🔷 از ما باش و هر چه خواهی کن!
✍️ محسن حسام مظاهری
در شرایطی که افکار عمومی همچنان (و نومیدانه) منتظر رسیدگی به اتهامات و اسناد منتشرشده از سوءاستفادهی یک روحانی بانفوذ و صاحبمنصب است، سپردن خطبهی نمازجمعهی پایتخت به وی (۲۴ فروردین ۱۴۰۳)، توهینی آشکار به جامعه است.
این اقدام، تأییدی است بر قاعدهی «از ما باش و هرچه خواهی کن» و شاهدی دیگر بر اینکه وفاداری به سیستم، حصن حصینی است که افراد را حتی در اتهامات سنگین از مؤاخذه مصون میدارد.
کمترین واکنشی که از بدنهی مذهبی انتظار میرود تحریم نماز جمعهی تهران و دیگر مجالس سخنرانی این واعظِ متهم و یا تبدیل این مجالس به فرصت اعتراض و مطالبهگری از وی است؛ تا پیش از آنکه در دادگاه صالحه به اتهاماتش رسیدگی شود.
پینوشت:
کاش یکهزارم ترس و نگرانی که از واکنش اسراییل و آمریکا و قدرتهای خارجی دارند را از واکنش افکار عمومی و مردم کشورشان داشتند.
#فرهیختگان #صدیقی #برخورد_مومنانه
@akhalaji
🌎 بردنِ نبرد و باختنِ جنگ، از اوکراین تا اسرائیل!
🔹 گمراهیِ انتظاراتِ بیش از حد
👈 دومینیک تیرنِی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه اسوارثمور، همکار ارشد موسسه پژوهشهای سیاست خارجی و نویسنده کتاب "روش درستِ باختن در جنگ : آمریکا در دوران جنگهای غیرقابل پیروزی" در مقالهای برای فارینافرز نوشت:
✍️ امروز، برای اسرائیل، احتمالاً خیلی دیر است تا بتواند سطح انتظارات را دوباره تنظیم کند بهویژه که هرگز بهعنوان طرف ضعیف جنگ (برخلاف اوکراین) در نظر گرفته نمیشود. احتمالاً اسرائیلیها به جنگ بهعنوان یک کارزار پرهزینه و فرصتهای از دست رفته مینگرند و چهبسا هم بهعنوان یک شکست بزرگ.
✍️ اکنون گمراهیِ انتظارات ممکن است اسرائیلیها را تشویق کند تا جنگ خود در غزه را هم به عنوان یک شکست ببینند. حماس هم همانند حزبالله، از حیث تجهیزات جنگی، از اسرائیل ضعیفتر است و همین مسئله، اعتماد اسرائیلیها را به این باور تقویت میکند که نیروهای نظامیشان باید بهآسانی برنده میشدند.
✍️ مقامهای اسرائیلی هم این انتظارات را با انتشار وعدههای بزرگ تقویت کردند. نمونه آن، وعدههای نتانیاهو است که همانند پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، میگفت که جنگ در غزه با پیروزی اسرائیل پایان خواهد یافت.
🔅متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2025378
@javadrooh
#پیروزی #شکست #بردن_نبرد #باختن_جنگ #اوکراین #اسرائیل
@akhalaji
🔷 رنانی از جنبش قیطریه چه میخواهد!؟
✍️ حسین جمالیپور
▪️نویسنده و پژوهشگر فلسفه و روانشناسی
دکتر محسن رنانی از جنبشی تحت عنوان"جنبش قیطریه" حمایت کرده است که این روزها با بیش از ۱۳۰ هزار امضا حمایت شده است. این جنبش در پی اعترض به ساخت مسجد در پارک قیطریه و دیگر پارکها به راه افتاده است.
رنانی می گوید "من در انتخابات شرکت نکرده ام، اما به این جنبش پیوستم" و این حرکت را "کنش جمعی فعال/عقلگرا" مینامد. روزهای قبل ایشان مدعی شده بودند که اگر به ۱۰۰ هزار امضا برسد یعنی جامعه ایرانی زنده و امیدوار است.اما اگر به ۱ میلیون نرسد و هنوز یک میلیون در ایران نباشند که با اسم و مشخصات، بدون نگرانی این کارزار را امضا کند، یعنی جامعه باید راه درازی را تا رسیدن به توسعه طی کند.
این خلاصه ی نگاه محسن رنانی به این جنبش بود. اما آنچه اهمیت دارد، پرداختن متعصبانه و جانبدارانهی برخی رسانهها بود. مشرق نیوز با لحنی بسیار تند و دور از ادب و انصاف، محسن رنانی را از مشوقان "گزینهی خیابان" معرفی میکند! کامنتهای افراد تندرو و غالبا مذهبیهای افراطی در سایت مشرق نیوز، ایشان را منافق و شیطان و فریبکار دانسته بودند!
اینجا به یاد جملهی هانا آرنت میافتم که میگفت یا به سیستم سیاسی مبتنی بر دروغ میپیوندی یا مخالف حکومت شناخته میشوی. با تکیه بر این سخن هانا آرنت، میتوان گفت یکی از موانع توسعه، نگاه صفر و صدی متعصبان و افراطیون به منتقدانی همچون محسن رنانی است که هیچ مخالفتی را برنمیتابند. و این خود مانع قصهپردازی و روایتگری است. به زبان آگامبن ، هرجا فکری و اندیشهای خودش را نمایان کند، سیاست زاده میشود. شاید محسن رنانی و امثال او با اندیشیدن، قصهسازی و ارائهی روایتهای متفاوت از آنچه در جامعه تحمیل میشود، در پی طرحافکنی و موقعیتسازی برای تفکرند.
او هر وقت مینویسد، اندیشهها فعال میشوند. نویسندهها مینویسند، منتقدان نقد میکنند و یک فضای گفتمانی ساخته میشود که بسیاری از ما احساس بودن می کنیم، که خود یکی از پدیدارها و خروجیهای کنشگری فعال عقلگراست و به مرور با چنین حرکاتی، سیاست از دل اندیشهها و گفتمانها زاده می شود. ما در چنین فضاهایی تلاش می کنیم " باهم بفهمیم" و این خرد مشترک برای فهم عالم انسانی، راهی برای رسیدن به همان توسعه است.
نگاه و حرکت هایی که رنانی ها آغاز می کنند، مانع از توده ای شدن ما می شود. در چنین فضاهایی است که ما از پیلهی تنهاییمان بیرون میآییم و گفتگو می کنیم.
برخی محسن رنانی را متناقض می دانند و مدعی هستند، رنانی از یک طرف در انتخابات شرکت نمی کند (که این کنشگری منفعلانه است)، اما از طرف دیگر می گوید به کارزار بپيونديد و نقش کنشگری فعال-عقلانی داشته باشید. در حالیکه می توان گفت اگرچه با شرکت نکردن در انتخابات مخالفت خود را با ساختار و نظم سیاسی کنونی اعلام می کند، اما با حمایت از این کارزار به دنبال ایجاد یک فضای گفتمانی برای اندیشیدن و روایتگری است. روایتگری که ما را تحت یک چتر گفتمانی میآورد تا بدانیم ما هستیم و می توانیم در برابر گفتمان غالب سیاسی اعلام حضور کنیم.
آزادی از دل همین روایتگریها سربرمی آورد و تنوع انسانی در سیاست و جامعه را آشکار می کند. اگر روایت نباشد با مرگ آزادی و مرگ اندیشه و در نهایت تسلط تام یک تفکر بر جامعه مواجه خواهیم شد.
اگرچه مخالفت با ساخت مسجد در پارک قیطریه، نوعی احساس مسئولیت نسبت به پیشینهی تاریخی و حفظ آثار باستانی، طبیعت، زندگی سالم، نشاط و حق شهروندی ماست که به عنوان یک آرمان می تواند مورد تقاضای ما باشد، هرچند مخالف ساختار سیاسی باشیم. یعنی من نسبت به سیاست حاکم مخالفم، اما در عین حال برای زندگی و آرمان هایم می ایستم.
در این وانفسا اگرچه انسانهایی هم پیدا می شوند و با پیش فرضهای مذهبی، چنین کنش هایی را مخالفت با دیانت می دانند، اما این به یک معضل فرهنگی بر می گردد که آن فقدان حقیقتطلبی ماست.
من فکر می کنم زمانی به توسعه می رسیم که حقیقتجویی و حقیقتپذیری در راس زندگی ما باشد. آن وقت مذهب، قانون، عرف، سبک زندگی و هرچه با آن زندگی می کنیم را با حقیقت تطبیق می دهیم. نه اینکه حقیقت را قیچی کنیم تا به اندازهی تنِ مذهب و باورهای ما درآید!!! و مابقی را اضافات و افاضات بیهوده بدانیم.
در آخر می توانم مختصرا بگویم "جنبش قیطریه " جنبشی برای اعلام حضور و بودنِ ماست؛بودنی که می خواهد اندیشیدن را تمرین کند و از زندگی دفاع کند و طرح جدید سیاسی دراندازد؛ حتی اگر در کوتاه مدت به نتیجه ی ملموسی نرسیم. همین گفتمان ها و مخالفت هاست که زمینه ی خروج از تفکر توده ای را فراهم می کند و با کنشگری مبتنی بر گفتگو و عقلانیت، سیاست زنده می شود.
#فرهیختگان #جنبش_قیطریه
@akhalaji
🔰 معرفی مقاله
🔷 سرگذشتِ قضا و عبا:
🔹 شرحی نظری بر قضاوت روحانیون در ایران معاصر
✍️ مهدی سمائی
چکیده:
▪️«سرگذشتِ قضا و عبا» قرار است شرحی نظری دربارهی پدیدهی «قضاوتِ روحانیون» در ایران معاصر پیش نهد. در عصر پهلوی، قسمی سیاست شکل گرفت که میتوان آن را چنین نامید: بیرون آوردنِ عدلیه از «صورتِ آخوندی». در این دوره، برای مردم به شکل امر عادی درآمد که وقتی به داگستری میروند چندان روحانی نبینند و قضاوت در امورشان را به غیر روحانیون بسپرند. با این همه، ایدهی قضاوت روحانیون که از عدلیه طرد شد، در حوزه پناهگاهی یافت تا خودش را زنده نگه دارد. پس از انقلاب 1357، ایدههای فقیهانه مجال یافتند به واقعیت منتقل شوند و به آن شکل دهند.
▪️مقاله شرح میدهد که از حیث نظریهی قضاوت بین ایران پس از انقلاب و تقریباً تمام تجربهها در کشورهای دیگر، یک تفاوت بنیادین وجود دارد. در دیگر کشورها، چه حکومت و چه مخالفان آن اصولاً فهم یکسانی از «قاضی» دارند. قاضی یک متخصص در علم حقوق است که از جمله وظیفه دارد قوانین را اِعمال کند. چندان پیش نمیآید که در کشوری انقلابیون در پی ابداع مفهومِ جدیدی از «قاضی» و «قضاوت» باشند. و این دقیقاً همان چیزی است که در ایران رخ داد. اسلامگرایانی که پس از انقلاب قدرت را در دست گرفتند، اصلاً مفهوم دیگری از «قاضی» در آستین داشتند. طبق این مفهومپردازیِ متفاوت، قاضی ایدهآل یک فقیه است نه یک متخصص در علم حقوق. این تفاوت تا حدی چه بسا توضیح دهد که چرا در ایران ایدهی تصفیهی گستردهی دادگستری، در قیاس با کشورهای دیگر، سادهتر و گستردهتر عملی شد.
پیدیاف مقاله را از اینجا (/channel/arshivefarhikhtegan/1508) بگیرید و یا متن کامل را در انکار (https://enkarmag.com/articles/2f0b8aba-adb1-4c11-987a-b37c92598241/) بخوانید.
/channel/IRANINtellectuals
#قضا #عبا #قضاوت #روحانیت
@akhalaji
🔹تدبیر سلطان و شبان!
شنیدم که دارای فرخ تبار
ز لشکر جدا ماند روز شکار
دوان آمدش گلهبانی به پیش
به دل گفت دارای فرخنده کیش
مگر دشمن است این که آمد به جنگ
ز دورش بدوزم به تیر خدنگ
کمان کیانی به زه راست کرد
به یک دم وجودش عدم خواست کرد
بگفت ای خداوند ایران و تور
که چشم بد از روزگار تو دور
من آنم که اسبان شه پرورم
به خدمت بدین مرغزار اندرم
ملک را دل رفته آمد به جای
بخندید و گفت: ای نکوهیده رای
تو را یاوری کرد فرخ سروش
وگر نه زه آورده بودم به گوش
نگهبان مرعی بخندید و گفت:
نصیحت ز منعم نباید نهفت
نه تدبیر محمود و رای نکوست
که دشمن نداند شهنشه ز دوست
چنان است در مهتری شرط زیست
که هر کهتری را بدانی که کیست
مرا بارها در حضر دیدهای
ز خیل و چراگاه پرسیدهای
کنونت به مهر آمدم پیشباز
نمیدانیم از بداندیش باز
توانم من، ای نامور شهریار
که اسبی برون آرم از صد هزار
مرا گلهبانی به عقل است و رای
تو هم گلهٔ خویش باری، بپای
در آن تخت و ملک از خلل غم بود
که تدبیر شاه از شبان کم بود
#تدبیر_سلطان #تدبیر_شاه #تدبیر_شبان
@akhalaji
🔷 «اتحادیه اقتدارگرایی»!
🔹 ایران، روسیه و چین «اتحاد اقتدارگرایان» را تشکیل دادهاند
🖊ینس استولتنبرگ
🔻دبیر کل ناتو میگوید: ایران، روسیه و چین «اتحاد اقتدارگرایان» را تشکیل دادهاند
و «اتحاد حکومتهای اقتدارگرا» در حال همکاری نزدیکتر علیه دموکراسیهای غربی است.
ینس استولتنبرگ به بیبیسی گفت که روسیه، ایران، چین و کره شمالی بیش از پیش با هم متحد و همسو شدهاند.
آقای استولتنبرگ گفت کشورهای این اتحاد «اقتدارگرا» از یکدیگر حمایت عملی میکنند، فناوری و تجهیزات نظامی در اختیار یکدیگر میگذارند و «روز به روز بیشتر همسو میشوند».
دبیرکل ناتو، که به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تشکیل این پیمان امنیتی با لورا کوئنسبرگ صحبت میکرد، گفت اکنون در جهانی «بسیار خطرناکتر، بسیار پیشبینیناپذیرتر و بسیار خشنتر» زندگی میکنیم.
او هدایت سازمان پیمان آتلانتیک شمالی را از ده سال پیش به عهده گرفته است.
جنگ روسیه در اوکراین و انتقادهای دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش از جمله چالشهایی است که این سازمان در سالهای اخیر با آنها روبرو بوده است.
ینس استولنبرگ حاضر نشد پاسخ بدهد که آیا از بازگشت احتمالی آقای ترامپ به کاخ سفید و تاثیر آن بر آینده ناتو نگران است یا نه. او گفت فارغ از آن که چه کسی در قدرت باشد، مطمئن است که آمریکا همچنان متحدی مهم برای کشورهای ناتو باقی خواهد ماند.
🔻متن کامل خبر را در لینک زیر ⬇️ بخوانید.
https://bbc.in/3PTXbAh
@BBCPersian
#ایران #روسیه #چین #اتحاد_اقتدارگرایان #اتحادیه_اقتدارگرایی #اتحاد_حکومتهای_اقتدارگرا
@akhalaji
🔷معرفی کتاب
🔹«آزار جنسی» چطور سر از قانون در آورد؟
✍️ کَری ان. بیکِر
🔸روایتهای تاریخی در آمریکای شمالی نشان میدهد که کارفرمایان مرد در طول تاریخ از زنان کارگر خود درخواستهای جنسی داشتند. از زنان خدمتکار قرن هفدهم و بردگان سیاه قرن هجدهم گرفته تا کارگران کارخانهای قرن نوزدهم و کارمندان ادارات قرن بیستم، بسیاری از زنان از ترس از دست دادن کار خود ناچار بودند در برابر آزار جنسی سکوت کنند و یا به رابطهی جنسی ناخواسته تن بدهند.
🔸اما اصطلاح «آزار جنسی» (sexual harassment) چگونه جا افتاد؟ چطور جامعهای به صرافت نامگزاری برای این تجربه میافتد؟
🔸کَری ان. بیکِر، استاد مطالعات جنسیت کالج اسمیت، در پژوهش خود نگاهی دارد بر سیر شکلگیری اصطلاح آزار جنسی، یا به بیان دقیقتر روندی که طی آن قانون رفتار خشونتآمیز جنسی را به عنوان آزار شناخت، امری که پیش از آن موضوعی پذیرفتهشده و حتی بلامانع فرض میشد.
🔸در دههی ۱۹۷۰ بسیاری از زنان در آمریکا سعی داشتند با طرح انواع شکایت دادگاهها را متقاعد کنند که آزار جنسی در محل کار و مدارس نوعی از تبعیض جنسی علیه زنان محسوب میشود و از این بابت نقض قانون اساسی آمریکا است.
🔸زنان در این موارد این استدلال جدید را مطرح کردند که کارفرمای مردی که به دلیل امتناع از پذیرش اشارات یا پیشنهادات جنسی خود کارمند زنی را اخراج میکند، بر اساس جنسیت علیه او تبعیض قائل شده است. بنابراین حقوق مدنی او را که در بند هفتم قانون حقوق شهروندی تضمین شده، نقض کرده است.
🔸در معمول پروندههای قانونی قضات به این نتیجه میرسیدند که چنین رفتارهای نادرستی هرچند خوشایند نیست، اما به رابطهی شخصی کارمند و کارفرما مربوط میشود. از این بابت این رفتارها نه تبعیض جنسیتی است و نه در حوزهی اشتغال میگنجد که دولت بتواند جای دخالت داشته باشد.
🔸موضوع آزار و اذیت جنسی دو مورد از عمیقترین نگرانیهای زنان معاصر را با یکدیگر جمع کرد: نیاز زنان به کار در محل امن و ترس دیرینهی آنها از تجاوز جنسی.
🔸شکایتهای مطرحشده توسط زنان در سراسر کشور باعث شد کمکم حساسیت جامعه به این مسئله افزایش یابد و هر نوع درخواست و اجبار جنسی در محیط کار نمونهای از تبعیض جنسی علیه زنان تلقی شود.
🔸اصطلاح «آزار جنسی» برای اولینبار در یک سخنرانی در ماه می سال ۱۹۷۵ میلادی دربارهی همین موضوع مطرح شد. اصطلاح «آزار و اذیت جنسی» در واقع یک مقولهی شناختی جدید بود که این رفتار را قابل شناسایی و مشاهده کرد و فضایی را برای زنان ایجاد کرد تا بتوانند دربارهی اجبار و اذیت جنسی صحبت کنند.
🔸در همین دوره، فعالان فمینیست توانستند به قضات نشان دهند که آزار و اذیت جنسی مسالهای شخصی تعداد اندکی از زنان نیست، بلکه بسیار رایج است و عملا به یک مانع جدی بر سر راه زنان برای رشد حرفهای و دستیابی به فرصتهای شغلی تبدیل شده.
🔸فعالان حقوقی همچنین استدلال کردند که آزار جنسی صرفاً یک آسیب فردی نیست، بلکه یک تبعیض گروهی و ساختاری است که با تضعیف جایگاه زنان شاغل به همهی زنان آسیب میرساند.
🔸تلاشهای پیگیر فعالان زن، پوشش رسانهای فزایندهی موارد آزار جنسی، و سرکار آمدن قضات پیشروتر در نهایت اولین پیروزیها را برای شاکیان پروندههای آزار جنسی به ارمغان آورد. به سبب این تلاشها، دادگاههای استیناف پذیرفتند که طبق حقوق شهروندی آزار و اذیت جنسی در محل کار باید ممنوع باشد.
🔸بالاخره در اواخر دههی ۱۹۷۰، قوانین ضدتبعیض و اقدامات مثبت مبتنی بر این قوانین، زنان را تشویق کرد تا وارد حرفهها و مشاغلی شوند که به شکل سنتی در انحصار مردان بود.
🔸بیکر مینویسد ثمرهی جنبش زنان برای رفع آزار جنسی در آمریکا به اصلاحات قانونی محدود نشد، بلکه اجرای این قوانین منجر به تغییرات چشمگیر فرهنگی نیز شد. از دههی هشتاد به بعد حساسیت عمومی مردم نسبت به آزار جنسی به مراتب افزایش پیدا کرد.
🔻چکیدهای از پژوهش تاریخی بیکر را در زیر
بخوانید:
https://daneshkadeh.org/women-legal-reforms/12315/
@Daneshkadeh_org
#آزار_جنسی
@akhalaji
🔷 «سندروم باکستر» چیست؟
✍️ دکتر مهدی صانعی
🎯 در صحنهای از فیلم تایتانیک در حالی که کشتی در اثر برخورد با کوه یخ دچار صدمهی جدی شده بود، گروهی نوازنده در عرشهی کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند! آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا میکردند و دقت میکردند که کیفیت کارشان تحت تأثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد! اما در یک کشتیِ در حالِ غرقشدن و در میان مسافرانی که از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به اینسو و آنسو هستند، چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!
🔸مثالی دیگر میتواند از کتاب “قلعه حیوانات” باشد؛ طبق ماجرای این کتاب، حیوانات دست به دستِ هم میشوند و ارباب و خانوادهاش را از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند. اولین کار آنها تنظیم عهد نامهایست که طبق آن همهی حیوانات باهم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند. اما چیزی نمیگذرد، خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرامآرام عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژهای وضع میکند؛
🔵 در این میان، اسبی در مزرعه زندگی میکند به نام “باکستر” که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همهی حیوانات است. حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما باکستر، سخت مشغول کار است و به اطرافش توجهای ندارد.
شُعار او این است: “من کار میکنم!” و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد! گرچه باکستر میتوانست از اتفاق وحشتناکی که درقلعه ی حیوانات رخ میدهد جلوگیری کند، چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!
🔴 در جریان زندگی هستند افرادی که چنان سرشان به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکنند کل این زندگی يا سازمان به کدام سو حرکت میکند!
♦️بسیاری از افراد باهوش و سختکوش گرفتار “سندروم باکستر” میشوند و جهتگیری درست و بهموقع را از یاد میبرند.
🔺“باکسترها” آدمهای خوب و باشرافتی هستند اما بر اولویت نادرستی تمرکز کردهاند.
t.me/zarifaneh
#سندروم_باکستر
@akhalaji
🔷 جنبش قیطریه!
✍ محسن رنانی
من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشتهام (اینجا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفهایتر شدن بازیهای بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ بهپیش میبرد. همیشه گمان میکردهام اصلاح کشور از طریق انتخابات، سالمتر و کمهزینهتر است. اما اینبار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم.
توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت.
کنشهای جمعی دو دستهاند: منفعل و فعال. «کنشهای جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهماییهای حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهایشان محو میشود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنشهای جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند.
کنشهای جمعی فعال نیز دو گونهاند: «کنشهای خشمگرا» و «کنشهای عقلگرا»؛ که اولی خشونتآمیز و دومی خشونتپرهیز است. اعتراضات خیابانی خودجوش و توفنده، معمولا از جنس «کنشهای جمعی فعالِ خشمگرا» هستند که اگر با محوریت نهادهای مدنی (مثل احزاب یا اتحادیهها) شکل نگرفته باشند و فاقد رهبری متمرکز باشند، در بیشتر موارد به خشونت کشیده میشوند. هرگاه کنشهای جمعی به خشونت کشیده شود، آنکه بهره میبرد حکومت است؛ چون هم در خشونتورزی، دستِ بالا را دارد و هم خشونت، برایش مشروعیتِ سرکوب میآورد.
اما «کنشهای جمعی فعالِ عقلگرا»، حرکتهایی هستند که از طریق همکاری عاقلانه و مقاومت آگاهانه و به دور از هیجان اعضای جامعه مدنی پدیدار میشوند. چنین حرکتهایی حتی اگر منجر به تحول امور نشوند، کمترین دستاوردشان تمرین همکاری و ایجاد انسجام و امید در جامعه مدنی و یک گام بهسوی بلوغ اجتماعی است.
