📚این کانال به معرفی و نقد کتاب، و پاسداشت یاد بزرگان فرهنگ اختصاص دارد. «هر که را عقل نیست، تمییز نیست، و تمییز کردن جایی درست آید که دو باشند تا تمییز کند و حق را از باطل جدا کند» (مستملی بخاری، شرح تعرف) راه ارتباطی: @dehlizbad
📚جستاری در خصوص فاهمهی بشری، جان لاک، ترجمهٔ کاوه لاجوردی، نشر مرکز، چاپ نخست امرداد ۱۳۹۹، ۷۱۲ صفحه.
@ahle_tamyz
🔹تنها استاد بومی علوم سیاسی ایران
🖋یادداشتی از دکتر حمید احمدی
(استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران)
▪️تا جایی که به یاد دارم نخستین بار نام جواد طباطبایی را از زبان استادم دکتر حسین بشیریه شنیدم. سال ۱۳۶۹ بود و من در آستانه رفتن به خارج از کشور برای دوره دکتری. معاون آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود و در دفترش آهسته به من گفت «یک استاد میخواهم جذب کنم که بی نظیر و برای مسایل ایران بسیار مفید است».
با کنجکاوی پرسیدم کیست؟ گفت: دکتر جواد طباطبایی. این کار را کرد اما در کانادا که بودم خبر اخراج دکتر طباطبایی و دکتر روشندل را در اوایل دهه ۱۳۷۰ شنیدم.
▪️در سال ۱۳۷۵ که برگشتم کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» او را خواندم و شگفتزده از دانش او درباره اندیشه غرب و همزمان تاریخ و تحولات و اندیشه سیاسی ایران. با ولع تمام کتاب را می خواندم و صفحات آن را علامت گذاری و حاشیه نویسی می کردم. تمام که کردم گفتم «اینک تنها استاد بومی علوم سیاسی ایران!»، که بهجای توسل به نظریهها و مدلهای نامربوط به کشور ما، میخواهد نشان دهد چگونه با تکیه بر دانش عمیق تاریخی خود از ایران، میتوان نظریهپردازی واقعگرایانه کرد. بعدها در چند جا او را در محافل و سخنرانی هایش دیدم و با هم گفتگو کردیم و از مجاهدتهای او برای ایران در این دوران تنهایی و پر آشوبش سپاسگزاری کردم.
▪️ از هنگامی که در اوایل دهه ۱۳۹۰ به عرصه عملی دفاع از هویت ملی ایران و مقابله با گرایشهای ضد ایرانی پا گذاشت، موج تازه دشمنی و هتاکی به او از سوی کجاندیشان کوتهفکر قومگرا و حامیان خارجی آنها در باکو و خارج کشور و نیز برخی نیروهای مذهبی ناآگاه و افراطی تحت تاثیر نفوذیهای ضدملی و ضدایرانی مذکور در کشور به راه افتاد. با وجود بیماری جانکاهی که داشت تا آخرین لحظههای عمر پر برکتش از راه دفاع از ایران و ایرانیت باز نایستاد. او از نسل آذریهای پر افتخار مدافع سنگر مستحکم ایران و ایرانیت بود که به همه ایرانیان بهویژه همولایتیهای جوان آذریش درس تعلق آنها به ایرانشهر و تعلق ایرانشهر به آنها و علم آموزی و میهن دوستی و ایران خواهی داد.
راهش پر رهرو باد!
@Javadtaba
@ahle_tamyz
🔹بازاندیشی مفاهیم فرهنگی
▪️عوامالناس میپندارند چیزی به نام کاملترین، بهترین، خوشآهنگترین، قدیمیترین یا جدیدترین زبان وجود دارد. زبانشناسان البته این تصورات را رد میکنند، اما بیرون از حلقههای محدود دانشگاهی آنها، احساس کلی وجود دارد مبنی بر اینکه زبان مثلاً انگلیسی برتر از زبان فارسی است. این احساس، هرچند به لحاظ فنّی و در عرصهی انتزاعی زبانشناسی مهمل باشد، در عرصهی عمل با اطمینانبخشیهای زبانشناسان به سادگی محو نمیشود. به نظر میرسد انگلیسی کارهایی میکند که فارسی نمیکند. هرقدر هم بگوییم ساختها و سازوکارهای زبان فارسی دستکم بالقوه قادر هستند به همان میزان و به همان دقت و حتی بیشتر لغت بسازند، همه، از عارف و عامی، احساس میکنند انگلیسی برتری یا توان مرعوبکنندهای دارد. آیا این احساس مطلقاً توهم است؟
▪️مثالی بزنم. در یک متن انگلیسی من به لفظ Misotheism برخوردم. این لفظ در لغتنامههای معمول انگلیسی-فارسی نیامده (که باعث تعجب نمیشود) معنای آن «بیزاری از خدا» و اصل آن یونانی است. زبانهای اروپایی که اغلب هیچ ابایی از وامستانی از یونانی ندارند، همه تقریباً همین لفظ را به کار میبرند. اکنون آیا زبان فارسی نمیتواند برای این لفظ معادلی داشته باشد؟ طبعاً چرا و تازه بدون اینکه از جای دیگری وام بگیرد. معادل «خدابیزاری» یا «ازخدابیزاری» به ذهن هر کسی میرسد. پس مشکل کجاست؟
▪️بزرگی گفته بود: «تنها مشکل زبان فارسی فارسیزبانان هستند.» به نظرم جواب سوال اینجا هم همین است. به چه معنا؟
میزوتئیسم یونانی سرگذشتی دارد: آیسخولوس آن را به کار برده. گوته در شعری از زبان پرومثئوس این احساس را تشریح کرده. پرسی شلی و دیگران به نحو خود آن را بسط دادهاند. از کتاب ایوب تا پژواکهای متعددش در رمانهای یوزف رُت (عصیان و ایوب و...) از این پدیده حرف زده میشود. فکر نوابغ درگیر آن است. پدیدهای را مشاهده میکنند. جوانبش را میسنجند، به وجود و ماهیتش پی میبرند و سپس برایش لغت هم میسازند. وقتی میگویی میزوتئیسم، هزاران هزار زنگ از سراسر تاریخ تمدن غربی به صدا درمیآیند. اما وقتی میگویی «خدابیزاری» چه؟
▪️کلمه هست. نباشد هم میسازیمش. ساختنش خیلی وقتها از من غیرمتخصص هم برمیآید. ولی طنین ندارد، چون به نظر میرسد قبلاً به کار نرفته. مثل شراب نیست که حرام و ممنوع بوده ولی هزار طنین دارد. البته اگر دقیق شویم خدابیزاری هم بی طنین نیست. در مصیبتنامهی عطار، از زبان دیوانگانی که حرجی بر آنان نیست، به نوعی کفرگویی برمیخوریم که کمابیش میزوتئیستی است. هلموت ریتر، شرقشناس آلمانی در کتاب خود این مطلب را متذکر شده. پس از او، نوید کرمانی، در کتابش با نام خوف خدای این مضمون را بسط داده. ولی ریتر آلمانی است، نوید کرمانی هم که اصالتاً ایرانی است به آلمانی مینویسد و تازه بر خلاف ریتر کتابش حتی به فارسی ترجمه هم نشده است. ظاهراً میزوتئیسم عطار را کسانی میبینند که به آلمانی فکر میکنند! و ما؟ ما درگیر پیدا کردن لفّ و نشر مشوّش و جناس ناقص حرکتی هستیم!
▪️بیایید صورت مساله را دقیقتر بنگریم: جامعهی ایران در حال گذار از احتمالاً بزرگترین تحول دینی خود پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی و گرویدن از دین مزدایی زردشت به اسلام است. هزارهزار کس را میشناسید که در همین سالها اعتقاد دینی خود از دست دادند و با نفرت و بیزاری از خدایی روی گرداندند که این همه ظلم را دید و دخالتی نکرد. عطار نامی هم که وقت تفاخر به مشاهیر ایرانزمین کمتر اسمش را از قلم میاندازند، پیشتر دربارهی این احساس حرف زده بود، آن هم تازه پیش از گوته و شلی و شوپنهاور و سایر اختران "باکلاس" آسمان فرهنگ اروپا.
▪️میشد یک لحظه صبر کنیم و بگوییم آن احساسی که دیوانگان مصیبتنامهی عطار از آن حرف میزنند، آن احساس مومنی که از کودکی به او گفتند خدا جای حق نشسته و دید که چه حقها ناحق شد و خدا دخالتی نکرد، آن احساس "لامصّب" که اساس لامذهبی است، اسمش چیست؟ میشد عطار بخوانیم، چشممان را باز کنیم و از خودمان بپرسیم، کمی فکر کنیم و بعد اسمش را بگذاریم: «خدابیزاری.» حتی اگر اصلاً نمیدانستیم گوته کیست و شوپنهاور چه گفته.
▪️امکان فنّی ساختن کلمه در زبان فارسی بود. سابقهای فکری دستکم در شعر عطار بود. شرایط عینی و تجربهی زیسته بود. ولی کلمهای که گویای این حال باشد ساخته نشد. این را نمیتوان و نباید به مسالهای زبانشناختی تحویل کرد و تقلیل داد. این چیزی فراتر است! اما اسم خود این چیز را چه باید گذاشت؟ زبانپریشی ملی؟ آیا ما در مقام یک ملت شبیه بیماری نیستم که به علت ضربهی مغزی توانایی تکلم را از دست داده است؟ آیا ارتباط ما با تاریخ و زبان و سنت خودمان قطع نشده است؟ شاعرانه و آبکی و عوامانهاش را بگویم: آیا ما خودمان را گم نکردهایم؟
🖋سپاس ریوندی
@ahle_tamyz
@azarborzinmehr
📚 کارنامۀ خورش (دستور غذاهای نادرمیرزا قاجار)
▪️این کتاب بهگفتۀ اعتمادالسلطنه «کتابی است در انواع اطعمه و الوان غذاهای ایرانی و کیفیت طبخ و ترکیب و ترتیب هریک از آشها و خورشها و هرگونه پختنیهای مردم این مملکت... و به فارسی خالص برنگاشته». ولی این اثر تنها دستوری برای پخت غذا نیست، بلکه فرهنگنامهای از آداب و رسوم، روابط اجتماعی، و اصطلاحات عامۀ مردم ایران است. امروزه بسیاری از واژهها و اصطلاحاتی که در این کتاب بهکار رفتهاند، با ورود و گسترش واژگان بیگانه فراموش شدهاند و یادآوری آنها غنای زبان فارسی را در توصیف جزئیات زندگی روزمره معلوم میکند. (مقدمۀ پژوهشگر، ص ۱۱)
▪️نادرمیرزا از شاهزادگان صاحبقلم قاجار و در زمرۀ نویسندگان، شاعران، و تاریخنگاران ایرانی بود. او نام مشخصی برای کتاب نگذاشته و عنوان «انواع خوراک نادرمیرزا» نامی است که درهنگام ثبت آن در کتابخانه بر آن نهاده شدهاست و انتشارات دانشگاه تهران نیز، پیش از کارنامۀ خورش، آن را با عنوان خوراکهای ایرانی بهچاپ رسانده بود. در این نسخۀ تازه کوشش بر آن بوده تا ویرایش، اعرابگذاری، عنوانبندی، و فصلبندی دقیقتری انجام گیرد.
▪️نادرمیرزا دلیل تألیف کتاب را دلتنگی بهدلیل اقامت اجباری در یکی از روستاهای آذربایجان و دور ماندن از کتاب و کارهای دفتری بیان کردهاست. او این کتاب را بهیاری همسرش (برخی او را ساخته و پرداختۀ ذهن نادرمیرزا میدانند)، که در کتاب او را با القابی چون کدبانو، بانوی سرای، بانوی من، و خانهخدای خطاب کرده، نگاشته و بنا بر رسم گذشتگان، افزون بر موضوع اصلی کتاب، به بیان خاطراتی از زندگی خود و داستان و شعر و برخی حوداث سیاسی و اجتماعی آن دوره و همچنین به چگونگی ورود برخی خوراکها و سبزیجات به ایران نیز پرداختهاست.
▪️فصلهای کتاب از این قرارند: در همهگونه آشها، در شناختن پلاوها، در گونۀ مسمنها، در گونۀ بریانها، در گونۀ کوفتهها، در گونۀ کوکوها، در گونۀ بورانیها، در گونۀ خورشها، و در گونۀ آبگوشتها. در پایان کتاب نیز واژهنامهای از واژههای خاص این کتاب تهیه شدهاست.
▪️یکی از نمونههای جالب، که نشاندهندۀ تسلط نادرمیرزا به دستور غذاهای فرنگی است، آنجاست که در بخش «گونۀ پلاوها» از پخت رشتهپلوی بدون برنج صحبت میکند و درواقع دستور پخت اسپاگتی را بهروش ایرانی توضیح میدهد.
🖋سمانه ملکخانی
@cheshmocheragh
@ahle_tamyz
📚آیا روایت جشن سده در شاهنامه الحاقی است؟، ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، س۱۶، ش۳ (شمارۀ پیاپی: ۶۳)، بهار ۱۳۹۷، ص۱۳۱-۱۵۲.
@ahle_tamyz
@dr_khatibi_abolfazl
🔹دانشنامه
▪️واژۀ دانشنامه در فارسی بیش از هزار سال قدمت دارد. این واژۀ زیبا و خوشآهنگ در نام دانشنامۀ علایی (ابنسینا) و دانشنامۀ میسری¹ دیده میشود. واژۀ دایرةالمعارف در زبان عربی کمتر از دویست سال و در فارسی کمتر از صد سال قدمت دارد. گویا نخستین بار بُستانی واژۀ دایرةالمعارف را در عربی و برای نامیدن دانشنامۀ خود به کار بردهاست. دایرةالمعارف به گردۀ واژۀ فرانسۀ encyclopédie ساخته شدهاست (دربارۀ ریشۀ واژۀ اخیر، نک. کرامتی، یونس، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ذیل دانشنامهنگاری).
▪️ شگفت آنکه بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایرانی دایرةالمعارفِ برساخته را به دانشنامۀ دیرینهسال ترجیح میدهند و برای نمونه، Encyclopedia of Islam را بهجای آنکه به دانشنامۀ اسلام برگردانند، به دایرةالمعارف اسلام ترجمه میکنند. همچنین encyclopedic information را به اطلاعات دایرةالمعارفی برمیگردانند، حال آنکه اطلاعات دانشنامهای فارسیتر و روشنتر است. از یادکرد دانشنامههایی که واژۀ دایرةالمعارف را در عنوان خود آوردهاند درمیگذرم.
۱. من این گفتار را اندام دادم / و دانشنامه اول نام دادم (میسری، ص ۷)
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
@ahle_tamyz
📚نامزد های هشتمین دوره جایزه
«ابوالحسن نجفی»
@ahle_tamyz
@bookcitycc
📚تکوین زبان فارسی، علیاشرف صادقی، تهران: انتشارات دانشگاه آزاد ایران، چاپ نخست: ۱۳۵۷، ۱۴۴ص
کتابی مفید و مختصر در موضوع مورد بحث، به قلم یکی از زبان شناسان برجسته
@ahle_tamyz
#چاپ_مجدد
🔹بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن منتشر کرد.
کتاب "شبرنگنامه؛ داستان شبرنگ پسر دیو سپید و رستم " به کوشش دکتر ابوالفضل خطیبی و دکتر گابریله وان دن برگ به چاپ دوم رسید.
📚شبرنگنامه، دکتر ابوالفضل خطیبی، دکتر گابریله وان دن برگ، چاپ دوم، ۲۵۶ صفحه
@dr_khatibi_abolfazl
@ahle_tamyz
📚روشنفکران فرانسوی ۱۹۴۴_۱۹۵۶
تونی جات، ترجمهٔ محسن قائممقامی، انتشارات مینوی خرد، چاپ نخست ۱۴۰۳، ۴۴۸ صفحه
@ahle_tamyz
برتولت برشت شعری دارد با این مضمون که، "من در جنگلهای سیاه به دنیا آمدهام و سردی این جنگلهای سیاه تا پایان عمرم در جان من همچنان خواهد ماند".
من هم در شبی متولد شدم در تبریز سردی که شوروی آذربایجان را تجزیه کرده بود و این خاطره همچنان موضوعی در افق دید من هست و کوشش میکنم آن را در خودم زنده نگهدارم
(جواد طباطبایی، موسسه بهاران، حاشیه درسگفتار ایدهآلیسم آلمانی،۲۳ آذر ۱۳۹۵).
🍃۲۳ آذر، زادروز فیلسوف ملی ایران، سرو ایرانشهر گرامی باد.🌱
🔹شعر برشت به آلمانی
Ich, Bertolt Brecht, bin aus den schwarzen Wäldern.
Meine Mutter trug mich in die Städte hinein
Als ich in ihrem Leibe lag. Und die Kälte der Wälder
Wird in mir bis zu meinem Absterben sein.
@JavadTaba
@ahle_tamyz
🔹خلاصهٔ یک مقاله: نشأة النحو العربی فی ضوء کتاب سیبویه
▪️در بین کاغذهایی که ترجمه و تلخیصی است از چند نوشتهٔ کوتاه غربیان دربارهٔ نحو عربی، امروز خلاصهای یافتم که چند سال قبل (از نوشتههای پشت کاغذها معلوم میشود که ده سالی قبل خلاصه شده) از یک مقالهٔ ژرار تروپو کردهام، و آن این است (ترجمهها مستقلاً چاپ خواهد شد، ان شاء الله. اگر کسی نیز مقالهٔ آقای تروپو را بخواهد مستقلاً ترجمه کند، چه بهتر!):
▪️مرکس (Merx) در اواخر قرن نوزدهم گفته که منطق یونانی در نحو عربی اثر کرده و پارهای اصطلاحات نحو عربی از منطق یونانی گرفته شده، و این را مستشرقان دیگری تکرار کردهاند. اما کارتر (Carter) با این رأی مخالفت کرده و گفته اندکی از اصطلاحات کتاب سیبویه از منطق یونانی گرفته شده و غالباً عربی است و از فقه به نحو منتقل شده است. ورستیخ (Versteegh) بر آن رفته که همان نظریهٔ تأثیر یونانی درست است، ولی عربها اصطلاحات را از منطق یونانی نگرفتهاند، بلکه از نحو یونانی گرفتهاند.¹
کسانی از مستشرقان که قائل به تأثیر یونانی در نحو عربیند میگویند که نحویان نخستین عرب تقسیم کلام به اسم و فعل و حرف و اصطلاحاتِ چهارگانهٔ اِعراب و صرف و تصریف و حرکه را از یونانیان گرفتهاند.
▪️برای یافتن پاسخ این پرسش باید تقسیم کلمات را وارسی کنیم. ارسطو در کتاب شعر خود تقسیمی هشتگانه کرده: حرف (حروف هجا؛ stoikeion)، هجا (syllabe)، حروف ربط (syndesmos)، موصول (arthron)، اسم (onoma)، فعل (rhema)، عناصر تصریف اسم و فعل (ptosis)، و logos، و این اختلافی دارد با نظام نحو عربی.
اما در مورد اصطلاحات چهارگانه. میگویند که اِعراب ترجمهٔ hellenismos است. معنای این لفظ آن است که کلام صحیح باشد و شرط درستی آن مراعات چند چیز است: استعمال حروف ربط؛ استعمال کلمات خاص؛ عدم استعمال کلمات ملتبسه؛ تمیز اجناس در اسمها؛ تمیز اعداد (مطابق تعریف ارسطو در کتاب خطابه؛ و این اصطلاح خطابه است نه نحو). اما اِعراب سه معنی دارد: بیان آنچه در ذهن است؛ زایل کردن فساد کلام؛ تغییر حرکهٔ آخر کلمات. همین معنی اخیر منظور سیبویه است، در برابر بِنا.
