xatt4 | Неотсортированное

Telegram-канал xatt4 - چهار خطی

2829

رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

Подписаться на канал

چهار خطی

"قیصرِ امین‌پور و شاپورِ تهرانی"

شاپور تهرانی (سده‌ی ۱۱_۱۰):

یاران! یاران! شب است و باران، باران
یاران سازد جدا ز یاران، باران

گفتند: که مانع‌ات شد از صحبتِ ما؟
یاران! به خدا قسم که باران، باران!

(دیوان، تصحیح دکتر یحیی کاردگر، کتابخانه‌ی موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۲، صص ۵_۶۳۴)

قیصرِ امین‌پور:

"ترانه‌ی بارانی ۳"

باران! باران! دوباره باران! باران!
باران! باران! ستاره‌باران! باران!

ای کاش تمامِ شعرها حرفِ تو بود:
باران! باران! بهار! باران! باران!

(دستور زبان عشق، انتشارات مروارید، چ سوم، ۱۳۸۶، ص ۸۹).

گمان‌می‌کنم قیصر با التزامِ الف‌ها در تقریباً تمامیِ واژه‌های شعرش و نیز تکرارِ نشانه‌ی ندا (که البته این‌جا کارکردهای معنایی و عاطفیِ گوناگونی دارد) خواسته تصویرِ بارانِ ناگهانیِ بهاری را پیشِ چشم‌ِ مخاطب مجسم‌سازد.

@azgozashtevaaknoon

Читать полностью…

چهار خطی

لیلی و مجنون بیدل دهلوی

یادداشت بالا حدود هشت سال پیش در کانال چهارخطی منتشر شد. شواهد تکمیلی آن را در کتاب چهارخطی آورده‌ام (ص ۱۵۳). یادداشت دوست دانشور جناب بهرام‌پور عمران نشان می‌دهد که سابقۀ این ابتکار در رباعی، بعد از لطف‌الله نیشابوری، در رباعیات شاعران سبک هندی/ اصفهانی است. رباعی زیر از بیدل دهلوی، یکی از کامل‌ترین نمونه‌های این تکنیک در تاریخ رباعی فارسی است و نشان از هوشمندی، پویایی ذهن و خلاقیت او دارد. این رباعی را باید در صفحات اول پروندۀ پیشینۀ این شگرد جای داد.

در عالم اعتباریِ کُن فیکون
حُسن و عشقی است شش جهت کرده جنون
لیلی لیلی لیلی لیلی لیلی
مجنون مجنون مجنون مجنون مجنون
(کلیات بیدل دهلوی، ۲: ۳۳۵)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

اقتباس حافظ از شرف شفروه

نسیم فتح و ظفر از مَهَبّ ملک دمید
رکاب و رایت منصور پادشاه رسید
شرف‌الدین شفروۀ اصفهانی
(دیوان، برگ ۱۰۱پ)

بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
حافظ
(دیوان، تصحیح قزوینی، ۱۶۳)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

✔️مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبّری در احیاء آثار شاعران پارسی‌گوی؛

🔷از یار آشنا سخن آشنا شنو

⬅️فردای‌کرمان - سیدعلی میرافضلی: در چهل سال گذشته فعالیت پژوهشی دکتر محمود مدبّری بیشتر بر سه چهار حوزه متمرکز بوده است: لغت‌پژوهی، شاهنامه‌پژوهی، تصحیح متون و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان؛ و در هر حوزه، آثار ارزشمندی عرضه کرده که بعضی از آن‌ها یگانه است و حالت مرجع دارد.

ما در این نوشتار کوتاه، کارنامۀ دکتر مدبّری را در حوزۀ تصحیح دواوین شعرای پارسی و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان، به ترتیب انتشار، مرور می‌کنیم. علاقۀ دکتر مدبّری به رباعی فارسی، در آثاری که منتشر کرده، هویداست.

✔️ادامۀ مطلب در لینک زیر:
https://fardayekerman.ir/news/45586

🔺لینک کانال فردای‌کرمان در تلگرام:
/channel/fardaayekerman

🔺لینک کانال فردای‌کرمان در واتسپ:
https://chat.whatsapp.com/L3tC4c9WrKxJMO8CPR9YTv

Читать полностью…

چهار خطی

سیدعلی میرافضلی رباعی پژوه برجسته معاصردرباره رباعی ورباعی سرایی درشعرفارسی وویژگیهای رباعیات عطاردرمختارنامه می گوید.

@Bookcitycc

Читать полностью…

چهار خطی

▫️درگذشت استاد دکتر محمود مدبّری

با اندوه بسیار خبردار شدم دکتر محمود مدبّری، استاد بازنشستۀ دانشگاه باهنر کرمان، لغت‌پژوه و مصحّح متون نظم و نثر فارسی، دیروز بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفته است. مدبری زادۀ پانزدهم شهریور سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران بود و سال ۱۳۶۴ به کرمان کوچید و کار تدریس در دانشگاه کرمان را آغاز کرد و در ۱۳۹۶ بازنشسته شد. «شاعران بی دیوان»، «فرهنگ لغات نثرهای فنی و مصنوع»، تصحیح «ترجمۀ قرآن ماهان»، «دیوان نجیب گلپایگانی»، «دیوان عماد فقیه کرمانی»، «غازان نامۀ منظوم»، «تراجم الاعاجم»، «سرمۀ سلیمانی»، «فرهنگ عجایب اللغة» از جمله آثار چاپ شدۀ اوست.
دکتر مدبّری، به مبحث رباعی علاقۀ ویژه‌ای داشت و در سال‌های دور، رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، جامی و شاه نعمت الله ولی را گردآوری و چاپ کرد. «اشعار شیخ نجم‌الدین رازی» نیز از آثار اولیۀ اوست.
ما در جُنگ هنر مس (شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰) ویژه‌نامه‌ای برای دکتر مدبّری تدارک دیدیم و مروری نیز بر کارنامۀ علمی او داشتیم که متن آن را اینجا می‌آورم. روانش شاد.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

"استهلال"

از بهر هلال عید آن‌مه ناگاه_
بر بام دوید و
هرطرف کرد نگاه...

هرکس که بدید گفت:
"سبحان‌الله!!!"
"خورشید برآمده‌است و می‌جوید ماه!"

