«من هستم، ما هستیم و این کافی است» ارنست بلوخ • اتوپیا • امید • آگاهی برای ارتباط با ما 🔻 https://zil.ink/utopianist
طول غیرمعمول فیلم—سه ساعت و ده دقیقه—خود نوعی تجربهی انضباط برای تماشاگر است: همانگونه که فوکو مینویسد، قدرت، زمان و بدن را در هم میتند. تماشاگر، ناگزیر، سنگینی زمان در دیستوپیا را با گوشت و پوست خود لمس میکند.
نتیجه: اتوپیا، آنسوی دیوارها
در دل تاریکی «پیرپسر»، اتوپیا هنوز نفس میکشد. نه در پیروزی، نه در شورش، بلکه در نگاه علی، در فریادهای خفهشده، و در کتابهای خواندهنشده. همانگونه که بلوخ در پایان اصل امید مینویسد:
«هیچ دیستوپیایی نمیتواند جرقههای امید را کاملاً خاموش کند؛
حتی اگر در سکوت یک کتابخواندهنشده، یا در نگاه یک عاشق ناکام پنهان شده باشد.»
«پیرپسر» فقط یک فیلم نیست. مانیفست بصری اتوپیاست—روشی برای دیدن، برای افشای آنچه پنهان شده، و شاید، برای شکستن چرخهی سکوت.
🔹اتوپیانیست؛ محمد نصراوی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
دیشب پیر پسر را دیدم این فیلم را اثری دیستوپیایی یافتم یادداشتی در این باب نوشتم.
«ما کارگر میخواهیم نه متفکر....»
فرض کنید که در یک جامعه ایدهآل قرار دارید... در آنجا کثیفی چه معنایی دارد؟! قطعاً هیچ!
بیایید با هم این ویدئو را تماشا کنیم،
به دنیای فیزیک برویم،
اول کثیفی را به زبان فیزیکدانان تعریف کنیم
بعد با زبانی ساده بفهمیم #نانو چیست؟
و چگونه نانو برای انسان، امکانِ زیستن در یک #اتوپیا_پاکیزگی را فراهم کرده است؟!
🔸اتوپیانیست؛
⭕️ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🔰بازخوانی کتاب «امید و حافظه: درسهایی از قرن بیستم»؛
اخلاقیکردن حافظه و احیای توان امید
🔸برای تودوروف، امید نوعی وفاداری به انسان است؛ وفاداری به این باور که در دل هر بحران، امکان معنا، پیوند و اخلاق هنوز زنده است. این نگاه بهویژه برای جوامعی که از دل جنگ بیرون آمدهاند، چراغی است که راهی بهسوی بازسازی روانی، فرهنگی و سیاسی میگشاید.
🔸یکی از بحثهای کلیدی تودوروف در این کتاب، تمایز میان دو نوع حافظه است: حافظه اخلاقی و حافظه ایدئولوژیک. حافظه اخلاقی، حافظهای است که رنج دیگران را به رسمیت میشناسد، از تکرار فاجعه جلوگیری میکند، و دعوت به همبستگی مینماید. در مقابل، حافظه ایدئولوژیک حافظهای است که از گذشته برای توجیه خشونت جدید، نفرت قومی یا سیاستهای انحصاری استفاده میکند.
🔸برخلاف بسیاری از متفکران معاصر که جهان پس از جنگ را سرشار از بدبینی میدانند، تودوروف از مفهومی بسیار ظریف دفاع میکند؛ امید بهمثابه کنش اخلاقی. او امید را نه سادهلوحی یا فرار از واقعیت، بلکه تصمیمی اخلاقی میداند برای اینکه تسلیم خشونت، پوچی یا بدبینی نشویم. او با تحلیل کنشهای انسانهای مقاومتگر، نجاتدهندگان قربانیان، و صدای بازماندگان، نشان میدهد که چگونه حتی در سیاهترین لحظات تاریخ، امکان انتخاب انسانی باقی میماند.
ibna.ir/x6znQ
🔹اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🔰نگاهی به کتاب «اصل امید» نوشته ارنست بلوخ؛
امید عنصری بنیادی از هستی انسانی
🔸کتاب «اصل امید» تنها اثری نظری نیست؛ بلکه فراخوانیست برای زیستن با دیدی دیگر. امید، از نگاه بلوخ، نه سادهلوحی است، نه انکار واقعیت. بلکه تعهدی است به آیندهای که هنوز نیامده.
🔸در برابر نومیدی و پوچی حاکم بر ادبیات و فلسفه قرن بیستم، بلوخ سعی میکند نشان دهد که امید نه فقط یک نیاز روانی بلکه عنصری بنیادی از هستی انسانی است. او برخلاف متفکرانی چون نیچه یا هایدگر، که بیشتر به شکست، ترس، یا مرگ توجه داشتند، نگاه خود را به سوی آینده، پویایی، و امکانهای نهفته در تاریخ معطوف میکند.
🔸یکی از مفاهیم کلیدی در این کتاب، «ناتمامی جهان» است. بلوخ مینویسد: «جهان هنوز ناتمام است؛ و انسان، تنها موجودیست که با آگاهی از این ناتمامی، در پیِ ساختن آیندهای نو برمیآید». از نگاه بلوخ، انسان با ظرفیت رؤیاپردازی و تخیل، مدام در حال عبور از وضعیت فعلی به سوی آن چیزیست که باید باشد. این حرکت، صرفاً آرزویی ذهنی نیست، بلکه سرچشمه تمامی انقلابها، جنبشهای اجتماعی و پیشرفتهای فرهنگی است. در همین معناست که او میگوید: «امید، عمیقترین نوای هستی است».
🔸«اصل امید» با وجود حجم و دشواریاش، در سالهای اخیر دوباره مورد توجه قرار گرفته است؛ بهویژه در زمانهایی که بحران، جنگ، بیعدالتی، و احساس بیقدرتی بر افق فکری جامعه چیره میشود. اندیشمندانی چون یورگن هابرماس، فردریک جیمسون، تری ایگلتون، و حتی بسیاری از الهیدانان رادیکال، از بلوخ تأثیر گرفتهاند. بلوخ را میتوان در کنار متفکرانی چون والتر بنیامین، هانا آرنت و پاول ریکور، جزو فیلسوفانی دانست که فلسفه را به دغدغههای زیستی، تاریخی و سیاسی پیوند زدهاند.
🔻در ایبنا بخوانید:
ibna.ir/x6zhm
@ibna_official
"علاج"
شاعر: کاظم بهمنی
آهنگساز و تنظیمکننده: محسن چاوشی
گیتار الکتریک: عادل روحنواز
پیانو: توحید نوری
میکس و مسترینگ: مهدی کریمی
طراح کاور: حامد تلخآبی
متافیزیک جنگ و نبرد آریایی-اسلامی
🔻 یولیوس #اوولا در کتاب «متافیزیک جنگ: پیکار، پیروزی و مرگ در عالم #سنت» معتقد است که با ظهور سنت اسلامی، مفهوم جنگ مقدس آریایی در قالب جهاد اسلامی تداوم یافته و اصول متافیزیکی سنت اسلامی ریشه در اصول معنوی سنت پارسی دارد. از منظر او، در انگاره آریایی باستان، دین بهمثابه خدمت نظامی تحت پرچم خداوند روشنایی تعریف شده و جنگ، نمادی از مبارزه ابدی میان نیروهای خیر و #شر است؛ بهطوری که ایرانیان خود را سپاهیان خداوند روشنایی میدانستند. به همین دلیل، او شرق را به عنوان مکانی میبیند که از طریق جنگ به بلوغ معنوی رسیده است و ایران را سرچشمه این مفهوم درنظر میگیرد. او به مفهوم «فرهوشی» در دین زرتشت به معنای نیروی درونی و روح نگهبان هر انسان اشاره میکند؛ مفهومی که به زنان نورانی جنگ نیز اشاره دارد که سبب ظهور روحیه استعلایی سلحشوران میشوند. «میترا» به عنوان جنگجویی که با تاریکی میجنگد، در مرکز این باورها قرار دارد و تا ظهور «سوشیانت»، منجیای که صلح را به ارمغان میآورد، همواره بیدار است.
🔻اوولا با تاثیر از مفهوم اسلامی #جهاد، جهاد اصغر به معنای جنگ با دشمن فیزیکی و خارجی را در رابطهای دوسویه با جهاد اکبر، به معنای جنگ با دشمن درون تبیین میکند. با اینحال، او با انتقاد از تلقی جهاد اکبر به عنوان امری صرفا باطنی که همسو با دنیاگریزی و ریاضتگرایی است، ظهور دشمن درونی اصلی را دقیقا در زمانی میداند که رنجها، سختیها و خطرهای جنگ در صورتهایی همچون ترس، اندوه، عصیان و خیانت بر انسان چیره شود و انسان به طور همزمان در نبردی دوگانه میان دشمن درونی و خارجی قرار گیرد.
🔻او معتقد است انسانی که در زمان جنگ خارجی، بر دشمنان بزرگتر درون خود همچون #ترس و #ناامیدی غلبه کند، به نیرویی شکستناپذیر و تجربه نوع جدیدی از خود دست مییابد که در برابر هر بحران، تاریکی و آشوبی استوار است و با ظهور دوران پس از جنگ، مبنای یک پیشرفت عظیم را فراهم میسازد.
✍🏼 محمدطاها جهاندیده
دبیرکل اتحادیه انجمنهای علمی الهیات در وزارت عتف؛
و دبیر سابق انجمن علمی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه تهران
@TheJahandideh
@philosophyisl
درنگی بر کارناوالیزهکردن آیین: از ژنتیک مردمی تا دیستوپیای نمایشی
آیین، همچون خون در رگهای فرهنگ، زاییدهٔ "ژنتیک مردمی" است؛ پدیدهای خودجوش که از عمق نیازهای جمعی به معنا، ترمیم روانی و پیوند با امر قدسی میجوشد (بر پایهٔ دیدگاه ویکتور ترنر). این پیکرهٔ زنده، بر تجربهٔ اشتراکی استوار است و در تکثّر روایتها نفس میکشد، چنانکه در آیینهای اصیلی چون عاشورا شاهد روایتهای چندصدایی و حتی متناقض هستیم. در برابر این سرشت ارگانیک، کارناوالِ قدرت قرار دارد که مفهوم رهاییبخش کارناوال در نظریهٔ باختین را مصادره میکند. کارناوال قدرت، آیین را به ابزاری برای نمایش "نظم مطلوب" تبدیل میکند و نمونهٔ اعلای آن را میتوان در جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری یافت: نظمی تصنعی، کنترلشده و نمادین که جامعهٔ آرمانی را شبیهسازی میکند بیآنکه آن را محقق سازد. اینجا دیگر خبری از آن ژنتیک مردمی نیست؛ آیین به پیکرهای بیجان بدل شده است.
مسألهٔ اتوپیا در این میانه نقشی محوری دارد. اتوپیای اصیل (از تامس مور تا ارنست بلوخ) همواره بر محور تغییر رادیکال و نقد وضع موجود میچرخد؛ زنده، پرسشگر و انقلابی است. اما کارناوال قدرت، اتوپیا را به تصویرِ منجمدی تقلیل میدهد. جشن ۱۰ کیلومتری نمونهای از این "اتوپیای حاضرآماده" است: نمایشی از جامعهای بیتعارض، همنوا و بینقص که هرگونه کنش انتقادی را حذف میکند. این تصویرِ فریبنده، در حقیقت دیستوپیایی زیبا است؛ جامعهای که ظاهر آرمانی دارد اما در باطن، نظمی کنترلگر و حذفکنندهٔ تنوع را تثبیت میکند. چنین نمایشی، چندقطبیسازی فرهنگی را نادیده میگیرد و تنوع زندهٔ آیینهای مردمی را به یونیفرمهای همشکل تبدیل میکند. آیین که ذاتاً چندصدایی است، در این کارناوالسازی به تکصدایی مبدل میشود.
اما آنچه این دیستوپیای نمایشی را تقویت میکند، منافع اقتصادی است. هنگامی که پول (اسپانسرها، بودجههای کلان دولتی و منافع تبلیغاتی) به حریم آیین قدم میگذارد، آیین به کالایی تجاری تنزل مییابد. کارناوالهای دولتی-تجاری، "زیباییشناسیِ وانموده" (سیمولاکروم) میآفرینند: نمادها تهی از معنا میشوند، مشارکت اصیل به "حضور اجباری" یا "مصرف نمایش" تقلیل مییابد و در پسِ ظاهر فستیوالگونه، ساختارهای نظارتی و کنترلگر تقویت میشوند. اینجاست که آیین، نه تنها توانِ معناآفرینی خود را از دست میدهد، بلکه به ابزاری برای تثبیت نظم دیستوپیایی بدل میشود؛ نظمی که شادیهای تنظیمشده و نظم تصنعیاش، سرپوشی بر نابسامانیهای واقعی میگذارد.
راه برونرفت، بازگرداندن آیین به حریم "تجربهٔ زیستهٔ مردم" است. آیین زمانی زنده میماند که از اسارتِ جشنهای برنامهریزیشدهٔ ۱۰ کیلومتری رها شود و بار دیگر به تکثّر روایی و مشارکت اصیل مجهز گردد. مهمتر آنکه باید اتوپیا را از انجماد در "تصویر" به جنبش در "عمل" تبدیل کرد. اتوپیای راستین، در گرو تغییر است، نه تقلیدِ نمایشی از آرمانشهر. هرگاه آیین به ابزار نمایش قدرت تبدیل شود، نه تنها خود میمیرد، بلکه امید به رهایی را نیز در گورستان دیستوپیای زیبا دفن میکند. نجات آیین، نجات امکانِ امید است.
پژوهشگر مطالعات دین و اتوپیا
🔹اتوپیانیست؛ محمد نصراوی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🟡 #متن پیاده شده
جلسه اول | نیمه نخست
درسگفتار دکتر حسام سلامت با عنوان مقدمهای بر #امید در فلسفه و تراژدی یونان باستان
🔹 اتوپیانیست؛
⭕️ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
📌برای پیشگیری از «انحطاط تمدن»
📖درباره کتاب «دیستوپیا: یک تاریخی طبیعی»؛
✍🏻نویسنده: محمد شهریاری مقدم
🔻مطالعه دیستوپیا در اندیشه کلیز در کتاب «دیستوپیا: تاریخی طبیعی» از مرزهای نقد ادبی فراتر رفته و به یک ابزار مفهومی در علوم انسانی، تاریخ اندیشه، و تحلیل ایدئولوژی بدل میشود. این یادداشت در پی آن است که ظرفیت دیستوپیا را برای بازاندیشی در باب تمدن، سیاست، و انسانِ معاصر، از رهگذر بازخوانی پروژه کلیز، بهمثابه یک امکان نظری جدید برجسته سازد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمد شهریاری مقدم (نویسنده و پژوهشگر دیستوپیا): گریگوری کلیز (Gregory Claeys) استاد برجسته دانشگاه هالوی لندن است و پژوهشهایش عمدتاً روی یوتوپیا، دیستوپیا، لیبرالیسم، سوسیالیسم و رادیکالیسم سیاسی متمرکزند. کلیز در این زمینهها، با تألیفات خود یکی از تأثیرگذارترین متفکران زنده در حوزه ایدههای سیاسی و فلسفی محسوب میشود. این یادداشت به کتاب او با نام «دیستوپیا: تاریخی طبیعی» (Dystopia: A Natural History) میپردازد.
🔹این کتاب که در سال ۲۰۱۷ توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شد، یکی از مهمترین و جامعترین آثار کلیز بهشمار میآید. این اثر حاصل چند دهه مطالعه میانرشتهای او در زمینه سیاست، ادبیات، تاریخ، فلسفه و انسانشناسی است. پروژهای که تلاش میکند تا مفهوم دیستوپیا را نه صرفاً بهمثابه یک ژانر ادبی، بلکه همچون یک سازوکار فرهنگی، زبانی، و معرفتشناختی برای بازنمایی ترسهای تاریخی و جمعی بشر تحلیل کند. کلیز با پیشنهاد نگاهی «تاریخطبیعی» به دیستوپیا، این پدیده را بهمثابه یک پاسخ تکاملی و تمدنی به تجربه مکرر و تراژیک شکست یوتوپیاهای بشری بازمیخواند. این پژوهش نشان میدهد که دیستوپیا، برخلاف تلقی غالب، نه تنها بهعنوان نقد آرمانگراییهای تمامیتخواه، بلکه بهمثابه بخشی از دستگاه شناختی و دفاعی انسان برای بقا، در مواجهه با خطرات ایدئولوژیک، فناوریمحور، روانی و غیره، قابل تفسیر است. در نتیجه، مطالعه دیستوپیا در اندیشه کلیز، از مرزهای نقد ادبی فراتر رفته و به یک ابزار مفهومی در علوم انسانی، تاریخ اندیشه، و تحلیل ایدئولوژی بدل میشود.
🔹این یادداشت در پی آن است که ظرفیت دیستوپیا را برای بازاندیشی در باب تمدن، سیاست، و انسانِ معاصر، از رهگذر بازخوانی پروژه کلیز، بهمثابه یک امکان نظری جدید برجسته سازد.
🔹در قرن بیستویکم، با پیچیدهتر شدن بحرانهای جهانی، رشد فناوریهای کنترلی، و گسترش ایدئولوژیهای تمامیتخواه در لباسهای نوین، مطالعه دیستوپیا از جایگاه یک ژانر ادبی فراتر رفته و به ابزاری مفهومی برای تحلیل وضعیت معاصر بدل شده است. آنچه زمانی صرفاً در حیطه ادبیات داستانی قرار داشت، اکنون در کانون توجه فلسفه سیاسی، تاریخ اندیشه، و مطالعات فرهنگی جای گرفته است.
