پس از حذف گذرگاه تلگرامی پیشین خود در تیر ماه 1399 و از دست رفتن اطلاعات و خبر بسیاردر زمینۀ علم و فلسفه و هنر و سیاست و آثار خودم، به خواست شماری از دوستان این گذرگاه را برای عرضۀ خبر و اطلاعات در بارۀ آثار خودم ایجاد کردم. https://t.me/musaakrami
ادامهی فرستهی پیشین 👆
ب. راهحلهای بلندمدت
۱. توسعۀ حکمرانی یکپارچۀ منابع آب
ادغام نهادهای مختلف آب، برنامهریزی کلنگر در سطح حوضههای آبریز، مشارکت واقعی جوامع محلی.
۲. اصلاح الگوی کشاورزی
تغییر نظام کشت بهسوی محصولات کمآببر، توسعۀ گلخانهها، جایگزینی آبیاری قطرهای بهجای غرقابی.
۳. بازچرخانی و شیرینسازی آب خاکستری و پساب شهری
کاهش فشار از منابع طبیعی با افزایش ظرفیت تصفیهخانهها و کاربرد مجدد در فضای سبز یا صنعت.
۴. تغییر الگوهای توسعه شهری
کوچکسازی پایتخت، انتقال تدریجی جمعیت به نقاط دارای پایداری آبی بیشتر، بازنگری در مجوز ساختوساز در مناطق کمآب.
۵. جلوگیری از استقرار صنایع آببر در مناطق کمآب و انتقال تدریجی آنها به کنار دریا (در صورت نیاز واقعی)
یکی از خطاهای راهبردی در توسعۀ صنعتی ایران، استقرار صنایع سنگین و فوق آببر نظیر فولاد، پتروشیمی، پالایشگاهها و کارخانههای سیمان در مناطقی است که نه تنها ظرفیت آبی لازم را ندارند، بلکه خود با بحران حاد کمآبی و فرو نشست زمین روبهرو هستند (مانند اصفهان، یزد، کرمان و خراسان).
توجیههائی نظیر «زیرساخت آماده» یا «نیروی انسانی موجود» نباید بر ضرورت حیاتی پایداری منابع طبیعی اولویت یابد. در چنین مواردی، اصرار بر ادامۀ فعالیت این صنایع، نوعی خشونت ساختاری علیه محیط زیست و جوامع محلی محسوب میشود.
اگر قرار بر فعالیت چنین صنایعی باشد، استقرار آنها باید صرفاً در نزدیکی سواحل جنوبی کشور (سواحل خلیج فارس و دریای عمان) صورت گیرد، جایی که امکان تأمین آب از طریق شیرینسازی و بازچرخانی فراهم است.
آشکار است که در این موارد در گام نخست باید این پرسش بهگونهای ریشهای مطرح شود که آیا اصولاً کشور به این حجم از صنایع آببر نیاز دارد؟ چهبسا نیاز امروز، نه توسعهی بیمهار صنعت، بلکه بازسازی اقتصاد ملی بر اساس بهرهوری، دانشبنیانی، و احترام به منابع طبیعی باشد. بازنگری در مکانیابی و چرایی وجود چنین صنایعی، از ضروریترین گامها برای تضمین آیندهی آبی کشور است.
⏪سکوتی که از کلمه گذشت
◀️به یاد احمد شاملو – الف. بامداد (زادۀ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ تهران – درگذشتۀ ۲ امرداد ۱۳۷۹ تهران)
◀️موسی اکرمی
بریدهای از رمان منتشرنشدۀ «هفت روز و هنوز عشق و سودا»
در یادکرد شنیدن خبر درگذشت احمد شاملو
*
«افسوس!»
چه واژۀ کوچکی است این برای سخن گفتن از مرگ نه خُرد خواجهای چنان بزرگ. چه واژۀ ناتوانی است، آنگاه که نامی به بزرگی شاملو در میان است.
صبح یکشنبه دومِ امردادماه ۱۳۷۹، در آن تابستانی که با داغی همیشگیاش ادامه داشت، خبر به گونهای بیرحمانه رسید.
*
در میانۀ تکرار حیرتی هماره در برابر «هستی»،متن کامل در
صدائی در درونم شکست:
«شاملو… دیگر نیست.»
نه منطقِ بودن و شدن سودی داشت، و نه شک،
در خود فرو نشستم
با نگاهی مبهوت
بیکلمهئی برای تسلیتِ جهان.
*
تو رفتهای
و نه کلمهای مانده است
تا تنهایی را بیان کند،
نه سکوتی
که مرگِ تو را تاب بیاورد.
*
دهانم در نوسان میان دو واژه خشک مانده است:
«نه»!
«رفتی»؟!
دیوارها سنگینتر از همیشه خاموشاند
واژهها میلرزند
همانند جان بیپناه در تاریکی شب سرد.
*
خبر از مرگ تو است
که از آن
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند
🔹پوشهی شنیداری درسگفتار
⏪«مکتب صلح ایرانی در دفاع از مردم،
نه حکومت»
🔻با حضور:
◀️موسی اکرمی
🕒 زمان: شنبه ۲۸ تیر ماه ،۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
#صلح_ایرانی
#دولت
#ملت
#مردم
#حکومت
#میهن
#دولت_مردمی
#دولت_ملی
#منافع_ملی
#تجاوز_خارجی
#دفاع_ملی
#موسی_اکرمی
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
⏪صلح ایرانی: دفاع از میهن و مردم، نقد حاکمیت داخلی، و رویارویی با تجاوز خارجی
◀️تحلیل و تبیینی صریح و فشرده
◀️موسی اکرمی
اشاره. پس از سخنرانی در نخستین نشست از «سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسرائیل به ایران از منظر مطالعات صلح»، به کوشش انجمن علمی مطالعات صلح ایران و خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، خلاصۀ سخنان من در روزنامۀ هممیهن منتشر شد.
بلافاصله متن گسترشیافتهای از سخنرانی را، با فرنام «صلحطلبی رادیکال و موضعگیری در برابر تجاوز خارجی: دفاع ملی و نقد مسئولانۀ حاکمیت دو کشور درگیر جنگ» و زیرفرنام «بررسی موردی تجاوز اسرائیل به ایران» در وبلاگ خود منتشر کردم.
با توجه به سخنرانیها و نوشتهها در درون و بیرون کشور، و واکنشهای گوناگون در فضای مجازی و محافل و گروههای چندنفره، چنین مینماید که پرداختن به این موضوع و تبیین درست موضعگیری در این امر ملی و جهانی همچنان ضرورت دارد بهویژه که افق آیندۀ رویارویی جمهوری اسلامی با دولت اسرائیل و حکومتهای دیگر کشورها، و همچنین افق آیندۀ کشور در ابهاماند.
موضع من در آن سخنرانی و دیگر سخنرانیها و نوشتهها بر چهار پایه استوار بوده است:
الف) برداشت من از «صلح ایرانی» آن گونه که بر پایۀ پژوهشهای دیگران و بررسیهای خود در چند سخنرانی و نوشته ابعاد و ویژگیهای آن را بیان کردهام،
ب) باور به پیوند بنیادین میان بینالمللیگرایی (انترناسیونالیسم) و ملیگرایی به معنای میهندوستی تمامعیار (با همۀ ویژگیهایش) که جداگانه آن را مطرح کردهام،
پ) باورم به پیوند بنیادین میان آزادی و عدالت و صلح برای ایران و همۀ جهان، در سطح ملی و جهانی، درونکشوری و میانکشوری،
ت) دستاوردهای تاریخ اندیشه، و بهویژه دستاوردهای مدرن فلسفۀ سیاسی و فلسفۀ حقوق و فلسفۀ اخلاقی که بارها از آنها سخن گفتهام.
اینک میخواهم در این نوشته به گونهای مستقیمتر و دقیقتر و مشخصتر، صریح و بی لکنت، به موضوع بپردازم تا شاید پرسشهای احتمالی کسانی را از دیدگاه خود پاسخ گویم.
آشکار است که
اولاً، همانگونه که در متن اشاره کردهام، ممکن است موضع سیاسی کسی که با برداشتی از صلح ایرانی موافق است انطباق کامل با همۀ اصول عام مکتب ایرانی صلح به روایت من نداشته باشد و از این اصول در شرایط نابهرهگیری از خشونت و قهر فراتر رود، و آن فرد خواستار برخوردی رادیکالتر با حاکمیت داخلی شود؛ ولی همواره در رادیکالیسم خود، که در شرایط استثنایی روی میدهد، نیز باید به اصول عام صلح ایرانی پایبند باقی بماند؛
ثانیاً آرزو دارم هم طیف مدافعان جمهوری اسلامی به مسئولیت اخلاقی فلسفی من - در مقام یک استاد فلسفه که سالها در تدریس و تألیف و ترجمه به فلسفۀ سیاسی نیز پرداختهام – توجه کند و در تحلیلها و تبیینها و پیشنهادهایم به دقت بنگرد، هم طیف رنگارنگ اوپوزیسیونی که بهراستی مدافع میهن و مردم است و به روایتهای معقولی از آزادی و عدالت و صلح باور دارد.
