خرید در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران:شبستان (ناشران عمومی) راهروی ۱۰ غرفه ۲۱۶ نشر ثالث
خرید آنلاین کتاب:
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
لذت بخشترین لحظه خواندن متون نظم و نثر کلاسیک وقتیه که در متن، نثر یا نظم، مصادیق و نشانگان کاملا آشنا و سهلالوصولی رو میبینی و بعد یادت میاد این حس آشنا رو یکی قرنها قبل گفته. یهو انگار یکی تمام فاصلههای زمانی و مکانی رو طی کرده و از اونور هزاره و با عبور از تکینگی سیاهچاله معانی و مضامین و قرون، بهت پیامی میده که کاملا برات مفهومه، اسم اینو گذاشتم قواعد کوانتومی ادبیات(!)مثل این:
ستاره
شب تیره
یار من است
من آنم
که دریا
کنار من است
فردوسی
@sahandiranmehr
🔸گزارش آخرین تابستان
سهند ایرانمهر
نشر ثالث
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
در شاخههای دستخوش غارت
تخت کلاغها را آماده میکنند
این گونه شهر طعمه پاییز میشود ...
"محمدعلی سپانلو"
امروزسالگرد درگذشت شاعر است
@sahandiranmehr
ادامه پست پیشین...
🔸در شرایطی که برخی متصدیان امر علیرغم داعیههای مذهبی به آموزههای ان هم در عمل بیاعتنایند، این مثال را نزدم که در خیال خودم آنان را مجاب کنم که نفس قدرت شرایط برتری ایجاد میکند که انصاف ایجاب میکند دست مردم برای نقد و شکایت از آن و نه بالعکس باز باشد بلکه از آن روست که یادآور شوم پیچیدگیهای جامعه و مدیریت و ذات خطرآفرین قدرت در تاثیری که بر عملکرد و ذهن صاحب قدرت میگذارد تا حدی است که اگر راهی برای نقد و اعتراض و سینهای بردبار برای تحمل آننباشد. اژدهای خودمحوری و ترکتازی و حقبهجانبی که قدرت در جان آدمیان می اندازد تنها با برفِ «امکان انتقاد و اعتراض مردم» در انجماد گرفتار میشود و اگر «خورشیدِ داغِ عراقِ» تهدید و شکایت و برخورد از جایگاه قدرت بر آن بیفتد این اژدها بیدار میشود و با دست گشادهای که دارد بر صغیر و کبیر مُلک و مملکت رحم نمیکند و همه چیز را درهم میپیچد و هیچ فرصتی برای توقف در مسیر اشتباه فراهم نمیشود.
اژدها را دار در برف فراق
هین مکِش او را به خورشید عراق
مولانا
@sahandiranmehr
یک میلیمتر مکعب از مغز ، حاصل کار یک دهه تلاش محققان دانشگاه هاروارد . تصویر دوم هم یک نورون تنهاست که با آکسونهای نورون احاطه شده است.
x: Blue Jack
https://www.science.org/doi/10.1126/science.adk4858
@sahandiranmehr
✔سخنی با اهل کتاب و کتاب خوانی
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیست که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند
✍️سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینیهای سیاسی- دی میسکیتا - ثالث
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
#معرفی_کتاب
@sahandiranmehr
«از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم ز مهر
که از بخت تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بدی
روان را به اندیشه توشه بدی
زمین هفت کشور سراسر تراست
جهان یکسر از داد تو گشت راست»
نمایی از #دژ_شاپورخواست/#قلعه_فلکافلاک
#روز_خرمآباد
از توییت سام گیوراد
sahandiranmehr
🔸شادروان استاد دکتر سیدصادق گوهرین در سال ۱۳۳۱ برای این بنده(پرویز اتابکی/ ايرانشناسي ، زمستان ۱۳۸۱، شماره ۵۶، صص ۷۷۹ تا ۷۸۳) از حافظه اعجابانگیر آن استادِ اعجوبه روزگار (بدیع الزمان فروزانفر) نقل کرد این که در بیروت شبی مرحوم سیدامین الحسینی مفتی اعظم فلسطین مقیم بیروت، ضیافت شامی بهافتخار استاد بدیعالزمان ترتیب داد که در آن ضیافت ناظمالقدسی (رئیس جمهوری اسبق سوریه) و دکتر صلاحالدین المنجّد (محقق و کتابشناس معروف سوریهای مقیم لبنان) و همسرش خانم مروءه (خواهر مرحوم کامل مروءة ، مدیر روزنامه الحیات که خود نیزمدیریت روزنامه انگلیسی زبان «دیلی استار» بیرون را برعهده داشت) و استاد دکتر یحییالخشَاب (ایرانشناس معروف مصری) و این بنده و تنی چند دیگر حضور داشتند.
گفتوگوهای مجلس به سبب شخصیت استاد بدیعالزمان بیشتر در حول مطالب ادبی و تاریخ و فقهاللغه دور میزد و استاد در هر زمینه و بیشتر در تائید سخنگویان، مطالبی میافزود که به مراتب مفصلتر و دقیقتر از گفتار سخنگوی آن مطلب بود و همچنان شگفتی میآفرید. در آن میان به مناسبتی ذکری از شهر دمشق و رحله ابن بطوطه به میان آمد. استاد پس از توضیحاتی چند دربارة ابنبطوطه و سبک تحریر گزارش گونه او، که آن را به شیوه روزنامهنگاری تعبیر فرمود، و تفاوت آن با سبک تحریر مسجع و فاضلانه رحله ابن جبیر شروع به بازگویی بخشی از رحله ابن بطوطه درباره دمشق کرد و نزدیک به ربع ساعت همچنان داد سخن داد و به نقلقول پرداخت و همگان را مسحور پیوستگی بیان و حافظه شگفتانگیز خود ساخت تا آنجا که خانم دنیا مروءة گفت: استاد! رحله ابن بطوطه اکنون كتاب بستر من است و دیشب به همین قسمت در شرح شهر دمشق رسیدم، اینک میبینم که اغلب عبارات شما عیناً و لفظاً به لفظ همان عبارات ابن بطوطه و به همان نظم و نسق تحریر اوست. که خود آن را روش روزنامهنگاری توصیف کردید و من به سبب حرفه روزنامهنویسی خود با آن مانوس هستم. و چنان بهنظر میرسد که شما نثری این چنین را مانند شعر حفظ کردهاید. استاد با فروتنی گفت: من این کتاب را سالیانی پیش دو نوبت خواندهام.
🔸امروز سالگرد درگذشت استاد بدیع الزمان فروزانفر است . استاد فروزانفر در اردیبهشت ۱۳۴۹ درگذشت .
@sahandiranmehr
🔸منزل استاد شهریار و یادآوری یک شبنشینی باشکوه
برگرفته از صفحه اینستاگرامی:«بیا بریم سفر»
@sahandiranmehr
عبید زاکانی:
مردی را نزد خلیفه آوردند که مدعی نبوت بود و چشمانی لوچ(دو بین) داشت.خلیفه گفت این پیامبر شما چرا لوچ است؟! مریدان گفتند: لوچ نیست، دیری است به ملکوت خیره مانده است!
@sahandiranmehr
تصاویر دیدنی و زیبا از انعکاس شفق قطبی بر کوه سبلان و کهکشان راه شیری از دریچه دوربین علیرضا موسوی عکاس آسمان.
این تصاویر جمعه ۲۱ اردیبهشت تا بامداد شنبه، همزمان با پدیده شفق قطبی ثبت شده است و نور صورتی رنگی را بر روی کوهستان سبلان واقع در استان اردبیل میتوان مشاهده کرد.
ناخودآگاه و به دلیل و ارتباطی که نمیدانم، این بیت از شعر زیبای بانو«سیمین بهبهانی» به خاطرم آمد:
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
@sahandiranmehr
🔸بهرام بیضایی از شاهنامه فردوسی و آموزههایش میگوید.
چو بستر ز خاك است و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز كشت ؟
كه هرچند روز از بَرَش بگذرد
بُنَش خون خورد، كینه بار آورد
فردوسی
#روز_بزرگداشت_فردوسی
« برگرفته از اینستاگرام: مجله تئاتر»
@sahandiranmehr
✔️مکاشفههای بکر کودکی
✍️سهند ایرانمهر
آدمی آنگاه که هنوز زندگی و قواعد بقا و رازهای «موفقیت» به قیمت پشت سرگذاشتن «دیگری» گریبانش را نگرفته است، آنگاه که کودک است انگار که همه چیز را شفافتر، خوشبوتر، بکرتر و تازهتر دریافت میکند. این دریافتهای دمدست با گذر عمر، دور و دورتر میشود.
آدمی علم را و فیزیک را و اقتصاد را و دین و فلسفه و خیلی چیزهای دیگر را در طول عمر میفهمد و حالا ته همه این فهمیدنها همه چیز هست جز آن چیزی که از جنس فهمیدن نبود، «دیدن»، «شنیدن»، «چشیدن»، «حکمت شادان»، حکمتی که عقربههای ساعت لگدش میکنند و هیچ فهمی نمیتواند بدان اندازه آدمی را سرخوش کند.
تاگور جملهای نزدیک به این مضمون دارد که تولد هر کودک
یعنی هنوز خدا از بشر ناامید نشده است، شاید معنای این سخن زنده شدن همین احساسی باشد که از این فیلم میگیریم، در این فیلم بیش از درک خدا، یقین به دیدن است که لذت دارد، یقین به در دسترس بودن. تاگور در جایی دیگر میگوید:
ای کاش میتوانستم در دل جهانِ بچهام جای آرامی بگیرم
میدانم که جهانش ستارههایی دارد که با او حرف میزنند و آسمانی که روی صورتش خم میشود...
ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم.
آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند
(ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور، ترجمهی ع.پاشایی، نشرثالث)
بوبن هم تعبیر نغزی دارد:
«در چشمانِ گِرد کودکان خردسال، اعتمادی وجود دارد که هنوز خدشهدار نشده است و همین اعتماد است که پیوسته در دیدگانشان موج میزند و همین اعتماد است که میتوان آن را نزد انسانی بس سالخورده و لرزان و نیمهبینا بازیافت، و بازیافتنِ آن معجزه است. میتوان درک کرد که کودکان از چه روی اعتماد میکنند، زیرا هرگز خیانت ندیدهاند... آنچه در این نگاهها میدرخشد، ایمان به ممکن بودن همه چیز است...»
(نور جهان، کریستیان بوبن، ترجمه پیروز سیار، ص۱۲۵، نشر دوستان)
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr
در سالروز درگذشت غزاله علیزاده....
در یادداشت پیش از خودکشی خود چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کردهاست. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم»
@sahandiranmehr
✔اژدها را دار در برف فراق
✍سهند ایرانمهر
🔸چند روز پیش ویدیویی از آقای زاکانی -شهردار تهران- دیدم که در آن با عصبانیتی شدید به چهره رسانهای که قرارداد خرید اتوبوس برقی از شرکت چینی را افشا کرده بود، وعده تعقیب قضایی میداد و با اطمینان، از مجازات حتمی افشاکننده خبر میداد.