دیوان انوری، ج۲، ص ۱۰۲۶

#عید_فطر
#رباعی
#انوری

http://t.me/drmomoradi

Читать полностью…

چهار خطی

"اصلی متن‌پژوهانه" (در رباعیِ اشرف مازندرانی)

میانِ متن‌پژوهان و نسخه‌شناسان این نکته اصلی مسلم است که معمولاً این اثرِ شاعرانِ گمنام است که به دفتر و دیوانِ بزرگان راه‌می‌یابد نه بالعکس. و این طبیعی‌تر و منطقی‌تر نیز هست. مثلاً در قرنِ نهم، غزلی از حافظ را از آنِ خود‌ دانستن طبیعی‌تر هست یا آن‌که غزلی حافظانه را به دیوانِ حافظ افزودن؟! مهم‌ترین دلیلش هم این‌که نسخه‌های کهن‌ترِ شاهکارها معمولاً حجم و شمارِ ابیاتشان نیز کم‌تر است. ازهمین‌رو می‌توان‌گفت نسخه‌ هرچه کهن‌تر ابیاتش نیز کم‌تر. سنجش میانِ شمارِ ابیات در نسخه‌های کهن‌تر و متاخّرترِ شاهنامه یا دیوانِ حافظ، گواهی است بر این ادعا.
می‌گویند کسی که به شعرِ فارسی علاقه‌‌ای‌داشت از استادی پرسید، چرا در زبانِ فارسی جز خیام هیچ رباعی‌‌سرای مشهوری نداریم؟ و استادِ آشنا با تاریخِ ادبیاتِ فارسی، پاسخ‌داد: چون دیگر رباعی‌ها یا آثارِ بدی بوده‌اند که ازبین‌رفته‌اند یا نمونه‌های خوبی بوده‌اند که به حسابِ خیام گذاشته‌شده‌اند!

محمدسعید اشرفِ مازندرانی (سده‌ی ۱۱_۱۰) در یکی از رباعیاتش که طنازانه‌ هم هست اما خوشبختانه چندان درخشان نبوده که به حسابِ خیام بگذارندش، به این مطلب اشاره‌ای‌کرده:

فریاد کزین زمانه‌ی پرشرو‌شور
شد گنج شه از رزقِ گدایان معمور
آری ز کلامِ اهلِ شهرت گردد
اشعارِ نکوی شاعرِ نامشهور!
(کلیات اشرف مازندرانی، تصحیحِ هومن یوسفدهی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۴۳۱).

@azgozashtevaaknoon

Читать полностью…

چهار خطی

اندککی پیش بیا

عالی

از ضعف به آنجا نتوانم آمد
قربانِ سرت اندککی پیش بیا


🌾🍃🍃@adabvahekmat

Читать полностью…

چهار خطی

محمد رمضانی فرخانی
گروه تلگرامی جمهوری فدرال هوشنگ


▪️نمونه‌هایی از دفتر رباعی و دوبیتی | یک
▪️رباعیاتی از نیشابور
▪️دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی

خوش‌ترین عشق جهان
و احلی‌الهوی ما شک فی‌الوصل صاحبه | متنبّی

پیغمبر شاعران که شیرین کار است
شعرش نه اگر وحی، پیمبروار است
خوش گفت که«عشق و خوش‌ترین عشق جهان
عشقی‌ست که راه وصل آن دشوار است»
▪️

نردبان عقل

بیهوده مشو روان به میخانه‌ی عشق
کز «خطِّ» تو برتر است پیمانه‌‌ی عشق
وقتی که ز نردبان عقل افتادی
بینی که حقیقت است افسانه‌ی عشق
▪️

شهرخدا

زان لحظه که این «شهر خدا» گشت پدید
صد چرخ زد و به مرز آغاز رسید
یک چیز در این میان مسلَّم گردید
مُرقُس حق داشت، بوالعلا بهتر دید

مُرقُس: مارکس
▪️

هنگامه‌ی هنگامه‌ها

تاریخ وطن چیست؟ اگرها و مگر
خون می‌شود از خواندن آن جان و جگر
کورش! برخیز و پیش چشمت بنگر
هنگامه‌ی رستم‌التواریخ دگر
▪️

کدامین؟

تصویر درخت روی کاشی باشی
یا نقش گُلی در آن حواشی باشی
یا زنجره‌ای زنده و مستِ آواز
یک لحظه و آنگه متلاشی باشی
▪️

طعم وقت

گر شادی دل، میل مدام من و توست
از خویش برون مرو، که دام من و توست
هرگون‌مزه‌ای به طعم وقت است رهین
شیرینی و تلخی نه به کام من و توست
▪️

انگار که نیست در جهان تو کسی | در قرائت بوسعید

همتای تو در جهان به کارند بسی
هر کس به خیالی و به راهِ هوسی
امروز، تو آن کن که تو را می‌زیبد
انگار که نیست در جهان تو کسی
▪️

سایه‌ی دولت عشق

ای مصحف عشق! این سخن آیه‌ی توست
کان عرش برین فروترین پایه‌ی توست
گر دولت عشق بر سرت سایه فکند
عیش همه روزگار در سایه‌ی توست
▪️

جوینده یابنده است | در قرائت بایزید

کس، با طلب، این گوهر ارزنده نیافت
جز راهروی زنده، دلی زنده نیافت
این کار به جستجو نگردد حاصل
وین طُرفه نگر که غیر جوینده نیافت
▪️

حقیقت و نام

پرسید یکی ز پیری از نیشابور
«کاین عشق چه قصه‌ای است این‌سان مشهور؟»
گفتا: «روزی حقیقتی بُد، بی نام،
واکنون نامی‌ست از حقیقت بس دور»
▪️

مدار مستی و هشیاری

عشق است مدار مستی و هشیاری
عمری‌ست بدون لحظه‌ای تکراری:
با دوست دهی هستیِ خویش و چیزی
از خویش، برای خویشتن نگذاری
▪️

بت شکن

مردی آمد، مهار طوفان در دست
وز وسوسه‌ی خشم خدایان سرمست
هر بت که بیافت، جمله، در لحظه شکست
انگاه، به‌جایِ جمله بت‌ها بنشست
▪️

در بنز نشسته

این قوم که حُمق، کشتکاری کردند
وز جوی جهالت آبیاری کردند
من در عجبم ز معجزات ایشان
در بنز نشسته، خرسواری کردند
▪️

در مملکتی که بت‌پرستند، همه

در خلق نگر که از چه دستند، همه
گویند که نیستیم و هستند، همه
دعویّ خدایی ار کنی معذوری
در مملکتی که بت‌پرستند، همه
▪️

از کیسه‌ی ملت این چنین خرج مکن

دل در گروِ یاوه‌ی بی ارج مکن
این مایه دروغ، در سخن درج مکن
هر یاوه که گفته‌ای فشارش بر ماست
از کیسه‌ی ملت این چنین خرج مکن


#رباعیاتی_از_نیشابور
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی #شفیعی_کدکنی
#شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شعر_خراسان



/channel/JFhooshang1

Читать полностью…

چهار خطی

ای دل! غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نه‌ای، غمان بیهوده مخور

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش و غم بوده و نابوده مخور
امامی هروی

میرافضلی، سیّدعلی. جنگ رباعی: بازیابی و تصحیح رباعیّات کهن پارسی، تهران: سخن، ۱۳۹۴، ص۴۷۵.
@Tanideh_az_del

Читать полностью…

چهار خطی

کلامُ الملوک {ناصرالدّین شاه }

درحقّ کنت دو مونت فرت¹ گفته:

پرهیز کنیدخیل رندان ز پلیس
یک جو نرود به خرج ایشان تدلیس

در کندهٔ کندومُنت فُر خواهد مرد
در چرخ اگر خطا نماید برجیس

__
1_کنت دومونت فرت (Conte di Monteforte) با نام کامل کنت آنتوان دمونت فورت(زاده ۱۸۷۸ ناپل – درگذشته ۱۹۱۶ تهران) اولین رئیس پلیس ایران بود که پس از دومین سفر اروپای ناصرالدین‌شاه توسط وی به نام اداره نظمیه و پلیس دارالخلافه تاسیس شد. در سال ۱۸۷۸ میلادی، ناصرالدین شاه از امپراتور اتریش درخواست مستشار نظامی نمود. امپراتور چهار نفر مستشار نظامی را به ایران فرستاد که یکی از آنان کنت دومونت فرت بود. کنت موفق شد یک سال بعد نظامنامه نظمیه ایران را به تصویب شاه برساند.

💐🍃🍃@hazliatvahajviat

Читать полностью…

چهار خطی

روزه گرفتن گل و سرو

در مورد نحوۀ انعکاس ماه رمضان در شعر فارسی، پرونده قطوری می‌توان ترتیب داد. اما مجال این یادداشت‌، به اندازۀ نقل چند رباعی طنزآمیز از شاعران قدیم بیش نیست.
راغب اصفهانی در محاضرات خود آورده است: گبری بر زبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسید. به گوشه‌ای تاریک پنهان شد و روزه می‌خورد. یکی از یارانش او را بدید، گفت: آری در چه کاری؟ گفت: کسی را این روز مباد که مراست؛ از شومی و بدبختی، نان خود پنهان می‌خورم (نوادر، ۳۴۸). حکایت این تازه مسلمان، مرا به یاد رباعیی از سراج‌الدین قمری شاعر خوش‌مشرب آملی، درگذشتۀ ۶۲۵ ق، انداخت (دیوان سراج‌الدین قمری، ۵۸۰):
خیل رمضان گرفت پیرامَن ما
و افکند کمند روزه در گردن ما
می خوردن ما بُد آشکارا دیروز
و امروز، نهان شده‌ست نان خوردن ما!

ازرقی هروی، شاعر قرن پنجم هجری (۴۶۵ ق)، به معشوق خود توصیه کرده که روزه نگیرد. زیرا روزه بر گُل و نماز بر سرو واجب نیست (دیوان ازرقی، ۲۶۷):
ای گل‌رخ سرو قامت، ای مایۀ ناز
بر تو ز نماز و روزه، رنجی است دراز
چندین به نماز و روزه تن را مگداز
بر گُل نبود روزه و بر سرو نماز!

فتوای شاعرانه ازرقی، فاقد وجاهت شرعی است. فلذا، شاعر ناشناسی که هم نگران روزه گرفتن معشوق خود بوده و هم معتقد به مبانی شرع، کفاره روزه نگرفتن معشوق را بر گردن گرفته است (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
شرح غم تو به صد عبارت بدهم
ور جان خواهی، به یک اشارت بدهم
از روزه اگر تن ترا رنج رسد
تو روزه بخور که من کفارت بدهم!

اما روزه علاوه بر همه دستاوردهای معنوی برای مؤمنین، باعث تناسب اندام و حُسن مهتابی پری‌رویان هم می‌شود. به همین خاطر، یکی از شاعران قدیم ما، بر خلاف اغلب هم‌صنفان خود، سپاسگزار ماه رمضان هم هست (نزهة المجالس، ۴۴۲):
رخ را ز برای دل‌فروزی داری
غمزه ز برای سینه‌سوزی داری
تا روزه گرفته‌ای، نکوتر شده‌ای
ای ماه! ز روزه نیز روزی داری!

البته، دست و دلبازی شاعران در روزه گرفتن، بیشتر شامل حال دیگران می‌شود تا خودشان. میزان اشتیاق شاعران را به روزه‌داری، از این رباعی شمس گنجه‌ای می‌توان دانست (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
ای روزه! اگر عمر عزیزی، به سر آی
وی قدر! اگر مرگ تویی، زودتر آی
گر خود اجلی مرا، تو ای عید برس
ور جان تویی، ای هلال شوّال، بر آی!

این یادداشت را با مطایبت دیگری از راغب اصفهانی به پایان می‌بریم: روز دوم شوّال، قلندری را دیدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگی؟ گفت: اینک به ماه رمضان آینده، یک روز نزدیک شدیم! (نوادر، ۳۴۶).

●●


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

تیر خوردن معزی و چاره جُستن او از سماع

یکی از مسایلی که در زندگی امیر معزی نیشابوری مشهور است، زخمی شدن او به تیر سلطان سنجر است. درست است که معزی در عهد ملکشاه برآمد و عزت یافت، ولی وی به دربار سلطان سنجر اختصاص داشت و سلطان نیز به او احترام ویژه می‌گذاشت. اما سرنوشت شاعر این بود که هدف تیر ممدوح خود شود. به نوشتۀ عوفی، «گویند سبب وفات او آن بود که که روزی سلطان سعید سنجر در خرگاه تیر می‌انداخت و او بیرونِ خرگاه ایستاده بود. ناگاه تیری از کمان شاه جدا شد. بی قصد، تیرْ نشانه از جگر آن دلبند فضلا ساخت و هم در حال بر زمین افتاد و جان به آسمان رفت» (لباب الالباب، ۳۰۱). این سخن عوفی که معزی از تیر سلطان در دم جان باخته است، درست نیست. چرا که در اشعار او بارها به این واقعه اشاره شده است. خود او در رباعیی گفته است: از تیر تو میر شاعران کشته نشد (جُنگ رباعی، ۱۲۷). نیز (همانجا، ۱۲۸):
ای شاه! تو را ز دولت پاینده
شکر است که بنده را بدیدی زنده
بر دست چو تو پادشهی فرخنده
گر کشته شدی دریغ بودی بنده!

معزی در اشعار زیادی، در حد ملال، این مسئله را به روی شاه آورده است (همانجا، ۸۷):
دل خستۀ تیر شاه سنجر دارم
وز جور زمانه دست بر سر دارم
تو آهن با گناه در بر داری
من آهن بی گناه در بر دارم
از رباعی بالا و چند رباعی دیگر، معلوم می‌شود که پیکانِ فلزی تیر در پهلوی یا سینۀ او باقی مانده بوده است. در رباعی دیگری می‌گوید: پیکان تو در سینۀ من گشت نهان (همانجا، ۱۲۰). در رباعیی دیگر، اظهار امیدواری کرده که: پیکان تو از برم برآید روزی (همانجا، ۱۲۶). این احتمال وجود دارد که همین واقعه به‌تدریج شاعر را از پای درافکنده باشد. چرا که سنایی غزنوی در مرثیۀ معزی عامل مرگ شاعر را همین تیر خوردنِ او دانسته است (دیوان سنایی، ۱۰۵۷):
چون تیر فلک بود قرینش به ره‌آورد
پیکان ملک بُرد و به تیر فلکی داد
بنده حدس می‌زنم که مرگ معزی بین سال ۵۲۶ ق (واقعۀ مرگ قراجۀ ساقی) و سال ۵۲۹ ق (زمان وفات سنایی) اتفاق افتاده باشد.

