال و تاسیسات خود را کلا به اعماق صدها متری زیر زمین منتقل کند.
اینجا میتوان گفت که آمریکا با این کار خود در واقع نقض غرض کرد؛ اگر هدف طبق اعلام ترامپ عدم دستیابی ایران به بمب اتم بود که تحقق آن در سایه نظارت بینالمللی و دسترسی به تاسیسات هستهای ایران میسرتر بود؛ اما ورود برنامه هستهای ایران به دوره ابهام در نتیجه حملات اخیر آن هم در تاسیساتی مستحکمتر در اعماق بیشتر زمین مسیر حرکت در جهت تولید سلاح اتمی را برای ایران هموار میکند. اما این که خود ایران در این زمینه چه تصمیمی بگیرد مساله دیگری است.
طبیعتا شروع احتمالی «ابهام هستهای» پیامدهای خاص و سنگین خود را هم برای ایران به ویژه در تشدید فشارهای اقتصادی و امنیتی به همراه خواهد داشت که فعالسازی اسنپ بک در آینده نزدیک احتمالا بخشی از آن خواهد بود.
در چنین وضعیتی چه بسا دو راه و انتخاب بیشتر فراروی دو طرف ایرانی و آمریکا و غرب نباشد؛ نخست این که تلاش کنند طی ماههای آینده با کنترل تنش به یک توافقی مرضیالطرفین دست یابند که به موجب آن دوباره برنامه هستهای با از سرگیری همکاری با آژانس تحت نظارت بینالمللی قرار گیرد. دوم این که هر کدام از دو طرف راه خود را بدون توافق برود؛ ایران مسیر ازسرگیری و توسعه فعالیتهای هسته، قطع همکاری و ابهام هستهای را طی کند و طرف مقابل نیز راه تشدید تنش و کشمکش در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی را دنبال کند.
@Sgolanbari
#نقض_غرض #ابهام_هستهای
@akhalaji
به نام خدای بزرگ
سلام و درود بر همراهان و مخاطبان گرامی «فراسوی سیاست»
پس از گذشت شش روز از قطع ارتباط با شما عزیزان، امروز موفق به بازگشت به فضای مجازی گشتیم و دوباره در این کانال فعال شدیم.
در این مدت تحولات سیاسی و نظامی مهمی را تجربه کردیم و اخبار مهمی را پشت سر نهادیم. اما متاسفانه امکان پوشش و ارائه گزارشهای تحلیلی در باره آنها را نداشتیم.
امیدواریم بتوانیم در فضای با ثبات آینده به این مسیر تحلیلی آگاهیبخشی ادامه دهیم و دوباره در کنار شما همراهان ارجمند باشیم.
@akhalaji
🔷این پیرکودک بیفرهنگ!
رضا پهلوی این روزها با ذوقی کودکانه و ابلهانه به یمین و یسار میرود و رعد و برقی و کرّ و فرّی میکند و چون شغالی در پوستین ببر چنگ و دندان مینماید و سرخوش از رؤیای تاج و تخت و دلسپرده به وعدههای غاصبان قصّاب، میکوشد تا مشتی وحوش حلقه بگوش را گرد آورد و به اربابان بنماید که «هیچ شهی چون من این سپاه ندارد.»
من به حقیقت مسخرهتر و مضحکهتر و فرومایه تر از این شخصیّت نالایق و نادان و این مجسّمة خیانت به وطن در عمرم ندیدهام. اگر کسی را بتوان «جاهل مرکّب» خواند هم اوست که نمیفهمد و نمیفهمد که نمیفهمد. غرق منجلاب است و میپندارد گلاب است.
مالیخولیای قدرت او را چنان مست کرده که از تهیمغزی و یاوهگویی خود خبر ندارد و همین که مشتی مشتریان مخبط برایش کف میزنند و دف میزنند، از فرط شوق گریبان چاک میکند و از خاک بر افلاک میپرد.
پدربزرگش را استعمارگران آوردند و بردند. پدرش هم که خادم همان مخدومان بود به خلق جفا کرد و از خلق قفا خورد و در غربت با خفت مُرد و این یکی فقط خورده و خوابیده ولی هنوز نمُرده! و اکنون زهی سفاهت و بلاهت که این پیرکودک بیفرهنگ میخواهد در رکاب سرجوخههای اسرائیلی آفاق را درنوردد و پا بر خاک ایران نهد و طاوس علّیین و سلطان مشرق زمین شود.
والله چنین اوهامی در خواب مستان خراب هم نمیگنجد و نمیدانم با کدام افسون و افیون وی را چنین مست و مجنون کردهاند که تب کرده و کف بر لب آورده و خواب پنبه دانه میبیند.
مرا با وی سخنی نیست که سخن گفتن با ابلهان، عین ابلهی است. به فریفتگان و خریداران او میگویم که:
بر تو دل میلرزدم ز اندیشهای
با چنین خرسی مرو در بیشهای
این دلم هرگز نلرزید از گزاف
نور حق است این نه دعویّ و نه لاف
اگر از حاکمان جمهوری اسلامی برگشتهاید، از ایران که برنگشتهاید لااقل رهبری را برگزینید که اهل کام و ناز نباشد و جوانی را در عشرت و بطالت سپری نکرده باشد و طوق بردگی بر گردن و جامة ذلّت بر تن نداشته باشد و شرم و شرافتی و عقل و شجاعتی در او دیده شود. شعر خواجة شیراز این روزها به دل مینشیند که:
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمی
عبدالکریم سروش
خرداد ۱۴۰۴
#شاهزاده_بیوطن #پیرکودک_بیفرهنگ
@akhalaji
🔷 از «کار کثیف»صدراعظم آلمان تا «زمان صلح است» ترامپ پس از بمباران ایران
✍🏻سهند ایرانمهر
در ادبیات سیاسی، انتخاب واژه هرگز بیاهمیت نیست. وقتی صدراعظم آلمان در حمایت از اسرائیل گفت: «ما وظیفه انجام کار کثیف را به عهده اسرائیل گذاشتهایم»، این فقط یک لغزش زبانی نبود. این جمله، پرده از لایههای پنهان سیاستی برداشت که در آن تجاوز نه نفی میشود، نه حتی پنهان. بلکه تقسیم میشود: کثافت کاری باید انجام شود، ولی توسط دیگری.
در ساختار قدرت جهانی، واژهها گاه بیشتر از موشکها کار میکنند. توییت اخیر دونالد ترامپ پس از حمله مستقیم آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، نمونه دیگری از همین گفتمان است. جملهای که در پایان توییت آمده بود: «NOW IS THE TIME FOR PEACE»، نه فقط تناقضی گزنده، بلکه یادآور سیاستی مزمن است که سالهاست تجاوز را با صلح توجیه میکند.
ما با دو گفتمان همزمان روبهرو هستیم: یکی، که جنگ را به «ضمانت صلح» تبدیل میکند. دیگری، که شریک جرم را به پیمانکار بیرونی تبدیل میکند.
وقتی تجاوز نظامی، حمله هوایی، بمباران تأسیسات، کشته شدن غیرنظامیان، تهدید ساختاری یک ملت و دور زدن قوانین بینالمللی، «کار کثیف» تلقی میشود – اما نه برای تقبیح، بلکه برای تفویض – آنگاه فهمیدن اینکه چرا سیاست غرب با معیارهای دوگانه در خاورمیانه رفتار میکند، چندان سخت نیست.
صدراعظم آلمان تلویحا اعتراف میکند که غرب، برخی «وظایف غیراخلاقی» را به شریک خود تفویض کرده تا خود را از عواقب مستقیم آن دور نگه دارد. این مدل، همان است که زمانی آمریکا در آمریکای لاتین تجربه کرد، یا فرانسه در آفریقا: انجام خشونت، اما با دست دیگران.
اما مشکل فقط در توزیع خشونت نیست. مشکل در زیباسازی آن است.
مشکل در جملاتی است که تبدیل به «آرایش زبانی تجاوز» میشوند.
آنجا که ترامپ حمله هوایی و بدون مجوز آمریکا به تاسیسات هستهای را یک «پیروزی بزرگ» و لحظهای برای صلح توصیف میکند، دقیقاً همان لحظهای است که دروغ تاریخی درباره «جنگهای اخلاقی» دوباره تکرار میشود. درست مانند عراق، که حمله برای «مقابله با سلاحهای کشتار جمعی» بود – سلاحهایی که هرگز پیدا نشدند.
واژهها بیگناه نیستند.
وقتی بمباران را «کار کثیفِ مفید» مینامند، و زمان تجاوز را «زمان صلح» میخوانند، ما نه فقط با خشونت، بلکه با مهندسی افکار روبهرو هستیم.
بمب همیشه خطرناک است.
اما خطرناکتر، بمبی است که با زبان ساخته میشود.وقتی زبانملکطلق توست پس دروغ وجود خارجی ندارد و زبان خود خواسته معنی خودخواسته و لاجرم تطهیرکننده هرچیزی است.
زبان سیاستمداران، کشتار غیرنظامیان را پاکیزه میکند. جنگ را صلح مینامد. تجاوز را پیشگیری جلوه میدهد. این خطرناکترین شکل قدرت است: بمبی که با واژه ساخته میشود.
از عراق تا غزه، از افغانستان تا ایران، الگوریتم یکیست:
-کاربردهای جدیدی برای واژههایی مثل «قانون، امنیت، صلح»
ما باید این زبان را بشناسیم نه برای مناقشه بر سر فردو یا نطنز و یا آنچه در این روزها دامنگیر ملت ایران است برای آشنایی با لغتنامهای که منبعد واژه واژه آن دستور العملی برای برنامههای بعدی مولفانش برای ماست از دموکراسی تا آزادی ...
@sahandiranmehr
#کار_کثیف #زمان_صلح
@akhalaji
🔷 تجاوز در لباس جنگ پیش دستانه
🖌️جواد حیدری | استاد علوم سیاسی
🔹در این جستار، به بررسی مفهوم مداخله نظامی و جنگ پیشدستانه در پی تجاوز اسرائیل به ایران در بامداد ۲۳ خردادماه میپردازم.
🔹اسرائیل این اقدام را «جنگ پیشدستانه» نامیده است. مداخله نظامی در سیاست بینالملل پدیدهای آشنا و در عین حال تلخ و تأملبرانگیز است که معمولاً با دو توجیه اصلی صورت میگیرد: مداخله بشردوستانه و جنگ پیشدستانه.
🔹در این متن، با تکیه بر دیدگاههای سی. ای. جی. کودی (C. A. J. Coady)، این دو توجیه تحلیل میشوند و درنهایت موضعی در برابر این تجاوز پیشنهاد میشود.
🔹مداخلهی بشردوستانه: توجیهی اخلاقی با چالشهای فراوان
🔹مفهوم و جذابیت اولیه: مداخلهی بشردوستانه در نگاه اول ایدهای قوی و قابل دفاع بهنظر میرسد. زمانی که بخشی از جمعیت یک کشور در معرض نسلکشی، بردگی یا آزار شدید توسط دولت خود قرار دارد، منطقی است که نیروهای خارجی برای جلوگیری از این جنایات وارد عمل شوند. اگر قربانیان بتوانند از خود دفاع کنند، حق دارند این کار را انجام دهند؛ پس چرا دیگران نباید به کمک آنها بیایند؟ نمونهی بارز این موضوع، نسلکشی روانداست که عدم مداخله سازمان ملل در آن، کوفی عنان را وادار به عذرخواهی کرد و منجر به توسعهی دکترین «مسئولیت حفاظت»(RtoP) شد. البته مداخله نظامی تنها بخشی از این دکترین است و شاید مهمترین بخش آن نباشد.
🔹تحول تاریخی و چالش حاکمیت: در گذشته، برخی فیلسوفان معتقد بودند جنگ میتواند برای اصلاح ظلمهای بزرگ، حتی بدون تجاوز مستقیم، توجیه شود. اما پس از جنگ جهانی دوم، ایدهی دفاع از خود بهعنوان تنها توجیه مشروع جنگ غالب شد و جنگهای تهاجمی محکوم شدند. این تغییر، مفهوم حاکمیت ملی (حق هر کشور برای اداره امور خود بدون دخالت خارجی) را بهعنوان پایهای برای صلح تقویت کرد. با این حال، برخی استدلال میکنند که حاکمیت باید مشروط به رعایت حقوق بشر باشد؛ یعنی اگر دولتی این حقوق را نقض کند، از حمایت بینالمللی محروم میشود.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
hammihanonline.ir
#جنگ_پیشدستانه #مداخله_بشردوستانه
@akhalaji
🔷چین؛ بازنده بزرگ!
✍🏻یدالله کریمیپور
فهمیدن این که حمله اسرائیل و آمریکا به ایران در پس پرده با هدف تضعیف چین و منزوی کردنش انجام می شود، خیلی سخت نیست. پیشتر با تغییر رژیم دیکتاتوری سوریه، به ظاهر "شرا" فرماندار دست نشانده ترکیه در دمشق شد. ولی وی در واقع مطیع همه جانبه بریتانیا و ایالات متحده است. چنانکه پس از فروپاشی اسد، آمریکا و اروپا، یکجا و بیدرنگ همه تحریم ها علیه سوریه را زدودند. پیشتر نیز کار لبنان و حزب الله به پایان رسیده بود.
البته دست ترکیه، به ویژه کمپانی های ساخت و ساز، انرژی، تسلیحاتی، نساجی، غذا و داروی این قدرت نوظهور در سوریه باز شد، ولی افسار دمشق در نهایت در اختیار واشنگتن، لندن، آنکارا و تل آویو خواهد ماند. هم چنین محاسبه دولت حزب عدالت و توسعه (AKP) مبنی بر باز شدن دست ترکیه در سوریه، پس از درهم شکستن نفوذ ایران درست است، ولی در پس پرده این فروپاشی مقاصد نهایی دیگری نهفته است.
معلوم بود که در پی شکسته شدن سدهای لبنان و سوریه و ایضا غزه، ایران هدف بعدی خواهد بود. در واقع درک نکردن این که پشت این حمله، دستگاه اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا قرار دارد، ساده لوحی تفسیری است.
بالاخره هم، شمشیر ترامپ علیه جمهوری اسلامی از رو کشیده شد و بامداد یکم تیرماه(۲۲ جون)، آمریکا در حمله به ایران عملا به اسرائیل پیوست. بی آن که کاری به نتیجه این نبرد داشته باشم و بی آن که بخواهم در باره پیامدهای این حملات برای ایران، جمهوری اسلامی و ملت ایران، داوری کنم، دو پیامد بزرگ و جهانی چرخه عملیات سلسله وار اسرائیل- آمریکا-ترکیه و بریتانیا طی چندماه گذشته علیه لبنان، سوریه و جمهوری اسلامی را به گمان خود بازگو می کنم:
۱- با این سری عملیات، جمهوری خلق چین خاورمیانه و خلیج فارس را از دست داد. این نخستین شکست بزرگ و میدانی پکن پس از ورود ترامپ به کاخ سفید است؛
۲- روسیه نیز پس از دست دادن قفقاز جنوبی در رویارویی با مجموعه ترکیه، امریکا، بریتانیا و بیطرف ماندن مسکو در قبال از دست رفتن سوریه و اینک حمله مشترک اسرائیل-آمریکا به جمهوری اسلامی، کم کم می رود تا دستش از خاورمیانه و خلیج فارس قطع شده و در حاشیه قرار گیرد.
برنامه غرب آن است که با پیوستن احتمالی همه جانبه ایران به اردوگاه غرب، پس از سوریه و لبنان و متعاقب آن عراق، هدف چیرگی همه جانبه بر خاورمیانه تکمیل شده و چین و روسیه در گوشه رینگ قرار گیرند.
@karimipour_k
#چین #بازنده_بزرگ
@akhalaji
🔷سلامتی سه تن: ناموس و رفیق و وطن!
✍روزبه کردونی
ناموس فقط خانواده نیست؛
ناموس یعنی آن چیزی که هرگز نمیگذاری کسی به آن دستدرازی کند؛ یعنی ایران من.
رفیق، فقط کسی نیست که با او بخندی؛
رفیق یعنی آنکه در روزهای سخت هم کنارت بایستد و پشتت باشد.
و وطن؟
وطن یعنی خانه، یعنی خاطره، یعنی کودکی و نوجوانی؛ یعنی غم و شادی، پیروزی و شکست؛ یعنی بحران و طوفان.
طوفانهایی که بیتردید ما را قویتر میسازند.
امروز، ایرانِ ما - ناموس و وطن ما - درگیر جنگی است نابرابر.
جنگی که ناجوانمردانه بر ما تحمیل شده،
و هدف آن، چیزی نیست جز نابودی وطن و آوارگی اهالی این سرزمین.
تاریخ ایران را همیشه ما مردم عادی ساختهایم.
شاید روایتها را دیگران نوشته باشند، اما حقیقت این سرزمین، تاریخ همهٔ ما مردم معمولی است.
امروز، روز ما مردم است.
روزِ کنار هم بودن،
روزِ رفاقت،
روزِ شنیدن و همدلی،
روزِ بخشیدن و پناهِ یکدیگر بودن،
روزِ زندگی کردن کنار هم
و حمایت از سربازان وطن- همهٔ آنها که امروز،
مدافعِ حیثیت، غرور، و کیان ما هستند.
نام ایران بر دیوار خانهٔ ماست.
اگر دیوار را هم خراب کنند،
نام ایران میماند - که فردا، بلند برآید آفتاب
@chandsanieh_news
#تجاوز #ناموس #رفیق #وطن
@akhalaji
🔷ایران و قضیه ایران!
🔹مردم همراه هستند، اکنون نوبت نظام است؛ از تلویزیون آغاز کنید.
✍🏻محمدرضا جوادی یگانه
مرز باریکی است میان ماندن و سقوط ایران، همین ایرانی که چندین سده است، لااقل از صفویه تاکنون، مانده است؛ ایران نوینی که شاه اسماعیل از نو ایجادش کرد و آغامحمدخان قاجار دوباره جمعش کرد و رضاشاه امنیت را دوباره به آن بازگرداند و در نیم قرن اخیر، تلاش شد نقشآفرینی منطقهای ایران هم افزایش یابد و انقلاب امام خمینی هم استقلالخواهی و شجاعت آحاد مردم را به ویژه در جنگ تحمیلی تقویت کرد.
ایران کنونی محصول تلاش پیوسته همه اهل قلم و اهل شمشیر و نهادهای مدنی و دینی ایران در چهار سده اخیر است.
کوچک شدن و تجزیه ایران، یا بیدفاع بودن آسمان و زمین ایران در برابر حملات همسایگان و دشمنان ایران، به معنای سقوط ایران است. ایرانی که هم در درازنای تاریخ دچار تنهایی استراتژیک بوده و هم از لحاظ ایدئولوژیک امروزه هیچ متحدی ندارد.
زمانهایی ایرانیان تصمیم درست گرفتند، مانند زمانی که با فاتح تهران و ناقض انقلاب مشروطه دست همکاری صادقانه دادند تا ایران ساخته شود، هر چند به شیوه آمرانه. و زمانهایی تصمیم نادرست گرفتند، مانند زمانی که در دوره مروانیان، دفاتر مالیاتی ایران را از پهلوی به عربی برگرداندند و اعراب را برای چند سده بر ایران مسلط کردند.
اکنون نیز با تهاجم اسراییل، که بر اساس تهاجمهای قبلی او میدانیم که به تدریج نابودی همه زیرساختهای ایران در برخواهد گرفت، «ایران، ایرانیان و حکومت ایران» سرنوشت واحدی پیدا کردهاند.
دلیل رسیدن به وضع موجود هر چه که باشد، مهم آن است که اکنون لحظه تصمیم ایرانیان رسیده، که فارغ از موافقت یا مخالفت با حکومت، یا موافق تهاجم اسرائیل باشند یا نباشند؛ نقطه میانی ندارد.
یا ایران میماند یا میرود.
درک تاریخی ایرانیان داخل کشور از موقعیت خطیر ایران، باعث شد تا علیرغم همه دلگیریهایی که دارند و برخوردهایی که با آنها شده، در این موقعیت صفر و یکی، ایران را انتخاب کنند نه اسرائیل.
شگفتانگیز است این فهم، موجب آن به قول اسلامی ندوشن «شکیبایی در مصائب» بوده یا درک از شدت خطر، یا تجربه تاریخی ناامنی و دولتمرگی، هر چه باشد، این فهم منجر به همبستگی ملی شده است.