آقای شهردار از شدت عصبانیت در جمله بندی و ادای واژگان هم دچار مشکل شده بود و تناقضهای زیادی در سخنانش داشت. از سویی ادعا میکرد که این قرارداد در کمال شفافیت منعقد شده و از سویی ادعا میکرد که افشای آن اقدامی ضدامنیتی است. این ادعای اخیر در شرایطی مطرح میشود که حتی عالیترین مقام کشور در جریان مذاکرات هستهای برضرورت شفافیت و اطلاعرسانی به مردم تاکید میکرد و حالا شهردار، افشای قرارداد خرید اتوبوس برقی را که مرتبط با رفاه مردم، زندگی و بودجه عمومی شهر است، ذیل اقدامی ضدامنیتی میدانست و وعده مجازات و تعقیب میداد. جالبتر اینکه روزهای بعد واگنهای مترو محل عرضه بنرها و پوسترهایی شد که باز از سکویی عمومی و متعلق به مردم، منتقدان اقدام شهردار را حسود و غرضورز معرفی میکردند.
🔸خبر مهم دیگر، شکایت آموزش و پرورش از عوامل سریال افعی (پلان مربوط به دیالوگ قهرمان داستان با ناظم دوران کودکی) بود. حالا این پرسشها بماند که مگر کسی در ایران هست که مدعی باشد چنین شخصیتهایی را در مدرسه دوران کودکیاش ندیده است؟ مگر بیان خاطره تلخ انسان از برخورد بد یک روحانی، پزشک، معلم ، بنا و بقال و کذا و کذا یا یادآوری تلخ آن، جرم یا رذیلتی اخلاقی و به منزله زیر سوال بردن همه اعضا و کلیت یک صنف است؟ مگر میتوان فیلمی ساخت یا اندیشه نقادانهای را به حوزه عمومی آورد و آن وقت چیزی گفت که به قبای هیچکدام از اعضا و اجزای جامعه و صنوف ان برنخورد؟ پرسش دیگر این است که چرا به جای صنوف معلمان، وزیر باید شکایت کند و دست آخر اینکه اگر معلمان بتوانند زبان به شکایت بگشایند آیا یک پلان از یک سریال محور اصلی مطالبات آنان است و اگر وزیر تا این حد نسبت به کرامت آنان دغدغهمند است آیا شکایت از عوامل یک سریال را در صدر اولویت معلمان دانسته است؟
🔸اینها همه پرسشهایی است که میتوان مطرح کرد اما سخن من چیز دیگری است. سخن این است که اصولا چرا کار برعکس شده است و به جای اینکه شهروندان از متصدیان امر چیزی را مطالبه کنند یا آنان را حوالت به دستگاه قضایی و تعقیب به دلیل قصور یا ارتکاب کار ناصوابی کنند این متصدیان امرند که دنبال شکایت و تعقیب قضاییاند؟ چرا ارباب قدرت و متصدیان مسئولیت اینقدر نابردبار و دل نازک و مهرطلباند و با اندک نقد و اعتراضی از کوره در میروند؟
ابو سعید آبی در کتاب «نثر الدر» آورده است : خلیفه به مردی که در کوی و برزن، زبان به اعتراض گشوده بود، خشم گرفت. حاضرش کردند. خلیفه گفت: می دانی! مرا از تو خوش نمی آید؟ مرد گفت:زن، از نبود محبت همسرش بی تاب می شود، مردم از تو عدل و انصاف می خواهند!
🔸حال باید از مسئولین نابردبار، آماده به شکایت و صفراوی مزاج پرسید که مگر قبول مسئولیت به این معناست که به قول آن ضربالمثل پرمعنا، کسی نباید هیچ صدایی دربیاورد چون «احمدک خیار کاشته؟!» و یا این مردماند که باید ناز و غمزه آنان را به مهر و دلربایی خریدار باشند؟ بگذریم از آن آموزههای درون دینی که خیلی از صاحب منصبان داعیه تاسی بدان را دارند( برای مثال، نامه حضرت علی به مالک اشتر درباره ایجاد شرایط اعتراض بدون لکنت).
🔸نگاه این دسته صاحب منصبان را به یک نمونه مشابه خارجی موسوم به پرونده «نیویورک تایمز در برابر سالیوان»(۱) New York Times Co. v. Sullivan جلب میکنم که از پروندههای مهم و تأثیرگذار در تاریخ حقوق رسانهها است. این پرونده در سال 1964 در دادگاه عالی ایالات متحده بررسی شد و تعیین کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی چگونه باید باشد. در این پرونده، روزنامه نیویورک تایمز ادعا کرد که لیبرل والاس سالیوان وزیر دولتی آلاباما به اقدام غیرقانونی و خشونت دست زده است. سالیوان به دلیل این ادعا، اقدام به اقامه دادخواست تجاوز به حریم شخصی و خسارت مالی کرد. قاضی در دادگاه عالی تصمیم گرفت که روزنامه نیویورک تایمز باید اثبات کند که ادعاهایش صحیح هستند. اما دادگاه عالی اعلام کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی بسیار سختگیرانه است واین مقام دولتی است که باید اثبات کند که رسانه با قصد تخریب و تشویش دست به این ادعا زده است. این پرونده موجب تغییر چارچوب قانونی در مورد حق تحقیر و برخوردهای رسانهای شد و استانداردهای جدید برای اثبات خطای رسانهای در مورد مقامهای دولتی تعیین کرد.
(ادامه در پست بعدی)
🔸گزارش آخرین تابستان
سهند ایرانمهر
نسر ثالث
https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
✔سخنی با اهل کتاب و کتاب خوانی
شمار زیادی از همراهان صفحات مجازیام خواستهاند که همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب، کتابهایی را معرفی کنم. از شما پنهان نیست که من در کانال تلگرامم همیشه هشتگ «معرفی کتاب» دارم و در بخشی با همین نام در صفحه اینستاگرام قبلیام -که به تیر غیب دچار و هک و حذف شد- هم به دفعات، کتابهایی را معرفی میکردم(در صفحه اینستاگرام جدیدم هم البته چنین بخشی هست).
نخست عارضم که همینقدر از این دوست خود بشنوید که کتاب خواندن جزو کشف است و در نظر من تنها لذت و شاید هدف زندگی کشف باشد. دوم اینکه وقت و هزینه را بهانه نکنید چون اگر با خودتان خلوت کنید کتاب در قیاس با مابقی چیزها کمترین را اشغال میکند.
نکته مهمتر اینکه بقول بیهقی کتابی نیز که به یکبار خواندن نیارزد و البته کتابهای خوبی دربازار هست که در فهرست من نیست اما من نشستم و صادقانه از خودم پرسیدم:«در یکسال گذشته و از میان کتابهایی که خواندهام کدام ازآنها -به اصطلاح- واقعا به دل نشست به نحویکه دریچه جدید و دریافتی ماندگار را در ذهنم گشود؟». بنابراین بدون تعارف با خودم یا بازی با وقت شما این فهرست به ذهنم آمد بنابراین کتابهای خوبی را که سالیان قبل خواندم یا دوستانی به من توصیه کردند اما من هنوز نخواندهام، نیاوردم مگر یکی دو مورد از کتابهایی که سال قبل خواندم که دیدم واقعا جا دارد دوباره از آنها نام ببرم.
سخن واپسین اینکه اولا، این کتابها مطابق ذوق و سلیقه من است و ممکن است باب میل شما نباشد و ثانیا دلیل اینکه نام ناشری را آوردهام چون کتابی که من خواندم از این ناشر بوده است شما اگراین کتابها را از ناشر دیگری هم دیدید خرید آن به اختیار خودتان است. (با اجازه تان یک فقره رانت بازی هم بکنم و بگویم دلتان اگر خواست می توانید رمان «گزارش آخرین تابستان/نشر ثالث» را هم بخوانید).
