akhalaji | Unsorted

Telegram-канал akhalaji - فراسوی سیاست

2327

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Subscribe to a channel

فراسوی سیاست

🔷 آیین پایداری و تاب‌آوری !

⛔️ در شرایط اضطراری و بحرانی حفظ خونسردی و آرامش روانی بسیار ضروریست.

✅ در ادامه، نکاتی برای حفظ خونسردی و عملکرد درست در چنین شرایطی آمده است:

🔹 ۱. اطلاعات درست و به‌موقع کسب کنید
- از منابع معتبر (مانند رسانه‌های رسمی، نهادهای دولتی یا خبرگزاری‌های شناخته‌شده) استفاده کنید.
- از شایعات و اخبار تأییدنشده در شبکه‌های اجتماعی پرهیز کنید.
- سعی کنید اطلاعات را راستی‌آزمایی (fact-check) کنید، پیش از بازنشر یا عمل بر اساس آن.

🔹 ۲. مدیریت احساسات و ذهن‌آگاهی (Mindfulness)
- نفس عمیق بکشید و از تکنیک‌های تنفس برای آرام‌سازی بدن استفاده کنید.
- سعی کنید واکنش‌های فوری و هیجانی را کنترل کرده و تصمیم‌ها را با تفکر بگیرید.
- یادداشت‌برداری از افکار و احساسات می‌تواند به کاهش فشار روانی کمک کند.

🔹 ۳. اولویت‌بندی امنیت و مراقبت از خود
- در صورت نیاز، در مکانی امن بمانید یا پناه بگیرید.
- با خانواده و نزدیکان در تماس باشید و از وضعیت آن‌ها مطلع شوید.
- وسایل ضروری مثل آب، غذا، دارو، مدارک مهم و شارژر تلفن همراه را در دسترس نگه دارید.

🔹 ۴. از درگیری یا تحریک پرهیز کنید
- وارد بحث‌های تند، بحث‌برانگیز یا برخورد فیزیکی نشوید.
- از مکان‌های پرتنش یا شلوغ دوری کنید، مگر اینکه حضور شما ضروری باشد.
- خویشتن‌داری و رفتار منطقی در درازمدت اثرگذارتر از واکنش‌های تند است.

🔹 ۵. به دیگران کمک کنید، اما با احتیاط
- در صورت امکان، به دیگران (به‌ویژه سالمندان یا کودکان) کمک کنید، اما خود را به خطر نیندازید.
- همدلی، گفت‌وگوی آرام و حمایت روحی از دیگران می‌تواند هم به آن‌ها و هم به شما کمک کند.

🔹 ۶. رسانه‌های اجتماعی را با آگاهی مدیریت کنید
- زمان استفاده از رسانه‌های اجتماعی را محدود کنید تا اضطراب‌زا نشود.
- اگر مطالب خاصی باعث اضطراب شما می‌شود، آن‌ها را نادیده بگیرید یا بی‌صدا (mute) کنید.
🔹 ۷. در صورت لزوم، کمک تخصصی بگیرید
- اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید با شرایط کنار بیایید، با روانشناس یا مشاور صحبت کنید.
- نترسید از اینکه کمک بخواهید؛ این نشانه ضعف نیست، بلکه آگاهی و مسئولیت‌پذیری است.

http://t.me/moshaveranirandrrahmani

@dr_arjmandnia
#بحران #پایداری #تاب‌آوری #خونسردی #آیین_پایداری #آیین_تاب‌آوری
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷فریب و حمله!

✍🏻صابر گل عنبری

بالاخره بامداد امروز اسرائیل حملات خود را شروع کرد که البته هنوز در برخی مناطق ادامه دارد و این جنایت تاکنون فقط در تهران حدود 78 و در تبریز 18 قربانی گرفته است.

این حملات ترکیبی که با تکیه بیشتر بر پهپاد انجام شده است، از جهاتی بی‌شباهت با عملیات "وب" چند وقت پیش اوکراین به خاک روسیه نیست. از لحاظ ترورهای انجام گرفته نیز بی‌شباهت با حملاتی غافلگیر کننده نیست که در روز اول جنگ لبنان علیه رهبران و فرماندهان ارشد حزب‌الله انجام شد.

با این که اسرائیل هدف حمله را نابودی تاسیسات هسته‌ای ایران اعلام کرده است، اما به نظر می‌رسد که در دور نخست حملات بيشتر تمرکز بر هدف قرار دادن سامانه‌های پدافندی و ترور دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامی با هدف وارد آوردن آسیب جدی به ساختار فرماندهی و کنترل نیروهای مسلح ایران بوده است.

فارغ از چند و چون حملات و واکنش ایران به آن، با وجود ظهور نشانه‌های جدی در دو روز گذشته نسبت به جدی‌تر شدن حمله اسرائیل، اما این تجاوز نتیجه «فریبی راهبردی» نیز هست که دونالد ترامپ در دو سه ماه گذشته با اظهارنظرهای متناقض، سردرگم کننده و ابراز تمایل جدی اما دروغین برای توافق و مذاکره در پیش گرفت. اخیرا هم چنان وانمود کرد که حملات اسرائیل نزدیک نیست. پر واضح است که نوعی تقسیم کار میان نتانیاهو و ترامپ رخ داده است.

با شور و شعف امروز ترامپ، «عالی» توصیف کردن حملات و تهدید به حملاتی شدیدتر و تاکید بر این که تجاوز امروز اسرائیل در پایان مهلت دو ماهه او رخ داد، دیگر شک و تردیدی نسبت به نقش او و دولتش در برنامه‌ریزی حملات امروز باقی نمی‌ماند.

اما اکنون پرسش کانونی این است که اوضاع به کدام سو خواهد رفت؟ آیا جنگی تمام عیار درخواهد گرفت یا خیر؟ و این که آیا آسمان و خاک ایران ممکن است که وضعیتی شبیه سوریه و لبنان پیدا کند یا خیر؟

به نظر می‌رسد که همه چیز فعلا بستگی به سطح واکنش ایران و میزان تاثیرگذاری آن بر ادراک اسرائیل دارد.

اگر واکنش احتمالی ایران بتواند ادراک اسرائیل را تغییر دهد، پس از مدتی کوتاه و حملات رفت و برگشتی اوضاع مي‌تواند به حالت عادی باز گردد اما اگر این اتفاق نیفتد حملات طرف مقابل می‌تواند شکلی مستمر و دلخواهی به خود گیرد.

بر کسی پوشیده نیست که آینده خاورمیانه و شکل‌گیری نظمی دیگر در آن در پیوند مستقیم با نتیجه این درگیری میان ایران و اسرائیل است.

خداوند ایران و ایرانی را از گزند اهریمنان مصمون بدارد.

@Sgolanbari
#جنگ ##عملیات_فریب
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷جنگ به مثابه فرافکنی بحران داخلی آمریکا!

✍🏻حامد پاک‌طینت

شاید پیش خود بگویید روزی که شورای حکام برایمان قطعنامه صادر کرده تصویر معترضان لس انجلسی چه معنایی دارد؟!

دوستانی که تاریخ را خوب خوانده اند می دانند که تمام جنگهایی که آمریکا در آن درگیر شده با یک بحران داخلی در این کشور شروع شده

جنگ ویتنام با شورشها و جنبش های حقوق مدنی سیاه پوستان و سپس ترور جان.اف کندی و البته ترسی که از کمونیسم وجود داشت شروع شد

جنگ کره با افزایش بی سابقه اعتصابات کارگری و سربازانی بازگشته از جنگ جهانی دوم که بیکار و بی پول بودند و ترومن رئیس جمهوری که جامعه به توانمندی او ایمان نداشت شروع شد

جنگ خلیج فارس با کاهش شدید محبوبیت دولت بوش پدر، جنگ آمریکا با اسپانیا، با بریتانیا، جنگهای جهانی و ... نیز هیچیک مستثنی نیستند

ترامپ در چند ماه گذشته در هیچیک از میدانها توفیقی نداشته و گسترش اعتراضات مهاجرتی او را خطرناک تر از ترامپی خواهد کرد که می شناسید و از قضا چه گزینه ای بهتر از ایران برای قربانی شدن !

به نظرم این روزها سودمندترین کار برای حکمرانان خواندن تاریخ است، این بار کمی عمیق‌تر!

@Iran_economy_online
#جنگ
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تصویب قطعنامه ضد ایرانی!

🔴 صدور قطعنامه علیه ایران در نشست شورای حکام

🚨 شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه خود علیه ایران را در نشست شورای حکام تصویب کرد.

❌ آرای موافق: (۱۹)
آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، اسپانیا، آرژانتین، استرالیا، بلژیک، اکوادور، اوکراین، کانادا، گرجستان، ژاپن، کره جنوبی، مراکش، ایتالیا، لوگزامبورگ، هلند، و کلمبیا.

🔸 آرای مخالف: (۳)
روسیه، چین، و بورکینافاسو.

🔹 آرای ممتنع: (۱۱)
آفریقای جنوبی، هند، پاکستان، مصر، اندونزی، برزیل، غنا، تایلند، الجزایر، ارمنستان، و بنگلادش.

👈 پاراگوئه و ونزوئلا از حق رأی برخوردار نبودند.

#تصویب_قطعنامه_ضد_ایرانی #قطعنامه_ضد_ایرانی #شورای_حکام_آژانس_انرژی_اتمی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 قربانیان توهم قدرت!

پرنده فکر می‌کند قدرتمند است و ببرها از هیبت او ترسیده‌اند. در حالی که ببرها از شیب و آب نگرانند و قدم جلو نمی‌گذراند.

پرنده دچار توهم قدرت شده است.

«توهم قدرت» یا "‏illusion of power" به یک پدیده روانی اشاره دارد که در آن افراد خود را بیشتر از آنچه واقعاً دارند، بر یک موقعیت تأثیر یا کنترل می‌دانند.

این یک قضاوت نادرست از توانایی‌ها و تأثیر خود است که اغلب منجر به اغراق در تأثیر خود بر یک موقعیت می‌شود.

#توهم_قدرت
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تأیید نظر رنانی از سوی مهاجمان!

✍️ عباس عبدی

🔺۲۲ خرداد ۱۴۰۴

🔘چند روز پیش یک ویدیوی بسیار کوتاه از آقای دکتر محسن رنانی منتشر شد که گویا در جریان رونمایی از برخی کتاب‌های چاپ شده زیر نظر ایشان در باره توسعه اظهار شده بود. این ویدیو در باره اثرات ازدواج‌های خانوادگی بر وضعیت مغز است و ایشان نتیجه گرفته بود که مسأله توسعه چون مرتبط با توانایی‌های مغزی است، ماجرای توسعه بویژه در ایران بسیار پیچیده و طولانی‌مدت است.

🔘صادقانه باید گفت که اگر فقط و فقط همین زمان کوتاه از سخنرانی ایشان را شنیده باشیم و نه تنها بقیه آن سخنان را نشنویم، بلکه آثار قبلی و گسترده آقای رنانی را هم ندانیم، ناامید و متأسف می‌شویم. هر چند به عنوان مخاطب آن گزاره هیچ آشنایی با موضوع و نیز اطلاع از درستی یا نادرستی آن ادعای علمی ندارم، من هم از دیدن آن نظر تعجب کردم، ولی بلافاصله سه نکته به ذهنم آمد.

🔘اول اینکه بقیه سخنرانی کجاست؟ معلوم بود که این بخش از مطلب، حالت معترضه و حاشیه‌ای دارد و باید کل متن را شنید. دوم اینکه آقای رنانی را همه می‌شناسیم، با کلیات نگاه او و تعهدش برای کمک به جامعه و مردم و حکومت برای برون‌رفت از این وضع آشناییم. این دو دقیقه را باید به آن همه جملات و گزاره‌های روشن ارجاع داد و فهم نمود. سوم اینکه در بدترین حالت این نظر یا استنتاج او نادرست است. خوب! اینکه مسأله‌ای نیست.

🔘همه ما نظرات غیر دقیق و نادرست می‌گوییم، بویژه در سخنرانی‌ها که تسلط به همه ابعاد بحث قدری سخت است و گاه به صورت ارتجالی سخن می‌گوییم و امکان بازگشت و اصلاح هم نیست. بنابراین به راحتی آن دو دقیقه را نادیده گرفتم و معتقد بودم که اگر اصراری بر آن داشته باشد حتماً تکرار می‌کند و شرح می‌دهد.

🔘تا اینجا مسأله مهمی نبود. برای همه پیش می‌آید. ولی هنگامی که واکنش‌ها علیه او را دیدم، متأسف شدم. البته برخی واکنش‌ها هتاکانه و بی‌ادبانه از افراد عادی و بعضاً ناشناس بود که چندان جای تعجب نداشت. اینها پول می‌گیرند که همین برخوردها را کنند. اگر هم پول نگیرند بیش از این قادر به واکنش معقول نیستند.

🔘ولی مواجهه تند برخی افراد اسم و رسم‌دار موجب تأسف شد. اول فکر کردم که آنان در موضوع مطروحه از جناب رنانی اطلاعات بیشتری دارند، ولی دیدم که آنان‌ هم آشنایی ندارند فقط با چنین مضمونی مخالف هستند که البته مخالفت ایراد نداشت، ولی هجوم هتاکانه و از موضع بالا به کسی که در حد و توان خود در عرصه تحلیل و اندیشه مشغول کنشگری است، چیزی جز بروز فرهنگ استبدادی نیست.

🔘حکومت‌ها هم با همین رویکردها دیگران را مورد تهاجم قرار داده و آزادی را محدود می‌کنند. به نظرم رسید که گویی نوعی انتقام‌گیری از رنانی در ذهن و ضمیر پرخاش‌کنندگان وجود داشته که اکنون فرصت بیان آن را پیدا کرده‌اند. این نحوه برخورد خشن و غیرمنطقی برای فضای سیاسی و فکری مثل زهر افعی مرگبار است. به جای همه این توهین‌ها و فخرفروشی‌های فکری می‌توانستند توضیح دهند که چرا این نظر نادرست است.

🔘ایراد من فقط به این نیست که چرا با شخص رنانی این برخورد شده است. معتقدم که این گونه برخورد در مسایل سیاسی و فکری با هیچ کسی مفید و ثمربخش نیست. چند نفر در ایران هستند که بدون چشمداشت و به صورت مستمر و با ادبیاتی متین تحلیل و نظر خود را به جامعه ارایه می‌کنند؟ قطعاً محسن رنانی یکی از آنان است، و اکنون این گونه بی‌محابا به او حمله می‌شود.

🔘البته این نوع حملات به جایگاه فرد مورد تهاجم اثری تعیین‌کننده ندارد، بلکه برای حمله‌کنندگان مذموم و ناپسند است، البته فضای عمومی بحث و گفتگو را هم خراب می‌کند. قرار نیست که همه مطابق میل ما حرف بزنند که اگر چنین بود قطعاً نیازی به حرف زدن دیگران نبود.

🔘اتفاقاً استدلال آقای رنانی در توضیح پیچیده و زمان‌بر بودن توسعه نه از طریق ازدواج خانوادگی، ولی با نحوه برخوردهای تند این افراد اثبات شد؛ چون نشان داد که اغلب شناگر ماهری هستند، فقط آب گیرشان نمی‌آید و الا دست کمی از حکمرانان غیر دموکرات ندارند.

🔘شاید کسانی گمان کنند که من به دلیل توافق رویکردی با آقای رنانی از ایشان دفاع کرده‌ام، فقط توضیح دهم که این متن دفاع از ایشان نیست و نیازی هم به دفاع ندارند، چون چیزی را درست یا نادرست گفته‌اند، خودشان می‌توانند در آن مورد توضیح دهند. (خوشبختانه امروز دیدم که پاسخ متینی را منتشر کردند.) ضمن اینکه اتفاقاً توافق تحلیلی هم در مواردی نداریم. مسأله اصلی این یادداشت، دفاع از فضای سالم برای گفتگو و نیز نقد برخوردهایی است که شایسته منادیان عقلانیت نیست.

🔘🔘نکته پایانی اینکه اگر کسی از بالا به ایران نگاه کند چه خواهد گفت؟ افرادی که در از قدرت هستند و بدترین حملات را به صاحبان فکر جامعه می‌کنند، اگر قدرت داشته باشند چه خواهند کرد؟ و آیا اصولاً با این رفتار هیچ گاه به توسعه خواهیم رسید؟

#کورتکس_مغزی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 سیاست به مثابهٔ ستیز: کاتوی پیر، نیکولو ماکیاولی و کارل اشمیت!

✍️ مرتضی اقرام

امروزه سیاست را عرصه گفت‌وگو و تفاهم می‌دانند. عرصه تفاهم و اجماع. گویی کافی است بنشینیم و نظرات یکدیگر را بشنویم و به نتیجه‌ای مشترک برسیم. اما سیاست در طول تاریخ هرگز این‌گونه نبوده است. اگر واقع‌گرایانه به مسئله بنگریم سیاست همواره ستیز و دشمنی بوده است.

سه متفکر یا بهتر است بگویم سه چهره تاریخی که بیش از دیگران تأکید داشتند سیاست عرصه دشمنی و ستیز است این سه شخص هستند: #مارکوس_پورتیوس_کاتو (مشهور به کاتوی پیر)، نیکولو ماکیاولی و کارل اشمیت.

کاتوی پیر، سیاست به مثابه نبرد همیشگی برای حفظ سنت‌ها: کاتو سیاستمدار جمهوری میانی روم است، شخصی که در اوج جنگ‌های پونیک می‌زیست و سلسله نبردهای روم و کارتاژ را به چشم دید و از قضا یکی از طراحان اصلی این جنگ‌ها بود. کاتو نماینده مردم رومی بود، مردمی که هنوز با سنت‌های کهن رومی می‌زیستند. سنت‌هایی مانند ساده‌زیستی، جنگاوری و شجاعت.

کاتو از آن نسل رومی‌هایی بود که هنوز با فرهنگ هلنیستی خو نگرفته بودند، تکیه بر شمشیر داشتند و زمین کشاورزی.

کاتو معتقد بود اگر جنگ نباشد و روم دارای دشمنی در عرصه سیاست نباشد مردم رومی سست خواهند شد و ساده‌زیستی را از یاد خواهند برد. از همین سبب بود که او با تکرار همیشگی شعار مشهورش "Carthago delenda est"(کارتاژ باید نابود شود) دشمن را از تنها محدود به عملیات نظامی نکرد.

او با تکرار این شعار آن را از ساحت نظامی به ساحت تمدنی کشاند. کارتاژ به‌عنوان دشمنی تمدنی که اگر نباشد مردم رومی در برابر اشرافیت درونی، تجمل‌پرستی و تن‌پروری خواهند پوسید. از این رو در نظر کاتو دشمن به همان اندازه که دشمن جمهوری بود ضامن حیات آن نیز بود.

نیکولو ماکیاولی، دشمن به مثابه ابزار سیاست‌ورزی خردمندانه: ماکیاولی در دو اثر اصلی خود شهریار (اندیشه در باب آنچه هست) و گفتارهایی در باب ده کتاب نخست تیتوس لیویوس (اندیشه در باب آنچه باید باشد) همواره از دشمن به‌عنوان ابزاری یاد می‌کند که عامل سیاست‌ورزی خردمندانه است. در اندیشه وی وجود دشمن باعث استقلال و وحدت و انسجام ملّی است. ابزاری است برای قدرت‌نمایی شهریار در برابر توده‌های مردمی.

شهریار خردمند آن است که بتواند با مدیریت نزاع نظم ایجاد کند نه آنکه تلاش کند نزاع را پایان دهد. زیرا نزاع و ستیز در اندیشه ماکیاولی نه تنها امری بیرونی بلکه درونی نیز هست؛ چنانچه وی می‌گوید عامل شکوه جمهوری روم ستیز بی‌پایان بین اشراف و مردم عامی بود. در اندیشه‌ ماکیاولی سیاست یعنی درک زمان مناسب برای کنش و واکنش.

فضیلت ماکیاولیایی یک حاکم مقتدر و توانا در این است که بتواند زمان مناسب کنش و واکنش در ستیزها را بیابد و بداند چه زمانی باید چه پاسخی دهد.

کارل اشمیت، دشمن به مثابه بنیاد امر سیاسی: در اندیشه‌های اشمیت سیاست عرصه فهم دوستی و دشمنی است و سیاست چیزی نیست جز امکان واقعی شناخت دشمن و ستیز با وی. دشمن در نظر اشمیت نیرویی پلید یا بد ذاشت نیست، دشمن می‌تواند انسانی نیک باشد، اما از آن جهت که موجودیت گروه و منافع ما را تهدید می‌کند دشمن است. همان‌گونه که روم موجودیت بد ذات و پلید نبود، اما از زمانی که به ایران دست درازی کرد دشمن ما تلقی شد. در اشمیت دشمن و ستیز به ساحت هستی‌شناسانه وارد می‌شود، همان‌گونه که در اخلاق خوب یا بد وجود دارد، در زیبایی‌شناسی زشت یا زیبا وجود دارد، در اقتصادی سود یا زیان وجود دارد در سیاست هم دوست و دشمن وجود دارد و سیاست عرصه دشمنی‌های دائمی است.اما نقطه اوج اشمیت در وارد کردن دشمن به ساحت هستی‌شناسانه نیست، بلکه نقطه اوج وی مبحث تصمیم است.

اشمیت می‌گوید در وضعیت استثائی (state of exception) مانند جنگ، شورش، انقلاب یا بحران‌های دیگر قانون معلق می‌شود و سیاست به مثابه تصمیم فرد حاکم برای تمایز دادن خودی و غیرخودی و دوست و دشمن آغاز می‌شود. در وضعیت استثائی حاکم و تصمیم وی فراتر از قانون است و حد و مرز جدید را بازتعریف می‌کند. آنچه حاکم را مشروع می‌کند که تصمیم بگیرد قدرت است. قدرت تعیین‌کننده محدوده اختیار حاکم است نه قوانین. در نهایت قدرت حاکم را مجاز به تصمیم‌گیری در وضعیت استثائی می‌کند!

این سه متفکر، هرچند از نظر تاریخی، زبانی و بستر فکری متفاوت‌اند، در یک نقطه به‌هم می‌رسند: سیاست، بدون دشمن نمی‌تواند تصور شود. گاه دشمن ابزار عقلانیت سیاسی است (ماکیاولی)، گاه مرزبان هویت جمعی (کاتو)، و گاه حقیقت هستی‌شناختی سیاست (اشمیت). و من خود نیز معتقد هستم نظم سیاسی بدون صورت‌بندی دشمن، دچار سستی و بی‌هویتی می‌شود. نه آن‌که دشمن‌سازی هدف باشد، بلکه نفی دشمن به معنای انکار تمایز است، و هر نظمی که تمایز را انکار کند، ناگزیر فرو می‌پاشد.

#سیاست #قدرت #دشمن #ستیز #سازش #کاتوی_پیر #نیکولو_ماکیاولی #کارل_اشمیت #سیاست_ستیز

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 فروپاشی خاموش!

🔸 چرا اوبر نصف ایران راننده دارد و این چه تبعاتی دارد؟

✍️ پرویز محمدی | فعال‌ رسانه‌ای

🔹در پی جنایت فجیع رخ‌داده برای «الهه حسین‌نژاد» در اسلامشهر، سخنگوی فراجا آماری را اعلام کرد که اگر نگوییم هولناک‌تر از خود جنایت بود، دست‌کم باید پذیرفت تکان‌دهنده و نگران‌کننده است: ۱۵ میلیون ایرانی در قالب راننده مسافرکش فعالیت می‌کنند. برای درک عمق این عدد، کافی‌ است نگاهی به ترکیب جمعیتی کشور داشته باشیم.

🔹اگر جمعیت ایران را حدود ۹۰ میلیون نفر و میانگین تعداد اعضای خانوار را سه نفر در نظر بگیریم، یعنی حدود ۳۰ میلیون خانواده در کشور وجود دارد. با این حساب، آماری که فراجا داده به این معناست که از هر دو خانواده ایرانی، یک نفر در حال مسافرکشی است. این آمار، بیش از آن‌که به‌معنای دسترسی عمومی به درآمد باشد، نشان‌دهنده یک سقوط عظیم در ساختار رسمی اشتغال، فروپاشی معیشت پایدار و گسترش اقتصاد اضطراری در جامعه است.

🔹برای آن‌که بهتر درک کنیم این عدد تا چه حد نامتعارف و تأمل‌برانگیز است، مقایسه‌ای با یکی از بزرگ‌ترین پلتفرم‌های حمل‌ونقل دنیا یعنی اوبر (Uber) می‌تواند روشن‌کننده باشد. این شرکت که در بیش از ۷۰ کشور و حدود ۱۰ هزار شهر دنیا فعالیت دارد، تنها حدود هشت میلیون راننده فعال دارد؛ آن هم با نظارت دقیق، رتبه‌بندی شفاف، کنترل امنیتی و نظام بیمه‌ای. حال آن‌که در ایران، با فقط یک کشور و چند شهر بزرگ، ۱۵ میلیون راننده فعال یا نیمه‌فعال مسافرکش داریم!

🔹یعنی درحالی‌که کل جهان با سیستم‌های گسترده حمل‌ونقل هوشمند، به‌سختی به هشت میلیون راننده می‌رسد، ایرانِ بحران‌زده به تنهایی آمار دوبرابری تولید کرده است. آیا این افتخار است؟ یا نشانه‌ای از یک فاجعه اقتصادی-اجتماعی؟

▫️ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C-36/40402-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D8%A8%D8%B1-%D9%86%D8%B5%D9%81-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF

#فروپاشی_خاموش #اوبر #اسنپ #تپسی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📘مشت آهنینِ چه کسی؟

💪الگوی بن‌سلمانی کشورداری یعنی حکومت بر پایۀ زور. هیچ تفاوت معنی‌داری میان حکومت محمد بن‌سلمان در سعودی و حکومت عبدالفتاح سیسی در مصر وجود ندارد. هر دو سیاست خارجی نسبتاً معقولی دارند (روی قید نسبتاً تأکید دارم) و در داخل با مشت آهنین حکومت می‌کنند. کوچک‌ترین اهمیتی برایشان ندارد که اکثریت کشور با فلان سیاست موافقند یا نه.

📜 خبری از یک مجلس معنی‌دار و دستگاه قضایی مستقل نیست. خبری از رسانه‌های مستقل و آزادی بیان نیست. خبری از اقتصاد بازار هم در بدنۀ اصلی اقتصاد و صنایع عمده نیست. فقط سیسی باید صد میلیون نفر را با درآمد کانال سوئز و گردشگری اهرام غذا بدهد، بن‌سلمان باید سی‌وپنج میلیون نفر را (که تازه نزدیک چهل درصدشان هم بومی نیستند و در نتیجه ادعای سیاسی و اقتصادی کمتری دارند) با درآمد بسیار گنده‌تر نفت و گردشگری خانۀ کعبه غذا بدهد. پس کار دومی ساده‌تر است. سیسی مثل بن‌سلمان پول زیاد ندارد تا بتواند شب‌ها هنگام خواب برای ساختن یک جامعۀ مدرن نقشه بکشد. بااین‌همه در طرز کشورداری هیچ‌کس نمی‌تواند حتی یک تفاوت بنیادین میان این دو را ذکر کند. این یک مثال نقض نظریۀ نقش «اسپرم مرغوب» در سیاست است. اسپرم سیسی به اندازۀ اسپرم بن‌سلمان قدیمی و اشرافی نیست، ولی طرز کشوری‌داری او اگر از بن‌سلمان منطقی‌تر نباشد بدتر هم نیست.

🤔 مشکل این نظریه‌پردازان آن است که نمی‌خواهند بپذیرند یا شاید نمی‌خواهند اعتراف کنند که نظریه‌شان درواقع نه بر پایۀ مزخرفاتی مثل «خانواده اشرافی» بلکه بر پایۀ «زور» بنا شده است. یعنی اگر ما حرف‌ها و تحلیل‌های این عزیزان را دربارۀ مسائل گوناگون سیاسی بپذیریم منطقاً ناچاریم این را هم بپذیریم که می‌توان با مشت آهنین و زور مردمی را خوشبخت کرد و گور بابای آزادی و دمکراسی. گاهی می‌گویند تا مدتی باید با زور جامعه را جلو برد بعد آزادی سیاسی خودبه‌خود دنبالش می‌آید. اولاً مصر که حتی از اواخر دوران ناصر خیلی از آن حرف‌های تخیلی را کنار گذاشت و چند دهه است که دارد به همین شیوه اداره می‌شود پس چرا خبری از آزادی سیاسی نشد؟ ثانیاً اگر می‌توان با زور جامعه را جلو برد پس اصلاً چه لزومی دارد که بعدش آزادی بیاید؟ وقتی چیزی جواب می‌دهد خب بگذار کارش را بکند. ثالثاً اگر می‌شود با زور مردمی را خوشبخت کرد قاعدتاً الان یک کشور فقیر هم نباید در جهان وجود می‌داشت یا دست‌کم وجود کشور فقیر در جهان باید استثناء می‌بود نه اینکه مانند امروز قاعده باشد؛ چون بسیار غیرمنطقی است که تصور کنیم پس از هفتاد سالی که از پایان عصر استعمار می‌گذرد و اکثر کشورهای سابقاً مستعمره در این مدت حکومت‌های دیکتاتوری نظامی و تک‌حزبی داشته‌اند چنین فرمول سرراست و ساده‌ای به عقل هیچ‌کدام از این دیکتاتورها نرسیده باشد.

📚 من اصراری ندارم وقتم را تلف کنم و کسی را قانع کنم که چراغ برداشته و دربه‌در دنبال دلیل و شواهد برای توجیه دیکتاتوری می‌گردد و طوری حرف می‌زند که انگار امروز مشکل ما در ایران از دمکراسی است و باید قیام کنیم و دمکراسی را براندازیم تا خوشبخت شویم. پاسخ من به این افراد ساده و روشن است: اگر به فرض محال بپذیریم که رفاه شما منوط به آزاد نبود من است، پس گور پدر همۀ شما و رفاه‌تان.

💬 بحث من در اینجا چیز دیگری است. خانم فائزه رفسنجانی آمده و می‌گوید کسی قرار است برای ما نقش بن‌سلمان را ایفا کند. این حرف خانم رفسنجانی به انواع و اقسام نظریه‌پردازان اسپرم مرغوب و خون اشرافی و مشت آهنین و سنت و هواداران دودمان‌های پادشاهی قدیم و جدید و ... بر خورده است. اینکه اصلاً انتظار فائزه معقول باشد یا فقط یک ورژن تازه از رویای «ژاپن اسلامی» شدن دهۀ هفتاد است بماند. فقط تا همین حد بگویم که جابه‌جایی قدرت در ایران به این سادگی نخواهد بود. بحث اینجاست که چرا این حرف به حضرات بر می‌خورد؟ مگر شما غیر از این را ترویج می‌دهید و می‌خواهید؟ مگر بخش بزرگی از توان و تریبونی را که دارید صرف خوار و «فرعی» شمردن دمکراسی و حتی تخریب و تمسخر دمکراسی‌خواهان نمی‌کنید؟ چه فرقی می‌کند آن مشت آهنینی که قرار است بیاید و ما را توسعه دهد مال چه کسی باشد؟ اینجاست که نظریۀ شما آن اصل بنیادین خود را که انکارش می‌کنید به شما نشان می‌دهد: زور. مشت آهنین را کسی می‌کوبد که زور داشته باشد. بدون زور اسپرم مرغوب و خون اشرافی و سنت و خانواده اصیل و ... روی هم دوزار نمی‌ارزند. شما تنها کاری که کردید و می‌کنید این است که برای این زور مشروعیت فراهم می‌کنید. شما الگوی «بن‌سلمانی» را در اذهان عدۀ بیشتری از مردم جا می‌اندازید، ولی این را که چه کسی بیاید و این الگو را پیاده کند شما تعیین نمی‌کنید. چون شما زور ندارید، شما فقط قلم دارید ولی با قلم‌تان از آن چیزی که باید دفاع نکردید. این نقشی است که از شما در تاریخ باقی می‌ماند.

@Naqdagin | @alamehrpouia
#مشت_آهنین
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷داستان سه بیژن!

🔸روزنامه‌نگاری حرفه‌ای که لیبرالی ستیزه‌گر شد

🖌محمدجواد روح | سردبیر

🔹وقتی خبر درگذشت بیژن اشتری رسید، سه تصویر از او به ذهنم آمد. به‌عنوان مخاطب، در طی نزدیک به سه دهه، خود را با سه بیژن اشتری متمایز و متفاوت، مواجه می‌بینم. سه بیژنی، که یادآور و متاثر از سه فضای سیاسی-اجتماعی است.

🔹فضای نخست، سال‌های ابتدایی دهه 1370 تا دوم‌خرداد؛ فضای دوم، دوران پس از شکست تجربه اصلاحات دوم‌خرداد و به‌ویژه پس از 1388 که نقد ریشه‌ای مبانی فکری-تجربی الگوهای انقلابی‌گرا سکه پررونق بازار بود و فضای سوم، عصر خالص‌سازی پس از 1400 و به‌ویژه اعتراضات 1401 که جامعه ایران و بالطبع، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان را به تضاد و دوقطبی دچار کرد.

🔹شاید بازخوانی کارنامه بیژن اشتری، نمونه‌ای باشد از آنچه تحولات سیاسی-اجتماعی با نویسندگان می‌کند و آنان را از حاشیه و مطالعات به متن منازعات می‌افکند.

🔹دوران طلایی روزنامه‌های دوم‌خرداد اگر در بهار 1379 به پایان رسید، برای روزنامه‌نگاران روزنامه‌های قبل از دوم‌خرداد که وارد روزنامه‌های جدید نشده بودند، زودتر از اینها تمام شد. اشتری دهه ١٣٧٠، نمونه‌ای از این روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بود؛ پرکار، بی‌هیاهو، دور از سیاست و نهایتاً، حاشیه‌نشین.

🔹بیژن اشتری اول را شاید خیلی‌ها نمی‌شناختند و یا اگر هم می‌شناختند، دیگر او را به‌خاطر کارنامه و دوران روزنامه‌نگاری‌اش به خاطر نمی‌آورند. در واقع، این «بیژن دوم» بود که بر زندگی و کارنامه او سایه انداخت و بسیاری را مخاطب و هوادار او ساخت. تولد بیژن دوم هم اما، متأثر از تحولات سیاسی-اجتماعی بود. اگر برآمدن دوم‌خرداد و رونق بازار پرهیجان و ستیزه‌آلود سیاست، روزنامه‌ای چون اخبار و روزنامه‌نگارانی چون اشتری را به حاشیه راند؛ این، افول دوم‌خرداد و کسادی بازار سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه بود که راه را بر بحث‌ها و تولیدات فکری و فرهنگی ریشه‌دارتر گشود و زاویه نگاه منتقدان را فراتر از حاکمان برد و متوجه مبانی ایدئولوژیک و بازخوانی تجارب نیروهای انقلابی‌گرا و چپ کرد.

🔹برخلاف بیژن اول که ظهور و بروز سیاسی نداشت و حتی بیژن دوم که پروژه سیاسی خود را در قالبی غیرستیزه‌جویانه و تحقیقی پیش می‌برد، «بیژن سوم» خشمگین، عصبانی و ستیزه‌جو بود. گویی، روند تحولات و تعارضات سیاسی-اجتماعی داشت او را شبیه سوژه‌های کتاب‌هایش می‌کرد. اگر آنان چپگرایانی بودند که انقلابی شدند و در ادامه به ستیز با مخالفان خود برخاستند؛ اشتری (و اندیشه‌ورزان دیگری چون مرتضی مردیها، حاتم قادری و حتی سیدجواد طباطبایی) که به مبانی فکری-سیاسی لیبرال اتکا داشتند، خواسته یا ناخواسته در همان راه پای گذاشتند. انگار فضای دوقطبی و شعارهای انقلابی 1401، از سخنگویان و مترجمان و مدافعان لیبرالیسم، چهره‌ای دیگر رو کرده بود.

▫️ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

#بیژن_اشتری

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 آبادی روح!

🔹 نگاهی به آرای مصطفی ملكيان در سالروز تولد او

✍️ محمد صادقی

درباره اينكه روح‌هاي بزرگ چه ويژگي‌هايي دارند، ديدگاه‌هاي متعددي وجود دارد، با اين حال، به نظر مصطفي ملكيان، همه آنها به دو اردوگاه بزرگ تقسيم مي‌شوند؛ يكي، اردوگاه عارفان و برخي فيلسوفان (شمار اندكي از فيلسوفان و البته برخي بنيانگذاران اديان و مذاهب)، ديگري، ديدگاهي كه متعلق به اردوگاه سكولار است. او ديدگاه عرفاني را به‌ طور مختصر توضيح مي‌دهد و مي‌گويد درباره اينكه چند ساحت در وجود ما انسان‌ها هست اختلاف‌نظر فراوان وجود دارد.

متن کامل یادداشت را در اعتماد بخوانید:

(https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/233839/%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD)

#فرهیختگان #آبادی_روح #ملكيان #مصطفی_ملكيان #آرای_مصطفی_ملكيان #اندیشه_مصطفی_ملكيان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 نقدی حقوقی بر سخنان دکتر رنانی!

🔸 بازخوانی شبه‌علم قرن نوزدهم در آیینه توسعه


✍️ مهدی یزدیان | دکتری تخصصی حقوق عمومی و پژوهشگر حقوق اساسی

▪️ بخش نخست

🕊 دیباچه

🔸 سخنان اخیر دکتر محسن رنانی، اقتصاددان سرشناس ایرانی، درباره «ضخامت کورتکس» مغز غربی‌ها در قیاس با ایرانیان و نقش آن در توسعه‌یافتگی، موجی از واکنش‌ها را در محافل علمی و عمومی برانگیخته است. این اظهارات، که به نظر می‌رسد با نیت نقد فرهنگی و اجتماعی بیان شده‌اند، به دلیل شباهت ظاهری به نظریه‌های شبه‌علمی قرن نوزدهم، مانند فنولوژی و کرانیومتری، انتقادات تندی را به دنبال داشته‌اند. از منظر یک حقوقدان، این‌گونه سخنان نه‌تنها به دلیل فقدان پشتوانه علمی قابل نقد هستند، بلکه می‌توانند با اصول بنیادین حقوق بشر، از جمله برابری و کرامت انسانی، ناسازگار باشند. این نوشتار، با نگاهی حقوقی و با استناد به پیشینه تاریخی و علمی نظریه‌های قرن نوزدهم، به بررسی سخنان رنانی و پیامدهای آن می‌پردازد.

📜 نظریه‌های قرن نوزدهم: از شبه‌علم تا تبعیض

در قرن نوزدهم، برخی دانشمندان تلاش کردند با تکیه بر ویژگی‌های ظاهری یا ساختار مغزی انسان‌ها، تفاوت‌های رفتاری، هوشی و اخلاقی آنها را توضیح دهند. #فرانتس_ژوزف_گال، با ابداع #فنولوژی، مدعی شد که برجستگی‌های جمجمه می‌توانند نشان‌دهنده صفات شخصیتی و توانایی‌های ذهنی باشند. در همین حال، #ساموئل_جورج_مورتون، با مطالعات خود در #کرانیومتری، ادعا کرد که اندازه و شکل جمجمه نژادهای مختلف می‌تواند برتری یا حقارت آنها را نشان دهد. او در آثاری چون Crania Americana (1839) کوشید با اندازه‌گیری جمجمه‌ها، نژادهای سفیدپوست را برتر جلوه دهد. این نظریه‌ها، که در زمان خود به‌عنوان علم پذیرفته شده بودند، به توجیه #برده‌داری، #استعمار و سیاست‌های تبعیض‌آمیز کمک کردند و بعدها در #ایدئولوژی_نژادپرستانه نازی‌ها، از جمله در #قوانین_نورنبرگ (1935)، به کار گرفته شدند. اما پیشرفت‌های علمی قرن بیستم، به‌ویژه در علوم اعصاب و ژنتیک، این نظریه‌ها را قاطعانه رد کرد. #استیون_جی_گولد، در کتاب The Mismeasure of Man )اندازه‌گیری نادرست انسان( (1981)، نشان داد که داده‌های مورتون به دلیل سوگیری‌های روش‌شناختی و پیش‌داوری‌های نژادپرستانه بی‌اعتبارند. پژوهش‌های مدرن، از جمله تصویربرداری مغزی و مطالعات ژنومیکس، تأیید کرده‌اند که تفاوت‌های ظاهری یا مغزی، مانند #ضخامت_کورتکس، هیچ ارتباط معناداری با هوش یا ظرفیت‌های توسعه‌ای ندارند. این یافته‌ها، نظریه‌های قرن نوزدهم را به‌عنوان شبه‌علم محکوم کردند و نشان دادند که چنین ایده‌هایی بیش از آنکه علمی باشند، ابزارهایی برای #توجیه_تبعیض بودند. از منظر حقوقی، این نظریه‌ها با اصول برابری و کرامت انسانی، مندرج در ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) در تضادند و استفاده از آنها در هر شکلی نقض حقوق بنیادین انسان‌هاست.

⚖️ سخنان رنانی در ترازوی حقوق و علم

دکتر رنانی در سخنان خود با اشاره به «ضخامت کورتکس» غربی‌ها در مقایسه با ایرانیان، کوشیده است تفاوت‌های توسعه‌ای میان جوامع را توضیح دهد. هرچند این گفته‌ها به‌صورت استعاری بیان شده‌اند و احتمالاً نیت او نقد الگوهای فکری و فرهنگی بوده، اما انتخاب چنین اصطلاحی خطرناک و گمراه‌کننده است. از منظر حقوقی، اظهاراتی که به‌طور ضمنی یا صریح یک گروه ملی یا فرهنگی را به دلیل ویژگی‌های زیستی یا فکری «ناکافی» معرفی می‌کنند، می‌توانند به‌عنوان گفتار تبعیض‌آمیز تلقی شوند. ماده 20 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (1966) هرگونه تبلیغ نفرت یا تبعیض ملی، نژادی یا مذهبی را ممنوع کرده است. گرچه سخنان رنانی به‌طور مستقیم نفرت‌پراکنی نمی‌کنند، اما استفاده از استعاره‌ای که به شبه‌علم‌های قرن نوزدهم شباهت دارد، می‌تواند به بازتولید کلیشه‌های زیان‌بار منجر شود و احساس حقارت جمعی را در جامعه ایرانی تقویت کند. از سوی دیگر، اصول اخلاق حرفه‌ای در حوزه‌های آکادمیک ایجاب می‌کند که صاحب‌نظران از اظهارات فاقد پشتوانه علمی پرهیز کنند. سخنان رنانی، که ضخامت کورتکس را به‌عنوان عاملی برای #توسعه‌یافتگی مطرح می‌کنند، نه‌تنها فاقد شواهد علمی‌اند، بلکه به دلیل شباهت به نظریه‌های ردشده قرن نوزدهم، می‌توانند اعتبار گفتمان علمی را خدشه‌دار کنند. یک حقوقدان نمی‌تواند از این نکته غافل شود که چنین اظهاراتی، حتی اگر با نیت خیر بیان شوند، ممکن است به #تحقیر_فرهنگی و تضعیف #انسجام_اجتماعی منجر شوند.

#نقد_حقوقی #محسن_رنانی #شبه_علم #بازخوانی_شبه‌علم_قرن_نوزدهمی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 امام‌جمعه‌ی طاغوتی یا امام‌جمعه‌ی یاقوتی؟!

✍️ اکبر اعلمی

سیدحسن امامی از سال ۱۳۲۴ تا انقلاب ۱۳۵۷ امام‌جمعه تهران بود.

بخشی از سوابق: مؤلف شش جلد کتاب «حقوق مدنی» که همچنان از مراجع اصلی تدریس است؛ استاد دروس «حقوق ثبت»، «محاکمات حقوقی» و «مدنی» در دانشگاه تهران؛ هم‌سنگ بزرگانی چون جعفری لنگرودی، ناصر کاتوزیان، حسین صفایی و مهدی شهیدی.

آشیخ کاظم صدیقی از سال ۱۳۸۸ تاکنون، امام‌جمعه موقت تهران است.

بخشی از سوابق: فارغ از انتقال زمین‌های ازگل به نام خود و فرزندانش: مؤسس حوزه علمیه لاکچری ازگل؛ نویسنده‌ی «سیمای عرشیان در کلام ابن‌الرضا»؛ مروّج اشک‌درمانی، روضه‌درمانی، و نسخه‌پیچ دعا برای رفع بحران آب و تورم؛ راوی بی‌پروا و بی‌سند از عالم اموات؛ و غالیِ خستگی‌ناپذیر در ستایش مقامات.

نتیجه: اگرچه امامی نیز شاه را می‌ستود و گاه در خطبه‌ها، با لحن یک روحانی مصلحت‌سنج درباری، او را "سایه خدا" می‌خواند، اما صدیقی چنان رهبر را وصف می‌کند که مرز میان توحید و تشیع و تملق را درمی‌نوردد.

طرفه آن‌که: امامی با خصال خویش بر طاغوت، شکوه می‌افزود؛ صدیقی اما، ظاهراً اسباب سرافکندگی حکومت یاقوت شده است!

#امام‌جمعه #امام‌جمعه_طاغوتی #امام‌جمعه_یاقوتی #سیدحسن_امامی #کاظم_صذیقی #رسوایی #واعظ_شهر #رسوایی_واعظ_شهر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 رسوایی واعظ شهر!

گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که مِی می‌نخوری
صد لقمه خوری که مِی غلام است آن را

*خیّام*

#رسوایی #واعظ_شهر #رسوایی_واعظ_شهر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 روح تازه دوران ما !

✍️ مجمدجواد کاشی

فضای سیاسی تنها کشاکش‌های مادی و هر روزی نیروهای متخاصم نیست. روحی هم در این میان هست که آرام گشت و گذار می‌کند و تقدیر هر دوره از مجادلات عرصه سیاست را می‌نویسد. روحی که اینک در گشت و گذار است زنانه است.
جنایت علیه زنان نه خاص ایران است نه صرفاً در این دوران ظهور پیدا کرده است. آنچه جالب توجه است حساسیت فوق‌العاده مردم است. مرگ فاجعه‌بار دو زن جوان در همین چند روز اخیر، موج سنگینی پدید آورده است. وجدان‌ عمومی را برانگیخته و تریبون‌های گوناگونی را به واکنش وادار کرده است. یکی آن را از زاویه جامعه‌شناختی بررسی می‌کند دیگری از زاویه امنیتی، یکی تلاش می‌کند به بهانه آن، توجیهی برای حجاب اجباری فراهم کند، آن دیگری نظام مستقر را به زن‌ستیزی متهم می‌کند و ابراز عقیده می‌کند که تا این نظام هست، این قبیل رخدادها هم هست. پلیس فوراً دست به کار پیدا کردن مجرمین می‌شود و هر ساعت خبری تازه از دلایل جرم اعلام می‌شود.
پیشترها این قبیل رخدادها اینهمه واکنش بر نمی‌انگیخت.
پیشترها روح حاکم بر عرصه مجادلات سیاسی مردانه بود. شاکله ذهنیت ما و کلام برانگیزاننده سیاسی را مردان می‌ساختند. خاطره تاریخی ما مملو از مردانی با عضله‌های پیچ در پیچ، قدرت‌ بازوان و اراده‌های آهنین بود. از کورش هخامنشی یا رستم و اسفندیار گرفته تا چهره‌های بزرگ شیعی و در دوران مدرن چهره‌هایی نظیر ستارخان و باقرخان و مصدق و ده‌ها و صدها نام دیگر.
همه این چهره‌ها با همه تفاوت‌هاشان، در القای یک تصور مشترک بودند: سیاست نحوی زندگی اردوگاهی برای تحقق آرمان‌های بلند به همت رزم‌آوری لشکرهای بزرگ انسانی است. این تصور، با خود زبانی مملو از مفاهیم قدرتمند، سازماندهی، رهبری نیرومند و هدف‌گذاری‌های معین و برانگیزاننده به همراه می‌آورد. هر مقطع از آن روزهای تاریخی را می‌توانید با قدسی شدن چهره یک قهرمان مرد از دوران دیگر متمایز کنید. اما امروز گردش روح زنانه بر سپهر مجادلات سیاسی، سرنوشت دیگری را رقم می‌زند.
طی دو دهه اخیر زنان - ندا آقا سلطان در جنبش سبز و مهسا امینی در جنبش 1401 - خصلت نمای جنبش‌های سیاسی در ایران زنان بوده‌اند. نکته جالب توجه این است که هیچ‌کدام پیامی برای ملت ایران از خود به جا نگذاشتند. پیرامون تن خونین‌شان هیچ جماعت وفاداری شکل نگرفت. کسی ندای انتقامجویی بر نیاورد. تبدیل به مکتب و راه برای دیگران نشدند.
روحی که اینک در فضا در چرخش است، اصولاً شالوده‌گریز است نه شالوده‌گذار. زنان به تدریج نقطه پایانی بر سیاست به مثابه اردوگاه می‌گذارند. این خصیصه دورانی هم اعمال اقتدار نظام مسلط را ناممکن کرده هم تولید لشکر توسط اپوزیسیون برانداز را.
اجتماع سیاسی آینده در قاعده هرم اجتماعی به تدریج و آرام بافته می‌شود. در حلقه شبکه‌های متکثر و قدرتمندی که هیچ پرچمی بر فراز افراخته نکرده است. حساسیت‌های فراوان نسبت به قربانیان زیبا و معصومی که هر روز قربانی خشونت‌ می‌شوند، خبر از وجود آن حلقه‌های متکثر می‌دهد.
این سخن را نباید به معنای تعطیلی فعالیت سیاسی از سنخ و صنف قدیم گرفت. مجادله سیاسی هست و خواهد بود. سوژه‌های سیاسی و ایده‌های بسیج کننده همچنان هستند و خواهند بود. اما آنچه سرنوشت مجادلات را معین می‌کند همان روح زنانه در گردش است. صدایی شنیدنی است و آرزویی برآوردنی است که بی‌اعتنا به این روح در گردش نباشد. زنان عمر بسیاری از فهم‌ها از امر سیاسی را منسوخ کرده‌اند. مرد سیاسی نباید در جهان منسوخ امیدی به فعالیت‌های خود ببندد.

@javadkashi

#روح_زنانه #روح_تازه_دوران

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷«اشتباه دوم، از ترامپ دوم»

✍🏻محمدحسین غیاثی

دونالد ترامپ سیاست‌مدار حرفه‌ای نیست. او اگرچه تلاش کرد تا جنگ‌طلبان سنتی واشنگتن را از دولت خود دور نگه دارد، اما در نهایت گرفتار همان آخرین بازمانده از آن جریان شد؛ کسی که خارج از حوزه‌ی نفوذ مستقیمش عمل می‌کرد. بنیامین نتان‌یاهو.

نتیجه این شد که اکنون آمریکا در حال کشیده‌شدن به‌سوی جنگی است که نه‌تنها ممکن است تصویری که ترامپ قصد داشت از خود برای تاریخ برجای بگذارد را مخدوش کند، بلکه پروژه‌ی «بازگرداندن عظمت آمریکا» را نیز به یک بحران عمیق بکشاند.

ترامپِ امروز، با آنچه در شعارهای آغازین کارزار خود وعده داده بود، فاصله‌ی زیادی دارد. بسیاری از وعده‌هایش نه‌تنها محقق نشده‌اند، بلکه حتی روند تحولات در جهتی کاملاً معکوس با آن‌ها پیش رفته است.

مسأله شاید ریشه در عدم درک عمیق او از سیاست داشته باشد. او تصور می‌کند که به‌عنوان فرمانده کل قوا، می‌تواند هر آنچه را که اراده کند، تحقق بخشد. از نظر او، روسای‌جمهور پیشین مانند باراک اوباما کمتر می‌دانستند، کمتر می‌فهمیدند و اگر جای او بودند، به نتایج بهتری نمی‌رسیدند. اما واقعیت پیچیده‌تر از این نگاه ساده‌گرایانه است.

از نگاه من، بازنده‌ی اصلی حملات اخیر اسرائیل به ایران، از جمله ترور دانشمندان هسته‌ای و مقامات نظامی، در وهله‌ی نخست، خود ترامپ است. در زمانی که او به دنبال مذاکره با ایران بود، بارها از اسرائیل خواسته بود از اقدام نظامی در این بازه زمانی خودداری کند. اما بنیامین نتانیاهو مسیر خود را رفت و نشان داد که نه به هماهنگی با واشنگتن پای‌بند است، و نه به ملاحظات استراتژیک آن.

ترامپ به‌نظر نمی‌رسد درکی از مفهوم «موازنه‌ی قوا» در منطقه‌ی غرب آسیا داشته باشد؛ مفهومی کلیدی که بدون فهم آن، تصمیم‌گیری در مورد خاورمیانه بسیار پرریسک خواهد بود. اگر این موازنه از هم بپاشد، تبعات آن می‌تواند فراتر از تصور باشد. حتی ممکن است ترامپ متوجه نباشد که هدف نهایی نتانیاهو از درگیری با ایران، فقط ایران نیست. حمله به ایران می‌تواند بهانه‌ای برای کشاندن پای آمریکا به جنگی فرسایشی و منطقه‌ای باشد که نتیجه‌اش نه تنها تضعیف ایران، بلکه بی‌ثبات‌سازی تمام منطقه و خنثی‌سازی روابط گسترده‌تر، عمیق‌تر و پردامنه میان آمریکا و کشورهای عربی خواهد بود.

در جریان سفر ترامپ به کشورهای عربی خلیج فارس، توافقاتی شکل گرفت که در صورت اجرا، می‌توانست میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری و صدها هزار شغل برای آمریکا به همراه داشته باشد. اما همان‌طور که نتان‌یاهو ایران را دشمن می‌داند، از اعراب قدرتمند و باثبات نیز بیم دارد؛ شاید حتی بیشتر از ایران. پس ممکن است حمله به ایران، یک حرکت تاکتیکی باشد برای متوقف کردن کل روند. مثل یک بولینگ باز حرفه‌ای ضربه‌ای به یک گوی می‌زند تا کوی دوم را هم به سبد اندازد. یک ضربه به ایران می‌زند تا هم‌زمان اعراب و امریکا را هم از بازی خارج کند.

در نهایت، باید گفت اشتباه اول ترامپ، خروجش از برجام بود؛ تصمیمی که در دوره‌ی نخست ریاست‌جمهوری‌اش گرفت و باعث شد ایران مسیر غنی‌سازی بالای اورانیوم را از سر گیرد. اشتباه دوم، ناتوانی در کنترل اقدامات اسرائیل بود—یا شاید چراغ سبزی بود که ناآگاهانه یا منفعلانه صادر شد. اگر ترامپ با حمله مخالف بود، اما توان جلوگیری از آن را نداشت، مسئولیت این شکست باز هم متوجه اوست.

نتیجه‌ی این جنگ هنوز مشخص نیست. همیشه تکنولوژی و قدرت نظامی، تعیین‌کننده‌ی نهایی نیستند. و آن‌ها که جنگی را آغاز می‌کنند، لزوماً پایان‌دهنده‌ی آن نخواهند بود.

وقتی طوفان فرو می‌نشیند، چیزها دیگر همان طور نیستند که پیش از طوفان بودند.

/channel/MohammadHossein_Ghiasi
#جنگ #آینده_جنگ
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷جنگی برای دفاع از میهن ...

🔹از مقاومت تا پیروزی!


#جنگ #همدلی #همبستگی #پایداری #ناکامی_دشمن #پیروزی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 واکنش تکراری به تصویب قطعنامه ضد ایرانی!

🔸 راه‌اندازی یک مرکز جدید غنی‌سازی ...

▪️ پاسخ قابل پیش‌بینی ایران به قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام راه‌اندازی یک مرکز جدید غنی سازی در مکانی امن است.

🔹 وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی در واکنش به قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیانیه مشترک صادر کردند.

به گزارش خبرآنلاین، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و سازمان انرژی اتمی اقدام آمریکا و سه کشور اروپایی در تصویب قطعنامه در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را محکوم نموده و این اقدام را استفاده ابزاری مجدد از این شورا که مبتنی بر اغراض سیاسی و بدون مبانی فنی و حقوقی است، می-داند. جمهوری اسلامی ایران همواره به تعهدات پادمانی خود پایبند بوده است و تاکنون هیچ یک از گزارشات آژانس اشاره‌ای به عدم پایبندی ایران به تعهدات خود و یا انحراف در مواد و فعالیت‌های هسته‌ای ایران نداشته است.

هر چند ما گزارش آژانس را یک گزارش کاملاً سیاسی و جانبدارانه می‌دانیم، اما این چهار کشور حتی پا را فراتر نهاده و قطعنامه‌ای را تنظیم کردند که مفاد اصلی آن با همان گزارش سیاسی مدیر کل نیز در تناقض است. از آنجا که این کشورها به دنبال اهداف سیاسی خود هستند و در فعالیت‌های جاری هسته‌ای ایران نیز نکته ابهامی را پیدا نکردند، به سراغ ادعاهای مربوط به بیش از ۲۵ سال گذشته رفته و تلاش کردند برخی از آنها را مجدداً برجسته نمایند، این در حالی است که تمامی ادعاهای مربوط به گذشته برابر قطعنامه نوامبر ۲۰۱۵ آژانس مختومه شده‌اند. این اقدامات چهار کشور در حالی صورت می‌پذیرد که در برابر خارج ماندن رژیم صهیونیستی از معاهده عدم اشاعه و توسعه یک برنامه سلاح‌های کشتار جمعی شامل سلاح هسته‌ای سکوت اختیار کرده و درخصوص تهدیدات این رژیم برای حمله به تاسیسات صلح‌آمیز هسته‌ای کشورهای عضو معاهده اقدامی را نیز انجام نداده‌اند. از سوی دیگر، آمریکا، انگلیس و فرانسه تعهدات خود تحت ماده ۶ معاهده عدم اشاعه مبنی بر خلع سلاح هسته‌ای را انجام نداده و آلمان نیز میزبان این سلاح‌های مرگبار و غیر انسانی است.

این اقدام ۴ کشور کاملا اعتبار و حیثیت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را زیر سوال برده و سیاسی بودن ماهیت این نهاد بین‌المللی را بیش از پیش آشکار نموده است. این شیوه برخورد سیاسی با کشوری که همواره به تعهداتش پایبند بوده و همکاری‌های گسترده‌ای با آژانس داشته است، ما را به این نتیجه می‌رساند که سیاست تعامل و همکاری نتیجه‌ای عکس دارد. در همین رابطه، ما ضمن تشکر از کشورهای عضو شورای حکام که به این قطعنامه رای منفی و یا ممتنع داده‌اند، اقدام سیاسی کشورهایی که به آن رای مثبت دادند را محکوم و تقبیح می‌کنیم. همان گونه که پیش از این نیز اعلام کرده بودیم، جمهوری اسلامی ایران چاره‌ای جز پاسخ به این قطعنامه سیاسی ندارد. در همین رابطه، دستورات لازم از سوی رئیس سازمان انرژی اتمی برای راه‌اندازی یک مرکز جدید غنی‌سازی در مکانی امن، جایگزینی ماشین‌های نسل اول در مرکز غنی‌سازی شهید دکتر علی‌محمدی (فردو) با ماشین‌های پیشرفته نسل ششم صادر شده است. اقدامات دیگری نیز در حال برنامه‌ریزی است که متعاقباً اعلام خواهد شد.

#قطعنامه_ضد_ایرانی #تصویب_قطعنامه_ضد_ایرانی #واکنش_تکراری #پاسخ_قابل_پیش‌بینی_ایران #راه‌اندازی_مرکز_جدید_غنی‌سازی #شورای_حکام_آژانس_انرژی_اتمی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «امامِ شهر»!

✍🏻 محمدحسین غیاثی

🔹 یک مسلمان هندی در قرن نوزدهم، در چند قدمی مسجدالحرام در مکه، مهمانخانه‌ای با ۲۲ اتاق و چند تالار می‌سازد. در جریان توسعهٔ مسجدالحرام، دولت سعودی این بنا را تخریب می‌کند. برای آن ۱.۴ میلیون ریال سعودی غرامت تعیین می‌شود و چون وارث صاحب آن مشخص نیست، مبلغ را به خزانهٔ دولت واریز می‌کنند تا وارثش پیدا شود. (خبر به نقل از صفحه‌ی اینستاگرام بی‌بی‌سی)

🔹 اما ما همین دولت سعودی را به‌خاطر نوع اسلامش، سال‌ها در ادبیات رسمی کشورمان، "اسلام آمریکایی" و "غیرقابل‌قبول" می‌نامیدیم. تندروها سفارتش را تسخیر کردند تا ثابت کنند ما "خیلی اسلامی‌تریم"!

🔸 حال بیاییم از خودمان بپرسیم: دولت بسیار اسلامی ما در موارد مشابه چگونه عمل می‌کند؟ راستش تنها موردی که به‌یاد دارم و دولت ایران به‌نوعی شبیه سعودی‌ها رفتار کرد، فاجعه‌ی انفجار قطار در نیشابور بود؛ جایی که استاندار وقت خراسان (در دوره‌ی اصلاحات) پیگیر پرداخت دیه‌ی کامل به خانواده‌های جان‌باختگان بود. غیر از آن، من نشنیده‌ام. البته ممکن است بوده باشد، اما ... من خبر ندارم.

🔹 تجربهٔ شخصی من اما خوشایند نیست. در زادگاهم، که شهری نسبتا مذهبی و کوچک است، بخش‌هایی از زمین‌های موروثی خانواده‌ی ما، بی‌اجازه و بدون غرامت، وارد معابر و خیابان‌ها شده‌اند. فرهنگ و سازوکاری که از چنین جاهایی، آغاز می‌شود، کم‌کم ادامه می‌یابد تا روزی در عملکرد امام جمعه‌ی پایتخت، اوج بگیرد:

ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند
امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش

◽️در فاصله‌ی چند ماه، دو خبر سنگین از طرف او وارد فضای رسانه‌ها می‌شود: نخست موقوفه‌خواری و دوم زدوبند اقتصادی اطرافیانش.

🔸 ایران امروز در برابر تحریم‌ها و فشار خارجی، خود را مدافع ارزش‌های دینی و ملی معرفی می‌کند. اما آیا این است ارزش‌های دینی ما؟ همین تصویر امام جمعه تهران؟

◻️ نمی‌دانم چرا بعد از ماجرای باغ ازگل، اجازه یافت که همچنان نمازجمعه بخواند تا اکنون با این پرونده‌ی دوم بستگانش، جمع‌کردن موضوع برای سیستم چنین دشوار شود!

◻️ چرا در عصر شبکه‌های اجتماعی، انقلاب چهارم تکنولوژی، و جمعیتی که بیش از ۸۰ درصدش بعد از انقلاب ۵۷ به دنیا آمده‌اند، هنوز چنین بی‌توجه به قدرت رسانه عمل می‌شود؟

◻️ چرا باید این مملکت ثروتمند که رشک عالم است، این مردم مظلوم و نجیب که قدیمی‌ترین ملت دنیا هستند، نهاد نمازجمعه که دلبستگان و علاقمندان خودش را دارد، امام حسین(ع) که محور فرهنگ شیعی و مذهبی ایران است خرج زیست چنین افرادی شود؟

نمی‌دانم. واقعا نمی‌دانم!

▪️ کارل مارکس جمله‌ای دارد که انگار برای همین روزها گفته است:

«بعضی‌ها قانون جاذبه را وقتی می‌پذیرند که سقف بر سرشان خراب شود!»

/channel/MohammadHossein_Ghiasi

#نماز_جمعه #امام_جمعه_تهران #واعظ_شهر #رسوایی_واعظ_شهر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 خالد اسلامبولی از جنس بن‌لادن بود نه سنوار!

✍🏻 سیدمحمدعلی ابطحی

▪️ روزنامه شرق

بیست سال پیش در دوران آقای خاتمی قرار بود روابط ایران و مصر از سرگرفته‌شود. شخصا یکبار در تهران در اجلاس کنفرانس اسلامی و یکبار در چهلم حافظ اسددر سوریه با عمرو موسی وزیر خارجه قدرتمند مصر و اسامه بن بازمشاور سیاسی حسنی مبارک در مورد ایجاد رابطه به تفصیل به نیابت ازرییس جمهور صحبت کردم.

مانع اصلی خیابانی بود بنام خیابان سروان خالد اسلامبولی، قاتل سادات رییس جمهور مصر.

تلاشهایی در ایران کردیم اما بامواجهه جدی افراطیون مواجه شدیم که خالد اسلامبولی قاتل سادات است و سادات خیانت بزرگی کرده بود و اولین پیمان عربی اسراییلی را در کمپ دیوید امضا کرده بود. در این میان خالد اسلامبولی هم به عنوان چهره ضد اسراییلی شناخه شد وخیابانی بنام او در تهران نامگذاری شد

من در لبنان که بودم در نماشگاه کتابهای مصری از انتشارات مدبولی مصر کتابی خریده بودم بنام لماذا قتلت السادت. طبق قانون، محاکمات سیاسی در مصر بعداز ده سال می توانست نشر یابد. شاید هم حکومت مصر علاقمند به نشرش بود.

نکته مهم کتاب این بود که با توجه به نزدیکی زمانی ترور و کمپ دیوید در تمام این محاکمات و حرفهای بی پروا و صریحی که در دادگاه علیه سادات زده بود، اما در سراسر این کتاب یک اعتراض نیم خطی به اسراییل، یا اعتراض به سادات به خاطر امضای پیمان کمپ دیوید وجود ندارد. شخصا آن کتاب را با اسم مستعار ترجمه کردم و در ایران بانام ترور یک رییس جمهور منتشر کردم.

اما دعواهای سیاسی داخلی مانع از آن می شد که این حرف شنیده شود.

عمده اعتراضات خالد اسلامبولی به سادات از موضع یک انسان متدین ومذهبی است که از نمایش تصاویر زنان نیمه برهنه در سر درسینماها انتقاد می کند. در بخش دیگری اتهام سادات را در بی‌احترامی به علمای دینی و منبریهای مشهور آن زمان می‌داند و یک کلمه اعتراض به کمپ دیوید و حتی مخالفت با اسراییل در آن نبود.

به عنوان یک فرد متعصب دینی و وابسته به احزاب اسلامی و اخوانی این حرفها قابل فهم بود. اما هیچ ربطی به قضیه فلسطین نداشت. از ادامه تفکر خالد اسلامبولی بن‌لادن بیرون می آمد نه سنوار.

حالا که شنیدم برای ایجاد روابط ضروری با دولت مصر، شورای شهر پذیرفته اسم خیابان را عوض کند، و روابط با مصر احیا شود گفتم از آن چه که این چند ساله بر سر روابط خارجی از سوی تندروها رفت، این خاطرات را که از آنِ بیست سال پیش بود بگویم.

#خالد_اسلامبولی #بن‌لادن #یحیی_سنوار

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 دشمن به مثابه ساختار اجتماعی: صورت‌بندی دشمن در نظم تمدنی!

✍️ مرتضی اقرام

ادامه تحلیل و متن پیشین ما را به سطح دیگری از فهم دشمن می‌برد: از تاکتیک و هویت به ساختار. دیگر ما با این واقعیت آشنا شدیم که دشمن نه صرفاً سوژه‌ای بیرونی یا عنصری سیاسی موقتی، بلکه ساختاری دائمی در نظم اجتماعی و تمدنی است. دولت‌ها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتی خود روایت‌های تاریخی بر اساس تمایز با یک «دیگری» شکل می‌گیرند.

تلاش خواهم کرد این دیگری یا همان دشمن به مثابه ساختار در نظم‌های تمدنی را در قالب سه مؤلفه بررسی کنم.

🔸دشمن به‌عنوان نیروی نظم‌دهنده اجتماع: نظم، محتاج تمایز است؛ و این تمایز، محتاج دشمن. حتی در جوامع همبسته نیز نظم بر اساس تعریف یک دیگری نامطلوب شکل می‌گیرد. از طبقات اجتماعی یونان باستان و روم باستان تا ایران باستان و تقابل‌اش با دشمن انیرانی. این دیگری نامطلوب در جوامع لیبرال دموکرات غربی نیز وجود دارد، با وجود آنکه لیبرال‌های فعلی همواره شعار همبستگی و حل مشکلات از طریق تفاهم و قبول تکثر سر داده‌اند اما در این جوامع نیز دشمن به مثابه ساختار وجود دارد. امریکا و متحدان‌اش در طول جنگ سرد با دشمنی ساختاری مانند شوروی و بلوک شرق مواجه بودند که این دشمن برایشان در ساحتی هستی‌شناسانه معنا پیدا می‌کرد. همان‌گونه که پس از فروپاشی شوروی و سقوط دولت‌های اقماری این دشمن جای خود را به تروریست‌ها داد. تروریست‌هایی که بودن‌شان مساوی است با مرگ و نابودی جوامع غربی. فلذا یک جامعه را بدون دشمن نمی‌توان در نظر گرفت حتی اگر بزرگترین شعار آن جامعه تکثر و تفاهم باشد. اما باید گوشزد کرد که دشمن در یک تمدن و جامعه تنها دشمن بیرونی نیست، این دشمن می‌تواند نیرو یا ایده‌ای درون خود آن اجتماع و تمدن باشد.

🔸دشمن به‌عنوان حافظ حافظهٔ جمعی: ارنست رنان می‌گوید ملّت حاصل دین، نژاد، قومیت یا حتی زبان مشترک نیست. یک ملت عبارت است از میراثی از خاطرات مشترک، خصوصاً رنج‌های مشترک. رنجیدن بیش از شادمانی مردم را به هم پیوند می‌دهد. آنچه گروهی از انسان‌ها را تبدیل به ملّت می‌کند حافظه تاریخی است. بدون دشمن تاریخ فراموش می‌شود، فهم تاریخی ملّت‌ها از تعارض آن‌ها با دشمن شکل می‌گیرد: کارتاژ در حافظه رومی، انگلیس در حافظه هندی، مغول و عرب مهاجم در حافظه ایرانشهری و حتی امپریالیسم در حافظه مردمان امریکای لاتین. بدون دشمن روایت تاریخی از معنا تهی می‌شود. دشمن جهت می‌دهد، اوست که حتی به تاریخ معنا می‌دهد. بدون دشمن تاریخ هیچ مفهومی برای ملّت‌ها نخواهد داشت. حتی مفاهیمی چون «پیشرفت» و «تمدن» نیز در تضاد با دشمن معنا پیدا می‌کند. روم که در تضاد با کارتاژ مجبور بود نیروی دریایی خود را گسترش دهد و قوی کند و ایرانشهری که جبراً محکوم بود تا متمدن شود که بتواند با تمدن فرهنگ خود بر شمشیر مهاجم غلبه کند.

🔸دشمن به‌عنوان ابزار بازتولید مشروعیت سیاسی: دولت‌ها، نهادها و حتی ایدئولوژی‌ها برای بازتولید مشروعیت خود نیازمند دشمن هستند. این دشمن می‌تواند خارجی باشد (دشمنان میهن)، می‌تواند درونی باشد (تجزیه‌طلب، ستون پنجم، و خائن) و حتی می‌تواند خیالی باشد (توهم توطئه). هر چه باشد دشمن است که جایگاه گفتار سیاسی را تعیین می‌کند. دشمن است که سیاستمدار را ضروری می‌کند، قانون را قابل اجرا می‌کند و دولت را اجتناب‌ناپذیر. حتی فرهنگ‌ها هم برای بازتولید مشروعیت خود نیاز به دشمن دارند! فرهنگ ایرانی در برابر دینی خارجی چون اسلام، فرهنگ شرقی در برابر تهاجم رسانه‌ای غرب و فرهنگ در برابر انحطاط درونی.

با در نظر گرفتن دشمن به مثابه ساختار اجتماعی نمی‌توان آن را به ساحت سیاسی تقلیل داد. دشمن در ساختار زبان، در نهاد خانواده، در حافظهٔ جمعی و نهادها حاضر است. اگر دشمنی هم نباید جامعه و تمدن خود آن را خلق خواهد، زیرا همان‌گونه که وجود دشمن خطری برای هستی یک تمدن است عدم وجود آن نیز خطری بزرگ برای آن تمدن و جامعه محسوب می‌شود. دشمن را اینجا ما به‌عنوان تضمین‌کننده حیات یک تمدن و جامعه در نظر خواهیم گرفت. شعارهای پوچ و توخالی و روایت‌ها و خوانش‌های سطحی از تاریخ و فلسفه سیاسی شما را به وادی خیال نبرد! تمدن میوهٔ درخت تناور توحش است. دعوت به تمایز بین دوست و دشمن نه دعوت به خشونت، بلکه دعوت به صداقت در فهم سیاست است.

#فرهیختگان #سیاست #قدرت #دشمن #دشمن_به_مثابه_ساختار_اجتماعی #صورت‌بندی_دشمن #نظم_تمدنی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔶 پوزش‌خواهم، چون توسعه‌خواهم!

✍️ محسن رنانی


🔹این نوشتار درباره متن و حواشی سخنان «دو و نیم دقیقه‌ای» من در مراسم رونمایی از کتابهای «روایت توسعه» است و دو بخش دارد:

یک: توضیح و پوزش‌خواهی درباره آنچه گفته‌ام؛

دو: سپاس‌گزاری از نقدها و زنهاردهی در باره برخی روندهای جامعه ما.

🔹آنان‌که فقط می‌خواهند علت (نه دلیل) آن سخنان و منبع آن را بدانند، فقط بخش اول را بخوانند. آنان‌که حوصله‌ بیشتری دارند و درباره نوع واکنش‌ها و معنای اجتماعی آنها حساس‌شده‌اند، بخش‌دوم را هم بخوانند.

🟠 بخش‌اول: توضیح و پوزش‌خواهی

🔹افراد به‌همان ‌میزانی ‌که سخن‌شان در جامعه بیشتر دیده و شنیده می‌شود، بیشتر باید در سخن‌گفتن دقت کنند و از هیجان در سخن بپرهیزند. این همان اصلی است که متاسفانه من رعایت نکردم. در آن نشست اصولا قرار نبود من تحلیل کنم، بلکه قرار بود به‌عنوان دبیر علمی روایت‌های توسعه، خیلی کوتاه و در چند دقیقه، درباره روند استخراج آن روایت‌ها گزارشی به جمع ارایه‌کنم. اما در توضیح دشواری کار و نیز ضرورت نگاه بلندمدت، هم به فهم توسعه و هم به فرایند توسعه، مثالی آوردم تا بگویم توسعه دارای ابعاد بسیار زیادی است که برخی از آن ابعاد ممکن است بسیار زمان‌بر و بین‌نسلی باشد. مسئله تاثیر تحولات فرهنگی بر ضخامت کورتکس مغزی را هم فقط به عنوان نمونه اشاره کردم و چون فرصت نبود عبور کردم. روشن است که کسی که در همان صحبت کوتاه دارد تاکید می‌کند که توسعه ابعاد بی‌شمار دارد، از آوردن آن مثال قصدش این نیست که بگوید ضخامت کورتکس‌ مغزی یگانه عامل توسعه‌یافتگی است.

🔹ازاین‌گذشته سابقه من به عنوان کسی که در سی‌سال گذشته مروج «نظریه نهادگرایی» بوده‌ است، نشان می‌دهد که نقش فرهنگ، الگوهای رفتاری و نهادها را در شکل‌گیری توسعه، تعیین‌کننده‌تر از هر چیزی می‌دانم. به‌همین‌ترتیب به‌عنوان معلمی که در زمینه عقلانیت، مقاله و کتاب و پایان‌نامه دارم، در جاهای متعدد بیان کرده‌ام که توسعه حاصل عقلانیت است نه هوش ژنتیک و عقلانیت نیز بر بسترهای اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد؛ و از قضا تاکید کرده‌ام که جامعه‌ای ممکن است هوش ژنتیک بالا داشته باشد اما عقلانیتش پایین باشد و برعکس.

🔹فراتر از این، سال‌هاست که بر نقش سرمایه ‌اجتماعی در سطح کلان و «مهارت هم‌شنوی» (دیالوگ) در سطح خُرد، به‌عنوان پیش‌شرط‌های توسعه تاکید داشته‌ام و با تمرکز بر ضرورت سرمایه‌گذاری بر مهارت‌های اجتماعی در دوران کودکی، به روش‌های هوش‌محور، حافظه‌محور و رقابت‌محور آموزش و‌ پرورش تاخته‌ام.

🔹بنابراین روشن است که چنین فردی یک‌شبه خواب‌نما نمی‌شود و معتقد نمی‌شود که عامل اصلی توسعه ضخامت کورتکس مغزی است.

🔹اما آنچه درباره ضخامت کورتکس مغزی اروپائیان گفته‌ام تماماً برگرفته از نوشته‌های محققی است به نام جوزف هنریش (Joseph Henrich) که استاد زیست‌شناسی تکاملی دانشگاه هاروارد ‌است و در اقتصاد و روانشناسی هم دستی دارد. او در سال‌های اخیر تحقیقات گسترده‌ای درباره رابطه تحولات فرهنگی و اجتماعی با مسائل زیستی و تکاملی انسانی دارد. از قضا بهترین منبع او در این زمینه، که تقریبا جمع‌بندی مطالعات او در این زمینه را ارائه می‌کند، کتابی است که به فارسی هم ترجمه شده است و می‌تواند برای فهم فرایندهای پنهان توسعه، بسیار روشنگر باشد (کتاب انسان کژگونه، نوشته ژورف هنریچ، ترجمه محسن عسگری جهقی، انتشارات نیماژ، ۱۴۰۱).

🔹البته باید تاکید کنم هنریش در مورد تغییرات کورتکس مغزی اروپائیان، در کنار عواملی مثل ازدواج فامیلی و چندهمسری، بیش‌از‌همه بر تاثیر فراگیرشدن سوادآموزی و آموزش همگانی در اروپا از پانصدسال پیش (همزمان با شروع نهضت اصلاحات دینی) تاکید می‌کند. درواقع این آن نکته‌ای است من غفلت کردم و در سخنانم به آن اشاره نکردم و به اشتباه تاکیدم را بر مساله ‌چندهمسری و ازدواج فامیلی نهادم.

🔹البته خود هنریش در جاهای متعددی تاکید می‌کند که: آنچه من می‌‌گویم (یعنی رابطه تحولات فرهنگی با تغییرات زیست‌شناختی و عصب‌شناختی اروپائیان و نهایتا رابطه این تغییرات با توسعه) به‌عنوان قاعده‌ای برای همه جوامع یا کشورها قابل تعمیم نیست و من فقط دارم درباره تحولاتی که در اروپا رخ داد و اروپا را به این نقطه رساند توضیح می‌دهم؛ این بدین معنی نیست که همه کشورها باید مسیر اروپا را طی‌کنند. در واقع هنریش معتقد است تحولات اروپا فرایندی خارج از وضع طبیعی بشر بوده است و این تحولات، انسان غربی را به موجودی غریب تبدیل کرده است. به‌همین دلیل هم نام کتابش را «عجیب‌ترین آدم‌های دنیا» گذاشته است:

(The WEIRDest People in the World)

🔹 مترجم خوش‌ذوق آن را به «انسان‌کژگونه» ترجمه کرده است.

🔹اکنون من (محسن رنانی) بر خود لازم می‌دانم ...

📃 مطالعه متن کامل یادداشت

🔻
دریافت فایل PDF یادداشت

@pooyeshfekri
#کورتکس_مغزی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 لوله‌کش جهادی !

✍️ حامد پاک‌طینت

مصرف خانگی برق شما ۲.۵ برابر حد مجاز است!
مصرف گاز ایرانیان بیش از کل مردم اروپاست !
درست مصرف کردن را نیاموخته ایم !
برای ملاحظه جدول خاموشی این هفته به آدرس زیر مراجعه کنید!
حداقل مطابق جدول قطع کنید!
درست مصرف نکنید قطع می شوید !
امسال قطع گاز بجای زمستان از تابستان شروع شد!
به شما آپشن می دهیم که انتخاب کنید یخچال روشن باشد یا پنکه !
مگر در زمان پدران ما کولر و پنکه بود؟
۶۰% ظرفیت تولید برخی صنایع بدلیل قطع گاز یا برق تعطیل شد!
نیمی از شهرکهای صنعتی تعطیلند
خودتان برق خودتان را تامین کنید
با کمک مردم، ناترازی را حل می کنیم

گوشمان از این حرفها پٌر است

در زمانه ای که ممالک دنیا روز به روز توسعه یافته تر و مدرن تر میشوند ما انگار به زمانه ای قدیم تر از اجدادمان باز گشته ایم

همه این احساس را پیدا کرده اند که گویی دهها سال در مسیری حرکت کرده اند، خطا و اینک روز جزاست!

پدیده گازرسانی خانه به خانه در سراسر ایران، در هر کوچه و خیابان، در هر روستای کوچک و پشت کوه، از نوک کوه تا اعماق جنگل، از بیابان تا میان زمینهای کشاورزی ویژگی منحصر بفرد و کم نظیری است که افتخار آن نصیب ما ایرانیان شده است. بالاخره دارندگی است و برازندگی! کشوری که بزرگترین منابع گازی دنیا را دارد چرا نکند؟ کشوری که دولتی مقتدر و جهادی دارد و اراده هر تصمیمی را می تواند داشته باشد چرا نکند؟ چه عدالتی از این بالاتر که حاکمیتی منابع عمومی را از زیر زمین استخراج و آنرا به شکل لوله کشی به دست تک تک مردم کشورش برساند؟

بیش از ۹۵% کشور ایران، شامل بیش از ۱۲۰۰ شهر و ۳۷ هزار روستا تحت پوشش شبکه گاز قرار گرفت، چیزی در حدود ۴۴۰.۰۰۰ کیلومتر لوله کشی در اقصی نقاط کشور با هزینه های بالغ بر ۲۲۰ میلیارد دلار بعنوان بزرگترین پروژه زیر ساختی ایران و البته بزرگترین پروژه لوله کشی جهان در این چند دهه اجرا شد

میزان تخمینی مصرف گاز کشور امروز به حدود ۲۷۰ الی ۲۸۰ میلیارد متر مکعب رسیده و یک سوم آن به بخش خانگی و تجاری مربوط است که البته در زمستان کمی بیشتر است یعنی چیزی در حدود ۸۰ میلیارد متر مکعب در سال، معادل ۷۰۰ تراوات ساعت انرژی حرارتی که معادل ۳ برابر مصرف برق سالانه ایران است!

اگر تصمیم گیران کشور جای رکوردشکنی پروژه لوله کشی در جهان، یک لوله به نیروگاههای برق کشور برای تامین گاز آنها می کشیدند چه رخ میداد؟

بودجه مورد نیاز برای انجام این پروژه چیزی در حدود ۶۰ میلیارد دلار بود؛ یعنی تا اینجا نسبت به ۲۲۰ میلیارد دلار قبل ۱۶۰ میلیارد دلار کمتر!

ماجرا اینجا تمام نمی شود؛ شروع میشود

مصرف گاز در این مدل تقریبا نصف می شد. چیزی در حدود ۳۳ میلیارد متر مکعب در سال .این عدد معادل کل صادرات گاز ایران به ترکیه و عراق در یک سال است. اینک میزان ناترازی ( به قول لوله کشان عزیز ) گاز به ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر مکعب در روز میرسد که در صورتیکه چنین حماقتی نمی کردیم امروز ۲۵۰ میلیون متر مکعب در روز صرفه جویی گاز داشتیم که نه تنها ناترازی نداشتیم بلکه مازاد گاز داشتیم

بدیهی است که برای تامین انرژی حرارتی از طریق برق نیاز به توسعه و بروز رسانی تولید و توزیع شبکه برق کشور بود. به خصوص در زمستان به افزایش حداقل ۳۰ گیگاوات ظرفیت نیروگاهی نیاز داشتیم که بودجه ای معادل ۶۰ میلیارد دلار لازم داشت. در گران ترین سناریوی ممکن اگر این ۶۰ میلیارد دلار را با ۶۰ میلیارد دلار هزینه سنجی قبل جمع کنیم معادل نصف بودجه ای می شد که تاکنون برای مسیر اشتباه هزینه شده است

مسئله اما فقط هزینه هدر رفته برای این پروژه نیست. آن ۱۰۰ میلیارد دلار اضافه هزینه فدای سرتان، ارزش شما بیش از اینهاست

مسئله اینجاست که اگر چنین خطایی نمی کردیم امروز مردم ایران مانند انسانهای نخستین با نبود برق و گاز مواجه نبودند و هم در گاز و هم در برق، مازاد داشتیم تا هر آنچه می خواهیم با آن انجام دهیم

گازی که در طول این سالها می توانست به این روش صرفه جویی شود بیش از ۸۰۰ میلیارد متر مکعب است. ارزش این مقدار گازی که از دست رفته ۲۴۵ میلیارد دلار است یعنی معادل ۸ سال صادرات نفت ایران. توجه کنید یعنی با نصف ضرر و زیان هدررفت گاز در این چند سال می شد کل پروژه تامین انرژی بدون ناترازی از طریق برق را بدون سرمایه گذاری انجام داد!!

مردم ایران مثل دیگر مردمان دنیا مصرف می کنند عزیزان

نه پیامک ارسال کنید
نه به قطع کردن گاز و برق، مردم را تهدید کنید
نه سخنرانی کنید
نه مردم را نصیحت کنید

فقط بنشینید و کمی فکر کنید.

@Iran_economy_online
#گاز #ناترازی #لوله‌کش_جهادی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷زوال و بی‌دولتی دولت!

✍🏻محمد فاضلی

از دولت انتظار می‌رود خیلی کارها را انجام دهد، مثلاً برنامه‌ریزی کند، موانع توسعه را کنار بزند و حلال مسأله‌ها باشد. اما تا وقتی بازسازی ظرفیت دولت صورت نگیرد انجام اثربخش این کارها ممکن نیست. توضیح می‌دهم که به چه علت و با چه فرایندهایی، ظرفیت دولت در ایران زوال یافته است.

یک. زوال نیروی انسانی دولت
از روزی که قرار شده گزینشی وجود داشته باشد که آدم‌های دولت را بر اساس معیارهای هر روز بی‌ربط‌تر و تنگ‌نظرانه‌تری ارزیابی کند، و کارآمدی، تخصص و صلاحیت فنی جایگاه درخوری در گزینش نداشته باشد؛ زوال نیروی انسانی دولت شروع شد. بعدها وقتی برخورد به دلایل سیاسی با آدم‌های کارآمد رواج یافت، و وقتی سقف حقوق دریافتی آدم‌های دولت خیلی کمتر از بخش خصوصی شد، این زوال شدت گرفت.

دو. زوال اختیارات دولت
قدرت سیاسی همواره از بوروکراسی تخصصی و مدعی استقلال می‌ترسد. قدرت سیاسی نمی‌فهمد بوروکراسی چه می‌کند، سر از کارش درنمی‌آورد و همیشه می‌ترسد نکند موفقیت‌های بوروکراسی رقیب قدرتش شود. رابطه قدرت سیاسی و بوروکراسی از جنس عشق و نفرت است. بوروکراسی لازم است تا کارها انجام شود و قدرت موفق جلوه کند، و از آن نفرت دارد چون از کارش سر در نمی‌آورد و می‌ترسد قدرت بوروکراسی از قدرت سیاسی بیشتر شود.

به همین دلایل – و کمی بیشتر – قدرت سیاسی در ایران همواره تلاش کرده بوروکراسی برایش شاخ نشود. دائم اختیارات بوورکراسی را گرفته و با انواع شوراهای موازی، سازمان‌های بیرون از دولت و راهبردهای دیگر، دولت و بوروکراسی آن‌را مهار کند. این مهار کردن، هر لحظه پیچیده‌تر شده و تا سطح فشل و فلج کردن دولت پیش رفته است. هر گوشه‌ای از اختیارات دولت بین سازمان‌های رسمی و غیررسمی، شوراها و تشکیلات موازی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی تقسیم شده است. زوال سازمانی دولت هم در این مسیر رخ داده است. دولت به موجودیتی متمرکز اما فاقد نقطه اثر، انحصارگر اما بدون ظرفیت تمرکز بر حل مسأله، و متمرکز زهوار دررفته تبدیل شده است.

سه. زوال منابع مالی
میزان دسترسی دولت به درآمد نفت کاهش پیدا کرده، و بقیه درآمدها هم در ردیف‌های بودجه‌ای مختلف که برخی هیچ نسبتی با کارکردهای ذاتی دولت برای خلق رشد اقتصادی یا حل مسأله‌های توسعه‌ای ندارند، هزینه می‌شوند. بخش زیادی از منابع در صندوق‌های بازنشستگی صرف می‌شوند و افزایش دائمی کسر بودجه نشان می‌دهد هزینه‌ها از درآمدها فراتر رفته‌اند. دولت امروز دیگر دولت دهه‌های قبل نیست. تحریم‌ها هم بر زوال منابع مالی، توزیع آن‌ها بین نهادهای مختلف و کاهش اقتدار دولت در این بخش بسیار مؤثر بوده‌اند.

چهار. زوال اجتماعی دولت
دولت به دلیل ناتوانی در حل انبوه مسأله‌ها – از آلودگی هوا گرفته تا ناترازی برق و انرژی، مشکلات بانکی، رشد اقتصادی و تورم و بیکار و ... – با بحران سرمایه اجتماعی هم مواجه شده است. نهاد دولت در ایران (صرف‌نظر از دولت چندم) به زوال اجتماعی دچار شده است.

🔴 نتیجه‌گیری
دولت در چنین فضایی، دائم گسیخته‌تر و دچار بی‌دولتی می‌شود. مسأله‌های حل‌نشده در گذشته هم شدت بیشتری پیدا می‌کنند. من اسمش را گذاشته‌ام «قیچی زوال ظرفیت دولت و مسأله‌های حل‌نشده»، قیچی‌ای که با برش‌هایش بقا و ارتقای ایران را تهدید می‌کند. این پدیده که طی چند دهه بروز کرده، درمان فوری ندارد و بازسازی ظرفیت دولت زمان‌بر است؛ و تحت هر شرایطی، اثر خود را تا مدت‌ها (بسته به نوع مواجهه برای درمان آن) باقی خواهد گذارد.

در چنین احوالی، دونالد ترامپ سخنان تحقیرآمیزی درخصوص ایران گفت. احساسات ایرانیان نیز خیلی جریحه‌دار شد و مقامات در سطوح مختلف پاسخ‌هایی دادند. اما به گمان من همه این پاسخ‌ها تا وقتی قیچی زوال ظرفیت دولت و مسأله‌های حل‌نشده کار می‌کند، حرف‌های بی‌اثری هستند که به کار التیام روح و روان هم نمی‌آیند.

پاسخ معنادار به آقای ترامپ، و وضعیت ایران امروز، کار زمان‌بر بازسازی ظرفیت دولت است. بازسازی ظرفیت دولت باید بر محور معکوس کردن چهار فرایندی که باعث زوال ظرفیت دولت شده‌اند صورت بگیرد. بخش زیادی از رنج‌های مردم ایران، و بخش عمده تحقیرهای مندرج در گفته‌های آقای ترامپ برآمده از زوال ظرفیت حل مسأله است. پاسخ هم حرف نیست، عزم سیاسی و برنامه بازسازی ظرفیت دولت نیاز دارد.

خواننده می‌پرسد پس ظرفیت جامعه چه می‌شود؟ این پرسشی است که به اندازه پرسش از بازسازی ظرفیت دولت اهمیت دارد و در نوشتار دیگری به آن می‌پردازم.

***

fazelimedia" rel="nofollow">http://youtube.com/@fazelimedia
 
@fazeli_mohammad
#زوال_دولت #زوال_ظرفیت_حل_مساله
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «وحشی»؛ انفجار خاموش انسان در دل یک ساختار پوسیده!

✍️ سارا بنیس

🎬داوود ایستاده، تنها، با چشمانی گودافتاده و بدنی که دیگر تاب ایستادن ندارد. خشمش بی‌صداست، نگاهش بی‌رحم. در لحظه‌ای که «وحشی» تمام می‌شود، تازه آغاز می‌شود؛ آغاز یک فهم تازه از سریال‌سازی، از روان انسان، از جامعه‌ای که فرو می‌ریزد.

🎬با پایان فصل اول، حالا می‌توان با اطمینان گفت که «وحشی» نه فقط یک سریال خوش‌ساخت که تجربه‌ای سینمایی، جسورانه و چندلایه است؛ روایتی که در ظاهر از یک مرد حرف می‌زند، اما در عمق، آینه‌ای‌ست از نسلی خاموش، عصیان‌زده و در حال انهدام.

🎬هومن سیدی، با مهارت در فضاسازی، روایت و بازی‌گردانی، اثری ساخته که استانداردهای سریال‌سازی ایرانی را جابه‌جا می‌کند؛ و در سکوتی حساب‌شده، جهانی حرف می‌زند.

🎬داوود (با بازی کم‌نظیر جواد عزتی)، مردی‌ست ساکت و مسئول؛ انسانی شریف که هیچ‌وقت شکایت نمی‌کند. اما دقیقاً همین سکوت، او را به لبه‌ی پرتگاه می‌برد.

🎬«وحشی» فروپاشی او را آرام روایت می‌کند: بی‌داد نظام، بی‌مهری نزدیکان، فشار معیشتی، ناامیدی اجتماعی و مهم‌تر از همه، سکوتی که خودش بر خود تحمیل می‌کند.

🎬وقتی در قسمت آخر منفجر می‌شود، ما او را نه‌تنها درک می‌کنیم، بلکه به‌طرز تلخی با او همراه می‌شویم. این خشونت، خشمی کور نیست؛ بلکه محصول عقل، فشار، و انسانی که حق دارد خسته شود.

🎬اما داوود قربانی صرف نیست. سریال در لحظاتی آشکار می‌کند که او نیز انتخاب می‌کند، و گاهی اشتباه. مقاومتش در برابر تغییر، ترسش از درگیری، و قفل‌کردن احساساتش، همگی بخشی از این فروپاشی‌اند. این پیچیدگی، «وحشی» را از یک تراژدی کلاسیک به درامی مدرن تبدیل می‌کند.

🎬در کنار او، رها (با بازی چندلایه نگار جواهریان)، معمایی‌ست زنده. نه زن اغواگر است، نه زن مظلوم. زنِ امروز است: مستقل، کنترلی، زخمی، و هنوز ناشناخته. او دقیقاً در مرز عشق و فریب ایستاده؛ و سیدی با حذف زاویه‌دید او، ما را در تردید رها می‌کند. در حقیقت، تقابل رها و داوود، روایت دوم سریال است: تقابل بی‌صدا و پرصدا. ضعف و قدرت. درون‌گرایی و کنترل. زن و مرد در یک میدان جنگ نابرابر.

🎬زبان بصری سریال نیز با آن‌ها همراه می‌شود. قاب‌های بسته، نورهای مرده، دیالوگ‌های کم‌حجم، و موسیقی تپنده، فضای اختناق‌بار را ملموس می‌کنند.

🎬سیدی، به‌جای توضیح، سکوت می‌دهد؛ به‌جای دیالوگ، لرزش چشم. روایت نه با کلمه، که با ریتم، با تدوین، با تصویر ساخته شده است.

🎬اما پیروزی اصلی «وحشی»، عبور از فرد به ساختار است. این سریال فقط درباره داوود نیست؛ درباره ماست. درباره جامعه‌ای که دیگر رحم نمی‌کند.

🎬خشونت، این‌جا یک پاسخ است؛ پاسخی به نادیده‌گرفته‌شدن، به تکرار خستگی، به تنهایی ممتد. داوود یک نفر نیست، یک طبقه است. یک تاریخ معاصر بی‌صدا.

🎬و سکانس آخر، نه یک پایان که یک شروع است؛ شروع فهم ما از اینکه حتی مهربان‌ترین آدم‌ها هم می‌توانند در نهایت، «وحشی» شوند.

🎬«وحشی» سینمایی‌ترین سریالی‌ست که تلویزیون [شبکه نمایش خانگی] ایران تا امروز ساخته؛ روایتی که نه در مرز خوب بودن، که در آستانه مهم بودن ایستاده.

🎬نه یک پایان، بلکه انفجاری‌ست خاموش که از دل سریال، سینما می‌زاید، و از دل سینما، واقعیت.

@Chand_Saniye_Digar
#وحشی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 نقدی حقوقی بر سخنان دکتر رنانی!

🔸 بازخوانی شبه‌علم قرن نوزدهم در آیینه توسعه


✍️ مهدی یزدیان | دکتری تخصصی حقوق عمومی و پژوهشگر حقوق اساسی

▪️ بخش دوم

📉 *پیامدهای اجتماعی و حقوقی*

در جامعه‌ای مانند ایران، که با چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دست‌وپنجه نرم می‌کند، اظهاراتی که به‌صورت ضمنی یک ملت را «کم‌توان» معرفی می‌کنند، می‌توانند به اعتماد به نفس فرهنگی و هویت ملی آسیب برسانند.

از منظر حقوقی، این‌گونه سخنان با اصل کرامت انسانی که در اسناد بین‌المللی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (اصل 2 و 3) مورد تأکید قرار گرفته، ناسازگارند. کرامت انسانی ایجاب می‌کند که هیچ گروهی به دلیل ویژگی‌های ادعایی زیستی یا فکری تحقیر نشود.
علاوه بر این، در شرایطی که گفتمان توسعه در ایران نیازمند تحلیل‌های دقیق و علمی است، استفاده از استعاره‌های غیرمسئولانه می‌تواند به جای کمک به پیشرفت، به گمراهی جامعه منجر شود.

🎬 *"گفتار پایانی"*

سخنان دکتر محسن رنانی درباره «ضخامت کورتکس» و ارتباط آن با توسعه، هرچند شاید با هدف نقد فرهنگی بیان شده باشند، به دلیل شباهت به نظریه‌های شبه‌علمی قرن نوزدهم، از منظر حقوقی و علمی قابل دفاع نیستند. نظریه‌های فنولوژی و کرانیومتری، که روزگاری برای توجیه تبعیض به کار می‌رفتند، مدت‌هاست که به‌عنوان شبه‌علم کنار گذاشته شده‌اند. در این میان، وظیفه صاحب‌نظران، به‌ویژه در حوزه‌های علوم اجتماعی، آن است که از استعاره‌هایی که ممکن است به سوءتفاهم یا تحقیر فرهنگی منجر شوند، پرهیز کنند. از منظر حقوقی، حفظ #کرامت_انسانی و رعایت #اصول_برابری، ما را ملزم می‌کند که گفتمان عمومی و علمی را از هرگونه شباهت به انگاره‌های تبعیض‌آمیز پاک کنیم. پیشنهاد می‌شود که دکتر رنانی و دیگر صاحب‌نظران، در تحلیل‌های خود به جای #استعاره‌های_زیستی، بر عوامل ملموس اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تمرکز کنند تا گفتمانی سازنده و مبتنی بر شواهد علمی شکل گیرد.

/channel/aliakbargorji2

#نقد_حقوقی #محسن_رنانی #شبه_علم #بازخوانی_شبه‌علم_قرن_نوزدهمی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 رندانه‌ترین سروده حافظ!

فقیهِ مدرسه، دی مست بود و فتوی داد
که: "مِی حرام" ولی به ز مالِ اوقاف است

حافظ

#واعظ_شهر #رسوایی_واعظ_شهر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 برزخ شیخ!

🔸صفحه نخست روزنامه سازندگی در باره بازداشت پسر و عروس کاظم صدیقی است.

#برزخ_شیخ #رسوایی #صدیقی #کاظم_صدیقی #واعظ_شهر #رسوایی_واعظ_شهر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 بگو به میهن که "قلم" بیژن ... !

✍️ صلاح‌الدین خدیو

بیژن اشتری مترجم نام‌آور معاصر به مرگی ناگهانی و غیر منتظره درگذشت. میزان تاثیرگذاری او بر نسل کتابخوان دو دهەی اخیر محل چون و چرا نیست. کتاب های جلد قرمز اشتری در بارەی کمونیسم اردوگاهی، چهره های سیاسی تاریخ معاصر، مطالعەی تطبیقی شوروی و چین و دولت های ایدئولوژیک و نظام های اندک‌سالار، که به چاپ های متعدد رسیدند و در تیراژهای بالا منتشر شدند، گواه این داوری است.

بیراه نیست اگر بگوییم که اشتری بخش عمدەی آگاهی جهان فارسی زبان و فارسی خوان را در این زمینه ساخته است. اشتری رنگ جلد کتاب هایش را اغلب قرمز انتخاب می کرد. جدای از علائق ذوقی و سلیقەی خاص مترجم، احتمالا این امر ارجاعی بود به زیباشناختی ایدئولوژی کمونیستی و وجود رنگ قرمز در کانون آن با پرچینی از داس و چکش و ستاره.

گل انداختن کتاب های قرمز اشتری در سراسر دهەی نود و نصف دهەی 1400 مناسبتی تام و تمام با تولد یک لحظەی تاریخی ناب در آگاهی جمعی ایرانیان داشت: بیداری از خلسه و سرخوشی ایدئولوژیک دهه های پیش و ورود به دوران بازبینی و بازاندیشی. عمدتا از رهگذر به گل نشستن کشتی ایدئولوژی اسلامی در سواحل بحران و ناکارامدی و مواجهەی ژئوپولتیک با نظام جهانی و سرخوردگی ملی از ناکامی های پی در پی تکاپوهای اصلاح طلبی.

مخاطبان کتاب های اشتری با نوعی حس همدلی و احساس همذات پنداری به خواندن سرگذشت دولت ها و رهبران اقتدارگرا می پرداختند. دولت هایی که با پیشفرض صغارت نوع بشر، به طمع ساختن جامعەی نیک و خلق انسان طراز نوین به آزمایشگاه اندیشه و ایدئولوژی های سیاسی تبدیل شدند. اما بدون استثنا همگان چند دهه بعد، سر از دوزخ های اقتصادی و سیاسی درآوردند.

استعارەی کتاب های جلد قرمز، به نحوی یادآور خاطرەی کتاب های جلد سفید است که سبک اصلی مطالعەی عمومی در دهەی پنجاە بود. زمانی که مارکسیسم دل و جان روشنفکران و طبقات متوسط جدید را ربوده بود و از بیم ساواک آثار دسته چپی و کتاب های ممنوعه را در جلد سفید می پیچیدند. کتاب هایی که تخیل و آگاهی چند نسل را مبتلا و پیشران فکری انقلاب 57 و رویکردهای ضد غربی پس از آن را فراهم آورد.
محتوای این کتاب ها، صحیح و سقیم و راست یا ناراست، چیزی نبود جز گم کردن سرمشق مشروطه و اندیشەی تحقق راستین خودمختاری فردی و جمعی در پرتو رژیم قانون و حاکمیت جمهور.

یک درەی ژرف معرفتی کتاب های جلد سفید کمونیستی و ترجمه های جلد قرمز ضد کمونیستی اشتری را از هم جدا می کرد. اواخر دهەی شصت و اوایل دهەی هفتاد از رهگذر فروپاشی شوروی این شکاف به مرور سر باز کرد و ناکامی دولت پسانقلابی در تحقق دمکراسی و توسعه بر عمق آن افزود. در این فاصله ذائقەی عمومی مخاطب ایرانی چندی با آثار عامه پسند و زرد چون کتاب های ذبیح الله منصوری سر کرد و چندی هم با "چرندیات پست مدرن" مشغول شد.

درست در این وانفسا، اشتری از راه رسید و امکان مواجهەی صحیح و بدون رتوش خوانندەی ایرانی با عبرت ها و سرگذشت های تاریخی و تجارب سیاسی مشابه را فراهم کرد. فرصتی گرانبها که نه تنها امکان نگاه کردن خود در آئینەای بدون زنگار را فراهم آورد، بلکه بصیرتی مضاعف برای بررسی و رصد اقتدارگرایی های جدید در حال ظهور را نیز پدید آورد.

احتمالا معروف ترین بیژن دهەی پنجاه، بیژن جزنی بود. تئوریسین و عضو بنیانگذار سازمان چریک های فدایی خلق ایران که فروردین گذشته، درست نیم قرن از قتل او به دست پهلوی دوم گذشت. از قضا اشتری که احتمالا معروف ترین بیژن دهەی نود بود، روزگاری دل در گرو او داشت. اما گذر زمان وی را به سنت فکری متضاد رهنمون کرد. جزنی آنقدر عمر نکرد که فروپاشی شوروی و تحقق یک جمهوری انقلابی در ایران را ببیند. اشتری اما این بخت را یافت که بر شانه های زمان بایستد و زوال و سقوط ایدئولوژی ها را به تماشا بنشیند.

صد البته دیگران را هم در این دیدن سهیم و با قلمی شیرین و فهیم آن را روایت کرد.

@sharname1

#بیژن_اشتری #درگذشت_بیژن_اشتری #راوی_شکست_ایدئولوژی‌های_چپ

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 کار داوطلبانه و تجربیاتی که کمتر شنیده می‌شود!

✍️ سمیه توحیدلو

🔸از همان دانشگاه آغاز می‌شود. حضور در تشکل‌ها و انجمن‌های دانشجویی -اگر چیزی در دانشگاه‌ها به شکل مستقل مانده باشد، آموزشی است برای حضور مدنی و اجتماعی. تمرینی برای کار تیمی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی. از قدیم‌الایام اما تشکل‌ها با هم تفاوت زیادی داشتند. برخی بودند برای هزینه‌دادن و برخی بودند برای بالا رفتن از پلکان و رشد در عرصه‌های مختلف. اگر درهای هردو به روی همه هم باز می‌بود هیچ ایرادی نداشت. چه جایی بهتر از دانشگاه برای یارگیری.

🔸سالیان زیادیست که در انجمن‌ها هم از نوع دانشجویی (در زمان خودش) و هم در انجمن علمی عضویت و فعالیت داشته‌ام. از بزرگترین ایرادات و انتقادات بیرونی به انجمن‌ها رویکردهای ویژه سیاستی و اجتماعیست. برخی باور دارند که انجمن‌ها که انتخابی هستند، فقط یک گروه را نمایندگی می‌کنند. بارها در پاسخ گفته شده اگر برخی رویکردها نیستند دلیلش این نیست که روی این انجمن‌ها به این دسته از تفکرات بسته است؛ دلیلش آنجاست که صاحبان برخی تفکر کارهای مهم‌تری دارند.

🔸جاهایی مثل خانه اندیشمندان به واسطه انجمن‌های علمی سرپا هستند. حتی اگر قرار باشد که همه تفکرات باشند تشکل‌های مدنی فعال و مستقل هستند که می‌توانند کنار هم قرار بگیرند. با هر مدل نگاه و نظری. اینکه تفکری در جامعه که از دانشگاه دنبال همان بالا رفتن است؛ وقتی به کار فرهنگی هم می‌رسد، سراغ کار داوطلبانه و غیر انتفاعی نمی‌رود. بسیاری از دوستان خوش‌فکر کمی متفاوت را می‌شناسم که به‌جای حضور داوطلبانه ترجیح می‌دهند موسسه بزنند. اندیشکده تاسیس کنند. نشریه‌ای رسمی راه‌اندازی کنند و هم درآمدزایی کنند و هم از بی‌شمار جایی که مسئولیت بودجه دادن به خدمات فرهنگی دارند - چون می‌توانند!- بهره بگیرند. از طرفی آن‌ها صاحبان اصلی رسانه از رسانه ملی به پایین هستند. دیگر دنبال تریبون‌های اجتماعی نمی‌گردند. بنابراین گروه تشکل‌نیافته اما پرصدایی می‌شوند که اگر قرار به کنار هم قرار گرفتنشان هم باشد، باز هم هزینه‌ای یا ارگانی برای حمایتشان همیشه هست.

🔸قصد ندارم ارتباط اقتصاد و فرهنگ را زیر سوال ببرم و درآمدزایی از فرهنگ را ناصواب بدانم. اما گاهی مسیرهای مداوم بازِ درآمدزا مانع از کار داوطلبانه می‌شود. مخاطبین کم و کیف کارها را متوجه می‌شوند. نشست‌هایی که بیشتر به کیفیت و ماهیت سخنرانان می‌پردازند. سخنرانانی که بعد از سخنرانی منتظر کارت‌های هدیه خود نیستند. جمع‌هایی که دلی و به ضرورت مسئولیت اجتماعی شکل می‌گیرند، شاید در کیفیت پوسترها، در مدل تبلیغات و ... پیش‌رو نباشند؛ اما ارتباط بهتری می‌گیرند. و البته جماعتی بخاطر فاصله‌گذاری همیشه حاکمیت از آنها تواناتر و متبحرترند در برگزاری چنین رویدادهایی.

🔸هربار که این جماعت داوطلب کار! موفق می‌شوند نهادی علم کنند، به جایی رونق بخشند، و یا نامی را بر زبان بیندازند؛ به فوریت گروه دوم به بهانه متکثر کردن صدا آن‌جا را از آن خود می‌کند. اما به محض تغییر رویکرد رونق از آن‌جا می‌رود. با دوستی تعداد پژوهشکده و پژوهشگاه‌ها، فرهنگسراها، جاهایی مثل خانه و حسینیه ارشاد و ... را برمی‌شمردیم که همین تغییر رویکرد باعث از رونق افتادن و مخاطبانی انگشت‌شمار شده است. برنامه‌هایی که به ضرب پاداش و مرخصی و استفاده از توان فرزندان خانواده و کلی حاشیه دنبال پر کردن سالنشان هستند. هربار این اتفاق می‌افتد و هیچ زمانی سیاستگذار فرهنگی به این نمی‌اندیشد که چرا چنین تبحری در خراب کردن و بی‌رونق کردن مکان‌ها دارد. به نظر می‌رسد باید گذاشت جامعه مدنی نفس بکشد. کار کند و رونقش چنان شود که همگان علاقمند به حضور و حتی مکلف به حضور در آن باشند.

@smtohidloo

#کار_داوطلبانه #مسئولیت‌پذیری_اجتماعی #خانه_اندیشمندان_علوم_انسانی

@akhalaji

Читать полностью…
Subscribe to a channel