گرداننده درگاه : سیروس حامی @Cyrus_Hami
📹 نوروز، کهن ترین جشن جهان
فیلمی از #بیتا_محمدوند
تهیه شده در : استودیو #دیاراکهن
اولین و تنها سینمایی نوروز ، از سوی تیم دیاراکهن با مهر پیشکش به مردم ایران❤️
این سینمایی داستان و تاریخچهی نوروز را به شکل یک انیمیشن سینمایی درآورده و هدف پشت ساختش این بوده که امسال را برایتان نوروز شادی بسازیم😍
دوبلور ها و کسانی که در تهیه این اثر نقش به سزایی داشتند:
جناب تشکری در نقش جمشید
بیتامحمدوند در نقش آرمان نوجوان
یاسین مومیوند در نقش آرمان جوان
جناب آریا عنایت در نقش اهورا
جناب حسین امیری در نقش داراب
بانو حانیه آهنگر در نقش رودابه
بانو سارا جدیدی در نقش مادر آرمان
نوروزتان خجسته - سالتان پربار
🛫 DiaraKohan" rel="nofollow">https://www.youtube.com/@DiaraKohan
🆔 @shahname_yazd
📝 نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست
✍️ زندهیاد دکتر #پرویز_ناتل_خانلری
👈 تقدیر چنان بود که ایرانیان نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ، باشند. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سّدی شوند و نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگهدارند. پدران ما، از همان آغاز کار، وظیفهی سترگ خود را دریافتند. زردشت از میان گروه برخاست و مأموریت قوم ایرانی را درست و روشن معین کرد و فرمود که باید به یاری یزدان با اهریمن بجنگند تا آنگاه که آن دشمن بدکنش از پا درآید.
👈 اگر بر ما ایرانیان در این روزگار عیبی باید گرفت این است که تاریخ خود را درست نمیشناسیم و دربارهی آن چه بر ما گذشتهاست، هر چه را که دیگران گفتهاند و میگویند طوطیوار تکرار میکنیم.
👈 کمتر ملتی را در جهان میتوان یافت که عمری چنین دراز بسرآورده و با حوادثی چنین بزرگ روبهرو شده و تغییراتی چنین عظیم در زندگیش روی داده باشد و پیوشته در همه حال خود را به یاد داشته باشد و دمی از گذشته و حال و آیندهی خویش غافل نشود.
👈 کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتهی خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتهی خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همهی آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگهداشتن آیین ملی خود نیست؟
👈 نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران، با همهی سالخوردگی، هنوز جوان و نیرومند است.
جستار کامل اینجاست.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔰 دومین قسمت پادپخش سرو سخنگو منتشر شد
با موضوع نـــــــوروز
در این قسمت مطالب ویژهای را میشنویم:
🌲 نوروز از بامداد تاریخ تا کنون به قلم دکتر شیرین بیانی و سخنان ایشان درباره کتاب نوروز
🌲 نوروز در افغانستان و تاجیکستان با گفتارهایی از:
- دکتر لقمان بایمتاف (استاد تاریخ دانشگاه سوئد و عضو آکادمی علوم تاجیکستان) و
- نوشآفرین فکرت هروی (فرزند استاد محمد آصف فکرت و از دوستان خانوادگی دکتر اسلامی)
🌲 نوروز در خاندان بیانی و اسلامی ندوشن با گفتارهایی از:
- محسن نجمی (از بستگان خانم بیانی و نماینده خانواده در شورای نظارت بر آثار دکتر اسلامی نُدوشن)
- آرش لشنی (همکار دکتر اسلامی نُدوشن در ایرانسرای فردوسی)
-دکتر جواد عباسی (دانشیار تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد)
🌲 خوانش جستارهای نوشتهشده از دکتر اسلامی نُدوشن درباره نوروز
برای شنیدن این پادپخش به لینک زیر بروید:
https://castbox.fm/episode/id4524179-id789473047?utm_source=podcaster&utm_medium=dlink&utm_campaign=e_789473047&utm_content=NOWRUZ-CastBox_FM
-------
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
http://t.me/ShahnamehToosi
نوروز در شاهنامه
فردوسی فرزانه در پادشاهی #جمشید و پیدایش نوروز میفرماید:
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدوگوهر اندرنشاخت
که چون خواستی، دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چـو خــورشيــد تـابـان ميـان هــوا
نشستــه بر او شـــاهُ فــرمـــانروا
جهـان انجمن شـد بر آن تختِ اوی
شگفتی فـرو مــانده از بخت اوی
بــه جمشيــدبر گـوهـر افشـاندند
مر آن روز را روزِ نو خــوانــدنــد
ســرِ ســالِ نَـو، هُـرمَـزِ فـَورَديـــن
برآسـوده از رنـــج تن، دل ز کین
بـــزرگان به شـــادی بيـــاراستنـــد
مَـی و جـام و رامشگران خواستند
چنيــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خُسرَوان يادگار
🌹
http://t.me/ShahnamehToosi
کلمهٔ «نوروز» برای تمام ایرانیان یک کلمهٔ سحرآمیز و معجرهآساست!