اما لازم است نظام سیاسی نیز به این انسجام نوپدید پاسخ دهد و فرصتی به دست بهانهجویان ندهد که مردم معترض را از حمایت همگانی از نظام منصرف کند. به همین دلیل باید آنکه مردم را به تکرار تابستان ۶۷ تهدید میکند، را به مثابه یک خطر دید، خطر جدی برای انسجام اجتماعی.
اکنون هر که در ایران است، و گرای تاسیسات ایران را به اسرائیل نمیدهد، خودی است. و باید اجازه داده شود تا به منطق و روایت خودش، و به شیوه و نماد مطلوب خودش از ایران دفاع کند و اسرائیل را محکوم کند.
هر کس داخل ایران حمله اسرائیل را بیاماواگر محکوم میکند، بیچونوچرا مدافع واقعی ایران است. ایرانیان خارج از کشور هم خودی هستند و علاقمند ایران. فقط این مارپیچ سکوت باید شکسته شود و آنها باور کنند که همه ایرانیان داخل مخالف اسراییل هستند. آن وقت آنها هم در حمایت از ایران به خیابان خواهند آمد.
مردم ایران همراهی خود را نشان دادند، اکنون نوبت نظام سیاسی است که نشان دهد خطیر بودن مساله را درک کرده و سیاستی تازه در پیش گرفته.
برای شروع مساله، همگام با مقاومت و در کنار روشهای دیپلماتیک، درهای تلویزیون را بگشایید. چهرههایی را دعوت کنید که تاکنون علیهشان برنامه میساختید. خواهید دید آنها با منطقی کمترشناختهشده برای صداوسیما، مردم و به ویژه ایرانیان خارج از کشور را که هنوز در تردید انتخاب هستند، از ابهام میرهانند و به سمت دفاع بیقیدوشرط از ایران متمایل میکنند.
به ایرانیان اعتماد کنید.
منبع : پایگاه خبری جماران ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ (اینجا)
#نوبت_نظام #شکستن_مارپیچ_سکوت
@akhalaji
🔷 مذاکره با اروپاییها تحقیر ترامپ است!
✍️ محمدرضا اسلامی
🔵 دیپلماسی به معنی مذاکره نیست. دیپلماسی «صرفا» به مفهوم شکلدادن به توافق هم نیست؛ بلکه مهمترین کارکرد دیپلماسی «جلوگیری» از شکلگیریِ «توافقها» علیه شماست.
🔵 هدف از دیپلماسی «مذاکره» نیست، بلکه هدف اصلی این است که نگذارد کشورهای مختلف علیه کشور تو به یک توافق/ائتلاف برسند. به بیان دیگر، کارکرد دیپلماسی این است که نگذارد «ائتلاف علیهکشورت» شکل بگیرد.
🔵 دیروز (جمعه ۲۰ ژوئن/۳۰خرداد) دکتر عراقچی با نمایندگان کشورهای اروپایی (اعضای تروئیکا و نماینده اتحادیه اروپا) دیدار داشته است. در شرایط فعلی این یک اشتباه راهبردی است. گفتگو با اروپاییها در ادامهٔ جریانِ تحقیر ترامپ است. این کار ارسال سیگنال و این پیام به ترامپ است که ما تو را نادیده میگیریم. اشتباه بودنِ این راهبرد از آن جهت است که در «این زمان مشخص» تحقیر ترامپ صرفا به سود نتانیاهو است. عملا نتانیاهو به دنبال این است که بتواند از «ترامپ مُردد» یک «ترامپ مصمّم» به جنگ با ایران شکل بدهد. دیپلماسی ایرانی باید با هوشمندی این فرصت را از نتانیاهو سلب کند.
🔵 به گزارش واشنگتنپست (لینک) در حال حاضر نبرد شدیدی (Battle) در حلقه داخلی ترامپ بین طرفداران و مخالفان حمله آمریکا به ایران در جریان است.
عنوان مقاله واشنگتن پست:
Conflict in Mideast causes battle within MAGA ranks — stay out or fight?
در مقطع زمانی کنونی، ایران نباید از موضع ضعف مذاکره کند ولی همزمان ایران نباید در جهت «شکلگیری انسجام» بین نتانیاهو و ترامپ حرکت کند. ایران باید از این دودستگی و شکافِ شدید میان تیم ترامپ حداکثر حُسن استفاده را بکند. امثال تد کروز موافق حمله به ایران و امثال استیو بانن یا Tulsi Gabbard (مدیر اطلاعات ملی) مخالف حمله به ایران هستند.
دکتر عارف باید با جی.دی. ونس تماس بگیرد و در جهت کاستن از زهر موافقان جنگ بکوشد. عارف نباید نگران جایگاه اداری خود باشد. عارف حتی اگر بعد این کار پست و جایگاه دولتی خود را هم از دست بدهد ولی به خاطر ایران باید بکوشد که فرآیند تحقیر ترامپ و سمّ نتانیاهو را خنثی کند.
(ویدئوی زیر را ملاحظه کنید- مهم. جمعه ۲۰ ژوئن)🔻
🔵 ایران توانسته انسجام داخلی را پس از جنگ حفظ کند، و این بر خلاف انتظار نتانیاهو است. او گمان میکرد که مردم ایران بلافاصله بعد از شروع جنگ در جهت مسیری که اسرائیل میخواهد حرکت خواهندکرد. او مردم ایران را نشناخته بود. ایران نهتنها انسجام داخلی را حفظ کرده بلکه ضربههای جدی به مرکز تلآویو هم وارد کرده است. اکنون و در این شرایط جدید نتانیاهو به تنهایی نمیتواند این Mess and trouble (آشفتگی و دردسر) را جمع کند. او نیازمند این است که پای ترامپ را هم به وسط ماجرا بکشد. اکنون که شیپور جنگ جدی شده، او شدیدا نیازمند «امکانات ارتش ایالاتمتحده» است. اکنون دیپلماسیِ فعال ایرانی باید بتواند خلاف جهت خواسته نتانیاهو و در جهت تقویت تیم مخالف او عمل کند.
دیپلماسی باید بتواند از فرصتها در کوتاهترین زمان ممکن بهرهبرداری کند. خطاهای راهبردی اکنون جایز نیست.
/channel/solseghalam/2544
#دیپلماسی #تحقیر_ترامپ
@akhalaji
🔷در ستایش داوری اخلاقی و هنجاری!
✍🏻احمد بستانی
سالها کار آکادمیک به من آموخته است از صدور احکام قاطع و حق به جانب خودداری کنم، نه تنها در اظهارنظرهای دانشگاهی و علمی بلکه حتی در امور مربوط به حیات اجتماعی و سیاسی.
ازسوی دیگر، هرگز علاقه ای به گفتمان "خدمت و خیانت" نداشته ام و به سادگی کسی را خائن نمیپندارم. به همین دلیل بسیاری از مدافعان حملات اسراییل به ایران را به هیچ وجه خائن و نادان نمیدانم و میدانم که برای خود استدلالهایی دارند.
اما این روزها سوالی ذهنم را مشغول کرده است و دوست دارم از این هموطنان بپرسم: تا کجا اقدامات اسراییل را روا میدانید و ازکجا به بعد را با خط قرمزی در ذهن خود ممنوع کرده اید؟
دیدم استادی نوشته بود: "بعضی چیزها به یک قیمتی میاززند، بعضی چیزها به هر قیمتی."
اگر این منطق را بپذیریم، آیا مثلا ده هزار غیرنظامی ایرانی کشته شوند ارزش دارد؟ ایا اگر اسراییل برای دستیابی به منافع خود به تهران بمب اتمی بزند می ارزد؟ آیا اگر اسراییل منافعش ایجاب کند و ایران را تجزیه کند یا جنگ داخلی خونین راه بیاندازد ارزشش را دارد که نظام سیاسی کشور عوض شود؟
اینها فقط سوالاتی هستند که به گمانم هر کسی ذرهای با حملات اسراییل همدلی دارد و بدان امید بسته است باید از خود بپرسد و برای آنها پاسخی داشته باشد. این پاسخ البته واقعیت میدان را عوض نمیکند ولی قضاوت اخلاقی و هنجاری همواره ضروری است و درنهایت سخنان، مواضع و کنشهای ما را تعین میبخشد.
@DrBostani
#داوری_اخلاقی #داوری_هنجاری
@akhalaji
🔷سرابهای پس از طوفان!
✍🏻سیدعلیرضا بهبهانی
گاهی تاریخ، پیش از آنکه تکرار شود، هشدار میدهد. اما فقط گوشهایی که به جای طبلهای بیرون، با وجدانِ درون میشنوند، آن هشدار را میفهمند.
روزی که صهیونیستها، خاک فلسطین را به قدمهای آهنین خود آلوده کردند، این ورود با توپ و تانک نبود؛ با چمدان و سند و سرمایه بود. بعضیها گفتند نترسید، میخواهند بسازند، نه بسوزانند. برخی روشنفکرنماها باور کردند: گفتند با اسرائیل میشود خاورمیانه را ساخت، نه سوزاند. اما تاریخ چیز دیگری نوشت. امروز، آنکه باخته، فقط کشتهشدگان نیستند؛ حتی آنهایی که خیال دوستی با دشمن داشتند، در نهایت یا بیخانماناند، یا پناهنده، یا فراموششده. زمینها، آوارهها، و حتی استخوانها نیز دیگر متعلق به خودشان نیست. دشمن وقتی وارد شود، حتی خاطره را از تو میگیرد.
امروز بخشی از جامعه، در میان خشم از کاستیها و رنج از ناکارآمدیها، دل به سرابی بستهاند: «فردای بدون جمهوری اسلامی». اما مسئله این نیست که حکومت بماند یا نماند؛ مسئله این است که اگر رفت، چه چیزی بهجایش خواهد آمد؟ آیا کسی حق دارد برای آینده یک ملت، فقط نفرت را سرمایه کند و عقل را به کناری نهد؟
بیایید با عقل سخن بگوییم؛ با زبان آینده.
سناریوی اول: دخالت خارجی
اگر این حکومت با ورود بازیگران خارجی فروبپاشد، ما با چه مواجه میشویم؟
نخست، ناامنی گسترده؛ چرا که میلیونها ایرانیِ حامی وضع موجود (بهدرستی یا نادرستیاش کار نداریم) نه امکان مهاجرت دارند، نه در نظم جدید، جایی. درنتیجه، جنگ شهری، ترورها، درگیریهای چریکی و انتحاری، و بازتولید خشونت تا سالها ادامه خواهد یافت. این یعنی تهنشین شدن کشور در مرداب یک جنگ داخلی بیپایان.
