همواره در «فراسوی سیاست» میتوان راهی به سوی آگاهی، اندیشهورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!
🔷سویه تاریک و روشن یک آزمون
✍🏼سهند ایرانمهر
شارل دوگل ژنرالی تبعیدی بود و با جمهوری سوم فرانسه اختلاف داشت. اما وقتی آلمان نازی فرانسه را اشغال کرد، نه تنها تسلیم نشد، بلکه از تبعید در لندن به رهبری مقاومت علیه اشغالگران پرداخت. کامو از منتقدان جدی حکومت فرانسه، اما در جریان اشغال آلمان، عضو مقاومت شد و روزنامه Combat را در خدمت افشای اشغال و دفاع از مردم منتشر کرد. واسلاو هاول منتقد سرسخت رژیم کمونیستی؛ اما در برابر اشغال شوروی در سال ۱۹۶۸، موضعی ملی گرفت.
در مقابل فیلیپ پتن با ادعای ملیگرایی با نازیهای متجاوز همکاری کرد. لویی فردینان سلین (نویسنده بزرگ اما فاشیست و ضدیهودی)، با همکاری یا سکوت در برابر اشغال نازیها، جایگاه خود را در وجدان عمومی از دست دادند. ازرا پاوند (شاعر امریکایی در جنگ جهانی دوم) منتقد شدید نظام مالی و سرمایهداری آمریکا بود اما در جنگ دوم، مبلغ رادیویی برای ایتالیا بود. تفاوت این دو دسته در درک تفاوت بین منتقد و مخالف با خیانت ملی بود.
تجاوز اسراییل به ایران علیرغم پیامدهای تلخش باعث شد ملت ایران در مسیر تحقق مطالبات مدنی که همسو با منافع ملی و تمامیت ارضی باشد، چهرههای خوشنام و بدنام را با یقینی بیشتر بشناسد و مرز دادخواهی، انتقاد از حکمرانی و پیگری منافع ملی و مردمی با خیانت و سرسپردگی روشنتر از گذشته شود.
آنها که هزینههای سنگین از دست دادن عزیزان، حصر و زندان را داده بودند با وجود انتقادها و مطالبات مدنی خود در برابر تجاوز ایستادند اما آستانبوسان بیگانه که عافیتطلبی بدعادتشان کرده بود، هلهلهگویان تجاوز به وطن و ریختن خون هموطن شدند.
http://i.fahares.com/axnegar/855d464c36b036295d2a85924ab55b45AgACAgQAAxkBCNwBk2hyPmGiQ0udCtx9FhsiEPesQSfoAAI3xzEbgMaQU2fX_0klxq7sAQADAgADeQADNgQ.jpg
@sahandiranmehr
#وطن #وطنپرستان #سویه_تاریک #سویه_روشن #آزمون
@akhalaji
🔹نقاط قوت و ضعف ایران در جنگ ۱۲ روزه
✍️حسین علایی
اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه به مهم ترین مولفه های قدرت ملی ایران حمله کرد. اسرائیل به قدرت دفاعی، قدرت هسته ای و قدرت علمی ایران حمله کرد. جنگ اسرائیل با ترور فرماندهان عالی ایران و دانشمندان هسته ای جمهوری اسلامی شروع شد.
اصولاً اسرائیل از ترور به عنوان مهم ترین وسیله و ابزار و روش فائق آمدن بر مخالفین و دشمنان خود استفاده می کند. بزرگترین سازمان و تشکیلات ترور در جهان را اسرائیل به وجود آورده است و اسرائیل تنها رژیمی است که ترور انسان ها در دستور کار دائمی اوست.
اسرائیل تا کنون هزاران نفر از انسانهای بیگناه را در فلسطین و در کشورهای مختلف ترور کرده است. اسرائیل تجربه و ابزار و تجهیزات بسیار زیادی در به کارگیری انواع شیوه های ترور و برای کشتار انسانها دارد.
گرچه همه نخست وزیران اسرائیل جنایتکار، تروریست و آدم کش بوده اند، ولی نتانیاهو خبیث ترین و بی رحم ترین تروریست جهان و خونخوارترین موجود روی زمین است.
رژیم صهیونیستی هم از بدو تشکیل یک حکومت تروریست بالذات بوده است و مسئولین آن از آدم کشی و کشتار انسانها همواره لذت برده اند.
اسرائیل از مدرنترین فناوری و پیچیدهترین ابزارهای اطلاعاتی برای طرحریزی و اجرای عملیات خود برای ترورها و حمله به تأسیسات هسته ای و پدافند هوایی و مراکز موشکی ایران و نیز تهاجم به اماکن عمومی مثل حمله به زندان اوین و مناطق مسکونی و نیز بیمارستانها استفاده کرده است و از اطلاعات سازمان CIA و اطلاعات ناتو بهره برده است.
شاید بتوان گفت که مهم ترین ضعف ایران آن بوده است که دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ایران، به بزرگی و فعال بودن دائمی تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل توجه کافی نکرده و توانایی های لازم را برای مقابله و مواجهه با سازمان های اطلاعاتی اسرائیل مثل موساد و نیز اطلاعات ارتش اسرائیل و سایر دستگاه های جاسوسی همکار با اسرائیل فراهم نکرده اند.
باید توجه داشت که گرچه اسرائیل دارای قوی ترین و با تجربه ترین شبکه جاسوسی در جهان است، اما امروزه تکیه بر جاسوسان انسانی تا حد زیادی جای خود را به فناوری های مدرن جاسوسی داده است. این شبکه های جاسوسی با اتصال به ماهواره ها و هواپیماها و پهپادها به صورت لحظه ای اطلاعات مربوط به اهداف مورد نظر را تهیه کرده و در اختیار جنگنده ها و پهپادهای عملیاتی قرار می دهند تا آنها افراد مورد نظر را ترور کنند و یا به اهداف تعیین شده شلیک کنند و یا مراکز مورد نظر را بمباران کنند.
از طرفی اسرائیل به دنبال آن بود تا قدرت اجتماعی ایران را نیز در حریان حمله نظامی به ایران به نفع خود به کار گیرد که خوشبختانه کاملاً بر عکس شد. بنابراین مهم ترین نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران در جنگ اسرائیل علیه ایران، حمایت اکثریت قاطع ایرانیان داخل و خارج از کشور به ویژه شخصیت های سیاسی، علمی، هنرمندان و احزاب مختلف و حتی زندانیان سیاسی از تمامیت ارضی کشور و نیز محکوم نمودن حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به خاک ایران عزیز از سوی آنان بوده است.
اسرائیل به دنبال آن بود تا مردم ایران در این جنگ وحشیانه، حداقل خنثی باشند و علیه جنایات سبعانه اسرائیل وارد عمل نشوند، ولی همه ایرانیانِ هوشمند، تهاجم نظامی اسرائیل را جنگ ظالمانه علیه ایران و مردم ایران تلقی کردند و در مقابل تجاوز جنایتکارانه اسرائیل بخوبی ایستادند و در برابر بمبارانها مقاومت جانانه کردند و برنامه و خواب و خیال اسرائیل و آمریکا را به طور کامل بهم زدند.
دومین نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران، آن بود که علیرغم ترور فرماندهان عالی رتبه سپاه و سران نیروهای مسلح، ایران توانست پس از چند ساعت، با کمال اقتدار نسبت به حملات نظامی اسرائیل واکنش مناسب و موثر نشان داده و اهداف نظامی مشخصی را در داخل سرزمین های اشغالی هدف قرار دهد و آنها را منهدم کند. خوشبختانه حملات موشکی ایران تا لحظه برقراری آتش بس همچنان بدون وقفه ادامه یافت.
گرچه تمام قدرت پدافندی آمریکا و اسرائیل و ناتو از جمله گنبد آهنین و سیستم سپر دفاعی موشکی، برای جلوگیری از فرود موشک های ایرانی به مراکز نظامی اسرائیل بسیج شده بودند، ولی تعداد زیادی از این موشک هایی که در شرایط سخت تحریم در ایران ساخته شده بودند با دقت به اهداف خود از جمله به پایگاه آمریکایی العدید در قطر اصابت کردند و اسرائیل نیز طعم تلخ جنگ را بخوبی چشید.
مهم ترین نقطه ضعف ایران هم غافلگیر شدن در زمان آغاز حمله اسرائیل به ایران بود که باعث ترور فرماندهان عزیز و دانشمندان پرافتخار هسته ای همراه با خانواده ها و فرزندانشان شد.
ارزیابی عملکرد دولت و نیز سیاست خارجی ایران قبل و در حین جنگ، فرصت جداگانه ای را می طلبد.
حال فرصت مناسبی است تا ایران با استفاده از تجربیات جنگ دوازده روزه مانع تلاش اسرائیل برای آغاز جنگی دوباره شود.
#نقاط_قوت_ایران #نقاط_ضعف_ایران
@akhalaji
🗒چرا افغانستان چنین است؟
🔹به بهانه بحران مهاجرت
✍️ حسین تبریزنیا
مردمانی باهوش، پرتلاش، سلحشور و ضد بیگانه. در ابتدا چنین به نظر می رسد که هرگاه این ویژگیهای خلقی و فرهنگی باارزش در مردمان سرزمینی وجود داشته باشند، قدر به یقین آن مردم و سرزمینشان شباهتی به افغانستان امروز و دیروز نخواهتد داشت. ویژگی های اخلاقی و فرهنگی بسیار زیاد دیگری هم مردم افغانستان دارند، اما چون ازموضوع اصلی این نوشتارکوتاه دور می باشند، از میان آنها فقط به چنین مختصات فرهنگی و خلقی برگزیده ایم، تا بتوانیم مقصود خود رابهتر بیان کنیم. آن چه که موردنظر و سئوال نگارنده این سطور می باشد آن است که چرا ساکنان آن سرزمین باوجود داشتن چنان ویژگی های باارزشی، حدود 50 سال است که درگیر انواع نا آرامی ها، آوارگی ها، عقب ماندگی ها ، جنگ ها و ... هستند. به طوری که طی این مدت یک روز خوش ندیده اند؟
ازکودتای داودخان علیه ظاهر شاه درسال 1352و سپس کودتای حزب پرچم و خلق به رهبری تره کی علیه داود درسال 1357گرفته تا کودتا علیه تره کی در 1358و بازهم کودتا درهمان سال علیه حفیظ الله امین ، و چندماه بعد کودتا توسط ببرک کارمل و سپس اشغال افغنستان توسط شوروی سابق در دی ماه سال 1358و شروع جنگهای داخلی از سال 1371و دست به دست شدن حکومت ها توسط گروههای جهادی و طالبان و اشغال توسط آمریکا درسال 1380و ... همگی این سئوال را به ذهن می رسانند که چرا مردم افغانستان با وجودداشتن ویژگی های برجسته چهارگانه ای که دربالا گفته شد، دچار اینهمه خسارات اجتماعی و معیشتی و سرزمینی وانسانی می باشند؟
واقعیت آن است که برای یک زندگی آرام و سعادتمندانه و توسعه یافته دریک جامعه، صرفا" داراستن ویژگی های چهارگانه با ارزش بالا کافی نیست. بنابراین علت مصیبت های پایان ناپذیر افغانستان را می باید در عوامل دیگری جستجوکرد. بدون تردید عده ای راه نداشتن این کشور به دریا و یا دخالت خارجیان (به ویژه دوران طولانی دخالت انگلیسی ها وسپس روسیه و آمریکا و پاکستان و عربستان و ایران) را از مهمترین عوامل عقب ماندگی و آوارگی و پراکندگی افغانی ها می دانند. صدالبته که نقش منفی این دو عامل را در وضعیت امروز و دیروز افغانستان نمی توان منکرشد، اما واقعیت هولناک تر از این دو عامل آن است که نقش ساختار شکافدار قومی، طایفه ای، عشیره ای، نژادی، زبانی، جغرافیایی (و کمتر مذهبی) بزرگترین و مهمترین عامل همه مصیبت ها و گرفتاری های مردم افغانستان است.
افغانستان هرچند به ظاهر کشور یک دولت و ملت نامیده می شود و دارای پرچم و پول واحدی بوده و هست، اما هرگز نتوانسته به عنوان یک دولت-ملت هویت خود را درداخل و خارج به رسمیت برساند. حداقل دریکصدسال اخیر هیچ دولتی بدون وابستگی قومی درکنار دلبستگی به خارج امکان حضور درقدرت و ایفای نقش سیاسی موثرنداشته است. رقابت، دشمنی ،انحصارگرایی، درگیری توأم با تحقیر وسرکوب یکدیگر اقوام راز عقب ماندگی وآوارگی مردمان این سامان بوده است. شگفتا هرحکومتی که درهرزمان درافغنستان برسرکار می آمده موجی ازمهاجرت به همراه داشته است. به طوری که افغانی ها همیشه بادرجاتی ازشدت و کاهش مشغول مهاجرت بوده اند.
معلوم نیست چرا این مردم با چنان ویژگی ها و منابع طبیعی بکر بایددائم آواره کشورهای دیگر باشند. مدیریت مملکتداری قوم محور اجازه نمی دهد که مردمان آن سرزمین یک هویت ملی پیدا کنند و به یک دولت ملی دست یابند. بنابراین پیش شرط مهم برای برون رفت از هرنوع عقب ماندگی و ورود به دنیای توسعه یافتگی، داشتن هویت ملی است. مردم هرکشوری به هراندازه که باهویت ملی سرزمین خود فاصله داشته باشند به همان اندازه ازدنیای زیست متعارف فاصله دارند. حتی بیگانه ستیزی افغانستانی ها نیز دربسیاری ازمواقع تحت ساختار قومی بی رنگ بوده و نمایشی از یک تعارض داشته! بدین معنا که گرچه آنان به مردمانی بیگانه ستیز معروف اند، اما روسای اقوام، سالاران جنگ و رهبران قبایل اغلب به یکی از قدرت های خارجی وابسته بوده اند.
براساس آن چه گفته شد درجاتی از همین ساختارشکافدار را درتمامی جوامع توسعه نیافته می بینیم. بنابراین تا افغانستان و دولتمردان و روشنفکران آن نتوانند راه پرسنگلاخ و صعب العبور رسیدن به هویت ملی را هموارکنند، مردمان این کشور روی آرامش و توسعه و یکجانشینی نخواهند دید. چشم اندازی که درافق هیچ نقطه روشنی درآن نمی توان دید.
اما در ایران نیز با درجاتی غیرقابل مقایسه، ساختار موزائیکی جامعه ایرانی یکی از عواملی بوده که به صورت نامحسوس چوب لای چرخ توسعه و پیشرفت ایران گذاشته و می گذارد. خوشبختانه در دوره پهلوی ها با تمهیداتی گوناگون، هویت های قومی، نژادی و مذهبی کمرنگ شدند و به جای آن هویت ملی و فرهنگ ملی تقویت گردید. به طوری که کارنامه پهلوی ها را در این مورد می توان مثبت ارزیابی نمود.
/channel/sarakhsgram
#افغانستان
@akhalaji
🔷صحتِ ضد!
🖊سیدعلی هاشمی
🔹تحریریۀ جامعهنو
یکی از تکراریترین اقداماتِ حکومت، کنترل روایت است. ترفندی که هر روزه و تقریباً در مواجهه با هر موضوع سراغ آن میرود و (به اقتضای بیکفایتی و ناکارآمدیاش) آنقدر بد و بیرویه از آن استفاده کرده و میکند که دیگر نخنما شده و کار به «صحتِ ضد» رسیده است؛ یعنی معمولاً عکسِ هر چه بگوید، درست است!
