dirinenegar | Неотсортированное

Telegram-канал dirinenegar - دیرینه‌نگار

3156

یادداشت‌ها، ترجمه‌ها و هم‌رسانی‌های عبدالرضا شهبازی در حوزه‌ی دیرینه‌شناسی و زمینه‌های مرتبط

Подписаться на канал

دیرینه‌نگار

از تیره به روشن، از سیاه به سفید

حدود ۳۰۰ هزار سال قبل و در گرم‌دشت‌های آفریقا انسان خردمند (Homo sapiens) طی انشقاقی تکاملی از انسان هایدلبرگی (Homo heidelbergensis) پدید آمد.

رنگ پوست انسان‌های خردمند همچون اَخلاف فعلی آنها در آفریقا تیره و مایل به سیاه بوده است. فراوانی رنگدانه‌های سیاه موجود در پوست در نواحی شدیداً آفتابی امتیازی بزرگ است چون سدی دفاعی محسوب می‌شود در برابر پرتو زیان‌رسان فرابنفش که ویتامین D و B را تخریب می‌کند و با آسیب به DNA نهایتاً می‌تواند منجر به سرطان پوست شود. از سوی دیگر، انسان با تابش نور خورشید ویتامین D را هم می‌سازد، پس لازم است پوست به مقدار کافی در معرض آفتاب باشد.

بنابراین، طبیعی است که هرچه به‌سمت استوا برویم انسان‌های سیاه‌پوست بیشتر و هرچه از استوا و مناطق حارّه‌ای بیشتر فاصله‌ بگیریم و وارد عرض‌های بالاتر و پایین‌تر جغرافیایی شویم، انسان‌هایی با پوست روشن‌تر و سفیدتر خواهیم یافت.

با این همه، با پژوهش‌هایی که طی سالهای گذشته انجام گرفته معلوم شده است که این همه‌ی داستان نیست.

پژوهش اول به سال ۲۰۱۲ برمی‌گردد. ژورژه روچا، ژن‌شناس، از دانشگاه پورتای پرتغال به‌کمک دستیارانش موفق شد چهار ژن را که مسئول رنگی‌کردنِ پوستند در گروهی از مردم امروزین پرتغال و گروه‌هایی از سیاه‌پوستان آفریقایی شناسایی کنند. نتیجه‌ی عجیب کشف آنها این بود که از میان این چهار ژن، حداقل، سه ژن آن، صرفاً در طول چند ده هزار سال اخیر فعال بوده‌اند.

در پژوهشی دیگر، کارلِس لالوتسا فاکس از دانشگاه بارسلونا، با توالی‌یابیِ ژنوم بقایای اسکلت ۸۰۰۰ ساله‌ی مردی شکارچی در اسپانیای امروزین، نشان داد که پوست این مرد تیره بوده است.

معنی این دو کشف این است که انسان‌هایی که حدود چهل‌هزار سال قبل از آفریقا به‌سمت اروپا مهاجرت کردند پوست تیره‌شان فوراً روشن و روشن‌تر نشده است. بر اساس این دو پژوهش، روشن‌شدن پوست این مهاجرانِ اولیه، بسیار دیرتر، یعنی حدوداً ظرف چندهزار سال قبل رخ داده است. اما چگونه؟

بر اساس دو پژوهش پیشگفته و طی پژوهشی دیگر، مارک تامس، ژن‌شناس تکاملی از دانشگاه لندن و تیم همراهش، با استخراج DNA از ۶۳ اسکلت باستانی (۴۰۰۰ تا ۶۵۰۰ ساله) که در اوکراین و نواحی اطراف آن کشف شده بودند و توالی‌یابیِ ژن‌هایی که در کار رنگی‌کردن پوست، مو و چشم هستند و مقایسه‌ی نتیجه‌ی آن با ژن‌های ۶۰ اوکراینی امروزین و ۲۴۶ نمونه‌ی ژنی از مردم ساکن مناطق و نواحی اطراف اوکراین، معلوم شد اوکراینی‌های امروزین، رنگ پوستشان هشت‌برابر روشن‌تر و آبی‌رنگ‌بودنِ چشمشان چهاربرابر بیشتر از نیاکانِ باستانی‌شان بوده است. این به این معنی است که از حدود چهل هزار‌سال قبل که اجداد اروپایی‌ها از آفریقا وارد شدند و پوستی تیره داشتند تا حدود ۵۰۰۰ قبل، تغییر تکاملی بارزی از لحاظ رنگ پوست و مو و چشم نداشته‌اند.

همچنین مشخص شده است که ژن‌های مسئول رنگ، همچون پنج‌هزار سال قبل، تحت‌تأثیر نیروهای انتخاب طبیعی همچنان کاملاً فعالند.

اما چرا این تغییرات، از تیره به روشن، ظرف این پنج‌هزار سال چنین سریع اتفاق افتاده است و همچنان نیز در جریان است؟

در مورد رنگ پوست، حدس دانشمندان این است زمانی که انسان‌ها شکارچی‌گردآورنده بودند به‌سبب خوردن ماهی و کبد حیواناتی که شکار می‌کردند ویتامین D فراوانی دریافت می‌کردند و نتیجتاً رنگ تیره‌ی پوستشان همچنان بی‌نیاز از سنتز این ویتامین به‌کمک نور خورشید تیره مانده بود (اسکیموها هم به رغم زندگی در منطقه‌ای کم‌نور، از آن‌جا که هنوز هم به صید جانوران آبزی وابسته‌اند، پوستی نسبتاً تیره‌رنگ دارند).

اما از حدود ۵۰۰۰ سال قبل و با رونق کشاورزی و تغییر اساسی در رژیم غذایی و اهمیتِ غلاتی همچون گندم و جو در غذای اصلی و فقر این رژیم به‌لحاظ داشتنِ ویتامین D، بدن مجبور شد با نور خورشید این ویتامین را در پوست بسازد.

نتیجه آنکه، رنگ تیره‌ی پوست اکنون خطری جدی برای حیات تلقی می‌شد. بنابراین، برای دریافت بیشتر نور خورشید و سنتز ویتامین D، پوست انسان‌ها به‌تدریج روشن‌تر شد. پوست روشن‌تر، امتیاز حیات بیشتر. این را نینا جابلونسکی، از دانشمندان برجسته‌ در عرصه‌ی رنگ پوست از دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید.

اما در مورد رنگ روشن مو و رنگ آبی چشم چه؟

مارک تامس و همکارانش می‌گویند رنگِ روشن مو و رنگ آبی چشم به‌دلیلِ جاذبه‌ی جنسی و بر پایه‌ی «انتخاب جنسی» فراوان شده است. یعنی، آن افراد نادر اولیه‌ که با موی روشن و چشمِ آبی متولد می‌شدند برای جنس مخالف جاذبه‌ی زیاد داشتند و همین، تکثیر این ژن‌ها و فراوانیِ افرادی با چنین ویژگی‌هایی را در پی داشت.

این ترجیحِ جنسی به‌نفع افرادی که ظاهری متفاوت نسبت به بقیه گروه دارند در میان دیگر جانداران، نظیر گونه‌ای از ماهی‌های کوچک آب شیرین، ثابت شده است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

یکی از شگفت‌انگیزترین واقعیت‌های کیهان این است که فاقدِ هر رنگ و  صدا و بویی است. در واقع، این ابزارهای ادراکی ماست که کیهان را رنگی و صدادار و بودار می‌فهمد، ابزارهایی که در ما پدید آمده‌اند تا در جهان بقا پیدا کنیم و از بین نرویم و آن را آن‌گونه که متناسب با خودمان است درک ‌کنیم، نه آن‌گونه که جهان واقعاً هست.

هر جانداری تقریباً جهان را، متفاوت با ما، به‌شکلی ویژه‌ی خود می‌بیند و ادراک می‌کند. از همین رو، می‌توان گفت که جهان را آن‌گونه که واقعاً هست هیچ جانداری نمی‌تواند کاملاً ادراک کند.

از مرزهای حیات زمینی فراتر برویم. حتی اگر روزی روزگاری با یک موجود بیگانه‌ی فرازمینی با هوشی صدها بار بیشتر از انسان هم برخورد کنیم، می‌بینیم او هم محصور در ابزارهای ادراکیِ خود است.

چشم انسان بین ۳۰ تا ۶۰ فریم در ثانیه تصویر ثبت می‌کند یعنی در واقع چیزی که به مغز می‌رسد ۳۰ تا ۶۰ تصویر در ثانیه است. اما مغز به‌گونه‌ای این عکس‌ها را تفسیر می‌کند که گویی ما روندی پیوسته و ممتد از اتفاقات را می‌بینم. این در صورتی است که هیچ پیوستگی‌ای وجود ندارد و همه بازی‌های مغز است که تصایر گسسته را به‌شکل روندی به‌هم‌پیوسته در ذهن ما ایجاد می‌کند.

ادراکِ زمان هم، از این رو، ناشی از همین پدیده است. مغز به‌راستی می‌پندارد همه‌ی وقایع به دنبال هم و در روندی غیر قابل بازگشت اتفاق می‌افتند. در صورتی که چنین نیست. اگر این نوع سیستم تفسیر در مغز نبود، امکان نداشت ما درکی از گذر زمان داشته باشیم.

هر چیزی که از زمان می‌دانیم از همین به‌هم‌پیوستگیِ تک‌فریم‌ها ناشی می‌شود. این واقعیت درباره‌ی سایر جانداران هم صدق می‌کند. همین تصاویری که ما از جنب‌و‌جوش‌های پیرامونی می‌بینیم، جانداری دیگر به‌شکلی سریع‌تر یا آهسته‌تر (اسلوموشن) می‌بیند.

چشمان مگس به‌صورت میانگین ۲۵۰ فریم در ثانیه را ثبت می‌کند و می‌بیند (هرچند بازه‌ای از ۱۲۰ تا ۳۰۰ فریم در ثانیه را برای این حشره ذکر کرده‌اند). در واقع، مگس تمامی حرکات ما را به‌شکل اسلوموشن می‌بیند و به‌همین دلیل است که کشتن آنها برای ما اینقدر سخت است و مدام از دست ما فرار می‌کنند.

دید انسان هم در شرایط مختلف البته تغییر می‌کند. در شرایط شدیداً استرس‌زا چشم ممکن است تا ۸۰ فریم در ثانیه هم ضبط ‌کند. افراد هنگام اتفاقات بسیار ناگهانی و ناگوار، مثل سانحه‌ی رانندگی، گذر زمان را به‌گونه‌ای دیگر گزارش می‌کنند؛ انگار یک ثانیه برای این افراد یک دقیقه گذشته است. این پدیده ناشی از همین تفاوت در فریم‌های دریافتی از چشم است.

جالب است که چشمان لاک‌پشت فقط بین ۱۰ تا ۱۵ فریم در ثانیه ثبتِ تصویر می‌کند. به همین دلیل، دنیای اطراف لاک‌پشت‌ها تندتر در جنب‌و‌جوش است.

این احتمال هست که با پیشرفت در زمینه‌ی علوم اعصاب (نوروساینس) بتوان مراکز پردازش بینایی در مغز را به‌گونه‌ای دستکاری کرد که فریم‌های بیشتر یا کمتری در ثانیه ببیند، یعنی انسان قادر شود از نگاه جانداران مختلف جهان را ادراک کند. در این صورت، فهم آدمی از مفهوم زمان هم دستخوش دگرگونی می‌شود و درست به همین دلیل است که واقعاً اصلاً  نمی‌دانیم بیگانگان هوشمند فضایی جهان و از جمله ما را چگونه ادراک می‌کنند.

البته هنوز هم در نحوه‌ی ادراک مغز پستانداران که با ما خویشاوندی نزدیک دارند پرسش‌های بی‌جوابِ بسیاری داریم، چه رسد به بیگانگان.

برای این کار، باید خودِ چشم را از نو طراحی کنیم، چون شبکیه‌ی چشم انسان نیز محدودیت دارد. از آن مهم‌تر این‌که هنوز نمی‌دانیم اگر مغز انسان با چشم دیگری جهان را ببیند، آن ‌را چگونه تفسیر می‌کند. شاید هم چنین قابلیتی در مغز نهفته باشد که خودش را با ابزار جدید تطبیق دهد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«انسان‌ها گُلِ سَرسبدِ تکامل نیستند. هر چه قبلاً رخ داده درآمدی نبوده است بر پیدایش انسان‌ها که به معرکه‌ای پرشکوه پا نهادند.

با این همه، انسان‌ها خاص‌اند. هیچ گونۀ دیگری روی زمین، تا آنجا که ما می‌دانیم، نمی‌تواند کتاب بنویسد یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود تأمّل کند. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان داده‌اند مبادا فروتن نباشیم. ولی این جا بحث بر سر فروتنی نیست. نکتۀ اساسی این است که تکامل پدیده‌ای فرجام‌بین یا «هدفمند» نیست. اصلاً هیچ مسیرِ ازقبل‌مشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد. گونه‌ها زیر ضرباتِ فراز و نشیب‌های تاریخ می‌آیند و می‌روند.

در تریاس پسین، هیچ طبیعی‌دانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها بزرگ‌ و متنوع خواهند شد و زیست‌بوم‌های خشکی را به‌مدت بیش از ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شب‌گردانی کوچک و بی‌اهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورها[ی غیر پرنده] طی انقراض دسته‌جمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً احتمال اینکه تمساح‌ها، پرندگان یا پستانداران برترین شکارگران طبیعت شوند زیاد شد. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونه‌های تمساح‌ها تا حدی خشکی‌زی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غول‌پیکر به تکامل رسیدند که نیاکان اسب‌ها و گربه‌های امروزین را به‌کمکِ منقارهای عظیمِ یک‌متریِ استخوان‌شکن خود شکار می‌کردند.

در سپیده‌دم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیک‌ترین نیاکان انسان‌ها حیوانات نحیفِ سنجاب‌شکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخه‌های درختان از این سو به آن سو می‌دویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانه‌ای به چشم نمی‌خورد که برخوردار از نبوغی نهان باشند یا در مسیر سیطره بر زمین گام بردارند.»

- ترجمه‌ی این بخش: عبدالرضا شهبازی

از کتابِ
▫️The History of Life; A Very Short Introduction/ Michael Benton/ 2008


@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

تصویربرداری واقعی از شلیک الکتریکی نورون‌ها (neuronal firing) در مغز

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

زمان: سال ۱۸۹۴
مکان: نیویورک

الکساندر گراهام بلِ ۴۷‌ساله، که پیش از اختراعِ تلفن معلم ناشنوایان بود، در کنار هِلِن کِلِر ۱۴ساله نشسته است.
پشت سرشان اَن سالیوان ایستاده است.

هلن کلر در ۱۹ماهگی به‌دلیل ابتلا به یک بیماریِ ناشناخته هم شنوایی‌اش و هم بینایی‌اش را از دست داد. ولی خانم سالیوان، نخستین معلمش، توانست به‌کمکِ روشی لمسی در کفِ دست به او در هفت‌سالگی خواندن و نوشتن بیاموزد.
هلن کلر بعدها نویسند‌ه، سخنران، فعال سیاسی و مدافعِ حقوقِ افرادِ دارای معلولیت شد.
او نخستین زنی در تاریخ آمریکاست که به‌رغم ناشنوایی و نابینایی موفق شد مدرک کارشناسی را از دانشگاه (هاروارد) اخذ کند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

در فروردین ۱۴۰۲ نتایج پژوهشی منتشر شد - از مرکزِ علومِ مغز و شناخت انسانیِ موسسه‌ی ماکس پلانک در لایپزیکِ آلمان - که نشان می‌داد زبان مادری فرد، بسته به اینکه چه زبانی باشد، پیوندهای متفاوتی در بخش‌های مختلف مغز تشکیل می‌دهد. به زبانِ فنّی‌تر، بسته به این‌که آن زبان در چه بخش‌هایی از ساختمانش پیچیدگی بیشتر دارد و پردازش چه بخش‌هایی از آن دشوارتر است، پیوندهای آکسونیِ بیشتری در قسمتِ سفید مغز تشکیل می‌دهد.

در این پژوهش، محققان، دو زبان کاملاً متفاوت - عربی (از خانواده‌ی زبان‌های سامی) و آلمانی (از خانواده‌ی زبان‌های هندواروپایی) - را در نظر گرفتند و با تصویربرداریِ fMRI از مغزِ ۹۴ گویش‌ور این دو زبان، که همگی تک‌زبانه بودند، نشان دادند پیوندهای بیشتری بین دو نیمکره‌ی مغز عربی‌زبانان تشکیل شده و مناطق معنی‌شناختی مغزشان بیشتر تقویت شده است که از نظر محققان به‌دلیل پیچیدگی نسبی پردازش معنایی و واجی در عربی است.
در مقابل، پیوندهای بیشتری در ناحیه‌ی زبانیِ نیمکره‌ی چپ مغزِ آلمانی‌زبانان تشکیل شده بود که ناشی از پیچیدگیِ پردازشِ نحوی در آلمانی است.

اصل مقاله را اینجا ببینید.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

متن انگلیسی این کتاب👇👇👇

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◾️چند محاسبه‌ی طوفانی!

◽️سرگرمی‌های ریاضی

▫️نوشته‌ی یا. ای. پِرلمان
▫️ترجمه‌ی پرویز شهریاری
▫️کتاب‌های سیمرغ، وابسته به انتشارات امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۴۴، چاپ دوم ۱۳۵۴

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

در اینجا کتابِ خوبی معرفی کردم، با نثری روان، در روان‌شناسیِ عمومی از نویسنده‌ای بسیار سرشناس، که با خواندن آن هم  با کلیات روان‌شناسی آشنا می‌شوید و هم انگلیسی‌تان ورز می‌خورد.

با این همه، اگر برخی دوستان که در حال مطالعه‌ی بسته‌های دوره‌ی ناهمزمانِ "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" هستند احیاناً این کتاب را مفصل و نسبتاً سنگین می‌یابند، توصیه می‌کنم نخست کتاب بالا را در همان حوزه‌ی روان‌شناسی عمومی بخوانند که از ناشری صاحب‌نام است.

این کتاب، که با کتاب قبلی هم‌نام است، هم مصوّر و جذاب است، هم نثر ساده‌ای دارد و هم حجمش حدود یک‌چهارمِ کتاب قبلی است و مرور مختصری دارد بر تقریباً همه‌ی بخش‌های روان‌شناسی عمومی.

بعد از خواندن این کتابِ مختصر، که زمان کمتری هم می‌طلبد، می‌توانید خواندن کتاب اول را شروع کنید.

- عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

سیاره‌ی زمین
سرشار از آب و حیات
همه‌ی آنچه در پهنه‌ی کیهان داریم.

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◼️زبان فارسی

◽️نوشته‌ی تقی ارانی (۱۳۱۸-۱۲۸۱)

◽️تدقیقات لسانی، نشریه‌ی ایرانشهر، شماره‌ی ۵، سال ۱۳۰۲ شمسی

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«در شبکیه‌ی چشم تقریباً یک میلیون نورونِ خروجی، معروف به سلول‌های گانگلیونیِ شبکیه، وجود دارد. از هر کدام از این نورون‌های خروجی شاخکِ باریک و درازی به‌نام آکسون بیرون زده که در طول عصب بینایی امتداد یافته است. تخصص این آکسون‌ها در این است که تکانه‌های کوتاه الکتریکی را با سرعت زیاد (تا ۱۲۰ متر بر ثانیه) و به‌شکلی مطمئن تا مسافتی طولانی انتقال دهند. تکانه‌های الکتریکی در طول آکسون‌های سلول‌های گانگلیونیِ شبکیه در عصب بینایی حرکت می‌کنند و ۳۵هزارمِ ثانیه پس از این‌که گیرنده‌های نوریْ فوتون‌ها را به دام انداختند به اولین نورون‌های مغز می‌رسند.

رشته‌های آکسون‌های سلول‌های گانگلیونیِ شبکیه نهایتاً تا مغز امتداد دارند ولی در آنجا هر کدام در نقطۀ انتهایی خود با تعدادی از نورون‌های دیگر سیناپس‌هایی را تشکیل می‌دهند که آن نورون‌های دیگر نیز به نوبۀ خود به نورون‌های فراوان دیگری متصل می‌شوند. این فرایند سرانجام به آگاهیِ هوشیارانه‌ای ختم می‌شود نسبت به تصویر روشنی که در ذهنمان شکل گرفته است، یعنی تصویری از همان چیزی که چشمانمان در حال تماشای آن است. این فرایند الکتروشیمیاییِ حیرت‌انگیز که مستلزم هیچ‌گونه تلاش آگاهانه‌ای نیست، به‌گونه‌ای، تصویرهای معناداری در ذهن ما خلق می‌کند. چشمانمان را می‌بندیم، تصویر ناپدید می‌شود. دوباره بازشان می‌کنیم، آن تصویر را، علی‌الظاهر به‌سرعت و بی هیچ تلاشی، دوباره می‌بینید. به‌ راستی شگفت‌انگیز است.»

- ترجمه‌ی عبدالرضا شهبازی

از کتابِ:
The Brain: A Very Short Introduction/Michael O’Shea/ 2005

- توضیح تصویر:

شبکیه‌ی چشم انسان در نمای خیلی نزدیک

شبکیه (retina) از حدود صد میلیون سلولِ گیرنده تشکیل شده است. این سلول‌ها به‌ طول موج‌های مختلف نور (قرمز، آبی، سبز)، حرکت و تاریکی حساسند.

افزون بر این، برخی مخصوص دیدن در روشنایی‌اند و رنگ‌بینی را ممکن می‌کنند (سلول‌های مخروطی)، و بعضی دیگر با نور کم‌ تحریک می‌شوند (سلول‌های استوانه‌ای) و دیدن در محیط کم‌نور و تقریباً تاریک را امکان‌پذیر می‌کنند.

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

بازیابی توان حرکتی یک فرد مبتلا به فلج اندام تحتانی آنچنان که باید و شاید مورد توجه واقع نشد. کاری مشترک از پژوهشگران سوئیسی و فرانسوی بود که با ایجاد یک «پل دیجیتال» بین مغز و نخاع فرد فلج به او توانایی حرکت را بازگرداندند. این دستاورد محصول مشترک کمیسیون انرژی اتمی و انرژی‌های جایگزین فرانسه و دانشگاه پلی‌تکنیک لوزان، دانشگاه لوزان و بیمارستان علوم پزشکی آن است.

شاید برای بسیاری از ما، راه رفتن موضوعی عادی و غریزی باشد. کافی‌ست به راه رفتن فکر کنیم و سپس پاهایمان به حرکت در می‌آیند، غافل از اینکه مغز فرمانی را از طریق نخاع به ستون فقرات ارسال می‌کند و پاها حرکت می‌کنند. حال اگر این کانال ارتباطی قطع شود، فرد فلج می‌شود و این اتفاقی بود که برای یک هلندی ۳۸ساله رخ داد؛ وقتی که حین دوچرخه‌سواری ستون فقراتش آسیب دید. اما او اکنون دوباره با فکر کردن کنترل پاهایش را بازیافته است. او هم می‌تواند بایستند، هم راه برود و هم حتی چند پله بالا برود.

پژوهش‌گران فرانسوی و سوئیسی سال‌ها مشغول عملیات مختلف جراحی و نوشتن الگوریتم‌های مختلف هوش مصنوعی برای «خواندن» فکر بیمار و پیاده‌سازی آن در قالب تکانه‌های الکتریکی بودند. این کار ترکیب دو فناوری ا‌ست: فناوری رابط مغز-ماشین که در فرانسه طراحی شده و به کمک آن می‌توان فعالیت مغز و به‌ویژه بخش مربوط به مقاصد حرکتی را رمزگشایی کرد؛ و فناوری تحریک نخاع که محصول سوئیس است.

روی جمجمه‌ی بیمار دو حفره به قطر ۵ سانتی‌متر، درست بالای نواحی قشر مغز که مسئول کنترل پاهای راست و چپ است ایجاد کرده و سپس دو ایمپلنت در آنجا قرار دادند. این ایمپلنت‌ها که داری ۶۴ الکترود هستند امکان ثبت فعالیت مغز مربوط به حرکت فرد را می‌دهند. به‌ عبارت دیگر، وظیفه‌ی آن‌ها دریافت سیگنال‌هایی از مغز منطبق با تمایل به حرکت دادن پاهاست. ایمپلنت‌ها داخل قشر مغز فرو نمی‌روند بلکه بر روی سخت‌شامه (غشایی که مغز را احاطه کرده و از آن محافظت می‌کند) قرار می‌گیرند و به همین دلیل، هیچ خطر ایجاد ضایعه یا عفونت در پی ندارد.

از سوی دیگر، یک کلاه ایمنی سه‌کاره روی سر بیمار قرار دادند تا هم ایمپلنت‌ها را تغذیه کند (درست عین شارژ کردن گوشی موبایل)، هم اطلاعات ثبت‌شده روی ایمپلنت‌ها را بازیابی کرده و هم این اطلاعات را به کامپیوتر انتقال دهد. این اطلاعات به‌شکل زمان‌واقع به کمک الگوریتم‌های هوش مصنوعی در اندک زمانی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌ثانیه پردازش می‌شوند. به‌طور مشخص، هنگامی که بیمار می‌خواهد پای راست خود را بلند کند، این کار باعث ایجاد فعالیت الکتریکی در قشر حرکتی مغزش می‌شود و با پردازش همزمان الگوریتم‌ها، پیش‌بینی‌های حرکتی صورت می‌گیرد.

اکنون بخش دوم عملیات انجام می‌شود. پیش‌بینی‌های حرکتی به شکل دنباله‌ای از تحریک درآمده و به ایمپلنت‌هایی فرستاده می‌شوند که روی ستون فقرات بیمار قرار می‌گیرند تا تکانه‌های الکتریکی برای فعال کردن عضلات پا را ایجاد کنند. ایمپلنت‌ها با تحریک بسیار دقیق نواحی درگیر در راه رفتن با ستون فقرات ارتباط برقرار می‌کنند.

نتیجه اینکه، بیمار توانست پاهای خود را با فکر کردن و بدون دخالت خارجی کنترل کند. او اکنون در منزل خود با تجهیزات همین پل دیجیتال می‌ایستد و راه می‌رود.

 
▫️کیانوش امیری

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

🔳 فریدریش آوگوست فون هایِک (۱۹۹۲-۱۸۹۹) یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی قرن بیستم و یکی از ژرف‌اندیش‌ترین مدافعانِ آزادی فردی و اقتصادی در دو قرن گذشته است.

هایِک در اوان جوانی و هنگامی که مردد بود در روان‌شناسی و مطالعات مغز ادامه‌ی تحصیل دهد یا حقوق و اقتصاد، کتاب مهم «نظم حسی؛ کندوکاوی در بنیادهای روان‌شناسیِ نظری» را نوشت.

او هرچند مسیر حقوق و اقتصاد را پیش گرفت ولی هیچگاه دغدغه‌های مغز و ذهن را به کناری ننهاد و سرانجام با تاخیر فراوان، یعنی چند دهه بعد، کتاب نظم حسی را به چاپ رساند.

در این کتاب، هایِک به تشریح دقیقِ دیدگاه‌های تکاملی خود در باب پیدایش ذهن و مغز، عملکرد نورون‌ها، شناخت، ادراک حسی و مسائل مرتبط می‌پردازد.

این کتاب در واقع بنیادهای معرفت‌شناختی نظریات هایِک در باب آزادی، اقتصاد و جامعه را تشکیل می‌دهد.

کتاب نظم حسی متاسفانه هنوز، بعد از حدود ۷۰ سال از چاپ آن، به فارسی ترجمه نشده است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

تعریف واژه‌ی دایناسور را در یک دایرﺓالمعارف بنام فارسی و دو فرهنگِ فارسی‌به‌فارسی مشهور و پرکاربرد با هم بررسی می‌کنیم.

🔲 دایرﺓالمعارف فارسی (معروف به دایرﺓالمعارف مصاحب) به‌ سرپرستیِ زنده‌یاد دکتر غلامحسین مصاحب و به همت انتشارات فرانکلین در سال ۱۳۴۵ شمسی منتشر شد. البته جلد نخست آن در این سال منتشر شد و دو مجلد بعدی در سال‌های بعد.
این دانشنامه ذیل مدخل دایناسور، که البته آن را دینوزور ضبط کرده، می‌نویسد:

◾️«خزنده‌ی خشکیِ زوال‌یافته از دوران مزوزوئیک، که طولش از یک تا حدود ۳۰ متر بوده. بعضی انواع آن گیاهخوار و برخی گوشتخوار بوده است. در پایان دوره‌ی کرتاسه از میان رفته است.»

◽️امتیازات این تعریف یکی این است که بر خلاف تصور برخی که دایناسورها را هم خشکی‌زی و هم آب‌زی می‌دانند، آنها را صرفاً خشکی‌زی می‌داند که درستش هم همین است.
دوم اینکه به دو نوعِ گوشتخوار و گیاه‌خوار بودن آنها اشاره کرده است و سوم اینکه زمان انقراض آنها را در پایان دوره‌ی کرتاسه نشان می‌دهد.

اما ایرادات:

اول: دایناسورها، گرچه در رخداد انقراضیِ K-Pg متحمل تلفات بسیار سنگینی شدند ولی دسته‌ای از آنها که اجداد پرندگان امروز بودند جان سالم به‌در بردند، دگرگونی‌های تکاملی بسیار به خود دیدند، متنوع شدند و تقریباً در جای‌جای زمین پراکنده شدند.
از همین رو، تمامی پرندگان امروزی دایناسور هستند و درست به‌همین دلیل نمی‌توانیم بگوییم دایناسورها در آن انقراض دسته‌جمعیِ بزرگ به‌طور کامل از بین رفتند.

در واقع تمامی دایناسورهای غیرپرنده (non-avian) منقرض شدند ولی بخش کمی از دایناسورهای پرنده (avian) نجات یافتند.

البته این حقیقت که پرندگان دایناسورند در دهه‌ی ۱۳۴۰ شمسی (حدوداً دهه‌ی ۶۰ میلادی) چندان مطرح و شناخته شده نبوده است و از همین رو، نمی‌توان چندان خرده‌ای بر این دانش‌نامه گرفت.

دوم: دایناسورها تنوعِ اندازه‌ای بسیار زیادی داشتند (چه از زمانی که در دوره‌ی تریاس به‌تدریج پدیدار شدند، چه هنگامی که در دوره‌ی ژوراسیک به شکوفایی رسیدند و چه وقتی که در دوره‌ی کرتاسه آخرین تنوع‌ها و تکامل‌ها را به خود دیدند.)
به همین دلیل، هم طولِ کوچک‌تر از یک متر داشته‌اند، مثل دایناسورهای سرده‌ی میکروراپتور، و هم طول بیش از ۳۰ متر، مثل دایناسورهای سرده‌ی پاتاگوتایتان.
البته با در نظر گرفتن دایناسورهای امروزین، یعنی پرندگان، کوچک‌ترین دایناسورِ طول تاریخِ حیات، تا جایی که می‌دانیم، مرغِ مگسِ زنبوری است که کمتر از ۲ گرم وزن و حدود ۵ سانتیمتر طول دارد و بومیِ کوبا است.

➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگِ معاصر فارسی/ زنده‌یاد غلامحسین صدری‌افشار و همکاران/ انتشارت فرهنگ معاصر

این فرهنگِ فارسی‌به‌فارسی دایناسور را چنین تعریف کرده است:

◾️«هر یک از خزندگان خشکی دوران مزوزوئیک، به‌طول یک تا ۳۰ متر و با دست و پا و دمی دراز، که در برخی انواع پاها شبیه به پای پرندگان بوده است. برخی انواع گیاهخوار و برخی گوشتخوار بوده‌اند و در پایان دوره‌ی کرتاسه از میان رفته‌اند.»

◽️امتیازات این تعریف یکی اشاره به خشکی‌زی بودن دایناسورها و دیگری توجه به گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنهاست.

اما ایرادات:
اول: دادن اندازه‌ی نادرست برای همه‌ی گونه‌های دایناسور است؛ تکرار اشتباه دانشنامه‌ی مصاحب.

دوم: مشخصه‌های دست و پا و دم دراز برای همه‌ی دایناسورها نادرست است. همه‌ی دایناسورها دم داشته‌اند ولی دم همه‌ی آنها دراز نبوده و تنوع بسیار داشته است (اینجا را ببینید). دستان آنها هم در گونه‌های زیادی نه تنها دراز نبوده که در قیاس با کل بدن بسیار کوتاه هم بوده است (مثل دایناسورهای تروپود). همچنین، گونه‌های زیادی هم بوده‌اند که دست و پای کوتاهی داشته‌اند (مثل دایناسورهای سرده‌ی تریسِراتوپس‌).

سوم: انقراض تمامی دایناسورها در پایان کرتاسه غلط است.

➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگ فارسی بزرگ سخن (۸ جلدی)/ زیر نظر دکتر حسن انوری/ انتشارات سخن

در این فرهنگ دایناسور چنین تعریف شده است:

«خزنده‌ی عظیم‌الجثه‌ی دوران مزوزوئیک به‌طول یک تا سی متر که در خشکی و آب زندگی می‌کرد و از آن فسیل‌هایی به‌جا مانده است.»

◽️این تعریف نه‌تنها هیچ امتیازی ندارد که چندین اشکال هم دارد.

اول: به ‌پیروی از پندار غلط و تقریباً رایجی دایناسورها را عظیم‌الجثه می‌داند. حال آنکه این مطلب درباره‌ی همه‌ی گونه‌های دایناسوری مطلقاً صدق نمی‌کند. بالاتر اشاره کردم.

دوم: این تعریف دچار تناقض است. جانور یک‌متری نمی‌تواند عظیم‌الجثه باشد. جانور عظیم‌الجثه هم نمی‌تواند یک‌متری باشد.

سوم: در این تعریف نیز اندازه‌های غلط (در دانشنامه‌ی مصاحب) تکرار شده است.

چهارم: دایناسورها فقط خشکی‌زی بودند. دایناسور آب‌زی وجود نداشته است.

پنجم: ذکر فسیل‌ها در پایان حشو است چون اگر فسیلی در کار نبود، طبعاً ما هم اطلاعی از وجود این جانداران ماقبل تاریخ نمی‌داشتیم.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

چرخه‌ی قلبی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

مرغ‌های مگس (hummingbird) - که به‌غلط گاه آنها را مرغ مگس‌خوار می‌نامند! - جزو کوچک‌ترین پرندگان و البته کوچک‌ترین دایناسورهای زنده هستند.

این پرندگان که تماماً ساکن قاره‌ی آمریکا هستند بیش از ۳۵۰ گونه‌ی مختلف دارند و غذای آنها عمدتاً شهد گل‌هاست، هرچند از حشراتِ ریزِ درپرواز و عنکوب‌های کوچک هم اگر بتوانند مضایقه نمی‌کنند.

یک گونه از این پرندگان (یا دایناسورها) مرغِ مگسِ زنبوری (Bee Hummingbird) نام دارد که بومی کشور کوبا است و با طول حدود ۵ سانتیمتر، کمتر از ۲ گرم وزن دارد.
این گونه‌ی مرغ مگس کوچک‌ترین دایناسورِ شناخته‌شده در طول تاریخ حیات است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️این حجم از حقه‌های سینمایی (تروکاژ) برای فیلمی مربوط به سال ۱۹۰۱ بی‌نظیر است.

کارگردان آن Georges Melies شعبده‌باز و فیلم‌ساز فرانسوی است.

این حقه‌های اولیه‌ی سینمایی بی‌شک سنگ‌بنای جلوه‌های ویژه در فیلم‌های علمی‌تخیلیِ دهه‌های بعد بودند.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

در فیلم انسان‌های ناشناخته (X-Men: Days of Future Past) محصول ۲۰۱۴، یکی از جهش‌یافتگان از قابلیتی برخوردار است که به او اجازه می‌دهد آگاهی (consciousness) فرد را به گذشته‌ی مشخصی از مغز آن فرد در گذشته انتقال دهد. مثلاً آگاهی مرا به مغز من در ـ مثلاً ـ ۳۸ سال قبل منتقل کند. در این صورت، در سال ۱۳۶۴ که من یازده‌ساله بوده‌ام، واجد کلیه‌ی معلومات، آگاهی‌ها، رشد فکری، علم و شناختی خواهم بود که اکنون دارا هستم. در این روش فرضی می‌توانم در گذشته دستکاری کنم. در این صورت البته پارادکس‌هایی هم ایجاد خواهد شد.

مثلاً من سوالات کنکور آن سالی را که آزمون کنکور دانشگاه دادم، «اکنون» تهیه می‌کنم، خوب می‌خوانم، پاسخ‌ها را از بر می‌کنم و به گذشته می‌روم و با رتبه درخشان در رشته‌ی ـ مثلاً - پزشکی تهران قبول می‌شوم.

پارادکسی که ایجاد خواهد شد این است که در آن صورت و با آن آینده‌ی بدیل، به امروزی که چنین تصمیمی گرفتم و سوالات کنکور آن سال را تهیه کردم و ... نخواهم رسید چون مسیر زندگی من به گونه‌ی دیگری رقم خورده است و نیازی به این نبوده است که سوالات کنکور را تهیه کنم و کذا و کذا!

از این بدتر، ممکن است در گذشته، اتفاق مرگ‌باری برای من رخ دهد و جانم را از دست بدهم. در این صورت چگونه به «اکنون» خواهم رسید تا تصمیم بگیرم به آن گذشته‌ معین برسم؟!

شاید این روش، به‌رغم جذابیت بالای آن، بسیار دور از ذهن به‌نظر برسد و انجام آن حتی در آینده هم ممکن نباشد.

ولی به یک حداقل دیگر هم می‌توانیم فکر ‌کنیم.

تا آنجایی که می‌دانیم کلیه‌‌ی خاطراتِ ما - دستکم از حدود سه‌سالگی به بعد - در حافظه‌ی ما محفوظ مانده است ولی دسترسی ما به بخش اعظم آنها، به دلایلی که شاید امروزه چندان برایمان روشن نباشد، قطع شده است. از آن حجم عظیم خاطرات، یعنی همه‌ی دیده‌ها، شنیده‌ها و گفته‌هایمان در طول عمرمان، فقط اتصالات پراکنده‌ای با برخی نواحی آن حجم عظیم و احتمالاً درهمِ داده برقرار می‌شود که همان، مجموعه‌ی خاطرات «فعال» ما را از گذشته می‌سازد. مثلاً، من ممکن است به خاطر بیاورم روز اول دبستان چگونه رفتم به مدرسه؛ کلیات آن را با برخی دیده‌ها و شنیده‌ها و گفته‌های جزیی و پراکنده؛ ولی خاطرم نمی‌آید که آموزگار ما «دقیقاً» چه مطالبی را در کلاس به ما گفت و من به همکلاس‌های خود چه گفتم و چه شنیدم و بعد که از مدرسه برگشتم به خانواده دقیقاً چه گفتم و از آنها چه شنیدم.

حالا فرض کنید در آینده، دور یا نزدیکش را نمی‌دانیم، روشی ابداع شود که هر کسی بتواند به خاطره و یا خاطرات هر بخشی از زندگی گذشته‌اش ارتباط کامل پیدا کند. منظورم از کامل این است که «تمامی» دیده‌ها، شنیده‌ها و گفته‌هایش را «مو‌به‌مو» به «خاطر» بیاورد. مسلماً چنین روشی، کشف و ابداع بزرگی در عرصه‌ی علوم اعصاب و علوم اعصابِ شناختی و مشخصاً حافظه‌پژوهشی خواهد بود.

حالا یک قدم دیگر هم جلوتر می‌رویم.

فرض کنید در ادامه‌ی روش فوق، دانشمندان موفق شوند با استفاده‌ از یک فن‌آوریِ پیشرفته، تمامی خاطرات ما را از آن بُرش خاص در گذشته، روی مانیتور نشان دهند؛ درست مثل یک فیلم.
در اینجا، زوایه‌ی دوربین، در حقیقت، زاویه‌ی چشم ماست در آن مقطع خاص در گذشته. هر چه را هم در فیلم مربوطه می‌شنویم، چه از دیگران و چه از گفته‌های خودمان، در حقیقت اصواتی هستند که در آن زمان وارد گوش ما شده‌اند. به بیان دیگر، دوربین فیلمبردارِ فیلم خاطرات ما، چشممان و دستگاه صدابردار، گوشمان خواهد بود در آن گذشته‌ی معین.

در این صورت، با استفاده از این فن‌آوری، می‌توانیم هرگاه اراده کنیم، به خاطرات هر گذشته‌ای از عمرمان که علاقمند باشیم، هر سال و ماه و روز و ساعتی، متصل شویم و از طریق چشم و گوش خودمان در آن برش خاص از گذشته، دیده‌ها، شنیده‌ها و گفته‌هایمان را بر صفحه مانیتور ببینیم و بشنویم.

کافی است فرض کنید، مثلاً، به یکی از جلسات درسی خود در کلاس پنجم دبستان، در فلان سال و ماه و روز و ساعت، رفته‌اید و به حرف‌های معلم سر کلاس علوم گوش می‌دهید. هر چه را آن زمان سر کلاس می‌دیده‌اید و می‌شنیده‌اید، از معلم و هم‌کلاسی‌ها، در فیلم حافظه‌تان می‌بینید و می‌شنوید.

تفاوت اساسی این شیوه‌ی سفر به گذشته با سفر به گذشته از طریق ماشین زمان در دو چیز است:

۱- در این شیوه صرفاً می‌توانید به گذشته‌ی «خودتان» رجوع کنید، آن هم در ساعات بیداری خودتان در گذشته (البته جز اینکه سرقت و دستبرد زدن به خاطرات افراد امکان‌پذیر شود!).

۲- در این شیوه منفعل محض هستید، تماشاگر صرف؛ و از همین رو، امکان دستکاری در گذشته مطلقاً امکان‌پذیر نیست.

- عبدالرضا شهبازی

◽️این یادداشت - با تفاوت‌هایی - اوایلِ دهه‌ی ۹۰ شمسی در مجله‌ی دانستنیها به چاپ رسید.

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

بدر کاملِ ماه و برخی عکس‌های ترکیبی از زمین و ماه گاه این تصور را ایجاد می‌کنند که ماه بسیار به زمین نزدیک است. در صورتی که چنین نیست.

فاصله‌ی زمین تا ماه نزدیک به ۴۰۰ هزار کیلومتر است و این اصلاً فاصله‌ی کمی نیست. کافی است به عکس‌هایی که از سطح ماه از زمین گرفته شده (Earthrise) دقت کنیم تا متوجه شویم زمین چقدر دور است و از همین رو، صرفاً مساحت کوچکی از آسمان ماه را در بر می‌گیرد.

تقریباً دو روز طول می‌کشد تا با فن‌آوری کنونی‌مان به ماه برسیم، در صورتی که طی همین زمان می‌توانیم ۳۰ بار به دورِ زمین گردش مداری انجام دهیم.

این فاصله آنقدر زیاد است که می‌توان هفت سیاره‌ی دیگرِ منظومه‌ی شمسی را به‌راحتی بین ماه و زمین جا داد.

به‌سبب همین فاصله‌ی زیاد، گرانش زمین هم فقط قادر است شماری از اجرامِ سرگردان را به زمین جذب کند و مانع برخوردشان به ماه شود. در مورد شماری دیگر هم، اتفاقاً به سمت ماه منحرف می‌کند؛ کاری که مشتری هم انجام می‌دهد و اجرامی را ممکن است به سمت زمین تغییر مسیر دهد.

بنابراین، کاملاً طبیعی و شدنی است که شهاب‌سنگ‌های بسیاری بتوانند بر طرفِ نزدیکِ (near side) ماه که به‌سوی زمین است فرود بیایند. این سخن که زمین مانع از آن می‌شود که شهاب‌سنگ‌هایی بر این سمت ماه اصابت کنند به این می‌ماند که چتری با قطر یک‌متر را در فاصله‌ی ۳۰‌متریِ بالای سرمان نگاه داریم با این هدف که مانع از رسیدن نور آفتاب به خودمان شویم!

طرح بالا که از وبسایت ناسا گرفته شده است مقیاسی بسیار نزدیک به واقعیت را از فاصله‌ی زمین و ماه به دست می‌دهد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️ Cognitive Neuroscience, A Very Short Introduction

▫️Richard Passingham
▫️Oxford University Press, 2016

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️درآمدی بر علوم اعصاب شناختی

▫️نوشته‌ی ریچارد پسینگهام
▫️ترجمه‌ی علی‌اکبر ارجمندراد و زهرا یمینی‌فر
▫️انتشارات چترنگ، ۱۴۰۰

◾️چند صفحه‌ی نمونه از کتاب

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️زیستن در جهانِ دوپاره؛ مغزپژوهی در نقدِ زیست‌جهانِ موجود

▫️دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم
▫️نشر مرکز، ۱۴۰۲

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

روان‌شناسی عمومی حوزه‌ای است که همه‌ی افراد، با هر زمینه‌ی تخصصی که دارند، لازم است در حدِ کلیات با آن آشنا شوند، چرا که هدفِ آن شناخت و کندوکاو جنبه‌های مختلف ذهن و روان آدمی است.

حالا اگر کتاب خوبی به قلم روان‌شناسی بسیار سرشناس و به زبانی روان نوشته شده باشد که کلیات این حوزه‌ی مهم را به‌روشنی نشان داده باشد، نباید در خواندن و استفاده از آن تردید کرد.

کتاب خوبِ بالا را می‌توان کم‌کم پیش برد، مثلاً حداقل روزی یک صفحه، مزه‌مزه کرد و آموخت، هم انگلیسی و هم روان‌شناسی.

دوستانی که تاکنون از بسته‌های دوره‌ی ناهمزمانِ "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" استفاده کرده‌اند و دنبال کتاب خوبی هستند تا آموخته‌هایشان را ورز دهند و تثبیت کنند، کتاب بالا برایشان انتخابی عالی خواهد بود.

- عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

 آنچه در پی می‌آید یادداشتی است که به‌مناسبت صد و چهل و هشتمین سالگرد انتشار مجله‌ی نیچر نوشتم و ذیل پرونده‌ای به همین مناسبت در صفحه‌ی علمِ روزنامه‌ی شرق (شماره‌ی یکشنبه، ۵ آذر ۱۳۹۶) به چاپ رسید.
فقط توضیح این نکته لازم است که شرق با کاهش‌هایی چند مطلب را به‌چاپ رساند.
صورت کامل یادداشت را در ادامه آورده‌ام.

🔳 نیچر و افتخار چاپ آخرین مقاله‌ی داروین

درست ده سال پس از انتشار کتاب دوران‌ساز چارلز داروین موسوم به «خاستگاه گونه‌ها» در اواخر سال ۱۸۵۹، هفته‌نامه‌ی «نیچر» پا به عرصۀ وجود نهاد. حدود ۱۳ سال بعد از انتشار این نشریه‌ی معتبر علمی، یعنی در تاریخ ۱۸ فوریه‌ی ۱۸۸۲، جوانی ۲۵ساله به‌نام والتر دروبریج کریک، که کارگاهی کفش‌سازی داشت و در اوقات فراغت مباحث زمین‌شناسی و دیرینه‌شناسی را دنبال می‌کرد، به داروینِ ۷۳ساله نامه‌ای نوشت و گفت که به‌تازگی سوسکی آبی را یافته است که به یکی از پاهای میانی آن یک دو‌کفه‌ایِ کوچکِ آب‌شیرین، با قطری کمتر از یک سانتیمتر، چسبیده است.

مجانی‌سواری این دو‌کفه‌ای موضوعی در خور بررسی بود زیرا این روش جابه‌جاییِ فرصت‌طلبانه می‌توانست سرنخی به‌دست ‌دهد برای حل این معما که چرا بی‌مهرگان ساکن آب‌های شیرین به‌رغم پراکنش گسترده‌ی جهانی تنوعی بسیار اندک دارند. کریک در تشخیص علاقه‌ی داروین به این موضوع درست حدس زده بود. داروین بی‌درنگ نامه‌ای به کریک نوشت و او را پرسش‌باران کرد و همچنین خواست نمونه را برایش بفرستد.

سوسک و بار گرانش، پیچیده در یک دستمال، مسافت حدود ۱۱۰ کیلومتری از نورتَمپتن، واقع در شمال غرب لندن، تا حوالی روستای داون، محل سکونت داروین در جنوب شرق لندن، را طی کرد و بر میز کارِ واضعِ نظریه‌ی تکامل حاضر شد. داروین سوسک و صدف را به‌مدت سه ‌ساعت در آب گذاشت تا بالاخره دو‌کفه‌ای از پای سوسک جدا شد، آن گاه این دوکفه‌ای سمج را برای تشخیص هویت به خانه‌ی جان گوئین جِفریز، صدف‌شناس سرشناس، فرستاد ولی از بخت بد، جفریز در سفر بود و خدمتکار دست‌و‌پا‌چلفتی او صدف شکسته را برای داروین برگرداند. با این همه، هم داروین و هم کریک به‌درستی حدس زدند که این صدف قاعدتاً باید همانی باشد که با نام علمی Cyclas cornea  شناخته می‌شود.

در ششم آوریل همان سال، یعنی کمتر از ۵۰ روز بعد از دریافت اولین نامه‌ی کریک، داروین مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی نیچر به چاپ رساند تحت عنوان «پراکندگی دوکفه‌ای‌های آب شیرین»[۱] درباره‌ی این دوکفه‌ایِ مسافر و چند و چون و چرایی چنین پدیده‌ای. داروین در این مقاله‌ی کوتاه این پرسش را مطرح می‌کند که چنین دو‌کفه‌ای‌هایی تا چه مسافتی می‌توانند مجانی‌سواری کنند. او به یاد ‌می‌آورد در سال‌های جوانی و زمانی که سوار بر کشتی بیگل بوده سوسک پرنده‌ی دیگری را، از گونه‌ای دیگر، در عرشه دیده است آن هم در حالی که نزدیک‌ترین نقطه‌ی خشکی بیش از ۷۰ کیلومتر با کشتی فاصله داشته است. داروین همچنن می‌نویسد که آقای کریک دو هفته بعد در همان آبگیر اول قورباغه‌ی مرده‌ای را می‌یابد که یک دو‌کفه‌ای، درست از همان گونه‌ی نخستین ولی کمی کوچک‌تر، به یکی از پاهای آن چسبیده بوده است. کریک قورباغه را دو روز در آب می‌گذارد ولی صدف جدا نمی‌شود، بنابراین به‌ناچار آن پای قورباغه را جدا می‌کند تا بالاخره صدف مزاحم، که همچنان زنده بوده، تصمیم به جدایی بگیرد. افزون بر این، داروین چند مورد دیگر از فرصت‌طلبی دوکفه‌ای‌ها را به‌اختصار برمی‌شمرد، ازجمله موردی که برای پسرش فرانسیس حتی حین ماهیگیری در کناره‌ی دریا رخ داده است.

داروین در پایان این مقاله نتیجه می‌گیرد که دوکفه‌ای‌ها بی‌تردید به‌یُمنِ چنین روشی به‌کرات از آبگیری به آبگیری دیگر حرکت می‌کنند و حتی با آویختن از پرندگان آبزی، گرچه کم پیش می‌آید، می‌توانند تا مسافت‌های بسیار طولانی جابه‌جا ‌شوند و سبب اختلاط جمعیتی شوند. از همین رو، این ادعای جفریز ـ در کتاب «صدف‌های انگلستان» ـ را مبنی بر اینکه پراکنش صدف‌های آب شیرین در گذشته‌ای بسیار دور اتفاق داده و دیگر رخ نمی‌دهد، رد می‌کند.

داروین ۱۳ روز بعد از انتشار این مقاله از دنیا رفت و ۷۱ سال بعد از این واقعه، فرانسیس کریک، نوه‌ی والتر کریک، به‌کمک جیمز واتسون (و البته با مساعدتِ روزالیند فرانکلین و موریس ویلکینز ) موفق به کشف ساختار مولکول DNA شدند و دنیای زیست شناسی را دگرگون کردند.

- عبدالرضا شهبازی
...................

[1] -On the Dispersal of Freshwater Bivalves

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«علم نمی‌تواند راز نهایی طبیعت را بگشاید. دلیلش هم این است که، در نهایت، خودِ ما نیز جزیی از همان رازیم که قصد گشودنش را داریم.»

▫️ماکس پلانک (۱۹۴۷ - ۱۸۵۸)
فیزیک‌دان آلمانی و پایه‌گذارِ نظریه‌ی کوانتوم

- ترجمه: عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️Neuroscience for Dummies

▫️Frank Amthor
▫️John Wiley & Sons, Inc.,
▫️2023

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

◽️درباره‌ی هایِک

▫️نوشته‌ی دکتر موسی غنی‌نژاد

▫️نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۱

🔳 فریدریش آوگوست فون هایِک (۱۹۹۲-۱۸۹۹) یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی قرن بیستم و یکی از ژرف‌اندیش‌ترین مدافعانِ آزادی فردی و اقتصادی در دو قرن گذشته است.
هایِک همچنین از جمله رهبران اصلی مکتب اقتصادی اتریش، از حامیان بزرگ بازار آزاد و از مخالفانِ سرسختِ سوسیالیسم محسوب می‌شود. او را همچنین در زمره‌ی بزرگان لیبرالیسم کلاسیک به‌شمار می‌‌آورند.

◾️کتاب «درباره‌ی هایِک» اکنون نایاب است و امیدی به بازچاپ آن نمی‌رود.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…
Подписаться на канал