dirinenegar | Неотсортированное

Telegram-канал dirinenegar - دیرینه‌نگار

3156

یادداشت‌ها، ترجمه‌ها و هم‌رسانی‌های عبدالرضا شهبازی در حوزه‌ی دیرینه‌شناسی و زمینه‌های مرتبط

Подписаться на канал

دیرینه‌نگار

کانال دیگرم که مختص آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذره‌بین

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«از روی سطح ماه که به زمین نگاه می‌کنی، سیاست‌های جهانی چقدر حقیر و تنگ‌نظرانه جلوه می‌کنند.
دلت می‌خواهد دست دراز کنی و یکی از آن سیاستمدارها را از پشت گردن سفت بگیری، چهارصدهزار کیلومتر به‌سمت فضا بالا بکشی و بگویی: لعنتی، اینجا را ببین!»

ادگار میچل (۲۰۱۶ - ۱۹۳۰)
(فضانورد آمریکایی و ششمین انسانی که روی سطح ماه گام برداشته است.)

شرح عکس:
میچل که با آپولوی ۱۴ بر سطح ماه فرود آمده است، نقشه‌ای را بررسی می‌کند؛ به تاریخ ششم فوریه‌ی ۱۹۷۱.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

کانال دیگرم که مختص آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذره‌بین

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

چاقوماهی ِ آب شیرین ِ بومی آمازون (متعلق به راسته‌ی Gymnotiformes) بدنی کشیده و تا حدی دوکی‌شکل دارد. این چاقوماهی فاقد باله‌‌های لگنی و باله‌‌های پشتی است. در عوض باله‌‌های مخرجی آن کاملاً کشیده و طولانی شده است، به‌گونه‌ای که تقریباً تمامی سطح زیرین بدن ماهی را به خود اختصاص داده است. بدن چاقوماهی، برخلاف بسیاری ماهی‌های دیگر، موقع حرکت، تقریباً هیچ انعطاف و خم و راستی ندارد. موتور محرکه‌ی این ماهی برای حرکت حرکات موّاج و روبان‌مانند باله‌‌ی طولانی زیرین است. چنین ساختاری به چاقوماهی این امکان را می‌دهد که هم رو به جلو و هم، در صورت نیاز، رو به عقب حرکت کند.

ولی نکته‌ی عجیب درباره‌ی این ماهی صرفاً شکل غیرعادی آن نیست. در زیر باله‌ی مواج زیرین، رشته‌ای از اندام‌های مولد جریان الکتریسته قرار دارند که پالس‌های الکتریکی تولید می‌کنند. ولتاژ این جریان الکتریسیته‌ی مستقیم بسیار پایین است، بین سه تا ده ولت، ولی فرکانس پالس‌ها بسیار بالاست، چیزی در حدود سیصد پالس در ثانیه. در آب آرام و محیط خلوت، این پالس‌ها میدان الکتریکی متقارنی در اطراف ماهی ایجاد می‌کنند که رشته‌ای از گیرنده‌ها در پوست ماهی مسئول دریافت آنها هستند.

اگر در مسیر حرکت چاقوماهی چیزی جامد، نظیر سنگ، ماهی و یا حتی گیاهی قرار بگیرد، این میدان الکتریکی به‌هم می‌خورد و گزارش به‌هم‌خوردگی آن از طریق گیرنده‌های پوستی به مغز ماهی مخابره می‌شود. این سیستم ناوبری به چاقوماهی این امکان را می‌دهد که حتی در تاریکی مطلق نیز محیط اطراف خود را (حتی پشت سر خود را) ردیابی کند و واکنش متناسب با آن را از خود بروز دهد و در صورت نیاز، در کسری از ثانیه رو به عقب در سوراخ خود بخزد.

این سیستم ناوبری محدودیت‌هایی هم دارد. اگر چاقوماهی بخواهد، مانند ماهی‌های دیگر، بدن خود را خم و راست کند، میدان الکتریکی اطرافش به‌هم خورده و ناوبری مختل می‌شود. از همین رو، همه‌ی ماهی‌هایی که از این سیستم استفاده می‌کنند، خواه در رودخانه‌های غرب آفریقا باشند و یا در رودخانه‌های آمریکای جنوبی، برای بهره‌برداری از این سیستم ناوبری، ناگزیرند بدن خود را شق و رق و بی‌انعطاف نگاه دارند و برای حرکت از باله‌ی موّاج خود استفاده کنند.

میدان الکتریکی در یک حالت دیگر هم به‌هم می‌خورد و آن زمانی است که دو چاقوماهی، که از یک فرکانس مشابه استفاده می‌کنند، وارد میدان الکتریکی یکدیگر شوند. زمانی که این اتفاق بیفتد، هر دو ماهی میدان الکتریکی خود را برای لحظه‌ای قطع می‌کنند، سپس با فرکانسی متفاوت از قبل، میدان الکتریکی خود را از نو برقرار می‌کنند.

- عبدالرضا شهبازی

برگرفته از کتابِ
The Trials of Life/David Attenborough/1990

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

نکته‌ی غم‌انگیز درباره‌ی ابعاد کیهان این است که بسیاری از موجودات هوشمند و تمدن‌ساز آن (به فرض وجودشان) احتمالاً هرگز نتوانند فواصل عظیمِ میان‌کهکشانی را، که چون دره‌ای بی‌پایان میان آنها و دیگر تمدن‌ها دهان گشوده است، طی کنند و نتیجتاً هرگز هم یکدیگر را ملاقات نخواهند کرد.

گونه‌هایی از حیات طی صدها میلیون‌ سال تکامل می‌یابند، به هوشمندی می‌رسند، به تکنولوژی دست می‌یابند، ولی بی‌خبر از وجود همگِنانشان سرانجام روی در انقراض می‌نهند.

شاید در کهکشان‌های پرشکوهِ دیگر تمدن‌های بسیار پیشرفته‌ای هم پدید آمده باشند، ولی حتی اگر با سرعت نور هم به‌سمتِ زمینِ ما خیز بردارند، ممکن است صدها میلیون سال دیگر از راه برسند، یعنی زمانی که احتمالاً انسان‌ها منقرض و تمدنشان نابود شده باشد و گونه‌هایی دیگر، مثلاً اختاپوس‌ها، به هوشمندی و تمدن‌سازی رسیده باشند.

تمدن‌هایی که در فاصله‌ی چند میلیارد سال نوری از ما قرار دارند چه؟
ما کجای این کیهان کران‌ناپیداییم؟
اصولاً «جا» در کیهان چه معنایی دارد؟

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

شفق قطبی

زمان: کربونیفر پیشین (می‌سی‌سی‌پین)
حدود ۳۵۰ میلیون سال قبل

مکان: نواحی شمالی سیبری امروزین


بر خلاف تصاویر معمولی که از جنگل‌های انبوه و پوشش گیاهی متراکم و بندپایان متنوع از دوره‌ی کربونیفر در ذهنمان تداعی می‌شود (و همگی هم مربوط به عرض‌های میانه‌ی جغرافیایی است)، در نواحی قطب شمال پوشش گیاهی بسیار تُنک‌تر و خلوت‌تر (عمدتاً شامل چند گونه‌ی معدود‌ از سرخس‌ها و پنجه‌گرگیان) بود.

در آن دوره، نواحی قطبی مطلقاً به سردی امروز نبود، از برف و یخبندان خبری نبود و دمای هوا از ۱۰ درجه‌ی سانتیگراد پایین‌تر نمی‌آمد.
حدود ۲۰ میلیون سال بعد از تصویر فرضی فوق بود که در نواحی جنوبی اَبرقاره‌ی کُهن گندوانا (Gondwana) به‌تدریج هوای سرد حاکم شد که تا ۳۰ میلیون سال آتی، یعنی تا آغاز دوره‌ی بعد، پرمین، استمرار داشت.

در نواحی شمالی اما که جزیی از ابرقاره‌ی لوراسیا (Laurasia) بود حتی در نواحی قطبی هم، به‌رغم غیبتِ چند‌ماهه‌ی خورشید در طول سال، همچنان آب و هوای معتدل حاکمیت داشت.

در نواحی قطب شمال در آن دوره، جانداران خشکی‌زی تقریباً حضور نداشتند، برخلاف ظهور شگفت‌انگیز بندپایان در عرض‌های میانه که موجب شد کربونیفر را عصر بندپایان بنامند.

کافی است تصور کنید در سکوت وهم‌انگیز بیشه‌زارهای خلوت سرخس‌ها و پنجه‌گرگیان، در هوایی دلپذیر و معتدل، گام بر می‌دارید و از تماشای شفق خیال‌انگیز قطبی لذت می‌برید. همه‌جا ساکت است و صرفاً خش‌خشی هر از گاهی شنیده می‌شود که حاصل عبور نسیم از لابلای پوشش گیاهی است.

حدوداً ۱۱۰ میلیون سال بعد دایناسورها به‌تدریج ظاهر شدند و بیش از ۳۴۹ میلیون سال طول کشید تا کم‌کم سر و کله‌ی انسان‌های امروزین پیدا شد.

- عبدالرضا شهبازی

▫نقاشی از Yury Priymak

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

هلیکوپریون (Helicoprion) سرده‌ای از کوسه‌های منقرض‌شده‌ و عجیب دوران پالوزوئیک است و آن‌گونه که فسیل‌های یافت‌شده‌ی آنها در روسیه، آمریکای شمالی، ژاپن و استرالیا نشان می‌دهند برای نخستین‌بار در اقیانوس‌های اوایل دوره‌ی پرمین (حدود ۲۹۰ میلیون‌سال قبل) ظاهر شدند، انقراض سهمگین پایان پرمین (در ۲۵۲ میلیون سال قبل) را به سلامت از سر گذراندند ولی نهایتاً در اوایل دوره‌ی تریاس (حدود ۲۵۰ میلیون سال قبل) تن به انقراض کامل دادند.

ویژگی عجیب و نامعمول هلیکوپریون‌ها نوار مارپیچِ دندان‌پوشی بود که در میان دو بخش فک زیرین آنها قرار داشت و احتمالاً در برخورد با ورقه‌ی صاف و استخوانی در فک فوقانی به کار خرد کردن و تکه‌تکه کردن ماهی‌های مرکب و دیگر نرم‌تنانی می‌آمد که این کوسه فراچنگ می‌آورد.

در سال ۲۰۱۳ لیف تاپانیلا (Leif Tapanila)، دانشیار دیرینه‌شناسی دانشگاه ایداهو در آمریکا، پژوهش مفصلی روی این کوسه‌های عجیب انجام داد و نشان داد زمانی که هلیکوپریون‌ها طعمه‌ای را در آرواره‌ی عجیبشان گیر می‌انداختند، مارپیچ ۳۶۰ درجه‌ی دندانی آنها، مخصوصاً حدود ۱۵ تا ۱۸ دندان بلند و عاج‌دار میانی حلقه، با حرکتی رو به عقب در تن طعمه فرو می‌رفت و همچنان که کوسه طعمه را به فک بی‌دندان بالا فشار می‌داد آن را تکه‌تکه می‌کرد.

فسیل‌های به‌دست آمده از هلیکوپریون‌ها بسیار ناقص است و عمدتاً شامل همین مارپیچ دندان‌پوش عجیب است، و جمجمه‌ی غضروفی (و احتمالاً باریک) آنها، ستون مهره‌ها و دیگر بخش‌های اندام آنها فسیل نشده‌اند. از همین رو، تعیین ابعاد این کوسه صرفاً بر اساس نسبت جمجمه و آرواره‌ی آنها با طول بدن در دیگر گونه‌های این سرده و نمونه‌های امروزین کوسه‌ها انجام می‌شود.
با توجه به آنچه گفته شد، طول این کوسه‌ها، به‌طور متوسط، بین ۳ الی ۴ متر بوده است، هر چند نمونه‌های بزرگ‌تری با طول بیش از ۷ متر هم تخمین زده می‌شود.

بر خلاف گونه‌های کوسه‌های امروزین که با رویش و رشد سری دندان‌های جدید، سری دندان‌های کهنه می‌افتد، هلیکوپریون‌ها ظاهراً دندان‌های کوچک و قدیمی‌تر خود را هم حفظ می‌کرده‌اند و صرفاً جایشان روی نوار دندان‌پوش به‌تدریج جابجا می‌شده است. مارپیچ دندانی در این کوسه‌ها از حدود یک بشقاب غذا‌خوری (در انواع کوچک‌تر) تا دایره‌ای به قطر تقریبی یک متر (در بزرگ‌ترین نمونه‌های به دست آمده) در نوسان بوده است.

حتی جایگاه دقیق این مارپیچ دندانی روی فک زیرین هم در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. برخی دیرینه‌شناسان جایگاه آن را تقریباً در انتهای بیرونی فک زیرین و برخی دیگر آن را عقب‌تر و حتی نزدیک گلوی کوسه دانسته‌اند.

تاکنون ۸ گونه از این سرده کشف، توصیف و نامگذاری شده است.
هلیکوپریون‌ به زبانی یونانی به معنی «ارّه‌ی مارپیچ» است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

▪️یادگیری عمیق انگلیسی▪️


🔶 آیا واقعاً قصد دارید درک و فهم خودتان را از متن انگلیسی عمیقاً تقویت کنید؟

🔶 آیا به این نتیجه رسیده‌اید که زمان خیال‌پردازیِ صِرف به پایان رسیده است و اکنون باید خیلی جدی وضعِ انگلیسی خودتان را سروسامان بدهید؟

🔶 آیا از وعده‌های توخالی برخی مدعیان آموزش انگلیسی خسته شده‌اید؟

🔶 آیا به‌دنبال مسیر مطمئنی برای رسیدن به فهم عمیق انگلیسی هستید؟

🔷 اگر پاسخ پرسش‌های بالا مثبت است، متناسب با سطحِ فعلیِ انگلیسی‌تان به‌لحاظ درک مطلب، یکی از هایپرلینک‌های پایین را لمس کنید:

🔲 سطح من حدوداً مبتدی است.

🔲 سطح من حدوداً متوسطه است.

دوستانی که به پی‌ویِ من پیام می‌دهند،
@abdorrezashahbazi
لطفاً مشخص کنند که متقاضی چه سطحی هستند.

سپاس💐

- عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

دویست و یک سال پیش در چنین روزی، طبیعی‌دان و کاوشگر پرآوازه، آلفرد راسل والاس/Alfred Russel Wallace (۱۹۱۳-۱۸۲۳)، متولد شد. او طی سفری هشت ساله، ۲۳,۰۰۰ کیلومتر را در جنوب شرق آسیا جستجو کرد و در این مدت، بیش از ۱۲۵,۰۰۰ نمونه جمع‌آوری نمود. مهم‌ترین دستاورد او در این سفر کشف فرایند تکامل از طریق انتخاب طبیعی بود؛ یافته‌ای که داروین هم به صورت جداگانه به آن رسیده بود و این دو طبیعی‌دان بعدها نظریه خود را به صورت مشترک منتشر کردند.

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

از تیره به روشن، از سیاه به سفید

حدود ۳۰۰ هزار سال قبل و در گرم‌دشت‌های آفریقا انسان خردمند (Homo sapiens) طی انشقاقی تکاملی از انسان هایدلبرگی (Homo heidelbergensis) پدید آمد.

رنگ پوست انسان‌های خردمند همچون اَخلاف فعلی آنها در آفریقا تیره و مایل به سیاه بوده است. فراوانی رنگدانه‌های سیاه موجود در پوست در نواحی شدیداً آفتابی امتیازی بزرگ است چون سدی دفاعی محسوب می‌شود در برابر پرتو زیان‌رسان فرابنفش که ویتامین D و B را تخریب می‌کند و با آسیب به DNA نهایتاً می‌تواند منجر به سرطان پوست شود. از سوی دیگر، انسان با تابش نور خورشید ویتامین D را هم می‌سازد، پس لازم است پوست به مقدار کافی در معرض آفتاب باشد.

بنابراین، طبیعی است که هرچه به‌سمت استوا برویم انسان‌های سیاه‌پوست بیشتر و هرچه از استوا و مناطق حارّه‌ای بیشتر فاصله‌ بگیریم و وارد عرض‌های بالاتر و پایین‌تر جغرافیایی شویم، انسان‌هایی با پوست روشن‌تر و سفیدتر خواهیم یافت.

با این همه، با پژوهش‌هایی که طی سالهای گذشته انجام گرفته معلوم شده است که این همه‌ی داستان نیست.

پژوهش اول به سال ۲۰۱۲ برمی‌گردد. ژورژه روچا، ژن‌شناس، از دانشگاه پورتای پرتغال به‌کمک دستیارانش موفق شد چهار ژن را که مسئول رنگی‌کردنِ پوستند در گروهی از مردم امروزین پرتغال و گروه‌هایی از سیاه‌پوستان آفریقایی شناسایی کنند. نتیجه‌ی عجیب کشف آنها این بود که از میان این چهار ژن، حداقل، سه ژن آن، صرفاً در طول چند ده هزار سال اخیر فعال بوده‌اند.

در پژوهشی دیگر، کارلِس لالوتسا فاکس از دانشگاه بارسلونا، با توالی‌یابیِ ژنوم بقایای اسکلت ۸۰۰۰ ساله‌ی مردی شکارچی در اسپانیای امروزین، نشان داد که پوست این مرد تیره بوده است.

معنی این دو کشف این است که انسان‌هایی که حدود چهل‌هزار سال قبل از آفریقا به‌سمت اروپا مهاجرت کردند پوست تیره‌شان فوراً روشن و روشن‌تر نشده است. بر اساس این دو پژوهش، روشن‌شدن پوست این مهاجرانِ اولیه، بسیار دیرتر، یعنی حدوداً ظرف چندهزار سال قبل رخ داده است. اما چگونه؟

بر اساس دو پژوهش پیشگفته و طی پژوهشی دیگر، مارک تامس، ژن‌شناس تکاملی از دانشگاه لندن و تیم همراهش، با استخراج DNA از ۶۳ اسکلت باستانی (۴۰۰۰ تا ۶۵۰۰ ساله) که در اوکراین و نواحی اطراف آن کشف شده بودند و توالی‌یابیِ ژن‌هایی که در کار رنگی‌کردن پوست، مو و چشم هستند و مقایسه‌ی نتیجه‌ی آن با ژن‌های ۶۰ اوکراینی امروزین و ۲۴۶ نمونه‌ی ژنی از مردم ساکن مناطق و نواحی اطراف اوکراین، معلوم شد اوکراینی‌های امروزین، رنگ پوستشان هشت‌برابر روشن‌تر و آبی‌رنگ‌بودنِ چشمشان چهاربرابر بیشتر از نیاکانِ باستانی‌شان بوده است. این به این معنی است که از حدود چهل هزار‌سال قبل که اجداد اروپایی‌ها از آفریقا وارد شدند و پوستی تیره داشتند تا حدود ۵۰۰۰ قبل، تغییر تکاملی بارزی از لحاظ رنگ پوست و مو و چشم نداشته‌اند.

همچنین مشخص شده است که ژن‌های مسئول رنگ، همچون پنج‌هزار سال قبل، تحت‌تأثیر نیروهای انتخاب طبیعی همچنان کاملاً فعالند.

اما چرا این تغییرات، از تیره به روشن، ظرف این پنج‌هزار سال چنین سریع اتفاق افتاده است و همچنان نیز در جریان است؟

در مورد رنگ پوست، حدس دانشمندان این است زمانی که انسان‌ها شکارچی‌گردآورنده بودند به‌سبب خوردن ماهی و کبد حیواناتی که شکار می‌کردند ویتامین D فراوانی دریافت می‌کردند و نتیجتاً رنگ تیره‌ی پوستشان همچنان بی‌نیاز از سنتز این ویتامین به‌کمک نور خورشید تیره مانده بود (اسکیموها هم به رغم زندگی در منطقه‌ای کم‌نور، از آن‌جا که هنوز هم به صید جانوران آبزی وابسته‌اند، پوستی نسبتاً تیره‌رنگ دارند).

اما از حدود ۵۰۰۰ سال قبل و با رونق کشاورزی و تغییر اساسی در رژیم غذایی و اهمیتِ غلاتی همچون گندم و جو در غذای اصلی و فقر این رژیم به‌لحاظ داشتنِ ویتامین D، بدن مجبور شد با نور خورشید این ویتامین را در پوست بسازد.

نتیجه آنکه، رنگ تیره‌ی پوست اکنون خطری جدی برای حیات تلقی می‌شد. بنابراین، برای دریافت بیشتر نور خورشید و سنتز ویتامین D، پوست انسان‌ها به‌تدریج روشن‌تر شد. پوست روشن‌تر، امتیاز حیات بیشتر. این را نینا جابلونسکی، از دانشمندان برجسته‌ در عرصه‌ی رنگ پوست از دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید.

اما در مورد رنگ روشن مو و رنگ آبی چشم چه؟

مارک تامس و همکارانش می‌گویند رنگِ روشن مو و رنگ آبی چشم به‌دلیلِ جاذبه‌ی جنسی و بر پایه‌ی «انتخاب جنسی» فراوان شده است. یعنی، آن افراد نادر اولیه‌ که با موی روشن و چشمِ آبی متولد می‌شدند برای جنس مخالف جاذبه‌ی زیاد داشتند و همین، تکثیر این ژن‌ها و فراوانیِ افرادی با چنین ویژگی‌هایی را در پی داشت.

این ترجیحِ جنسی به‌نفع افرادی که ظاهری متفاوت نسبت به بقیه گروه دارند در میان دیگر جانداران، نظیر گونه‌ای از ماهی‌های کوچک آب شیرین، ثابت شده است.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

یووال نوح هراری، نویسنده‌ی کتاب انسان خردمند، آخرین کتابش را برای  بچه‌های حدوداً ده تا پانزده‌ساله نوشته و در سال ۲۰۲۲ منتشر کرده است.

این کتاب مصوّر - با عنوانِ "ما انسان‌های توقف‌ناپذیر" - به گذشته‌ی تکاملی انسان‌های خردمند، عمدتاً در بازه‌ی زمانی صدهزار سال گذشته و با تاکید بر رویارویی نیاکان ما و نئاندرتال‌ها می‌پردازد و نبرد خونینِ میانشان و البته آمیزش مقطعیِ آنها را روایت می‌کند.
همچنین، میراث ژنی را که ما از این رهگذر از این گونه‌ی منقرض‌شده دریافت کرده‌ایم شرح و چگونگی تسلط ما را بر طبیعت توضیح می‌دهد.

زبان کتاب (که اولین جلد از یک مجموعه است)، با توجه به مخاطبانِ هدفش، ساده و قصه‌وار است.
دوستانی که هشت‌بسته‌ی ضبط‌شده‌ی "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" را به‌خوبی کار کرده‌اند قاعدتاً در خواندن این کتاب نباید هیچ‌گونه مشکلی داشته باشند.
درست است که این کتاب برای بچه‌ها نوشته شده، ولی مطالبش برای خیلی از بزرگ‌سالان نیز آموزنده و آگاهی‌بخش است.
پس بخوانیم و بیاموزیم و لذت ببریم.

- عبدالرضا شهبازی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

تخفیف ویژه‌ی 40درصدی برای دریافتِ:

🔲 دوره‌ی ضبط‌شده‌ی "افزایش واژگان، درک مطلب و تحلیل متن انگلیسی" (سطح متوسطه تا پیشرفته، شامل ۸ بسته)

🔶این تخفیفِ طلایی فقط تا پایانِ روز سه‌شنبه (۷ آذر) برقرار است.

🔷 این تخفیف بزرگ هم شاملِ خرید تکی بسته‌ها و هم خرید یک‌جایِ بسته‌هاست.

🔶 دوستانی که به‌تازگی به کانال پیوسته‌اند این فرصت را برای تقویت عمیق درک مطلب خود از جملات و متن انگلیسی از دست ندهند.

🔷 دوستانی نیز که تاکنون برخی از بسته‌ها را تهیه کرده‌اند برای تکمیل مجموعه‌ی خود این فرصت طلایی را از دست ندهند.

برای کسب اطلاع از چگونگی دریافت این بسته‌ها، دریافت نمونه‌ی رایگان تدریس و اطلاعات دیگر، به پی‌ویِ من پیام بدهید:
@abdorrezashahbazi


سپاس💐
- عبدالرضا شهبازی
مدرّس و مترجم زبان انگلیسی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

یکی از زیبا‌ترین و تاثیرگذارترین دیالوگ‌های سریال بی‌همتای «پیشتازان فضا: نسل بعد» (Star Trek: The Next Generation) را که از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۴ پخش می‌شد در این ویدیو می‌بینید و متنش را در ادامه می‌خوانید.

سریال در قرن ۲۴ جریان دارد و در آن هنگام انسان‌ها موفق شده‌اند به‌کمک بسیاری از تمدن‌های بیگانه فدراسیونِ متحد سیارات را تشکیل دهند که در حُکم یک دولت فدرال فضایی است.

موجودی به نام کیو (Q) که قدرتی خدا‌گونه دارد و به همراه همانندهایش، پهنه‌ی کیهان را زیر سیطره دارند خود را به‌شکل یک انسان نمایان می‌کند و هر از گاهی به فضاپیمای USS Enterprise به فرماندهی کاپیتان پیکارد سری می‌زند؛ هم اذیت می‌کند، هم گاهی کمک‌هایی می‌کند.
در این قسمت، بعد از اینکه کاپیتان درخواست او را برای کار در فضاپیما رد می‌کند، با یک اشاره، فضاپیما را هفت هزار سال نوری دورتر از مکان فعلی‌اش می‌فرستد تا قدرتِ یک تمدنِ بسیار پیشرفته ولی ویرانگر به‌نام بورگ (Borg) را به چشم ببینند و کاپیتان از غرورش بکاهد و فکر نکند آمادگیِ رویارویی با هر تمدن پیشرفته‌ای و هر خطری را دارد.

فضاپیمای عظیم و مکعبی‌شکلِ انسان‌نماهای بورگ ۱۸ عضوِ فضاپیمای پیکارد را می‌کشد و جذبِ خود می‌کند و چیزی نمانده که کل فضاپیمای پیکارد را به‌کنترل خود در بیاورد، چون هم سرعتِ حیرت‌آوری دارد که گریز از آن ممکن نیست و هم هیچ سلاحی بر آن کارگر نیست چون قدرت خودترمیمیِ بالایی دارد.
در لحظات آخر که نابودی فضاپیما دیگر حتمی شده است، کاپیتان از کیو می‌خواهد که ماجرا را تمام کند.
ادامه را خود ببینید (و بخوانید).

این دیالوگ مربوط به قسمت ۱۶ از فصل دوم این سریال است که در ماه مه ۱۹۸۹ پخش شد.
آن جملاتِ ماندگارِ کاپیتان و پاسخ کیو را پررنگ کرده‌ام.

▫️ Where's your stubbornness now, Picard, your arrogance? Do you still profess to be prepared for what awaits you?

▫️The Borg ship is re-establishing its tractor beam.

▫️Lock on photon torpedoes.

▫️Yes, sir.

▫️ Without our shields, at this range there is a high degree of probability that a photon detonation could destroy the Enterprise.

▫️Prepare to fire.

▫️ I'll be leaving now. You thought you could handle it, so handle it.

▫️ Q! End this!

▫️Moi? What makes you think I am either inclined or capable to terminate this encounter?

▫️ If we all die, here, now, you will not be able to gloat. You wanted to frighten us. We're frightened. You wanted to show us that we were inadequate. For the moment, I grant that. You wanted me to say I need you. I need you!

▫️Position?

▫️ 0 7 0, mark 6 3, sir. Back where we started.

▫️That was a difficult admission. Another man would have been humiliated to say those words. Another man would have rather died than ask for help.

▫️I understand what you've done here, Q, but I think the lesson could have been learned without the loss of 18 members of my crew.

▫️ If you can't take a little bloody nose, maybe you ought to go back home and crawl under your bed. It's not safe out here. It's wondrous, with treasures to satiate desires both subtle and gross, but it's not for the timid.

▫️Mr. Crusher, set course for the nearest starbase.

▫️ Course laid in for Starbase 83, sir.

▫️ Engage!

- عبدالرضا شهبازی

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

در سری فیلم‌های ترمیناتور زمانی که شبکه‌ی هوش مصنوعیِ فوق پیشرفته‌ی اسکای‌نت (Skynet) به خودآگاهی (self-awareness) می‌رسد، انسان‌های هراسان می‌کوشند آن را غیر فعال کنند ولی اسکای‌نت به خشم می‌آید و با حملات هسته‌ای دمار از روزگار انسان‌ها درمی‌آورد و واقعه‌ای را رقم می‌زند که به آن روز داوری (Judgment Day) می‌گویند.

آینده‌ی تاریکی که این فیلم‌ها از سرانجامِ هوش مصنوعی به تصویر می‌کشند تا کجا روی در واقعیت خواهد داشت؟

اصولاً هوش مصنوعی تا کجا پیش خواهد رفت؟

آیا به خودآگاهی خواهد رسید؟

اگر به خودآگاهی رسید، چقدر احتمال دارد به سرپیچی از خالق خود روی آورد؟

اگر هوش‌های مصنوعیِ به‌خودآگاهی‌رسیده‌ی سراسر دنیا با هم علیه انسان متحد شدند چه؟

اگر اَبَرهوش مصنوعیِ به‌خودآگاهی‌رسیده‌ی آینده، یعنی ‌اسکای‌نت دنیای واقعی، در پی انتقام از خالق خود برآمد، انسان‌ها چقدر توان دارند از وقوع روز داوری جلوگیری کنند؟

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

«هزاران سال بشر خود را گُل سَرسَبدِ حيات روی سياره‌ای در مركز كائنات می‌پنداشت. علم اين نگاه را دگرگون كرد و نشان داد ما در حاشيه‌ی كهكشانی كران‌ناپيدا در جهانی سرشار از كهكشان به‌سر می‌بريم كه سياره‌ی ما در اين ميان صرفاً يكی از دنياهای بی‌شمار آن محسوب می‌شود‌. ريزترين اجزاي بدن ما تاريخي دارند به درازنایِ تاريخِ خود كيهان. اتم‌های هيدروژن اندك‌زمانی پس از مَهبانگ (حدود سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال قبل) از تبديل انرژی به ماده پديد آمدند و بعدها از بازتركيب آنها در ستاره‌ها و اَبَرنواخترها اتم‌های بزرگ‌تر شكل گرفتند.

فضا همچون جنگلی شكوفا پيوسته ماده را در خود بازيابی می‌كند. در فضای بی‌كران، ستارگانِ بی‌شمار همچون كوره‌های آسمانی به كار توليد عناصر مشغول‌اند و هرگاه به نهایت عمر خود برسند و منفجر ‌شوند اين عناصر را در فضا به هر سويی گسيل می‌كنند تا در جايی ديگر ستاره‌ای ديگر شكل بگيرد.

اتم‌هايی كه سیاره‌ی ما را تشکیل داده‌اند ساكنان قبلیِ خورشيد‌هایِ بی‌شمار و از ميان‌رفته‌ای هستند.

هر كهكشان، ستاره يا انسانی مالكِ موقت ذراتی‌اند كه در ميانه‌ی مرگ و زايش اجرام سماوی، در گستره‌ی بی‌كرانِ زمان و مكان، در گذرند. ذراتی كه بدن ما را ساخته‌اند در پهنه‌ی كيهان ميلياردها سال راه پيموده‌اند و دیرزمانی پس از نابودی ما و سياره‌مان دنياهای ديگری را خواهند ساخت.»

- ترجمه‌ی نسبتاً آزاد از کتابِ
The Universe Within/ Neil Shubin/ 2013

◽️ عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

یکی از مصیبت‌های ترجمه در ایران ترجمه‌های موازی است، چه در شکل چاپ‌شده آن و چه زمانی که مترجمی در میانه‌ی کار با ترجمه‌ی چاپ‌شده‌ی همان اثری در بازار مواجه شود که خود در دست دارد.
کتاب "حیات چیست" اثر ژنتیک‌دان انگلیسی، پُل نِرس، برای من همین حکایت را داشت که در نیمه‌راه ترجمه‌ی آن، متوجه شدم آقای کاوه‌ فیض‌الهی عزیز، مترجم، زیست‌شناس و روزنامه‌نگار علم، آن را ترجمه و نشر نو اخیراً منتشر کرده است.
سعی‌اش مشکور باد.
در هر صورت، بخشی از ترجمه‌ی خودم از این کتاب را، قبل از ویرایش نهایی، قرار می‌دهم تا از پرده‌نشینی به در آید.
به امید روزی که ایران به کنوانسیون جهانی حق مولف بپیوندد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

رویای خوش‌خیالانه‌ی هر نویسنده یا مترجمی این است که ناشرِ کتابش در همان روز نخست انتشار با او تماس بگیرد و بگوید تمامی نسخه‌های کتاب به فروش رفته است. این رویا قطعاً ممکن است فقط برای درصد بسیار بسیار ناچیزی از صاحبان اثر محقق شود، و چارلز داروین پنجاه‌ساله البته از این دسته بود و این رویا با فروشِ قریب به ۱۲۰۰ نسخه‌ی کتاب دوران‌سازش، خاستگاه گونه‌ها، در روز نخست انتشار محقق شد.
داروین در روز ۲۴ نوامبر سال ۱۸۵۹، یعنی روز انتشار شاهکارش، به دوست نزدیکش تامِس هاکسلی نامه‌ای نوشت که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

«هاکسلی عزیزم

امروز از انتشارات مورای به من خبر دادند که همه‌ی نسخه‌های کتاب را در همان روز اول فروخته‌اند و از من خواسته‌اند که فوراً ویراست دوم را به دستشان برسانم.
انتظارش را نداشتم. حسابی غافلگیر شده‌ام. از طرف دیگر، الان تصحیحاتی به ذهنم نمی‌رسد که در آن اعمال کنم.
یادت هست چقدر از صمیم قلب آرزو می‌کردم کاش نظر کلی‌ات را درباره حقیقت نظریه‌ی انتخاب طبیعی به من می‌گفتی؟ الان می‌خواهم نظرت را دستکم مختصر به من بگویی. اگر بعدها نقد مفصلی نوشتی، آن را سخت مغتنم خواهم دانست. خودت که بهتر می‌دانی نظرت چقدر برایم ارزشمند است.
الان عجله دارم. تهیه‌ی این ویراستِ جدید روز و شب برایم باقی نخواهد گذاشت.»

◽️Charles Darwin's Letters, A selection, 1825-1859/p. 206/Frederick Burkhardt/ Cambridge University Press/ 1996

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

 آنچه در پی می‌آید یادداشتی است که به‌مناسبت صد و چهل و هشتمین سالگرد انتشار مجله‌ی نیچر نوشتم و ذیل پرونده‌ای به همین مناسبت در صفحه‌ی علمِ روزنامه‌ی شرق (شماره‌ی یکشنبه، ۵ آذر ۱۳۹۶) به چاپ رسید.
فقط توضیح این نکته لازم است که شرق با کاهش‌هایی چند مطلب را به‌چاپ رساند.
صورت کامل یادداشت را در ادامه آورده‌ام.

🔳 نیچر و افتخار چاپ آخرین مقاله‌ی داروین

درست ده سال پس از انتشار کتاب دوران‌ساز چارلز داروین موسوم به «خاستگاه گونه‌ها» در اواخر سال ۱۸۵۹، هفته‌نامه‌ی «نیچر» پا به عرصۀ وجود نهاد. حدود ۱۳ سال بعد از انتشار این نشریه‌ی معتبر علمی، یعنی در تاریخ ۱۸ فوریه‌ی ۱۸۸۲، جوانی ۲۵ساله به‌نام والتر دروبریج کریک، که کارگاهی کفش‌سازی داشت و در اوقات فراغت مباحث زمین‌شناسی و دیرینه‌شناسی را دنبال می‌کرد، به داروینِ ۷۳ساله نامه‌ای نوشت و گفت که به‌تازگی سوسکی آبی را یافته است که به یکی از پاهای میانی آن یک دو‌کفه‌ایِ کوچکِ آب‌شیرین، با قطری کمتر از یک سانتیمتر، چسبیده است.

مجانی‌سواری این دو‌کفه‌ای موضوعی در خور بررسی بود زیرا این روش جابه‌جاییِ فرصت‌طلبانه می‌توانست سرنخی به‌دست ‌دهد برای حل این معما که چرا بی‌مهرگان ساکن آب‌های شیرین به‌رغم پراکنش گسترده‌ی جهانی تنوعی بسیار اندک دارند. کریک در تشخیص علاقه‌ی داروین به این موضوع درست حدس زده بود. داروین بی‌درنگ نامه‌ای به کریک نوشت و او را پرسش‌باران کرد و همچنین خواست نمونه را برایش بفرستد.

سوسک و بار گرانش، پیچیده در یک دستمال، مسافت حدود ۱۱۰ کیلومتری از نورتَمپتن، واقع در شمال غرب لندن، تا حوالی روستای داون، محل سکونت داروین در جنوب شرق لندن، را طی کرد و بر میز کارِ واضعِ نظریه‌ی تکامل حاضر شد. داروین سوسک و صدف را به‌مدت سه ‌ساعت در آب گذاشت تا بالاخره دو‌کفه‌ای از پای سوسک جدا شد، آن گاه این دوکفه‌ای سمج را برای تشخیص هویت به خانه‌ی جان گوئین جِفریز، صدف‌شناس سرشناس، فرستاد ولی از بخت بد، جفریز در سفر بود و خدمتکار دست‌و‌پا‌چلفتی او صدف شکسته را برای داروین برگرداند. با این همه، هم داروین و هم کریک به‌درستی حدس زدند که این صدف قاعدتاً باید همانی باشد که با نام علمی Cyclas cornea  شناخته می‌شود.

در ششم آوریل همان سال، یعنی کمتر از ۵۰ روز بعد از دریافت اولین نامه‌ی کریک، داروین مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی نیچر به چاپ رساند تحت عنوان «پراکندگی دوکفه‌ای‌های آب شیرین»[۱] درباره‌ی این دوکفه‌ایِ مسافر و چند و چون و چرایی چنین پدیده‌ای. داروین در این مقاله‌ی کوتاه این پرسش را مطرح می‌کند که چنین دو‌کفه‌ای‌هایی تا چه مسافتی می‌توانند مجانی‌سواری کنند. او به یاد ‌می‌آورد در سال‌های جوانی و زمانی که سوار بر کشتی بیگل بوده سوسک پرنده‌ی دیگری را، از گونه‌ای دیگر، در عرشه دیده است آن هم در حالی که نزدیک‌ترین نقطه‌ی خشکی بیش از ۷۰ کیلومتر با کشتی فاصله داشته است. داروین همچنن می‌نویسد که آقای کریک دو هفته بعد در همان آبگیر اول قورباغه‌ی مرده‌ای را می‌یابد که یک دو‌کفه‌ای، درست از همان گونه‌ی نخستین ولی کمی کوچک‌تر، به یکی از پاهای آن چسبیده بوده است. کریک قورباغه را دو روز در آب می‌گذارد ولی صدف جدا نمی‌شود، بنابراین به‌ناچار آن پای قورباغه را جدا می‌کند تا بالاخره صدف مزاحم، که همچنان زنده بوده، تصمیم به جدایی بگیرد. افزون بر این، داروین چند مورد دیگر از فرصت‌طلبی دوکفه‌ای‌ها را به‌اختصار برمی‌شمرد، ازجمله موردی که برای پسرش فرانسیس حتی حین ماهیگیری در کناره‌ی دریا رخ داده است.

داروین در پایان این مقاله نتیجه می‌گیرد که دوکفه‌ای‌ها بی‌تردید به‌یُمنِ چنین روشی به‌کرات از آبگیری به آبگیری دیگر حرکت می‌کنند و حتی با آویختن از پرندگان آبزی، گرچه کم پیش می‌آید، می‌توانند تا مسافت‌های بسیار طولانی جابه‌جا ‌شوند و سبب اختلاط جمعیتی شوند. از همین رو، این ادعای جفریز ـ در کتاب «صدف‌های انگلستان» ـ را مبنی بر اینکه پراکنش صدف‌های آب شیرین در گذشته‌ای بسیار دور اتفاق داده و دیگر رخ نمی‌دهد، رد می‌کند.

داروین ۱۳ روز بعد از انتشار این مقاله از دنیا رفت و ۷۱ سال بعد از این واقعه، فرانسیس کریک، نوه‌ی والتر کریک، به‌کمک جیمز واتسون (و البته با مساعدتِ روزالیند فرانکلین و موریس ویلکینز ) موفق به کشف ساختار مولکول DNA شدند و دنیای زیست شناسی را دگرگون کردند.

- عبدالرضا شهبازی
...................

[1] -On the Dispersal of Freshwater Bivalves

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

Black Ghost Knifefish

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

سال ۲۱۵۴ است.

مادری آشفته‌حال دختربچه‌ی بیمار خود را روی تخت درمانی بسیار پیشرفته‌ای می‌گذارد. دستگاه تمام بدن دخترک را اسکن می‌کند و بیماری او را اعلام می‌کند: سرطان خون (لوسمی حاد لنفوئیدی).
کار به همینجا خاتمه نمی‌یابد. در عرض چند ثانیه، بدن دخترک از تمام سلول‌های مهاجم سرطانی پاکسازی می‌شود و بهبودی کامل اعلام می‌شود.

آنچه در ویدیوی بالا دیدید برشی از فیلم آینده‌نگرانه‌ی ایلیسیوم (Elysium) است، محصول ۲۰۱۳.

حتی تصور چنین تخت درمانی پیشرفته‌ای (Med-Bay) که ظرف مدتی بسیار بسیار کوتاه هر بیماری را درمان می‌کند، روند پیری را معکوس می‌کند و اجزای تخریب‌شده و از دست‌رفته‌ی بدن را ترمیم و بازسازی می‌کند به تخیلی بسیار دور و دراز و فانتزی شبیه است.

ولی ما واقعاً چقدر از آینده می‌دانیم؟

اگر مردمان ۱۳۰ سال قبل به یکباره چشم باز کنند و پیشرفت‌های حیرت‌انگیز کنونی را در عرصه‌ی پزشکی و جراحی‌های زیبایی ببینند به عقل خود شک خواهند کرد.

حال کافیست مردمانی را در ۱۳۰ سال آینده تصور کنیم که به حال نزار ما در پیکار با بیماری‌های کشنده و زجرآفرینی چون سرطان و MS فکر می‌کنند و افسوس می‌خورند از مرگ انسان‌هایی، گاه بسیار ارزشمند، که تسلیم چنان بیماری‌های مرگبار و پررنجی شدند و از دست دانش پزشکیِ اکنون ما کاری بر نیامد.

🔹در ابتدای فیلم علمی‌تخیلیِ بسیار زیبای «سفر شگفت‌انگیز» (Fantastic Voyage)، محصول ۱۹۶۶، که در آن تکنولوژی فوق‌پیشرفته‌ای در آینده انسان‌ها را قادر ساخته به اندازه‌ی میکروبی کوچک شوند و حتی در درون بدن انسان به سفر بپردازند، چند جمله‌ی تاثیرگذارِ زیر به نمایش در می‌آید:

«این فیلم شما را به جایی می‌برد که تاکنون هیچ کس در آن گام ننهاده است و هیچ چشمی تاکنون آنچه را شما اکنون قرار است ببینید ندیده است. ولی در دنیایی که در آن به‌زودی شاهد فرود انسان بر ماه خواهیم بود و در اطرافمان باورناپذیرترین امور رخ می‌دهند، روزی، شاید همین فردا، آن حوادث شگفت‌انگیزی را که اکنون قرار است شاهدش باشید، به راستی صورت واقعیت به خود بگیرند.»

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

چارلز داروین، طبیعیدان مشهور انگلیسی و واضع نظریه‌ی تکامل، در ۱۲ فوریه سال ۱۸۰۹ ـ درست در روز و ماه و سالی که آبراهام لینکلن در آن‌سوی اقیانوس اطلس و در آمریکا متولد شد ـ در انگلستان به دنیا آمد و حدود ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۱۹ آوریل ۱۸۸۲ از دنیا رفت.

علاوه بر کتاب «منشاء گونه‌ها» که مهم‌ترین اثر او و بزرگ‌ترین خدمت او به علم محسوب می‌شود، داروین آثار متعدد دیگری نیز منتشر کرد که دست کم در ایران کمتر شناخته‌شده‌اند.
افزون بر این، مکاتبات فراوانی با دوستان و مخالفانش نیز داشت که امروزه در چندین مجلد قطور به چاپ می‌رسد و منبعی بسیار مطمئن برای شناخت روحیات، علائق و عقاید او به‌شمار می‌رود.

از سال ۱۸۵۹ که "منشاء گونه‌ها" منتشر شد تاکنون، مخالفان نظریه‌ی تکامل ـ عمدتاً از میان پیروان مذاهب ـ به هر نحو کوشیدند این نظریه‌ را کم‌ارزش و حتی برخطا نشان دهند آن هم به‌رغم شواهد و مدارک سیل‌آسایی که به نفع این نظریه ارائه شده است و می‌شود.

یکی از این تلاش‌ها دروغ‌ شاخ‌داری بود که ـ در جهت تضعیف این نظریه ـ به داروین نسبت دادند و به لحظات آخر زندگی او مربوط می‌شود. مخالفان شایع کردند که داروین در لحظات آخر عمر خود از نظریه‌‌اش روی برتافت، انجیل به دست گریست و از خداوند طلب مغفرت کرد!

حقیقت آن است زمانی که داروین در بستر مرگ بود و لحظات آخر عمر خویش را سپری می‌کرد صرفاً چهار نفر در کنارش بودند: همسرش اِما، و سه فرزندش، فرانسیس، هنریتا و الیزابت.
هیچ‌کدام از این چهار نفر مطلقاً چنین گزارشی عرضه نکرده‌اند، پس این شایعه از کجا نشأت گرفته است؟!

این دروغ بزرگ برمی‌گردد به یکی از مبلغان دوره‌گرد مسیحیت به نام لیدی هوپ (Lady Hope). این زن در نیمه‌ی ماه اوت سال ۱۹۱۵ ( یعنی حدود ۳۳ سال بعد از فوت داروین)، در مطلبی پراحساس که در روزنامه‌ی مسیحی واچ‌مَن اِگزَمی‌نِر به چاپ رساند مدعی شد هنگام مرگ داروین در کنار بسترش حضور داشته است و خود شاهد روی‌برتافتن داروین از نظریه‌اش و طلب مغفرت از خداوند بوده است و دیده است که داروین در آن دم آخر انجیل و سرودهای مذهبی می‌خوانده است!

این دروغ شاخ‌دار که البته خوراک مطبوعی برای مخالفان داروین و نظریه‌ی تکامل محسوب می‌شد در اندک زمانی به روزنامه‌ها و کتاب‌ها و سخنرانی‌ها و افواه عامه سرایت کرد و شدتش چندان بالا گرفت که هنریتا، دختر داروین، که آن زمان ازدواج کرده بود و نامش خانم لیچفیلد شده بود مجبور شد در دفاع از پدرش، در ۲۳ فوریه ۱۹۲۲ (حدود دو هفته قبل از فوتِ لیدی هوپ)، یادداشتی در نشریه‌ی کریسچین بنویسد و در آن به صراحت بگوید: «داروین از هیچ‌یک از عقاید علمی‌اش دست نشست . . . و این داستان ساختگی فاقد هرگونه مبنا و اساسی است...».

فرانسیس، پسر داروین، که خود لحظه‌ی مرگ بر بالین پدر حاضر بود نیز اعلام کرد خانمی به نام خانم هوپ هرگز به دیدار پدرش نرفته است.

بطلان این داستان جعلی را محققان بسیاری نشان داده‌اند.

با این همه، این داستان ساختگی متأسفانه در آثار محققان و نویسندگان وطنی نیز به اَشکالِ گوناگون سرایت کرده است. برای نمونه، مرتضی مطهری در چندین جای آثارش این داستان دروغین را (احتمالاً نادانسته) چنین مطرح کرده است:

◽️«در جاى ديگر خواندم كه داروين در وقت مردن، كتاب مقدّس را روى سينه‏‌اش چسبانده‏ بود و رها نمی‌کرد.»
- مجموعه‌ی ‏آثار استاد شهيد مطهرى /جلد ۳/ ص ۵۸۱

◽️«حتى می‌گویند در آن دم آخر هم كتاب مقدس را روى سينه‌ی خودش چسبانده‏ بود.»
همان/جلد ۴/ ص ۱۹۷

◽️«تاريخ است كه درباره او می‌نویسد وقت مردنش كتاب مقدس را به سينه‌ی خود چسبانده‏ بود.»
همان/جلد ۱۵ / ص ۶۴۱

◽️«حتى در تاريخ زندگى او نوشته‌اند: وقتى كه داشت می‌مرد و در حال احتضار بود، كتاب مقدس را روى سينه‏‌اش‏ محكم گرفته و به آن چسبيده بود.»
همان /جلد ۲۳ / ص ۲۵۲

◽️«می‌گویند در حال احتضار هم كتاب مقدس يعنى‏ انجيل‏ را به سينه‏‌اش چسبانده‏ بود و آن را رها نمی‌کرد.»
همان /جلد ۲۶ / ص ۵۴۷

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

🔳 در سال ۲۰۰۴ کشف مهمی صورت گرفت که پرتوی تازه‌ای به مسئله‌ی گذار از ماهی به چهارپا افکند. فسیلِ سه جانور در سنگ‌های دوره‌ی دونین (از ۴۱۹ تا ۳۵۸ میلیون سال قبل) واقع در مناطق قطبیِ کانادا به دست آمد که از یک سو به ماهی‌‌ها شبیه‌اند (آبشش، پولک، جمجمه‌ی آیرودینامیک)، ولی از سوی دیگر مشخصه‌های چهارپایان را دارند (اندام‌های حرکتی قدرتمند شامل مچ چرخان دست و مفاصل مچِ پا، گردن متحرک و دنده‌هایِ نگه‌دارنده‌ی وزن جانور). این موجود که نامش را تیکتالیک نهادند کاملاً پیداست که می‌توانسته است از آب بیرون بیاید،‌ خودش را به خشکی بکشاند، و تا زمانی که به آبگیر دیگری برسد، هوا تنفس کند.

🔳 این فسیل‌ها پس از حدود پنج سال کاوش در جنوب جزیره‌ی اِلِسمِر واقع در مناطق شمالی و یخ‌زده‌ی کانادا، در فاصلۀ ۱۶۰۰ کیلومتری از قطب شمال، کشف شدند. متخصصان آماده‌سازی فسیل‌ها دو سال کار کردند تا توانستند آنها را از سنگ‌ و خاکی که طی ۳۷۵ میلیون سال به آنها چسبیده بود بپیرایند. در سال ۲۰۰۶ و با مقاله‌ای که سه عضو پروژه‌ی اکتشاف در نشریه‌ی نیچر به‌چاپ رساندند جهان از این فسیل مهم و ارزشمند آگاهی یافت.

🔳 تیکتالیک را در واقع باید قافله‌سالار سومین یورش موجودات زنده‌ی ساکن آب به خشکی قلمداد کرد (پیش از آن گیاهان و بندپایان وارد خشکی شده بودند)، و از این نظر جد تمامی جانوران خشکی است که از آن زمان به بعد در خشکی پدید آمدند، به تکامل رسیدند و تکثیر شدند (از جمله دایناسورها و انسان‌ها).

🔳 نیل شوبین، استاد دیرینه‌‌شناسی و زیست‌شناسی تکاملی دانشگاه شیکاگو و یکی از سه عضو اصلی پروژه‌ی اکتشافِ فسیل تیکتالیک، گزارش این اکتشاف مهم را به همراه تحلیل‌های آناتومیکِ مفصل و آموزنده در قالب کتابی خواندنی با عنوان «ماهی درونی شما؛ سفری در تاریخ سه میلیارد و پانصد میلیون ساله‌ی بدن انسان» در سال ۲۰۰۸ به چاپ رساند:
Neil Shubin/ Your Inner Fish /Pantheon Books/ New York/ 2008

▫️«تیکتالیک» از زبان ساکنان محلی ناحیه‌ی اکتشاف گرفته شده و به معنی «ماهیِ بزرگِ آبِ شیرین» است.

کتاب فوق دو بار به فارسی ترجمه شده است:

◽️ماهی درونی شما/ نیل شوبین/ترجمه‌ی نیلوفر فشنگ‌ساز/انتشارات خانه زیست‌شناسی/۱۳۹۲، ویراست دوم ۱۳۹۶

◽️ماهی درونی شما/ نیل شوبین/ ترجمه‌ی محمدرضا توکلی صابری/ انتشارات معین/ ۱۴۰۰

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

یکی از شگفت‌انگیزترین واقعیت‌های کیهان این است که فاقدِ هر رنگ و  صدا و بویی است. در واقع، این ابزارهای ادراکی ماست که کیهان را رنگی و صدادار و بودار می‌فهمد، ابزارهایی که در ما پدید آمده‌اند تا در جهان بقا پیدا کنیم و از بین نرویم و آن را آن‌گونه که متناسب با خودمان است درک ‌کنیم، نه آن‌گونه که جهان واقعاً هست.

هر جانداری تقریباً جهان را، متفاوت با ما، به‌شکلی ویژه‌ی خود می‌بیند و ادراک می‌کند. از همین رو، می‌توان گفت که جهان را آن‌گونه که واقعاً هست هیچ جانداری نمی‌تواند کاملاً ادراک کند.

از مرزهای حیات زمینی فراتر برویم. حتی اگر روزی روزگاری با یک موجود بیگانه‌ی فرازمینی با هوشی صدها بار بیشتر از انسان هم برخورد کنیم، می‌بینیم او هم محصور در ابزارهای ادراکیِ خود است.

چشم انسان بین ۳۰ تا ۶۰ فریم در ثانیه تصویر ثبت می‌کند یعنی در واقع چیزی که به مغز می‌رسد ۳۰ تا ۶۰ تصویر در ثانیه است. اما مغز به‌گونه‌ای این عکس‌ها را تفسیر می‌کند که گویی ما روندی پیوسته و ممتد از اتفاقات را می‌بینم. این در صورتی است که هیچ پیوستگی‌ای وجود ندارد و همه بازی‌های مغز است که تصایر گسسته را به‌شکل روندی به‌هم‌پیوسته در ذهن ما ایجاد می‌کند.

ادراکِ زمان هم، از این رو، ناشی از همین پدیده است. مغز به‌راستی می‌پندارد همه‌ی وقایع به دنبال هم و در روندی غیر قابل بازگشت اتفاق می‌افتند. در صورتی که چنین نیست. اگر این نوع سیستم تفسیر در مغز نبود، امکان نداشت ما درکی از گذر زمان داشته باشیم.

هر چیزی که از زمان می‌دانیم از همین به‌هم‌پیوستگیِ تک‌فریم‌ها ناشی می‌شود. این واقعیت درباره‌ی سایر جانداران هم صدق می‌کند. همین تصاویری که ما از جنب‌و‌جوش‌های پیرامونی می‌بینیم، جانداری دیگر به‌شکلی سریع‌تر یا آهسته‌تر (اسلوموشن) می‌بیند.

چشمان مگس به‌صورت میانگین ۲۵۰ فریم در ثانیه را ثبت می‌کند و می‌بیند (هرچند بازه‌ای از ۱۲۰ تا ۳۰۰ فریم در ثانیه را برای این حشره ذکر کرده‌اند). در واقع، مگس تمامی حرکات ما را به‌شکل اسلوموشن می‌بیند و به‌همین دلیل است که کشتن آنها برای ما اینقدر سخت است و مدام از دست ما فرار می‌کنند.

دید انسان هم در شرایط مختلف البته تغییر می‌کند. در شرایط شدیداً استرس‌زا چشم ممکن است تا ۸۰ فریم در ثانیه هم ضبط ‌کند. افراد هنگام اتفاقات بسیار ناگهانی و ناگوار، مثل سانحه‌ی رانندگی، گذر زمان را به‌گونه‌ای دیگر گزارش می‌کنند؛ انگار یک ثانیه برای این افراد یک دقیقه گذشته است. این پدیده ناشی از همین تفاوت در فریم‌های دریافتی از چشم است.

جالب است که چشمان لاک‌پشت فقط بین ۱۰ تا ۱۵ فریم در ثانیه ثبتِ تصویر می‌کند. به همین دلیل، دنیای اطراف لاک‌پشت‌ها تندتر در جنب‌و‌جوش است.

این احتمال هست که با پیشرفت در زمینه‌ی علوم اعصاب (نوروساینس) بتوان مراکز پردازش بینایی در مغز را به‌گونه‌ای دستکاری کرد که فریم‌های بیشتر یا کمتری در ثانیه ببیند، یعنی انسان قادر شود از نگاه جانداران مختلف جهان را ادراک کند. در این صورت، فهم آدمی از مفهوم زمان هم دستخوش دگرگونی می‌شود و درست به همین دلیل است که واقعاً اصلاً  نمی‌دانیم بیگانگان هوشمند فضایی جهان و از جمله ما را چگونه ادراک می‌کنند.

البته هنوز هم در نحوه‌ی ادراک مغز پستانداران که با ما خویشاوندی نزدیک دارند پرسش‌های بی‌جوابِ بسیاری داریم، چه رسد به بیگانگان.

برای این کار، باید خودِ چشم را از نو طراحی کنیم، چون شبکیه‌ی چشم انسان نیز محدودیت دارد. از آن مهم‌تر این‌که هنوز نمی‌دانیم اگر مغز انسان با چشم دیگری جهان را ببیند، آن ‌را چگونه تفسیر می‌کند. شاید هم چنین قابلیتی در مغز نهفته باشد که خودش را با ابزار جدید تطبیق دهد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

کانال دیگرم که مختصِ آموزش انگلیسی و ترجمه است:
@Englishnutsbolts
انگلیسی زیر ذره‌بین

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

📣📣📣📣📣📣📣📣
فرصت تخفیف ویژه‌ی 40درصدی امشب ساعت ۱۲ تمام می‌شود.
جا نمانید.

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@dirinenegar

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

@Englishnutsbolts

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

آنچه که می‌شنوید تحلیل مستقیم نسل جدید GPT-4 به زبان فارسی است از این سه فیلمی که بدون هیچ تغییری به شکل مستقیم به عنوان ورودی به آن داده شده است. به زودی مشکل تلفظ اصوات علائم فارسی هم حل خواهد شد.

درک یک ماشین از محیط شگفت انگیز است.

@daneshagahi

Читать полностью…

دیرینه‌نگار

👁 #نگاه
خاطره‌ای از زنده‌یاد داریوش مهرجویی

متن ارسالی دکتر محمدرضا توکلی 
مولف کتاب جهان فراطبیعی و منتقد کتاب ترجمه شده جهان هولوگرافی


كتاب جهان هولوگرافيك را دو هنرمند و نويسنده معروف به من توصيه كردند تا بخوانم، زيرا از خواندن آن بسيار شگفت زده و ذوق زده شده بودند. من كتاب را خواندم و چندين بار هنگام خواندن مزخرفات آن چنان متاسف شدم كه كتاب را به آن سوى اتاق پرتاب كردم. پس از خواندن تمامى كتاب به دوستانم توضيح دادم كه كتاب مهملى است و دلايلم را برايشان توضيح دادم.

چندى بعد مرحوم داريوش مهرجويى آمد آمريكا و در شهر ما يكى از فيلم هايش را نمايش داد. من به او اعتراض كردم و گفتم شما شخص تاثيرگذارى در اجتماع هستيد و افراد به حرفهايتان توجه مى كنند، چرا وقتتان را براى ترجمه كتاب جهان هولوگرافيك به هدر داده ايد. ايشان از حرف من تعجب كرد و گفت چطور مگر؟ از كتاب خوب استقبال شده است.

دلايل خود را بر نقد كتاب به ايشان گفتم و افزودم پر از خرافات است. مثلا ساى بابا كه اينهمه در كتاب از كارهاى حيرت آور او تعريف شده است، يك شعبده باز شارلاتان است. ايشان از حرف من حيرت كرده بود. واقعا فكر مى كرد كه ساى بابا يكى از اولياء الله و پديده فوق بشرى است. گمانم اينها را مرحوم داريوش شايگان به او تلقين كرده بود. چند تا از كرامات و معجزات ساى بابا را برايش اجرا كردم، مثل توليد نمك از كف دست، خواندن فكر او، تغيير رنگ يك سكه به انتخاب او براى دوبار. بايد قيافه ايشان را مى ديديد. چند بار با حيرت پرسيد: واقعا ساى بابا شارلاتان است؟ راست مى گويى؟ گفتم آدم بى شرف و ..... است.

سال بعد كه به ايران آمدم ديدم كتاب به چاپ چهاردهم رسيده است. متاسف شدم كه چرا زودتر نقدى بر كتاب ننوشتم.
براى اينكه سوء تفاهمى پيش نيايد از آقاى داريوش مهرجويى براى نوشتن نقدى بر اين كتاب كسب اجازه كردم. ايشان گفتند براى نوشتن نقد اجازه كامل دارى. آن نقد در نشريه جهان كتاب و سپس در كتاب جهان فراطبيعى منتشر شد. ايشان تشكر كردند و برايم نوشتند كه تاكنون هيچ كسى نقد هوشمندانه اى بر اين كتاب كه اكنون به چاپ هجدهم رسيده است ننوشته است. (در حال حاضر كتاب به چاپ هفتاد و چهارم رسيده است!)

روانش شاد، كارگردان خوبى بود و چند فيلم در سطح جهانى ساخت. اميدوارم قاتلانى كه اين جنايت را مرتكب شدند دستگير و به حداكثر مجازات محكوم شوند.

خوانش فصل مرتبط با نقد کتاب جهان هولوگرافی از دکتر توکلی
t.me/FarazTed/1349

نقد کتاب توسط دکتر نیری
t.me/FarazTed/1351
t.me/FarazTed/1352

در باره حقه های سای بابا
t.me/FarazTed/5394

t.me/FarazTed/5398

t.me/FarazTed/20065

و در باره کتاب
t.me/FarazTed/4580

t.me/FarazTed/6259

t.me/FarazTed/20061


#نظر
عجیب است که استاد مصطفی ملکیان که سرآمد عقل گرایان است برای توجیه رویداد های فوق بشری، این کتاب را توصیه کردند. یعنی زمانی که از دهان خودشان شنیدم، که چنین کتابی را توصیه کردند، بسیار متعجب شدم.

@FarazTed

Читать полностью…
Подписаться на канал