🔹در این میان، پروژه فکری گریگوری کلیز در کتاب «دیستوپیا: تاریخی طبیعی» را میتوان یکی از تلاشهای منسجم و نوآورانه برای بازخوانی ریشهها، تحولات و کارکردهای دیستوپیا دانست؛ تلاشی که با بهرهگیری از مفاهیم تاریخ طبیعی، دیستوپیا را نهفقط بهعنوان واکنشی به ناکامی یوتوپیا، بلکه بهمثابه الگویی شناختی و غریزی در جهت بقا و دفاع تمدنی تبیین میکند. میتوان از دل پروژه کلیز، دیستوپیا را بهمثابه سازوکاری معرفتشناختی و انسانشناختی برای فهم خطرات تمدن مدرن بازشناخت.
🔹در تلقی رایج، دیستوپیا عموماً بهعنوان شاخهای از ادبیات داستانی شناخته میشود که تصویری تیره از آیندهای سرکوبگر و غیرانسانی ارائه میدهد. اما گریگوری کلیز با فاصلهگیری از این تعریف محدود، کوشیده است دیستوپیا را بهمثابه نوعی کنش معرفتشناختی و تاریخی بازفهم کند؛ روایتی که در آن دیستوپیا نه صرفاً یک ژانر ادبی، بلکه نوعی «گرایش طبیعیِ انسانی» به هشدار، پیشبینی، و حفاظت از ساختارهای حیاتی تمدن است.
🔹از نگاه کلیز، ریشههای دیستوپیا را باید در بطن فرایندهای تاریخی و روانیای جستوجو کرد که بشر در مواجهه با تهدیدهای بیرونی و درونی تجربه کرده است. او با بهرهگیری از مفهوم «تاریخ طبیعی» تلاش میکند دیستوپیا را بهمثابه پدیدهای تبیین کند که از طریق روایتها، تصاویر، و اسطورههای هشداردهنده، در طول تاریخ به بقاء اجتماعی و هویتی انسان کمک کرده است.
🔹در این چارچوب، دیستوپیا نه واکنشی صرف به یوتوپیا، بلکه نوعی ظرفیت دفاعی و شناختی برای ارزیابی خطرات، بازنمایی بحرانها، و پیشگیری از «انحطاط تمدن» تلقی میشود. کلیز با تحلیل تطبیقی متون، از اسطورههای باستانی گرفته تا رمانهای قرن بیستم، نشان میدهد که دیستوپیا واجد منطق درونیای است که در آن، «ترس» نه نشانه ضعف عقلانیت بلکه عاملی ضروری در سازماندهی خردمندی اخلاقی و سیاسی است.
#صوت
(قسمت دوم و پایانی از جلسه دوم)
عناوین و سخنرانان:
👤 دکتر حسام سلامت:
#امید در ادیان ابراهیمی؛
👤 دکتر آرش آبایی:
یهودیت: امید همچون انتظار مسیحا؛
👤 دکتر یوحنا حنانه:
مسیحیت: امید در مقام وعده؛
👤 دکتر آرمان ذاکری:
اسلام شیعی: امید همچون انتظارِ منجیِ موعود
🔹اتوپیانیست؛ هانیه دارائی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
‼️ کانالهایی vip با موضوعات آموزشی، پژوهشی ،زبان و ادبیات بهترین کانالها را برای شما عزیزان گلچین کردیم و کاملا رایگان در اختیار شما قرار داده ایم
فقط کافیه جهت عضویت روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻
/channel/addlist/Dm-evqHZstdmYWJk
فرصت استفاده رایگان از فولدر محدود است ‼️
🏆اگر میخوای انگلیسی رو شروع کنی و 3️⃣ ماهه پروندهاش رو ببندی عدد 3️⃣ رو به آیدی زیر بفرست👇👇
http://T.me/Reza_Arashnia_admin
#صوت (قسمت اول از جلسه دوم)
عناوین و سخنرانان:
👤 دکتر حسام سلامت:
#امید در ادیان ابراهیمی؛
👤 دکتر آرش آبایی:
یهودیت: امید همچون انتظار مسیحا؛
👤 دکتر یوحنا حنانه:
مسیحیت: امید در مقام وعده؛
👤 دکتر آرمان ذاکری:
اسلام شیعی: امید همچون انتظارِ منجیِ موعود
🔸اتوپیانیست؛ هانیه دارائی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
سیاست یا اتوپیا⁉️
مایکل اوکشات (1990-1901) یک سنتگرا است؛ البته با کمی عقاید سنتی، یک ایدهآلیست که از بسیاری از پوزیتیویستها شکاکتر است، یک عاشق آزادی که لیبرالیسم را رد میکند، فردگرایی که هگل را به لاک ترجیح میدهد، فیلسوفی که با فلسفهمحوری (philosophism) مخالف است، شاید یک رمانتیک و نویسندهای صاحبسبک و شگفتانگیز.
عقیدۀ اوکشات عجیب، بیمانند و جمع بین تضاد ها است.
او معتقد است سیاست، کنار گذاشتن جادوی موهوم سرزمین شیر و عسل یا #اتوپیا است به نفع موقعیتی دیگر.
سیاست چشمپوشی از سرزمینی است که در آن شیر و عسل جاری است و دریایی از شراب دارد.
سیاست، رها کردن توجه زیاد به شادی و فضیلت و اسرار سرنوشت بشر است؛ این شکافی است که بین آرزوهای انسان و شرایط زندگی بشر قرار دارد.
🔹اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
#صوت
عنوان:
مقدمه ای بر #امید در فلسفه و تراژدی یونان
سخنران:
دکتر حسام سلامت
🔸اتوپیانیست؛ هانیه دارائی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
خانهٔ زخمخورده: روایتی از اتوپیای سرکوبشده در «پیرپسر» و نقد تمامیتخواهی به روایت آرنت
در فیلم پیرپسر، ساختهی اکتای براهنی، دوربین ما را به خانهای قدیمی میبرد؛ فضایی که نهتنها دیوارها، بلکه هوا و صدا را هم در خود حبس کرده است. این خانه، در نگاه نخست، شاید شبیه به بسیاری از خانههای سنتی ایرانی باشد؛ اما بهتدریج روشن میشود که با یک ساختار قدرت توتالیتر در مقیاس میکرو مواجهیم—خانهای که به تعبیر هانا آرنت، «زادگاه شرِ عادیشده» است.