در این سناریو، ممکن است فردی مانند رضا پهلوی (واقعا امیدوارم چنین نشود) را موقتاً بهعنوان دولت موقت مطرح کنند. اما این هم دو مسیر دارد:
• یا او با نیت برگزاری انتخابات میآید و عملاً با سیستم پیچیده و مقاوم اداری ایران مواجه شده و فلج میشود؛
• یا میماند، اما انتخابات را به تعویق میاندازد، چون «امنیت نیست»؛ و این یعنی بازگشت به دیکتاتوری، اینبار با شعارهای مدرن.
و اگر در نهایت انتخابات برگزار شود، دوباره دو حالت داریم:
• یک شخصیت خارجی (مهاجر سالهای دور) رأی میآورد؛ اما نهادهای ایرانی را نمیشناسد و در ساختار اداری، با دیوارهایی مواجه میشود که حتی از دیوار چین هم بلندترند؛ (مدیریت در ایران با ساختار فرهنگی ایرانی برای کسانی که با فاند گرفتن فعال سیاسی بوده اند فرق دارد).
• یا یک شخصیت داخلی بیتجربه پیروز میشود که در برابر فشارهای اقتصادی، گروههای مسلح، و بازیگران خارجی، ظرف چند ماه تحلیل میرود.
در همه این حالات، یک نقطه مشترک وجود دارد: غرامت. اسرائیل و متحدانش، پس از جنگ، ایران را به پرداخت میلیاردها دلار برای بازسازی خودشان مجبور میکنند. همین میشود که سالها نه بودجه عمرانی خواهیم داشت، نه نفس برای توسعه.
سناریوی دوم: دولت نظامی داخلی
فرض کنیم که نیروهای نظامی داخلی در شرایط فروپاشی، حکومت را در دست گیرند. باز هم غرامت جنگ باقیست، باز هم اقتصاد درهمشکسته و تحریمها پابرجا هستند. تنها مزیت نسبی این سناریو، آشنایی نسبی این گروهها با ساختار کشور است. اما اگر در ادامه از برگزاری انتخابات آزاد خودداری کنند، کشور وارد یک چرخهی جدید اقتدارگرایی میشود؛ از نوع بیریشهاش.
اما اگر یک قدرت مسئول در این سناریو، واقعاً به اصلاح فکر کند و مسیر اصلاحات واقعی را بگشاید، ممکن است بتواند در بلندمدت، کشور را از بحران نجات دهد. هرچند این مسیر، با هزینههای سنگینی همراه خواهد بود.
نتیجه: ایران در همه سناریوها، بازنده جنگ خواهد بود اگر …
اگر امروز ایران پایان این جنگ را خود ننویسد، در همه حالتها، بازندهی میدان خواهد بود.
همانطور که آینده بدون طراحی، همیشه به نفع بیگانگان رقم میخورد.
به همین دلیل است که من از ماندن جمهوری اسلامی ایران با تمام نقدهایم،طرفداری میکنم.
ایران باید این جنگ را پیروز شود، به هر طریق ممکن؛ نه بهخاطر یک نظام سیاسی، بلکه برای اینکه میز تصمیمسازی در تهران باقی بماند، نه تلآویو. اگر ایران پیروز شود، آنگاه باید درِ اصلاحات را خود بگشاید. حکومتی که خود اصلاح نکند، مردمش را به سرابها سوق میدهد و این خطرناک است.
اما اصلاح، اگر در سایهی امنیت و اقتدار ملی باشد، به ثمر مینشیند. فقط در این صورت است که هم وطن میماند، هم امید.
و توصیه نهایی این محصل همیشگی توسعه:
سرنوشت سرزمینها را نه شعارها تعیین میکنند، نه انتقامها؛ بلکه عقلهای دوراندیش. اگر از امروز، هر ایرانی در هر سویی که ایستاده، بداند که فردا، نه جای شعار، که وقت حساب خواهد بود، شاید تاریخ، این بار خود را تکرار نکند.
/channel/ofoghiran1416
#سراب #طوفان #سناریوهای_جنگ
@akhalaji
🔷حرف روز دوازدهم
✍🏻سهند ایرانمهر
ارنست رنان، متفکر فرانسوی، در سخنرانی مشهور خود در سوربن (۱۸۸۲) با عنوان «ملت چیست؟» میگوید:
«یک ملت بیش از آنکه با خاطرات افتخارآمیز ساخته شود، با فراموشی خشونتها و خطاهای گذشتهاش زنده میماند. وحدت ملی یعنی توانایی در به اشتراک گذاشتن فراموشیها و اصلاح گذشته.»
🔷صلح مسلح چگونه به دست میآید؟
✍🏻صلاحالدین خدیو
مقایسەی درگیری چهار روزەی هند و پاکستان با جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل که به فاصلەی کوتاهی از یکدیگر رخ دادند، قابل تامل و درس آموز است.
در مورد اول دو قدرت اتمی با ملاحظەی کسب دستاوردهای سیاسی و احیا و بسط توان بازدارندگی و البته با ملاحظەی حد زیادی از خویشتن داری به مصاف یکدیگر رفتند. در حالیکە هدف اسرائیل کسب یک امتیاز استراتژیک از طریق امحا یا به عقب راندن برنامه و ظرفیت های هسته ای ایران بود.
علیرغم این تفاوت ها، هواپایه بودن جنگ ویژگی مشترک هر دو درگیری بود. امری که خصیصەی اصلی نبردهای کنونی و آینده است. نکتەی کانونی جنگ اول، موفقیت پاکستان در حفاظت از آسمان و سرنگونی چهار الی 6 فروند جنگندەی پیشرفتەی رافائل فرانسوی و تعدادی هواگرد روسی بود. این موفقیت که به یمن جنگندەی j-10 پنهانکار ساخت چین بدست آمد، پاکستان را قادر ساخت تا به موازنەی هوایی در برابر ارتش بزرگ و قوی تر هند دست یابد.
هند همکاری های تنگاتنگ دفاعی با اسرائیل دارد و از این رهگذر به فن آوری های نظامی پیشرفته دسترسی دارد.
موفقیت پاکستان دو حقیقت مهم نظامی و سیاسی را برملا ساخت. از حیث نظامی دهه هاست که دفاع از آسمان کشور و ایجاد بازدارندگی صرفا متکی به دفاع زمین پایه نیست. بلکه نیروی هوایی سهم مهم تری در مقابله با پرنده ها و ریزپرنده ها اعم از جنگنده و پهپاد بر عهده دارد. نتیجه گیری سیاسی از این هم مهم تر است. چرا روسیه و چین به عنوان اصلی ترین متحدان ایران در صحنەی جهانی تاکنون حاضر نشدەاند جنگندە های سوخو و یا اژدهای پرندەی چینی را به ایران بدهند.
به ظن قوی دخالت ایران در جنگ اوکراین که هزینه های زیادی بر دوش آن گذاشت و در بحرانی شدن پروندەی هسته ای موثر بود، به امید دریافت جنگنده های سوخو و احیای نیروی هوایی قدیمی ایران صورت گرفت. امری که روسیه از آن خودداری کرد و احتمالا چین هم به همین سیاق عمل نموده است.
پاسخ این معما در سیاست خارجی ایران و رهیافت های آرمانی و ایدئولوژیک آن نهفته است. سیاستی که بر مبنای دیدگاه های جنگ سرد و ایدئولوژی های سیاسی محبوب دهەی شصت و هفتاد میلادی، نگاهی الهیاتی به استقلال و عدم وابستگی و تعهد به آرمان فلسطین دارد.
اقتصاد و ارتباطات سیاسی در جهان امروز بسیار بیشتر از گذشته در هم تنیده و بهم مرتبط است. چین و روسیه هر دو روابطی پیجیده و متنوع با اسرائیل دارند. برای چین که با نوعی سردی روابط با آمریکا و اروپا دست و پنجه نرم می کند، روابط حسنه با تل آویو به معنای حفظ سرپل تماس با فن آوری فوق پیشرفتەی غربی و تداوم جهت گیری اقتصاد محور آن در جهان است.
روابط روسیه و اسرائیل از این هم پیچیده تر و نزدیک تر است. توصیف اسرائیل به عنوان کشوری روس زبان در اثنای جنگ با ایران، پرده از پیوند صمیمانەی دو کشور برداشت. روسیه که با انزوا و تحریم از سوی جهان غربی روبروست، بیش از پیش به بازماندن پنجرەی اسرائیل به روی خود چشم دوخته و از تهاتر سیاسی با آن در پزونده های گوناگون سود می برد.
با این اوصاف سیاست خارجی منزوی ایران که گروگان تجدیدنظر خواهی رمانتیک در نظم بین المللی شده، ظرفیت های اندکی برای بهره گیری از فرصت های سیاسی جهان متنوع و درهم تنیدەی کنونی در اختیار دارد. چین و روسیه و هند و ترکیه و برزیل و ... و ...قدرت های نوطهوری هستند که در مواردی نظم غربی را به چالش می کشند ولی ناتوان از دگرگونی در یک واقعیت ژئوپلتیک پانصد ساله هستند. دیدگاه های آرمانی و خالی از منطق ژئوپولتیک اغلب به صخرەی سخت واقعیت می خورد. در جهان امروز به زحمت می توان پدیدەای ناب، خالص و احیانا مطهر یافت.
پس از درگیری اخیر هند و پاکستان، دهلی نو بلافاصلە از روسیه خواست از تحویل موتور جنگندەی j به پاکستان خودداری کند. نسخەی پاکستانی این هواگرد بر خلاف برخی نسخه های چینی دارای موتور روسی است. اصل این جنگندەی چینی چند منظوره از این هم "حرامزادهتر" است! چه گفته می شود که کپیکاری از یک جنگندەی اسرائیلی بنام لاوی است و فناوری آن در دهەی نود از اسرائیل خریده شده است.
اسرائیل که در دهەی هشتاد اقتصادی کوچک و ارتشی ضعیف تر از اکنون داشت، به قصد صرفه جویی دنبال یک پرندەی مقرون به صرفه در کنار هواپیماهای پیشرفتەی خود بود.
