▫️یادداشتی از محمد قائدی در مورد ویژگیهای رباعی نیمایی
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
..
«پراکندهها»، علی کاملی، فصلنامۀ قلم، شمارۀ ۲۴، بهار ۱۴۰۲، ۵۴-۵۷
..
پژوهشگر فاضل جناب علی کاملی در نوشتۀ فوق، سه یادداشت در مورد رباعیات شمس طبسی، اوحد کرمانی (/نجیب گنجهای) و یغمای جندقی (/بیدل) نوشتهاند که در خور مطالعه است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
یادداشت دکتر محمدعلی شیوا
دوست فاضل بنده جناب دکتر محمدعلی شیوا در مورد رباعی منسوب به خیام در رثای غزالی:
از گردش تو ای فلک گرداگرد
آن کیست کی نیست در جهان بی غم و درد
از شخص یکی مرد برآوردی گرد
کش مثل به روزگار نتوانی کرد
یادداشتی ارسال کرده و فرمودهاند:
«آن کیست که نیست در جهان بی غم و درد» نمی تواند با سیاق کلام همگون باشد. معنی اش این می شود که همه در جهان بی غم و درد هستند. یا باید اینطور باشد:
آن کیست که هست در جهان بی غم و درد
یا
آن کیست که نیست در جهان پر غم و درد.
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
دو رباعی نویافته از حکیم عمر خیام در رثای حجة الاسلام امام محمّد غزّالی، در پایان نسخهای از فضایل الانام، مورخ ۷۲۱ هجری
از گردش تو ای فلک گرداگرد
آن کیست کی نیست در جهان بی غم و درد
از شخص یکی مرد برآوردی گرد
کش مثل به روزگار نتوانی کرد
هم او راست:
یک تن خبر مرگ تو ننیوشیدهست
کو را نه ز دیده خون برون جوشیدهست
تاریست به چشم خلق گیتی ز غمت
گویی کی به سوگ تو سیه پوشیدهست
(رک. آگاهی تازه از رابطهٔ حکیم عمر خیام و امام محمد غزالی، محمد افشین وفایی، پژوهشهای ایرانشناسی، سال ۷، شماره ۲)
@ahraripub
هیچ نامۀ عطار
ای دل! دیدی که هرچه دیدی هیچ است
هر قصّۀ دوران که شنیدی هیچ است
چندین که ز هر سوی دویدی هیچ است
و امروز که گوشهای خزیدی هیچ است!
عطار نیشابوری
..
اوحد! دیدی که هرچه دیدی هیچ است
وآن جمله که گفتی و شنیدی هیچ است
در گرد جهان بسی دویدی هیچ است
وین نیز که در گوشه خزیدی هیچ است!
اوحد کرمانی
..
افضل! دیدی که هرچه دیدی هیچ است
هر چیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
وآن نیز که در کنج خزیدی هیچ است!
افضل کاشانی
..
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است
وآن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
وآن نیز که در خانه خزیدی هیچ است!
حکیم خیام
..
این «هیچ نامۀ» عطار، در سفر تاریخی خود به چندین شاعر منسوب شده و در برخی تغییرات، برای محکمکاری، تخلّص شاعر را نیز گنجاندهاند که مخاطب شک نکند که سرودۀ فرد مورد نظر است. علاوه بر موارد بالا، رباعی در دیوان اوحدی مراغهای شاعر قرن هشتم هم با تخلّص «اوحد» وارد شده است. در حالی که میدانیم، تخلّص این شاعر «اوحدی» است نه «اوحد». البته در لطایف الخیال عارف دارابی تخلّص اوحدی هم کارسازی شده:
ای اوحدیا! هر آنچه دیدی هیچ است...
اما در آنجا هم، به مانند عرفات العاشقین، رباعی به اسم اوحد کرمانی است نه اوحدی مراغهای.
رباعی در هیچ منبع معتبری به نام خیّام نیامده است؛ حتی اغلب مجموعههای دورۀ تیموری (از قبیل طربخانه، و دستنویس بادلیان) این رباعی را ندارند. میشود گفت که هیچ کدام از هیچنامههایی که به اسم خیّام شهرت یافته، از او نیست. در رباعیات سرگردان، در بیشتر موارد، دیوان شاعران که به دست خود آنها فراهم شده (مانند مختارنامۀ عطار) نکتۀ اتکای مطمئنتری است. بسیاری از رباعیات عطار که به دیگران منسوب است، با همین اصل ساده، قابل ارزیابی است.
تغییراتی که در دههها و سدههای بعد در رباعی عطار صورت گرفته، برای خوش تراش کردن زبان رباعی و نزدیک کردن آن به پسند عام و حذف متغیّرهای سبکی بوده است و اوج آن در رباعی منسوب به بابا افضل (و خیّام) که انتسابهایی متأخر است، قابل مشاهده است.
..
منابع:
مختارنامه، عطار، ۱۲۰؛ دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، ۱۶۰؛ رباعیات بابا افضلالدین کاشانی، ۹۵؛ ترانههای خیّام، صادق هدایت، ۱۰۱؛ کلیات اوحدی مراغی، ۴۳۵؛ تذکرۀ لطایف الخیال، ۲: ۲۵۷؛ عرفات العاشقین، ۱: ۳۷۳
●●
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
▫️«رباعیات نویافتۀ هلالی»، سیدعلی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال سی و چهارم، شمارۀ اول (پیاپی ۱۹۹)، فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲، ۸۷-۱۰۶
..
بدرالدین هلالی، از شاعران نامدار اواخر دورۀ تیموری و اوایل عهد صفوی است. غزلهای هلالی کمال لطافت را دارد و مثنویهای شاه و درویش، صفات العاشقین و لیلی و مجنون او نزد همعصران بسیار مقبولیت داشته است. دیوان اشعار او در هند و ایران به طبع رسیده و مشهورترین چاپ دیوان او، تصحیحی است که به اهتمام استاد مرحوم سعید نفیسی منتشر و چندین بار تجدید چاپ شده است. دیوان هلالی مصحّح نفیسی، در بخش رباعیات مشتمل بر ۳۵ رباعی است. در نوشتار حاضر، ۵۰ رباعی نویافتۀ هلالی بر مبنای سه نسخۀ خطی دیوان او که یکی از آنها نزدیک به زمان حیات شاعر کتابت شده است، عرضه میگردد.
..
