🎥 بهترین کار در جهان | به مناسبت ۱۲ خرداد، سالروز تولد استاد مصطفی ملکیان
@mostafamalekian
✅ فرزند آوری زمانی اخلاقیست که بدانید ...
1⃣ حداقل معیشت برای او فراهم خواهد شد.
2⃣ به تعلیم و تربیت و روانشناسی امروز تسلط کافی دارید.
3⃣ فرزندتان، در آینده شما را از آرمانهای عملی/نظری تان جدا نمی کند.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
سخنرانی استاد مصطفی ملکیان
در شب صدسالگی استاد محمدعلی موحد
مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
سهشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۲
@mostafamalekian|@bukharamag
🎥 فایل تصویری سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتاب تاریخ زنان فیلسوف معاصر
➖شهر کتاب تهران، سه شنبه 2 خرداد 1402
@mostafamalekian | @bookcitycc
✅ فایل صوتی و تصویری سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتاب تاریخ زنان فیلسوف معاصر
➖شهر کتاب تهران، سه شنبه 2 خرداد 1402
@mostafamalekian | @bookcitycc
✅ سخنرانی مصطفی ملکیان در شب یکصد سالگی محمدعلی موحد | سه شنبه، دوم خرداد ۱۴۰۲ ، ساعت پنج بعدازظهر | مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
@mostafamalekian
🌐 کیفیت کم، حجم کم
🔈 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در هجدمین نشست بزرگداشت فردوسی و رونمایی از کتاب یادنامه فردوسی به کوشش علی دهباشی |عنوان سخنرانی: «مواجهه ایرانیان با ادبیات و مفاخر ادبی گذشته خود» | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
➖برگزار کننده: مؤسسه فرهنگی پالیز فرهنگ و فرزانگی|کاشان
@mostafamalekian
✅ نشست هفتگی شهرکتاب| نقد و بررسی کتاب «تاریخ زنان فیلسوف معاصر» با حضور مصطفی ملکیان
▫️زمان: سه شنبه، ۲ خرداد ۱۴۰۲ ، ساعت ۱۶
▪️مکان: تهران، خیابان شهیدبهشتی، خیابان بخارست، نبش کوچه ۳
@mostafamalekian
✅ چرا مدام دلنگرانیم؟
✍مصطفی ملکیان
یک تکراری بودنِ زندگی و ملال
🔹خیلی مواقع زندگی را بیمعنا مییابیم و برای آنکه
از زندگی تکراری جدا شویم، دست به کارهایی میزنیم که دلنگرانی ایجا میکند. خیلی مواقع انسانها برای دور شدن از ملال زندگی به اعتیاد پناه میبرند که وضع را بدتر میکند.
اگر زندگی معنادار باشد اصلاً تکراری نمیشود مثل غذا خوردن که تکرار میشوند ولی تکراری نمیشوند، چون معنادار هستند.
نگاه فلسفی: غیرتکراری دیدنِ زندگی
🔹انسانی که نگاه فلسفی دارد بیآنکه خودش هم آن را بداند زندگی را تکراری نمیبیند و همه چیز برایش معنادار است. می تواند ماهها و سالها یک مسیر تکراری را برود اما ملالی احساس نکند، چون هرچند مسیر تکراری است ولی برای او تکراری ملالآور نیست. انسان باید بکوشد در تکراری بودن زندگی معنایی بیابد و یا آنکه به آن معنا ببخشد.
دو: دانستههای بیفایده و حتی مضر
🔹بعضی دانستنیها هستند که اگر شما به آگاه شوید ولو رنجی میبرید اما توانایی دارید که کاری را هم در قبالش انجام دهید. اما گاهی مواقع به چیزهایی علم مییابید که رنج ایجاد میکنند و کاری از دستتان بر نمیآید. ما باید آگاهانه از این اطلاع یافتنها دست بشوییم. گاهی علم مییابیم که یک دوست مهم گرفتار بیماری صعب العلاجی است. دلنگران دوستمان میشویم و در عین حال باعث میشود کمکی نیز به او بکنیم اما موقعی هست که اطلاع مییابیم گرسنگان فراوانی در جهان روزانه میمیرند، ملال شدن از این خبر چه سودی دارد. من رنج میکشم ولی سودی برای گرسنگان وجود ندارد.
🔹اطلاع از برخی خبرها انسان را سنگدل میکند.
سرک کشیدن به امور دیگران که از همه چیز مطلع بشویم اصلاً چه سودی دارد؟ خیلی از این امور بی جهت انسان
را گرفتار رنج میکنند و کاری از دست انسان بر نمیآید. این بحث طول و تفسیر زیادی
دارد که از آن میگذریم. از پیامدهای دیگر این است که این جور خبرها رفته رفته انسانها را سنگدل هم میکند و آستانه رقت قلب آنها بالاتر میرود. ولی خوب ما فعلا این طرف را مدنظر داریم که من چرا بی دلیل وارد این بحثها بشوم. اصلاً به من و تو چه؟ در خیلی از امور باید گفت به من چه؟
سه: خود قربانی پنداری
🔹یکی از منابع دلنگرانی این است که همیشه خود را قربانی یک مصیبت و یا حادثه خاص میدانیم. من اگر مطلع بشوم که مبتلا به سرطانی شدهام که در دنیا حدود 40 میلیون نفر هم به آن مبتلایند، اینجا آسوده خاطر هستم، در مقایسه با اینکه مطلع شوم مبتلا به نوعی سرماخوردگی شدهام که در طول تاریخ من اولین فردی هستم که به آن مبتلا هستم ولو اسم آن سرماخوردگی باشد.
منحصر به فرد دانستن رنج موجبِ دلنگرانی
🔹در مورد اول میگوییم بالاخره برای این همه مبتلا، کاری انجام خواهد شد که از این طریق من هم منفعت آن را خواهم دید. ولی در مورد دوم کدام پژوهشگر میآید و وقت خودش را اختصاص میدهد به تحقیق در مورد بیماری من؟ حالا به نتیجه برسد یا نرسد. یکی از دلنگرانیهایی که ما داریم این است که فکر میکنیم مصیبت های ما، یک مصیبت منحصر به فرد است.
تحمل رنج جمعی آسانتر است
🔹فردی که گرفتار افسردگی است اوایل خیال میکند که ناراحتی او، منحصر به اوست. یک روان درمانگر میگوید تو منحصر به فرد نیستی و در مدت مثلاً 20 سالی که روان درمانی کردهام به 5000 نفر مثل تو برخورد کردهام، همین جمله، بار آزار را در شما کم میکند، زیرا نشان میدهد تو یک مورد استثنایی نیستید. ما همیشه گمان میکنیم در جهان تنها کسی هستیم که مثلاً برادرمان در حقمان ظلم کرده و یا همسرمان به ما خیانت کرده و .... اصلاً اینگونه نیست. بلا هر وقت عمومیت بیابد خودش تبدیل به نعمت میشود چون میفهمیم که هم سرنوشتان فراوانی داریم.
➖درسگفتار چارهجویی برای اضطراب ، جلسه چهارم
@mostafamalekian
✔️استاد موفق
✍️ مصطفی ملکیان
نكته ای كه براى استاد بسيار مهم است اين كه استاد بايد دين را خوب بشناسد، يعنى بعدى از دين كه محل حاجت جوان امروز است را بشناسد.
نكته بعدی اين است كه با دنياى امروز آشنا باشد و بفهمد كه جوان امروز در چه دنيايى زندگى مىكند، اينها شرایط مهم براى استاد موفق است. البته احراز این شرایط به نظر من مشكل است، تحقق آن هم مشكل است و به سادگى با امتحان دادن و امتحان برگزار كردن، هم حاصل نمىآيد. ولى بر اين نكته تأكيد مىكنم كه هيچ چيزى جاى عامل اول كه رفتار مقبول يك استاد معارف است را نمىگيرد. رفتار انسانى از سر تواضع و مهربانى. استاد بايد اين فاصله عاطفى را از بين ببرد و فاصله عاطفى كه از بين رفت بقيه امور سهل است.
@mostafamalekian
🔉فایل صوتی| چرا متحدالشکل کردن جامعه، نه ممکن است و نه مطلوب؟
استاد مصطفی ملکیان
➖اخلاق کاربردی، جلسه 6
@mostafamalekian
#روز_معلم
🔴 روز معلم را به همه معلمان آزاده و راستین این دیار، بالاخص استاد مصطفی ملکیان تبریک عرض می نماییم.
#ادمین
@mostafamakekian
✅ مشی واحد داشتن و جدی گرفتن زندگی
✍️مصطفی ملکیان
🔹 گمان نباید کرد که اگر ما زندگی را جدی بگیریم و یک هدف ثابت را در پیش بگیریم، این معنایش این باشد که لزوماً شغل و حرفه خاص و یا مشی خاص در پیش بگیریم. البته، معنایش ضرورتاً خلاف این هم نیست. یعنی نمیخواهم بگویم که اصلاً کسی دارای هدف واحد است هیچگونه ثبات ظاهری نشان نمیدهد ولی از آن طرف انتظار نداشته باشید کسی که در زندگیاش هدف واحد دارد در تمام جهات زندگیاش ثبات نشان دهد.
🔹چیزی که ادعا میشود این است که معمولاًً کسی که بخواهد چیزی را حفظ بکند باید برای حفظ آن در اوضاع و احوال مختلف مانور بدهد و این مانور دادن یعنی شغل عوض کردن، جا عوض کردن یعنی شان عوض کردن مثلاً حضرت علی(ع) یک وقت کشاورزی میکرد، یه وقت حاکم بودند، یه وقت خانهنشینی میکردند. خود ایشان در نهجالبلاغه میگویند کسانی گمان میکنند اینکه من برای خلافتم دست به شمشیر نمیبرم، برای این است که از کشته شدن و مرگ میترسم و میگویند من وقتی نوجوان بودم از مرگ نمیترسیدم چه برسد به الآن. منتهی هروقت، میبینم خدا از من چه میخواهد. و این نکته مهمی است.
🔹 ما انسانهای معمولی غالباً در یک حرفه و موضع خاصی هستیم مثلاً کم میبینید یک پزشکی سخنرانی هم بکند. ما معمولاً امروزه تنها وحدتی که در بین ما وجود دارد وحدت شغل است و این وحدت نقطه قوت ما نیست. نقطه ضعف است. ما نمیتوانیم به تعبیر قرآنی «کل یوم هو فی شان» که درباره خدا آمده است باشیم و این نشاندهنده نقطه ضعف ماست. اینکه ما نمیتوانیم کارهای مختلف انجام دهیم کسی گمان میکند که به خاطر این است که ما هدف واحد پیدا کردهایم. اتفاقاً اینکه انسان هدف واحدی پیدا میکند نفس این هدف واحد پیدا کردن باعث میشود که در یک پوستهای نگنجد و مشی و موضع واحدی نداشته باشد. ائمه ما واقعاً اینطور نبودند. مردان خدا اینطور نیستند.
➖ مصطفی ملکیان، درسگفتار رویکرد وجودی به نهج البلاغه
@Mostafamalekian
⭕️ در باب آینده ی اسلام در ایران چیزی نمی توانم بگویم جز اینکه هرچه حکومتگران در یک جامعه بیشتر طرفدار دین باشند یا بنمایند، شهروندان دین گریزتر و حتی دین ستیزتر می شوند؛ و برعکس، هرچه حکومت گران دین گریزتر و دین ستیزتر باشند، شهروندان دین گراتر و دین پذیرتر می شوند. این یک امر واقع تاریخی-تجربی است، هرچند تبیین این واقعیت به نحو قطعی، برای من معلوم نیست.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
❓جایگاه مذهب در ایران کنونی، به خصوص در میان نسل جوان که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند، در مقایسه با مثلا پنجاه سال پیش، در حوزه های مختلف چه تغییراتی کرده است؟ آینده ی اسلام در ایران تا چه حد به آینده ی جمهوری اسلامی پیوند خورده است؟
✍️مصطفی ملکیان
➖جایگاه دین و مذهب در ایران پیش و پس از سال ۱۳۵۷
🔹جایگاه دین و مذهب در ایران کنونی با جایگاه آن در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ چندین تفاوت اساسی دارد.
1⃣ تضعیف همبستگی اجتماعی دینی
مهمترین تفاوت این است که دین در ایران کنونی نقش تقویت و تحکیم همبستگی اجتماعی را که نقش اصلی همه ی ادیان در تاریخ بشری بوده است، از دست داده و بر عکس به عامل تضعیف این همبستگی و ایجاد تزلزل در آن تبدیل شده است. نه فقط پیروان ادیان و مذاهب غیراسلامی با پیروان دین اسلام احساس نزدیکی و همبستگی تاریخی سابقشان را ندارند بلکه به وجهی احیانا شدیدتر و حادتر مسلمانان سنی و مسلمانان شیعی نیز احساس نزدیکی و همبستگی پیشین را نسبت به یکدیگر ندارند. علت اصلی این پدیده چیزی نیست جز سیاست تبعیض دینی و مذهبی و نیز تبعیض قومی و نژادی که رژیم کنونی در پیش گرفته و روزبه روز تشدید کرده است. این سیاست، هم نابحق است و هم برخلاف مصلحت.
2⃣ رویکرد مردم به دین در ایران از حد اعتدال خارج شده است.
🔹تفاوت دوم جایگاه دین و مذهب در ایران کنونی با جایگاه آن در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ این است که امروز رویکرد مردم و به ویژه جوانان به دین از حد اعتدال خارج شده و به افراط یا تفریط گراییده است. به تعبیری دیگر، کمتر کسی و به خصوص کمتر جوانی هست که رویکردش به دین، چه رویکرد موافقانه باشد و چه رویکرد مخالفانه، از تعصب، جزم و جمود، پیش داوری، آرزواندیشی، استدلال گریزی و بی مدارایی خالی و عاری باشد. دین گرایان، دین گریزان و دین ستیزان بیشتر تحت تأثیر احساسات، عواطف و هیجان های خودند تا تحت تأثیر عقل و عقلانیت. بعضی به دین می گرایند، بعضی از آن می گریزند و بعضی با آن می ستیزند؛ اما آنچه در همه ی، یا بیشتر، این گرایشها، گریزها و ستیزها مفقود است، استدلال و دلیل موجه، معقول و قوی است. اگر عقل و عقلانیت در میان بود، دین گرایان، دین گریزان و دین ستیزان فقط با یکدیگر همدلی و همراهی نمی داشتند و در بدترین حالت، رقابت و مسابقه و مبارزه می داشتند، نه اینکه در یکدیگر به چشم عناد، خصومت و عداوت بنگرند و زندگی خود را مشروط به مرگ دیگری ببینند.
3⃣ از هیمنه و احتشام و صولت دین کاسته شده است.
🔹تفاوت سوم این است که در چهار دهه ی گذشته، از هیمنه و احتشام و صولت و سطوت دین، روزبه روز، کاسته شده است. شکی نیست که در گستره ی جهانی نیز، دین تاریخی و نهادینه معنا، اهمیت، و ارزش خود را تا حد فراوانی از کف داده است؛ به جهت اینکه از حل مسائل نظری و رفع مشکلات عملی انسان امروز عاجز مانده و حتی خود بر مشکلات بشر افزوده است. اما در ایران غیر از این عامل، دو عامل مهم دیگر نیز بر بی اعتبارشدن دین سهم داشته اند: یکی برسرکارآمدن حکومت (علی الادعا) دینی که بوته ی آزمایشی برای آموزه ها و دعاوی دینی فراهم آورد و ناخواسته و علیرغم میلش، ناکارآیی و نادرستی بسیاری از آن آموزه ها و دعاوی را برملا کرد. و دوم جهل، سوءنیت، سوءمدیریت و فساد کارگزاران حکومت دینی که اعتماد عمومی به حکومت گران، روحانیان و شریعت مداران را به کلی سلب کرد و در روانشناسی اجتماعی ملت ایران، بی اعتباری دین و بی اعتنایی و سست باوری و سرد مهری نسبت به دین را راسخ ساخت.
(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
✔️اهمیت مباحث معرفت دینی برای دانشجویان
✍️ مصطفی ملکیان
🔹به نظر من بهترين وروديه براى اين بحثها، بحث از نيازهاى انسان است، اگر ما براى وروديه بحث مطرح كنيم كه انسان نيازهاى چهارگانهاى دارد نيازهاى زيست شناختى كه نيازهاى بدنمان است، نيازهاى ذهنى كه مربوط به اين است كه عالم چگونه هست و چگونه نيست نيازهاى روانى و بالاخره يك سلسله نيازهاى روحانى يا معنوى. حال در هر بحثى هر چه از اولى به سمت دومى مىرويم بايد بحث را عميقتر و مفصلتر كرد، نيازهاى بدنى و نيازهاى زيست شناختى و بيولوژيك را به اشاره كمى مىتوان گذشت، سپس با ورود به بحثهاى ذهنى مسئله حقيقتطلبى به عنوان مهمترين نياز ذهنى مطرح مىشود.
🔹ذهن مىخواهد تصوير توهمآميز و خيالانگيز از عالم نداشته باشد، بلكه تصويرى مطابق با واقع يا نزديكتر به واقع داشته باشد. از اين قسم هم كه بگذريم، وقتى وارد نيازهاى روانى مىشويم بايد بحث به صورت مفصلتر مطرح شود كه ما چه نيازهاى روانى داريم. به نظر نيازهاى روانى را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد؛ دستهاى از نيازهاى روانى كه آدم در مقطعى از زمان دارد و در مقطعى ندارد و دسته دوم نيازهايى كه از اول عمر تا آخر عمر به همراه اوست. در اين قسمت، بايد بر اساس روانشناسى دقيق، نيازهاى روانى دوران كودكى، نوجوانى، جوانى، ميان سالى و پيرى را تفكيك كنيم نيازهايى كه پديد مىآيند و از بين مىروند، و نيازهاى مهمترى كه دائمى هستند.
🔹يعنى نيازهاى روانى مدام، اما بالاتر از نيازهاى روانى، چيزى است بنام نيازهاى روحانى يا معنوى، نيازهاى روانى فرقشان با نيازهاى روحانى در اين است كه نيازهاى روانى از نيازهايى هستند كه با همين وضع كنونى روانمان به آنها نياز داريم يعنى در همين وضع روانى كنونى بيشتر از افسردگى آن را دوست داريم، در وضع فعلى اميد را بيشتر از يأس و نا اميدى دوست داريم، اين كه با خودمان دعوا نداشته باشيم را بيشتر از اين كه با خود نزاع كنيم دوست داريم، اما زمانى كه در انسانها نياز روحانى پديد مىآيد نياز روحانى اين كه وضع روان را عوض كنند، اين نيازها را نيازهاى trans يا spiritual مىگويند، يعنى نيازهايى كه انسان با پاسخ به آن از خودش فراتر مىرود، آن كسى كه فهميد بايد خانه روحش را عوض كند به يك تحول معنوى نياز دارد، اين غير از نيازهاى سادهاى است كه بتوان با روانپزشك، روانشناس و يا روان درمان، درمان كرد، اين جاست كه عرفان و معنويات به درد آدم مىخورد.
🔹نيازهاى روحانى را فقط دين و عرفان مىتواند جواب دهد. در اين قسمت بحث چهارم باز جوانه مىزند، بحث نياز انسان به دين، به نظر من اينجا بايد مدخل بحث فرق كند چرا كه اين نوع بحث با روحيه انسان امروز سازگار است. انسان امروز اول با انسان شروع مىكند. در كتابهاى كلامى بحث با خدا شروع مىشود، بعد نبوت عامه، نبوت خاصه و مثلاً بحث امامت هم پيش مىآيد اگر شيعه باشند، بعد هم زندگى پس از مرگ، انسان در اينجا جايگاهى ندارد، من مىگويم كه شما انسان را محور قرار دهيد و همان مواد خام را توى اين قالب و چارچوب جديد بريزيد.
❇️بخشی از سخنان استاد در گفتگو با دبیران دینی
@mostafamalekian
✅ آیا حقیقتِ خطرناک وجود دارد؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹این فکرت که حقیقت آزادساز و رهایی بخش است کجا و این فکر که حقائق، لااقل بخشی از حقائق، خطرناکند کجا؟ حقیقت خطرناک چه معنای محصلی می تواند داشته باشد؟ حقیقت برای چه کسی خطرناک است و چه خطری دارد؟ چگونه می توان گفت خروج از جهل و خطا خطر دارد؟ و آیا جز برای کسی که به جهل و خطا دلخوش کرده است خطری از ناحیه حقیقت متصور است؟ بهتر آن نیست که، به گفته ویکتور هوگو «بندگان حق و غلامان وظیفه» باشیم؟
🔹بزرگترین عُجبی که تصور می توان کرد عجب کسانی است که جهان هستی را تابع خود می خواهند و گمان می کنند که جهان دائر مدار عقاید جاهلانه و خطاآمیز آنان است.
🔹این عُجب نه فقط به معنای افتادن در طمع خام خدا شدن و خدایی کردن است، بلکه مستلزم فراتر رفتن از حد الوهی است چون خدا هم قدرت محقق ساختن محالات را ندارد.
🔹راهی نیست جز دست کشیدن از این کبر و به فراموشی سپردن آرزوی خدایگانی و در یاد نشاندن این حقیقت که ما جزء کوچکی از کلّ کران ناپیدای جهان هستی ایم که حتی بقایمان جز با هماهنگی با قوانین این جهان امکان پذیر نیست.
🔹چیزی که هم از دیدگاه اخلاقی و هم از دیدگاه مصلحت اندیشانه قابل توصیه است این است که تواضع و واقع نگری پیشه کنیم و سعی مان را همه مصروف این کنیم که عقاید خود را با امور واقع تطبیق دهیم و یقین آوریم که به گفته عیسی مسیح، «حقیقت شما را آزاد خواهد کرد» (انجیل یوحنا، باب هشتم، آیه ۳۲)
➖کتاب مهرماندگار، صفحه۳۳۴
@mostafamalekian
🔊 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتاب تاریخ زنان فیلسوف معاصر
➖شهر کتاب تهران، سه شنبه 2 خرداد 1402
⚠️کیفیت پایین
@mostafamalekian | @bookcitycc
✔️سعه صدر و نتیجه عملی آن
✍️ مصطفی ملکیان
🔹سعة صدر، يعني آمادگي براي شنيدن هر سخن و راي و عقيدهاي. يعني اينكه انسان ذهن خود را باز نگه دارد و اين وقتي حاصل ميشود كه انسان دو چيز را بپذيرد:
1️⃣ يكي اينكه هر سخني ممكن است حق باشد و ديگر اينكه هر سخني ممكن است باطل باشد. قبول اين سخن خيلي ساده است و شهود انسان آن را همراهي ميكند و انسان بهوضوح ميتواند تصديقش كند و بهمحض قبول آن ذهن انسان باز ميشود، چون انسان به دو دليل ذهن خود را ميبندد، يكي به اين دليل كه فكر ميكند سخن ديگران باطل است و محال است كه باطل نباشد، اما اگر گزارة اول را پذيرفته باشد ميداند كه ممكن است سخن ديگران حق باشد، بنابراين به سخن ديگري اجازة ورود ميدهد.
2️⃣ دليل دوم اين است كه فكر ميكند سخنش حق است و محال است كه حق نباشد، اما اگر گزارة دوم را پذيرفته باشد ميداند كه ممكن است سخنش باطل باشد و سخن ديگري حق، بنابراين به سخن ديگري اجازة ورود ميدهد. اگر انسان در مقام عمل به اين دو نكته ملتزم باشد همواره پروندة آرا و نظرات خود را باز ميگذارد؛ گزارة اول براي اين است كه الزماً سخن ديگران را باطل ندانيم و گزارة دوم براي اين است كه الزاماً سخن خود را حق ندانيم. اين را به هركس كه بگوييد تصديق ميكند، اما اندكي به آن عمل ميكنند و البته كساني كه به آن عمل نميكنند بهانههايي هم درست ميكنند، مثلاً ميگويند كه آدمهاي شرابخوار كه ديگر ممكن نيست سخنشان درست باشد!
🔹نتيجة عملي سعة صدر آمادگي براي گفتوگوست. در عالم ذهن و معرفت كفايت مذاكرات معني ندارد و هميشه ممكن است شخص جديدي ظهور كند و حرفي بزند كه انسان مجبور شود در تمام مذاكرات سابق خود تجديدنظر كند. البته گفتوگو با جروبحث، گپ زدن، مذاكره و آشتيجويي فرق ميكند.در واقع، گفتوگو يعني نوعي سكوت دروني داشتن و با سكوت دروني وارد دنياي ديگري شدن و جهان را از چشم او ديدن و سپس بازگشتن به عالم خود و داوري كردن.
تا اينجا دربارة سعة صدر در برابر ديگران سخن ميگفتيم، اما انسان در برابر واقعيتها هم بايد سعة صدر داشته باشد. يعني سعة صدر اقتضا ميكند كه به قرائن و شواهد منفي عليه سخن خود توجه كنيم و كافي نيست كه به يكي دو تا واقعيتي كه سخن ما را تأييد ميكنند توجه كنيم؛ كدام سخن است كه هيچ واقعيتي آن را تأييد نكند؟ به قول ارسطو، تمام سعة صدر وقتي است كه سخني را بگوييم و از شنونده بخواهيم قرائن و شواهد خلاف آن را پيدا كند و نشان دهد، والا وقتي تعداد جامعة آماري بالا ميرود پيدا كردن مورد تأييد براي ادعايي هرقدر هم گزاف چندان دشوار نيست. به لحاظ منطقي هم دليلش واضح است و آن اينكه يك قضية موجبة كليه را يك سالبة جزئيه نفي ميكند، اما هزار موجبة جزئيه آن را اثبات نميكنند.
🔹 اگر كسي ادعا كرد كه همة كلاغها سياهاند نشان دادن يك كلاغ سفيد براي نفي آن كافي است، اما براي اثبات اينكه همة كلاغها سياهاند نشان دادن هزار كلاغ سياه هم كافي نيست. به عبارت ديگر، قدرت سخن از يافتن موارد مثبت نيست، بلكه از نيافتن موارد منفي است.
سعة صدر يك ثمرة ديگر هم دارد و آن اين است كه نشان ميدهد كه جهان هستي چنان است كه بيش از يك تفسير ميپذيرد و بنابراين، اگر همة انسانها هم با صداقت و جديت چشمهاي خود را باز كنند و نگاه كنند لزوماً به يك تفسير نميرسند. فقط متنهاي رياضي و منطقياند كه تنها يك تفسير برميدارند، اما وقتي وارد علوم تجربي طبيعي ميشويم سخنان ذوتفاسير ميشوند و وقتي وارد علوم تجربي انساني ميشويم تفسيربرداري سخنان بيشتر ميشود و همين طور دربارة علوم تاريخي، تفسيري، عرفان، ديني و مذهبي و ادبي و هنري كه به نهايت ميرسند. در واقع اقتضاي آنها اين طور است. اين نكته را انسان دربارة متون مكتوب و ملفوظ بهخوبي درك ميكنيم، اما دربارة جهان هستي هم همين طور است و اين طور نيست كه اگر انسان خود را از غرض خالي كند و با صداقت و جديت با جهان هستي مواجه شود تفسير واحدي بيابد، اين بدين معناست كه بايد نسبت به سخن ديگران باز بود و به تفسير خود وابسته نبود. تمام اين فضيلتهايي كه به عنوان زيرمجموعة سعة صدر گفتيم با جزم م جمود ناسازگارند.
❇️روانشماسی اخلاق | صفحات 141و 142
@mostafamalekian
🌐 کیفیت زیاد، حجم زیاد
🔈 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در هجدمین نشست بزرگداشت فردوسی و رونمایی از کتاب یادنامه فردوسی به کوشش علی دهباشی |عنوان سخنرانی: «مواجهه ایرانیان با ادبیات و مفاخر ادبی گذشته خود» | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
➖برگزار کننده: مؤسسه فرهنگی پالیز فرهنگ و فرزانگی|کاشان
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در هجدمین نشست بزرگداشت فردوسی و رونمایی از کتاب یادنامه فردوسی به کوشش علی دهباشی |عنوان سخنرانی: «مواجهه ایرانیان با ادبیات و مفاخر ادبی گذشته خود» | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
➖برگزار کننده: مؤسسه فرهنگی پالیز فرهنگ و فرزانگی|کاشان
@mostafamalekian
➖به مناسبت 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
✅فرزندان عجب و خودشیفتگی از منظر فردوسی
✍️مصطفی ملکیان
🔹فردوسی می گوید عجب یا خودشیفتگی، سه فرزند دارد:
1️⃣عدم التزام به قاعده زرین
اولا عجب یا خودشیفتگی نمی گذارد ما به قاعده زرین التزام عملی داشته باشم. قاعده زرین یا قاعده طلایی به ما می گوید ” آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند”. علت این امر آن است که قاعده زرین، موقعی صادق است که ما خود را با دیگران برابر بدانیم. کسی که دارای عجب و خودشیفتگی باشد خود را با دیگران برابر نمی داند بلکه خود را برتر از همه می داند.
2️⃣ زیاده خواهی
دومین اثر و یا فرزند عجب و خود شیفتگی، حرص و آز یا زیاده خواهی است. اگر من خودشیفته نباشم می دانم که من سهمی از عالم دارم و باید به آن قانع باشم و همه چیز را نمی خواهم. کسی که خودشیفته است به سهم خودش از عالم راضی نیست و مدام زیاده خواهی می کند و بر امور دنیوی حرص و آز می ورزد. حرص و آز یا زیاده خواهی صرفا در مورد مال و ثروت نیست بلکه متعلقات گوناگونی دارد که هر کس ممکن است به دنبال یک یا چند مورد از آنها باشد. محبوبیت، شهرت، احترام، آبرو، قدرت، ثروت و… همگی متعلق حرص و آز قرار می گیرد.
3️⃣ پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری
سومین فرزند عجب یا خودشیفتگی، پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری است. وقتی کسی خودشیفته باشد، دیگر حاضر نیست در مقابل هیچ فرد دیگری نسبت به هیچ موضوعی پاسخگو باشد. فرد خودشیفته، خود را برتر از دیگران می داند و به همین دلیل حاضر به پاسخگویی در مقابل دیگران و پذیرفتن مسئولیت رفتار و کردار خودش نیست.
🔹وقتی این سه فرزند عجب و خودشیفتگی در انسان به وجود آمد، در بیرون من دیگر قدرت داد و انصاف دادن را ندارم و بیداد و ظلم جای آن را می گیرد.
اگر من در درون آزادگی از این مادر و سه فرزند نداشته باشم، در بیرون نمی توانم ادعای آزادی کنم و رفتار آزادانه داشته باشم بلکه رفتار مستبدانه و با وعده و وعید و تهدید و.. دارم چون می خواهیم که همه بنده و عبد ما باشند.