در نظریهی ارنست بلوخ، خانه میتواند فضای رهایی باشد؛ محلی برای تجلی «اصل امید». اما در پیرپسر، خانه، ضد آن است: محل انسداد میل، سرکوب آگاهی و تولید مطیعان خاموش. در این روایت، غلام باستانی—پدر خانواده—نه یک فرد، که تجسم کامل ساختار پدرسالارانهی تمامیتخواه است.
آرنت در خاستگاههای توتالیتاریسم مینویسد:
> «نظامهای تمامیتخواه، با نفی فردیت آغاز میشوند؛ آنجا که انسانها به ابزارهایی برای حفظ قدرت تقلیل مییابند.»
غلام دقیقاً در همین قالب جای میگیرد: پدری که نه میشنود، نه میگذارد کسی بگوید. با منطق مالکیت و انحصار، خانه را به آزمایشگاهی برای کنترل روان، بدن، و میل تبدیل کرده است. دیالوگ مشهورش—«ما کارگر میخواهیم، نه متفکر»—تنها یک جمله نیست؛ بیانیهی سیاسیِ تمامیتخواهی خانگی است.
دیستوپیای پدرسالار: معماری قدرت در خانه
غلام، با مکانیسمهایی کاملاً منطبق بر نظریهی آرنت، خانه را به یک نظام بستهی تمامعیار بدل میکند:
۱. ایدئولوژی خشک ← از طریق تحقیر اندیشه و ستایش اطاعت، نظام ذهنی فرزندان را کنترل میکند.
۲. ترس سیستماتیک ← با قتل رعنا، نهفقط خشونت فیزیکی، بلکه یک «فضای وحشت دائمی» خلق میکند.
۳. انزوای سوژهها ← پسران از جامعه، از خواستن، از تصمیمگیری محروماند؛ دقیقاً همانگونه که آرنت تأکید میکند: «انزوا پیشنیاز سلطهٔ تام است.»
در این فضا، علی—پسر بزرگتر—نماد خرد معترض و آگاهیِ ناکام است. او کتاب میخواند، تاریخ میفهمد، و به دنبال حقیقت است. اما این خانه برای آگاهی، مکان مرگ است. کتابهایی که در نگاه بلوخ، «ذخایر امید فرهنگی»اند، در این خانه به مدرک جرم تبدیل میشوند.
صحنهای که علی فریاد میزند: «اگر هرکس آگاه شود، آدمهای خوب زیاد میشوند»، بهتنهایی مرز اتوپیا و دیستوپیا را ترسیم میکند. فریادی که در برابر نظامی ایستاده است که به تعبیر میشل فوکو، «نادانی را تولید میکند تا قدرت را تثبیت کند».
علی: روشنفکر در قفسِ آرنتایی
علی، در این نظام، همان انسان معترض تنهایی است که آرنت از آن سخن میگوید. او میکوشد با گفتوگو، با نگاه، با فریاد، نوعی «فضای ظهور» ایجاد کند—همان فضایی که آرنت آن را شرط تحقق کنش سیاسی اصیل میداند. اما در این خانه، گفتوگو جایی ندارد.
حتی عشق علی به رعنا، نهتنها ناکام، بلکه مجازاتپذیر است. صحنهی ملاقاتشان در حیاط، که از پشت میلهها فیلمبرداری میشود، تنها یک لحظه عاشقانه نیست؛ بیانیهای بصری درباره خطر عشق در نظامی است که نمیخواهد هیچچیز خارج از کنترلش رخ دهد.
آرنت بهصراحت میگوید:
> «در نظامهای توتالیتر، عشق خطرناکترین کنش است؛ چون در برابر قدرت مقاومت میکند.»
رعنا: قربانی دوگانه، بدنِ تسخیرشده
رعنا (با بازی درخشان لیلا حاتمی)، تنها زن خانه، همزمان قربانی دو گونه خشونت است: از یک سو، نگاه تملکگرای پدر، و از سوی دیگر، سکوت و بیعملی پسران. او تلاش میکند با زبان بدن، با نشستن، خندیدن، و نگاهکردن، عاملیت خود را بازیابد—اما خانهی غلام، چنین اجازهای نمیدهد.
مرگ رعنا، چیزی فراتر از یک قتل است؛ تأییدی بر نظریهی یوهان گالتونگ دربارهی خشونت ساختاری:
> سیستمی که قربانی را پیشاپیش محکوم به خاموشی کرده، و مقاومت را غیرممکن میسازد.
پایان: انقلاب یا تکرار خشونت؟
پایانبندی فیلم—سنگباران غلام توسط پسران—در ظاهر شاید نوعی عدالت باشد، اما در باطن، چیزی جز بازتولید خشونت نیست. همانگونه که آرنت هشدار میدهد:
> «خشونت هرگز رهایی نمیآورد؛ تنها میتواند چرخهای تازه از اسارت بیافریند.»
علی، در آخرین نما، از پشت پنجرهای شبیه میلههای زندان، به بیرون نگاه میکند؛ به دوربین، به ما. در این لحظه، سکوت و نگاه او، حامل همان چیزی است که بلوخ اصل امید مینامد. امیدی شکننده، ناتمام، اما زنده.
«پیرپسر»: آینهای برای جامعه ایرانی
این فیلم، فقط یک داستان نیست؛ یک آیینه تمامقد از ساختارهای قدرت در جامعه ایرانی است. تابلوهای «رستم و سهراب» در خانه، نشانهای نیستند صرفاً از علاقه به هنر؛ بلکه نماد آن چیزیاند که آرنت میگوید:
«تمامیتخواهی، اسطورهها را به سلاح تبدیل میکند تا حال را قربانی گذشته کند.»