*⃣بخشهای سهگانهی نوشته:
بخش یکم. مقاومت در برابر تجاوز خارجی و حاکمیت داخلی بر پایۀ مکتب ایرانی صلح
۱. اصول بنیادین مکتب ایرانی صلح در نسبت با حاکمیت به گونهای عام
۲. چند و چون و گسترۀ همراهی با حاکمیت
۳. علل و گسترۀ جدایی احتمالی از حاکمیت
۴. تفاوت ایستادگی در برابر حاکمیت با خشونتورزی یا انقلاب
۵. مکتب صلح ایرانی در برابر جمهوری اسلامی به گونهای خاص
بخش دوم. مکتب ایرانی صلح در برابر اتحاد با کشور متجاوز برای مبارزه با حاکمیت
موجود کشور
۱. اصل بنیادین در مکتب ایرانی صلح: صیانت از مردم و میهن نه لزوماً از حکومت
۲. همدلی مکتب ایرانی صلح با مقاومت مشروع در برابر حاکمیت عدولکننده از وظایف خود
۳. مسئلۀ تعامل با قدرت خارجی: مرزی بس باریک و لغزنده
۴. تنها حالت استثنایی مشروع، ولی بسیار مشروط و نادر
بخش سوم. مکتب ایرانی صلح در برابر هر گونه همکاری با اسرائیل
۱. مخالفت مکتب ایرانی صلح، با هر نوع جنگ، تجاوز، و اتحاد با متجاوز - حتا علیه حکومت سرکوبگر
۲. عدم سنخیت نفی حاکمیت داخلی با توجیه اتحاد با متجاوز یا سکوت در برابر تجاوز خارجی
۳. مورد خاص اسرائیل: مسئله نه تنها جنگ، بلکه حافظۀ تاریخی و اخلاق جهانی است
۴. وجود احتمالی استثناء تنها در تخیل، نه در واقعیت امروز
۵. موضع اخلاقی روشنفکرانه در برابر جنگ ایران و اسرائیل
ادامهی فرستهی پیشین 👆
سلام آقای محمد رضا جوزی
برای روشنگری نکاتی را یادآوری میکنم.
۱. من هم در آن گفتوگو با مجلهی قلمیاران هم در این بحث سه نفره پیرامون «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشهی احمد فردید» به گونهای مشخص از نقش دکتر مهدوی و دکتر نصر و همچنین دخالت دکتر نراقی در انتقال احمد فردید به گروه فلسفهی دانشگاه تهران، و برآورد جایگاه علمی او در تراز دکتری و ارتقای او به مقام استادی سخن گفتهام به گونهای که نیاز نبود جنابتان به زحمت بیفتید و برای اطلاع من پارهای از سخنان دکتر نصر را برجسته کنید و بفرستید.
۲. در همین بخش دکتر نصر شوربختانه فردید را تحصیل کرده در آلمان میخواند که دروغ محض است. بگذریم از بحث تدریس مکتب فرانکفورت و صلاحیت فردید برای آن.
۳. در این پاره سخن دکتر نصر از پشتیبانی دکتر مهدوی میگوید که من هر دو بار به آن اشاره کردهام.
۴. در این پارهسخن و در سخنان دیگر هیچ ذکری از موافقت و یاری دکتر سیاسی در انتقال احمد فردید به دانشگاه تهران نیست.
۵. پس شما چگونه از موافقت دکتر سیاسی سخن گفته و خواستهاید من از این نکته مطلع شوم که چه دستانی فردید فلسفهستیز را دکتری و استادی دادند و در گروه فلسفهی دانشگاه مادر نشاندند؟
۶. شاید شما به آن عرایضم خوب توجه نکردهاید که مشخصاً از قول دکتر نصر گفتهام که دکتر سیاسی مخالف انتقال احمد فردید به دانشگاه تهران بودهاند، و فردید را به کتابی تشبیه میکردهاند که کودکی شیرازهاش را از هم گسیخته و در هوا به باد داده است تا هر برگی به سوئی رود و سپس آن برگهها گردآوری و بی هیچ نظمی کنار هم قرار گرفته و شخصیت آشفتهاندیش احمد فردید پدید آمده است.
۷.اگر شما من را نمیشناسید من در عوض بیش از چهار دهه است که شما را میشناسم زیرا همواره به کسانی که در فضای فلسفی کشور حضوری داشتهاند توجه داشتهام.
همهی آشنایان با حلقهی فردید میدانند که شما نیز از دوستداران او بودهاید. چگونه نمیدانید که انتقال رسمی او به دانشگاه تهران در دوران ریاست دکتر فضلالله رضا، و ریاست دکتر نصر بر دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، روی داده است؟
۸.بنابراین من در این حد که شما زحمت کشیده و برای من سند فرستادهاید، و حتا بیش از آن، از روش نادرست انتقال فردید به دانشگاه تهران اطلاع دارم.
۹.بهنر است علاقمندان توجه کنند که منظورم از آن پرسش اشاره به دستان پشت پرده در انتقال فردید بوده است، زیرا آن انتقال با آن کیفیت هیچ نمونهی دیگری نداشته است.
همهی بیمدرکانی که در دانشگاه مقام استادی یافته بودند از صلاحیت علمی لازم برخوردار بودهاند.
۱۰. من دخالت مراجع سیاسی غیردانشگاهی را در ارتقای غیرآکادمیک و غیرقانونی جایگاه دانشگاهی احمد فردید بسیار محتمل میدانم.
۱۱. اگر بخواهم واپس بروم این دخالت را شاید بتوان در ورود دکتر نصر به دانشکدهی ادبیات و حتی ورود دکتر مهدوی به گروه فلسفه و ریاست بسیار طولانی او و رویدادهای آن سااها نیز مشاهده کرد.
در ضمن من در همین سخنرانی اخیر به میزان ارادت بیمورد دکتر مهدوی به فردید در پیوند با ویرایش مقدمهی کتاب پل فولکیه اشاره کردم.
۱۲. من در سخنرانی «فلسفهی دانشگاهی در ایران» برای «حلقهی دیدگاه نو» اشاره کردهام که در کم و کیف دانش فلسفی دکتر مهدوی و کتابها و دروس و دخالتهای او، به ویژه در دوران حضور دکتر نصر، میتوان تردیدهائی داشت.
۱۳.اصولا در بارهی حضور خود دکتر نصر در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی نیز سخن بسیار است.
من در همان سخنرانی برای «حلقهی دیدگاه نو» گفتهام دکتری دکتر نصر در تاریخ علم بوده است. با دکتری تاریخ علم نمیتوان به عضویت در گروه فلسفهی دانشگاه پذیرفته شد.
اگر کسانی به پیشینهی علایق و پژوهش و رسالهی دکتری دکتر نصر استناد کنند آنگاه بیشینه امتیازی که میتوان به دکتر نصر داد ورود او به گروه فلسفه و معارف اسلامی در دانشکدهی ذیربط با رتبهی استادیاری بوده است نه ورود به گروه فلسفهی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی (محل تدریس فلسفهی محض یا فلسفهی غرب) مستقیماً با رتبهی دانشیاری!
۱۴. پس این استناد جنابتان سودی برای من نداشت.
۱۵. دور از شأن شما است که در اوایل دهۀ ۱۳۸۰ ایران را ترک کردهاید تا در موسسهی مطالعات اسماعیلی به پژوهش بپردازید ولی
اولا بدون توجه به سخنان و متن مکتوب مصاحبهام (که ادعا کردهاید امروز صبح پیش از ۴:۴۷ شنیده و خواندهاید) گمان برید از چگونگی آن بدعت اطلاع نداشتهام،
ثانیا با استناد به متنی از موافقت دکتر سیاسی سخن بگویید که در آن ذکری از آن نیست و آشنایان با آثار دکتر نصر میدانند که ایشان از مخالفت دکتر سیاسی با آن انتقال سخن گفتهاند.
بهترین آرزوها برای پایبندان به اخلاق پژوهش در شنیدن و نقد سخنان دیگران
موسی اکرمی
یکشنبه، ۲۲ تیر ماه ۱۴۰۴
#احمد_فردید
#محمدرضا_جوزی
#موسی_اکرمی
⏪جمع میان بینالمللیگرایی و ملیگرایی، جهانمیهنگرایی و میهندوستی
◀️موسی اکرمی
متن ویراستهتر بخشی از مقدمهی درسگفتار «هویت ایرانی در برابر تهدیدها: ضرورت پاسداری و بازآفرینی در جهانی متلاطم»
🔻در آکادمی فلسفۀ مارزوک
با توجه به شهودی که از چهار مفهوم ملیگرایی (nationalism) و میهندوستی (patriotism) و بینالمللیگرایی (internationalism) و جهانمیهنگرایی (cosmopolitanism) داریم، بدون تعریف آکادمیک یا فرهنگنامهای دقیق آنها، در این سخنان مقدماتی به لزوم جمع میان بینالمللیگرایی و ملیگرایی اشاره میکنم.
