ahle_tamyz | Неотсортированное

Telegram-канал ahle_tamyz - اهل تمیز

1348

📚این کانال به معرفی و نقد کتاب، و پاسداشت یاد بزرگان فرهنگ اختصاص دارد. «هر که را عقل نیست، تمییز نیست، و تمییز کردن جایی درست آید که دو باشند تا تمییز کند و حق را از باطل جدا کند» (مستملی بخاری، شرح تعرف) راه ارتباطی: @dehlizbad

Подписаться на канал

اهل تمیز

کوروش هخامنشی از افسانه تا واقعیت
(در پرتو اسناد و مدارک تاریخی و پژوهش‌های باستان شناسی)

🔹سخنرانان:
ژاله آموزگار
حکمت‌الله ملاصالحی
شاهرخ رزمجو
کامیار عبدی
احمدرضا قائم‌مقامی
مهرداد ملک‌زاده
علی موسوی

▪️زمان: یکشنبه ۷ آبان‌ماه ۱۴۰۲
▪️مکان: تهران، خیابان سی تیر، تالار همایش‌های موزه ملی ایران.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

به مناسبت اول آبان روز بزرگداشت بیهقی

🔹بازگشت مسعود غزنوی به غزنین پس از هزیمت دندانقان

▪️...و امیر در غزنین آمد روز شنبه هفتم شوال و به کوشک نزول کرد. و دلِ وی خوش می‌کردند که احوالِ جهان یکسان نیست و تا سر به جای است خللها را دریافت باشد. اما چنان نبود که وی ندانست چه افتاده است، که در راهِ غور که می‌آمد یک روز این پادشاه می‌راند و قوم با وی، چون بوالحسن عبدالجلیل و سالارِ غازیان عبداللهِ قراتگین و دیگران، و بوالحسن و این سالار سخون نگارین بر پیوستند و می‌گفتند که «این چنین حالی برفت و نادره بیفتاد، نه از جلادتِ خصمان بلکه از قضا آمده و حالهایِ دیگر که پوشیده نیست. و چون خداوند در ضمانِ سلامت به‌ دار مُلک رسید کارها از لونی دیگر بتوان ساخت، که اینک عبدالله قراتگین می‌گوید اگر خداوند فرماید وی به هندوستان رود و ده هزار پیاده گزیده آرد که جهانی را بسنده باشد، و سوار بسیار آرد. و ساخته‌تر از اینجا قصدِ خصمان کرده آید، که سامانِ جنگ ایشان شناخته آمد تا این خلل زایل گردد.» و ازین گونه سخن می‌گفتند هم بوالحسن و هم عبدالله. امیر روی به خواجه عبدالرزاق کرده و گفت:« این چه هوس است که ایشان می‌گویند؟! به مرو گرفتیم و هم به مرو از دست برفت

▪️و سخنِ پادشاهان سبک و خرد نباشد، خاصه از این چنین پادشاه که یگانه روزگار بود. و وی بدین سخن مَرو آن خواست که «پدر ما امیر ماضی ملک خراسان به مرو یافت که سامانیان را بزد، و خراسان از اینجا از دستِ ما بشد.»
.

📚دیبای دیداری متن کامل تاریخ بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، مقدمه، توضیح و شرح مشکلات محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، نشر سخن، ص ۶٨۶_۶٨۵

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

📚خاطرات سیدمحمدعلی جمال‌زاده، به‌کوشش ایرج افشار-علی دهباشی، چاپ نخست ١٣٧٨، تهران، انتشارات سخن و شهاب ثاقب، ۴١١ صفحه

تصویر از روی جلد کتاب چاپ نشر علم است.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

📚آلکساندر پوشکین و مشرق‌زمین، جان‌الله‌ کریمی‌مطهر، مرضیه یحیی‌پور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‏، ۱۳۹۱، ۲۱۳ص

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

▪️To be, or not to be, that is the question: Whether 'tis nobler in the mind to suffer The slings and arrows of outrageous fortune, Or to take arms against a sea of troubles And by opposing end them.

▪️بودن یا نبودن این است پرسمان. آیا والاتر است در واروم رنج بردن از فلاخن‌ها و تیرهای بخت دژآهنگ، یا جنگ‌افزار برگرفتن در برابر دریایی از آشوب‌ها و با رویارویی رزمیدن، آن‌ها را پایان بخشیدن
.

▪️(هملت، ویلیام شیکسپیر، پارسی از م. ش. ادیب سلطانی، مؤسسه‌ی انتشارات نگاه، چاپ دوم: ۱۳۸۹)

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

ملکا جشن مهرگان آمد

▪️در گردونۀ مهر دارنده دشت‌های فراخ، گرز زیبای سبک پرتاب با صد گره و صد تیغه موجود است (که آن را) حواله‌کنان مردان را برافکند (این گرز) از فلز زرد ریخته‌شده از زر سخت ساخته شده است محکم‌ترین سلاحی است پیروزمندترین سلاحی است آن به‌سرعت قوۀ خیال‌پران به‌سرعت قوۀ خیال به‌سوی سر دیوها پرتاب شود.
پس از کشتن دیوها، پس از برانداختن پیمان‌شکنان مهر دارنده دشت‌های پهن سواره از بالای (کشور) اَیرزَهی (و) سَوهی بگذرد از بالای فَرَدَذَفشو (و) وِیدَذَفشو از بالای وَاُوروبرِشتی(و) اُوُروَجرِشتی و از بالای این کشور درخشان خونیرثَ.

▪️به‌راستی اهریمن بسیار تبه‌کار به‌هراس افتد به‌راستی دیو خشم مکار بدکنش به‌هراس افتد به‌راستی بوَشیَنستَ درازدست به‌هراس افتد به‌راستی همه دیوهای غیرمرئی و دروغ‌پرستان وَرِنَ به‌هراس افتند.
(نکند) که ما خود را به‌معرض مخاصمه مهر غضب‌آلود دارنده دشت‌های پهن اندازیم. ای مهر دارنده دشت‌های فراخ مبادا که تو غضب‌آلود به ما ضربت فرودآوری.

▪️کسی که از قوی‌ترین ایزدان کسی که از دلیرترین ایزدان کسی که از چالاک‌ترین ایزدان کسی که از تندترین ایزدان کسی که از پیروزمندترین ایزدانی است که در روی این زمین جلوه می‌کند. اون آن مهر دارنده دشت‌های فراخ.
برای فروغ و فرش.

📚یشت‌ها، جلد یک، مهریشت، کردۀ ٣١، گزارش ابراهیم پورداود، انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، ایران لیگ بمبئی، ١٩٢٨

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

▪️فیلیپ ژینیو (Philippe Gignoux) زادۀ ١ مارس ١٩٣١ شب گذشته ٢۵ سپتامبر ٢۰٢٣، در ٩٢ سالگی درگذشت.

▪️ژینیو استاد پیشین مدرسه مطالعات عالی پاریس بوده و از این ایران‌شناس نامی و پژوهش‌گر جهان باستان آثاری چند به فارسی ترجمه شده است. از جمله ترجمۀ ارداویراف‌نامه استاد ژاله آموزگار که نشر معین آن را به زیور طبع آراسته و انسان و کیهان در ایران باستان که به وسیله لیندا گودرزی انجام شده و نشر ماهی منتشرش ساخته است.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹قهوه، محتسب و فقیه

▪️به نظر می رسد که در میان نوشته‌های گوناگون از سه تن به عنوان اولین کاشف قهوه سخن به میان آمده که عبارتند از:

١. شیخ محمد بن سعید الذبحانی (٨٧۵ م)، که گفته می‌شود قهوه را با خود به خلیج عدن برد و از طریق دریای سرخ آن را به سرزمین‌های شمالی همچون مصر آورد.
٢.شیخ علی بن عمر الشاذلی (٨٢١م)، که در برخی منابع به کشف قهوه توسط او در گرماگرم تبلیغ طریقه شاذلیه در حبشه اشاره شده است.
٣.شیخ ابوبکر بن عبدالله الشاذلی (٩۰٩ م) معروف به «العیدروسی» که بیش از دیگران به عنوان مبتکر استفاده از قهوه به شمار می‌آید.

با وجود اختلاف منابع، آنچه میان آنها مشترک به نظر می‌رسد این است که اولین کاشفان و نوشندگان قهوه، صوفی‌مذهبان و به طور مشخص فرقه شاذلیه بوده‌اند که طبق گزارش‌های تاریخی، انتشار قهوه در سایر سرزمین‌ها نیز به دست صوفیان انجام گرفته است.

▪️پیوند میان «قهوه» و «صوفیه» بدان حد بود که در برخی سرزمین‌ها مانند الجزایر به قهوه «شاذلیه» گفته شد یا در قرن بیستم میلادی در برخی مناطق دمشق، صاحب‌خانه آنگاه که قهوه داغ را از روی اجاق یا آتش بر می‌داشته، نخستین فنجان را بر روی زمین می‌ریخته است، زیرا آن را «سهم شاذلی» به عنوان نخستین مبتکر این نوشیدنی می‌دانسته اند. 
درباره علّت این پیوند عمیق این چنین به نظر می‌آید که صوفیان پس از دست کشیدن از کار و تلاش روزانه، شامگاهان جهت انجام عبادت و راز و نیاز به پا می‌خاسته‌اند و این نوشیدنی چون موجب بر طرف شدن حس چرت و خواب آلودگی از انسان می‌شود یاری رسان آنان در انجام عباداتشان بوده است.

▪️درباره نخستین تأثیرات ورود قهوه به حجاز و شهر مکّه می‌توان به ماجرایی که برای «خایر بک» اتفاق افتاد اشاره کرد. وی که توسّط سلطان قانصوه الغوری به عنوان محتسب مکّه در این شهر گماشته شده بود به هنگام بازگشت از مسجد الحرام در سال ٩٢٣ قمری، گروهی را دید که ولادت پیامبر اکرم(ص) را جشن گرفته و به پایکوبی مشغول بودند و مایعی را در یک ظرف همچون شیوه تعارف کردن مشروب، میانشان دست به دست می‌کردند. هنگامی که خایر بک درباره ماهیت آن نوشیدنی پرسش کرد اینگونه پاسخ شنید که: «این نوشیدنی قهوه نام دارد که از پوست دانه ای که “بُن” نامیده می‌شود تهیه شده و در مکه رواج یافته است که گاه به هنگام مصرف آن اعمال خلاف شریعت (مانند تجمع مرد و زن در قهوه خانه ها، قمار و…) نیز انجام می‌گیرد.»

▪️این مشاهدات و اتفاقاتی که همراه با نوشیدن قهوه در قهوه‌خانه‌ها رایج شده بود، نگرانی خایر بک را بر انگیخت و موجب شد تا صبح روز بعد، گروهی از عالمان و فقیهان را گرد آورد تا مسأله را با ایشان در میان بگذارد. نکته قابل توجه این است که هیأت فقیهان میان حکم نوشیدن قهوه و آنچه همراه با آن اتفاق می افتاد تفاوت قائل شد و نوشیدن قهوه را حلال و اعمال نامشروعی که در قهوه خانه ها انجام می‌گرفت را حرام دانستند. (این عدم تفکیک گاه میان حکم به حرمت تأثیرگذار بوده است.)

▪️از نکات آموزنده و جالب توجّه در این ماجرا آن است که فقیهان و مفتیان، پیش از صدور فتوا و حکم شرعی به دنبال طبیبان فرستادند و نظرشان را درباره نوشیدنی نوپدید جویا شدند. در نتیجه این مشورت‌ها، خایر بک قهوه را نوشیدنی مضرّ و مقدمه‌ای بر انجام گناهان تشخیص داد و نوشیدن و عرضه آن را ممنوع اعلام کرد.
در این میان، شیخ نور الدین الشافعی، مفتی مکه، به سبب دفاع از قهوه توسّط دیگر فقیهان تکفیر شده و شکایتش را نزد حاکم عثمانی بردند.

▪️در مصر نیز آنچه فقیه بزرگ دنیای اسلام «شیخ الاسلام زکریا الأنصاری» انجام داد به دلیل تأثیر وی بر شاگردانش که در سرزمین‌های اسلامی به امر افتا اشتغال داشتند و همچنین به سبب در بر داشتن برخی نکات آموزنده اهمیت دارد.
عیدروسی در النور السافر نقل می کند که انصاری ابتدا به حرمت نوشیدن قهوه گرایش داشت تا آن که برخی علاقه‌مندان به این نوشیدنی به وی مراجعه کرده و حکم مسأله را جویا شدند. شایان ذکر است که انصاری بر گرایش پیشین خود اصرار نورزید و در عوض، ابتدا از کسانی که آن را می‌نوشیدند درباره آن پرسش کرد و سپس تصمیم گرفت که خود، ایشان را بیازماید. بنا بر این دستور داد تا برای حاضران قهوه دم کردند و از ایشان خواست تا آنچه را برایشان آماده شده است، بنوشند. سپس شروع به سخن گفتن با آنان کرد تا اطمینان یابد که اثر ناگواری بر جای ننهاده است. انصاری آنگاه که این نوشیدنی را بی‌ضرر و بلکه مفید یافت، رساله ای در حلّیت نوشیدن قهوه نگاشت که البته به دست ما نرسیده است.

▪️با این حال برخی شاگردان او مانند قاضی‌القضات ابن‌شحنه حلبی و شاگردش محمد بن سلطان الدمشقی به حرمت قهوه فتوا دادند. جالب است که گاه موافقان و مخالفان قهوه، نظرات و استدلالاتشان را در قالب شعر بیان می‌کرده‌اند حال آن که ممکن است نگارش رساله فقهی در قالب شعر قدری نامأنوس و عجیب به نظر برسد.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

📚از مانویت به تصوف، نصرالله پورجوادی، نشر برسم، چاپ نخست ١۴۰٢، ٣۶٨ صفحه، قطع رقعی

نقد مندرج در یادداشت دکتر قائم‌مقامی، به تازه‌ترین اثر دکتر پورجوادی، یعنی کتاب از مانویت تا تصوف است.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

هزار سال جلالی بقای عمر تو باد
شهور آن همه اردیبهشت و فروردین

🔹بیستم شهریور، زادروز استاد خالقی مطلق بر ایشان و دوستداران فرهنگ ایران خجسته باد.🌷

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

دوازدهم شهریور، زادروز زنده یاد استاد بهمن سرکاراتی تبریزی، از برجسته ترین پژوهشگران اساطیر ایرانی و زبان های ایران باستان است.
یادش گرامی🌷

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

▪️ابراهیم تقوی شیرازی معروف به گلستان فیلمساز، نویسنده و مترجم ایرانی در ١۰١ سالگی درگذشت.

گلستان و فرمان خموش باش!

▪️ابراهیم گلستان می‌گفت: «حکیم ابوالقاسم فردوسی که من نمی‌دانم این حکیمی و حکمت در کجایش بود؟»

▪️یادم آمد شبی در خانه ما... شاهرخ مسکوب و تنی چند دوستان دیگر جمع بودند. گلستان باز بحث فردوسی را پیش کشید، با یک یک حاضران درافتاد و گفت و گفت، و طبق معمول افزود «این‌جوری هست دیگه»! شاهرخ که خونسرد نشسته بود ناگهان از جا در رفت و با لحنی خشم‌آلود گفت: «ابراهیم، تو چه اصرار داری خود را احمق نشان دهی؟» این حرف کارگر افتاد و گلستان خاموش ماند.

📚حدیث نفس، حسن کامشاد، نشر نی، ص ١٨۰

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹نقاشی سغدی و اشاره به کوشش بی‌پایان روس‌ها در ملت‌سازی

▪️کتاب «نقاشیِ سُغدی: حماسه‌ی تصویری در هنر خاورزمین» در سال ۱۳۶۰/۱۹۸۱ با همکاری مارک درسدن، الکساندر بلینتسکی، بوریس مارشاک و گیتی آذرپی چاپ‌نشر شد. سه نویسنده‌ی نخست در زمان نشر کتاب از سرآمدانِ حوزه‌ی تخصصی خود بودند، درسدن در زبان‌‌ها و ادبیات باستانی ایران، بلینتسکی و مارشاک سرپرستان گروه‌های باستان‌شناسی پنجِکنت و سغد و مدیر بخش سغد در موزه‌ی ارمیتاژ بودند؛ گیتی آذرپی نیز پژوهشگر هنر سغدی و فرارود بود که با بورس و فرصت مطالعاتی چند نهاد آموزشی-پژوهشی دو سال را در پنجکنت و پترزبورگ به کار تحقیقاتی پرداخت.

▪️این کتاب در زمان نشر مهم‌ترین کتاب در زمینه‌ی هنرهای تصویری سغدی و حتّا جهانِ شرقیِ شاهنشاهیِ ساسانی بود و اکنون نیز، هم‌چنان کتابی کلاسیک و جایگاهی ممتاز در این زمینه دارد.
کتاب یک پیش‌گفتار درباره‌ی زبان سغدی نوشته‌ی دِرسدن و دو بخش «نقاشی‌های سغدی» نوشته‌ی باستان‌شناسان روس، و «حماسه‌ی تصویری در هنر خاورزمین» نوشته‌ی گیتی آذرپی دربردارد.

▪️اما این دو بخش دو رویکرد دگرسان در پژوهش‌های تاریخی درباره‌ی هنرهای ایرانی را می‌نماید: یکی رویکرد کمابیش همه‌ی پژوهشگران روس به جز لوکونین و تا حدی دیاکُنف و ایوانف درباره‌ی تاریخ فرهنگ و هنر ایران که رویکرد تاریخ اجتماعی هنر درآمیخته با بینش مارکس‌باورانه درباره‌ی نحوه‌ی تولید آسیایی و نظریه‌ی استبداد شرقی بود.
این نگرش همراه با پیش‌باور و بُن‌انگاره (Hypotheses) که قوم‌های آسیای مرکزی و قفقاز شباهت‌های اتّفاقی و تصادفی با نمودهای فرهنگیِ ایرانی داشته‌اند و تاریخ و فرهنگی مستقل از آنِ خود دارند، از جزم‌اندیشی‌های بی‌همتای نوشته‌های این پژوهشگران است که در کتاب‌های دیگر بلینتسکی به فارسی («هنرهای تاریخی پنجیکنت» و «خراسان و ماورءالنهر (آسیای میانه)» به‌سادگی می‌توان ردگیری کرد.
هم‌چنان که در «سخن مترجم» اشاره کرده‌ام برای خوانش شرح بیش‌تر این دیدگاه و رویکرد آن به پیش‌گفتار دانشورانه‌ی پرویز ورجاوند بر برگردان فارسی «خراسان و ماورءالنهر (آسیای میانه)» می‌توان نگریست.

▪️بخش دوم یعنی نوشتار گیتی آذرپی با روشی یک‌سره دگرسان که در زمان خود نیز نوپا بود، به بررسی دقیق و علمی نقاشی‌ها و جزییات آن پرداخته است به هر روی، کتاب «نقاشی سغدی: حماسه‌ی تصویری در هنر خاورزمین» نه‌تنها از نظر درون‌مایه‌ی خود که آثاری با ارزش مهم فرهنگی-تاریخی و با کیفیت هنری بی‌همتا را بررسی کرده، بلکه از نظر رویکردهای محتوایی هم ارزشمند است.

🖋معرفی کتاب به قلم مترجم

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹بوریس ایلیچ مارشاک، زاده ٩ ژوئیه ١٩٣٣ در لوگای لنینگراد روسیه و درگذشته به ٢٨ ژوئیه ٢۰۰۶ در پنجکنت تاجیکستان.

▪️آموزگار، نویسنده و باستان‌شناسی متمرکز بر آثار باستانی ایران و آسیای مرکزی، که او را به حق پیشرو مطالعات سغدی در سده بیست میلادی خوانده‌اند.
آغاز توجه مارشاک به سغد کهن را هنگامی می‌دانند که به عنوان عضوی از گروه کاوشگران روس در ١٩۵۴ میلادی به پنجکنت درآمد و تحت سرپرستی الکساندر بِلِنیتسکی مشغول به کار شد.
کاری که او را پابند خود ساخت و مارشاک تا پایان عمر، از ١٩٧٨ به عنوان سرپرست، بدان می‌پرداخت.

▪️شغلی که نه فروپاشی شوروی و نه جنگ داخلی تاجیکان، مارشاک را از آن بازنداشت، بلکه حتی وی را بر آن داشت که حفاظت از تصاویر و دیوارنگاره‌های به‌جامانده را نیز وجهه همت خود قرار دهد. نتیجه این کاوش‌ و کوشش، برسری آن که در موزه‌های روسیه و تاجیکستان به معرض نمایش گذاشته شده، مجموعه آثاری است که درباره فرهنگ و هنر و صنعت سغدیان نوشته شده به‌ویژه نقاشی سغدی و مشخصات آن، بیشینه مقالات دانشنامه ایرانیکا درباره سغد و تاریخ سغدیان نیز به قلم اوست.
مارشاک را پس از فوت بیرون دیوار پنجکنت دفن کرده‌اند.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

‌📚زیر تیغِ ستارۀ جبار: داستان یک زندگی در پراگ ۱۹۶۸-۱۹۴۱، هدا مارگولیوس کووالی، ترجمۀ علیرضا کیوانی‌نژاد، نشر بیدگل، چاپ نخست ١۴۰١، ٢۵٢ صفحه

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹سکوتی سنگین و تاب‌سوز

▪️ماریو بارگاس یوسا بعد از اتمام تازه‌ترین کتابش با نام سکوتم تقدیم به شما اعلام کرده که این آخرین رمانش خواهد بود: «به گمانم کار این کتاب هم تمام شده. حالا دوست دارم مقاله‌ای درباره‌ی ژان‌پل سارتر بنویسم که در جوانی آموزگار‌ من بود و این آخرین نوشته‌ام خواهد بود.» برای هضمِ نبودن یوسا باید اندیشید بودنِ او چه معنایی برای ادبیات جهان داشت. یوسا به خاطر حضور همیشگی سیاست و فرهنگ در آثارش و غنای تکنیکی این کتاب‌ها همواره مورد ستایش بوده است.

▪️او آخرین بازمانده از غول‌های ادبیات امریکایی لاتین است که دوره‌ی شکوفاییِ (el boom) این ادبیات را رقم زدند. حالا دیگر نه فوئنتس زنده است، نه مارکز، نه کورتاثار، نه آستوریاس، نه دونوسو و نه روئا باستوس. یوسا آخرین بازمانده است و حالا خود را در انتهای مسیر می‌بیند. یوسا بر خلاف بیشتر چهره‌های مهم دوره‌ی شکوفایی هرگز به جنبش رئالیسم جادویی نگروید. او از فولکلور و عناصر مرموز و جادویی فرهنگ پرو و امریکای لاتین برای آمیختن رمان‌هایش با نوعی رازوارگی و وهم‌ استفاده می‌کرد اما به مرزهای رئالیسم جادویی از این نزدیک‌تر نمی‌شد. تحربه‌ی شخصی‌اش در مدرسه‌ی نظامی لئونسیو پرادو زمینه‌ساز نوشتن نخستین رمانش در پاریس شد، در آن هنگام که معاشران دائمی‌اش کورتاثار و فوئنتس دیگران رهبران ادبیِ «شکوفایی» بودند.

▪️ بلافاصله انتشار خانه‌ی سبز و گفت‌وگو در کاتدرال در سال‌های بعد یوسا را در مقام یک نویسنده‌ی بین‌المللی از امریکای لاتین تثبیت کرد. ویژگی منحصربه‌فرد یوسا این بود که در پرداختن به مضامین سیاسی-تاریخی مثلا در سورِ بُز همان‌قدر چیره‌دست بود که در پرداختن به مضامین انسانی و شخصی مثلا در خاله‌ خولیا و فیلمنامه‌نویس یا خانه‌ی سبز. خاله خولیا با وجود این‌که پیچیدگی کمتری از آثار قبلی یوسا داشت اما شهرت بین‌اللملی او را دو‌چندان کرد و بلافاصله بعد از آن جنگ آخرالزمان، شاهکار مسلم یوسا، به کارنامه‌اش اضافه شد.  در دل تمام این تجربه‌ها، فلوبر و فاکنر دو آموزگار بزرگ و الهام‌بخش برای یوسا بودند؛ یکی در رئالیسم و دیگری در تجربه‌گرایی. یوسا از مسیر سال‌ها انس با آثار این دو به مفهوم «رمان کامل» رسید؛ رمانی که نویسنده در آن می‌کوشد تا جای ممکن لایه‌های بی‌شمار واقعیت را به تصویر بکشد.

▪️آخرین رمان یوسا، سکوتم تقدیم به شما، چنان‌که گفته شده نامه‌ای عاشقانه است به پرو و música criolla که سبکی خاص از موسیقی‌ ‌پرویی‌ست ملهم از والس اروپایی. بعد از یوسا سکوتی که او در آخرین رمانش به خوانندگان ادبیات جهان تقدیم کرده، سکوتی سنگین و تاب‌سوز خواهد بود.


🖋علیرضا اکبری


@moroor_gar
@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹مارکوارت و آذربایجان

▪️هنگامی که روزنامه «کاوه» در برلن انتشار می‌یافت و جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود و قشونی که دولت عثمانی به ریاست رئوف‌بیک نام از بغداد وارد کردستان ایران نموده بود و گاهی شنیده می‌شد که دولت عثمانی یا بعضی محافل و مقامات ترک، آذربایجان را ترک می‌شمارند و از الحاق آن به خاک ترکیه صحبت‌هایی به گوش می‌رسد.

▪️ادارۀ «کاوه» از مارکوارت که سخت طرفدار ارمنی‌ها بود مقاله‌ای خواست مبنی بر این که تاریخ به ما نشان می‌دهد که آذربایجان همیشه تعلق به ایران می‌داشته و بوده است. مارکوارت به منت پذیرفت. ولی ماهها گذشت و هر وقت مطالبه کردیم می‌گفت سرگرم تهیه آن است. عاقبت کاسه صبر و حوصله تقی‌زاده لبریز شد و روزی مرا نیز همراه خود ساخته به ملاقات مارکوارت که در بیرون شهر منزل بسیار مختصر و درهم و داشت رفتیم تا مقالۀ معهود را باز یک‌بار دیگر از او مطالبه نماییم. متأهل نبود و تنها زندگی میکرد و منزلش از آن قبیل بازارهای شامی بود که گاهی در فیلم‌های سینما نشان می‌دهند.

▪️گفتم که استاد دریای ذخاری بود از علم و اطلاع و دریایی بود جوشان و طوفانی که تحمل امواج آن صبر حوصلۀ بسیار لازم داشت. سرانجام توانستیم مطلب خود را به سمع او برسانیم. مقاله را که تهیه نموده بود نشان داد، رسالۀ ضخیمی شده بود و بدتر از همه هنوز هم به پایان نرسیده بود. به هر تدبیر و به هر تمهیدی بود از چنگش در آوردیم و به برلن بردیم به قصد آنکه هر چه زودتر به فارسی ترجمه نمائیم و در «کاوه» به چاپ برسانیم، قول او در سرتاسر دنیا حجت بود و سندی برای اثبات مسألۀ ایرانی بودن آذربایجان بهتر از آن مقاله تصورناپذیر بود.

▪️افسوس و صد افسوس که دیدیم خط استاد چنان ناخواناست که محال است بتوان آن را خواند. در نتیجه تلاش بسیار اطلاع یافتیم که در سرتاسر صفحه زمین تنها کسی که میتواند خط مارکوارت را بخواند خواهر اوست که در شهر دیگری از شهرهای آلمان (گویا در اشتوتکارت یا فرانکفورت) ساکن است. دست ما به او نرسید و مقاله ناخوانده ماند و همین قدر بر ما معلوم گردید که کلمات ارمنی و پهلوی و حتی چینی سطور بسیاری را مزین ساخته است.

▪️مارکوارت سالیانی چند پس از آن تاریخ در همان منزل مختصر خود، چون برق نداشت و با گاز منزل خود را روشن و گرم می‌ساخت فراموش کرده بود گاز را خاموش نماید قربانی این فراموشی گردید و به قول عرفا خرقه خالی کرد. بعدها قسمت بسیار مختصری از مقاله او را شادروان کاظم‌زاده با زحمت و خون دل بسیار توانست به فارسی ترجمه نماید و در مجله «ایرانشهر» به چاپ رسید ولی معلوم نیست که بقیه مقاله دچار چه سرنوشتی گردید.

📚خاطرات سیدمحمدعلی جمال‌زاده، صص ٢٢٧_٢٢۶


@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹ای ایران

ای ایران، هلهله کن! زیباییت
به‌ سان بازتاب آتشین رنگین‌کمانست!
زمینت شکوفاست_ و آسمانت
به‌ سان چشمان حوریان، پیوسته پاک!
.
ای ایران، دُر شرق
چشم جهان، پادشاه
این شیر اسلام، شمشیر پیامبر!
اینسان بود که پروردگار شیفته‌ات گشت
.
هوایت به بوی عنبر آغشته
درخت برگ بو، مُورد و عود با این هوا نفس می‌کشند
اینجا بلبل عاشق سرگشته گل سرخ،
شاعر عشق، در عذاب از آتش عشق.
.
سروده‌ای از لوکیان یاکووبوویچ (شاعر روس) به سال ۱۸۳۲ میلادی
.
📚منبع: الکساندر پوشکین و مشرق زمین، جان اله کریمی مطهر و مرضیه یحیی‌پور، ص ۱۱۸


🔹متن روسی:
Ликуй, Иран! Твоя краса
Как отблеск радуги огнистый! Земля цветет - и небеса,
Как взоры гурий, вечно чисты!

Так возлюбил тебя Аллах, Иран, жемчужина Востока,
И око мира, падишах,
Сей лев Ислама, меч пророка!

Твой воздух амброй растворен,
Им дышит лавр и мирт с алоем;
Здесь в розу соловей влюблен, Поэт любви томится зноем

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹ترجمه‌های زنده‌یاد ادیب سلطانی که پیشتر در اهل تمیز معرفی شده‌اند:

▪️منطق ارسطو (اُرگانون)
/channel/ahle_tamyz/2248

▪️بنیادهای منطق نگریک
/channel/ahle_tamyz/2247

▪️سوگ‌نمایش شاه ریچارد سوم
/channel/ahle_tamyz/2246

▪️جستارهای فلسفی
/channel/ahle_tamyz/2243

▪️رساله منطقی_فلسفی
/channel/ahle_tamyz/2242

▪️سنجش خرد ناب
/channel/ahle_tamyz/2241

▪️هملت
/channel/ahle_tamyz/2244

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

▪️میر شمس‌الدین ادیب سلطانی (٢١ اردیبهشت ١٣١۰/ ٢۰ مهر ١۴۰٢) نویسنده و مترجم ایرانی آثار ادبی و فلسفی که برخی از آنها جزو امهات و کتب کلاسیک علوم‌انسانی و عقلی‌اند، درگذشت.
از آثار وی است:

📚تالیفات

🔹به فارسی:
▪️پژوهشی در پیرامون مسئلهٔ تصمیم در منطق: طرح چند خوارزمیک تحلیلی-معنایی. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳

▪️درآمدی بر چگونگی‌یِ شیوهٔ خطِّ فارسی تهران: انتشارات امیرکبیر : ۱۳۵۴؛ ویراست دوّم: ۱۳۷۱؛ ویراست سوّم: ۱۳۷۸.

▪️راهنمای آماده ساختن کتاب: برای مؤلّفان، مترجمان، ویراستاران، کتابداران، ناشران، چاپخانه‌ها و دوستداران کتاب تهران: ۱۳۶۵؛ ویراست دوّم: ۱۳۷۴؛ ویراست سوّم: ۱۳۸۱.

▪️رسالهٔ وین: بازنمود و سنجش مکتب فلسفی تحصل‌گروی منطقی یا آروین‌گروی منطقی حلقهٔ وین. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، بنیاد فرهنگ و هنر ایران، مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگ‌ها، ۱۳۵۹.

به انگلیسی:

▪️The Question of the Left and Its Future: Notes of an Outlooker. Hermes Publishers, Tehran, 2010.

▪️Topics in Decision Problem. Amir Kabir Publishers, Tehran, 2013

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹انقراض
🖋به قلم بهرام روشن‌ضمیر

▪️امروز که خبر درگذشت فیلیپ ژینیو استادِ سابق مدرسه مطالعات عالی پاریس را شنیدم به سراغ جشن‌نامه اِستودیا ایرانیکا رفتم که به مناسبت هشتادمین سال تولدش توسط ریکا گیزلن و کریستل ژولیَن منتشر شد. عنوان آن را به سریانی چاپ کردند "ربو لعلمین" که به استعار یعنی آموزگارِ ابدی.

▪️ژینیو در بخش‌های متنوعی از ایرانشناسی و شرق‌شناسی کارهای اساسی انجام داد. از آن جمله می‌توان به پژوهشهای کتیبه‌ای، مهرشناسی، سکه‌شناسی، نام‌انسان‌شناسی، قدیس‌شناسی، آخرالزمان‌شناسی، فلسفه، تاریخ ساسانی و البته تحقیق و ترجمه متون سریانی و زرتشتی (پهلوی) اشاره کرد.

▪️نسل این دایناسورهای ایرانشناسی به پایان می‌رسد و آنچه باقی می‌ماند، سوپرمتخصص‌هایی‌ست که بر موضوعی میکروسکوپی تحقیق کرده‌اند، بی‌آنکه بینشی از کهکشان مطالعات ایرانی داشته باشند. مطالعات ایرانی روز به روز در حال پراکنده و بی‌نظم‌تر شدن است و هر متخصص آن تبدیل به سیاره‌ای جدا شده که در مدار خودش حرکت می‌کند. ایرانشناسی در دامِ علم برای علم افتاده. پرسشی مطرح می‌کنند که برای هیچکس جز خودشان مساله نیست و بعد به آن پاسخ می‌دهند و می‌گویند حالا چیزی می‌دانیم که نمی‌دانستیم!

@HistoriographyOfIran
@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

▪️اختلافات و کشمکش های صورت گرفته در مکه بر اختلاف فقیهان و اندیشمندان در دمشق نیز اثر گذاشت. آنگونه که ابن طولون نقل کرده است، نخستین گزارش‌ها درباره نوشیدن قهوه در دمشق مصادف با سفر قاضی و شیخ‌الحرم مکه، ابن الضیاء (٩۴٢م) به دمشق است.
در دمشق نیز مانند آنچه در مکه و مصر اتفاق افتاده بود پیش آمد که هم به «تحریم» و هم «منع قانونی» نوشیدن قهوه توسّط سلطان سلیمان قانونی در شوال سال ٩۵٣ قمری انجامید. پس از آن اختلاف در دوران لالا مصطفی پاشا به بالاترین میزان رسید تا آن که مهم ترین مخالف قهوه یعنی شیخ یونس العیثاوی در سال ٩٧۶ یا ٩٧٧ قمری درگذشت و پس از آن کفه ترازو به نفع موافقان سنگین‌تر شد و در نتیجه آن قهوه‌خانه‌ها به‌سرعت در سرزمین‌های اسلامی انتشار یافت.

طبق گزارش حاجی خلیفه در میزان الحق فی اختیار الأحق تا اواخر سال ١۰۰۰ قمری مناقشات میان فقیهان در رد و تأیید قهوه پابرجا بود تا آن که بالأخره قهوه به جزیی جدایی‌ناپذیر از زندگی مسلمانان تبدیل شد و حکم به حلّیت در سرزمین‌های اسلامی چیره گشت تا آنجا که همین قهوه‌خانه‌هایی که تا پیش از این بر سر حرمت و حلیت حضور در آنها مناقشات بسیار وجود داشت، در ضمن موقوفات دولت عثمانی قرار گرفتند و درآمدهای هنگفتی را به سوی خزانه دولت عثمانی روانه کردند.

🖋به قلم حمیدرضا تمدن

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹قهوه
سرنوشت شیرین یک نوشیدنی تلخ

▪️ یکی از بهترین پژوهش‌هایی که تاکنون در زمینه تاریخ قهوه در مشرق‌زمین نوشته شده کتاب «من التاریخ الثقافی للقهوه و المقاهی»
(گزیده تاریخ فرهنگی قهوه و قهوه خانه ها) نوشته محمد الأرنؤوط پژوهشگر پرتلاش سوری/کوزوویی است که در آن با قلمی روان و جذاب، نخستین موضع‌گیری‌های فقیهان در رویارویی با قهوه‌خانه‌ها و این نوشیدنی تلخ ولی لذیذ را به تصویر کشیده است.

▪️کتابی با ١٧٢ صفحه که در آن به برخی جزئیات و نتایج دینی_فرهنگی انتشار قهوه از یمن تا مکه، بلاد جنوبی شام، ترکیه، فلسطین، مصر، صربستان و بوسنی (که در آن زمان همچون آلبانی تحت حاکمیت امپراطوری عثمانی قرار داشت) در قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی پرداخته و آنگاه سه نمونه از رساله‌های فقهی نوشته شده درباره قهوه را معرفی کرده است. گرچه برخی تکرارهای کتاب از جذابیت آن می‌کاهد و خط تاریخی ترسیم شده در ذهن خواننده را بر هم می‌زند اما گزینش‌های مناسب نگارنده، بیان اشعار نوشته شده در این موضوع و تصاویری که در لا‌به‌لای فصول و همچنین انتهای کتاب آمده موجب می‌شود که اشکالات آن چندان جلوه ننماید.

سزد صاحب همتی کتاب را ترجمه کند.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

دانش روان‌چینی
(یادآوری دربارهٔ یک مفهوم مانوی و انتقاد تازه از آقای پورجوادی)

▪️در بعضی نوشته‌های مانویان به زبان فارسی میانه مانی مدعی است که صاحب علم و معرفتی است که موجب نجات روانها (یا ارواح یا جانها)ست و از آن به دانش روان‌چینی تعبیر می‌کند. مانویان مفهوم نجات را گاه به تمثیلهایی بیان کرده‌اند، از جمله درمان - و از این جاست، به یک اعتبار، که مسیح و مانی را پزشک خوانده‌اند - یا جمع آوردن جانها یا درو و برداشت محصول یا چیدن میوه‌ها. این تمثیل درو و حصاد را، که مانی به آن علاقه‌مند است، در عبارتی معروف از کفالایای قبطی نیز بیان کرده و ما آن را به ترجمهٔ مرحوم استاد سرکاراتی نقل می‌کنیم (سایه‌های شکارشده، چاپ قطره، صص ۱۳۸-۱۳۹):

"بدانید، عزیزان من، که همه رسولان که زمان تا زمان به جهان فرستاده می‌شوند به فلّاحان می‌مانند، در حالی که دین و امّتی که آنان برمی‌گزینند به ماههای پارموثی (فرموثی) و پاوفی (فااوفی) شبیه است." (این دو ماه ماههای کشت و دروند).

متن مقداری افتادگی دارد، اما "پس از ذکر پیامبران پیشین، که هر کدام در زمان معینی مبعوث شده و برای نجات ارواح، که به چیدن میوه‌ها تشبیه شده است، به این جهان آمده‌اند ...، مانی چنین می‌گوید:

اما چون دین و امت در جسم و گوشت فربه شده بود، وقت آن رسید که جانها رهیده شود، مانند ماه پارموثی که در آن علف چنان بلند است که درو می‌شود ..."

▪️مرحوم استاد همان جا متذکر "دانش روان‌چینی" شده است.
باری پیداست، و از قدیم بر خواصّ و عوام محققان روشن بوده، که این مفهوم مفهومی soteriologique است.* حال آقای پورجوادی در کتاب جدید شطح‌گونه‌ای که اخیراً به نام از مانویّت به تصوّف چاپ شده (و شایسته است در کتابی مفصل و چندصدصفحه‌ای به نام شطحات المتاخرین من المتصوفه همراه با دیگر نوشته‌های او چاپ شود) می‌گوید، و بسیار کاغذها مستغرق می‌کند، که معنای این لفظ "جمع" است در برابر "تفرقه"، آنچنانکه صوفیّه می‌گویند (و معروف همه کس هست و سخن گفتن از آن در این یادداشت کوتاه ضرورت ندارد). این مفهوم مانوی ادنی ارتباطی با جمع و تفرقهٔ متصوّفه ندارد و هرچه آقای پورجوادی گفته از تفرقهٔ ذهن و فکر خود گفته: ز فکر تفرقه بازآی ...

▪️ممکن است بگویند که آن محققان یک نظر دارند، آقای پورجوادی هم یک نظر. این دیگر برای من به فکاهه می‌ماند. هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است. بی تعارفی عرض می‌کنم که آقای پورجوادی نه درس درست‌وحسابی خوانده و نه در چیزی "نظر" (لفظی پرمعنی که آن را در فارسی معاصر مبتذل کرده‌اند) دارد. وظیفه‌ای دارد و آن گمراه کردن یک نسل نورسیده از محققان است. من هم به قول عوام وظیفه‌ای برای خود "تعریف کرده‌ام" و آن این که نورسیدگان را از خواندن، بلکه تصفّح، نوشته‌های او پرهیز دهم. و آخر دعوانا ان الحمد لله.


📚* مثلاً به این کتاب مهم استاد بوهلیگ و  آسموسن رجوع فرمایند:
Die Gnosis. Dritter Band: Der Manichäismus, pp. 80, 204, 241, 257, 317.
الا اینکه در این کتاب، به پیروی از یک اشتباه استاد آندرئاس و هنینگ، چیدن با فعل čay به معنای غمخواری مقایسه شده و روان‌چین کسی معرفی شده که دلبفکر روان است در برابر آن کس که دلبفکر تن است (tan rāy čayēd).
دربارهٔ نظر این دو استاد رجوع فرمایند به شمارهٔ دوم از "میرمان"، حواشی صفحات ۱۵ و ۱۷. دربارهٔ رأی درست دربارهٔ معنای چیدن، یعنی همان که در سطور قبل گذشت، می‌توان نیز رجوع کرد به مقالهٔ مرحوم زوندرمان:
Zarathustra der Priester und Prophet, p. 529f.

@YaddashtQaemmaqami
@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

سلاح مخصوص پهلوان
در روایات حماسی هندواروپایی

▪️در روایات پهلوانی ایرانی شاید بتوان تیر گزِ به آتش راست شده و در آب رز پرورده‌ای را، بسان رزم‌افزار جادویی به‌شمار آورد که رستم به راهنمایی سیمرغ به شیوه‌ای خاص ساخته و بر چشم اسفندیار رویین‌تن می‌زند و از نیزه‌ای که اسفندیار بنا به روایتی در نزدیکی بلخ بامی و بنا به روایتی دیگر، که توسط مورخ ارمنی سبئوس نقل شده، در محلی به نام Kazbion که باید تصحیفی از «گوزبن» باشد، در مرز ایران و توران بر زمین فرو برده بود و از بیم آن نیزه دشمنان ایران را یارای آن نبود که از مرز بگذرند و از تیر آرش و ابزارهای ویژۀ جم که ذکرشان در وندیداد آمده است، به عنوان سلاح‌های سحرآمیز یاد کرد.

▪️تنها نمونۀ روشن از رزم‌افزارهای ایزدی در روایات ایرانی، شاید همان تیر معروف آرش شیوا تیر باشد که در اوستا، یشت هشتم، بند ۶، بدان اشاره شده و مطابق روایتی کهن که بیرونی نقل کرده چنان می‌نماید که آن را مطابق نمونه‌ای ازلی به راهنمایی زن_ایزد اسفندارمذ که بیرونی از او به صیغۀ مذکر یاد کرده، ساخته بودند: «فحضر ملک من الملائکه اسمه اسفندارمذ و امر ان یتخذ قوسا و نشابة علی مقدار مثله لصانعها علی ما بین فی کتاب الابستا.» البته در فرگرد دوم وندیداد از دو افزار ایزدی که اهورامزاد به جمشید می‌بخشد یاد شده: یکی aštrā یعنی گواز یا تازیانۀ زرین و دیگری  suwrā، تیر یا انگشتری یا سیخک و تازیانه که هر دو از نیروی ورج برخوردار بودند، اما این که این دو ابزار یا یکی از آن دو هرگز کاربرد رزمی داشته یا نه، معلوم نیست. همچنین در این میان ببرِ بیان رستم را، که مطابق روایات عامیانه هدیه‌ای بوده ایزدی که فرشته آن را از بهشت برای تهمتن آورده بود، نباید فراموش کرد.

▪️سلاح مخصوص پهلوان در بسیاری از موارد یادگار پدر و نیاکان است و یا مرده‌ریگی است گرانبها که از یلی باستانی به جای مانده که سرانجام به دست پهلوان می‌رسد و با آن، پدر یا آموزگار و پرورندۀ گرد جوان، او را طی مراسمی که شبیه آیین راه و رسم‌آموزی است زیناوند می‌کند. در شاهنامه هنگامی که زال به درخواست بزرگان ایران حاضر می‌شود پسرش رستم را، که هنوز به چشم او کودکی خرد و کارناآزموده است، برای رویارویی با افراسیاب، آن تور اژدهافش که به ایران تاخته بود، به میدان جنگ گسیل دارد، می‌فرماید تا گرز سام را که یادگار گرشاسب نریمان بود برای رستم بیاورند.

▪️علاوه بر رزم‌افزارهای گرشاسب، پهلوان آریایی...مطابق روایات کهن ایرانی مذکور در اوستا، گرز گاوسار فریدون نیز سلاحی خجسته و فیروزی‌بخش است که پس از او به شهریارانی دیگر چون کیخسرو و گشتاسب رسیده است و در آینده نیز به دست سوشیانت موعود خواهد رسید تا با آن دروغ را از جهان برافکند (یشت نوزدهم، بندهای ٩٣_٩۰).

📚سایه‌های شکارشده، گزیده مقالات فارسی دکتر بهمن سرکاراتی، نشر طهوری، صص ٣٨۰_٣٧۰

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹دربارهٔ مرحوم یارشاطر

نوشتۀ دکتر سیداحمدرضا قائم‌مقامی

▪️این روزها مکرر از مرحوم یارشاطر یاد می‌شود. کاری است پسندیده. این هم که یادکنندگان همه از او شناخت درستی نداشته باشند مانع از آنان نباید باشد؛ این قدر هست که ادای احترام یا دینی به آن مرد بزرگ می‌کنند. مع‌هذا، در بزرگداشت او نباید به این مقدار اکتفا کرد. چند نفر که به کارهای علمی او واقفند (و به این کار همکاران او در ایرانیکا اولیترند) باید کم‌کم دست به کار شوند و مجموعه‌ای دربارهٔ میراث او آماده کنند: دربارهٔ میراث او در گویش‌شناسی، مطالعات تاریخی، مطالعات حماسی، مطالعات ادبی، و مطالعات فرهنگی به معنای عام آن. او جز آنکه دانشمند بود، هنرشناس نیز بود و این را از پاره‌ای نوشته‌هایش می‌توان به اجمال دریافت.

▪️من او را پیش خود در دانش کمی فروتر از اندکی از هم‌نسلانش تصور می‌کنم (نام نمی‌برم، چون هر استاد طرفدارانی دارد و باعث دلخوری می‌شود)، ولی در اسلوب و شیوهٔ بیان مسائل علمی از آنان محتاطتر و منظمتر بود؛ سالها معاشرت با دانشمندان غرب او را محتاطتر و نوشته‌های او را سخته‌تر کرده بود. نثر پخته و شیوا و کم‌نظیر او، که ظاهراً در آن در آغاز تتبع شیوهٔ دکتر خانلری را می‌کرد و سپس برای خود شخصیّتی یافت، نیز در این سختگی و پاکیزگی بی‌اثر نبود.

▪️شاید به نسبت با دانشش کم نوشت. چند مقالهٔ بلند و کوتاه او دربارهٔ مزدک و روایات حماسی و تاریخی نمونه‌ای است از دقت و وسعت معلومات و تعادل او در تحقیق و داوری علمی. چند مدخل عالی که در ایرانیکا نوشت (اکنون اسفندیار و افراسیاب را به یاد می‌آورم) باز به همان سان خبر از دقت و سنجیدگی و ورزیدگی او در تألیف مواد مختلفِ متفرق می‌دهد. این خصوصیّات او شاید بیش از هر جای دیگر در آن سخنرانی نمود پیدا کرده باشد که با نام حضور ایران در جهان اسلام به نحوی ناقص به فارسی ترجمه شده است. چه اندازه فردی باید بر این پهنهٔ فرهنگی ایران واقف باشد و چه اندازه باید از تعصب دور باشد و چه اندازه باید در تألیف این مایه اطلاعات مختلف از هر دست در منابع گونه‌گون و به السنهٔ قدیم و جدید مایه‌ور باشد که بتواند چنین تصویری موجز و در عین حال به قدری که ممکن بوده روشن از آثار فرهنگ ایرانی در فرهنگ اسلامی به دست دهد؟

▪️پیش از آنکه دانشنامهٔ ایرانیکا تأسیس شود، دانشنامهٔ ایران و اسلام به دست او بود و گرداندن بنگاه ترجمه و نشر کتاب. کارنامهٔ بنگاه نشر و ترجمه را نه می‌توان درخشان دانست نه کم‌فروغ. به هر حال بودند کتابهایی که با ترجمه‌های نادقیق از آن جا بیرون آمدند و میراث‌خور آن مؤسسه نیز هنوز آنها را نشر می‌کند. مشغله‌های یارشاطر و علاقه‌ای که به بودن در محیط علمی غرب داشته مانع از آن بوده که بتواند بر نشر بهتر آن کتابها نظارت کند و آن محیط آن قدر برای او جاذبه داشته که دانشجویان دانشگاه تهران را نیز در همان سالهای تدریسش از وجود او محروم سازد.

▪️دو مجموعهٔ بزرگ دیگر که به همت و خواست او منتشر شد یکی تاریخ طبری بود و دیگری تاریخ ادبیّات ایران. ارزش مجلدات این دو نیز، تا آن جا که می‌توان به اجمال داوری کرد، تا حد زیادی وابسته است به دانش آن کسانی که مسؤولیّت هر مجلد به او سپرده شده است. بنابراین، طبیعی است که پست و بلند در آنها باشد، و هست.

▪️دانشنامهٔ بزرگ ایرانیکا نیز ناگزیر گرفتار این پست و بلند بود. بیچاره یارشاطر پیوسته دستش از محققان طراز اول خالیتر شد تا اینکه بعضی مدخلهای بد و گاه مع‌الاسف سست و بی‌مایه نیز به آن دانشنامهٔ ارجمند راه یافت. ولی این قدَر البته نباید از قدر آن دانشنامه در چشم ما بکاهد. نه آن است که دانشنامه‌هایی مثل دانشنامهٔ اسلام نیز کم‌کم کم‌مایه‌تر از قبل شدند و بعضی مدخلهای تحریر دوم و سوم آن طرف نسبت با همان مدخلها در تحریر اول نیستند؟

▪️اینکه می‌گویند شاید هیچ کس به اندازهٔ او در این ادوار اخیر به فرهنگ ایرانی خدمت نکرده احتمالاً گزافه نیست. دانشنامهٔ ایرانیکا، که هیچ اهل سواد ایرانی از آن بی‌نیاز نیست، آن چند جزوه از دانشنامهٔ ایران و اسلام، سی و چند جلد ترجمه و شرح تاریخ طبری، نزدیک به بیست جلد تاریخ ادبیّات ایران، یکی از مجلّدات تاریخ ایران کیمبریج، و خدا می‌داند (به علاوهٔ نزدیکان و دوستان و آشناتران به او و کارهایش) چند طرح بزرگ دیگر گواهانی راستگویند. ولی من بیشتر شیفتهٔ همان چند مقالهٔ کوتاه و بلند عالی و نثر شیوای دل‌انگیز آنها هستم. کاش کسی زبده‌ای از آنها یا همهٔ آنها را به همان زبان اصلی آنها جمع و نشر کند. آن مجموعه‌ای از مقالات او که چند سال قبل منتشر شد، گرچه خواندنی است، از آنچه مطلوب است دور است.

@YaddashtQaemmaqami
@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌کند:

📚نظامی گنجه‌ای


این کتاب تک‌نگاریِ نویسنده دربارۀ نظامی گنجه‌ای، بزرگ‌ترین سرایندۀ منظومه‌های عاشقانۀ فارسی، است که در نُه بخش تدوین یافته: «زندگینامه»، «آثار»، «معلومات و تجربیات»، «اخلاق و بینش»، «ویژگی‌های زبان»، «شیوۀ بیان»، «نظامی و سرایندگان پیش از او»، «تأثیر نظامی بر آثار پس از خود»، و «دستنویس‌ها، چاپ‌ها، تفسیرها، ‌پژوهش‌ها و ترجمه‌ها».

[نظامی گنجه‌ای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]


@AfsharFoundation
@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

📚نقاشی سغدی حماسۀ تصویری در هنر خاورزمین، گیتی آذرپی، الکساندر بلنیستکی، بوریس مارشاک، مارک درسدن، ترجمۀ محمد محمدی، انتشارات سوره مهر، چاپ نخست ١٣٩٧، ٢۰۰ صفحه.

@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

‌🔖از یادداشت مترجم

▪️برای رژیم‌های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی به‌خاطر «درک ضرورت‌ها» از آزادی‌ات دست می‌کشی، یا برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینۀ دیگری که به انجام دادن آن مجاب شده‌ای، دیگر از تلاش برای مطالبۀ حقیقت صرف‌نظر می‌کنی. آرام‌آرام، قطره‌قطره، زندگی‌ات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، می‌چکد و هرز می‌رود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمی‌آوری.

▪️این کتاب روایت رنج و درد از دست دادنِ عزیزان است که به‌شکلی زیبا توصیف شده و دقیقاً به همان اندازه که صفت «زیبا» در کنار «درد و رنج» نمی‌نشیند و عجیب است، آنچه کووالی روایت می‌کند با باورهای ما از تعریف انسانیت، اخلاق‌مداری و احترام به نظر و رأی مخالف سنخیتی ندارد. مردمی که کووالی درباره‌شان حرف می‌زند مدینۀ فاضله‌ای را طلب نمی‌کردند و فقط دنبال یک زندگی ساده بودند. اما ابتدا طاعون نازیسم زندگی‌شان را مالامال از وحشت کرد و بعد هم گرفتار مصیبت کمونیسم شدند.

🔖از متن کتاب


▪️بعضی آدم‌ها در سکوت برمی‌گشتند، بعضی مدام حرف می‌زدند، انگار حرف زدن دربارۀ اتفاق‌ها از صفحۀ روزگار محوشان می‌کرد. راستش درست عکسش صادق است: وقتی افکار به زبان می‌آیند و اتفاقات به وصف درمی‌آیند، واقعیتی تازه شکل می‌گیرد، گویی همین‌که به زبان می‌آوریمشان بخشی از وجود خود را به آنها می‌بخشیم. ولی بعد، دامن‌گیرمان می‌کنند و نمی‌توانیم از آنها گذر کنیم. بعضی صداها که از مرگ می‌گفتند و زبانه کشیدن شعله‌ها، از خون و چوبه‌های دار، انگار یک گروه کُر هزارنفری، بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر، در پس‌زمینه، تکرار می کرد: «می‌دانی، ما هم زجر کشیدیم...»

▪️داستان زندگی هدا کووالی در سایۀ جنگ جهانی دوم و بعد حکومتی توتالیتر روایت می‌شود، پس به نظر باید پر باشد از مرگ و سیاهی، با این همه روایت میل به زندگی است، داستان زنی در نوسان میان بیم و امید در دل چکسلواکی آشوب‌زده.


@ahle_tamyz

Читать полностью…

اهل تمیز

🔹مشروطه ایرانی

▪️در اول امر مشروطیت که در تبریز مشروطه‌طلبان شور غیرقابل وصفی در کار داشتند و برای همراه کردن هر طبقه باین امر از هیچ مجاهدتی فروگذاری نمی‌کردند و پیش علمای روحانی رفته آنها را باصرار وادار بهمکاری می‌نمودند، وقتی که نزد مجتهد اعلم شهر مرحوم آقامیرزا صادق آقا رفتند و از او تقاضای همراهی کردند، مشارالیه گفت اینکه شما می‌خواهید چیست؟
▪️گفتند مشروطه و فواید آن را بیان کردند. گفت چون این طریقه حکومت از ممالک متمدنه غربی اخذ شده آیا نزد آنها اسمی ندارد؟ گفتند آنها «کنستی‌توسیون» مینامند. معزی‌الیه گفت صلاح خود شما هم در همین است که همان کلمه را اختیار  کنید زیرا که لابد در پیش آنها و کتب لغت آنها آن کلمه تعریف دقیق و صحیح و جامع و غیرقابل تاویلی دارد که بعدها کسی نمی‌تواند بآن کلمه معنی دیگر داده و مورد بحث و نزاع قرار بدهد. لکن اگر کلمه عربی مشروطه را انتخاب کنید اختیار کار را از دست خودتان خارج نموده و بدست ما میدهید و بعدها بعضی آخوندها مخالفت این امر آن لغت را عنوان نموده و خود بدلخواه تفسیر و معنی خواهند کرد و خواهند گفت شرط یشرط و هو شارط و ذاک مشروط. و لذا آنرا تفسیر می‌توانند بکنند که معنی مشروطه آنست که مشروط بشرطا عدم وضع قوانین یا نبودن جراید و یا عدم مداخله در امور دولت و غیره است و باینطریق رشته کار از دست شما خارج میشود. البته این روایتی که مسموع شده معلوم نیست تا چه اندازه حقیقت دارد.

📚مقالات تقی‌زاده، زیر نظر ایرج افشار، مشروطیت، جلد نخست، ص ۱۵۵_١۵۴

@ahle_tamyz

Читать полностью…
Подписаться на канал