پاسخ به پرسش چهارم از آیه ۲۸
نقش پیراهن یوسف در این ماجرا چیست؟ کجاهای زندگی آن حضرت ، پیراهن او ، نقش داشته است ؟
ارتباط بین آنها چیست ؟
در شرح زندگی یوسف صدیق ، سه بار نام پیراهن او بیان شده
در کودکی، در آغاز جوانی، و زمانی که تقریباً به سن کمال رسیده است
اولین بار، زمانی است که برادرانش ، او را در چاهی قرار میدهند، ولی پیراهن او را به خونی دروغین آغشته میکنند تا آن را وسیله فریب پدر خود کنند!
در اینجا، این پیراهن خونین، نشانه درد و رنجی است که به این کودک، تحمیل میشود ولی او با صبوری، این روزهای تلخ را تحمل میکند
دفعه دوم، وقتی است که زلیخا، همسر عزیز مصر،از یوسف درخواست رابطه جنسی میکند، ولی یوسف این گناه را نمیپذیرد، و بسوی در فرار میکند، زلیخا به دنبال او میدود و لباسش را از پشت، پاره میکند، در اینجا پیراهن، لباس عفاف و تقوای یوسف صدیق است
سومین مرتبهای که از پیراهن یوسف نام برده شده، زمانی است که او در اوج اقتدار خویش است و برادرانش، خطای خویش را پذیرفته اند، در اینجا یوسف کسی را مأمور میکند تا پیراهنش را به پدر رسانده و آن را بر چهره او بکشد، و پیشبینی میکند که با این کار، بینایی چشمان پدر، باز میگردد.
صبر، تقوا و در نتیجه عزت و رستگاری
شما را به یاد کدام آیه میاندازد؟
اگر نمیدانید، خداوند متعال در ادامه ماجرا، به ما یاد میدهد.
یوسف:90
قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
ـ برادران یوسف [با حيرت و هيجان] گفتند: آيا واقعاً تو، خودت، يوسف هستی؟ یوسف فرمود: آری من يوسفم و اين هم برادرم [بنيامين] است. خدا بر ما نعمت بزرگی بخشيد، مسلماً هر که [در برابر هوسها و غرايز نفسانی] خويشتنداری کند و [در مقابل سختیها] شکیبایی نمايد، پس مسلماً خدا پاداش نيکوکاران را ناديده نخواهد گرفت.
یوسف ، چه زیبا سخن میگوید و خداوند، سخنان ارزشمند او را در قران، باز نشر میفرماید!
امیدوارم خداوند به همه ما توفیق دهد تا راه یوسف صدیق را دنبال کنیم
@whyquran
سلام
با این تفسیر ، مخاطب این ایه مشرکین مکه هستند و ایه الان منسوخ است ؟
پرسشی برای تدبّر در قرآن
آیه ۴۶ سوره سبأ
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
بگو: من شما را فقط يک پند ميدهم؛ اينکه [براي رسيدن به حقيقت] دو نفره يا به تنهايی براي خدا به پا خيزيد و بينديشيد. [تا بدانيد اين] دوست همدم شما جنزده نيست. او جز هشداردهندهای پيش از وقوع عذابی سخت نمی باشد.
قران همواره پیروان خود را به اتحاد و حرکتهای جمعی ، تشویق فرموده است
چرا در آیه فوق ، به مخاطبانش توصیه میکند که یکی یکی یا دو نفری، فعلی را انجام دهند؟!
@whyquran
فتوا بده که فـطـریه مان ، چند میشود ؟
وقتی که قوت غالبمان غصه و غم است !
#ملوک_عابدی
کنعان:
آداب امر به معروف و نهی از منکر
برای امر به معروف و نهی از منکر سزاوار است که:
در امر و نهی و مراتب آن چون طبیبی باشدکه
با مهربانی بیمار خود را معالجه میکند ، و چون پدری دلسوز باشد که همواره مصلحت فرزندش را رعایت میکند.
و نهیش لطف و رحمتی خاص برای گناه کار و لطف و رحمتی عام برای مردم باشد ، و نیت خود را برای رضای خدای عزوجل خالص کند
و این کار خود را از شاءبه های هوای نفس و اظهار علو پاک کند.
و مهمتر از همه :
خود را شخصی منزه و برتر از گناه کار نبیند
امر به معروف ، نباید خشونت باشد ، بلکه باید دعوت باشد ....
فرمایشات خداوند به حضرت موسی از قرآن :
تو و برادرت معجزه های مرا ببرید و در یاد من سستی نکنید .
به سوی فرعون بروید که او به سرکشی برخاسته و با او سخنی نرم گویید ، شاید که پند پذیرد یا بترسد :
توجه به آیه ی بالا 👈 سخنی نرم
آن دو گفتند : پروردگارا ، ما می ترسیم که او آسیبی به ما برساند یا آنکه سرکشی کند.
فرمود : مترسید ، من همراه شمایم ، میشنوم و میبینم :
توجه به آیه ، 👈 خداوند همراه همیشگی زندگی ماست.
یکی از نکات مهم آیه های فوق اینکه ، با وجود اینکه فرعون ظلم و ستم زیادی به بنی اسرائیل داشت ولی برای امربه معروف ، خداوند دستور داد که با وجود ظلم فراوان فرعون ، با او سخنی نرم گویید و ما هم هنگام راهنمایی دیگران باید به این نکته ی قرآنی توجه داشته باشیم که امر به معروف ، خشونت نیست ، بلکه دعوت است.
وظیفه ی اصلی حاکم اسلامی رساندن مردم به سعادت واقعی است اما نه با زور و شلاق ، نمی شود مردم را به زور به بهشت برد :
اگر پروردگارت میخواست ، تمامى اهل زمین ایمان می آوردند ، پس آیا تو مردم را به اكراه وا میدارى تا اینكه مؤمن شوند؟
( یونس / 99 )
خداوند در این آیه 👆 از پیامبرش پرسیده است : آیا تو مردم را بر ایمان آوردن مجبور می کنی؟ اگر خداوند می خواست خود بر این امر قادر بود و همه را مؤمن می کرد ، ولی چون در آن ایمان فایدهای نبود، خداوند از انجام آن خودداری کرد. پس ای رسول، تو نیز خویشتندار باش و از خطا رفتن مردمان نرنج.
ایمان ، برآمده از قلب است و اگر از قلب برنخیزد ایمان نیست ، این دلیلی است که خداوند به خاطر آن پیامبرش را از اجبار مردم باز می دارد.
به امید فهم درست از کلام خدا
سوره یوسف : شرح آیات ۲۳ تا ۲۹
:
دقت کرده اید که از شخصیتهای این ماجرا، به جز حضرات یوسف و یعقوب، نامی برده نشده است ؟ آنها فقط با نقش کلی که در این ماجرا دارند، توصیف شده اند.
نه نام برادران یوسف ، نه نام عزیز مصر ، نه نام ملک، نه نام زندانیان که با یوسف در زندان بودند و نه دیگر شخصیت های این ماجرا ! چرا چنین است؟
در سوره توبه هم سخن از سه نفر است که به دستور پیامبر اکرم عمل نکردند و از رفتن به جهاد، خودداری نمودند، ولی نامشان بیان نمیشود! چرا؟
ببینید، قران هم بهترین سرگذشتها را بیان میکند، هم به بهترین شکل، سرگذشت افراد را بیان می کند.
یکی از دلایلش اینه که این افراد، خطاهایی داشتند و خداوند خطاپوش است، نمی خواهد آنها را با نام معرفی کند، ما هم باید در بیان خاطرات خود، مراقب این نکته باشیم ، کسی را با نام معرفی نکنیم تا او بی آبرو بشود، مگر در جاییکه از خوبی دیگران صحبت می کنیم .
دلیل دیگر این است که عمل اشخاص مهم است نه اسمشان.
یعنی مهم اون درسیه که ما میخواهیم بگیریم، نه نام افراد ، ولی ما دائم به نامها مشغولیم
البته این نوع بیان زندگینامه، واقعا سخته،
امتحان کنید ببینید شما می توانید همین ماجرای یوسف و برادرانش را، بدون ذکر نام برای کسی تعریف کنید یا نه
و اینک
پاسخ به پرسشهای مربوط به آیات فوق
۱ـ در آیات فوق ، سه کلمه سوء ، فحشاء و ظلم ، استفاده شده ، چه ارتباطی بین عمل زلیخا و این سه کلمه وجود دارد؟
در قرآن کریم، هر گناهی ، به عنوان ظلم بر خویشتن ، معرفی شده است. درست است که گنهکار ، ظاهراً به شخص دیگری ظلم میکند، ولی چون خداوند جبار است، در نهایت ، ظلمی را که به مظلوم شده ، با پاداش الهی ، جبران میکند و مظلوم ، راضی میگردد. ولی بار ستم، برای همیشه، بر پشت ستمگر، سنگینی میکند
به همین جهت است که خداوند متعال، در آیه ۲۳ سوره یونس فرموده است :
...يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ای مردم، [بدانيد که] ستم شما تنها به زيان خودتان است، بهره مندي [کوتاه مدت] در زندگی دنيا دارید، سپس بازگشت شما به سوي ماست، آنگاه شما را به آنچه میکرديد آگاه خواهيم کرد.