🎵 پوشه شنیداری نشست فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید
📔فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید
با سخنرانی:
#دکتر_موسی_اکرمی
#دکتر_احسان_شریعتی
#دکتر_محمد_نژاد_ایران
مدیر نشست:
#دکتر_روژان_حسام_قاضی
🗓 پنجشنبه 22 خرداد 1404 ساعت 17/30
🏡سالن خیام
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
⏪صلحطلبی رادیکال و موضعگیری در برابر تجاوز خارجی: دفاع ملی و نقد مسئولانۀ حاکمیت دو کشور درگیر جنگ
*⃣بررسی موردی تجاوز اسرائیل به ایران
◀️موسی اکرمی
🔻بر پایۀ سخنرانی در نخستین نشست از «سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسرائیل از منظر مطالعات صلح»، با عنوان «صلح ایرانی و تجاوز خارجی»، با همکاری «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» و «خانۀ اندیشمندان علوم انسانی»، هفتم تیر ماه ۱۴۰۴
پیشگفتار
بر پایۀ بنیادهای اخلاقی و علمی و مدنی انسانگرایانه، این گفتار / نوشتار نه بر وابستگی یا دلبستگی به حاکمیت موجود در ایران، بلکه دقیقاً بر موضع یک منتقد مسئول ساختار و کارکرد و کارگزاران این حاکمیت از یک سو، و ساختار و کارکرد و کارگزاران حاکمیت کشور متجاوز از سوی دیگر، استوار است.
سالها است که من صادقانه نسبت به دوری کلیت حاکمیت ایران یا بخشهای ویژۀ آن از آرمانهای مبارزات یک و نیم سدهای ایرانیان، شکاف فزاینده میان مردم و حاکمیت، گسست میان منافع حاکمیت و منافع ملی کشور، ناکارآمدی در عرصههای گوناگون ادارۀ کشور، ناشایستگی شمار بسیاری از کارگزاران در نهادهای گوناگون، وجود فساد گسترده و ژرف اداری و مالی و اخلاقی و سیاسی و فرهنگی، رشد قانونگریزی و انواع تبعیض و بیعدالتی در زمینههای گوناگون استخدامی و آموزشی و بهداشتی و فرهنگی و منطقهای و قضایی، کاهش مشروعیت سیاسیی و مقبولیت مردمی و مدنی، و پدیدآیی بحرانهای ساختاری هشدار دادهام، و چهار بار بحث جدی «چه باید کرد» همراه با عرضۀ راهکار را مطرح کردهام، و همچنان با دلسوزی نسبت به سرنوشت میهنمان حق و وظیفۀ خود میدانم که مواضع انتقادی خود را ترک نگویم.
همچنین کوشیدهام با تحلیل و تبیین علمی تاریخ و حکومت اسرائیل به نقد جدی رفتار نژادپرستانه و اشغالگرانه و تجاوزطلبانۀ آن و عرضۀ راهبرد و راهکار کنشگری مسئولانۀ منطقهای و جهانی در برابر آن بپردازم.
با این دیدگاه میکوشم بر پایۀ فلسفۀ صلح مطلوب خود به تبیین موضعگیری درست هر انسانی در هر جای جهان نسبت به تجاوز یک کشور به کشور دیگر بپردازم، و در پیوند با مورد مشخص تجاوز اسرائیل به ایران، ضمن بازشناسی انتقادی مهمترین مواضع اتخاذ شده و اعلام موضع خویش، بنیادها و شیوۀ موضعگیری مطلوب روشنفکران ایرانی و ناایرانی و همچنین همۀ مردمان برخوردار از وجدان بیدار در سراسر جهان را نشان دهم.
ادامهی فرستهی پیشین 👆
۴. مواضع نهگانه
در پیوند با تجاوزی که مطابق حقوق بینالملل هیچ تردیدی در محکومیت آن وجود ندارد، میتوان نه گروه را با مواضع خاص برشمرد که من خود به گروه نهم تعلق دارم:
۱) حاکمیت و طیف کارگزاران و طرفداران آن که با درجات گوناگونی از نگرش یکجانبهنگرانۀ ایدئولوژیک و سیاسی حاکم، نیروهای ذیربط نظامی و غیرنظامی کشور را که در فرمان دارند برای مقابله، با هر کم و کیفی، بسیج کردهاند.
۲) مدافعان تجاوز، با این توجیه که اسرائیل در برابر تهدید حکومت ایران حق حمله داشته است. کمترین آشنایی با حقوق بینالملل نافی چنین حقی برای اسرائیل آن است.
۳) سرنگونیطلبان گوناگون که حملۀ اسرائیل را در خدمت سرنگونی حکومت و رهایی ایرانیان میدانند.
۴) تفکیککنندگان جنگ با حکومت از جنگ با مردم. این گروه جنگ اسرائیل را جنگ با حاکمیت ایران میدانند غافل از این که در همۀ تاریخ و اسناد بالادستی بینالمللی حمله به هر کشوری با هر گونه حاکمیتی حمله به همان کشور تلقی شده است.
۵) سرگردانان. این گروه نمیدانند چه موضعی را اتخاذ کنند؛ آنان هم دلچرکین از حکومتاند، هم از جنگ هراساناند.
۶) صلحطلبان مستقل منتقد هر دو سو. این گروه هم مخالف حکومتاند هم مخالف حملۀ اسرائیل. شماری از آنان منفعل باقی میمانند و شماری دست به نقد هر دو سو میزنند.
۷) رئالیستهای ژئوپلیتیکی، که مبنای تحلیل آنها نه اخلاق و عدالت بلکه در گونهای نگرش ماکیاولیستی تنها به منافع قدرتها توجه دارند.
۸) عافیتطالبان، که فرصتطلبانه در سپهر همگانی سکوت میکنند و در انتظارند که اگر قرار بر اعلام موضع باشد به سود طرفی که پیروز ماجرا است موضعگیری کنند.
۹) باورمندان به جنگ و صلح عادلانه، که هم مخالف تجاوز هم منتقد جدی سیاستهای حاکمیت در چارچوب اتحاد و انتقادند، با این امید که شمار هر چه بیشتری از درونحکومتیان نه تنها این نقدها را تاب آورند بلکه خود به جریان نقد بپیوندند تا با تغییرات لازم، با هر کم و کیف مطلوبی، حاکمیت به نمایندۀ راستین مردم و کشور، و دفاع آن از کشور به دفاع راستین ملی تبدیل گردد.
#صلح_ایرانی
#تجاوز_خارجی
#دفاع_ملی
#نقد_حاکمیت
#موسی_اکرمی
پیوند به روزنامۀ هممیهن:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-41598
📷 گزارش تصویری نشست صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی
از سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسرائیل به ایران از منظر مطالعات صلح
«نشست اول»
🗓 شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴
🏡سالن حافظ
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
ادامهی فرشتهای پیشین 👆
معیارهای زیبا و زشت در ادبیات
در بُعد ارزششناسی، فلسفه ادبیات به دو حوزه «اخلاق» و «زیباییشناسی» توجه دارد. در حوزه اخلاق، ادبیات به عنوان منبعی برای بررسی مفاهیمی چون خیر و شر، درست و نادرست و تأثیر آنها بر رفتار و نگرش انسانها مطرح میشود. ادبیات میتواند نقش تربیتی داشته باشد و بر شکلگیری ارزشهای اخلاقی تأثیر بگذارد. از سوی دیگر، زیباییشناسی به مسائلی چون معیارهای زیبایی در ادبیات، تجربه زیبایی و تأثیر آن بر مخاطب میپردازد. در این حوزه، تمایز بین زیبا و زشت و بررسی نقش ادبیات و هنر در ارتقای حس زیباییشناسی انسانها اهمیت دارد.
ادبیات در نقش نقد قدرت
در بخش سیاست، فلسفه ادبیات میتواند نقش مهمی در تحلیل و نقد قدرت و مناسبات اجتماعی ایفا کند. مثلاً افلاطون که مخالف دموکراسی به معنای رأیگیری عمومی و مشارکت غیرنخبگان در قدرت بود، بر این باور است که هنرمندان و شاعران نباید در آرمانشهر فلسفی او جایگاهی داشته باشند، زیرا هنر میتواند سلیقه عمومی و احساسات را تحریک کند و نظم اجتماعی را به هم بریزد. این نگاه، میتواند نقدی به نقش سیاست در سانسور و کنترل ادبیات و هنر تلقی شود.
ادبیات، بخشی از فضای فرهنگی و سیاسی هر جامعه است؛ به این اعتبار میتواند ابزاری برای مخالفت، انتقاد یا تبلیغ ارزشهای خاص باشد. فلسفه ادبیات این نقش را بازتاب میدهد و میکوشد تا تعامل میان ادبیات و سیاست را تحلیل کند.
ادبیات چگونه جهان را نجات میدهد؟
صلح نیز از جمله موضوعات مهم فلسفه است که در فلسفه ادبیات میتواند نقشی بنیادین داشته باشد. ادبیات همواره زبان و بیان احساسات انسانی است و میتواند پیامآور صلح، همدلی و درک متقابل باشد. در جهان معاصر که خشونتهای فراوان وجود دارد، ادبیات میتواند به عنوان یک ابزار فرهنگی و فلسفی، پیامآور ارزشهای صلحآمیز و پل ارتباطی میان فرهنگها شود.
فلسفه ادبیات، با بررسی این نقش، نشان میدهد که چگونه ادبیات میتواند به تغییر نگرشها و گسترش فهم انسانی نسبت به صلح کمک کند و چگونه میتواند از طریق مطالعه متون ادبی، ارزشهای انسانی و اخلاقی صلح را بازشناسی و ترویج کند. بنابراین، فلسفه ادبیات، به عنوان شاخهای چندوجهی، از بررسی چیستی و وجود ادبیات تا نقشهای معرفتی، معنایی، روششناسی و ارزشی آن، در فهم بهتر این پدیده انسانی نقش مهمی ایفا میکند. این دانش به ما کمک میکند تا ادبیات را نه فقط به عنوان سرگرمی یا هنر، بلکه به عنوان یک زمینه معرفتی و اخلاقی و حتی سیاسی و فرهنگی بشناسیم و مورد توجه قرار دهیم.
روباتها میتوانند مولوی بعدی باشند؟
در عصر حاضر، یکی از موضوعات نوین که به فلسفه ادبیات افزوده شده، بررسی نقش هوش مصنوعی در تولید، تحلیل و حتی خلق ادبیات است. هوش مصنوعی، به عنوان تکنولوژی پیشرفته، این امکان را فراهم کرده تا متونی خلق شود که گاه به اندازه آثار انسانی قابلتأمل باشند. از سوی دیگر، هوش مصنوعی میتواند در فرآیند تحلیل متون و کشف لایههای معنایی به کمک انسان بیاید و ابزارهای جدیدی برای فهم عمیقتر ادبیات فراهم کند. این موضوع، بخشی از نگاه روششناسی در فلسفه ادبیات امروز است که با تکنولوژیهای نوین آمیخته شده است. این تواناییهای هوشمصنوعی، پرسشهای فلسفی بسیاری را پیش کشیده است؛ از چیستی خلاقیت و هنر گرفته تا نقش انسان در فرآیند خلق ادبی. آیا ادبیات تولیدشده توسط ماشینها میتواند دارای ارزش هنری و فلسفی باشد؟ آیا میتوان برای آن معنا و ارزشی مشابه با آثار انسانی قائل شد؟ آیا با وجود هوشمصنوعی باید مولوی و سعدی و حافظهای بعدی را انتظار داشت؟
مشاهده تصویر صفحه
PDF این صفحه
۱۴۰۴ خرداد
شماره هشت هزار و هفتصد و شصت و دو۲۲ خرداد ۱۴۰۴

۶
پیوند به روزنامهی ایران:
https://irannewspaper.ir/8762/6/124712
#فلسفهی_ادبیات
#موسی_اکرمی
انجمن علمی مطالعات صلح ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می کند:
صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی
(نشست اول)
از سلسله نشست های تحلیل تجاوز اسراییل به ایران از منظر مطالعات صلح
با حضور:
مجتبی مقصودی
نعمت الله فاضلی
موسی اکرمی
بهرام امیراحمدیان
عبدالامیر نبوی
ماندانا تیشه یار
محمد منصورنژاد
امیرهوشنگ میرکوشش
جواد رنجبر درخشیلر
شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران خیابان استاد نجات الهی، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
در گوگل میت:
https://meet.google.com/vgs-aoeh-pme
/channel/ipsan
⏪بر چشمانداز باغ ققنوس: از حافظۀ آتش، تا زایش واژهها
◀️موسی اکرمی
تقدیم به یاد قربانیان جنگ و ایستادگی در راه آزادی و عدالت و صلح
✅پایان سرایش: سپیده دمان پنجشنبه ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۴
✅منتشر شده در روزنامهی شرق، چهارشنبه ۴ تیر ماه ۱۴۰۴، ص.۶ (فرهنگ)
پیشدرآمد
در شبی که واژهها خیس از باران باروتاند
و مادران نام «ایران» را
- نه برای آزمون جغرافیا، بل برای روشنی و رهایی –
زیر لبانی شورهزده از خیسی چشمان
در گوش کودکان به زمزمه تکرار میکنند،
شعری مینویسم
- نه برای تاریخ،
بل برای آن لحظه که قلب،
از شنیدن صدای پدافند نزاری که هیچ آژیری به پیشواز و بدرقهاش نمیرود
آه حسرت و دریغ میکشد
و از آنچه بر این سرزمین رفته است
بیاختیار میلرزد.
*
چه دردناک است نگاه به قامت پهلوانی سرزمینی
که در چهار فصل هزاران سالهاش
نیزۀ دشمن را در برابر داشته است،
و خنجر خائن را در پشت.
*
ولی هنوز در برابر چشمان اشکبار
ققنوسی از نژاد سیمرغ
از دل خاکستر جان میگیرد
و شعر
از حلقوم ترکشخورده ترانه میسازد
برای زندگی،
برای میهن،
برای فردائی
که در زیباترین رؤیاهای کودکان میرقصد.
⏪در ستایش حقیقت و صلح در پرتو آتشبس احتمالی میان جمهموری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل
◀️موسی اکرمی
در جهانی که حقیقت اغلب قربانی مصلحت است، آنچه بیش از هر چیز نیاز داریم، نه صرفاً تحلیلهای استراتژیک و سیاسی، بلکه صدائی است که از ژرفای اخلاق، خردمندی و انسانگرایی برخیزد. این سخن را نه از موضع یک سیاستمدار یا تحلیلگر امنیتی، بلکه از موضع یک استاد فلسفۀ ایرانی و شهروند دغدغهمند جهانی بیان میکنم که خود را پیش از هر چیز، یک انسان، یک ایرانیِ نگرانِ حال و آیندۀ انسان، و یک مدافع عدالت و آزادی و صلح برای میهنم و برای جهان میداند.
⏪در محکومیت تجاوز نظامی به ایران و توصیههائی در پیوند با وضعیت داخلی
◀️موسی اکرمی
با دغدغهمندی همیشگی نسبت به عقلانیت، عدالت، آزادی، صلح و کرامت انسان در ساحت اندیشه و عمل، در این مقطع زمانی بسیار حساس برای ایران و منطقه و جهان، در برابر حملهی نظامی دولت حاکم بر اسرائیل به خاک ایران و ورود غیرقانونی و خطرناک رئیسجمهوری ایالات متحده به این منازعه، موضع روشن حقوقی، اخلاقی، و انتقادی خود را اعلام میکنم.
۱. محکومیت قاطع تجاوز نظامی و نقض حقوق بینالملل
حملهی تجاوزگرانهی اسرائیل به ایران، هرگونه که از سوی عدهای توجیه شود، نقض آشکار حقوق بینالملل، منشور ملل متحد، اصل حاکمیت ملی کشورها و تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقهای و جهانی است. اسرائیل، که خود دارای زرادخانهی تأییدنشدهی هستهای است، سالهاست با بیاعتنایی به قطعنامهها و موازین بینالمللی، به سیاستهای تهاجمی، اشغالگرانه و بیثباتکننده در منطقه ادامه داده است. اکنون نیز، با نقض حریم ایران، جان هزاران انسان، دستاوردهای تمدنی و فرهنگی و صنعتی، و محیط زیست را به خطر انداخته و منطقهای ملتهب را به لبهی پرتگاه کشانده است.
ورود ایالات متحده با دستور رئیس جمهور کنونی آن به این درگیری، نهتنها فاقد وجاهت حقوقی و اخلاقی است، بلکه نشانی دیگر از سیاست دوگانه، مداخلهجویانه و سلطهمحور آن کشور در منطقهی غرب آسیاست. این ورود، برخلاف اصل ممنوعیت استفاده از زور در روابط بینالملل (اصل ۲ منشور ملل متحد، که ایالات متحده و ایران از نخستین امضاکنندگان آن بودهاند) و بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، حملهای تجاوزکارانه تلقی میشود.
۲. هشدار نسبت به پیامدهای منطقهای و جهانی
برخلاف شماری از سیاستپیشگان، مردمان منطقه از هر جنگی و فاجعۀ انسانیای بیزارند. بخش زیادی از ملتها در این منطقه دهههاست قربانی رقابتهای ژئوپولیتیک قدرتهای جهانی و محلیاند. ادامهی این روند، تنها به شعلهور شدن آتشی میانجامد که دامان همگان را خواهد گرفت.
از جامعهی جهانی، روشنفکران، نهادهای حقوق بشری، و دولتهای مستقل انتظار میرود که فراتر از ملاحظات سیاسی، به دفاع از اصل بنیادین «عدم تجاوز» برخیزند، و با فشارهای دیپلماتیک، مانع از تکرار فجایعی چون عراق، لیبی و سوریه شوند.
۳. توصیههائی در پیوند با وضعیت داخلی
بر خود واجب میدانم که در چارچوب نقدهای جدی به برخی از سیاستهای داخلی و خارجی، توصیههائی روشن، صریح و دلسوزانه در پیوند با مسائل داخلی کشور نیز داشته باشم.
یکم. مسئولیت حفظ صلح و ثبات و پرهیز از تحریکات منطقهای بر دوش همهی دولتها، از جمله دولت ایران است. بیتوجهی به خواست مردم و نخبگان و متخصصان میهندوست در زمینۀ سیاست خارجی متعادل استوار بر منافع راستین ملی و پایبند به منشورها و اعلامیهها و معاهدات بینالمللی مسیری است که باید از آن دوری جُست.
دوم. امنیت ملی پایدار تنها در سایهی وفاق ملی، احترام به حقوق بشر، آزادیهای مدنی، شفافیت، و پاسخگویی نهادهای قدرت ممکن است. مقابله با تهدید خارجی، نیازمند پشتوانهی اجتماعی واقعی و نه صرفاً امنیتی و نظامی است. هرگاه مردم با مشکلات معیشتی، سرکوب سیاسی و انسداد فرهنگی مواجه باشند، دفاع ملی نیز تضعیف خواهد شد.