عید نوروز نزدیک بود و قریباً فرا میرسید. کلمهٔ «نوروز» برای تمام ایرانیان یک کلمهٔ سحرآمیز و معجرهآساست؛ با شنیدن آن، قلب همه میتپد و چهرهٔ همه، خندان میشود و به یاد آن و به امید نوروز آینده که روزگار بهتری داشته باشند، تمام گرفتاری ها و مشکلات کنونی خود را تحمّل میکنند و تمام سال را در آرزوی رسیدن نوروز هستند. خارجیانی که در ایران نبودهاند بدرستی نمیتوانند حرف مرا باور کنند و اهمیت این عید بزرگ را برای ایرانیان دریابند. اما کسانی که در روزهای قبل از نوروز در ایران باشند مشاهده میکنند که چه تحرک و فعالیتی در تمام طبقات مردم پیدا میشود. بازارها و خیابانها شلوغ میشوند و مردم، لباس میخرند و میپوشند، خرید و معامله میکنند و کالائی را سفارش میدهند، از دكان ها بستههای شیرینی و آجیل میخرند و با خود میبرند. همه اشتیاق زیادی به خرید پیدا میکنند و برای فرارسیدن نوروز آماده میشوند.
آبشخور:
سفری به دربار سلطان صاحبقران، هینریش بروگش، ترجمهٔ مهندس کردبچه، جلد۲، ر۶۱۹
🌐مطالب تاریخی
/channel/matalebtarikhim
http://t.me/ShahnamehToosi
توضیحات خانم دکتر فرنگیس شریفزاده دربارۀ شاهنامۀ اهدایی رییسجمهور تاجیکستان.
خانم دکتر شریفزاده این فیلم کوتاه را برای ششمین وبینار ایرانشناسی آژیار ضبط و ارسال کردند.
وبینار مطالعات شاهنامه به میزبانی بنیاد آژیار و خبرنامۀ ایران باستان و به یاد و بزرگداشت استاد خطیبی در سالروز پایان سرایش شاهنامه، ۲۵ اسفند، برگزار شد.
@AzhyarFoundation
/channel/Ancientirannews
/channel/ShahnamehToosi
چهارشنبه سوری
✍️ زندهیاد استاد #ابراهیم_پورداود
آتشافروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین دیرین است و همه جشنهای باستانی با آتش که فروغ ایزدی است، پیشباز میشود. آنچنانکه در اوستا آمده، فروردین (جشن نوروز) هنگامی است که فرورهای نیاکان از برای سرکشی بازماندگان از آسمان فرود آیند و ده شبانروز در خانومان پیشین خود به سر برند. این ده روز، همان آخرین پنج روز از آخرین ماه سال و پنج روزی است که به سال میافزودند تا سال خورشیدی، درست دارای 365 روز باشد. این پنج روز را پنجه - پنجه دزدیده - پنجوه - بهیزک (وهیچک) - گاه - اندرگاه - روزهای گاتها میگفتند. ناگزیر در روزی که از برای پیشآمد آغاز سال آتش میافروختند و شادمانی میکردند، بیرون ازین ده روز نبود. شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است، چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند. هر یک از دوازده ماه نزد آنان بیکم و بیش سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده میشد، چون هرمزروز- بهمنروز- اردیبهشتروز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یومالارباع نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء یوم ضنک و نحس»(1). شعر منوچهری گویای همین روز تنگی(ضنک) و سختی و شومی است:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد
این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا با پیشآمد سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه برکنار مانند.