اما چرا خداوند میفرماید یوسف را از دو مهلکه ـ سوء و فحشاء ـ نجات دادیم ؟
فحشاء ، یعنی گناه بزرگ، منظور از آن، ارتباط با زن شوهر دار است
و سوء ، به معنای بدی است ، زیرا خریدار یوسف ، به او محبت کرده و مقامش را گرامی داشته بود، پاسخ چنین محبتی ، محبت متقابل است ، نه خیانت
پس اگر یوسف ، درخواست زلیخا را پذیرفته بود، مرتکب دو گناه شده بود
سوء : خیانت به کسی که به او محبت کرده
فحشاء : ارتباط با زن شوهر دار
و خداوند متعال ، به یوسف کمک کرد تا از هر دو گناه ، نجات یابد
۲ـ «برهان رب» چیست؟ یوسف چه چیزی را مشاهده کرد که باعث نجات او از این شرایط سخت گردید؟ برهان رب، دلیل الهی بود که یوسف آن را مشاهده نمود
در اینجا از عبارت ـ رأی برهان ربه ـ استفاده شده ، یعنی برهان الهی را 👈 مشاهده کرد. سؤال: برهان ، یعنی دلیلی که برای اثبات قضیه ای، اقامه شود ، چطور ممکن است این دلیل، قابل مشاهده باشد ؟
پاسخ این است که منظور از مشاهده ، فهمی قطعی و روشن است ، نه لزوماً دیدن با چشم
چون یوسف از نیکوکارانی بود که خودش را برای خداوند ، خالص کرده بود، خدای متعال نیز ، در شرایط سخت ، بندگانش را یاری میکند، چون خودش فرموده :
خداوند متعال ، زشتی این کار را به یوسف نشان میدهد ، و اگر یوسف این برهان الهی را ندیده بود، به زلیخا متمایل شده بود و در گرداب گناه ، سقوط میکرد
برهان رب، در دیگر آیات تکرار نشده است تا بتوانیم از روش تفسیری قران به قران، کمک بگیریم،
دو پرسش باقیمانده را در جلسه بعدی پاسخ میدهم ، بیشتر در مورد آنها تفکر کنید
۳ـ آیا عکس العمل شوهر آن بانوی خطاکار ، متناسب با جرم آن بانو بود؟ آیا بهتر نبود غیرت مردانگی نشان میداد و آن زن خاطی را به شدت ، مجازات میکرد؟
۴ـ نقش پیراهن یوسف در این ماجرا چیست؟ کجاهای زندگی آن حضرت ، پیراهن او ، نقش داشته است ؟ ارتباط بین آنها چیست ؟
@whyquran
متن وصیت نامه عبرت آموز و تکان دهنده
قمرالملوک وزیری،
خواننده مردمی و محبوب ایران،
این وصیت نامه در سال ۱۳۷۶
در هفتهنامه هامون منتشر گردیده است.
*متن وصیت نامه قمرالملوک:*
*قمرالملوک در روزهای جوانی*
*من مردهام،*
*اما خاطره حیات هنریام نمرده است؛*
*وقتی که تو، این درد دلهای مرا میخوانی،*
*من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفتهام؛*
*دیگر از حنجره خشکم صوتی برنمیخیزد*
*و دنیایم تاریک و خاموش است،*
*اما روحم عظمتش را از دست نداده*
*و هنرم را بنده زور و زر و خیانت نکردم.*
*مطمئنم کسی بعد از مرگم،*
*از من بدگویی نمیکند.*
*من هیچ ثروتی ندارم،*
*اما دلهای یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم*
*از غم مالامال میشوند.* *چشمهایی را دارم*
*که در فقدانم اشک میریزند.*
*همانهایی که با پولم پرورش یافتند،*
*شوهر کردند، داماد شدند*
*و به جای این که جایشان در مراکز فساد*
*و زندان باشد، انسانهای خوشبختی هستند.*
*بعضیها میگفتند:*
*ما باید هرچه بیشتر پول بگیریم*
*تا قمر نشویم.*
*نمیدانند که کنسرتهایم با آنچنان*
*استقبالی روبرو میشد که مردم*
*از در و دیوارش بالا میرفتند*
*و بلیطها را به ۱۰ برابر قیمت میخریدند؛*
*اما تمام آنچه را که میگرفتم*
*به موسسات خیریه و* *دارالایتام میبخشیدم*
*که برایم لذتی وصف نشدنی داشت.*
*شبی نزدیک خانهام مردی را دیدم*
*که به دیوار تکیه داده و چشمانش*
*پر اشک است؛ گفتم مرا میشناسی ؟*
*اشکهایش را پنهان کرد و گفت:*
*کیست که تو را نشناسد؛*
*با زحمت و اصرار وادارش کردم*
*درد دلش را بگوید.*
*گفت:*
*زنم دوقلو زاییده، یکی مرده و حالا پس از*
*خاکسپاری طفل، بخاطر بیپولی روی رفتن*
*به خانه را ندارم با سماجت راضیاش کردم*
*تا مرا به خانهاش ببرد.*
*اطاقی نمناک که زیلوی پاره و رختخوابی*
*پارهتر و نور شمعی که پت پت میکرد،*
*تزیینات خانهاش بود؛*
*زن بیحال بود و طفل بیگناه*
*سینه خشک مادرش را میمکید.*
*دلم آنقدر به درد آمدکه وصفنشدنی بود.*
*پول دادم و مرد را راهی کردم*
*چند پرس چلوکباب، تخم مرغ، شیر،* /channel/rzxir
*خرما و اقلام دیگر بخرد.*
*طفل را تروخشک و قنداق پاره را عوض کردم*
*و تمام ۵ هزار تومان (۱۰۰سال پیش) دستمزد*
*آن شبم را لای قنداق طفل گذاشتم.*
*قمر آماده برای اجرای برنامه شبی دیگر*
*که از کنسرت به خانه برمیگشتم*
*تا درشکهچی لالهزار مرا به خانه ببرد؛*
*درشکهچی مرا نشناخت*
*و زبان شکوه از وضع ناگوارش کرد. گفت:*
*فردا عروسی پسرم است،*
*شرمنده رویش که نمیتوانم*
*جشن مفصلی برایش بگیرم.*
*فردایش با پرس و جوی فراوان*
*بدون این که درشکهچی بویی ببرد،*
*آدرس منزلش را یافتم و کلیه اقلام*
*و امکانات را برایش فراهم*
*و خانه اش را چراغانی کردم*
*و در مجلس عروسی با افتخار خواندم،*
*شوقی که آن لحظه در چهره مرد دیدم،*
*بالاترین شادی و افتخار برایم بود*
*و احساس عظمت کردم.*
*انگار تمام فرشتگان و ارواح مقدس*
*زیر گوشم زمزمه میکنند:*
*«قمر تو بهترین زن دنیایی.»*
*ای بد خواهان بدانید که قمر*
*با افتخار و بزرگی، با هنر زیست.*
*امروز که زیر خروارها خاک خفتهام،*
*نه دلی را شکستهام*
*و نه کسی از من کینه به دل دارد.*
*میدانم دلهای عاشقان هنرم*
*در غمم شکسته.*
*ما رفتیم اما شما که این هنر ملی و فاخر*
*را به مادیات میفروشید و آلوده میکنید*
*و نقطه روشنی در زندگی ندارید،*
*گناهتان نابخشودنی است.*
*خاطره و یاد خواننده محبوب*
*قمرالملوک همواره گرامی باد*
/channel/rzxir 🌹🌹
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حوزه علمیه قم ـ سید اصغر ناظم زاده قمی نیمه رمضان ۱۴۰۲ هجری شمسی
ما در این سال ها تماشاگر کشته شدن مردم و نیز نیروهای امنیتی و بسیجی و پر شدن زندان ها بودیم، هیچ گاه در صدد برنیامدیم که علت اصلی این اعتراضات و درگیری و زندانی شدن ها را بررسی کنیم و مشخص نماییم آیا برخی از این قضاوت ها بر اساس معیارهای اسلامی صورت می گیرد یا خیر؟ مع الاسف بعضی از عمامه به سرها که ده ها سال نان امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ را خورده اند و تریبون در دست دارند بنزین به خرمن خشم مردم ریختند و خواستار اعدام همه دستگیرشدگان با عنوان محاربه و بغی و باغی شدند!
آیا در حوزه غیر از تعداد بسیار انگشت شمار، کسی حرفی زد؟ چرا سکوت کردیم و کار را به دست تندروها یا برخی نیروهای امنیتی خودسر واگذاشتیم و تماشا کردیم. خلاصه این که، آیا به دستور "النصیحة لائمة المسلمین" عمل کردیم؟
۵. خوب است از شما بزرگان حوزه، اساتید و طلایه داران هدایت مردم بپرسم که: راستی مردم در این شش ماهه آخر سال ۱۴۰۱ چه می خواستند و حرفشان چه بود؟ آیا قصد قاطبه مردم مقابله با نظام بود؟ هرگز! درست است که جرقه این حوادث در اعتراض به مرگ یک دختر کرد ضعیف الحجاب در تهران در گشت ارشاد پلیس بود، اما شعله ور شدن اعتراضات و گسترش آن به سراسر کشور، ریشه در فقر و فلاکت مردم و اعتراض آن ها به ضعف های آشکار مدیریتی مسئولان در اداره کشور، به ویژه در بخش اقتصادی و انسداد فضای سیاسی بود. ما روحانیون تماشاگر همه این مسائل دردآور بودیم و اسفبارتر این که هرچند روز هم مسئولان کشور وعده های توخالی به مردم داده و می دهند و ما همچنان به سکوت خود ادامه می دهیم.
آقایان بزرگوار، مشکل مردم علاوه بر گرانی و تورم، نا امیدی پسران و دختران از آینده است، آنان وقتی می بینند که حتی با کمک پدر و مادرانشان امکان زندگی آبرومند یا ازدواج برای ایشان فراهم نیست، زیرا توان خرید وسایل اولیه ازدواج و یافتن شغل مناسب و تهیه سرپناهی برای ادامه زندگی را ندارند، ناامید می گردند و این ناامیدی از آینده، خیلی فراگیر شده است و قطعا بسیاری از خانواده های خودِ ما روحانیون هم درگیر این مشکلات خانمان سوز هستیم. جوانی که خودش کار یا زندگی ندارد و پدرش را هم در فقر و فلاکت می بیند و هیچ کسی هم گوش شنوا ندارد، غیر از فریاد زدن و به خیابان آمدن یا مهاجرت به کشورهای دیگر برای جستجوی سرنوشت بهتر راه دیگری برایش باقی مانده است؟ جلوی این فریاد و مهاجرت را چه کسی غیر از روحانیت می توانست بگیرد تا با تذکرات دلسوزانه، هم مسئولین را ارشاد کند و هم مردم را آرام نماید ولی متاسفانه روحانیت سکوت کرد تا کار به اینجا رسید.
۶ . راستی اگر شما فضلا و علما و بیوت بزرگان، راه مذاکره و گفت و گو و نصیحت دلسوزانه را با مسئولین امر باز می کردید و با مردم همدردی می نمودید و نیز برنامه سازنده ای را در جهت خواست مردم ارائه می دادید، هم اسلام را یاری می کردید و هم مردم را دلداری می دادید تا به این باور نرسند که بی پناه و بی یاورند. با این کار، هم خودمان به وظیفه شرعی عمل کرده بودیم و هم آرمان های متعالی نظام را مددکار بودیم و هم مردم را به آرامش فرا می خواندیم. آیا واقعا این کار بهتر نبود تا مردم روحانیت را مشوق سرکوبگران تلقی نکنند بلکه یار خود بدانند.
ولی هیهات، قریب به اتفاق روحانیت سکوت کرده و تماشاگر تندروی نیروهای امنیتی و لباس شخصی و رفتن ده ها هزار نفر به زندان ها بودیم. خوب است بیشتر به خود آییم و سر از لاک سکوت و بی توجهی درآوریم. البته تعداد انگشت شماری فریاد زدند ولی کافی نبود.
آری، ما روحانیان به وظیفه خود، که طبق آیه شریفه "وَ لینذِروا قومهم إذا رَجعوا إلَیهِم لَعلَّهُم یَحذَرون"، "انذار" است، مسئولین و مردم را انذار نکردیم و لب فرو بستیم و از انجام وظیفه شرعی و الهی خود کوتاهی کردیم و آنچه نباید می شد، شد.
۷ . متاسفانه ما با این رفتار و بی توجهی به حقوق مردم، عملاً هم مردم را از دست داده ایم و هم حکومت را با انتقاد سازنده، یاری نکردیم و از امر به معروف و نهی از منکر که باعث قوام دین و ملت است، دست کشیدیم. چنان که قرآن به ما نهیب می زند: "لولا ینهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانو یصنعون"؛(مائده، آیه ۶۳) چرا عالمان دین، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خواری باز نمی دارند؟ بسیار زشت است سکوتی که همواره پیش می گرفتند. همچنین امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ راز هلاکت جامعه را سکوت علما در برابر زشت کاری ها می داند و می فرماید: "فانه انما هلک من کان قبلکم حیث ما عملوا من المعاصی و لم ینههم الربانیون و الاحبار عن ذلک"؛ کسانی که قبل از شما بودند هلاک شدند، آن جا که به گناهان عمل کردند و علما و دانشمندان آن ها را نهی از منکر نکردند. (کافی، ج ۵، ص ۵۷)
سلام حضور دوستان عزیز .
امشب به امید خدا
ساعت :23
در محضر درسگفتار استاد سهیلی پور خواهیم بود با موضوع :
راه رشد انسان، از دیدگاه قرآن چیست ؟
روانشناسان و متخصصان علوم انسانی برای رشد انسان، مبنا و روشهای متفاوتی را پیشنهاد میکنند، اما روش قرآن برای هدایت و رشد معنوی انسان، بینظیر است.
قرآن قاعده مهمی به نام «اِتباع أحسن» دارد که معنای آن «انتخاب بهترین گزینه» می باشد.
این قانون به شکل وسیعی در قرآن کریم آمده است تا جایی که می توان آن را «منطق قرآن» بدانیم.
وقتی می خواهیم چیزی را قبول کنیم، باید، «بهترین» باشد
و هنگامی که می خواهیم نسبت به کاری، عکس العمل نشان دهیم یا تصمیمی بگیریم، باز باید بهترین را انتخاب کنیم. این کلید پیشرفت در زندگی و قرب الي الله می باشد.
بر اساس این قانون الهی، انسان در هر انتخاب و هر تصمیم گیری باید به سراغ «بهترین گزینه ممکن» برود.
حتی وقتی می خواهیم از خود قرآن هم تبعیت کنیم باید به سراغ بهترین دستورات آن برویم.
وَ اِتَّبِعُوا أَحْسَنَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ... ﴿۵۵/زمر﴾
پیش از آنکه به طور ناگهانی گرفتار مجازات الهی شوید، از نیکوترین آیات الهی پیروی کنید...
بر اساس این قانون الهی، انسان در هر انتخاب و هر تصمیم گیری باید به سراغ «بهترین گزینه ممکن» برود.
حتی وقتی می خواهیم از خود قرآن هم تبعیت کنیم باید به سراغ بهترین دستورات آن برویم.که از جانب خداوند، صاحب اختیار شما، به سوى شما نازل شده پیروى کنید.»
مثلاً قصاص و بخشیدن متجاوز، هر دو در قرآن آمده است
ولی بخشش بهتر از قصاص است. پس کسی که می خواهد بیشتر در زیر چتر رحمت الهی باشد، باید عفو نماید و بخشش کند.
وَ لاٰ تَسْتَوِي اَلْحَسَنَةُ وَ لاَ اَلسَّيِّئَةُ اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا اَلَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدٰاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴿۳۴/فصلت﴾
و نیکى با بدى یکسان نیست. بدي را با «بهترین روش» دفع کن؛ آن گاه دشمن تو، برایت دوست صمیمی مى گردد.
اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۱۲۵/نحل﴾
با حکمت و اندرز نیکو به راه صاحب اختیار خود دعوت کن و با آنان با بهترین روش گفتگو نما. در حقیقت، خدای تو به حال کسى که از راه او منحرف شده و به حال راه یافتگان دانا است.
@whyquran
💥💥اوقات نمازهای پنجگانه
(نهج البلاغه نامه52)
🔸وقت نماز ظهر:
أَمَّا بَعْدُ فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفِيءَ الشَّمْسُ مِثْلَ مَرْبِضِ الْعَنْزِ
اما بعد، نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانيد كه آفتاب به طرف مغرب رفته، سايه آن به اندازه ديوار آغل بز گسترده شود،
🔸وقت نماز عصر:
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَ الشَّمْسُ بَيْضَاءُ حَيَّةٌ فِي عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِينَ يُسَارُ فِيهَا فَرْسَخَانِ
و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانيد كه خورشيد سفيد است و جلوه دارد و پاره اى از روز مانده كه تا غروب مى توان دو فرسخ راه را پيمود.
🔸وقت نماز مغرب:
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِينَ يُفْطِرُ الصَّائِمُ وَ يَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى
و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانيد كه روزه دار افطار، و حاجى از عرفات به سوى منى كوچ مى كند.
🔸وقت نماز عشا:
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِينَ يَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلْثِ اللَّيْلِ
و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانيد كه شفق پنهان شده، تا يك سوّم از شب بگذرد،
🔸وقت نماز صبح:
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَ الرَّجُلُ يَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ
و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانيد كه شخص چهره همراه خويش را بشناسد،
🔺وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لَا تَكُونُوا فَتَّانِينَ.
و نماز جماعت را در حد ناتوان آنان بگزاريد، و فتنه گر مباشيد.