رسیدن به این نقطه، هم معلولِ استفادۀ بد و بیرویه و هم نتیجۀ آگاهیِ روزافزونِ جامعه است. زمانی روایتها ماه را هم مسخر کرده بودند و بهعنوان حقیقت و واقعیت پذیرفته میشدند اما امروز و به مدد همین اینترنتِ لاجون و شبکههای اجتماعی، آنچه دیده میشود سازندۀ جهان مشترکِ افکار عمومی است که خب لزوماً در راستای اهداف و منافع حکومت و مؤیدِ روایتش نیست. جهان مشترکی که در تضاد کامل با ادعاهای رسمی است؛ تضادی که باعث افزایش شکاف بین حاکمیت و مردم و نیز بیاعتمادیِ روزافزونِ جامعه به حکومت شده است.
ازجمله مواردی که حکومت میل همیشگی به کنترل روایتِ آن دارد، انتخابات است که همیشه دربارۀ مشارکت در آن و نیز آزادی و سلامتِ انتخابات گوش فلک را کر میکند؛ اما در فاحشترین و رسواترین نمونه، سال 88 روایت و ادعای حکومت دربارۀ انتخابات از سوی جامعه با چالش جدی مواجه شد چراکه با واقعیتهای عینی ناهمخوان بود. یا همین انتخاباتِ اخیر که با وجود مشارکتِ بسیار پایین، همچون همیشه پرشور و حماسی توصیف شد اما این بار اساساً مشارکت آنقدر پایین بود که نشود روایت را مثل همیشه کنترل کرد.
وضع اقتصاد و معیشت نمونۀ دیگری از ادعاهاست و روایتهای حکومت اذعان دارند که همیشه رو به بهبود است و تحریمها بر آن اثر ندارد. اخبار و گزارشهای گاهوبیگاه دربارۀ خودکفایی در تولیدِ فلان محصول یا کاهش وابستگی به وارداتِ بهمان کالای اساسی در راستای تأیید همان ادعای بهبود و بیاثری تولید و منتشر میشوند که خب در این زمینه لازم نیست کسی جای دوری برود و وضع زندگیِ هر کس (اعم از مرد و زن و پیر و جوان) مؤیدِ صحتِ ضد است!
در کنار این موارد میتوان به آزادی مطبوعات و آزادی بیان نیز اشاره کرد که با وجود ادعاها، تکلیفِ بررسیِ این مورد با ذکر یک جمله روشن است. آزادیِ پس از بیان نیست!
شلیک به هواپیمای اوکراینی و اعتراضات مردمی نیز شاهد مثالهای دیگری هستند. در ماجرای شلیک به هواپیمای اوکراینی جامعه از همان اول میدانست که روایتِ حکومت مخدوش است اما حکومت پس از سه روز تقلا برای کنترل روایت بود که بالاخره دست از تلاشِ مذبوحانه برداشت و شلیک را گردن گرفت و بار دیگر اثبات شد که اصل بر صحتِ ضد است. این شلیک نهفقط به هواپیمای اوکراینی بلکه شلیک به قلب و اعتماد مردم نیز بود.
اعتراضات هم که قصهای تکراری و همیشگی است. حکومت با نسبت دادنِ اعتراضات (از دَم! کدام اعتراض را وارد دانسته؟) و ربط دادنِ معترضان به دشمنان خارجی، سعی در کنترل روایت دارد اما خب کیست که نداند این، دمِدستیترین و نخنماترین برچسب به معترضان و اعتراضات آنهاست و کلیدیترین عبارت برای رهنمون شدنِ ذهنِ جامعه به صحت ضد؛ لذا معمولاً روایت رسمی از اعتراضات، ضمن اینکه با واقعیت در تضاد است در صدد انکارِ اعتراض و معترضان و موضوعِ اعتراض است.
مرور موارد فوق حاکی از آن است که تلاشها برای کنترل روایت نهتنها شکست خورده است بلکه موجب تقویتِ بیشازپیشِ فرضیۀ صحت ضد شده است؛ البته فقط سادهدلان فکر میکنند که این ارادۀ شکستخورده، دست از تلاش برای کنترل روایت برخواهد داشت. در تازهترین نمونه میتوان دید که تجربۀ اخیرِ کشور، بسترِ تلاشِ دوباره شده است و تلاشگران، بیاعتنا به حجمِ عظیم و انکارنشدنیِ واقعیت، راه خود را میروند؛ لکن بر عبث میپایند.
هر چقدر روایتِ انتخابات کنترل شد و اذهان جامعه را به سمتی سوق داد که مطلوبِ حکومت بود، هر چقدر وضع اقتصاد و معیشت خوب است و مردمان و حاکمان دربارهاش همنظرند، هر چقدر آزادیِ بیان قوتِ غالبِ ماست، هر چقدر که «سقوط» هواپیمای اوکراینی کفرِ ابلیس نیست، هر چقدر که دههها اعتراض و اقشارِ مختلفِ معترضان نمادی از وابستگیِ مردم به دشمنانِ خارجیاند و نه حقخواهی و پایمردی، کنترلِ روایتِ تجربۀ اخیر نیز در مُشت است.
این بار اما یک تفاوت بزرگ در کار است. حکومت توانسته با وجود شکست در کنترل روایتِ مسائل داخلی، همچنان و با تکیه به سرکوب پیش بیاید اما تجربۀ اخیر نشان داد که حکومت فاقد ابزارِ مناسب برای مواجهه با این حریف است و لذا باید شکست در کنترلِ روایتِ تجربۀ اخیر را جدی بگیرد چراکه تلاش برای کنترل این روایت و بیتوجهی به واقعیت، پاییدن بر عبث است و مخاطرۀ عدم در پیش.
@jameeno
#صحت_ضد #کنترل_روایت
@akhalaji
🔷 زیبا حکومت کنید …
✍️ محمدرضا تاجیک
یک
سیاست زیباست و زیبایی را دوست دارد. امروز، بیش از هر روز، مقبولیت و مشروعیت و کارآمدی حکومت در این مرزوبومِ کهن در گرو «سیاستِ زیبا» و «حکومتمندیِ زیبا» قرار گرفته است. اما این سیاست زیبا و زیباحکومتکردن کدام است و نمادها و نمودهایاش کدام؟
بگذارید برای یافتن پاسخی برای این پرسش از استراتژیستهای تبلیغاتی آغاز کنیم که تلاش دارند به ما بگویند، باید در ابتدای طراحی هر آگهی تبلیغاتی، مفهومی قوی داشته باشیم. برای تأثیرگذاری بر مخاطب، ابتدا باید در مورد مفهوم فکر کنیم و سپس به طراحی بپردازیم تا در مسیر درست برای ایجاد تبلیغاتی قرار بگیریم که مخاطبان آن را میفهمند، بهخاطر میسپارند، با آن ارتباط برقرار میکنند و مهمتر از همه، به آن عمل میکنند… و از این رهگذر، به ما بیاموزند که مفاهیم (زبان) برای سیاستورز، به رنگها میماند برای نگارگر؛ به سنگها برای پیکرتراش؛ یا به آواها برای آهنگساز.
رنگها، آنگاه که به قلم نگارگرانی شگفتیکار، چون داوینچی یا روبنس یا رامبراند، با هم درمیآمیزند، جانی شگرف مییابند. پردههایی برنگاشته میشوند، با ارزش زیباشناختی بسیار که بسی از آن رنگها دورند. تختهسنگی بیارج که به هر تخته سنگی دیگر میماند، آنگاه که قلم آهنین هنرمندی بیمانند چون میکلآنژ آن را برمیتراشد، دیگر تختهسنگی مرده و افسرده نیست؛ جان میگیرد. آنگاه که میکلآنژ قلم بهدست میگیرد، موسی یا داود از دل سنگِ سخت بدر میآیند. در آن هنگام، تختهسنگ موساست؛ داود است. آواهای پراکندهی آهنگین، آنگاه که با هنر فراسویی و جادویی موسیقیدانی چون بتهوون درهم میتنند؛ به یکدیگر میپیوندند؛ درمیآمیزند، پیکرههایی باشکوه، شگفت، جاندار میآفرینند که سمفونیهای اوست.
بتهوون جان بیآرام و شوریدهی خویش را در این پیکرههای شگرف میریزد؛ میدمد، آنچنانکه گویی هر سمفونی او توفانی است سهمگین که در پیکرهی آواها به بند کشیده شده است. آنگاه که توفان بند میگسلد، او را همچون خاشاکی، خرد و سبک برمیگیرد؛ درمیرباید؛ تا در جهانهایی ناشناخته و رازآمیز؛ در جهانهای جان دراندازد. نگارههای داوینچی، روبنس و رامبراند، آمیزهای از رنگهاست؛ اما چیزی است فراتر از آنها. تندیسههای میکلآنژ از سنگ برآمدهاند، اما سنگ نیستند. سمفونیهای بتهوون را آواها پدید آوردهاند، لیک این آواها در پیکرهی سمفونی او جانی یافتهاند که هنر بتهوون است.
دو
به همانسان، واژگان و مفاهیم که همانند در گفتار و نوشتار دیگران درمیآیند، چون مصقول هنر و فن و دانش و تجربهی سیاستپیشه میشود، به زینت برترین دانشها (علمها) یعنی سیاست آراسته میشوند. واژگان و مفاهیم، در زبان و بیانِ سیاستپیشگان، آنچنان قوام و ورز مییابند، درهم میپیوندند، سامان مییابند، معنا مییابند، که جاندار میشوند، کنش میشوند، تیغ تیز میشوند، شور و شورش میشوند، انگیزش و افروزش میشوند. سیاستورز فرزانه، با اکسیر بیان که دانشی است که در آن از چگونگی بازگفت و بازنمود اندیشه به شیوههای گوناگون سخن میرود، کلام و کلمه را به امر سیاسی تبدیل میکند.
او، علم معانی یا دانش حالهای سخن را نیک میداند و با دادنِ حالهای گوناگون به سخن، آن را دیگرگون میکند. سیاستپیشهی فرزانه، کسی است که میداند کی، کجا، چطور، چگونه، چرا، برای که سخن بگوید و سخن خویش را به اقتضا و تناسب دیگر کند و با مردم بر پایهی خودشان سخن بگوید. سیاستپیشهی فرزانه، شگردها و ترفندها و نیرنگهای زبان و سخن (چگونگی بهکار گرفتن آنان و یا چیرهشدن بر آنان) را نیک میداند، و میداند چگونه در تنگناها و دشواریها پیروزمند بدر آید و سرفراز بر ستیغها و بلندیها راه بسپارد.
سه
آنچه آن را زیباشناسی زبان (گفتار و رفتار) سیاسی مینامیم، نمایشی است شور/شورشآفرین در تئاتر «آرایه» (برونیترین، آشکاراترین، پیکرینهترین گونهی سیاستورزی) و «آن» (درونیترین، نهانترین، نهادینهترین گونهی آن. «آن»، آن زیبایی رازآلود فسونکار است که دریافته میشود؛ اما بهدرستی و روشنی، بازگفته و بازنموده نمیتواند آمد. همهی زیباشناسی زبان سیاسی را، همهی آن شگرفیها و شگفتیها، تأثیر و تأثرها، شور و شرر و شیداییها، قدرت و مقاومتها، در همین رازآلودگی و ابهام و ایهام و دگر/دیگرشوندگی زبانِ سیاسی نهفته است. آرایهها، در زبان سیاسی زیورهایی را مانند که صورت و سیرت زشت، زمخت، خشن، خام و بیاندام، سست و ناتندرست، ناهموار دلآزار و توتالیتر «آن» را زیبا، لطیف، و دموکراتیک مینماید و دیوی را دلارامی دلارا، فرتوتی بیغر و فروغ و چرکینی چروکیده و ژندهای ژولیده را زیبا و فریبا بازنمایی میکند.
#سیاست_زیبا #حکمرانی_زیبا #زیبا_حکومت_کنید
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇🏻👇🏻👇🏻
🔷 قندیل و ترک سلاح: آدینەی نیک یا سراب تاریک!
✍🏻صلاحالدین خدیو
امروز جمعه گروهی از اعضای پ.ک.ک در غاری در سلیمانیە جلو چشم جمعی از سیاستمداران کرد و ترک سلاحهای خود را زمین گذاشتند. این مراسم نمادین یادآور پیمان آدینەی نیک است که در جمعەای بهاری در سال 1998 در شهر بلفاست میان هواداران بریتانیا و ارتش جمهوری خواه ایرلند امضا شد.
#جمعەی_نیک خاتمهبخش سی سال خشونت میان طرفین بود. آنچه امروز در کردستان گذشت، آغاز روندی مشابه است یا به سرنوشت ابتکارهای ناکام قبل دچار میشود؟
روند صلح پاییز گذشته آغاز شد. زمانی که منطقه بر اثر درگیریهای ناشی از حملەی هفت اکتبر در آستانەی تغییر بود و اندکی بعد رژیم بشار اسد به طور ناگهانی فرو ریخت. آن زمان ناظران بر این اعتقاد بودند که غیر از پویاییهای سیاست داخلی ترکیه و نیاز اردوغان به اتحاد با کردها در مقابل قدرت فزایندەی حزب اپوزیسیون جمهوریخواه خلق، این عامل هم موثر بود: گسترش نفوذ و هژمونی اسرائیل در منطقه و جنگ قریبالوقوع با ایران و بدل شدن آن به رقیب استراتژیک ترکیه. فرض اردوغان این بود: پس از چهل سال جنگ پ.ک.ک از میان نرفته و علیرغم فرسوده شدن توان نظامی آن بر اثر پیشرفتهای ترکیه در جنگ هوایی، هنوز قادر است به تهدیدی ژئوپولتیک در بازیهای منطقەای تبدیل شود.
نگرانی اصلی، نزدیک شدن کردها و اسرائیل در سوریه بود. جایی که پس از دو دهه رقابت، ترکها آن را از چنگ ایران در آورده و چالش اصلی تسلط کردها بر شمال شرق و شرق آن بود. این نقطهای بود که بر اساس منطق ژئوپولتیک میتوانست قامیشلو و تلآویو را با اهداف متفاوت به هم نزدیک کند.
روند صلح با ارزیابی فوق و نیز افول جایگاه ممتاز قبلی اردوغان در میان رایدهندگان آغاز شد. ترکیە از هراس مخالفتهای داخلی و احتیاطهای روانشناختی آن را ترکیەی بدون ترور می نامد. کردها اما آن را روند صلح و جامعەی دمکراتیک می نامند. محتوا یکسان است. کردها قرار نیست هیچ دستاورد ارضی در قالب خودمختاری دریافت کنند. اما بناست جمهوری ترکیه از نوع و بر اساس شراکت برابر کردها و ترکها ساختیابی شود.
هرچند مبهم بودن روند و لنگ لنگان راه رفتن دو طرف امکان ارزیابی پیشرفتی راستین را دشوار کرده است. اردوغان دو روز قبل با هدف اعمال فشار به پ.ک.ک که با تردید به روند مصالحه مینگرد، اجازەی انتشار پیام ویدئویی اوجالان را داد. پس از 27 سال این نخستین بار بود که رهبر زندانی پ.ک.ک که کیش شخصیت پررنگی دارد، امکان انتشار پیام تصویری مییافت. اوجالان خطاب به همرزمان سابقش گفت، اسیر بازی اول تو، بعد من نشوند و روی صداقت دولت حساب کنند. با اقدام امروز پ.ک،ک نشان داد که به صورت کجدار و مریز و نمادین به فراخوان رهبر کاریزماتیک خود پاسخ داده است.
گروهی سی نفره سلاحهای عمدتا سبک خود را در مکانی سمبلیک در تاریخ مبارزات مسلحانەی کردها بر زمین نهاده و توپ را به زمین دولت شوت کردند. غار جاسنه در 50 کیلومتری سلیمانیه جایی است که شیخ محمود حفید رهبر استقلالطلب کردهای عراق پس از شکست از قوای انگلیس در سال 1923 به آن پناه برد و تشکیلات حکومتی خود را در آن مستقر کرد. از آن زمان و بعدا در دوران بعث این غار به سمبل رستاخیز و خیزش دوبارەی کردها پس از دورەهای شکست و فترت تبدیل شد.
مراسم امروز با شکست دور دوم گفتگوهای دولت موقت دمشق و کردها هم مصادف شد. کردهای متحد پ.ک.ک در سوریه علیرغم افول حمایت آمریکا، حاضر نیستند از دستور کار خودمختاری و فدرالیسم کوتاه بیایند. چالش اصلی هم اینجاست. پ.ک.ک بر اساس دو دستور کار مجزا به روند آشتی پیوسته است. دمکراتیزاسیون و اصلاحات لیبرالی در ترکیه و ایجاد اقلیمی مشابه اقلیم کردستان عراق در سوریه. در ماههای اخیر لحن مقامات ترکیه نسبت به موجودیت خودمختار کردهای شام تا حدی تعدیل شده و خطر یک حملەی بزرگ مقیاس فوری از میان رفته است.
تنشزدایی مذکور محصول روند کنونی است.
پرسش اصلی این است که به فرض تداوم این روند و موفقیت نهایی آن، آیا ترکیه حاضر به بازنویسی قانون اساسی و به رسمیت شناختن اقلیم خودمختار سوریه می شود؟ پاسخ قطعی به این پرسش در گرو مسائل بسیاری است. از روند پیچیده و چند وجهی سیاست داخلی گرفته تا آیندەی رقابت راهبردی با اسرائیل و حتی نحوەی حل و فصل منازعات تهران و تل آویو. به صورت کلی اسرائیل بر آن است که اجازه ندهد دگربار حاکمیتی متمرکز و قدرتمند در دمشق پا بگیرد و در این مسیر به کردها به چشم متحدی باالقوه می نگرد. احتمالا تنها راه ترکیه برای مقابله با این چالش، برقراری روابط نزدیک با کردهای سوریه مشابه اقلیم کردستان و موازنهسازی علیه نفوذ اسرائیل است. البته اصلاحات در ساخت حقوقی ترکیه را باید به میان مدت واگذار نمود. اما در کوتاه مدت برخی گشایشهای سیاسی در ساختار حقیقی قابل انتظار است.
@sharname1
#قندیل #ترک_سلاح #آدینه_نیک
@akhalaji
🔷جنگ دوازده روزه و مفکوره ایرانیان!
✍🏻حسن حضرتی
"زمانی که ملّتی با مصیبتی بزرگ یا خطری جدی روبهرو میشود، روح ملی شخصیت افراد را در خود ذوب میکند و جان و روان همه را فرا میگیرد. همه قلبها مالامال از آرزوی تداوم این شخصیت ملی میشوند. در این هنگامه، افراد نه به آزادی فردی، بل به استقلال ملی میاندیشند. به این احساس متعالی و این فکر مقدسی که به همراه خود میآورد، مفکوره میگویند. مواقع بحرانی، دوره تولد مفکورههاست. هنگامی که فجایع ملی دلها را یکی کرده و قلب واحدی میسازد، مفکوره از این قلب متحد زاده میشود و بعد در مرحله پیدایش عضو، به مرور شاخ و برگ داده، نهادهای جدیدی را ایجاد میکند. مفکوره آلمانی زمانی که پروس در مقابل ارتش ناپلئون تحقیر شد، در آن لحظه فلاکت بار فوران کرد. حتا فیشته که تا آن زمان ادعا میکرد انسانیت، ملیت من و روی زمین وطن من است، در آن لحظه تا مغز استخوان آلمانی بودن خود را احساس و اعلام کرد. مفکوره ژاپنی نیز زمانی که ژاپن با خطر آمریکاییها و اروپاییها مواجه شد، شکل گرفت. وجدان ملی فرانسه نیز زمانی شکل گرفت که فرانسه زیر استیلای ملت انگلیس رو به نابودی گذاشته بود.
زمانی که یک ملت در معرض خطر قرار میگیرد، افراد نمیتوانند آن را نجات دهند. بنابر ماهیت، خودِ ملت میتواند منجی خودش باشد. در چنین موقعیتی، روحی فراانسانی جان افراد را تسخیر میکند؛ ارادههای فردی سکوت کرده، اراده جمعی در همه وجدانها به شکل نفس واحده به اوج میرسد. ملیّت به شکل مفکوره آسمانی یا اجتماعی تجلی کرده آنها را به پیروزی موعود، به بهشت بشارتداده شده دعوت میکند. از خودکامگان، مجاهدان جانسپار و از بزدلان، قهرمانهای ماجراجو میسازد. به نادانها، خرد، به تنپروران کنشگری و به عافیتطلبان حمیّت میدهد. مفکوره حقیقی که از حساسیتهای دوره بحران یک ملت به وجود آمده و در دوره مصائب، افراد را در روح خود ذوب کرده، آفریینده آینده است.
در آغاز انقلاب فرانسه، در جلسه پرشوری که در مجلس ملی برگزار شد، همه اشرافزادگان از حقوق اشرافزادگی صرفنظر کردند. ژاپن زمانی که شعار «یا زندگی باآبرو یا مرگ باشرافت» را سرلوحه خود قرار داد، با اختیار خود سلطنت شوگون و زعامت اشراف را فدا کرد و میکادوی جدید (امپراطور وقت) با اختیار خود از قدرت مطلقه دست کشید و حاکمیت ملت را اعلام کرد. حق با فلسفه جبریه قدیم است که این اراده را به قدرتی ورای افراد منتسب میکند؛ زیرا این مفکوره است که چنین ارادهای را در افراد ایجاد کرده و آن را پیش میبرد. فرد گمان میکند این توفیق ملی که در او تجلی کرده، اراده خود اوست اما نمیداند که این قدرت با الهام از روح ملی شکل گرفته است.
مفکوره قدرتش را به دو شکل نشان میدهد. نفوذ و فشار اجتماعی. نفوذ تجلی مستقیم مفکوره است در روح ملت. زمانی که افراد لبریز از مفکوره میشوند، روحشان به وجد میآید. لحظاتی مفرط، پرغلیان و شدید را تجربه میکنند. در هیجانی دیوانهوار غرق میشوند. فرد در این لحظات تجربه، احساس قدسیت میکند. این روحهای پرخروش، مفکورهشان و هر آنچه که در خدمت آن است را تقدیس میکنند و هر آنچه را که در مقابلش قرار دارد، لعن میکنند. نه تنها حیات، منفعت و سعادتشان را فدای مفکوره خویش میکنند؛ بل هر کس که باعث تعالی مفکوره شود را تمجید کرده و بالا میبرند. نیز خواهان نابودی هر آن کس و هر آنچه که مخالف آن باشد، میشوند.
برخی مفکوره را «خیال»، «غایت»، «آرزو» و «رویا» مینامند. مفکوره همه اینها است و هیچ کدام اینها نیست. مفکوره حالت یا یک امر ذهنی است در ملتی که بحران ملی بزرگی را تجربه کرده و یا میکند. مفکوره نه رویایی خیالی است و نه غایتی متعلق به آینده. مفکوره واقعیتی از گذشته، معلم زمان حال و خالق آینده است؛ حرکتی فکری که از گذشته ملّت نشأت میگیرد و آن را رو به سوی آینده پیش میبرد. مفکوره مشتق از ایده و ملهم از اندیشه و تفکر است.
#مفکوره_ایرانیان سرمایه گران و قدری است. آن را در میان نهیم و در لحظه عطف، ایران و ایرانیان را از گزند روزگار و کین بدخواهان نجات دهیم."
#مفکوره
@akhalaji
🔷انتظار برای جنگ!
✍️حامد پاکطینت
سال ۱۹۷۷ ، عراق صدام به تدریج قدرت می گرفت، افسران پاک سازی می شدند، دایره خودی ها تنگ تر می شد و گفتمان کشور یک گفتمان نظامی شده بود.
بدون اینکه جنگی باشد!
فضای کشور، رسانه ها، سخنرانی ها، شاخه شانه ها همه حال و هوای نظامی گرفته بود بدون آنکه دشمن بالفعلی باشد. انگار همه منتظر بودند پس این شاخه شانه کشیدنها بالاخره یک دشمن بالقوه به یمن الهی پیدا شود!
انتظار برای جنگ فقط یک حس القا شده به جامعه نبود، برانگیخته از خلق و خوی نظامی گری صدام بود و آثار عملی و اجرایی این تفکر حتی بدون یک جنگ واقعی در کشور شروع به بروز کرد.
بودجه های عمومی کشور به نفع بودجه های نظامی کاهش یافت. بدون اینکه جنگی در کار باشد. ذهنها درانتظار یک جنگ بود و بودجه های نظامی عراق از ۱۶% با ۱۲۸% افزایش به مرور به ۳۵% بودجه سالیانه رسید، بودجه آموزش از ۹% به ۱% ، بودجه سلامت از ۶% به نیم درصد و بودجه توسعه از ۴۰% به مرور به ۹% بودجه کل سقوط کرد؛ شاخص توسعه انسانی مرتبط با شرایط آموزشی جامعه از جایگاه نخست عراق در جهان عرب به پایین تر از اردن و تونس سقوط کرد، زیرساختهای آموزشی و بهداشتی به مرور به خصوص در مناطق روستایی بدلیل کاهش چشمگیر بودجه نابود شد و همه اینها بدون آنکه جنگی در میان باشد!
بین سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۰ و در این بازه سه سال فضا هر روز تند تر شد، رسانه ها جنگی تر شده بود، نام ایران در سالهای آخر مطرح شد، بعنوان دشمن بالفعل، بسیج تاسیس شد، رزمایش های نظامی بیشتر شد و بودجه ها هر روز بیشتر به سوی نظامی گری رفت، سخنرانی ها تند تر میشد و دولت برای تامین بودجه نظامی متوسل به صادرات نفت و هزینه کرد این درآمد برای نظامی گری شد. طبیعی بود که رغبت سرمایه گذاری داخلی توسط بخش خصوصی وجود نداشت ، سرمایه گذار خارجی هم که تکلیفش معلوم بود؛ کدام آدم عاقلی در کشوری که مسئولانش با مشتهای گره کرده از جنگ قریبالوقوع میگویند سرمایه میاورد. بیتوجهی نظام به صنایع غیرنفتی و اقتصاد بخش خصوصی منجر به کاهش تنوع صادراتی و وابستگی کامل عراق به نفت شد. نسبت واردات کالاهای سرمایه ای از ۵۰% در سال ۱۹۷۷ به مرور به ۱۲% کاهش یافت؛ مسلم بود که این روند به کاهش ذخایر ارزی منجر میشود، در مقابل ۶۰% واردات کالاهای نظامی افزایش پیدا کرد، بدون آنکه جنگی در میان باشد!
تردیدی نبود که این وضعیت آثار شوم اقتصادی خواهد داشت، صدام مجبور به چاپ پول شد و این تصمیم منجر به ۴۰% رشد نقدینگی، افزایش تورم از ۱۸% به ۶۸% و مقدمه ای برای تورم ۶ برابری در سالهای پس از آن شد. درنهایت نرخ رشد اقتصادی از ۹% سالیانه به ۲% رسید، بدون آنکه جنگی در میان باشد!
هرچند عراق پس از بروز جنگ واقعی با ایران سه سال پس از این دوران طعم واقعی فاجعه اقتصادی را چشید اما مدل رفتاری و اقتصادی "انتظار برای جنگ" را دوباره قبل از جنگ کویت تکرار و تجربه کرد؛ اینبار حتی عمیقتر !
مشکلات عراق کم بود که تحریم هم به آن اضافه شد!
حالا دیگر اقتصاد عراق، نفت در برابر کالا شده بود، تهاتر کالایی، مبنای تجارت بین الملل این کشور شد، توزیع کالای اساسی از برنج و آرد و شکر گرفته تا روغن و دارو جیره بندی شد؛ بازار سیاه سر تا پای اقتصاد را گرفت، دولت صدام برای کنترل اوضاع دونرخی و چندنرخی ارز را چاره کار دید و نتیجه آن رانت ارزی، فساد گسترده و رشد طبقه مافیایی در این کشور بود (تصور نکنید همه هنرهایی که داریم اختراع و کشف خودمان است!) در مقابل اما برای ایجاد کارخانه های موشک و سلاح و رهایی از اتکای به غرب و در جهت خودکفایی از واردات نظامی، تا دلتان بخواهد بودجه و پول فراهم بود و حالا چه کسی است که نمی داند پس از تمام این سالها توهم و نظامی گری در نهایت مخروبه ای بنام عراق برای مردمش و نسلهای بعد بجا گذاشت
هر انتظاری کٌشنده است انتظار برای جنگ کٌشندهتر. انتظار برای جنگ شاید از خود جنگ مخرب تر است. انتظار برای جنگ مثل موریانه به جان مردم و ثروت ملی می افتد. ثروت عمومی را به آرامی به باد می دهد، فساد را به آرامی توسعه می بخشد، رانت را به آرامی گسترده می کند، توسعه، بهداشت، آموزش و آینده مملکت را تبدیل به کالای نظامی می کند و دریغا از اینکه برای روز جنگ واقعی، همگی اینها زیر دوربین های ماهواره ای ثبت و ضبط شده است!
@Iran_economy_online
#جنگ #انتظار_جنگ #جنگ_واقعی
@akhalaji
🔷جاسوس را خواهندگرفت؟ نع!
🖊تحریریۀ جامعهنو
آیا میتوان جاسوسان و نفوذیهای اسرائیل را در دستگاه حاکمۀ ایران پیداکرد؟ ما پاسخ صریحی بر این پرسش داریم: نع!
علل علمی-تاریخی دارد. ابتدا داستانی را برایتان بگوییم:
در قرن پیش تعدادی از اشرافزادگان انگلستان به مرام کمونیسم و اتحاد شوروی جذب و به جاسوسی برای آن کشیدهشدند. مهمترین این افراد کسانی بودند که بر آنها «حلقۀ کمبریج» نامگذاشتند و ابتدا گمانشد بیش از پنجنفر نباشند. همگی بهخاطر تحصیلات بالا و وابستگی به اعیان به مقامات ارشد در سرویس جاسوسی و وزارتخارجه رسیدند.
هنگامی که انگلیسیها متوجه وخامت اوضاع شدند و به دنبال آنها افتادند، ابتدا به سراغ مکلین و بورجس رفتند که پست اطلاعاتی در سفارت بریتانیا در ایالاتمتحده داشتند. اما آن دو بهموقع به اتحاد شوروی گریختند؛ چون رفقایشان که در گروه تعقیبکننده بودند آنها را از لو رفتنشان آگاهکردهبودند. سپس به سراغ مظنون دیگر آنتونی بلانت رفتند. او فرار نکرد؛ چون از مدتها پیش ارتباطش قطعبود و دوستانش برای خبرکردن او خود را بهخطرنینداختند. نفر بعدی کیمفیلبی بود که دم به تله نمیداد و تکذیبمیکرد. او هم در آخرین روزی که در مورد جاسوسبودنش به قطعیت رسیدند و قرار بود در بیروت به سراغش بروند سوار یک کشتی باری روسی شد و در رفت.