سوم. سیاست خارجی ایران باید بر «عزت، حکمت و مصلحت» به معنای راستین کلمات استوار باشد، نه بر رفتار غیراصولی پرهزینه یا ورود به بلوکهای سیاسی خارجی. هیچ ملت مستقلی نباید ابزار بازی قدرتهای بزرگ یا همکار در برنامههای احتمالی استوار بر منافع ملی دیگر کشورها باشد.
۴. فراخوان به عقلانیت، صلح و گفتوگو
باید کوشید تا همۀ کشورهای درگیر عقلانیت، دیپلماسی و عدالت روی آورند. امنیت پایدار، نه با بمب و تحریم، که تنها با احترام متقابل، گفتوگو و دموکراسی در دو ساحت ملی و بینالمللی، بر پایۀ اسناد بالادستی سیاسی مصوب نهادهای بینالمللی و دستاوردهای فلسفۀ سیاسی اخلاقی ممکن است.
من به عنوان یک ایرانی نگران نسبت به سرنوشت همۀ انسانها در هر جای جهان، از یک سو دفاع از سرزمینم را حق طبیعی و اخلاقی خود میدانم، و همزمان بر این باورم که امنیت واقعی جهانی در گرو دموکراسیهای داخلی و خارجی، رعایت اخلاق جهانی، و تعامل سالم میان کشورها است.
۵. واپسین سخن
تاریخ، دربارهی این روزها داوری خواهد کرد.
تاریخ خواهد گفت آیا ما
۱) در کنار حقیقت، آزادی، عدالت، صلح و کرامت انسان ایستادیم، یا
۲) در توجیهگری خشونت و سلطه فرو رفتیم، یا
۳) دچار انفعال و مشاهدهگر فجایع شدیم؟
من با همۀ مهرم نسبت به ایران و دغدغهام نسبت به سرنوشت همۀ انسانها راه نخست را پیشنهاد میکنم، در دفاع از ایران، در نفی تجاوز، در نقد درون، و در امید به آیندهای آزاد، عادلانه، و صلحآمیز انسانی برای همهی مردمان منطقه و جهان.
یکم تیر ۱۴۰۴
#نفی_تجاوز
#منشور_ملل_متحد
#وفاق_ملی
#موسی_اکرمی
⏪پمپ بر لبِ خشکیده: فریب راهحلهای زودگذر در عصر فروپاشی آبی
◀️بحران آب، مسئولیت همگانی: نقد سیاستهای مقطعی و ارائه راهبردهای پایدار برای مدیریت منابع آب در ایران
◀️موسی اکرمی
اشاره. بیگمان بحران آب در ایران، بهویژه در کلانشهرهائی چون تهران، به یکی از ژرفترین مسائل زیربنایی کشور بدل شده است؛ مسئلهای که ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و حتی اخلاقی دارد. رویارویی با این بحران، نیازمند تحلیل ریشهای، تصمیمگیری آگاهانه و دوراندیشی مسئولانه است، نه راهحلهای سطحینگرانۀ تسکینی و تسریعکنندۀ فروپاشی.
یکی از نمونههای آشکار این سطحینگری، اجبار به نصب پمپهای آب خانگی به عنوان «راهحل» رفع مشکل افت فشار آب است که از جنبههای گوناگون، نگرانکننده و حتی خطرناک است.
⏪گزارش تصویری یازدهمین نشست گروه «جامعهپژوهی صلح»
«انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانهی اندیشمندان علوم انسانی»
◀️با عنوان: فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشهی احمد فردید
🔻با سخنرانی:
دکتر موسی اکرمی
(استاد فلسفه و مدیر گروه «صلح و هنر» - «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» )
دکتر احسان شریعتی (استاد و پژوهشگر حوزهی فلسفه)
دکتر محمد نژاد ایران (پژوهشگر حوزهی جامعهشناسی سیاسی)
🔻مدیر نشست: دکتر روژان حسام قاضی (مدیر گروه «جامعهپژوهی صلح» - «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»)
زمان: پنجشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴
/channel/ipsan
#احمد_فردید
#فرهنگ_صلح
#صلحگرایی_راستین
#روژان_حسام_قاضی
#احسان_شریعتی
#محمد_نژاد_ایران
#موسی_اکرمی
https://www.aparat.com/v/akiov72
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند
🔹 درس گفتار:
مکتب صلح ایرانی در دفاع از مردم،
نه حکومت
🔻با حضور :
موسی اکرمی
🕒 زمان: شنبه ۲۸ تیر ماه ،۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بهوقت ایران
کانال موسی اکرمی
@musa_akrami
گروه آکادمی
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
⏪پوشه شنیداری نشست «صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی»
◀️از سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسرائیل به ایران از منظر مطالعات صلح
*⃣«نشست اول»
*⃣با سخنرانی:
#دکتر_مجتبی_مقصودی
#دکتر_نعمت_الله_فاضلی
#دکتر_موسی_اکرمی
#دکتر_بهرام_امیر_احمدیان
#دکتر_عبدالامیر_نبوی
#دکتر_ماندانا_تیشه_یار
#دکتر_محمد_منصورنژاد
#دکتر_امیرهوشنگ_میرکوشش
#دکتر_جواد_رنجبر_درخشیلر
✅شنبه ۷ تیر ماه ۱۴۰۴
🔻انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔻خانه اندیشمندان علوم انسانی
/channel/ipsan
⏪قابل توجه آقای محمدرضا جوزی
◀️موسی اکرمی
در ۴:۴۷ بامداد امروز در گذرگاه تلگرامی «فرهیختگان» متن زیر همراه با تصویر بالا در واکنش به پوشۀ شنیداری نشست «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشۀ احمد فردید» منتشر شده است:
«سلام آقای علیبیگی عزیز
من آقای موسی اکرمی را نمیشناختم و همین امروز صبحْ هم مصاحبۀ قدیمیاش را درباب مرحوم فردید خواندم و هم سخنانش در باب صلح و ناصلح در اندیشه احمد فردید را گوش کردم و چون خیلی بیتابی میکرد که «چهکسی این آدم بیسواد را به گروه فلسفه آورده و او را استاد تمام کرده»، دیدم بد نیست صفحۀ ۳۳ از کتاب دکتر سیدحسین نصر را (که بخشی از آنرا با رنگ زرد تاکید کردهام) برایش بفرستید تا بلکه بداند کسانی مثل دکتر یحییٰ مهدوی و دکتر سیدحسین نصر و دکتر علیاکبر سیاسی بهدنبال مرحوم دکتر فردید رفتهاند و آنقدر احمق نبودند که یک آدم بیسواد را بیاورند و در دانشگاه مهمی مثل دانشگاه تهران به استادی برسانند و از پسِ سالها این اقدام را از کارهای قابل ذکر و ستایش خود بدانند.
حرفهای دکتر احسان شریعتی را بیشتر پسندیدم. او حداقل ادب و انصاف را رعایت کرد و کوشید به آقای اکرمی درس بدهد.
محمدرضا جوزی»
ادامه👇
فراخوان چکیده مقاله
نهمین همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران
مکتب ایرانی صلح
بنیان های هستی شناختی، شناخت شناختی و روش شناختی مکتب ایرانی صلح در مقایسه با سایر مکتب های صلح جهان
مهلت ارسال چکیده ها: تا پایان تیر ۱۴۰۴
نشانی ایمیل همایش:
peaceassociation58@yahoo.com
/channel/ipsan
⏪سرودِ چهاردهم تیر ماه برای نهم خرداد ماه
◀️موسی اکرمی
۱
در من،
همچنان کسی هست
که با آتش آن سپیدهدمان میرقصد،
کسی که سرخوشانه
بر این قله شده است
با سرودی تازه بر لب
تا همچون هر سپیدهدم،
آفرینش را برای نخستین بار تماشا کند.
او جهان را مینگرد
چون چشمی که نخستین بار
رنگ میبیند،
بی خاطرهای در پشت پلکها
و بی سایهای از دیروز در جان.
گویی هستی،
همین اکنون
از لبان خاموشِ ازلی
به واژه درآمده است
۲
من از آتش عبورم،
نه از خاکسترِ ماندن.
آتش را در دل پاس داشتم
و بر هر برگی به مهر گذشتم،
و با پای زخمی
شعلۀ خجسته را بدین آتشگاه آوردم.
هر زخم،
ریشهام شد
و هر رؤیا،
میوهای که هنوز از شاخه نچیدهام.
در بادها گم نشدم،
که راه خود را در تاریکی نوشتم.
اکنون ایستادهام
نه بر خاک
بل بر تپشِ همۀ سوختنهایم؛
و هنوز
آوازی خاموش
در سینهام میتپد،
که تنها آتش میتواند آن را بخواند..
۳
هفتاد و دو قله
فتح شدهاند،
نه برای نصب پرچمی
یا ثبت کردن نامی یا شمارهای،
بل برای سلوک پرماجرای جان
و صیقل دادنِ لوحی که به امانت داشتم
- در تلاقیِ آینه و آتش -
تا خود آینهای شود
در آینهداری آتشی که هماره در دل است.
نه بر بلندی قلهها،
که در ژرفنای هر گام،
رازهائی نگاشتم
که تنها خاموشیِ قله درمییابد.
و اکنون هر سنگ،
پارهای از من است،
و هر سکوت،
ادامۀ ندائی که از دوردست آمده است.
۴
من زمین را
در هر لحظه
بس بسیار زیستهام،
ولی در هفتاد و دومین سپیدهدم،
چشمانم هنوز
نخستین تمنای آن سپیدهدمان تاریک را
در خود دارند؛
نه در پیِ پاداشاند،
نه پناهی میجویند؛
آنها زیستهاند برای عشق بیعلت هستی،
با دستانی پر از نور،
در شبهائی که بیدفاع بودند.
و اکنون، در این روشنیِ تازه،
میدانند که هر شب تاریک،
پلی است
به سوی سپیدهدمی دیگر.
۵
گاهی جهانی که محبوب بود،
چون سیبی تلخ
بر کامِ تشنه مینشست؛
ولی لبخند،
هنوز از طعمِ امید
لبریز بود
چرا که ناامیدی،
آموزگاری خاموش بود
که بینقاب میآمد،
و در هیأتِ شکستی سرد،
آیۀ مهر میآموخت؛
و چه بسیار زخمهائی
که بیصدا دهان میگشودند
تا حقیقتی ابدی را نجوا کنند؛
و چه بسیار شبهائی
که با دستان تهی،
چراغِ صبح را افروختند.
۶
سفرِ من،
از پرسش در ملتقای شب و روز آغاز شد
تا جان و تن را توشۀ سفری کنم
که هر نقطهاش منزلی بود و مقصدی.
در پیچوخم راه هزار خان
دیوها در کمین بودند
و من در گرما و سرمای استخوانسوز گردنهها،
سایهای از یقین نمییافتم
ولی نوازش نسیمی تازه
در هُرم آفتاب
یا تابش نوری شگفت
در زمهریر طاقتسوز
طعم معنائی مستیبخش
بر ذائقۀ جان شیفته بود.
۷
در سرم، زمزمهای بود
که دانایی را آهسته میسرود،
و در دلم، نغمهای
که زیبایی را بیهراس میطلبید.
و جانم در التهابی خاموش میتپید،
که نه درد بود، نه فریاد
بل آتشی از جنس هستی.
راستی را بیکرانه یافتم،
چون نوری که مرزی نمیشناسد.
و دروغ،
سایهای بود
که حتی توان خاموش کردن شمعی را نداشت.
۸
بر بامی از جهان ایستادهام،
نه چون فاتح،
بل چون ناظرِی خاموشِ در حیرت؛
نه به تمنای جایگاهی برتر،
بل به شوق جائی که جهان را
بینقابتر میتوان دید.
چشم به افقهای ناشناخته دوختهام
و میدانم
این بلندی
تنها زمانی بلند است
که دل به پایین بنگرد.
۹
چه بگویم از سرمستی رازناک شفقت و مهر
که نه در شعر
بلکه در زرفای جان
جاری است
بی هیچ هیاهوئی
چون بوی نانی تازه
در سپیدهدمان ازل
و نخستین لبخندی که جان را تسخیر میکند
و یادش بر این بلندای هفتاد و دوم
هوش از سر عقل میرباید.
۱۰
ایستاده بر پلی از رنگینکمان سحرآمیز
که به دشت فردای بوتههای رقصنده میرود،
به افق دودآلود و زخمی مینگرم
و به آینده ایمان دارم،
نه چون وعدهای شیرین،
یا آذرخشی که در ابر سترون نوید باران میدهد،
بل چون بذری
کاشته در نسیمی
که بر دلهای افسونزدهای میگذرد
که در خواب گلهای ساختگی
آمادۀ ترک خوردناند
تا نقب زنند
برای عبور نور
۱۱
در قلهپیماییهای دیرینم
با سایهای همنفسم
که برفراز شانهام میلغزد
و هماره
از آن لحظه در آن سپیددمان
همراهم بوده است
چون همزادی هماره پنهان
در آینۀ چشم زندگی،
تا هر زمان که بخواهد
مرا به بدان بزنگاهی برد
که نمیدانم پرتگاه است یا سکوی پرواز.
با او خواهم رفت
اگرچه دستانم
هنوز از ناتمامها لبریز است،
و شاید تنها شکوهام
از غافلگیری خواهد بود
و از ندانستن مقصد
نه از رفتن.
۱۲
و اینک،
در این سپیدهدمان روزی به نام «جهان»
به یاد سپیدهدمان آن آذرروز،
تنها چیزی که از جهان میخواهم،
نه بقا و نه افتخار
بل سطری است
که باد
از زبانهای خوشبو
به هر سو بَرَد:
"او که ستایندۀ مهر و دوستدارا دانایی بود
دوست داشت هستی را
چنان که از آن هیچ نرنجید
و دریافت نیستی را
چنان که هیچ از آن نهراسید".
سپیدهدمان شنبه چهاردهم تیر ماه 1404 خورشیدی
گفتارهایی از دانشگاهیان ایرانی در نشست صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی
صلح در خارج، مصالحه در داخل
🔹نعمتالله فاضلی، استاد مردمشناسی:
حکومت در این جنگ متوجه شد که با ملت ایران میتواند کشور را نجات بدهد. بعد از این باید همه ایرانیان؛ چه مذهبی و چه سکولار، چه محجبه و چه بیحجاب، شهروندان عزیز ایران باشند. در این دنیا که قانون جنگل بر آن حاکم است، واژه «ملی»، ارزشی بنیادین پیدا کرده. امیدوارم که سیستم معیارهای ایدئولوژیکاش را از سر شهروندان بردارد و به گزینشها و رانتها پایان بدهد.
🔹موسی اکرمی، استاد فلسفه:
باورمندان به جنگ و صلح عادلانه، هم مخالف تجاوز، هم منتقد جدی سیاستهای حاکمیت در چارچوب اتحاد و انتقادند، با این امید که شمار هرچه بیشتری از درونحکومتیان نهتنها این نقدها را تاب آورند بلکه خود به جریان نقد بپیوندند تا با تغییرات لازم، با هر کم و کیف مطلوبی، حاکمیت به نماینده راستین مردم و کشور و دفاع آن از کشور به دفاع راستین ملی تبدیل شود.
🔹جواد رنجبر، پژوهشگر سیاسی:
اسرائیل همواره در برابر صلح عمل کرده و حکومتی تروریست و نژادپرست است. دموکراتیک بودن این کشور نیز یکی از شایعات بزرگ است. از دل دموکراسی هرگز تروریسم بیرون نمیآید. یکی از اهداف اسرائیل، تجزیه ایران است و این نگرانی را در مطبوعات ترکیه نیز میتوان دید که بعد از ایران، نوبت ترکیه خواهد بود.
🔹بهرام امیراحمدیان، استادیار جغرافیای سیاسی:
جمهوری اسلامی ایران بهعنوان دولتی مقوم در ایران، نه متحد استراتژیک دارد، نه متحد ایدئولوژیک و فقط متکی به ملت ایران است. در جهان اسلام از غرب آفریقا تا شرق آسیا، جهانی است نامتجانس که هیچگاه موفق نشده کاری از پیش ببرد. بنابراین هر واحد سیاسی باید به ملتاش متکی باشد و جمهوری اسلامی هم باید در سیاستهای خود تجدیدنظر کند. در سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، اثری از ایران و زبان فارسی یا یکی از مظاهر جغرافیایی چون دریای خزر، خلیجفارس و کوه البرز نیست.
🔹عبدالامیر نبوی، دانشیار گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران:
طبق نظریهای گفته میشود که ایران دچار «تنهایی استراتژیک» است. این هم لقلقه زبان بسیاری شده است. چنین نیست و این تنهایی، انتخاب تعدادی از حاکمان و فرمانروایان ایرانی بوده است. اصلاً تنهایی استراتژیکیای وجود نداشته است و ایران هر زمان مبتنی بر عقل، اراده، تجربه، تاریخ و فرهنگ خود حرکت کرده است، روابط اقتصادی و سیاسی خوبی با سایر بازیگران منطقهای و خارجی پیدا کرده و ازقضا این ائتلافها و روابط خوب به کاهش هزینهها، کاهش دخالتها و کاهش برخی مشکلات کمک میکند.
🔹ماندانا تیشهیار، استادیار دانشگاه علامه:
در روزهای جنگ، پیامهای متعددی از پژوهشگران سراسر جهان به ایران رسید و من بسیاری از آنها را مطالعه کردم. در هیچکدام از این پیامها ندیدم که به بحث هستهای ایران بپردازند یا این جنگ را جنگی ایدئولوژیک یا جنگی مذهبی میان مسلمانان و یهودیان بپندارند. در آن پیامها اغلب به چیز دیگری اشاره میشد. در این پیامها مدام واژه «دعا» و «pray» را میبینید و اینکه ما برای مردم ایران دعا میکنیم. اینها دوستانی هستند که از دور دعایمان میکنند.