در کهنترین جاییکه از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخاراست، تالیف ابوجعفر نرشخی (286-248).
درباره جشن سوری گوید: «وچون امیر سدید منصوربننوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل (کردند). آنگاه امیر سدید (به سرای) بنشست. (هنوز) سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت ...»(2)
چنانکه دیده میشود، در سخن از آتشافروزی شبسوری گفته شده «عادت قدیم است.» دیگر اینکه گفته شده «شبسوری» بدون چهارشنبه. شک نیست که این آتشافروزی در پایان سال، همان جشن چهارشنبهسوری کنونی است.
از اینکه این جشن در سهشنبه شب گرفته میشود، از اینروست که نزد ایرانیان، چنانکه نزد بسیاری ازگروه معروف به هندواروپایی ، شب پیش از روز به شمار میرود (3) ، بسا در اوستا گفته شده: در هنگام سه شب یا در هنگام نه شب به جای سه روز و نه روز.
در بهرام نیایش در پاره 16 آمده:
«بشود که رمهای از چهارپایان از آن تو شود و گروهی از مردان، بشود که از منش ورزیده برخوردار شوی، بشود شاد زندگی کنی به شبهایی که خواهی زیست.»
در فروردین یشت پاره 49 آمده: «فرورهای نیک توانای پاکان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوی زمین فرود آیند و ده شب پی در پی از برای آگاهی یافتن از بازماندگان درین جا به سربرند.»
شنبه یا شنبد؟
به فال نیک و به روز مبارک شنبد
نبید گیر و مده روزگار خویش به بد
#منوچهری
یک واژه بابلی است به دستیاری تازیان به ایران رسیده است. آنچنانکه در آغاز گفتم، نزد ایرانیان، ماه به چهار هفته بخش نمیشده. شباتو Shabbatu که در عربی، ثبت شده، روز پانزدهم (هرماه) و روز آسایش بود.(4)
اما سوری که به جای جشن به کار رفته، به این واژه چندینبار در اوستا برمیخوریم: سوئیریه Suriya و به معنی چاشت به کار رفته در پهلوی و فارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم و لیکن
بس لاغر بازگشتم از سور
زین سور زمن بسی بتر رفت
اسکندر و اردشیر و شاپور
گر تو سوی سور میروی رو
روزت خوش باد و سعی مشکور
ناصر خسرو
سورنای، نایی است که در مهمانی و عروسی نوازند.
در پایان باید یادآور شد: در جشن چهارشنبهسوری از روی شعلة آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود، آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند، آنچنانکه در آتشافروزی جشن سده که به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چارپایان را به قبر و نفت اندوده، آتش میزدند ، از روزگاران پس از اسلام است.(5)
1- المحاسن و الاضداد، مصر 1350، ص 277.
2- تاریخ بخارا به اهتمام مدرس رضوی، تهران، ص 32.
3- Ostiranische Kultur. Von with. Geiger, Erlangen, 1882, 2,3,315.
4- نگاه کنید به جلد اول یشتها، ص79.
5- جشن سده ، نشریه انجمن ایرانشناسی ، تهران 1324، ص22.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
سرآمد کنون قصهی يزدگرد
به ماه سپندارمز روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
که گفتم من این نامهی شاهوار
روز ارد از ماه اسفند (۱۹ اسفند) سال ۴۰۰ قمری(۳۸۸خورشیدی) بر پایهی سخن فردوسی سالروز پایان سرایش شاهنامه، مهمترین اثر ادبی و ملی ايران است.
نگاره از: استاد نادر لنجانی
🛫 @jamshid_foundation
/channel/ShahnamehToosi
به یاری یزدان،
نشست فرهنگی این هفته
انجمن شاهنامه فردوسی یزد
گرامیداشت یکهزار و پانزدهمین سالگرد پایان سرایش شاهنامه
با همکاری
انجمن شاهنامه چکامه مهر یزد
و خردسرای فردوسی یزد
سر ساعت ۱۸:۰۰ شنبه ۱۸ اسفند
آغاز خواهد شد.
جایگاه :دانشگاه امامجواد(ع) یزد
میدان اطلسی؛ بلوار شهیدان اشرف، بلوارجوادالائمه
گامهای پرمهر ایرانیاران گرامیست.
