همواره در «فراسوی سیاست» میتوان راهی به سوی آگاهی، اندیشهورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!
🔷 توقف مخاصمهجویی!
🖊️ تحریریه جامعهنو
✍🏻 سیدعلی هاشمی
دیگِ جوشانِ مخاصمهجوییِ حکومت بالاخره سر رفت و برگشت روی ایران. سالهای سال اظهارات و اقداماتِ تند و تحریکآمیز، آخر کار خودش را کرد و مردمِ ایران پاسوزِ جنگی شدند که حتی حکومت هم خواهانِ چنان سطحی از آن نبود. فیالواقع حکومت معمولاً بیشتر خواهانِ رجزخوانی و ملاعبه با جنگ و جنگاوری و نیز بیشتر مایل به تنش لفظی و حفظ فضای تنشآلود و پرسه حولِ این مقولات است (چون اساساً صرفاً بحرانزی است) و بنا به دلایلی، کمتر پیِ درگیریِ مستقیم است و معمولاً ترجیح داده است که شروعکننده نباشد و جنگِ اخیر نشان داد که حالا سهواً یا عمداً، درست ترجیح میداده است.
آنچه تجربه شد هر عقل سلیمی را به کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور رهنمون میکند چراکه گُر گرفتنِ دوبارۀ آتش جنگ گرچه اسرائیل را هم خواهد سوزاند اما شرایط حکومت اقتضا میکند از اقداماتی که منافیِ حفظ آتشبساند اجتناب شود و عجالتاً کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور، میتواند شروع خوبی باشد.
اساساً در مواجهه با رژیمی که نصفهشب به مردم هشدارِ تخلیه میدهد و ابایی از کشتنِ غیرنظامیان ندارد و کشتوکشتار را بهعنوان گامی در مسیر رهاییِ کذایی، کادوپیچ میکند و به مردم تحویل میدهد، باید میل و خواستۀ مذکور را کاهش داد.
میشود گفت که یکی از نتایج این جنگ نیز رنگ باختنِ همین حنای اسرائیل نزد افکار عمومی بود که میخواست و میخواهد که خود را جادهصافکنِ معترضانِ داخلی یا تضعیفکنندۀ حکومت جا بزند و چنان وانمود میکند که هر چه کند، ندید به نفع مردم ایران و مطالبۀ آنها برای تغییر است.
دراینباره ذکر این مسئله ضروری است که مردمِ ایران زحمتِ اعتراض به حکومت و پیگیریِ مطالباتشان را میکشند و خودشان میدانند که چه میخواهند و چرا میخواهند. بله گیرِ انسداد هستند و زله و کلافه و مستأصل از جورِ این حکومتِ عقلگریز اما میدانستند و طی این دوازده روز بیشتر نیز واقف شدند که آبی از اسرائیل برای ملت ایران گرم نخواهد شد.
چه کسی است که نداند مردم ایران در هیچیک از اعتراضاتِ دهههای اخیر، هیچ اقدامِ مسلحانهای علیه حکومت نکردهاند و نه خواستهاند و نه میخواهند که مطالبهشان برای تغییر، از رهگذر اقدام نظامی علیه حکومت محقق شود. اسرائیل بهتر است بزند و بگوید که برای خودش زده است و وانمود نکند که دلش برای مردم ایران سوخته است. اساساً کو خیری از این زدن که در این دوازده روز به مردمِ ایران رسیده باشد و مطالبات آنها را یک گام به پیش برده باشد؟؟
در کنار این بیانِ صریح دربارۀ اسرائیل، باید دربارۀ تندروهای داخلی نیز اذعان کرد مبرهن است که برای این گروه کشور و مردم ارزشی ندارند اما حکومت که دارد! بد نیست که به اوجب واجبات رجعت کنند و چند صباحی از اظهارات و اقدامات تحریکآمیز دست بردارند. همه میدانند که اسرائیل ید طولایی در نقض آتشبس دارد و متأسفانه فیالفور و بهمحض اراده میتواند تا فیها خالدونِ اقدامات و تحرکات نظامی و هستهای را بخواند و بداند و لذا اگر حکومت به سمتی برود که اسرائیل احساس خطر کند، باز مثل دفعۀ قبل ناغافل به ایران خواهد تاخت. حکومت و مسئولان و ایادیاش خوششان بیاید یا نیاید، تکذیب و انکار کنند یا تأیید، این فیالفور و بهمحض اراده عینِ چیزی بود که در این دوازده روز تجربه شد.
میتوان گفت دربارۀ شروع مجدد جنگ، نگرانی لزوماً دربارۀ هماوردیِ قدرت نظامیِ حکومت با اسرائیل نیست بلکه مسئله احتمالِ همراهیِ بیشازپیشِ جامعۀ جهانی با اسرائیل است. اگر حکومت مثل همین چند روز عمل کند و از گروسی تا ترامپ و نتانیاهو را تهدید کند، آزمودنِ آزموده است و نتیجهاش اسفبارتر از این تجربه.
چه اصراری است که همچنان و در فضای تنشآلودِ فعلی بر اظهارات و اقدامات تحریکآمیز پافشاری شود؟ کو اثری از فایدۀ اینگونه اظهارات و اقدامات حتی برای خودِ حکومت و گفتمانش؟ همینها بهانه و دستاویزیاند برای طرفِ مقابل تا حمله را از سر بگیرد. بهتر است که حکومت اظهارات و اقدامات نامسئولانه را کنترل کند تا زحمت و دردسرش از تست پدافند فراتر نرود.
@jameeno
#آتشبس #ترک_تحریک #توقف_مخاصمهجویی
@akhalaji
📃پرتره روانی یک آتشبس!
✍️محمود مقدسی
این آتشبس، نه فقط یک وضعیت نظامی و سیاسی که نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است. چیزهایی از دست رفتهاند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتناند. امید هم بلاتکلیف است. جایی هستیم که نمیتوانیم همه امکانات روانمان را برای پذیرش از دسترفتهها به کار بگیریم و سوگواری کنیم چون نمیدانیم آنچه هست، باقی میماند یا نه و مجبوریم همزمان حواسجمع و مراقب آنها هم باشیم. همینطور هم نمیتوانیم از امید به بهبود آینده برای هضم آنچه رخداده، کمک بگیریم.
خلاصه اینکه نمیدانیم باید تسکین پیدا کنیم یا باید آماده فاجعه بعدی باشیم. درگیرِ فقدانی مبهم، بلاتکلیفیای کشدار و رنجی بیمعنا هستیم. نتیجهاش برای خیلی از ما میشود فرسودگی روانی. به گونهای که حتی ممکن است بخواهیم ویرانی اتفاق بیفتد امّا ما را از این بلاتکلیفی دردناک رها کند. آنوقت شاید سوگواریمان آغاز شد و حتی با درد آرام گرفتیم.
نتیجه این وضعیت برای بعضی از ما میشود نوعی کرختی هیجانی. انگار فتیله احساسات را پایین میکشیم تا حس نکنیم و بتوانیم این تعلیق را تاب بیاوریم. بعضیهایمان به قاطعیتهای بیدلیل میچسبیم: "قطعاً دوباره جنگ میشه" یا "تموم شد. دیگه دلیلی برای جنگ نیست"، "همه چیز به طرز عجیبی خوب میشه". بعضیهایمان درگیر خشمهای جابجاشده میشویم و خشمِ ناشی از این بلاتکلیفی و ناامنی را بر سر خودمان یا اطرافیانمان خالی میکنیم. بعضیهایمان مدام تصمیمات کوچک و بزرگ میگیریم تا شاید خودمان را مصون کنیم امّا گاهی مضطربتر میشویم. و بعضیهایمان هم بیاندازه کمطاقت میشویم؛ روانمان در پسزمینه با این وضعیت درگیر است و دیگر رمقی برایش نمیماند و با هر چیزی لبریز میشود.
خلاصه اینکه جای پیچیدهای ایستادهایم و باید با هم راههای زندگی در این شرایط را یاد بگیریم. بالاخره که میگذرد.
@IRANSOCIOLOGY
#ابهام #شرایط_مبهم #بلاتکلیفی_روانشناختی #بلاتکلیفی_وجودی
@akhalaji
🔷 روح تهران!
✍️ آصف بیات
🔹 یادداشت آصف بیات درباره #تهران و #جنگ را بخوانید
🔸به نوعی بیات در این نوشته باور دارد در شرایط فاجعهبار، مانند جنگ، جامعه شهری میتواند شاهد شکلگیری نوعی همبستگی اجتماعی خارقالعاده باشد. این همبستگی، که از دل نیازهای مشترک و فوری مردم در غیاب یا ناتوانی نهادهای رسمی پدید میآید، به ایجاد «جوامع خارقالعاده» منجر میشود. این جوامع، ساختارهایی افقی و غیرمتمرکز دارند که در آن افراد به صورت خودجوش و داوطلبانه برای بقا و مدیریت بحران با یکدیگر همکاری میکنند.
🔸این همبستگی افقی، خود نوعی «قدرت بدیل» را به نمایش میگذارد. این قدرت، از پایین به بالا و به صورت شبکهای توزیع شده است و متکی بر اعتماد و همکاری متقابل افراد است. به این ترتیب، فاجعه، با تمام ویرانگریاش، میتواند به بستری برای ظهور روابط اجتماعی نوین و افقی تبدیل شود که در آن، قدرت از انحصار نهادهای رسمی خارج شده و در میان خود مردم توزیع میشود. این تجربه، هرچند موقت، نشاندهنده ظرفیت جامعه برای خودسازماندهی و ایجاد ساختارهای اجتماعی بدیل در شرایط بحرانی است.
@smtohidloo
#همبستگی_مدنی #همبستگی_اجتماعی
@akhalaji
🔷 به امید پیروزی واقعی نه در جنگ که بر جنگ!
✍️ علی میرموسوی
جنگ بوی مرگ می دهد و زندگی این برترین دارایی بشر را به تاراج میبرد و نابود میکند، از این رو بدترین و دردناکترین نوع خشونت است. به گفته تولستوی "نابودی انسانها در جنگ، نه قهرمانانه است و نه افتخارآمیز، بلکه عادیترین و بیمعناترین عمل بشر است."
چه دردناک است تجربه کودکانی که با دلهره و ترس، لرزان و گریان از غریو گلوله و بمباران به آغوش مادران پناه میبرند و از آن دردناکتر لحظهای که خود را در کنار پیکر بیجان مادر و عزیزانشان میبینند. صحنهای بس هولناک به ویژه شب هنگام که زنده یاد قیصر امینپور آن را به خوبی تصویر میکند:
آری
شب موقع بدیست
هر شب تمام ما
با چشمهای زلزده میبینیم
عفریت مرگ را
کابوس آشنای شب کودکان شهر
هر شب لباس واقعه میپوشد ...
جنگ بیپرده و آشکار زندگی آدمیان را ابزار قدرتمندان جاهطلب میسازد تا با گستاخی تمام برای بقای خود آنان را به کام مرگ بکشانند. و چه چیزی ددمنشانه و فاجعهبارتر از قتل یک انسان، که به تعبیر قرآن همانند کشتار همه آدمیان است و باز به گفته تولستوی "هیچ راهی وجود ندارد که بتوان قتل را به عنوان کاری عادلانه توجیه کرد، حتی اگر به عنوان دفاع از آزادی یا عدالت باشد."
اما مسئولیت جنگ تنها بر دوش جاهطلبان آغازگر و دامنزننده به آن نیست، بلکه یکایک افراد، هر چند به شکلی متفاوت، در برابر آن مسئولاند. بر خلاف گروه نخست، که مسئولیت شان حقوقی است و به اعتبار آن سزاوار محاکمه و مجازات و جبران خسارتاند، مسئولیت دیگران جنبه اخلاقی دارد و به اعتبار آن شایسته است از هیچ تلاشی برای پایان دادن به جنگ فروگذاری نکنند و دست کم با جنگافروزان همراهی نکنند. همان گونه که تولستوی به خوبی بیان کرده است: "تنها راه حقیقی برای پایان دادن به جنگ، این است که مردم از درگیر شدن در آن خودداری کنند و خشونت را در هر شکلی رد کنند."
حمله تجاوزکارانه و نامشروع اسرائیل به این مرز و بوم، که اهل نظر آن را پیشبینی میکردند، بار دیگر جنگی دلهرهآور و ترسناک را بر مردم و سرزمین ایران تحمیل کرد. آنان که دل در گرو میهن داشتند و نگران ویرانی آب و خاک و نابودی حرث و نسل بودند، با محکوم نمودن این تجاوز در اندیشه چاره ای برای پایان جنگ و جلوگیری از گسترش دامنه آن برآمدند تا به تعبیر فردوسی "این بد بگردد ز ایران زمین"
اینک اعلام توافق بر سر آتشبس میتواند پایانی برای روزهای نومیدکننده و دلهرهآور گذشته باشد و از تباهی و ویرانی بیشتر این آب و خاک جلوگیری کند. فراموش نکنیم که هنر سیاست در دانستن درست زمان جنگیدن و صلح کردن است. زیرا به گفته ماکیاولی "کسی که آنچه هست را به خاطر آنچه باید باشد نادیده بگیرد، به زودی به نابودی خویش کمک کرده است، نه به حفظ آن." رهبر فقید انقلاب نیز هنگامی که کیان کشور و نظام را در خطر دید جام زهر نوشید و آتشبس را پذیرفت. این فرصت را قدر بدانیم و در حفظ آن بکوشیم. به تعبیر زیبای قیصر امینپور به امید پیروزی واقعی نه در جنگ که بر جنگ.
@alimirmoosavi
#پیروزی #امید_پیروزی #پیروزی_در_جنگ #پیروزی_بر_جنگ
@akhalaji
🔵 تاملی در دو مفهوم"پیروزی" و"شکست"!
✍️ علی زمانیان
❓برخی میگویند در جنگ اخیر، پیروز شدیم. برخی دیگر، میگویند شکست خوردیم. شما چه فکر میکنید؟
این روزها کسانی بر سر این پرسش که در جنگ ۱۲ روزهی با اسرائیل و در انتها با امریکا، پیروز شدیم یا شکست خوردیم، مجادله میکنند. گروهی، بر این باورند که ایران، پیروز جنگ بود. کسان دیگر با رویکرد متقابل، از شکست ایران سخن میگویند. اما هیچ یک از هر دو طیف، معلوم نمیکنند که وقتی از پیروزی یا شکست سخن میگویند دقیقا از چه چیزی سخن می گویند؟
✅ ۱. عامل اصلی در این مناقشه و مجادله را باید در ابهامی دانست که واژگان "پیروزی" و "شکست" دارد. ابهام از این جا برمیخیزد که این دو مفهوم را عموما به صورت مطلق و به نحو ذهنی و بریده از جهان واقعی به کار میبرند. در حالی که "پیروزی" و "شکست"، صرف نظر از زمینه، معنای آشکاری ندارد. هر دوی این مفاهیم، همواره معطوف به چیزی است. به این معنا که همواره و مطلقا، هنگامیکه از پیروزی یا شکست سخن میگوییم، باید به طور واضح و روشن معلوم کنیم "نسبت به" چه چیزی پیروز شدیم یا شکست خوردیم. درست مانند وقتی که از مفهوم دوری یا نزدیکی استفاده میکنیم، باید معلوم کنیم نسبت به چیزی دور یا نزدیک هستیم. پیروزی یا شکست، "نسبت به" دو چیز فهمیده و سنجیده می شود. اولا "اهداف" و ثانیا، "انتظارات". ترازویی که میزان موفقیت یا شکست را با آن وزن میکنیم، نزدیک شدن و یا نشدن به هدف یا انتظاراتی است که داریم. هرچه به هدف مورد انتظار، نزدیکتر شده باشیم، احساس میکنیم پیروز شدهایم. و هر چه از آن دور گشتهایم، حسی از شکست در ما جوانه میزند. به طور کلی، حس ناکامی و کامیابی، نسبی است.
✅ ۲. انتظارات و اهداف ذهنی افراد با یکدیگر متفاوت است. بنابراین در فهم پیروزی یا شکست به اختلاف میرسند و هر طرف، دیگری را به انواع برچسبها متهم میکند. به عنوان مثال، ممکن است شخصی بگوید همین که ایران توانست موشکهایی به سمت اسرائیل پرتاب کند، و یا همین که از تجزیه و فروپاشی کشور جلوگیری کردند، پس ایران پیروز شده است. زیرا به دشمن نشان داده است که جسارت، توان رویارویی و تجهیزات کافی برای مقابله دارد. در این نظرگاه، صرف مقابلهی موشکی، فارغ از نتایج آن و صرف این که از رسیدن دشمن به هدفش جلوگیری شده، پیروزی تلقی میشود. زیرا ایران توانسته است هیمنه و عظمت ظاهری امریکا و اسرائیل را به چالش بکشد و اسرائیل را در هدفش که تجزیه و فروپاشی ایران بود، ناکام کند، خودش پیروزی بزرگی است. اما ممکن است برای فرد دیگری، آن چه مهم تلقی گردد و به عنوان هدف برگزیده باشد، نتایج و آثار تخریبی حملات موشکی ایران به اسرائیل است. مثلا حملات هوایی، ترور جمع بزرگی از فرماندهان نظامی و یا تخریب تاسیسات انرژی اتمی را نشانهی شکست ایران به شمار آورد. چنین شخصی وقتی به توان نظامی اسرائیل مینگرد، احساس شکست میکند.