رادودها و رویای دانشگاه موثر؛
وضعیت حکمرانی آموزش عالی #عراق به روایت مرثیه سُرایان (۱)*
هانیه دارائی | پژوهشگر حکمرانی آموزش عالی موسسه کوثر دانشگاه تهران
۱. بیان مسئله:
مضامین مداحی و نوحههای کشور عراق بیشتر از سالهای قبل روزآمد میشوند و چند سالی است که اندیشههای سیاسی یا اجتماعی-اقتصادی مداحیهای عراق در مناسبتهای اسلامی و پررنگتر از همه در ایام محرم آمیخته شده است؛ به حدی که گاه از مرز مسائل داخل فراتر رفته و متن مداحیها سخت درگیر مسائل سیاست خارجی میشوند.
شاید بشود گفت که تریبون مداحان در عراق قویتر از هر روزنامه و رسانهی دیگری عمل میکند؛ مداحان که در عراق به آنان «الرادود» گفته میشود متن اشعاری که در نوحههای خود میخوانند را گاه تبدیل به یک بیانیهای سیاسی میکنند و گاه از بطن زیست اجتماعی و رنج مردم میگویند.
۲. نمونه سیاسی (۱۴۰۳) :
«احمد الشرع» معروف به «الجولانیِ» سابق در نطق انتصاب خود به عنوان ریاست جمهوری سوریه اعلام کرد که:
«ما به قولی که بدهیم وفا خواهیم کرد» و ادامه داد نحن لسنا امة نجيد اللطم والعويل بل نحن امة العمل والجهد «يعني ما مردماني نيستيم كه اهل لَطْم (خودزنی) و شیون باشیم؛ بلکه ملت کنش و کوششیم»
کلمهی «لطم» که در فرهنگ عراقی اشاره به مراسم نوحه و سینه زنی دارد جامعهی رادودها را برآشفت تا جایی که مداح مشهور عراقی نوحهاش را اینگونه آغاز میکند که: الجولانی نسخة امن الشمر «يعني جولاني یک کپی از ورژن شمر است؛ که فریب را از اجدادش به ارث برده»
سپس ادامه میدهد: یذبح علی الحب مو عمر
کلمن یحب حیدر «یعنی جولانی هر که عاشق حیدر است را سر میبرد»
حاکم الصبح بعد الاسر وبدولته الدم یزدهر «یعنی کسی که پس از اسارتاش حالا به حکومت رسیده و در دولت او خون شکوفا گشته است»
۳. نمونه اجتماعی-اقتصادی (۱۴۰۴):
«کرار ابو غنیم» مداح معروف نجفی، «منطقهی کاملا دولتی خضراء(۲)*» را آماج هجمه و تاختن قرار میدهد و نوحهاش را چنین میآغازد:
تره ولّاه باردة المنطقة الخضرة و بيت كل الفقرة لاهب والله لاهب «یعنی در این گرمای طاقتفرسا نگاه کنید که منطقه خضرا چقدر خنک و مطبوع است؛ اما همزمان به خانهی تهیدستان عراق بنگرید کزانها چه آتشی شراره میکشد!»
بعد مسئولان آنجا را خطاب میکند و میگوید:
عدنه من کرسیکم افضل بالوطن رحلة الطالب «يعني ما در این میهن جایگاههایی ارزشمندتر از صندلیهای مناصب حکومتی شما داریم که منظور #دانشجویان و #نخبگان تحصیلکردهی ماست»
سپس #وضعیت_فارغالتحصیلان کشورش را تشریح میکند و میگوید:
طالبنه یدرس چم سنة و لو راد يخدم وطنه، شهادتهم متعينة، صوتهم المن يعاتب؟ «يعني دانشجويان بیچاره ما چندین سال باید درس بخوانند، و با مدرکهای درخشانی که کسب میکنند اگر بخواهند در خدمت کشورشان باشند، شماها اجازه نمیدهید در مناصب و دوایر دولتی گمارده شوند. آنها چه کسی را باید سرزنش کنند!؟»
در ادامه میگوید:
هلبلد ختشیده هالشباب الواعده والتعب ضاع التعب، بیمن نگول السبب؟ «یعنی بگذارید این جوانان آیندهدار این کشور را بسازند. افسوس که این تلاشهای سخت و طاقتفرسا بینتیجه میماند و دلیل آن را با که توان گفت؟!»
*پ.ن:
۱. این گزارش، به دنبال رد یا تایید عملکرد مداحان عراقی نبوده و بررسی ریشههای شکلگیری چنین محتواهایی یا ارزش-داوری مزیتهای سیاست آگاهی یا معایب سیاست زدگی این نوحهها، نیازمند پژوهشی جامعه شناختی است.
۲. منطقهی خضرا یا سبز مهمترین محوطهی بینالمللی در مرکز بغداد است. در این محوطه که منطقهای بسیار مرفه کرخ در مرکز بغداد است، تمام مراکز دولتی و ادارات مهم ونهادهای فدرال عراق مانند کاخ ریاست جمهوری و نخستوزیری و سفارتخانههای آمریکا و انگلیس در آنجا واقع شده. منطقهای سخت محافظت شده با دیوارهای بلند بتُنی است که مردم حق ورود به آنجا را ندارند.
🆔 @HE_Gov
@translate52arabic
رویای شوم اسرائیل
امروز و در این لحظهی تاریخی، سرنوشت ما در یک #رویا_دهشتناک دیگری اسیر شده که در اتاق جنگ اسراییل بافته شده است. ما در #رویا_اسراییل گیر افتادهایم؛ رؤیایی که چندی پیش در غزه ظاهر شد و جلوهای از خود را در لبنان و سوریه تداوم داد. این رؤیا نامی پر طمطراق دارد: «خاورمیانهی نوین».
فراموش نباید کرد که این رؤیایی اسراییلی است، رؤیایی که در راه تحققش نشان داده که هیچ محدودیت اخلاقی و انسانی ندارد. در همین چند روز جلوهای از این رؤیا را ساکنان ایران با گوشت و پوست و استخوان مشاهده کردهاند. آنچه برخی ایرانیانِ رؤیابین از غزه میگفتند، وضوحبخشی به خوابی بود که اکنون در تهران تعبیر شده است. علاوه بر آنچه در آسمان ایران رخ میدهد، بر روی زمین آن -که به هر جایی که ایرانی است گسترده شده- چه میگذرد؟
کالتهایی سیاسی با تمام قوای رسانهای در حالِ فروختن رؤیای اسراییل بهمثابه رؤیای مردماند.
بخشی از متن «آسمان و زمین ایران: نزاع رؤیاها» | امین بزرگیان
نقد اقتصاد سیاسی
دریافت متن کامل
| اِتــنـو |
🔹اتوپیانیست؛
⭕️ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🔰مروری بر «فلسفه و امید اجتماعی» اثر ریچارد رورتی ؛
مانیفستی برای زیستن در جهانی ناامن
امید بدون یقین
🔸در جهانی که از جنگ، افراطگرایی و بحرانهای اخلاقی و زیستمحیطی رنج میبرد، ریچارد رورتی در کتاب «فلسفه و امید اجتماعی» بهجای جستجوی حقیقتی مطلق، ما را به ورای یقین میبرد و از امیدی میگوید که ریشه در کنش، همبستگی و امکان تغییر دارد.
🔸رورتی که فلسفه را نه «تأملی بر هستی» بلکه «ابزاری برای زیستن بهتر» میداند، در این کتاب از امیدی حرف میزند که برخلاف سنتهای دینی یا متافیزیکی، نیازی به «تضمین» ندارد. امیدی که نه در گذشته، بلکه در آینده ریشه دارد؛ و نه در اصول تغییرناپذیر، بلکه در کنشهای انسانی، پروژههای جمعی، و قابلیتهای زبان و گفتوگو.
🔸یکی از خطوط اصلی اندیشه رورتی در این کتاب، نقد شدید سنت فلسفی غرب از افلاطون تا دکارت و کانت است که بهزعم او، همگی در پی کشف نوعی «حقیقت جهانشمول» بودهاند. رورتی بهجای آن، از سنت پراگماتیسم آمریکایی (ویلیام جیمز، جان دیویی) پیروی میکند و معتقد است که ما نباید به دنبال آن باشیم که جهان چگونه هست، بلکه باید بپرسیم چگونه میتوانیم جهان را بهتر کنیم؟
🔸بهنظر رورتی، امید اجتماعی یک فضیلت مدنی است، نه یک باور دینی یا فلسفی. این امید، در پروژههای جمعی برای برابری، آموزش، آزادی بیان و گفتوگوی دموکراتیک تجلی مییابد. او از اندیشمندان و نویسندگانی چون جان دیویی، جرج اورول و ادوارد سعید بهعنوان نمونههایی از روشنفکران امیدوار یاد میکند.
ibna.ir/x6zkG
🔹اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
"علاج"
شاعر: کاظم بهمنی
آهنگساز و تنظیمکننده: محسن چاوشی
گیتار الکتریک: عادل روحنواز
پیانو: توحید نوری
میکس و مسترینگ: مهدی کریمی
طراح کاور: حامد تلخآبی
.🔹اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🇷🇺 🇮🇷 بنیاد ابنسینا مسکو (روسیه) برگزار میکند 🔻
#اختتامیه نخستین مدرسه فصلی فلسفه اسلامی
مدرسه بهاره «ایستادن در زمانه تاسیس»
👤 سخنران:
دکتر سید حمید طالبزاده
استاد فلسفه دانشگاه تهران
📚 عنوان:
متافیزیک فارابی
🗓 تاریخ: یکشنبه ۱۴۰۴/۳/۲۵
🕠 ساعت: ۱۸ به وقت تهران
🌐 زبان دوره: فارسی و روسی (همزمان)
📍مکان: BigBlueButton (آنلاین)
⚠️ حضور برای عموم آزاد و رایگان است؛ ولی نیاز به ثبت نام وجود دارد:
🆔@Farzanehdaroei
@philosophyisl
«اگر ما هر شب رویای مشابهی ببینیم، آن رویا نیز به اندازهی موضوعاتی که روزانه با آنها سر و کار داریم، ما را تحت تأثیر قرار میدهد. عقیده دارم اگر یک صنعتگر مطمئن بود که هر شب [در خواب] به مدت دوازده ساعت به پادشاهی میرسد، تقریباً به اندازهی همان پادشاهی که دوازده ساعت شب را خوابِ صنعتگر شدن میبیند، احساس شادمانی میکرد. اگر هر شب خواب ببینیم که از سوی دشمنانمان تعقیب میشویم و این خیالاتِ اضطرابآور باعث ناراحتی ما شوند، و هر روز را همانند کارهایی که کسی در سفر انجام میدهد، به انجام کارهای مختلف بگذرانیم، به همان اندازهای که اگر آن مصائب در عالمِ بیداری واقع میشدند، از حضور و وجود این خیالات رنج میبردیم؛ و از اینکه به خواب برویم، وحشتزده میشدیم، همانطور که زمانی که در عالمِ واقع از بروز برخی مصائب میترسیم، از بیدار شدن هراسناک خواهیم بود و همین امر علت اصلی تمامی دردهای واقعی ما خواهد بود. اما چون رویاها متفاوتند و گاه حتی در یک شب، خوابهای متفاوتی میبینیم، چیزهایی که در رویا میبینیم، بسیار کمتر از آنچه در بیداری شاهدش هستیم و مستمراً جریان دارد، بر ما تأثیر میگذارد. اتفاقاتِ روزمره به استمرار واقع میشوند و فراز و فرودهای کمی در آن روی میدهد، مگر در معدود موقعیتهایی همچون مسافرت، و به همین دلیل هم به وقتِ سفر میگوییم «مانندِ یک رویاست». زیرا زندگی رویاست، اما رویایی کمتر متغیر.»
بلز پاسکال || سعادت بشری
🔹اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 /channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
بدینسان، کلیز دیستوپیا را در امتداد یک سنت فکری مینشاند که شامل نقد قدرت، افشای ایدئولوژیهای توتالیتر، و دفاع از فردیت در برابر سلطه جمعگرایی است.
🔹در نظر او، روایتهای دیستوپیایی حامل نوعی حافظه فرهنگیاند؛ حافظهای که از خلال بازنمایی آیندههای هولناک، امکان تفکر اخلاقی درباره اکنون را فراهم میسازد. از اینرو، دیستوپیا در پروژه کلیز نه صرفاً یک ژانر ادبی، بلکه نوعی «تاریخ طبیعی» از کنشهای هشداردهنده و عقلانیت نجاتبخش است.
🔹دیستوپیا یک روش اندیشیدن است؛ روشی برای دیدن، نقد کردن، و هشدار دادن. این روش، ریشه در عقلانیتی نقاد دارد که بهجای توجیه وضع موجود یا آرزومندی برای آیندهای بینقص، بر درک شکافها، تناقضها، و تهدیدهای پنهان متمرکز است. دیستوپیا در عین حال یک حافظه است؛ حافظهای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی. این حافظه، فجایع گذشته را یادآور میشود، تا تکرار آنها را در جامههای نوین بازشناسیم.
🔹از همینروست که دیستوپیا همواره به گذشته نظر دارد، حتی وقتی از آینده سخن میگوید. پس دیستوپیا نه تنها یک روایت تخیلی، بلکه نوعی کنش فکری عمیق است. آنچه که آن را از سطح یک هشدار به سطح یک فلسفه اجتماعی ارتقا میدهد، تواناییاش در طرح پرسشهای بنیادی درباره انسان، جامعه، قدرت و تاریخ است.
🔹این کتاب تلاشی است برای بازتعریف دیستوپیا، نه صرفاً بهعنوان یک ژانر ادبی یا تصویری خیالی از آیندهای تاریک، بلکه بهمثابه روشی برای اندیشیدن، کاویدن، و بازخوانی وضعیت انسانی در بستر تاریخ، قدرت، و ایدئولوژی. آنچه در صفحات کتاب کلیز پیش رو دارید، حاصل مواجههای است با دیستوپیا بهعنوان یک ابزار شناختی؛ ابزاری که میانرشتهای است، به حافظه تاریخی تکیه دارد، و از دل بحرانهای سیاسی، اجتماعی و معرفتی سربرمیآورد.
🔹اما در این اثر دیستوپیا را نه در آینده خیالی، بلکه در اکنونِ ملموس باز خواهیم شناخت؛ اکنونی که در آن واقعیت با فناوری، قدرت با ایدئولوژی، و آرمانشهر با فروپاشی درهمآمیختهاند. در این مسیر، خواننده دعوت میشود تا با نگاهی تحلیلی و چندلایه، از موضعی مسئولانه نسبت به سرنوشت "شهر" انسانی واکنش نشان دهد.
🔹در نهایت، این کتاب بر آن است تا دریچهای تازه بگشاید برای مطالعه دیستوپیا، نه تنها در ادبیات، بلکه در تاریخ اندیشه، علوم اجتماعی، فلسفه سیاسی، و نظریه فرهنگ. امید آنکه این اثر، آغاز گفتوگویی نوین درباره وضعیت انسان معاصر و ضرورت بازاندیشی در بنیانهای تمدن باشد؛ گفتوگویی که همچنان گشوده باقی خواهد ماند.
🔹اتوپیانیست | محمد نصراوی
⭕️اتوپیا، امید، آگاهی ....
🆔/channel/Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
بودن
یا
نبودن؛
مسئله این است!
آیا شایستهتر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم یا این که ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم تا آن دشواریها را زِ میان برداریم؟
مُردن، آسودن - سرانجام همین است و بس؟
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده؟
پس این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود؟
مردن… آسودن… و باز هم آسودن… و شاید در احلام خویش فرورفتن.
هان! مشکل همین جا است؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ و پس از رهایی از این پیکر فانی، چه #رویا هایی پدید میآید... ما را به درنگ وامیدارد؛
و همین مصلحتاندیشی است
که اینگونه بر عمر مصیبت میافزاید؛
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
اهانت فخرفروشان، رنجهای عشق تحقیرشده، بیشرمی منصبداران و دست ردّی که نااهلان بر سینه شایستگان شکیبا میزنند، همه را تحمل کند،
در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
کیست که این بارِ گران را تاب آورد و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید، از #سرزمینی_ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد، اراده آدمی را سست نماید.
و وا میداردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم، نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمیدانیم.
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند.
و از این رو اوج جرئت و جسارت ما از جریان ایستاده و ما را از عمل بازمیدارد.
📚 منبع:
ویلیام شکسپیر، نمایشنامه هملت؛ پرده سوم.
🔸اتوپیانیست؛
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi
🌐 http://nasravi.com/
🔥برترین کانال VIP در تلگرام🔥
👈🏻 ادبیات 👉🏻
👈🏻 قانون جذب 👉🏻
👈🏻 آموزش زبان 👉🏻
👈🏻 علمی👉🏻
👈🏻 موسیقی👉🏻
👈🏻 حقوقی 👉🏻
👈🏻 روانشناسی 👉🏻
👈🏻 درمانی 👉🏻
💥پیشنهاد ویژه امشب😍👇🏻👇🏻
سالمینا دوست تو🤩
🟣لطفاعضو این فولدر جامعوکامل بشید🟣
🚀💎حوصله و وقتشو نداری تو تلگرام بگردی برای کانالهای خوب؟!
🎁عضویت = دسترسی به کلی کانال کاربردی.
🔑فقط یه کلیک کافیه!
👉🔸/channel/addlist/tfLK1elVtS81MmZk
الوعده وفا!
گفته
بودین
که
اینجا
جمعهها
از #امید
حرف
میزنیم 👇
🔥برترین کانال VIP در تلگرام🔥
👈🏻 ادبیات 👉🏻
👈🏻 قانون جذب 👉🏻
👈🏻 آموزش زبان 👉🏻
👈🏻 علمی👉🏻
👈🏻 موسیقی👉🏻
👈🏻 حقوقی 👉🏻
👈🏻 روانشناسی 👉🏻
👈🏻 درمانی 👉🏻
💥پیشنهاد ویژه امشب😍👇🏻👇🏻
تغذیه سالم
♦️لطفا عضو این فولدر جامع و کامل بشید♦️
الوعده وفا!
از این به بعد
اینجا
جمعهها
از #امید
حرف
خواهیم
زد 👇
/channel/Utopianist_Nasravi/1250