متأسفانه در صفحات ۹۲ و ۹۳ مقاله جای مصراعهای دوم و سوم رباعیات عوض شده است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
*رکن دعویدار و رباعیات تازه از وی در سفینۀ تبریز
علی محدث، دیوان رکن دعویدار (شاعر قرن ششم) را در سال 65 با اشکالات فراوان به چاپ رسانیده است. میرافضلی نقدی تحت نام «دور است ره تا آفتاب» بر این چاپ نگاشته و به اهمال مصحح از جوانب مختلف پرداخته و برخی اشعار از قلم افتادۀ شاعر را از منابع دیگر ذکر کرده است.
بسیاری از نکات گفته شده در این مقاله، سپس-تر، در مقالات دیگر تکرار شده؛ بی آن که به نتایج پژوهش مقالۀ مذکور اشارتی رود.
اما؛
از جمله رباعیاتی که در متن اللطائف اللئالیِ حاج بله به ثبت رسیده، 3 رباعی به نام رکن الدین دعویدار است که در خلاصه الاشعارِ ابوالمجد تبریزی نیز به چشم میخورد.
این متون قدیمی ترین منابعی هستند که اشعاری از رکن دعویدار را معرفی کرده-اند.
این سه رباعی در دیوان رکن دعویدار موجود نیست و ابوالمجد تبریزی این رباعیات را در سفینۀ تبریز به یادگار گذاشته است:
آنها که بنای عمر بر زرق نهند
آیند و میان من و می فرق نهند
بر فرق نهم خروس می را پس از این
ور همچو خروسم اره بر فرق نهند
در بادیۀ عشق ز سرگردانی
ماندیم به بی سری و بی سامانی
هر دم رخ و اندام تو را یاد آرم
باشد که رسم به آب و آبادانی
آبی به من آورد رخ فرخاری
گفتم که به عاشق می گلگون آری
گفتا ز رخم فتاد عکسی بر آب
تو ساده دلی که باده میپنداری
(امالی حاج بله: 523؛ خلاصه الاشعار سفینۀ تبریز: 596، 607 و 611)
جناب میرافضلی، رباعی اول را در یادداشتی تلگرامی که به خیامانه-های دعویدار پرداخته، با استناد به خلاصه الاشعار ذکر کرده-اند؛ همین رباعی در نزهه المجالس نیز، بی ذکر نام شاعر آمده است (شروانی: 176).
*
/channel/gahnameyeadabi
دوبیت لطیف عربی وترجمهٔ فارسی آن
دَعَوتُ بِماءِِ فی اِناءِِ فَجائَني
غلامٌ بِهِ خمرِاً فَأسْقَیتُهُ زَجْرا
فقالَ هِیَ ماءُ القِراحِ وإنَّما
تَجَلّیٰ بِها خَدّی فَاوهَمَکَ الخَمْرا¹
در جنگ لالا اسماعیل رباعیی هست از شاعری گمنام به نام عزّالدّین الکیشی که دقیقاً ترجمهٔ این دوبیت است وبه نیکی ازعهدهٔ آن برآمده وبراین مضمون، لباسی از پرند پارسی پوشانیده.
عزّالدّین الکیشی²
آری³ به من آورد بُتِ فرخاری
گفتم که به عاشق میِ گلگون آری
گفتا زرخم عکس برآب افتاده است
وز ساده دلی تو باده می پنداری⁴
____
1_این دوبیت را در نسخ خطّی ملاحظه کرده ام ودریکی ازمجلّدات نهایة الارب فی فنون الادب شهاب الدّین نویری دیده ام که اکنون دسترسم نیست تا ارجاع دهم.
2_این کلمه را بنده الکیشی خواندم .وبا توجّه به اینکه در صدر صفحه نیز از شاعری به نام شمس الدّین الکیشی شعری نقل کرده و کتابت آن واضح وکیشی است یقین حاصل می شود که درست خوانده ام وخود حائز اهمّیّت است که ازدوتن از شعرای جزیرهٔ کیش نام برده شده است.
3_این کلمه را آری نوشته وبه یقین آبی صحیح است .وشاید از کااب فاضل این جنگ سهوالقلم رخ داده است که :إنّ الجواد یکبو وإنّ الصّارم ینبو.
4_جنگ لالا اسماعیل ،نسخهٔ خطّی ،برگ ۱۵۵
🌾🍃🍃@adabvahekmat
چند رباعی کهن پارسی (۱۰)
در کتابخانۀ داماد ابراهیم پاشا نسخهای از کتاب المنتخب فی اصول المذهب اثر محمد بن محمد اخسیکتی (د. ۶۴۴ ق) موجود است (شمارۀ ۴۸۴) که تاریخ کتابت ندارد، اما به نظر میرسد در نیمۀ دوم قرن هفتم کتابت شده باشد. نسخه گویا در اختیار خوانندهای فارسی زبان بوده و او در اوراق اول و آخر نسخه، شعرها و نوشتههایی به زبان فارسی یادداشت کرده است. هیچ کدام از این شعرها جز یک رباعی، نام گوینده ندارد. از روی شیوۀ کتابت و سیاق گزینش اشعار حدس میزنم که کتابت این یادداشتها، در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم صورت گرفته باشد. مُهر مالک نسخه روی اشعار فارسی الصاق شده است و به همین خاطر، برخی کلمات رباعیات خوانده نمیشود.
(۱)
فخرالدین رازی رحمه الله
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم بود ز اسرار که مفهوم نشد
چون عاقبت کار بدیدم به یقین
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
(برگ ۱پ)
(۲)
گل را به مجاز، خار نتوان گفتن
یک بلبل را هزار نتوان گفتن
ده نُه باشد اگر نکو در نگری
..... بود و چهار نتوان گفتن
(۳)
ازآمدنم نبود گردون را سود
و رفتن من جاه و جلالش نفزود
من آن دانم که از در چرخ [کبود]
چون باد در آمدم، برون رفت چو دود
(۴)
ای گشته وجود من همه یکتا تو
این غمکده پس منم ندانم یا تو
عشقت در دل بکوفت، جان گفت درآی
بیگانگیی نیست، تو مایی ما تو
(برگ ۲ر)
(۵)
زوجات نبی که پاک بودند همه
بُد عایشه و خدیجۀ محترمه
با اُم حبیبه، حفصه بود و زینب
میمونه، صفیه، زمعه، اُمّ سلمه
(۶)
فرزند نبی، قاسم و ابراهيم است
بس طيب و طاهر از در تعظيم است
با فاطمه و رقيه،اُمّ كلثوم
زينب شمر اَرْ تو را سر تعلیم است
(برگ ۱۸۷ر)
توضیحات
رباعی ۱. به حکیم عمر خیام، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و افضل کاشانی هم منسوب است (رک. رباعیات خیام و خیامانههای پارسی، ۲۴۹-۲۵۰). با سنجش منابع، به نظر میرسد که کفۀ انتساب به حکیم عمر خیّام سنگینتر باشد.