✅ ۳. آنچه مورد اشاره قرار گرفت برای توضیح این نکته بود که یکی از علل برداشت متفاوت افراد از جنگ ۱۲ روزهی ایران و اسرائیل و در پی آن، احساس متفاوت پیروزی یا شکست، در تفاوت هدف و انتظاری است که دارند. به سخن دیگر، افراد، رخداد بیرونی را با انتظارات و اهداف ذهنی خود میسنجند و سپس حکم به پیروزی و شکست میدهند. از این رو برای فهم مدعای دیگری، در باب شکست یا پیروزی، ضرورت دارد هدف و یا انتطارات مدعی را فهم کنیم. و برای تفاهم، نیازمند آن هستیم که سنگ ترازوی مشترکی داشته باشیم. دو سنگ ترازوی "اهداف" و "انتظارات"، که نشان میدهد شکست یا پیروزی را با چه میسنجیم.
✅ ۴. اگر این سخن درست باشد که اختلاف در احساس پیروزی یا شکست از اختلاف در اهداف و انتظارات برمیخیزد. آنگاه برای عمق بخشیدن به فهم از مسئله، لازم است این پرسش را مطرح کنیم که:
❓ "اهداف! و "انتظارات"، از کجا میآیند؟ چرا اهداف آدمیان با هم متفاوت است؟ چرا انتظارات افراد با هم فرق دارد؟
از علل تفاوت در اهداف و انتظارات میان افراد، تفاوت در فرهنگ، جهان ارزشی، امیال، نیازها، خوشایندها، تجربهها، و به طور کلی، "زیستجهان" آنان است. به این معنا که آن چیزی که نزد شخصی "ارزش" تلقی میشود، نزد دیگری "ارزش" محسوب نمیگردد. آن چه برای کسی ارزشمند است، برای دیگری، ارزشمند نیست. رخدادی که در یک "زیستجهان"، پیروزی به نظر میرسد، در "زیستجهان دیگر"، شکست معنا میشود. بنابراین "پیروزی" یا "شکست"، همان معنایی است که ما به واقعیت بیرونی میدهیم. مهم این است که در کجای قصه ایستادهایم، آنگاه، معنا برای ما تغییر خواهد کرد.
✔️ در نهایت، هم پیروزی و هم شکست اجزای جداییناپذیر سفر زندگی هستند. با راززدایی از پیروزی و قبحزدایی از شکست، میتوانیم رویکردی واقعبینانهتر، سازندهتر و انسانیتر نسبت به تجربیات خود داشته باشیم.
@kherade_montaghed
#پیروزی #شکست
@akhalaji
🔷 سناریویی برای بنبستگشایی!
✍🏻 علیاصغر شفیعیان
در ظاهر، آتشبس برقرار است. اما در واقعیت، هیچکس تردید ندارد که اگر نقضی صورت گیرد، آغازگر آن ایران نخواهد بود. این یعنی وضعیت نابرابر؛ موازنهای نیست و طرف مقابل، بیهزینه در جایگاه «شاکی بالقوه» باقی مانده است. چنین وضعیتی پایدار نیست.
برای بازگرداندن توازن، ایران نیازمند اقداماتی است که ابتکار عمل آن در دست خودش باشد. اقداماتی که نه لزوماً آغازگر جنگ، بلکه گشایندهی گره این بنبست امنیتی و روانی باشند. چند گزینهای که میتوان به هزینه – فایده آن فکر کرد و از بین آنها انتخابی داشت. و البته صلاح و مصلحت آن بر عهدهی تصمیمگیران است:
۱. نمایش قدرت کنترلشده
▫️ آزمایش سلاح نظامی جدید (موشکی یا غیرموشکی) که بتواند پیام بازدارندگی بدهد، بدون درگیری مستقیم.
▫️ نقض محدود آتشبس از طریق یک اقدام موشکی نمادین، با کنترل پیامدها و پیشآگاهی رسانهای به طرفها.
۲. کنش دیپلماتیک هوشمند
▫️ تماس مستقیم رؤسای جمهور ایران و آمریکا، اقدامی که بعد از تبادل پیامهای رسمی، میتواند گرهگشا باشد و با توجه به تماس سال ۱۳۹۲، دیگر تابوشکنانه نیست.
▫️ دیدار سهجانبه میان پوتین و رؤسای جمهور ایران و آمریکا که برد دیپلماتیک برای هر سه طرف دارد و قابل پیگیری است.
۳. تحرکات نمادین سیاسی – اقتصادی
▫️ توافق میان بخش خصوصی ایران و شرکتهای بزرگ جهانی/آمریکایی (مثلاً در حوزههای تکنولوژی یا انرژیهای پاک) که پیام سیاسی جدی دارد.
▫️ باز شدن نسبی فضا برای چهرههای بینالمللی معتدل برای گفتوگو یا میانجیگری، ولو غیررسمی.
۴. اقدامات امنیتی درونزا
▫️ برخورد قضایی فوری و البته منطبق بر چارچوبهای قانونی با متهمان ارتباط با اسرائیل در پروندههای آشکار. این اقدام احتمالا با هزینهی کم خارجی، پیام قدرت داخلی دارد.
▫️ در کنار این، نیاز فوری به بازنگری و بازسازی ساختار امنیتی کشور وجود دارد؛ سیستمی که باید متناسب با تهدیدهای جدید، چابکتر، دقیقتر و کمنفوذتر شود.
▫️ بازسازی سرمایهی اجتماعی در داخل از طریق کاستن از محدودیتهای غیرضروری، تقویت پیام همبستگی با مردم، و آزادی برخی زندانیان سیاسی؛ چرا که پایداری ملی، اصلیترین سلاح بازدارندهی جمهوری اسلامی ایران است.
۵. کنش منطقهای غیرمستقیم
▫️ تحرکات متحدان منطقهای (مانند انصارالله) چه با یا بیهماهنگی انجام شود، میتواند بخشی از فشار را منتقل کرده و ابتکار عمل را حفظ کند.
۶. گزینه پرریسک
▫️ بستن یا جدی شدن تهدید به بستن تنگه هرمز، راهی پرهزینه و پرصدا. برای زمانی که سایر سناریوها به نتیجه نرسد یا نیاز به هشدار جدی باشد.
▫️ اقدام پیشدستانه در مناطق مرزی، از جمله حمله محدود به مناطق شمالی و طرح ادعای الحاق بخشهای جداشده، هرچند بسیار پرریسک، اما میتواند ضربهی راهبردی و غیرمنتظرهای باشد. این گزینه، فقط در شرایط حاد و بنبست کامل قابل طرح است.
▫️ انتقال رسمی این پیام به افکار عمومی ساکنان سرزمینهای اشغالی که در صورت نقض آتشبس، برخلاف دفعهی قبل، هزینهی انسانی جنگ در آن سرزمین افزایش خواهد یافت؛ این میتواند به یک عامل بازدارندهی مؤثر تبدیل شود.
در این میدان نابرابر، حفظ برتری روانی و دیپلماتیک از مسیر اقداماتی ممکن است که حسابشده، کنترلپذیر و تأثیرگذار باشند. ایران اگر انتخاب درستی کند، میتواند بدون آغاز جنگ، موازنه را بازگرداند. و همین، پیروزی بزرگتری خواهد بود.
اگر ایران در پی حفظ وضعیت موجود باشد، ناگزیر نقش بازیگری منفعل را ایفا خواهد کرد؛ و این یعنی واگذاری ابتکار به دیگران، از جمله اسرائیل و متحد راهبردی آن، ایالات متحده.
اگر توازنی برقرار نشود، دیر یا زود نهفقط موقعیت منطقهای که انسجام داخلی نیز فرسوده خواهد شد. باید پذیرفت که زمان به سود ایران نمیچرخد، مگر آنکه خود معادله را تغییر دهد. در میدان فعلی، نشستن و انتظار کشیدن یعنی اجازه دادن به بازیگران متخاصم که برای ما تصمیم بگیرند.
https://ensafnews.com/599214/
@ensafnews
#سناریوی_جنگ #سناریوی_بنبستگشایی
@akhalaji
🔷طنازی در بستر جنگ؛ گاه تلخ و گاه شیرین و سرخوشانه!
سلام
در روزهای جنگ، در بازارِ آَشفته و شلوغ توییتر، کاربرانی نگران از جنگ و پیامدهایش، حاشیههای آنرا اعم از قطع اینترنت، دلواپسی ایرانیان خارج از وطن، سیاستهای فشل حاکمیتی در قبال جنگ، شخصیتهای درگیر جنگ و ... را موضوع طنز قرار دادهاند؛ طنزی گاه تلخ و گاه شیرین و سرخوشانه. بخشی از این توییتها را اینجا میآورم تا بماند به یادگار و نشانگر روحیۀ ایرانی باشد که در اوج بیپناهی، طنز را وسیلهای میکند تا بلکه روح و روانش بتواند در تندباد حوادث اندکی هم که شده بیارامد و نفسی تازه کند:
+ دو هزار و پانصد سال گذشته و تاریخ داریم دریغ از یه مثقال آینده.
+ ... وقتی با صدای هواپیما بیدار میشی ولی یادت میافته فرودگاهها تعطیله!
+ آسمان ایران عین دفاع استقلال شده. همه بهش ضربه میزنن.
+ فکر کنم مملکت به حالت عادی برگشت، چون برقمون قطع شد.
+ نحوۀ برقراری عدل الهی تو ایران این جوریه که مثلاً سمنان بمب نخورده بود، زلزله نازل شد.
+ بمب اصلی وسط جوانی ما خورد.
+ شما بزنی ایران اینترنشنال، فقط کارای اداری انتقال قدرت مونده. بزنی شبکۀ خبر، نتانیاهو خودشو به پاسگاه کمالآباد معرفی کرده. بزنی بیبیسی هم بازپخشه.
+ اون روزهایی که داشتید جهنم فومن میساختید، دشمنتون داشت پهباد میساخت تا دنیا را براتون جهنم کنه.
+ دقیقاً همون موقع که داشتید تار موی دخترکا رو میشمردید، اسراییل داشت کامیون کامیون موشک و پهباد اینور اونور میبرد.
+ باز این سایبریای پهلوی اومدن با هشتگ انقلاب کنند.
+ والدینم قرار بود زود از تهران خارج بشن. زنگ زدم ببینم رفتن یا نه، بابام گفت عزیزم مامانت داره واسه تو راه الویه درست میکنه. تموم بشه راه میفتیم:))
+ کمپین راضی کردن پدر مادرها به پیاده شدن از خر شیطون و ترک شهر.
+ همه فامیلا جمع شدیم خونه بابابزرگم تو روستا که از جنگ درامان باشیم. سر ارثیه دعوا شد. همه دارن همو فحش کش میکنن و میزنن. سر عموم شکست. تلفاتمون از جنگ بیشتر شد.
+ خانواده با بقیه فامیل از تهران رفتن. خواهرم زنگ زده میگه شوهرعمهام گیر داده ما باید بفهمیم جنگ کی تموم می شه یه روز زودتر برگردیم وگرنه میخوریم به ترافیک:))
+ خوبی مایی که الآن هنوز تهرانیم اینه که اگه خلاء قدرت به وجود بیاد، چون نزدیکیم سریع خودمون رو به پاستور میرسونیم و رئیس جمهور، چیزی میشیم. ولی شماها که رفتید، در بهترین حالت مدیر سرای محله دروازه غاری، چیزی بشید.
+ اینترنتم مثل کلهپاچه شده. باید 5 صبح پاشی براش!
+ الآن تو ایران عوامل موساد اینترنت آزاد دارن و رضا رشیدپور. یکی هم هست که هی میگه شمارهی مامانتونو بدین زنگ بزنم.
+ دوستم ایران نیست. امروز زنگ زدم به مامانش. خانومه خیلی ناز و بی اعصاب گوشی رو برداشت گفت: «مرسی دخترم، ما خوبیم. بهش بگو دست از سرِ ما برداره. کاری نداری؟ خدافظ.» بعدم قطع کرد:))
+ یکی توییت کرده بود بهجای ایران، اینترنت خارجیارو قطع کنید. دهنمون رو سرویس کردن بخدا:))
+ از هم طلاق گرفتن. خانومه اومده ایران. آقاهه شمارهشو داده که باهاش تماس بگیرین بهم خبر بدین که نگرانشم...مگه مرض داشتین جدا شدین آخه؟!
+ بابام زنگ زده میگه اونجا تخمه بو دادن یا ندادن؟ ولمون کن مرد، با این تکنیکهای ضد شنودت!
+ صبح با صدای انفجار شدید بیدار شدم. انفجارها طوری بود که خونه قشنگ لرزید. بعد از اتاق اومدم بیرون بابا میگه نترس بمبارانه. پدر من! خب من دیگه از بمباران نترسم، از چی بترسم؟
+ این جنگ تموم بشه، شوهرم هر جا دلش خواست جوراباشو گوله کنه بندازه دیگه کارش ندارم. حقیقتاً دنیا ارزشش رو نداره:))
+ به داداشم گفتم چطور اینقدر آرومی؟ گفت اسراییل موشکهای میلیون دلاریشو خرج من نمیکنه!
+ قاعده تازه در قانون بینالملل:
قانون اول: هیچ قانونی وجود ندارد. (اگر سلاح هستهای داری، ازت میترسند مثل کره شمالی اگه نداری و به قانونی پایبندی بمبارانت میکنند.)
+ ما شیرازیا میخوایم بگیم بیاتو، میگیم B2
+ ترامپ گفته این سنگینترین بمب دنیا رو هم بندازیم بعدش دیگه PEACE، PEACE، PEACE
+ سرعت اتفاقات خاورمیانه خیلی بالاست، یه دستشویی بری 100 صفحه کتاب تاریخ از دست دادی.
+ خاورمیانه یه قسمت رو نبینی، عمراً قسمت بعدی رو بفهمی.
+ پوتینی که تو جنگ به کار نیاد، دمپایی هم نیست! حالا شما هی واکسش بزن. (همراه با عکس ولادیمیر پوتین)
(بعد از خبر آتش بس):
+ شاهزاده رضا پهلوی نتانیاهو و ترامپ را آنفالو کرد.
+ بازگشت عوامل نظام به تنظیمات کارخانه و تهدید مردم ...
✍🏻رویا صدر
#طنز #جنگ؛ #طنز_تلخ #طنز_شیرین #طنازی_در_جنگ
@akhalaji
🔷بایستههای رسانه ملی در دفاع ملی
✍🏻محمدمهدی مجاهدی
در وضعیت جنگی، رسانه ملی نه فقط یک ابزار تبلیغاتی، که بخش مهمی از جبهه دفاع ملی به شمار میرود. این مأموریت نیازمند مدیریت یکپارچه رسانهای، تولید محتوای متنوع، بهرهگیری از فناوری پیشرفته، اعتمادسازی عمومی، و تربیت ضمنی نیروهای رسانهای حرفهای است. صدا و سیما اگر بخواهد وظیفهی ملیاش را ادا کند، باید نقشی راهبردی و حیاتی در مدیریت افکار عمومی، تقویت انسجام ملی، مقابله با جنگ روانی دشمن و افزایش تابآوری جامعه ایفا کند. به این منظور، رسانهی ملی باید مجموعهای از استراتژیها و تاکتیکهای هماهنگ را در کار کند. در ادامه، این راهبردها و فنون با ذکر برخی نمونههای واقعی از جنگهای معاصر توضیح داده میشود.
۱. ارتفاع گرفتن از دستگاه تلقین و تبلیغ و ارتقا به جایگاه مرجعیت خبری و تحلیلی
▪️ استراتژی
• ایجاد خط خبری مستقیم، منسجم، شفاف و مستمر با اولویت دادن به بیشینه کردن دو مؤلفهی دقت و سرعت.
• تبدیل رسانه ملی به منبع اولِ اطلاعرسانی با بهرهگیری از گزارشهای مستند میدانی، تحلیلهای کارشناسی متکثر و متنوع، و حضور مستمر در صحنه.
▪️ تاکتیکها
• استفاده از خبرنگاران خط مقدم و حاضر در صحنه (Embedded Journalism) مانند بیبیسی در جنگ عراق ۲۰۰۳.
• طراحی برنامههای پوشش زنده و لحظهای مشابه آنچه الجزیره در جنگ غزه به انجام رساند و هماکنون هم تا حدی در جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران دنبال میکند.
• پاسخ سریع به شایعات با برنامههای «راستیآزمایی» (Fact-checking) مانند پروژه “BBC Verify” در بحران اوکراین.
۲. مقابله با جنگ روانی دشمن
▪️ استراتژی
• طراحی ضدروایت (Counter-Narrative) در برابر پیامهای هراسافکن، تحقیرآمیز یا نومیدکنندهی دشمن.
• بازنمایی قدرت ملی، وحدت داخلی و مشروعیت دفاع ملی در زندگی روزمره مردم و اشخاص متنفذ (influencers).
▪️ تاکتیکها
• تولید مستندها و نماهنگهای کوتاه از موفقیتهای جبههی خودی و شکستهای دشمن (مانند مستندهای مقاومت حزبالله در جنگ ۳۳ روزه لبنان).
• استفاده از کارشناسان نظامی، روانشناسان اجتماعی و فعالان مدنی متنوع و متکثر برای تحلیل پیامهای دشمن.
• طنز هوشمندانه و کنایهپردازی رسانهای (satirical content) برای بیاعتبارسازی پیامهای دشمن، همانند آنچه برنامههای طنز اوکراینی علیه تبلیغات روسی به کار بردند. خوشبختانه شوخطبعی یکی از ویژگیهای فرهنگی عمومی ایرانیان است و این خود منبعی سرشار از محتوا برای ساختن چنین برنامههایی است.