به این منظور پشتیبانی مالی آمریکا را جلب کرد. پروژه در ادامه شاهد شکوفایی تکنولوژیک شد و آمریکا نگران از رقابت لاوی با F16 و حتی F18 فاند خود را قطع کرد. اسرائیل هم ناتوان از پشتیبانی مالی پروژه را متوقف و طرح اولیه را به چین فروخت.
با این تفاصیل چگونه می توان از چین و حتی پاکستان که در جنگ اخیر به لحاظ سیاسی جانب ایران را گرفت، انتظار کمکی موثر و عملی داشت؟
@sharname1
#صلح_مسلح
@akhalaji
🔷رهایی از سیاستهای جالب به واسطه جنگهای خاورمیانه
✍🏻توماس فریدمن
▪️نیویورک تایمز / ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
• اگر این جنگ خاورمیانه به پایان رسیده باشد، باید خود را برای سیاستهایی جالب آماده کرد
صمیمانه امیدوارم آتشبس میان ایران و اسرائیل پایدار بماند و به غزه نیز تعمیم یابد. نخست به این دلیل که پایان دادن به کشتارها از همه مهمتر است. اما دوم، به این دلیل که باور دارم این جنگ پس از پایان خود، بحثهایی بسیار ضروری را در ایران، اسرائیل و جامعه فلسطینیان به راه خواهد انداخت.
این بحثها قرار نیست بلافاصله پس از خاموش شدن سلاحها آغاز شوند؛ آن زمان، رهبران تمام کشورهایی که درگیر این جنگ بودند تلاش خواهند کرد تا به نوعی اعلام پیروزی کنند. اما همه حسی که در وجودم هست میگوید این بحثها روزی پس از «فردای» آن روز آغاز خواهند شد - زمانی که سیاستهای داخلی در هر یک از این جوامع فعال خواهند شد.
در میان فلسطینیان غزه، سؤالی که از رهبران شکستخورده حماس مطرح خواهد شد این است: «در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ دقیقاً به چه چیزی فکر میکردید؟ جنگی را با اسرائیل آغاز کردید - دشمنی با برتری نظامی مطلق - بیآنکه هیچ هدف نهاییای غیر از ویرانی داشته باشید؛ و همین باعث شد یهودیان هم در پاسخ، فقط به ویرانی فکر کنند. شما دهها هزار خانه و جان را قربانی کردید تا دل نسل جوان جهانی را در تیکتاک بهدست آورید، اما حالا دیگر چیزی به نام غزه وجود ندارد.»
در میان اسرائیلیها، سؤالی که از دولت رادیکال مذهبی-ملیگرای این کشور مطرح خواهد شد، از سوی بخشهای عمدتاً سکولار جامعه - خلبانان نیروی هوایی، جنگاوران سایبری، فناوران، دانشمندان، طراحان سلاح و مأموران موساد، یعنی کسانی که در واقع حماس، حزبالله و ایران را شکست دادند - این خواهد بود: «میخواهید ما را به کجا ببرید؟ ما بودیم که این جنگ را بردیم و اجازه نخواهیم داد از این پیروزی برای بردن انتخابات بعدی و اجرای برنامهتان برای درهمکوبیدن دیوان عالی، الحاق کرانه باختری، معافکردن افراطیون مذهبی از خدمت نظامی و ساختن اسرائیلی مطرود استفاده کنید؛ اسرائیلی که فرزندان ما دیگر نخواهند خواست در آن زندگی کنند. هرگز.»
و در میان ایرانیان، پرسشی که قطعاً از رهبران روحانی و سپاه فاسد مطرح خواهد شد این است: «میلیاردها دلار خرج کردید تا بمب اتمی بسازید و اسرائیل را تهدید کنید و لبنان، سوریه، عراق و یمن را از راه دور کنترل کنید. اما جنگ را به کشور ما کشاندید - خانوادههای ما مجبور شدند از تهران بگریزند و ژنرالهایمان در رختخوابشان با پهپادهای اسرائیلی کشته شدند. در مقابل، تنها کاری که کردید این بود که چند ساختمان را در اسرائیل خراب و چند غیرنظامی را بکشید؛ و وقتی دونالد ترامپ به سه تأسیسات کلیدی هستهایمان حمله کرد، پاسختان فقط یک نمایش بیخطر نور و صدا بر فراز یک پایگاه آمریکایی در قطر بود. شما ببر کاغذی بودید که فقط بلد بودید از فناوری برای سرکوب مردم خودمان استفاده کنید. در این میان، تمدن بزرگ ایرانی ما فقیر، درهمشکسته و فرسنگها عقبمانده از جهان شده است.»
شاید این بحثها یکشبه آغاز نشوند، اما تمام وجودم میگوید که در راهاند. چون ما هرگز در این منطقه جنگی مانند این نداشتهایم. یعنی جنگی که در آن، حماس، حزبالله، ایران و اسرائیل، همگی تحت رهبری ملیگرایان مذهبیای قرار دارند که گمان میکنند خدا در کنار آنهاست. جنگی که در آن، اسرائیل پس از آنکه توسط نیروهای حماس تحقیر شد - نیروهایی که در یک روز بیش از هر روز دیگری از زمان هولوکاست یهودیان را کشتند - نوار غزه را به منطقهای غیرقابل سکونت تبدیل کرد. جنگی که در آن، اسرائیل موفق شد حزبالله را بهعنوان یک نیروی سیاسی در لبنان و سوریه سرنگون و تا حد زیادی نابود کند - جریانی که از دهه ۱۹۸۰، بهعنوان نیروی نیابتی ایران، به سرکوب جوانههای دموکراسی در منطقه کمک کرده بود. جنگی که طی آن، تأسیسات کلیدی برنامه هستهای ایران توسط رئیسجمهور ایالات متحده بمباران شد - امری که ملاهای ایرانی هرگز تصور نمیکردند به وقوع بپیوندد.
بهطور خلاصه:
همه طرفها تا انتها پیش رفتند، و از مرزهای روانی و نظامی عبور کردند که هرگز تصور نمیکردیم روزی شکسته شوند. اگر اکنون -یا خیلی زود- متوقف نشوند، همه آنها به مقصدی خواهند رسید که چیزی جز «جنگی بیپایان» نخواهد بود - جنگی که در آن، همهجا، همهکس، در تمام زمانها درگیر خواهند بود، و هیچچیز و هیچکس از آسیب در امان نخواهد ماند.
به همین دلایل، قانع شدهام که بحثهایی درونی و بسیار بزرگ در راهاند - اگر واقعاً جنگها متوقف شوند.
#پایان_جنگ #تحول_سیاست_داخلی
@akhalaji
ادامه یادداشت 👇👇👇
🔷آیا جنگ تمام شد؟
🖊️شورای سردبیری
پرسش این روزهای بسیاری از شهروندان این است که آیا جنگ اخیر ایران به طرفیت اسرائیل و ایالات متحده تمام شد؟ آیا میتوانند آسوده باشند؟
تاریخ و تجربه ایران به این پرسش پاسخی نسبی میدهد و میتواند خیال را تا حد زیادی راحت کند: بله، تمام شد و ایرانیان بعد از هر شکست مدتی محتاط و عاقل و سازنده میشوند! این را میتوان از تاریخ دو قرن اخیر ایران استخراج کرد.
در عصر جدید، یعنی قرن نوزده و بیست و این ربع قرن اخیر که حدود دویست سال میشود، حکومتهای ایران پنج جنگ عمده داشتهاند (مداخلاتی مثل ظفار و سوریه را جنگ حساب نکنیم) که در همه آنها شکست خوردهاند، فاصله جنگها، به طور متوسط حدود چهل سال است، در پی آنها تغییراتی بنیادین رخ داده است و کشور طریقی متفاوت در پیش گرفته است. تا آنجا که ما میدانیم، شکست در این جنگها سازنده و تغییر دهنده روش حکومتها و آغاز دوران نوین برای ایرانیان بوده است. این، کلیترین توصیف جنگ در دوقرن اخیر برای ایرانیان است.
اولین شکست ایران در عصر جدید، از روسیه در حدود دویست سال پیش بود که نام آن را جنگ اول ایران و روس گذاشتند. سپس هنوز نفسی تازه نکرده جنگ دوم ایران و روسیه رخ داد که از نظر موضوع و ماهیت با نخستین جنگ یکی بود و میتوان هردو را یک جنگ شمرد. در هر دو شکست خوردیم، هزینهاش را با خاک دادیم، و بعد از آن افکار جدید توسعهخواهانه و خواستهای سیاسی تازه پدید آمد و در نهایت به جنبش مشروطه خواهی و تحول اساسی مثبت در کشور ختم شد. یعنی نتیجه بد داشت، خوب هم داشت!
دومین شکست عمده، جنگ منتهی به واگذاری هرات بود که طی آن و جنگ متصل بعدیاش شکست خوردیم و افغانستان را به انگلستان واگذاشتیم. شکستی بود پرسشآفرین، ولی هم تثبیت مرزی مطمئن برای ایران به بار آورد، و هم در تضعیف نظام نادان و بدوی قاجاری تاثیر مثبت گذاشت، و مهمتر از آن بستری شد برای بازبینی موقعیت ایران در جهان، ارزیابی عقبماندگی، و تقویت افکار و ایدههای جدید که به پتانسیل جنبش مشروطیت افزود و شکلگیری دولت قانونمند در ایران از آنجا شروع شد.
جنگ شکست خورده بعدی برای ایرانیان از قوای متفقین در جنگ جهانی دوم بود که به اشغال ایران توسط بریتانیا و شوروی انجامید و به حکومت دیکتاتوری رضاخان پایان داد. شکست در این جنگ نیز پایهای شد برای بیداری بیشتر اجتماعی و خلق ایدههای جدید استقلالطلبانه منتهی به ملی شدن نفت و آشنایی ایرانیان با موجودیتی به نام دولت ملی. نیمی از امروزی بودن ایران امروز، حاصل آن شکست است.
شکست در جنگ با عراق نیز همان کیفیات عمومی را داشت. پایان دادن به توهمی که پیروزی انقلاب سال ۵۷ پدید آورده بود، و هشیاری تازه ملت و دولت در مورد نتایج شکستخوردگی ذاتی یک انقلاب! آن شکست، دولت پس از جنگ هاشمی رفسنجانی را به آغاز یک دوره از بازسازی، و تنظیم روابط با همسایگان واداشت و تنشهای مرزی را کم کرد. به ناکامی و با تحرکی سینهخیز، دریافتیم این جهانی نیست که در دهه پنجاه میپنداشتیم.