سرحلقۀ این گروه که قرائن نشانمیداد سر راجر هالیس باشد و در مقام رئیس سرویس ضدجاسوسی ام.آی.فایو قرار داشت تا پایان عمر در امان ماند؛ چون سایر جاسوسان مدارک علیه او را از بین میبردند و جاسوسهای دوجانبه سرنخهای انحرافی ارائهمیکردند که به اشخاص دیگری ختممیشد. با پیشرفت زمان نام و اعترافات داوطلبانۀ افرادی چون کایرنکراس هم مطرحشد ولی تعداد واقعی گروه آنها هیچگاه روشننشد. بههرحال ریشۀ جاسوسان قدیمی اتحاد شوروی در دولت بریتانیا کندهنشد تا وقتی که همۀ آنها به مرگ طبیعی مردند!
این داستان برای همۀ کشورهای میزبان لشگر جاسوسان در دستگاه دولت صادق است: خود آن که باید جاسوس بگیرد عامل بیگانه است! کندن ریشۀ این لشگر یا با مرگ همۀ جاسوسان ممکن میشود و یا با مرگ حکومتی که آنها در دلش لانهکردهاند.
ایران در زمرۀ بدبختترین کشورها در این مورد است: اوضاع ما از بریتانیای دهۀ چهل و پنجاه بدتر است. برخلاف انگلیسیها که اعیانبودن شخص و تحصیلات دانشگاهی راه را برای ترقیاش در حکومت بازمیکرد، در ایران معیار بسیار پیشپاافتادهتری برای بالارفتن وجوددارد: ریش، یقۀ بسته، پیراهن روی شلوار، بلد بودن نماز، توانایی بلندتر فحشدادن به آمریکا و اسرائیل، ابراز بندگی به مقام والا، دفاع چشم بسته از هرچه حکومت بگوید و از این قبیل که هر شخص کمهوشی هم آن را دو روزه و بهتر از مربیاش یاد میگیرد. همین اشخاصند که در سفر به روسیه و ترکیه و تایلند و خرابشدههای دیگر حتماً بهداممیافتند. انگلیسیها عقدۀ نزدیکی با زنان خوشآبورنگ نداشتند، برای خوردن مشروب نیازی به بیرون رفتن از کشور نداشتند، پوتینی درکار نبود که حتی در سفر یک تاجر خردهپا هم پرستو به کنار او بفرستد (پوتین اگر اسناد به درد خودش نخورد آنها را به اسرائیل میفروشد)، شب قبل از انجام مأموریت به ساحل نمیرفتند تا همخواب به هتل آورده و دلی از عزا دربیاورند و از همه مهمتر متر انتخاب آنها برای آوردن اشخاص به دستگاه دولت، وفاداری به بریتانیا بود، به خاک و نه به شخص یا دولت! با این حال در سطوح بالای آنها چنان جاسوسانی پیدا شد. برای ما که عیار وفاداری نامشخص، مبهم و غیرثابتی داریم، اسیر و اجیر بیگانهشدن زود اتفاقمیافتد. ما سالهاست که میگوییم سوگند وفاداری باید به خاکی باشد که اجداد شخص در آن خفتهاند، کسی گوشنداد تا حالا که به سینه زدن با سرود ای ایران نائلآمدهاند! سرنایی از سرگشاد!
بگذریم. نمیتوان #جاسوسان_اسرائیل را گرفت یا بیاثر کرد و از آسیب آنها کاست؛ چون یک شبکۀ درونی عنکبوتیاند. شاید دور از هم باشند، ولی خطر برای هریک را، دیگری به سرشبکه اطلاعمیدهد. این قانون سادۀ خلق شبکۀ عنکبوتی جاسوسی برای ازپادرآوردن یک کشور است. یک spy spider دارد که در مرکز شبکه نشسته و خطر دریافتی را به جاسوسی که در خطر قراردارد اطلاعمیدهد تا او خود را پوششدهد (مثلاً جاسوسی انجامشده را به گردن رئیسدفتر خود بیندازد!) و جانبهدرببرد و به کارش ادامهدهد. در نهایت همه مظنوناند و همه باید جاسوس جستجو کنند. پس برای آنکه آشوب نشود، سیستم جستجو را متوقفمیکند.
ما نمیدانیم ولی قاعدتا الان باید در سطوح بالای حکومت شکار جاسوسان اسرائیل بهراهافتادهباشد. منتظر نتیجهاش باشید: اگر روحانی و خاتمی و ظریف و روزنامهنویس و وکیل اسمشان درآمد، بدانید نفوذ در سطحی است که تا اخرین روز عمر نظام ریشهکن نخواهدشد.
@jameeno
#جاسوسان
@akhalaji
🔷 ترامپ باید به هفت نکته در مصاحبه پزشکیان با کارلسون توجه کند!
✍️ سیدحسین موسویان مذاکره کننده اسبق هسته ای کشورمان و استاد دانشگاه پرینستون در شبکه ایکس درباره مصاحبه مسعود پزشکیان رئیس جمهور کشورمان نوشت:
🔸 پزشکیان در مصاحبه با تاکر کارلسون گفت:
۱- ایران به هیچ وجه از تلاش برای ترور ترامپ حمایت نکرده است؛ این در واقع چیزی است که نتانیاهو میخواهد القا کند. اسرائیل قصد ترور من را داشت اما موفق نشد.
۲-ایران هیچگاه در گذشته، حال و آینده دنبال سلاح هستهای نبوده است. این موضوع هم با فتوای رهبر معظم انقلاب که ساخت و استفاده از سلاح هستهای را حرام اعلام کردهاند، کاملاً مشخص است.
۳- وقتی در ایران می گویند مرگ بر آمریکا، منظورشان مردم و مقامات این کشور نیست، منظورشان مرگ بر کشتار و جنایت است.
۴- میتوانستیم خیلی راحت با گفتگو مشکلاتمان را حل کنیم. چارچوب گفتگوها میتواند بر اساس قوانین بینالمللی و حقوق کشورها باشد. ما هیچ خواستهای جز احترام به قوانین بینالمللی نداشتهایم و نداریم.
۵- نتانیاهو منطقه را دچار آشوب کرده و تلاش کرده گفتگوی ما را مختل کند. ما بهدنبال صلح هستیم.
۶- مقام رهبری ایران تاکید کرده که هیچ مانعی برای سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در ایران وجود ندارد.
۷- اسرائیل نمیخواهد صلح در منطقه برقرار شود. آمریکا میتواند منطقه را به سوی صلح هدایت کند یا گرفتار جنگهای بیپایان شود که نتانیاهو میخواهد. انتخاب با رئیسجمهور آمریکاست.
@chandsanieh_news
#مصاحبه_رئیسجمهور #تاکر_کارلسون
@akhalaji
🔷تکرار تاریخ در جنگ ۱۲ روزه
🔸درسهایی که از تجربه صفویه میتوان آموخت
🖌مسعود سپهر | استاد علوم سیاسی
🔹در تابستان ۵۱۱ سال پیش نبردی سخت و تاریخساز برای ملت ما پیش آمد که دلایل و مقدمات، سیر وقایع و پیامدهای آن شباهتهای زیادی با جنگ اخیر ایران و اسرائیل دارد و تأمل در آن میتواند د ادامه راه درسآموز باشد. نبرد چالدران که بین سلطان سلیم اول فرمانروای عثمانی و شاه اسماعیل بنیانگذار سلسله صفویه، درگرفت، نقطه عطفی برای ملت ایران در بقا و بازیابی هویت ایرانی و ترسیم مسیر آینده بود.
🔹پس از فتح آناتولی و متعاقب آن تسخیر قسطنطنیه و سقوط امپراتوری روم شرقی به دست سلطان محمد فاتح، عثمانیان خود را خلیفه جانشین پیامبر خواندند و با سودای احیای امپراتوری خلافت، مدعی حاکمیت بر همه مسلمانان و حتی کشورگشایی در ماورای آن برای گسترش اسلام شدند. ادعای خلافت اسلامی و اجبار مسلمانان به بیعت با خود، شبیه رویای خاورمیانه جدید اعلام شده توسط آمریکا با هژمونی اسرائیل است.
🔹عثمانیان با این سودا همه کشورهای عربی خاورمیانه شامل جزیرةالعرب بینالنهرین و شامات و فلسطین و مصر را به قلمرو خود منضم کردند و با پیشروی در شبهجزیره بالکان با ادعای گسترش اسلام تا دروازههای وین پیش تاختند. آنها در مرزهای شرقی خود با ایرانی مواجه بودند که پس از حمله مغول هنوز هویت و یکپارچگی خود را بازیابی نکرده بود و در آتش رقابتها و جنگهای اتابکان و فرمانروایان محلی دچار تفرقه و ناتوانی بود و هدفی سان مینمود.
🔹جنگ چالدران رویارویی نیروی انبوهتر سلطان سلیم به لحاظ کمی مجهز به سلاح آتشین با نیروی کمتر شاه اسماعیل مجهز به گرز و شمشیر و البته شجاعت و شهادتطلبی بود. در جنگ ۱۲ روزه هم فاصله فناوری نظامی ایران با دشمنان همچون فاصله توپ و تفنگ با شمشیر و تیرکمان در نبرد چالداران است.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
#جنگ #تکرار_تاریخ #جنگ_چالدران #نبرد_چالدران #جنگ_دوازده_روزه #تجربه_صفویه
@akhalaji
🔷 هیچگاه یک حمله هوایی متعارف منجر به تغییر رژیم نشده است!
✍️ جک گلدستون | استاد دانشگاه جرج میسون
بعد از حملات اسرائيل به ایران، بسیاری از ایرانیان این سوال را از یکدیگر میپرسند که آیا تغییر رژیم در راه است؟ آیا حملات نظامی یک کشور خارجی میتواند باعث سقوط جمهوری اسلامی شود؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، یورونیوز به سراغ کسی رفته که به عنوان متخصص تئوریهای انقلاب در دنیا شناخته میشود.
کسی که سالهاست روی مسئله تغییر حکومتها و کنار رفتن رژیمهای دیکتاتوری و ساز و کارهای لازم و ضروری برای ایجاد یک تغییر سیاسی در حکومتهای متفاوت مطالعه کرده است. جک گلدستون، استاد دانشگاه جرج میسون پیشتر دو بار با یورونیوز فارسی گفتگو کرده بود.
مصاحبههایی که که در اکتبر ۲۰۲۲ و در اوج اعتراضات جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین در آوریل ۲۰۲۳ و زمانی که دستکم بروز میدانی و خیابانی آن اعتراضات فروکش کرده بود.
آقای گلدستون در همان ابتدا توضیح داده بود که به باور او، این جنبش نمیتواند به تغییر حکومت در ایران منجر شود چرا که از بسیاری از مولفههای لازم برای تبدیل یک اعتراض فراگیر به جنبشی که یک رژیم اقتدارگرا را سرنگون کند محروم است.
حالا بعد از بیش از دو سال، خبرنگار یورونیوز بار دیگر به سراغ این اندیشمند علوم سیاسی رفته و از او درباره چشمانداز حملاتی که اسرائيل متوجه ایران کرده پرسیده است. گلدستون اعتقاد دارد حملات نظامی هوایی صرف نمیتواند به فروپاشی جمهوری اسلامی منجر شود هرچند ممکن است تغییراتی را در آینده حکومت ایجاد نماید.
آقای گلدستون، این روزها بسیاری در ایران منتظر یافتن پاسخ یک سوال ۱ میلیون دلاری هستند. آیا حملات نظامی هوایی صرف میتواند به تغییر رژیم در ایران منجر شود؟ آیا اساسا در تاریخ تجربه مشابهی سراغ داریم؟
هیچگاه سابقه نداشته که یک حمله هوایی متعارف منجر به تغییر رژیم شود. البته در پایان جنگ جهانی دوم، بمباران اتمی ژاپن باعث استعفای دولت زمان جنگ شد. در عین حال، بخشی از دلیل این اتفاق این بود که ایالات متحده موافقت کرد امپراتور ژاپن، هیروهیتو، در قدرت باقی بماند. بنابراین، از آن منظر، این یک تغییر کامل نبود، بلکه تغییر جزئی به حساب میآمد.
ادامه این مصاحبه مفصل را میتوانید در پیوند زیر مطالعه کنید:
https://parsi.euronews.com/2025/06/24/will-israeli-attacks-lead-to-the-collapse-of-the-islamic-republic-jack-goldstone-expert
#تغییر_رژیم #مداخله_خارجی #فاجعه_مداخله_خارجی #موفقیت_فاجعهبار
@akhalaji
🔷 واپسین انسان ...!
🔹 نقدی بر سریال «بازی مرکب»
✍️ تایماز معدنیپور
ماجرا فقط یک سریال کرهای نیست. «بازی مرکب» یک نمایش ترسناک از ماست، وقتی تمام تکیهگاههای اخلاقی، اجتماعی و انسانیمان فرو بریزد. اینجا دیگر بحث فقط فقر نیست؛ بحث انتخاب هم نیست. بازی مرکب، در باره جهانیست که در آن، انتخابها واقعی نیستند چون ساختار، ناعادلانه است. در این بازی، طمع تنها انگیزه نیست؛ بلکه ناامیدی از هر نوع راهحل انسانیست.
وقتی هیچ پُشتی نداریم، «پُشت به اخلاق» میکنیم. چون چیزی برای از دست دادن باقی نمانده. اما فاجعه در آنجاست که حتی آنهایی که همهچیز دارند -یعنی همان ثروتمندانی که از پشت شیشههای رنگی، زندهزنده جان کندن دیگران را تماشا میکنند- در یک بیمعنایی مطلق گرفتارند. آنها از فرط «داشتن»، به نقطهای رسیدهاند که دیگر هیچچیز برایشان لذتبخش نیست … مگر تماشای سقوط دیگری.
پوچیِ ثروت، اگر به معنا ختم نشود، به خشونت میرسد.
و این خشونت، حالا دیگر با سلاح یا زندان نیست. با "بازی" است. با ایجاد توهم انتخاب. با فراهم کردن صحنهای که در آن، فقرای مفلوک برای زنده ماندن، همدیگر را بکشند و در نهایت، لبخند بزنند.
ما در جهانی زندگی میکنیم که اگر ساختارهای اجتماعی، حمایتی و اخلاقی از بین بروند، همهچیز ممکن میشود: خیانت، کشتن، زیر پا گذاشتن رفیق، فروختن خود … به قیمت زنده ماندن یا بردن یک کیف پول. «بازی مرکب» یک خیال سیاه نیست. اگر به اطرافمان با دقت نگاه کنیم، نسخههای بیصداتر و واقعیتری از آن را همین حالا، همینجا میبینیم.
انسان وقتی چیزی برای از دست دادن ندارد، دیگر نمیترسد. و اینجاست که اخلاق، لوکس میشود؛ چیزی برای روزهای نرمال، نه برای بقا.
نیچه در چنین گفت زرتشت می گوید:
«وای بر شما! واپسین انسان میآید، مردمان دیگر را جز برای خندیدن به آنها تحمل نمیکند. همهچیز را کوچک میپندارد ... او بهزودی ابداعی دیگر نمیکند و به بازماندگان میگوید: "زندگیکردن بیدرد است، بگذار آنها نیز مثل ما زندگی کنند!"»
#واپسین_انسان #بازی_مرکب #نقد_سریال_بازی_مرکب
@akhalaji
🔷در باره مصاحبه رئیسجمهور با تاکر کارلسون چگونه بنویسیم؟
✍️دکتر مجتبی زارعی
به نظر بنده باید هرچه را که عقل و عدل و انصاف و شرف ملّی و انقلابی به آن گواهی می کند نوشت و از افراط و تفریط در بیان نظرات پرهیز کرد از این رو بدون توجه به سرزنش های احتمالی، یا بی توجه به دریافت دشنام و یا تشویق این و آن؛ نظرم را در ۸ محور زیر تقدیم می کنم:
۱_ پزشکیان در یک مصاحبه خلاصه نمی شود؛ او در طول یکسال گذشته و در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بارها بر ایستادگی و شهادت طلبی و هم جبهگی و وحدت دیپلماسی و میدان تاکید کرده و تا جایی که من مطلع هستم به این خط پایبند هم بوده است؛ من نشانه ای دالّ بر رئیس جمهوری ترسو پیدا نکردم بر عکس به نظرم او حاضر است جانش را برای ایران و اسلام و ملت و رهبری اهدا کند.
۲_ او مصاحبه با کارلسون را برای تعیین سیاست خارجی انجام نداده است، او در این مصاحبه سعی کرده با زبان "دیپلماسی عمومی" برای مردم غرب علیه حاکمانشان سخن بگوید؛
۳_ هیج نماینده ای از نمایندگان مجلس حق ندارد رآی شخصی خود را با عنوان تغییر رفتار مجلس با رئیس جمهور در شرایط جنگی با زبان دشنام و تهدید از طرف همه مجلس منتشر کند؛ البته نماینده در بیان نظر شخص خودش آزاد است؛
۴_ ترامپ، قاتلِ آمر در شهادت حاج قاسم و همکار در قتل سرداران و دانشمندان و مردم ما در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است؛ وانگهی هنوز پرونده قصاص قاتل حاج قاسم به زیر میز نرفته و روی میز است؛ از سویی دیگر به نظر این دانشجوی اندیشه و فلسفه سیاسی اسلام، فتوایی از طرف مراجع عالیقدر و نهاد پر قدرت مرجعیت برای کشتن شخص ترامپ صادر نشده است؛ روی فتاوی مرجعیت عظیمالشآن قم و نجف "جهاد ابتدایی" صرفا علیه یک فردِ جنایتکار نبود اما افق مجازات معلوم شده و آن بیچاره شدن و محارب به حساب آمدنِ متعرض به ساحت مرجعیت و رهبری اسلام است و دستمریزاد !
۵_ دیگر اینکه کسی و بخصوص مدعیان انقلابی، حق ندارد و ندارند در غوغای کنش ها و واکنشها، فرصتطلبانه، اصل مذاکرات غیر مستقیم عمان و رُم با آمریکای جنایتکار را "غیر شرافتمندانه" بخواند؛ معیار شرف و بیشرفی در آن مذاکرات را تو تعیین نمیکنی! این معیار را قبلا ولی امر برای حاکمیت و حوزهی اجرایی دولت محترم معلوم کرده بود پس با عقدهگشایی و اصرار بر لجاجتهای انتخاباتی، مذاکرهی با اذنِ ولی، فاقد شرف ملی نخواهد شد؛ صد البته خیانت به دیپلماسی و مذاکره از سوی قاتلِ بیصفت، در ایران و جهان اگر به ما خسارت زده و جانهای عزیزی چون باقری، سلامی، حاجیزاده، رشید، دانشمندان، مردمان و کودکان را از ما ستانده اما برای ایران، شکوفایی و همبستگی ای تولید کرده که مانند آن فقط در دوران انقلاب و یا دفاع مقدس ۸ ساله مشاهده شده است و دستمریزاد به حکمت و دوراندیشی امام خامنه ای .
۶_ مصاحبه رئیس جمهور را از حیث "سیاستی" و "ساختاری" مصاحبه ای متوسط و از حیث "دیپلماسی عمومی " کاری نسبتا خوب ارزیابی می کنم؛
۷_ تدوین و تالیف و اجرای سیاست خارجی و سیاست دفاعی با حضور رئیس جمهور در شورایی زیر نظر ولی امر ساخته و پرداخته می شود و ارتباطی با یک مصاحبه آنهم با کارکرد دیپلماسی عمومی ندارد. خود رییس جمهور هم به آن وقوف و التزام دارد؛
۸_ به همه دوستان اصولگرا به عنوان برادر ناچیزشان عرض می کنم کینه های انقلابی را فقط و فقط صرف ائتلاف آمریکایی-صهیونی کنند و از تولید سناریوهای های غیر اولویتدار پرهیز نمایند به برادران اصلاح طلب هم عرض می کنم طبق تجارب علمی ، عقلی و تجربی ذات این ائتلاف آمریکایی-صهیونی خیانت است و جنایت و پلیدی.
نتیجه اینکه ما با دشمنانی پلید و آدمخوار مواجه هستیم و زمان خواندن ایران است.
والسلام
#مصاحبه_رئیسجمهور #تاکر_کارلسون
@akhalaji
🔷میز شامِ پرزحمت: شکاف تلآویو و واشنگتن بر سر ایرانِ خسته و واقعگرای آینده
✍🏻حمید آصفی
شام مشترک نتانیاهو و ترامپ، برخلاف ظاهر مجللش، صحنهای بود از یک شکاف پنهانشده زیر خندههای دیپلماتیک: شکاف میان توهم و واقعگرایی، میان اشتیاق به جنگ و تمایل به معامله. در این ضیافت تلخ، صدای دو سیاست متفاوت درباره ایران پیچید؛ یکی شمشیر را از رو بسته بود و دیگری، هرچند کجدار و مریز، شمشیر را به کمد مذاکره آویخته بود.
نتانیاهو، همان سیاستمداری که از آغاز حیات سیاسیاش «مذاکره با ایران» را نوعی کفر سیاسی میدانست، باز هم ایران را با «توموری سرطانی» مقایسه کرد. اما این بار، استعارهاش یک تناقض ناخواسته را هم به همراه داشت: مگر نه اینکه پزشکان، بیمار سرطانی را مادامالعمر زیر نظر میگیرند، نه اینکه برای درمانش، بلافاصله تمام بدن را به آتش میکشند؟ آیا سیاست نابودی بیپایان، چیزی جز تکرار چرخهای از جنگ، آوارگی، بیثباتی و بازندهسازی طرفین است؟
در مقابل، ترامپِ میز شام، مردی بود که حساب و کتاب داشت. او خوب میدانست که اینبار، اگر پای میز مذاکره با ایران بنشیند، دست بالاتر را دارد. چرا؟ چون ایران ضعیفتر شده، جامعه جهانی همدلتر با واشنگتن است و ابزارهای فشار بیشتری در اختیار اوست. پس نیازی به جنگ نیست، وقتی معاملهای سختگیرانهتر، سود بیشتری در پی دارد. و اینچنین، ادعا میکند که «ضربات سنگینی» به تاسیسات هستهای ایران وارد کرده و دیگر دلیلی برای تکرار حمله ندارد. اگر این گفتهها را بپذیریم، پس بهانه جنگ چه خواهد بود؟ آن هم برای سیاستمداری که رؤیای بازتعریف نظم منطقه را با سازش سعودیها و اسرائیلیها در سر دارد؟ جنگ، دقیقاً بر خلاف تمام اهداف ژئواستراتژیک اوست.
نتانیاهو اما بیوقفه تلاش میکند هندوانهای بزرگ زیر بغل ترامپ بگذارد؛ جایزه صلح نوبل! چه طنز تلخی: نخستوزیری که خود تحت تعقیب دادگاه جنایی بینالمللی به دلیل جنایت علیه بشریت است، در سودای اعطای جایزهای به رفیق جنگطلباش فرو رفته است. شاید برای تحریک ترامپ، شاید برای منحرفسازی افکار عمومی از موقعیت لرزان خودش در داخل اسرائیل. اما هرچه هست، نشانهای از استیصال است نه قدرت.
در همین دیدار شام، بحث دیگری هم روی میز آمد: تغییر حکومت در ایران. و اینجا باز هم، آنچه که نتانیاهو گفت، نه نشانه قدرت که نشانه توهم بود. نه قیامی در کار بود، نه شورشی که کاخ سفید بتواند روی آن سرمایهگذاری کند. اگر برنامه براندازی یا ایجاد فروپاشی اجتماعی بر اثر فشارهای خارجی بود، جنگ ۱۲ روزه اخیر بهترین زمان برای آن بود. اما مردم ایران با تمام رنج، خشم، و زخمهایشان که از جمهوری اسلامی دارند، برخاستنی همسو با میل اسرائیل از خود نشان ندادند. تناسب نیروها در داخل همچنان به سود حاکمیت است، اگرچه متزلزل، اما هنوز از پای نیفتاده. رؤیای براندازی فوری، بیشتر ساختهوپرداختهی اپوزیسیون خارجنشینان بود تا تحلیل دقیق از مناسبات داخل ایران.
حتی آن «بمباران زندان اوین» که شاید بهزعم برخی، یک تلنگر برای بیدار کردن افکار عمومی باشد، هم عملاً به چیزی جز انزجار از بمبافکنهای بیرحم نینجامید. نه زندانیها شوریدند، نه جامعه وارد یک فاز انقلابگونه شد. واقعیت ایران، پیچیدهتر و ریشهدارتر از محاسبات جنگطلبان صهیونیستیست. نتانیاهو این را فهمیده، اما نمیتواند بلند بگوید. بنابراین زیرلب زمزمه میکند که «براندازی باید خواست مردم ایران باشد، نه خواست ما»؛ جملهای که بیشتر شبیه تلاش برای شستن دست خود از شکست سیاستهای قبلیاش است.
در نهایت، آنچه از این دیدار برمیخیزد نه طرحی تازه برای جنگ است و نه نقشهای جدید برای براندازی فوری، بلکه بازگشت خزنده به سمت واقعگرایی، معامله، و پذیرش این حقیقت است که جنگ با ایران، آنچنان که نتانیاهو میخواهد، نه ممکن است و نه مفید. واشنگتن بیش از آنکه دنبال دود و خاکستر باشد، به فکر آیندهایست که بتواند با آرامش، منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکیاش را در آن تضمین کند.
و این شاید برای تهران، یک سیگنال دوگانه باشد: اگر بر خواست مردمش تکیه کند، از توهم قدرت نظامیاش پایین بیاید و بداند که مردم و حفظ منافع ملی تنها سرمایه ماندگارش هستند، شاید هنوز بتواند از دل این بحران، فرصتی برای رهایی از انزوا بسازد. چراکه آنچه غرب، و حتی دشمنترین دشمنانش، میخواهند، نه لزوماً نابودی ایران، که «تغییر رفتار» آن است. اینجاست که تهران باید تصمیم بگیرد: در این شام آشفتهی ژئوپلیتیک، بشقاب سهم خودش را از عقلانیت پر کند، یا با اشتهای توهم، تا ته خطِ فروپاشی برود.
/channel/hamidasefichannel2
#در_ستایش_عقلانیت_راهبردی
@akhalaji
🔷 درخشانترین واکنش به جنگ ۱۲ روزه
✍️ حسین بیات
🔹 بیانیه میرحسین درخشانترین واکنش به جنگ ۱۲ روزه بود.
🔸 در تحلیل گفتمانی این بیانیه به این ۴ نکته میتوان اشاره کرد:
۱. جامعهمحوری
نقطه ثقل و کانونی بیانیه، مردم است. به این معنا که به جای اختصاص بیشترین کلمات و جملات برای محکوم کردن اسرائیل و آمریکا و سکوت جامعه جهانی یا محکوم کردن اپوزسیون و ... بیشترین کلمات و جملات به نقش مردم در حفظ کشور و تحسین عملکرد آنها و حق و حقوق آنها و راه احقاق حقوق مردم اختصاص یافته است و اهتمام حاکمان به خواست و اراده جزء کوچکی از جامعه و بیتوجهی حاکمیت به بخش بزرگتر جامعه را از مهمترین عوامل شکلگیری جنگ معرفی میکند.
۲. راهحلمحوری
این بیانیه به جای صرف بیشترین کلمات و جملات به تحلیل یا محکوم کردن این و آن و شعر و شعار، بیشترین کلمات و جملات را به تبیین مساله و ارائه راهحلها و چشماندازها اختصاص داده است. راه حل را در شنیدن صدای "کل جامعه" و بازگشت به مردم اختصاص داده و راهکارهای گامبهگام معقول و منصفانهای را پیشنهاد داده است.
۳. نقدمحوری
بیانیه میرحسین مصداق بارز نقد قدرت است. در این بیانیه وضعیت تاسفبار کنونیِ جنگ و تجاوز معلول و نتیجه زنجیره خطاهایی است که حاکمیت مرتکب شده است و از جمله مهمترین آنها نادیده گرفتن اکثریت جامعه است.
۴. انصاف و جامعنگری
در این بیانیه از یکسونگری و استاندارد دوگانه در مواجهه با طرفین جنگ پرهیز شده است و نه تنها هیچ یک از طرفین جنگ تطهیر نشده است بلکه از یکسو آمریکا و اسرائیل به عنوان جنایتکار بر علیه بشریت تقبیح و محکوم شده و سوی مقابل نیز به اتهام نشنیدن صدای کل مردم و ارتکاب زنجیره خطاها محکوم شده است.
#فرهیختگان #عیار_ملت #افقگشایی
@akhalaji
🔷ایرانگرایی: منحط یا اخلاقی و زایشگر!
✍️محمدجواد کاشی
چرخش جمهوری اسلامی به ملیت و ملیگرایی تازگی ندارد. بیش از یک دهه است، وجود گروههای وابسته به ایران در غزه و لبنان و عراق به عمق راهبردی ایران نسبت داده میشد. استدلال میشد قدرت منطقهای ایران، راهی است برای دفاع از تمامیت سرزمینی ایران. اگر با دشمنان خود در دوردستها رویارو نشویم، باید کنار مرزهای خود آنها را ملاقات کنیم. شواهد دیگری هم میتوان آورد و استدلال کرد منظومه گفتاری نظام، به تدریج به سمت ملیتگرایی سوق پیدا کرده است. اما چرخش موفق به سمت ملیتگرایی، ملزوماتی دارد و الا از یک چاله به چاله دیگری خواهیم افتاد.
گاهی تمسک به ملیتگرایی از سر ناچاری و ناشی از زوال گفتار اسلامگراست گاه یک انتخاب تازه اخلاقی. به نظر میرسد نظام با درک زوال گفتار اسلامگرا، به سمت نوعی ملیتگرایی منحط میل میکند.
یک گفتار سیاسی هنگامی زوال پیدا میکند که وجه هژمون خود را از دست داده باشد. نتواند روح و روان مردم را همراه خود کند. آنگاه ناگزیر است از منظومههای کلامی دیگر برای توجیه خود بهره ببرد. حضور ایران در کشورهای منطقه دیگر با تمسک به گفتار امتگرایانه و اسلامی پذیرش داخلی نداشت. به همین سبب برای توجیه حضور این نیروها از کلام ناسیونالیستی بهرهبرداری میشد. یک گفتار هنگامی که وجاهت سیاسی خود را از دست میدهد، دستمایه سوءاستفاده و فساد نیز میشود. ظهور الیگارشیهای فاسد مالی و اخلاقی در اشکال گوناگون با نام اسلام و اسلامگرایی، مظهر تام و تمام زوال و انحطاط گفتار سیاسی اسلامگرا در ایران بود.
جنگ دوازده روزه با اسرائیل یک نقطه عطف در چرخش به سمت ملیتگرایی بود. اما این ملیتگرایی از همان بدو تولد منحط زائیده میشود.
چرا گفتار اسلامگرایی به سمت زوال و تضعیف پیش رفت؟ دوگانهسازی میان امت اسلام و دیگران، نقطه ضعف اصلی آن بود. چرا که امتگرایی اسلامی بعدها به امتگرایی شیعی، و پس از آن به امتگرای ولایی تغییر منزل داد. هر روز تنگ نظرتر از دیروز شد و چندان دایره دوستان را تنگ کرد که کمتر کسی مقیم حریم حرم ماند. این گفتار خود زوال و تضعیف خود را رقم زد. حال اگر قرار باشد همان بازیگران، همان سیاستها و خطمشیهای پیشین به نام ایران رقم بخورد، از یک صورت زوال یافته به گفتاری منتقل خواهیم شد که از همان روز اول منحط و فرسوده است.
ایرانگرایی به شرطی نو و زاینده زائیده خواهد شد که از گذشته درس بگیرد و دوگانهسازیهای پیشین را تکرار نکند. ما ایرانیان جمعی از نوع بشریم. خیال نکنیم امت برگزیده و نورچشمی خدا و تاریخ بوده یا هستیم. البته میراث و تاریخی داریم که مختص خودمان است. کورش هخامنشی و فردوسی و شاهنامه و مولوی و قرآن و سعدی و تشیع و تسنن از جمله آنهاست. ما همزمان چندتا هستیم. ما چقدر به چندبودگی خود گشودهایم؟ سوال دوم این است که با همه مواریثمان چه موهبتی برای بشریت امروز به ارمغان خواهیم آورد؟ برای درمان دردهای عام بشر امروز چه در چنته داریم؟
همزمان به میراث تاریخی و فرهنگی بشر گشوده باشیم. در سنتهای فکری غرب و شرق جهان امروز، چه درمانهایی برای درمان دردهای ما نهفته است؟ ما به یک ایرانگرایی مشتاق دیگری نیازمندیم نه سنخی از ایرانگرایی که دگرستیزی امت را این بار به زبانی تازه ترجمه کند.
ملیتگرایی گشوده، متکثر، گفتگویی و جستجوگر وفاق و دوستی یک انتخاب اخلاقی است. جمهوری اسلامی برای چرخش به سمت این سنخ از ملیتگرایی، نیازمند نقد رادیکال گذشته است.
واقع این است که ناسیونالیسم منحط امروز صاحب دارد. ایرانگرایان در خارج از کشور و در داخل ایران با مستمسک عربستیزی و افغانستیزی بیش از یک دهه است جان گرفتهاند. جمهوری اسلامی با چرخش به سمت این سنخ از ناسیونالیسم کاری جز آن نمیکند که خود را خلع گفتاری کند.
@javadkashi
#ملیتگرایی #ایرانگرایی #ایرانگرایی_منحط #ایرانگرایی_اخلاقی
@akhalaji
🔷آقا مصطفایی که من میشناسم ...
✍🏻علیاصغر خدایاری
آقا مصطفی را قریب چهل سال است میشناسم و آشنایی و رفاقت من با او به بیش از بیست و پنج سال پیش در هیأت مؤسس جبههی مشارکت برمیگردد. بسیاری آقای تاجزاده را با صفاتی چون شرافت، شجاعت، آزادگی، جوانمردی، حقطلبی، اصلاحخواهی و خشونتپرهیزی میشناسند و بهدرستی او را بهسبب این صفات میستایند.
آنچه آقا مصطفی را در چشم من بزرگ میکند، در کنار آن صفات، پویایی و نوشوندگی مستمر اندیشهی سیاسی او است. او نماد انسانهایی است که دو روز آنها مانند هم نیست. توسعهی وجودی دائمی و اندیشهی پیوسته رو به تکامل او یکی از وجوه تمایز آقا مصطفی با ما انسانهای عادی است. نوشتهها و سخنان او چه بهلحاظ محتوا و چه بهلحاظ ادبیات همیشه بوی تازگی میدهد. این تمایز، برآمده از برخی ویژگیهای شخصیتی آقای تاجزاده مثل باور عمیق به خودانتقادی، و باز و هشیار نگهداشتن همهی مجاری ورود اطلاعات مثل گوش و چشم است که بسیاری از ما از آن محرومایم.
در بند کردن آقا مصطفی فقط ظلم در حق خانوادهی او نیست، بلکه محروم کردن یک جامعه از وجود چنین اندیشمند پویا و روزآمد است. شوربختانه باید در عزای جامعهای بگرییم که در آن افرادی که باید خاک بر دهانشان پاشید، بر صدر نشستهاند، و شخصیتهای ارزشمندی مانند آقا مصطفی که با هدیهی نقاط ضعف حاکمیت به زمامداران قصد فراهم کردن زمینهی اصلاح را دارند، سالهاست در بند گرفتارند.
آمرین و مباشرین حبس آقای تاجزاده، اگر به روز بازپسین اعتقاد دارند، باید خود را برای روزی بسیار سخت آماده کنند. بیتردید یکی از نعماتی که در آن روز دربارهی آن مورد پرسش قرار خواهند گرفت، نعمت آقا مصطفی است. اگر عقل داشته باشند باید پیش از آنکه دیر شود او را رها کنند، و تجربه نشان داده است که خیلی زود دیر میشود،
پروردگارا! به عزیز ما و همسر گرانقدرش فخری خانم که کاملاً آگاهند از کجا آمدهاند، در کجا زندگی میکنند، و به سمت چه مقصدی رواناند، تندرستی، آرامش، شکیبایی و عاقبت به خیری کرامت کن!
آمین!
#فرهیختگان #مصطفی #آقا_مصطفی #مصطفی_تاجزاده
@akhalaji
👆🏻👆🏻👆🏻
ادامه یادداشت
به بیان دیگر، «آرایه» به «آن» بدمنظر و بدسیرت شیوایی و رسایی، شیرینی و دلنشینی، پختگی و سختگی، شورآوری و جانپروری، زیبایی و فریبایی میبخشد و آن را به زیور سوز و گداز، شور و شرر، تاب و آب، نیاز و راز، آب و آتش، میآراید. از اینرو، شاید بتوان گفت: سیاست همان هنر بدیع و بداعت و بیان یا همان دانش و فن آرایههاست.
چهار
بیتردید، آنچه را که بهنام سیاست و قدرت و حکومت در اکنونیت خود تجربه کرده و میکنیم نمیتوان با صد بزک و آرایش و پیرایش زیبا تعریف کرد. چنانچه بپذیریم سیاست و حکومت آنگاه زیباست که قادر باشد به یاری ترفندها و شگردهای بدیع و بیان و معانی، نهاد و نهان و اندرونه و بیرونهی یک کرده و یا ناکرده، گفته و یا ناگفته را بیاراید و به نغزی و نازکی و پندارخیزی، کارا و دلارا جلوه دهد، بیدرنگ باید بپذیریم که آنچه به این نامها تجربه میکنیم، هر چه باشد، زیبا نیست. البته، زمانی که از آرایهها سخن میگوییم، به معنای دورشدن از سطح معانی (آن) و نزدیکترشدن به سطح بدیع و بیان (آرایه) نیست. باید هوشیار باشیم آنجا که «آن» به «آرایه» دیگرگون میشود، گاه پرفسونتر و پرفریبتر و مکارتر و ناراستینتر میشود. سیاست راستین (آراسته، پیراسته و طرازیده)، شاید آن باشد که در آن، فاصلهی «آن» و «آرایه» یا شکاف میان بیان و بدیع و معانی اندک باشد. سیاست راستین، سیاستی معطوف به دانش حالهای زبان (چگونه دیگرگونشدنِ زبان به بایستگی حال و هنجارها و ریختها و کاربردهای متفاوت و متکثر یافتن) است، نه دانشی ناظر بر ضدحالها یا حالوشهای صوری و صورتکی.
پنج
پس، سیاست زیبا، هم به صورتی زیبا و هم به سیرتی زیبا آراسته است. سیرت زیبای سیاست، در نیکانجامی و نیککرداری و نیکتدبیری و نیکعملی اصحاب سیاست و قدرت نهفته است. بیتردید، دوصد گفتار زیبا (آرایه) همچون یک کردار زیبا (آن) نیست. در دوران پساانقلاب، اگر توجه و تلاشی برای ارائهی سیاست و حکومتی زیبا شده، محدود و محصور به سطح آرایهها بوده است. به بیان دیگر، برای درمان بیماری زشتی سیاست و حکومت، همواره از نوعی آرایهدرمانی استفاده شده است. اما امروز، جامعهی ما، سیاست و حکومت زیبا را پیمودنی میخواهد، نه نمودنی، عملی میخواهد، نه گفتنی. سیاست زیبا، آن است که مردم زیبایی آن را در تمامی دقایق زندگی روزمرهی خود تجربه میکنند. سیاست زیبا، از جنس تدبیر است: جزئی از راهحل مشکلات است، ممکنکردن ناممکنات است، آفرینشگر زندگی بهمثابه یک اثر هنری است، گشوده به روی نقد و تغییر و امر نو است، کاستن از دشمنیها و افزودن بر دوستیها است، تدبیرگر کارهای بزرگ و مهمات جلیل است، و شورشی است علیه جهل و حمق یا تجاهل و تحامق و خافل و عاطل و باطل و خفض و رفع (برداشت و فروداشت. فرودآوردن و بالابردن. ترقىدادن و تنزلدادن) نابهنگام.
#سیاست_زیبا #حکمرانی_زیبا #زیبا_حکومت_کنید
@akhalaji
🔹پ.ک.ک: از غار جاسنه تا صلح و دموکراسی !
✍🏻مختار نوری
امروز جمعه یازده جولای ۲۰۲۵، برخی از نیروهای زن و مرد (گریلا) حزب چپگرای کارگران کردستان ترکیه موسوم به پ.ک.ک، به صورت نمادین سلاحهای نظامی خود را در نزدیکی غار جاسنه به آتش کشیدند تا راه جدیدی از کنشگری سیاسی را در ترکیه و فراتر از آن در منطقه خاورمیانه آغاز نمایند. تجربهای که البته در میان کردها مسبوق به سابقه است و کردهای اقلیم کردستان عراق پیشتر به صورتی دیگر آن را تجربه کرده بودند. کردهای اقلیم نه در توافق با رژیم بعثی صدام حسین، بلکه در یک تغییر و تحول فکری و تاکتیکی خودخواسته در دهههای گذشته و در مبارزه با رژیم استبدادی صدام حسین با در پیش گرفتن ایده از شاخ (کوه) به شار (شهر و مبارزه مدنی) چنین تحولی را از سر گذراندند و به تدریج به نتایجی نسبتا خوبی هم دست یافتند!.
حکمت محمد کریم معروف به ملابختیار یکی از رهبران و سیاستمداران برجسته اقلیم کردستان در خصوص این نوع تحول مبارزاتی در مصاحبه با نگارنده این سطور میگوید: "ما از دهه ۱۹۸۰ به این سو به این جمعبندی رسیدیم که شیوه مبارزه مسلحانه تنها راه کافی برای مبارزه علیه حکومت مرکزی و بعثی عراق نخواهد بود و اهداف سیاسی ما را نیز محقق نخواهد کرد. پس از تعمق در تجارب مبارزاتی و سیاسی پیشین و بررسی تحولات جهانی به این جمعبندی رسیدیم که استراتژی مبارزاتی ما در کوه اشتباه یا ناقص بوده است و باید به سمت مبارزات شهری و مدنی حرکت کنیم. جالب است بدانید نوشیروان مصطفی -روشنفکر و سیاستمدار فقید و مشهور اقلیم کردستان عراق- پس از تشکیل حزب جدید گوران (تغییر) در سالهای گذشته بیان داشت آنچه اکنون مطالبه ماست، زمانی در کوه مطالبه ملابختیار و سالار عزیز بود، اما من با آنها مخالف بودم، ولی حرف آنها واقعا درست بود!".
علیرغم وجود چنین تجربیاتی، امروز تحول دیگری در جنبش مبارزاتی کردها در منطقه خاورمیانه رخ داده است. این بار کردهای ترکیه از غار جاسنه به عنوان یکی از مکانهای نمادین جنبش مبارزاتی کردها به سمت تحول در الگوهای مبارزاتی خود گامی اساسی برداشتند. تحولی که البته بر خلاف کردهای اقلیم کردستان عراق نه به صورت یکطرفه، بلکه در فرایند مذاکره و توافق اولیه با حکومت رجب طیب اردوغان در طی ماههای اخیر حاصل شده است. اوجالان در بیانیه ماههای گذشته خود زبان عصر امروز را زبان صلح و توسعه خواند و بیان نمود این امور نیز جز از طریق فرایندهای گفتگویی و دموکراتیک قابل دستیابی نیستند!.
به هر شکل، تحولی که امروز نیروهای پ.ک.ک در پیش گرفتهاند نشانگر این است که رهبران و مبارزان کرد در ترکیه نیز با دست کشیدن از کنشهای نظامی و عقبنشینی از شیوههای مبارزاتی گذشته، مبارزه بر بستر سیاستورزی مدنی را راهی بهتر برای نیل به اهداف سیاسی خود تعریف نمودهاند! بدون شک این تحولات هنوز در ابتدای راه است و به ثمر نشستن آن نیازمند اراده سیاسی از سوی اردوغان و صداقت دولت او به بیان اوجالان برای تغییر و دستیابی به صلح واقعی است، کاری که عبدالله اوجالان رهبر پ.ک.ک در پیام اخیر خود آغاز آن را نه نشانه شکست، بلکه دستاوردی تاریخی برای صلح سیاسی و اجتماعی نامیده است!
/channel/DrMokhtarNouri
#ترک_سلاح
@akhalaji
🔷افقگشایی میر در بند با عیار ملت!
🔸بیانیه میرحسین موسوی از زندان اختر
🔹در حملات اسرائیل به میهنمان، بار دیگر عیار ملت ما محک خورد
ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست | برگزاری رفراندم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرزوبوم را از دخالت در امور کشور مأیوس خواهد کرد
🔷هنگامهطلبی خوب، ماجراجویی بد!
🖊تحریریۀ جامعهنو
امروز اگر کسی بگوید ایران باید در زمستان سال هفتاد به خاکی که امروز جمهوری آذربایجان و نخجوان نامیدهمیشود لشگر میکشید و آن خطۀ جداشده در دوران قاجار را به ایران بر میگرداند، مسخرهنخواهدشد، اما از درگیرشدن با ترکیه خواهند ترساندش. آن روز اگر کسی چنین پیشنهادی میداد او را مسخره میکردند و میگفتند در افتادن با شوروی حتی اگر فروپاشیده باشد به مصلحت نیست.
برای اینکه وجدانمند حرفزدهباشیم باید بگوییم در آن هنگامه، تازه سهسال بود که ایران از یک جنگ هشتساله خارجشدهبود و خرد و خمیر بود. نمیتوانست وارد درگیری سنگین شود؛ اما این هم هست که درست در آن هنگام بود که قدرت اتمیشدن به کلۀ امثال محسن رضایی و بعد دیگران زدهبود و ما را وارد درگیری سنگینتر و طولانی کرد. این یعنی آنکه حکومت ایران حاصر بود برای آنکه به سراغ اتمیشدن برود با دنیا، با آمریکا و قدرتهای اروپا سرشاخبشود ولی حاضر نبود برای بازکسب حق تاریخی و مستند خود به درگیری با تکهپارههای شوروی سابق و ترکیه برود. یادآورمیشویم که در آن هنگام ترکیه آنکه امروز هست نبود و متحد ناتوییاش، ایالاتمتحده، نیز در جنگ اول خلیجفارس درگیر حفط خاک کویت برای سلطانش در برابر صدام بود. سؤال این است که اگر قرار بود با دنیا درگیر شویم چرا نمیبایست بهخاطر کندن دندان فاسد علیف و مافیای روس و بقایای بلشویکهای واخورده از پیکر خاک اجدادی به آذربایجان میرفتیم؟ چرا افتادیم دنبال عبدالقدیرخان و تکنسینهای قزاق؟
امروزه روشنشدهاست دستبستگی سیاست ایران در منطقه حاصل محاسبات غلط در همان دوران و نرفتن از مسیر درگیریهای عاقلانهتراست. اگر کسی در همان سال هفتاد فروپاشی شوروی، در دوران کاهش فشار جنگ و موقعیت مناسب تجدیدنظر در رابطه با ایالاتمتحده یک شرکت نفتی بریتانیایی و یک غول نفتی آمریکایی را میآورد و میخ آنها را در وسط خزر میکوبید بهتر بود یا کوبیدن میخ در میکونوس در وسط اروپا؟ کل تشکیلات کیهاننویسی را برای آنکه در آن زمان به هر حرف درستی برچسب احمقانۀ «اسلام آمریکایی» میزدند نمیبایست بهمحاکمهکشید؟ کل حکومت بهخاطر این نابخردیها محکوم نیست؟ واقعا باور دارید آن هجمۀ دهۀ هفتاد به دعایی و مهاجرانی برای طرح «مذاکرۀ مستقیم» حق و درست بود؟! کسی میتواند از دهههای اخیر برداشتن یک گام درست استراتژیک ازسوی حکومت مثال بیاورد؟
میتوانیم مثالهای بیشتری دربارۀ غفلتهای حاصل از نادانی حکومت در تمام این سالها بزنیم و نتیجهبگیریم هر گرفتاری و ذلتی که امروز بدان دچاریم حاصل گردنکلفتیهای اشتباه و بیجای حکومت بودهاست. میتوان بسیار نوشت.
اما بیایید بگذریم. سرزنشها، فرصتهای گذشته را برنمیگرداند و شاید حتی فرصتهای پیشرو را هم از بینببرد. کشور ما در آستانۀ بحرانها و خردشدن در اثر بازشدن گسلهایی است که حکومت ملت را روی آنها نگهداشتهاست. در این دوران حسرت، توصیۀ ما این است که حکومت نگاه خود را عوضکند، اسرائیل را به فلسطینیان و اعراب واگذارد، اعراب را به آمریکا و آمریکا را به چین! بگذارید آنها از پس هم برآیند و در رویکردی نو به مسائل جهان امروز، هفت حکم راهبردی را سرمشق خود وکشور قراردهید. بقای احتمالی ایران و حکومت فعلیاش به همین احکام وابسته است.
در کلکسیون اشتباهات استراتژیک حکومت فقط یک گام و حرکت ناکرده منجر به تجزیۀ ایران مانده است. آن را که مرتکبشود، دیگر چیزی نمیماند تا دربارهاش حرف بزنیم!
@jameeno
#فرصتطلبی #ماجراجویی
@akhalaji
🔷 عامل چرچیل!
بوریس جانسون، شهردار بینظیر لندن، داستان نابغۀ عجیبوغریب، وینستون چرچیل، را روایت میکند که چگونه نه تنها دنیای او بلکه جهان ما را شکل داد.
در پنجاهمین سالگرد مرگ چرچیل، بوریس جانسون درخشش منحصر به فرد یکی از مهمترین رهبران قرن بیستم را جشن میگیرد. او با در نظر گرفتن اسطورهها و باورهای اشتباه همراه با واقعیت بزرگ، با شوخطبعی و علاقهای واضح، مردی را با شجاعتی مسری، سخنوری نفسگیر، استراتژی بیبدیل و انسانیتی عمیق به تصویر میکشد. چرچیل در میدان نبرد باید از سوی پادشاه دستور میگرفت تا در روز دی بدون ترس از بازی خارج شود. او پیشگام بمبارانهوایی بود و تعداد کمی میتوانستند با تجربۀ او در سازماندهی خشونت در مقیاسی عظیم برابری کنند، با این حال از جنگ متنفر بود و سیاستمدارانی را که وحشت جنگ را تجربه نکرده بودند تحقیر میکرد.
علیرغم افسردگی مزمنی که با نقاشی کردن از خود دور میکرد، او مشهورترین روزنامهنگار زمان خود و شاید بزرگترین خطیب تمام دورانها بود. مانورهای او حتی زمانی که باعث افول انگلستان پس از جنگ شد، آمریکا را برای ورود به جنگ جهانی دوم آماده کرد. گشادهروییاش او را در مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و رفاه اجتماعی پیشگام ساخت، هرچند که به طرز غیرقابل اصلاحی از دیدگاه سیاسی نادرست بودند. بیشتر از همه، او مخالف این ایده بود که تاریخ حکایت قدرتهای بزرگ است. او گواهی بود بر آن که یک نفر، بیباک، مبتکر و مصمم میتواند همه چیز را تغییر دهد.
@bookcitycc
#چرچیل #عامل_چرچیل
@akhalaji
🔷 ماجرای بحرین و جدایی آن از ایران!
✍️ مرتضی عربزاده سربنانی
🔹 در این مقاله به دو پرسش اساسی در مورد ماجرای بحرین پاسخ داده خواهد شد:
1- بحرین چه زمانی از ایران جدا شد؟
2- بحرین چگونه از ایران جدا شد؟
🔸 ادامه این یادداشت مفصل را میتوانید در پیوند زیر مطالعه کنید:
https://nagoftehayetarikh.com/2025/05/23/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
@akhalaji
🔷 درخواست وقیحانه از رژیم صهیونیستی!
🔹 مسعود پزشکیان را ترور کنید ...
✍️ رضا عاشری، عضو شورای شهر رشت رسما از اسرائیل درخواست ترور رئیس جمهوری ایران را مطرح کرده است!
@chandsanieh_news
#درخواست_وقیحانه #ترور_رئیس_جمهور_ایران #ترور_مسعود_پزشکیان
@akhalaji
🔷 رئیس «سازمان پدافند غیرعامل» در جنگ ۱۲ روزه
✍️ حسین باستانی
بعد از «نفوذ» گسترده اسرائیل به تاسیسات راهبردی ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه، بسیاری از حامیان حکومت، خواستار پاسخگویی «سازمان پدافند غیرعامل شدند. سازمانی که غلامرضا جلالی رئیس آن در همان اوایل جنگ، با ادعای مبهم «تسهیل مدیریت بحران»، به انتشار خبر ساختگی «ساقط شدن جنگندههای اف ۳۵» پرداخته بود.
پس از توقف درگیری، سرتیپ جلالی به مدت ۱۰ روز ساکت ماند و سپس، با موثر دانستن واتساپ در ترورهای اسرائیل و گلایه از نقش اینستاگرام در طول جنگ، مردم را نصیحت کرد «از نرمافزارهای خارجی که خصومت آنها با ما اثبات شده است استفاده نکنند».
البته غلامرضا جلالی قبل از جنگ ۱۲ روزه، مکررا راجع به اسرائیل سخنرانی میکرد، ولی در حال و هوایی که به وضوح، نشانهای از فهم تهدیدهای پیشِ رو نداشت. او مثلا پنج روز قبل از جنگ، با ابراز نگرانی از نقش اسرائیل در بر هم زدن «امنیت غذایی» کشورها، دغدغه آن را داشت که «صدور حکم بازداشت نتانیاهو از سوی دیوان بینالمللی کیفری تبدیل به صدور حکم اعدام شود».
رئیس سازمان پدافند غیرعامل حتی بعد از کشته شدن حسن نصرالله و سایر فرماندهان حزب الله لبنان، که مشابه عملیات بعدی اسرائیل در ایران بود، نشانهای از توجه به سطح تهدیدهای جدید نشان نداد. او چند هفته بعد از ترور نصرالله، درس وقایع لبنان را ضرورت «حمایت از شرکتهای دانش بنیان و جوانان» برای تولید «محصولات بومی» دانست. جلالی در تبلیغی جداگانه برای محصولات مورد نظر خود، ادعای «تولید ۳۰۰ محصول پدافند سایبری بومی با کمک شرکتهای دانش بنیان» را مطرح کرد.
سرتیپ جلالی در همان مقطع، همچنین هشدار داد: «در حوادث اخیر لبنان شاهد خرابکاری بر اساس فناوریها نو بودیم که باید به آن توجه میکردند». او بدون توضیح بیشتر در این زمینه که چه کسانی باید به تجربه لبنان توجه میکردند، به مسئولان نظام اطمینان داد که سازمان او «تمامی تهدیدات در حوزههای نظامی، سایبری و خرابکاری را پوشش میدهد» و «تمامی سناریوها را در قالب ۸ دستورالعمل ابلاغ کرده». جلالی در عین حال، کوشید خاطر همگان را جمع کند که «رژیم صهیونیستی از درون دچار فروپاشی شده».
غلامرضا جلالی بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل هم، اظهارات مشابهی را بر زبان آورد. او از سویی اطمینان داد به واسطه عملیات حماس «بعد از ۷۵ سال همه استراتژیهای اسراییل شکست خورده»، و از سوی دیگر تاکید کرد که حزبالله در نبردهای قبلی توانسته «تمام ظرفیتهای رژیم صهیونیستی» را از بین ببرد.
سرتیپ جلالی پیشتر، در پاسخ به برخی هشدارها در مورد احتمال حمله اسرائیل به ایران، چنان سخنانی را «گندهگویی و گزافهگویی بدون پشتوانه» دانسته بود، با این استدلال که «رژیم صهیونیستی اگر قدرت داشت تاکنون این حمله را انجام داده بود» ...
متن کامل مقاله «رئیس سازمان پدافند غیرعامل در جنگ ۱۲ روزه» را در لینک زیر ملاحظه کنید:
https://www.bbc.com/persian/articles/c8d6r9rl00eo
#فرهیختگان #سازمان_پدافند_غیرعامل
@akhalaji
🔷چه کسی حق سیاستورزی دارد؟
✍️سعید حجاریان
در گذر زمان، به موازات پیشرفت جوامع و مطالبهگری شهروندان خوشبختانه شماری از اموری که سابق بر آن اساساً جزو حقوق ذاتی بشر بهشمار نمیرفتند، مانند مالکیت، حیات و … بهرسمیت شناخته شدند تا بدانجا که امروزه بسیاری از امور که بعضاً قابل تخیّل هم نیستند، بدل به «حق»های بشری شده که بخشی از آنها ذیل اعلامیه جهانی بشر قرار گرفتهاند. در این میان اما کمتر در باب «حق سیاستورزی» سخن رفته است؛ طرفه آنکه این حق پیوسته زیر ضرب اصحاب قدرت است. بدیهی است زمانیکه از «حق سیاستورزی» سخن میگوییم نگاهمان نه صرفاً معطوف به مشارکت سیاسی، بلکه مفهومی عامتر است که مشارکت سیاسی جزئی از اجزای آن محسوب میشود.
در دولتشهرهای یونان معتقد بودند که فقط مردان چهل سال به بالا حق شرکت در «آگورا» و اظهارنظر در «امور مدینه» را دارند. چنانکه افلاطون نیز با تأکید سختگیرانهاش بر خرد و تربیت، با سیاستورزیِ افراد مادون نیم قرن در عرصه حاکمیت، مخالفت میورزید. در این سنخ از سیاستورزیِ یونانی سخنی از کنشگری زنان، جوانان، بردگان و حتی افراد کمبضاعت نیست؛ گویی همه آنها ابژهای هستند در یک نظم اقتدارگرایانه و طبعاً در چنین نظمی، سخن از «حق» و «حق سیاستورزی» بیمعناست. این ایده البته طرفدارانی یافت و به نقطهای رهنمون شد که سیاست را امری مختص «عاقلهمردها» بخوانند؛ بدینمعنا که فقط «برخی» توان درک جوانب امور را دارند.
ایده مزبور، یعنی تصمیمگیریِ جمعی محدود برای جمعی گسترده، بهنحوی در سیاست مبتنی بر آموزههای دین اسلام نیز ورود پیدا کرد. بدین نحو که رؤسای قوم بودند که تصمیم میگرفتند خلافت و قدرت بر کدام نهج و روش به پیش برود. برای نمونه میتوان به سقیفه بنیساعده اشاره داشت که جمعی محدود برای جامعه مسلمین تعیین تکلیف کردند. در دوره کنونی نیز میتوان رگههایی از همین تفکر، البته با برخی اصلاحات و پوستاندازیها را در ایده «لوئی جرگه» مشاهده کرد. بدین سیاق که جمعی دستچین شده از رؤسای قبایل و ریشسفیدان در امور مهمه تصمیم میگیرند که چه باید بشود، و چه نباید بشود.
با مرور سیر تطور آنچه گفته شد، میتوان ادعا کرد که عنصر زمان در تقویت چندسالاری بوده است و محدودیتها بر سر راه سیاستورزی در جوامع مدرن تدریجاً کمتر شده است. اما آیا ما به نقطه مطلوب رسیدهایم؟ به گمانام خیر.
اکنون، بهرغم آنکه از عصر پدرشاهیها، یکهسالاریها و امثال ذلک عبور کردهایم اما به دورهای پرتاب شدهایم که به تعبیر رابرت دال احزاب و پارلمان و دیگر نهادها تا حد زیادی عَرَضی محسوب میشوند و تصمیمهای کلان، خاصه در حوزههایی چون جنگ و صلح، نحوه اداره امور تأثیرگذار مالی و … محصول یک جمع بسته (پلیآرشی) است. با این حال، در همین شکل از سیاست نیز راه بر سیاستورزی مسدود نیست و «حق سیاستورزی» پاس داشته میشود. مثلاً در ایالات متحده شاهد سیاستورزی هزاران نفر به شمول سینماگران، ورزشکاران، روزنامهنگاران و بلاگرها و امثالهم هستیم با این قید که بعضی صداها -که گاه حتی از حقانیّت بیشتری هم برخوردارند- بهعلت ضعیف بودن، بهسختی به گوش میرسند.
اما مسئله ما این است که #سیاستورزی در ایران از چه منطقی تبعیت میکند و از آن گذشته «حق سیاستورزی» چه وضعیتی دارد؟ سیاستورزی در ایران کنونی در دو صورت تجلی پیدا کرده است؛ سیاستورزی بهمثابه ابزار تأثیرگذاری بر قدرت، سیاستورزی بهمثابه رفع تکلیف. صورت نخست سیاستورزی -که مصطفی تاجزاده در آن قالب تعریف میشود- از سطحی از انسجام درونی برخوردار است و علاوه بر گفتمان توصیفی-تبیینی، بهسوی تثبیت «حق سیاستورزی» حرکت میکند.
در جانب دیگر، یعنی سیاستورزان قائل به رفع تکلیف با حداقل انسجام و ساختیافتگی در ایده در عرصه سیاست قدم برمیدارند و گاه، تنه به «ابنالوقتی» میزنند. اینان نه تنها از حقخواهی خصوصاً در موضوع مورد بحث بهدور هستند، بلکه در دیگر اقسام حقخواهی نیز با تزلزل و منطقهای دوگانه دست به گریباناند و بعضاً (خواسته یا ناخواسته) در گرداب اطلاعات ناقص و معوج و دستساخته فرومیغلتند.
اکنون، بخش قابل توجهی از مسئله سیاستورزی ما حول این دوگانه شکل گرفته است. من، در مقام تجویز میتوانم بگویم راه عبور از شرایط پیشروی کشور #گشودگی، #دگرپذیری و #احیاء_سیاست است؛ سیاستی که شرط لازماش تأکید بر «حق سیاستورزی» است. نقطهای که هم #عقلانی و #عقلایی است و هم قادر است از جمیع جهات #افقساز باشد. فیالواقع، راه آینده ما از مسیر مطالبه «حق سیاستورزی» میگذرد و حقخواهان این مسیر مانند #تاجزاده از جمله مؤثرترین کنشگران خواهند بود؛ چه در عرصه عمومی و چه در ایجاد موازنه در برابر سیاستورزان تفننی و قائلان به رفع تکلیف.
#حق_سیاستورزی
@akhalaji
🔷 تغییر رژیم از طریق مداخلهی خارجی: موفقیت فاجعهبار !
✍️ الکساندر داونز
مداخلهی خارجی سودای بسیاری از مخالفان رژیم برای براندازی حکومتهای استبدادی است. اما این مداخلهها اغلب نهتنها شکست میخورند، بلکه پیامدهایی ویرانگر برای کشور میزبان بهدنبال دارند.
الکساندر داونز، استاد علوم سیاسی و مدیر مؤسسهی مطالعات امنیت و منازعه در دانشگاه جورج واشنگتن، پس از سالها پژوهش کیفی و آماری راجع به ۱۲۰ مورد تغییر رژیم از طریق مداخلهی خارجی در خلال سالهای ۱۸۱۶ تا ۲۰۰۸ نشان میدهد که نتیجه معمول مداخله سیاسی آشوب است: از جنگ داخلی و شورش گرفته تا بیثباتی سیاسی و اقتصادی بلندمدت.
🔸سه نوع تغییر رژیم
داونز سه نوع مداخله برای تغییر رژیم را شناسایی میکند:
۱. تغییر رهبران بدون تغییر ساختار حکومت
۲. تغییر ساختارهای نهادی (مثل قانون اساسی، ارتش یا دستگاه قضایی)
۳. بازگرداندن رژیمهای پیشین
جالب آنکه بیش از نیمی از موارد مداخله نظامی از نوع اولاند، یعنی فقط چهرهها عوض میشوند و نه ساختار قدرت.
🔸افزایش خطر جنگ داخلی
حدود یکسوم از تغییر رژیمهای خارجی در کمتر از ده سال منجر به جنگ داخلی شدهاند. این خطر بهویژه زمانی بالا میرود که فقط رهبران عوض شوند، بدون بازسازی نهادی. در ۸۳٪ از موارد جنگ داخلی، نوع اول مداخله (تغییر رهبر بدون تغییر ساختار) عامل اصلی بوده است. همچنین اگر تغییر رژیم در بستر شکست نظامی در برابر کشور مداخلهگر رخ دهد، خطر بیثباتی بیشتر میشود. بهعبارت دیگر، کنار رفتن یک رهبر بهتنهایی، آن هم بهزور اسلحهی خارجی، بیشتر به خلأ قدرت و درگیریهای خونین میانجامد تا دموکراسی یا ثبات.
🔸فروپاشی ارتش و رقابت اولویتها
دو عامل کلیدی در بیثباتی پس از مداخله عبارتند از:
۱. فروپاشی ارتش ملی: پس از مداخله، ارتش کشور هدف ممکن است تجزیه شود، برخی نیروها از نظام کنارهگیری کنند یا به شورش مسلحانه بپیوندند.
۲. تعارض اولویتها: رهبران جدید، دستنشاندهی قدرت خارجی هستند و بین پاسخگویی به مردم خود و تأمین منافع کشور مداخلهگر گرفتار میشوند. این دو اولویت معمولاً با هم در تعارضاند. اگر به نفع مردم عمل کنند، قدرت خارجی ناراضی میشود و ممکن است دوباره مداخله کند. اگر به نفع مداخلهگر عمل کنند، حمایت مردمی از دست میرود و شورش یا کودتا شکل میگیرد.
🔸عمر کوتاه و فرجام خشونتبار رهبران دستنشانده
مطالعات نشان میدهد عمر سیاسی رهبرانی که با مداخلهی خارجی به قدرت میرسند بسیار کوتاه است و اغلب با خشونت از قدرت کنار زده میشوند. در بیش از ۹۰٪ موارد، آنها با چالشهای جدی سیاسی داخلی روبهرو میشوند. سه مسیر اصلی برای پایان کارشان عبارتند از:
۱. برکناری مستقیم توسط کشور مداخلهگر
۲. برکناری با چراغ سبز قدرت خارجی توسط بازیگران داخلی
۳. سرنگونی توسط نیروهای ملیگرا که مداخله را تهدیدی علیه حاکمیت میدانند
برخلاف تصور عمومی، تغییر رژیم نهتنها به روابط بهتر میان کشور مداخلهگر و کشور هدف منجر نمیشود، بلکه در بسیاری موارد آن را بدتر هم میکند. حتی مبادلات تجاری بین دو کشور بهطور میانگین ۴۵٪ کاهش مییابد.
تحریم اقتصادی و دیپلماسی اجباری، که بهعنوان گزینههای جایگزین مداخله مطرح میشوند، اغلب در عمل ناکارآمدند. موفقترین تحریمها تنها در ۳۸٪ موارد اثرگذار بودهاند، و «تحریمهای هوشمند» حتی کمتر (حدود ۱۰٪). دیپلماسی اجباری نیز معمولاً شکست میخورد.
آمریکا سردمدار تغییر رژیم در جهان است. این کشور در صد سال گذشته رهبران ۳۳ کشور جهان -از آلمان و ژاپن گرفته تا ایران و مکزیک- را برانداخته است. اما داونز در پژوهش خود مداخلات دیگر ابرقدرتها همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپای شرقی برای حفظ رهبرانِ همپیمانش بعد از جنگ جهانی دوم را نیز از نظر گذرانده است، مداخلههایی که به باور او برای ملتهای کشورهای هدف جز تباهی ارمغانی نداشت.
مداخله نظامی به ابرقدرتها ختم نمیشود و قدرتهای کوچک که در تغییر رژیم دخالت داشتهاند شامل برزیل و آرژانتین در پاراگوئه (۱۸۶۹)، شیلی در پرو (۱۸۸۱–۸۲)، تانزانیا در اوگاندا (۱۹۷۹)، ویتنام در کامبوج (۱۹۷۹) و رواندا و اوگاندا در کنگو (۱۹۹۷) میشوند.
داونز نتیجه میگیرد که هرچه اجرای تغییر رژیم سادهتر بهنظر برسد، احتمال موفقیت آن کمتر است. او به طراحان تغییر رژیم با مداخلهی خارجی هشدار میدهد که تمرکز بر سرنگونی حکومتِ هدف، بدون برنامهای برای حکومتداری، اشتباهی مکرر و پرهزینه است. بهزعم او، حتی وقتی تغییر رژیم موفقیتآمیز بهنظر میرسد، معمولاً فاجعهای در کمین است.
چکیدهای از پژوهش داونز را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14241/
@Daneshkadeh_org
#تغییر_رژیم #مداخله_خارجی #فاجعه_مداخله_خارجی #موفقیت_فاجعهبار
@akhalaji
🔷جاسوسها و ...!
🖊 تحریریۀ جامعهنو
هرچند نبرد هوایی ایران و اسرائیل و آمریکا تمامشده اما نبرد بر سر تسخیر آینده ادامهخواهدیافت. ارزیابی ما این است که وضعیت فعلی ایران مستعد یک «جنگ چندلایه در روی زمین» است که مهمترین تصویر پیشروست و گمانه این است که از مدتها پیش دربارۀ آن فکرشدهاست. یکی از ابزارهای در دسترس ایالاتمتحده و اسرائیل برای راهاندازی و پیشبرد این نبرد و کسب پیروزی نهایی در آن عملیات اطلاعاتی، جاسوسی، خرابکاری و تروریستی است. بهدلیلی امروز دربارۀ انواع عوامل درگیر در عملیات آنها مینوسیم:
۱- جاسوسان بسیار سطح بالا که ارسال اطلاعات استراتژیک وظیفۀ کوچک آنهاست و وظیفۀ اصلی آنها هدایت ایران به کوچۀ بنبست سیاسی از طریق تشدید خصومت با سازمانهای بینالمللی و اروپا است (اکبری که اعدامشد نمونۀ متوسط آنها بود) که قصد دارند با مکانیسم ماشه شیشۀ عمر ایران را چندماه دیگر بهصخرهبکوبند؛ قرارگرفتن تحت تحریمهای سازمان ملل و بند هفت منشور سازمان ملل که حتی به طالبان هم حقمیدهد بدون هیچ عواقبی به کشور حملهکنند. وظیفۀ جاسوسان سطح بالا این است که دستگاه رهبری کشور را به این مسیر هدایتکنند. این توجیه که نمایش مینگذاری آبراههها و خروج ایران از انپیتی یک اهرم فشار به طرفهای مقابل است، روش رسوا و کهنه و ناکارایی است. دعوا با آژانس بینالمللی انرژی هستهای در هر سطحی که باشد بالاخره دعواست و مسئلهساز. رساندن ایران به این تصمیمها کار آن جاسوسهاست. اینکه چرا حکومت ایران علاقه و تلاشی برای حذف نفوذیهای سطح بالا نمیکند پرسشی است که تا روز پایان عمر سیستم فعلی ناروشن خواهدماند.
۲- نفوذ اطلاعاتی دو دستگاه سیا و موساد در ایران سطح پایینتری هم دارد که هیچ ارتباطی با سطح اول نفوذیها ندارد و کار آن گردآوری اطلاعاتی است که منشاء علنی ندارند. تهاجمات نسبتاً دقیق اسرائیل در جنگ دوازده روزه حاصل تواناییهای این لایه بود. این لایه را نمیتوان با بستن راهها و گشتزدن در بیابانها پیداکرد. حجم کار آنها برای موساد بالاست، اما سازمانهای اطلاعاتی کشور دنبال پیداکردن آنها نبودهاند.
۳- لایۀ بعدیِ عوامل بیگانه نیروهای عملیاتیاندکه برای انجام عملیات با هویت ایرانی وارد کشور و پس از عملیات خارجمیشوند. آنکس که گفتهبود اسناد هستهای ایران کجاست، هیچ ربطی با عملیات بردن محتویات آن گاوصندوقها نداشت و نیروهای عملیاتی متخصص کار را انجامدادند؛ منابع اصلی اطلاعاتی، درهیچ عملیاتی مشارکتنمیکنند.
۴- لایۀ چهارم عملیات در ایران را مزدوران ایرانی و خارجی تشکیلمیدهند که هم خودشان ارزانند و هم جانشان نزد اسرائیلیها کمارزش است. استفاده از آنها با ترور دانشمندان هستهای در حدود دهسال پیش شروعشد و در جنگ اخیر شدتگرفت. براساس برخی گزارشها در جنگ اخیر نیروهای میدانی این گروه بهاحتمالزیاد توسط افسران اسرائیلی (در پوشش دیپلمات آذربایجانی) در افغانستان آموزشدیده و سپس در قالب افغانستانی جویای کار به ایران گسیلشدهاند. تعدادشان زیاد است و الان حکومت از راه نادرست در حال حل مسئله آنهاست.
باز شدن پای افغانستانیها به این ماجرا خیلی پیش از از این مرحله است و از قبل هم پیشبینیشدهبود. هنگامی که آمریکاییها توسط نمایندۀ خود، زلمی خلیلزاد (بهاصطلاح دیپلمات آمریکایی افغانستانیالاصل و دشمن قدیمی ایران)، افغانستان را به طالبان دادند، جامعهنو نوشت که این کارشان برای تبدیل افغانستان به هاب دائمی تروریسم اسلامی و بینالمللی است و نخستین آسیبدیدۀ آن ایران خواهدبود. هشدار دادهبودیم افغانستانیها نه بهدلیل خودشان، بلکه بهدلیل ماهیت حکومتشان باید ایران را ترککنند. هشدار دادهبودیم تروریستهایی که سرنخ آنها به سازمان سیا میرسد در میان افعانستانیهای شریف و زحمتکش پنهانخواهندشد، سربار بودن افعانستانیهای زحمتکش را رد کرده و گفتهبودیم ارزشافزوده کار آنها در اقتصاد ایران رسوبمیکند و باید توسط کارفرمایان بیمهشوند و از خدمات بهداشتی و آموزشی برخوردار شوند تا احتمال سوءاستفادۀ دشمن از آنها کاهشیابد. سادهلوح نبودیم و از قصد حکومت برای اینکه در مقاطعی از آنها استفادۀ داخلی کند نیز نوشتیم. یعنی دوجانبهبودن خطر حضور آنها گفتهایم.
اکنون که موج افغانستانیبگیری و از سوی دیگر افعانستانیپرستی راهافتاده با این امید که رفتار نابخردانۀ کنونی با آنها پایانیابد، بخشی از یک «الف» را که مسیری منطقی برای حل مشکل پیشنهاد میکرد پیوست میکنیم.
@jameeno
#جاسوسان #عملیات_طلاعاتی #جاسوسی #خرابکاری #عملیات_تروریستی
@akhalaji
🔷 عجیبترین تحول نسل ما
👈 #عبدالله_شهبازی نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در دو پست کوتاه تلگرامی نوشت:
✍ بهنظر میرسد کسانی توصیه میکنند به رفتار تهاجمی از طریق ضربات سنگین به اسرائیل برای جبران فضایی که جنگ ۱۲روزه در ایران و منطقه پدید آورده است.
✍ چنین اقدامی در حکم انتحار است؛ زیرا سبب میشود آمریکا به سرعت ورود کند و تهاجمی سنگین علیه ایران رقم خورد.
✍ فضای کنونی ایران حیرتانگیز است. کسی پیش از جنگ ١٢روزه نمیتوانست تصوری حتی مبهم از امروز داشته باشد.
✍ فضای کشور در اختیار قدرت متخاصم است و مقامات بلندپایه و میانپایه در وضعی شبیه به اعضای گروههای چریکی مخفی قرار گرفتهاند در کشور تحت حاکمیت خود. باید هر شب خانه امن عوض کنند و وسایل ارتباطی، مانند موبایل، را از خود دور کنند از بیم ترور.
✍ اکنون روشن شده که علاوه بر نیروی هوایی و موشکی و ریزپرنده نیروی فعالی از شبکه ایرانی موساد بر روی زمین فعال است. نمیدانم این وضعیت دوگانه تا کی دوام میآورد؟ زندگی نسل من سرشار از تحولات عجیب بود و این یکی، شاید عجیبترین.
@javadrooh
#عجیبترین_تحول
@akhalaji