احتمالاً بعد از واقعۀ تیر خوردن معزی، طبیبان او را از نوشیدن شراب منع کرده باشند. چرا که در رباعیات خود به آن اشاره کرده است (جُنگ رباعی، ۸۸-۸۹):
تیر تو شها بهار من کرد چو دی
وز زردی و لاغری تنم کرد چو نی
هرچند که بینم ای شه فرّخ‌پی
غم خوردنِ من هست ز ناخوردنِ می!
‏..
تا چرخ به پیکان قضا خَست مرا
کس ساغر می ندید بر دست مرا
زو با گله‌ام که جای آن هست مرا
کز خوردنِ می دست فروبست مرا

یکی از مضامین پُر تکرار در رباعیات معزی این است که حال که نمی‌تواند شراب بنوشد، باید جانش را به سماع و شنیدن موسیقی پرورش دهد که نوعی مستی از راه گوش است. این چند رباعی او به این موضوع اشاره دارد (همانجا):
زین حادثۀ عجب که ما را افتاد
می‌نتوانیم باده بر دست نهاد
یک ره که دل از باده نمی‌گردد شاد
جان را به سماع پرورش باید داد
‏..
امروز مرا کسی نمی‌گوید نوش
کس را نزنم به سوی میخانه خروش
چون نسپارم همی به باده دل و هوش
باری به سماع رود بسپارم گوش
‏..
ناخورده شراب ای بت تلخْ جواب
گشتم ز سماع مطربان مست و خراب
در عشق تو مستی بود ای مست صواب
خواهی ز سماع باش، خواهی ز شراب
‏..
خواهی که سماع و باده باشد به جهان
دل شاد شود بدین و جان تازه بدان
هر چند بدین شاد نمی‌دارم دل
آن بِهْ که بدان تازه همی‌دارم جان
‏..
خیزم بروم راه قلندر گیرم
می‌خواران را به مهر در بر گیرم
گر نتوانم که جام ساغر گیرم
باری ز سماع بهره‌ای برگیرم

‏..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

در شوخیِ سردِ این زمستانِ سیاه
بنشین به امید غنچه ها، چشم به راه

اسفند اگر چه سخت طولانی شد
یک روز بهار می رسد، خواه، نخواه...

#امید_نقوی
@Omid_naghavi

Читать полностью…

چهار خطی

باران نامۀ وحید دانا

برای تکمیل این بحث، باید به یک رباعی دیگر هم اشاره کنم و آن، رباعی دوست رباعی‌سرایم وحید داناست که به سال ۱۳۷۹ در کتاب تلخ چون پاییز (تهران، انتشارات خانۀ سبز، ص ۶۷) چاپ شده است و بر بسیاری از رباعیاتی که در یادداشت خود آورده‌ام، از جمله رباعی شادروان امین‌پور، تقدّم زمانی دارد:

آیینۀ روشن بهاران، باران
اندوه سپید کوهساران، باران
ما خواهشِ قطره قطرۀ لطفِ توایم
باران! باران! باران! باران! باران!
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

دنبالۀ دُم دُم در رباعی امروز


دی باد صبا به نامیه گفت که: قُم
کآمد به حَمَل، موکب شاهِ انجُم
زد رعدِ دُهُلْ زن، دُهُلِ و رویینْ خُم:
دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم دُم!

لطف الله نیشابوری
درگذشتۀ ۸۱۲ ق.
‏●

پیش از این گفتیم که لطف الله نیشابوری، توجه‌ای ویژه به فرم در رباعی داشته و ساختار آوایی کلمات را خوب می‌شناخته است. در رباعی بالا، شاعر با تکرار «دُم دُم» در مصراع آخر، صدای دهل را عینی کرده است. به غیر از مولانا که در غزلیاتش این شگردها را با قدرت به کار بُرده و حسّ و حال موسیقایی مجالس سماع را با کلمات به تصویر در آورده است، در رباعی شاعری را نمی‌شناسیم که پیش و بیش از لطف الله نیشابوری، از این ظرفیت به خوبی بهره بُرده باشد. در شعر امروز، به واسطۀ آشنایی با نظریات ادبی جدید، دانش و حساسیت شاعران نسبت به امکانات زبان افزایش یافت و این امکان، از شعر مدرن و پُست مدرن به قالب‌های سنّتی مثل غزل و رباعی هم راه پیدا کرد. در رباعیات زیر، تکرار کلمات، در پیِ عینی کردن معنا و ایجاد تناظر میان دال و مدلول است. اما به تدریج، با برملا شدن این فرمول، از بار خلاقیت آن کاسته شد و در اغلب موارد، شاعران صرفاً دنبال استخدام این امکان افتادند و به ضرورت وجودیِ آن فکر نکردند. بر این روال و با این فرمول، از این به بعد، هر شاعر رباعی‌گویی قادر است با ده بار تکرار کلمات یک‌هجایی از قبیل «کو»، «گم»، «تو»، یا پنج بار تکرار کلمات دوهجایی مثل «دریا»، «باران»، «وقتی»، «درها»، مصراعی مدرن بسازد و زیر سقف آن، ادعای خلاقیت کند.

باران باران دوباره باران باران
باران باران ستاره‌باران باران
ای کاش تمام شعرها، حرف تو بود:
باران باران بهار باران باران

قیصر امین پور
درگذشتۀ ۱۳۸۶ ش.
‏●

ساکت، سنگین، گرفته، غمگین، تنها
پایین ـ بالا، دوباره پایین – بالا
گاهی احساس می‌کنم هم‌زادیم:
دریا دریا دریا دریا دریا...

مصطفا حسن زاده
‏●

تنها به تو فکر می‌کنم، زیرا تو
تنها به تو فکر می‌کنم، اما تو
تو تو تو تو تو تو تو تو تو تو
تنها به تو فکر می‌کنم، تنها تو!
‏..
باد آمد و رخنه کرد در باورها
پاییز وزید در رگ دفترها
بر روی ترانه‌های من بسته شدند
درها درها درها درها درها
‏..
راهم راهم راهم راهم راهم
گم گم گم گم گم گم گم در راهم
من آبروی رباعی‌ات را بُردم
خیام! من از تو معذرت می‌خواهم!
‏..
مرگ آمده این همیشه هرجایی
چادر زده در سکوت و بی رؤیایی
عینک، سمعک، دو بسته قرص کوچک
تنهایی تنهایی تنهایی تنهایی
‏..
بر نیمکت شکسته‌ای در باران
در دست تو چتر بسته‌ای در باران
باران باران باران باران باران
تنها تنها نشسته‌ای در باران.
‏..
از گردنه‌های شعر بالا رفتم
بالا بالا بالا بالا رفتم
یک بچه غزل به تور من خورد فقط
ناچار به صید قزل آلا رفتم.
‏..
آن روز حسین یک‌صدا زینب بود
آیینۀ غیرت خدا، زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود.
‏..
یادت ‌آمد خون خدا را من و تو
یادت آمد که کربلا را من و تو
یادت یادت یادت یادت آمد؟
یادت آمد که خیمه‌ها را من و تو.
‏..
وقتی که تن حسین را بر نیزه
شمشیر، تبر، تیر، کمان، سرنیزه
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی
وقتی که سر حسین را بر نیزه...
‏..
آرام و قرار و تکیه‌گاهش زینب
روحش، قلبش، پشت و پناهش زینب
زینب زینب زینب زینب زینب
زینب، همۀ سمت نگاهش، زینب!

جلیل صفربیگی
‏●

کم بود مسافت دلش تا دریا
آگاه نبود از دلش اما دریا
عمری در تُنگ، بی‌صدا داد کشید:
دریا دریا دریا دریا دریا!

احمدرضا قدیریان
‏●

تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها
تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها تن‌ها
هستند کنارمان و هستیم چقدر
تنها تنها تنها تنها تنها!

سید مجید حسینی
‏●

منابع:
دیوان لطف‌الله نیشابوری (چاپ عکسی)، ۶۸۴؛ دستور زبان عشق، ۸۹؛ در آستانۀ تازه شدن، ۴۹؛ نت‌های تنهایی، ۲۹؛ هشت چارانه، ۳۵، ۷۳؛ الیمایس، ۱۸، ۱۱۷، ۱۲۶، ۱۴۰، ۱۴۸، ۱۵۵؛ فصل اطلسی‌ها، ۷۶؛ عشق گناهی زیباست، ۵۵
‏●●


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

هزار جان گرامی فدای...

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه
(حافظ، دیوان، تصحیح خانلری، ۸۵۰)

مصراع دوم بیت حافظ، وامدار تعبیری رایج در تاریخ شعر فارسی است که از قرن ششم تا چند قرن بعد از حافظ نظایر آن در دواوین شعرا دیده می‌شود. هزار جان گرامی/هزار جان مقدّس/ هزار جان عزیز ... فدای چیزی شدن تعبیری نیست که تعلّق به فرد خاصی داشته باشد. بیشتر یک کلیشۀ رایج و تکراری است. من این عبارت را از قدیم‌ترین دوران تا عصر حافظ نقل می‌کنم. در این نقل، علاوه بر یادداشت‌های شخصی، سایت گنجور و سامانۀ دادگان فرهنگستان نیز مددرسان من بوده است. برخی از مصراع‌ها در شواهد زیر به‌عینه در شعر چند شاعر تکرار شده است. بعضی شاعران چند بار این تعبیر را به کار بُرده‌اند. عبارت «هزار جان گرامی» یا «هزار جان مقدس» به تنهایی نیز در اشعار زیادی آمده (از جمله شعر حافظ) که از نقل آن‌ها چشم پوشیدیم. در دهۀ شصت عاشق یافتن چنین اشتراکاتی بودم و شواهد بیشتری هم فراهم کرده بودم که اکنون به آن‌ها دسترسی ندارم.

وگرنه دل چه دریغ است از کسی که بود
هزار جان مقدّس فدای جور و جفاش
(سنایی، دیوان، ۳۱۵)

چو از بقای تو جان خلایق آسوده است
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(عبدالواسع جبلی، دیوان، ۱۰۴)

هزار جان گرامی نخست جان حسن
اگرچه نیست گرامی، فدای جان تو باد
(سید حسن غزنوی، دیوان، ۲۰۴)

هزار کس چو نظامی غلام روی تواند
هزار جان گرامی فدای روی تو باد
(نظامی گنجوی، دیوان، ۲۷۵)

هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایه‌پرورد است
(خاقانی، دیوان، ۵۶۰)

اگر به داغ جهان‌آفرین بود جانت
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(قوامی رازی، دیوان، ۱۵۰)

هزار جان گرامی به ناز پرورده
فدای صبر که انصاف جان‌سپاری کرد
(جمال‌الدین اصفهانی، دیوان، ۴۴۹)

هزار جان مقدّس فدای آن کس باد
که جای او به چنین وقت حضرت شاه است
(مجیر بیلقانی، دیوان، ۲۰۹)

هزار جان گرامی فدای لاله‌رخی
که سرو و سنبل او از درِ نظاره بود
(شرف‌الدین شفروه، دیوان، ۹۵ر)

هزار جان مقدّس فدای روی تو باد
که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
(مولانا، کلیات شمس، ۲: ۲۲۰)

هزار جان مقدّس فدای سلطانی
که دست کفر برو بر نبست پالانی
(مولانا، همانجا، ۶: ۲۹۱)

هزار جان گرامی فدای اهل نظر
که مال و منصب دنیا به هیچ نشمارند
(سعدی، کلیات، ۷۹۱)

هزار جان گرامی فدای باد سحر
که می‌برد ز ره دور بوی یار به یار
(مجد همگر، دیوان، ۲۵۱)

هزار جان گرامی فدای آنکه پیامی
چنان‌که بشنود از من، هم آن‌چنان برساند
(امامی، عرفات العاشقین، ۱: ۳۵۱)

هزار جان امامی فدای آن شب و روز
که وصف هر دوَش آتش در استخوان انداخت
(امامی هروی، دیوان، ۱۸۷)

هزار جان گرامی فدای یک نفسش
که رهگذر نفسش زآن لب و دهن دارد
(همام تبریزی، دیوان، ۸۱)

هزار جان گرامی فدای خاک درت
هزار یاد لبان و دهان چون شکرت
(حکیم نزاری قهستانی، دیوان، ۶۲۲)

هزار جان گرامی هنوز کم باشد
فدای خاک ره مرد دوربین کردن
(خسرو دهلوی، دیوان، ۷۱۶)

هزار جان گرامی فدای بالایت
بیا که کشتۀ عشق از بلا نمی‌ترسد
(خواجوی کرمانی، دیوان، ۴۳۷)

گرت روم به فدا، عمر دوستان تو باد
هزار جان گرامی فدای جان تو باد
(حسن دهلوی، دیوان، ۹۹؛ جنید شیرازی، دیوان، ۱۴)

مرا تو جان عزیزی و جان توست عزیز
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(سلمان ساوجی، کلیات، ۲۹۰)

وجود خاکی من گرچه می‌دهی بر باد
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(حیدر شیرازی، دیوان، ۸۶)

هزار جان عزیزم فدای روی تو باد
چه دشمنی است که از دوستان نیاری یاد
(جلال طبیب شیرازی، دیوان، ۱۲۰)

اگر به کلبۀ احزان ما دهی تشریف
هزار جان عزیزم فدای جان تو باد
(جهان ملک خاتون، دیوان، ۱۴۸)

اگرچه یاد نیاید به سال‌ها ز منش
هزار جان گرامی فدای جان و تنش
(همانجا، ۳۰۲)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

🔊فایل صوتی

نگاهی به رباعیات عطار

دکتر مریم مشرف

مختارنامه، مجموعه رباعیات فریدالدین عطارنیشابوری است که خود، آنها را به همین نام جمع کرده و در پنجاه باب با بیش از دو هزار رباعی مرتب ساخته است. این کتاب با مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی منتشرشده است.


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Bookcitycc
🆑کانال سخنرانی ها
🌹

Читать полностью…

چهار خطی

«مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبری در احیاء‌ آثار شاعران پارسی‌گوی»، سیدعلی میرافضلی، جُنگ هنر مس، شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰ شمسی،‌ ص ۵۲-۶۱
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️توضیحی در مورد رباعی هلال ماه

رباعی فوق که در دیوان انوری به چاپ رسیده، در تذکرۀ لباب الالباب عوفی به نام امیر فخرالدین مسعود کرمانی است. عوفی از این امیر مسعود با احترام بسیار یاد کرده و سه رباعی به اسمش آورده، که یکی از آن‌ها، رباعی مذکور است‌ (لباب الالباب، ۵۸):

از بهر هلال عید، خورشید سپاه
بر بام برآمد و همی‌کرد نگاه
مردم به‌شگفت گفت: سبحان الله
خورشید برآمده‌ست و می‌جوید ماه

امین احمد رازی و اوحدی بلیانی نیز رباعی را به نام همین امیر آورده‌اند (هفت اقلیم، ۲: ۱۲۴۸؛ عرفات العاشقین، ۶: ۳۳۷۸) و به احتمال زیاد مأخذشان تذکرۀ عوفی بوده است.
اما در دیوان انوری که تصحیحش به اهتمام مرحوم محمدتقی مدرس رضوی بر مبنای ۲۱ نسخۀ خطی و دو چاپ تبریز و نولکشور صورت گرفته، رباعی مذکور در هیچ کدام از دستنویس‌ها، چه قدیم و چه جدید، نیامده و مأخذ درج آن در دیوان، چاپ تبریز است که ۱۲۶۶ ق به طبع رسیده است. بنابراین، انتساب آن به انوری پایۀ استنادی بسیار بسیار ضعیفی دارد.

رباعی در نزهة المجالس (ص ۴۴۲) و به تبع آن خلاصةالاشعار فی الرباعیات (ص ۹۷) بی ذکر نام گوینده درج شده است. اما در سفینۀ رباعیات شمارۀ ۱۲۰۳ کتابخانۀ دانشگاه استانبول که متنش به متن نزهةالمجالس بسیار نزدیک است، رباعی به نام «معزی» دیده می‌شود. ما رباعی را در دیوان‌های چاپی و خطی معزی نیافتیم.
با توجه به نقل عوفی که دو سه دهه بیشتر با امیر مسعود کرمانی فاصله نداشته، سرایندۀ رباعی باید این شاعر گمنام کرمانی باشد نه انوری و نه حتی معزی.

در مصراع اول رباعی منسوب به انوری، عبارت «آن مه ناگاه» اگرچه شاعرانه‌تر به نظر می‌رسد، ولی ضبط «خورشید سپاه» مرجح است؛ چرا که هم به فضای شعر قرن ششم (شعر لشگری) نزدیک‌تر است، هم با نظم درونی رباعی هماهنگ‌تر (خورشیدی که دنبال ماه است)؛ و البته، با امیر بودنِ‌ شاعر نیز تناسب دارد.


"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

نوشدارو بعد از مرگ سهراب

وقت هر کار نگه‌ دار که نافع نبود
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهی
(شرف‌الدین شفروه)

حسب حالم سخنی بس خوش و موجز یاد است
عرضه دارم اگرم رخصت اطناب دهی:
«وقت هر کار نگه دار که نافع نبود
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهی»
(ابن یمین)

مرحوم دهخدا بیت شفروه را با ردیف «دهند» بدون ذکر نام گوینده به نقل از تاج المآثر آورده است (امثال و حکم، ۴: ۱۸۹۲). اما در تاج المآثر (ص ۱۴۱) دقیقاً مطابق ضبط دیوان شرف‌الدین شفروه است (پایان‌نامۀ دکتر اسماعیلی، ۲۳۲) و این قدیمی‌ترین جایی است که بیت شفروه را ثبت کرده، البته در این کتاب هم نام گوینده ذکر نشده است. مرحوم دهخدا، باز در مدخل «نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند» (همانجا، ۴: ۱۸۴۰) همان بیت را به نقل از تاج المآثر به همان ضبط «دهند» ثبت کرده، و تضمین مصراع مذکور را در دو بیت زیر نیز نشان داده است:
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند
عقل داند که بدان زنده نگردد سهراب
..
بعد از این لطف تو با ما به چه مانَد دانی؟
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند (نوری)

شاهد اول به احتمال زیاد مأخوذ از این قطعۀ شرف‌الدین فضل الله حسینی قزوینی است (المعجم فی آثار ملوک العجم، ۵۹):
در شب طیش که عیشم ز جوانی خوش بود
تا گهِ صبح به مستی گذرانیدم و خواب
روز پیری که اسیری بِهْ از این آزادی است
می‌خورَم اندُه بیهوده بر ایّام شباب
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند
عقل داند که بدان زنده نگردد سهراب

اما شاهد دوم، بیتی است سرودۀ قاضی نوری اصفهانی (شاعر عهد صفوی) که صورت کامل آن چنین است (آتشکدۀ آذر، تصحیح سادات ناصری، ۳: ۱۰۳۷):
آصفا! قاعدۀ‌ مردم شاعر این است
که به آیین طرب زحمت احباب دهند
وز بزرگان روش آن است که در هر وقتی
به کم و بیش مراد دل اصحاب دهند
روش این نیست که لب‌تشنۀ امسالی را
بگذارند که سال دگرش آب دهند
بعد از این لطف تو با ما به چه مانَد، دانی؟
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند!

ادهم خلخالی بیتی شبیه بیت آخر قطعۀ مذکور آورده (کدو مطبخ قلندری، ۲۴):
این سخن گفتنِ بی‌جا به چه مانَد، دانی؟
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند!

به نظر من تغییر ردیف «دهی» به «دهند»، کار نجیب‌الدین جربادقانی، شاعر اوایل قرن هفتم هجری بوده است. نجیب، در بخشی از قطعه‌ای که در باب تأخیر صله تحت تأثیر شعر شرف‌الدین شفروه سروده، گفته است (دیوان، ۲۷۰):
هیچ شک نیست در انعام تو، لیکن نکند
تشنه را سیری از آن آب که در خواب دهند
کِشتۀ عمر من آن گاه که پژمرده شود
پس از آنش چه طراوت که بدو آب دهند؟
چون تبه گشت مرا حال بدین سان چه کند
نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند!
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

امروز من‌ام ز بیمِ جان ناایمِن
فردا ز عذابِ جاودان ناایمِن
بی‌چاره کجا رَختِ سعادت بنهد؟
آن کس که بُوَد در دو جهان ناایمِن

(#کمال‌الدین_اسماعیل_اصفهانی. دیوان: غزلیات و رباعیات. «رباعیات». تصحیح و تحقیقِ دکتر #محمدرضا_ضیاء. تهران: دکتر محمود افشار: سخن‏. ١۴٠٢. چاپِ ٢. ویراستِ ٢. صفحه‌ی ٣٣۴.)

خوشه‌گاه

Читать полностью…

چهار خطی

#فخرالدین‌رازی:
سیر آمدم از ســاز کژآهنگ وجود
زین پرده‌ی بی‌نوای ده‌رنگ وجود
        صد سجده‌ی شکر در عدم بیش برم
        گر بــاز رهد نــام من از ننــگ وجود


#شیخ‌شهاب‌الدین‌سهروردی:
امروز منــم در قفس تنــگ وجود
محتاج به بوی عدم از ننگ وجود
              کو صیقل لطف؟ تا دمی بزداید
              از آینه‌ی حقیقتم زنــگ وجــود


#جمال‌اشهری:
تنگ آمده‌ام زین قفس تنگ وجود
  خون خورده‌ام از وجود هم‌سنگ وجود
گه‌گه ز وجود خویش باز اندیشم
  خواهم که شوم بــا عدم از ننگ وجــود


▫️منبع: نزهة‌المجالس، جمال‌الدین خلیل شروانی، تالیف اواسط سدۀ ۷ هجری (سال کتابت ۷۳۱ ق)، کاتب: اسماعیل بن اسفندیار ابهری، دست‌نویس شماره ۱۶۶۷ کتابخانۀ جارالله ترکیه، برگ ۸۰

▫️رباعی شیخ شهاب‌الدین در دستنویسی از رباعیات خیام ( نسخه نخجوانی کتابت سده ۹ یا بعد ) به خیام منسوب شده است.

@parniyan7rang

Читать полностью…

چهار خطی

چون سبزه دلا میلِ صفایی نکنی!
یا آرزوی کسبِ هوایی نکنی!
گر سر‌به‌درآوری ز بیخت ‌بکنند
خوش‌باش اگر نشو‌و‌نمایی نکنی!


(دیوانِ شاپورِ تهرانی، تصحیحِ دکتر یحیی کاردگر، کتابخانهٔ موزه و مرکزِ اسناد و مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۶۳۹).

Читать полностью…

چهار خطی

چراغ برق!

موسی! دگرت کار به دیدن افتاد
جانت، به کنار آرمیدن افتاد
تا چند بر این نیمْ نفس می‌لرزی؟
انگار نسیمی ز وزیدن افتاد!
‏..

ای‌خواجه! بکوش هر دَم از بیش‌ و‌ کمی
تا برداری ز خاطری بار غمی
تو می‌روی از غرور و، ممکن نبود
رفتن به چراغ برق، بیش از قدمی!

موسی رضای نقّاش همدانی
کشته شده در ۱۰۱۳ ق.
‏..

چراغ برق در رباعی دوم، کژتابی دارد و ممکن است باعث این توهّم شود که منظور شاعر، همین چراغ‌های امروزی است. چراغ برق گویا همان «چراغ صاعقه» شعر حافظ است و شاعر می‌گوید چراغ صاعقه فقط می‌تواند پیش پای آدم را روشن کند؛ غرور هم همین حالت را دارد.
‏..

منبع:
جُنگ اشعار، دستنویس ش ۹۵۵۹ مجلس، برگ ۱۰۵؛ عرفات العاشقین، ج ۶، ص ۳۷۵۴
‏..


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

معزّی نیشابوری و ماه رمضان

در مورد انعکاس ماه رمضان و روزه در رباعی فارسی پیشتر یادداشتی نوشته بودم. این روزها که مشغول مرور رباعیات معزّی نیشابوری هستم، به مسئلۀ روزه در رباعیات او توجهم جلب شد. برخورد او با روزه، حاکی از احترام و دلخوری است. مخصوصاً اگر ماه رمضان به موسم بهار می‌افتاد. چهار رباعی زیر به این موضوع اختصاص دارد (جُنگ رباعی، ۱۲۲):

از روزه تن و دلم همی‌فرساید
سی روزه مرا صبر همی‌فرماید
ای روزه! بکن هرچه تو خواهی شاید
کوشم به مکافات تو چون عید آید
‏..
وامی است مرا بر لبت ای طرفه‌نگار
گر وعده بود به عید، وامم بگزار
سی روزه مرا به او به بوسه‌ست شمار
زیباپسرا‍! بوسۀ سی روزه بیار!
‏..
از گرمی ماه روزه گرم است دمم
بگداخته و زرد چو زرّین‌قلمم
از گرسنگی و تشنگی نیست غمم
زآن است غمم که بی لب آن صنمم
‏..
آمد مَهِ روزه در چنین ایّامی
وز روزه نهاده بر دل من دامی
آورد مرا به دام و بُرد از دل من
شادی و خوشی به خوش‌ترین ایّامی
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

خُمار ومُل¹

باگُل سحری گفت به زاری بُلبُل
کَمْ جاوَرَکَ الشَّوکُ بِلاحَصرٍ² قُلْ

الْوَردُ بَکیٰ ثُمَّ حَکیٰ وا أسَفا
خارَست وخُمار³ در جهان باگل ومُلْ⁴

__
1_مُل: نبیذ بود، شراب انگوری.می و شراب انگوری و هر مایع مسکر.
2_این کلمه چنین خوانده شد.
3_شیخ سعدی در بوستان می فرماید:

بلای خُمار است در عیشِ مُل
سِلَح دار خار است با شاهِ گل

4_مجموعهٔ بیاض به شمارهٔ ۲۸۵۴،کتابخانهٔ شهید پاشا ترکیه ،برگ ۹۱

💐💐@rahearwah

Читать полностью…

چهار خطی

قصّۀ دنباله‌دار رباعیات سرگردان

برای کسانی که علاقه‌مندِ تاریخ رباعی فارسی هستند، ماجرای «رباعیات سرگردان» یک دغدغۀ جدی است. بسیاری از رباعیات مشهور میان چند شاعر مشترک است. گاهی می‌توان با دلایل و قرائن، گویندۀ اصلی یک رباعی را شناسایی کرد؛ گاهی هم هیچ راهی برای شناخت سرایندۀ واقعی یک رباعی سرگردان وجود ندارد و تنها می‌توان دایرۀ انتساب‌ها را محدودتر کرد.

از چندین دلیل که می‌توان برای علّت اختلاطِ رباعیات بر شمرد، یکی، همنام بودنِ شاعران است. مثلاً رباعی جمال‌الدین مسعود خجندی، شاعر قرن ششم را به نام کمال خجندی شاعر قرن هشتم آورده‌اند، بعضی رباعیات اثیر اخسیکتی با اثیر اومانی مشتبه شده است. رباعی افضل‌الدین ترکه را به بابا افضل کاشانی بخشیده‌اند. چند رباعی اوحد کرمانی در دیوان اوحدی مراغی جای گرفته است. فخرالدین خطاط هروی شاعر قرن ششم را با فخری هروی شاعر قرن دهم اشتباه گرفته‌اند و رباعیات اولی را به دومی داده‌اند. مثال‌هایی از این دست، بسیار است.
اوایل فکر می‌کردم که در جهان قدیم، مشکل رباعیات سرگردان به دلیل عدم دسترسی ادبا به منابع و دوری شهرها و اتکا به مسموعات حادث می‌شده است و در روزگار ما، با وجود انواع وسایل ارتباط جمعی، می‌توان با این مشکل به‌راحتی مبارزه کرد. ولی اکنون مطمئنم که این مشکل، یک مشکل ریشه‌دار فرهنگی است و دسترسی به وسایل ارتباطی، نه فقط مشکل را حل نکرده، بلکه بدان دامن هم زده است. ما ایرانیان، به مسموعات بیش از مکتوبات اتکا داریم و هر قولی را به‌راحتی می‌پذیریم و بدتر از همه، آن را اشاعه هم می‌دهیم. مثال برای این موارد زیاد است.

آنچه موضوع این یادداشت است، نشان دادن یکی از موارد تداخل نام‌ها و شعرها در رباعی امروز است تا در پرتو توجه به آن، متوجه نحوۀ به وجود آمدنِ یک‌ رباعی سرگردان شویم. آقای محمدمراد مردانی، کتابی به نام «صد رباعی از صد شاعر امروز در وصف صاحب‌الزمان» در سال ۱۳۹۷ گرد آورده (تهران، انتشارات نواندیشان علم)، و انجمن‌های ادبی، مجموعه‌های شعر و سایت‌های اینترنتی را به عنوان منبع خود ذکر کرده است. وی احتمالاً در جستجوهای خود، رباعی زیر را در یکی از سایت‌ها به نام «عباس صادقی» دیده است:

ما مسئله‌های اجتهادی داریم
در بحث و جدل کمی زیادی داریم
با اینکه تو قطب عالم امکانی
ما چشم به قطب اقتصادی داریم
(صد رباعی از صد شاعر، ۱۶۵)

وی با خود پنداشته که این عباس صادقی همان عباس صادقی (پدرام) است که از ترانه‌سرایان و غزل‌سرایان نامدار دهۀ پنجاه و شصت بوده است (۱۳۲۸- ۱۳۸۲). بنابراین، رباعی را به حساب او گذاشته و شرح حال عباس صادقی (پدرام) را از ویکیپدیا ضمیمۀ کار کرده است. در ویکیپدیا آمده که پدرام در سال ۱۳۴۹ کارش را با مثنوی و رباعی آغاز کرده، و این نکته، گردآورنده را به این نتیجه رسانده که گویندۀ رباعی مورد نظر هم اوست. در حالی که گویندۀ رباعی، عباس صادقی زرینی (زادۀ ۱۳۵۶)، از رباعی‌گویان دهۀ هشتاد است و این رباعی او، در مجموعه رباعیات «ضد انتزار» (قم، ۱۳۹۰، ص ۲۸) به چاپ رسیده است. بنابراین، همنامی این دو شاعر و بیگانه بودن مؤلف با جریان رباعی امروز، او را به خطا افکنده است.
عباس صادقی زرینی و جلیل صفربیگی، مُبدع گونه‌ای از رباعی انتقادی هستند که در آن‌ها به مسئلۀ انتظار موعود، از زاویۀ نقد اجتماعی رفتار ریاکاران پرداخته شده است. تعدادی از رباعیات عباس صادقی زرینی را در مجموعۀ ضد انتزار می‌خوانیم:

بی چون و چرا، چون و چرا می‌کشنت
مانند تمام اولیا می‌کشنت
ما از سرِ تفریح دعا می‌خوانیم
اینجا خبری نیست، نیا می‌کشنت
‏..
ما این طرف و، به‌آن طرف دل بستیم
سرخیم، ولی به آبیان پیوستیم
چون لیگ به روزهای حسّاس رسید
این هفته نیا، هفتۀ بعدی هستیم
‏..
تا دورترین جای زمین خواهی رفت
بی شبهه پی اهل یقین خواهی رفت
آن قدر مراقب ظهورت هستند
هر وقت بیایی به اوین خواهی رفت
‏..
غیر از صف نان بیا و صف پیدا کن
از این همه پوچی تو هدف پیدا کن
اینجا همه کُشته مُرده‌ات می‌باشند
یک آدم زنده این طرف پیدا کن!
‏..
هی وعدۀ حق به این و آن می‌دادیم
سرمایۀ خود را به زیان می‌دادیم
گفتیم نشان بده خودت را آقا
غافل که فقط خودی نشان می‌دادیم.

‏●●
"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️«نسخۀ نویافتۀ رباعیات اوحدالدین کرمانی»، سیدعلی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال 34، شمارۀ پنجم (پیاپی ۲۰۳)، آذر و دی ۱۴۰۲، ۱۹۵-۲۱۷
‏..

شیخ اوحدالدین کرمانی (۵۶۱-۶۳۵ ق) از چهره‌های شاخص تاریخ تصوّف ایران و شعر صوفیانۀ فارسی است که حدود دو هزار رباعی به او منسوب است. برخی از مریدان او در نیمۀ دوم قرن هفتم هجری به گردآوری و تدوین رباعیاتش پرداختند. از جمله نسخه‌های کهن رباعیات او، دستنویس شمارۀ ۲۹۱۰ کتابخانۀ ایاصوفیاست که در آن ۱۶۴۱ رباعی اوحد در ۱۲ باب گردآوری و در حدود ۷۰۶ ق کتابت شده است. نسخۀ دیگر رباعیات شیخ که در بردارندۀ ۱۱۳۶ رباعی است و انیس الطالبین و جلیس الصالحین نام دارد، گردآوردۀ فرزند یکی از مریدان شیخ در نیمۀ دوم قرن هفتم هجری است و در کتابخانۀ دانشگاه استانبول نگه‌داری می‌شود. در مقالۀ حاضر، نسخۀ کهن دیگری از رباعیات اوحد کرمانی را معرفی می‌کنیم که در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم به صورت موضوعی تدوین شده و دارای ۱۳۴۹ رباعی است. این نسخه، متعلق به مجموعۀ کمانکش امیرخواجه در کتابخانۀ حاجی سلیم آقای شهر استانبول است.
‌‌‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…
Подписаться на канал