باهم به #ایران میاندیشیم و فرهنگ میگستریم.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📝 چرا شاهنامه به وجود آمد، چرا شاهنامه نوشته شد؟
✍️ #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
هر زمانی اقتضایی دارد و چیزی میطلبد که مورد احتیاج است... در مورد شاهنامه یک چنین وضعی بود. در آن زمان ایرانی میخواست ترکیب تازهای به زندگیِ خود ببخشد. شخصیّت خود را از نو احیاء کند و برای این کار دست به اقدامهای متعدّدی زده بود؛ از جمله در آغاز تعدادی مقاومتهای نظامی بود، در برابر دستگاه بنیامیّه و بنیعبّاس که میخواستند ایران را در زیر تسلّط خود داشته باشند. اینها هیچ کدام به نتیجهی مطلوب که رهاییِ کاملِ ایران بود نرسید، گرچه ثمرههایی به بار آورد. بنیامیّه به همّت ایرانیان سرنگون شدند و همهی سران آنها نابود گردیدند و این تا حدّی جوابِ «قادسیّه» بود، خلافت آمد به دست بنیعبّاس که رفتار مساعدتری نسبت به ایرانیها داشتند ولی کشمکش ظاهر و پنهان در جریان بود و در واکنش قدرتهای محلّی چون صفّاریان و آلِ بویه نمود میکرد و حتّی گاه خلافت عباسی را تا آستانهی زوال پیش میبُرد.
سامانیها که ایرانیترین و با ثابتترین حکومتهای ایرانی بودند با بغداد راه مماشات در پیش گرفتند و از این طریق فرصت یافتند که استقلالِ کشور را از طریقِ احیاء فرهنگِ ایرانی پایهریزی کنند.
مهمترین واقعه در این زمان سر بر آوردنِ زبان فارسیِ دَری و نیرو گرفتنِ آن بود که بر اثر آن دورِ تازهای در زندگیِ ایرانی آغاز گشت سیل آثار به نظم و نثر جاری گردید، و به همراه آن آیینهای دیرینهی ایرانی جان گرفتند. سامانیان که نسبتِ خود را به بهرام چوبینه میرساندند، تمدّنِ ایرانِ بعد از اسلام را پی افکندند...
آنگاه نوبت به فردوسی رسید که از حُسن اتّفاق همهی عواملِ مساعد در او جمع شد. مردی دهقانزاده از توس، توس یکی از شهرهای فرهنگیِ خراسان، ناحیهی ناآرامی بوده، محلّ برخورد عقاید ملّی و دینی، و هر دو تا حدّی همراه با افراط. داستانی که نظامی عروضی دربارهی آن مذکّرِ توس آورده که مانع از دفن جنازهی فردوسی شد، نشانهی تعصّبِ گذشت ناپذیری است. در عین حال روحِ ملّی و ایرانگرائی در همین شهر دامنهای داشته. شاهنامهی ابومنصوری به نثر که ترجمهی خداینامهی عهد ساسانی بود و به فارسیِ دری درآمد، پایهی کار قرار گرفت. همین مانده بود که آن را به شعر در آورند تا بتواند در درونِ مردم جا بیفتد.
ایرانی میخواست باور داشته باشد که هنوز زنده است. تنها خاکستری بر روی این آتش گرفته بود، فردوسی آمد و این خاکستر را کنار زد، ایرانی در زیر تسلّطِ عربِ اموی و عبّاسی «عجم» شده بود، او میخواست دوباره ایرانی باشد، و شاهنامه این امکان را برای او فراهم کرد.
فردوسی جوابدهنده به ندای مردمِ زمان بود، چون چشمهای از قعرِ ضمیرِ ایــرانی جوشید، زیرا ایرانی خود را محکوم به زنده بودن میدید، بناگهان شاهنامه مانند صبح بر کاروانِ گمشدهای سر برآورد.
فردوسی احساس کرده بود که این کتاب برای قوم ایرانی ارزش حیاتی دارد بنابراین همهی زندگیِ خود را بر سرِ آن نهاد، زیرا ایمان داشت که کاریست کارِستان و سرنوشتِ یک ملّت را رقم میزند.
شاهنامه در شرایطی پدید آمد که نموداری از زنده بودنِ قومِ ایـــرانی باشد.
#از_رودکی_تا_بهار
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
نقد سرور و دوست گرامی جناب #دکتر_محمد_بیانی از تحلیل آقای علی ضیاء از داستان رستم و سهراب.
🛫 @Worldmythsandepics
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
درود و روزگارتان خوش باد،
به امید و آرزوی در پیش داشتن هفتهای به کامرانی و تندرستی، فراز گرانسنگ دیگری از نامه خرد نیاکان پیشکش هممیهنان نیکاندیش.
نیکخواهتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۱۰۴
/channel/ShahnamehToosi
یک اشکال قافیه در چاپهای شاهنامه
در پایان داستان جمشید بیتی است که مصراع دومش در اغلب چاپهای شاهنامه به صورت نادرست آمده است، از جمله در ویراست نخستِ دکتر خالقی مطلق:
بدو شاد باشی و نازی بدوی
همه راز دل را گشایی بدوی
(دفتر ۱، ص ۵۲)
این نویسش را که از نظر قافیه اشکال دارد، در چاپ مسکو (ج ۱، ص ۱۵۰) و چاپ مهندس جیحونی (ج ۱، ص ۴۳) نیز میبینیم.
تحریفشدهترین روایت مصراع دوم بیت مورد نظر را در چاپ دکتر کزّازی میبینیم، با قافیهٔ درست ولی نااصیل:
بیفزایدت سرفرازی بدوی
(نامهٔ باستان، ج ۱، ص ۳۸)
پس از نامهٔ باستان، دگرگشتهترین روایت مصراع دوم را در پیرایش نهایی دکتر خالقی مطلق میتوان دید، باز با قافیهٔ درست ولی بیاصالت:
همه راز دل برفرازی بدوی (ج ۱، ص ۲۸).
توضیحات یادداشتهای شاهنامه نیز راه به جایی نمیبرد و گرهی را نمیگشاید و این حدس نادرست را پیش میآورد که شاید شاعر «نازی» را با «گشاذی» قافیه کرده و تن به عیب اِکفا داده باشد (بخش یکم، ص ۶۹)
رسیدن به نویسش اصیل در گرو خوانش درست نسخهٔ فلورانس است که ضبط اغلب نسخهها (بدوی) بدان سخت نزدیک است:
همه راز دل را گشایی بروی (= به روی).
این خوانش درست را در چاپ دکتر جوینی (ج ۱، ص ۳۰۹) و چاپ شادروان کاظم برگنیسی (ص ۹۹) میبینیم.
تا کنون بدین دو ویراست به ویژه دومی که با درگذشت مؤلّف فرهیختهاش ناتمام ماند و در همان جلد اوّل متوقّف شد، کمتر توجّه شده است.
از شاهنامهشناس برجسته، دکتر سجّاد آیدنلو که این جانب را به کتاب اخیر و اهمّیت آن توجه دادند، سپاسگزارم.
✍️ #وحید_عیدگاه_طرقبهای
🛫 @vahididgah
http://t.me/ShahnamehToosi
درودی دیگربار به یاران جان،
سرآغاز هفته ای دیگر است و هنگام پیشکش فرازی دیگر از سخن فرزانه توس، همراه با آرزوی کام و شادی برای همه هممیهنان.
مهرورزتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۱۰۳
/channel/ShahnamehToosii
نمونهای از ارزش و جایگاه زن در تاریخ ایران و در شاهنامه. (به فراخور فرارسیدن جشن ایرانی سپندارمزگان):
گردیه خواهر بهرام چوبینه پس از مرگ برادر، سالار سپاه می شود و همه از او فرمان میبرند:
بدو گفت هر کس که «بانو تُوی
بدایران و چین پشت و زانو تُوی
نجمباندت کوه آهن ز جای
یلان را به مردی تُوی رهنمای!
ز مرد خردمند بیدارتر!
ز دستورِ داننده هشیارتر!
همه کهترانیم و فرمان تو راست!
بر این آرزو رای و پَیمان تو راست!»