رباعی ۲. بخشی از مصراع چهارم رباعی به دلیل الصاق مُهر وقف، قابل خواندن نیست. رباعی را در هیچ منبع دیگری نیانفتیم و گویندۀ آن شناسایی نشد.
رباعی ۳. از جمله رباعیات مشهور منسوب به خیام است. بیت دوم رباعی، خاص همین منبع است و در منابع دیگر، به گونۀ دیگری آمده است: وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کآوردن و بُردن من از بهر چه بود (رک. همانجا، ۱۸۵). احتمال دارد، کاتب بیت دوم رباعی دیگری را به جهت تشابه قافیه و موضوع به این رباعی الحاق کرده باشد. زیرا روایت مشهور، از انسجام درونیِ بیشتری برخوردار است. کلمۀ «کبود» در مصراع سوم، افزودۀ ماست و در اصل نسخه به دلیل الصاق مهر وقف، خوانا نیست.
رباعی ۴. گویندۀ رباعی شناسایی نشد. جوینی آن را بی نام سراینده نقل کرده و مصراع سوم در اثر او چنین است: غم حلقۀ دل گرفت، دل گفت درآی» (رک. تاریخ جهانگشای، ۲: ۱۹۰).
رباعی ۵. رباعی، سرودۀ ابونصر فراهی (زنده در ۶۴۰ ق) مؤلف نصاب الصبیان است (رک. نصاب الصبیان، چاپ مشکور، ۴۹). در منبع مذکور، به جای «زمعه»، «سوده» آمده و درست همین است. زیرا همسر پیامبر سوده دختر زمعه بوده، نه خودِ زمعه.
رباعی ۶. این رباعی نیز از گفتههای ابونصر فراهی است (رک. همانجا، ۴۸). نقل دو رباعی فراهی در منبعی نزدیک به دوران حیات او، از روایی و مقبولیت کتاب نصاب الصبیان خبر میدهد.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
🟣 با خانهیِ نیمدار میباید ساخت!
گر گُل نبُوَد، به خار میباید ساخت
یعنی که به روزگار میباید ساخت
از تَنگیِ جا شکْوه نمیباید کرد
با خانهیِ نیمدار میباید ساخت!
#حسن_غیور_کرمانی ( سدهی ۱۲)
(با من دَر و دیوار به آواز آید / گُزیدهی هشتصد سال رُباعیِ اقلیمِ کِرمان، سَیِّد علیِ میراَفضَلی، چ: ۱، رفسنجان: نشرِ مِسین، ۱۴۰۱، ص ۱۶۹).
* یادآوَری:
در کاربُردِ این تَعبیرِ "نیمدار" / "نیمدار"، نکتهی نَغزی هَست که توجّه بدان بَرکَران از لُطف نیست.
از یکسو، "نیمدار" / "نیمدار"، به معنایِ مُستَعمَل و کارکَرده و شَیءِ رو به کُهنگی و فَرسودگی است. از دیگرسو، خودِ واژهی "دار" (البتّه در زبانِ عَرَبی) به معنایِ خانه است و بالطَّبع و بالتَّبَع، خانهیِ "نیمدار"، خانهای است که کامِل نیست و فَقَط نصفِ خانه است!
#سور_سخن
@talar_ayne
یادداشت تکمیلی
در یادداشت قبلی، گفته شد که رباعیات بنایی هروی با چند نسخۀ خطی دیوان او مقابله شده است. در اینجا، چند دستنویس از اشعار بنایی را برای کسانی که مایل به تحقیق بیشتر در اشعار این شاعر هستند، معرفی میکنم. هیچ کدام از این نسخهها در تصحیح دیوان بنایی به کار گرفته نشده است.
ـ دستنویس شمارۀ ۲۶۸۰ کتابخانۀ مغنیسا، ۱۰۵ برگ، بدون رقم، گویا از سدۀ یازدهم ق است.
ـ دستنویس شمارۀ ۱۵۳۱ کتابخانۀ مراد ملا، ۴۱ برگ، بدون رقم، نزدیک به زمان حیات شاعر است و فقط غزلهای او را در بر دارد.
ـ دستنویس شمارۀ ۳۴۲۲ کتابخانۀ اسعد افندی، بدون رقم. مجموعهای از دواوین شعرای قرن نهم و دهم است و احتمالاً در اواسط قرن دهم کتابت شده است.
ـ دستنویس شمارۀ ۲۶۸۴ کتابخانۀ اسعد افندی، بدون رقم. به همراه دیوان مانی شیرازی.
ـ دستنویس شمارۀ ۳۸۷۹ مکرر کتابخانۀ نورعثمانیه، بدون رقم، مجموعه دواوین چهار شاعر عصر تیموری است و به نظر میرسد در نیمۀ اول قرن دهم هجری کتابت شده است.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
تعلیقه بر رباعیات بنایی هروی
(بخش نخست)
دیوان بنایی هروی، تصحیح سید عباس رستاخیز، قم، انتشارات پژوهش متون، ۱۴۰۰ ش
..
جناب سید عباس رستاخیز، در این چند سال اهتمام ویژهای در احیای آثار سخنوران دورۀ تیموری و اوایل عهد صفوی داشته است. دیوان بنایی هروی، از تازهترین تصحیحات ایشان است که نخستینبار در هرات، و سپس در قم منتشر شده است.
کمالالدین بنایی هروی از شاعران مشهور هرات در نیمۀ دوم قرن نهم و اوایل قرن دهم است که به دلیل مشکلاتی که با امیرعلیشیر نوایی پیدا کرد، مجبور شد زادگاه خود را ترک کند و به آذربایجان و سمرقند برود. پیمانۀ او دور از وطن در ماوراءالنهر لبریز شد و به سال ۹۱۸ ق به دست سپاهیان قزلباش به قتل رسید. از وی دو دیوان شعر باقی مانده که در یکی «بنایی» تخلّص کرده و در دیگری که به اقتفای غزلیات سعدی و حافظ گفته، تخلّصش «حالی» است. جناب رستاخیز، دیوان بنایی را بر مبنای شش دستنویس اصلی و چهار نسخۀ تکمیلی تصحیح کرده است. یکی از این نسخههای تکمیلی، تذکرۀ خلاصةالاشعار تقی کاشانی است که شرح حال و منتخب اشعار بنایی، فقط در یکی از مسوّدات آن موجود است (دستنویس ۱۰۴ دانشگاه تهران).
این تصحیح مشتمل بر ۱۵ قصیده، ترجیعبند در مرثیۀ سلطان یعقوب، ۷۲۴ غزل، ۲۴ قطعه، ۱۵ رباعی، معمیات و مفردات و ملحقات است. در بین مقطعات، یک رباعی هزل نیز جای گرفته است. طبق روش معمول تصحیحات جناب رستاخیز، در کتاب خبری از ذکر منابع هر شعر و نسخه بدلهای اشعار نیست و این امر، میزان اعتماد پژوهشگران را به این قبیل متون کاهش میدهد.
..
تعداد رباعیات بنایی در تصحیح حاضر، ۲۳ رباعی است: یک رباعی در مقطعات، پانزده رباعی در بخش رباعیات، پنج رباعی معمایی در معمیات و دو رباعی معمایی دیگر در بخش ملحقات. بنایی شاعری غزلسرا محسوب میشود و رباعیات او نه در تاریخ رباعی فارسی، جایگاه ویژهای دارد؛ و نه در شعر دورۀ تیموری. ما در این گفتار مختصر، نکتههایی که در مورد رباعیات بنایی و شیوۀ تصحیح آنها به ذهنمان میرسد، ذکر میکنیم. در حد امکان رباعیات را با چند دستنویس دیوان شاعر که در اختیار داشتیم، مقابله کردیم.
..
تقی کاشانی در مسوّدۀ خود، ۱۳ رباعی به اسم بنایی ثبت و ضبط کرده (برگ ۳۲۶پ) که در کمال شگفتی، شش رباعی آن از نگاه مصحح دور مانده است. به احتمال زیاد، هفت رباعی دیگر را نیز جناب رستاخیز ندیده و از نسخههای دیگر به دیوان افزوده است. این شش رباعی از قلم افتاده را ما برای اطلاع علاقهمندان اینجا درج میکنیم. به دلیل فرسودگی نسخه و قرار گرفتن رباعیات در حاشیۀ کاغذ، قرائت کلمات انتهای ابیات رباعی چهارم، به حدس و احتمال صورت گرفته است.
هر چند برون ز حد گناهی دارم
وز خجلت او، حال تباهی دارم
با این همه، نومید نگردم، زیراک
همچون کرم تو عذرخواهی دارم
وحشی صفت از خلق گریزان میباش
وز صحبت دیو و درد هراسان میباش
خواهی که دلت چو شمع روشن باشد
فانوسصفت، سر به گریبان میباش
چشمم که سرشک لالهگون آورده
بر هر مژه، قطرههای خون آورده
نی نی، به نظارهاش، دل خونشدهام
از روزن دیده سر برون آورده
در ناله و یارب آیدم روز به شب
روز و شب کس چنین مبادا [یارب]
تا کی چو فلک ز بهر خورشید رخت
شب خون خورَم و روز فشانم [کوکب]
از آتش هجران دل من میسوزی
در سینۀ من شعله همیافروزی
در سینه فتاده شعله، آتش در دل
هان ای اجل! از بهر کدامین روزی
این جام که از ساغر مهر است فزون
از حسرت آن، طاس سپهر است نگون
بر دست گهرفشانت این جام مراد
مانند حباب آمده از بحر برون
ازشش رباعی بالا، رباعی سوم به ابوسعید ابوالخیر (سخنان منظوم، ۸۷) و شیخ احمد جام (هفت اقلیم، ۲: ۶۹۳؛ عرفات العاشقین، ۱: ۲۶۳) نیز منسوب است.
..
در دستنویسی از دیوان بنایی هروی که در کتابخانۀ اسعد افندی ترکیه موجود است (ش ۲۶۸۴)، این رباعی ملمّع نیز ذکر شده (برگ ۶۱ر) که در دیوان چاپی نیست. بنایی تعدادی غزل ملمّع نیز دارد:
جان را می کهنه میکند مرآتی
فاطلب عنها مشارع اللذات
روح است می کهن، مگو جسم او را
لا یوصف بالجسم قدیم الذات.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
آیا این رباعی هم سرگردان است؟
هم بادیهٔ عشق تو بیپایان است
هم درد محبّتِ تو بیدرمان است
آن کیست که در راه تو سرگردان نیست
هر کو ره تو نیافت سرگردان است
این رباعی در باب بیست و نهم مختارنامه عطار آمده است. رباعی مضمونی عاشقانه یا حتی عارفانه دارد و گویا نباید هیچ ارتباطی با رباعیات خیام داشته باشد. اما من گمان میکنم آنچه باعث انتقاد تند شمس تبریزی از خیام شده است بیارتباط با این رباعی نیست.
در مقالات شمس چنین آمده است: «خیّام در شعر گفته است که کسی به سر عشق نرسید و آن کس که رسید، سرگردان است. شیخ ابراهیم، بر سخن خیّام اشکال آورد که چون رسید، سرگردان چون باشد؟ گفتم: آری، صفت حال خود میکند هر گوینده. او سرگردان بود، باری بر فلک مینهد تهمت را، باری بر روزگار، باری بر بخت، باری به حضرت حق، باری نفی میکند و انکار میکند، باری اثبات میکند، باری اگر میگوید. سخنهایی درهم و بی اندازه و تاریک میگوید. مومن سرگردان نیست».
تا جایی که ما سراغ داریم خیام در رباعیات خود به مضامین عاشقانه نپرداخته است اما نزد اطرافیان شمس تبریزی مانند شیخ ابراهیم که گویا از مریدان مولانا بوده، این عقیده به جد وجود داشته و حتی از سر شکوه و شکایت، داوری به شمس تبریزی بردهاند که چرا خیام چنین گفته است.
گرچه نمیتوان سخن شیخ ابراهیم را به قطع با رباعی فوق پیوند داد اما مولفههای زیادی در تقویت این گمان وجود دارد. این سخن شیخ ابراهیم که «خیام در شعر گفته است که کسی به سر عشق نرسید» با مصرع نخست رباعی «هم بادیهٔ عشق تو بیپایان است» بسیار نزدیک است. بیت دوم هم که پیوندی آشکار با سخنان وی و پاسخ شمس دارد. این را هم نباید از نظر دور داشت که ضبط رباعی به شکلی که در اختیار شیخ ابراهیم بوده است میتواند به مضامین طرح شده در مقالات شمس بسیار نزدیکتر هم بوده باشد. با این اوصاف باید به این موضوع اندیشید که پس این رباعی در مختارنامه عطار چه میکند.
گمان نخست آنکه این رباعی منسوب به خیام و عطار هر دو بوده و در زمره رباعیات سرگردان است. شاید هم این رباعی را بتوان پاسخ عطار به رباعی مورد اشاره شیخ ابراهیم دانست؛ گرچه که این گمانی ضعیف است.
محمد پورابراهیم
#عمر_خیام #پورابراهیم
/channel/khayyam_v_rubaiyat
.
این رباعی به مولانا نیز منسوب است استاد میرافضلی در این خصوص به نکته در خور ذکری اشاره فرمودند:
"مولانا این رباعی را در مجالس سبعۀ خود بر زبان یا به قلم آورده است (ص ۱۱۸) و طبق قاعدۀ مولوی دوستان، هر شعری که مولانا بر زبان آورده باشد، سرودۀ خود او تلقی میشود. از این رو، در کلیات شمس هم رباعی بر اساس چهار نسخۀ کهن آمده است (جزو هشتم، ص ۶۷).
گو اینکه مضمون رباعی هیچ تناسبی با اینکه گویندۀ آن یک مرد باشد، ندارد."
چند رباعی از ذیل خلاصة الاشعار
شيخ اوحد كرمانى
در عشق بتان كسى به دردم نرسد
جز خون جگر به روى زردم نرسد
با آنكه به راه عشق مجنون شده خاک
در وادى عاشقى به گردم نرسد
احمد غزالی
چون از تو بهجز عشق نجويم به جهان
هجران و وصال تو مرا شد يكسان
در عشق تو بودنم ندارد سامان
خواهى تو وصال جوى و خواهى هجران
شيخ ابوسعيد ابوالخير
آيى به سر كوى و ز كو برنايى
اين است طريق و شيوۀ رعنايى
گر زآنكه تو بيم دارى از رسوايى
رسوا شدهاى، گر آيى و گر نايى!
مولانا جلالالدين محمد دوانى
هر بوى كه از مشک و قرنفل شنوى
از سايۀ آن زلف چو سنبل شنوى
چون نالۀ بلبل از پى گل شنوى
گل گفته بود، گرچه ز بلبل شنوى
رباعیات ذیل خلاصة الاشعار، به انتخاب تقیالدین کاشانی، به کوشش سید علی میرافضلی
[به یاد ایرج افشار (دفتر اول)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۵۹۶ - ۶۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دوست دیرینهام وحید دانا، دفتری از رباعیات خودش را به دست چاپ سپرده است. با وحید دانا در دورۀ دانشجویی در اواخر دهۀ شصت آشنا شدم. دانشجوی ادبیات عرب بود و به اقتضای شرایط آن دهه که دهۀ احیاء رباعی بود، رباعی میگفت. دانا، چند سالی است که رباعیات جدیدش را در تلگرام عرضه میدارد و من خوانندۀ آنم. دفتر «ترانههای تنها» ماحصل سه دهه رباعیسرایی اوست و در بردارندۀ ۶۰۴ رباعی است و بر خلاف دفترهای رباعی امروز که با ۶۰-۷۰ رباعی به سرانجام میرسند، دفتری پُر و پیمان است. «عشق» کلیدواژۀ دفتر رباعیات «ترانههای تنها»ست و پاسداشتِ عشق، درونمایۀ اصلی تفکر شاعر است: «انسانِبدون عشق، مُشتی خاک است». «ترانههای تنها» را نشر همسایه منتشر کرده است.
بدخواه خیال خاطری نیک مباش
در ساحت نور، ابر تاریک مباش
گاهی که همه پیشِ هم از هم دورند
آیینۀ این دوری نزدیک مباش!
..
وقتی که وجود، هممسیرِ عدم است
با اینهمه وقت، باز هم وقت کم است
عشقی که کرامتی ندارد، رنج است
رنجی که محبّتی در آن نیست، غم است
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
▫️در فضیلت مجهول ماندن
حکیم علی
برخیز دلا بستۀ هر بوم مشو
بر نقش مذاق هر کسی موم مشو
خاموش نشین تا نشناسند تو را
مجهول بمان «علی» و معلوم مشو!
..
منبع: دستنویس شمارۀ ۳۹۶۶ کتابخانۀ ملک، برگ آخر
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
https://b2n.ir/a21901
#معرفی_کتاب
تازههای کتابخانه تخصصی ادبیات، با پیدیاف برخی صفحات:
با من در و دیوار به آواز آید: گزیده هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان
به کوشش و گزینش: سیدعلی میرافضلی
رفسنجان: مسین
سال ۱۴۰۱
@eliteraturebook
چون نیست در این زمانه سودی ز خرد
جز بیخرد از زمانه بر می نخورد
ای دوست بیار آنچ خرد را ببرد
باشد که زمانه سوی ما به نگرد
ادیب صابر ترمذی
ادیب صابر ترمذی، شهابالدّین صابربن اسماعیل. دیوان (نسخهٔ خطّی)، دستنویس به نشانی Io Islamic 132 کتابخانهٔ ایندیا آفیس، نسخ عبدالمؤمن علوی کاشی، کتابت ۷۱۴ هق، گ۷۳پ.
@Tanideh_az_del
کتاب «زندگی، افکار و رباعیات خیام نیشابوری» با سخنرانی رحیم رئیسنیا، حسین معصومیهمدانی، سیدعلی میرافضلی و مسعود جعفریجزی
به نقل از:
@Bookcitycc
@moliyanbook
سینه فراخ کردن
از بود و نبود کلّ اشیاء در طلق
گویم سخنی، فراخ کن سینه و حلق
بودی و نمودی است وجود عالم
بودش همه حق است و نمودش همه خلق
پیشتر نیز نوشتهام که فقط این رباعیات ممتاز و درخشان تاریخ رباعی نیست که گرفتار سرگردانی است و بین چند شاعر دست به دست میچرخد. برخی رباعیات که ارج ادبی خاصی ندارند نیز، بدین مشکل گرفتارند. رباعی بالا را تقی اوحدی بلیانی یکجا به اسم خواجه ابوالوفاء خوارزمی آورده (عرفات العاشقین، ۱: ۱۹۸) و یکجا به اسم شیخ نجمالدین زرکوب تبریزی (همان، ۶: ۳۸۰۴). در رباعیات خواجه ابوالوفاء خوارزمی که به اهتمام جناب سید احمد بهشتی گرد آمده، این رباعی به نقل از کتاب سلّم السماوات شیخ ابوالقاسم کازرونی دیده میشود (ص ۹). منبع ایشان، چاپ قدیم کتاب سلّم السموات است که دکتر یحیی قریب به سال ۱۳۴۰ منتشر کرده است. ظاهراً رباعی در حاشیه نقل شده و نه در متن. متأسفانه من به این چاپ دسترسی ندارم. اما در تصحیح آقای عبدالله نورانی که نشر میراث مکتوب عرضه داشته (تهران، ۱۳۸۶)، چنین رباعیی ذیل نام خواجه ابوالوفاء نیست. از رباعیات خواجه ابوالوفاء سه دستنویس موجود است و رباعی در هیچ کدام نبوده است. البته رباعی از لحاظ نوع نگاه و زبان بسیار شبیه رباعیات خواجه ابوالوفاست. جالبش این است که شاه محمد دارابی رباعی را به اسم نجمالدین حسن شهرویه کرمانی ثبت کرده است (لطایف الخیال، ۲: ۲۵۶). به نظرم میرسد اینجا اشتراک لقب «نجمالدین» میان حسن شهرویه و زرکوب تبریزی مایۀ این اختلاط شده باشد. من احتمال بسیار میدهم که رباعی از هیچ کدام از این دو نجمالدین نباشد. زیرا سایر شعرهای آنها را که میخوانیم چنین لحن و فضایی ندارد.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
تکملهای بر یادداشت فوق
رباعیی که در جُنگ اشعار و مراسلات کتابخانۀ لالا اسماعیل ترکیه به اسم عزالدین کیشی آمده، در خلاصة الاشعار فی الرباعیات گردآوردۀ ابوالمجد تبریزی در ۷۲۱ ق (چاپی، ۸۶) به نام رکنالدین دعویدار قمی است:
آبی به من آورد بت فرخاری
گفتم که به عاشق می گلگون آری؟
گفتا: ز رخم فتاد عکسی بر آب
تو سادهدلی که باده میپنداری!
این رباعی در دیوان چاپی رکن دعویدار نیست. و البته، دیوان مذکور همۀ اشعار این شاعر را در بر ندارد.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
▫️تصاویر دستنویس شمارۀ ۴۸۴ کتابخانۀ داماد ابراهیم پاشای ترکیه (رک. یادداشت پیشین)
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
خیّام در آسیای صغیر
یادداشتی از دکتر فریبا شکوهی
🔸شهرت حکیم عمر خیّام نیشابوری (۴۴۰- ۵۱۷ق) در منابع کهن بیشتر در مقام فیلسوف، حکیم، طبیب، عالم جبر و هندسه، ریاضیدان و منجمی پُرآوازه مطرح بوده است. اگرچه در برخی منابع سدۀ ششم تا هشتم هجری رباعیاتی از خیّام به عربی و فارسی نقل شده، آوازۀ او در مقام شاعری رباعیگوی از اوایل سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م با ترجمۀ فیتزجرالدِ انگلیسی آغاز میشود و به دنبال آن موجی از ستایش و استقبال از شعر و اندیشۀ خیّام در ایران و جهان غرب به راه میافتد. ترجمۀ فیتزجرالد، بسیاری از شاعران و نویسندگان غرب و شرق و بهویژه ایرانیان را به پژوهش دربارۀ خیّام و انتشار رباعیّات او و غیرفارسیزبانان را به ترجمۀ رباعیّات او به زبانهای گوناگون ترغیب کرد.
🔴برای دیدن متن کامل یادداشت به نشانی زیر در وبگاه فرهنگستان مراجعه کنید:
🌐https://apll.ir/?p=12354
🔹 رباعیات خیام، نسخه کتابخانه اسعد افندی کتابت سال ۸۷۶ هجری قمری
دستنویس شماره ۲۸۸۲ کتابخانه اسعد افندی ترکیه مشتمل بر دو اثر: لمعات عراقی و رباعیات خیام است.
بخش اول دستنویس: لمعات عراقی در سال ۸۷۷ توسط کاتبی به نام درویش یوسف جیلانی نوشته شده؛
و بخش دوم: رباعیات خیام دارای مقدمهای کوتاه و ۳۳۶ رباعی به نام خیام در سال ۸۷۶ کتابت یافته است.
نام کاتب در بخش رباعیات خیام ذکر نشده اما با توجه به رسمالخط به نظر میرسد کاتب هر دو بخش یک نفر باشد.
@parniyan7rang
تعلیقه بر رباعیات بنایی هروی
(بخش دوم و آخر)
رباعی اول دیوان بنایی عیب تکرار قافیه دارد (ص ۴۳۳):
چرخ فلک از وطن جدا کرد مرا
با غربت و هجر، مبتلا کرد مرا
یارب که ز جان جدا شود آن ظالم
کز جان و جهان خود جدا کرد مرا
خواجه عبدالله مروارید کرمانی، شاعر همعصر بنایی، رباعیی با این ردیف و قافیه دارد (مونس الاحباب، 89):
یک چند غم تو مبتلا کرد مرا
هجر تو گرفتار بلا کرد مرا
اکنون که رسیدم به وصالی از تو
چشم بد ایّام جدا کرد مرا
..
در رباعی زیر (ص ۴۳۳):
در هجر تو مانده ناتوانم برجا
افتاده چو مشت استخوانم برجا
گویند که یار میرسد و میترسم
تا آمدن یار نمانم برجا
مصراع سوم رباعی، سکتۀ وزنی دارد. در دستنویس پاریس، واو ندارد. در خلاصةالاشعار و دستنویس مغنیسا چنین است: گویند اجلت میرسد و میترسم. نورعثمانیه: گویند اجل میرسد و میترسم. در خلاصةالاشعار و مغنیسا، در مصراع چهارم نیز به جای «یار»، «اجل» ضبط شده است. شاید ضبط درست بیت دوم رباعی چنین باشد:
گویند: اجلت میرسد و میترسم
تا آمدن دوست، نمانم برجا
البته ضبط «تا آمدن اجل نمانم برجا» نیز در خور توجه است و اغراقی زیبا دارد. یعنی وضعیت من به گونهای است که پیش از رسیدن اجل، خواهم مُرد. شاید هر دو روایت، سرودۀ خود شاعر باشد.
..
در رباعی (ص ۴۳۳):
از نفس بدم جدایی ده یارب
وز قید خودم رهایی ده یارب
بیگانه ز خویش و آشنایم گردان
یعنی که به خود آشنایی ده یارب
وزن آشفته است. قافیۀ رباعیی چنان که در اغلب دستنویسها آمده، جدایئی، رهایئی و آشنایئی است. در مصراع چهارم نیز حرف «که» زائد است. رباعی را بنایی از روی بیت مشهور نظامی گنجوی در منظومۀ لیلی و مجنون برگرفته است: از ظلمت خود رهاییام ده/ با نور خود آشناییام ده.
..
رباعی زیر (ص ۴۳۳):
ای دل اگرت با غم او خو باشد
ور تو غم او خوری چه نیکو باشد
هان ای دل بیغم! غم او در بر گیر
تا درنگری، خود غم او او باشد
نمیتواند سرودۀ بنایی هروی باشد. چرا که در رباعیات اوحد کرمانی (دیوان رباعیات، ۲۶۸) و مولانا (کلیات شمس، جزو هشتم، ۱۰۱) آمده و نسخههای آن، متعلق به سدۀ هفتم و هشتم هجری است. ضبط رباعی مطابق دستنویس رباعیات اوحد به قرار زیر است:
خواهم که مرا با غم او خو باشد
گر دست دهد غمش، چه نیکو باشد
هان ای دل سرکش، غم او در برگیر
چون درنگری، خود غم او او باشد.
رباعی در مرصاد العباد نجم رازی (ص ۴۲۴)، ترجمۀ عوارف المعارف (ص ۱۳۷) و مناهج الطالبین (ص ۸۰) نیز بی نام گوینده دیده میشود. با توجه به درج رباعی در مرصاد العباد، احتمال آنکه از مولانا باشد، بسیار ناچیز است.
..
در رباعی زیر (ص ۴۳۴):
خوش آنکه می غالیهبو میگیرد
در پای خم، دست سبو میگیرد
آن دسته به گردن سبو نیست که او
از بهر یکی جرعه، گلو میگیرد
مصراع دوم، صحیح ضبط نشده و و «در پای خُمی» درست است.
..
در رباعی زیر (ص ۴۳۴):
شبها نه کواکب است بر برج نگون
وآن نیست شفق کز او افق شد گلگون
(یا) درد من غریب دارد گردون
رخساره پُر از سرشک و دامن پُر خون
در مصراع لول، «برج» خطاست و «چرخ» صحیح است. در مصراع سوم نیز کلمهای که (یا) حدس زده شده، مطابق ضبط خلاصةالاشعار و نسخۀ مغنیسا، «از» یا «کز» است.
..
در رباعی زیر (ص ۴۳۴):
گر جرعهکش و مست خواهی رفتن
ور زاهد و حقپرست خواهی رفتن
از دست مده ساغر می کآخر کار
چون ساغر می ز دست خواهی رفتن
در مصراع اول، «جرعهکشی» درست است.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
#اختصاصی
◻️هرکس سخنی از سرِ سودا گفتند:
🔻چند و چونی در آوازۀ جهانی رباعیات خیّام
✍️سیدعلی میرافضلی
شاعر و پژوهشگر ادبیات
🔷ادوارد فیتزجرالد، شاعر انگلیسی عصر ویکتوریا، به سال ۱۸۵۹ میلادی ترجمۀ آزادی از رباعیات منسوب به خیّام عرضه داشت که هم موجب شهرت جهانی خیّام شد و هم نام فیتزجرالد را در شعر انگلیسی جاودانه کرد و پیامد آن، چاپ میلیونها نسخه از ترجمۀ رباعیات خیّام به زبانهای گوناگون بود. شهرت جهانی ترجمۀ رباعیات خیّام، این گمان را در ذهن برخی از محققان پدید آورد که ایرانیان، خود نیز خیّام را به واسطۀ این ترجمه شناختند و پیش از آن، خیّام در ایران شاعری گمنام بود.
🔷باید بدانیم که مکتب خیّام در رباعی، در اواسط قرن هفتم هجری، یعنی حدود هشتصد سال پیش، مورد شناسایی ادبای پارسی زبان قرار گرفت و جمال خلیل شروانی، اولین کسی بود که صدای متفاوت رباعیات حکیم خیّام و جریان متمایز رباعی خیّامانه را شناسایی کرد. او در «نزهة المجالس» که دفتری از چهار هزار رباعی کهن پارسی است، بابی را به «معانی حکیم عمر خیّام» اختصاص داد.
🔷چند دهۀ بعد، گردآورندۀ ناشناس «سفینۀ کهن رباعیات»، کتاب خود را با رباعیات خیّام آغاز نهاد. این رباعینامه، به احتمال بسیار، در اواخر قرن هفتم هجری گرد آمده است. در اوایل قرن هشتم هجری، محمد بن یغمور در شهر ترمد در منطقۀ ماوراء النهر، سفینهای از اشعار کهن فراهم کرد که قسم هفتم آن در قالب رباعی است. شروع این قسم، با رباعی «خواجه عمر خیّام» است. این مجموعه به «سفینۀ ترمد» شهرت دارد.
🔷در همین روزگار (به سال ۷۴۱ ق)، ادیبی به نام محمد بن بدر جاجرمی که در عراق عجم (مناطق مرکزی ایران) میزیست، به تدوین «مونس الاحرار فی دقائق الاشعار» در سی باب پرداخت. باب بیست و هشتم این کتاب در رباعیات است و یک فصلش، در «رباعیات ملک الحکماء عمر خیّام» است. همزمان با او، چهار کاتب ایرانی که در مصر بهسر میبُردند، مجموعهای از اشعار و مراسلات فارسی را کتابت کردند که سهم خیّام در آن، ۳۳رباعی است.
🔷بنابراین، طی سدههای هفتم و هشتم هجری، در نقاط مختلفی از اقلیم پهناور زبان فارسی، ادیبان و کاتبانی بودند که توجه ویژهای به رباعیات منسوب به خیّام داشتند و آنها را در اختیار مخاطبان خود قرار میدادند. اولین مجموعههای مستقل رباعیات خیّام، در اواسط قرن نهم هجری گردآوری شد و خیلی زود، این کار چنان رونقی گرفت که بسیاری از بزرگان زمانه، خوشنویسان و تذهیبکنندگان و نگارگرانِ بنام را به خدمت گرفتند و نسخهای از رباعیات خیّام را برای کتابخانههای خود فراهم کردند.
🔷قدیمترین نسخۀ مُدَوّنِ رباعیات خیّام، نسخهای است که شیخ محمود پیربوداقی، خوشنویس نامدار دربار پیربوداق قراقوینلو، در دهۀ آخر ماه صفر سال ۸۶۵ ق در دارالملک شیراز کتابت کرد.
🔷از آن زمان تا امروز، خیّام همواره به عنوان یکی از مهمترین رباعیسرایان زبان فارسی مطرح بوده است و بسیاری از ادبای قدیم، او را مَثَل اَعلایِ رباعیسرایی، و رباعیاتش را متر و معیار قالب رباعی میدانستهاند. ژان باپتیست نیکلا، مترجم ارشد سفارت فرانسه، طی ده سال اقامت در ایران (از ۱۸۵۴تا ۱۸۶۳م)، با رباعیات خیّام آشنا شد و دانست که او در ایران «شاعری برجسته» محسوب میشود. نیکلا، همعصر فیتزجرالد بود و همزمان با او، به ترجمۀ رباعیات خیّام اهتمام گماشت.
🔷شاید گفته شود که خیّام را طبقۀ فرهیخته و علاقهمندان به شعر میشناختهاند و مردم عادی سر و کاری با اشعار او نداشتهاند. این حرف، با واقعیت نفوذ شعر در دنیای قدیم و در همۀ شؤون زندگی مردم مشرقْ زمین همخوانی ندارد. بر اساس شواهد و اشارات موجود، میتوان گفت که از چندین سدۀ پیش تا کنون، رباعیّات منسوب به خیّام نه فقط در ایران، بلکه در کلّ سرزمینهای پارسیزبان و ملل علاقهمند به شعر فارسی، شایع و پُر شهرت بوده است. نسخههای خطی فراوان و چاپهای متعدد دیوان او در هند و مصر و ترکیه (از ۱۲۱۱ ق به این سو) نشاندهندۀ اقبال مخاطبان به اشعار اوست.
🔷اما نباید فراموش کرد که دفتر رباعیات خیّام از حدود هشتصد سال پیش، جایگاه خود را در کتابخانۀ روح مردم ایران یافته بود و چنان نبود که شهرت خیّام در ایران و سرزمینهای مجاور، در گروِ اهتمام مترجمان و محققان غربی باشد. اکنون رباعیات خیّام، به متنی فراملّی تبدیل شده و جزو میراث همۀ ملل جهان است. چنین منزلتی، ایجاب میکند که رباعیات او نه فقط به اغلب زبانهای زنده بارها و بارها ترجمه شود، بلکه تحقیقات متعددی نیز در همۀ پهنۀ گیتی در مورد این رباعیات شکل گیرد. /#پیام_ما
#خیام
@payamema
مکافات ستم
از نورِ خرد هرکه سعادتمند است
داند که مکافاتِ ستم تا چند است
زنجیر، ز محبوس گرفتارتر است
هر حلقۀ او از دو طرف در بند است!
آقا رضی قزوینی (مسرور)
..
رباعی، سرودۀ یکی از شاعران دورۀ صفوی است که در نیمۀ دوم قرن یازدهم میزیست. نصرآبادی، شرح حال کلیی از او آورده که از وارستگی این شخص خبر میدهد (رک. تذکرۀ نصرآبادی، ۱: ۲۴۷). نصرآبادی در منتخب اشعار او متذکّر هیچ رباعیی نشده و به تخلّص او نیز اشارتی نکرده است. رباعی بالا را محمد صالح رضوی به نام او آورده است (جواهر الخیال، ۱۰۰). در منبع مذکور، رباعی زیر هم به اسم «آقا رضی مسرور» است (همانجا، ۶۷):
بحری است خموشی که گهرها دارد
نخلی که به هر فصل، ثمرها دارد
از صحبت هرزهگو حذر کن زنهار
دندان ز زبان بسی خطرها دارد!
..
در سفینۀ نظم و نثر شمارۀ ۱۱۱۴۳ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران که در اواخر سدۀ یازدهم فراهم آمده، در منتخب اشعار «آقا رضی قزوینی» چهار رباعی درج شده که یکی، همان رباعی اول گفتار است و سه تای دیگر، به قرار زیر است (برگ ۱۷۰ر):
از هر بد و نیک بگسل ای دل پیوند
دیدنْ رخ این ندیدنیها تا چند؟
آن چشم که پوشیده نباشد دائم
چون جامۀ عاریهست، میباید کند!
از بهر معیشت، تکوپو نتوان کرد
با خلق زمانه گفتوگو نتوان کرد
گر خانه پُر از دُرّ و گهر خواهد شد
غوّاصیِ بحرِ آبرو نتوان کرد!
با کِشتیِ این بحر به ساحل نرسی
تا جان ندهی، به عالم دل نرسی
راهیاست نفَس راستْ به سرمنزل دوست
تا ره نشود قطع، به منزل نرسی!
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
ما را به دم پیر نگه نتوان داشت
در حجرهی دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجیر بُوَد
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
#بنتالبخاریه
1⃣ این رباعی معروف نخستین بار در تاریخ گزیده بنام بنتالبخاریه آمده و اصولا باید با توجه به قدمت و اعتبار اثر بنام همین شاعر ناشناخته که اطلاعات دیگری در مورد او ارائه نشده؛ پذیرفته شود.
2⃣ تقریبا ۲۰۰ سال بعد حکیمشاه در ترجمه مجالسالنفائس این رباعی را بنام #عایشه_مقریه ثبت کرده است.
3⃣ حدود ۲۵۰ سال بعد آذر بیگدلی در آتشکده همین رباعی را این بار بنام #مهستی_گنجهای آورده است.
4⃣ پس از آن تعدادی از تذکره نویسان که استفاده آنها از آتشکده بعنوان منبع مشهود است رباعی را به مهستی نسبت دادهاند از جمله تذکره اسحاق بیگ ، نقل مجلس ، ریاضالعارفین ، مجمعالفصحا ، خیرات حسان
5⃣ و بدین ترتیب در کتب و مقالات معاصر و با استناد بر منابع متاخر این رباعی بنام مهستی مشهور گشته است.
6⃣ رباعی در برخی نُسَخ قصه امیراحمد و مهستی آمده و چه بسا منبع آذر همین داستان بیتاریخ و نامعتبر بوده باشد! در هر حال انتساب این شعر به مهستی منتفی است.
7⃣ مولف تاریخ گزیده از بنتالبخاریه و عایشه مقریه جداگانه نام برده و بنام هر کدام یک رباعی نقل کرده است؛ این مطلب نظر آقای محرابی مبنی بر یکی بودن این دو شخص را به چالش میکشد مگر اینکه دلایل مستند ارائه شود.
#مهدی_دهقان
@parniyan7rang
کتابهای نشر مسین را از پخش ققنوس تهیه بفرمایید.
https://qoqnoosp.com/search#!&Nvarchar19-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D9%86
نشر مسین
/channel/mesinpub