✔️مطلق شمردن امور
✍️ مصطفی ملکیان
🔹اريش فروم Erich Fromm، روانكاو و فيلسوف اجتماعي آلمانيتبار آمريكايي(1980-1900) (در كتاب روانكاوي و دين)، به حق معتقد است كه ذات و لُبّ و لُباب بت پرستي چيزي نيست جز مطلق دانستن امور مقيد و مشروط، كامل انگاشتن جنبههاي ناقص جهان، و تسليم شدن به آن امور و جنبههاي به مقام خدايي رسيده، بر اين اساس، هر گاه موجود و پديدهاي را كه، در واقع مقيد و مشروط و ناقص است مطلق و كامل تلقي كنيم و بالطبع و بالتبع تسليماش شويم بتپرست شدهايم و، در اين جهت، فرقي نميكند كه آن موجود و پديده چه چيزي باشد. چنين نيست كه به مقام اطلاق و كمال فرا بردن پارهاي از چيزها بتپرستي باشد، ولي اگر همين معامله را با پارهاي چيزهاي ديگر داشته باشيم بتپرست نشده باشيم.
🔹آنچه مرز بتپرستي را از نابتپرستي جدا ميكند اين است كه چيزي كه مطلق و كاملش ميدانيم واقعا مطلق و كامل هست يا نه، نه اينكه چيزي كه ميپرستيم چه هست يا چه نيست. شك نيست كه امروزه كمتر كسي ستاره يا خورشيد يا ماه يا مجسمهاي فلزي يا چوبي را ميپرستد، اما اين بدان معنا نيست كه بتپرستي امري منسوخ و متروك شده است؛ بلكه ميتواند فقط حاكي از اين باشد كه اشكال و صوري از بتپرستي جاي خود را به اشكال و صور ديگري سپردهاند.
امروزه، ديگر، تنديس تراشيدهاي را نميپرستيم اما ممكن است پول يا قدرت يا موفقيت يا شهرت يا محبوبيت يا حيثيت اجتماعي يا لذت يا علم يا افكار عمومي يا گروهي سياسي يا انساني خاص يا رژيمي حكومتي يا ... را بپرستيم.
@mostafamalekian
ادامه👇
✅مباحثه احمد زیدآبادی با مصطفی ملکیان درباره سیاست، حقیقت، هویت و چند مفهوم دیگر
▪️ روزنامه هم میهن، امروز، ۲۵ دی
@mostafamalekian
✔️معانیِ مختلف لفظ «دوستی»
✍️مصطفی ملکیان
🔹انواعِ دوستی [عشق]: ما باید در باب مفهوم دوستی، پدیدههایی را از هم جدا کنیم، هر چند همه آنها در زبان فارسی با لفظی واحد خوانده میشوند.
1) دوستی خدا به ماسوای خود و یا خود
2) عشق [دوستی] همه ی اجزای هستی به همدیگر (دیدگاه عارفان، بهویژه عارفان رواقی مشرب): عشق و وجود در اینجا نوعی توازی و تساوق دارند. از نظر این عُرفا نه تنها عشق در هستی جاری و ساری است بلکه «عشق، خاستگاه هستی است».
3) همکاری: در «همکاری»، من و تو در استخدام شخصِ واحد، آرمانِ واحد یا هدفِ واحدی هستیم و بنابراین با یکدیگر همکاری میکنیم.
4) شراکت یا اشتراکِ منافع: در اینجا در واقع ما یک سلسله مطلوبهای اجتماعی جمعی یا فردی را در نظر میگیریم و با هم مشارکت میکنیم تا آن مطلوب حاصل شود. بعد آهسته آهسته پی میبریم که اگر آن دیگری نبود به آن مطلوب نمیرسیدیم.
5) دوستیِ خونی: (بیتأملترین دوستی). این دوستیها تقریباً غریزیاند و ما یکباره خودمان را دارای این دوستی مییابیم.
6) دوستیِ ابزاری: نام برد که ناشی از یک واقعیت روانشناختی در ماست: ما وقتی از ناحیه کسی، خوبیای دریافت میکنیم، بالطبع محبتی از او در دل ما میافتد. این موضوع درباره آینده هم وجود دارد. یعنی اگر توقع خیری نسبت به ما از کسی در آینده برود، به همان میزان که این توقع در ما شدید میشود این دوستی هم شدید میشود.
7) مؤانست یا معاشرت: وقتی آدمی به خودش رجوع میکند میبیند یک سلسله چیزها در او هست که دوست دارد در وجودش باشد و یک سری چیزها هست که در او نیست اما باز دوست دارد آنها هم در وجودش باشند. در نتیجه این دو ویژگی، آدمی معاشر یا مصاحبی را برای خودش پیدا میکند. البته مصاحبت و معاشرت به این معنا، نیاز به حضور فیزیکی هم دارد.
8) دوستی ناشی از میل جنسی: که باعث و بانی آن ارضایِ غریزه جنسی است.
9) جمع ِ بین همدلی و همدردی: اگر همدلی و همدردی با هم جمع شوند و ما به کسی این دو حس را داشته باشیم میگوییم دوستِ او هستیم. (من وقتی با شما همدلی دارم که بتوانم خودم را در پوست شما فرو ببرم و از همان دریچه¬ی باورهای شما به جهان نگاه کنم و احساسات، عواطف و خواستههای خود را مانند شما شکل دهم. اما علاوه بر این اگر از آنچه شما از آن درد و رنج میبرید، من هم درد و رنج ببرم [همدردی] آن وقت من به میزانی که با شما همدلی و همدردی دارم، دوستِ شما هستم.)
10) نیکخواهی: من گاهی قدرت این را ندارم که خودم را در پوست اشخاص دیگر ببرم اما در عین حال نیکخواه آنها هستم و اگرچه تصوری از وضعیت آنها ندارم اما امیدوارم که آنها به خیر و صلاح برسند.
11) [کریستالی بودن]: تجربه زندگی هر کدام از ما، به ما میگوید که من از میان عقایدی که دارم همه را اظهار نکنم. ما فقط بخشی از عقایدِ خود را بیان میکنیم و همه¬ی احساسات، عواطف و هیجانات خود را به دیگران انتقال نمیدهیم. ما در هنگام ورود به جامعه نقاب و صورتک میزنیم. دوست به این معنا کسی است که ما میتوانیم پیش او عُریان شویم.
12) [بی همتایی در جهت نفعی]: کسی برای ما در جهان بیهمتاست. یعنی من کسی را در جهان میشناسم که برای من بیهمتاست و سرم را به سمت دیگری نمیچرخانم (در این دوستی، جهتی برای جانشینپذیری وجود دارد. گویی تو نفعی برای من داری).
13) [بی همتایی بدون نفع]: (قرابت با معنای قبلیِ دوستی) دوست فقط «باشد»، یعنی فقط بودنِ اوست که مهم است. این معنای خیلی عمیقی در دوستی است.
14) عشق (دوستی) به آرمان ها: در عمیقترین لایههای وجود ما چیزهایی هست که ما در پی آنها هستیم و میتوان به آنها آرمان گفت.
❇️ سخنرانی تأملی در مفهوم دوستی | چکیده و خلاصه ای از سخنرانی
@mostafamalekian
✅سخنرانی آنلاین استاد مصطفی ملکیان پیرامون موضوع «اخلاق خشونتپرهیزی و اخلاق دفاع مشروع»| کانون بعثت اخلاق|جمعه، ۱۶ دیماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۹ | حضور برای عموم آزاد است.
لینک شرکت (تنها در زمان برگزاری فعال است):
https://www.skyroom.online/ch/kanoonbea/akhlagh-karbordi
(لینک اصلاح شده است)
@mostafamalekian
✅بهنظر شما چرا نواندیشان دینی یکدیگر را نقد نمیکنند؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹من فکر میکنم در این مورد سه عامل موثر است:
1️⃣ در هیچ بخشی از جامعه نقد به طور جدی وجود ندارد.
یک عامل این است که اساسا نقد در هیچ بخشی از جامعه ما بهطور جدی وجود ندارد.
2️⃣ این نقادی آب به آسیاب مخالفان مشترک می ریزد.
عامل دیگر این است که نواندیشی دینی بهطور غریزی احساس میکند که فضا بهگونهای غیر علمی و مسموم و مشوب به شوائب غیر تحقیقی است که اگر قرار باشد همگن و همقطار خود را نقادی کند این نقادی تقریبا هیچ غرض علمی و نظری را برآورده نمیکند ولی آب به آسیاب مخالفان مشترک میریزد و لذا فکر میکند که این نقادی فعلا بهصلاح نیست و اگر این نقد صورت بگیرد، مخالفان مشترک، حتی از آنچه مورد اجماع نواندیشان هم هست ممانعت بهعمل میآورند. نواندیشان دینی فقط وقتی به نقد یکدیگر میپردازند که در مورد مشترکاتشان به توفیقاتی رسیده باشند و پس از آن به امور فرعیتر و در عین حال عمیقتر بپردازند. اما وقتی همان اولیات هم حاصل نیامده است شاید خلاف عقل سلیم باشد که روی جزئیات مناقشه شود.
3️⃣ خشنود نشدن برخی از افراد از نقد
عامل سوم در این قضیه این است که نقد بهواقع، نیازمند یک معنویت عمیق است. اگر کسی، دیگری را نقد کند طبعا باید منتظر آن باشد که خودش هم از جانب همانها مورد نقد متقابل قرار گیرد. برای انسانی که کاملا حقطلب است و فقط به حق و حقیقت ملتزم است این مساله مشکلی نمیآفریند. اما اگر در حقطلبی شخصی، اندکی شائبه وجود داشته باشد آنوقت از اینکه مورد نقد قرار گیرد خشنود نمیشود و این میتواند بهآنجا بینجامد که دیگری را نقد نکند تا دیگران هم او را نقد نکنند! نوعی قرارداد نانوشته صورت میگیرد.
منظور من این نیست که قضیه نقد نکردن نواندیشان دینی، به این عریانی و به این زشتی است. فقط میخواهم عوامل را برشمارم.
➖گفتگوی روزنامهی ایران با مصطفی ملکیان، 13 مهر 1379
@mostafamalekian
✅ راه بسته گفت و گو «گفتاری از مصطفی ملکیان: چرا در شرایط کنونی خشونت پرهیز هستم اما نمی توانم اصلاح طلب باشم؟»
🔹هفته نامه صدا
@mostafamalekian
✅ سخنرانی آنلاین با عنوان خشونتپرهیزی: مشروط یا نامشروط؟ | سخنرانان: مصطفی ملکیان، حسین شیخ رضایی | میزبان: امیرحسین خداپرست| زمان: پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸
🔹این جلسه در محیط اسکای روم برگزار می شود و شرکت در آن برای عموم آزاد است.
لینک شرکت در جلسه:
https://www.skyroom.online/ch/tardidschool/violence
@mostafamalekian
✅ آزادگی و انسان معنوی
✍️مصطفی ملکیان
🔹انسان معنوی فقط در برابر حق تسلیم است و در برابر هیچ چیز جز حق سر فرو نمی آورد. و این حق، از نظر یک انسان معنوی ، چه خدای متشخص انسانوار باشد ، چه خدای متشخص ناانسانوار، چه خدای نامتشخص و هر چیز دیگری، به هر تقدیر، دو ویژگی دارد:
اولا : به یک معنا ، امری است که با درون و شخص آدمی پیوندی ناگسستنی دارد و یکسره بیرونی و بیهوده نیست.
ثانیاً امری جدا از انسان و انسانیت نیست. انسان معنوی با تسلیم شدن به حق تسلیم چیزی شده است که هم در حاق هستی و ژرفترین لایه ی وجود خود با آن یگانگی دارد و هم از "خودِ" محدود ِانسانی ِ او فراتر است.
🔹تسلیم مطلق به چنین چیزی لازمه اش این است که آدمی تسلیم هر موجودی که به کلی بیرون از او و نهایتاً در حد خود اوست نشود . خواه آن موجود نیروهای طبیعت باشد؛ خواه عقاید یا احساسات و عواطف یا نیاز ها و خواسته های هوسکارانه خود، خواه القائات و تلقینات جامعه یا افکار عمومی و خواه ابلیس و یا شیطان یا هر چیز دیگر. در واقع تسلیم مطلق به حق چیزی نیست جز عصیان و سرکشی نسبت به هر چیز دیگر.
انسان معنوی فقط در یک مورد از آزادی خود دست می شوید، آن هم در برابر حق است. اگر چه در اینجا نیز فقط به ظاهر از آزادی خود دست شسته است زیرا حق در واقع امری یکسره مغایر و بیگانه با خود واقعی او نیست. اگر بتوان گفت که انسان معنوی اصلا آزادی خود را قربانی می کند ، باید گفت که قربانگاه آزادی او فقط پیشگاه حق است و بس و این است معنای "آزادگی".
🔹 آزادگی معنوی انسان دقیقا به این معنا است که چنین انسانی به وجود و حیات نگرشی دارد مستقل از نیروهایی که بناچار بر او اعمال بشوند؛ خواه آن نیروها از ناحیه ی فرا طبیعی باشد ، خواه از جانب ابتلائات و حوادث زندگی، خواه از سوی جامعه و افکار عمومی ای که همیشه هم بر حق نیستند و خواه از طرف هوی و هوس های نفسانی خودِ او. در واقع آزادگی تعبیر دیگری از آزادی شخصی ، درونی ، و روحی و معنوی است.
➖معنویت و آزادی، کتاب در رهگذر باد و نگهبان لاله
@mostafamalekian
☑️ ابهام آینده و اخلاقی زیستن
✍️مصطفی ملکیان
🔹در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند. در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت. در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰گرم غذا میخورد. پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود. شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰گرم به ۱۲۰۰گرم افزایش یافت. هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰گرم به 1500گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانه روز بیش از ۵كیلوگرم غذا میخوردند. دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
🔹هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد. در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و.. به مرور زمان كمرنگ گشت.
🔹آتیۀ مبهم افراد از نظر مالی، شغلی و.. آستانۀ اخلاقی را كاهش میدهد. به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و.. كمتر است. به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
🍎مصطفی ملکیان،سخنرانی «اخلاق و آسیبهای اجتماعی» بهمن ماه ۱۳۸۷
@mostafamalekian
⭕️تفاوت علم و فهم و حکمت
🔹ما انسانها معتقدیم که علم و فهم و حکمت سه ارزش متفاوت هستند. بسیار اتفاق میافتد که کسی بسیار عالم است، اما حکمت ندارد. یعنی بسیارند کسانی که به لحاظ معرفت سطح پایینی دارند، اما حکمت دارند، یعنی زندگی شان را بهتر از یک «فول پروفسور» دانشگاهی اداره میکنند، زیرا هم خوش تر هستند، هم خوبترند و هم مردم آنها را بیشتر دوست دارند و هم از زندگی لذت بیشتری می برند. کسی که حکمت ندارد، از دادههای(data) فراوان نمیتواند استفاده کند. روی هم انباشتن دادهها حتی اگر جنبه معرفت یابد، به حکمت نمیانجامد.
🔹حکمت یعنی انسان بتواند از مجموعه دادهها برای یک زندگی خوب و خوش استفاده کند. زگزبسکی معتقد است که کسانی در معرفت شناسی دیدگاههای مشابه نتیجه گرایان و وظیفه گرایان دارند، نمیتوانند ارزش حکمت را نشان دهند. ضمن آن که از دید او در معرفت شناسی فضیلتگرا به معنای فهم نیز پی می بریم و فهم نیز متفاوت از حکمت و علم است. فهم یعنی از سطح به عمق رسوخ کردن. بسیار می شود که آدمها در فهم متون مقدس یا در فهم متون فلسفی در سطح میمانند. پیامبر(ص) میفرماید که از تیزهوشیهای دم بریده برای آدمیان میترسد، یعنی دانشی که به عمق رسوخ نمیکند. زگزبسکی معتقد است که آدم در عالم ذهن باید سه خصلت مهم داشته باشد: علم، فهم و حکمت. اگر به معرفت شناسی رویکرد فضیلت گرایانه داشته باشیم، هر سه اینها قابل تبیین هستیم، اما در رویکردهای دیگر ممکن است علم قابل تبیین باشد، اما فهم و حکمت قابل تبیین نیستند.
🌀سخنرانی در رونمایی از کتاب فضائل ذهن
@mostafamalekian
🍀اعتراض نهضت پروتستانتیزم بر شیوه زندگی روحانیان کاتولیک
🔹 روحانيان كاتوليك كه، از سويى، و در مقام ادعاء، خود را جانشين و سخنگوى عيسى مسيح(ع) و واسطه ميان خلق و خالق مى دانستند و، از سوى ديگر، و در مقام عمل، به اصناف بدانديشى و كج رفتارى ها و نادرستى ها گرفتار و آلوده بودند. جان كلام پروتستان ها اين بود كه روحانيان كاتوليك دقيقاً شبيه همان كاتبان و فريسيان رياكار يهودى اى شده اند كه عيسى مسيح(ع) در سه انجيل همنوا، يعنى انجيل هاى متّى، مرقس، و لوقا، آنان را مشمول شديدترين نقدها و عنيف ترين حملات خود قرار داده بود و درباره آنان گفته بود: «كاتبان و فريسيان بر كرسى موسوى نشسته اند. پس آنچه به شما گويند نگاه داريد و به جا آوريد، ليكن مثل اعمال ايشان نكنيد، زيرا مى گويند و نمى كنند; زيرا بارهاى گران و دشوار را مى بندند و بر دوش مردم مى نهند و خود نمى خواهند كه آنها را به يك انگشت حركت دهند. و همه كارهاى خود را مى كنند تا مردم ايشان را ببينند. حمايل هاى خود را عريض و دامن هاى قباى خود را پهن مى سازند، و بالا نشستن در ضيافت ها و كرسى هاى صدر در كنايس را دوست مى دارند، و تعظيم در كوچه ها را و اين كه مردم ايشان را آقا آقا بخوانند.... و [حال آن كه] هر كه از شما بزرگ تر باشد خادم شما بُوَد. و هر كه خود را بلند كند پست گردد و هركه خود را فروتن سازد سرافراز گردد.» (انجيل متى، باب بيست و سوم، آيات 12ـ2)
🔹و خطاب به خود آنان عتاب كرده بود كه: «واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، كه دَرِ ملكوت آسمان را به روى مردم مى بنديد، زيرا خود داخل آن نمى شويد و داخل شوندگان را از دخول مانع مى شويد. واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، زيرا خانه هاى بيوه زنان را مى بلعيد و از روى ريا نماز را طويل مى كنيد. ـ واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، زيرا كه برّ و بحر را مى گرديد تا مريدى پيدا كنيد و چون پيدا شد او را، دو مرتبه پست تر از خود، پسر جهنم مى سازيد! واى بر شما اى راهنمايان كور... اى نادانان و نابينايان... اى جهّال و كوران... واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، كه نعناع و شويد و زيره را عُشر مى دهيد و اعظم احكام شريعت، يعنى عدالت و رحمت و ايمان، را ترك كرده ايد!... اى رهنمايان كور، كه پشه را صافى مى كنيد و شتر را فرو مى بريد!... واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، كه چون قبور سفيدشده مى باشيد كه از بيرون نيكو مى نمايد ليكن درون آنها از استخوان هاى مردگان و ساير نجاسات پر است!
🔹همچنين، شما نيز ظاهراً به مردم عادل مى نماييد، ليكن باطناً از رياكارى و شرارت مملو هستيد. واى بر شما، اى كاتبان و فريسيان رياكار، كه قبرهاى انبيا را بنا مى كنيد و مدفن هاى صادقان را زينت مى دهيد... اى ماران و افعى زادگان! چگونه از عذاب جهنم فرار خواهيد كرد؟» (انجيل متّى، باب بيست و سوم، آيات 33ـ13) (نيز رجوع شود به: انجيل مرقس، باب دوازدهم، آيات 40ـ38 و انجيل لوقا، باب بيستم، آيات 47ـ45).
(ادامه)👇👇👇
@mostafamalekian
🔅فایل صوتی سخنرانی ترجمه و تفکر
4 بهمن 96
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
🔴ثبت نام سخنرانی دیزاین شناسی
با تخفیف ۴۰ درصدی برای ۴۰ نفر
اولویت با کسانیست که زودتر ثبت نام کنند .
کد تخفیف: ml1332
http://goo.gl/qFpfjh
✅✅متن کامل مباحثه احمد زیدآبادی با مصطفی ملکیان درباره سیاست، حقیقت، هویت و چند مفهوم دیگر
▪️ روزنامه هم میهن، ۲۵ دی
جهت مطالعه متن کامل این گفت و گو کلیک کنید.
@mostafamalekian | @Hammihanonline | @Ahmadzeidabad | @Sedanet
✔️لیبرالیسم در سیاست
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در سياست، ليبراليسم طرفدار
الف) دگرگونيهاي تابع نظم و ترتيب (= غيرانقلابي)، ب) محدود كردن يا، در صورت امكان، از ميان برداشتن امتيازات و تمايزات سنتي، و ج) گسترش دادن فرصتها و امكانات است.
به عبارت ديگر، ليبراليسم الف)، در عين استقبال از دگرگوني، مخالف دگرگونيهاي سياسي دفعي، انقلابي، و طبعاً قهرآميز است، سعي دارد تا، حتيالمقدور، ب) امتيازات و تمايزات مبتني بر نژاد، رنگ پوست، جنسيت، آزادي و بردگي، زبان، قوميت و مليت، وضع و شأن اجتماعي موروثي، ثروت و فقر، دين و مذهب، و رأي و عقيده را تضعيف و امحاء ميكند، و ج) فرصتها و امكانات را، به يكسان در اختيار همه شهروندان بگذارند .
🔹هر سه اين دعاوي دعاوي هنجارين و ارزشي اياند مبتني بر سه مدعاي اساسيتر ديگر كه نيمي هنجارين و ارزشي و نيمي ناظر به واقع اند، يعني اينكه الف) بشر همواره در حال پيشرفت بوده، هست، و خواهد بود، ب) طبيعت آدمي نيك است، و ج) فرد انساني خودمختار است .بر اين مدعاي سوم، عليالخصوص، تأكيد ميرود: ليبراليسم، به عنوان يك فلسفه سياسي، براي فرد اصالت قائل است، يعني بر آن است كه فرد اولاً و بالذات داراي حقوقي است كه فعاليتهاي دولت بايد به حفظ آنها محدود شود. اين حقوق، كه در واقع حقوق فرد در قبال دولت و متناظر با تكاليف دولت نسبت به فردند، از جمله شامل آزادي بيان و عمل و آزادي از محدوديتها و اجبارهاي ديني و مذهبي و ايدئولوژيك ميشوند.
❇️ مقاله اسلام و لیبرالیسم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان پیرامون موضوع «اخلاق خشونتپرهیزی و اخلاق دفاع مشروع»| کانون بعثت اخلاق
@besateakhlagh
@mostafamalekian
✅ اصل کرامت چه اقتضائاتی دارد؟
✍️مصطفی ملکیان
1️⃣ رفتار برابر با همه ی انسان ها
اصل کرامت انسانی اقتضا دارد که با همهی انسانها از حیث انسان بودنشان رفتار برابر انجام گیرد. پس هرگونه تبعیضِ جنسیتی، تبعیضِ نژادی، تبعیضِ قومی، تبعیضِ دینی و مذهبی، تبعیضِ صنفی و شغلی، تبعیضِ میان عوام و خواص، تبعیضِ میان اغنیا و فقرا، تبعیض میان مشاهیر و اشخاص گمنام، تبعیض میان حاکمان و شهروندان، تبعیض میان عالمان و جاهلان، تبعیض میان آشنایان و بیگانگان و... با رعایت اصل کرامت انسانی منافات دارد.
2️⃣ پاسداشت استقلال اخلاقی انسان ها
اصلِ کرامت انسانی مقتضیِ پاسداشت استقلالِ اخلاقی انسانهاست. بنابراین دخالت در زندگیِ مردم و امر به معروف و نهی از منکر، که از موضع تفوق و برتری انجام میگیرند و با نظر مشورتی دادن فرق دارند، تقبیح و تخطئهی شکلها و سبکهای زندگی دیگران و استهزای راهورسمهای دیگر با این اصل تنافی دارند.
3️⃣ پذیرش چندآوایی
اصل کرامت اقتضا دارد که حکومت و نظام سیاسی نسبت به تصورات گوناگون دربارهی ارزش، هدف، کارکرد، و معنای زندگی و نیز دربارهی زندگیِ نیک ساکت و بیطرف باشد. از این رو ایدئولوژیک بودن حکومت و تکآوایی و متحدالشکل ساختن جامعه و درنتیجه جلوگیری از آزادیِ بیانِ رأی و عقیده و آزادیِ دین و مذهب، ممیزی کردن گفتهها و نوشتهها، جرمانگاریِ هرگونه مخالفت، ولو مخالفتِ استدلالی و عقلانی، با ایدوئولوژیِ نظام سیاسی، منابع و امکانات و ثروت ملی را صرف تبلیغ و ترویج ایدئولوژیِ حکومت کردن، جلوگیری از رشدِ سالم و طبیعیِ علوم و فنون و هنرهایی که با ایدئولوژیِ حاکم ناسازگارند، و بد جلوه دادن سایرِ مکتبها، مسلکها، مشربها و مرامها و طرفداران آنها، همه با اصلِ کرامت ناسازگاری دارند.
🔹کتمان حقایق، دروغگویی، نیمی از حقیقت را گفتن و نه همهی آن را، برآمیختنِ حق و باطل، مغالطه کردن، تعمیمهای نادرست، سخنان دارای ابهام و ایهام گفتن، شواهد و قراین مؤید ادعا را به رخ کشیدن و شواهد و قراین ناقض ادعا را پنهان داشتن، تناقضگویی، توسل به احساسات، عواطف، و هیجانات به جای اقناع کردن، تشویق، ترغیب و تهییج کردن، اشکِ تمساح ریختن، مظلومنمایی و قول و وعدهی دروغ دادن با رعایتِ اصل کرامت انسانی منافات دارند.
➖ نوشتاری در باب کرامت انسان و لوازم عملی و نظری آن به قلمِ مصطفی ملکیان؛ منتشر شده در اندیشه پویا ۸۲.
@mostafamalekian
✅ انتشار نوشتاری در باب کرامت انسان و لوازم عملی و نظری آن با عنوان «برای کرامت، علیه تبعیض» توسط مصطفی ملکیان در نشریه اندیشه پویا 82
جهت مشاهده نحوه تهیه نشریه، کلیک کنید.
@mostafamalekian
✅ چرا خشونت پرهیزم؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹خشونت چیست؟
هر رفتاری اعم از هر گفتاری و هر کرداری و هر زبان بدنی که خلاف خوشایند مخاطب باشد خشونت است و این وسیع ترین معنای خشونت است اما معمولا خشونت را کمی تنگ تر از این می گیرند. شدیدترین و مهمترین مصادیق خشونت، کتک زدن، سوزاندن، کشتن، ایجاد نقص عضو، مثله کردن، شکنجه کردن و تجاوز به دیگری است.
مدعای من این است که هرگونه رفتاری که برای دریافت کننده ناخوشایند باشد خلاف اخلاق است مگر اینکه به واسطه چیز دیگری از این اصل عدول کنیم.
🔹 مخاطبان خشونت پرهیزی
واقعیت این است که هر وقت بحث از خشونت پرهیزی می شود در درجه اول حکومت ها مورد بحث هستند و در درجه دوم مردم.
🔹استدلال ها در دفاع از خشونت پرهیزی
دفاع از خشونت پرهیزی به دو جهت است: 1. مصلحت اندیشانه 2. اخلاقی.
🔹 چرایی خشونت پرهیزی از منظر مصلحت اندیشانه:
1️⃣ خشونت ورزی خسارات عظیم انسانی، مادی و معنوی به بار می آورد. این یک ادعای تاریخی تجربی است. خشونت ورزی باعث از دست رفتن جان انسانها و سرمایه های مادی می شود و بر اذهان و روان بازماندگان تاثیر مخرب بر جای می گذارد. اگر بنابر این است که کمترین خسارت انسانی، مادی و معنوی عارض انسان شود این در اجتناب یکی از طرفین یا به طریق اولی اجتناب هر دو طرف از خشونت حاصل می شود.
2️⃣ اگر کسی یا کسانی دست به خشونت ببرند و محیط از این راه رادیکالیزه شود پیروز این میدان طرفی خواهد بود که از همه خشن تر و بیرحم تر و خونریزتر است. مهم نیست چه کسی خواهد بود؛ استعداد خونریزی که تا امروز معطوف به رقبا بود، بعد از آن معطوف به شهروندان خواهد شد. از محیط های رادیکالیزه هیچ قدرت و حکومتی پیروز بیرون نیامده که از فردای پیروزی با مردم با مهربانی برخورد کند.
3️⃣وقتی من با شما خشونت می ورزم اما شما خشونت ورزی نمی کنید بنا به تحقیقات فراوان احساس شرم و گناه و تقصیر و تقصیر در من ستمگر بالا می رود.
4️⃣در کسانی که شاهد خشونت ورزی هستند احساس همدردی با کسی که خشونت می بیند، بسیار بالا می رود. مثال رفتار حزب کمونیست حاکم بر چین در سال ۱۹۸۹ با معترضان است؛ در طول چند روز چندین هزار نفر کشته شدند. از این فجایع هزاران هزار فیلم و عکس تهیه شد ولی با این همه اگر یک فرد مخالف رژیم حاکم بر چین بخواهد من و شما را به ظالم و ستمگر بودن این رژیم متقاعد کند کدام عکس و فیلم را نشان میدهد؟ عکسی را که جوانی بدون اسلحه مقابل تانک ها ایستاده است. چون میداند وقتی این عکس را نشان دهد احتمال اینکه ما با این جوان همدردی پیدا کنیم و از رژیم حاکم بر چین احساس نفرت داشته باشیم بیشتر است تا وقتی که تصویری را نشان دهد که نیروهای حکومتی حمله می کنند و نیروهای مردمی حملات شان را جواب می دهند. اساساً ما اینطور ساخته شده ایم که وقتی مظلومی را در مقام دفاع نمی بینیم انگار وجدان ما در مقام دفاع از او بر می آید ولی وقتی مظلومی را در حال دفاع از خودش می بینیم حتی اگر به جهت مظلومیتی که در او هست هم مدافع او باشیم ولی از این جهت اضافه مدافعش نیستیم. مظلومی که راه مسالمت در پیش گرفته وجدان انسان ها دفاع از او را بر عهده می گیرد.
🔹 چرایی خشونت پرهیزی از منظر اخلاقی
1️⃣من به دیدگاه وحدت وجودی قائلم که میگوید همه ما انسان ها در سرشت و سرنوشت یک موجود یکپارچه را می سازیم و بنابراین هر تصوری از جامعه بشری باید تصور ارگانیک باشد؛ اگر کوچکترین آسیبی به یک جزء درخت رسید کم یا بیش به تمام اجزای درخت آسیب می رسد.
2️⃣ هدف هرگز وسیله را توجیه نمی کند. اینکه بگوییم چون هدف ما پاک است می توانیم از وسیله ناپاک استفاده کنیم نادرست است. ناپاکی همیشه به هدف سرایت خواهد کرد. امکان ندارد به هدف پاک با وسایل ناپاک رسید.
3️⃣ به لحاظ اخلاقی عفو و آشتی بر انتقام و قهر رجحان دارد. اگر امر دائر بین عفو و آشتی و انتقام و قهر باشد، آنکه مورد توجه اخلاق است عفو و آشتی است.
4️⃣ نکته دیگر اینکه من به دوگانه سقراطی قائلم. اگر امر دایر شد بین خشونت کردن و خشونت دیدن حق با سقراط بود که خشونت دیدن بر خشونت کردن از لحاظ اخلاقی مرجح است.
➖منبع: سخنرانی با عنوان خشونتپرهیزی: مشروط یا نامشروط؟
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی سخنرانی با عنوان خشونتپرهیزی: مشروط یا نامشروط؟ | سخنرانان: مصطفی ملکیان، حسین شیخ رضایی | میزبان: امیرحسین خداپرست| به همراه پرسش و پاسخ|مدرسه تردید| زمان فایل : 2ساعت و 57 دقیقه
@MostafaMalekian
✅وظیفه اجتماعی انسان ها در زندگی
✍️مصطفی ملکیان
🔹هر کس به حسبِ میزان داراییهای درونیاش (یعنی میزان داناییها و تواناییها)، ویژگیهای شخصیتی و مَنِشیاش، ویژگیهای ژنتیکی، آنچه حوادث زندگی به او آموخته و تعلیم و تربیتی که دیده، و خلاصه با توجه به همۀ امکانهایی که در زندگی دارد، باید تا جایی که میتواند جامعۀ خود را اصلاح و تصحیح کند، از اشکالات و ایرادهای آن بکاهد و در قبالِ درد و رنجها، فسادها، سوءِ نیتها، سوءِ مدیریتها، جهلها و هر نوع نابسامانی موجود در این جامعه حساس باشد؛ چون اگر فرد اخلاقی نباشد، دستکم «عقلانی» که هست و میداند که باید در این جامعه عمر خود را بگذراند و بنابراین، هرچه این جامعه را به صلاح نزدیکتر کند، خودش هم سود میبرد. اگر هم فرد «اخلاقی» باشد، میخواهد برای همنوعان خودش که از این جامعه استفاده میکنند و در آن میزیَند و جز زیستن در این جامعه چاره ندارند، وضع بهتری فراهم کند.
🔹من بارها و بارها و بارها گفتهام که «نخستین گام در راه اخلاق (و به نظر بعضی، و حتی به نظر بسیاری از متفکران، حتی تا آخرین قدم) کاستن از درد و رنج دیگران است و دیگران هم کسانیاند که در این جامعه زندگی میکنند»؛ بنابراین هرگز نمیشود در قبال ظلم، ستم، بیعدالتی، بینظمی، بیامنیتی، بیرفاه بودن، نابرابری، ناآزادی، نابرادری، بیشفقتی و بیصلح بودنِ جامعه حساس نبود. پس هرچه بتوانم برای نظم، امنیت، رفاه، عدالت، برابری، برادری، آزادی و صلح در این جامعه فعالیت کنم، باید انجام دهم.
منبع: فصلنامۀ اطلاعات حکمت و معرفت، سال هفدهم، شمارۀ ۲، پیاپی ۱۶۳، تابستان ۱۴۰۱.
@MostafaMalekian
✅ فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»
✍️ مصطفی ملکیان
🔖 تنظیم: سید حسن صالحی
اشاره: #مصطفی_ملکیان در این سخنرانی، مثالِ زندگی آدمی را مثالِ «سفری ناگزیر» در راهی میداند که چارهای جز گذشتن از آن نیست؛ راهی سنگلاخ و پُرخطر و ناهموار. از نگاه ملکیان، آدمی به اقتضای عقلانیت باید در این سفر دست به دو کار بزند: هم تا جایی که میتواند، در تعمیر و مرمتِ جاده بکوشد و هم خودروِ خود را به ضربهگیرهایی قوی مجهز کند که کمترین فشار را از جاده متحمل شود. زندگیِ آدمی هم همینگونه است؛ انسانِ عقلانی، به اقتضای عقلانیت، دو وظیفۀ «اصلاح اجتماعی» و «اصلاح فردی» را بر عهده دارد و نمیتواند هیچ کدام از این دو را نادیده بگیرد. پرداختن به یکی از این وظایف، هرگز ما را از پرداختن به وظیفۀ دیگر بینیاز نمیکند. از این رو، روشنفکران و مصلحان، هر کدام بنا به وُسع و توانشان، باید در ادای این دو وظیفه بکوشند. ملکیان در ادامه میکوشد ضمن برشمردن منابع پنجگانۀ اخذ آموزههای زندگی و تفکیک میان درد و رنجها، برخی از ظرفیتهای این منابع برای زیستِ اینجهانی را بکاود و در کنار راهحلهای الهیاتی، شماری از چارهجوییهای فلسفی و تجربیِ سودمند در معنیدار کردن و کاستن از درد و رنجهای گریزناپذیرِ زندگی را به دست دهد.
منبع: فصلنامۀ اطلاعات حکمت و معرفت، سال هفدهم، شمارۀ ۲، پیاپی ۱۶۳، تابستان ۱۴۰۱.
🌐 مطالعۀ متن کامل در سایت صدانت
📲 مطالعۀ متن کامل پیدیاف (مناسب موبایل)
📄 مطالعۀ متن کامل پیدیاف (مناسب پرینت)
🔈 دانلود فایل صوتی
@MostafaMalekian
@Manishcoo
@DoostaneHekmatMarefat
@Sedanet
@Akhgarha
✅خشونت و علت های آن
✍️مصطفی ملکیان
🔹سیمون وی تعریفی از خشونت دارد. انسان، اگر عقلانیت فردی دیگر را در مقام نظر و بدون دلیل، و آزادی وی را در مقام عمل بدون حقی پاس ندارد نسبت به او خشونت ورزیده است.
به تعبیر کانت، انسانیت ما، به عقلانیت نظری و آزادی عملی ماست و اگر انسانی در نسبت با سایرین به این دو امر بیتوجهی کند، به تعبیر فلسفی، آنها را شخص ندانسته و شئ (چیز) دانسته است. در واقع، خشونت یک فرآیند است که نتیجه این فرآیند، شئ شدگی یک شخص است.
اگر بفهمیم چه میشود که فردی، نسبت به دیگری دست به خشونت میزند، با اندکی تعدیل، متوجه میشویم چرا یک جماعت نسبت به جماعتی دیگر خشونت میورزد.
1️⃣ آشکارگی حقیقت
اگر انسان به لحاظ معرفتشناسی، معتقد باشد که حقیقت آشکار است، لامحاله دست به خشونت خواهد زد. فردی معتقد است که در باب یک موضوع، حقیقت کاملاً واضح است، کسانی که در مقابل این حقیقت موضع میگیرند، از نظر او انکار یک حقیقت واضح میکنند (مثلاً میگویند که 2 علاوه بر 2 میشود 3)، و این انکار حقیقت عیان، احساس منفی در فرد ایجاد میکند چراکه انکار حقیقت از جانب دیگران را، به جهل آنها نسبت نمیدهد و فرد راهی جز ابراز خشونت در مقابل خود نمیبیند. اما اگر شخص به نظریه معرفتی ناآشکاریِ حقیقت باور داشته باشد در این حالت، معتقد است که حقیقت پیچاپیچ است و در برابر مخالفت دیگران، نرم میشود چرا که واقف است که حقیقت آشکار نیست و این قابل پذیرش است که درباره یک موضوع، تفاوت آرا وجود داشته باشد. در این حالت، فرد در برابر مخالفان، خشونت نمیورزد.
🔹پلورالیسم و تکثرگرایی، حقیقت را آشکار نمیداند فلذا، مدارای بیشتری نسبت به مخالفان خود نشان میدهد.اما نظریه آشکارگی حقیقت، یک تعبیر مأنوستری هم دارد و آن ایدئولوژیاندیشی است. اگر فردی در موضوعی، حقیقت را آشکار و عیان پنداشت، حداقل در آن موضوع ایدئولوژیکاندیش است.
🔹ایدئولوژیکاندیش کسی است که معتقد است جواب هر سوالی واضح و معلوم است و نزد اوست. ترکیب آشکارگی حقیقت با اینکه حقیقت نزد فرد است، او را ایدئولوژیک میکند. این ایدئولوژی میتواند مذهبی، لائیک، سکولار، سوسیال یا لیبرال باشد. ایدئولوژیکاندیشی، لزوماً خشونتزاست و هیچ تفاوتی هم نمیکند که به کدام مکتب نسبت داده شود.
علت دیگری که فرد را ایدئولوژیک می کند، این است که فرد فاقد دلیل برای مدعای خویش است. اگر چنین باشد، انسان مجبور است رگ گردن خود را به عنوان حجت قوی کند و این آغاز خشونت است که در زبان بدن و کردار ظهور میکند.
2️⃣ احساس ضعف
اگر انسان در برابر دشمن و مخالف خود احساس ضعف کند، به خشونت روی میآورد. انسان وقتی که اعتماد به نفس ندارد و خود را در برابر مخالف خود ضعیف می بیند، به خشونت روی میآورد. به زبان روانشناختی، عقدهی حقارت همیشه خشونتآور است. وقتی انسانی خود را حقیرتر از بقیه بداند، دست به خشونت میبرد.
3️⃣ آرمان های غیرواقع گرایانه
کسی که بخواهد جهان را به صورتی که نشدنی است شکل دهد و بخواهد کاری نشدنی را انجام دهد، مجبور است که خشونت بورزد. کسانی که آرمان های غیر واقعگرایانه دارند، در نهایت دست به خشونت میبرند. حکومت لنینی-استالینی شوروی قصد داشت که جامعه بیطبقه ایجاد کند و انسانی ایجاد کند که به اندازه توان خود کار کند و اندازه ی نیاز خود بردارد. مردم شوروی چنین نشدند و اتحاد جماهیر شوروی نیز در طول حکومت خود، 80 میلیون نفر انسان را نابود کرد. لذا در تمام آرمانهای فردی و اجتماعی این واقعگرایی ضروری است چرا که در غیر این صورت، راهی جز خشونت باقی نمیماند.
4️⃣ از بین رفتن فضای حیاتی
زمانی که انسان احساس کند که فضای حیاتی خود را از دست داده است، ابراز خشونت میکند. این فضای حیاتی در دو حالت ایجاد میشود:
1. اگر فردی یا اجتماعی چنین استنباط کند که در ادامه وضع کنونی، حتی از ضروریات زندگی هم محروم خواهد شد، خشونت میورزد. به تعبیر آبراهام مزلو، اگر روزی انسان چنین استنباط کند که نیازهای قاعده هرم زندگی وی (ضروریات زندگی) قابل تأمین نیست، فضای حیاتی خود را در خطر میبیند و دست به خشونت میزند. چرا که فرد در این حالت چیزی برای از دست دادن ندارد و اگر به وسیله خشونت ورزی، احتمال به دست آوردن چیزی باشد، ممکن است که وی دست به خشونت بزند.
2.اگر نیازهای ضروری (رتبه اول) تأمین شود، اما نیازهای مرتبه ی دوم تا ششم تأمین نشود، و نهادهای اجتماعی اجازه ندهند که فرد نیازهایی چون پیوستن به گروه های اجتماعی، کسب حیثیت اجتماعی و تعلق خاطر را از طرق مسالمتآمیز تأمین کند، فرد دست به خشونت میزند.
تا زمانی که این عوامل وجود دارد، خشونت نیز وجود دارد. در میان این عوامل، ایدئولوژیک اندیشی و احساس از بین رفتن فضای حیاتی(فقر مفرط)، بیشترین تأثیر را در اعمال خشونت دارند.
➖سمینار درباره خشونت، مؤسسه پرسش
@mostafamalekian
(ادامه)👇👇👇
🔹نقاط ضعف اخلاقى روحانيان يهود، كه عيسى مسيح(ع) را تا بدان پايه و مايه مى آزرد و به خشم مى آورد و به جوش و خروش و خطاب و عتاب مى انگيخت، در برابر نقاط ضعف اخلاقى روحانيان آيين كاتوليك رومى، كه در طى يك هزاره و نيم نشر و بسط يافته بود و براى هر مسيحى آگاه و نيكخواهى به وضوح و ثبوت پيوسته بود، چيزى نبود.
🔹در ظرف يك هزاره و نيم، روحانيان كاتوليك، مسيحيان را گرفتار جنگى ناعادلانه، آكنده از خشم و خون و ويرانى و تجاوز، و بيهوده و پوچ با مسلمانان كرده بودند، آن هم به نام هوادارى عيسى مسيح كه گفته بود: «خوشا به حال حليمان، زيرا ايشان وارث زمين خواهند شد... خوشا به حال رحم كنندگان، زيرا بر ايشان رحم كرده خواهد شد... خوشا به حال صلح كنندگان، زيرا ايشان پسران خدا خوانده خواهند شد... خوشحال باشيد چون شما را فحش گويند و جفا رسانند، و به خاطر من هر سخن بدى بر شما كاذبانه گويند. خوش باشيد و شادى عظيم نماييد.» (انجيل متى، باب پنجم، آيات 12ـ5); واردِ وقيح ترين و خيانت آميزترين زدوبندها با شاهان و امپراتوران و اميران و اميرزادگان اروپا شده بودند;
🔹بيشترين املاك و مستغلات را، به بهانه هاى واهى، مصادره و غصب و تملك كرده بودند; با دسيسه چينى ها و فتنه انگيزى ها و مكر و خدعه ها سرتاسر اروپا را دستخوش جنگ و ناامنى كرده بودند; ده ها هزار متفكر، الاهيدان، فيلسوف، عالم، عارف، هنرمند، اديب، و نويسنده را به بهانه ارتداد و بدعت انگيزى و فساد عقيده و، در واقع، به جرم حق گويى و آزادانديشى و پاسدارى از آرمان هاى اخلاقى، به بدترين شيوه شكنجه كرده و كشته بودند; به انواع مفاسد اخلاقى، اعم از سياسى، اقتصادى، تربيتى و جنسى آلوده شده بودند; به فرايند استعمار و استثمار كشورها و سرزمين هاى اقصى نقاط جهان كمك و يارى رسانده بودند و اين فرايند ناميمون را به يُمن فتاواى به اصطلاح شرعى و الاهى خود مشروعيت و ميمنت بخشيده بودند; همچون بختكى بر تن و جان و روان و مادّيت و معنويت انسان ها فرو افتاده بودند و بر نكبت و ادبار زندگى هاى پر درد و رنج مردم افزوده بودند و، با اين همه، از عالم و آدم طلب كار بودند و فريادهاى آكنده از خشم و كينه و نفرت و برخاسته از بدخواهى و نادانى و خودشيفتگى خود را آواى لطيف، دلنشين، و مهرآميزِ خداى ودود، رحيم و رئوف فرا مى نمودند.
🍎مصطفی ملکیان،یادداشتی بر اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر،شماره 28 مجله هفت آسمان
@mostafamalekian
🔅سخنرانی استاد ملکیان با عنوان: دیزاین شناسی
🔹جمعه ،6 بهمن ،ساعت16
〰 سالن اول باغ کتاب تهران
ثبت نام از طریق آدرس زیر 👇
http://goo.gl/qFpfjh
🔅فایل صوتی سخنرانی ترجمه و تفکر
4 بهمن 96
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
✅سخنرانی های استاد ملکیان در روزهای جاری
1️⃣ترجمه و تفکر
چهارشنبه،۴بهمن ۹۶
ساعت۱۵
بزرگراه کردستان ،خیابان دکتر آئینه وند،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،سالن حکمت
♦️حضور برای عموم آزاد
2️⃣دیزاین شناسی
جمعه ،6 بهمن
ساعت16
سالن اول باغ کتاب تهران
♦️ثبت نام: http://goo.gl/qFpfjh
3️⃣ بررسی و نقد کتاب در باب حرف مفت
شنبه،۷بهمن ۹۶
ساعت۱۶
خیابان نجات الهی،نبش خیابان ورشو،خانه اندیشمندان علوم انسانی،سالن فردوسی
♦️حضور برای عموم آزاد
@mostafamalekian