اعتراضهایی که اینروزها درباره پارک قیطریه تهران چهره بسته است، یک «کنش جمعی فعال عقلگرا» است. بخشهایی از جامعه، آرام و آگاهانه، دارند اعتراض میکنند. میگویند ساخت مسجد بس است، به جای ساخت مسجد، رفتارتان و ساختارتان را اصلاح کنید تا تتمه مومنان نیز بیدین نشوند. اگر زور دارید قوانین رانندگی را اعمال کنید، رانتخواری را کنترل کنید اما مردم را بهزور به بهشت نبرید!
اما مدیر شهری ظاهرگرا، همچون عصر قبیله، گمان میکند اگر عقب بنشیند اقتدارش از دست میرود. و اینجا دقیقا همان نقطهای است که جامعه مدنی از جامعه قبیلهای متمایز میشود. اینجا نفسِ حضور و مقاومت مدنی مسالمتآمیز، حرکتی از جنس کنش جمعی فعالِ عقلگراست؛ حرکتی از جنس توسعه است.
شهروندان تهرانی کارزاری راهانداختهاند بهمنظور درخواست از حکومت برای دستور توقف عملیات ساخت یک مسجد تبلیغاتی هشتصد متری (نه یک نمازخانه ساده) در پارک قیطریه. شهرداری تهران در سه سال گذشته فقط ۴۷۵۰ متر پارک ساخته است. با ساخت این مسجد نه تنها ۸۰۰ متر از فضای سبز تهران کاسته میشود بلکه با هزینه ساخت این مسجد میتوان چندین هزار متر فضای سبز جدید ساخت. در کنار ابعاد اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی مسأله، نیز نگرانیهای جدیای نسبت به تخریب و تاراج گورها و اشیای باستانی احتمالی آن منطقه وجود دارد. (اینجا را ببنید).
و اکنون ما شهروندان ایران نیز تمایل به مشارکت در کارزار تهرانیها را داریم. به گمان من اگر امضاها به صد هزار برسد، یعنی امید در جامعه مدنی هنوز نمرده است. اما اگر امضاها به یک میلیون برسد، یعنی جامعه مدنی نه تنها زنده و امیدوار است بلکه به خودباوری و خودآگاهی و اعتماد به نفس نیز رسیده است. اگر هنوز یک میلیون نفر از جامعه ایران (یعنی حدود یک درصد جمعیت ایران) جرأت آن را ندارند که با نام و نشان رسمی خود یک کارزار مدنی درباره یک موضوع شهری را امضا کنند، به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد و در مسیر توسعه هنوز راه دراز و پرهزینهای را در پیش دارد.
من این کارزار را امضا کردم. شما نیز، اگر تحولات ایران را عقلانی و بدون خشونت میخواهید، امضا کنید. اگر هر یک از ما تعهد انجام ده امضا توسط دوستان و نزدیکانمان را بردوش گیریم، یک میلیون امضا در دسترس خواهد بود. اگر امضاها به یک میلیون برسد، ولی تاثیری بر تصمیمات مقامات نگذارد، آنگاه شاهد قوی دیگری خواهد بود بر انجماد و اصلاحناپذیری این ساختار حکمرانی. با یک میلیون امضا، با هر نتیجهای، جنبش قیطریه برنده خواهد بود.
م.ر. / شب قدر ۱۴۰۳
لینک امضای کارزار:
https://www.karzar.net/106414
#جنبش_قیطریه
@akhalaji
🔷 امضای شخصی شیخ حسین انصاریان پای منبرهایش!
✍️دکتر حامد شیواپور
🔸تعبیر «امضای شخصی» برای دعاهای شیخ حسین انصاریان را از دوست دانشورم محسن حسام مظاهری وام گرفتهام.
🔸آشنایی من با شیخ حسین به اوایل دوران نوجوانیام برمیگردد که در دهه دوم محرم، سالها مهمان ما کاشانیها بود. این برنامه یک مداح جالب هم داشت: سید محمد معتمدی خواننده جوان و مشهور امروز ، آن زمان نوجوانی بود که یکی دو سال از من بزرگتر بود و بعد از منبر پدرش (که از علمای سنتی کاشان است) و قبل از منبر شیخ حسین انصاریان مداحی میکرد.
🔸شیخ حسین در این منبرها داستانهایی از عرفا و اولیا الهی تعریف میکرد که برای من نوجوان دریچهای به دنیای متفاوت و پر رمز و راز عرفان بود. گمان میکنم یکی از انگیزههای طلبگی من هم تاثیری بود که از همین داستانها پذیرفتم.
🔸باری، در این سالها شیخ حسین با دعاهای خاص و متفاوتش در ایام محرم و ماه رمضان مورد توجه قرار گرفته. این دعاها از چند جهت قابل توجه است:
۱. در الهیات مسیحی توجه به اقشار مطرود و رانده شده جایگاه ویژهای دارد. در اناجیل آمده است که خود مسیح ابایی نداشت که زنان بدنام را نیز موعظه کند. چند وقت پیش این خبر منتشر شد که پاپ پای برخی از زندانیان را به تاسی از مسیح شستشو کرده است.
به رغم رفتار کریمانه اولیای دین ما و سخنان آنان (مثلا توصیه امیرالمومنین در عهد مالک نسبت به توجه به نیازمندان و شنیدن سخن آنان)، اینگونه رفتارها و توجهات در سنت ما و بین عالمان ما چندان رایج نبوده است مگر در بین برخی از عرفا. عالمان و فقیهان ما معمولا به چنین اقشاری توجه نداشتهاند.
۲. در دوران جدید شاخهای در الهیات با عنوان الهیات اجتماعی شهرت یافته است که یکی از فروع و نتایج آن توجه به اقلیتهای اجتماعی و اقشار مطرود و رانده شده است. الهیات اجتماعی به نظر میرسد در سنت اسلامی کارنامه پر برگ و باری ندارد.
۳. از سوی دیگر با توجه به مشکلات گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در چهار دهه پس از انقلاب در ایران و به ویژه رشد تورم و نابرابریهای اجتماعی در چند سال اخیر، به نظر میرسد کارنامه متولیان دین و به ویژه مبلغان دینی در توجه به آسیبهای اجتماعی کارنامه چندان قابل دفاعی نیست: چه از ناحیه مبلغان طرفدار نظم سیاسی موجود و چه مبلغان وابسته به تشیع سنتی و هویتی.
🔸در این میان توجه شیخ حسین انصاریان به این اقشار غایب در گفتگوها و سخنرانیهای رسمی حکم کیمیا دارد. کجا سراغ دارید که کسی از منبریان مشهور یا حتی غیر مشهور ما از پزشکان و پرستاران، رانندگان جادهها، لوکوموتیورانها، پلیسها، رفتگران شهرداری، زندانیها، بیماران پروانهای و ... نام ببرد و آنان را دعا کند؟
🔸در مراسم دیشب (شب ۲۳ ماه مبارک) این نکات بسیار شنیدنی بود: ایشان در میانه دعا از قاضیها خواست که شب که به خانه میروند یاد زن و بچه زندانیها بیفتند و احکام طویلالمدت زندانی را تخفیف دهند و یا معتادان و کارتن خوابها را برادر خود خواند یا زنان بدکار را با لحنی ملایم دعا کرد و ثروتمندان و مسئولان را در انحراف آنها مقصر شمرد و گریزی هم به هملباسیهای خود زد که در ضعف دینداری بسیاری از مردمی که در مراسم احیا شرکت نمیکنند مقصرند.
🔸در زمانی که متأسفانه از منبرهای رسمی و غیر رسمی معمولا کمتر سخنانی میشنویم که بوی محبت بدهد و عطر خدا از آن به مشام برسد و به جای آن گوشمان پر از سخنان نامناسب و سست و نفرت پراکن است، باید برای طول عمر شیخ حسین انصاریان دعا کنیم و به او هزاران درود و آفرین بگوییم.
۲۳ ماه مبارک، ۱۵ فروردین ۱۴۰۲
@ayine_ensani
#امضای_شخصی #شیخ_حسین_انصاریان
@akhalaji
🔷 پیشبینیپذیر بود؟
▪️سرمقاله هممیهن | ۱۵ فروردین ۱۴۰۳
✍ حمله رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت تعدادی از مستشاران نظامی ایران، مرحله جدیدی در مواجهه با اسرائیل محسوب میشود.
✍ فارغ از مجموعهتبعاتی که این حمله میتواند داشته باشد، پرسش این است که آیا تهران انجام چنین اقدامی را از سوی اسرائیل پیشبینی میکرده است یا خیر؟ اگر عملیات در این سطح را پیشبینی میکرده است، بنابراین چرا فرماندهی اصلی نظامیان خود را در ساختمانی متمرکز کرده که واجد قدرت دفاعی و حفاظتی در برابر حمله نبوده است؟
✍ بهعلاوه، اگر پیشبینی میشده، پیشاپیش باید نسبت به واکنش در برابر اقدام احتمالی برنامهریزی کرده باشند. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که انجام چنین حملهای را محتمل نمیدانستند، همچنان که ترور سردار سلیمانی را نیز محتمل نمیدانستند.
✍ اینگونه ارزیابی از عملکرد ایالات متحده یا اسرائیل بر چه اساسی مبتنی است؟ آیا ناشی از تحلیل قوی و اطلاعات مستند و معتبر است؟ یا ناشی از آن است که چنین احتمالاتی را به سود یا مطابق منافع و ظرفیتهای خود نمیدانیم، لذا آنها را از گردونه احتمالی وقوع خارج میکنیم؟
✍ اگر ناشی از تحلیل و اطلاعات است، باید به این نتیجه رسید که همه آن گونه تحلیلها و اطلاعات نادرست است و اگر به دلیل رغبت روانی و سیاسی ما برای غیرمحتمل دانستن این حملات است، در این صورت باید رویکرد سیاسی و روانشناسی سیاسی خود را اصلاح کنیم.
✍ واقعیت این است که نهفقط این اقدامات، بلکه بدتر از آن را هم باید محتمل میدانستند. چرا؟ به این علت روشن که تقابل دو طرف در قالب بازی صفر و یک تعریف شده است. در این بازیها جایی برای عقلانیت، محافظهکاری، احتیاط، تفاهم و یا گفتوگو وجود ندارد.
✍ روزنامه کیهان در مطلبی به نام مدیرمسئول خود نوشته است که «رژیم صهیونیستی برخلاف قوانین شناختهشده در حقوق بینالملل به کنسولگری ایران در یک کشور ثالث حمله نظامی کرده است، بنابراین و بر اساس اصل «مقابلهبهمثل»/ retaliation حمله به سفارتخانهها و کنسولگریهای رژیم جعلی اسرائیل در هر یک از کشورهای دیگر، حق مسلم ایران اسلامی است و سازمان ملل متحد که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته است باید اولاً؛ مفاد کنوانسیون وین و ثانیاً؛ اصل شناختهشده مقابله به مثل در حقوق بینالملل را محترم شمرده و از حمله ایران به مراکز دیپلماتیک رژیم جعلی اسرائیل حمایت کند. اگرچه ما برای احقاق حق خود نیازی به تأیید یا تکذیب سازمانهای بینالمللی نداریم.»
✍ شاید نیازی به این تذکر مدیرمسئول محترم کیهان نبود، هنگامی که یکسوی ماجرا را بهکلی به رسمیت نمیشناسیم، دیگر نمیتوان از آنان درخواست رعایت حقوق بینالمللی را نسبت به خود کرد.
✍ اگر کشورهای جهان نسبت به نقض حقوق بینالملل از سوی اسرائیل و هر کشور دیگری معترض هستند، به این علت است که آنان در یک رابطه حقوقی متقابل قرار دارند، ولی ما باید بدانیم که اسرائیل حتی در آن موارد هم چنین حقوقی را رعایت نمیکند، چه رسد در مواجهه با ما که اصولاً موجودیت آن را به رسمیت نمیشناسیم.
✍ نگاه مزبور واجد تعارضاتی جدی است که نزد برخی از نیروهای ایرانی وجود دارد. از یک سو، به مفادی از مقررات بینالمللی استناد میکنند که بخش دیگری از آن مقررات را به کلی قبول ندارند، در نتیجه این تعارض است که نمیتوانند تحلیل و پیشبینی درستی از مسائل داشته باشند. فارغ از همه این مسائل امیدواریم این تقابل اخیر با دوراندیشیهای مناسب مسئولین محترم به سود مردم منطقه و ایران تمام شود.