میتوان فرض قریب به واقعیت کرد که شکست در جنگ اخیر نیز همان نتایج شکستهای پیشین را خواهد داشت.: فاصله نفس تازه کردن متوسط با شکست پیشین داشته (حدود چهل سال)؛ باز کننده چشم شهروندان و به ویژه حکومت مستقر بوده؛ و میتوان انتظار داشت به تغییر بنیادین در سیاست خارجی کشور نیز منتهی بشود. دیروز، وزیر امور خارجه خیلی صریح از تغییر در سیاست خارجی کشور در آینده خبر داد. آشکار است حکومت این تغییر را به عنوان یک اجبار تاریخی پذیرفته و میتوان گفت در مرحله حرف بیعمل نخواهد ماند.
متکی بر تجربههای تاریخی، میتوان به جامعه اطمینان داد جنگ اخیر حتما تمام شده است و تغییراتی را در اوضاع پدید خواهد آورد: فاصلهای معقول با جنگ بعدی خواهیم داشت و کشور نفس تازه خواهد کرد، تغییر قطعی در سیاست خارجی رخ خواهد داد، تاثیراتی در نظام سیاست داخلی خواهد داشت، و دوران واقعبینی معمول دولتمردان ایرانی آغاز خواهد شد.
نکته منفی که میتوان برای سالهای بعد از این ذکر کرد، تمایل ذاتی حکومت به ایستایی و مقابله سرسختانهاش با تحولات اجتماعی است که به صورت تحجر و مقاومت در برابر مقدرات زمانه رخ میدهد و حاصل چسبندگی اعتقادات و باورهای مذهبی اجزای آن است. این مقاومت را، فشار هردم نوشونده جهان پسامدرن درهم خواهد شکست (اگر نشکند، حکومت درهم خواهد شکست) و چهره جامعه نو خواهد شد و افکار و ایدههای ملیگرایانهتری در آن رخنمون میشود. هزینه خواهد داشت، ولی رخ میدهد.
گردونه تاریخ ایران با آهنگی یکنواخت پیش میرود و تجربه و درس حاصل از شکستها را بر گاری خود تلنبار میکند.
برای آنها که فقط نگرانی و ترس از جنگ و باران بمب دارند میگوئیم که این جنگ دیگر تمام شد. آسوده بخوابید!
@jameeno
#پایان_جنگ #پنجمین_شکست
@akhalaji
🔷 ایران پس از آتشبس؛ ضرورت بازنگری در سیاست داخلی و خارجی
✍🏻محمد زهدی
با اعلام رسمی آتشبس میان ایران و اسرائیل، یکی از پرتنشترین و خطرناکترین فصلهای سیاست منطقهای به پایان رسید. جنگی که گرچه کوتاه بود، اما هزینههای انسانی، اقتصادی و دیپلماتیک سنگینی برای دو طرف – و البته منطقه – به همراه داشت. اکنون که سلاحها خاموش شدهاند و فضای بازاندیشی فراهم آمده، زمان آن است که ایران به طور جدی به بازنگری در سیاستهای داخلی و خارجی خود بپردازد. آیندهنگری، شجاعت در تغییر، و اولویتبخشی به منافع ملی بر پایه واقعگرایی، کلید عبور از این بحران و ساختن ایرانِ قدرتمند در جهان پساجنگ است.
در حوزه سیاست خارجی، نخستین تغییر باید در نوع نگاه ایران به تعاملات بینالمللی رخ دهد. استراتژی تقابلمحور که بر محور مقاومت و دشمنانگاری شکل گرفته، در جهان پیچیده و درهمتنیده امروز دیگر پاسخگو نیست. جنگ اخیر نشان داد که تقابل مستقیم با قدرتهای منطقهای و جهانی، بدون پشتوانه اقتصادی قوی و دیپلماسی مؤثر، تنها منجر به فرسایش منابع کشور و افزایش فشار بر مردم میشود. ایران باید به جای اتکا بر بلوکهای سیاسی محدود، به یک دیپلماسی متوازن و چندجانبهگرا رو بیاورد؛ رابطه با کشورهای همسایه باید از موضع حسن همجواری، احترام متقابل و همکاری اقتصادی تعریف شود، نه رقابت ایدئولوژیک و نفوذ نظامی.
از سوی دیگر، بازسازی اعتماد جهانی نسبت به ایران باید در اولویت قرار گیرد. این اعتماد نه تنها در گرو توقف مداخلات منطقهای، بلکه به شدت وابسته به شفافسازی در پروندههای حساسی چون برنامه هستهای و موشکی است. حضور فعالتر ایران در نهادهای بینالمللی و ایفای نقش سازنده در حل بحرانهای منطقهای میتواند تصویری متفاوت از تهران ارائه دهد. اگر ایران به جای بازیگر بحرانساز، به یک بازیگر مسئول و ثباتساز بدل شود، بازگشت سرمایه، کاهش تحریمها و رشد اقتصادی امکانپذیر خواهد شد.
در سطح سیاست داخلی، بزرگترین درس جنگ اخیر ضرورت تقویت انسجام ملی و بازتعریف رابطه حکومت با مردم است. بحرانها زمانی قابل مدیریتاند که بدنه اجتماعی پشتگرم به حاکمیت باشد؛ اما شکاف عمیق میان دولت و ملت، از اعتراضات اخیر تا نارضایتی اقتصادی گسترده، نشان میدهد که سرمایه اجتماعی نظام به شدت تحلیل رفته است. اصلاحات ساختاری در حوزه حکمرانی، آزادی رسانهها، به رسمیت شناختن صدای منتقدان، و گشودن فضا برای مشارکت جوانان و زنان، از الزامات امروز ایران است. مردم اگر احساس کنند سهمی واقعی در تصمیمگیری دارند، انگیزهای بیشتر برای دفاع از کشور خواهند داشت.
همچنین بازسازی اقتصاد ایران، که زیر فشار تحریم، فساد ساختاری، و ناکارآمدی مدیریتی به شدت آسیب دیده، نیازمند عبور از شعار و حرکت به سمت اصلاحات واقعی است. پایان جنگ فرصتی است برای تمرکز بر سیاستگذاری اقتصادی بر پایه شفافیت، تولید داخلی، و توسعه پایدار. نظام بانکی، نظام مالیاتی و فضای کسبوکار همگی نیازمند جراحی عمیقاند؛ و این بدون عزم سیاسی برای مقابله با فساد و رانت، ممکن نیست.
در نهایت، جنگ اخیر باید برای ایران به مثابه زنگ بیدارباشی باشد؛ که ادامه مسیر پیشین، جز انزوا، بحران و تهدید برای امنیت ملی ثمری ندارد. صلح نه صرفاً یک وضعیت، بلکه یک انتخاب استراتژیک است که باید در همه سطوح تصمیمگیری نهادینه شود. ایرانِ پس از آتشبس، اگر خواهان ثبات و توسعه است، باید هم در داخل و هم در خارج، خود را بازتعریف کند - با عقلانیت، شجاعت و آیندهنگری.
#بازنگری_سیاست_خارجی #عقلانیت #شجاعت #آیندهنگری
@akhalaji
🔹زندانیان غار افلاطون!
✅ در روزهای بدون اینترنت تهران احساس زندانیان غار افلاطون را داشتم. جماعتی که در غاری زندانیاند، مچ پاها و گردنشان به جایگاههایشان زنجیر شده و چاره ندارند جز اینکه به سایههای روی دیوار نگاه کنند و همانها را به عنوان حقیقت بپذیرند.
✅ خبرهای رسانههای داخلی عمدتا درمورد بیچارگی و زمینگیری اسرائیل است و اینکه چقدر مردم ایران «صددرصد» با هر چه رسانه ملی میگوید موافقند. همانطور که خبرهای رسانههای فارسیزبان خارجی درمورد زمینگیری ایران است و مردمی که جز ناله و نفرین حرفی ندارند و این لابد جزو خواص رسانه در جنگ است.
✅ روز حمله به ساختمان صداوسیما، موقعی که خانم سحر امامی، مجری شجاع تلویزیون روی آنتن بود، استثنائا شبکه خبر ما هم در جستجوی خبری، اثری، فراخوان کمک مردمی یا هشداری روشن بود ... با چشمانی پر از اشک شاهد صحنه هولناک حمله به تلویزیون و استقامت خانم امامی بودم که هر لحظه ممکن بود منجر به شهادتش روی آنتن زنده شود. بعد دودی غلیظ آسمان تهران را پوشاند. تلویزیون را روشن نگاه داشتم تا دستکم از سلامت او مطمئن شوم.
✅ خوشبختانه خانم امامی سالم بود. به استودیو برگشت و به همراه مجری دیگری ضمن محکومیت حمله اسرائیل از اینکه مردم ایران شاهدند صداوسیما چگونه همیشه و در همه بحرانها راوی «حقیقت» بوده سخن گفتند. تلویزیون را خاموش کردم.
✅ دو روز بعد در شرایط بیخبری مطلق درحالیکه صدای انفجار در آسمان شهر میآمد شبکه یک را روشن کردم و دیدم خانم امامی، که حالا نماد شجاعت زن ایرانی در برابر دشمن متجاوز شده، مقابل سعید جلیلی (برادر وحید جلیلی قائممقام فرهنگی رئیس صداوسیما) نشسته و دارد تحلیلهای او را میشنود. خاموش کردم. صداها که بیشتر شد، دوباره روشن کردم. استاد حسن رحیم پورازغدی بود با همان لحن عاقلاندرسفیه همیشگی در همه زمانها. خاموش کردم.
✅ زور زدم زنجیرها را از مچ پا و گردنم باز کنم و خبری بگیرم از اینکه در شهر چه میگذرد و آیا باید شب را در پناهگاهی جایی بگذرانیم. بیفایده بود. مثل بندیان غار افلاطون، فقط خودم را زخمی میکردم.
@neocritic
#زندانیان_غار_افلاطون #جامعه_باز_اطلاعاتی
@akhalaji
🔷 منطق صدای واحد
✍🏻عباس عبدی
▫️سرمقاله هممیهن
۰۱ تیر ۱۴۰۴
در یک جامعه پویا و مطلوب فرآیند تصمیمگیری چگونه است؟ در شرایط عادی و متعارف باید آزادی نقد و اظهار نظر باشد تا افراد و گروهها هر کدام بر حسب رویکردها و تحلیلهای خود در باره موضوعات گوناگون نظر دهند. نباید مانع آزادی در تحلیل و نظر و حتی اعتراض مدنی شد. ولی در مقام تصمیم به طور طبیعی نهادهای قانونی و طی سازوکار روشن و شفاف باید تصمیم بگیرند. نقد نتایج تصمیمات نیز باید آزاد باشد.
در شرایط بحرانی و حادتر همچون جنگ، این فرآیند قدری متفاوت میشود. هم به لحاظ رعایت مسایل امنیتی و هم از منظر سرعت تحولات. با این حال منتقدین میتوانند با ادبیاتی متعادلتر به بهبود تصمیمات کمک کنند ولی نباید انتظارات زیادی داشت. چون هر کدام از آحاد جامعه حداقل در سه مساله مهم با یکدیگر و با تصمیمگیران تفاوت جدی دارند که این تفاوتها مانع از درک متقابل در نقدها و ایدههای پیشنهادی در موضوع واحدی مثل تصمیمات جنگی میشود.
اول تفاوتهای رویکردی است. هر کدام از ما دنیا و مسائل آن را به گونهای متفاوت تحلیل میکنیم. کسی که معیارهای او در تحلیل سیاست، عرفانی یا مبتنی بر ظهور و خواب و ... این گونه امور است نمیتواند با فردی که طرفدار سیاست رئالیستی و واقعگراست مسائل و راه حلها را مشابه ببینند. یا نگاههای کسی که دنبال انقلاب جهانی است با کسی که منافع ملی را اولویت میداند نیز تفاوت جدی دارند.
دومین تفاوت عدم تقارن شدید در اطلاعات است. اطلاعات ما با یکدیگر و نیز با عناصر تصمیمگیر بویژه در شرایط جنگی و امنیتی بسیار متفاوت است. برای نمونه ما هنوز نمیدانیم انجام چه کارهایی در توان حکومت هست یا نیست؟ شاید برخی امکانات را داشته باشند که به دلیلی ما نمیدانیم. لذا اغلب پیشنهادهای افراد خیرخواه نیز برای مجریان، نابخردانه به نظر خواهد رسید.
سومین اختلاف هم در اهداف است هر کسی از ظن خود یار ماجرا میشود. در حالی که باید اهداف و انگیزههای تصمیمگیران را جستجو کرد و بر ان اساس نظر داد.
ایا اینها به معنای ان است که کلا کنار بکشیم؟ اگر نه؛ چه میتوان یا چه باید کرد؟ عملیترین راه اجرای سیاستهای رسمی است. به دلایل پیشگفته مجال نقد مفصل و دقیق و سازنده این تصمیمات نیست. همچنین فرصت کسب اطلاعات لازم یا رسیدن به همگرایی رویکردی هم وجود ندارد. سرعت تحولات چنان زیاد است که تحلیلگران به سختی به ان میرسند. از سوی دیگر فعلا مجال نقد عمومی و علنی یا وارد کردن فشار برای اجرای سیاستهای دیگر نیست. اگر آنان که تا اینجا آمدهاند را قبول داریم کاملا حمایت کنیم تا بقیه مسیر را هم بروند اگر هم قبول نداریم نباید مخالفتی کرد باید اجازه داد که پژواک صدای واحدی از ایران شنیده شود. البته این توصیه نافی نوشتن و گفتن و انتشار تحلیلهای آموزنده و آگاهی بخش و همدلانه نیست. همچنین باید تصمیمگیران را به این واقعیت آشنا کرد که چنین رفتاری از سوی مردم را نباید مصادره به مطلوب نمود و به منزله تایید سیاستها و تصمیمات گرفت. آنان باید برای شناخت مطالبات و خواستهای مردم راههای گوناگونی را در دسترس بگذارند. همچنین باید دلایل خود را برای اتخاذ تصمیمات رسمی در اختیار مردم قرار دهند تا مردم بر اساس آگاهی و باور از سیاستهای رسمی تبعیت کنند. بنابر این کوشش باید کرد که صدای واحدی از ایران شنیده شود. در شرایط کنونی که با تجاوزی آشکار مواجهیم منافع چنین صدایی بهتر از #چند_صدایی است که یکدیگر را خنثی میکنند.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
#صدای_واحد_ایران
@akhalaji
🔷 حمله ترامپ و روانشناسی جمهوری اسلامی!
👈 عبدالله شهبازی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ ورود آمریکا به جنگ شروع مرحله جدید «بازی بزرگ خاورمیانه» است. روانشناسی جمهوری اسلامی و پاسخش را دقیقاً میشناسند و بر اساس این شناخت طراحی میکنند و پیش میروند. و به اندازه کافی نیرو در ردههای مختلف جمهوری اسلامی دارند تا به واکنش تند، نه پایان دادن به جنگ و پیشگیری از #سقوط_نهایی، ترغیبش کنند.
✍ به این ترتیب، گامبهگام پیش میروند؛ بهنحوی که بخش مهمی از پایگاه اجتماعی ترامپ (ماگا) و اکثریت کنگره از هر دو حزب بپذیرند که ترامپ خواهان جنگ نیست، ولی بهرغم تمایل او، راه دیگری جز تداوم حمله نظامی آمریکا و تغییر رژیم وجود ندارد.
✍ تبلیغ درباره اصابت دو موشک اخیر به تلآویو و حیفا به این دلیل است. و شاید کار به جایی برسد که در کنگره رسماً خواستار اعلان جنگ شوند و به تصویب برسد.
✍ توصیههای جنجالی و بهشدت نابخردانه به مقابله تند با ضربات آمریکا را، که حتی در تلویزیون رسمی بیان شده و میشود، باید اینگونه دید. و شاید حملهای جنجالی به مواضع آمریکا در راه باشد که پوشش رسانهای وسیع و حتی اغراقشده بیابد.
✍ جمهوری اسلامی در ابعادی حیرتانگیز متأثر از نگاههای افراطی یا مشکوک است و اسرائیل به فالسفلگ نیاز ندارد.
@javadrooh
#روانشناسی_جمهوری_اسلامی #پاسخ_شدید #حمله_ترامپ
@akhalaji
🔷ترامپ به مثابه ماشین جنگی نتانیاهو!
🔹طرح کارلوس لتوف (کاریکاتوریست برزیلی) از حمله غیرقانونی آمریکا به ایران
🔸ترامپ با حمله به ایران ثابت کرد آمریکا به ماشین جنگی رژیم اسرائیل تبدیل شده است.
#ترامپ #ماشین_جنگی_نتانیاهو
@akhalaji
🔷مداخله نظامی آمریکا در جنگ!
متاسفانه روز موعود فرارسید و قصاب غزه (نتانیاهو) به آرزویش دیرینهاش رسید: مداخله نظامی مستقیم آمریکا در جنگی که ممکن است به یک جنگ فراگیر و ویرانگر منطقهای منجر شود.
ساعت ۲:۳۰ بامداد ۱ تیر ۱۴۰۴ هواپیماهای راهبردی بی۲ آمریکا با بمبهای سنگرشکن ۱۴ تنی به سایت زیرمینی هستهای فردو در قم و با موشکهای کروز و هدایتشونده تامهوک به سایتهای هستهای نطنز و اصفهان حمله کردند و تا کار ناتمام اسرائیل در تجاوز به ایران و نابودی برنامه هستهای ایران را به پایان برسانند!
اینک پرسش اساسی در باره واکنش کشورهای منطقه به این تجاوز وحشیانه از سویی و شیوه پاسخگویی جمهوری اسلامی ایران به مداخله نظامی مستقیم ایالات متحده در جنگ اسرائیل با ایران از سوی دیگر است.
بنابراین، آیا ایران وارد جنگی تمامعیار با آمریکا خواهد شد و جهان شاهد شعلهور شدن جنگ در منطقه استراتژیک خلیج فارس و خاورمیانه خواهد بود؟
#قصاب_غزه #آرزوی_دیرینه #مداخله_نظامی_مستقیم_آمریکا
@akhalaji
🔷ایران، ایستادهایم تا تو نیفتی!
✍🏻محمد فاضلی
ایران جان، ایران خانم، ایران ای مادرم!
تو خود میدانی ما کلاً شمردن آموختیم تا زخمهای تو را بشماریم؛ و بقیه همه آموختنیها را آموختیم تا مرهم و درمان بسازیم برای آن زخمها تا از دردهایت بکاهیم. ما همواره ترسیدیم از اینکه زخمها تو را از پا بیندازند. نه اینکه تاریخ نخوانده باشیم و ندانیم که تو را هزاران دشنه دشمنان در طول هزارهها هم از پا نینداخته است، نه! اما تو خود میدانی که فرزند هر قدر هم که به استواری مادر ایمان داشته باشد، تاب دیدن زخمهای مادر ندارد.
ایران جان، مادرم!
نیکفرزندانت را میبینی؟ آن سرباز پدافند را میبینی که بدون ترس چشم در چشم خصم دوخته تا تو را نگهبانی کند؟ آن نوازنده را میبینی که حزنآلود برای تو میسازد و مینوازد و میخواند؟ آن پزشک و پرستار را دیدهای که زخمهای فرزندانت را درمان میکند؟ آن مهندس شجاع را دیدهای که تداوم برق و آب و ملزومات زندگی فرزندانت را تضمین کرده است؟ آن فرمانده نظامی را دیدهای که تا پای جان ایستاده تا از تو و فرزندانت محافظت کند؟ آن خبرنگار و روزنامهنگار شیردل را دیدهای که در دل حادثه و خون، پرچم خبر و آگاهی را سر پا نگه داشته است؟ همه از نسل و از جنس دختران و پسران شجاعی هستند که تو در طول هزاران سال در این سرزمین پروردی. مبارکت باشد.
ایران خانم، مادرم!
هیچ وقت آنچنان که سزاوار توست، قدر جغرافیا، فرهنگ، منابع، تاریخ و سرمایههای تو دانسته نشد. بسیاری در حق تو جفا کردهاند و اما تو هیچگاه دست از مهربانی و نشاندن ما بر سفره منابع، نعمتها، زیباییها، عظمتها و مادریهایت نکشیدی. اما این بار که دشمنی خونخوار و بیاعتبار، عزم جزم کرده که نابودت کند، بر زخمهایت بیفزاید و جانت بستاند؛ نوبت ماست. ایستادهایم تا تو نیفتی و میافتیم تا تو بایستی.
ایران جان، مادرم!
فرزندانت را خوب پروردهای. تو کجا آموختی این گونه فرزندپروری که از کوروش کبیر تا به امروز، این چنین مهر مادری را به دل میگیرند و حساب تو را از حساب همه چیز جدا میدارند. پای میهن که به میان میآید، همه چیز کنار میرود و در زن و مرد فرزندانت فقط تو میمانی و شجاعتشان در پاسبانی از تو، به هر وسیله که ممکن است؟
ایران جان، مادرم!
تو بمان، ایستاده بمان! چه بزرگی، بزرگی کن و بمان! قربان زخمهایت، دوباره همه زخمهایت را خواهیم شمرد و در دنیایی که بیشتر و بهتر و عاقلانهتر قدر تو را خواهیم دانست، زخمهایت را درمان خواهیم کرد. قربان زخمهایت، هیچ زخمی بر تن و روح ما عظیمتر از زخمی نیست که بر تن و جان تو مینشیند. مادر جان، تو بمان! قربان زخمهایت، همه را درمان خواهیم کرد، با خون دل، با عقل و هوش، با جوش و خروش، با عشقی که تو در دلهای ما کاشتهای. ایران، تو بمان.
▪️منبع : روزنامه ایران، ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
@fazeli_mohammad
#ایران #ایران_ایستادهایم
@akhalaji
🔷نهمین روز جنگ و احتمالات پیش رو
✍🏻صلاحالدین خدیو
ضربالاجل دیشب ترامپ تردید اندکی دربارەی ورود مستقیم آمریکا به جنگ علیه ایران باقی گذاشته است. این چالشی مستقیم علیه استراتژی ایران برای فرسایشی کردن جنگ به قصد کاستن از تابآوری اسرائیل است.
ایران در مواجهه با برتری فناوری و تفوق هوایی اسرائیل، در پی آنست که با طولانی کردن نبرد، بیشترین حس ناامنی را به دشمن تحمیل کند. نگه داشتن جمعیت در پناهگاهها، بالا بردن هزینههای اقتصادی و در نهایت امید به ته کشیدن تیرهای گنبد آهنین رئوس اصلی راهبرد دفاعی تهران را تشکیل میدهد.
به ظن قوی ایران دنبال حصول نتیجەای چون جنگ 33 روزەی اسرائیل با حزبالله است. جنگی که در پایان آن نه تنها حزبالله جان سالم به در برد، بلکه توانست در شرایطی نسبتا مساوی، آتش بس را به خصم تحمیل کند. در مقابل اسرائیل برای اجتناب از این مسیر، مجدانه در پی کشاندن پای آمریکا به جنگ است.
با این تفاصیل، موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است. برای شخص ترامپ ورود مستقیم به جنگ گزینەی مطلوبی نیست. ترجیح او برونسپاری جنگ به پیمانکار امنیتی خود در منطقه یعنی اسرائیل است. از سوی دیگر به لحاظ روانشناختی، شکیبایی رئیسجمهور جنجالی آمریکا مانند تابآوری اسرائیل محدود و قابل تخمین است. ترامپ برخلاف اسلاف خود تمایلی به مذاکرات دشوار و پیچیده ندارد و در پی نتایج آنی و ملموس است. به طور مثال سر باز کردن دوبارەی بحران کنونی فرضا در شش ماه یا یک سال دیگر برای وی کابوسی شخصی و فاجعەای سیاسی است. از این رو وی حملات اسرائیل را اهرم فشاری جهت کوتاه آمدن ایران از خواستەی اصلی خود مبنی بر حفظ حق غنیسازی میبیند.
میتوان احتمال داد که مهلت دو هفتەای وی به ایران بر اساس ترکیبی از این نگرانیها و انگیزهها اتخاذ شده است: این دو هفته زمانی تقریبی برای اتمام ذخایر سیستم گنبد آهنین اسرائیل و اجبار آمریکا برای ورود به جنگ است.
اگر موشکهای رهگیر اسرائیل تمام شوند ایران به راحتی میتواند حتی با موشکهای نسل اول عمق آن را هدف قرار دهد. امری که میتواند واکنش طبیعی آمریکا را برانگیزد. خاطرنشان میشود در جنگ اکتبر 1973 هنگامی که در سه روز اول نشانههای شکست نسبی اسرائیل پدیدار شد، آمریکا با پل هوایی معروف خود، ورق را برگرداند.
همچنین این مهلت میتواند زمان مورد نیاز برای آوردن ناوها و کشتیهای جنگی به خلیج فارس جهت آمادهسازی برای حمله به ایران باشد. این تمهیدات برای مقابله با بستن تنگەی هرمز توسط ایران و حملات به پایگاههای آمریکایی در منطقه، حیاتی است.
بعید است که ایران با چشمپوشی از غنیسازی و در شرایط جنگی به روند سیاسی مردەی کنونی بپیوندد. افزون بر بیاعتمادی شدید به تمهیدات سیاسی به عنوان تاکتیکهای فریب و غافلگیری، دست شستن از حق غنیسازی، آخرین ابزارهای چانهزنی و کسب امتیاز را از دستش خارج خواهد کرد. این امر در شرایط کنونی که آسمان ایران محل تاخت و تاز پرنده و ریزپرندههای متخاصم شده، در حکم یک خودزنی استراتژیک خواهد بود. تاکتیک کنونی تهران کسب آتشبس و اجتناب از بدهبستان زیر آتش است.
ایران در پی ترغیب ترامپ جهت فشار آوردن به اسرائیل جهت پایان عملیات نظامی و سپس آغاز گفتگوهاست. احتمالا مشوقی که در این زمینه ارائه میدهد، پذیرش برخی محدودیتها فراتر از توافق برجام است.
روزهای آینده سرنوشتساز و تعیینکننده است. اسرائیل تصمیم خود را گرفته و وارد ماجرایی خطرناک شده است. اما وضع در تهران و واشنگتن فرق می کند. ترامپ به وضوح امیدوار بود که تحولات نظامی فراتر و سریع تر از روند سیاسی عمل کند و محتاج تصمیم کبری نباشد. امری که تاکنون محقق نشده است. ایران هم که با جنگی همه جانبه و نیابتی از سوی دنیای غرب روبروست.
اکنون تصمیم ترامپ تعیین کننده است.
@sharname1
#آینده_جنگ #سناریوهای_جنگ
@akhalaji
🔷 آيا اسراييل نقطهزنی میکند؟
✍🏻امین بزرگیان
کمی به تاریخ این عبارت در همین دو سال اخیر نگاه کنیم. اسراییل در تمام این دو سال چه در غزه و چه در لبنان همواره مدعی بوده که نقطهزنی کرده است. این ادعا چنان وقیحانه و دروغ بوده است که حتی سازمانهای بینالمللی غربی هم آن را «پروپاگاندا» نامیدند. در تمام این دو سال غزه و جنوب لبنان با ادعای نقطهزنی خاکشان توبره شده است.
ادعا این است که اسراییل در ایران در حال نقطهزنی است: اینکه اسراییل مناطقی ویژه را مورد هدف قرار میدهد و بمباران سراسری نمیکند.
نکته این است که اسراییل نشان داده که به میزان شکست در اهدافش قطر این نقطه را به مرور گسترش میدهد. اندازه این نقطه به این ربط دارد که اسراییل به اهدافش رسیده است یا نه؟ آنچه در غزه گذشت و به تخریب کل غزه و بیش از پنجاه هزار کشته رسید محصول شکست اسراییل در هدفش يعنى تسليم حماس مربوط است. البته به مرور که این نقطه بزرگتر میشود دلایل و توجيهات مناسب با آن نیز ساخته شده است.
روز اول حمله اسراییل به ایران را با امروز مقایسه کنید.
بنابراین هیچ هدف اخلاقی در نقطهزنی وجود ندارد بلکه این موضوع (قطر و اندازه نقطه) در نسبت با دستیابی به اهداف اسراییل است.
کسانی که آنچه اسراییل با حدودا ۶۰۰ کشته غير نظامی در یک هفته انجام داده را نقطهزنی میدانند، با شش هزار کشته هم آن را نقطهزنی خواهند نامید؛ شک نکنید.
@AminBozorgiyan
#نقطهزنی #کدام_نقطهزنی
@akhalaji
🔷 ایران ماندگار!
هر کی ازتون پرسید،
ایران چه شکلیه بگین :
کشوری به زیبایی یوسف
با غم و اندوه پدرش ...
و به خیانتکاری برادرانش ...!
❖ فودوشین 🪷
#ایران_ماندگار
#ققنوس_ایران
@akhalaji
حکایات دیروز و عبرتهای امروز
۱. مرحوم استاد «مجتبی مینوی» که از ترس آزار حکومت رضا شاه پهلوی در بریتانیا اقامت اجباری کرده بود و از آغاز تاسیس بخش فارسی سرویس جهانی BBC دبیر و گوینده آن بود، در شهریور ۱۳۲۰ و اشغال نظامی ایران توسط قوای بیگانه از همصدایی با اشغالگران میهن خود خودداری کرد و شریک تبلیغاتی اشغالگران نشد.
۲. بنا به نقل مرحوم «عباس دهقان» گوینده سرشناس BBC فارسی در دوران ملی شدن صنعت نفت ایران، کارکنان ایرانی زبان بخش فارسی BBC، در اعتراض به پخش اخبار مغرضانه استعماری و ضدایرانی سرویس جهانی بیبیسی، اعتصاب کردند و دست از کار کشیدند و نهایتا موفق به تعدیل مواضع خبری BBC در قبال ایران شدند.
اکنون توقع استعفا و اعتراض و مقابله کارکنان فارسی زبان رسانههای ضدایرانی خارجی با موسسه خود نیست. ولی حداقل انتظار ملی، عدم همراهی، عدم توجیه و عدم ابراز خوشحالی از جنایات حرامیان اشغالگر و حامیان آنها است. چنان که پیشینیان شرافتمند این افراد عمل کردهاند.
عکس سمت چپ: مجتبی مینوی در وسط
عکس سمت راست: عباس دهقان در سمت چپ