#زن_زندگی_آزادی صفحه رسمی کانال افق رویداد تاسیس ۲۰۱۵ کانال دیگر ما: @ofoghroydadd گروه علمی افق رویداد برای بحث: https://t.me/+-f-gMUIVkXk4ZjA0 آرشیو مستند و کلیپ علمی و کتاب: @ofoghclip
اسپیس اکس به تازگی با شکار موفقیت آمیز موشک سوپرهِوی خود در اولین تلاش جسورانهی قدرتمندترین موشک روی زمین، تاریخ ساز شد. ویدئوی این «گرفتن» را در بالا ببینید.
کپسول نیز هنوز در فضاست که میتوانید در لینک بالا به صورت زنده مشاهده کنید که قرار است به صورت عمودی در اقیانوس هند فرود بیاید.
https://www.space.com/news/live/spacex-starship-missions-updates
یک سیارک وجود دارد که ارزش آن ۱۰۰۰۰۰ کوادریلیون دلار است. چرا ما آن را استخراج نکرده ایم؟
به بزرگی ارزش این عدد فکر نکنید، در مخیله شما هم نمیگنجد.
در حالی که سیارک ها منابع غنی از مواد گرانبها و ارزشمند هستند، دانشمندان هنوز در اندیشه استخراج آنها نیستند.
در ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ناسا مأموریتی را به سمت سیارک 16Psyche ، سیارکی بزرگ و غنی از فلز آغاز کرد تا درباره چگونگی شکل گیری فضای داخلی سیاره ها بیشتر بداند. ۶ سال آن دیگر کاوشگر به این سیارک میرسد.
این سیارک دارای ارزش پولی شگفت انگیزی است: صد هزار کوادریلیون دلار است. دلیل آن این است که 16Psyche یک معدن با ارزش است که حاوی عناصر کمیاب ضروری برای خودروها و وسایل الکترونیکی مانند پلاتین و پالادیوم است.
ما برای کاوش و شاید سکونت در فضا در آینده، به منابع و موادی نیاز داریم. شرکت هایی مانند AstroForge و TransAstra در حال حاضر به دنبال ساخت معادن بر روی سیارک هایی مانند Psyche هستند. اما چقدر به استخراج آنها و درو کردن گنجینههای کیهانی آنها نزدیک هستیم؟
فیلیپ متزگر، فیزیکدان سیارهای در دانشگاه فلوریدا مرکزی میگوید از نظر فناوری، ما به انجام این هدف بسیار نزدیک هستیم. تنها تفاوت بین استخراج معادن روی یک سیارک و روی زمین، تجهیزاتی است که بتواند شرایط کم گرانش و تشعشع بالا را تحمل کند.
این تجهیزات همچنین باید بتوانند به طور مستقل کار کنند_ ممکن است ۲۰ دقیقه یا بیشتر طول بکشد تا یک دستورالعمل در قالب یک موج رادیویی به یک سیارک برسد، به خصوص اگر طرف دیگر خورشید باشد.
متزگر میگوید که تمام این فناوری قبلاً در یک محیط آزمایشگاهی توسعه و آزمایش شده است، اما کاملاً برای پیاده سازی آماده نیستند. در مقیاس سطوح آمادگی فناوری ناسا، که از ۱ تا ۹ متغیر است، تجهیزات فعلی ما برای استخراج فضایی بین ۳ تا ۵ قرار دارند.
متزگر میگوید: فناوریها باید پیشرفت کنند - در حد مقیاس ۶ تا ۷ - قبل از اینکه ما آماده ساختن یک مأموریت پروازی باشیم. آنچه در حال حاضر کم است، پول است!!
متزگر میگوید اگر پول کافی فراهم شود، ممکن است ظرف پنج سال شاهد استخراج سیارکها در مقیاس کوچک باشیم.
کوین کانن، استادیار زمین شناسی و مهندسی زمین شناسی در برنامه منابع فضایی دانشکده معادن کلرادو میگوید: هرگونه پیشرفت به سمت استخراج سیارک احتمالاً از بخش خصوصی حاصل خواهد شد( دولت ها در این زمینه هیچ غلطی نمیکنند و بیشتر سرگرم جنگ و کشتار مردم هستند، اینجا ارزش افرادی مثل ایلان ماسک مشخص میشود/مترجم).
حداقل یک مانع بالقوه وجود دارد: توضیح دادن به سرمایه گذاران که چرا بهتر است سیارک ها را استخراج کنیم.(مثلا استخراج سیارک بهتر از استخراج از روی زمین است، یکی از فوایدش صدمه کمتر به زمین و محیط زیست از طریق حفر معدنکاوی است، چون ایجاد معدن روی زمین یکی از دشمنان بزرگ جنگل و محیط زیست و حیوانات است/مترجم)
کانن میگوید استخراج مواد مهم از سیارک ها ممکن است منبع مهمی از مواد برای توسعه در فضا ایحاد کنند(برای تسخیر سیارات و ماههای سیارات و کاوش فضا به تجهیزات نیاز داریم و تجهیزات مواد گرانبهایی میطلبند و مواد گران بها را میتوان از خود سیارک ها استخراج کرد/مترجم).
کانن میگوید برای مثال، اگر ما آب را از یک سیارک غنی از آب استخراج کنیم، میتوانیم آن را به هیدروژن و اکسیژن تقسیم کنیم و از آن به عنوان پیشران موشک برای سوختگیری فضاپیماها استفاده کنیم. در همین حال، فلزات استخراج شده از سیارک ها می توانند به ساختارهای بزرگ در فضا تبدیل شوند(فضاپیماها، ایستگاه ها، پایگاه های فضایی در فضا و سیارات، و حتی بعدا ساختارهایی برای تولید انرژی روی ستارگان، ساختن شهرکها بر روی سیارات/مترجم).
سوال دیگری هم وجود دارد: چرا فقط ماه را استخراج نکنیم؟ تمام موادی که میخواهیم از سیارکها استخراج کنیم نیز در آنجا وجود دارند، البته در غلظتهای کمتر ولی فاصله ماه خیلی نزدیک تر است.
کانن میگوید، فایده ماه این است که فقط چند روز با آن فاصله داریم. حتی این سیارکهای نزدیک به زمین که مردم درباره آنها صحبت میکنند، در بهترینحالت صد روز با ما فاصله دارند. حتی سیارک Psyche با صد هزار کوادریلیون دلار جایزهای که دارد ، سالها طول می کشد تا به آن برسیم و اولین لمس در سال ۲۰۲۹ تخمین زده می شود.
کانن میگوید "هیچ فناوری جادویی نیاز نیست که ما مجبور باشیم برای استخراج سیارک ها اختراع کنیم. ما این فناوریها را همین الان هم داریم. همه چیز در این مورد اختراع شده است و آماده ایم، موضوع فقط پول است. مسئله فقط داشتن اراده برای انجام این کار و صرف سرمایه برای انجام آن است.
ترجمه سام آریامنش
🚀 @ofoghroydadd
سایر ارجاعات در اینجا
سیر تکاملی شیوههای همسریابی
منسوب به کنفوسیوس است که یک تصویر به هزار کلمه میارزد. این فیلم از همان تصاویرست.
در این ویدئوی کوتاه شاهد تغییرات اساسی در شیوهی جفتگزینی در انسانها هستیم. از منظر زیستی تغییر در عادات رفتاری میتواند سرآغاز گونهزایی باشد و عادات جفتگزینی جایگاهی بسیار مهم در میان عادات رفتاری دارند.
در فیلم میبینیم که در ۱۰۰ سال گذشته شاهد تغییراتی در این عادت هستیم، اما میبینیم که با شروع قرن ۲۱، به یکباره خانواده، مدرسه، و دوستان نقش قدیم خود را در شکلدهی به این عادت از دست میدهند و آشنایی آنلاین جای همه را به یکباره میگیرد.
جو هنریک در کتاب عجیبترین مردم جهان نشان میدهد که تفاوتی که به جدایی یکبارهی اروپا انجاميد محصول یک تغییر نگرش در جفتگزینی بود؛ زیرا قوانینی در مسیحیت صادر شد که ازدواج با نزدیکان را منع میکرد. برای یافتن جفت توجه اروپاییها به بیرون از خانواده معطوف شد و این آغازی بود بر تحولات دیگری از جمله علاقه به جهانگردی.
جهان در حال تغییرات اساسی است و این مثال نشان میدهد چگونه منظر تکاملی، زوایای پنهانی از تغییرات را آشکار میسازد.
هادی صمدی
@evophilosophy
شاید بیش از نیمی از مردم لبنان و بسیاری از سیاستمردان خواستار پس گرفتن لبنان از حزب الله هستند.
همه چیز برای خروش مردم و خلع سلاح کردن حزب الله توسط مردم آماده است، دیگر هیچ بهانه ای برای عدم قیام وجود ندارد، هم اسرائیل به لبنان و حزب الله حمله کرده، هم تاسیسات نظامی حزب الله در هم شکسته، هم فرماندهان لبنان از بین رفته است، هم اقتصاد فشار زیادی به مردم می آورد؛
پس چرا مردم لبنان هیچ کاری نمیکنند؟
پس این یعنی اگر همین اتفاقات در مورد رژیم حاکم بر ایران و ایران هم بیفتد، آنگاه مردم ایران که اکثریت مخالف رژیم هستند مشابه مردم لبنان هیچکاری نخواهند کرد و توهم قیام مردم در نتیجهی فلج شدن اقتصاد و نابودی تاسیسات نظامی رژیم فقط یک خیال از طرف مردم ایران و اسرائیل است؟
شاید بله شاید نه
شاید ما در مورد اینکه اکثر مردم لبنان یا حتی نیمی از آن خواستار آزادی کشورشان از دست حزب الله هستند اشتباه میکنیم و تعدادشان بسیار کمتر باشد، یعنی درست برعکس مردم ایران نسبت به رژیم؟
اما هنوز تازه آغاز فشار بر این مردم است، در چند روز و هفته یا ماه های آینده - اگر آتش بسی رخ ندهد - فشار اقتصادی و زندگی چنان زیاد میشود که شاید اتفاقی که اسرائیل به دنبالش است، در لبنان رخ بدهد، یعنی قیام مردم لبنان علیه حزب الله.
اگر رخ داد پس همین سناریو برای ایران هم میتواند رخ دهد. البته بستگی به فاکتور های زیادی دارد.
ولی اگر رخ نداد آنگاه احتمال رخ دادن این هدف و باور اسرائیل و باور مردم ایران مبنی بر اینکه «اگر اسرائیل مرتبا به رژیم ضربه بزند و باعث فشار شدید به مردم ایران شود و مردم در نتیجه اینها قیام کنند» خیلی کمتر شود.
بستگی به این دارد که مردم ایران چقدر شبیه مردم لبنان هستند و به یک اندازه اکثریت این دو کشور از رژیم اسلامی و حزب الله متنفرند و خواهان تغییر هستند که فشار های اسرائیل باعث خروششان شود یا نه.
این موارد در چند هفته یا چند ماه یا حداکثر ۱ سال پیش رو و شاید هم بیشتر، مشخص میشود.
درواقع این نوشته را باید یکی دوماه بعد میفرستادم چون برای نتیجه دادن فشار های اسرائیل بر مردم لبنان برای قیام خیلی زود است و تازه چند روز گذشته است.
در کل میتوان از این تحلیل دو ایراد گرفت :
۱. هنوز زود است.
۲.مقایسه تنفر مردم ایران در مورد رژیم حاکم بر خودش و تشنهی آزادی بودن مردم ایران، نسبت به مردم لبنان اشتباه است، همینطور از نظر جمعیت و وضع اقتصادی و ساختار اجتماعی و فرهنگی و گستردگی سکولاریزم هم قابل قیاس نیستند.
اگر رژیم این حمله را پاسخ ندهد اتفاقی نمی افتد ولی اگر رژیم جواب دهد دوباره اسرائیل تلافی میکند. این بسته به شدت تخریب تلافی رژیم است که غرب پشت اسرائیل ( در جایگاه تهاجمی اینبار، نه تدافعی) علیه رژیم برای یک جنگ تمام عیار میایستد یا نه.
بنابراین اسرائیل فقط یک گزینه در مقابل خود دارد، یک شانس، که شاید رخ بدهد یا ندهد، و آن این است که در حمله پیش رو طوری کار کند که اول باعث جنگ همه جانبه نشود(که بعید است چنین جنگی را رژیم شروع کند چون شروعش پایانش خواهد بود، چون به محض ایجاد بهانه لازم، غرب پشت اسرائیل می ایستد)، ولی ایران را از نظر اقتصادی فلج کند و باعث اعتراضات گسترده مردمی شود و رژیم از درون بپاشد. این تنها امید و هدف اسرائیل از تلافی پیش رو است که اگر رخ ندهد هم مشکلی برایش پیش نمی آید.
بنابراین:
تنها امید اسرائیل از حمله های تلافی جویانه سیستماتیک اقتصادی(اگر فقط تاسیسات نظامی نباشد)، مردم ایران است.
اسرائیل هرگز به تنهایی(در جایگاه حمله برای تسخیر ایران و نابودی رژیم) نمیتواند از پس رژیم بر بیاید(یعنی نمیتواند مشابه غزه و لبنان را با رژیم کند چون توان نظامی و اجازه و پشتیبانی لازم را ندارد).
جنگ همه جانبه فقط بستگی به واکنش رژیم به حملات تلافی جویانه اسرائیل و خرابکاری های پیش رو دارد که فقط یکی از آنها به زودی رخ میدهد ولی احتمالا این تلافی ها ادامه خواهد داشت.
رژیم هم میداند از پس اسرائیل در حمله و دفاع(چون در حمله اسرائیل غرب را دارد و دفاع هم زمانی رخ میدهد که اسرائیل به ایران با پشتیبانی غرب حمله کرده باشد) بر نمی آید پس واکنش هایش محدود خواهد بود مگر اینکه عقلشان را از دست داده باشند و با حمله بزرگ به اسرائیل پای غرب را به این ماجرا باز کنند، اینبار در جایگاه تهاجمی برای اسرائیل.
یعنی اگر رژیم به اسرائیل حمله کند، غرب پشت اسرائیل می ایستد، و اگر بهانه ای برای حمله اسرائیل به ایران را ایجاد کند، قطعا آن حمله با پشتیبانی غرب خواهد.
اسرائیل هم میداند نمیتواند به تنهایی دفاع کند ولی خوشحال است که اگر کار به نقطه حساسی رسید تنها نیست.
و همچنین میداند نمیتواند به تنهایی علیه رژیم جنگ راه بیندازد ولی خوشحال است اگر ایران عمل اشتباهی را مرتکب شود که وجهه قانونی حمله به ایران را ایجاد کند، آنگاه پشتیبانی غرب برای حمله را خواهد داشت.
بنابراین هرگز منتظر نابودی رژیم به صورت مستقیم توسط اسرائیل نباشید چون شدنی نیست. زمانی این شدنی است که غرب پشت اسرائیل باشد و غرب این را نمیخواهد چون اتفاقی و عملی از طرف رژیم رخ نداده است.
اینطور نیست که اسرائیل به ایران حمله همه جانبه کند و غرب بگوید به کمکش برویم، نه. این رخ نمیدهد چون حمله کننده اسرائیل است. بلکه زمانی غرب پشت حمله اسرائیل به ایران می ایستد و رژیم هم در نتیجه چنین حملهای از غرب و اسرائیل نابود میشود که از قبل رژیم بهانه بزرگی به اینها داده باشد ولی منتظر این بهانه نباشید و تا امروز هم رخ نداده است و رخ نخواهد داد، مگر اینکه عقلی نداشته باشند و واقعا متوهم باشند که میتوانند از پس اسرائیل با ناتو با هم بر بیایند.
پس صرفا مانده است یک تیر در تاریکی: حملههای پیش رو
اسرائیل قرار است حملاتی محدود تحت عنوان تلافی انجام دهد و غرب هم اجازه داده، این حملات اگر اقتصادی باشند شاید مردم را به اعتراض وا بدارند، بسته به میزان تاثیرش؛ اگر اهداف نظامی باشد هیچ اتفاقی رخ نمیدهد جز شاید یک تلافی کوچک دیگر از طرف رژیم و فرصتی دیگر برای اسرائیل برای پرتاب تیری دیگر در تاریکی تا شاید مردم ایران به خروش آیند.
این حملات تلافی جویانه اسرائیل صرفا سیخونک کردن مردم ایران است برای خروش نه وارد شدن به جنگ تمام عیار چون به تنهایی نمیتواند و زمانی در حمله تنها نیست که اول رژیم کاری کرده باشد و پای غرب را به این ماجرا کشانده باشد.
جنگ همه جانبه غیرممکن است، مگر اینکه رژیم دچار اشتباه محاسباتی در یکی از تلافی های پیش رو شود.
اسرائیل در حمله تنهاست، در دفاع متحدان بزرگی دارد.
پس صرفا با ضربه زدن سروکار داریم برای فلج کردن اقتصادی و انقلاب که یا رخ میدهد یا نمیدهد، نه جنگ تمام عیار؛ لااقل نه در زمان بایدن.