/channel/ShahnamehToosi
🔹ترافیک ۷ کیلومتری برای بازدید نوروزی از تخت جمشید
به روایت فردوسی بزرگ داریوش سوم به هنگام مرگ تنها، نگران آیندهی ایران بود از همین رو به اسکندر سفارش کرد که با دخترش روشنک ازداوج کند تا از این ازدواج فرزندی متولد شود که حافظ ایران باشد و جشن سده و نوروز را برپا دارد.
"به اندرز من سر به سر گوش دار
پذیرنده باش و به دل هوش دار
سکندر بدو گفت فرمان تُراست
بگو آنچ خواهی که پیمان تُراست
زبان تیز دارا بدو برگشاد
همی کرد سرتاسر اندرز یاد
نخستین چنین گفت کای نامدار
بترس از جهان داور کردگار
که چرخ و زمین و زمان آفرید
توانایی و ناتوان آفرید
نگه کن به فرزند و پیوند من
به پوشیدگان خردمند من
ز من پاکدل دختر من بخواه
بدارش به آرام بر پیشگاه
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد
مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نو کند نام اسفندیار
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و استا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر"
@Persian_Mythology
http://t.me/ShahnamehToosi
مادرم گندم درون آب میریزد
پنجره بر آفتاب گرمیآور میگشاید
خانه میروبد غبار چهرهی آیینهها را میزداید
تا شب نوروز خرمی در خانهی ما پا گذارد
زندگی برکت پذیرد با شگون خویش
بشکفد در ما و سرسبزی برآرد
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده است
گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
#سیاوش_کسرایی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
آری نوروز، این جشن بزرگ که از روزگاران کرانه ناپیدا، با دانشِ شگفت انگیز پدرانمان به گونه آیینی ماندگار درامده، نشان از جاودانگی ملتی دارد که در گذار روزگار هیچ نیروی اهریمنی توان نابودی اش را نداشته و نخواهد داشت.
پاینده ایران ✌️ ❤️
#هما_ارژنگی
http://t.me/ShahnamehToosi
کنون خورد باید می خوشگوار،
که می بوی مشک آید از جویبار؛
هوا پرخروش و زمین پر ز جوش،
خُنُک آنکه دل شاد دارد به نوش!
همه بوستان زیر برگ گل است؛
همه کوه پر لاله و سنبل است؛
بخندد همی بلبل و هر زمان،
چو بر گل نشیند، گشایـد زبان!
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر؛
که از ابر بینم خروش هـژبر!
نوروزتان پیروز؛
کامتان روا؛
بهاران خجسته باد!
مهرورزتان - سیروس حامی
/channel/ShahnamehToosi
به فرخندگی آستانه نوروز جمشیدی
پیوند نوروز با #جمشید از این دیدگاه گیراست که بر بنیاد باورهای کهن، روزگار او روزگار رهایی زمین از #دیوان و بهترین دوران خوشبختی، سرسبزی و خرمی بوده است. در اوستا (وندیداد، فرگرد دوم) آمده که به روزگار او نه مرگ بود، نه پیری، نه درد، ونکه دوره ی زیبایی، خوشی و شادابی بوده است. همین باور بسنده بود تا ایرانیان بزرگترین جشن ملی را به نام #جمشید (روزگار تابش ناز و کام) بشناسند.
فردوسی فرزانه پیدایش نوروز را چنین بازگو کرده:
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدوگوهر اندرنشاخت
که چون خواستی، دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چـو خـورشيــد تـابـان ميـان هــوا
نشستــه بر او شـــاهُ فــرمـــانروا
جهـان انجمن شـد بر آن تختِ اوی
شگفتی فـرو مــانده از بخت اوی
بــه جمشيــدبر گـوهـر افشـاندند
مر آن روز را روزِ نو خــوانــدنــد
سـرِ سالِ نَـو، هُـرمَـزِ فـَورَديــن
برآسـوده از رنــج تن، دل ز کین
بـزرگان به شـادی بيـاراستنـد
مَـی و جـام و رامشگران خواستند
چنيـن جـشن فـرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خُسرَوان يادگار
🌹
http://t.me/ShahnamehToosi
با درودی دیگر از ژرفای جان و با آرزوی فردایی بهتر از امروز برای میهن و هممیهنان، بازهم آغازی بر هفته دیگر و پیشکشی دیگر از گنجینه آموزههای نیاکان از زبان فردوسی فرزانه.
نیکخواهتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۱۰۶
/channel/ShahnamehToosi
جایگاه زن در فرهنگ نیاکان و شاهنامه
ارائه: #سیروس_حامی
در نشست این هفته خردسرای فردسی یزد
(گرامیداشت #روز_جهانی_زن)
هنگام : شنبه - هژدهم اسفند ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
با آرزوی بهترینها برای ایران و ایرانی، فرازی دیگر از این نامه خرد نیاکان پیشکش همه دوستداران میهن در آغاز هفته تازه.
مهرورزتان - سیروس حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۱۰۵
/channel/ShahnamehToosi
#کیومرث (۱۲)
فرگشت مردم (انسان)
پایان روزگار #کیومرث
(نابودی #هومونئاندرتالها)
چگونه #نئاندرتالها را از روی زمین برانداختیم!؟
یادآوری:
«کیومرث» بازتاب یا انگاره ذهنی یا نماد روزگاری دراز (چند میلیارد سال) از تاریخ جهان است!
این دوران از پیدایی جان تا جایگزینی نخستین گونههای آدمی با مردم(انسان) خردمند درازا دارد و «شاه» انگاشتهشدن کیومرث در شاهنامه، نشان فرگشت آدمی از جانداران و رسیدن به جایگاه سروری و سالاری بر جنبندگان به نیروی خرد است!!
درونمایه رخشاره پیوست:
یکی از بزرگترین پرسشهایی که همیشه در پیوند با فرگشت وجود داشته ، این است که چرا تنها یک گونه از انسانها روی زمین هست؟ و چرا دیگر گونهها برافتادند (منقرض شدند)؟
چُن آمد مر آن کینهرا خواستار،
سـرآمـد کیـومـرث را روزگار؛
برفت و جهان مُردَری ماند ازوی؛
نگـر تا کـه را نزد او آبـروی!
/channel/ShahnamehToosi
از این که دیدگاهتان شگفتآور و نابهنجار انگاشته شود، بیم به خود راه ندهید! چراکه همه دیدگاههایی که امروز پذیرفته شده و بهنجارند، روزگاری شگفت و نابهنجار دانسته میشدند!
«برتراند راسل»
@ShahnamehToosi
گزارش رویداد تاریخی #سهپارهشدن_آریاییان
در سنجش با
#فروایش_انسان_خردمند_از_افریقا
ارائه: #سیروس_حامی
در نشست این هفته خردسرای فردسی یزد
هنگام : شنبه - یازدهم اسفند ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
به یاری یزدان،
نشست فرهنگی این هفته
انجمن شاهنامه فردوسی یزد
و
خردسرای فردوسی یزد
سر ساعت ۱۸:۰۰ شنبه ۱۱ اسفند
آغاز خواهد شد.
جایگاه :دانشگاه امامجواد(ع) یزد
میدان اطلسی؛ بلوار شهیدان اشرف، بلوارجوادالائمه
گامهای پرمهر ایرانیاران گرامیست.
باهم به #ایران میاندیشیم و فرهنگ میگستریم.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
واژه اوستایی «هَنتَچ»* در پهلوی به «هَندَچَک» و در پارسی به «اندازه» دگریده و تازیان پس از چیرگی بر ایران این دانش را از ایرانیان فراگرفته و با دگرشی واژه «هَندَچَک» را به «هَندَسه» دگرنداند و از آن واژه «مهندس» را نیز برساختند، که براستی «اندازه دانی» یا «مهندسی» از آن ایرانیان بود و دیگران این دانش را وامدار نیاکان مایند! ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه فراگیری دانش «اندازه» را از رویدادهای «نوروز» و دوران جم دانسته است:
به سنگ و به گل چونکه دیوار کرد،
به خشت از برش هَندَسی کار کرد!
چو گرمابه و کاخهای بلند،
چُن ایوان که باشد پناه از گزند!
پنجم اسفندماه- روز گرامیداشت خواجه نصیرالدین توسی و روز مهندس همایون باد!
http://t.me/ShahnamehToosi
☆ جایگاه موبد ☆
واژه «موبَد» از واژه «مَگوپَت» در اوستا برگرفته شده که به چم (:معنی) دانا است. آنزمان کسانی که بیشتر از دیگران دانشهای گوناگون زندگی را با تجربه و نزد دانایان فراگرفته بودند و به راهنمایی مرتوگان (:مردم) میپرداختند، «مگوپتان» (:دانایان) نامیده میشدند. چون این افراد آگاهی دینی نیز داشتند به پیشوایان دینی نیز نامآور (:معروف) شدند. آنها بایستی ویژگی های یک فرد آگاه، دانا، فرهیخته، پارسا، نیک اندیش، خوش گفتار ودرست کردار را داشته باشند. با سادهزیستی خود، الگوی زندگی برای دیگران باشند. از هنگامی که موبدان در زمان ساسانی برآن شدند تا دولت و پادشاهی را نیز دردست بگیرند، به نیروی سیاسی پیشبینی نشدهای در تاریخ دین زرتشتی دست یافتند. در این دوران به شوه (:دلیل) آشنایی از جایگاه پیشوایان (:روحانیان) دینهای واپسین که در ایران نیز نیایشگاه (:معبد) هایی را برای پیروان خود برپا کرده بودند، برخی از موبدان آن زمان خود را بالاتر از دیگران پنداشتند و همانند پیشوایان دین های دیگر، باوری نادرست را دراندیشه مردم جایگزین کردند که آنان چاپار (:واسطه و رابطه) بین مَرتو (:انسان) و خداوند خواهند بود. آشکار است که بینش زرتشت، چنین باوری را نمی پذیرد، اشوزرتشت که در جایگاه آموزگار و پیام آور راستی برای مردم جهان، از آن زمان تاکنون بوده نیز هیچگاه خود را بالاتر از دیگران ندانسته و چاپار (:رابطه و واسطه) بین مرتو (:انسان) و اهورامزدا ندانسته است. اکنون نیز کسی که خود را به جایگاه مگوپت (:آگاه ودانا) رسانده است. تنها شایسته شناخت و راهنمایی دیگران به راه راستی است. شاید موبدانی نیز باشند که خویش را همچنان برترو گونه گون تر از دیگران بدانند که باور تنومی (:شخصی) آنان خواهد بود.
«موبدیار»، یک واژه ساختگی پس از انقلاب اسلامی در ایران است که نادرست بوده و در فرهنگ دینی زرتشتیان جایگاهی ندارد. زیرا تا پیش از انقلاب ایران، هیچگاه چنین واژهای به کار نرفته است و برای زرتشتیان کشورهای دیگر نیز واژه «موبدیار» تازگی دارد.
نام و جایگاه پیشوایان دینی به یادگار مانده از روزگار باستان چنین است: موبد یا مَگوپت (:دانای دین)، هیربَد (:آموزگاردینی)، دَهموبَد(:همکار موبد) سه جایگاه کسانی بوده است که در بخش دینی خدمتگزار همبودگاه (:جامعه) بوده اند. در زمان ساسانی برای اینکه همانند فرهنگ دیگران، وَچَر (:فتوا) و دستورهای تازه ای نیز از سوی موبدان به مردم رسانده شود. برخی از موبدان برگزیده شدند و به نام و جایگاه "دستور" میرسیدند که بازهم در بینش زرتشت، «امر، جبر و دستور» دادن مشاهده نمیشود. آموزگار راستی انسان را در گزینش خود آزاد میداند بنابراین شایسته اینکه بهترین گفتهها با گوش شنیده شود، سپس هرکس برپایه دانایی راه خویش را برگزیند. در ادبیات پهلوی زمان ساسانی و سالها و سدهها پس از آن، راهکارها ودستوراتی به یادگار مانده که تراوش یافته ذهن پیشوایان آن دوران است که خود را بالاتر از دیگران به حساب آورده و خویشکاری (:وظیفه، تکلیف) برای دیگران برگزیده اند که بینش زرتشت این شیوه را نیز نمیپذیرد.
آبشخور:
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
/channel/ShahnamehToosi
#سپندارمزگان_خجسته
اگر پارسا باشد و رایزن،
یکی گنج باشد پُرآگنده زن!
بویژه که باشد به بالا بلند،
فروهشته تا پای مشکینکمند!
خردمند و هشیار و با رای و شرم،
سخنگفتنش خوب و آوایِ نرم!
«شاهنامه فردوسی - داستان نوشزاد با نوشینروان»
#زن_زندگی_آزادی
/channel/ShahnamehToosi