▪️صرف را میگویند که ترجمه از klisis است و تصریف را میگویند ترجمهٔ ptosis است. معنی این کلمات در یونانی صورتها یا صیغههای مختلف اسم و فعل است، لیکن سیبویه صرف را به الحاق حرف نون به اسم تعریف کرده و تصریف را به تبدلات داخل کلمه (نه آخر کلمه).
حرکه را نیز ترجمه از kinesis یونانی میدانند. اما حرکه حرکت آخر کلمات نیست بخلاف kinesis، بلکه تمامی مصوتهاست.
▪️نخستین نحویان مسلمان به طریق مستقیم از نحو یونانی مطلع نبودهاند، چون یونانی نمیدانستهاند، و چیزی از نحو یونانی نیز به عربی ترجمه نشده بوده که اینان بخوانند. پس جز به واسطهٔ سریانی اطلاع بر نحو یونانی ممکن نبوده. نحو سریانی متمرکز است بر اقوال خمسه، یعنی سؤال و امر و دعا و تعجب و نداء، که مقتبس از منطق ارسطوست، و پس از آن بر قواعد آوایی و صرفی که از یونانیان گرفته بودهاند. بزرگترینِ این نحویان عبارت بودهاند از یعقوب رهاوی (قرن هفتم میلادی)، حنین بن اسحق (قرن نهم)، ایلیا بن شینایا (قرن یازدهم). اما خبری نداریم که نحویان عرب با نحویان سریانی یا نوشتههای آنان مرتبط بوده باشند یا سریانی دانسته باشند. بعلاوه، نحویان سریانی خود میگفتهاند که نحو عربی هم با نحو یونانی فرق دارد هم با نحو سریانی.
▪️نحویان عرب در قرن دوم هجری از منطق یونانی نیز به درستی مطلع نبودهاند (منهای ترجمهٔ ابن مقفع از چند کتاب منطق ارسطو). در ترجمههایی که از کتاب منطق و شعر ارسطو در قرن سوم و چهارم هجری شده، اصطلاحات مترجمان (حنین و متی بن یونس) چیزی دیگر است:
stoikeion اسطقس (نه حرف)
syndesmos رباط (نه حرف ...)
rhema کلمه (نه فعل)
klisis میل (نه اعراب)
phone مصوت (نه حرکه)
▪️فارابی، در الفاظ مستعمله در منطق، گفته است که اصطلاحات نحویان و اهل فلسفه با هم فرق دارد، و در مناظرهٔ معروف میان متی بن یونس و ابوسعید سیرافی، یک سخن متی این است که منطقی کاری با نحو ندارد.
▪️سیبویه، به احصای تقریبی تروپو، ۱۸۲۰ اصطلاح دارد. آن ده اصطلاح که مستشرقان میگویند در قبال این شمار چه جایی دارد؟ سیبویه این اصطلاحات را جعل نکرده بوده و طوری آنها را به کار برده که معلوم میکند مخاطبانش سخن او را میفهمیدهاند و از این جا ظاهراً باید استنباط کرد که او اصطلاحات مشترک بین علوم مختلف را استخدام کرده بوده است، یعنی اصطلاحات علم قراءات و حدیث و فقه و نحو را که علوم آنها در بصره و کوفه تکوین مییافته و اهل آن علوم اصطلاحات و مفاهیم یکسان را به کار میبردهاند چون هدف یکسان داشتهاند و آن نگاهداشت درستی کتاب خدا و حدیث نبوی بوده است.
📚تحلیل گفتمانی مناظرهٔ ابوسعید سیرافی و ابوبشر متی، اسماعیل نوشاد و مرتضی حاج حسینی، منطقپژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال دهم، شمارهٔ اول، بهار و تابستان ۱۳۹۸، ۲۷۹_۲۹۸
@ahle_tamyz
▪️ترجمهی من از زندگینامهی ماکسیمیلیان روبِسپیِر، یکی از برجستهترین پیشوایان انقلاب فرانسه، در نشر مَد به چاپ رسید.
▪️روبسپیر را بیگمان باید بحثانگیزترین چهرهی انقلاب سال ۱۷۸۹ شمرد، شخصیتی که جدال بر سر سرشت راستین او و آراء و اقداماتش تا امروز ادامه یافته است. رهبران انقلابهای بزرگ اغلب شخصیتهایی پیچیده دارند و سیمای متغیر و چرخشهای غریب نیز کموبیش از الزامات هنر سیاست به شمار میآید، اما کمتر سیاستمداری را میتوان سراغ کرد که همچون روبسپیر، هم از ستایش مردمان و مورخان بهره برده باشد و هم آماج طعن و لعن آنان شده باشد. انقلابیان و تودهی مردم فرانسه، که روزگاری این سخنور ریزنقش شهرستانی را چون ایزد آزادی و دادگری میپرستیدند و با لقب رشکانگیز "فسادناپذیر" از او نام میبردند، پس از سقوط ژاکوبَنها یکباره گناه تمام تندرویهای انقلاب را به پای او نوشتند و حتی از نسبتدادن همهی رذائل بشری به وی نیز دریغ نکردند. البته خصائل روبسپیر و کارنامهی او هم زمینهی مناسبی را برای چنین داوریهایی فراهم میآورد- جاهجویی و سازشناپذیری ذاتیاش، نقش بیبدیل او در بهقدرترسیدن دولت ژاکوبَنی و عضویت و نفوذ وی در کمیتهی امنیت عمومی، نهادی که طی دورهی وحشت، روند محاکمهها و اعدامهای انقلابی برقآسا را هدایت میکرد. تاریخنگاران انقلاب فرانسه اغلب چهرهی مخوف خودکامهای درسایهنشسته را به روبسپیر بخشیده و او را همچون دُژخیمی کینهتوز بازنمودهاند. اما آیا حقیقت بهراستی چنین است؟
▪️پیتر مکفی در این کتاب، به خلاف دیگر زندگینامهنویسان روبسپیر، از تمرکز بر پنج سال پایانی زندگی وی (که همان پنج سال آغازین تاریخ انقلاب است) پرهیز میکند و برای ریشهیابی و تحلیل دقیق شخصیت این مرد اسرارآمیز، به کاوش در تمام دادههای بهجامانده از سرگذشت وی میپردازد، از عهد کودکی و نوجوانی روبسپیر و تحصیلاتش در پاریس و آغاز پیشهی قضاوت گرفته تا نقش او در سال سرنوشتساز ۱۷۸۹ و رخدادهای پس از آن و سرانجام سلطهیافتن و سقوط وی و سرنهادنش بر آستان گیوتین. مصالح پژوهش مکفی عبارتند از مجموعهی حجیم آثار خود روبسپیر، روایت دوستان اندک و دشمنان پرشمار او و انبوهی از جزئیات خُرد و کلان در باب زندگی شخصیاش.
🔹اینک نمونهای چند از متن کتاب:
▪️اندکی پس از مرگ روبسپیر، انبوه بیشماری از اتهامات علیه وی منتشر شدند که سال وحشت را نتیجهی خودکامگی شخصی یک هیولا توصیف میکردند. [...] مرلن دو تیونویل، نمایندهی ژاکوبن و همپیمان سابق روبسپیر، بعدها در پاسخ به این پرسش که چرا به سرنگونی او یاری رسانده، گفته است: "اگر شما هم چشمان سبزش را میدیدید، قطعاً او را میکشتید." در آنسوی کانال مانش نیز نواهای مشابهی نواخته میشد- در اوت ۱۷۹۴، رابرت ساوتی و ساموئل تیلور کالریج شتابان نمایشنامهای سهپردهای پرداختند به نام سقوط روبسپیر.
(ص۳۵۲کتاب)
▪️"ترجیح میدهم شورایی متشکل از نمایندگان منتخب مردم و شهروندانی آزاد و محترم را در سایهی سلطنت یک شاه ببینم تا مردمی بردهگشته و بهانحطاطکشیدهشده را در زیر تازیانهی یک دیکتاتور یا سنایی شکلیافته از اشراف. از نظر من، کرامول را نمیتوان بهتر از چارلز دوم دانست... آیا راهحل این مسالهی اجتماعی بزرگ در همین تعبیر نهفته است- جمهوری یا سلطنت؟"
بخشی از نخستین سرمقالهی هفتهنامهی دِفانسُر دو لا کُنستیتوسیون، به قلم ماکسیمیلیان روبسپیر (ص۲۰۷ کتاب).
▪️...در آن روز، گروههای مختلفی از شهروندان بر سر راه روبسپیر [و دیگران] انتظار میکشیدند و فریاد برمیآوردند: "درود بر نمایندگان پاکدامن! زنده باد فسادناپذیر!" چند دسته از دانشآموزان حلقههایی ساخته از برگهای بلوط و درهمبافته با روبانهای سهرنگ را به دست آنان میدادند. روبسپیر در اینجا از درشکهی خود بیرون جست و فریاد کشید: "چه میکنید، شهروندان؟ این چه ژست حقارتآمیزیست که به خود گرفتهاید؟... نکند به همین زودی فراموش کردهاید که مردمانی آزاد هستید؟" آنگاه یکی از زنان نطقی را خطاب به او ایراد کرد: "تو در دل فساد همواره تکیهگاه تزلزلناپذیر حقیقت بودهای، همیشه استوار، همیشه فسادناپذیر... این مردم با حرمتی بیاندازه نام تو را بر زبان میآورند؛ تویی فرشتهی نگهبان آنان و امید آنان و تسلای آنان."
(ص۱۶۴ کتاب)
@ahle_tamyz
@samnyaasa
ادامه.
▪️فقط ایکاش پیش از آن عنوان مجله از مطالعات ایرانی به «انیرانی» تغییر میکرد چون این شماره اختصاص یافته به مقالاتی برآمده از گفتمان تجزیه در ایران که تصریح میکنند ایران وجود نداشته و ندارد.فقط ایکاش پیش از آن عنوان مجله از مطالعات ایرانی به «انیرانی» تغییر میکرد چون این شماره اختصاص یافته به مقالاتی برآمده از گفتمان تجزیه در ایران که تصریح میکنند ایران وجود نداشته و ندارد.
▪️به لحاظ علمی در زمینه «باستان» مجله و انجمن باری ندارد. مقالاتی گهگاه درباره باستان منتشر میکند و در کنفرانسهایش به جهت جوری جنس و تزیینی گاهی استادانی خوشنام از حوزه ایران باستان به چشم میخورند. ایکاش به چشم نمیخوردند. به سهم خودم از عزیزان مطالعات باستانی ایران خواهش میکنم به این مجله و انجمن که هدفش چیز دیگریست اعتبار ندهند. مطالعات باستان پایه و پی فهم تاریخی و فرهنگی ماست. خوشبختانه در اینجا فضا کاملا علمی و «ایرانی» است و برای این دوستان مترقی جای کار ندارد. به این دلیل مقالات باستانی را به شکلی حاشیهای و تزیینی چاپ میکنند تا مقالات اصلی در مطالعات مترقی و پیشرو معاصر دیده بشود و کل مجموعه به شکل یک تن واحد جلوه بکند که پایههای باستانیاش استوار است.
▪️درحالیکه چنین نیست و مقالات دوره مدرن (پستمدرن در واقع!) کلا فاز دیگری دارند. عنوان کمبریج هم کاملا غلطانداز است. دانشگاه کمبریج این مجله را صرفا چاپ میکند و محتوای مجله و سیاستگذاریهایش ربطی به کمبریج ندارد.
▪️در کل البته فضای مطالعات مدرن (بخوانید ضد مدرن) ایران در خارج از کشور فاجعه است. یادم نمیرود که وقتی میخواستم برای دوره دکتری در خارج اقدام کنم استاد بسیار فرهیختهای در ایران به من پیشنهاد کرد اگر فاند میخواهی برو دنبال موضوعات مدرن (باز تاکید میکنم بخوانید ضد مدرن)، که خب من طبق معمول حرف گوش ندادم، و پی و ریشه داشتن را به فاند داشتن ترجیح دادم.
▪️در این سالهای خارج از کشور به خوبی میبینم که عزیزان ایرانی طوری سراغ این موضوعات ایران معاصر میروند تو گویی جویندگان طلا به کالیفرنیا رسیدهاند! همه چیز حاضر و آماده است. مساله (بخوانید نامساله)ای در ایران مییابند و اگر نتوانستند از جنبشهای مترقی شرق و غرب عالم وارد میکنند و بعد آنرا ورز میدهند. یک مقدار در زمینه متد و روش باید رعایت کرد ولی به لحاظ محتوا دست باز است چون معلوم نیست مخاطب شما کیست؟ ایرانی است یا خارجی؟ ایرانی چرا باید درباره ماجراهای ریز دوره رضاشاه و محمدرضاشاه و جمهوری اسلامی انگلیسی بخواند؟ شاید هم بخواند ولی خیلی مهم نیست. چون حجم تحلیلها و تفسیرها در فارسی دهها برابر است. اما خارجی که احیانا آنرا بخواند چیزی از ایران نمیداند. حتی استادان خارجی مطالعات (ضد) مدرن ایرانی یک دهم یک ایرانی علاقهمند به این حوزه نمیدانند.
▪️پذیرش و گرفتن فاند در این زمینهها سخت نیست. البته اگر سختی خوابیدن در شب برای کسی که بابت چند هزار دلار/یورو به کشورش خیانت میکند را نادیده بگیریم. مخاطب این ارتکابات در واقع هیچکس نیست. اینها صرفا تولید میشوند برای تولید رفرنس و مرجع. به این ترتیب در زمان موعود به این آثار ضد ایرانی ارجاع داده میشود. حالا شما آن زمان بیا بگو آن مقاله در آن مجله روی هوا حرف زده!
▪️خلاصه آنکه از عزیزان علاقهمند مطالعات باستان تمنا میکنم در انتخاب مجلات خارجی (بهخصوص مجلات ایرانیان مقیم خارج) دقت بفرمایند و نام فرخنده و پژوهش سودمند خود را ناخودآگاهانه به پای فاندخوارهایی که سرزمین پدریمان، یعنی مادرمان ایران را میفروشند، نریزند. بگذارید این عزیزان مطالعات (ضد) مدرن دور هم بنشینند. ما خرج بساطشان نشویم. ما که حریف این مدعیان روشنفکری نمیشویم حداقل به سفارش حافظ شیرین سخن عمل کنیم که
«با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی / تا بیخبر بمیرد در رنج خودپرستی»
🖋بهرام روشنضمیر
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ سوربن - پاریس
@HistoriographyOfIran
@ahle_tamyz
نظر اجمالی بنده دربارهٔ فارسی و سابقهٔ آن در پاسخ به پرسش دوستی. اینکه میگویند فارسی زبان ایرانشهر بوده به نظر بنده سخنی درست است. و اینکه بعد از از میان رفتن ایرانشهر فارسی زبان ایران شده به همان دلیل است که فارسی زبان ایرانشهر بوده و از پیش در سراسر ایران ریشه دوانیده بوده. اینکه فارسی به چه معنی زبان ایرانشهر بوده البته مسأله است، و آن چیزی است که در این چند کلمه موضوع سخن است.
🎙دکتر سیداحمدرضا قائممقامی
@YaddashtQaemmaqami
@ahle_tamyz
🔹اخبار کتاب
▪️دسترسی به بیش از یکمیلیون جلد کتاب، نشریه و انواع متنوع دیگری از منابع پژوهشی در کتابخانهٔ دِبا برای عموم مهیا شد.
▪️پس از گشایش قرائتخانهٔ عمومی کتابخانهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مهرماه ۱۴۰۲، اینک با راهاندازی سامانهٔ آنلاین عضویت کتابخانه، کلیه استادان، دانشجویان و فارغالتحصیلان تمامی رشتهها در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا و معادل آن میتوانند با ثبتنام در سامانهٔ مذکور به نشانی lib-membership.cgie.org.ir کارت عضویت سالیانه دریافت کرده و به تمامی منابع کاغذی و الکترونیکی کتابخانه دسترسی داشته باشند.
@cgie_org_ir
@ahle_tamyz
🗂 اسناد تاریخ معاصر ایران روی خروجی سایت دانشگاه ییل قرار گرفت.
▪️دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
▪️«مجموعه قاسم غنی» در نسخههای خطی و آرشیو کتابخانه یادبود استرلینگ در دانشگاه ییل، شامل بیش از هزار سند از مکاتبات رسمی حاکمان و دولتمردان ایران از ابتدای دوره قاجار تا پهلوی است. مجموعه مهمی از اسناد بزرگانی چون عباسمیرزا، حاجی میرزا آقاسی، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، میرزا حسینخان مشیرالدوله، میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، محمد مصدق و... است.
▪️دانشگاه ییل در اولین گام پروژه آرشیو اینترنتی تاریخ ایران (YIHA) این مجموعه اسناد را در شکلی استاندارد و قاعدهمند فهرستنویسی و بعد از دیجیتالسازی، متن کامل این اسناد را نیز بازخوانی و بر روی سایت دانشگاه خود قرار داده است.
▪️در این پایگاه شما امکان جستوجوی اسناد را از طریق کلیدواژههایی قابل جستوجو برای هر سند شامل نامها، اماکن، سالها و موضوعات دارید. همچنین فهرست الفبایی اشخاص، اماکن، و موضوعها نیز در این وبسایت در دسترس است.
▪️بعد از جستوجو شما با فهرستی روبهرو خواهید شد که با کلیک بر روی هر کدام از نتایج به سند و متن بازخوانیشده آن دسترسی پیدا کرده و حتی امکان دانلود آن را نیز دارید. این پروژه زیر نظر دکتر عباس امانت و خانم ساغر صادقیان در حال انجام است.
@naqshine
@ahle_tamyz
📚 کارنامۀ خورش (دستور غذاهای نادرمیرزا قاجار)، نادرمیرزا قاجار، بهکوشش نازیلا ناظمی، تهران: نشر اطراف، ۱۳۹۹.
@ahle_tamyz
❇️به مناسبت جشن سده
▪️گزارش بیهقی در سال ۴٢۶ هجری قمری، پس از بیستم ماه صفر از برگزاری سده در سه فرسنگی لشکرگاه مرو به عهدمسعود غزنوی:
▪️«و سده نزدیک بود، اشتران سلطانی را و از آن همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید. و گز میآوردند و در صحرایی که جویی آب بزرگ بود بر آن برف میافکندند تا به بالای قلعتی برآمد و چهار طاقها بساختند از چوب سخت بلند وآن را به گز بیاگندند و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و به بالای کوهی بر آمد بزرگ و اله بسیار و کبوتر و آنچه رسم است از دارات این شب به دست کردند.
▪️.... و سده فراز آمد، نخست شب امیر بر آن لب جوی آب که شراعی زده بودند بنشست و ندیمان و مطربان بیامدند و آتش به هیزم زدند و پس از آن شنیدم که قریب ده فرسنگ فروغ آن آتش بدیده بودند و کبوتران نفط اندود بگذاشتند و ددگان برفاندود و آتشزده دویدن گرفتند و چنان سدهای بود که دیگر آن چنان ندیدم، و آن به خرمی به پایان آمد.»
📚تاریخ بیهقی، به تصحیح علی اکبر فیاض، نشر هرمس، ص۵۰۱
@ahle_tamyz
🔹نامزد های هشتمین دوره جایزه «ابوالحسن نجفی» معرفی شدند.
▪️هیات داوران جایزه استاد ابوالحسن نجفی متشکل از ضیاء موحد، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، حسین معصومیهمدانی، موسی اسوار، امید طبیبزاده، آبتین گلکار با دبیری علیاصغر محمدخانی، پس از بررسی ۸۱اثر ارسالی به دبیرخانه، فهرست نامزدهای راهیافته به مرحله نهایی هشتمین دوره این جایزه را به این شرح اعلام کرد:
۱- خشکسالی طولانی، کنان جونز، ترجمهٔ زینب آرمند، نشر زندگی روزانه
۲- همنوایی در پاییز، باربارا پیم، ترجمهٔ مزدک بلوری، نشر بیدگل
۳- مغز اندرو،ای ال دکتروف، ترجمهٔ محمدرضا ترک تتاری، نشر بیدگل
۴- دری در کار نیست، تامس ولف، ترجمهٔ امین مدی،نشر گمان
۵- پاییز فلوبر، الکساندر پوستل، ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور، نشر نی
۶- مزاح بی پایان، دیوید فاستر والاس، ترجمهٔ معین فرخی، نشر برج
۷- هنر فرانسوی جنگ، آلکسی ژنی، ترجمهٔ مریم خراسانی، نشرنیماژ
▪️جایزه «ابوالحسن نجفی» هرساله به منظور احترام و پاسداشت خدماتی که این مترجم و زبانشناس به فرهنگ و ادب و عرصه ترجمه این مرز و بوم کرده، به بهترین ترجمه رمان یا مجموعه داستانکوتاهی که در یک سال گذشته منتشر شده، اهدا میشود.
زمان مراسم اهدای جایزه ابوالحسن نجفی متعاقباً اعلام خواهد شد.
@ahle_tamyz
@bookcitycc
✅بررسی و نقدی از این کتاب به قلم استاد فقید، دکتر احمد تفضلی، را در تارنمای دایره المعارف بزرگ اسلامی بخوانید:
https://www.cgie.org.ir/fa/news/3694
@ahle_tamyz
🔹دربارۀ نام و خاستگاه زبان فارسی
▪️فارسی که با نامهای فارسی نو، دری و فارسی دری نیز شناخته میشود، پیش از سدههای نخستِ اسلامی احتمالاً عمدتاً دری نامیده میشده و در واقع محصول دگرگونیهای آوایی و دستوری زبان پهلوی ساسانی (یعنی همان پارسیگ) بوده است. امروزه با سنجیدن متنهای کهنی که از فارسی و پهلوی ساسانی به دست ما رسیدهاند و با بررسی همانندیهای نظاممندِ این دو زبان، میدانیم که برای نمونه هزار و پانصد یا هزار سال پیش مردم بهسادگی متوجه این امر میشدهاند که زبان دری امتداد طبیعی و صورتِ سادهشدۀ همان زبان پارسیگ یا پهلوی ساسانی است.
▪️دری یعنی منسوب به "در". این لغت که در این کاربرد به معنی «دربار» بوده، همان جزء اولِ واژۀ دربار است. این زبان را به این دلیل دری یعنی «درباری» نامیده بودهاند که در دستگاه حکومت ساسانی پدید آمده بوده، یعنی بهواسطۀ ارتباط سپاهیان و کارکنان دولتی که از مناطق گوناگونِ شاهنشاهی ایران در شهرها و مرکزهای بزرگ دولتیِ ساسانیان گرد آمده بودهاند. احتمالاً دری در آغاز در همین شهرها و مرکزهای بزرگ برای نمونه در پایتخت (یعنی تیسفون) رواج یافته بوده. در آن زمان هم مانند امروز در مناطق گوناگونِ ایران زبانهای مختلفی رواج داشته و وقتی لازم میشده مردم با غیرهمزبانان خود مثلاً در سپاه یا ادارهها یا در شهرهای بزرگ ارتباط برقرار کنند باید به یک زبان میانجی صحبت میکردهاند.
▪️دری صورتِ گفتاریِ همان پارسیگ (یعنی فارسیمیانه) بوده؛ یعنی دری تا قرنها تنها در محاوره کاربرد داشته. زبان پهلوی ساسانی یا همان پارسیگ در ایرانِ ساسانی و نیز در نخستین دورههای پس از اسلام زبان رسمی و علمی بود ولی در همان سدههای نخست اسلامی و با رواج هر چه بیشترِ اسلام از رونق افتاد و پیروِ آن، آگاهیِ مردم از خودِ زبان پهلوی یا همان پارسیگ بیش از پیش رو به کاهش نهاد و در عوض، زبانهای عربی و دری شاهد رشدی روزافزون شدند، بهویژه آنکه زبان دری زبان میانجیِ تازهمسلمانهایی شده بود که در گسترش اسلام به سرزمینهای شرقی مثل بلخ و خوارزم و سُغد یعنی مناطقی مثل افغانستان و آسیای میانۀ امروزی نقش مهمی بازی میکرد. بعدها همین سرزمینهای شرقی پایگاه شکوفایی زبان دری یا همان فارسی شدند.
▪️به این ترتیب، لغت "پهلوی" که معنی ضمنیِ «(ایرانیِ) کهن» نیز داشت برای اشاره به گونۀ رسمیِ نوشتاری و کهنِ زبان یعنی برای اشاره به زبان پارسیـ(ـگ) به کار گرفته شد و کلمۀ پارسی که خودْ محصول دگرگونی آواییِ واژۀ "پارسیگ" بود از همان سدههای نخست اسلامی برای نامیدن زبان دری به کار رفت.
بر اساس شواهد و قرائن میدانیم که زبان فارسیِ میانه یا همان پهلوی ساسانی دستکم از دورۀ ساسانیان و احتمالاً پیش از آن پارسیـ(ـگ) و پارسیـ(ـک) نامیده میشده. بعدها در کتابهای دانشگاهی به جهت تعریفها و طبقهبندیهای علمی این زبان را بسته به دورۀ زمانیِ مورد نظر، فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی (نو) نامیدهاند.
▪️دری یا همان فارسیِ نو که حالا دیگر از قرنهای نخستینِ اسلامی پارسی و فارسی نامیده میشده، پس از اسلام به جایگاه زبان رسمی و زبان اداری دست یافت و البته همانطور که میدانیم زبان ادبی و زبان علمی هم شد.
▪️مطالبی که در اینجا مطالعه فرمودید خلاصهای بود از آنچه در این زمینه در کتابها و مقالههای دانشگاهی آمده است. در اینجا سعی شد این مطالب به زبانی کموبیش ساده و عمومی تقدیم شود. لازم به یادآوری است که در دهههای گذشته سندها و نوشتههایی در شرق و غرب دنیای فارسیگویی و فارسینویسی، از جمله به زبانهایی مثل بلخی پیدا شده که بهنوعی در تنظیم مطلب حاضر لحاظ شدهاند.
از جمله کتابهای بسیار مهم دربارۀ تاریخ شکلگیری زبان فارسی کتاب عالمانۀ تکوین زبان فارسی از دانشمند گرامی پروفسور علیاشرف صادقی است که میتوانید آن را از اینجا دریافت بفرمایید:
@ahle_tamyz
@vazhegozini
روشنفکران فرانسوی ۱۹۴۴-۱۹۵۶
▪️به عقیدهٔ فرانسوا موریاک، فرانسه در سال ۱۹۴۷ جامعهای بود که به بیعدالتی خو کرده، و به نقائص عالیترین دادگاههایش معتاد شده بود. جامعهٔ روشنفکری ترجیح میداد توجهش را از خاطرهٔ نومیدکنندهٔ پاکسازی فرانسوی دور و به چراگاههای تازهٔ خارجی معطوف کند…
▪️مونیه زمانی اصرار داشت که انقلابیترین عدالتها باید بر وفق حداقل معیار صدق باشند:« هیچ وضعیتی در جهان نمیتواند کار کسانی که در مصدر قدرت توطئههای ناموجودی را جعل میکنند، بیگناهان را مورد تعقیب قرار میدهند، برای رعبآفرینی محاکمات دروغین ترتیب میدهند، توجیه کند. عدالت انقلابی عدالتی سخت و قاطع و سریع است ولی باید عادلانه باقی بماند.»
▪️با این همه در غیاب دریافت روشنی از اینکه چنین عدالتی چه معنایی میتواند داشته باشد، نه سارتر و نه مونیه نمیتوانستند هیچ دفاعی از این ادعای صریح "عدالت انقلابی" در زمختترین و مدرنترین شکل آن ارائه دهند. آنها همچون ژان لاکروا مدعی بودند که در حکومت ویشی مجموعهٔ شرایطی را که "جرم عقیدتی" را به "جرم عینی خیانت" تبدیل میکند، بافتهاند. از اینجا تا خود مفهوم "خیانت عینی" تنها قدمی کوچک مانده، یعنی مفهومی که از آن هیچ گریزی نیست. پیامدهای منطقی چنین ادغامی را کارل باچیلک در زمان و جایی دیگر علناً و بدون هیچ ابهامی با جزییات بر همگان آشکار کرد. در هفدهم دسامبر ۱۹۵۲، به دنبال محاکمهٔ رودلف اسلانسکی، او شرح اقدامات و محاکمات انجامشده را به کنفرانس ملی حزب کمونیست چکسلاواکی گزارش داد. اجازه دهید سر اصل مطلب برویم؛ او اعلام کرد:
تصمیم بر سر این مسأله را که چه کسی گناهکار و چه کسی بیگناه است، نهایتاً حزب با کمک ارگانهای امنیت ملی تعیین خواهد کرد.
📚صص. ۱۲۸-۹
@minooyekherad
@ahle_tamyz
این کتاب از «هانا آرنت و فرهنگ رجایی» بهتازگی منتشر شده است. خواستم اطلاع دهم بهزودی کتاب مشترک بنده و مارتین هایدگر هم به بازار خواهد آمد! :)
حسین جاوید
@Virastaar
علمای قرون اول و دوم در چند فن متبحر بودهاند، از جمله خلیل که جز آنکه نحوی بوده، حدیث و فقه نیز میدانسته است.
———
۱. بعضی آراء آقای ورستیخ به فارسی ترجمه شده. بعضی که به نظر راقم رسیده (چاپ سمت) اشکالش این است که مترجمش عربی نمیدانسته.
🖋دکتر سیداحمدرضا قائممقامی
@YaddashtQaemmaqami
@ahle_tamyz
📚نشأة النحو العربی فی ضوء کتاب سیبویه، ژرار تروپو، استاد فقه اللغه عربی دانشگاه سوربون، مقاله به زبان عربی است، ۱۵ صفحه.
@ahle_tamyz
📚نحو هندی و نحو عربی
همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد، فتحالله مجتبایی، نشر کارنامه، چاپ نخست ۱۳۸۴، ۱۹۶ صفحه
▪️موضوع این کتاب همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد در زبان هندی و عربی است که در سه بخش تنظیم شده است: زمینههای تاریخی تکوین علم نحو زبان عربی و سهم دانشمندان ایرانی در آن، ترتیب حروف هندی و تقسیمبندیهای آن در کتاب "العین" خلیلبن احمد و "الکتاب" سیوبه و سرانجام موضوع اصلی کتاب یعنی همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد دو زبان مذکور.
▪️به نظر نویسنده «این همانندیها به اندازهای نزدیک است که به هیچ روی نمیتوان آن را به تصادف و توارد نسبت داد و باید نوعی رابطهی تاریخی را در این میان جستوجو کرد.»
@ahle_tamyz
📚روبسپیر سرگذشت یک انقلابی، پیتر مکفی، ترجمهٔ علیرضا اسماعیلپور، نشر مد، تهران ۱۴۰۳، ۴۷۶ صفحه
#تازههای_کتاب
@ahle_tamyz
🔹مطالعات (ضد) ایرانی و مجلات (ضد) علمی
▪️عنوان دانشگاه کمبریج روی جلد این مجله جذاب است. از همین رو من هم علاقهمندش شدم و به عضویت آن درآمدم و برای کنفرانسش هم مقاله فرستادم، هرچند خوشبختانه از شرکت انصراف دادم. یادم هست روز اول با چه ذوقی به استادم گفتم قرار است در کنفرانسشان شرکت کنم. ولی با همان محافظهکاری و ادب همیشگی جواب داد .Well! Not the best place around و من تعجب کردم. اما هرچه گذشت و هرچه نگاه کردم چیزی که حتی نزدیک به فضایی علمی باشد ندیدم. اینجا بیش از این چیزی نمیگویم چون ذات ننهمنغریبم این جماعت «مترقی» را میشناسم و حوصله درگیری ندارم. راستش را بخواهید این ISIS سابق که اخیرا به AIS تغییر عنوان داده خودش یک کیس پژوهشی ناب است.
▪️شماره ۵۷ (چه عدد مبارکی!)، اختصاص به جنبش مهسا، نه ببخشید ژینا امینی دختر کرد که به دست دژخیمان فارس مرکزنشین تهران کشته شد تا جنبش ژن، ژیان، ئازادی توسط کردها و بلوچها و دیگر ملتهای تحت ستم دولت فارس پا بگیرد، دارد.
@ahle_tamyz