ارادتمند، سهند ایرانمهر
نام کتاب – نویسنده - ناشر
جهش اجتماعی- فون هیپل - نشر نو
واقع نگری - هانس روسلینگ- کرگدن
نظریه پیچیدگی - ملانی میچل - نشرنو
پیشبینی های سیاسی- دی میسکیتا
پیروزی، راهبرد پنهانی دولت ریگان- پیتر شوایتزر- پارسه
انسان گروه - داگلاس راشکوف - پارسه
همواره مستدام سپس نابود- الکسی یورچاک - نشرنی
فاشیست جماعت را چگونه بشناسیم- اومبرتو اکو- مان کتاب
فلسفه باغ ها- ادوارد کوپر- نشرنی
تاریخ امید بخش نوع بشر- روتخر برخمان- پارسه
مردم علیه دموکراسی- یاشا مونک – پارسه
برچیدن کتابخانهام - آلبرتو مانگل - مان کتاب
جنگها چگونه ما را تغییر دادند- مارگارت مك ميلان- پارسه
فلسفه در چهل ایده- شهاب الدین عباسی - مان کتاب
اقتصاد نابهنجاری های پنهان اجتماعی- استوین لویت – نشرنی
در ستایش عقل- مایکل لینچ- نشر نو
آیندۀ جغرافیا- تیم مارشال - پارسه
آخرین تابستان اروپا- دیوید فرامکین- پارسه
ذن و فن نگاهداشت موتوسیکلت- رابرت پیرسیگ - نشر رایبد
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی- پروانه پورشریعتی- پارسه
کنشگران مرزی - مقصود فراستخواه - گام نو
sahandiranmehr
آلن ویلسون واتس فیلسوف و نویسنده انگلیسی و مروج و مفسر فلسفه شرقی در غرب.
#متن_شب
@sahandiranmehr
🔸اخوان ثالث در مورد منزوی می سراید:
حسین منزوی از شاعران زنجانی ست
جوان و فاضل و صاحب قریحهای قوی است
چکد ز لطف و تری آب از غزلهایش
به شور نیز گهی چو جناب مولوی است
🔸محمدعلی بهمنی، دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
خود منزوی هم در مورد خودش سرود:
زخمی زدی عمیق تر ز انزوا برمن
بیهوده نیست منزوی ات ناتوان شده
🔸منزوی اگر چه میسراید:
بر داربستی از
«چه خواهد شد؟» «چه خواهم کرد؟»
آونگم!
در بیان آنچه باید می سرود اما در نهایت استحکام بود:
شهر منهاي وقتي که هستی حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينهها ضربدر تو، بیعدد صفر، بعد از زلالی
مي شود گل در اثنای گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
مي شود آهويی در چمنزار، پاي تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است ديوان ماهت؟ دفتر شعرهای سياهت؟
اي که هر ناگهان از نگاهت يک غزل ميشود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشمهايت، سايه وار است و خود در نهايت
مي کند بر سبيل کنايت مشق آن چشمهای مثالی
اي طلسم عددها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وي ورق خورده احتشامت هر چه تقويم فرخنده فالی!
چشم واکن که دنيا بشورد! موج در موج دريا بشورد!
گيسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شميم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهاي پيراهن تو، برکه را کرده حالي به حالی
🔸برای من اما حسین منزوی یعنی«هوا و تنفس» در آن لحظاتی از زندگی که ریه های روحم از اصطکاک هوای آلوده و مسموم به ستوه آمده. امروز سالگرد درگذشت سلطان غزل نو است. شاعری که اگر نبود ، غزل فارسی چیزی کم داشت:
ای یادِ دور دست که دل میبری هنوز
چون آتشِ نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه! که در ساغری هنوز
سالگرد درگذشت
@sahandiranmehr
🔸رضا پورزارعی، فیلمساز و روزنامهنگار این فیلم را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده و نوشته است: «جلوگیری از دف نوازی یک دختر دفنواز در مراسم برنامه چهل و پنجمین سالگرد شهادت آیتالله مرتضی مطهری»
بیمناسبت ندیدم که سخنانی را از آیتالله مطهری درباره مقوله «امر به معروف ونهی از منکر»که در اسفند۴۸ ایراد شده است به این فیلم بیفزایم.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr