🔊 فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان و سرکار خانم نرگس سلحشور (مترجم کتاب) در رونمایی از کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است؟ | مؤسسه خانه دوستان آشنا
@mostafamalekian
🔅 به مناسبت روز جهانی زن
✅ بن ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎی ﻓﮑﺮی ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ
✍مصطفی ملکیان
🔹ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ارزﺷﯽ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ی ﻣﺮد ﺳﺎﻻر ﯾﺎ ﭘﺪر ﺳﺎﻻر و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ و ﺗﻤﺪن ﻫﺎﯾﯽ را ﮐﻪ ﻣﺸﻮق اﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮدﻩ اﻧﺪ، ﻣﻮرد داوری ﻗﺮار دادﻩ اﻧﺪ...
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﻨﺠﺎرﮔﺬار اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾﯽ از 6 ﻣﻨﺒﻊ ﺣﻘﻮق، اﺧﻼق، دﯾﻦ و ﻣﺬﻫﺐ، آداب و رﺳﻮم و ﻋﺮف وﻋﺎدات، زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و ﻣﺼﻠﺤﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ی ﻣﺮدﺳﺎﻻر را از منظر ﻫﺮ 6 ﻣﻨﺒﻊ، ارزش ﮔﺬاری و داوری ﮐﺮدﻧﺪ.
🍂1- ﻧﻘﺪ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ:
ﺗﻤﺎم ﻧﻘﺪی ﮐﻪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ از ﻣﻨﻈﺮ ﺣﻘﻮق ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ دارﻧﺪ، اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺪاﻟﺖ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ از ﺟﻨﺴﯿﺖ اﺳﺖ و ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ی ﺟﻨﺴﯿﺖ، ﻋﺪاﻟﺖ را ﻓﺮاﻣﻮش ﮐﺮد.ﺑﻪ ﺑﺎور آﻧﺎن، ﺗﺎ دوران ﻓﻌﻠﯽ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺪاﻟﺖ ﻓﺪای ﺟﻨﺴﯿﺖ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.در واﻗﻊ اﯾﻦ روﯾﮑﺮد ﺑﻪ دﻧﺒﺎل اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺎن دﻫﺪ ﭼﻪ ﺑﯽ ﻋﺪاﻟﺘﯽ ﻫﺎ و ﺗﺒﻌﯿﺾ ﻫﺎﯾﯽ در ﻃﻮل ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻘﻮﻟﻪ ی ﺟﻨﺴﯿﺖ صورت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
🍂2- ﻧﻘﺪ اﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺮوان ﻣﮑﺘﺐ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ:
از ﻣﻨﻈﺮ اﺧﻼﻗﯽ، ﻧﻘﺪی ﮐﻪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ دارد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮن ﺟﻮاﻣﻊ، ﻋﺪاﻟﺖ را ﻣﻌﯿﺎر و ﺷﺎﺧﺺ اﺧﻼق در ﻧﻈﺮﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ.در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻋﺪاﻟﺖ ﻣﻌﯿﺎر ﺣﻘﻮق اﺳﺖ ﻧﻪ اﺧﻼق.از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ از ﻧﻈﺮ آﻧﻬﺎ ﻋﺪاﻟﺖ "ﺣﺪاﻗﻞ" اﺧﻼﻗﯽ ﺑﻮدن را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﺮای اﺧﻼﻗﯽ ﺑﻮدن ﺑﺎﯾﺪ دو درﺟﻪ از اﯾﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ رﻓﺖ.اﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ، از آن ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﺮدان ﻋﺪاﻟﺖ را ﻧﻬﺎﯾﺖ اﺧﻼق داﻧﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻄﻠﻖ در اﺧﻼق راﻩ ﭘﯿﺪا ﻧﮑﺮدﻩ اﺳﺖ.
🍂3- ﻧﻘﺪ و ﻧﮕﺎﻩ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ از ﻣﻨﻈﺮ دﯾﻦ و ﻣﺬهب:
ﺑﻪ زﻋﻢ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ، ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ رﮐﻦ دﯾﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﺧﺪا اﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺎﻗﺪ ﺟﻨﺴﯿﺖ اﺳﺖ؛ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺎﻗﺪ ﺟﻨﺴﯿﺖ را ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺑﺪون ﺟﻨﺴﯿﺖ ﯾﺎ دارای ﺟﻨﺴﯿﺖ دوﮔﺎﻧﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﮐﺮد.اﻣﺎ ﻣﺴﺎﻟﻪ اﯾﻨﺠﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮان ﺑﺮای آﻧﭽﻪ ﻣﻘﺪس اﺳﺖ، ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻗﺎﯾﻞ ﺷﺪ.ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺎﺑﻌﺪاﻟﻄﺒﯿﻌﯽ، ﻫﺮ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﻗﺪر ﻫﻢ ﺳﺎدﻩ ﻟﻮح ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﯽ داﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﺪا جنسيت ﻧﺪارد.
🍂4- ﻧﻘﺪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ از ﻣﻨﻈﺮ آداب و رﺳﻮم:
از اﯾﻦ ﻣﻨﻈﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ "ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ" وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ اﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ اﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮای دﯾﮕﺮی ﻧﺎﺑﻮد ﺷﻮد.
ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ی ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﻣﺮدان از ﻣﻄﻠﻮب ﺑﻮدن ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺮداﺷﺖ ﮐﺮدﻩ اﻧﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯾﯽ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ.ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد آﻧﻬﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ی اﯾﻦ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ را ﻣﯽ ﭘﺮدازﻧﺪ و ﻣﺮدان ﺗﻨﻬﺎ از ﻓﺎﯾﺪﻩ و ﺳﻮد آن ﺑﺮﺧﻮردار ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.آﻧﻬﺎ از ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ روی ﮔﺮدان ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻨﺪ از اﯾﻦ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ اﻧﺪازﻩ ی ﻫﻢ ﺳﻮد و زﯾﺎن ﺑﺮﻧﺪ.
🍂5- ﻧﻘﺪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ از ﻣﻨﻈﺮ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘى:
ﻧﻘﺪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ از ﻣﻨﻈﺮ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ زﻧﺎن ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻪ اﻧﺪ ﻫﻤﻪ ی زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎی ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑﺮوز دﻫﻨﺪ. به ﺑﺎور آﻧﻬﺎ اﮔﺮ زﻧﺎن ﻣﺠﺎل ﺷﮑﻔﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ، آن وﻗﺖ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺘﯿﻢ ﺷﺎﻫﺪ اﯾﻦ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑى شمارى در ﺟﻨﺲ زن ﺑﻪ ودﯾﻌﻪ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.اﮔﺮ ﻫﻤﻪ ی اﯾﻦ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎی دروﻧﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ، در وﻫﻠﻪ ی ﻧﺨﺴﺖ، زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ و ﺗﻦ زن ﻣﻨﺤﺼﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ,و در درﺟﻪ ی دوم، در ﻣﻮرد اﯾﻦ زﯾﺒﺎﯾﯽ زﻧﺎﻧﻪ و ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﻀﺤﮏ ﺻﻮرت ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ.
🍂6- ﻧﻘﺪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ از ﻣﻨﻈﺮ ﻣﺼﻠﺤﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ:
ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺪی ﮐﻪ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎی ﻣﺮد ﺳﺎﻻر دارد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ، اﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎ اﻓﺰون ﺑﺮ اﺟﺤﺎﻓﯽ ﮐﻪ در ﺣﻖ زن ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺟﻠﻮی ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ ﻧﻮع ﺑﺸﺮ را ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ.به زﻋﻢ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ اﯾﻦ ﻣﺴﻠﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ زن و ﻣﺮد ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ زﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺻﺮف، ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﺑﺎ ﻫﻢ دارﻧﺪ؛اﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﺣﺎﯾﺰ اﻫﻤﯿﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت در ﻫﻤﻪ ی ﻗﻠﻤﺮوﻫﺎی ذﻫﻦ ﻧﯿﺴﺖ.ﺑﺮﺧﯽ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﻫﺎی ذﻫﻨﯽ زﻧﺎن و مردان ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮق دارد؛اﻣﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ از ﺳﺎﺣﺖ ﺟﺴﻢ و ذﻫﻦ، وارد ﺳﺎﺣﺖ روان ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺬﮐﺮ و ﻣﺆﻧﺚ ﺑﻮدن ﻣﻌﻨﺎی ﺧﻮد را از دﺳﺖ ﻣﯽ دﻫﺪ و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﺖ ﭼﻬﺎرﻣﯽ، ﺑﺎ ﻋﻨﻮان "روح" ﻗﺎﯾﻞ ﺑﺎﺷﯿﻢ، دﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻔﺎوﺗﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﺨﻮاﻫﺪ آﻣﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﻧﺘﻘﺎد ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ در اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮا ﺗﻔﺎوت در ﻧﺎﺣﯿﻪ ی ﺗﻦ، ﺑﻪ ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد وﺟﻮدی آﻧﺎن ﺗﺴﺮی ﭘﯿﺪا ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ؟
➖همایش پیش داوری جنسیتی در علوم انسانی
@mostafamalekian
✅ پدر و مادر فقط باید تجربهشان را با فرزندانشان در میان بگذارند و نباید آن ها را تطمیع و تنبیه کنند.
✍️مصطفی ملکیان
🔹من در مورد پدر و مادرها هم بارها گفتم. گفتم پدر و مادر فقط باید تجربهشان را با فرزندانشان در میان بگذارند. بگویند تجربه من این است، میتوانی از تجربه من استفاده کنی، می توانی استفاده نکنی. ما فقط می توانیم تجربهمان را با بچهمان در میان بگذاریم یعنی بگوییم بابا، مامان تو که می خواهی این کار را بکنی، تجربه زندگی من به من این را می گوید. چون اگر من حتی قدرت تفکرم هم بیشتر از بچهام نباشد، عمق فهمم هم بیشتر نباشد و کثرت معلومات ام هم بیشتر نباشد، تجربیات ام بیشتر است، ممکن است آنها هم بیشتر باشد، ولی لااقل تجربهام بیشتر است.
🔹من می گویم به بچهام که بابا، مامان این کاری که تو می خواهی بکنی، این فایدهها را دارد، این هزینهها را هم دارد، اگر متضادش را انجام بدهی آن کار را بکنی، آن هم فایدههایی دیگری دارد، عوضش آن هزینههای دیگر را هم دارد، کار سوم هم یک فهرست دیگر از فایدهها دارد یک فهرست دیگری از هزینهها دارد. این کاری است که من باید برای متعلم و متربی خودم انجام بدهم. حالا چه آن متعلم و متربی فرزند خودم باشد، چه دانشجویم باشد، چه هر کسی. بگویم این هست حالا تو خودت با آزادی هرچه تمام تر این محاسبه فایده و هزینه این کار است، این هم محاسبه فایده و هزینه این کار است، این هم محاسبه فایده و هزینه این کار است، ببین خودت هرکدام را دلت می خواهد انجام بده.
🔹من معتقدم ما در تربیت فرزند هیچ وقت نباید از تطمیع استفاده کنیم. این همان است که بعدها فرزندمان بزرگ میشود وقتی به خاطر یک دوچرخه کشاندیمش به این کار، فردا یک کسی به خاطر وزارت دادن به یک کار دیگر می کشاند. از نیروی تهدید هم نباید استفاده کرد که اگر اینکار را کردی من پول تو جیبی ات را از تو می گیرم خب فردا هم میآیند آن دیگری هم همین کار را با او می کنند. میگویند وزارت را از تو می گیریم آن وقت او به هر کاری تن میدهد.
➖گفتگوی استاد مصطفی ملکیان با مجموعه ایران پایدار
@mostafamalekian
✅جلسه رونمایی از کتاب «چرا نابرابری معضلآفرین است؟» | نوشته تی.ام. اسکنلن| با سخنرانی:استاد مصطفی ملکیان و نرگسسلحشور(مترجم) | پنجشنبه ۱۱ اسفند | ساعت ۱۸ تا ۲۰
🏠آدرس: بلوار میرداماد، مصدق جنوبی، کوچه تابان شرقی ، پلاک ۱۱، واحد ۲.طبقه دوم
🔻جهت شرکت در این سخنرانی نیاز به ثبت نام می باشد. جهت ثبت نام با شماره های زیر تماس حاصل کنید(مبلغ ثبت نام: 100 هزارتومان):
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@mostafamalekian
✅ سخنرانی نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم به قلم محمدعلی کوشا توسط مصطفی ملکیان| شنبه ۶ اسفندماه | ساعت ۲۱
لینک شرکت در جلسه: کلاب هاوس | اسکایپ
@YMirdamadi
@didgahenochannel
@mostafamalekian
✔️جامعه مطلوب
✍️ مصطفی ملکیان
🔹روانشناسان اجتماعی گفته اند جامعه خوب جامعه ای است که در آن نیازهای غیربیولوژیک(مثل شهرت،قدرت،جاه و مقام،محبوبیت،حیثیت اجتماعی و علم) از بین برود و مثلا گفته اند جامعه خوب جامعه ای نیست که در آن قدرت طلبان سوءاستفاده نکنند،بلکه جامعه ای است که در آن قدرت باعث انگیزه نشود.من واقعا کسانی را می شناسم که واقعا نمی فهمند نیاز به جاه و مقام یعنی چه و اصلا با این مقوله آشنا نیستند و به صدق اخلاقی آنها معتقدم.
❇️ روانشناسی اخلاق
@mostafamalekian
✅فروپاشی اجتماعی در ایران
✍️ مصطفی ملکیان
❓آیا در ایران فروپاشی اجتماعی اتفاق افتاده است و یا در شرف وقوع است؟ و اگر چنین است، راه های مقابله با این اتفاق چیست؟
🔹آنچه در اینجا بیان می شود، مستند به تحقیقات آماری و میدانی (تجربی) نیست، بلکه استنباط هایی از شرایط حاکم بر مبنایی نظری است. صاحب نظران دیگر در این موضوع ممکن است که آرایی متفاوت با آنچه در اینجا بیان می شود ارائه دهند.
⏺فروپاشی اجتماعی چیست؟
برای یک جامعه، دو وضع می توان متصور شد که اگر جامعه در این دو وضع، واکنشی مناسب از خود نشان ندهد، می توان گفت که جامعه در حال فروپاشی است. این دو وضع، عبارتند از:
1️⃣ تعارض منافع
اگر جامعه نتواند در حالت تعارض منافع افراد، عدالت و انصاف را رعایت کند(حق را به حق دار اعطا کند)، اولین مؤلفه از مؤلفه های دوگانه ی فروپاشی اجتماعی محقق شده است.
این تعارض منافع، گاهی میان دو شهروند (دو هم سطح و هم طراز)، و گاهی میان شهروندان و حاکمیت-که یکی بر دیگری تفوق دارد- اتفاق می افتد.
مسلم است که در هر جامعه و در هر زمان و مکانی، مشکل تعارض منافع وجود دارد، اما ساخت های بنیادین اجتماعی در هر جامعه ای، برای مقابله با این تعارضات راه کارهایی دارد. علم حقوق و قوه ی قضائیه، مُتکَفِل این کار هستند.
2️⃣ وقوع مشکلات اجتماعی
مشکلات اجتماعی می توانند شامل قحطی و خشکسالی، زلزله، سیلاب، شیوع بیماری، بیکاری و ... باشد. این مؤلفه نیز همچون مؤلفه ی قبل (تعارض منافع)، گریز ناپذیر است. در این وضع و حال، تعارض منافع مطرح نیست، بلکه یک مصیبت یا مشکل اجتماعی اتفاق افتاده است. اگر هنگام وقوع چنین مصیبت هایی، همدلی و هم دردی و همکاری صورت نگیرد، جامعه به فروپاشی اجتماعی رسیده است.
🔹وقایع منفی اجتماعی، نظر به شدت و حِدَّتی که دارند، به چهار دسته نقسیم می شوند که عباتند از: مسئله ی اجتماعی، مشکل اجتماعی، مصیبت اجتماعی، بحران اجتماعی. این وقایع منفی، ضرری پدید می آورند که معطوف به همه ی جامعه می شود.
احتمال اِعمال عدل و انصاف و ایجاد همدلی و هم دردی و همکاری در تعارض منافع و مشکلات اجتماعی، دو پارامتر نظری مهم هستند.
در ژاپن سونامی ای اتفاق افتاد که آنچه جهانیان را متعجب کرد، پارامتر دوم، یعنی همدلی و هم دردی و همکاری مردم ژاپن بود.
فروپاشی اجتماعی بستگی به درصدِ احتمالِ اعمالِ عدل و انصاف در تعارض منافع افراد جامعه، و برقراری همدلی و هم دردی و همکاری در هنگام وقوع مشکلات اجتماعی دارد. با نظر به این دو مؤلفه ی نظری، من فکر می کنم که جامعه ی ما در حال فروپاشی است.
⏺ علل فروپاشی اجتماعی
به نظر من، چهار علت عمده برای این فروپاشی اجتماعی وجود دارد:
🔻الف) خودشیفتگی
کریستوفر لاچ (Christopher Lasch)، یک محقق امریکایی در علوم اجتماعی است که در دهه ی 70 میلادی کتابی با نام فرهنگ خودشیفتگی (Culture of narcissism) نوشته است. او مسئله ی فرد گرایی نابجا و افراطی را مطرح می کند. او می گفت که جامعه ی جهانی و خصوصا جامعه ی امریکایی، دچار فردگرایی افراطی و نابجا شده است، یعنی هرکسی فقط در اندیشه ی منافع خود است. این نویسنده می گوید که وضع روانی افراد در این حالت، همچون فردی است که دچار خودشیفتگی شده است.
شخصیت های خودشیفته در روان شناسی دو ویژگی عمده دارند:
1) تنها و تنها دل مشغول خودشان هستند.
2) ارزش های اجتماعی را وقعی نمی نهند.
این افراد، دائما در حال چرتکه انداختن به نفع خویش اند و ارزش هایی همچون عدالت، آزادی، رفاه اجتماعی، امنیت و نظم را مورد بی اعتنایی قرار می دهند.
🔹لاچ معتقد بود که جوامع هم می توانند خودشیفته باشند. اگر در جامعه ای، فردگرایی افراطی و نابجا وجود داشته باشد، این جامعه خودشیفته است. او گزارش های متعددی از جامعه ی امریکا برای تایید سخن خود می آورد. برای مثال او گزارشاتی از تجاوز در میدان های شهر، ایستگاه راه آهن، ساحل و ... می آورد که زن از دیگر انسان ها کمک می خواهد، همه او را نگاه می کنند، اما کسی کمکی نمی کند.
در دهه ی هفتاد میلادی، اگر کسی این کتاب را می خواند، به ذهنش خطور نمی کرد که ممکن است این بلا بر سر جامعه ی ایران بیاید، اما امروزه می بینیم که جامعه ی ما چنین شده است.
@mostafamalekian
🔻ادامه
✅ برنامهٔ گفتگومحور مِهستان ایران به روایت مصطفی ملکیان
نسخهٔ تصویری کامل در یوتیوب و آپارات ايران پایدار
نسخه صوتی کامل در تلگرام و کست باکس ایران پایدار
#مصطفی_ملکیان #مهستان #روایت_ایران #صدانت #ایران_پایدار
@Sedanet
@iranepaydar_official
@mostafamalekian
✅ زلزله و مواجهه با مسئله شر
✍️مصطفی ملکیان
یکی از موارد پدید آمدن شک در اعتقادات دینی هنگامی است که انسان پیشامد تلخ و ناگواری را در زندگی تجربه کند که این اتفاق ناگوار به نحو مستقیم یا غیرمستقیم یکی از اعتقادات دینی را محل چون و چرا قرار دهد.
🔻اجازه دهید مثالی از زلزله معروف لیسبون خدمتتان عرض کنم.زلزله لیسبون زلزله مهیبی بود و دستمایه خیلی از کتابها شد،از جمله کتاب ابله ولتر.ولتر در این کتاب می گوید من تعجب میکنم از کسانی که زلزله لیسبون را دیده اند و هنوز به وجود خدا اعتقاد دارند.
🔹مردی از زلزله دیدگان لیسبون نقل میکند که 5 فرزندم در ویرانی زلزله مرده بودند،همسرم با تنی زخمی و پاره پاره در گوشه ای افتاده بود و کسی هم نبود که به او رسیدگی کند؛جنازه بچه ها هم هر کدام گوشه ای افتاده بود؛در این وضعیت من زمین را می کندم تا بچه ها را دفن کنم و همسرم گریه میکرد و التماس میکرد که بچه ها را دفن نکن میخواهم آنها را ببینم؛می گفتم نمیتوانم دفنشان نکنم،هوا گرم است و جسدشان فاسد میشود.
🔹شما این منظره را در نظر بگیرید،انسانی که چنین فاجعه ای را تجربه کرده،کاملا در معرض شک در خیرخواهی خداست.البته نمیگوییم از این واقعه منطقا میتوان نتیجه گرفت که خدا خیرخواه نیست.گذر از آن واقعه به این اعتقاد گذر منطقی نیست،گذر روانشناختی است.در اینجا شخص در معرض شک قرار میگیرد:آیا خدا واقعا خیرخواه است؟
مسئله شر چیست؟
اشكال این است كه در ادیان سه صفت برای خدا قائلند:
1- علم مطلق
2- قدرت مطلق
3- خیرخواهی علیالاطلاق
🔹علم، قدرت و خیرخواهی خدا حد و نهایتی ندارد.حال سخن بر سر این است كه اگر خدا دارای این صفات میباشد، چرا شر و بدی در عالم وجود دارد؟ اگر بگوییم كه شر وجود دارد به خاطرآنكه خدا نمیداند شر وجود دارد، در این صورت این مسأله با علم مطلق او سازگاری ندارد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد خدا هم از آن خبر دارد ولی نمیتواند شر را از بین ببرد، این مسأله با قدرت مطلقهیِ او نمیسازد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد و خدا هم میداند و میتواند آن را ریشهكن كند، ولی این كار را نمیكند این هم با صفت خیرخواهی مطلق خدا سازگار نیست. اگر بخواهیم این سه صفت را برای خدا قبول كنیم، در آن صورت وجود شر معنی ندارد چون بالأخره اگر شر وجود دارد باید در یكی از این صفات تشكیك بشود و میدانیم این سه صفت علیالقاعده و علیالرأس و علیالفرض برای خدا وجود دارد.
استدلال بر ناسازگاری شر با هر سه صفت خدا
1️⃣ سازگاری وجود شر با عدم وجود علم مطلق در خدا
فرض كنيد خدا علم مطلق نداشته باشد؛ ولي دو تاي ديگر را (قدرت و خيرخواهي مطلق) داشته باشد، اين با وجود شر منافات پيدا نميكند. زيرا مي گوييم شر وجود دارد، چون خدا از وجود شر بي اطلاع و بي خبر است، اين مشكلي درست نمي كند. خدا اگر خبر داشت، هم قدرت از ميان برداشتن شر را داشت و هم چون خيرخواه است، مي خواست شر را از ميان بر دارد ولي خدا خبر(=علم) ندارد. پس اگر به علم مطلق خدا قائل نبوديد، ولی به دوصفت ديگر قائل باشيد، باز هم شر، مسأله ای ايجاد نمي كند.
2️⃣ سازگاری وجود شر با عدم وجود قدرت مطلق در خدا
اگر به علم مطلق و خيرخواهي مطلق خدا قائل باشيد؛ ولي به قدرت مطلق خدا قائل نباشيد، باز هم مشكلي ايجاد نمي شود. بدین تقریر که خدا هم علم به شر دارد و هم خواهان از بین بردن شر است؛ اما قدرت از بین بردن شر را ندارد.پس باز هم وجود شر قابل توجیه بود، چون خدا مي داند كه شر وجود دارد و به دلیل خیرخواهی هم مي خواهد كه شر را ريشه كن كند؛ ولي قدرت ندارد.
3️⃣سازگاری وجود شر با عدم وجود خیرخواهی مطلق در خدا
اگر به علم و قدرت مطلق الهي قائل باشيد؛ ولي به خيرخواهي مطلق خدا قائل نباشيد باز هم مشكلی ايجاد نمي شود؛ بدین تقریر که خدا به وجود شر علم دارد، قدرت از بین بردن آن را نیز دارد؛ اما بدین دلیل شر همچنان وجود دارد که خدا خیرخواه نیست.پس در هيچ كدام از سه حالت مشكل پيش نمي آيد، مشكل وقتي پيش مي آيد كه بخواهيم خدا را داراي هر سه صفت بدانيم.ممکن است سؤالی پیش آید که آيا خيرخواهيِ مطلق، علم و قدرت مطلق را لازم ندارد ؟پاسخ این است که ممكن است اين ها مساوقت داشته باشند(هم مصداق باشند)؛ ولي به هر حال سه چيز هستند،حتی اگر كسي بگويد خيرخواهي امكان وجود ندارد، مگر اين كه موجود عالِم باشد يا اين كه قادر باشد،(البته دومي را كمتر مي شود گفت)، حتي اگر اين ها را بپذيريم، به هر حال سه صفت هستند، هرچند يكي از اينها ديگري را هم مي طلبد؛ اما اگر هر سه صفت را با هم قائل باشيد، نمي توانيد وجود شر را توجيه كنيد. به نظر مي آيد كه جمع اين سه صفت است كه با وجود شر سازگاری ندارد، از طرفي انسان موحّد هم از هيچ كدام از اين سه صفت نمي تواند دست بردارد. اين استدلال به صورت هاي مختلفي بیان شده است.
@mostafamalekian
👇ادامه
🔹 نگارش رسالهی یک کلمه، البته از سر دلسوزی و شفقت مستشارالدوله نسبت به کشور و مردم خود حکایت دارد. همچنین باتوجه به مکان و زمان نگارش این رساله و اوضاع و احوال جهان و ایران در هنگام نگارشاش تبیینپذیر و قابل فهم است که چرا مستشارالدوله تأکیدی چنین بلیغ بر قانون و قانونگذاری به عنوان عامل پیشرفت جوامع غربی میکند و نه بر تعلیم و تربیت همگانی، چرا همهی اهتماماش مصروف این است که قرآن و روایات و احکام شریعت و فقه را با روایت متجددانه از حقوق و تکالیف سیاسی موافق جلوه دهدو چرا تبدیل مجموع احکام فقهی را به مجموعه ای از قوانین مملکتی کاری سهل قلمداد میکند. اما با این همه نمیتوان ناگفته گذاشت و گذشت که طرح و برنامه پیشنهادی او یعنی تأسیس عقلانیت، اخلاق جهانی، و حقوق بشر امروزین برپایهی آموزههای دینی و مذهبی راه به جایی نمیبرد و جامعه را به سر منزل مقصود نمی رساند. اقتضاء عقلانیت این است که سخن هیچکس را بدون عرضه دلیل نپذیریم و به هیچ گزارهای خردستیز باور نیاوریم و این با تعبد که گوهر دینداری است سازگار نیست. اقتضا اخلاق جهانی این است که با همه انسانها بلا استثنا رفتار برابر داشته باشیم و به هیچ چیز جز انسانیت مشترکشان التفات نورزیم؛ و این با بسیاری از تعالیم دینی و احکام فقهی نمی سازد. و اقتضا التزام به حقوق بشر این است که هر ویژگی را که در انسانی هست و علم و اراده خود آن انسان نقشی در پیدایش آن ویژگی نداشتهاند نه موجب امتیازی برای او بدانیم و نه موجب محرومیتی؛ و این نیز با بسیاری از تعالیم دینی و احکام فقهی همخوانی ندارد.
🔹آنچه میماند، انسانیت، کرامت، شرف، شفقت مستشارالدوله است که او را به نگارش چنین رساله ای برانگیخت، اگر چه خود چنان که در بسیار موارد دیگر نیز تکرار شده است، از آن جز درد و رنج و مرگ زودرس نصیبی نبرد. یاد اش جاودانه باد!
➖مقدمه مصطفی ملکیان بر کتاب رساله یک کلمه، انتشارات اندیشه آیدا
@mostafamalekian
✅ انتشار کتاب چرا نابرابری معضلآفرین است؟|تی.ام.اسکنلن|کتاب توصیه شده توسط مصطفی ملکیان| ترجمه: نرگس سلحشور| انتشارات سروش مولانا
🔹"کتابِ تامس مایکل اسکنلن، فیلسوف آمریکایی (زادهیِ ۱۹۴۰)، با عنوانِ Why Does Inequality Matter؟، که مترجم دانشور و گرامی آن، با عنوان چرا نابرابری معضلآفرین است؟، در اختیار خوانندگان قرار داده است یکی از ارزشمندترین کتابهایی است که در دهههای اخیر در باب ارزش اخلاقی و اجتماعی برابری و آثار و نتایج زیانبار نابرابری نشر یافتهاند."از مقدمهی مصطفی ملکیان بر کتاب
🔻درباره کتاب به قلم مترجم:
🔹اسكنلن بیش از چهل سال است كه دربارهی نابرابری كار كرده است. در جهانی زندگی میكنیم كه آكنده از نابرابریهاست: برخی از كودكان در خانههای راحت و خانوادههای مرفه به دنیا میآیند و با تغذیه و تحصیل خوب و با مراقبت بهداشتی مطلوب بزرگ میشوند. برخی از كودكان در فقر به دنیا میآیند و از تغذیه، تحصیل و مراقبت پزشكی خوب برخوردار نیستند. در همین كشور خودمان كسانی هستند كه گورخوابند و كسانی هستند كه در باستیهیلز (منطقهای بسیار مجلل در لواسان) زندگی میكنند. لذا نابرابریها در داخل كشورها و نابرابریها از یك كشور به كشور دیگر بیداد میكند. آیا منصفانه است كه بعضی از انسانها ثروتمند متولد میشوند و بعضی دیگر فقیر؟ اگر منصفانه نیست، آیا باید در این خصوص كاری كرد؟ اسكنلن یكی از مهمترین متفكران و فیلسوفان سیاسی زنده دنیاست كه در پنجاه سال گذشته از مهمترین دغدغههای او مساله نابرابری بوده است و از این لحاظ جزو فیلسوفان سیاسی لیبرالِ برابریطلب محسوب میشود. این سنت قراردادگرایی و برابریطلبی یكی از غنیترین سنت تفكر سیاسی در جهان است و معرفی این سنت بسیار اهمیت دارد.
🔹اسکنلن شش ایراد به نابرابری را شناسایی کرده است:
1️⃣ دغدغهی برابر:
وقتی یک نهاد یا فاعل انسانی منافعی را به تمام اعضای یک گروه خاص بدهکار باشد، اما این منافع را فقط در اختیار عدهی خاصی بگذارد یا این منافع را بهصورت کامل در اختیار یک عده بگذارد، ایراد نبود دغدغهی برابر مصداق مییابد.
2️⃣منزلت:
نظامهای کاستی، نژادی، و جنسیتی تفاوت در منزلت را ایجاد میکنند. در این نظامها بعضی فرادست و بعضی فرودست تلقی میشوند. با افراد فرودست و فروتر به نحوی تحقیرآمیز و دونپایهتر از دیگران برخورد میشود. لذا به نابرابری میتوان ایراد وارد کرد، چون موجب ایجاد تفاوتهای تحقیرآمیز در منزلت میشود.
3️⃣ برابری فرصت:
وقتی نابرابری عظیمی در ثروت و درآمد خانوادهها وجود داشته باشد، امید افراد به موفقیت در یک بازار رقابتی شدید تحت تأثیر خانوادهای است که در آن زاده میشوند. به نابرابری میتوان ایراد وارد کرد، چون تیشه به ریشهی فرصت برابر اقتصادی میزند.
4️⃣ کنترل (سلطه):
نابرابری به دو شکل ثروتمندان را بر زندگی فقرا حاکم میکند: الف) نابرابری به ثروتمندان میزان غیرقابلقبولی از کنترل بر زندگی فقرا اعطا میکند: کنترل بر این که دیگران کجا و چگونه میتوانند کار کنند، چه چیزی برای خرید در دسترسشان باشد، و زندگیشان چگونه باشد. ب) اگر رسانههای عمومی در دست عدهی قلیلی از ثروتمندان باشد، به این عده میزان کنترل غیرقابلقبولی میدهد: کنترل این که دیگران به خود و زندگیشان در جامعه چگونه نگاه کنند. به نابرابری میتوان ایراد وارد کرد، چون به ثروتمندان انواع کنترل غیرقابلقبول و سلطه بر فقرا اعطا میکند.
5️⃣ انصاف سیاسی:
نابرابریهای عظیم در ثروت و درآمد میتواند تیشه به ریشهی منصفانه بودن نهادهای سیاسی بزند. به نابرابری میتوان ایراد وارد کرد، چون منصفانه بودن نهادهای سیاسی را زیر سئوال میبرد.
6️⃣ توزیع منصفانهی درآمد:
در سال ۱۹۶۵ حقوق مدیران در ۳۵۰ شرکت از بزرگترین شرکتهای امریکا ۲۰ برابر حقوق کارگران آن شرکتها بود. در آخرین دهههای قرن بیستم این نسبت ۳۷۶ برابر بوده است. به نابرابری میتوان ایراد وارد کرد، چون نشاندهندهی نامنصفانه بودن نهادها است.
➖جهت تهیه این کتاب کلیک کنید.
@sorooshemewlana
@mostafamalekian
❇️ به انسان ها خوشبینم
✍مصطفی ملکیان
🔹من خیلی به انسانها خوشبینم من خیلی باید چیزهایی ببینم که دیدم نسبت به کسی منفی شود. خیلی خوشبینم نسبت به انسانها؛ البته این خوشبینی نسبت به انسانها هم لطماتی به من زده و این را هم نمیخواهم وارد بحثش بشوم، ولی خیلی خوش بینم نسبت به انسانها و اصل برایم این است که آدمها خوبند، خوش باطناند، خوش سریرهاند؛ فلز و گوهر نیک دارند. وقتی این دید را آدم داشته باشد، فکر میکند که اکثریت قریب به اتفاق بدبختیهای مردم تقصیر خودشان نیست؛ دلسوزیاش به حال انسانها بیشتر میشود. اگر آدم بدبین باشد به انسانها میگوید خب خلائق هرچه لایق، آن وقت می گوید خب دیگر این بود، این هم شد. اما وقتی شما خوشبین باشی به انسانها و معتقد باشی که اکثر انسانها خوش باطناند، خوش نیتاند و نادانی و جهل است که آنها را میکشاند نه سوءنیت، نه سوء سریره، نه خبث باطن و نه بدذاتی. این است که اینها را کشانده به این نوع زندگی کردن. آنوقت نمیتواند بپذیرد که پس آدمهایی که حسن نیت دارند و فقط جهل دارند و جهلشان باعث شده زندگیشان خوب نباشد، اینها انگار در خور فلاکت، ادبار و بدبختی و فلک زدگی نیستند.
💢معنا و پیچیدگی های زندگی؛ گفتگو مصطفی ملکیان با پرهام مهدیان
@mostafamalekian
✔️ تفکیک فرآیند و فرآورده در قرآن
✍️ مصطفی ملکیان
🔹موردی که باز به خاطر این که قرآن به ترتیب نیست اشکال ایجاد می کند، تفکیک فرآیند و فرآورده است. تفکیک فرآیند و فرآورده در قرآن امکانپذیر نیست. مثلاً فرض کنید یک کارخانهدار ثروتمند کارگری را استخدام میکند. سال اول به او صد هزار تومان به او حقوق بدهد، سال دوم حقوقش را بکند دویست تومان، سال سوم بکند سیصد تومان و ... سال دهم یک میلیون. سال دهم کارخانهدار میمیرد و بچهها بر سر اینکه به این کارگر چه قدر حقوق بدهیم اختلاف نظر پیدا میکنند. بعضی از آنها میگویند آخرین امضای پدر نشان میدهد که پدر ماهی صد تومان حقوق میداده، بعضی از بچهها میگویند در پروندهها آمده که پدر ماهی یک میلیون تومان حقوق میداده به این کارگر هر سال هم بیشتر از سال قبل به این کارگر حقوق میداده، یعنی اگر امسال زنده بود به او یک میلیون و صد هزار تومان حقوق میداد و سال بعد یک میلیون و دویست و ... کدامیک از اینها وفادارترند؟ به نظر میآید این گروه دوم.
🔹فرقشان این است که اولیها حکم پدر را یک فرآورده و یا product و دومیها حکم پدر را یک فرآیند تلقی میکنند یا یک process. در قرآن از این نمونهها فراوان است نمونهاش حقوق زنان است. انگار سیری هست که حقوق زنان روز به روز بهتر شده، ممکن است کسی بگوید ما هم باید تلاش کنید که حقوق زنان را هر روز بهتر کنیم، ممکن هم هست کسی بگوید نه، آخرین حرفی که ایشان زدهاند ملاک است و نباید تغییری رخ بدهد و نظر ایشان را فرآورده میداند و نه فرآیند.
❇️ تحلیل فلسفی | صفحه 140
@mostafamalekian
📚 کتاب عقل و اندوه طویل، گفت و گوهایی در باب نسب عقل و اندوه منتشر شد. این کتاب شامل مجموعه مصاحبه با اساتید نام آشنا از جمله استاد مصطفی ملکیان می باشد.
@mostafamalekian
📋متن سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است؟| روزنامه هم میهن| مؤسسه خانه دوستان آشنا
@mostafamalekian
✅فایل صوتی و متنی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان و سرکار خانم نرگس سلحشور (مترجم کتاب) در رونمایی از کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است؟ | مؤسسه خانه دوستان آشنا
@mostafamalekian
✔️خود فراموشی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹بعضي از عارفان در غرب، مخصوصاً مايستر اكهارت، گفتهاند كه ملاك اخلاقي زيستن همين است كه هرچه از عمر انسان بگذرد بايد لذت عميقتري ببرد. جملة معروف اكهارت در اين باره اين است كه «فقط پيرمردان و پيرزنان حق دارند برقصند و دستافشاني و پايكوبي كنند»، چون لذتي كه پيران ميبرند اصلاً قابل مقايسه با لذتي كه يك جوان ميبرد، ولو اينكه اخلاقي هم زيسته باشد، نيست.اكهارت، مانند مولوي و عينالقضات در فرهنگ ما و بسياري از عارفان در فرهنگهاي ديگر، معتقد است كه اخلاقي زيستن يعني فراموشي خود و تنها انديشيدن به ديگران و، به نظر بسياري از عارفان، به همة موجودات ديگر. انسانها حتي وقتي كه اخلاقي زندگي ميكنند خيلي كمتر خود را فراموش ميكنند، اما اكهارت ميگويد تمام زندگي انسان بايد تمرين خودفراموشي باشد.
🔹بيشتر اخلاقهاي عرفاني دنيا، چه در عرفانهاي شرقي و چه در عرفانهاي غربي، مبتني بر نفي انانيتاند تا حدي كه به صفر برسد كه آن وقت انفجار شادي و آرامش است؛ انسان به قيمت اينكه خود را فراموش نميكند ناشاد و مضطرب است. سقراط ميگفت فلسفه تمرين مردن است و به معناي عميقي حقي با اوست. اكهارت در اشاره به اين سخن ميگويد عرفان تمرين شاد زيستن است.
بايد اعتراف كنم كه خود من، با اينكه سالهاي سال با اين قول آشنا هستم و دربارهاش مطالعه و تأمل كردهام، نميتوانم آن طور كه در دفاع يا نقد اقوال ديگر سخن ميگويم حرفي بزنم، چون اين قول خيلي بالاتر از حد من است، اما قول خيلي خيلي جدياي است و در روانشناسيهاي اخلاق جديد، مثلاً در روانشناسي فراشخصي، كساني مثل كن ويلبر ميگويند كه انسان بايد بياموزد كه هرچه بيشتر خود را فراموش كند. ولي اين را ميتوانم بگويم كه اين باغ سبزي كه عارفان نشان ميدهند، ولو اينكه نميفهميم، چيز جالبي است.
❇️ روانشاسی اخلاق | صفحه 167
@mostafamalekian
✅ حق آموزش به زبان مادری
✍️مصطفی ملکیان
حق آموزش و ترویج زبان مادری یکی از مباحث حقوقی و اخلاقی است. به چند دلیل اشاره می کنم که این دلایل مؤید این است که باید حق زبان مادری را به رسمیت بشناسیم و در مقام عمل هم پاس بداریم.
1️⃣قابل تحدید نبودن آزادی انسان ها
دلیل اول از منظر اخلاقی محل بحث است؛ و آن این است که به لحاظ اخلاقی، آزادی هیچ کسی در هیچ حوزه ای قابل تحدید کردن و محدودسازی نیست مگر اینکه آزادی آن شخص به آزادی دیگری خدشه ای وارد کند.
🔹 تا وقتی به آزادی دیگران تعرض نشده شخص آزاد است و فقط وقتی آزاد نیست که از آزادی خود سوء استفاده کند و متعرض آزادی دیگران شود دیگرانی که درست به اندازه دیگری حق آزادی دارند. این سخن یک دلیل اخلاقی است و در همه جا شمول دارد و یکی از موارد شمول آن آزادی سخن گفتن و آموزش دادن به زبان مادری و آزادی ترویج زبان مادری است.
این آزادی هم مانند هر آزادی دیگری هرگز تحدید بردار نیست و نمیشود حدی برای آن قائل شد مگر اینکه این آزادی متعرض آزادی نظیر خودش بشود، بر اساس این استدلال ما حق نداریم زبان مادری هیچ قوم و گروه اجتماعی را محدود کنیم مگر اینکه آزادی زبانی این گروه به آزادی زبانی گروه دیگر لطمه وارد کند و طبعا دانسته است و معلوم و مشهود است که این آزادی؛ آزادی زبانی هیچ گروه دیگری را تهدید نمی کند.
2️⃣ اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد.
دلیل دوم که باز دلیل اخلاقی و تا حدودی حقوقی است دلیلی است که نه از راه مفهوم آزادی که از راه مفهوم عدالت مورد بحث است، تکیه ما در این بحث بر عدالت است. یکی از خصیصه های هر مفهوم و هر برداشتی از عدالت این است، داشتن یا نداشتن ویژگی که خود من هیچ اراده و اختیار و دخل و تصرف و امکان تغییری در آن نداشته باشم نمیشود به واسطه داشتن آن ویژگی یا بواسطه نداشتن آن ویژگی من دارای مزیت بشوم یا داری محرومیتی گردم. با این ویژگی من به دنیا آمدهام و این نمیتواند مبنای محرومیت یا مزیتی برای من در قیاس من نسبت شما باشد.
🔹 اینکه من پسر یا دختر به دنیا بیاییم در اختیار من نیست و وقتی به اراده خودم نیست هرگز نمی تواند مبنای مزیتی برای من نسبت به دیگران باشد. اگر در جایی مزیتی پیدا کنم محرومیت و مزیتی که مبنایش را به اراده آزاد خودم به وجود آوردم می تواند مبنای مزیت باشد مثل سخت کوشی یا تبنلی. چون فرض بر این این است که این سخت کوشی ارادی است ولی وقتی چیزی در اراده شخص نباشد نمی تواند مبنای مزیت یا محرومیت باشد.
🔹این نکته که از مفهوم عدالت توزیعی نشات می گیرد؛ به این معنا است: خود صاحب ویژگی وقتی دخالتی در خلق آن ندارد نباید به خاطر آن دارای مزیت و محرومیت شود و بر این مبنا اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد. زبان امر غیر اختیاری است، زبان اقلیت زبانی نمی تواند مبنای محرومیت باشد و بر همین اساس هم آن اقلیت نباید محروم شوند از ترویج و آموزش آن زبان.
🔹 همان طور که در عالم زیستی هر چه تنوع زیستی بیشتر باشد محیط زیست سالم ترخواهد بود و سلامت به این نیست تعداد گیاهان را بیشتر کنیم بلکه باید متنوع شوند. محیطی که در آن هزاران درخت از یک نوع وجود داشته باشد با محیطی که از آن ۱۰ نوع درخت هزار اصله وجود داشته محیط دوم پرنشاط تر است و نتیجه اینکه سلامت اکوسیستم های زیستی با تنوع افزایش می یابد.
🔹همین سخن در اکوسیستم های اجتماعی و فرهنگی هم صادق است. در جامعه ای که مکتب های مختلف، مشرب های مختلف، مرام های مختلف ادیان مختلف، کیش های مختلف، آیین های مختلف و.. وجود داشته باشد در این مکان به سلامت اجتماعی و فرهنگی می رسیم و جوامعی که فقط با یک مکتب و مسلک و کیش اداره می شوند هرگز به آن سلامت نمی رسند سلامت به تنوع است و همین سخن در باب زبان صحیح است هر چه متنوع تر باشد حیات زبانی آن جامعه با نشاط تر می ماند اگر همه ما به انگلیسی یا فارسی سخن بگوییم دیر یا زود خسارت عظیم آن معلوم می شود و مصلحت اندیشانه است که از تنوع پشتیانی کنیم و این پشتیبانی این است که نگذاریم زبان های مادری دچار انقراض شود و این امر هم با آموزش امکانپذیر است.
🔹 اقوام و ملل و قوم ها زندگی در جامعهای را می پسندند که همه نیازهای آنان در آن جامعه پاسخ داده شود و اگر از مرکزگریزی اقوام می ترسیم راهش این است کاری کنیم که همه این احساس و استنباط را داشته باشند که همه نیازهای آنان برآورده می شود، یکی از مهم ترین نیازهای اقوام این است که زبان مادری آنان قدر ببیند و بر صدر بنشیند و اهانت و توهین تحقیری در این باره شاهد نباشند.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «زبان مادری» در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب کردستان
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی نشست نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم به قلم محمدعلی کوشا توسط مصطفی ملکیان در کلاب هاوس| شنبه ۶ اسفندماه | حلقه دیدگاه نو| با حضور و مشارکت: مصطفی ملکیان، فرهاد شفتی، سید محمد عمادی حایری، نادعلی عاشوری تلوکی، یاسر میردامادی، حسین کاجی
@didgahenochannel
@mostafamalekian
#روز_زبان_مادری
🔹 اقوام و ملل و قوم ها زندگی در جامعهای را می پسندند که همه نیازهای آنان در آن جامعه پاسخ داده شود و اگر از مرکزگریزی اقوام می ترسیم راهش این است کاری کنیم که همه این احساس و استنباط را داشته باشند که همه نیازهای آنان برآورده می شود، یکی از مهم ترین نیازهای اقوام این است که زبان مادری آنان قدر ببیند و بر صدر بنشیند و اهانت و توهین تحقیری در این باره شاهد نباشند.
#مصطفی_ملکیان
🔻جهت اطلاع بیش تر: مصاحبه مصطفی ملکیان پیرامون اهمیت زبان مادری
@mostafamalekian
🔻ادامه
🔻 ب) بی اعتمادی متقابل
بی اعتمادی، منافاتی با خودشیفتگی ندارد. شخص ممکن است خودشیفته باشد، اما برای حساب و کتاب منافع خویش، به اشخاص دیگر اعتماد کند. به نظر می آید که دو عامل اعتماد افرین مهم وجود دارند که جامعه برای ایجاد یک فضای همراه با اعتماد متقابل، به آن ها احتیاج دارد:
1️⃣ جریان اطلاعات(flow of information)
اگر بخواهیم در جامعه ای، اعتماد پدید بیاید، باید جریان اطلاعات(flow of information) وجود داشته باشد. این اطلاعات می توانند شامل فعالیت های یک بانک، فعالیت های یک وزیر در وزارت خانه و ...باشند.
فوکو در تاریخ جنون، تعبیری دارد که از آن با عنوان زندان شفاف یاد می کند. او می گوید که جامعه ی کریستالی، جامعه ای است که اگر کسی بخواهد فعالیت های یک وزیر را رصد کند، این کار امکان پذیر است. مسلم است که در جریان اطلاعات، حریم خصوصی(privacy) باید حفظ شود و اطلاعات مورد نیاز برای تحقیقات، بر اساس شکی معقول(rational doubt) در اختیار افراد قرار می گیرد.
در جامعه ی ما، جریان اطلاعات وجود ندارد و هر کس خود را در دژی قرار داده است. گویی مناصب خود را، چهاردیواری اختیاری خود می دانند!
2️⃣ امکان راستی آزمایی اعمال و نیات دیگران
شهروندان باید بتوانند اعمال و نیات دیگران را که از جانب آن ها ظهور می کنند، مورد سنجش قرار دهند تا اعتماد ایجاد شود. باید معیارها و شاخص هایی وجود داشته باشند که برای مثال اگر دولتی ادعای کاهش تورم کرد، بتوان این سخن دولت را سنجید.
بنابراین، حاکمان سیاسی، نمایندگان مردم اند و چون سود و زیان تصمیمات آن ها، مستقیما به شهروندان مرتبط است، شهروندان باید از تصمیمات آن ها مطلع شوند و شاخص هایی وجود داشته باشند تا ادعای آن ها توسط شهروندان سنجیده شود.
نبود جریان اطلاعات و امکان راستی آزمایی ادعاها، موجب بی اعتمادی می شود. کسی که از محاسبه هراس دارد، ناپاک است. این عوامل اعتماد ساز، در سطح خانواده، رابطه ی دو همسر و روابط اجتماعی ایفای نقش می کنند.
🔻ج) عدم گفتگو
در جامعه ای که بتوان با تمامی افراد در منصب ها و شان های اجتماعی مختلف گفتگو کرد، اعتماد رشد می کند. در گفتگو، با پرسش و پاسخ ها و مناقشاتی که صورت می گیرد، یک نوع برابری ایجاد می شود که این برابری، اعتماد ساز است. ممکن است در جامعه ای، امکان مصاحبه وجود داشته باشد، اما امکان گفتگو وجود نداشته باشد. در مصاحبه صرفا پرسش و پاسخ اتفاق می افتد و فرد مصاحبه کننده، نمی تواند در پاسخ ها مناقشه کند. مصاحبه اعتماد ساز نیست و باید بتوان در پاسخ ها نیز مناقشه کرد تا گفتگو صورت بگیرد و اعتماد سازی شود. در جوامع جهان سوم، تا حدی می توان سوال و جواب کرد، اما بیش از آن خیر! و این یعنی شأنی برابر در میان دو طرف وجود ندارد و سوال شونده خود را در مقامی فوق سوال کننده می داند.
در اوایل انقلاب، من از نماینده شهر محل تولد خود سوالاتی پرسیدم. او تا حدی به سوالات پاسخ داد و در جایی گفت که از اینجا به بعد، من نماینده مردم شهر هستم و دیگر اجازه سوال از خود نمی دهم! در کشورهایی که گفتگو حاکم است، رئیس قوه ی قضائیه در تمامی مسائل باید پاسخگو باشد، مگر در موارد بسیار نادری که بتواند اثبات کند که برملا شدن این موضوع، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد.
علی بن ابی طالب در نهج البلاغه آورده است که «قومی فلاح پیدا نمی کند، مگر که ضعیف ترینشان در سخن گفتن با قوی ترینشان، به لکنت نیفتد.» در گفتگو، این شرایط برابر وجود دارد و کسی خود را در شانی بالاتر از دیگران نمی بیند.
🔻د) توزیع ناعادلانه خیرات اجتماعی
فرض کنید که از یک پروژه ی سد سازی دیدن می کنید و مدیر اجرایی، اصلا مهندس نیست! در این حالت اول چیزی که به ذهن خطور می کند این است که روابط خانوداگی یا رانت، باعث شده است که این فرد غیر متخصص، در چنین پستی قرار بگیرد.
از این رو در رژیم هایی که تنها به منافع خود می اندیشند و از عقلانیتی هم برخوردار هستند، افراد مورد نظر خود را حداقل در پست هایی مرتبط با مدرک تحصیلیشان قرار می دهند تا بی اعتمادی ایجاد نشود، ولو اینکه آن فرد توانایی بر عهده گرفتن آن پست را هم نداشته باشد. اگر افکار عمومی استنباط کنند که کسی در جای خود ننشسته است و خیرات اجتماعی عادلانه توزیع نمی شود، اعتماد خود را به حکومت از دست می دهد. خیرات اجتماعی همان ثروت، قدرت، حیثیت اجتماعی، جاه مقام و ... است. اگر بخواهیم که در جامعه، روابط مبتنی بر اعتماد وجود داشته باشد، باید افراد در جای خود نشسته باشند و توزیع ثروت اجتماعی، عادلانه باشد.
➖ منبع: سخنرانی مصطفی ملکیان در موسسه آموزشی و پژوهشی فردای پارس، مشهد، 19 اسفند1396
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی برنامهٔ گفتگومحور مِهستان ایران به روایت مصطفی ملکیان
#مصطفی_ملکیان #مهستان #روایت_ایران #صدانت #ایران_پایدار
@Sedanet
@iranepaydar_official
@mostafamalekian
✅ متن درسگفتار مسئله شر
ارائه دهنده: استاد مصطفی ملکیان
سال تدریس: سال 1372
🔻درباره این درسگفتار:
🔹مصطفی ملکیان در مقدمه این درسگفتار پیرامون اهمیت برهان شر می گوید: تاکنون در باب عدم خدا کسی نگفتهاست که عقل بشر عدم خدا را اثبات کرده است؛ اما اخیراً بسیاری از فیلسوفان دین، به نظرشان آمده است که یک چیز هست که میتواند عدم خدا را اثبات کند و آن وجود شر است؛ به این دلیل است که مسئلهٔ شر اهمیت پیدا میکند.
🔹ایشان در ادامه ضمن اشاره به اشتراک ادیان در نسبت دادن سه صفت قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی مطلق به خدا تناقض این صفات با وجود شر در عالم را این گونه تبیین می کند: علم، قدرت و خیرخواهی خدا حد و نهایتی ندارد. حال سخن بر سر این است كه اگر خدا دارای این صفات میباشد، چرا شر و بدی در عالم وجود دارد؟ اگر بگوییم كه شر وجود دارد به خاطرآنكه خدا نمیداند شر وجود دارد، در این صورت این مسأله با علم مطلق او سازگاری ندارد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد خدا هم از آن خبر دارد ولی نمیتواند شر را از بین ببرد، این مسأله با قدرت مطلقهی او نمیسازد. اگر بگوییم كه شر وجود دارد و خدا هم میداند و میتواند آن را ریشهكن كند، ولی این كار را نمیكند این هم با صفت خیرخواهی مطلق خدا سازگار نیست. اگر بخواهیم این سه صفت را برای خدا قبول كنیم، در آن صورت وجود شر معنی ندارد چون بالأخره اگر شر وجود دارد باید در یكی از این صفات تشكیک بشود و میدانیم این سه صفت علیالقاعده و علیالرأس و علیالفرض برای خدا وجود دارد.
🔹ایشان در ادامه به تقریر دوازده راه برای حل مسئله شر می پردازد و به بررسی و نقد آن ها می پردازد، این راه حل ها عبارتند از:
1. عدمی بودن شر 2. معدوم بودن شر 3. بیش تر بودن مجموعه خیرات جهان از مجموعه شرور جهان 4. شر قلیل لازمه وجود یا درک خیر کثیر 5. جهان آزمایشگاه است و نه آسایشگاه 6. ارجاع شریّت شر به ادراک انسان 7. دفاع مبتنی بر اختیار 8. کل نگری 9.وجود دو مبدأ در جهان 10.الهیّات پویشی 11. ارگانیزم جهانی 12. پاسخ مبتنی بر مصلحت
🔻🔻جهت دانلود درسگفتار «مسئله شر» کلیک کنید.
@mostafamalekian
✅عاطفی هستم و نه انسان اخلاقی
✍️مصطفی ملکیان
🔹آن چیزی که بعضی از دوستان میگویند (چون بناست حقیقت را بگویم) انسان اخلاقی، من خودم فکر میکنم من یک آدم عاطفیام نه اخلاقی. عاطفی بودن خیلی با اخلاقی بودن فرق میکند؛ عاطفی بودن یعنی من رقیقالقلبم و درد و رنج دیگران آزارم میدهد، آن وقت به حکم این رقیقالقلب بودن و آزار دیدن از آزار دیگران و آسیب دیدن از آسیب دیگران و درد و رنج کشیدن و بردن از درد و رنج کشیدن و بردن دیگران این باعث میشود من عملی انجام بدهم. اما این فرق میکند با اخلاقی بودن یعنی بر وفق یک سلسله اصول رفتار کردن و یک زندگی کاملا principled، منضبط، دارای اصول داشتن و از این اصول عدول نکردن.
🔹خیلی وقتها اتفاقا اخلاقی بودن اقتضایش این است که تو از عاطفهات تبعیت نکنی و خیلی وقتها شما تابع عواطفتان بشوید واقعا از اخلاق دور میافتید. میخواهم بگویم شاید کسی بشنود که فلانی آدم اخلاقی است، خودم تفسیرم این است که من یک آدم عاطفیام، زود دلم میسوزد به حال شخص، آن وقت متناسب با این دل سوختن یک کنش و واکنشی هم البته خواهم داشت، اما اینها را به پای اخلاق نمیگذارم و حواسم جمع هست که اینها را به پای اخلاق ننویسم اگر میتوانستم به پای اخلاق بنویسم که خیلی خوشتر از الان بودم، ولی میدانم اینها را به خاطر نازکدلیام انجام میدهم نه به خاطر اینکه احساس وظیفه اخلاقی دارم که اینکار را انجام بدهم.
💢معنا و پیچیدگی های زندگی؛ گفتگو مصطفی ملکیان با پرهام مهدیان
@mostafamalekian
✅ تجددخواهی دینی مستشارالدوله
✍️مصطفی ملکیان
🔹تجددخواهی دینی یا به تعبیر رایجتر روشنفکری دینی جنبشی است در جهت اینکه جامعه را در حفظ هویت دینی و مذهبی اش متجدد سازد؛ بدین معنا که نشان دهد که جامعهی ایران متشکل از شهروندان مؤمن و متدین نیز نه فقط میتواند، بل، باید مسائل و مشکلات خود را در نهادهای خانواده، اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست، قانونگذاری، علم و فن و هنر و حتی روابط بینالدول و بینالملل، بر اساس تلفیق داده های دینی و یافتههای انسانی که این دومی چیزی جز آخرین دستآوردهای تمدن و فرهنگ غرب نیست، حل و فصل کند. پیشفرض این توصیه این است که دادههای دینی با یافتههای انسانی کاملا سازگار یا سازگاری پذیراند ؛ به تعبیر دیگر انچه از متون مقدس دینی و مذهبی استنباط و استخراج میشود با انچه از عقل و عقلانیت بشری استنتاج میگردد هماهنگی و توافق دارد. مستشارالدوله به این پيشفرض، لااقل در حوزه نهاد سیاست و قانونگذاری التزام تمام دارد.
🔹به نظر مستشارالدوله، برای تبدیل مجموع احکام و فتاوای فقهی به مجموعه ای از قوانین مملکتی کافی است که پنج کار صورت گیرند:
1️⃣ احکام و فتاوای فقهی مورد قبول ملت و دولت واقع شوند؛
2️⃣ از این احکام و فتاوا آنها که یا نظرا ضعیفاند یا عملا به آنها ترتیب اثر داده نمیشود یا محل اختلاف فقیهاناند حذف و طرد شوند؛ برای این کار فقها باید گرد آیند و قوانین شریعت مورد اجماع را تعیین، تبویب و تدوین کنند و انچه را متفقعلیه نیست از درجه قانونیت ساقط بدانند؛
3️⃣ احکام و فتاوا را از ابهام، ایهام، غموض و اغلاق بپیرایند تا برای همهی شهروندان،بدون شرح و تحشیه قابل فهم باشند؛
4️⃣ احکام و فتاوای که به امور اجتماعی، یعنی به ارتباط انسانها با یکدیگر و یا محیط زیستشان ناظراند را به صورت قانون درآورند و احکام و فتاوای را که به امور انفرادی یعنی به ارتباط انسان با خدا و با خودش، نظر دارند به مجموعهی قوانین راه ندهند. به تعبیر خود مستشارالدوله، فقط احکام و فتاوای مربوط به مصالح دنیوی را به صورت قانونی دهند و احکام و فتاوای مربوط به مصالح انفرادی را از مجموعهی قوانین بیرون کنند تا شهروندان به هر دین و مذهبی که التزام داشته باشند بتوانند با قوانین موافقت و مرافقت داشته باشند؛ به عبارت دیگر مناسک و شعائر دینی، که همان، به اصطلاح عبادات و تعبدیاتاند، نباید اذن دخول به مجموعهی قوانین را داشته باشند و این مجموعه فقط باید شامل، به اصطلاح معاملات و توصلیات شود؛
5️⃣ احکام و فتاوا باید آداب و رسوم و عرف و عادات ، یعنی امور عرفی و عادی را نیز شامل شوند؛ و الا کسانی این فرصت و مجال را مییابند که با نام آداب و رسوم و عرف و عادات، که در مجموعه های قوانین مسطور و مکتوب شده اند بر دیگران ظلم و تعدی کنند.
🔹 مستشارالدوله برای اینکه نشان دهد که اصول سیاست و قانونگذاری متجدد و تجددخواهانه با احکام فقهی و آموزههای قرآن و روایات منافات ندارند، اصول قوانین کشور فرانسه را که برخلاف فروع آنها که به مقتضای زمان،مکان،و وضع و حال دگرگون میشوند، ثبات و قرار دارند و تغیر و تبدل نمیپذیرند در ۲۱ فقره تلخیص میکند و در ذیل هریک از این ۲۱ فقره، که آنها را جان و روح قوانین فرانسه میداند، آيات، روایات و آرای فقهی می آورد که با همه مفاد آن موافقت و سازگاری دارند.
🔹 در پایان رساله دو نتیجهی کلی و مهم ذکر میشوند: یکی اینکه "در دنیا فردی از آفریدگان، از شاه و گدا و رعیت و لشکری، هیچکس حق حکم ندارد، یعنی حاکم نیست، بلکه محکوم و مکلف است...حاکم یزدان است." ؛ دیگر اینکه ۲۱ فقره پیش گفته " اگرچه حقوق عامهی فرانسه نام دارد ولی در معنا حقوق عامهی مسلمانان، بل کل جماعت متمدنی است؛ و چون جمیع آنها با احکام و آيات قرآنیه مؤید آمده؛ پس احکام الهی است و واجب است که آنها را به عمل آوریم. "
@mostafamalekian
👇👇ادامه
✅ مستشارالدوله (۱۲۰۲-۱۲۷۴ ش)، اولین روشنفکر دینی در حوزه فارسی زبان در رساله «یک کلمه» چه می گوید؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹رسالهی یک کلمه، مهمترین اثر میرزا یوسف خان تبریزی، معروف به یوسفمستشارالدوله، رجل سیاسی و روشن فکر عهد ناصرالدین شاه قاجار، به احتمال قریب به یقین، نخستین اثر به جای مانده از جنبش روشنفکری دینی به زبان فارسی است.
🔹مستشارالدوله در این رساله میکوشد تا نشان دهد که اصول تجدد و تجدد خواهی در زمینهی نهاد سیاست و قانونگذاری نه فقط با تعالیم و احکام دین اسلام ناسازگاری ندارند، بل، بسهولت از این تعالیم و احکام استنباط و استخراج و استنتاج میتوانند شد. مهمترین این اصول عبارتند از:
۱) مردمسالاری، یعنی اینکه منشأ قدرت دولت فقط ارادهی جمهور مردم است؛
۲)حق مردم برای انتخاب قانونگذاران؛
۳)شایستهسالاری، یعنی اینکه ملاک انتصاب به مقام و منصب دولتی فقط اهلیت و شایستگی شخص برای تصدی و تکفل آن مقام و منصب باشد؛
۴) عدم عزل بلا سبب متصدیان مقامات و مناصب؛
۵) عدالت قضائی و جزائی، یعنی برابر انگاری همهی شهروندان در پیشگاه قانون؛
۶) مسئولیت پذیری همهی متصدیان مقامات و مناصب، از صدر تا ذیل؛
۷) وجود هیأت منصفه در دادگاهها؛
۸) تفکیک قوا، یعنی استقلال هر یک از سه قوهی مقننه، مجریه و قضائیه از دو قوه دیگر؛
۹) آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی؛
۱۰) روشن سازی هرچه تمامتر دخل و خرج دولت؛
۱۱) عدالت مالیاتی؛
۱۲) آزادی بیان و عقیده؛
۱۳) آزادی اجتماعات؛
۱۴) آزادی کامل در حریم شخصی؛
۱۵) مصونیت جان شهروند از هرگونه تعرض
۱۶) مصونیت آبروی شهروند از هرگونه تعرض؛
۱۷) مصونیت اموال شهروند از هرگونه تعرض؛
۱۸) آزادی شغل و حرفه؛
۱۹) حق دفاع از خود در برابر هرگونه ظلم؛
۲۰) ممنوعیت شکنجه؛
۲۱) حق برخورداری همه و به خصوص فقرا از آموزش رایگان.
🔹در واقع مستشارالدوله، از یک سو، به جد بر این باور است که رمز پیشرفت جوامع اروپایی که مظاهر آن در نظم، امنیت، رفاه، عدالت، آزادی، برابری، آسايش( راحت) عامه، آبادی( عمارت) کشور، کثرت علوم، فنون و هنرها ( کثرت هنر و معارف)، ترقیات و انتظام و اقتدار لشکر میبیند و علت پسماندگی جامعهی ایرانی فقط یک چیز است و آن وجود و اجراء قانون در آن ممالک و فقدان قانون در این مملکت است؛ و، از سوی دیگر، استشمام و بل مشاهده میکند که صاحبان قدرت، در ایران، با اصل وجود و اجراء قانون مخالفاند و روحانیان با هر قانونی که مستخرج از کتاب و سنت و حتی برگرفته از احکام فقهی نباشد سر ستیز دارند.
🔹از این رو، عزم جزم میکند که هم اثبات کند که تا این یک کلمه یعنی قانون، حاکمیت نیابد، به هیچ روی، امکان پیشرفت مملکت جامعهی ایران نیست و هم نشان دهد که قوانینی که ضامن پیشرفت ممالک غربی شدهاند اصلآ و ابدا مغایر آموزه های کتاب و سنت و احکام فقه شیعی نیستند، بل، به وضوح برگرفته از این آموزهها و احکام ميتوانند بود.
🔹به دیگر سخن، مستشارالدوله میخواهد مقاومت عملی و مخالفت نظری با وجود و اجراء قوانین متجددانهی غرب، در ایران، را بیاثر و منتفی سازد، و این یعنی سعی در جهت آشتی دادن آموزهها و احکام دینی، و مذهبی با اصول تجددخواهی غربی، هم از این رو است که شاید بتوان مستشارالدوله را نخستین روشن فکر دینی در حوزه فارسی زبان جهان اسلام، دانست.
➖مقدمه مصطفی ملکیان بر کتاب رساله موسوم به یک کلمه، انتشارات اندیشه آیدا
@mostafamalekian
✅ باور کنید اگر آدم شبانه روز شکنجه ببیند ولی با خودش در آشتی باشد زندگیش قابل تحملتر از کسی است که با خودش در آشتی نیست و یا به خاطر اینکه حسرت زده است یا به خاطر اینکه پشیمان است یا به خاطر اینکه اندوهگین است.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
✔️تفاوت بی دلیلی در گزاره های دینی و غیر دینی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹ما انبوه گزاره هایی داریم که بر درستی هیچ کدامشان دلیل قانع کننده ای نداریم؛ مثلا كدام انسان در كره زمين است كه بتواند استدلال كند كه عالم واقع، واقعيتی مستقل از ذهن بشر دارد؟ چه کسی می تواند استدلال کند که فردا خورشید طلوع میکند؟ به همين ترتيب علّيت چه دليلی بر آن وجود دارد؟ چه دليلی داريم برای اينكه هر پديدهای علت می خواهد؟ هیچ. به همین ترتیب از این دست گزارههای نامدلل داریم، کسانی گفتهاند چرا به نامدلل بودن گزارههای دینی اینقدر حساسید؟ این همه گزارههای نامدلل داریم، چرا نسبت به آنها حساس نیستید؟برخی از پاسخهای داده شده بدین قرار است:
1️⃣ گزارههای نامدلل غیر دینی سر نزاع با دیگر باورهای ما ندارند، اما گزارههای دینی با بسیاری از باورهای ما سر ناسازگاری دارند؛ یعنی خودشان که بر صدقشان دلیل ندارند که هیچ، با دیگر باورهای ما هم دعوا دارند!
2️⃣ اما دسته دومي هم وجود دارد و آن مربوط است به گزارههاي عملی، يعني گزارههایی كه وجدان انسان مدرن را می آزارند، وجدان انسان سنتی را نمیآزردند.مثلا اگر يك كسی دين آبا و اجدادی خودش را رها كرد و آمد مسلمان شد، شما برای او هزار مجلس میگيريد و به او تبريك میگویید و حتي يك بخشی از مصارف وجوه شرعيه شما برای كسانی است كه دلهايشان را نرم كنيد كه بلكه بيايند به دين شما، اما يكي اگر از دين شما بيرون رفت، ديگر سر و كار میافتد با توبه و اگر هم توبه نكرد ديگر بحث ارتداد و مسائل مربوط به خودش. اينجا وجدان انسان مدرن میگويد چرا؟
3️⃣ سومی مسئله ذی ربط بودن و بی ربط بودن است. مسئله اين است كه ارتباط دين با زندگی واقعی از دست رفته است. مثال ساده بزنم. مثلاً ما احكامی داريم كه اگر موش در چاه شما افتاد، چقدر بايد نزح آب كنيم (آب را از چاه بیرون بکشیم) و اگر خرگوش افتاد و سگ افتاد چه كار بايد بكنيم. الان چند درصد من و شما با آب چاه سر و كار داريم؟ يعني آن چيزي كه در باب موش گفته شده است در زندگي نود درصد ما بلاموضوع است؛ يعنی موضوعيت ندارد، چون چاه نداريم، ديگر موضوعيت ندارد.
❇️درسگفتار معرفت شناسی باور دینی
@mostafamalekian
ادامه👆
🔹از باب ذكر نمونه، آلدوس هاكسلي رماننويس و نقاد انگليسي (1963-1894)، در (كتاب فلسفه جاودانه) در عين اينكه ميگويد: «براي اشخاص فرهيخته، اقسام ابتدائيتر بتپرستي جذابيت خود را از دست دادهاند» معتقد است كه انواع عديدهاي از بتپرستي عاليرتبهتر وجود دارند كه آنها را «ميتوان نخست به سه عنوان اصلي طبقهبندي كرد: بتپرستي فناورانه ، بتپرستي سياسي، و بتپرستي اخلاقي».اما، به نظر صاحب اين قلم، شاخصترين مصداق بتپرستي، كه شايد بتوان آن را علةالعلل ساير مصاديق بتپرستي نيز تلقي كرد، عقيدهپرستي است.
🔹در عقيدهپرستي، آدمي نخست شخص خود را به مقام اطلاق و كمال، يعني به جايگاه خدايي، فرا ميبرد(=خودپرستي)؛ سپس، به گفته اريش فروم (در كتاب دل آدمي)، به خود شيفتگي بدخيم malignant narcissism دچار ميشود، يعني خود را با آنچه دارد تعريف ميكند، نه با آنچه انجام ميدهد؛ و سرانجام، عقايد خود را جزو داشتهها و داراييهاي خود به حساب ميآورد.
عقيده پرستي بزرگترين رقيب خداپرستي است، و كساني كه دغدغه خداپرستي دارند و ميخواهند زندگي خداپسندانهاي سپري كنند بايد كاملاً مراقب اين رقيب باشند، يعني هيچ چيز را با خود خدا عوض نكنند، حتا عقيده به وجود خدا را.
🔹ميخواهم بگويم كه حتا عقيده به وجود خدا، خدا نيست و نبايد پرستيده شود،خداي واحد را بايد پرستيد، نه كلمه التوحيد را. بر اي اينكه خود را از جهت ابتلاء يا عدم ابتلاء به بيماري عقيدهپرستي بيازماييم راهي نيست جز اينكه ببينيم كه چه عقيدهاي را، و تا چه حدّ، حاضريم در معرض نقد ديگران درآوريم و صدق و كذب و حقّانيّت و بطلان و اعتبار و عدم اعتبار آن را به ترازوي تفكر نقدي critical thinking بسنجيم.
🔹وقت آن است كه هر يك از ما به خود بباوراند كه :
الف) من مطلق، كامل، و مقدس، يعني خدا، نيستم؛
ب) من با داشتههايم تعريف نميشوم، بلكه با كردههايم تعريف ميشوم؛ و
ج) عقايد من از آن سنخ داشتههايي نيستند كه بايد به هر قيمتي، و با هر هزينهاي براي خودم و ديگران، نگهشان دارم، بلكه تا زماني، و تا حدّي، ارزش نگهداشتن دارند كه نسبت به نقائصشان رجحان استدلالي و معرفتياي داشته باشند.
و سخن آخر اينكه خدا نداشتن، به مراتب بهتر از چند خدا داشتن است.
❇️ مقدمه استاد بر سومین شماره مجله ناقد با تلخیص
@mostafamalekian