سوره یوسف : آیات ۲۳ تا ۲۹
وَ راوَدَتْهُ الَّتى هُوَ فى بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ
خانمی که یوسف در منزلش بود، از او رابطه جنسی خواست،
وَ غَلَّقَتِ الْاَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ
و درها را بست و گفت: «برای تو آماده هستم»
قالَ مَعاذَ اللهِ
یوسف گفت: «پناه بر خدا
اِنَّهُ رَبّى اَحْسَنَ مَثْوایَ
او صاحب اختیار من است جایگاهم را نیکو داشته،
اِنَّهُ لايُفْلِحُ الظّالِمونَ (۲۳)
بی تردید، ستمکاران رستگار نمی شوند »*
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ
و آن خانم به طرف او رفت؛
وَ هَمَّ بِها لَوْلا اَنْ رَاىٰ بُرْهانَ رَبِّهِ
و یوسف هم اگر نشانه ی الهی را نمی دید، به طرف او می رفت
كَذٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السّوءَ وَ الْفَحْشاءَ
این چنین بدی و زشتی را از او، برگرداندیم
اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ (۲۴)
زیرا او از بندگان خالص شده ی ما بود *
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ
آنگاه یوسف بطرف در دوید و آن زن بدنبال او
وَ قَدَّتْ قَميصَهُ مِنْ دُبُرٍ
و زن پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد
وَ اَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ
و ناگهان شوهر آن زن را در کنار در، یافتند
قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ بِاَهْلِكَ سوءًا
زن گفت: «سزای کسی که به همسر تو قصد بد کرده، چیست؟
اِلّا اَنْ يُسْجَنَ اَوْ عَذابٌ اَليمٌ (۲۵)
جز این است که زندان شود یا شکنجه دردناکی بچشد؟» *
قالَ هِىَ راوَدَتْنى عَنْ نَفْسى
یوسف گفت: «او مرا به ارتباط و معاشقه دعوت کرد»
وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها
و یکی از حاضران، از خانواده ی آن زن، چنین گواهی داد:
اِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ
«اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد،
فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبينَ (۲۶)
زن راست گفته و آن مرد از دروغگویان است *
وَ اِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ
و اگر پیراهن او از پشت پاره شده باشد
فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصّادِقينَ (۲۷)
زن دروغ گفته و آن مرد از راستگویان است» *
فَلَمّا رَاىٰ قَميصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ
هنگامی که شوهر دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده،
قالَ اِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ
به همسرش گفت: «بی شک این از نیرنگ شما زنان است
اِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظيمٌ (۲۸)
واقعاً که نیرنگ شما بزرگ است» *
يوسُفُ اَعْرِضْ عَنْ هٰذا
آنگاه عزیز گفت: «ای یوسف این حادثه را نادیده بگیر،
وَ اسْتَغْفِرى لِذَنْبِكِ
و تو ای زن برای گناهت آمرزش بخواه
اِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئينَ (۲۹)
که یقیناً تو از خطاکاران هستی» *
پرسشهای مربوط به آیات فوق
۱ـ در آیات فوق ، سه کلمه سوء ، فحشاء و ظلم ، استفاده شده ، چه ارتباطی بین عمل زلیخا و این سه کلمه وجود دارد؟
۲ـ «برهان رب» چیست؟ یوسف چه چیزی را مشاهده کرد که باعث نجات او از این شرایط سخت گردید؟
۳ـ آیا عکس العمل شوهر آن بانوی خطاکار ، متناسب با جرم آن بانو بود؟ آیا بهتر نبود غیرت مردانگی نشان میداد و آن زن خاطی را به شدت ، مجازات میکرد؟
۴ـ نقش پیراهن یوسف در این ماجرا چیست؟ کجاهای زندگی آن حضرت ، پیراهن او ، نقش داشته است ؟ ارتباط بین آنها چیست ؟
میتوانید پاسخهای خود را در گروه ، یا در خصوصی ارسال کنید
@whyquran
به استناد خطبه ۲۳۶ نهج البلاغه ، این گروه حق ارشاد مردم را ندارند :
۱ . جفاه طغام : کسانی که روحیه خشن دارند و فاقد احساسات لطیف و شخصیت اجتماعی اند .
۲ . عبید اقزام : انسانهای پّست و برده صفت که چشم بسته به هر فرمانی ، تن میدهند و از کرامت بهره ای ندارند .
۳ . تلقطوا من کل شوب : کسانی که از گوشه کنار کشور جمع شده و فاقد درک اجتماعی هستند .
۴ . ممن ینبغی ان یفقه : کسانی که فهمشان از دین سطحی است و هنوز به شناخت عمیق از اسلام نرسیده اند .
۵ . .... و یودب : افرادی که از ادب و فرهنگ برخوردار نیستند و نیاز به تربیت دارند .
۶ . ... و یعلم :کسانی که از علم و دانش لازم برخوردار نیستند .
۷ . ... و یدرب : کسانی که فاقد تجربه اند .
بفرموده امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام به این افراد نباید مسئولیتی محول نمود ، بلکه به عکس باید آنها را کنترل نموده و قیم برایشان قرار داد ، نه آنکه آنها را قیم بر مردم قرار داد : "و یولی علیه"
و باید مچ دستشان را گرفت نه آنکه آزاد بگردند و مچ دیگران را بگیرند : "و یوخذ علی یدیه"
کسانی که اینگونه اند ، ارشاد شان اضلال و اصلاحشان افساد است.
✍️ دکتر ناصر مهدوی
🖊 ستایش قدرت؛ بجای دعوت به عدالت
این یک اصل روانشناختی است که آدمیان به هر آنچه که دل میبندند و یا توجه جدی و طولانی میورزند؛ آرام آرام در منش و رفتارشان شبیه دلبسته خود میشوند و رنگ او را به خود میگیرند ۰ درمورد خدا نیز این اصل جاری است.
🔹یعنی آنهایی که بهخدای مهربان و بخشنده باورمیکنند؛ خوی مهربانی و بخشندگی در رفتارشان ظاهر میشود و کسانی که به تصویر سختگیرانه از خدا انس میگیرند؛ در عمل نسبت به دیگران تندی میکنند و به راحتی خشم میورزند ۰
🔹شوربختانه در تاریخ اندیشه دینی ما؛ از میان اوصاف بسیاری که بوسیله آنها میتوانستیم تصویر اخلاقی و محبتآمیز از خدا داشته باشیم و خدا را با وصف عادلی مهربان بشناسیم؛ بیشتر عالمان و فقیهان دینی؛ به صفت قادر و ویژگی قهار خداوند توجه کردند و از برجسته کردن اوصافی چون خدای مهربان؛ خدای عاشق و خدای عادل به راحتی عبور کردند
🔹وقتی مهمترین جلوه خدا نزد بیشتر فقیهان وصف قدرتمندی او شد؛ توجه ایشان از سایر اوصاف الهی به سمت تحقق قدرت خدا از طریق اجرای احکام شرعی سوق پیدا کرد و نزد ایشان این هدف بسیار با اهمیتتر از موضوع عدالت و دفاع از شأن و حرمت انسان گشت ۰ به عنوان مثال در متون کلاسیک فقهی؛ پدر اگر فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود ولی فرزند اگر ؛؛؛؛؛ ۰ در مورد زن و شوهر نیز این قاعده جاری است ۰ تا چند سال پیش حق طلاق با مرد بود؛ حق انتخاب وکیل برای متهم بیمعنا بود؛ در امر قضاوت؛ قاضی حق داشت بین مسلمان و غیرمسلمان تبعیض برقرار کند؛ و مسلمان حق داشت به غیرمسلمان تهمت ناروا بزند و ؛؛؛؛؛ ۰
یعنی در نزد فقیهان محترم لحاظ کردن احکام شرعی حتی بدون اعتنا به رعایت عدالت؛ امری معمولی و عادی تلقی شد
🔹پرسش این است که چرا اجرای احکام شرعی حتی به قیمت نادیده گرفتن شأن انسان برای اکثر فقیهان از اهمیت بالایی برخوردار شد؟ شاید پاسخ چنین باشد؛ وقتی در ساحت عمومی این احکام به اجرا در میآید؛ فقیه به این بهانه که از خدای قهار اطاعت میکند؛ خود نیز احساس قدرت بیشتری میکند و میتواند پیروانش را از این طریق بهاطاعت از خویش دعوت نماید؛ فرقی نمیکند در این میان عدالتی در کار باشد یا نباشد ۰
🔹بنابر این؛ حساسیت حکومت در بحث حجاب آنهم به صورت اجباری بیشتر از آنکه جنبه دینی داشته باشد از جنبه روانشناختی برخوردار است ۰ یعنی دغدغه اصلی روحانیونی که اکنون بر تخت قدرت تکیه دادهاند؛ در حقیقت مسئله دین و گسترش ارزشهای اخلاقی نیست ۰
🔹به عبارت روشنتر؛ اگر تمام فرزندان این مرز و بوم در خلوتخود خداناباور شوند و پایههای ایمان دینی آنها سست شود؛ به اندازه سرسوزنی برای زمامداران فعلی اهمیت ندارد بهشرط آنکه قدرت ایشان را به چالش نکشند و از اقتدار آنها نکاهند ۰ به همین سبب است که نسبت به حجاب اجباری این همه واکنش تند از خود نشان میدهند.
🔹زیرا عدم رعایت حجاب درساحتعمومی؛ بهتوهم قدرتمندي و احساسسروری این جماعت صدمه وارد میکند و از اقتدارشان میکاهد۰ شاید باور نکنید اما زمامداران و روحانیان صاحبمنصب کشور؛ بیشتر از آنکه تمایل داشته باشند که ما آنان را افرادی مهربان؛ عادل؛ بخشنده بخوانیم؛ بسیار علاقمندند که مردم به قدرت آنها باور و از ایشان بیچون و چرا اطاعت کنند ۰
🔹اگر امروز آمار وحشتناک طلاق؛ اعتیاد؛ فحشا و بد اخلاقیهایی چون رشوه و سوءاستفادههای مالی را به نزد اکثر مجتهدان شریف ببریم البته کمی ناراحت میشوند اما زود از سر مسئله میگذرند و موضوع را فراموش میکننداما اگر گفتهشود که دخترها بیروسری بهخیابان میآیند و حجاب را رعایت نمیکنند بشدت خشمگین میشوند و دستور برخورد صادر میکنند. چرا ؟؟
🔹زیرا عدمرعایت حجاب ؛ مهابت آنها را چه بهلحاظ فردی و چه بهلحاظ حکومتی به چالش میکشد و از اقتدار آنها میکاهد. نتیجه اینکه؛ بیش از هزار سال است که ما مسلمان رنج میکشیم چون عالمان دینی ما بجای آنکه از خدا تصوری اخلاقی و محبتآمیز داشته باشند و از مهر و عدل خدا سخن بگویند ؛ خدا را بهعنوان اربابی قدرتمند شناختهاند و بر قبله چنین خدایی سجده آوردهاند.
🔹 لذا بیشتر از آنکه در پی ترویج فرهنگ عدالت؛ شفقت بر خلق و گسترش عقلانیت و خلاقیت باشند؛ حرف از اطاعت؛ اجبار و تبعیت بی چون چرا به میان آورده اند ۰
وقتی خدایت شبیه یک ارباب باشد؛
تو نیز خوی سروری میگیری و بردیگران سختگیرانه میتازی ۰
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kanoon_neshan
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
کجای ایه این مسئله را دلیل بر کم عقلی زن دانسته است !؟
البته من معتقدم نهج البلاغه همچون یک کتاب حدیث است و نمیتوان مطمئن بود که همه اش مستند باشد و هیچ جعلی در ان نباشد .
بنابراین این کلام را از امام علی نمیدانم !
انهم علی ای که همسری همچون زهرا دختر پیامبر دارد !
مخاطبان اولیه ، مشرکان مکه بودند
ولی کاربرد آیه، کاملاً عمومی است
امروزه هم برای تمام ما، کاربرد دارد
پیامش این است که تحت تاثیر جمع هم گروهی خودت، تصمیم گیری نکن
راهی برای مقابله با جَوگیر شدن
روانشناسان ، اثبات کرده اند که حیوانات باهوش و انسانها، وقتی در جمع قرار میگیرند، به شدت از جَو حاکم بر گروهشان ، تأثیر پذیری دارند.
به همین دلیل است که انسان وقتی به همراه گروه و همفکرانش باشد، فکرش تحت تاثیر آنهاست و نمیتواند حقیقت را تشخیص دهد.
مشرکان مکه نیز، چنین بودند، آنها بر این باور بودند که محمد امین، در اثر جنون، ادعای پیامبری نموده است و تحت تاثیر همین فکر، به شدت پیامبر اکرم را آزار میدادند.
قران کریم ، در سوره سبأ، که سورهای مکی میباشد ، مخالفان پیامبر اکرم را ، به راه تفکر دعوت میکند ، ولی به آنها سفارش میکند که این کار را، در تنهایی انجام دهند، دور از جمع خودشان
یکی یکی
یا حداکثر ، دو تا دو تا
تا از آفات جَوگیر شدن، در امان باشند.
این توصیه ، گر چه ظاهراً برای مخالفان پیامبر اکرم است، ولی برای همه انسانها ، در همه زمانها، کاربرد دارد.
ما وقتی میخواهیم در مورد مسائل سیاسی ، اجتماعی ، و دینی ، که مورد اختلاف است ، تفکر کنیم، باید به دور از جمع همفکران خویش باشیم ، وگرنه ، به درک حقیقت نخواهیم رسید.
در جمع همفکران ، شور و شوق و شعار ، حاکم است، چنین جَوی باعث میشود ما نتوانیم حقیقت را درک کنیم.
آیه ۴۶ سوره سبأ، به پیامبر اکرم میفرماید تا ایشان، این توصیه مهم را ، به مردم برسانند:
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
بگو: من شما را فقط يک پند ميدهم؛ اينکه [براي رسيدن به حقيقت] دو نفره يا به تنهايی براي خدا به پا خيزيد و بينديشيد. [تا بدانيد اين] دوست همدم شما جنزده نيست. او فقط هشداردهنده ای است، نسبت به وقوع عذابی سخت، که در انتظار بدکاران است.
@whyquran
یک درس از جزء بیست و پنجم قرآن کریم
سوره شوری آیه ۳۸
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
و آنان که امر خدا را اطاعت و اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام دهند و از آنچه روزی آنها کردیم به فقیران انفاق میکنند
✍ آیت الله منتظری:
بی تردید بنای حکومت در اسلام بر مشورت و تبادل نظر در امور و پرهیز از استبداد و دیکتاتوری است
و ظاهرا اسلام اولین مکتبی است که این اندازه در مقام تدبیر و اداره امور به مشورت و شورا تشویق و ترغیب نموده است؛ زیرا در آن دوران که اسلام طلوع نمود دوران حکومت های دیکتاتوری و استبداد بود.
ما در قرآن کریم سوره ای را به نام "شوری" داریم که در آن مشورت در امور از جمله فرائض و از ویژگی های مورد عنایت شارع به شمار آمده و میفرماید:
"و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش و اذا ماغضبوا هم یغفرون والذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلاة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون
آنان که از زشتکاری و گناهان بزرگ میپرهیزند و چون بر کسی خشم و غضب گیرند بر او میبخشند و آنان که امر خدا را اطاعت و اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام دهند و از آنچه روزی آنها کردیم به فقیران انفاق میکنند."...
در این آیه شریفه اگرچه برحسب لغت و مفهوم، واژه "امر- کار" همه کارهای فردی و اجتماعی اعم از کارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی را شامل میگردد، و مشورت نیز در همه این امور حتی در کارهای فردی مهم بسیار نیکو و بجاست، ولکن آنچه متبادر از مشورت در کار و قدر متیقن از آن است همان مشورت در اداره جامعه و امور حکومتی است...
جای بسی شگفتی است که قرآن کریم در شرائطی به مشورت در امر فرمان میدهد که در حکومت های متداوله آن زمان، مردم معمولا دارای رشد و آگاهی سیاسی ای که در حکومت دخالت کنند نبوده و جایگاهی در حکومت نداشته اند و در نظر اکثریت آنان فرمانروایان دارای قداست ذاتی و الهی بوده اند که مردم بدون انتقاد و اعتراض باید تسلیم نظر آنان باشند، و مسلمانان نیز در آن زمان در مقابل اوامر پیامبر(ص) خاضع و تسلیم بوده و هیچ گونه انتظار اینکه آن حضرت در مسائل با آنان مشورت کند نداشته اند، ولی باز مشاهده میکنیم که در چنین شرایطی قرآن کریم بر مشورت پیامبراکرم (ص) با مسلمانان و مشورت آنان با یکدیگر تأکید میورزد تا اساس شورا و مشورت در شریعت اسلام همواره پابرجا و جاودان بماند.
راز و رمز این همه تأکید بدان جهت است که مشورت موجب تبادل نظر و یکی شدن افکار و روشن شدن امور و اطمینان خاطر در مرتفع شدن خطا و اشتباهات میگردد؛ به ویژه در امور مهمه ای نظیر تدبیر امور امت و مسائل جنگ و دفاع که الزاما باید در آن مشورت صورت گیرد و میتوان گفت ترک آن ستمی بزرگ بر جامعه و امت اسلامی است
📚 مبانی فقهی حکومت اسلامی ج۳ ص۷۷-۷۹
کانال فقیه دور اندیش
👇👇👇👇👇👇👇👇
http://t.me/va3moharam
شرح سوره یوسف
پاسخ به پرسش سوم
۳ـ آیا عکس العمل عزیز مصر ، متناسب با جرم زلیخا ـ آن بانوی خطا کار ـ بود؟
آیا بهتر نبود غیرت و مردانگی نشان میداد و زن خطاکارش را به شدت ، مجازات میکرد؟
ابتدا به عنوان مقدمه، نکته ای را بیان کنم، بعد پرسش را پاسخ دهم.
سیره شناسان شیعه ، میگویند قول و فعل و تقریر ائمه بزرگوار ، برای ما حجت است.
معنای قول و فعل را همه ما میدانیم.
اما تقریر، یعنی اینکه اگر در مقابل هر کدام از ائمه ، کاری انجام شود، و آنها اعتراضی نکنند، معلوم میشود که آن کار، درست است. چون آن بزرگواران در مقابل خطا، ساکت نمیشوند.
این نکته، در قرآن کریم نیز، یکی از منابع حکمت است.
یعنی اگر در جایی از قران، خدای حکیم فعلی را بیان کند، بعد در خصوص آن فعل، نهی نفرماید، و قرینه ای عقلی یا لفظی نباشد که خداوند از آن فعل، ناراضی میباشد ، میتوانیم نتیجه بگیریم که آن فعل، درست و مورد رضای الهی میباشد.
حال برگردیم به ماجرای حضرت یوسف و رفتار عزیز مصر ، نسبت به همسر خطا کارش. در اینجا عزیز مصر ، اول موضوع را دقیقاً بررسی میکند، و هنگامی که میفهمد همسرش خطا کار است، فقط به او تذکر زبانی میدهد و او را موعظه میکند، همین و بس
همسر عزیز ، نه فقط حجابش را در مقابل نامحرم ، رعایت نکرده، بلکه قصد فحشا نموده و کارش، به روشنی ، خیانت به شوهر نیز هست، با این وجود، عزیز مصر به تذکر لسانی بسنده میکند و کریمانه میگذرد.
خدای مهربان نیز، این رفتار او را ، ناشایست نمیداند، زیرا طبق قاعده ای که در مقدمه، شرح دادیم، اگر این رفتار مورد رضای حق نبود، حتماً قرینهای برای ناپسند بودن آن، ذکر میشد.
خداوند، مهربان و ستار العیوب است
و دوست دارد بندگانش نیز چنین باشند. این موضوع ، ضمن بیان ماجرای حضرت یوسف ، به زیبایی ، درس داده شده است.
اما متاسفانه ما، نه تنها چنین رفتارهایی نداریم، بلکه در مقام نظر هم نمیخواهیم این رفتارهای کریمانه را قبول کنیم.
رفتارهای تند و افراطی ، در چنین شرایطی ، شایسته یک مسلمان نیست
هر چند که در حکومت افراطیون مسلمان ، همچون داعش و طالبان ، به دنبال بهانه برای آزار و اذیت بانوان هستند
نمیتوانند غارتگران، دزدان و کسانی را که با جان و مال و آبروی مردم بازی میکنند، کنترل کنند، قدرت خود را در روسری بانوان نشان میدهند!
@whyquran
🔴 سکوت بر ایجاد چنین تورمی، حرام شرعی و سیاسی است
✍شهابالدینحائریشیرازی
📹 اتفاق عجیب در رشد پایه پولی
▫️رشد پایه پولی در سال های اخیر به سطوح جدیدی در اقتصاد ایران رسیده است؛ این را رییس کل پیشین بانک مرکزی می گوید.
▫️به گفته عبدالناصر همتی، مقایسه رشد پایه پولی در دولت های اخیر نشان می دهد که ارقام رشد سالانه به رشد ماهانه تبدیل شده است.
📌حاشیه
در اسلام قاعده فراگیری وجود دارد بهنام قاعده لاضرر، مفاد این قاعده این است که خداوند حکم شرعی که موجب ضرر و زیان شود قرار نداده.
ایجاد تورم با افزایش پایه پولی مصداق روشن ضرر زدن به مال مردم است لذا حرام شرعی و سیاسی است، مگر شما حفظ نظام را واجب نمیدانید؟ ایجاد تورم مردم را فقیر و آنها را در مقابل نظام قرار میدهد.
عدم ممانعت رهبر از چنین اجحافی به مردم، حرام شرعی و سیاسی است.
سکوت ائمه جمعه در قبال این منکرعظیم یعنی چاپ سهمگین اسکناس بیپشتوانه، حرام شرعی و سیاسی است.
مردم با دیدن سکوت شما بر ضایع شدن اموال وداراییشان و آن فریاد بر افتادن چند روسری از سر زنان، به دین بدبین بلکه از چنین دینی گریزان و بیزار میشوند.
/channel/virayeshe_zehn
این گزارش خواندنی است به مولا:
خیلی از شماها محمدجواد حجتیکرمانی را نمیشناسید. یکگوله صفا است. متولد ۱۳۱۱ است. پدرش زرتشتی بوده. مسلمان شده. خودش دهسال در قبل انقلاب زندان بوده. اما همه وجودش مهربانی است. امروز مراسم بزرگداشت برایش در روزنامه اطلاعات بود. سفارش کردهبود به جای اسم بردن از من از دعایی و راشد یاد کنید. مرحوم راشد تنها آخوندی بود که شبهای جمعه در قبل انقلاب از رادیو سخنرانی مذهبی میکرد و حجتیکرمانی در زندان عاشق سخنانش بوده. کسی دهسال در زندان شاه باشد و سخنران رادیوی زمان شاه را این قدر دوست بدارد نشانه بیکینهای او بود.
امروز استادمصطفی محققداماد گفت اگر محمدجواد حجتیکرمانی رهبر انقلاب شده بود یقینا مثل ماندلا همه، حتی زندانبانهایش را همان روز اول میبخشید.
آیت الله حاج حسن آقای خمینی هم گفت هرکسی که هر اخلاقی داشته باشد هرچه فشار رویش بیشتر شود، آن اخلاقش برجستهتر میشود. و حجتی هرچه زیر فشار بیشتر بوده، با صفاتر شده. تندوتیزها هم تندوتیزتر.
با دستان لرزانش وقتی رفت صحبت کند، از انتقام گیریها و بیاخلاقیها دلگیر بود. میگفت از کجابهکجا رسیدهایم.خاطرهای از درس امام خمینی در دهه سی گفت.
یک شاگردی اشکال غیرواردی سردرس کرده بود. حاج آقا روح الله آن روز عصبانی شده بود و گفته بود مگر اینجا معرکهگیری است، اینجا جای درس و بحث است.
فردای آن روز که امام آمده بود برای تدریس، قبل از درس خیلی ناراحت به همه شاگردان خطاب کرده بود که امان از نفس اماره. آن روز برمن مسلط شد و از شاگردانش عذرخواهی کرده بود. بعد حجتی گفت این کجا و این روزها که حرفی که به دشمن نباید گفت به دوستان به صورت علنی میگویند یک بیت از قصیدهای را که خطاب به رهبر انقلاب سروده بود را شروع به خواندن کرد که فوری گفت استغفرالله. به رییس روزنامه اطلاعات قول دادم، سیاسی حرف نزنم. یکی دوبار دیگر هم استغفرالله شد.
آخرش هم رهبر اول و دوم را تأیید کرد و گفت براساس قانون اساسی رهبر باید مجتهد، مدیر و مدبر باشد. اما کجا گفته رهبر باید آخوند باشد؟ و رو به حسن آقا کرد گفت اگر یک کت وشلواری با کراوات این شرایط را داشت نمیتواند رهبر شود؟حسنآقا چیزی نگفت. ولی خودش پاسخ داد که میتواند.
مجید انصاری اشاره خوبی کرد که این چهرهها با این سوابق انقلابی در صداوسیما قاچاق هستند.
به آقای حقشناس کنارم گفتم که ولی تا دلت بخواهد بیهویتهای انقلابینما در صداوسیما جولان میدهند.
چندی پیش رفته بودم دیدن حجتی درخانه محقرش. این فایل را ضبط کردم
آقای دکتر صالحی خلف خوبی برای دعایی است که چنین مجالسی برگزار میکند.
البته نقد روحانیت تنها اینها نیست باید اضافه کرد که روحانیت حتی مرجعیت دینی خود را به دلیل سوالهای بیشمار و بدون جواب جوانان و اندیشمندان از دست داده است الان حوزه ها در دفاع از شیعه و مبانی اسلام دچار گزافه گویی و خرافات و توهم در مقابل اندیشه ها و عقلانیت جامعه قرار دارد و هیچ گاه مثل الان عاجز و ناتوان نبوده است
Читать полностью…۸ . اجازه دهید به ابتدای نهضت برگردم و بپرسم: انقلاب مردم ایران که سرنگونی رژیم گذشته و تثبیت نظام جمهوری اسلامی با حمایت بالای مردم شکل گرفت، با چه اهدافی بود؟ بی تردید مردم آمدند تا از استبداد و ظلم و بی عدالتی و زندان و شکنجه زمان پهلوی آزاد شوند و به عدالت برسند، رفاه و آسایش داشته باشند و به دنیا افتخار کنند که ما انسان هستیم، حق انتقاد از حاکمان را داریم، کشور را با اراده خودمدیریت می کنیم نه غرب در اداره آن نقش دارد و نه شرق، سرمایه ملی با اجازه نمایندگان ملت هزینه می شود، آیاواقعا امروز چنین شده و مردم به خود می بالند که شاه رفته و روحانیت آمده است؟
۹ . با صراحت باید گفت که مجموع عملکرد این چند ساله ما نشان می دهد که ما دین و نهاد روحانیت را اگر تضعیف نکرده باشیم تقویت هم نکردیم، به طوری که مردم اگر دین را هم قبول داشته باشند، به رفتار ما انتقاد دارند. البته نباید جمع زیادی از مردم متدین کوچه و بازار خصوصاً در شهرهای مذهبی را نادیده گرفت، که اگر این روند ادامه یابد آن ها را هم از دست خواهیم داد.
این روزها نگرانی رهبر فقید انقلاب را به وضوح احساس می کنم که گفته است: "من حقیقتا نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا پهلوی درآوردیم و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد؛ به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم... خدا می داند که من در آن رژیم، هیچ وقت خسته نمی شدم، حالا دارم از خودمان خسته می شوم... در هر صورت به داد اسلام برسید تا به دست ما خراب نشود." (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۱۲)
۱۰ . با توجه به آنچه گفته شد لازم دانستم به خطای آشکاری که در مدحِ مبالغه آمیز بعضی افراد و عبور از خطِ قرمزهای دینی صورت می گیرد بپردازم. متاسفانه سکوت و بی توجهی ما روحانیون در برخورد با متملقین و مدیحه سرایان به جایی رسیده است که بعضی از عمامه به سرهای تریبون دار مطالبی نقل می کنند که گاهی مورد سخریه مردم واقع می شود و در رسانه ها دست به دست می گردد.
یا گاهی معیارها و خط قرمزهای مذهب زیر پا گذاشته می شود و هر از چند گاهی گفته می شود بعضی افراد با حضرت حجت ـ عجل الله تعالی فرجه ـ ملاقات دارند و یا به دستور مستقیم از آن حضرت در اداره کشور عمل می شود! این ادعاها هر روز پر رنگ تر از قبل مطرح می شود!، چرا نباید بزرگان حوزه و اساتید جلوی این مطالب باطل را بگیرند و آشکارا با این افراد مقابله کنند؟ مگر در روایات نیامده "فکَذّبوه"، کسی که خود مدعی ملاقات با حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ است یا برای دیگری ادعایی دارد، را باید تکذیب کرد؟
یا گاهی بعضی سخنرانان تریبون دار برای توجیه کار افراد فاسد در دولت و حکومت، آن ها را با مسئولین زمان حکومت امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ تشبیه می کنند و می گویند آن زمان هم چنین و چنان بوده است. آقای محترم! اگر "لا اله" را می گویی، "الا الله" را نیز بگو. اگر می گویید در عصر حکومت علی ـ علیه السلام ـ کارگزار فاسد نیز بود، این را هم بگویید با این که وسعت حکومت آن امام ـ علیه السلام ـ بخش زیادی از دنیای آن روز بود و تعداد اندکی تخلف یا فساد مالی از افراد وجود داشت و مهم تر این که وقتی حضرت ـ علیه السلام ـ از فساد کارگزاران مطلع می شد چگونه و با چه سرعتی با وی برخورد می کرد. آیا در حکومت و دولت ما نیز چنین است؟!
اخیراً هم که شخصی گفته است: صحبت های امروز بعضی از بزرگان با صحبت های زمان پیامبر یکی است. گوینده محترم! آیا کلام گهربار پیامبر ـ صلوات الله علیه و آله ـ به فرموده خداوند: "ما ینطق عن الهوی ان هو الا یوحی" است، با سخنان امروزی ها یکی است؟! چرا مقام و منزلت رسول الله ـ صلوات الله علیه و آله ـ را پایین می آورید؟ توبه کنید و از این سخنان بدعت آمیز بپرهیزید.
چرا حوزه در برابر این بدعت ها و انحرافات، سکوت کرده است و مقابل این سخنان باطل موضع صریح و آشکار نمی گیرد و کلام رسول خدا که فرمود: "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته" را نادیده می انگارد؟
در پایان باید بگویم اگر تحولی نشود و بزرگان حوزه برای نجات دین و کشور، فکری نکنند؛ اولاً: دین گریزی، شتاب بیشتری می گیرد و نسل جوان و نوجوان بیشتر از پیش از دست خواهند رفت، ثانیاً: روحانیت که در طول تاریخ مرجع اجتماعی و طلایه دار هدایت گری هزار ساله جامعه و مردم بوده، خوف آن می رود حتی در این حکومت، مرجعیت دینی و اجتماعی خود را از دست داده و به یک صنف حقوق بگیر تبدیل شود که کارهای جزئی، مسئله گویی، امامت جماعت و حداکثر تربیت افرادی برای مدارس، ادارات و قوه قضاییه تربیت کند و برای همین کارها حقوقی بگیرند! که مقصر همه این خسارت ها ما روحانیون وقت ناشناس هستیم که فرصت را از دست داده ایم، مگرما چند سال دیگر می خواهیم زندگی کنیم؟!
🟢🟣🔵
متن کامل نامه به روحانیت
آیت الله سید اصغر ناظم زاده قمی
✨بسم الله الرحمن الرحیم
سوگ نامه ای در سکوت روحانیت
فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدّینِ وَ لِیُنذِروا قومهم إذا رَجَعوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون(توبه، آیه ۱۲۲)
بزرگان حوزه های علمیه ایران سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
مدت هاست به سکوت غمبار روحانیت در برابر عملکردها و حوادثی که در کشور رخ داده و می دهد می اندیشم و در این فکر بودم که در سوگ این سکوت سنگین، نامه ای خدمت شما عزیزان بنویسم، بهترین فرصت را در این ماه مبارک رمضان دانستم که ماه خودسازی و ماه استغفار و وارسی رفتارهای گذشته و مرور ضعف ها و قوت های خویش است. ماه مبارکی است که می توانیم در آن، نسبت به چند و چون نگهبانی از نهاد اصیل روحانیت و امانت داری از میراث بزرگ هزار ساله علما و فقهای شیعه از شیخ مفید و شیخ صدوق تا حائری و بروجردی و خمینی اندیشه کنیم و عملکرد خود را در ترازوی نقد بگذاریم و منصفانه قضاوت کنیم. در ادامه ده نکته را یادآور می شوم:
۱ . مخاطب بنده در این سوگ نامه، ابتدا خودم و بعد، اساتید برجسته حوزه های علمیه سراسر ایران و روحانیان شاغل در نظام و نیز اساتیدی که از شاگردان امام خمینی بودند و آنان که با ایشان از نجف به ایران آمدند و نیز آن هایی که در فکر و معرض طلایه داری حوزه هستند یا خطبای نماز جمعه و سخنرانان مشهور کشورند، و سخنم این است که :
۲ . آیا از میزان موقعیت و محبوبیت روحانیت در زمان حاضر مطلعید؟ ما امروز در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ خوب می دانید روزگاری روحانیت مهم ترین مرجع اجتماعی محسوب می شد؛ چنان چه با فتوای مرحوم میرزای شیرازی حکومت استعماری انگلیس شکست خورد و زمانی با فعالیت های مرحوم آیت الله بروجردی، مذهب تشیع یکی از مذاهب رسمی دنیای اسلام گردید. یا در عصر ما با قیام امام خمینی کاخ سلطنتی ۲۵۰۰ ساله فرو ریخت و یا حتی با نامه ای از جامعه مدرسین سراسر کشور تعطیل می شد.
آیا امروز هم این چنین است؟ آیا واقعا اگر امروز همه مراجع و اساتیدی از حوزه که عنوان رسمی دارند دست به دست هم بدهند و موضوعی را از ملت ایران بخواهند، مورد قبول قاطبه ملت واقع می شود و مردم به صحنه می آیند؟ اگر چنین است خوشا به حال حوزه و اگر این چنین نیست ـ که نیست ـ وااسفا.
۳ . اگر دقت کنیم و در بطن جامعه فرو رویم و به صدای مردم ایران گوش فرا دهیم پی خواهیم برد که پایگاه روحانیت در میان مردم به شدت، تضعیف شده است، اگر مردم از عمامه پران ها و کتک زن های طلبه های بدون پشت و پناه نباشند، متاسفانه بسیاری از ایشان تماشاچی این ظلم ها هستند و حمایتی نمی کنند.
بگذارید فاش بگویم بسیاری از مذهبی ها که اهل وجوهاتند از روحانیت انتقاد شدید دارند و اگر تعارف نداشته باشند می گویند خودمان در رسیدگی به نیازمندان به وظیفه خود عمل می کنیم. باز مستندتر بگویم، به طور مثال در برنامه ای که عکس چند مرجع را به مناسبتی در رسانه ای منعکس کرده بودند چهار هزار پیام گذاشته بودند که از میان آن ها، تعداد اندکی به روحانیت اظهار علاقه کرده و مابقی مخالف بودند.
ممکن است در آنچه گفتم مناقشه شود و بنده را به سیاه نمایی متهم کنند، ولی هیچ گاه با اینگونه فکر و گمان ها نمی توان واقعیت ها را نادیده گرفت.
۴. حال چرا روحانیت با آن نفوذ کلام و محبوبیتی که در اقصی نقاط کشور داشت، امروز تضعیف شده است؟
مهم ترین جواب، این است که ما روحانیون در این سال های اخیر، از مردم شریف ایران فاصله گرفتیم، سر در لاک خود بردیم و چشم خود را بر گرفتاری های واقعی اشان بستیم و حرفی نزدیم. در سال ۱۳۹۸ که مردم به گرانی بنزین اعتراض کردند و عده ای کشته و زخمی شدند و کشور برای چند روز، نا امن شد ما تماشا کردیم. یا در مسئله کرونا که مردم از نبود واکسن و درمان در عذاب بودند، به مسئولان امر حداقل پیشنهاد ندادیم که در ورود واکسن تعجیل کنند تا جان و مال مردم از خطر مصون بماند، فقط دلمان را به این خوش کردیم که تعدادی طلبه را به بیمارستان ها برای دلجویی بیماران بفرستیم یا کار غسل و کفن و نماز بر مُرده های کرونایی را انجام دهند، اما هرگز به آن چه مشکل گشا بود؛ یعنی تذکر برای سرعت دادن به ورود واکسن، توجه نکرده و تذکر ندادیم.
یا در اعتراضات سال گذشته، که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شد. حوزه علمیه، اساتید، جامعه مدرسین، فضلا و بیوت بزرگان هیچ جلسه ای و یا هیچ همفکری برای آرامش مردم و یا برنامه ای اعلان نکردند تا اعتراضات گسترده تر و عمیق تر نشود و نظام و ولایت فقیه زیر سوال نرود.
ماجرای دختر خاله بیحجاب و مزاح آیتالله طالقانی با او
مهدی طالقانی گفت: ما هیچ وقت فکر نکردیم بچه آخوندیم، مریم ما روسری سر می کرد بیرون می رفت. یک بار به مناسبتی چادر سرش کرد. آقا به او گفت «چرا دکورتو عوض کردی؟ همان طوری که بودی بیا»، حالا یادم نمی آید چه کسی می خواست بیاید که خواهرم مریم چادر سر کرد
دختر آیت الله طالقانی گفت: دختر خاله ما که الان هم مرحوم شدند، بی حجاب بود هر دفعه می آمد منزل در می زد ما می رفتیم در را باز می کردیم، می گفت «اگر آقا است چادر بدهید من با چادر به داخل منزل بیایم».
یک بار که در خانه ما را زد، من در را باز کردم دیدم هایده خانم است. آقا هم داشت در حیاط قدم می زد، هایده خانم خودش در را پیش کرد یک کناری ایستاد تا بروم برای او چادر بیاورم، حاج آقا همین طوری که قدم می زد آمد در را باز کرد و او را دید، گفت «بفرمایید»، (خنده) دختر خاله هم عقب عقب رفته بود و گفت «منتظرم طاهره برای من چادر بیاورد»، آقا گفت «از کوچه آمدی همه شما را دیدند من یکی گناه کردم شما را ببینم». (خنده) خیلی برای هایده خانم و ما جالب بود.
آقا می گفت خود جوان ها باید به مسائل دینی شان برسند و رعایت کنند امری و دستوری جواب نمی دهد.
🔹 تيزر | گپ و گفت صميمي با فرزندان طالقاني http://goo.gl/F8nGDf
🔹 متن بخشي از گفتگو http://goo.gl/70Yj7N
#پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی
@janbazanesabz
#دعوت قرآن، #تعقل است نه #تبعیت
محمد صالحی
کتابخانه اشراق نجف آباد
والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا - فرقان 73
چکیده آنچه در جلسه اول گذشت:
👈ما در ورود به پژوهشهای دینی، اسیر #پیش_فرضهای متعددی هستیم که :
• یا سد ورود به گستره قرآنند
• و یا عینکهای دید ما را تیره کرده اند
👈#منبع اصلی ما، قرآنست و همه این پیش فرضها باید در جای خود توسط قرآن تایید شده تا بتوان دیگر محصولات دینی را به بررسی نشست.
قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ یونس 15
نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ نحل 89 ( قرآن در راستای هدفی که داشته کامل و واضح است، مکمل نمی خواهد)
👈ما در اینجا قصد ورود به همه این مطالب را نداریم بلکه اجمالا به #نقد پیش فرضهای زیر می پردازیم:
• #تقدم_وحی بر_عقل
• و #تقدم_تبعیت بر #تعقل و پایبندی به لوازم آن
👈#قرآن اصالت را به #فهم_عقلانی بشر و شکوفایی آن می دهد:
والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا - فرقان ۷۳
ویژگی بندگان مطلوب خداوند: و آنان که چون به نشانه های پروردگارشان( از وحی و قرآن و موعظه ) تذکر داده شوند در مقابل آن ( همانند ) کران و کوران بر زمین نمی افتند ( بلکه از مسیر تعقل به آن می نگرند ) .
لذا:
1️⃣ #عقل مقدم بر #وحی است
و تمام هم و غم قرآن تقویت بنیه #عقل_ورزی و خردنگری در هر امری است
افلاتعقلون، لعلکم تعقلون، ان کنتم تعقلون، لیتفقهوا فی الدین، لقوم یتفکرون و یا سوال و جوابهای متعدد در قرآن یسئلونک - قل
2️⃣ لازمه #عقل_ورزی ( منتج به هوشیاری و خرد ورزی ) :
• برخورداری از #تفکر_انتقادی( چرا این نظر باشد و چرا جور دیگر نباشد، برچسبهای مقدس و کفرآمیز و ضاله را دور بریزیم)
• #گشودگی بر همه نظرات( پیش داوری اولویتی نداشته باشیم)
#بنابراین:
👈#انسان_مطلوب خداوند 3 ویژگی دارد:
1️⃣ #عدم_توقف بر دانسته های گذشته
واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا او لو کان اباؤهم لا يعلمون شيئا ولا يهتدون سوره مائده – آیه 104
بحث در #تفکر_انتقادی و #نگرش_استدلالی به باورهاست نه #مذمت مطلق فهم گذشتگان
👇#نکته ها:
• با توجه به آیات متعدد از جمله 43 تا 48 مایده، #نسخ شرایع قبلی، پشتوانه قرآنی ندارد
• با توجه به آیات متعدد از جمله 62 بقره و 69 مایده، #رستگاری، انحصار در هیچ دین شناسنامه ای نیست
• با توجه به آیات متعدد از جمله ، 100 مومنون، 272 بقره، 90 یوسف، #عمل_صالح اولویت دارد
• با توجه به آیات 7 تا 10 شمس، انسان مزکی #فارغ از هر دین، رستگار می شود.
2️⃣ #گشودگی پیوسته بر هر نوع اندیشه و نگاه
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب – زمر 17 و 18
#نکته_مهم: هدایت خداوند شامل کسانی است که مقدماتی را فراهم کرده باشند:
1- #گشودگی بر همه نظرات، بدون ترجیحات خاصی ۲- #تفکر و تعقل در آنها ۳- #انتخاب بهترین آنها
👇#نکته ها:
• چیزی بنام کتب و یا افراد #ضاله نداریم
• #هدایت امری دو طرفه بین فرد و خداست که خدا به خواست فرد جواب می دهد( ان الله یهدی من یشا)
• وظیفه پیامبر، #دعوت بود نه #هدایت
لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَ لَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ(۲۷۲/ بقره)
3️⃣ هر سخنی را به #محک_اندیشه و تعقل بسپارد تا بر آن آرام گیرد – حتی سخن خداوند را
والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا - فرقان ۷۳
لذا #رشد به بالاترین درجات معنوی و ارتقاء روحی، از #تسلیم و تبعیت محض نمی گذرد ( ماجرای #جستجوی دین و نیز #سوالهای مکرر #ابراهیم از خداوند)
#نکته: انسان محور هستی است و خداوند برای خدمت به او هر لحظه حاضر بوده است چه با ارسال پیامبران و چه سخن گفتن با او در سر ضمیرش.
محمد صالحی 18/1/1402
/channel/beshnofekrkon/2397
چه میگویند، چه میکنند؟!
میگویند نباید کاری کنیم که جامعه دو قطبی شود، نباید مردم را در مقابل یکدیگر قرار دهیم. اینها همه درست است
ولی در عمل چه میکنید؟
اگر فروشگاه یا مرکز خدماتی ، خانمی را بدون روسری، پذیرفت، آنجا را پلمپ میکنید!
معنای این کار چیست؟ شما از مردم میخواهید که به زور امر به معروف کنند؟ مگر ممکن است!
شما چهل و چند سال، همه امکانات تبلیغاتی کشور را در اختیار داشتید، چرا نتوانستید؟ حالا میخواهید فروشندگان و مدیران مراکز خدماتی این کار را انجام دهند؟
مگر شما قران را مطالعه نمیکنید؟
قران دعوت به دین الهی را منحصر در سه راه دانسته است
حکمت ـ یعنی متقاعد کردن با برهان عقلی
موعظه حسنه ـ یعنی سخنانی که قلب را متحول کند
و جدال احسن ـ یعنی گفتگوی رو در روـ با بهترین شرایط، که زور و اکراه و بی حرمتی در آن نباشد
قران امر به معروف را در صورتی لازم شمرده که احتمال تاثیر داشته باشد.
مگر شما جاهلان ،آیات زیبای الهی را نمیخوانید، چرا از آنها تبعیت نمیکنید:
وَإِن كَانَ طَائِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ آیه ۸۷ سوره اعراف
و اگر گروهي از شما به آنچه [من پیامبر] مأمور به [ابلاغ] آن شدهام ، ايمان آوردند و گروهي ايمان نياوردند، پس صبر کنيد [=يکديگر را تحمل کنيد] تا خدا ميان ما داوری کند، که او بهترين داوران است.
روش قران ، حجاب اجباری نیست.
این فقط روش افراطیونی همچون داعش و طالبان است
@whyquran
حتما میدانید که ایمان را درجاتی است وکاملترین ان مال امام وقت است
اصلا چرا بحث رو بردید سر حضرت زهرا ( س) وامام علی (ع)
شما خودتان را با همسرتان مقایسه کنید همسرتان در ماه سی روز نماز میخواند وشما حدودا ۲۵ روز بنظر شما ۵ روز اختلاف عبادت تغییری در درجات ایمان ندارد
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا اَلنِّسٰاءَ فِي اَلْمَحِيضِ وَ لاٰ تَقْرَبُوهُنَّ حَتّٰى يَطْهُرْنَ فَإِذٰا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلتَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِينَ ﴿۲۲۲﴾
از تو در بارهء عادت ماهانهء[زنان ] مى پرسند، بگو: «آن، رنجى است. پس هنگام عادت ماهانه، از[آمیزش با] زنان کناره گیرى کنید، و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند. پس چون پاک شدند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است، با آنان آمیزش کنید.» خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست مى دارد. (۲۲۲) بقره