راه رهایی از مادر رذایل اخلاقی یعنی عجب و خودشیفتگی از نظر شاهنامه فردوسی
چگونه من از خودشیفتگی رهایی یابم تا خود را برتر از دیگران ندانم؟ برای اینکه ما از امُّ الرذائل یعنی خود شیفتگی و عجب، رهایی یابیم، باید به رایگان بخشی هستی توجه کنیم. یعنی به خود رجوع کنید و بگویید کدام ویژگی مثبت شماست که می توانید به پای خودتان بنویسید یعنی به خاطر زحمات خودتان کسب کرده اید؟
وقتی چنین کاری را انجام دهید ناگاه متوجه می شوید که همه ویژگی ها و توانایی ها، را خداوند به انسان داده که فردوسی از آن همواره به نام دادار یاد می کند. و دلیل روشن برای اثبات این مطلب آن است که اگر هر یک از این توانایی را ما خودمان به خودمان می دادیم مسلماً به این حد کفایت نمی کردیم و چندین برابر آن را به خودمان می دادیم. بنابراین هرآنچه به ما داده شده، رایگان بوده و دادار به ما عطا کرده است و چیزی از خود نداریم که بخواهیم به آن بنازیم و خودشیفته باشیم. جهان و هرچه در او هست از آن دادار هستی و خداوند یکتاست.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷
@mostafamalekian
✅لیبرالیسم چیست؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹در سیاست، لیبرالیسم طرفدار:
الف) دگرگونیهای تابع نظم و ترتیب (= غیرانقلابی)، ب) محدود كردن یا، در صورت امكان، از میان برداشتن امتیازات و تمایزات سنتی، و ج) گسترش دادن فرصتها و امكانات است. به عبارت دیگر، لیبرالیسم الف)، در عین استقبال از دگرگونی، مخالف دگرگونیهای سیاسی دفعی، انقلابی، و طبعاً قهرآمیز است، سعی دارد تا، حتیالمقدور،
ب) امتیازات و تمایزات مبتنی بر نژاد، رنگ پوست، جنسیت، آزادی و بردگی، زبان، قومیت و ملیت، وضع و شأن اجتماعی موروثی، ثروت و فقر، دین و مذهب، و رأی و عقیده را تضعیف و امحاء میكند،
و ج) فرصتها و امكانات را، به یكسان در اختیار همه شهروندان بگذارند.
هر سه این دعاوی دعاوی هنجارین و ارزشی ایاند مبتنی بر سه مدعای اساسیتر دیگر كه نیمی هنجارین و ارزشی و نیمی ناظر به واقع اند، یعنی اینكه الف) بشر همواره در حال پیشرفت بوده، هست، و خواهد بود، ب) طبیعت آدمی نیك است، و ج) فرد انسانی خودمختار است.
بر این مدعای سوم، علیالخصوص، تأكید میرود: لیبرالیسم، به عنوان یك فلسفه سیاسی، برای فرد اصالت قائل است، یعنی بر آن است كه فرد اولاً و بالذات دارای حقوقی است كه فعالیتهای دولت باید به حفظ آنها محدود شود. این حقوق، كه در واقع حقوق فرد در قبال دولت و متناظر با تكالیف دولت نسبت به فردند، از جمله شامل آزادی بیان و عمل و آزادی از محدودیتها و اجبارهای دینی و مذهبی و ایدئولوژیك میشوند.
➖منبع: مصطفی ملکیان، مقاله اسلام و لیبرالیسم
@Mostafamalekian
✅چرا متحدالشکل کردن جامعه، نه ممکن است و نه مطلوب؟
استاد مصطفی ملکیان
➖اخلاق کاربردی، جلسه 6
@mostafamalekian
✔️ویژگی های اساتید معارف دینی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹اعتقادم بر اين است كه استاد بايد يك منش اخلاقى سالمى داشته باشد: «كونوا دعاةالناس بغير السنتكم». بهترين راه جذب دانشجويان به معنويت اين است كه ببينند استادى كه به معنويت دعوتشان مىكند خودش انسانى معنوى است. چهار ويژگى براى استاد (مخصوصاً براى نسل جوان) خيلى اثر گذار است؛
1️⃣ يكى اينكه احساس كنند استاد داراى صداقت است، هيچ گونه تزوير، ريا و دورويى در او نيست، ظاهر وباطن و دو تا بودن در استاد نبينند،
2️⃣ نكته دوم مسئله خيرخواهى است كه مهمتر است،
3️⃣ مسئله سوم تواضع است، جوان اگر احساس كند كه استاد براى خودش شأنى قائل نيست بسيار تأثير دارد
4️⃣ مسأله چهارم هم مسأله روحى است كه از آن به مهربانى، نرم رفتارى، تعبير مىكنم.
🔹 در مقابل سه فاصله ممكن است استاد را از دانشجو جدا كند :
1️⃣ يكى اين كه من چون روحانى هستم با شما كه روحانى نيستيد، متفاوت هستم.
2️⃣ دوم اين كه من چون استادم با شما كه استاد نيستى، متفاوت هستم.
3️⃣سوم اين كه چون نمره شما دست من است با شما، متفاوتم.
اين سه فاصله متأسفانه بسيار مخرب هستند.
❇️ بخشی از سخنان استاد در گفتگو با دبیران دینی
@mostafamalekian
به مناسبت #روز_معلم
✔️منش و شیوه مصطفی ملکیان در دوره تدریس
✍️مصطفی ملکیان
🔻 هیچ گاه حضور و غیاب نمی کردم
🔹از سال 1365 كه وارد دانشگاه شدم، چه زمانى كه در مقطع ليسانس تدريس مىكردم چه زمانى كه در مقطع فوق ليسانس تدريس مىكردم و چه الان كه چند سال است در مقطع دكترى فقط درس مىدهم هيچ گاه حضور و غياب نكردم، هرچه قدر دانشگاه پافشارى مىكرد، مىگفتم ؛ من اهل حضور و غياب نيستم. استدلال من اين بود كه اگر درس استاد جذابيت علمى يا معنوى براى دانشجو داشته باشد حضور و غياب هم كه نكنى دانشجو مى آيد. درس يا بايد جذابيت علمى داشته باشد يا معنوى و اگر اين جذابيت را نداشته باشد با زور حضور و غياب فقط مىتوانيد بدنش را بياوريد بدون اينكه استفاده علمى و معنوى ببرد.
🔻فاصله ایجاد نکردن بین استاد و دانشجو
اگر حمل بر خودستايى نباشد من تا الان كه در دانشگاه تدريس كردم و در خدمت شما هستم حتى يك كيف معمولى، يك كيف سامسونت دستم نگرفتم، با اينكه خود شما هم مىدانيد كه امروز يك دانشجوى دوره ليسانس هم كه يك جوان هيجده نوزده ساله است با كيف سامسونت سر كلاس مىآيد. مىگويم يك كيف سامسونت هم يك فاصله ايجاد مىكند. وقتى دانشجو اين را مىبيند احساس مىكند كه انگار معلم ما، مثل خودمان نیست.
🔻تأثیرات منفی تکبر استاد
من بارها و بارها گفته ام ما كه نمىتوانيم تمام عالم و آدم را مرفّه كنيم، فقر مادى كه ريشه كن كردنى نيست، لااقل كارى كنيم كه فقر براى فقير قابل تحمل شود. استادى كه از اول با تكبر سر كلاس مىرود فاصله ايجاد مىكند، شما وقتى جلوى شاگرد بلند شويد، وقتى ابتداء به سلام كنيد تأثيرش را خواهيد ديد. اينها فيلم بازى كردن نيست، اينها بايد در انسان جبلى شود.
🔻 اگر يك سؤال دانشجو جواب داده شود بهتر از اين ناهار است
🔹من در تمام سالهايى كه در دانشكده ادبيات بودم خدا شاهد است در مجموعه اين سالها بيست وعده ناهار نخوردهام چرا؟ چون وقتى دانشجو به اتاق من مى آيد. اگر بگويم آقا برو بيرون وقت ناهار من است، رنجيده مىشود. ناهار را روى ميز مىگذاشتند ولى وقت نمىشد بخورم، آنقدر دانشجو سؤال مىپرسيد و اشكال مطرح مىكرد تا اينكه ساعت 2 شده بايد مىرفتم كلاس بعدى. اگر يك سؤال دانشجو جواب داده شود بهتر از اين ناهار است، حال شما در اتاق فلان استاد بروى بگويد؛ آقا مگر نمىبينى من ناهار مىخورم يا اصلاً در اطاقش را قفل كند اين استاد اگر علامه دهر هم باشد روى دانشجو تأثير گذار نخواهد بود.
🔻فرق است بين استادى كه آمده در دانشگاه تا آن چيزى را كه دارد به ديگران هم، بدهد تا آن استادى كه آمده هرچه را ندارد بگيرد.
دانشجو بايد احساس كند كه استاد آمده تا چيزى را كه دارد به او بدهد نه چيزى را كه ندارد از او بگيرد، من بارها گفتم آنچه مهم است اين است كه دانشجو احساس نكند كه استاد پول و شهرت ندارد و آمده از طريق ما به شهرت برسد، يعنى آن چيزى را كه ندارد از ما بگيرد، فرق است بين استادى كه آمده در دانشگاه تا آن چيزى را كه دارد به ديگران هم، بدهد تا آن استادى كه آمده هرچه را ندارد بگيرد.
➖سخنرانی استاد ملکیان در گفتگو با معلمان دینی، دهه 80
🆔 @mostafamalekian
✅معرفی کتاب ذهن مکانیکی|تیم کرِین| #کتاب ویراسته شده توسط مصطفی ملکیان| ترجمه مینو زمانفر و احمد لطفی
🔻درباره کتاب به قلم مترجمان:
🔹تلاش برای شناخت شیوۀ کارکرد ذهن انسان و ساخت ماشینِ هوشمند ریشههای تاریخی و سابقهای کهن دارد. علوم شناختی و هوش مصنوعی در دهههای اخیر به حوزهای داغ، هیجانانگیز و راهبردی تبدیل شدهاند. از یک سو، علوم شناختی میکوشد شیوۀ تفکر و هوشمندیِ انسان را مطالعه کند، و از سوی دیگر، هوش مصنوعی به دنبال آن است که ماشینی هوشمند بسازد، و این هر دو ما را با این سؤال مواجه میکند که هوشمندی، ذهنمندی و تفکر چه تعریفی دارند.
🔹در مواجهه با این سؤال، "کامپیوتر" موردی ویژه است، هم در علوم شناختی و هم در هوش مصنوعی. یکی از بنیادیترین نظریههای علوم شناختی این است که ذهن یک "پردازشگر اطلاعات"، یا به دیگر سخن، یک "کامپیوتر" است. از طرف دیگر، برخی در هوش مصنوعی معتقدند که کامپوترها در نهایت به هوشمندی خواهند رسید و خواند توانست "تفکر" کنند. اما آیا کامپوتر واقعاً میتواند فکر کند و آیا ذهن ما مثل کامپیوتر عمل میکند؟ امروزه پاسخ دادن به این سوال دیگر فقط دغدغهی پژوهشگران علوم شناختی و هوش مصنوعی و فلاسفۀ ذهن نیست؛ همۀ ما هر از چند گاه با هوش مصنوعی جدیدی مواجه میشویم که از خود میپرسیم آیا اینبار، میتوان گفت این نسخه از هوش مصنوعی واقعا "هوشمند" است و "فکر" میکند؟
🔹از پرسشهایی که تیم کرین در کتاب ذهن مکانیکی به آنها میپردازد این است که ماهیت تفکر چیست و آیا امکان دارد کامپیوترها متفکر باشند. او کتاب را بر محور بنیادینترین مفهومی شکل میدهد که هم علوم شناختی و هم هوش مصنوعی آن را مسلّم فرض کرده و از آن به عنوان بن و بنیان نظریهپردازیهایشان استفاده میکنند؛ مفهوم بازنمایی! در مورد ذهن، به طور ساده، بازنمایی ذهنی یعنی ما جهان خارج را چگونه در ذهن خود میآوریم و باورها، امیال، هیجانات و دیگر حالات ذهنی ما چگونه جهان را در ذهن ما نمایندگی میکنند. یکی از ویژگیهای برجستۀ کتاب نیز همین پراختن به موضوع "بازنمایی" است، به طوری که کمتر کتابی در این حوزه وجود دارد که تا این حد رسا، دقیق و همهجانبه این موضوع را مورد مداقّه قرار دهد. او بر محور مفهوم بازنمایی، به فراخور نیازش، به موضوعات اساسی علمی و فلسفی این حوزه، از جمله محاسبه، رویآورندگی، رابطهی ذهن و بدن، فهم اذهان دیگر، مدلهای علمی، فروکاستگرایی، آگاهی و ... میپردازد.
🔹کرین، در این کتاب، برای توضیح ذهن از نوعی "طبیعیانگاری" (naturalism) دفاع میکند، و منظورش از صفت "مکانیکی" در عنوان کتاب نیز همین است. او بر آن است که ذهنْ سازوکاری علّی، یعنی قسمتی از نظمِ علّیِ طبیعت است، درست همانطور که کبد و قلب قسمتی از نظمِ علّیِ طبیعتند. و ما باید ذهن را به همان روشی بشناسیم که دیگر چیزهای موجود در طبیعت را میشناسیم. بنابراین، این علم تجربی است که باید ذهن را بشناسد. بعبارتی، هیچ مانع پیشینیای برای مطالعۀ علمیِ ذهن در کار نیست. با این حال، همۀ پرسشهای مهم در باب ذهن پرسشهایی علمی نیستند و فلسفه، پدیدارشناسی، و علم تجربیِ ذهن موضوعات کاملاً متفاوتی ندارند.
🔹کتاب ذهن مکانیکی برای علاقهمندان به سازوکارهای ذهن اثری است مفهوم، و برای آنها که فلسفۀ ذهن، فلسفۀ روانشناسی یا روانشناسی شناختی میخوانند یک خواندنیِ ضروری.
➖ جهت تهیه این کتاب از انتشارات فرهنگی نو کلیک کنید.
@mostafamalekian
(ادامه)👇👇
🔹در حوزه های علمیه ی دینیه نیز، تفاوت واضح و فرق فارقی میان گذشته و حال به چشم می آید. این حوزه های علمیه یکپارچگی و یکدستی چشمگیر گذشته ی خود را از دست داده اند و شرحه شرحه شده اند: گروهی از طلاب و روحانیان به همان رأی غالب حوزویان سابق (عدم ورود به سپهر عمومی جامعه و به ویژه عدم دخالت در سیاست) بازگشته اند و اشتغال به همان علوم رایج حوزه های علمیه ی قدیم را اختیار کرده اند و به طبع از هرگونه تماس و آشنایی با علوم و معارف جدید و امروزین پرهیخته اند. شکل زندگی و روشهای آموزشی، پرورشی و پژوهشی این گروه همان هایی اند که مثلا در حوزه های علمیه ی دویست سال پیش رایج و متعارف بوده اند. گروهی دیگر که طرفداران و هواخواهان دوآتشه و هفت جوش رژیم کنونی اند، به طبع هیچگونه اصلاحی را در کشورداری و تدبیر امور نمی پذیرند، بی محابا و بی مهابا، به فریبکاری و خشونت روی آورده اند و راه خدعه و رعب را در پیش گرفته اند و از امیدانگیزی و تطمیع و نیز از بیم انگیزی و تهدید چیزی فرونگذاشته اند و پیشرفت مقاصد خود را به این دیده اند که کسانی را که از معرفت، فهم، قدرت تفکر و تجربه ی کمتر نصیب برده اند، بفریبند و با دیگران که فریب دادنشان مشکل یا محال است، به خشونت رفتار کنند. گروه سوم که مصلحت اندیش تر و شاید حق طلب ترند، می کوشند تا حد امکان با علوم و معارف امروزین نیز آشنایی ای حاصل کنند و با مجهز و مسلح شدن به دانش های جدید، از تفکر و باورهای دینی و مذهبی خود دفاع کنند و احیانا تفکر و باورهای غیردینی یا ضددینی را در معرض نقد و رد آورند. اینان حتی اگر به تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب باور ندارند، باری دریافته اند که مصاف و نبرد فرهنگی خطیری میان جهان نگری دینی و به ویژه اسلامی، با سایر جهان نگری ها درگرفته است و چاره ای جز این نیست که به تجهیزات و اسلحه ی مخالفان که همان علوم و معارف بشری است، مجهز و مسلح شوند. شعار این گروه «غرب شناسی برای غرب ستیزی» است. و بالاخره گروه چهارم که به مقتضیات زندگی در سده ی بیست ویکم پی برده اند، اهتمام می ورزند به اینکه، به شیوه ای حقیقت جویانه و منصفانه، با همه ی آرا و نظرات، در حوزه های معرفتی مختلف مانند فلسفه، علوم تجربی انسانی، تاریخ، عرفان و دین و مذهب، مواجه شوند؛ به بررسی و نقد بپردازند؛ اتخاذ موضع کنند؛ از موضع خود دفاع عقلانی و علمی کنند؛ و بشناسند و بشناسانند. خبر خوش اینکه این گروه چهارم، هرچند بنا به ملاحظاتی که بر همگان معلوم است، خودابرازگری چندانی ندارند، امیدوار، بانشاط و فعال اند.
🔹و اما در باب آینده ی اسلام در ایران چیزی نمی توانم بگویم جز اینکه هرچه حکومتگران در یک جامعه بیشتر طرفدار دین باشند یا بنمایند، شهروندان دین گریزتر و حتی دین ستیزتر می شوند؛ و برعکس، هرچه حکومت گران دین گریزتر و دین ستیزتر باشند، شهروندان دین گراتر و دین پذیرتر می شوند. این یک امر واقع تاریخی-تجربی است، هرچند تبیین این واقعیت به نحو قطعی، برای من معلوم نیست.
❇️گفتگوی رضا علیجانی با مصطفی ملکیان
@mostafamalekian
☘️ سه محک نهایی؛ عقلانیت، اخلاق جهانی و حقوق بشر
گفتگوی رضا علیجانی با مصطفی ملکیان
منبع: کتاب «آینده اسلام در ایران»
چند نوع اسلام در ایران و جهان اسلام معاصر می بینید؟ آیا در اسلام های مشاهده شده در ایران، عربستان، ترکیه، مالزی، طالبان، القاعده، داعش و … رویکرد مشترکی به آینده سازی و تحول اجتماعی و احیانا پیشرفت می توان دید؟
به گمان من، در جهان اسلام معاصر و از جمله در ایران کنونی، کسانی که خودآگاهانه و خودخواسته به اسلام روی آورده اند، به سه گروه اسلام گرایان بنیادگرا، اسلام گرایان سنت گرا، و اسلام گرایان تجددگرا تقسیم می شوند. من در مقاله ی سخنی در چندوچون اسلام و لیبرالیسم« به یازده وجه تفاوت هریک از این سه نوع اسلام گرایی با دو نوع دیگر اشاره کرده ام.
اما اکثریت عظیم مسلمانان، خودآگاهانه و خودخواسته به اسلام روی نیاورده اند؛ بلکه مانند اکثریت عظیم پیروان سایر ادیان و مذاهب در طول تاریخ، دین خود را از نیاکانشان به ارث برده اند و منفعلانه و بدون تأمل و تحقیق دریافت کرده اند. این اکثریت عظیم را میتوان معتقد به اسلام سنتی (که با اسلام گرایی سنت گرایانه فرق فارق دارد) دانست. اسلام سنتی، مؤلفه های هریک از آن سه نوع اسلام گرایی را در خود دارد و طبعا دستخوش ناسازگاری های درونی بسیاری است...
🌐 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
@mostafamalekian | @Sedanet