۳. همراه کردن جامعهی متکثر و متنوع مخاطبان
▪️ استراتژی
• بازنمایی فراگیر و گستردهی گروههای قومی، مذهبی، زبانی و سنی با تأکید بر نقش هرکدام در دفاع ملی.
• ایجاد احساس مشارکت و تعلق در تمام اقشار.
▪️ تاکتیکها
• تولید برنامههای بومی-محلی در شبکههای استانی، همچون اقدامات موفق تلویزیون سوریه در بحران این کشور.
• پوشش داوطلبان مردمی از اقوام مختلف (کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، …) مانند عملکرد رسانههای ایرانی در دفاع مقدس.
• استفاده از رسانههای اجتماعی جایگزین برای گفتوگو با نسل جوان و اقشار کمتر رسانهپذیر.
۴. روحیهبخشی به مردم، مسؤولان و رزمندگان
▪️ استراتژی
• تقویت امید، انسجام، ایمان به پیروزی و برانگیختن حس غرور ملی.
• روایتسازی گرداگرد «قدرت ایستادگی» و «الگوهای مقاومت موفق پایداری و تابآوری».
▪️ تاکتیکها
• پخش زندهی صحنههای کمکرسانی مردم، خانوادههای شهدا، و بازگشت رزمندگان پیروز (مانند روایت بازگشت آزادگان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یا روایت CNN در جنگ کویت و بازگشت نظامیان).
• ساخت سریالها و مستندهای حماسی با الهام از روایتهای واقعی (مانند مجموعههای تلویزیونی کره جنوبی درباره جنگ کره).
• نمایش نامهها، تلفنها، و پیامهای محبتآمیز مردم برای رزمندگان در قالب آیتمهای احساسی و انگیزشی.
۵. تقویت تابآوری ملی در برابر تهدیدات و کمبودها
▪️ استراتژی
• آموزش عمومی برای مدیریت شرایط دشوار و تابآوری روانی و اجتماعی.
• کنترل انتظارات و مدیریت افکار عمومی برای پذیرش شرایط بحرانی با واقعگرایی و امید.
▪️ تاکتیکها
• تولید برنامههای آموزشی در مورد صرفهجویی، مدیریت مصرف، آمادگی اضطراری (مانند برنامههای رژیم اشغالگر در جنگ ۱۹۷۳ برای صهیونیستهای سکنیگزیده در سرزمینهای غصبشده).
• گفتوگوهای صریح و صادقانهی کارشناسان و مسؤولان با مردم دربارهی دشواریها و دلایل آنها، همانند گفتوگوهای زندهی زلنسکی در بحران اوکراین.
• روایتسازی با دستمایهی سربلندی در سختیها با الهامگیری از مقاومتهای تاریخی (مانند بازنمایی شکست حصر آبادان در فیلمها و گزارشهای دورهی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یا بازنمایی شکست محاصره لنینگراد توسط رسانههای روسی).
#رسانه_ملی #دفاع_ملی
@akhalaji
🔷«نبرد تکنولوژیک» (جنگ فنآورانه)
✍🏻محمدحسین غیاثی
جنگ ۱۲ روزهی ایران و اسرائیل، نبرد بر سر تکنولوژی بود. ایران به فناوری هستهای رسیده است؛ چیزی که تمدن غرب در کلیت خود آن را برنمیتابد. لذا، غرب عامل خود را که چندین دهه پیش در غرب آسیا بهعنوان نگاهبان منافع خود مستقر و تجهیز کرده است، با تکنولوژی برتر به جنگ ایران گسیل میدارد و با تمام قوا از آن پشتیبانی میکند. (بهیاد دارید آن سخن فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان را که گفت: «ما برای کارهای کثیف از اسرائیل استفاده میکنیم»؟)
نکتهی جالب این جنگ آن بود که ایران دقیقاً در همان عرصههایی توانست در مقابل دشمن بایستد که در تکنولوژی پیشرفت کرده بود:
1. تکنولوژی هستهای ایران: هم عامل جنگ است و هم یکی از عوامل بازدارندهی آن.
2. تکنولوژی موشکی ایران: موشکهای ایران نشان دادند که در این ساحت، پیشرفتهایی به دست آمده است که موازنهی قوا را به نفع ایران سنگین میکند.
3. تکنولوژی جنگ سایبری: در نبرد ۱۲ روزهی ایران-اسرائیل، فرصت ظهور این توانایی فراهم نشد. قرائن و شواهد نشان میدهد ایران در این زمینه نیز پیشرفتهایی داشته که تنها در نبردی واقعی، میزان آن آشکار خواهد شد.
اینها سه برگِ تکنولوژیک ایران در بازی با دشمن است. البته ایران برگهای دیگری هم در اختیار دارد که از موضوع این نوشته خارج است.
نبرد ۱۲ روزهی ایران-اسرائیل، از یک نظر شبیه جنگهای ایران و روس است. در آن جنگها بود که ایران دریافت دنیای جدیدی در غرب شکل گرفته و سلاحهای خیرهکنندهای ساخته شده است. متأسفانه، دربار قاجار نتوانست ماهیت این دگردیسی عمیق را در زمان خود درک کند، یا اگر درکی بود، واکنش سریع و مناسبی در برابر آن نشان داده نشد. لذا، عملاً در برابر دنیای جدید، حرف مؤثری برای گفتن و برگ قدرتمندی برای پیروزی نداشت - جز بخشیدن خاک.
اکنون و پس از این جنگ، ایران در ساحتهای ملی و نظام حکمرانی، با تمام وجود، ماهیتِ حیاتیِ تکنولوژی را درک میکند و میداند: برای دفاع از ایران و پایداری و سربلندی آن، چارهای جز ایجاد تغییرات بنیادین نیست؛
🔹اگر میخواهد فناوری هستهایاش را حفظ کند، در کنار قوای نظامی، این مردم هستند که باید آن را پاس بدارند.
🔹اگر میخواهد در عرصهی تکنولوژی بهشکلی متوازن پیشرفت کند، همهی مردم باید در آن مشارکت جویند.
مشارکت ملی، پیشنیازهای خود را دارد که جامعهشناسان بهتفصیل دربارهی آن سخن گفتهاند و ساحتهای آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و حکمرانی را شامل میشود. فقط این نکته را بگویم که اینبار، همهچیز بهکلی با گذشته متفاوت است.
مشارکت ملی یک راهبرد کلان است. ایجاد فهمی کامل و دقیق و حصول اجماع در سطوح حاکمیتی دربارهی آن، ضروری است - و محقق خواهد شد، چرا که پیشنیاز بقای هر سازوکاری است که خواهانِ مدرنشدن و ماندگاریِ همزمان است. مشارکت ملی، آن نمایشهای سطحی و گاه رقتباری نیست که با دعوت از چند اصلاحطلبِ بینوا، در تلویزیون ترتیب داده میشود.
جنگ ۱۲ روزهی ایران-اسرائیل، جامعهی ایران را ناگزیر میسازد تا دست به بازنگری و روزآمدسازیِ جهانبینی و استراتژیهایش بزند. این عرصه، چنان ابعاد گستردهای دارد که مستلزم راهکارها، تدابیر و ریسکهایی بههمان اندازه بزرگ و ژرف است.
«ما باید همه باهم رشد کنیم.»
/channel/MohammadHossein_Ghiasi
#نبرد_تکنولوژیک #جنگ_فناورانه #مشارکت_ملی
@akhalaji
🔷خاورمیانەی ابراهیمی میان افسانه و خیال!
✍🏻صلاحالدین خدیو
هنوز گرد و خاک جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل فرو ننشسته، که بحث از گسترش طرح صلح ابراهیم بالا گرفته است.
بیلبوردی که بلافاصله پس از توقف جنگ در تل آویو آویخته شد، تصاویر روسای عربستان، سوریه، لبنان، و دولت خودگردان فلسطین را در کنار رهبران آمریکا و اسرائیل نشان می دهد. بالای آن نوشته شده: اکنون وقت خاورمیانەی جدید است!
نام سوریه به عنوان جدیدترین و محتمل ترین نامزد صلح با اسرائیل مطرح است. گفته می شود اسلام گرایان حاکم بر دمشق در ماه های اخیر درگیر مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل بوده و حتی از خواستەی کلیدی خود مبنی بر بازگرداندن بلندی های اشغال شدەی جولان کوتاه آمدەاند.
ورود سوریه به جرگەی صلح ابراهیم به معنای پیوستن خود به خودی لبنان به آن خواهد بود.
بیروت البتە برای عادی سازی روابط با اسرائیل با چالش خلع سلاح حزب الله روبروست. امری که امیدوار است از مسیری کم هزینه و با حفظ غرور و وجهەی نمادین حزب الله انجام شود.
از نگاه زوج سیاسی ترامپ - نتانیاهو شرایط مانند بهار سال 1991 است. زمانی که در نتیجەی جنگ کویت ماشین جنگی عراق تضعیف و به اصطلاح جبهەی شرقی اعراب علیه اسرائیل فروپاشید.
کنفرانس صلح مادرید که برای نخستین بار دولت های عرب متخاصم و اسرائیل را دور میزی مشترک نشاند، فراوردەی سیاسی این تحول و تبدیل روسیه به بازیگری فرعی در خاورمیانه بر اثر سقوط شوروی بود.
جرج بوش پدر با بوالهوسی از نظم نوین جهانی می گفت و بازتعریف ساختار امنیتی خاورمیانه برایش چون خوردن قهوه در مزرعەی شخصی اش آسان می نمود.
در عمل عمل اما کار اینگونه پیش نرفت. ایران که از کنفرانس مادرید کنار گذاشته شده بود، سنگ بنای مخالفت را گذاشت و بلافاصله با برگزاری کنفرانسی در تهران با شرکت تمام جناح های فلسطینی و کشورهای مخالف فرایند سازش واکنش نشان داد. روند اسلو میان اسرائیل و ساف هم به تدریج گره خورد و با شعله ور شدن انتفاضەی دوم در سال 2000 فرجامی تلخ و خونبار یافت. این تحولات به تدریج ایران را در راس محوری منطقه ای بنام محور مقاومت گذاشت و جبهەی جدیدی علیه اسرائیل باز شد.
تبعات و تحولات پس از عملیات هفت اکتبر که به تضعیف و فرسایش جدی محور موسوم به مقاومت انجامید، واشنگتن و تل آویو را به قسمی خوش بینی تازه دچار کرده است. آنها بر این پندارند که فرصتی که دهەها در پی آن بودند برای تسویەی مساله و دگرگونی منطقه بدست آمده است. حتی ترامپ با شعفی کودکانه ایران را هم کاندیدای پیوستن به طرح صلح ایراهیم کرده و در مخیلەاش به توافقی فراگیر با آن می اندیشد!
در روی زمین واقعیت، آتش جنگ در غزه هنوز زبانه می کشد و ترامپ امیدوار است که در اسرع وقت با توقف جنگ در آنجا، برنامەی خود را پیش ببرد. گویا راه حل جادویی وی این است که پس از تبعید رهبران حماس، ادارەی غزه به کنسرسیومی عربی سپرده و دولت فلسطین تشکیل شود. دولتی فاقد اختیارات امنیتی و حاکمیت مطلق سیاسی که می بایست از بخش هایی از کرانەی باختری صرف نظر نماید.
روشن است که مانند سه دهە قبل طرح های روی کاغذ در عمل به آسانی پیش نمی روند. چالش اصلی بر خلاف دهەی نود ظهور یک قدرت منطقەای تازە نفس ضد صلح مانند ایران و بی میلی جامعەی راست گرای اسرائیل به آن نیست.
بلکه مسالەی اصلی ظهور اسرائیل به عنوان قدرتی هژمونیک در شرایط جدید است. در جریان جنگ اخیر مقامات اسرائیلی بارها بدون پرده پوشی گفتند اکنون هیچ شهری در خاورمیانه نیست که دست ما به آن نرسد! این تهدیدی است که زنگ خطر را قبل از تهران در ریاض و آنکارا و قاهره به صدا در می آورد.
چه این همان اسرائیلی نیست که سه کشور یاد شده در جستجوی صلح یا مناسبات نزدیک تر با آن بودند. کشوری که به سیاق قدرتی افسارگسیخته از دست دراز خود و ظرفیت عملیات در دوردست ها و حتی تغییر رژیم سخن می گوید.
این ناهمسنگی و فقدان توازن ممکن است اولویت های راهبردی و جهت گیری های امنیتی قدرت های منطقه ای خاورمیانه را دستخوش تغییر کند و به رقابت های تازه دامن بزند.
اکنون این بیم وجود دارد که خاورمیانەی ابراهیمی نام دیگر خاورمیانەی اسرائیلی باشد و پایتخت های منطقه به آن روی خوش نشان ندهند. کشورهایی که زمانی از بیم خطر ایران و گسترش نفوذ آن به اسرائیل نزدیک شدند، حالا نگران یکه تازی تل آویو هستند.
به احتمال قوی پیش شرط عربستان برای گره زدن عادی سازی با تشکیل دولت مستقل فلسطین بازتابی از این نظرگاه استراتژیک است. دیدگاه دولت مصر از این هم پیچیده تر و علنا در موارد متعدد با ایران هم سویی و هم ذات پنداری می کند. ترکیه هم که آشکار و پنهان خود را هدف بعدی اسرائیل می داند و در اندیشەی برابرسازی با آن است.
@sharname1
#افسانه_خاورمیانه_ابراهیمی
@akhalaji
🔷آن نظریه غلط نیست؟
🖊️ شورای سردبیری
اخیرا آقای آرش رئیسینژاد که محقق ارجمندیست و صاحب نظریه، در برابر جنایت حمله اسرائیل به ایران سخنی کاملا خلاف ماهیت نهفته در نظر پیشین خود گفت که البته موضع کاملا درستی است:
"#عمق_استراتژيك ايران نه در عراق و سوريه است و نه در افغانستان و تاجيكستان. آن را درون كشور بجوييد! نقطه ثقل امنيت ايران بر رابطه حكومت و ملت استوار است و به "وحدت در بالا، كثرت در پايين" اشاره دارد: انسجام ميان سياستگذاران، احترام به شيوههاي زندگي مردم. توازن ميان امنيت و آزادي".
این فرمایش درست، مقارن است با آشکار شدن نتایج عینی استراتژی امنیتملی حکومت جمهوری اسلامی که اکنون افلاس آن پیش روی ماست. جامعه نو قبلا سخن از نادرستی تئوری جنگ در ورای مرزهای مورد حمایت این استاد داشته است. متن احساسی و توئیت ایشان را که نمیتواند جای تحلیل مورد انتظار را بگیرد بهانه میکنیم برای انتشار مجدد مطلب پیوست با عنوان "ایران بازنده شطرنج قدرت در خاورمیانه"، که در واقع نقدی است بر تائید آکادمیک استراتژی امنیتملی جمهوری اسلامی توسط عناصر دانشگاهی، در دوران پیشا تهاجم اسرائیل اکنون آشکار است سیاست تهاجمی و مداخلهای به کمک نیروی نیابتی مستخرج از نظریه فوقالذکر، میوه سمی داد و معلوم شد محتوای توئیت جدید این محقق درست است نه نظریه جنگیدن در ورای مرزها!
(توجه داشته باشید که نقد پیوست در پائیز سال پیش صورت گرفته است)
/channel/jameeno/3845
#عمق_استراتژيك_ايران
@akhalaji
🔷 ده درس و یک اندرز از جنگ اسماعیل و اسحاق
✍🏻شروین وکیلی
۱) هیچ کشور خارجی علاقمند، متعهد، یا مترصد یاری به ایران یا تلاش در راستای منافع ایرانیان نیست. ایرانیان مردمی یگانه و تنها هستند و تنها باید روی خودشان حساب کنند. کسانی که در میان دولتمردان بیگانه دنبال ناجی میگردند، در ملایمترین توصیف سادهلوح هستند. در شرایطی که بیگانگان زیرساختهای کشور را بمباران میکنند، این سادهلوحی خطرناک است.
۲) ساخت مدیریتی ناکارآمد و غیاب عقلانیت در حکمرانی که پیامد فساد و پخمهسالاری است، باعث شده نیروی نظامی کشور بسیار شکننده شده و نظام سیاسی به نقطهی فروپاشی برسد. نظمی نو و سامانی تازه ضرورت یافته و طلب آن شتاب خواهد گرفت. دلیلش هم آن است که نمیتوان نفوذیهای ایرانستیز در ردههای بالا را از ردهبالاییهای بانفوذ ایرانستیز تفکیک کرد.
۳) حقیقتی ساده مثل حملهی بیدلیل کشوری بیگانه به ایران، موضعگیری صریح و روشن و بیلکنت میطلبد. این تصور احمقانه که هرکس مهاجم بیگانه را دشمن میدارد، از دشمن داخلی هواداری میکند، محصول مشترک مهاجم بیگانه و دشمن داخلی است، و محصولی سفارشی برای نابخردان. کشوری که دهها هزار شهروند عادی را در غزه و صدها تن را در ایران کشته، داوری صریح و روشن اخلاقی میطلبد. همچنان که نظام سیاسی ناکارآمد و فاسدی که منابع ملی را با تاراج و بلاهت بر باد داده، نیازمند داوری صریح است.
۳) چیزهای نامربوطی با ضرب و زور رسانهها با هم درآمیختهاند، که تفکیکشان ضروری است. تفکیک رژیم سیاسی از قلمرو سرزمینی، جدایی ایدئولوژی سیاسی از هویت ملی، و تمایز اقلیتی بسیار کوچک از مجرمان و گناهکاران و اهل ریا و آز و دروغ از جمعیتی بسیار بزرگ از شهروندان که مردمی شریف هستند. این تمایزها در هر کشور و هر قلمروی صادق است و هر عقل هوشمندی باید توانایی تشخیص آن را داشته باشد.
۴) دروغ، آزمندی، ویرانگری و سودجویی ستون فقرات کردارها و هدفگذاریهای قدرتهای بزرگ است و این حکم بومی و بیگانه ندارد. طبیعی است که ماشین سراسری جعل روایت یعنی رسانههای عمومی و مدارهای قدرت این ماهیت نکوهیدنی را پنهان کنند. در میان این تفسیرهای تحریفآمیز، چرندترینش «حملهی پیشگیرانهی ضروری به کشوری در حال ساخت بمب اتم، که تلفات غیرنظامی هم نداشت» بود. گزارهای که قبول یا ردش همچون محکی زودباوران و کمهوشان را از هوشمندان و خردمندان جدا میسازد.
۵) سادهلوحانه و سطحی بودن موضعگیریهای افراطی و پرخطا در شرایط بحرانی خود را نشان میدهد. هر موضع و دیدگاهی که بر نفرت و کینه مبتنی باشد و دشمنی با چیزی را مقدم بر مهر بر مردمان بداند، خطرناک است. حکمهایی که به خاطر نفرت از افرادی نفرتانگیز صادر میشوند، اگر یک قدم فراتر از آن افراد بسط پیدا کنند، بلاهتی را نمایان میکنند و به شرهایی اخلاقی میانجامند. این تصور که برای مخالفت با شری داخلی باید به شری خارجی پناه برد، یا ناشایستی را با ناشایستی دیگر جایگزین کرد، از افراد مستأصل برمیآید که ریشهشان سست است. آن که اصیل است و ریشهدار، با کل ناشایستگی و با سراسر شر مخالفت دارد، نه نمودهای نمادین و جزئیاش.
۶) بدنهی مردم ایران در دفاع از میهن و مردم موضعی درست گرفتند و در همان راستا رفتار کردند. آشکار شد که برخلاف تبلیغات پردامنهی خودخوارانگاران و ایرانستیزان، همچنان ایرانیان مردمی بسیار دلیر، بسیار همبسته، و بسیار خردمند هستند، با رفتاری جمعی که غرورآفرین و حماسهوار بود.
۷) کلید بقای ایرانیان که در ضمن وجه تمایز تمدن ایرانی و باقی جاهاست و به صراحت آن را باید تکیهگاه برتری ایرانیان دانست، مهر است. این جنگ نشان داد که مهر میان مردمان با همهی فشارهای اقتصادی و فروپاشیهای نهادی همچنان زنده و فعال است.
۸) برنامهی قدرتهای بیگانه برای تجزیهی ایران که برای بسیاری از سادهانگاران دوردست و تخیلی مینمود، رسما رونمایی شد و جبههای از کارگزاران و سرایدارانش هم هویت خود را برملا کردند. دوقطبیها همدیگر را تشدید میکنند و در پاسخ به طرح تجزیه، باید به طرح ترکیب نگریست. تجزیه رویایی است که در تاریخ جز وقفههایی زودگذر تحقق نیافته است. یکپارچگی اما عینیتی است که بدنهی تاریخ این منطقه را برمیسازد. اگر نیروهای بیرونی قصد تجزیهی ایران را دارند، نیروهای درونی باید یکپارچهسازی ایران زمین را آماج کنند.
#فرهیختگان #درسنامه #اندرزنامه
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇👇👇
👆👆👆
ادامه یادداشت
شاخصهای اصلی همبستگی در مدلی که میخواهم ارائه دهم از این قرارند: «همزادپنداری» در آن مدل جدی گرفته شود؛ مثلاً در فاجعهی بم چگونه انسانها این همه علقه پیدا کردند، اگر در آینده چنین رخدادی شود، آیا همچنان این پیوند بین افراد ایجاد میشود؟
«درک وضعیت»: اینکه وضعیت خودمان را بتوانیم برای مردم گزارش دهیم، که درک کنند کشور در چه شرایطی اداره میشود.
«احساس عاطفی مشترک»/ «اشتراک در توجه و آگاهی متقابل» و یک نکته دیگری که شاید جدیدتر باشد، «ضرورت تأمل در باب مدل خاکستری هویت» است؛ الان مدل سیاه و سفید حاکم است، مدل خاکستریِ هویت تلاشش این است که کنشگر باشیم و نترسیم از اینکه مرزنشینان بروند تعامل کنند با آن طرف مرز. حتی مرزهای فعلی را تبدیل کنیم به مرزهای تعامل فرهنگی. اگر ما ادعای «ایران فرهنگی» داریم، اجازه دهیم که مثلاً در تربت حیدریه در تربتجام، در خواف، جوان ایرانی بتواند با یک جوان افغان در هرات به لحاظ ارتباطات فرهنگی و انسانی ارتباط برقرار کند، یا مثلاً آذریها ما و آذریهای جمهوری آذربایجان تعاملات هویتی و اقتصادی برقرار کنند، ولی نه از یک موضع منفعلانه، بلکه از یک موضع فعال. این امر فضاهایی را شکل میدهد که در آن هزینههای مدیریت مناطق قومی به شدت کاهش پیدا میکند. یک مرکز ـ پیرامون هویتی باید تصور کنیم که ایران بشود مرکز و پیرامون بشود همین کشورهای اطرافمان که هستند.
از اين رو، يک الگوي واحد در دو جامعه متفاوت مي¬تواند داراي پيامدهاي کاملاً متضادي باشد. وفاق و همبستگي ملی بهعنوان يكي از شاخصههاي راهبردي براي تداوم هويت ملي ناظر بر وضعيتي است كه در آن همة ايرانيان نسبت به يكديگر و مسائل اصلی کشور احساس تعلق كنند.
سیاستگذاری¬های هویتی و بایسته¬های نگارش سند هویت و همبستگی ملی
موجوديت و بقای سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي يک ملت در ساخت و بنيان هويتي آن بازتاب مي-يابد. هويت و فرايندهاي برآمده از آن معرف تمام عيار ذخاير و منابع فرهنگي- تمدني جامعه و مقدورات و محذورات مندرج در متن آن است. بنابراين، ممکن است بتوان ميراث عظيمي از ارزش¬ها، هنجارها و نمادهاي مشترک را در تاريخ ايران بيابيم، اما اگر اين ميراث نتواند به مثابه يک ظرفيت بالفعل در الگوها و چشم¬اندازهاي هويتي بازتاب يابد، نمي¬تواند در طراحي همبستگی ملی چندان کارساز و راهگشا باشد. اهميت اين مسئله زماني بيشتر قابل درک مي¬شود که صرفاً نمي¬توان با تمسک به مباني نظري هويت در جوامع ديگر در اين زمينه کاري از پيش برد، زيرا هر جامعه به عنوان يک کليت منحصر به فرد داراي خصيصه¬ها و الزاماتي است که هم آن را از ديگر جوامع متمايز مي¬کند و هم به آن تشخص مي¬بخشد. از اين رو، يک الگوي واحد و یا مدل سیاستگذاری هویتی در دو جامعه متفاوت مي¬تواند داراي پيامدهاي کاملاً متفاوت و احیاناً متضادي باشد. پرسش¬هاي اصلی مقاله حاضر این است که چرا تاکنون چارچوب نظري متقني دربارة نحوه مديريت هويت و همبستگي ملي ارائه نشده است؟ چرا الگو يا شبه الگويي بومي در اين زمينه ارائه نشده است؟ به راستي مشکل کار کجاست؟ اینک برای ارائه الگویی بومی از سیاست هویتی چه بايد کرد؟ نينديشيدن و يا تصور غير ممکن بودن انديشيدن در باب هويت به معناي اصيل و بومي، به معناي «تخدير ذهنيت» و از کف دادن خويشتن آگاهي و دگرآگاهي است. تأکيد بر خطوط متعارض هويتي (نظير اختلاف شيعه و سني) و گسترش فرهنگ مهاجرت دروني/ مجازي (هويت¬زدايي از نسل¬هاي جديد و احساس عدم پيوند با جامعه و در نتيجه احساس تعارض و عدم انطباق با ساختارهاي موجود) و سربرآوردن تعارضات هویتی از جمله مهمترين مخاطراتي است که ما را مجبور به تأمل بيشتر در اين زمينه مي¬کند. از اين¬رو، ضرورت خودنگري و خودجويي هويتي، ما را وا مي¬دارد که با جهدي بليغ و همّي بايسته به ارائه مدلي نظري در زمينة هويت بر پاية اصالت¬هاي مندرج در متن فرهنگ ايرانی برآييم.
#جنگ #همبستگی_ملی
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇👇👇
👆👆👆
ادامه یادداشت
در این چارچوب، همبستگي جمعی به معناي حضور مجموعهاي مفروض شامل يك يا چند موضوع، آرمان، هدف، باور، اصول، منافع و ارزشهاي مورد تعهد در سطح ملی ميباشد كه با ويژگيهايي نظير روابط مشترك ميان افراد، رفتارهاي تجويزي مشترك در قالب همكاري، مبادله، مسئوليتپذيري، رفتارهاي نهيشده يا نگرشهاي مبتني بر وجدان جمعي همراه است. در واقع، همبستگي ملی به معناي وحدت منافع، مقاصد يا هواداريها در ميان اعضاي يك گروه و همراهي مسئوليتها و منافع است كه در وضعيت همدلانه با مفاهيمي نظير «همذاتپنداري»، «درك وضعيت»، «احساسات» و «انگيزههاي ديگران» پيوند مييابد. در تعبییر نهایی، همبستگي ملي عبارت است از توافق جمعي بر سر مجموعهاي از اصول و قواعد اجتماعي، عقايد، آراء، ارزشها و هنجارها در گستره ميدان تعامل جمعي كه زمينه را براي تنظيم رفتار، مصالحه يا مشاركت مبتني بر توافق متقابل، تعامل براي رفع نيازهاي مشترك و اشتراك در اراده، زبان و نماد و همكاري با ديگران براي وصول به همفكري و همگامي است.
درک مسألة همبستگي ملي
همبستگي ملي، بيانگر وابستگي متقابل ساختاري ميان افرادي است كه بر پاية محوريت فرهنگ، حول محور باورها و اعمال مشتركي گرد هم آمدهاند. همبستگي ملي در اين چارچوب به معناي «حضور فيزيكي همزمان مجموعهاي از افراد»، «احساس عاطفي مشترك» و «اشتراك در توجه و آگاهي متقابل» ميباشد كه در قالب عناصري مانند پيوندهاي احساسي مشترك، فعاليت، تعامل و عناصر هنجاري اشتراكي قابل درك است. پرسش اصلی مقاله این نیست که الزامات تحقق وفاق ملی از چشم¬انداز همبستگی ملی چیست؟ ایده اصلی مقاله حاضر این است که لازمة تحقق ایدة وفاق ملی در قالب همبستگی ملی گذار از همگرایی سیاسی (پزشکیان) و محوریت مردم و ارادة عمومی با هدف فائق آمدن بر بحران مشارکت و بی¬تفاوتی سیاسی است. در تبارشناسی ایدة وفاق در جامعه ایران می¬توان سه مرحلة کاملاً متمایز را از هم تشخیص داد:
1. مرحله اول: در دهه اول انقلاب: که در آن وحدت کلمه و نوعی همبستگی عمومی که فاصله میان جامعه و دولت به حداقل رسید و شاید بتوان ادعا کرد برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ایران، تضاد دولت و ملت از بین رفت.
2. مرحله دوم: وفاق درون جناحی-سیاسی در قالب دو الگوی یگانگی سیاسی (احمدی نژاد) و خالص¬سازی سیاسی (رئیسی)
۲. مرحله سوم: وفاق بین جناح های سیاسی در قالب دو الگوی تعامل سیاسی (روحانی) و همگرایی سیاسی (پزشکیان)
۳. مرحله چهارم: محوریت مردم و ارادة عمومی، تلاش برای گذار از بی تفاوتی سیاسی و فعلیت یافتن مشارکت سیاسی، و پی¬جویی ایدة وفاق ملی در قالب همبستگی ملی. مؤلفه¬هاي تجویزی وفاق ملی با هدف تحقق همبستگي ملي را که در اين نوشتار (با تأکيد بر شاخص¬هاي فرهنگي توسعه اجتماعي و سياسي) با اهميت تلقي مي¬شوند و برای آیندة ایران عزیز بسیار حیاتی است، مي¬توانيم به گونه زير برشمرد: قانون-محوري، تقويت فرهنگ مدني،ارتقاء سطح آگاهي¬هاي فرهنگي و سياسي جامعه، مشارکت سياسي آگاهانه، زمينهسازي براي گسترش فعاليت¬هاي قانوني در چارچوب جامعه مدني.
#جنگ #همبستگی_ملی
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇👇👇
🔷فرصت طلایی تغییر!
✍🏻نعمتالله فاضلی، ۴ تیر ۱۴۰۴
✅هر لحظه که حکومت ایران برای پر کردن شکافش با مردم گام بردارد، آغاز صلح پایدار در ایران است. ریشهی همه ناصلحها در این شکاف بزرگ است. اما اکنون یکی از بهترین فرصتهای طلایی برای کاستن از این شکاف است.
🔻مردم ناراضی در این جنگ دوازده روزه سختی ها را تحمل کردند و با وجود تلاش گسترده رسانه های مخالف حکومت برای رو در رو کردن مردم با حکومت، مردم به خیابان نیامدند. این دلایل گوناگون دارد که نمی خواهم آنها را تحلیل کنم، هر چه بود و باشد، اکنون حکومت فرصتی طلایی دارد تا چرخشی بنیادی در گفتمان و سیاست و سیاستگذاریهایش انجام، چرخشی که دل مردم ناراضی را به دست آورد. اگر چنین چرخشی رخ دهد، دشمنان حکومت هم حداقل دیگر نمی توانند روی ناراضیان حساب کنند و قطعا عامل بازدارنده ای برای جنگ مجدد هم خواهد شد.
✅اما این چرخش سیاسی و گفتمانی چگونه است؟ برخی از محورهای این چرخش را می نویسم.
🔻۱. تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی را به رسمیت بشناسید و دست از یکسان و همگنسازی فرهنگی بردارید. بگذارید همه با توجه سلیقه خودشان زندگی کنند و لباس بپوشند و ...
🔻۲. حکومت عملا بپذیرد که مردم حول ایران متحد می شوند نه دین. جنگ دوازده روزه نشان داد حتی حکومت ناگزیر است برای ایجاد انسجام ایران را مبنای تبلیغات رسانه ای و گفتمان دفاعی اش قرار دهد. گفتمان امتگرایی توان بسیج همگانی مردم ما را ندارد. این نام ایران است که در موقع حادثه می تواند فریادرس باشد.
🔻۳. صلح پایدار زمانی ممکن می شود که گفتمان مدرن ستیزی و رویایی با مدرنیته پایان یابد. مردم، حتی دینداران، سرتاپا مدرن شده اند. همان طور که فرهنگ دینی را پذیرفته اید، فرهنگ مدرن را هم به رسمیت بشناسید. ارزش های مدرن را به رسمیت بشناسید. فرهنگ واقعی امروز ایران تلفیقی از مذهب، مدرنیته و ملیگرایی است. این را بپذیرید و دست از تحقیر و تخفیف مدرنیته و ملیت خواهی بردارید.
🔻۴. جامعهی مدنی را بپذیرید و میدان عمل آن را باز کنید. حکومت بدون جامعه مدنی نیرومند نمیتواند جامعه ایران را سامان دهد. همه چیز را حکومتی و دینی نبینید. جامعه مدنی، جامعه مستقل است. نماینده تک تک شهروندان است. بگذارید مردم جمع ها و نهادهای خودشان را بسازند و فعالیت کنند.
🔻۵. چرخش گفتمانی را از رسانه های رسمی و صدا و سیما آغاز کنید. اجازه دهید صدا و سیما، صدا و سیمای همه مردم باشد نه فقط حکومت. اجازه دهید صدا و سیما آینه زندگی واقعی همه مردم با تفاوت های فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان شود.
🔻۶. چاره ای عملی برای جلوگیری از فساد، رانتجویی و اعطای امتیاز به حامیان حکومت بیندیشید. سیاست حامیپروری را کنار بگذارید و سیاست شهروندی را دنبال کنید. حقوق شهروندی را برای همهظی شهروندان در نظر بگیرید. دیگری سازی را پایان دهید و داستان خودی و غیرخودی و نخودی بودن را کنار بگذارید. نشان دهید ایران برای همه ایرانیان است. حتی ایرانیان مهاجر. تبعیض های سیستماتیک دینی، جنسیتی، اجتماعی و ... را پایان دهید.
✅امیدوارم حاکمان و سیاستمداران و افراد اثرگذار هشیارانه و دلسوزانه و شجاعانه تامل و عمل کنند و چرخش گفتمانی را ممکن سازند. بخاطر بسپاریم بدون این چرخش، شکاف ملت و دولت شدیدتر می شود.
#تغییر #فرصت_طلایی_تغییر
@akhalaji
🔷 «آنچه دیده نمیشود، سقوط میکند: درسهایی از سوگیری بازماندگی برای سیاستگذار ایرانی در دوران آتشبس»
✍️ دکتر سید علیرضا بهبهانی
در هیاهوی تحلیلهای جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، بسیاری در جستوجوی نقاط قوت ایراناند: دقت موشکی، سرعت پاسخ، قدرت روایت، و بازدارندگی فعال. این رویکرد البته طبیعی است؛ وقتی در یک نبرد نابرابر، یک کشور بتواند از خاک خود علیه دو قدرت نظامی بزرگ اقدام کند و به آتشبس برسد، گمان پیروزی قابل درک است. اما درست در همین لحظه است که بزرگترین خطای تحلیلی ممکن پدیدار میشود: سوگیری بازماندگی.
چرا کسی فکر نمیکند از پالایشگاه هایمان مورد هدف قرار میگرفت چه پیش میآمد؟ اگر نیروگاههایمان را مورد حمله قرار میدادند چه میشد؟ یا سدها و …؟ ندیدن اینها همان خطای سوگیری بازماندگی است!
این خطا، نخستینبار توسط آبراهام والد در جنگ جهانی دوم شناخته شد. نیروی هوایی آمریکا تصور میکرد با بررسی گلولهخوردگی هواپیماهای بازگشته، میتواند نقاط آسیبپذیر را پیدا کند. اما والد گفت: «اینها بازگشتهاند، بنابراین نقاط تیرخوردهشان مساله نیست. مشکل آنجاست که نمیتوانیم هواپیماهای سقوطکرده را ببینیم؛ احتمالاً همانجایی تیر خوردهاند که در بازگشتگان اصلاً آسیب ندیده.»
اینجا همان جایی است که باید به تحلیل جنگ اخیر بازگردیم: ایران، آنچه را که از این جنگ زنده برگشته، میبیند. اما آنچه ممکن بود باعث سقوط شود و فقط با شانس یا ضعف دشمن اتفاق نیفتاده، در مرکز خطر باقی مانده است.
مصداقهای سوگیری بازماندگی در مدیریت #جنگ و #پساجنگ ایران:
1. پدافند سایبری و الکترونیک ایران زیر ضربه نرفت؛ اما نه به این معنا که قدرتمند است؛ بلکه شاید صرفاً در اولویت حمله نبود.
2. سامانههای پشتیبانی غیرنظامی (مثل آب، برق، ارتباطات در برخی استانها) هدف قرار نگرفتند ؛ اما این یعنی تابآوریشان ارزیابی نشده.
3. واکنش #افکارعمومی داخلی به جنگ هماهنگ بود ؛ اما این شاید نتیجه کوتاه بودن مدت جنگ است، نه عمق انسجام پایدار.
در حقیقت، تهدیدهای واقعی ایران، جاییاند که هنوز امتحان نشدهاند؛ و اگر سیاستگذار امروز بر اساس عملکرد سیستمهای بازمانده، استراتژی آینده را بچیند، خطر بازتکرار اشتباه ارتش #آمریکا در جنگ جهانی دوم بسیار بالاست.
اما در دوران آتش بس باید چه درسی از این مدل بگیریم:
در زمان آرامشِ پس از طوفان،که احتمال شکنندگی آن نیز بالاست؛ نبوغ سیاستگذاری نه در تجلیل از بقای موجود، که در پیشبینی آنچیزی است که در حمله بعدی ممکن است نقطه سقوط شود.
ایران باید:
1. نقاطی را که در این جنگ آسیب ندیدند، اما حیاتیاند، فوراً در لیست مقاومسازی قرار دهد:
• پدافند #سایبری در استانهای مرزی
• زیرساخت انرژی و حملونقل در مناطق غیردرگیر
• مراکز انتقال داده و مراکز توزیع دارو و #آب در دوران بحران
2. تحلیل بازدارندگی ایران از نگاه دشمن بازسازی شود، نه از نگاه داخلی:
ما نمیدانیم چرا برخی نقاط هدف حمله واقع نشدند؛ آیا دشمن ناتوان بود یا صرفاً برنامهریزی برای فاز بعدی دارد؟
3. مدیریت بحران دولت بازطراحی شود:
عملکرد دولت در طول جنگ کوتاهمدت قابلقبول بود، اما آیا اگر جنگ ۳۰ روز ادامه داشت، #لجستیک، #رسانه، نظام بانکی و اقناع عمومی دوام میآوردند؟ احتمالاً جوابی که میشنویم،خیر است.
و توصیه پایانی نویسنده:
سیاستگذاری #امنیت_ملی نباید بر اساس آنچه جان به در برده نوشته شود. هواپیمای جنگی که تیر خورده اما برگشته، گواه قدرت نیست ؛ گاه صرفاً گواه بخت است.
#دولت، #ارتش، و کل #حاکمیت #ایران باید به نقاطی فکر کنند که هنوز اصابت نشدهاند. این نقاط شاید تنها به این دلیل زندهاند که #دشمن فرصت نکرده آنها را هدف بگیرد.
در تئوری #توسعه میگویند: «پایداری، محصول فهم نادیدنیهاست.»
دوران آتشبس، فرصتی است برای دیدن نادیدنیها ؛ پیش از آنکه بار دیگر، جنگ آنها را ببینند.
/channel/ofoghiran1416
#درسهای_جنگ #سوگیری_بازماندگی
@akhalaji
🔷 همبستگی مدنی، همبستگی سیاسی!
✍️ محمدجواد کاشی
آنچه مردم در روزهای آتشین جنگ از خود نشان دادند، همبستگی مدنی بود نه همبستگی سیاسی. بیهوده نباید مفاهیم ناسیونالیستی را بر آن بار کرد. حمایتهایی که مردم به طور داوطلبانه از یکدیگر کردند، استقبال از مهاجرین به شهرها، خدمات رسانی صنوف مختلف منجمله پزشکان به مردم، همه مصادیق همبستگی مدنی بود. این تصور که روح ملی ایرانی بیدار شده، همه را به خطا میاندازد منجمله سیاستگذاران و تصمیمگیران سیاسی را.
اسرائیل و تلویزیون ایران اینترنشنال که صدا و تصویر اسرائیل است، خیال کردند به محض عملیات غافلگیر کننده ترور فرماندهان نظامی، مردم گروه گروه در خیابانها ظاهر خواهند شد تا نظام را ساقط کنند. اما مردم نشان دادند برای تامین مطالباتشان از مسیر هیچ فاجعهای عبور نخواهند کرد. به جای همراهی با متجاوز، آغوششان را به روی یکدیگر گشودند و تلاش کردند هر چه میتوانند برای کاستن از آلام یکدیگر انجام دهند. چیزی مشابه با آنچه در حوادث زلزله انجام میدادند. آنها نمیدانستند نوعی سرمایه معطوف به خلق همبستگی مدنی در فرهنگ و مخیله مردم ایجاد شده که در هنگام حادثهها ظهور میکند. این سرمایه عقلانیتی خلاق میان مردم به بار آورده است.
اتفاقی که اسرائیل انتظار داشت، رخ نداد. اما معلوم نبود از کجا کسانی از راه رسیدند و فوراً آنچه را میدیدند همبستگی ملی خواندند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی پر شد از مفاهیم ملی. تا جایی که یک نوحهخوان شناخته شده، سرود ملی خواند و مردم همراه او سینهزنی کردند.
همبستگی مردم حاصل یک هیجان صرف در نتیجه بروز جنگ نبود. حاصل تجربههای عمیق طی دهههای گذشته بود. مردم به تدریج به این نتیجه رسیدهاند که در نهایت خودشان پناهگاه یکدیگرند. تنها با پناه آوردن به یکدیگر میتوانند از زلزلههای عرصه سیاست مصونیت پیدا کنند.
همبستگی مدنی میتواند همبستگی سیاسی خلق کند. کدام بازیگر سیاسی است که بتواند عامل و سببساز این خلق و ابداع باشد؟ نظام مستقر از همه بیشتر این شانس را دارد. به شرطی که به ملزومات آن تن در دهد.
خلق همبستگی مدنی حاصل تحولات مهمی در دهههای گذشته است. پیشترها مردم ذیل یک دستگاه ایدئولوژیک و انقلابی با نظام مستقر همبسته بودند. اینک همبستگی مدنی میان مردم برقرار شده است بدون وساطت نظام مستقر. اصول و مبادی این همبستگی با اصول و مبادی ساختار مسلط سیاسی سازگاری ندارد. نظام تنها به شرطی میتواند با همبستگی مدنی میان مردم نسبت برقرار کند، که در وهله اول این وضعیت را به رسمیت بشناسد. از منطق همه با من دست بردارد. عمر این منطق به پایان رسیده است. ما با دو «من» مواجهیم. یکی «من» با واسطه نظام سیاسی که اقلی از مردم را شامل میشود و «من» بدون واسطه نظام سیاسی. یکی خصلت عمودی دارد دیگری افقی.
من با سازوکار عمودی باید با من در سازوکار افقی رویارو شود و قراردادی تازه منعقد کند. آنگاه آنچه امروز صرفاً مدنی است قدرت و وجاهت سیاسی هم پیدا میکند.
میان این دو من، تقدم و تاخر زمانی وجود دارد. نظامهای متفاوت آگاهی و الگوهای ناسازوار عملی میان این دو، کار را دشوار میکند. ذهنهای قدرتمند، شجاعتهای نظری، و توانمندیهای عدیده عملی لازم است تا این دو با یکدیگر بسازند و بستری تازه برای همزیستی سیاسی بیافرینند. شاید در این بستر الگویی تازه و معنادار از همبستگی ملی خلق شود.
بیتردید یکی از ملزومات عبور از پیچ خطرناکی که در آن افتادهایم، همین پیوند و عقد قرارداد جدید است.
@javadkashi
#همبستگی #همبستگی_ملی #همبستگی_مدنی #همبستگی_سیاسی #قرارداد_اجتماعی_جدید
@akhalaji
🔷 چهره پلید جنگ!
✍️ محمدجواد کاشی
باید اجازه دهیم جنگ در همان چهره نفرتانگیز و پلیدش بماند. سر و صداهای بلند پس از یک جنگ خونین، این چهره پلید را میآراید. اگر جنگ برکتی هم داشته باشد، باطل کردن صداهاست. هر آن مدعا و صدایی که پیش از جنگ شنیده میشده، باید سکوت پیشه کند به خود بیاندیشد. نکند بستری برای چنین فاجعهای گسترده باشد.
البته و صد البته حساب آنکه جنگ را آغاز کرده با آنکه دفاع کرده یکی نیست. اما هر دو سوی ماجرا خواسته یا ناخواسته دست به کار یک رویداد پلید شدهاند. نخستین واکنش انسانی در مقابل چنین پدیدهای سکوت و تامل فردی و جمعی است. همزمان با تصویر اجساد بر زمین مانده، ویرانیهای گسترده، چشمهای اشکآلود و امیدهای برباد رفته، اجازه دهیم آدمیان از خود و دیگران بپرسند چرا چنین شد؟
سیاست به شرطی شریف است که از ظهور جنگ ممانعت کند. اگر نتوانست و لاجرم دست به گریبان آن شد، به آن افتخار نکند. تا جایی که ممکن است از شدت و گسترش آن جلوگیری کند. اگر افتخاری هست، پایان دادن به فاجعه خونین جنگی است.
جنگ هنگامی که در لباسهای رنگین افتخار و پیروزی و حقانیت مزین میشود، از خود پدیده جنگ خطرناکتر و پلیدتر میشود. همه هستی جامعه و سیاست را میبلعد به طوری که لذت زندگی و دین و اخلاق و معنویت و اقتصاد و معاش، در ربط و نسبت با لحظه موعود جنگ بازتعریف میشوند.
نمیتوان بر این واقعیت عرصه سیاست چشم پوشید که هر کشوری نیازمند بمب و موشک و نیروی جنگآور است. اگر جنگآوران در روز مبادای جنگ نقش خود را خوب بازی کردند، دستشان را هم باید بوسید. اما قبل از آنکه دست آنان را ببوسیم، باید مردان سیاست و ایدهها و مدعاها و نهادهای دیگر اجتماعی و سیاسی را به پرسش کشید. آنها باید پاسخگوی این روز مبادا باشند. اجتماع سیاسی باید برای آن روز مبادا تجهیز شده باشد، اما همزمان توان و توش اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و همه هستی داخلی و بینالمللی باید در جهت ممانعت از آن روز مبادا ساخته و پرداخته شده باشند.
آراستن چهره پلید جنگ با سر و صدای فراوان، فرصت آن پرسشگری را از جامعه میرباید. سبب میشود تا یک جامعه به فقر تجهیزات مدنیاش افتخار هم بکند. به محض پایان جنگ، خود را برای یک موقعیت تازه جنگ آماده کند. به این دور باطل باید پایان داد.
اگر جنگ را آرایش ندهیم، آدمیان در پرتو چهره پلید جنگ، به کاستیهای سرشت خود میاندیشند. به کلام و مدعاها و آرزوهای و حسرتها و کینهها و اشتیاقهای روزمره خود بیشتر فکر میکنند. متواضع و نقدپذیر میشوند. دیگری را بیشتر میبینند و به رسمیت میشناسند. دوستی به شرط چهره پلید جنگ در عرصه سیاست معنادار میشود.
وای به آنان که این همه را خطری برای موجودیت خود میبینند.
@javadkashi
#جنگ #چهره_پلید_جنگ
@akhalaji
🎯 از آلمان نازی تا اسرائیل نتانیاهو: داستان «کارهای کثیف» ادامه دارد!
🔴 فردریش مرتس، صدراعظم آلمان، اخیراً در حاشیۀ نشست اجلاس سران گروه هفت در کانادا، در مصاحبهای راجع به تجاوز اسرائیل به ایران گفت: اسرائیل دارد «کار کثیف را برای همۀ ما انجام میدهد». استفاده از تعبیر «کار کثیف» برای حملۀ نظامی اسرائیل به ایران جنجال بسیاری آفرید و تحلیلگران آن را یک لغزش زبانیِ اعترافگونه دانستند.
🔴 اصطلاح «کار کثیف» تاریخ طولانی و سیاهی در سیاست دوران مدرن دارد. فیلیپ جی. استرن در کتاب «امپراتوری؛ شرکت سهامی» تاریخ مفصلی از شرکتهای اقتصادی و کارآفرینانِ ماجراجویی را بازگو میکند که در دوران استعمار، با حمایت دولت بریتانیا، «کارهای کثیف» را در مستعمرههای امپراتوری برعهده میگرفتند.
🔴 این شرکتها که کمپانی هند شرقی مشهورترین آنها بود، بدون آنکه مستقیماً پای دولت یا ارتش بریتانیا را وسط بکشانند، بومیان را قتلعام میکردند، زمینهایشان را غصب میکردند، حمل و نقل بردهها از آفریقا به اروپا و آمریکا را ساماندهی میکردند و در فضایی ورای هر قانون و اخلاقیاتی، دست به جنایت و خونریزی میزدند.
🔴 از این دوره، اصطلاح «کار کثیف» به اقداماتی گفته میشد که آنقدر غیراخلاقی و وحشیانه قلمداد میشد که دولتها نمیخواستند به صورت رسمی مرتکب آن شوند، پس برای انجام آنها، گروهها یا سازمانهایی نیابتی را تجهیز و تأمین میکردند تا به اهدافشان برسند. اورت سی. هیوز، جامعهشناس آمریکایی، جلوۀ دیگری از این «کارهای کثیف» را نشان داد که در آلمان نازی انجام میشد.
🔴 هیوز در مقالهای کلاسیک نوشت کاری که حکومت نازی در آلمان با یهودیان کرد نمونهای کامل از انجام «کار کثیف» به دست دولتهاست. هیوز میگوید سران حکومت نازی با سپردن سرنوشت یهودیان به بخشی فرقهمانند و حاشیهای از حکومت خود، مسئلۀ یهودیان را از ذهن خود پاک کردند.
🔴 وضعیت به گونهای بود که بعد از پایان جنگ جهانی، آلمانیها چندان چیزی دربارۀ سرنوشت یهودیان نمیدانستند، آنها صرفاً میگفتند: «ما در جریان نیستیم». هیوز مینویسد این ماهیت کار کثیف است: مأموریت را به دست سگهای هاری بسپارید که هیچ حد و مرزی نمیشناسند، و بعد بگویید ما اطلاعی نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است.
🔴 حالا این تاریخ ننگآور با اظهارنظر صدراعظم آلمان دوباره زنده شده است. اسرائیل آن سگ هار کنترلناپذیری است که غرب با حمایت مالی و سیاسی از آن، وظایفی را بر عهدهاش میگذارد که چنان غیرقانونی، غیراخلاقی و وحشیانه است که هیچ دولتی در جهان انجامش نمیدهد.
📌 در این گزارش از محتوای این منابع استفاده شده است: کتاب «امپراتوری، شرکت سهامی: شرکتهایی که استعمار بریتانیا را ساختند» (Empire, Incorporated: The Corporations That Built British Colonialism) نوشتۀ فیلیپ جی. استرن؛ مقالۀ «مردم خوب و کار کثیف» (Good People and Dirty Work) نوشتۀ اورت سی. هیوز و مقاله «کار کثیف امپراتوری: جنگ با ایران و فروپاشی نظم بین المللی» (The dirty work of empire the war on iran and the collapse of the international order) نوشته ولید الهوری، منتشر شده در وبسایت untoldmag.org.
@tarjomaanweb (/channel/tarjomaanweb)
#فردریش_مرتس #کار_کثیف #کارهای_کثیف #داستان_کارهای_کثیف #آلمان_نازی #هیتلر #گشتاپو #اسرائیل #نتانیاهو #قصاب_غزه
@akhalaji
🔷جنگ بمبها متوقف شد، ولی جنگ روایتها ادامه دارد!
✍️ محمدرضا اسلامی
آتشبس میان ایران و اسرائیل شاید به بمبارانهای نظامی پایان داده باشد، اما آتش جنگ روایتها همچنان شعلهور است. در جهانی که نبرد اصلی بر سر «ادراک» و «تاثیرگذاری بر افکار عمومی» شکل میگیرد، قدرت رسانهای طرفین گاهی بیش از توان نظامیشان سرنوشتساز است.
در طول روزهای اخیر، رسانههای جهانی از نیویورکتایمز گرفته تا آروتز شوا و الجزیره، صحنه جنگی دیگر بودند: بازنمایی هویت، مقصرسازی، قربانینمایی، و مهندسی افکار بینالمللی. اسرائیل با بهرهگیری از شبکهای یکپارچه از رسانههای حرفهای، خود را بهعنوان قربانی نشان داد، در حالی که ایران در بسیاری از روایتها، بدون اینکه حتی فرصت دفاع داشته باشد، در نقش مهاجم قرار گرفت.
🔹روایتسازی یعنی قدرت
تأثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی منجر به شکلگیری اجماعهای سیاسی و حتی امنیتی میشود. روایتها هستند که تحریم میآورند، همراه میسازند، یا منزوی میکنند. اما در این نبرد، ما نه تنها عقب ماندهایم، بلکه ابزارهای محدودی هم برای بازی داریم.
🔹ضعف تاریخی رسانه ملی
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بهجای آنکه منبعی قابلاتکا برای مخاطب داخلی و صدایی رسا برای مخاطب جهانی باشد، امروز بیش از هر چیز، عامل «زدگی رسانهای» شده است. زبان کهنه، قالبهای فرسوده، و روایتهای تکبعدی و حماسی، نه تنها بر مخاطب خارجی تأثیر ندارد، بلکه مخاطب داخلی را هم خسته کرده است.
🔹اسرائیل و جنگ در توئیتر/یوتیوب
اسرائیل بهخوبی میداند که جنگ امروز در توییتر، فاکسنیوز، و یوتیوب تعیین میشود، نه صرفاً در جولان یا حیفا. از روایت زنان سرباز تا فیلمهای احساسی از شهروندان، از حضور حسابشده در برنامههای تلویزیونی تا کمپینهای هماهنگ در فضای مجازی، همه بخشی از یک استراتژی روایتسازی هستند که ایران تقریباً هیچ حضور مؤثری در مقابل آن ندارد.
هر سه سخنرانی گیلاد اردان (Gilad Erdan) نماینده اسرائیل در شورای امنیت سازمان مللمتحد در ادامه همین روایت رسانهای طراحی شده بودند؛ سخنرانیهایی بهشدت دقیق، هدفمند، و حاوی مؤلفههای قوی روایتگری رسانهای که همزمان برای سیاستمداران، رسانهها و افکار عمومی جوانان غربی نوشته شده بودند.
🔴 تحلیل و تجویز راهبردی
✔️۱. بازسازی ساختار رسانهای ایران:
ضروری است نهادهای رسانهای رسمی از حالت ابلاغیهای به وضعیت روایتمحور، گفتوگومدار و متنوع تغییر شکل دهند. رسانهای که تنها برای «بیانیهخوانی» ساخته شده، نمیتواند در میدان روانی رقابت کند. حضور نخبگان رسانهای، استفاده از قالبهای نوین، و بهرهگیری از تجربه ایرانیان رسانهکار خارج کشور ضروری است. باید به فطرت انسانی باور داشت و «برای هوش مخاطب» احترام قائل شد.
✔️۲. پرهیز از تولیدات رسانهای تحریکآمیز علیه یهودیان:
هر کنش رسانهای که به مظلومنمایی اسرائیل کمک کند، عملاً ضربهای به روایت ایران وارد میکند. جامعه غرب نسبت به موضوع هولوکاست و مظلومیت یهودیان بسیار حساس است-این یک فکت است، نه تحلیل. دشمنی شعاری با یهودیان یا تکرار ایده «از بین بردن اسرائیل» نهتنها مخاطبی نمیآورد، بلکه به سادگی در قالب نفرتپراکنی در جامعه بینالمللی بازنمایی میشود و میدان را برای اسرائیل باز میگذارد. ما باید برای جوانان غربی، زبانی نو، انسانی و مستند داشته باشیم، نه فریادهای بیحاصل.
✔️۳. هشیاری نسبت به نفوذ در تولیدات رسانهای داخلی:
موجی از تولیدات رادیکال، احساسی و شعاری در رسانههای مختلف داخلی که بعضاً از بسترهای رسمی منتشر شدند، نهتنها باعث عصبانیت و دلزدگی مردم، بلکه موجب تقویت روایت دشمن شدند. جنگ اخیر نشان داد که نفوذ امنیتی و رسانهای در دستگاههای داخلی جدی است. باید مراقب جاسوسانی بود که با تولید محتوای خشن، غیرعقلانی و محرک، جامعه را به سمت افراط سوق میدهند و چهره ایران را در جهان تخریب میکنند.
✔️۴. لزوم بازنگری در غیبت دیپلماتیک ایران در آمریکا:
آمریکا فقط اقتصاد اول جهان نیست؛ بلکه بزرگترین «میدان» رسانهای، تولید روایت و تأثیرگذاری فرهنگی در جهان نیز هست. ایران در این میدان نهتنها ضعیف عمل کرده، بلکه به دلیل نبود سفارت و نهاد رسمی در واشنگتن، هیچ امکان مستقیمی برای گفتوگو با الیت، رسانهها و افکار عمومی آمریکایی ندارد. آیا زمان آن نرسیده که غیبت ایران در میدان رسانهای بازنگری شود؟ آیا ایران باید تا ابد با بستهنگهداشتن سفارتش، این میدان را بهطور کامل به اسرائیل، عربستان، و دیگر بازیگران واگذار کند؟
🔴 جنگ بمبها ۱۲ روز طول کشید، اما جنگ ذهنها و روایتها سالها ادامه خواهد داشت. پیروزی در این میدان، نه با موشک، بلکه با روایتهای هوشمندانه، انسانی و حرفهای رقم میخورد. برای هوش مخاطب احترام قائل باشیم.
/channel/solseghalam/2547
#جنگ_روایتها
@akhalaji
🔷سناریوی جنگ دوم!
✍🏻کیومرث اشتریان | استاد علومسیاسی دانشگاه تهران
روزنامه "شرق"
به همه شهدای جنگ ۱۲روزه درود میفرستیم و بهویژه به فرماندهانی که عمر خویش را در تدارک فناوری موشکی برای دفاع از میهن در طبق اخلاص گذاردند، تکریم و تعظیم میکنیم.
جنگ روانی #ترامپ و جابهجایی حجم عظیمی از تجهیزات نظامی به اسرائیل با پشتیبانی برخی از کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، باید ما را بیش از پیش به وقوع جنگ دوم هشیارتر کند. تأکید میکنم که این یک سناریوی آمادگی دفاع ملی و مقاومت میهنی است:
۱/ قطع ارتباطات نهادهای سیاسی شاید نخستین هدف باشد. ظرفیت نهادی حکومت برای جایگزینیها و بازبینیها ضروری است. «ظرفیت سیاسی-نهادی» دامنه وسیعی دارد که میتوان به آن اندیشید. وجود یک حکومت مرکزی قدرتمند در پهنه ایران همواره یک ضرورت تاریخی بوده است. از ظرفیت سیاسی همه گروهها برای مقاومت و دیپلماسی عمومی باید بهره برد، از تصلب ساختاری نیروی انسانی ملی باید اجتناب کرد و دست از محدودیت بر سرمایههای انسانی ملی برداشت: بهویژه رؤسای جمهور پیشین (خاتمی و روحانی) و وزرای امور خارجه پیشین و مخالفان سیاسی که با این جنگ میهنی اعلام همبستگی کردهاند «ظرفیت سیاسی» بزرگی برای کشور هستند. توسعه «ظرفیت سیاسی-نظامی» نیز از آن جمله است. فناوری موشکی توانست در جنگ ۱۲روزه بدرخشد. هر ظرفیتی کارکرد جداگانهای دارد.
۲/ با فرض اینکه دشمن، به تمامی و به اتفاق، تصمیم خود را برای جنگ گرفته باشد و با فرض اینکه هر سخن رئیسجمهور آمریکا نهتنها دروغ بلکه یک فریب بزرگ و برنامهریزیشده برای تخریب و تجزیه ایران است. باید حداکثر تلاش دیپلماتیک برای اجتناب از «جنگ دوم» صورت گیرد. وضع فعلی توقف جنگ است و باید آتشبس با نظارت سازمان ملل و شورای امنیت تثبیت شود؛ هرچند امیدی به تعهد اسرائیل به آن نیست. نظام سیاسی برای حفظ کیان کشور «اگر لازم شد» از «ابتکارات بزرگ» نهراسد؛ مردم پشتیبانی خواهند کرد. ابتکارات بزرگ باید با اتکا به قدرت نظامی-موشکی و همبستگی مردم صورت گیرد. هر ابتکاری اگر صادقانه با مردم در میان گذاشته شود و اتخاذ آن برای امنیت عمومی توجیه شود؛ مردم نیز آن را میپذیرند. فراموش نکنیم که حفظ ساختارهای اساسی در برابر یورش قدرتهای بزرگ جهانی خود یک پیروزی بزرگ است؛ درک ما از پیروزی باید توسعه یابد. در این میان نظام، تحت تأثیر فشار روانیِ فرقهای که اینک سامان نظری-عملی در تصمیمگیری دارد قرار نگیرد.
۳/ بانک و ارتباطات مالی مردم یکی از اهداف اصلی است. دولت باید تدابیری برای گردش مالی معطوف به نیازهای اساسی اتخاذ کند و تا آنجا پیش برود که حتی مثلا در شرایط اضطراری همه خریدهای مردم از طریق فروشگاهها را بدون نیاز به تبادل پول و از طریق مکانیسمهای سنتی یا از طریق شماره ملی، پیامک، استفاده از پلتفرمهای داخلی و ... تضمین کند. حقوق کارمندان را به صورت اعتباری سهماهه یا ششماهه در حساب شخصی آنان ذخیره کنید.
۴/ شبکههای پخشِ نیازهای اساسی از عناصر اصلی امنیت ملی به حساب میآید. «مسافرتهای شمال» به یک شبکه مویرگی دفاع اجتماعی تبدیل شده که مردم در فاصله زمانی یک هفتهای در پهنه کشور پخش میشوند و به صورت طبیعی پدافند غیرعامل اجتماعی را پدید آورده است. آن را به هر شکل ممکن توسعه دهید. در نقاط پرتراکم پیشبینیهای لازم انجام شود؛ جزئیات مربوط به تأمین آب و نان و جاده فراوان است و به گفت نمیآید.
۵/ رسانه ملی باید ظرفیت پخش غیرمتمرکز و خودمختار را توسعه دهد. مهمتر از هر چیز به تسخیر ساختاری و تصلب سیاسی آن توسط یک فرقه که همبستگی ملی را با واژه «آغل» استخفاف میکند بهسرعت پایان دهد. کسانی که درک آن را ندارند که در چنین هنگامهای نباید از چنان عباراتی استفاده کنند، لیاقت و کفایت لازم را برای چنین مسند خطیری ندارند.
ملت ایران در هنگامهای سترگ آماج شقیترین سیاستمداران تاریخ قرار گرفته و وظیفه همگانی است که مقاوم و هوشیار باشیم و از همه ابزارهای نظامی، سیاسی و دیپلماتیک استفاده کنیم.
#فرهیختگان #سناریوی_جنگ
@akhalaji
🔷 به ملاقات صلح برویم!
✍🏻 نعمتالله فاضلی، 8 تیر 1404
✅ هفتم تیر در خانه اندیشمندان علوم انسانی درباب وضع امروزمان سخنرانی داشتم. بعد از سخنرانی یکی پرسید ما شهروندان عادی که نه سیاستمداریم، نه حکمران، نه متفکر، نه هنرمند و نه چیزی دیگر و فقط شهروند عادی هستیم در این موقعیت دشوار چه کنیم؟
🔻گفتم به ملاقات صلح بروید. گفت چطور و یعنی چه؟ گفتم جوابم را مینویسم و در کانالم میگذارم.
🔻در سخنرانیام پیشنهاد دادم نشست هایی در فضاهای شهری، کافهها و فرهنگسراها و ... برگزار شود و در آن یک استاد و متخصص شرکت کند و شهروندان هم بیایند و با او پرسش و پاسخ کنند. هدف اصلی این ملاقاتها فقط دیدار و ملاقات رودرروی شهروندان باشد تا با هم باشند و یکدیگر را ببینند و احساس تنهایی نکنند. در عین حال، گفتگو هم بکنند.
🔻از پیشنهادم استقبال شد و حتی یکی اعلام کرد حاضر است کمک مالی کند و برای برگزاری این نشستها پیشقدم شد. مسولان خانه اندیشمندان هم استقبال کردند. دبیر کمسیون انجمنهای علمی وزارت علوم هم پذیرفت کار دعوت و هماهنگی استادان را انجام دهد.
✅ اما ملاقاتهای صلح در فضاهای شهری کافی نیستند. پیشنهاد میکنم شهروندان عادی ملاحظات زیر را هم جدی بگیرند تا خودشان را صلحآمیز ملاقات کنند.
🔻۱) ابهام را تحمل کنیم. آماده باشیم تا در وضعیت خطیر و پرمخاطره و بسیار پیچیده و مبهم زندگی کنیم. ظرفیت تحمل ابهام در وجودمان را توسعه دهیم. معلوم نیست به زودی ایران روی آرام ببیند. جامعه ایران با عدم قطعیتهای مخاطرهآمیزی درگیر است. این را بپذیریم.
🔻۲) با هم و کنار هم باشیم. ملاقاتهای حضوری و دورهمی مان را گسترش دهیم. مراقب باشیم غرق فضای مجازی و رسانه ها نشویم. اینها ما را منزویتر و تنهاتر و مضطربتر میکنند. با هم بودن، ورزش و ورز دادن انسان شدن و بودن ماست. این را به خاطر بسپاریم.
🔻۳) کنشگری کنیم. هر کس هر طور می تواند فعالیت مدنی و جمعی داوطلبانه ای را پیش بگیرد. بروید عضو یکی از نهادهای مدنی داوطلبانه محیط زیستی، میراث فرهنگی، نهادهای خیریه، یا گروه های مدنی فرهنگی و هنری و کتابخوانی شوید.
🔻۴) رژیم رسانه ای بگیریم. این را سرلوحه افکارتان قرار دهید که متخصص علوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نیستید. بنابراین، شناختتان از امور ناقص و شاید نادرست است. مهمتر این که مطالبی که رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر می کنند ممکن است کاملا نادرست یا جانبهدارانه باشد. بنابراین رشته افکارتان را به دست رسانه ها و شبکه های اجتماعی نسپارید. تا حد ممکن از رسانه ها و شبکه های اجتماعی فاصله بگیرید و به جایش با ملاقات دوستان و خویشانتان سرگرم شوید.
🔻۵) کتاب بخوانیم. میدانم که در موقعیت جنگی و دشوار کنونی، کتاب خواندن آسان نیست. اما کتابی کنار دستتان بگذارید و روزانه چند ورقی از آن را بخوانید.
🔻۶) مراقبت کنیم. از اطراف و اطرافیان مان مراقبت کنیم. احوال هم را بپرسیم. مراقب فقرا باشیم. به سالمندان بیشتر توجه کنیم. بیشتر از محیط زیست مراقبت کنیم. بکوشیم کمتر مصرف کنیم. بکوشیم مهربانتر باشیم. با خودمان هم مهربان باشیم.
🔻۷) سکوت کنیم. مقداری هم تمرین سکوت کنیم. ذهن شلوغ مان را مدیریت کنیم و اجازه ندهیم مدام در معرض هجوم خبرهای بد و سیل اطلاعات باشد. خیاموار به جهان گذران بنگریم و دم را غنیمت شماریم و شادی را فراموش نکنیم.
🔻۸) مدارا کنیم. جنگ تحمیلی دوازده روزه چیزهای مهمی را عریان و بر ملا کرد. از جمله این که ما همه با تفکرات، نگرش های سیاسی و سبک های زندگی مختلف و متفاوتیم. اما برای ایجاد امنیت و زندگی پایدار ناگزیر باید همدیگر را تحمل کنیم، تفاوتهایمان را به رسمیت بشناسیم و خود را هم میهن بدانیم. اصل بنیادی زندگی جمعی و سیاسی حاکم بر زندگی ما باید "میهنسالاری" باشد، نه دینسالاری، نه حزبسالاری، نه قبیلهسالاری. حامیان حکومت چاره ای جز مدارا با سکولارها و حتی بیدینان ندارند. سکولارها و بی دینان هم باید حکومتی ها را هم میهن خود بدانند. هم میهن بودن یعنی مدارا و تساهل و به رسمیت شناخت دیگران با همه تفاوتهایشان.
🔻۹) خلاق باشیم. ظرفیتها، قابلیتها، استعدادها و بالقوگی های خودمان و محیطمان را ببینیم و باور کنیم. همیشه راه و چاهی برای عبور از مشکلات هست و میتوان ساخته و پرداخته کرد. کافی است گفتگو کنیم، تعامل داشته باشیم، از هم دور نشویم، به هم اعتماد بیشتری بورزیم. امید در همین چیزهاست.
🔻۱۰) در هر بحثی، میهنسالاری خط قرمزتان باشد. هر تحلیل و خبر و دیدگاهی را که انتهایش تخریب میهن و کشتار هم میهنان است، نپذیرید. فریب میهنستیزان را نخورید. حتی اگر ظاهرا با دادههای متقن و استدلالهای معقول با شما سخن بگویند. یقین بدانید این افراد اگر با متخصص و خبره سیاسی بحث کنند، مغالطه ها و نادرستیهایشان برملا می شود.
#صلح #در_ستایش_صلح
@akhalaji
🔷«ایران در آستانه هندسهسازی ژئوپلیتیک جدید؛ از آتش تبریز تا بازی خنثیسازی پازل کندولیزا رایس»
🔹ملتگرایی ایران تنها نسخه فوری برای جلوگیری از فروپاشی احتمالی است!
🔸از احتمالها و آمارهای تنش در مناطق مختلف ایران بخوانیم
✍🏻دکتر سید علیرضا بهبهانی
#آتشبس جنگ ۱۲ روزه میان #ایران و #اسرائیل، برخلاف ظاهر آرامشگرای آن، شباهت عجیبی به سکوت میان دو #انفجار دارد. #جنگ اخیر، با تمام قدرتنمایی دو طرف، یک پیام پنهان داشت: فضاسازی #ژئوپلیتیک برای بازتنظیم مرزها و هویتهای منطقهای. حملات اسرائیل به #تبریز و #کرمانشاه که باید با دقتی فراتر از یک عملیات نظامی صرف در نظر گرفته شود؛ نشانهای هوشمند از یک نقشه بزرگتر بود؛ نقشهای که نخستینبار در سال ۲۰۰۶ توسط #کندولیزا_رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، با عنوان “خاورمیانه جدید” معرفی شد.
در آن نقشه، #خاورمیانه از مجموعهای از کشورهای بزرگ و پیچیده، به بلوکهایی کوچکتر، قومگرا و بی قدرت تقسیم میشد. ایران در آن نقشه، با خطوط شکستهشده، به نواحی مجزایی تبدیل شده بود: «آذربایجان جنوبی»، «کردستان بزرگ»، «بلوشستان مستقل»، و یک «ایران مرکزی فاقد مرزهای راهبردی.»
آنچه در جنگ اخیر اتفاق افتاد، صرفاً درگیری نظامی نبود. این جنگ چند لایه و با اهداف متنوعی بود! یکی از آن اهداف ریشه در همان نقشه کندولیزا رایس دارد!
انتخاب تبریز و کرمانشاه بهعنوان هدف، دقیقاً منطبق با مناطق کلیدی در آن نقشهی #تجزیهگرایانه است. حملات، همزمان فضاسازی روانی برای تحرکات قومی، و تحریک پتانسیلهای تنشزای قدیمی را به همراه داشت.
بر اساس مدلی که تحت عنوان
IR-SEISMIC توسعه دادهایم و مبتنی بر تحلیل دادههای قومیتی، فشار اقتصادی، سابقه ناآرامی، نفوذپذیری مرزی و روندهای دیجیتال منطقهای است و از مدلهای پیشبینی رفتار جمعی (Collective Behavior Models) و استفاده از AI-based trend analysis برای پیشبینی شورشهای نرم و سخت در آن استفاده کردیم؛ احتمال بروز ناآرامی در برخی مناطق ایران به شکل نگرانکنندهای بالاست:
(یک هشدار دلسوزانه)
• شمال غرب (آذربایجانها): ۵۸٪
• کردستان و کرمانشاه: ۴۶.۶٪
• سیستان و بلوچستان: ۴۶.۴٪
• خراسانها: ۴۶.۱٪
• خوزستان: ۳۷.۷٪
• تهران، البرز، شیراز و اصفهان: ۳۴.۶٪
این اعداد، هشدار محض نیستند؛ بلکه آلارم یک سازوکار در حال شکلگیریاند. سازوکاری که در آن، منطقه نه بر مبنای تمامیت ارضی تاریخی، بلکه بر اساس بازتعریفهای هویتی ساخته میشود.
از آنسو، حضور جمعیت بزرگ #مهاجران #افغان، خود به گسل جدیدی بدل شده است که خود بسیار نگران کننده است و نکته قابل تامل که بخشی از انها در ظاهر و شاید از روی ناچاری به عنوان کارگر در ایران کار میکنند و در گذشته در #افغانستان سمتهای دولتی، نظامی و امنیتی داشته اند! بخشهایی از آنها، در شرایط نارضایتی اقتصادی، تبعیض اجتماعی، و تحریک رسانهای، میتوانند مستعد آشوبهای جمعی یا درگیر شدن در سناریوهای امنیتی طراحیشده باشند. حتی سناریویی که ایران را بهسمت تصرف سرزمینهایی در شرق افغانستان بکشاند (در چارچوب منطق امنیتی پساجنگ)، عملاً همان چیزی است که نقشه رایس برای “بازتوزیع” منطقه از شرق پیشبینی کرده بود.
و اینهمه بدون در نظر گرفتن روسیه ناقص است. #پوتین نه صرفاً یک شریک تاکتیکی، که وارث رویای #پتر_کبیر برای رسیدن به آبهای گرم جنوبی است. اگر ایران، تحت فشار داخلی و درگیریهای چندجبههای، به وضعیتی نیمهفروپاشیده برسد، #روسیه تنها مشتری قدرتمندی خواهد بود که ایران بیمرز را با اهرم نفت، امنیت و ادعای نظم، مدیریت میکند.
✅ چه باید کرد؟ راهکارهای ملی برای ممانعت از فروپاشی پنهان!
ملت گرایی ایران و ایرانی
به سمت برای ایران برویم و ایران را از نو بسازیم!
۱. مهار منطقهای بحران پیش از بروز:
• تشکیل “اتاقهای بازدارندگی منطقهای” در استانهای مرزی با تیمهای ترکیبی امنیتی، اجتماعی و فناور.
• طراحی سیستمهای AI برای تحلیل روندهای نارضایتی در فضای مجازی و پیشبینی شورشهای نرم با دقت هفتگی.
2. روایتسازی هویتی غیرواگرا:
• بازخوانی تاریخ تمدنیِ یکپارچه ایران (نه صرفاً تاریخی نظامی) در برنامههای آموزشی و رسانهای به جای دوقطبیسازی در رسانه ملی.
• برجستهسازی هویت ایرانی در بستر قومیت، نه در مقابل آن؛ از ترک و کرد تا بلوچ و عرب.
3. دیپلماسی پیشگیرانه چندساحتی (همان دیپلماسی کنشگر که سالهاست از آن تحت عنوان مدرن دیپلماسی از آن سخن میگویم):
• بازیدادن هوشمند چین بهعنوان توازنبخش در برابر رؤیای جنوبگرای روسیه.
• شکلدهی به «ابتکار امنیت پایدار پیرامونی» با مشارکت کشورهای منطقه برای بیاثرکردن نقشههای خارجی.
جمعبندی:
ما در نقطهای ایستادهایم که جغرافیا فقط جغرافیا نیست؛ پیشنویس ژئوپلیتیک است.
#ژئوپلیتیک_جدید_ایران
@akhalaji
🔷هفت حکم راهبردی!
🖊️ شورای سردبیری
وعده کرده بودیم یکبار دیگر و با نگاه به نتایج جنگ اخیر، استراتژی کنونی امنیت ملی کشور راارزیابی کرده و صورتبندی خلاصهای از کیفیات بدیل وضع کنونی ارائه دهیم. الوعده وفا!
حدود نیم قرن پیش، هنگامی که آقای خمینی در فردای به چنگ آوردن قدرت انقلابی در نخستین اعلامیه بینالمللی خود عشایر و ارتش عراق را برای سرنگون کردن حکومت صدام حسین فراخوان داد، سنگ بنای انحراف حکومت تازه تاسیس از درک جهان پیرامون گذاشته شد و اگر رسیدن به ستاره ثریا در این ۴۷ سال ممکن بود، ما اکنون دیوار کجی از ایران تا ثریا داشتیم. فرض اینکه مردم دنیا منتظرند ببینند ماچه فرمانی میدهیم؛ و در کنارش سپردن گردن ارتش ایران به دست دیوانه مخبطی چون خلخالی! آنچه هنوز رخ میدهد، ادامه "قزمیت" سیاست همان سالهاست!
آقای خمینی حق داشت: بزرگترین انقلاب نیمه دوم قرن بیستم را رهبری کرده و به زعامت کشوری مهم و ثروتمند رسیده بود. هر کس دیگری هم که پانزده سال تمام بی خبر از آنچه در جهان میگذرد فقط در کوچههای نجف بین خانه و مسجد تردد کرده بود چنین میکرد. آن پانزده سال، شد موتور "شاه باید برود" و به موفقیتی شگرف انجامید، و همه را در بستری از اشتباهات شناختی به کج ساختن آن دیوار مشغول کرد. اصولا اختلاف آقای خمینی با امثال طالقانی و منتظری، بر سر تفاوت آن پانزده سال بود: آنها چه در زندان و چه در جامعهای پویا و روبه تحول، به شناختی از سازوکار جهان رسیده بودند که نیل به آن در کوچه پسکوچههای نجف ممکن نبود. امروز، ایرانیها هزینه آن شناخت نایافته آن سید مرحوم را میدهند ....
https://telegra.ph/Jameeno-06-29
@jameeno
#هفت_حکم_راهبردی
@akhalaji
🔷 سناریوی جنگ دوم
✍🏻کیومرث اشتریان | استاد علومسیاسی دانشگاه تهران
▪️روزنامه "شرق"
به همه شهدای جنگ ۱۲روزه درود میفرستیم و بهویژه به فرماندهانی که عمر خویش را در تدارک فناوری موشکی برای دفاع از میهن در طبق اخلاص گذاردند، تکریم و تعظیم میکنیم.
جنگ روانی #ترامپ و جابهجایی حجم عظیمی از تجهیزات نظامی به اسرائیل با پشتیبانی برخی از کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، باید ما را بیش از پیش به وقوع جنگ دوم هشیارتر کند. تأکید میکنم که این یک سناریوی آمادگی دفاع ملی و مقاومت میهنی است:
۱/ قطع ارتباطات نهادهای سیاسی شاید نخستین هدف باشد. ظرفیت نهادی حکومت برای جایگزینیها و بازبینیها ضروری است. «ظرفیت سیاسی-نهادی» دامنه وسیعی دارد که میتوان به آن اندیشید. وجود یک حکومت مرکزی قدرتمند در پهنه ایران همواره یک ضرورت تاریخی بوده است. از ظرفیت سیاسی همه گروهها برای مقاومت و دیپلماسی عمومی باید بهره برد، از تصلب ساختاری نیروی انسانی ملی باید اجتناب کرد و دست از محدودیت بر سرمایههای انسانی ملی برداشت: بهویژه رؤسای جمهور پیشین (خاتمی و روحانی) و وزرای امور خارجه پیشین و مخالفان سیاسی که با این جنگ میهنی اعلام همبستگی کردهاند «ظرفیت سیاسی» بزرگی برای کشور هستند. توسعه «ظرفیت سیاسی-نظامی» نیز از آن جمله است. فناوری موشکی توانست در جنگ ۱۲روزه بدرخشد. هر ظرفیتی کارکرد جداگانهای دارد.
۲/ با فرض اینکه دشمن، به تمامی و به اتفاق، تصمیم خود را برای جنگ گرفته باشد و با فرض اینکه هر سخن رئیسجمهور آمریکا نهتنها دروغ بلکه یک فریب بزرگ و برنامهریزیشده برای تخریب و تجزیه ایران است. باید حداکثر تلاش دیپلماتیک برای اجتناب از «جنگ دوم» صورت گیرد. وضع فعلی توقف جنگ است و باید آتشبس با نظارت سازمان ملل و شورای امنیت تثبیت شود؛ هرچند امیدی به تعهد اسرائیل به آن نیست. نظام سیاسی برای حفظ کیان کشور «اگر لازم شد» از «ابتکارات بزرگ» نهراسد؛ مردم پشتیبانی خواهند کرد. ابتکارات بزرگ باید با اتکا به قدرت نظامی-موشکی و همبستگی مردم صورت گیرد. هر ابتکاری اگر صادقانه با مردم در میان گذاشته شود و اتخاذ آن برای امنیت عمومی توجیه شود؛ مردم نیز آن را میپذیرند. فراموش نکنیم که حفظ ساختارهای اساسی در برابر یورش قدرتهای بزرگ جهانی خود یک پیروزی بزرگ است؛ درک ما از پیروزی باید توسعه یابد. در این میان نظام، تحت تأثیر فشار روانیِ فرقهای که اینک سامان نظری-عملی در تصمیمگیری دارد قرار نگیرد.
۳/ بانک و ارتباطات مالی مردم یکی از اهداف اصلی است. دولت باید تدابیری برای گردش مالی معطوف به نیازهای اساسی اتخاذ کند و تا آنجا پیش برود که حتی مثلا در شرایط اضطراری همه خریدهای مردم از طریق فروشگاهها را بدون نیاز به تبادل پول و از طریق مکانیسمهای سنتی یا از طریق شماره ملی، پیامک، استفاده از پلتفرمهای داخلی و ... تضمین کند. حقوق کارمندان را به صورت اعتباری سهماهه یا ششماهه در حساب شخصی آنان ذخیره کنید.
۴/ شبکههای پخشِ نیازهای اساسی از عناصر اصلی امنیت ملی به حساب میآید. «مسافرتهای شمال» به یک شبکه مویرگی دفاع اجتماعی تبدیل شده که مردم در فاصله زمانی یک هفتهای در پهنه کشور پخش میشوند و به صورت طبیعی پدافند غیرعامل اجتماعی را پدید آورده است. آن را به هر شکل ممکن توسعه دهید. در نقاط پرتراکم پیشبینیهای لازم انجام شود؛ جزئیات مربوط به تأمین آب و نان و جاده فراوان است و به گفت نمیآید.
۵/ رسانه ملی باید ظرفیت پخش غیرمتمرکز و خودمختار را توسعه دهد. مهمتر از هر چیز به تسخیر ساختاری و تصلب سیاسی آن توسط یک فرقه که همبستگی ملی را با واژه «آغل» استخفاف میکند بهسرعت پایان دهد. کسانی که درک آن را ندارند که در چنین هنگامهای نباید از چنان عباراتی استفاده کنند، لیاقت و کفایت لازم را برای چنین مسند خطیری ندارند.
ملت ایران در هنگامهای سترگ آماج شقیترین سیاستمداران تاریخ قرار گرفته و وظیفه همگانی است که مقاوم و هوشیار باشیم و از همه ابزارهای نظامی، سیاسی و دیپلماتیک استفاده کنیم.
#فرهیختگان #سناریوی_جنگ
@akhalaji
👆👆👆
ادامه یادداشت
۹) تنها محک ارزیابی افراد، جریانها، نهادها، برنامهها، گفتمانها و جبههبندیها آن است که منافع ملی ایرانیان (یعنی سرانهی قلبم: قدرت-لذت-بقا-معنا) را برآورده میکنند یا نمیکنند. شکل و لباس و شأن و جبههی اینها منحصر به میدان ریخت و فرم است. باید فرم را رها کرد و به محتوا نگریست. کارکرد را باید داوری کرد و ساختار را باید در مرتبهی بعدی جای داد. هرچه در ایران است (از موشک گرفته تا مخزن سوخت) ملک طلق ایرانیان است و این که کارگزارانی نالایق برآن گماشته شده ذرهای از حق مالکیت مردم ایران بر ایران نمیکاهد. اگر کارنامهی جریانی نابودی منابع ملی ایرانیان باشد، باید آن را دشمن داشت، در هر لباس و ریخت و زیر هر برچسبی که باشد.
۱۰) ریخت و ساختار به سادگی تقلید میشود، اما کارکرد باید برآورده شود و نمیشود تقلیدش کرد. ریختِ مقدس و مذهبی و مدرن و آزادیخواه و وطنپرست را میتوان به سادگی طراحی کرد، اما پارسایی و نوآوری و آزادی و ایرانگرایی کارکردی است که در غلاف این رمزنگاریها نمیگنجد. ایران امروز اسیر فرمهای بیمحتوا و ساختارهای سنگین بیکارکرد است. برچسب بیمعنا مهمل است و فرم بیمحتوا دروغ. راستی را باید جست و فرا خواند، و دروغ را باید زدود و نابود ساخت.
و اما اندرز: بازیگران پردهای دیدنی از نمایش تاریخ هستید، و دریغا اگر درست بازیاش نکنید. از چشمانداز صد سال بعد به این دوران بنگرید و به این بیندیشید که کردارتان چطور روایت خواهد شد.اگر به صلح دل بستهاید، شمشیرهای خود را تیز کنید. اگر میخواهید بمانید و خوشنام بمانید، لایههای رنگارنگ دروغ را کنار بزنید و قطبنمای ایران و مردم ایران را جلوی چشم خود داشته باشید. امیدوار باشید، ولی نه سادهلوح. جنگجو باشید، اما نه پرخاشگر. ایران دژی استوار است که همیشهی تاریخ مانده و باز هم خواهد ماند. تنها آن ایرانیانی در این دژ ایمن خواهند بود که به دفاع از آن برخیزند، مثل همیشهی تاریخ.
#فرهیختگان #درسنامه #اندرزنامه
@akhalaji
👆👆👆
ادامه یادداشت
نتيجهگيری
ايران از جمله كشورهايي است كه به واسطه تداوم سنتي و تاريخي همزيستي اقوام و فرهنگ هاي گوناگون، به رغم فراز و نشيبهاي گوناگون يكپارچگي و انسجام ملي خود را همچنان حفظ نموده است. مردم ايران در تجربه طولاني زندگي جمعي داراي حافظه تاريخي مشتركي هستند كه در آن افتخارات و رنجهاي مشترك، شكست ها و موفقيتهاي بزرگ، شادكاميها و تلخكاميهاي جانكاه (نظير شكست ايران از روسيه و تحميل معاهدههاي تركمانچاي و گلستان)، و ميراث غني ايراني- اسلامي قابل مشاهده است. خوشبختانه با تدبيرهايي كه در ساليان اخير در دستگاههاي سياستگذار به كار بسته شده است، شاهد تقويت بيش از پيش زمينههاي اتحاد ملي هستيم. به رغم اين، بايد اين امر را پذيرفت كه حفظ وحدت و يكپارچگي هويتي مستلزم اتخاذ راهكارهايي خلاقانه و مدبرانه است تا با كاهش تعارضات برآمده از مسائل داخلي، منطقهاي و بينالمللي فرصتهاي ساختاري لازم را براي بقاي همبستگي ملي تضمين نمايد.
با عنايت به سياستها و راهبردهاي گوناگوني كه در تجارب مديريت سياسي جوامع مختلف مورد توجه قرار گرفت، اين واقعيت هويدا شده است كه مديريت صحيح تنوعات هويتي نيازمند در نظر گرفتن شرايط، ويژگيهاي تاريخي، حساسيتهاي احتمالي، اقتضائات و تقاضاهاي شهروندان است. همچنين نميتوان به طور كامل شاهد اجراي الگوي واحدي از سياستگذاريهاي هويتي بود، بلكه در عمل آميزهاي از سياستگذاري هاي متفاوت بسته به شرايط زماني و مكاني به اجرا گذاشته مي شود.
#جنگ #همبستگی_ملی
@akhalaji
👆👆👆
ادامه یادداشت
موجوديت و بقای سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي يک ملت در ساخت و بنيان هويتي آن بازتاب مي¬يابد. هويت و فرايندهاي برآمده از آن معرف تمام عيار ذخاير و منابع فرهنگي- تمدني جامعه و مقدورات و محذورات مندرج در متن آن است. بنابراين، ممکن است بتوان ميراث عظيمي از ارزش¬ها، هنجارها و نمادهاي مشترک را در تاريخ ايران بيابيم، اما اگر اين ميراث نتواند به مثابه يک ظرفيت بالفعل در الگوها و چشم¬اندازهاي هويتي بازتاب يابد، نمي¬تواند در طراحي ههمبستگی ملی چندان کارساز و راهگشا باشد. اهميت اين مسئله زماني بيشتر قابل درک مي¬شود که صرفاً نمي¬توان با تمسک به مباني نظري هويت در جوامع ديگر در اين زمينه کاري از پيش برد، زيرا هر جامعه به عنوان يک کليت منحصر به فرد داراي خصيصه¬ها و الزاماتي است که هم آن را از ديگر جوامع متمايز مي¬کند و هم به آن تشخص مي¬بخشد. نکته مهم آنکه، فقدان سند راهبردی در زمینهی هویت ملی با یک معضل بزرگتری همراه است و آن نقش تعیینکنندهی سیاستگذاران مقطعی(مدیران) در مسأله و نوع تصورات آنها از هویت ملی و قومی است. در کشور ما نقش مدیران آنقدر مهم است که میتوانیم ادعا کنیم، ادراکی که مدیران ما از هویت دارند در هر مقطع میتواند مسألهی واحد را به مرجعی برای ائتلاف ملی یا مقولهای برای ستیز ملی تبدیل کند. نکتهی دیگری که در این رابطه، مسألهی هویت ملی را بغرنج میکند، تضعیف شدید سرمایهی اجتماعی بین اقوام و ظهور نوعی فرهنگ سرخوردگی و اعتراض و بی¬تفاوتی عمومی است. در حالی که، این سرمایهی اجتماعی در گذشته، ملاط چسبندهی اقوام و هویت ایرانی بوده است. مؤلفهای که باعث میشد فردی از نقطهی صفر مرزی در تربتجام، بیاید در قصر شیرین جلوی ارتش عراق بایستد؛ امروز آیا این ایده برای ارجاع هویت به تمام نقاط ایران بهعنوان یک شبکه به هم پیوسته هویتی، همانند قبل وجود دارد؟
نکته بعدی مسألهی گسترشِ ایدة جدایی و تضاد از سوی قوم¬گرایان و کشورهای بیگانه است. واقعیت این است که تضاد، همچنان که امروز در خانوادهها رشد یافته، در فضای خانوادهی عمومی، یعنی اجتماع کلانی که در آن زندگی میکنیم نیز گسترش پیدا کرده است. بهعنوان نمونه تحریکپذیری برای مقاومت را میتوان در سیستان و بلوچستان یا در کردستان و آذربایجان دید.
مجموعهی این مسایل باعث شده که یک نوع فضای واگرایی در کشور قابل مشاهده باشد. واقعیت این است که اگر الان تنش هویتی فاحشی نداریم، به معنی این نیست که این تنشها وجود ندارند، بلکه این گروهها فعلاً در یک سیاست صبر و انتظاری قرار دارند و فکر میکنند الان قدرت رویارویی ندارند؛ این متأسفانه ممکن است به «طغیان متزاید متقاطع» بینجامد. طغیان متزاید متقاطع به این معنی که زمینههای هویت ما چون دچار بحران است ـ مثلاً بحران در هویت شهری، بحران در هویت خانواده، یا بحران در هویت فردی ـ اینها بهصورت شکافهای متقاطع (همپوشان) همدیگر را شارژ میکنند و ممکن است که منجر به بروز مشکلاتی بغرنج در سطح ملی شود.
- مسألهی دیگر، خطر شکلگیری مرزهای هویتی در عمق سرزمین است، و نه در مناطق مرزی. «زارتمن» در کتاب زندگی در مناطق مرزی یک جملهای دارد که میگوید: «جایی که هیچ کس در وطن بودن را احساس نمیکند». این مرزبندی هویتی است که ما امروز در کشور شاهد شکلگیری آن هستیم، به این معنی که خیلیها در درون کشور [در عمق سرزمین و نه در مرزها] به لحاظ زندگی فرهنگی و هویتی، کیلومترها دور از این سرزمین زندگی میکنند. در صورتي که فردی نتواند با الگوها و قواعد حاکم بر جامعه خود سازگاری پیدا کند و یا افراد و گروه¬هایی به واسطة سیاست¬های حذفی – قومی، عقیدتی، زبانی، ... - در یک جامعه، امکان نقش¬آفرینی مؤثر نداشته باشد، به تدریج پیوندهای خود را با جامعه می¬گسلند و بی آن که به صورت فیزیکی به محیطی دیگر مهاجرت کرده باشند، دچار انفعال، یأس و سرخوردگی و در نهایت مهاجرت درونی می¬شوند. بنابراین، در مهاجرت دروني مسئله نه جابه¬جایی فیزیکی افراد، بلکه از دست دادن احساس تعلق و بی¬تفاوتی نسبت به منافع ملی است. به نحوی که بود یا نبود آن فرد دیگر مهم نیست و حتی اگر جایگاهی را در دانشگاه¬ها و مراکز علمی نیز اشغال کند، انگیزه¬ای برای فعالیت پیدا نمی¬کند:
یاران در این بیابان از ما اثر مجویید
گمگشتگی سراغیم ما را دگر مجویید
رنگی کزین چمن جست،با هیچکس نپیوست
گرد خرام فرصت از هر گذر مجویید
خفّت زکفة ما معراج بی وقاریست
خود سنج انفعالیم سنگ از شرر مجویید
در پیری از سر حرص مشکل بود گذشتن
زین تیغ زنگ فرسود آب اینقدر مجویید
پا را جدا ز دامن تمکین چه احتمال است
در خانه آنچه گم شد بیرون در مجویید!
#جنگ #همبستگی_ملی
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇👇👇
🔷جنگ و همبستگی ملی یا همبستگی ملی و جنگ؟
مسأله این است!
✍🏻علی اشرف نظری | استاد دانشگاه تهران
aashraf@ut.ac.ir
در جریان جنگ تحمیلی جدیدی که در سال ۱۴۰۴ از سوی اسرائیل و ایالات متحده امریکا بر ایران عزیز تحمیل شد، این ایده عمومیت یافت که جنگ موجب همبستگی ملی در میان ایرانیان شده است. به این معنا که در شرایطی قرار گرفته¬ایم که به واسطة جنگ، همبستگی ملی تقویت شده است. اگر این ایده را بپذیریم احتمالاً چند اصل جانبی را نیز پذیرفته¬ایم:
نخست آن که جنگ علت موجده همبستگی ملی است و به خاطر تجاوز کاری دشمن؛ جامعه ایران در واکنش به این مسأله همبسته شده است.
دوم آن که این همبستگی وجهی احساسی و کوتاه مدت دارد و ناشی از شرایط بحرانی است و پس از گذر از این شرایط فروکش خواهد کرد.
سوم؛ در این تلقی همبستگی ملی امری ثانویه و کوتاه مدت تلقی می¬شود که برآمده از امری دیگر یعنی جنگ و طفیلی آن است.
طرح ایدة تقدم همبستگی ملی
ایده اصلی نوشتار حاضر این است که باید این گزاره رایج که جنگ موجب همبستگی ملی در میان ایرانیان شده را شالوده¬شکنی کرد و این گزاره درست را ارائه کرد: «همبستگی ملی موجب اتحاد و انسجام ملی در برابر جنگ¬طلبان شد». اهمیت این گزاره در این است که:
نخست؛ همبستگی ملی را امری ذاتی و برآمده از تاریخ و فرهنگی مشترکی می¬داند که در پرتو تجربه زیسته موجب حضور روح همیشه حاضر هویت و آگاهی ملی در میان ایرانیان شده است. نوعی احساس تعلق جمعی که به صورت پیشینی و تعیین¬کننده وجود دارد و در رابطه با هر امر عمومی و فراگیر در سطح ملی خود را متبلور می¬سازد. چنان که و نه لزوماً در رابطه با جنگ؛ بلکه اگر زلزله با سیل بیاید شاهد چنین همبستگی¬ای خواهیم بود.
دوم آن که در عین در نظر داشتن ابعاد احساسی، ذوقی و عاطفی همبستگی ملی، ایده اصلی همبستگی ملی در ایران بر نوعی خرد و وجدان فراگیر جمعی ابتنا دارد که می¬توان آن را برآمده از ناخودآگاه تاریخی دانست. به نحوی که در عین احساس غیاب و رؤیت¬ناپذیری به صورت خودآگاه؛ در لحظه حاضر می¬شود و همان معنی ناخودآگاه را به ذهن متبادر می¬سازد. به تعبیری دیگر، همبستگی ملی چنان با روح و روان جمعی ما عچین است که با هویت ما این همانی دارد و حضور آن نیازمند امر یا دستور این یا آن فرد یا گروه و دسته نیست. مبتنی بر فاهمه عمومی و افق مشترکی است که همه به رغم تفاوت¬های موجود در آن نفس می-کشیم و ساختار فرهنگی و ادراک عمومی ما را می سازد. به تعبیر یونگ، «ناخودآگاه جمعی بخشی از روان است که موجودیت آن بستگی به تجربه¬های شخصی ندارد و از لحظه ای که انسان متولد می¬شود، ناخودآگاه جمعی مجموعه¬ای از الگوهای از پیش تعیین¬شده را برای شکل¬گیری رفتار ارائه می¬کند».
سوم آن که، ممکن است ابزارها و لوازم دسترسی به این مخزن شناختی متأثر از کژنگری¬ها؛ محدودبینی¬ها و سیاست¬های حذفی، تجلیات آن به محاق برود و یا نشانگان آن به تعویق بیفتد. چنان که متأسفانه شاهد آن بوده ایم که برخی با برچسب¬زنی و نفاق افکنی و طرد؛ شمولیت ناشی از همبستگی ملی در ایران را تضعیف کرده¬اند و گفتمان های دیگری به جای آن جعل کرده¬اند. در حالی که آن گفتمان ها چون نسبتی با هویت ما ندارد؛ امکان صورتبندی در قالب یک گفتمان عمومی را نمی¬یابند. گفتمان اصیل خود فی حدذاته عمومی است و نیازی به دست کاری و برساخته شدن از سوی این و آن ندارد. شاید اگر بتوانیم وضع موجود را آسیب شناسی کنیم دلیل آن که بسیاری از نیروهای سیاسی نتوانسته¬اند گفتمان عمومی را نمایندگی کنند و به اصطلاح بدون گفتمان هستند؛ به این نکته بازمی¬گردد. آنها می¬بایست با نگاهی تألیفی و بدون نگاه حذفی و با درنظر داشتن تمام شئون و زوایای هویت ملی؛ ابتدا خود را هویت می¬بخشیدند و سپس با جامعه هم سخن می¬شدند. در واقع این گفتمان است که خط¬مشی¬ها و سیاست¬ها را می¬سازد؛ نه آن که یک عده تصور کنند که گفتمان¬ساز هستند و به صورت عارضی و تصنعی بخواهند گفتمانی را بر جامعه تحمیل کنند.
#جنگ #همبستگی_ملی
@akhalaji
ادامه یادداشت
👇👇👇
🔷در ستایش صلح!
✍🏻نعمتالله فاضلی، 4 تیر 1404
✅ این دوازده روز چهره زشت و ویرانگر و هولناک جنگ را همگی دوباره دیدیم و چشیدیم و لمس کردیم. این دوازده روز فهمیدیم که صلح از نان شب هم برای ما واجب تر است. نگویید اینها را میدانستیم. نه نمیدانستیم. میدانستیم اما فهمی ژرف از آن نداشتیم.
گفتن از زنبور بیحاصل بود
تا یکی در عمر خود ناخورده نیش
🔻حالا جنگ نیشمان زد، نیشی زهرآلود و کشنده که سرتاسر وجود و سرزمین و هستیمان را سمی کرده است. هنوز جای زخمش داغ است. تنمان که سرد شد دردهای کشندهاش را بیشتر خواهیم فهمید.
✅ این دوازده روز را فراموش نکنید و نکنیم. شیپور کر و کور کننده جنگ هنوز در بیخ گوشمان آماده نواختن است. از این دوازده روز قصه فتح نسازیم. جنگها فاتح ندارند. همه جنگها ویرانگرند. حاصل جنگ، مرگ و ویرانی و وحشت و کینه و خشم است. روراست باشیم.
🔻تنها صلح است که زیباست. این دوازده روز فقط یک لحظه باشکوه داشت. آن هم لحظهای که شعلههای آتش جنگ خاموش شد. حتی اگر این خاموشی موقتی باشد باز هم زیباست. هر ثانیه صلح به تمام روزها و سالهای جنگ شرف دارد.
✅ جنگ را نستاییم. زبان جنگ، زبان زیان و ضربه و زور و زهر است. جنگ را نستاییم. از صلح بگوییم و زبان صلح را گسترش دهیم که زبان زندگی، زبان زیبایی، زبان همزیستی، زبان همدلی، زبان مهربانی و زبان عشق است.
🔻 صلحگستران را ستایش کنید نه جنگپروران را. قهرمانان واقعی کوشندگان و کنشگران صلح اند نه جنگطلبان و جنگآوران. حتی در میانه جنگ و شعلههای آتش هم قهرمانان راستین کسانیاند که برای خاموشی جنگ میکوشند. تنها آنان که دغدغهشان صلح است طرفدار زندگی، عشق، دوستی، زیبایی، اخلاق، معنویت و انسانیتاند. این را هرگز فراموش نکنیم.
🔻دوازده روز جنگ به اندازه دوازده سال و بیشتر ویرانی داشت. این را فراموش نکنیم. سالها صلحجویان از صلح گفتند و نوشتند تا شاید مانع جنگ شوند. اما گوش شنوایی نبود. حالا دیدید جنگ هیچ زیبایی ندارد؟ مدالهای افتخار از آن کسانی است که صلحساز و صلحگستر و صلحجو و صلحخو و صلحاندیشند.
✅ شیپور جنگ بیخ گوشمان است اما هنوز هم از صلح خواهیم گفت و خواهیم نوشت. این دوازده روز نشان داد صلح اولویت اصلی ما باید باشد.
🔻اکنون وقت اندیشیدن است. بیندیشیم که صلح از کجا می آید؟ صلح چیست؟ چگونه صلح را پایدار کنیم؟ چه اندیشه ای سر صلح دارد و به سمت و سوی صلح می رود؟ دوستان صلح چه کسانی اند؟ چگونه به آنها بپیوندیم؟
🔻جنگ را دیدید؟ جنگ همین است که در این دوازده روز تجربه کردید و کردیم. جنگ همین کشته ها و زخمی ها و ویرانی هاست. فریب نخوریم. جنگ کوچکترین خیر و برکتی ندارد. هیچ جنگی نتیجه برد برد ندارد. جنگ ها تماما باخت باخت اند. هر دو طرف بازنده اند. و اما صلح. صلح بازنده ندارد. صلح همیشه نتیجه اش برد برد است.
✅ جنگ را نستاییم. ستایشهایمان را نثار صلح کنیم. از صلح بگویبم. سرود صلح بسازیم. سخن صلح را گسترش دهیم. شعرهایمان شعور صلح باشد. در گوش فرزندمان صلح را نجوا کنیم. از سرزنش جنگ نهراسیم. پاداشهایمان را به پای آنانی بریزیم که نشانهی صلح اند. هیچ جنگی حماسه نیست. حماسه واقعی و انسانی فقط حماسه صلح است؛ آن را گسترش دهیم و دهید، لطفا.
#صلح #در_ستایش_صلح
@akhalaji