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-14186
@javadrooh
#پیشبینی
@akhalaji
🔷جنگافروزی شرورانه و هنر نجنگیدن!
✍️صلاحالدین خدیو
✅ ابوایاد مرد دوم ساف در کتاب فلسطینی آواره میگوید: "هنگام آغاز جنگ شش روزەی 1967 همراه عرفات و برخی رهبران فلسطینی با اتومبیل از کویت عازم عراق بودیم. با یک رادیوی ترانزیستوری کوچک تلاش می کردیم از اخبار جنگ مطلع شویم. لحن فاتحانەی رادیو قاهره و لحن معتدل رادیو تل آویو نگرانم کرد. روشن بود که مصری ها در حال رجزخوانی بودند و اسرائیلی ها با اعتماد به نفس و تواضع پیروزی های خود را گزارش می کردند." حق با ابوایاد بود. رادیو قاهره در حالی از سقوط قریب الوقوع تل آویو سخن می گفت که نیروی هوایی مصر و سوریه و اردن در همان روز اول روی زمین نابود شده بود. اسرائیل هم در سه جبهه به پایتخت های عربی نزدیک می شد. در روزهای قبل از جنگ هم جمال عبدالناصر با اخراج ناظران سازمان ملل و بستن تنگەهای تیران دست به محاصرەی دریایی اسرائیل زد و صراحنا گفت یهودیان را به دریا می ریزد. در آن طرف قضیه، اسرائیلی های هوشمند در انتظار شکار لحظه، فرصت را قاپیدند. تبلیغات گستردەای در جهان با محوریت "نابودی قریب الوقوع کشور کوچک یهود" به راه افتاد و موجی از همدردی با اسرائیل را در سطح بین الملل برانگیخت. موشه دایان و ژنرال هایش به خوبی می دانستند که چنین نیست و هیاهوی اعراب از سر ضعف است و مصرف داخلی دارد. آنها از توانایی های خود و ناتوانی دشمن مطلع بودند و سرانجام دشمن را به زمینی کشاندند که خود آن را تعریف کرده بودند. از فردای جنگ ژوئن خاورمیانه دیگر خاورمیانەی سابق نبود و منطقەای با مختصات و بحران های مزمن امروزی خلق شد.
✅ سان تزو استراتژیست چینی که کتاب هنر جنگ او قرنها راهنمای عملی زمامداران چین بود و امروز در جهان غرب هم مورد توجه قرار گرفته است. بخشی از #هنر_جنگ چنین است: به ضعف و کوچکی تظاهر کنید تا دشمن دچار کبر و غرور شود. هنر واقعی در پیروزی بدون جنگ است. جنگ یک میدان بزرگ روان شناختی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که رزم در میدان یکی از صحنه های آنست. اگر توانایی های رقیب و ظرفیت های خود را خوب نشناسید، حتما شکست می خورید. جلوگیری از شکست در اختیار خودت است. برای دشمن هم همینطور است. مقایسەی استراتژی و تاکتیک های جنگی اعراب و اسرائیل در جنگ 67 نشان می دهد که یهودیان مو به مو به آموزەهای تزو عمل کردند و عرب ها هم کاملا آن را نادیده گرفتند.
✅ چینی ها قبل از تحقیر شدن به دست امپریالسسم اروپایی در قرن نوزده، در مقام یک قدرت بزرگ دریایی و زمینی، "تزوئیستهایی" تمام عیار بودند. آنها ضمن پرهیز از جنگ و به کارگیری مستقیم قدرت نظامی از طریق ارعاب و اقناع، رقبای کوچک تر خود را به انقیاد در می آوردند. چین امروز هم با پیروی از هنر جنگ خود را از درگیری های مستقیم دور نگه می دارد.
✅ این تعبیر از روی ضعف و نه قدرت، تا حدی دربارەی ایران پس از آخرین جنگ های روس و محاصرەی هرات هم صادق است. دولت های قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی به استثنای جنگ هشت ساله با عراق که حاصل انقلاب و بیتجربگی در یک لحظەی تاریخی خاص بود، هیچ وقت وارد جنگ نشدند.
ایران در جنگ های جهانی اول، دوم و جنگ های متعدد خاورمیانه و غرب آسیا همیشه رل بی طرف را بازی کرد. گرچه چند بار بی طرفی اش نقض شد، اما در نهایت توانست مرزهایش را حفظ کند. در حقیقت ایرانی ها هنر جنگ سان تزو را به صورت معکوس به کار گرفتند و توانستند از دوران ضعف در قرون نوزده و بیست جان سالم بدر برند.
✅ با آغاز هزارەی جدید و تحولات شگرف و ناگهانی در موازنەی قوا در منطقه، از رهگذر سقوط صدام و تحولات بهار عربی، ایران احساس کرد قرن تحقیر را پشت سر نهاده و به قرون هفده و هجده برگشته است. در این هنگامه، هنر جنگ سان تزو بیش از هر زمانی به کار می آید. حضور بیپروا در منطقه و نقش آفرینی به عنوان قدرت اصلی خاورمیانه چقدر با ظرفیت های نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران همخوانی دارد؟ ظاهرا راهبرد تهران برای عبور از چالش ها و محدودیت هایش، ابتکارهایی چون نبرد نامتقارن و کاربست نیروهای نیابتی است. از قضا دستور کار و یا تعریف استراتژیست چین باستان از جنگ و هنر آن هم اذعان به عدم تقارن آنست. اما وقتی رقیب با درک ضعف های موجود، دستور کار را تغییر و نبرد نیابتی را به جنگ مستقیم تبدیل می کند چه؟ وقتی حساب تمام عوامل نیابتی را به پای فرمانده می نویسد، یعنی قاعده و زمین بازی را عوض می کند و شما را به میدانی می کشاند که در آن دست برتر دارد. معادلهی لفاظی و حمله به معنای زوال سریع و بازگشت ناپذیر توان بازدارندگی است. آنچه دیروز در دمشق اتفاق افتاد و چند سال است که مرتبا دارد تکرار می شود، نشانەی آنست که ابتکار عمل نه دست تهران بلکه به دست رقباست. این جاست که هنر نجنگیدن سان تزو بیش از هر زمان به کار می آید. حتی اگر مانند ادوار قبل به صورت معکوس به کار رود.
@sharname1
#جنگ #هنر_نجنگیدن
@akhalaji
📚 معرفی و نقد کتاب
🔷 اصلاح دین یا اصلاح ایران؟!
🔹 نقد کتاب مقدمهای تاریخی بر اندیشه اصلاح دین در ایران
✍🏻 عباس خلجی
این مقاله با رویکردی انتقادی، درباره کتاب اندیشه اصلاح دین در ایران به داوری پرداخته و هدف آن ارزیابی انتقادی رویکرد علمی و محتوای کتاب است. در این بستر، روش علمی، رویکرد نظری و دادههای تاریخی و تحلیل محتوایی کتاب ارزیابی و در دو بخش شکلی و محتوایی نقد شدهاست.
متأسفانه کتاب فاقد نقاط قوت شایان ذکری است؛ اما نقاط ضعف بسیاری دارد: فقر تئوریک و نقصان مفهومی، عدم درک مفهوم و گفتمان اصلاح و اصلاح دین در ایران، مبانی استدلالی ضعیف، تحریف آشکار و ارائه تفسیری واژگون از حقایق مسلم تاریخی و تفسیر دگرگونه کلام دیگران، پژوهش آشفته در تاریخ اندیشه، شیوه تحقیق مخدوش و نارسا، باور به حجیت مطلق ظنون و اخبار آحاد و شایعات در تاریخنگاری، داوریهای غیرعلمی، مصادره به مطلوب مستمر، نتیجهگیری شتابزده، شناخت ناقص از تاریخ، و درک نه چندان درست انقلاب مشروطه و نیروهای اصلی آن که باعث فروکاستن سطح آن به فعالیت چند تن بابی و ازلی شدهاست.
#کتاب #معرفی_کتاب #نقد_کتاب #اصلاح_دین #اصلاح_ایران
@akhalaji
🔷 اردوغان رفتنی است؟
👈 مهرداد فرهمند در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍️ خیلی از شکست اردوغان در انتخابات شوراها و شهرداریهای ترکیه ذوقزده نشوید و زود به این نتیجه نرسید که: «اردوغان رفتنی است». فاصله دو رقیب از هم کم است. نه پیروزی چشمگیری در کار بوده، نه شکست چشمگیری. چندین دوره است نتیجه انتخابات همین بوده اما اردوغان همچنان در قدرت مانده. تا انتخابات بعدی چهار سال مانده. زمین گرد و خدا بزرگ است. #اردوغان هر بار راه ماندن در قدرت را پیدا کرده. تا چهار سال دیگر هم پیدا میکند.
✍️ دلیلی ندارد ایرانیها از #شکست_اردوغان شادمان باشند. بهعکس، شکست او باید مایه نگرانی ایرانیان باشد.
✍️ خرداد سال گذشته که انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ترکیه را برای بیبیسی پوشش میدادم، پس از پایان رأیگیری به دفتر مرکزی حزب جمهوری خلق رفتم که دبیرکلش رقیب اصلی اردوغان بود. میان عدهای که آنجا جمع بودند، صدای خانم و آقایی به گوشم خورد که میکوشیدند با انگلیسی دستوپاشکستهای چیزی را به کارکنان حزب بفهمانند و موفق نمیشدند. از لهجهشان پیدا بود ایرانیاند. نزدیک شدم و پرسیدم چه میخواهید بگویید تا من ترجمه کنم. خانمه گفت: ما اومدیم رأی بدیم. کارت ملی ترکیه را به دست گرفته، به کارکنان آنجا نشان میداد و میگفت: وی هَو بولو کارت، وی هَو بولو کارت. منظورش این بود که کارت ملی کبود رنگ دارد و شهروند ترکیه است (کارت خارجیها صورتی رنگ است ولی نمیدانم چرا از اتاق فرمان به من میگویند سفید است). گفتم خانم اولاً دو ساعت است رأیگیری تمام شده، در ثانی اینجا باید مدتها قبل از انتخابات ثبتنام کنی و بروی در حوزهای رأی بدهی که برایت تعیین شده، مثل ایران نیست که شناسنامهات را برداری ببری هر جا دلت خواست رأی بدهی. ثالثاً کجای دنیا برای رأی دادن میروند دفتر حزب رأی میدهند؟ گفت آخه میخواهیم به آقای کیلیچتاراوقلو رأی بدیم (منظورش کمال قلیچدار اوغلو بود). بعد رو کرد به جمع و گفت: اردوغان نو، نو اردوغان. گفتم آبجی، شما تو ایران میخواستی مثلاً به روحانی رأی بدی، میرفتی ستاد روحانی رأی میدادی؟ وانگهی این «بولو کارت» را همین اردوغان دست شما داده. قلیچداراوغلو لنگه کفش کهنه هم دست ایرانیها نمیدهد. یکی از دلایلی که ملت دارند به او رأی میدهند این است که چرا «بولو کارت» داده دست شماها.
✍️ هممیهنان عزیز عنایت ندارند که حاکمیت اردوغان و حزبش بهترین اتفاق برای ایرانیان است. از دولتیِ سرِ اردوغان بوده که خیل عظیمی از ایرانیان که به هیچ جای دیگری نمیتوانند مهاجرت کنند، در ترکیه ساکن شده و کار و کاسبی دارند. کجای دنیا با قرارداد اجارهخانه به شما اجازه اقامت میدهند؟ کجای دنیا میتوانستید با خرید خانه، شهروند کشوری بشوید، بیآنکه حتی در آن کشور مقیم باشید؟
✍️ با همین خریداری حق شهروندی است که تعداد زیادی بازرگان ایرانی توانستهاند از تحریمهای بانکی مصون بمانند و چرخ صادارات و واردات ایران را بچرخانند. درست است که چپاولگران با استفاده از همین ترکیه است که تحریمها را دور میزنند اما فراموش نکنیم آنکه از تحریمها آسیب میبیند، شهروند عادی ایرانی است. بخش خصوصی است که بیشترین زیان را میبیند و همین بخش خصوصی هم به مدد استفاده از امکانات ترکیه میتواند به حیات خود ادامه دهد. اردوغان برود، همه این امکانات میرود.
✍️ حزب جمهوری خلق که در انتخابات دیروز برنده شد، صد درصد با سیاستهایی که طی سالهای حکومت اردوغان به سود ایرانیان تمام شده، مخالف است. در صورتی که این حزب قدرت بگیرد. مهاجرت به ترکیه، سرمایهگذاری و کسبوکار در این کشور برای ایرانیان دشوار خواهد شد. روزنهای که ترکیه برای نفس کشیدن از تحریمها بازکرده، بسته خواهد شد.
✍️ ویژگی این حزب، غربگرایی و بازگشت ترکیه به دورانی است که به همسایگانش از جمله ایران میگفت: پیف پیف شما بو میدهید، ما آوروپالیایم. در صورتی که اردوغان از قدرت بیفتد، حتی پناهجویی هم در ترکیه دشوار خواهد شد.
✍️ جالب است که هممیهنان ما به ترکها درس سیاست هم میدهند. میآیند ترکیه عرقشان را میخورند، دیسکو میروند، با شلوارک کنار دریا عشق و حالشان را میکنند، از خدمات بانوان عفیفه بهرهمند میشوند، کمال آزادی را دارند، هیچکس هم به آنها چیزی نگفته، آن وقت بر میگردند به ترکها میگویند که اسلام بدبختشان خواهد کرد و ترکیه هم مثل ایران خواهد شد.
✍️ عزیزان، اسلامگرایان بیش از ۲۱سال است در ترکیه سر کارند، در همه این سالها نه یک مشروبفروشی را بستهاند، نه یک قمارخانه و نه هیچ نوع مرکز تفریحی را. در همین ماه رمضان، میکدهها در مناطق توریستی غلغله است. اینجا اگر میخواست ایران شود، در این ۲۱سال میشد. ۵۰سال دیگر هم اردوغان و حزبش سر کار بمانند، ترکیه ایران نمیشود.
@javadrooh
#انتخابات_ترکیه
@akhalaji
🔷 در مسیر تکوین کشور فلسطینی!
✍️ یدالله کریمیپور
دیروز جو بایدن طی مصاحبه ای تلویزیونی در مخالفت با سیاست بی بی نخست وزیر اسرائیل (اشغالگر) گل کاشت. او سیاست نتانیاهو را در غزه اشتباه خواند. وی از دولت تحت ریاست بی بی خواست هر چه زودتر آتش بس را بپذیرد. بایدن به روشنی گفت: «فکر میکنم کاری که او انجام میدهد اشتباه است. من با رویکرد او موافق نیستم.».
هم چنین امروز دولت محافظهکار استراليا به جمع کشورهایی پیوست که از احتمال به رسمیت شناختن کشور فلسطینی سخن می گویند. پیشتر نیز چندین کشور مانند جمهوری ایرلند، اسپانیا و حتی پادشاهی متحده بریتانیا، اعلام کرده بودند که به زودی کشور فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت.
با این همه یک پرسش بنیانی در ارتباط با استراتژی اسرائیلی غرب به ویژه امریکا، بریتانیا و آلمان وجود دارد: چرا با وجود مخالفت پیاپی اسرائیل با قطعنامه الزام آور ۲۴۲ شورای امنیت، دایر بر خروج اسرائیل از کرانه باختری و باریکه غزه و تشکیل کشور فلسطینی، هنوز از این دولت پشتیبانی نظامی، سیاسی شده و در شورای امنیت قطعنامههای حتی اندکی ضد سیاست های خشونت بار این دولت، از سوی آنها وتو میشود؟!
خب دستکم ۷۶ سال است که ۵ عضو دائم شورای امنیت در تکوین، استمرار و گسترش و بلکه فراگیر کردن به رسمیت شناختن اسرائیل کوشیده اند. به ویژه لابی های بسیار پرتوان یهودی در ایالات متحده از جمله هاوس و کنگره را برای حمایت دائمی و همه جانبه از اسرائیل در قبضه دارند. حال چگونه می توان تنها طی شش- هفت ماه (از آغاز جنگ غزه)، انتطار داشت همه دست از پشتیبانی اسرائیل بکشند؟! به ویژه آن که ۱۶۵ کشور، از جمله تعداد زیادی از ملل مسلمان و عرب، این دولت را بهرسمیت شناخته اند! هم چنین با وجود این که حماس متهم به شروع این نبرد است.
با این همه طی شش ماه گذشته، رویکردی فوق شگرف در ارتباط با منازعه تاریخی فلسطین-اسرائیل شکل گرفته است: عزم جزم و به اغلب احتمال بی برو و برگرد جهانی برای تکوین و به رسمیت شناختن کشور فلسطینی.
ولی در برابر این اراده فراگیر جهانشمول، سه مانع قد علم کرده اند:
سد نخست رویکرد لیکود و دیگر احزاب تندرو است؛
سد دوم کمبود و نقص مبادی و مبانی جغرافیایی تشکیل چنین کشوری است؛
سوم رویکرد محور مقاومت به رهبری جمهوریاسلامی دایر بر آرمان نشدنی و افراطی محو یا نابودی اسرائیل (اشغالگر) است.
به گمانم چنین رویکردی به گونه ای پشتیبانی غیر مستقیم از اشغالگری واشغالگران و آب به آسیاب لیکود و بی بی ریختن است. هم چنین مخالفت با اراده استوار جهانی است. در عین حال ایستادگی در برابر رویکردی است که گریزناپذیر و حتی محتوم خواهد بود.
@karimipour_k
#تکوین_کشور_فلسطین
@akhalaji
🔹اینفوگرافی!
🔸بزرگترین اقتصادهای جهان در سال ۲۰۷۵
▪️پنجاه سال دیگر اقتصاد جهان در سیطره چین، هندوستان و ایالات متحده آمریکا خواهد بود.
▪️در این میان ایران حتی جایی در فهرست اقتصادهای متوسط جهان نیز نخواهد داشت ...!!!
@chandsanieh
#اقتصادهای_بزرگ #چین #هند #آمریکا
@akhalaji
🔷کسانی که مهارت خواندن ندارند، مهارت اندیشیدن هم ندارند!
✍️ سایمون کوپر
کانال تلگرامی «ترجمان» خلاصهای از یادداشت *سایمون کوپر* در فایننشالتایمز با عنوان *«نگاه انداختن، اسکن کردن، اسکرول کردن: دوران خواندن عمیق به پایان رسیده است»* را به اشتراک گذاشت.
در این مطلب میخوانیم: کاتبی را تصور کنید که بعد از اختراع ماشین چاپ، مشغول نوشتن متنی بود که تا به حال بارها و بارها آن را نوشته بود. چه احساسی داشت؟ احتمالاً با خودش فکر میکرد «مشغول چه کار بیهودهای هستم!»
امروزه خیلی از آدمها وقتی مجبور میشوند متنی بنویسند که طولانیتر از ۳۰ کلمه است، چنین حسی پیدا میکنند. به خودشان میگویند: *چه کسی متنی چنین طولانی را خواهد خواند؟*
نکته تلخ ماجرا این است که چندان اشتباه فکر نمیکنند. *انسانها در خواندن متنهای طولانی به مشکل خوردهاند.*
مجموعهای از ناشران، محققان، کتابداران و نویسندگان سراسر جهان، ماه پیش با انتشار *«مانیفست خواندن لیوبلینا»* اعلام کردند:
*خواندن دیجیتال در حال تخریب عادت «خواندن عمیق» در میان ماست.*
*دستگاههای دیجیتال باعث شدهاند انسانهای امروزی، «بیشتر» از هر دوره دیگری در تاریخ بشریت بخوانند، اما آنها دیگر مثل قبل نمیخوانند.*
*خواندن دیجیتال، به شکلی روزافزون، به تجربهای تکهتکه، کوتاهمدت، سطحی و گذرا تبدیل شده است،* بنابراین:
*شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همه آنها در قالب متنهای چندکلمهای یا نهایتاً چندخطی است.*
حال،
*اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالب یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه میشویم،* زیرا:
*درک متنی طولانی نیازمند مهارتهای «خواندن عمیق» است.*
*خواندن عمیق* نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته است.
استیون پینگر، روانشناس و نویسنده امریکایی میگوید: با رواج خواندن متنهای طولانی در بین عموم مردم از اواخر قرن هفدهم، توانایی «همدردی» کردن با دیگران در میان انسانها افزایش یافت. مردم با خواندن متنهای مفصل درباره زندگی دیگر انسانها، توانستند دنیا را از چشم آنها ببینند و این توانایی تأثیر بسیار مهمی در نگرش آنها درباره موضوعاتی مثل بردهداری، شکنجه، ساحرهسوزی، استبداد و دیگر چیزها گذاشت.
👈از نظر استیون پینکر، خواندن عمیق باعث «انقلاب نوعدوستانه»ای شد که بعدتر به رویدادهای دورانسازی مثل انقلاب امریکا و انقلاب فرانسه منتهی شد.
آنچه خواندن متنهای تکهپاره و کوتاه دیجیتال ما را از آن محروم میکند، دقیقاً همین توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران است.
ماریان وولف، محقق امریکایی مینویسد:
*ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرولکردن، نصفهنیمه خواندن یا ذخیرهکردن متنها هستیم تا در آیندهای نامعلوم آنها را بخوانیم،* چون این رسانه برای خواندن عمیق طراحی نشده است.
*خواندن دیجیتال از دلایل* مهم رواج *«سادهگرایی»* در دنیای امروز است؛ *سادهگرایی یعنی:*
*تمایل به سادهکردن هر چیز پیچیده،*
*اظهارنظرها و موضعگیریهای یکخطی، شفاف، سرراست و قاطع،*
*و فرارکردن از درک عمیق و چندوجهی مسائل.*
🔦پینکر میگوید: «هر وقت سیاستمداران شروع میکنند به ساده حرف زدن، منتظر جنگ باشید.»
🔻منبع: ترجمان علوم انسانی
T.me/bestdiplomacy
#خواندن #اندیشیدن #مهارت_خواندن #مهارت_اندیشیدن
@akhalaji
🔷 هنگامه شلیک کی فرامیرسد؟!
✍️ ارنست همینگوی میگوید:
🔹 تفنگی که به دیوار کلبه چوبی آویزان است، بالاخره در جایی از داستان باید شلیک کند!
🔸 پینوشت :
ارنِست میلر هِمینگوِی (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ – درگذشته ۲ ژوئیه ۱۹۶۱) از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه پولیتزر و نوبل ادبیات بود. او از پایهگذاران یکی از تاثیرگذارترین مکاتب ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود. قدرت بیان و زبردستی همینگوی در توصیف شخصیتهای داستانی به گونهای بود که او را پدر ادبیات مدرن لقب دادهاند.
#همینگوی #ارنست_همینگوی #تفنگ #موشک #شلیک #داستان #کلبه_چوبی
@akhalaji
🔷 پناهیان و صورتبندی تشیع اقتداگرایانه!
✍️ محسنحسام مظاهری
🔸مسئلهی پناهیان را نباید به استفاده از یک تعبیر نامناسب یا چند جمله تقلیل داد. سلسلهواربودن و ارتباط مضمونی سخنان و برداشتهای خاص وی از تاریخ اسلام و مفاهیم اسلامی - شیعی، نشان از یک پروژه دارد. پروژهای که من از آن به «ضدروایتِ اسلام نخستین برای صورتبندی تشیع اقتدارگرا» تعبیر میکنم.
🔹ماه رمضان سه سال پیش که سخنان وی، باز هم در برنامهی سحرگاهی تلویزیون حاشیهساز شد، یادداشتی دراینباره نوشتم. برشهایی از آن:
🔻در بین گفتمانهای شیعی معاصر، تشیع سیاسی دولتگرا و در بین خوانشهای این گفتمان نیز آنچه پناهیان در پروژهاش تبلیغ و ترویج میکند، مردمستیزترین و جامعهستیزترین گفتمان و خوانش است. گفتمانی که از قضا در ادبیات تبلیغیاش بیش از دیگران از مردم و جایگاه و نقش آنان سخن میراند.