برنده جایزه نوبل پزشکی یا فیزیولوژی :
حال نداشتم به تلفن(تماس کمیته نوبل) جواب دهم چون در یک اتاق دیگر بود و جواب هم ندادم.
فکر کردم دوستانم(طبق معمول) سر کار گذاشتنم!
دنبال جانشین برای دبیری حزب الله
/channel/VahidOnline/61164
این سخنرانی دفاعیهای تکاملی است از اینکه کارکرد فلسفه در دراز مدت، نقادی روندهای موجود و عرضهی راهکارهای جدید است. دلیل میآوریم که اگر از منظری کوتاهمدت فلسفه را دوستداشتن بیغرض معرفت بدانیم سخنی در تعارض با سخن اول نگفتهایم.
دکتر هادی صمدی - دکترای فلسفه
مستند شگفت انگیز :
تاریخ چهار میلیارد سالهی حیات(۲۰۲۳)
با مورگان فریمن
.
.
.
در مورد دولت موقت(نه انتخاب نوع سیستم حاکم و یا شخص اول در بعدش)
مشخصا من نه طرفدار جمهوری هستم نه پادشاهی مشروطه، بلکه درواقع میگویم اهمیتی ندارد کدام یک از این دو حاکم شوند.
ولی طرفدار رضا پهلوی برای رهبری «دولت موقت» بعد از سرنگونی رژیم هستم(هنوز لایک و دیسلایک نکنید و نوشته را تا آخر بخوانید، شاید نظرتان تغییر کرد).
دولت موقتی که بستر لازم برای ایجاد یک انتخابات برای انتخاب نوع سیستم حاکم را ایجاد میکند.
برای این نقطه زمانی موقت و بسیار سرنوشت ساز و حیاتی به هیچ کسی به جز این شخص اعتماد ندارم.
چرا؟ چون آشناست برای اکثریت برخلاف بقیه، وطن دوست است، اولویتش حفظ تمامیت ارضی است، مورد اعتماد است، شخصیت رهبری ارتش و باقیماندهی سپاه در آن روز و دقیقتر بگویم در آن ساعات را دارد و سست عنصر نیست مثل برخی که وسط کار رها کنند، خواهان سکولاریزم و انواع مطالبه های ملت است. این فرد شخصیت دیکتاتوری ندارد لااقل در این نقطه زمانی که گفتیم.
دیگر هیچکسی نیست که همه این ویژگی ها را با هم و همزمان داشته باشد.
ما باید(پیشنهاد من) به این شخص برای دولت «موقت» اعتماد کنیم. وقتی این شخص بستر لازم را برای انتخاب نوع سیستم حاکم ایجاد کرد، ارتش را سامان داد آنگاه میتوانید بزنید توی سر و کلهی هم - در انتخابات پیش رو و بعد از این نقطه زمانی حیاتی - که پادشاهی مشروطه را انتخاب کنید یا انواع جمهوری ها را، فلانی را انتخاب کنید یا باز هم با همین رضا پهلوی در قالب رئیس جمهور یا شاه ادامه دهید. برای من کوچکترین اهمیتی ندارد. و پیشنهاد میکنم برای شما هم اهمیت حیاتی نداشته باشد و با مخالف خود که جمهوری خواه است یا پادشاهی خواه است با خشم و احساسی که با هوادار رژیم بحث میکنید، بحث نکنید. برادرانه بحث کنید.
چرا؟
چون هر سیستمی پتانسیل دیکتاتوری شدن را دارد.
چون هر دو سیستم مورد اختلاف شما، پتانسیل رسیدن به آنچه در ذهن دارید را دارند.
چون هر دو سیستم مورد اختلاف شما، در اصول یکی هستند، مثل سکولاریزم، انواع آزادی ها، و دموکراسی و غیره (چون باور دارم خواسته اکثریت مردم اول اینهاست پس از حفظ تمامیت ارضی).
برای همین من سخت نمیگیرم. در جاهایی که بحث داشتهام هر کسی که به شدت روی یکی از این دو پافشاری میکند را بلاک کرده و میکنم. چون این افراد که میگویند یا جمهوری یا مرگ، یا پادشاهی مشروطه یا مرگ، فردا به بردار کشی روی خواهند آورد و تعصب کورشان کرده است.
امیدوارم متوجه این نوشته باشید که من در مورد چه زمانی صحبت میکنم و ابدا در مورد نوع سیستم و یا شخص اول مملکت در بعدش صحبت نمیکنم بلکه من در مورد دولت موقت برای کنترل کشور در آن زمان حساس و ایجاد بستری مناسب و امن و سالم برای انتخابات نوع سیستم و تعیین شخص اول مملکت صحبت میکنم.
شما «باید» باور داشته باشید که فقط یک رای دارید و تابع رای اکثریت هستید، به جز این شما یا جدایی طلب هستید یا در خطی هستید که پای نابودی این کشور و آینده اش ایستاده است؛
و سرنوشت چنین شخصی چیزی به جز حبس یا مرگ در صورت مبارزه مسلحانه نیست.
همانطور که میبینید تنها تعصب من بر روی حفظ تمامیت ارضی کشورم هست.
آزمایش های علمی بسیار جالبی که میتوان در خانه انجام داد
البته برخی از اینها خطرناک هستند و باید ایمنی رعایت شود.
♨️ @ofoghroydad
یکی از دلایلی که هیچگاه به دنبال مواد مخدر نرفتم دیدن سرنوشت حسین شریعتمداری است.
Читать полностью…آیا سیاره ای در کیهان وجود دارد که گرد نباشد؟
هر سیاره در منظومه شمسی ما اساسا گرد است. اما در جهان، آیا سیاراتی وجود دارد که گرد نباشند؟
از نظر فنی، سیارات طبق تعریف گرد هستند. آنها باید جرم کافی برای تولید گرانش لازم برای کشیدن خود به شکل گرد را داشته باشند.
سوزانا باروس، محقق ارشد موسسه اخترفیزیک و علوم فضایی در پرتغال، به لایو ساینس گفت: در واقع، یکی از مشخصات سیاره بودن این است که جرم کافی دارند که آنها را گرد می کند.
اما این لزوماً به این معنی نیست که سیارات کاملا یا دقیقا گرد هستند.
امیرحسین باقری، محقق علوم سیارهای و ژئوفیزیک در موسسه فناوری کالیفرنیا، به لایو ساینس گفت: «ما آنها را گرد مینامیم، اما واقعاً کاملاً گرد نیستند، از جمله زمین خودمان».
زمین و سیاراتی مانند آن اغلب دارای یک برآمدگی در اطراف استوا هستند که ناشی از نیروی گریز از مرکز است، نیروی بیرونی که توسط جسمی که در حال چرخش است، تجربه می شود.بر روی زمین، برآمدگی اندک اما قابل توجه است: به دلیل تفاوت در نیروی گریز از مرکز و فاصله از مرکز زمین، وزن اشیا در خط استوا نیم درصد کمتر از وزن آنها در قطب است.
اما این تأثیر در شرایط مناسب می تواند چشمگیر باشد. باروس گفت: "اگر سیارهای خیلی سریع بچرخد، قطب ها کمی صاف می شوند."
نیروی گریز از مرکز تنها نیرویی نیست که می تواند شکل یک سیاره را تغییر دهد.
باقری گفت: اگر جسم به اندازه کافی به ستاره میزبان نزدیک باشد، آنگاه نیروهای گرانشی که بر روی جسم اثر میگذارند، آنقدر بزرگ میشوند که سیاره کشیده میشود.
یکی از این جرم ها سیاره فراخورشیدی WASP-103 b است، یک غول گازی دو برابر مشتری و ۱.۵ برابر جرم آن که به دور ستاره ای نزدیک به دو برابر خورشید می چرخد.
باروس گفت WASP-103 b واقعاً به ستارهاش نزدیک است که شکل آن را تغییر می دهد. تعادلی بین نیروی گازی که تعادل هیدرواستاتیکی نامیده میشود و میخواهد سیاره را بکشد و گسترش دهد با قدرت جاذبه گرانشی وجود دارد. این کشش از ستاره میزبان به سیاره ای می انجامد که "اشک مانند" است.
این تغییر شکل حتی می تواند نحوه چرخش سیاره را تغییر دهد. باروس گفت: اگر سیاره ای با یک برآمدگی مشخص به سمت ستاره اصلی شروع شود و به چرخش عادی خود ادامه دهد، "آنگاه این برآمدگی همیشه در یک مکان نخواهد بود."
حرکت آن برآمدگی به دور سیاره هنگام چرخش انرژی زیادی مصرف می کند. باروس گفت: "بنابراین آنها اینگونه شروع می کنند، اما پس از آن، خیلی سریع، همسو خواهند شد." سیاره به طور جزر و مدی به ستاره میزبان خود قفل می شود، به طوری که همان سمت خاص سیاره همیشه رو به ستاره است.
باروس گفت، علاوه بر آن، WASP-103 b در حال چرخش بسیار سریع به دور ستاره خود است که منجر به صاف شدن قطب های آن می شود. نتیجه یک سیاره بسیار له شده است.
اما حتی یک سیاره له شده (در قطب ها) هنوز هم عمدتا کروی است. برخی از دانشمندان احتمال وجود یک سیاره حلقوی یا دوناتی شکل را مطرح کرده اند. اگر یک سیاره به اندازه کافی سریع بچرخد که نیروی گریز از مرکز بیرونی از نیروی گرانشی که جرم سیاره را به سمت مرکزش می کشد، بیشتر باشد، این اشکال نیز می تواند اتفاق بیفتد.
اما یک سیاره حلقوی هرگز مشاهده نشده است و احتمالاً در آینده نزدیک نیز مشاهده نخواهد شد. باقری گفت: این بیشتر علمی تخیلی است تا علمی.
♨️ @ofoghroydad
🔗 livescience
به تصویر سیاره نگاه کنید تا منظور از سیاره له شده یا کشیده را متوجه شوید.
اگر اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند چه عواقب زیست محیطی خواهد داشت؟
تقریبا هیچی
اسرائیل قبلا هم به نیروگاههای هستهای عراق حمله کرده و آن را نابود کرده است و اتفاقی نیفتاده است البته این تاسیسات نزدیک به آنلاین شدن بودند.
تاسیسات بوشهر برای اورانیوم است نه پلوتونیم؛ از این رو بمباران آن حداکثر باعث میشود خود اطراف آن نیروگاه صدمه زیست محیطی ببینید.
ولی حمله به این نیروگاه بی اهمیت است، اگر قرار باشد حمله ای رخ بدهد اراک خواهد بود.
چون نیروگاه اراک توانایی تولید پلوتونیم را دارد و البته نابودی این نیروگاه هم صرفا باعث تاثیر مخرب بر روی اطراف نیروگاه میشود و نه بیشتر.
به هیچ عنوان عواقب این بمباران، شبیه به عواقب چرنوبیل یا حتی فوکوشیما نخواهد بود.
اطلاعات بیشتر
♨️ @ofoghroydad
یکی از باشکوه ترین عملیات موشکی ممکن تا امروز انجام شد
در این آخرین پرواز آزمایشی، تقویت کننده Super Heavy به بوکا چیکا در مرز با مکزیک بازگشت، جایی که برج پرتاب آن را با استفاده از چیزهایی که به عنوان چاپستیک توصیف می شود، "گرفت".
کپسول نیز الان در فضاست.
⭕️ @ofoghroydad
پخش زنده
https://youtu.be/42QHfZzGZs0
فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق؟
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم
سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض
به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم
نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست
چه کُنَم؟ حرفِ دِگَر یاد نداد استادم
کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم
میخورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم
پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف ز اشک
ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم
۲۰ مهر روز حافظ گرامی باد
♨️ @ofoghroydad
شاها فلک از بزمِ تو در رقص و سَماع است
دستِ طَرَب از دامنِ این زمزمه مَگسِل
مِی نوش و جهان بخش که از زلفِ کمندت
شد گردنِ بدخواه گرفتار سَلاسِل
دورِ فلکی یکسَره بر مِنْهَجِ عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل...
Hezbollah's support within Lebanon is limited, especially after being blamed for the 2020 Beirut port explosion and the obstruction of accountability efforts. According to a 2024 Arab Barometer survey, 55 percent of Lebanese have "no trust at all" in the group
حمایت حزب الله در لبنان محدود است، به ویژه پس از مقصر دانستن انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ و ممانعت از تلاش های پاسخگویی.
بر اساس یک بررسی سال ۲۰۲۴ عرب سنج، ۵۵ درصد لبنانی ها «اصلاً هیچ اعتمادی» به این گروه ندارند(معمولا شیعه ها طرفدار این گروه هستند).
یک نظر سنجی دیگر هم میگوید فقط ۳۰ درصد مردم لبنان به حزب الله اعتماد بسیار زیادی دارند.
https://www.foreignaffairs.com/israel/israel-and-hezbollah-are-escalating-toward-catastrophe
تخمین زده می شود که ۸۵ درصد از مردم لبنان اکنون زیر خط فقر زندگی می کنند.
اسرائیل به ایران حمله نخواهد کرد(مشابه غزه و لبنان، منظور ما خرابکاری یا بمباران نیم ساعته تاسیسات برای تلافی نیست )
اسرائیل حمله نخواهد کرد چون اسرائیل در مقام حمله تنهاست، چون هیچ بهانه ای ندارد، چون به تنهایی اصلا نمیتواند./ اسرائیل در مقام حمله
رژیم به اسرائیل هرگز حمله نخواهد کرد چون اسرائیل تنها نیست/ اسرائیل در مقام دفاع؛
از طرفی هر گونه حمله سنگینی باعث میشود، پاراگراف اول برعکس شود و اسرائیل وجاهت قانونی برای حمله به ایران را پیدا کند و غرب هم پشتش خواهد بود و دیگر اسرائیل در حمله هم تنها نخواهد بود. در اینجا رژیم نابود میشود. اما مشخصا رژیم چنین حماقتی نخواهد کرد.
صرفا با حملات تلافی جویانه دو طرف رو به رو خواهیم بود.
ولی اگر واقعا اسرائیل قصدش جنگ تمام عیار با رژیم باشد چون میداند حمایت غرب را ندارد، پس خودش باید این حمایت را ایجاد کند! اما چگونه؟ در تلافی ها کاری کند که رژیم حمله سنگینی به اسرائیل کند.
اما موضوع اینجاست که احتمالا تلافی های اسرائیل هرچقدر هم سنگین باشد رژیم جواب سنگینی به اسرائیل نمیدهد تا باعث شود غرب پایش به حمایت از اسرائیل برای جنگ و حمله همه جانبه علیه ایران باز شود.
درواقع این چوب دو سر برد هست برای اسرائیل؛ اسرائیل هرچقدر دلش بخواهد میتواند در حملات تلافی جویانه توی سر رژیمی بزند که توان نظامی حملهی خرد کننده به اسرائیل را دارد، ولی درواقع نمیکند. نمیکند چون اگر کاری بکند جنگ تمام عیار بین ایران و غرب رخ میدهد و رژیم از بین میرود.
چقدر دست اسرائیل بالاست واقعا! چه در مورد لبنان چه در مورد رژیم. هر کاری که دلش بخواهد میتواند بکند، و رژیم هیچ پاسخی نمیتواند بدهد.
مثل بچه ای در مقابل بچه ای، که پشت یکی از آنها چند بزرگسال است و پشت دیگری هیچکس.
به محض اینکه آن بچه یعنی رژیم جواب سختی به مشت های آن بچه دیگر یعنی اسرائیل بدهد، بزرگسالان وارد میدان میشوند و آن بچه یعنی رژیم را کله پا میکنند.
اما آن بچه(رژیم) باهوش است و همچین بهانه ای به غرب نمیدهد مگر اینکه موشک هایش اشتباه کنند و به جاهایی بخورند که نباید.
پس فرصت طلایی برای اسرائیل از هر نظری ایجاد شده است و کاملا دستش باز هست تا مرتبا با بمباران تاسیسات، مردم ایران را سیخونک کند تا شاید برخیزند، و رژیم هم به جز پاسخ های کوچک (که این پاسخ ها باعث خوشحالی اسرائیل است، چون موجب میشود دوباره تلافی کند و دوباره سیخونک کند) کاری از دستش بر نمی آید، میتواند اما اگر عملی کند درواقع دکمه نابودی خودش را زده است.
همه موارد بالا(سه صفحه) نوشته شده بر این اساس که فرض کرده ایم رژیم باهوش است در این زمینه ها و میداند اگر جواب سنگین و واقعی بدهد دکمه نابودی خودش را زده است.
من فرض کردهام میداند.
بین ایران و اسرائیل، جنگ مشابه با لبنان غزه نمیشود مگر...
اسرائیل چون توان جنگ(جنگ مشابه غزه و لبنان) با رژیم را ندارد هرگز قصد وارد جنگ شدن با این رژیم را ندارد مگر به یک دلیل؛ دلیلی که هم باعث میشود اسرائیل نه تنها وارد جنگ شود بلکه حتی توان نابودی رژیم را بدست بیاورد. از آن طرف رژیم هم هرگز توان حمله به اسرائیل را ندارد، چون در دفاع، اسرائیل پشتیبانی غرب را دارد، پس هرگز بهانه ای به دستشان نمیدهد.
به تشریح این برمیگردیم فعلا به سراغ حزب الله برویم.
اسرائیل تا همینجا به اهداف خود در منطقه خودش رسیده است؛ حماس را تقریبا از بین برده و فرصت فرار تهماندههای سران حماس به سودان را داده است و سران قویترین متحد رژیم اسلامی یعنی حزب الله را به کمال نابود کرده است و وارد جنوب لبنان شده است و در نهایت میتواند حزب الله را به بالای رودخانه براند و جنوب لبنان را از این گروه پاک کند.
اسرائیل هرگز به فکر نابودی حزب الله نیست، چون نمیتواند، نه از نظر نظامی بلکه از نظر اقتصادی و سیاسی و قوانین بین اللملی نمیتواند؛
• یعنی نابودی حزب الله چند سال زمان میبرد اما باعث صدمه اقتصادی به اسرائیل هم میشود
• همچنین اسرائیل نمیخواهد برای چند سال به شهرهایش حتی با وجود سیستم دفاعی پیشرفته، موشک برخورد کند و هر هفته یا روز حملات تروریستی در داخل رخ بدهد و در کل نمیخواهد کشورش ناامن باشد
• از طرفی نابودی کامل حزب الله که چند سالی زمان میبرد مستلزم نابودی و کشته شدن شهروندان لبنانی و نابودی شهرهای لبنان ـ و درواقع شبیه همان اتفاقی که در غزه افتادـ خواهد بود و آمریکا یا ناتو هرگز اجازه چنین کاری را به اسرائیل در مورد لبنان نمیدهد.
پس تنها میتواند جنوب لبنان را پاکسازی کند و سپس حزب الله را مجبور به دادن انواع تعهد بین المللی و پذیرفتن شکست کند و در نهایت شهروندان دو کشور به جنوب لبنان و شمال اسرائیل بازگردند؛
هر چند این توافق تا تسخیر کامل جنوب لبنان رقم نخواهد خورد. از همین الان حزب الله درخواست آتش بس و صلح کرده است که پذیرفتن قول و قرار هایی را در پی خواهد داشت، ولی اسرائیل هنوز به اهدافش در جنوب نرسیده که این را قبول کند مگر اینکه حزب الله بدون ادامه جنگ جنوب را تا بالای رودخانه خالی کند.
انفجار واکی تاکی ها و پیجر ها در ابتدا باعث شد دست و چشم و پا و سایر اعضای هزاران عضو حزب الله از بین برود و عملا از جنگیدن کنار بروند، تا الان هم نزدیک به ۱۰۰۰ عضو حزب الله در جنوب کشته شده اند و همچنین از همه اینها مهمتر همه فرماندهان عالی رتبه و دبیر حزبالله و جانشینانش کشته شده اند. صدمه شدید همه اینها روی هم یک طرف، عدم کمک رژیم به حزب الله و وارد جنگ نشدن و گفتن اینکه ما وارد جنگ نمیشویم در طرف دیگر این گروه تروریستی را از بیرون و درون از هم پاشانده است و باعث ناامیدی باقیماندهشان که بیش از ۳۰ هزار جنگجو هستند، شده است.
یکی از موارد دیگر که به آتش بس کمک میکند سیستم سیاسی داخلی لبنان است اینکه دوباره لبنان را از حزب الله و چنگ رژیم در بیاورند.
برگردیم بر روی این:
اسرائیل چون توان(نظامی سیاسی اقتصادی قانونی) جنگ با رژیم را ندارد هرگز قصد وارد جنگ شدن با این رژیم را ندارد مگر به یک دلیل؛ یک دلیل که هم باعث میشود اسرائیل نه تنها وارد جنگ شود بلکه حتی بتواند رژیم را از بین ببرد؛ و این دلیل هنوز رخ نداده است.
کشور ایران بر خلاف لبنان، همسایهی اسرائیل نیست؛
کشور ایران بسیار وسیع تر و با جغرافیایی خشن و ناشناخته تر از لبنان برای اسرائیل است، هر چقدر هم تصاویر ماهوارهای کمک کند جنگ در روی زمین به شدت فرق میکند.
کشور ایران بیش از ۳۰۰ شهر بزرگ و هزاران شهرک و ده ها هزار روستا دارد؛ این کشور چند ده برابر لبنان جمعیت دارد.
غرب هرگز اجازه حمله همه جانبه و یک جنگ بزرگ را به اسرائیل علیه رژیم نمیدهد، چون اولا بهانه ای نیست و هنوز رخ نداده است، دوما اسرائیل به تنهایی زورش نمیرسد، سوما قانونی نیست و فشار داخلی دولت های آنها را از پا در خواهد آورد.
تنها زمانی اسرائیل میتواند وارد جنگ(جنگ همه جانبه نه بمباران نیم ساعته تاسیسات) با رژیم شود که رژیم برعلیه اسرائیل کاری کند که غرب درست مثل جنگ عراق، به صورت متحد تحت ناتو با اسرائیل به ایران لشکرکشی کنند؛ در چنین صورتی رژیم چند هفته هم دوام نمی آورد.
بنابراین حمله پیش رو مشخص میکند جنگ رخ میدهد یا نه صرفا تلافی روی تلافی اتفاق می افتد یا در یک جایی یکی کوتاه می آید.
اسرائیل چون میداند «بر علیه رژیم در جایگاه تهاجمی» پشتیبانی غرب را ندارد و بهانهای هم ندارد و به تنهایی نیز از پس رژیم و کشور به این بزرگی بر نمی آید احتمالا در این حمله پیش رو بسیار با دقت و کنترل شده عمل کند و این دلیل دارد.
نفتکش های رژیم به خلیج فارس بازگشته اند.
یا دیکتاتوری حاکم تصور میکند خطر حمله کاهش یافته یا مذاکراتی در جریان است.
به نظر میآید رژیم کودککش حاکم بر ایران به دنبال یک آتش بس حقارت آمیز دیگر باشد. با توجه به اینکه حزب اللات به شدت ضربه خورده و تمام فرماندهان و همینطور جانشین دبیر حزب الله کشته شده و حتی جانشین این جانشین نیز امروز کشته شدنش تایید شده و حماس هم تقریبا دیگر وجود ندارد و غزه هم به قبل از تشکیل منظومه شمسی بازگشته و حال موجودیت خود رژیم به خطر افتاده به غلط کردن افتادهاند.
اسرائیل احمق خواهد بود اگر باور کند دوباره تکرار نمیشود و باید بداند تنها راه خنثی کردن این پشه مزاحم و این آفت خاورمیانه، فقط نابودی آن است.
مشخصا شرایط این آتش بس در صورت رخ دادن بسیار تحقیر آمیز است و رژیم و گروه های تروریستیاش زیر بار تعهدات موقت خفت باری باید برود.
این ۱ سال درسی شد تا رژیم بداند اسرائیل از بین رفتنی نیست چون نه تنها همه غرب پشت سرش هستند بلکه سلاح ها و نیروهای بسیار پیشرفتهای دارد و همینطور فناوری های پیشرفتهای، بسیار پیشرفته تر از مستعان! از همه مهمتر اینکه قدرت دستگاه اطلاعاتی اسرائیل برای رژیم مشخص شد.
همچنین این درگیری ها ثابت کرد قدرت موشکی و مدیریت و استراتژیک رژیم، کاملا عقب مانده و پوشالی و غیر منظم است.
اینطور که پیداست رژیم فقط میتواند مردم بی دفاع ایران را سرکوب و کشتار و شکنجه کند.
اساس این نوشته از روی این ادعای مذاکره پنهانی است:
/channel/VahidHeadline/191959
باید منتظر بمانیم ببینیم چه پیش خواهد آمد مذاکراتی در جریان است یا نه و حمله اسرائیل با هماهنگی از قبل یا عدمش رخ خواهد داد.
➕ به روز رسانی:
این ادعا توسط آمریکا تکذیب شد
با توجه به اینکه یکی از مهمترین دلایل علاقه جوانان به شوپنهاور بحث در مورد مرگ و مرگ زیستی است و «شوپنهاور خواندن مشق مرگ است» ، بد نیست نظرات و تحلیل های من برای مواجه با این واقعیت که ما مدتی دیگر نابود میشویم و بعد از مرگ وجود نداریم را نیز بخوانید
منفعل بودن و گوشه نشینی مثل شوپنهاور تا آخر عمر، یا پویایی:
/channel/ofoghroydadd/10766
/channel/ofoghroydadd/11074
/channel/ofoghroydadd/10662
/channel/ofoghroydadd/9935
/channel/ofoghroydadd/10974
/channel/ofoghroydad/24945
/channel/ofoghroydad/25054
/channel/ofoghroydadd/11449
یکی از نادان ترین فیلسوفانی که شناختم شوپنهاور بوده است. اما من احمق نیستم که وقتم را تلف کنم و توضیح دهم که چرا این شخص؛ بلکه این را گفتم و مثال زدم تا نظرتان را به ادامه نوشته جلب کنم.
وقتی میگویم احمق منظور من نظرات اشتباه این فرد و امثالش مثل کانت و هیوم و نیچه و غیره نیست، بلکه از نظر قوهی تحلیلی احمق هستند و اطلاعات بسیار ضعیفی نسبت به یک شخص معمولی فعال در ترویج علم و فلسفه در امروز داشته اند. یا همان خنگ و کم هوش و در کل منظور من این است که قدرت تحلیل زیادی ندارند نسبت به فعالین در علم و فلسفه در امروز.
شاید به دلیل اطلاعات کم اینطور بوده اند؟ شاید در آینده حرفهای فیلسوفان مدرن نیز احمقانه به نظر بیاید و همینطور حرفهای من به عنوان یک شخص معمولی؛ معمولا که تاریخ چنین بوده است.
برخی انگار ذاتا احمق هستند و میلیون ها داده علمی و فلسفی هم بدانند و میلیون ها معلم و راهنما هم عوض کنند، در آخر نمیتوانند بفهمند چون نمیتوانند تحلیل کنند( و شاید برعکسش نیز) و بسط یا گسترشش بدهند.
قوه تحلیلی در اینجا یعنی شما اطلاعاتی دارید و سپس تحلیل میکنید و میسنجید که یعنی چه، از کجا آمده و به کجا میرود و چطور گسترشش دهید(متافیزیک هم) و احتمالا پایه این تا حد زیادی ژنتیکی است یا به ساختار مغز هر کسی مربوط است و مغز هرکسی یونیک و یکتاست در قوه تحلیلی- تا اینکه به اطلاعات مربوط باشد.
نگویید من بدجنس هستم، شما قطعا به چنین افرادی در بحث ها برخورد کردهاید و کفری شدهاید و وقتی کفری شدهاید هم در جوابتان گفته اند « راسل گفته اگر حق با شماست عصبانی نمیشوید، همینکه عصبانی شدی پس حق با شما نیست، بدرود» و در آخر به فکر خودکشی افتاده اید!
به جز این ها یک فرد با قوه تحلیلی ضعیف کسی است که دنیایی که میبینند و درک میکنند کوچک است، به معنای واقعی کلمه محدود هستند در جهانبینی و تفکر و قدرت تحلیل مسائل و پدیده ها. نمیتوانند چند بعدی و چند وجهی فکر کنند، فقط خطی فکر میکنند، یا فقط سیاه و سفید یک قضیه را میبینند، اما شاید یک محدوده خاکستری هم در کار باشد در آن زمینه، گاهی، شاید فقط!
اینها در هنگام تحلیل فقط چند چیز محدود را میبینند، نه چیزهای زیادی را، یا فقط یکی از گذشته یا حال و آینده را میبینند، نه هر سه را با هم و نه با قدرت. و دقت و شجاعتی در نوآوری ندارند. اکثرا هم نقل میکنند حتی اگر اسم آن فیلسوف قدیمی را نیاورند؛
احمق یعنی اینطور شخصی که توصیف شد.
و من متاسفم که این همه فیلسوف کار نابلد در کشور ما وجود دارد؛ فیلسوفانی که به جای شجاعت برای نوآوری در اندیشه و خلاقیت صرفا به تکرار و تقلید آرای گذشته دور مشغولند؛ درحالی که خیلی از گفته های آنها مفت نمی ارزد.
شاید اینها نمیدانند که یکی از اعضای فقط همین کانالهای علمیفلسفی از مجموع چند فیلسوف مشهور قدیمی اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارد؟ مشخصا اطلاعات فقط یک نفر از شما هزاران و شاید میلیون ها بار بیشتر از هر کدام از نیچه و کانت یا شوپنهاور و غیره هست. آنها تقریبا هیچ چیزی از فیزیک و شیمی و زیست و نجوم و مغز و اعصاب و غیره نمیدانستند، ولی اکثر شما میدانید لااقل در یک زمینه، شاید. ارزش خرفهای آنها تمام شده.
اما همانطور که گفتم قوه تحلیل مهمتر است، نه فقط اطلاعات؛ در واقع فهمیدن مهمتر از دانستن است.
به نظرم فلسفه از علم مهمتر نباشد، کم اهمیتتر نیست؛
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
دکتر هادی صمدی فیلسوف و زیست شناس میگوید:
این سخنرانی(در پست بعدی میفرستم) دفاعیهای تکاملی است از اینکه کارکرد فلسفه در دراز مدت، نقادی روندهای موجود و عرضهی راهکارهای جدید است. دلیل میآوریم که اگر از منظری کوتاهمدت فلسفه را دوستداشتن بیغرض معرفت بدانیم سخنی در تعارض با سخن اول نگفتهایم.
فلسفه نقش بخش تحقیق و توسعهی یک کارخانهی تولیدی را بازی میکند که در درازآهنگ با یافتن ایراد در روندهای موجود و عرضهی راهحلهای بدیل به بهبود عملکرد کارخانه کمک کند. این در حالیست که در کشور ما، از فیلسوف میخواهند که ۱. با پرداختن به تاریخ فلسفه نگاه خود را به گذشته محدود دارد؛ ۲. در تأیید روندهای رایج سخن گوید؛ ۳. نظریههای غربی را نقد کند؛ و ۴. اگر هیچکدام از اینها را انجام نمیدهد به تحلیلهای نظری بدون ارتباط با وضعیت موجود بسنده کند و دل خوش دارد که معرفت فینفسه ارزشمند است.
این به سان آن است که مدیر کارخانه از بخش تحقیق و توسعه خود بخواهد ۱. تاریخچه کارخانه را مطالعه کند؛ ۲. وظیفه بخش تبلیغات را انجام دهد؛ ۳. در نقد روندهای رایج در کارخانهای دیگر سخن گوید، و ۴. حقوقش را بگیرد و به کارهای نظری سرگرم بماند!
این سخنرانی و دفاعیه، پرداختنی چند وجهی به این مشکل در روش فلسفیدن فیلسوفان عزیز کشور است و خودم هم شخصا موافق پیشنهادات و نقد موجود در آن هستم.
این نوشته ترجمه شده در این زمینه است:
چرا خارک ؟ اهمیت آبادان، اهمیت سایر پالایشگاه ها
کمبود بنزین، قطعی برق، اعتراضات، تاثیر جهانی
وجود و ماهیت خدا
"برتراند راسل"
قسمت نخست
تا امروز هیچ مدرکی، شواهدی و برهانی که ثابت کند خدایی وجود دارد، وجود ندارد.
«همیشه، همهجا، و برای همهکس اعتقاد بهچیزی بدون شواهدکافی خطاست.»
ویلیام کلیفورد
این رساله ترجمه متن سخنرانی برتراندراسل و مباحثه پساز آن در دانشگاه میشیگان است.
ترجمه: امیر کشفی
راسل همۀ براهین اثباتِ وجودِ خدا را مغالطهآمیز میداند؛ و برآن است که مردمان براثر عادات و عواطف بهوجودِ خدا اعتقاد دارند، نه براثر برهانِ عقلی.
از دورۀ کودکی، اعتقاد به خدا را بهبیشتر مردمان تلقین کردهاند؛ و سپس در دورۀ بزرگسالی، ترس از مرگ و میل به امنیت مردمان را براعتقاد بهخدا وامیدارد.
یک عامل مؤثر، این نظر است که اعتقاد بهخدا مردمان را درستکار میکند و بیاعتقاد بهخدا مردمان تبهکار میشوند؛ بنابراین، خطاست که وجودِ خدا را قبول نکنیم.
اما راسل اولاً استدلال میکند که مؤمنان برپایۀ ایمانشان تبهکاری میکنند و خود را مجاز میدانند که دیگران را بهفرمانِ خدا بهقتل برسانند!
ثانیاً تأکید میکند که در مسئلۀ وجودِ خدا باید دو امر را تفکیک کرد:
یکی اینکه آیا اعتقاد بهوجودِ خدا صادق است یا کاذب؟
و دیگر آنکه اعتقاد بهوجودِ خدا چه نتایج اخلاقی و اجتماعی دارد؟
خَلطِ این امور منطقاً مغالطهآمیز است.
راسل دلایل صدق و کذبِ اعتقاد بهوجودِ خدا را بررسی میکند؛ و ادعا میکند دلیلی قانع کننده بر وجودِ خدا وجود ندارد؛ بنابراین، بعید است که خدایی وجود داشته باشد.
راسل را «خداناباور سَلبی» میتوان دانست: خداناباور سَلبی بهوجود هیچگونه خدایی اعتقاد ندارد اما ادعا نمیکند که هیچگونه خدایی وجود ندارد(تفاوت این دو را در اینجا مطالعه کنید). راسل ادعا میکند که بسیار نامحتمل است خدایی وجود داشته باشد. (اما خدای الاهیات سنتی قطعا وجود ندارد) و به دو برهان خداناباورانه متوسل میشود:
الف. برهان براساس شَر گزاف:
۱ اگر خدایی عالم و قادر مطلق و کاملا نیکخواه وجود داشته باشد، آنگاه جهان حاوی شَر گزاف نیست.
۲ جهان حاوی شر گزاف است.
۳ پس، چنین خدایی وجود ندارد.
ب. برهان براساس کمبود شواهد:
۱ اگر خدایی عالم و قادر مطلق و کاملا نیکخواه وجود داشته باشد، آنگاه شواهد کافی بر وجودش وجود دارد.
۲ شواهد کافی بر وجود خدایی عالم و قادر مطلق و کاملا نیکخواه وجود ندارد.
۳ پس، چنین خدایی وجود ندارد.
ساختار این براهین، براساس قاعدة رفع تالی، معتبر است و مقدماتشان درنظر راسل معقول میآید؛ پس، موضع راسل از حیث معرفتی موجه است. این موضع را «خداناباوری سَلبی» یا «آگنوستیک-خداناباور» میتوان خواند.
"اشاره"
مرا آزاداندیشی کسانی بسی تحت تأثیر قرار میدهد که این سلسله سخنرانیها را ترتیب دادهاند با دعوت از من برای سخنراندن در موضوعی که از آن برایتان امشب سخنرانی خواهم کرد. گمان میکنم این دلیلی است بسیار قانع کننده شوقی برای داشتن همه دیدگاهها در مسئله مطروحه که از من خواستهاند سخن برانم. البته متوجه شدهام که آن بیم را که از توجه به آنچه خواهم گفت پدید میآید این واقعیت کمابیش کاهش میدهد که سخنرانی من هر مَفسدهای برانگیزد، علاج مناسبش در فرصتهای بعد به دنبال آن خواهد آمد.
(سخنرانی راسل نخستین بود از سه سخنرانی پیاپی که انجمن دینی دانشجویان دانشگاه میشیگان ترتیب داد. راسل با طعنه اشاره میکند به دو سخنرانی سپسین که یکی سخنرانی حضرت اسقف فولين ج. شین است و آن دیگر سخنرانی عالم الاهیات راینهولد نيبور.
"مقدمه"
وجود و ماهيت خدا موضوعی است که فقط در نیمی از آن بحث میتوانم کرد. اگر آدمی در بخش نخست مسئله به نتیجه سَلبی برسد، بخش دوم مسئله مطرح نمیشود؛ و موضع من در این امر، چنانکه احتمالا دریافتهاید، سَلبی است.
(۱) negative atheist
(۲) positive atheist
(۳) atheisticagnosticis
(۴) Fulton JSheen
(۵) Reinhold Niebuhr
#وجودوماهیتخدا
♨️ @ofoghroydad
این بخش نخست یک نوشته ۱۶ قسمتی است.
میتوانید ۱۵ بخش دیگر را با جستوجوی «وجود و ماهیت خدا » در این کانال بخوانید.
.
اولویت های اسرائیل و چگونگی انجام آن به ترتیب احتمال رخ دادن:
۱. تاسیسات نظامی مثل یک یا دو پایگاه هوایی یا موشکی(احتمال اطلاع رسانی قبلی وجود دارد و صفر نیست حتی با اینکه اینها نظامی هستند ممکن است اطلاع رسانی کند برای اینکه پاسخ رژیم در بعد سخت نباشد، بستگی دارد اسرائیل جنگ بخواهد یا نه)
۲. تاسیسات نفتی( در این گزینه به احتمال زیاد از قبل اطلاع رسانی میکند، به دلیل وجود کارگران/ درواقع اینکه اطلاع رسانی کند یا نکند و باعث شود چند کارگر ایرانی در تاسیسات غیر نظامی نفتی کشته شود نشان میدهد که اسرائیل واقعا حساب مردم عادی را از رژیم جدا میداند یا نه فقط شعار میدهد، که به زودی مشخص میشود)
۳. تاسیسات هسته ای(مثل پرانتز قبلی، حتی اگر یک مهندس و دانشمند کشته شد، چون مردم عادی هستند و تاسیسات صرفا صنعتی هستند نه نظامی(لااقل فعلا) این یعنی شعار اسرائیل مبنی بر اینکه حساب مردم عادی را جدا میداند دروغ است، بنابراین در این مورد هم باید از قبل اطلاع رسانی برای تخلیه کند)
یکی از اینها انتخاب خواهد شد و همزمان با انتخاب یکی از اینها شاید یک یا چند ترور هم در کار باشد.
در نتیجه دوباره توپ در زمین رژیم خواهد بود اینکه رژیم چگونه پاسخی خواهد داد. پاسخی سخت و واقعی و وارد شدن به یک جنگ واقعی، یا پاسخی ساده مثل دیشب.
ناگفته نماند اگر اسرائیل حتی قبل از زدن هدفی در ایران اطلاع رسانی کرد، ممکن است خود رژیم از عمد کارگران معمولی یا نیروی نظامی خود را سپر انسانی قرار دهد تا کشته شدن اینها باعث برتریاش در تقابل سیاسی با اسرائیل در مجامع بین المللی شود(مظلوم نمایی و جنایتکار جلوه دادن رقیب)، بنابراین احتمال همچین کار کثیفی نیز میرود.
تا اینجا اسرائیل گفته است اولویت ما اول تاسیسات نفتی هست - احتمال حمله ۹۹٪ هست(درواقع ۱۰۰٪ ولی من به خاطر اهل علم و فلسفه بودنم مینویسم ۹۹٪ ! ).
این قسمت پنجم مجموعه فقط علم است که در کانال یوتوب شهر کتاب مرکزی منتشر شده و این بار به مجموعهای از کتابهایی پرداختیم که تحت عنوان کلی پرندهنگری و پرندهشناسی منتشر شدند، اما تمرکز ما روی دو کتاب تماشای پرندگان اثر پرویز بختیاری از انتشارات کانون پرورش فکری و پرندگان ایران اثر جمشید منصوری از مجموعه کتابهای نردبان انتشارات فنی ایران است.
Читать полностью…یک مطالعه در سال ۲۰۱۷ روی پنج اسکلت کنعانی نشان داد که تقریباً نیمی از ژنهای اسکلتها از ساکنان کشاورزی در منطقه شام در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش منشا گرفتهاند. نیمی دیگر از جمعیتی بود که به ایران وابسته بودند، که محققان تخمین میزنند که تقریباً ۵۰۰۰ سال پیش به شام رسیدهاند.
A 2017 study of five Canaanite skeletons found that approximately half of the skeletons’ genes originated from agricultural settlers in the Levant around 10,000 years ago. The other half was from a population tied to Iran, which researchers estimate arrived in the Levant approximately 5,000 years ago.
https://doi.org/10.1126%2Fscience.aan7168
کمی اطلاعات حاشیهای در مورد لبنان
تمدن بشری در لبنان به ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد برمی گردد. از ۳۲۰۰ تا ۵۳۹ قبل از میلاد، بخشی از فینیقیه بود، امپراتوری دریایی که حوضه مدیترانه گسترش یافته بود. در سال ۶۴ قبل از میلاد، این منطقه بخشی از امپراتوری روم و بعداً به امپراتوری بیزانس تبدیل شد. پس از قرن هفتم تحت حکومت خلافت های مختلف از جمله خلافت راشدین، امویان و عباسیان قرار گرفت. قرن یازدهم شاهد تأسیس دولت های صلیبی بود که به دست ایوبیان و ممالیک و در نهایت عثمانی افتاد. تحت فرمانروای عثمانی عبدالمجید اول، اولین دولت اولیه لبنان، معتصرفات کوه لبنان، در قرن نوزدهم به عنوان خانه مسیحیان مارونی در دوره تنظیمات تأسیس شد.
این کشور به صورت دولت بعد از جنگ جهانی اول توسط فرانسه تاسیس شد و له استعمار گرفته شد و ۱۹۴۳ از استعمار فرانسه رهایی یافت(علت جانبداری شدید فرانسه از لبنان در اخبار از اینجا نشات میگیرد)
لبنان از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۵ توسط سوریه و اسرائیل تسخیر شده بود.( بخش هایی از ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۰ توسط اسرائیل و بخش هایی از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۵ توسط سوریه)
لبنان کشوری در حال توسعه است و در رتبه ۱۱۲ در شاخص توسعه انسانی قرار دارد.
این کشور به عنوان یک دولت با درآمد متوسط بالا طبقه بندی شده است. بحران نقدینگی لبنان، همراه با فساد و فجایع سراسری مانند انفجار بیروت در سال ۲۰۲۰، به سقوط پول لبنان و دامن زدن به بی ثباتی سیاسی، کمبود منابع گسترده، و بیکاری و فقر بالا دامن زد. بانک جهانی بحران اقتصادی لبنان را به عنوان «یکی از بدترین بحران های جهان از قرن نوزدهم» تعریف کرده است.
لبنان یک دموکراسی پارلمانی است که شامل اعتراف گرایی است.
پیمان ملی، که در سال ۱۹۴۳(زمان استقلال) تنظیم شد، ترتیبات حکومتی را با هدف هماهنگ کردن منافع گروههای مذهبی اصلی کشور تعیین کرد.
در لبنان رئیس جمهور باید یک مسیحی مارونی، نخست وزیر یک مسلمان سنی، رئیس مجلس یک مسلمان شیعه، معاون نخست وزیر و نایب رئیس پارلمان ارتدوکس شرقی باشد.
این سیستم برای جلوگیری از درگیری های فرقه ای و نشان دادن توزیع عادلانه جمعیتی ۱۸ گروه مذهبی شناخته شده در دولت در نظر گرفته شده است.
لبنان در سال ۲۰۱۳ به عنوان "تا حدی آزاد" رتبه بندی شد. با این وجود، خانه آزادی همچنان لبنان را در زمره دموکراتیک ترین کشورهای جهان عرب قرار می دهد.
بر اساس شاخص های V-Dem Democracy، لبنان در سال ۲۰۲۳ دومین کشور دموکراتیک انتخاباتی در خاورمیانه است.
تا سال ۲۰۰۵، فلسطینیان به دلیل نداشتن تابعیت لبنانی، از کار در بیش از ۷۰ شغل منع شده بودند. پس از تصویب قوانین آزادسازی در سال ۲۰۰۷، تعداد مشاغل ممنوعه به حدود ۲۰ شغل کاهش یافت. در سال ۲۰۱۰، به فلسطینیها همان حقوقی اعطا شد که به سایر خارجیهای کارگر اعطا میشد.
قوه مقننه ملی لبنان، پارلمان تک مجلسی لبنان است. ۱۲۸ کرسی آن به طور مساوی بین مسیحیان و مسلمانان، به نسبت بین ۱۸ فرقه مختلف و به نسبت بین ۲۶ منطقه تقسیم شده است.
ارتش لبنان ۷۲ هزار نفر هست
حزب الله قدرت بسیار بیشتری از ارتش دارد به خصوص در جنوب.
حزب الله ۲۰ هزار نیروی رزمنده فعال و ۲۰ هزار ذخیره دارد.
• جنوب لبنان تقریبا همگی شیعه هستند
• ۴۰ درصد جمعیت لبنان ساکن پایتخت است.
• لبنان ۵.۳ میلیون جمعیت دارد.
• لبنان از قم کوچکتر است
در تصویر زیر پراکندگی دین و مذهب را مشاهده میکنید.
• مجازات اعدام در لبنان وجود دارد اما تقریبا اجرا نمیشود.
• همجنسگرایی در این کشور ممنوع است اما دادگاه حکم کرده بر اساس این قانون بازداشت نکنند اما پلیس گاهی بازداشت میکند، مجازات رابطه جنسی همجنسگرایانه فقط ۱ سال زندان است. ۸۵ درصد لبنانی ها مخالف آزادی همجنسگرایی در این کشور هستند. قانون با همجنسگرایان بسیار مدارا میکند و شل میگیرد.
پوشش مرد و زن اختیاری است.
خوانندگی زنان قانونی است.
گروههای مذهبی عمده در میان مردم لبنان در لبنان عبارتند از: مسلمانان شیعه (۲۷%)، مسلمانان سنی (۲۷%)، مسیحیان مارونی (۲۱%)، مسیحیان ارتدوکس یونانی (۸%)، مسیحیان مسیحیان ملکی (۵%)، دروزی (۵%) پروتستان مسیحی (۱٪).
تبار:
طبق تحقیقات ژنتیکی بین گروه های مذهبی بالا تقریبا هیچ اختلافی نیست و همگی یکدست هستند و یک الگوی تباری دارند.
منشا تبار: اکثر لبنانی ها طبق تحقیقات ژنتیکی از مردمانی به نام کنعانیان ریشه میگیرند.
بخشی از تبار لبنانی ها، مردمان آسیای مرکزی یا ترک است(ژورنال آمریکایی ژنتیک انسانی ۲۰۲۰) بین ۳ الی ۱۱ درصد.
بخشی نیز به سه قوم یهودی میرسد.
به صورت کلی کنعانی غالب تبار است.
همیشگی ترین استدلال باورمندان به جن این بوده و هست و احتمالا خواهد بود که : یک نفر را میشناختم... یک دوستی داشتم که... تو یک شب با من بیا بریم فلان جا تا جن رو نشونت بدم...
این جنس استدلال صرفا تجارب شخصی است، اصلا تجاربی از طرف شخص ثالث و غایب است؛ فقط ادعاست، تا زمانی که تایید شود.
تایید نمیشود تا زمانی که شواهدی تجربی بیاورند؛ وقتی میبینید، پس تجربی است، پس میتوانید شواهد تجربی بیاورید.
برای اثبات یک گونه زیستی دیگر مثل جن، وقتی شواهد تجربی آوردید و آزمایشهای تکرار شده وجودش را تایید کرد به سادگی به یکی از شاخههای حیات تقلیل مییابد.
این در مورد خدا و اسب تک شاخ نیز صادق است.
در صورت تایید تجربی اینها، اینها صرفا میشوند یک گونه زیستی دیگر.
مثلا چه انتظاری دارید؟ اینکه ببینید ولی طبیعی نباشد؟ دیدن، بوییدن، شنیدن، و لمس کردن, عملی تجربی است و اگر چنین ادعایی در مورد این ها دارید پس قابلیت تایید از نظر تجربی را دارند.
درواقع هر چیزی که وجود دارد قابلیت تایید دارد یا در امروز یا در آینده ؛ یعنی قابل کشف و ضبط و ثبت و نگهداری و ارتقا و تقلیل را دارد.
و هر چیزی که وجود ندارد، خوب وجود ندارد. به صورت معکوس هر چیزی که قابل تایید تجربی نیست، وجود خارجی ندارد.
به محض اینکه بگویید ایکس وجود دارد، یعنی گفتهاید ایکس قابل اندازه گیری است.
این گفته که ایکس وجود دارد ولی قابل اندازه گیری نیست خودمتناقض است
دانا بودن شما به موجود بودن آن چیز- در عین این ادعا که قابل اندازهگیری نیست و تجربی نیست- از کجا آمده است؟
درواقع وقتی بگویید چیزی وجود دارد ولی قابل درک برای انسان نیست، شما دو ادعا را باید ثابت کنید:
۱. از کجا دانستید وجود دارد وقتی میگویید قابل درک و یا اندازهگیری نیست؟(تناقض گویی)
۲. از کجا میدانید قابل اندازهگیری نیست در حالی که همزمان نمیدانید که از کجا میدانید وجود دارد و میگویید قابل اندازه گیری نیست؟ ( تناقض گویی)
نتیجه اینکه این ادعا که چیزی وجود دارد ولی قابل درک یا اندازه گیری نیست به صورت دو طرفه تناقض گویی است.
آخرین استدلال بازیافت شده این افراد این است که ما از روی آثارش میدانیم که وجود دارد.
کدام اثر؟ نباید پاسخ چگونگی و دلیل یک اتفاق را که نمیتوان توضیح داد با پاسخ های غیر منطقی پر کرد؛ رجوع شود به سفسطه خدای حفره ها. هر اثر تجربی یک علت تجربی دیگری دارد که قابل اندازه گیری است خواه ما در امروز بدانیم یا نه باید این پیش فرض منطقی را داشته باشیم.
و پرسش بعد اینکه چطور یک چیز غیر تجربی روی تجربی تاثیر میگذارد؟
شکستهای خودتان از اسرائیل را گردن اجنه نیاندازید.
سام آریامنش
♨️ @ofoghroydad