یادداشتها، ترجمهها و همرسانیهای عبدالرضا شهبازی در حوزهی دیرینهشناسی و زمینههای مرتبط
مهمترین مدعای برنامه "زندگی پس از زندگی" این است که ما علاوه بر بدن، چیزی داریم به نام "روح" و این روح پس از مرگ باقی میماند و در جهانی دیگر به زندگی خود ادامه میدهد.
البته به نظر میرسد که اثبات این مدعا، هدف نهایی و اصلی این برنامه تلوزیونی نیست و احتمالاً قرار است از آن نتایج دیگری هم گرفته شود. از جمله این که دین و بهطور مشخص مذهب تشیع و قرائت رسمی از آن حق است و حقیقت دارد و راه نجات است.
اما مدعای کلیدی آن، همانطور که گفتم، این است که مرگ پایان زندگی نیست و روح ما در جهانی دیگر به حیات خود ادامه خواهد داد.
مهمترین دلیل هم ظاهرا گواهی کسانی است که مردهاند و زیستن در آن جهان دیگر را مدت کوتاهی تجربه کرده و بازگشتهاند.
نقدهای زیادی به این برنامه وارد است. اخیراً عباس موزون، سازنده این برنامه، باز به این نقدها واکنش نشان داده است. حالا سعی میکنم با مرور دلایل او و با اشاره به نقدهایی که قبلا نوشتهام، نشان دهم که هیچ یک از این دلایل ایشان، موجه نیست.
۱. آقای موزون میگوید:
" برادر عزیز که میگی اینها علمی نیست، آکادمی علوم آمریکا را قبول داری؟ یا میگی اونا هم بیسوادند و علمی نیستند."
نقد: آکادمی علوم آمریکا (NAS) هیچ موضعی درباره بقای روح پس از مرگ ندارد. بنابراین احتمالا منظور ایشان انتشار مقالاتی در نشریه این آکادمی یعنی "مجموعه مقالات آکادمی علوم آمریکا" (PNAS) است که به زعم ایشان، این مقالات مدعی اثبات بقای روح یا اثبات وجود روح مفارق از بدن شدهاند.
اما وقتی به آرشیو مقالات این نشریه مراجعه میکنیم چنین مقالهای پیدا نمیشود.
وقتی به سایتها و گروههای همسو با روحباوران، مثل انجمن مطالعات NDE مراجعه میکنیم متوجه مدعای مشابهی میشویم مبنی بر اینکه آکادمی علوم آمریکا علمی بودن وجود روح را اثبات کرده است و با تحقیق بیشتر سر از مقاله خانم جیمو بورجیگین و همکارانش (۲۰۲۳) در میآوریم با عنوان:
"سیلان اتصالدهندههای عصبی فیزیولوژیکی و نوسانات گاما در مغز انسان در حال مرگ"
Surge of neurophysiological coupling and connectivity of gamma oscillations in the dying human brain, Jimo Borjigin, PNAS, 2023
اما حتی در این مقاله نیز حداکثر چیزی که گفته شده این است که "برای مدتی بعد از قطع همه علائم حیات، مناطقی از مغز همچنان ممکن است فعال باشد". آن هم با تاکید این نکته که نمونه شواهد به اندازهای نیست که بتوان تعمیم داد.
همانطور که ملاحظه میشود از این مدعای بورجیگین و همکارانش تا مدعای عباس موزون و همکارانش، فاصلهای عظیم و نپیموده وجود دارد و میتوان گفت که ربطی به هم ندارند. بنابراین آشکارا دو مغالطه "تحریف" و "نقل قول ناقص" رخ داده است.
۲. عباس موزون میگوید:
"کسی که سه مدرک مختلف دکتری از دانشگاههای آمریکا داره بیسواده و غیرعلمی حرف میزنه؟"
نقد: اولا بسیار اتفاق میافتد که کسی با چند مدرک دانشگاهی معتبر نظرات نادرستی ارائه میدهد. به همین خاطر است که اگر شخص الف از قول شخص ب مدعایی را بیان کند و در توجیه آن بگوید چون شخص ب دارای مدارک عالی تحصیلی است، او مرتکب مغالطه "توسل به مرجع" شده است. بخصوص اگر مدعایش عجیب و مناقشهآمیز باشد. البته "ارجاع دقیق و معین به نهاد علم" را نباید با "توسل به مرجع" خلط کنیم. برای توجیه علمی بودن یک مدعا، ارجاع به هیچ شخصی با هر مدرک تحصیلی و درجه علمی، حجّت نیست. حتی اگر بعدا مشخص شود حق با آن شخص بوده است. چرا که تا دلایل و شواهد، موضوع نقد و ارزیابی همتایان قرار نگرفته و تایید نشده باشد، تفاوتی با نظر شخصی افراد ندارد.
ثانیاً دانشمندان نه تنها دچار خطای فکری و محاسباتی میشوند بلکه گاهی دچار نوعی هذیان (delusion) میشوند و بدیهات علمی را بدون هیچ استدلال منطقی و معقولی رد میکنند و نظرات نامعقولی ارائه میدهند. نوعی بیماری پیش روندهی فکری و روانی که حتی گریبانگیر دانشمندان شاخص هم میشود! به آنها "دانشمندان بیمار" یا "بیماران نوبلی" (Nobel disease) میگویند. مثل لوک مونتانیه، برندهٔ نوبل فیزیولوژی (کاشف ویروس ایدز). او به هومیوپاتی باور دارد، ضد واکسن است و معتقد است دیاِنایِ کودکان اوتیست اشعه فراطبیعی دارد!
بنابراین نظرات عجیب و مخالف با جریان اصلی علوم، حتی اگر از دهان یک برنده نوبل خارج شود، حجت نیستند و باید ادله متقن و شواهد علمی از آن حمایت کنند؛ و نهاد علم است که باید متقن بودن ادله و علمی بودن شواهد را تایید کند، نه فلان ژورنالیست یا مجری تلوزیونی یا حتی استاد دانشگاه.
ثالثاً کسانی هم هستند مثل استیون نووِلا (دکترای نورولوژی از دانشگاه ییل) و شان کارول (دکترای فیزیک از هاروارد) با مدارک و مدارج علمی بالا که با روحباوران مخالفند و عدم توجه و اشاره به آنها یعنی "یک بام و دو هوا" کردن یا توسل به "استاندارد دوگانه". بخصوص وقتی بدانیم آنها اکثریت هم هستند.
کانال دیگرم که مختصِ آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذرهبین
کانال دیگرم که مختصِ آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذرهبین
◽️خواب
◽️نوشتهی یان اوزوالد
◽️ترجمهی دکتر محمدرضا باطنی
◽️انتشارات هاشمی، چاپ اول، ۱۳۶۳
@dirinenegar
◾️اژدها در پارکینگ
◽️نوشتهی کارل سیگِن
◽️ترجمهی عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
آکادمیِ اُلِمپیا نام محفلی دوستانه بود که آلبرت اینشتین، زمانی که کارمند ادارهی ثبتِ اختراعاتِ شهر برن در سوئیس بود، و دو دوستش (که در عکس میبینید)، در سال ۱۹۰۲ بنیان نهادند و سه چهار سالی دوام داشت.
گروه معمولاً در آپارتمان شخصیِ اینشتین تشکیل جلسه میداد و محور گفتوگوها هم فلسفه و فیزیک بود. این جلسات در شکلگیری و شکوفایی فکری اینشتین تاثیر بسیار داشت.
سه سال بعد از تشکیل این محفل، اینشتین چهار مقالهی بسیار مهم نوشت که معروفترینشان مقالهی مربوط به تشریح نظریهی نسبیتِ خاص است.
افراد حاضر در عکس، از راست به چپ:
- آلبرت اینشتین (۱۹۵۵-۱۸۷۹)
- موریس سولوواین (۱۹۵۸-۱۸۷۵)، فیلسوف و ریاضیدانِ رومانیایی
- کُنراد هبیکت (۱۹۵۸-۱۸۷۶)، ریاضیدانِ سوئیسی و دوستِ صمیمیِ اینشتین
در سال ۱۹۰۱، اینشتین برای کمک به وضع معیشت خود، در روزنامه آگهی تدریس خصوصی ریاضی و فیزیک داد. سولوواین اولین شاگردش بود و بعد هبیکت هم اضافه شد.
ولی نه تدریسی انجام شد و نه طبعاً پولی به اینشتین رسید چون سه نفر، که یکدیگر را تازه کشف کرده بودند، تا میتوانستند در باب علائق مشترکشان تبادل نظر میکردند.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
فیلم زیبا و تاثیرگذار «سفر شگفتانگیز» (Fantastic Voyage 1966) بیشک یکی از بهترین و ارجمندترین فیلمهای علمیتخیلیِ تاریخ سینما است.
◾خلاصهی داستان فیلم این است که هم آمریکا و هم اتحاد جماهیر شوروی به تکنولوژی کوچکسازی موقت اجسام (بیجان و جاندار) دست یافتهاند. فقط نکته در این است که متناسب با درجهی کوچکسازی، زمان ماندگاری جسم کوچکشده تغییر میکند. مثلاً اگر جسمی را به نصف کوچک کنیم چند روز ماندگاری دارد ولی اگر همان را به اندازۀ میکروبی کوچک کنیم فقط یک ساعت ماندگاری دارد و بعد به اندازۀ اولیه برمیگردد.
از سویی، دانشمندی چک را که توانسته است راهی برای ماندگاریِ دائمی اجسام کوچکشده بیابد، نیروهای اطلاعاتیامنیتی آمریکا از منطقۀ تحت نفوذ شورویها خارج میکنند و به آمریکا میآورند ولی حین انتقال به آزمایشگاه سری، گروهی تروریست (احتمالاً از سمت شوروی) به ماشین حامل دانشمند حمله میکنند.
دانشمند زنده میماند ولی به کُما میرود و لختهای خون در گوشهای از مغزش تشکیل میشود که با روشهای جراحی معمول نمیتوان آن را برطرف کرد. وقت کم است و اگر دیر بجنبند و دانشمند بمیرد، راز ماندگاری دائمی اجسام کوچکشده را با خود به گور خواهد برد.
ارتش آمریکا که این تکنولوژی و آزمایشگاه سری مربوطه را در اختیار دارد، افسری را که مسئولِ تیم خارجسازی دانشمند از منطقۀ تحت نفوذ شوروی بوده، یک پزشک، یک جراح، دختر جوانی که دستیار جراح است و مهندس خلبانی را مامور میکند سوارِ زیردریایی ویژهای شوند، به اندازۀ میکروبی کوچک شوند، به بدن دانشمند تزریق شوند و نهایتاً خود را به لختۀ خون برسانند و آن را بهکمک اسلحهای لیزری از بین ببرند و تا پیش از اتمام یکساعت از بدن دانشمند خارج شوند.
◾فیلم و جلوههای ویژهی آن با توجه به استانداردهای آن زمان و بودجۀ مصرفی خیلی خوب ساخته شده است. با این همه، مخاطب امروزی ممکن است تعجب کند که چرا دو ژنرال ارتش در اتاق عمل سیگار برگ میکشند. یا اینکه این دو ژنرال که مسئولیت این عمل را بر عهده دارند اطلاعاتشان از بدن انسان و سرخرگها و سیاهرگها به اندازۀ جراحی حاذق است.
◾نکتۀ تاملبرانگیز برای من سکانسی از فیلم است؛ حدوداً دقیقۀ ۵۵ از آن.
در این سکانس دکتر دووال (جراح) حین عبور زیردریایی از یکی بخشهای ریه به شگفت میآید و میگوید ساختمان ششها یکی از معجزههای خلقت است؛ ساز و کار شگفتِ چرخهی دم و بازدم.
دکتر مایکلز (پزشک) در پاسخ میگوید هیچ امر معجزهگونی در کار نیست و صرفاً تبادلات گازی است و آن هم محصول نهایی پانصد میلیون سال تکامل است.
دکتر دووال در جواب میگوید: نمیخواهی بگویی که اینهمه تصادفی ایجاد شده؟! که هیچ خالقی آن را بهوجود نیاورده؟!
دکتر مایکلز تا میآید پاسخ سخن دووال را بدهد وضعی اضطراری در زیردریایی حادث و صحبتش قطع میشود!
فیلمنامهنویس و کارگردان به همین هم اکتفا نکردهاند و مایکلز را در فیلم شخصیتی اضطرابی، ترسو و خرابکار نشان میدهند و سرانجام در اواخر فیلم که زندگی دیگر سرنشنیان و کل ماموریت را به خطر انداخته است طعمۀ گلبولی سفید میکنند تا بمیرد!
◾ایزاک آسیموف، نویسندۀ کتابهای فراوان علم برای عموم، در ژانویۀ سال ۱۹۶۶، یعنی ششماه قبل از اکران فیلم، رمانی علمیتخیلی مبتنی بر فیلمنامۀ این فیلم و با همان عنوان فیلم، منتشر کرد. انتشار کتاب خیلیها را به اشتباه انداخت و میاندازد که فیلم بر اساس رمان آسیموف ساخته شده است، حال آنکه قضیه برعکس است.
این کتاب را آقای احمد اخوت سال ۱۳۶۸ با عنوان «سفر شگفتانگیز» ترجمه و منتشر کرد. ترجمۀ ایشان نسبتاً خوب و قابل قبول است (فقط کاش دیالوگها را شکسته ترجمه نمیکرد). این ترجمه بسیار بهتر از ترجمۀ غلطغلوطی است که شخصی به نام شاهرخ وزیری، احتمالاً در همان برهه، منتشر کرد.
انتظار میرفت دانشمندی مثل آسیموف پاسخ مایکلز به دووال را کامل بنویسد، ولی چنین نکرد (صفحۀ ۲۱۶ از کتاب را ببینید).
اما، آسیموف تقریباً تمامی خطاهای علمی و منطقیِ رخداده در فیلم را در کتابش تصحیح کرد و جایگزینهای خود را پیشنهاد داد.
◾سیلوین مارتل، پژوهشگر کانادایی، که عمدۀ شهرتش بابت ابداع شیوههای نوین درمان سرطان است و طرحهای نوآورانهاش در ارسال نانورباتهای درمانگر به درون بدن انسان با استقبال مواجه شده است، در سال ۲۰۱۶ کتابی نوشت تحت عنوان «یک زیردریایی میکروسکوپی در خون من» که فصلبهفصل مبتنی بر فیلم «سفر شگفتانگیز» نوشته شده است نشان میدهد علم کنونی چگونه رویای آن فیلم را یکبهیک، منتهی نه بر اساس کوچکسازی انسانها، تحقق بخشیده است. این کتاب چکیدۀ ۱۵ سال پژوهش مارتل و تیمش است که با زبانی غیر فنی نوشته شده است.
◾️روز گذشته (پانزدهم فوریه ۲۰۲۳)، خانم راکول وِلچ، آخرین بازیگر زندۀ این فیلم، در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
کانال دیگرم که مختص آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذرهبین
تعریف واژهی دایناسور را در یک دایرﺓالمعارف بنام فارسی و دو فرهنگِ فارسیبهفارسی مشهور و پرکاربرد با هم بررسی میکنیم.
🔲 دایرﺓالمعارف فارسی (معروف به دایرﺓالمعارف مصاحب) به سرپرستیِ زندهیاد دکتر غلامحسین مصاحب و به همت انتشارات فرانکلین در سال ۱۳۴۵ شمسی منتشر شد. البته جلد نخست آن در این سال منتشر شد و دو مجلد بعدی در سالهای بعد.
این دانشنامه ذیل مدخل دایناسور، که البته آن را دینوزور ضبط کرده، مینویسد:
◾️«خزندهی خشکیِ زوالیافته از دوران مزوزوئیک، که طولش از یک تا حدود ۳۰ متر بوده. بعضی انواع آن گیاهخوار و برخی گوشتخوار بوده است. در پایان دورهی کرتاسه از میان رفته است.»
◽️امتیازات این تعریف یکی این است که بر خلاف تصور برخی که دایناسورها را هم خشکیزی و هم آبزی میدانند، آنها را صرفاً خشکیزی میداند که درستش هم همین است.
دوم اینکه به دو نوعِ گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنها اشاره کرده است و سوم اینکه زمان انقراض آنها را در پایان دورهی کرتاسه نشان میدهد.
اما ایرادات:
اول: دایناسورها، گرچه در رخداد انقراضیِ K-Pg متحمل تلفات بسیار سنگینی شدند ولی دستهای از آنها که اجداد پرندگان امروز بودند جان سالم بهدر بردند، دگرگونیهای تکاملی بسیار به خود دیدند، متنوع شدند و تقریباً در جایجای زمین پراکنده شدند.
از همین رو، تمامی پرندگان دایناسور هستند و درست بههمین دلیل نمیتوانیم بگوییم دایناسورها در آن انقراض دستهجمعیِ بزرگ بهطور کامل از بین رفتند.
در واقع تمامی دایناسورهای غیرپرنده (non-avian) منقرض شدند ولی بخش کمی از دایناسورهای پرنده (avian) نجات یافتند.
البته این حقیقت که پرندگان دایناسورند در دههی ۱۳۴۰ شمسی (حدوداً دههی ۶۰ میلادی) چندان مطرح و شناخته شده نبوده است و از همین رو، نمیتوان چندان خردهای بر این دانشنامه گرفت.
دوم: دایناسورها تنوعِ اندازهای بسیار زیادی داشتند (چه از زمانی که در دورهی تریاس بهتدریج پدیدار شدند، چه هنگامی که در دورهی ژوراسیک به شکوفایی رسیدند و چه وقتی که در دورهی کرتاسه آخرین تنوعها و تکاملها را به خود دیدند.)
به همین دلیل، هم طولِ کوچکتر از یک متر داشتهاند، مثل دایناسورهای سردهی میکروراپتور، و هم طول بیش از ۳۰ متر، مثل دایناسورهای سردهی پاتاگوتایتان.
البته با در نظر گرفتن دایناسورهای امروزین، یعنی پرندگان، کوچکترین دایناسورِ طول تاریخِ حیات، تا جایی که میدانیم، مرغِ مگسِ زنبوری است که کمتر از ۲ گرم وزن و حدود ۵ سانتیمتر طول دارد و بومیِ کوبا است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگِ معاصر فارسی/ زندهیاد غلامحسین صدریافشار و همکاران/ انتشارت فرهنگ معاصر
این فرهنگِ فارسیبهفارسی دایناسور را چنین تعریف کرده است:
◾️«هر یک از خزندگان خشکی دوران مزوزوئیک، بهطول یک تا ۳۰ متر و با دست و پا و دمی دراز، که در برخی انواع پاها شبیه به پای پرندگان بوده است. برخی انواع گیاهخوار و برخی گوشتخوار بودهاند و در پایان دورهی کرتاسه از میان رفتهاند.»
◽️امتیازات این تعریف یکی اشاره به خشکیزی بودن دایناسورها و دیگری توجه به گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنهاست.
اما ایرادات:
اول: دادن اندازهی نادرست برای همهی گونههای دایناسور است؛ تکرار اشتباه دانشنامهی مصاحب.
دوم: مشخصههای دست و پا و دم دراز برای همهی دایناسورها نادرست است. همهی دایناسورها دم داشتهاند ولی دم همهی آنها دراز نبوده و تنوع بسیار داشته است (اینجا را ببینید). دستان آنها هم در گونههای زیادی نه تنها دراز نبوده که در قیاس با کل بدن بسیار کوتاه هم بوده است (مثل دایناسورهای تروپود). همچنین، گونههای زیادی هم بودهاند که دست و پای کوتاهی داشتهاند (مثل دایناسورهای سردهی تریسِراتوپس).
سوم: انقراض تمامی دایناسورها در پایان کرتاسه غلط است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگ فارسی بزرگ سخن (۸ جلدی)/ زیر نظر دکتر حسن انوری/ انتشارات سخن
در این فرهنگ دایناسور چنین تعریف شده است:
«خزندهی عظیمالجثهی دوران مزوزوئیک بهطول یک تا سی متر که در خشکی و آب زندگی میکرد و از آن فسیلهایی بهجا مانده است.»
◽️این تعریف نهتنها هیچ امتیازی ندارد که چندین اشکال هم دارد.
اول: به پیروی از پندار غلط و تقریباً رایجی دایناسورها را عظیمالجثه میداند. حال آنکه این مطلب دربارهی همهی گونههای دایناسوری مطلقاً صدق نمیکند. بالاتر اشاره کردم.
دوم: این تعریف دچار تناقض است. جانور یکمتری نمیتواند عظیمالجثه باشد. جانور عظیمالجثه هم نمیتواند یکمتری باشد.
سوم: در این تعریف نیز اندازههای غلط (در دانشنامهی مصاحب) تکرار شده است.
چهارم: دایناسورها فقط خشکیزی بودند. دایناسور آبزی وجود نداشته است.
پنجم: ذکر فسیلها در پایان حشو است چون اگر فسیلی در کار نبود، طبعاً ما هم اطلاعی از وجود این جانداران ماقبل تاریخ نمیداشتیم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
«انسانها گُلِ سَرسبدِ تکامل نیستند. هر چه قبلاً رخ داده درآمدی نبوده است بر پیدایش انسانها که به معرکهای پرشکوه پا نهادند.
با این همه، انسانها خاصاند. هیچ گونۀ دیگری روی زمین، تا آنجا که ما میدانیم، نمیتواند کتاب بنویسد یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود تأمّل کند. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان دادهاند مبادا فروتن نباشیم. ولی این جا بحث بر سر فروتنی نیست. نکتۀ اساسی این است که تکامل پدیدهای فرجامبین یا «هدفمند» نیست. اصلاً هیچ مسیرِ ازقبلمشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد. گونهها زیر ضرباتِ فراز و نشیبهای تاریخ میآیند و میروند.
در تریاس پسین، هیچ طبیعیدانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها بزرگ و متنوع خواهند شد و زیستبومهای خشکی را بهمدت بیش از ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شبگردانی کوچک و بیاهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورها[ی غیر پرنده] طی انقراض دستهجمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً احتمال اینکه تمساحها، پرندگان یا پستانداران برترین شکارگران طبیعت شوند زیاد شد. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونههای تمساحها تا حدی خشکیزی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غولپیکر به تکامل رسیدند که نیاکان اسبها و گربههای امروزین را بهکمکِ منقارهای عظیمِ یکمتریِ استخوانشکن خود شکار میکردند.
در سپیدهدم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیکترین نیاکان انسانها حیوانات نحیفِ سنجابشکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخههای درختان از این سو به آن سو میدویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانهای به چشم نمیخورد که برخوردار از نبوغی نهان باشند یا در مسیر سیطره بر زمین گام بردارند.»
- ترجمهی این بخش: عبدالرضا شهبازی
از کتابِ
▫️The History of Life; A Very Short Introduction/ Michael Benton/ 2008
@dirinenegar
کاش حداقل نام و نشانیِ این دانشمندان را هم لطف میکردید!
- در انقراض پایان پرمین (P-T)، ۲۵۲ میلیون سال قبل، ۹۰ درصد کلِ گونههای حیات از بین رفتند.
- در انقراض پایان کرتاسه (K-Pg)، ۶۶ میلیون سال قبل، ۷۶ درصد کل گونههای حیات نیست و نابود شدند.
آن همه جاندار بیزبان، ساده و پیچیده، آفریده شدند تا در انقراضهای دستهجمعی منقرض شوند؟!
به چه دلیل؟
آن دانشمندانِ بینام و نشان هیچ توضیحی در این باره نمیدهند؟!
▫️کتاب زمینشناسی/ پایهی یازدهم، دورهی متوسطهی دوم/ ص. ۱۵
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
فیلم در آیندهای نسبتاً دور اتفاق میافتد.
بشر موفق شده است سیارهای زیستپذیر کشف کند در جایی بسیار دور از زمین و در حال فرستادن انسانهایی به آنجاست که جامعهای جدید تشکیل بدهند.
فضاپیمایی بسیار پیشرفته کار رساندن انسانها را به آن سیاره به عهده دارد.
فضاپیما با نصفِ سرعت نور حرکت میکند. با وجود این، ۱۲۰ سال طول میکشد تا به آنجا برسد.
طبعا مسافران به شکل طبیعی پیر خواهند شد و خواهند مرد طی این زمان طولانی.
برای رفع این مشکل، تکتک مسافران و خدمه (بیش از پنج هزار انسان) در کپسولهایی ویژه به خوابِ مصنوعی فرو میروند تا پیر نشوند و کمی مانده به مقصد بیدار میشوند.
طی یکی از این سفرها، اختلالی در فضاپیما پیش میآید و یکی از مسافران اشتباهی بیدار میشود.
فقط ۳۰ سال از سفر گذشته و هنوز ۹۰ سال دیگر مانده است!
خودش هم قادر نیست دوباره به خواب مصنوعی برگردد.
چه خواهد کرد با ۹۰ سال دیگر؟
فیلم را با کیفیتِ بالا ببینید.
◽️Passengers (2016)
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
اواسط دههی شصت که اوج دوران آتاری بود فکر میکردیم گرافیکهای بازیهای آتاری مرزها را جابجا کرده است. خیلی سال بعد که بازیهای بازگشت به قلعهی ولفنشتاین یا پیشتازان فضا را بازی میکردم باز همین پندار سراغم آمد.
الان اما که به گذشته نگاه میکنم میفهمم که چقدر آن گرافیکها مضحک بودهاند.
ولی گرافیک این بازی که صحنههایی از آن را میبینید واقعاً تکاندهنده است. تقریباً نمیشود واقعیت را از غیر واقعی تمیز داد و حتی ممکن است بهسختی باور کنیم که این صرفاً یک بازی است و نه صحنههای واقعی، درست مثل همین بازی که در مرز میان واقعیت و خاطرات در تردد است و بهسختی میتوان آن دو را از هم تفکیک کرد.
انگار لازم است به بازتعریف واقعیت دست بزنیم و از مفهوم سنتی آن فاصله بگیریم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
دفاعیه آقای عباس موزون از علمی بودن برنامه "زندگی پس از زندگی" ☝️ و تحلیل و ارزیابی این دفاعیه 👇. ناقد: حسین بیات
Читать полностью…بدر کاملِ ماه و برخی عکسهای ترکیبی از زمین و ماه گاه این تصور را ایجاد میکنند که ماه بسیار به زمین نزدیک است. در صورتی که چنین نیست.
فاصلهی زمین تا ماه نزدیک به ۴۰۰ هزار کیلومتر است و این اصلاً فاصلهی کمی نیست. کافی است به عکسهایی که از سطح ماه از زمین گرفته شده (Earthrise) دقت کنیم تا متوجه شویم زمین چقدر دور است و از همین رو، صرفاً مساحت کوچکی از آسمان ماه را در بر میگیرد.
تقریباً دو روز طول میکشد تا با فنآوری کنونیمان به ماه برسیم، در صورتی که طی همین زمان میتوانیم ۳۰ بار به دورِ زمین گردش مداری انجام دهیم.
این فاصله آنقدر زیاد است که میتوان هفت سیارهی دیگرِ منظومهی شمسی را بهراحتی بین ماه و زمین جا داد.
بهسبب همین فاصلهی زیاد، گرانش زمین هم فقط قادر است شماری از اجرامِ سرگردان را به زمین جذب کند و مانع برخوردشان به ماه شود. در مورد شماری دیگر هم، اتفاقاً به سمت ماه منحرف میکند؛ کاری که مشتری هم انجام میدهد و اجرامی را ممکن است به سمت زمین تغییر مسیر دهد.
بنابراین، کاملاً طبیعی و شدنی است که شهابسنگهای بسیاری بتوانند بر طرفِ نزدیکِ (near side) ماه که بهسوی زمین است فرود بیایند. این سخن که زمین مانع از آن میشود که شهابسنگهایی بر این سمت ماه اصابت کنند به این میماند که چتری با قطر یکمتر را در فاصلهی ۳۰متریِ بالای سرمان نگاه داریم با این هدف که مانع از رسیدن نور آفتاب به خودمان شویم!
طرح بالا که از وبسایت ناسا گرفته شده است مقیاسی بسیار نزدیک به واقعیت را از فاصلهی زمین و ماه به دست میدهد.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
https://www.youtube.com/watch?v=Yid59_nd9-8
سال ۲۱۸۳ است.
زمین مرده است؛ بی هیچ نشانهای از حیات.
بازماندهی حیات زمین، انسانی تنهاست، سوار بر فضاپیمایی کوچک، مجهز به تلسکوپی قدرتمند، در پهنهی کیهان، ۷۵ سال نوری دور از زمین، و در پی تصویری از گذشتهی آن، گذشتهای سرشار از حیات و شکوفایی.
کیهاننورد میکوشد از طریق سیاهچالهها و فراتر رفتن از سرعتِ نور، مرزهای حال و گذشته را در نوردد و شعاعی از نور را بهکمک تلسکوپش شکار کند که از گذشتهی زمین ساطع شده است، گذشتهای که سیاره زنده بود و نفس میکشید، گذشتهای که دیرزمانی پیش از تولد او به تاریخ پیوسته بود.
تلسکوپ در حُکم ماشین زمانی است که به گذشتهی زمین سفر میکند، سفری در حد یک قاب عکس از سیارهی آبیرنگِ زمین.
فیلم تحسینشدهی «تلسکوپ» را ببینید، محصول ۲۰۱۳. طولانی نیست، فقط ۱۰ دقیقه وقت میگیرد.
شاید آیندهی زمین همانی باشد که این فیلم به تصویر میکشد.
(فیلم را با کیفیت بالا تماشا کنید)
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
کانال دیگرم که مختصِ آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذرهبین
بعضی وقتها اصلاً فراموش میکنیم تا چه حد در چارچوب زمان اسیریم و تا چه حد محصور در علم زمانهی خودیم. با دانش اکنونمان و با شناخت کنونیمان از طبیعت پیرامونمان میکوشیم کائنات و اسرار آن را بفهمیم، غافل از اینکه ممکن است چقدر با واقعیت فاصله داشته باشیم.
کریستیان هایخنس (Cristiaan Huygens)، که در کتابهای فیزیک دبیرستان او را به هوویگِنس شناختهایم، متولد ۱۶۲۹ و درگذشتهی ۱۶۹۵، ریاضیدان و دانشمند برجستهی هلندی است که عمدتاً به دلیل مطالعات و پژوهشهای گستردهاش در اخترشناسی و فیزیک و خصوصاً نورشناسی شناخته میشود.
وی کتابی دارد با عنوان «کشف عوالم سماوی، یا حدسیاتی پیرامون ساکنان، گیاهان و محصولات سیارات دیگر» که در آن، مبتنی بر تحقیقات خود و دانش زمانهاش، دربارهی شکل و کیفیت احتمالی حیات در دیگر تمدنهای احتمالی در کیهان گمانهزنی میکند.
هایخنس در جایی از کتابش دربارهی چگونگی جابجایی و مسافرت ساکنان سیارات دیگر چنین مینویسد: «همانگونه که روی زمین، دریا و خشکی از یکدیگر جدا هستند، در دیگر سیارات نیز چنین است. موجودات زندهی ساکن در آن سیارات هر شکلی هم که داشته باشند، اگر برخوردار از هوش و ذکاوت باشند، احتمالاً کشتیهایی ساختهاند که در دریاها کشتیرانی کنند. ولی با چه نیرویی در دریاها حرکت کنند؟ خوب، سیارات اتمسفر دارند، از این رو، به دلیل حرارت برخاسته از سطح سیاره، مسلماً جریان هوا ایجاد میشود. بنابراین، آنها بادبان میسازند. و چگونه بادبانها را کنترل و مهار میکنند؟ پس به طناب احتیاج دارند و به همین دلیل برای تهیهی طناب مسلماً به پرورش گیاهِ کنف خواهند پرداخت»!
هایخنس در زمانهی خود، بالغ بر ۳۰۰ سال قبل، در اوج دانش اخترشناسی و کیهانشناسی بوده است و در بیان چنین حدسیاتی بیشک از آخرین یافتههای زمانهاش نیز بهرمند بوده است. با این همه، اسارت در چارچوب زمان و مکان، امکان دیدن فراسوی کشتی چوبی و بادبان و طناب را به او نداده است. او مطلقاً نمیتوانسته است تصور کند شیوهی دیگری هم برای حرکت در دریاها در آینده به وجود آید با استفاده از توان سوخت هستهای.
ما نیز اکنون مبتنی بر (و البته محصور در) زمان و مکان و علوم زمانهی خود درباره کائنات نظر میدهیم. فکر میکنید آیندگان در ۳۰۰ سال آینده چگونه به ما و نحوهی تلقی ما از دنیای پیرامون نگاه میکنند؟ چقدر احتمال دارد به ما به گونهای نگاه کنند که ما اکنون به هایخنس و معاصران وی نظر میکنیم؟
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
◽️سفر شگفتانگیز
◽️نوشتهی ایزاک آسیموف
◽️ترجمهی احمد اُخوّت
◾️انتشارات شقایق، سال ۱۳۶۸
@dirinenegar
🔶تخفیف 40درصدی ویژهی آخر سال🔶
🔷 تخفیف 40درصدی برای دریافتِ دورهی ضبطشدهی "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" (سطح متوسطه تا پیشرفته، شامل ۸ بسته)
🔳 این بستهها برای چه کسانی مناسب است؟
◽️برای همهی علاقهمندان و مشتاقان یادگیری انگلیسی (در سطح متوسطه به بالا) که قصد دارند درک مطلب خودشان را عمیقاً تقویت کنند.
🔳 برای شروع این بستهها لازم است چقدر انگلیسی بدانید؟
◽️اگر انگلیسی دبیرستانی را خوب بلد باشید، میتوانید این بستهها را شروع کنید.
🔳 میشود نمونهی کار را ببینم و گوش دهم؟
◽️برای آشنایی با فضای بستهها و شیوهی تدریس من و همچنین برای اینکه بدانید سطح فعلی شما برای شروع بستهها مناسب است، درس اول از بستهی اول را از اینجا کاملاً رایگان دانلود و گوش کنید.
🔳 میتوانم بازخوردهای برخی از کسانی را که از این بستهها استفاده کردهاند بخوانم؟
◽️در اینجا میتوانید نظراتِ برخی از دوستانی را که از این بستهها استفاده کردهاند بخوانید.
➖➖➖➖➖
🔶این تخفیفِ طلایی تا پایانِ روز سهشنبه (۸ اسفند) برقرار است.
🟦 دوستانی که بهتازگی به کانال پیوستهاند این فرصت را برای تقویت عمیق درک مطلب خود از جملات و متن انگلیسی از دست ندهند.
🔷 دوستانی نیز که تاکنون برخی از بستهها را تهیه کردهاند برای تکمیل مجموعهی خود از این فرصت طلایی استفاده کنند.
برای کسب اطلاع از چگونگی دریافت این بستهها (و احیاناً پرسیدن برخی سوالات)، در خصوصی به من پیام بدهید:
@abdorrezashahbazi
ارادت💐
- عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی
@Englishnutsbolts
◽️حدود ۳۱۰ میلیون سال قبل، اواسط دورِ پنسیلوانین از دورهی کربونیفر
جایی در ایالت اوهایوی آمریکای امروزین
گیاهان درختشکلِ غولپیکر در جنگلی پُرمرداب سر به آسمان میسایند تا در هوایی سرشار از مه و بخار غلیظ پرتوهای نور بیشتری به چنگ آورند.
حاکمان عمدهی این جنگلِ دوران کُهن، درختشکلهای فَلسدار سیگیلاریا (Sigillaria)، در پشتزمینه، و لپیدودندرون (Lepidodendron)، در پیشزمینه است.
در جلوی تصویر دوزیستی به نام دیسراتوسوروس (diceratosaurus) از مردابی به بیرون میخزد.
- عبدالرضا شهبازی
◾️نقاشی از یوری پریماک
@dirinenegar
پرندهی وحشت (terror bird) صبحهنگام خیره به دشت روبروست و رویای شکار میبیند.
زمان: ۲۳ میلیون سال قبل، طلیعهی دورِ میوسن از دورهی نئوژن از دوران سنوزوئیک
مکان: جایی در برزیل امروزین
◾این پرنده گونهای از یکی از سردههای منقرضشدهی پرندگانِ بیپرواز غولپیکرِ گوشتخوار است با نام علمی پارافیسورنیس (paraphysornis).
تنها گونهی شناختهشدهی این سرده پارافیسورنیس برازیلینسیس (Paraphysornis brasiliensis) نام دارد که طول بدنش حدود دو متر و جمجمهاش از پسِ کله تا نوکِ منقارِ بلند و خوفناک و نیرومندش حدود ۶۰ سانتیمتر بود.
ارتفاع پرنده نیز از سطح زمین به بیش از ۲ متر بالغ میشد.
پارافیسورنیس برازیلینسیس طعمههایش را عمدتاً از بین پستانداران انتخاب میکرد و استراتژی شکارش نیز عموماً مبتنی بر غافلگیری و حملات برقآسا بود تا تعقیب و گریز طولانی با شکار.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
🔸یک نقاشی خوب از دوران کُهن و مبتنی بر آخرین یافتههای دیرینهشناسی، یکی از اعضای سردهی ولاسیراپتور (Velociraptor) را نشان میدهد که به یکی از اعضای سردهی پروتوسراتاپس (Protoceratops) حمله کرده است.
◾️مکان: مغولستان امروزین
◾️زمان: اواخر کرتاسهی پسین (حدود ۷۲ میلیون سال قبل)
انگشت دوم پای ولاسیراپتورها مجهز به چنگال بزرگ داسیشکل برگشتهای بود که از آن حین شکار استفاده میکردند. این چنگال که در دایناسورهای خانوادهی درومیوسوریدها (Dromaeosauridae)، از جمله اعضای سردهی داینونیکوس (Deinonychus)، مشهود است احتمالاً در نیای مشترک مانیراپتورها (Maniraptora ) تکامل یافته است. بهجز درومیوسوریدها، از جمله، در خانوادهی تروئودونتیدها (Troodontidae) نیز چنین چنگالی دیده میشود.
کارکرد این چنگال تا سالها دریدن شکم شکار و پاره کردن امعا و احشای آن عنوان میشد، و حتی امروزه نیز کموبیش چنین تصوری وجود دارد.
با این همه، فیلیپ مانینگ، استاد سرشناس بیومکانیک و دیرینهشناسی دانشگاه منچستر، و همکاران، در نیمهی دومِ دههی نخست این قرن، با بازسازی دقیق این چنگال و تحلیل بیومکانیکی آن نشان دادند هرچند نوک تیز این چنگالها، نظیر چنگالهای پرندگان شکاری امروزین همچون عقاب، قادر بودهاند در بدن شکار فرو روند و آن را سوراخ کنند ولی برای دریدن و پاره کردن تن شکار،به دلیل کند بودن لبهی داخلی آنها، آنگونه که سایر دیرینهشناسان عموماً میپندارند، به هیچوجه کارایی نداشتهاند.
نتیجهای که مانینگ و همکارانشان گرفتند این بود که این چنگالها در وهلهی نخست به رپتورها کمک میکردهاند که با فرو کردن آن در تن شکار از تن قربانی بالا بروند و احیاناً خود را بیشتر به آن بچسبانند. کاربرد دیگر این چنگالها احیاناً این بوده است که شریانهای حساس بدن شکار را پاره کنند و در مواردی با سوراخ کردن گلو در تنفس قربانی اشکال جدی ایجاد کنند.
ولاسیراپتورها عموماً بهصورت انفرادی و در مواردی بهصورت جفتی به شکار حمله میکردند ولی داینونیکوسها همچون گرگهای امروزین بهصورت گلهای و طبق طرح و نقشه به شکارهایی به مراتب بزرگتر از خود حمله میکردند و با اجرای ترفندهای روانی طعمه را سردرگم و خسته میکردند و با وارد کردن زخمهای کاری در نهایت شکارشان را از پای میانداختند.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
◽️تکامل
◽️نوشتهی فرانک ایچ. تی. رودز
◽️ترجمهی دکتر محمود بهزاد
◽️انتشارات انجمن ملی حفاظتِ منابع طبیعی و محیط انسانی
◽️سال ۱۳۵۵
@Englishnutsbolts
کانال دیگرم که مختص آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذرهبین
در فروردین ۱۴۰۲ نتایج پژوهشی منتشر شد - از مرکزِ علومِ مغز و شناخت انسانیِ موسسهی ماکس پلانک در لایپزیکِ آلمان - که نشان میداد زبان مادری فرد، بسته به اینکه چه زبانی باشد، پیوندهای متفاوتی در بخشهای مختلف مغز تشکیل میدهد. به زبانِ فنّیتر، بسته به اینکه آن زبان در چه بخشهایی از ساختمانش پیچیدگی بیشتر دارد و پردازش چه بخشهایی از آن دشوارتر است، پیوندهای آکسونیِ بیشتری در قسمتِ سفید مغز تشکیل میدهد.
در این پژوهش، محققان، دو زبان کاملاً متفاوت - عربی (از خانوادهی زبانهای سامی) و آلمانی (از خانوادهی زبانهای هندواروپایی) - را در نظر گرفتند و با تصویربرداریِ fMRI از مغزِ ۹۴ گویشور این دو زبان، که همگی تکزبانه بودند، نشان دادند پیوندهای بیشتری بین دو نیمکرهی مغز عربیزبانان تشکیل شده و مناطق معنیشناختی مغزشان بیشتر تقویت شده است که از نظر محققان بهدلیل پیچیدگی نسبی پردازش معنایی و واجی در عربی است.
در مقابل، پیوندهای بیشتری در ناحیهی زبانیِ نیمکرهی چپ مغزِ آلمانیزبانان تشکیل شده بود که ناشی از پیچیدگیِ پردازشِ نحوی در آلمانی است.
اصل مقاله را اینجا ببینید.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar