اين کانال به بررسی تاریخ و تمدن عرب باستان میپردازد و هیچ گونه سمت و سوی نژادپرستانه و مسائل سیاسی و مذهبی ندارد. ✅کانال اول ما : تاریخ و تمدن طلایی اسلام @tamadone_islami 🔴آدرس ما در اینستاگرم Instagram.com/tamadone_arab
#زبان_شناسی
مجری یک جمله به زبان مالتی اروپایی میگه
و از شخص عرب میخواد میتونه این جمله رو بفهمه
و ایشان دقیق تشخیص میده ! گویی انگار لهجه ای عربی است که با کمی دقت فهمیده میشود
📌مالت جزیره و کشوری اروپایی است
@tamadone_arab
کوشیها، دشمنان، مزدوران و فاتحان مصر:
کوشیها مردمی بودند که از دوران نوسنگی تا اواخر دوران باستان در پادشاهی کوش، در امتداد نیل علیا در جایی که اکنون جنوب مصر و شمال و مرکز سودان است، زندگی میکردند.
کوشیها اجداد نوبیهای امروزی، یک اقلیت قومی در مصر هستند، اگرچه مصریها و نوبیها از زمان فراعنه بسیار با هم آمیخته شدهاند.
@tamadone_arab
📌#اسطوره_شناسی_سامی
فرشته صاورئیل (هاورئیل) در متون منداییان بهعنوان ناجی ارواح
جزیرهٔ سُقُطرا
بهشتی ناشناخته در جنوب یمن، یکی از شگفتانگیزترین نقاط زمین است. با درختان افسانهای «خون اژدها»، گیاهان و جانورانی که در هیچجای دیگر دنیا نیستند، و زبانی باستانی بهنام سُقطری، این جزیره میراثی زنده از طبیعت و تاریخ است. ساکنانش حدود ۶۰ هزار نفرند، مسلمان و عمدتاً عرب هستند، لهجه بومیشان «سُقطری» است؛ که نمودی از زبان سامی جنوبی کهن است.
🪴 میراث جهانی یونسکو | 🇾🇪 متعلق به یمن | 🌍 گالاپاگوس اقیانوس اقیانوس هند
@tamadone_arab
@isllam_history
بلاگر آبادانی وقتی شاکی میشود
ابادان واقعی این نبود
چرا ابادان را با ابادانیها نمیشناسن و نشان نمیدهند، بلکه مهاجرها را نشان میدهند.
ابادانیها نیاز به نشان دادن زنان لخت برای با کلاس بودن نیستن. ابادانیها باکلاسی را در مردانگی و مقاومت و شرف میدانند.
#زبان_شناسی
بررسی یک متن واحد در شاخه های زبان های ایرانیک
فارسی ،دری ،پشتو،تاجیکی، هزاره ای ،لری ، تاتی ،زازاکی، مازندرانی ،گیلکی ،بلوچی، کرمانجی، سورانی ، لکی،اوستایی،اورموری
چهار رنگ این پرچم قدرت خود را به قولی از یک بیت شعر شاعر عرب صفیالدین الحلی، گرفتهاند:
"کارهای ما سفیدند، نبردهای ما سیاه، مزارع ما سبز، و شمشیرهای ما قرمز."
رنگ سیاه نشاندهنده پرچم سیاه است که توسط خلافت راشدین و عباسیان استفاده میشد، در حالی که سفید رنگ سلسله اموی بود. سبز رنگی است که با اسلام، دین اصلی عرب ها، مرتبط است. برخی منابع مدرن نیز سبز را رنگ سلسله فاطمی میدانند، هرچند رنگ رسمی آنها سفید بوده است. در نهایت، قرمز بهعنوان رنگ سلسله هاشمی انتخاب شد.
رنگهای پانعربی، که در گذشته بهصورت جداگانه استفاده میشدند، برای اولین بار در سال 1916 در پرچم قیام عربی یا پرچم حجاز ترکیب شدند. بسیاری از پرچمهای فعلی، مانند پرچمهای اردن، کویت، فلسطین و امارات متحده عربی و عراق و سوریه و ...بر پایه رنگهای قیام عربی هستند.
📌#قیام_عربی (1916-1918):
این قیام با حمایت بریتانیا علیه امپراتوری عثمانی به رهبری شریف حسین بن علی، شريف مکه، آغاز شد. هدف آن ایجاد یک دولت عربی مستقل بود، اما پس از جنگ جهانی اول، به دلیل معاهده سایکس-پیکو (1916)، منطقه بین بریتانیا و فرانسه تقسیم شد. پرچم حجاز به نمادی از آرمان وحدت عربی تبدیل شدشریف حسین بن علی (1853-1931):
او بهعنوان رهبر قیام، با حمایت بریتانیا (مکاتبات مکماهون-حسین، 1915-1916) قیام را سازماندهی کرد. طراحی پرچم توسط او یا مشاورانش، با الهام از تاریخ عربی، انجام شد.
نکته: پرچم آزادی بخش جنبش های عربی و خصوصا الاحوازیه از رنگها و پرچم های مشهور قیام عربی و پان عربیسم (سیاه و سفید و قرمز) استفاده میکنند ، این امر متاخر هست ، برخلاف پرچم امروزی الاهوازیه، هیچ شواهدی تاریخی وجود ندارد که شیخ خزعل از این الگو و رنگها در زمان خود استفاده کرده باشد
اگر این تسلسل و اشتراک فرهنگی نیست پس چیه ؟!
مجسمه کودیا 𒅗𒌤𒀀 و چفیه ی عربی
گودئا (Gudea) (فرمانروایی ۲۱۴۴–۲۱۲۴ پیش از میلاد) یکی از فرمانروایان میانرودان جنوبی بود
فرمانروای شهر لاگاش بود. انگاشته میشود که او داماد اوربابا فرمانروای پیشین شهر لاگاش بودهاست و از راه زناشویی با نینالا دختر او به فرمانروایی این شهر رسیده باشد. پس از او پسرش اونیگریرسو به جانشینیاش رسید.
برپایه سنگنوشتههای به جا مانده، وی پرستشگاههایی را در اور، نیپور، آداب، اوروک و بدتیبیرا ساخته بود. این کار به افزایش نفوذ وی در سومر انجامید. پدر زنش نیز در زمان پادشاهیاش پرستشگاهی در اور ساخته بود که نشانگر نیروی سیاسی او میباشد.
گودئا بر خود لقب انسی داده بود به معنای شاهِ شهر و اینچنین خود را خدایگان لاگاش میدانست
پازوزو برگشته اما با ظاهری شبیه به "لابوبو"، عروسکی که شبکههای اجتماعی را تکان داد.
برخی دیگر در شبکههای اجتماعی، شباهت خطرناکتری بین "لابوبو" و آیکونهای باستانی بینالنهرین میبینند، که برخی از آنها شیطان "بازوزو" را به تصویر میکشند؛
شخصیتی که در فیلم The Exorcist (جنگیر) سال 1973 به نمایش درآمد و بهصورت سنتی بهعنوان موجودی بالدار با سر شبیه به شیر یا سگ و بدنی مارپیچ توصیف میشود.
تحلیل گسستهای تاریخی و امکان تداوم قومی خالص آشوریها
سؤالم درباره گسستهای چند هزارساله در منطقه جغرافیایی بینالنهرین و قفقاز، که امروزه محل زندگی آشوریهای مدرن است، و چگونگی ادعای تداوم قومی خالص آنها در میان حضور امپراتوریها و اقوام مختلف (پارسیان، یونانیان، رومیان، ترکان، اعراب، و کردها) بسیار مهم و قابل تأمل است که باید به آن توجه کنیم
@tamadone_arab
مسیحیت از قرن اول میلادی با فعالیت حواریون به بینالنهرین رسید.
طبق اعمال رسولان (کتاب مقدس، فصل 2، حدود 33 میلادی)، در روز عید پنطیکاست، افرادی از "میانرودان" (که ممکن است شامل مناطق آشوری باشد) به مسیحیت گرویدند.
این اشاره کلی است و به قوم خاص "آشوری" اشاره ندارد، بلکه به جغرافیا مربوط میشود.
قدیمیترین ذکر مشخص از جوامع مسیحی در منطقه آشور، به اسناد ساسانی و متون مسیحی مربوط به قرن سوم میلادی برمیگردد. در زمان شاپور اول (حدود 240-270 میلادی)، کلیسای شرق شکل گرفت و در منطقه نینوا و موصل فعالیت داشت. اعمال مار آدایی (نوشتهشده در قرن چهارم یا پنجم، اما مبتنی بر روایات قرن سوم) به فعالیتهای تبلیغی در میان ساکنان محلی اشاره دارد. این ساکنان بعدها بهعنوان "نصاری" (مسیحیان) شناخته شدند.
در این سند، اسقفنشینهایی در موصل و نینوا ذکر شدهاند، اما باز هم از "آشوری" بهعنوان قوم نام برده نشده است.
این اولین اشاره مشخص به جوامع مسیحی در منطقه باستانی آشور است، اما نام "آشوری" هنوز به کار نرفته است.
نام "آشوری" بهعنوان هویت قومی در متون اسلامی اولیه دیده نمیشود.
بنابراین، قدیمیترین ذکر جوامع مسیحی مرتبط با منطقه آشور به قرن سوم میلادی میرسد، اما نام "آشوری" بهعنوان قوم، تا قرن نوزدهم میلادی ظاهر نشد
آیا قوم آشوری امروزی همان آشوریان باستان بین النهرین هستند؟!
قومیتسازی آشوریهای مسیحی و پیوند هویت آنها به آشور باستان در قرن نوزدهم و بیستم میلادی فرآیندی عمدی و چندوجهی بود که ریشه در عوامل تاریخی، سیاسی، مذهبی، و اجتماعی داشت. این تلاش برای بازسازی هویت قومی، بهویژه توسط رهبران مذهبی و روشنفکران آشوری به دلایل مختلف صورت گرفت.
در قرن نوزدهم، امپراتوری عثمانی سیاستهای ترکزبانگرایانه و ناسیونالیست ترکی را تقویت کرد که اقلیتهای غیرمسلمان، از جمله مسیحیان آشوری، را تحت فشار قرار داد. این گروهها برای حفظ هویتشان در برابر هویت غالب ترکی و عربی، به دنبال تعریف قومی مستقل بودند
برخی کشتار آشوریها (1915-1918) در جریان جنگ جهانی اول توسط عثمانیها و کردها، همراه با مهاجرت گسترده، نیاز به هویت جمعی قوی را برای بقا و همبستگی ایجاد کرد. نام "آشوری" بهعنوان نمادی از مقاومت و تداوم فرهنگی انتخاب شد
مفهوم "سریانی ها" (Syriac) یکی از موضوعات پیچیده در تاریخ باستان و بعد اسلام تاریخ خاورمیانه است که نیاز به بررسی دقیق از منظر قومی، نژادی، زبانی، و مذهبی دارد.
واژه "سریانی" از کلمه یونانی Syriakoi یا Syrioi گرفته شده که به ساکنان منطقه شام (Syria) در دوران هلنی و رومی اشاره داشت. این منطقه شامل سوریه امروزی، بخشهایی از عراق، لبنان، و ترکیه میشود. اصطلاح "سریانی" در ابتدا به #زبان و #فرهنگ مردم این منطقه مرتبط بود، نه صرفاً یک هویت قومی یا مذهبی خاص!!سریانی شاخهای از زبان آرامی است که در قرنهای اول و دوم میلادی بهعنوان زبان رایج در امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و امپراتوری ساسانی توسعه یافت. این زبان از آرامیهای باستانی ریشه گرفته و بهویژه در شهرهای مانند ادسا (اورفای امروزی) و نصیبین شکوفا شد! ( پس تقسیم بندی زبانی است)
"سریانی" بیشتر بهعنوان یک هویت فرهنگی-زبانی در میان این گروهها به کار رفت.
ارتباط با مسیحیت: سریانی بهطور خاص با مسیحیت شرقی گره خورده است. با ظهور کلیسای شرق (نسطوریها) و کلیسای سریانی ارتدکس (یعقوبیها) در قرنهای پنجم و ششم میلادی، زبان سریانی به زبان اصلی این فرقهها تبدیل شد. این کلیساها در مناطقی مانند نصیبین، ادسا، و آنتیوخ نقش مهمی داشتند📌تقسیمبندیهای دینی:
اختلافات کلامی (مثل بحث نسطوری و میافیزیتی) منجر به ایجاد فرقههای مختلف سریانیزبان شد، که هویت مذهبی آنها را تقویت کرد. این موضوع باعث شد "سریانی" بیشتر بهعنوان یک هویت دینی-زبانی شناخته شود تا قومی.برخی محققان (مثل جان هیلدر) معتقدند که "سریانی" در قرون وسطی بهعنوان یک هویت قومی اغراقآمیز تعریف شد، در حالی که ریشه آن زبانی و دینی بود.
پس از فتوحات اسلامی (۶۳۲-۶۵۰ میلادی) زبان عربی بهعنوان زبان رسمی و روزمره در مناطق تحت سلطه امویان و عباسیان غالب شد. گروههای سریانیزبان، که اغلب مسیحی بودند، به دلیل حفظ زبان و آیین خود، از اکثریت عربیزبان جدا شدند. این جدایی بهتدریج به شکلگیری یک هویت قومی-مذهبی منجر شد
در قرن نوزدهم و بیستم، با ظهور ناسیونالیسم در خاورمیانه، گروههای سریانیزبان (مانند آشوریها و کلدانیها) بهطور رسمی هویت قومی خود را تحت نام "سریانی" یا "آشوری" تعریف کردند. این امر با تلاشهای مسیونریها و ثبتنامهای امپراتوری عثمانی تشدید شد.
نوبیهای امروزی هم تبار آفریقایی-آسیایی (شمال آفریقا و خاورمیانه) و هم تبار نیلوتی (جنوب صحرا) دارند، اما هنر مصر باستان و یونان-رومی، کوشیها را به طور قابل توجهی بیشتر شبیه به جنوب صحرا نسبت به نوادگان مدرن آنها به تصویر کشیده است.
کوشیها احتمالاً از نسل چوپانان کوچنشین نیلوتی بودهاند و تمدنی را در آستانه مصر تأسیس کردند. احتمالاً بیشتر کوشیها در کلبههای کاهگلی زندگی میکردند، اما شهرهای پایتخت، کرما، ناپاتا و مروئه، از خانههای خشتی ساخته شده بودند و کاخها و معابد سلطنتی، که از سنگ ساخته شده بودند، در نهایت از نظر سبک و شکوه با کاخها و معابد مصری رقابت میکردند.
یک قبیله کوچنشین کوشی به نام مدجای، پلیس بیابانی برای مصریها شد. بر اساس نقاشیهای دیواری مصری و منابع یونانی، جنگجویان کوشی اغلب پوست حیوانات و پر شترمرغ میپوشیدند، موهای خود را با خاک رس قرمز میپوشاندند و بدن خود را قبل از نبرد به رنگ سفید و قرمز رنگ میکردند (طبق گفته هرودوت).
آنها به سپرهای چرمی، چماقهای چوبی، تبرها، خنجرها، کمانها و پیکانهایی با نوک فلزی یا سنگی و نیزههایی از جنس آهن، برنز یا شاخ بز کوهی (همچنین طبق گفته هرودوت) مسلح بودند و خالکوبی و تیغزنی انجام میدادند.
اشرافیت کوش به شدت مصری شده بود و تا قرن هشتم پیش از میلاد، مصر در هرج و مرج بود و کوشیها این را میدانستند، بنابراین پادشاه آنها، پیه، مصر را فتح کرد و سلسله بیست و پنجم، سلسلهای از فراعنه سیاه، را تأسیس کرد.
یکی دیگر از فراعنه کوشی، تاهارکا، مجبور شد از مصر در برابر حمله آشوریان از آشوربانیپال دفاع کند، که آغاز پایان حکومت کوشیها در مصر بود. در طول جنگهای یونان و ایران، کوشیها، که یونانیان آنها را اتیوپیایی مینامیدند، و بعدا بخشی از ارتش چند قومی خشایارشا بودند.
در قرن چهارم پیش از میلاد، مصر تسلیم اسکندر کبیر شد و سردار او، بطلمیوس اول سوتر، به عنوان فرعون، اولین نفر از سلسله فراعنه یونانی، جانشین اسکندر شد.
جانشین بطلمیوس، بطلمیوس دوم، لشکرکشی نظامی علیه کوش آغاز کرد و حکومت خود را بر نوبیای سفلی تثبیت کرد و به دنبال معادن طلای نوبیا و منبع فیلهای جنگی آفریقایی (که اکنون منقرض شدهاند) بود، زیرا سلوکیان فیلهای بزرگتر هندی را در انحصار خود داشتند. در طول دورههای بطلمیوس و روم، پایتخت کوش از ناپاتا به مروئه تغییر یافت.
@tamadone_arab
📌#اسطوره_شناسی_سامی
فرشته صاورئیل (هاورئیل) در متون منداییان بهعنوان ناجی ارواح
فرشته صاورئیل گاهی بهصورت هاورئیل یا با تلفظهای مشابه مانند Hibil Ziwa در متون مندایی آمده است.
صاورئیل (Hibil Ziwa) به معنای "هیبل درخشان") یکی از سه فرشته بزرگ مندایی است که به همراه شیثیل (Shitil) و عنهر (Anhar) بهعنوان فرزندان نور یا تجلیات الهی از جهانهای نور (Alma d-Nhura) نازل شدهاند.
او اغلب بهعنوان تجسمی از حکمت، نجات، و مبارزه با نیروهای تاریکی (روحهای اهریمنی یا رهاباتا) معرفی میشود.در باور مندایی، صاورئیل بخشی از سلسلهای از موجودات نورانی است که از "هیی ربی" (حیات بزرگ یا خدا در متون مندایی) سرچشمه میگیرند. او بهعنوان یکی از "اوتری" (Uthri)، یعنی فرشتگان نورانی، شناخته میشود که وظیفه هدایت و نجات انسانها را بر عهده دارند.
📌نقش صاورئیل :
منداییان معتقدند که روح انسان پس از مرگ در معرض خطراتی از سوی نیروهای اهریمنی (مانند روحهای گمراهکننده) قرار میگیرد. صاورئیل بهعنوان ناجی، روحهای پاک را از این خطرات محافظت میکند و آنها را به سوی جهان نور هدایت میکند. این نقش مشابه با نقش مسیحا یا فرشتگان ناجی در دیگر ادیان گنوسی است.
📌مقابله با اهریمنان:
در متون مندایی، صاورئیل مأموریتهایی را برای مبارزه با ارواح پلید و نجات انسانها انجام داده است. برای مثال، در داستانهایی آمده که او به جهانهای زیرین (جهانهای تاریک) سفر کرده و با موجوداتی مانند روها (Ruhai) یا ایزدبانوهای اهریمنی (مثل روهایستا) روبهرو شده و پیروز شده است.
در برخی روایتها، صاورئیل با حضرت آدم (آدم کَسیا، اولین انسان در اسطوره شناسی دین مندایی) ارتباط دارد. او به آدم کمک میکند تا با حکمت الهی آشنا شود و راه نجات را بیاموزد.
🟡نماد نور:
صاورئیل بهعنوان موجودی درخشان و نورانی توصیف میشود که با آبهای جاری و پاک (نماد حیات در منداییگری) مرتبط است. این ویژگی او را به آیین غسل تعمید (مَسبتا) که بخش اصلی عبادات مندایی است، پیوند میدهد.
📌ابزارها و قدرتها: او اغلب با سلاحهایی مانند شمشیر نورانی یا طناب نجات (برای بیرون کشیدن ارواح) نشان داده میشود که نماد پیروزی او بر تاریکی است.
📌رابطه با طبیعت: ارتباط او با نخل، آب، و چرخههای طبیعی نشاندهنده نقش او بهعنوان نگهبان نظم کیهانی است.
برخی معتقدند که صاورئیل میتواند ریشه در اسطورههای بین النهرینی (مثل اِنکِی یا دَموزی) داشته باشد که بهتدریج در باور مندایی گنجانده شده است.
@tamadone_arab
كلمه ࡀࡓࡒࡀ (إرقا) در مندائي والسرياني ܥܲܦܪܵܐ (عرقا) به معنی "الأرض (زمین) یا التراب" (خاک) است.
و برخی میگویند این کلیبه تعريب شده به كلمه ی #العراء یعنی زمین بدون پستی و بلندی (الأرض المنخفضة أو الأرض المنبسطة الخالية من الجبال والتلال)" و از كلمه إرقا و عرقا یکی از تسميه های اسم #عراق است
عرقاتا (بالعربية: عرقا, بالاكادية: , 𒅕𒋡𒋫)
📌زبان های سامي شمالي غربی:
• اكادي: 𒄯 (آرا) الأرض أو السهل
• الآرامية امپراتوری: 𐡀𐡓𐡒 (عرق)
• الآرامية كتاب مقدس: ארק
• الآرامية بابلي يهودي: אַרְעָא (عَرا)
• سرياني كلاسيك: ܐܰܪܥܳܐ (ارعا)
• مندائية كلاسيك: ࡀࡓࡒࡀ ('إرا "القاف صامته")
• العربية: العراء
@tamadone_arab
برخی از ایرانشهریان عزیز ادعا میکنند که نام «آبادان» در آثار پیش از اسلام بمانند کتاب جغرافیای بطلمیوس و یا در اثر Marcian of Heraclea جغرافیدان قرن ۴ میلادی، به شکل «#آپفادانا» و «#آپفانا» ثبت شده
و در زبان عربی به شکل #عبادان ,معرب شده است و از سال ۱۳۱۴ خورشیدی نام درست «آبادان» بعنوان نام رسمی و دیوانی بکار رفته
📌این اما تحریف تاریخ است.
بطلمیوس در کتابش دو جا به Apphadana اشاره کرده که هر دو ذیل بخش «#بینالنهرین» هستند و نه #مدیا یا #پرشیا. او حدودِ جغرافیایی بینالنهرین را به طور مشخص بیان کرده و طبق آن آپفادانا اساسن در فاصلهای زیاد از آبادان امروزی قرار دارد.
بررسی معتبر تاریخی از تعداد جمعیت های مسکونی در شهرهای باستان از 2800 سال قبل از میلاد ( 4800 سال پیش ) تا 1000 میلادی
در دوران باستان شهرهای عراق بیشترین جمعیت در تاریخ را داشتند
و در قرون وسطی شهرهای بغداد و کوردوبا جمعیت بسیار زیادی داشتند
چین و شرق هم کم کم پرجمعیت ترین شهرها را تشکیل دادند
LARGEST CITIES IN THE WORLD- Period: 2800 BC-2100 AD Sources SEDAC, United Nations, Global Cities Institute Metropolitan Areas
عکس های شگفت انگیز از آتش فشان های عربستان سعودی
اکثرا فکر میکنند عربستان فقط دارای صحراهای خشک و شن زارها است ، در صورتی که عربستان یکی از بیشترین اقلیم هایی است که دارای آتش فشان ها است
شما را شگفتزده خواهد کرد اگر بدانید که در عربستان سعودی بیش از 2000 آتشفشان خاموش در منطقه غربی وجود دارد. همچنین در این کشور 12 میدان بزرگ گدازههای آتشفشانی به نام "حرات" وجود دارد که از شمال تا جنوب پادشاهی در امتداد ساحل دریای سرخ پراکندهاند و زمان شکلگیری آنها حدود 25 میلیون سال پیش تخمین زده میشود.
📌تاریخچه ی #پرچم_پان_عربیسم و میراث آن تا امروزه
پرچم پان عربی، که به پرچم آزادی عرب ها نیز شناخته میشود، نمادی از ملیگرایی و وحدت اعراب است و رنگهای آن از سلسلههای تاریخی عرب و رویدادهای مهم الهام گرفته شدهاند.
طراحی این پرچم در جریان قیام عربی علیه امپراتوری #عثمانی در سال 1916 شکل گرفت و از آن زمان به بعد، با تغییرات، توسط بسیاری از کشورهای عربی پذیرفته شده است
قیام عربی (1916-1918م) علیه امپراتوری عثمانی، لحظهای کلیدی در توسعه پانعربیسم بود. پرچم قیام عربی، که به پرچم حجاز نیز معروف است، پایه و اساس پرچم پانعربی محسوب میشود.
شریف حسین بن علی، رهبر این قیام، بهعنوان طراح این پرچم شناخته میشود. رنگهای پرچم (سیاه، سفید، سبز و قرمز) برای نمایندگی از سلسلههای عربی مختلف و دورههای تاریخی انتخاب شدند.
چرا بسیاری از نویسندگان ایرانی از پدر نژادپرستی تعریف و تمجید می کنند؟
علی رغم تمام بدگویی های گوبینو از ایرانیان و با وجود این که او یک مهره استعمار بود و افکار استعماری خود را تئوریزه کرده است. نویسندگان و تاریخ نویسان ایرانی از او تعریف و تمجید کرده اند. ناشران کتاب تاریخ او را که ارزش علمی ندارد ،تجدید چاپ می کنند و مترجمان و ناشران، کتاب هایی که چهره حقیقی او را برملا می کنند، ترجمه نمی کنند.
تمام این کارها یک علت دارد، گوبینو برای اهداف استعماریش، نژاد آریا را نژاد برتر می دانست و می گفت ایرانیان باستان چون خون شان پاک بود، مظهر عظمت و شکوه بوده اند.
گسستهای تاریخی در منطقه
📌سقوط آشور باستان (609 پیش از میلاد):
با فروپاشی امپراتوری آشور به دست متحدین بابلی و مادی، هویت سیاسی-قومی "آشوری" از بین رفت. ساکنان منطقه با هجوم آرامیها و کلدانیها مواجه شدند و زبان اکدی جای خود را به آرامی داد
پارسیان آرامی را بهعنوان زبان اداری پذیرفتند و مهاجرتهای پارسی به بینالنهرین رخ داد. این دوره آمیختگی قومی را افزایش داد
سلوکیها و سپس رومیان (بهویژه بیزانس) بر منطقه مسلط شدند. یونانی بهعنوان زبان فرهنگی و مسیحیت بهعنوان دین رواج یافت. مهاجرتهای یونانی و رومی، ترکیب قومی را تغییر داد
با فتوحات اسلامی، عرب های بسیاری علاوه بر عرب های بومی منطقه از حجاز و جنوب شبه جزیره به منطقه آمدند و اسلام را گسترش دادند. آمیختگی با اعراب و پذیرش زبان عربی توسط برخی ساکنان رخ داد
ترکان با مهاجرتهای قبیلهای و سلطه عثمانی، نفوذ فرهنگی و زبانی (ترکی) را افزایش دادند.
کردها از قرون میانه در منطقه ساکن شدند و با همزیستی و گاهی درگیری با ساکنان بومی، آمیختگی قومی را بیشتر کردند
از سقوط آشور (609 پیش از میلاد) تا قرن بیستم (حدود 2500 سال)، این منطقه شاهد حضور و سلطه حداقل 10 امپراتوری و دهها قبیله بوده است.
آنچه امروز "آشوری" نامیده میشود، هویتی فرهنگی-مذهبی است که بر پایه بازسازی قرن بیستم شکل گرفته، نه تداوم قومی مستقیم
تضادهای زبانی
📌آشوریهای باستان:
زبان آنها اکدی (شاخه سامی شرقی) بود، که با خط میخی نوشته میشد. این زبان در کتیبهها، قراردادها، و متون ادبی (مثل حماسه گیلگمش) استفاده میشد
آشوریهای مدرن:
زبان نوآشوری (آشوری نوین)، شاخهای از آرامی شرقی، از زبان اکدی #متمایز است. این زبان در قرنهای پس از سقوط آشور با نفوذ آرامیها تکامل یافت و امروزه با خط سریانی نوشته میشود.
نوآشوری زبانی تحلیلیتر از اکدی است و ساختار دستوری آن سادهتر شده است. افعال بهصورت دوگانه (حاضر و گذشته) و با تأثیر از زبانهای همسایه (مثل عربی و کردی) تغییر کردهاند. نوآشوری شامل لهجههای مختلف مثل "لهجه ارومیه"، "لهجه حکاری"، و "لهجه موصل" است که به دلیل پراکندگی جغرافیایی و تماس با زبانهای دیگر متفاوتاند.
تضادهای فرهنگی (از چندخدایی به مسیحیت)، دینی (آیین باستانی به مسیحیت)، زبانی (اکدی به آرامی)، و خطی (میخی به سریانی) نشان میدهد که آشوریهای مدرن با آشوریهای باستان گسست عمیقی دارند. هویت امروزی بیشتر نتیجه بازسازی فرهنگی قرن نوزدهم و بیستم است تا تداوم مستقیم!!
ادامه در کامنت های این پست..
@tamadone_arab
قدرتهای استعماری مثل بریتانیا و فرانسه، که در خاورمیانه نفوذ داشتند، از تقسیمبندی قومی برای تضعیف امپراتوری عثمانی حمایت میکردند. کلیسای آشوری شرق با حمایت مأموران غربی، هویت "آشوری" را برای جلب حمایت بینالمللی ترویج داد
با ظهور کلیسای کلدانی (وابسته به کاتولیکها) در قرن نوزدهم، کلیسای آشوری شرق برای تمایز و حفظ پیروانش، نیاز به هویت قومی مستقل داشت. پیوند با آشور باستان این تمایز را تقویت کرد
با آمیختگی فرهنگی با اعراب، کردها، و ترکها در قرنها، آشوریهای مسیحی احساس گسست هویتی داشتند. قومیتسازی به آنها اجازه داد تا یک گذشتهای باشکوه (آشور باستان) را بازسازی کنند و هویتشان را از نو تعریف کنند
علت زمینه زبانی، زبان نوآشوری، که از آرامی شرقی ریشه میگیرد، با زبان کتیبههای آشوری باستان ارتباط هایی دارد. روشنفکرانی مثل هرمز عبدالله (قرن نوزدهم) این پیوند زبانی را بهعنوان مدرک تداوم قومی برجسته کردند!!
منطقه زندگی آشوریها (موصل، نینوا) با مرکز امپراتوری آشور همپوشانی مکانی داشت. این نزدیکی جغرافیایی، همراه با اساطیر باستانی (مثل داستانهای آشور و ایشتار)، بهعنوان خوراک جالبی برای ادعای تداوم فرهنگی استفاده شد
رهبران کلیسای آشوری شرق، مثل مارشمعون ، بنجامین (1861-1903)، با ارجاع به تداوم مذهبی از قرن اول میلادی، هویت قومی را با گذشته باستانی گره زدند. آنها ادعا کردند که کلیسایشان وارث سنتهای آشوریهاست
در اواخر قرن نوزدهم، با ظهور ملیگرایی در خاورمیانه، آشوریها از اسناد باستانشناسی غربی (مثل کاوشهای لایارد در نینوا، 1845) الهام گرفتند تا هویتشان را به امپراتوری آشور متصل کنندمنافع سیاسی یکی از قوی ترین دلایل بود ،قومیتسازی بیشتر یک استراتژی بقا بود تا واقعیت تاریخی. پیوند با آشور باستان، هرچند زبانی و جغرافیایی قابلتوجه بود، اما از نظر ژنتیکی و قومی (به دلیل مهاجرتها و آمیختگی) ضعیف است
نکته ی مهم اینه توی کتب فتوحات مسلمانان در عراق و شام، از ساکنان بینالنهرین بهعنوان "نصاری" (مسیحیان) یا "اهل المدائن" یاد میکنند. هیچ اشاره مستقیمی به قوم "آشوری" بهعنوان هویت قومی مستقل وجود ندارد.در تواریخ اسلامی اولیه، اصطلاح "آشوری" بهعنوان یک هویت قومی مستقل دیده نمیشود.
شما همین نقشه رو ببینید میفهمید کی میتونه قرابت فرهنگی و اشتراکات مختلف با کی داشته باشه و با کیا نداشته باشه😀
@tamadone_arab
این سید کاوه ی شفیعی تور لیدری رو چه به تاریخ !!!
به نظرم برو همون تیکت تورهای مختلطت رو بفروش تا بیای حرف از تاریخ عرب بزنی!!
آخه شما چه قرابت زبانی ، فرهنگی ، دینی ، آیینی ، خط ، پوشش و .. با ایتالیا و آلمان و فرانسه و بریتانیا و ... دارید؟
جز ریشه ی واحد زبانی اونهم در هزاران سال پیش به عنوان سامانه ی زبانی هندواروپایی ؟!
ولی عرب ها هزاران سال در یک حوزه ی جغرافیایی و تمدنی در کل خاورمیانه زندگی کردند و در همین حوزه تمدن های سامی که یک منشا زبانی و فرهنگی داشتند اشتراکات بسیار بسیار باهم دارند.
اشتراکات زبانی
اشتراکات پوشش و لباس
اشتراکات فرهنگی
اشتراکات دینی و مذهبی
اشتراکات خط
اشتراکات سنت ها
اشتراکات اسامی و ..
و...
شما یه اشتراک با فرانسوی ها یا آلمانی ها با خودتون به من بگو😀
@tamadone_arab
🟢 یک نام و یک چالش ؛
🔴 قدمت نام شهرهای عربی در محدوده شبه جزیره ی عربی:
جالب است بدانید طبق آثار و کتیبه های موجود نام اغلب شهرهای شبه جزیره عربی ریشه باستانی دارد و قدمت آنها به قبل از اسلام و قبل از میلاد مسیح بازمیگردد این نام ها یادگار تمدن های کهن عربی در این سرزمین هستند به عنوان مثال:
۱- شهر مأرب در یمن: قدمت حداقل ۲۷۰۰ سال (پایتخت سبأ)
۲-حضرموت یمن: قدمت حداقل ۲۶۰۰سال(پادشاهی حضرموت)
۳ـصنعاء در یمن: قدمت حداقل ۲۵۰۰ سال(پایتخت سبأ و حمیر)
۴-ظفار در عمان: قدمت حداقل ۲۵۰۰ سال(شهر مهم تجاری)
۵- عدن در یمن: قدمت حداقل ۲۰۰۰ سال (بندر مهم تجاری)
۶- شبام در یمن: قدمت حداقل ۱۸۰۰ سال ( اولین آسمان خراش)
۷- نجران در یمن: قدمت حداقل۱۷۰۰ سال(شهر مهم استراتژیک)
۸-مکه در حجاز: حداقل۱۷۰۰ سال(شهر مهم تجاری و مهد اسلام)
۹-مدینه(یثرب):۱۴۰۰-۱۹۰۰ سال(شهری و تجاری و مرکز خلافت)
۱۰-نجران در یمن: قدمت حداقل ۱۷۰۰ سال(شهر مهم استراتژیک)
۱۱- تبوک در حجاز: قدمت حداقل ۱۷۰۰ سال (نقطه استراتژیک)
آیا سریانی بار قومی و نژادی دارد؟
اصلا ما قومی به نام سریانی ها داشتیم ؟
یا سریانی اصلا تقسیم بندی زبانی است و بار مذهبی و دینی دارد؟
زبان سریانی از قرن اول میلادی، با مرکزیت ادسا، بهعنوان یک شاخه از آرامی شرقی شکل گرفت و با ظهور مسیحیت در قرنهای دوم و سوم به اوج رسید. این زبان بر اساس نیازهای زبانی و دینی (نه قومی) توسعه یافت و بهعنوان هویت فرهنگی-مذهبی آرامیهای مسیحی به کار رفت. بنابراین، تاریخ پیدایش آن کاملاً با ماهیت زبانی آن همراستا است و تأیید میکند که "سریانی" یک پدیده زبانی است، نه قومی.