🔹محمد منصورنژاد، دینپژوه و عضو انجمن مطالعات صلح ایران:
صلح سیاسی در ایران اندک است زیرا در ایران هیچگاه دولت ملی نداشتهایم. چهار گروه با دولت ملی در ایران مشکل دارند؛ اول، مارکسیستهای جهانوطن، دوم، حوزویان امتگرا، سوم، عرفای ما چون شیخ بهایی که ذیل حدیث «حبالوطن منالایمان» گفت: «این وطن مصر و عراق و شام نیست/ این وطن شهریست کو را نام نیست» و چهارم دانشگاهیان ما و کسانی چون داوری اردکانی که با افکار پستمدرن، بزرگترین ردیه بر ملیگرایی را در کتابی چون «ناسیونالیسم و انقلاب» در سال 1365 نوشت.
🔹امیرهوشنگ میرکوشش، استاد دانشگاه آزاد اسلامی:
صلح دیگر یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی امنیتی است. در چارچوب واقعگرایی نئوکلاسیک صلح زمانی پایدار است که هم ساختار بینالمللی آن را اقتضا کند، هم نخبگان داخلی آمادگی پذیرش آن را داشته باشند. تجربه جنگ نشان میدهد نظامیگری و منازعهسازی هیچ کمکی به توسعه ایران نمیکند بلکه باعث شکلگیری اجماع جهانی علیه ایران خواهد شد. صلح در گفتمان سیاست خارجی ایران باید مورد بازنگری جدی قرار گیرد، زیرا یکی از نقاط ضعف ما ناتوانی در نهادینهسازی گفتمان صلح و تعامل سازنده است.
🖌فرزاد نعمتی | خبرنگار گروه فرهنگ
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗 واتساپ | 🔗تلگرام
⏪صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی: دفاع ملی و نقد مسئولانۀ حاکمیت
◀️موسی اکرمی
✅برگرفته از سخنرانی در نخستین نشست از «سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسراییل از منظر مطالعات صلح»، با عنوان «صلح ایرانی و تجاوز خارجی»
✅در همکاری «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» و «خانۀ اندیشمندان علوم انسانی»، هفتم تیر ماه ۱۴۰۴
یادآوری. این متن به گونهای خلاصه برای انتشار در روزنامه، با محدودیت فضا، فراهم شده است. من بهزودی بر پایۀ سخنانم متنی مستوفا، با حجمی حدود شش برابر، منتشر خواهم کرد.
اشاره. بیان این سخنان از موضع نقد مسئولانۀ ساختار و عملکرد و کارگزاری حاکمیتی است که در نمایندگی راستین مردم، آرمانهای انقلابی، ناکارآمدی، و از دست دادن اعتماد عمومی کشور و خود را دچار بحران کرده است.
از همین موضع است که نمیتوان در برابر سکوت بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان در رویارویی با تهدیدهای آشکار خارجی خاموش ماند.
در این مجال اندک میکوشم نشان دهم چگونه در هر کشور میتوان هم به نقد قدرت داخلی پرداخت، و هم در برابر تجاوز خارجی و توجیه آن ایستاد.
📷 گزارش تصویری نشست صلح ایرانی در برابر تجاوز خارجی
از سلسله نشستهای تحلیل تجاوز اسرائیل به ایران از منظر مطالعات صلح
«نشست اول»
🗓 شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴
🏡سالن حافظ
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
⏪فلسفهی ادبیات
◀️سخنرانی موسی اکرمی
به گزارش روزنامهی ایران.
✅برنامهی مشترک گروه «صلح و ادبیات» و گروه «صلح و هنر» انجمن علمی مطالعات صلح ایران
پنجشنبه، ۲۲ خردادماهةذ در ۱۴۰۴، خانهی اندیشمندان علوم انسانی
«فلسفه ادبیات»؛ تعبیر یا تغییر جهان؟
سهم ادبیات در ساخت معرفت
چرا فیلسوفان درباره شعر و داستان این همه
چرا فیلسوفان اینهمه درباره شعر و داستان جدل کردهاند؟ پاسخ را باید در این جست که فلسفه «ادبیات» را صرفاً «واژهآرایی» نمیپندارد؛ بلکه آن را ساحتی میشناسد از «هستی»، «معنا»، «شناخت»، «روش» و «ارزش». از زمانی که افلاطون شاعران را از آرمانشهر خود تبعید کرد تا امروز که هوشمصنوعی ادعای خلق شاهکارهای ادبی دارد، همواره «فلسفه» و «ادبیات» رابطه پیچیدهای تؤجربه کردهاند. دکتر موسی اکرمی، در این گفتار از این رابطه پر فراز و نشیب پرده برمیدارد. در نگاه او، ادبیات نه روایت صرف، که بازتابی از دغدغههای دیرپای فلسفه است. مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر موسی اکرمی است که با عنوان «فلسفه ادبیات» در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی ارائه شده است.
ادامهی فرستهی پیشین 👆
*
شاید شاید شاید گاهی چنان شود
که ضحّاک دروازۀ دژ را بگشاید،
و شمشیر زهرآگین برکشد
و جوی خون روانه سازد
و چندی به زور و تزویر بر زندهماندگان حکم راند؛
ولی قاعده چنان است
که در معرکۀ پخش جوایز در میان عمّال خویش
بر سر خائنان به میهن نه افسری از زر
بل تاجی از خار مردابهای عفن ننگزار
خواهد نهاد.
*
نامِ آن جغدهای آلودهدهان
نه بر ستون خارایین افتخار
بلکه در حاشیهی سیاهِ تاریخ
با جوهری از ننگ
حک خواهد شد،
که هرچند پرچمی بافته از واژههای رهایی برافراشته باشند،
ولی سنگ را
نه به سوی سپاه ضحّاک،
که بر دروازۀ دژ دیرین گنجینۀ خاطرۀ اسطوره و تاریخ افکندهاند.
*
بادها خائنان را
نه به نام، که به ننگ
به هر سو خواهند برد؛
و ننگ
میراثی است بر چهرههای جزامی
که تاریخ
هرگز گرد فراموشی بر آن نخواهد پاشید.
۶. آواز خاکستر، نغمۀ آینده
چه شبهائی
که بی هر گونه تجربۀ معنای نور
بذر نغمهها را در حلقوم خاک پوساندند
و چه شعرهائی
که چون غماواهای سوگ
در حنجرههای عاشق دفن شدند.
*
ولی در گرگ و میش افق زخمی میتوان دید
که پیر فرزانه به خنیاگری بیدار است،
و ققنوس ما
- آتشمرغ درخت ویسپوبیش -
از نیاز به زایشی که آتش را معنا میکند
بر بستر خاکستر خویش پر میکشد
تا خاکستر به زمزمۀ مقاومت بدل گردد
و آتشمرغ از نیاز برای زاده شدنِ دوباره
به جرقۀ نگاهی زخمی چشم بدوزد
و به پیر فرزانۀ خنیاگر گوش بسپرد،
که در تاریکیِ روز
چنگِ گسستهتار خونین را کوک میکند
با زخمهای از ایمان به فردائی
که نغمۀ جانفزا خواهد شد.
۷. دیواری از شعرِ زخمی برای باغ
ایران،
تنها میهن نیست،
که «درختِ ویسپوبیش» بسدانه است،
درمان هر درد و هر اندوه
در دلِ «دریای فراخکرت»،
ایستاده در افق رؤیای روشن،
تا با هر بالافشانی سیمرغی از نژاد ققنوس،
هزار شاخه برآوَرَد،
و با هر نشستنِ او،
هزار شاخه فرو میریزد
و بذر آن پراکنده گردد،
در دل خاک حافظهی فردا.
*
بر هزاران شاخسارِ آن،
پرندگان جاودان اسطوره و تاریخ
آشیان دارند،
- از پهلوانان استوره تا قهرمانان تاریخ،
از بندیانی که در سلولهای تاریک،
آتش آزادی و عدالت را
در زیر خاکستر سکوت پنهان داشتهاند،
تا تبعیدیان عاشقی
که سالها است حسرت میهن را
با تپش قلب شماره میکنند.
*
در شبی که بر بالهای آتشمرغ
تیر زخم زهرناک نابکار میبارد
با زخم و شعر،
به رسم مرزبانی و تیمارداری
باغ را دیوار و بذر را پناه میشویم ،
تا باغی که به جهان تعلق دارد
از آتش و باد سموم
و کرمهای کور و علفهای هرز
در امان ماند
و بذرهای تازۀ درخت هزاران شاخ
در آرامش و شوق کودکانه
ریشهها به ژرفا برند
و به سوی نور فردا جوانه زنند.
موسی اکرمی
سپیدهدمان پنجشنبه بیست و نهم خرداد ماه ۱۴۰۴
✅ اگر این سروده را پسندیدهاید، از روی مهر آن را برای دوستانتان بفرستید.
#ایران
#سیمرغ
#ققنوس
#آتشمرغ
#ویسپوبیش
#فراخکرت
#ضحاک
#ایران
#میهن
#خیانت
#موسی_اکرمی
ادامهی فرستهی پیشین 👆
۳.دربارۀ آمریکا
ایالات متحدۀ آمریکا برای بسیاری از ناظران ایرانی و غیرایرانی، آمیزهای از عناصر بنیادین منفی و مثبت در سطح ملی و جهانی است. از سوئی تاریخی از خشونتورزی بیسابقه نسبت به بومیان و سیاهان، مداخلات ویرانگرانه در کشورهای دیگر، ایجاد جنگهای فرامرزی، حمایت از دولتهای دیکتاتوری ضدمردمی وابسته، و تحریمهای ویرانگر زندگی مردمان کشورهای دیگر دارد؛ از سوی دیگر، در چارچوب تاریخی از آزادیخواهی مستتر در آرمانهای بنیادگذاران و اعلامیۀ استقلال و قانون اساسی، و بینش و کنش شماری از سیاستورزان دموکراسیخواه و ضد تبعیض نژادی، سنتهائی در آزادی بیان، فلسفۀ سیاسی و مبارزات مدنی دارد که شایستۀ شناخت و بهرهگیری سنجیدهاند. فزون بر آن نمیتوان بر نقش بیهمتای نهادهای آموزشی و پژوهشی آن در دستاوردهای عظیم علمی و فنّی چشم بست که البته بخشی از این دستاوردها نتیجۀ همکاری افرادی از کشورهای دیگر بوده است. نقد آمریکا، بهویژه در سیاست خارجی و نقض قوانین و منشورها و پیمانهای بینالمللی و خودمحوری و رفتار یکجانبهنگرانه و حمایت غیرمنطقی از رژیم اسرائیل ضروری است، ولی این نقد نباید به نفرت کور از کلیت غرب و فرهنگ و تمدن آن بینجامد؛ همچنانکه دلبستگی به آزادیهای مدنی و بهرهگیری از دستاوردهای آمریکا در علم و فناوری و همچنین نظریه و عمل دموکراتیک نباید چشم ما را بر امپریالیسم و ابعاد و تجلیات گوناگون آن ببندد. این تناقضها را باید بر پایۀ تحلیل و تبیین فلسفی ژرف و همهجانبهنگر از تاریخ به گونهای عام و تاریخ آمریکا به گونهای خاص فهمید، و دور از شعارزدگی در فضائی از نقد دقیق علمی بررسی و داوری کرد.
۴.دعوت به صلح عادلانه
آتشبس میان جمهوری اسلامی و رژیم اسرائیل – اگر بهراستی آتشبس باشد – تنها در صورتی ارزش دارد که به کاهش راستین رنج مردم اسرائیل و ایران و منطقه، ایجاد امید به آرامش روانی دراز مدت، حرکت اصولی مسئولانه در راستای احقاق حق قانونی فلسطینیان، ریشهکن کردن عوامل تنشزا، و تضمین کافی برای تداوم آتشبسی بینجامد که ناظر به صلح واقعی در چارجوب رعایت همۀ قوانین و هنجارهای حقوق بشری و بینالمللی باشد. هر صلحی که از دلِ عدالت راستین همهجانبه برای خود و دیگری نجوشد، صرفاً تعلیق خشونت است، نه پایان آن. صلح، اگر قرار است پایدار باشد، باید از دلِ شجاعت خردمندان و انسانگرایانه در پذیرشِ دیگری، پذیرش تاریخ، و بازسازی همدلانۀ آینده شکل بگیرد.
۵.واپسین سخن
شوربختانه از دیدگاه فلسفهآموزی چون من، ما در جهانی زندگی میکنیم که سلاحها بیشتر از کتابها سخن میگویند، و رسانهها بیشتر از خرد، جهت میدهند. ولی همچنان باور دارم که کلمات قدرت دارند؛ قدرتی برای شفقت، برای بیداری، برای التیامبخشی و ترمیم.
امروز بیش از هر زمان، نیازمند یک انسانگرایی نوینایم؛ انسانگراییای که نهتنها برای مردمان خود، بلکه برای همۀ مردمان آزادی و عدالت و صلح بخواهد؛ به نام وجدان و به نام دستاوردهای بزرگ انسان در فلسفهورزی در حوزههائی چون اخلاق و سیاست؛ نه بر پایۀ قدرتطلبی، بر پایۀ حقیقتخواهی.
این صلح اگر آغازی باشد، باید آغازی برای بازاندیشی در کل منطق جنگ و صلح و نفی نگرش صلح استوار بر اعمال زور باشد. البته تا دستیابی به شرایط درخور منطقهای و جهانی ممکن است کشورها ناگزیر باشند خود را مجهز به سلاح دفاعی کنند، ولی همگان باید به جهانی فاقد هر گونه سلاح کشتار جمعی بیندیشند.
من به عنوان یک انسان، به عنوان یک ایرانی باورمند به تجلی ارزشهای صلحطلبانه در جلوههای گوناگون فرهنگ و هنر و تمدن دیرین ایرانی، خواهان صلحام؛ نه صلحی که بر زورورزی و ستمگری و بیداد و ویرانههای حقیقت بنا شود، بلکه صلحی که با حقیقتطلبی آزادی، و عدالت برای خود و دیگری پیوندی ناگسستنی دارد
⏪در آستانۀ بحران منطقهای و جهانی: بازتعریف اقتدار و خردمندی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی
◀️موسی اکرمی
در شرایطی که ایالات متحده به رهبری دانلد ترامپ با حملهای مستقیم به تأسیسات هستهای ایران، پرده از یک مرحلۀ جدید و بیپیشینه از رویارویی نظامی با کشور ایران و حاکمیت کنونی آن برداشته است، پرسش از موضع و رفتار خردمندانۀ جمهوری اسلامی نه تنها یک دغدغه راهبردی، بلکه یک مسئلۀ وجودی است: چگونه باید در برابر تجاوزی چنین آشکار ایستاد، بیآنکه به ورطۀ نابودی ملی، انزوای جهانی یا خشونت کور فروغلتید؟۱. رویارویی حسابشده، نه انتقام کور
از دیدگاه انسانی و فرهنگی و سیاسی و اخلاقی و تاریخی، هیچ کنشگری در قامت یک دولت-ملت نمیتواند نسبت به تجاوز مستقیم و نظامی به خاک خود، بیواکنش بماند. ولی میان «واکنش» به معنای عام و «واکنش هوشمندانه» فاصلهای است به اندازۀ حفظ آیندۀ یک کشور و یک ملت. در چنین مقطع زمانیای، ج. ا.، پیش از آنکه در پی انتقامجویی احساسی یا نمایش نمادین قدرت باشد، نیازمند یک بازتعریف راهبردی از جایگاه خود در نظم جهانی است.
وجدانهای بیدار مردمان ایران و جهان و همچنین تاریخ داوری خواهند کرد که در این مقطع زمانی سرنوشتساز، چه شخص حقیقی یا حقوقیای بر آتش دمید و چه شخص حقیقی یا حقوقیای، با شعلهای در دل، به آینده اندیشید.
بررسیهای باز هم بیشتر:
با توجه به شواهد تحلیلشده از تصاویر ماهوارهای و اظهارات کارشناسان، اینجا یک بررسی دقیق در مورد میزان تخریب تأسیسات فردو ارائه شده:
---
🛰️ شواهد بصری و ماهوارهای
تصاویر Planet Labs / Times of Israel نشان از ریزش برخی دیوارههای سنگریزهای اطراف محل دارد و آسیب سطحی در فضای سرباز باطلهگذاری مشهود است، اما قرینهای حاکی از نفوذ به فضای زیرزمینی منتشر نشده است .
SCMP گزارش داده که آسیب چشمگیری به تأسیسات هستهای زیرسطحی فردو وارد نشده، تنها بخشهای پیرامونی و سطوح بالایی سایت دچار خسارت شدهاند .
Economic Times نیز تأکید میکند نصب تأسیسات تقویتشده و عمق زیاد، شناسایی آسیب عمیق را دشوار کرده و هیچ علائم رادیواکتیویتی خارجی مشاهده نشده است .
منابع متعدد مثل Maxar، Reuters، Bloomberg و Ynetnews بر این باورند که بخش عمده ی سازه زیرزمینی نابود نشده و دسترسی به آن عملاً با بمبهای B‑2 یا تأثیر نیروی انسانی مستلزم چندین اصابت دقیق است .
---
🔍 جمعبندی تحلیلی
عنصر بررسی وضعیت
دامنه آسیب سطحی بله – برخی دیوارهها و سازههای بیرونی و اطراف سایت آسیب دیدهاند
نفوذ به عمق زیرزمینی نمیتوان با قطعیت گفت – شواهدی از آسیب وجود ندارد و باور به صدمه زیرسطحی ضعیف است
آلودگی رادیواکتیویتی خیر – هیچ گزارشی مبنی بر نشت رادیواکتیو وجود ندارد
پتانسیل تداوم فعالیت موجود است – فردو قادر است پس از اقدامات ترمیمی مجدداً فعال شود
---
✅ نتیجه نهایی
تصاویر ماهوارهای و تحلیلهای کارشناسی نشان میدهد که سازمان یافتهترین بخش فردو – یعنی ساختار زیرزمینی – بهطور مشخص هدف قرار نگرفته و تخریب به زیرسقف کوه نفوذ نکرده.
با وجود استفاده از بمبهای GBU‑57، برای فروریختن کامل فضای زیرسکویی چنین تأسیساتی تعداد زیادی بمب دقیقاً در نقطه هدف نیاز است؛ نشانهای از این اقدام گسترده موجود نیست .
همچنین مقامات ایرانی و آژانس بینالمللی، عدم انتشار رادیواکتیویتۀ خارجی و تخمین آسیب محدود را تایید کردهاند .
---
🎯 در یک جمله: تخریب سطحی و جزئی تأیید شده، اما ویرانی کامل یا نفوذ عمیق به تأسیسات زیرزمینی فردو بر اساس شواهد موجود رد شده است.