در این گفتمان، مردم گرچه زینتالمجالساند، اما درواقع محکومین همیشگی اند. موقعیت پارادوکسیکال تشیع سیاسی همینجاست. از یکسو به اقتضای شروط اولیهی حکمرانی نیازمند اکثریت است، و از سوی دیگر ماهیتی ضداکثریت و الیگارشیک دارد.
در این خوانش، تودهی مردم بهجهت بیبصیرتی، دنیاطلبی، میل به زندگی، راحتطلبی و ... همیشه محکوماند. همیشه مورد اتهاماند. جامعهی مطلوب این خوانش، جامعهی سرسپرده است. جامعهای که دربرابر الیگارشی مقدس بیزبان است. «شیعهی تنوری» که سالهاست وعاظ روی منبر قصهاش را میگویند، تیپ ایدهآل شیعه در این خوانش است. طبق تصریح پناهیان در برنامهی مذکور (۱۴۰۰/۰۲/۰۳) اطاعت از پیامبر حتی مهمتر از اطاعت خداست. و البته پیامبر آخرین حلقه نیست. «ولایت» امری تسریپذیر است. از پیامبر به اهل بیت و دوازده امام و از ایشان به نایبان عامشان (طبق «مقبولهی عمر بن حنظله») یعنی فقها و در دوره حکومت دینی به ولی فقیه.
🔻دال مرکزی این گفتمان حتی «ولایت» نیست؛ «قدرت» است. همهچیز، از اعتقادات، از اخلاق، از مناسک و حتی خود ولایت، مادام که در خدمت قدرتاند مطلوبیت دارند. بیجهت نیست که بیشترین هجمهها و حملات به اسلام رحمانی و اسلام عرفانی، به معنویتگرایی، به اخلاقگرایی، به مدلهای نوپدید دینداری، از جانب حاملان و مروجان تشیع سیاسی است.
🔻در این خوانش، مردم چیزی بیش از تسهیلکنندگان مسیرِ رسیدنِ «فرد برتر» به قدرت نیستند. اسلامِ تشیع سیاسی، اسلام استیلا است. اسلامِ حکمرانیِ اقتدارگرا و توسعهطلبی که سودای امپراتوری و ابرقدرتی دارد. اسلامِ ذبح اخلاق و معنویت و همهی سرمایههای اعتقادی اسلام و تشیع و جامعه، پیش پای حکومت، پیش پای قدرت.
🔻این خوانش، بیش از آنکه با روایت مشهور اسلامی و شیعی از حکومتهای نبوی و علوی قرابت داشته باشد، با حکومت توسعهطلب اموی قرابت دارد. بههمینجهت است که پناهیان و دیگر مروجان این خوانش، در این سالها در مقام بازروایی تاریخ صدر اسلام برآمدهاند. آنچه آنها ارایه میکنند، درواقع ضدروایتی است از تاریخ اسلامِ نخستین. ضدروایتی که در آن (به تصریح پناهیان) پیامبر و علی بن ابیطالب، دو رهبر شکستخوردهاند. سخنان وی در انکار مأموریت اخلاقی انبیا و تضعیف روایت «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و نیز مباحثش در تقدم ولایت بر عدالت در همین راستا قابل فهم است.
🔻میزان توفیق این پروژه در همراهسازی بدنهی مذهبی وفادار نظام (خصوصا جوانان حزباللهی) نقشی تعیینکننده در آیندهی حاکمیت و پروژهی جانشینی دارد.
@mohsenhesammazaheri
#پناهیان #تشیع_اقتداگرا #صورتبندی_تشیع_اقتداگرایانه
@akhalaji
❇️ بیشتر بدانیم تا بیشتر بفهمیم ❇️
📚 بریده کتاب
🔷 تاریخ ایران مدرن
✍️ یرواند آبراهامیان (تاریخنگار آمریکایی)
بعد از موفقیت قـاطـع اطلاحطلبان در انتخابات سال ١٣٧۶ ، سید محمد خاتمی در زمینۀ سیاست خارجی در جهت بهبود ارتباط ایران با جهانیان تلاشهای گـسـتـردهای کرد . او به حقوقدانان بینالمللی اطمینان داد که حکم سنگسار در ایران اجرا نمیشود و برای حذف کامل مجازاتهای بدنی تلاش خواهد کرد ، خاتمی از تمام کشورهای جهان برای سرمایهگذاری در ایران دعوت به عمل آورد و در اقدامی کاملا نوآورانه در گفتوگویی اختصاصی با شبکۀ CNN آمریکا شرکت کرد ، او به طور خصوصی آیتالله خامنهای را به کاهش محدودیتهای اعمال شده بر بهاییان ترغیب کرد و به دولت انگلستان اطمینان داد که ایران درصدد اجرای فتوای موجود علیه سلمان رشدی نیست .
درمقابل دولت بریتانیا هم روابط کامل دیپلماتیک با ایران را که از سال ۵٧ قطع شده بود دوباره از سر گرفت و رییس جمهور وقت آمریکا کلینتون تحریمهای ایران را تا اندازهای کاهش داد و اجازۀ واردات پسته ، فرش و زعفران از ایران و صادرات کالاهای کشاورزی و دارویی به ایران را صادر کرد . وزیر خارجۀ آمریکا هم در اقدامی تحسین برانگیز از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٩ اظهار تاسف کرد و بابت آن از مردم ایران معذرت خواست !!
سازمان ملل نام ایران را از بین کشورهای ناقض حقوق بشر خارج کرد و اکثر کشورهای اروپایی از تهیۀ قطعنامه علیه ایران دست کشیدند ، همچنین بانک جهانی با #ضمانت دولت آمریکا ٢٢٣ میلیون دلار وام بابت خدمات پزشکی و سیستم فاضلاب در اختیار ایران قرار داد ، شرکتهای اروپایی و ژاپنی برای سرمایهگذاری ١٢ میلیارد دلاری در صنعت نفت و خودروی ایران اعلام آمادگی کردند
دولت او همچنین برنامههای توسعۀ روستایی در زمینههای آموزشی و خانهسازی را گسترش داد و تا سال (1380/2000) ٩۴% از مردم ایران باسواد بودند و در بخش کاهش نرخ مرگو میر کودکان ایران به مقام اول جهان رسید و دولت با تشکیل صندوق ذخیرۀ ارزی مقداری از درآمدهای نفتی کشور را برای شرایط اضطراری کنار گذاشت .
دولت خاتمی بخشی از بودجۀ دولت را به سوی سازمان های غیردولتی مانند باشگاههای ورزشی ، رورنامهها و فرهنگسراها هدایت کرد ، شمار روزنامههای ایران از پنج عدد در سال ٧۶ به ٣٢ عدد در سال ٨۴ افزایش پیدا کرد ، دولت خاتمی یک صد لایحۀ اصلاحگرانه به منظور ممانعت از انواع سانسور را تصویب کرد و برای حمایت از زنان سن ازدواج را با وجود تمام مخالفتها به ١٨ سال افزایش داد و در دادگاههای خانواده برای زنان حقوق برابر با مردها قائل شد و به مدارس دخترانه در تمام مقاطع درسی اجازه داد که دانشآموزان از پوششهای رنگی استفاده کنند .
بدون هیچگونه اغراقی خاتمی را باید موفقترین رییس جمهور ایران بعد از انقلاب سال ۵٧ دانست زیرا ایران در سال (١٣٨١/٢٠٠١) در شرایطی پا به قرن بیست و یکم گذاشت که اگر نگوییم در غرب آسیا اما در خاورمیانه به عنوان قدرت اول منطقه در تمام زمینهها شناخته میشد !!
http://axnegar.fahares.com/axnegar/GqDBVnk5aRmJ2e/8210994.jpg
@A_pajhohi
#ایران #خاتمی #تاریخ_ایران_مدرن
#یرواند_آبراهامیان
@akhalaji
🔷 آمریکاییها بیشتر علوم انسانی میخوانند!
➕این جدول توسط بنیاد ملی علوم آمریکا (NSF) ارائه شده که یک سازمان دولتی در ایالات متحده است. جملاتی مانند تو باید دکتر بشی! مهندس بشی! از کودکی در همهی خانهها پیوسته میان والدین و فرزندان دوره میشود! تا شاید شانس موفقیت و در نهایت آسایش زندگی را برایشان فراهم کند. با چنین روندی، از همان ابتدا ذهنیتی را در فرزندان خود ایجاد میکنیم که هر رشتهی دیگر غیر از پزشکی و مهندسی ارزش تحصیل ندارند و خوشبختی و سعادت آینده فقط و فقط در همین دو رشته خلاصه شده است! حال آنکه جامعه غیر از پزشک و مهندس بخشهای مختلفی را شامل میشود که نیازمند تخصص و دانش روز است و متأسفانه همین رویکرد میتواند از دلایل مهم عدم پیشرفت یک کشور باشد.
➕ اما نکتهی جالب در این میان وضعیت متفاوت نگرش به رشتههای تحصیلی در کشورهای پیشرفته است. مهمترین عامل برتری کشورهای غربی قطعاً علوم تجربی یا ریاضی نبوده بلکه از ابتدا تاکنون خود و جهان را توسط علوم انسانی کنترل و اداره کردهاند، هرچند در ظاهر چیزی که از آنها میبینیم آثار و نتایج علوم فنی و مهندسی بوده است. ولی باید توجه داشت کارکرد، جهتگیری و حتی روش استفادهی همین علوم را نیز با بهرهگیری از علوم انسانی تعیین میکنند و این مهمترین دلیل موفقیت آنها در مباحثی مانند اقتصاد و سایر حوزههاست.
➕ آنها کیفیت بالای آموزش و استاندارهای کیفی برای رشد جوامع خود را با تأکید بر علوم اجتماعی و انسانی تضمین میکنند که در نهایت به ارتقای کیفیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منتج میشود. وقتی به کشورهای توسعه یافته نگاه میکنیم و استانداردهای بالای زندگی در آنها را مشاهده میکنیم، در نگاه اول ریشهی تمامی پیشرفتها در صنعت، کشاورزی، اقتصاد و ... در فناوریهایی که دارند متجلی میشود. "آنها فناوری دارند بنابراین پیشرفته هستند!" همین تفکر برای سالها وارد زندگی ما شده و در نتیجهی آن فقط باید دکتر یا مهندس شویم تا فاصلهی خود را با جوامع پیشرفته کمتر کنیم! اما این سطحیترین نگاه ممکن به اساس قضیهای است که در ابتدای مطلب مطرح شد.
➕ برای درک بهتر موضوع نگاهی به کشور آمریکا خواهیم داشت. بررسی آمار دانشگاههای این کشور نمایانگر حضور بسیار پررنگ شهروندان آمریکایی یا آنهایی که اقامت دائم دارند در دانشکدههای حقوق، اقتصاد، مدیریت و ... است حال آنکه دانشکدههای مهندسی و پزشکی از ملیتهای متنوع از عرب گرفته تا هندی و چینی و البته هموطنان خودمان پر شده است. شاید این آمار متفاوت و البته عجیب! با توجه به استانداردهای تحصیلی "مد" شده در کشور ما، خود پاسخی برای موفقیت کشوری مانند آمریکا باشد. آنها با تقویت علوم انسانی و اجتماعی زیربنایی محکم را ایجاد کردهاند که با پشتوانهی آن شاهد کشف و پیشرفت فناوری هستند. در کشور ما دانشآموزان ممتاز و باهوش حتی اگر به تحقیق و بررسی در رابطه با رشتههای علوم انسانی بپردازند با مخالفت بیشتر اطرافیان خود مواجه میشوند که هوش و استعدادشان را در علوم انسانی نابود نکنند! و برای یک آیندهی خوب دکتر و مهندس شوند حال آنکه دانشآموزان با نمرات پایینتر را روانهی علوم انسانی میکنیم تا در آینده اقتصاددانها، مدیران و جامعهشناسان ما باشند!
➕به نظر شما این میتواند روش مناسبی برای تضمین موفقیت یک کشور در آینده باشد؟! البته در سالهای اخیر، با افزایش آگاهیهای عمومی، تعداد دانشآموزان ممتازی که در رشتهی علوم انسانی تحصیل میکنند، رو به فزونی است. در ادامه آمار جالبی از دانشگاههای آمریکا را مشاهده میکنید که تفاوت چشمگیری میان دریافتکنندگان مدرک دکتری در رشتههای علوم انسانی و آموزشی با مهندسی و پزشکی را نشان میدهد حال آنکه بیشتر دانشجویان ویزایی (خارجی) رشتههای علوم تجربی و ریاضی را انتخاب کردهاند. این جدول توسط بنیاد ملی علوم آمریکا (NSF) ارائه شده است. این بنیاد یک نهاد دولتی در ایالات متحدهی آمریکا است که از ۱۹۵۰ تاکنون در توسعهی قوانین و سیاستهای رسمی علمی در ایالات متحدهی آمریکا فعالیت میکند.
■ منبع: عصر ایران
https://bit.ly/2PqHgdB
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
#علوم_انسانی #علوم_اجتماعی
@akhalaji
🔷 نقدی بر نوشته دکتر محسن رنانی
✍️علی مرادی
🔸بدون شک و تردید دکتر محسن رنانی از مفاخر و از اندیشمندان طراز اول کشور در دوران معاصر میباشد، و در رشد و اعتلای اندیشه ایرانیان تاثیر بسیار مثبتی داشته است. خداوند به ایشان سلامتی و طول عمر بابرکت عنایت فرماید.
🔹در مقاله ارزشمند کوتاه در مورد پارک قیطریه اینجا مدعایی رو بیان داشته اند که خالی از اشکال از نظر این حقیر نیست.
گرچه اصل و اساس مقاله مورد توافق بوده و کاری بس ارزشمند است و اما مورد تضارب و مدعایی که بیان داشته اند جای نقد و بررسی بیشتر می باشد. چون این مدعا بر کنش های بعدی ایرانیان می تواند تاثیرگذار باشد. و دلیل نقد و واکنش، هم دقیقا همین هست که این اندیشمند گرانقدر در موردش توضیحات تکمیلی ارائه کند.
▫️و مدعای شان به این مضمون هست که :
"عدم شرکت مردم از جمله خود ایشان در انتخابات ۱۴۰۲ واکنشی منفعلانه است تا کنشی فعالانه، و در دراز مدت تاثیرگذاری خود را نخواهد داشت."
🔷«سنجش عزت نفس»!
✍️دکتر احمد ایزدیطامه
در نوشتههای پیشین در باره ضرورت توجه به عزت نفس در انتخاب دوست ، همکار ، همسر ، شریک و نیز ضرورت تقویت عزت نفس فرزندان توسط والدین و نظام تربیتی اشاره شد . اگر تقویت عزت نفس در تمام دوران زندگی بشر نیاز بوده ، در دنیای مدرن تبدیل به یک ضرورت شده است.
در دورانی زندگی می کنیم که ، تکنولوژی امکاناتی در اختیار بشر قرار داده است که او به راحتی می تواند به همنوع خود آسیب های جدی برساند و در این شرایط ، عزت نفس مهمترین عامل بازدارنده درونی انسان است.
عزت نفس عبارت است از یک تصویر ذهنی از تواناییها و ارزشمندیهای خویش . این تصویر ذهنی ، ذاتی نیست بلکه بر اساس تجارب ما در جریان زندگی آموخته می شود . والدین ، مربیان ، اساتید و همه افرادی که در تربیت انسانها نقش الگویی دارند، نقش مهمی در یادگیری آن دارند.
یکی از راههای یادگیری عزت نفس ، مشاهده رفتارهای عزتمندانه مردم در افرادی مانند والدین ، رهبران ، مدیران ، معلمان و ورزشکاران است که در جامعه نقش الگویی دارند . بنابراین ضرورت دارد تا الگو های اجتماعی و کسانی که در جامعه جزو گروههای مرجع محسوب می شوند به این خودآگاهی دست یابند که خودشان به چه میزان دارای عزت نفس هستند.
برای پاسخ به این پرسش، به هر میزان که پاسخ های یک فرد به شاخص های زیر «بلی» باشد ، او از عزت نفس بالاتری برخوردار است و لذا آمادگی بیشتری برای تربیت افراد دارای عزت نفس دارد.
من فردی هستم که:
۱_ آنچه را بر خود نمی پسندم ، بر دیگران نیز نمی پسندم.
۲_ اشتباهاتم را می پذیرم و در صورت لزوم عذرخواهی می کنم.
۳_ به عهده و پیمان و قول و قرار وفا دارم.
۴_ مسوولیت رفتارهای درست و غلط خودم را می پذیرم.
۵_ از نظر من کار غلط ، غلط است و فرق نمی کند که چه کسی آن را انجام داده باشد.
۶_ در خلوت و جلوت رفتارهای من بسیار به هم نزدیک است
۷_ کاری که از عهده آن بر نمی آیم را نمی پذیرم.
۸_ در طبقه ای از افراد قرار دارم که بسیار کم دروغ می گویند.
۹_ بین سه عنصر شخصیت یعنی افکار ، هیجان و رفتار من هماهنگی وجود دارم.
۱۰_ اصولاً رازی ندارم که از افشای آن اضطراب و ترس داشته باشم.
۱۱_ بیشتر بر اساس باور و نیازهای خودم تصمیم می گیرم نه برای همرنگی با جماعت.
۱۲_ در زمینه هایی که علم ندارم ، اظهار نظر نمی کنم.
۱۳_ برای خوش آمدن یا ناخشنودی دیگران ، نظرم را تغییر نمی دهم.
۱۴_ هیچگاه تلاش نمی کنم تا با نوع پوشش یا ادبیات خاصی ، خودم را توانمند و ارزشمند نشان دهم.
۱۵_ تا حدود زیادی به نقاط قوت و ضعف ام آگاهی دارم.
۱۶_ هر چند تلاش می کنم تا بهتر شوم ، اما در مجموع خودم را مفید و ارزشمند میدانم.
@Hastiyadgrabdeh
#عزت_نفس
@akhalaji
🔷 روشنگری و روشنفکری نیازمند عقلانیت، نقادی و پرسشگری است
✍️ محمدباقر تاجالدین
پرداختن به امر روشنگری و روشنفکری نیازمند به کارگیری عقلانیت، نقادی و پرسشگری است و از روشنفکر و روشنگر جز این انتظار نمی رود. بنا به گفتۀ ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی در مقالۀ "روشنگری چیست"؟ «روشنگری به در آمدن انسان است از حالت کودکیای که گناهش به گردن خودِ اوست. کودکی، یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدانِ فهم که نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خودِ انسان است. شعار روشنگری این است که: جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار بگیری».
این که روشنفکران یا روشنگران به کمک عقلانیت دست به نقادی و پرسشگری های بنیادین می زنند و تمامی امور اعم از دینی و غیر دینی را مورد نقد و پرسش قرار می دهند برای این است که حقیقتِ ماجرا برای همگان روشن شود. این اقدام بسیار مهم و بنیادین البته ممکن است توسط بسیاری از انسان ها صورت نگیرد چرا که عموم انسان ها درگیر کار و زندگی روزمرّه و معمولی شان هستند و فرصت چنین اقدام مهمی را نداشته باشند. اگرچه این بهانۀ خوبی نیست و همان گونه که کانت گفته است عدم پرداختن به نقادی و پرسشگری و در واقع عدم پرداختن به امر مهم روشنگری به مثابه در کودکی ماندنِ انسان ها است. اما سخن و مدعای اصلی در نوشتۀ حاضر این است که از روشنفکران و روشنگران جامعه به جز نقادی و پرسشگری بنیادین در تمامی امور و موضوعات گوناگون انتظار نمی توان داشت. این جاست که رفتارهایی چون تقلید، تعصّب، جزم اندیشی، تجلیل، پیروی کورکورانه، خودشیفتگی و سایر رفتارهایی که مخالف عقلانیت و منطق و نقد باشند در روشنفکران و روشنگران دیده نمی شود و نباید هم بشود.
از سوی دیگر، روشنگران و روشنفکران همواره در حال پژوهش، جستوجوگری و اندیشیدن هستند و لحظه ای از این اقدام مهم دست برنمی دارند تا آن گاه که حقیقت ماجرا برای شان تا حدودی روشن شود. به دیگر سخن بسیاری از امور تاریخی، دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که برای بیش تر افراد جامعه اموری بدیهی و روشن و مشخص است اما برای روشنفکران و روشنگران محل تردید و پرسش و ابهام است و باید مورد بررسی و تحقیق و تدقیق و نقادی قرار گیرند. برای مثال در جامعۀ ایران بسیاری از امور ملّی و دینی که از گذشته به ما رسیده ممکن است برای بسیاری از ایرانیان اموری بدیهی و آشکار و قابل قبول و مطلوب باشند. اما واقعیت این است که برای روشنفکران و روشنگران چنین نیست و باید مورد پرسشگری و نقادی و بررسی و واکاوی هر چه دقیق تر قرار گیرند. تو گویی که روشنفکران و روشنگران برخلاف میل و آرزوی عموم مردم عمل می کنند چرا که عموم مردم اموری که بدیهی و روشن و تأیید شده می پندارند توسط آنان مورد پرسش و نقادی قرار می گیرند. روشنفکران و روشنگران تابعِ هیچ شخص و گروه و فرقه و ملّیت و دین و آیینی نیستند، بلکه تابع عقل و منطق و نقد هستند.
روشنفکران و روشنگران هیچ خط قرمزی را نمی شناسند و همه چیز را مورد پرسش و نقد قرار می دهند تا حقیقتِ ماجرا روشن شود. لذا آنان برای خوشایند هیچ فرد و گروه و فرقه و حزب و حکومتی سخن نمی گویند، بلکه بنابر استقلال فکری و نظری ای که دارند به "آشکارگی حقیقت" می پردازند و چنین اقدام مهمی ممکن است برای گروهی و عده ای خوشایند باشد و برای گروه و عده ای دیگر ناخوشایند! روشنفکران و روشنگران کوشش می کنند بدون هرگونه حبّ و بغض، غرض ورزی، پیش داوری، تعصب و جزم اندیشی و تنها بنابر شیوه های عقلانی، منطقی، نقادی و پرسشگری بنیادین امور مختلفی که انسان های یک جامعه با آن ها مواجهه دارند را مورد نقادی و پرسشگری همه جانبه قرار دهند. البته ناگفته نماند که در جهان مدرن به دلایلی چون گسترش و عمق آگاهی و سواد انسان ها اقداماتی که روشنفکران و روشنگران جامعه انجام می دهند بیش از جهان سنتی مورد استقبال و توجه قرار می گیرد و از این نظر امیدواری های بیش تری به وجود آمده است، اگرچه تا دست یابی به وضع مطلوب هنوز هم راه به نسبت طولانی ای باقی مانده است. این موضوع بیش از همه در خصوص جامعۀ ما مصداق دارد چرا که موانعی برای رسیدن به وضع مطلوب وجود دارد که ضرورت دارد مرتفع شوند.
#فرهیختگان #روشنگری #روشنفکری #عقلانیت #نقادی #پرسشگری
@akhalaji
📚 معرفی کتاب
🔷 قانون اساسی اقتدارگرایانه!
▪️قانون اساسی در نظامهای اقتدارگرا به چه دردی میخورد؟
بسیاری از مردم که در نظامهای اقتدارگرا زندگی میکنند فکر میکنند که متون قانون اساسی در کشورهایشان تا حد زیادی اوراق بیارزشی هستند که کارکردشان پنهانکردن واقعیت استبدادی نظام حاکم است. چرا این نظامهای اقتدارگرا قانون اساسی وضع میکنند؟
از نظر نِیتان براون، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا، قانون اساسی در محیطهای غیردموکراتیک، نظیر کشورهای خاورمیانه، کارکردهای متفاوتی دارد. در چنین محیطهایی، قانون اساسی اولاً تبلور قدرت حکومت است، ثانیاً سندی است برای سازماندهی روابط بین نهادهای دولتی/حکومتی، و ثالثاً پیمان نخبگان قدرت برای ادارهی کشور است، پیمانی که لزوماً جلوهی ارادهی عمومی نیست.
در ادبیات حقوقی مدرن «قانوناساسیگرایی» عبارت از این ایده است که «قدرت دولت و شخص حکمران باید توسط مجموعهای از قوانین تنظیم (regulated) و تحدید (limited) شود.». اما در نظامهای اقتدارگرا قوانین اساسی بیان ظریف اما غیرصادقانهی آرزوهایی هستند که حاکمان در تلاش برای پنهانکردن ماهیت مطلقه و استبدادی حکمرانی خود صورتبندی کردهاند. بنابراین، کارکرد قانون اساسی در این کشورها نه محدودکردن قدرت شخص حاکم، بلکه پوشاندن قدرت مطلقه زیر نقابی قانونی بوده است.
اگر قانون اساسی قدرت مطلقهی شخص یا حزب حاکم را محدود و مقید به قانون نمیکند، پس فلسفهی وجودی آن چیست؟
براون چند گزینهی محتمل را بر میشمرد. اولاً، در دوران مدرن، داشتن قانون اساسی چنان جا افتاده است که حتی حکومتهای استبدادی نیز خود را مجبور میبینند با استناد به داشتن قانون اساسی نشان دهند که مشروعیت مردمی دارند.
دیگر اینکه، قوانین اساسی ممکن است در خدمت بیان ایدئولوژی پایهی حکومت باشند. در بسیاری قوانین اساسی غیردموکراتیک شاهدیم بخشهایی طولانی از متن همانند یک بیانیه به توصیف اهداف اساسی، ایدئولوژیک یا برنامهی کلان حکومتداری حاکمان میپردازند. این بخشهای ایدئولوژیک نشاندهندهی جهتگیری سیاسی صرفاً گذرای حکومت نیستند، بلکه ویژگی هویتی دولت را معین میکنند. به تعبیری، قوانین اساسی در چنین مواردی برای نظم سیاسی مستقر «توجیهاتی استعلایی» فراهم میکنند.
قانون اساسی در نظامهای اقتدارگرا همچنین ابزاری است برای مشخصکردن دایرهی قدرت رهبران ارشد سیاسی است و روابط آنان با یکدیگر. به عبارت دیگر، قانون اساسی برای بیان خطوط ارادهی سیاسی حاکم و تنظیم روابط نخبگان قدرت طراحی شده است. در موارد متعدد، از جمله در شوروی سابق، قوانین اساسی غیردموکراتیک در نظامهای اقتدارگرا دقیقتر از برخی قوانین اساسی دموکراتیک جزئیات گوناگون شیوهی حکمرانی (مثلاً نظام حزبی، برگزاری انتخابات و ...) را مشخص میکنند.
چکیدهای از استدلالهایی که دکتر نِیتان براون در کتابش با عنوان کتاب قانون اساسیها در جهان ناقانوناساسیگرا مطرح میکند را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/13038/
@Daneshkadeh_org
#کتاب #معرفی_کتاب #قانون_اساسی #قانون_اساسی_اقتدارگرایانه
@akhalaji
🔷 بازدارندگی اجتماعی و اقتصادی!
▪️در اقتصادی که با کوچکترین تنش در روابط خارجی، ارزش پول ملی سقوط میکند و در جامعهای که با کوچکترین تنش در روابط خارجی، چندپارچه میشود، نمیتوان با هیچ سطحی از تسلیحات نظامی بازدارندگی ایجاد کرد. بازسازی جامعه و اقتصاد باید در اولویت بالاتری نسبت به ساخت یا خرید تسلیحات باشد.
#بازدارندگی #بازسازی_جامعه #توسعه_اقتصاد
@akhalaji
📚 معرفی و نقد کتاب
🔷 اصلاح دین یا اصلاح ایران؟!
🔹 نقد کتاب مقدمهای تاریخی بر اندیشه اصلاح دین در ایران
✍🏻 عباس خلجی
▫️این مقاله با رویکردی انتقادی، درباره کتاب اندیشه اصلاح دین در ایران نوشته سیدمقداد نبوی رضوی، به داوری پرداخته و هدف اصلی آن ارزیابی انتقادی رویکرد علمی و محتوای کتاب است. در این بستر، روش علمی، رویکرد نظری و داده های تاریخی و تحلیل محتوایی کتاب ارزیابی شده و نقاط قوت و برجستگی آن از سویی و نقاط ضعف و کاستی هایش از سوی دیگر دسته بندی می گردد. بخش انتقادی مقاله در قالب دو بخش شکلی و محتوایی سامان دهی شده است.
▫️متاسفانه کتاب فاقد نقاط قوت شایان ذکری است؛ اما نقاط ضعف بسیاری دارد: فقر تئوریک و نقصان مفهومی، عدم درک مفهوم و گفتمان اصلاح و اصلاح دین در ایران، مبانی استدلالی ضعیف، تحریف آشکار و ارائه تفسیری واژگون از حقایق مسلم تاریخی و تفسیر دگرگونه کلام دیگران، پژوهش آشفته در تاریخ اندیشه، شیوه تحقیق مخدوش و نارسا، باور به حجیت مطلق ظنون و اخبار آحاد و شایعات در تاریخ نگاری، داوری های غیرعلمی، مصادره به مطلوب مستمر، نتیجه گیری شتاب زده، شناخت ناقص از تاریخ، و... و درک نه چندان درست انقلاب مشروطه و نیروهای اصلی آن که باعث فروکاستن سطح آن به فعالیت چند تن بابی و ازلی شده است.
▪️کلیدواژگان: اصلاحات ، دین ، ایران معاصر ، مشروطه ، انقلاب مشروطه ، تاریخ تحولات اجتماعی
🔸فصلنامه نقد کتاب علوم انسانی، پیاپی 5 (بهار 1398)
🔻لینک کوتاه:
magiran.com/p2000033
#کتاب #معرفی_کتاب #اصلاح_دین #اصلاح_ایران
@akhalaji
📚 معرفی کتاب
🔷 تاریخ بیخردی
✍🏻 بارابار تاکمن
🖊 محسن برهانی
🔹تاریخ بیخردی یا تاریخ بیشعوری یا تاریخ بلاهت، تحلیلی تاریخی-سیاسی از حسرتهایی تاریخی است در برابر تصمیمات حاکمان؛ حاکمانی که اگر درست تصمیم میگرفتند و عمل میکردند، زندگی و وضعیتی بهتر برای مردم و دنیا رقم میزدند.
🔹این کتاب فوقالعاده در ظاهر به علت پرداختن به جزئیات زندگی و شخصیت افراد، شاید کمی کسلکننده باشد اما دریایی از نکات بدیع در سرتاسر این کتاب با روح و جان خواننده ارتباط برقرار میکند. نویسنده چهار واقعه تاریخی را محور تحلیلهای خویش قرار داده است: اسب چوبین تروا، شکاف در میان مسیحیان و جدا شدن پروتستانها، استقلال آمریکا از انگلستان و در نهایت جنگ ویتنام.
🔹و چه عجیب است همزادپنداری خواننده ایرانی با بسیاری از این وقایع و حسرتهای خواننده ایرانی از بیخردیهایی که بر این ملت گذشته است و هماکنون در آن واقعیم.
🔹تلاش کردم خلاصهای از نکات پرمغز کتاب را یاداشتبرداری و تقدیم کنم به امید آنکه شوقی برای خواندن اصل کتاب ایجاد نمایم.
🔹خواندن این کتاب برای صاحبان قدرت از نان شب واجبتر است؛ ای کاش بخوانند. ای کاش بخوانند و بیخردیهای تاریخی را تکرار نکنند.
🔹همچنین به روحانیون و طلاب پیشنهاد میدهم که حتما فصل سوم کتاب را نه یکبار که چندبار با دقت مطالعه کنند و از تجربه پاپهای رنسانس و جدا شدن پروتستانها درس عبرت بگیرند.
ای کاش بخوانند!
🔹ای کاش شخص یا مؤسسهای بانی میشد و این کتاب را به رییس جمهور، معاونان رییس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس و کارشناسانی که برای این حضرات خوراک فکری تهیه میکنند و بخصوص سازمانها و مراکز عریض و طویل امنیتی هدیه میداد تا از تاریخ درس بگیرند. راستی این حضرات میتوانند آخرین کتابی که از اول تا آخرش را مطالعه کردهاند، نام ببرند؟
🔹باید باور کنیم و باور کنند که ما تافته جدابافته از دنیا و تاریخ نیستیم و سنتهای تاریخی همهزمانی و همهمکانی است؛ اگر بیخردی کردیم، نتیجهاش را یا خود یا نسل بعدی میبینند و در نهایت این تاریخ است که قضاوت میکند و چه قاضی سختگیر و صادقی است تاریخ!
🔹خواندن این کتاب ارزشمند را به تمامی عزیزان پیشنهاد میکنم.
/channel/m_borhani57
#کتاب #معرفی_کتاب #بیخردی #تاریخ_بیخردی #بارابار_تاکمن #تاریخ_بیشعوری #تاریخ_بلاهت
@akhalaji
🎥*سریال الحشاشین* *در تی وی مصر*
✍️ *مسعود بابالحوائجی*
مصر برای ماه رمضان امسال به پخش سریالی به نام حشاشین کرده است، رویایی تازه در قالب پیروان حسن صباح و افسانههای شیعیانِ اسماعیلی در قلعهی الموت؛ در همان آغاز سکانس اول، مردی از پیروان حسن صباح که او را مفتاحالجنة یعنی کلید واژههای بهشت ميخواندند بر فراز ديوار قلعه ميرود و فرياد ميزند: «روحي فدا صاحب مفتاحالجنة» و خود را به پايين پرتاب ميكنند و حسن صباح مباهات ميكنند به اين كه دههاهزار چون بيچون و چرا دستوراتش را اجرا ميكنند.
از همان آغاز پخش قسمت اول سریال، اعتراضات اخوان المسلمین به ساخت و پخش چنین مجموعه های دیجیتالی خورد و توپخانههای سنگین علیه دستاندرکاران فیلم به غرش درآمد آنها را به خوبی درک کردند که شباهتهای حسن صباح با حسن البناء بنیانگذار شاخه افراطی و تکفیری در این سریال نه تنها اتفاقی نیست. بلکه به درستی عمدی و هدفمند است.
سریال، عنصر درام را برای روایت تاریخی به خدمت نگرفته، بلکه حملهای مستقیم آن به اخوانیهای تکفیری و رد مکانیسمها و روشهای خونینترین گروهی است که مصر با قوانین سکولارش را با تبعات ترور و حمله به روشنفکرانی چون نجیب محفوظ و سیدالقمنی و نوال سعدوی فمینیست و. قتل فرجفودهها و حتا صبحی صالح که گردآورنده نهجالبلاغه روبرو شده است. تشكيلات ترور را براي استفاده از دين و امر قدسي در خدمت به سياست به كار بردهاند، با همان اطاعت كوركورانهاي كه هر دو فرقه در طول تاريخ در آن مشترك دارند.
تلویزیون دولتی مصر برای رمضان سالهای پیش به پخش سریالهایی مذهبی چون زندگی صحابه یا خلفایی چون عمربن عبدالعزیز یا معاویه بسنده کرده بود. تغییر روشها در پخش این سریال سخت مشهود است، زیرا که جنبش اسلام سیاسی اخوانیها و حامیانشان به کمیتههای الکترونیکی و ماشینی میپردازد. رسانههای عظیمشدهاند و برای جعل حقایق و نادیده گرفتن مردم به نام دین اصرار دارند، باید برای مقابله با آنها هم از ابزار جنس رسانه سود جُست و رادیکالیسم رسوا و بی پشتوانهشان را مقهور شگردهای عظیم هنری و طرحهای دراماتیک ساخت.
منتقدان مصری گفتهاند سریال صرفاً درگیر با روایتی تاریخی نیست، بلکه مخاطب را به سمت روانشناسیِ انتحاری سوق میدهد.چیزی که دکتر عکاشه و خالد منتصر را سندروم ماسادا یا مسعده نامیدهاند که نشان میدهد وضعیت روانی عاملان انتحاری باور بر گروهی است که احساس میکند. میشوند اکثریت جامعه مخالف آنهاست و نسبت به آنها دیدگاهی منفی دارد، برای همین است که آنها فقط کورکورانه نیستند بلکه تدافعی هستند که خودکشی، مرگ و یا شهادت را به زعم میکنند بر تسلیم و شکست و پذیرش این وضعیت موجود میتوانند چون برای سازگاری باشند. با این چنین اکثریتی بخت مساعدی هم در ذهنیت خویش نمییابند.
از این چشمانداز است که عصبانیت و مخالفت جدی خوانیها با پخش مجموعههای امری طبیعی و بس قابل فهم باشد.
@akhalaji