vir486 | Неотсортированное

Telegram-канал vir486 - ویر (از رودکی تا نیما)

11422

تبلیغ و تبادل: @Rodin66 کانال‌های ادبی: @vir486 @ShearZii

Подписаться на канал

ویر (از رودکی تا نیما)

مثنوی‌خوانی


شرح دفتر نخست مثنوی، جلسه بیست و یکم:
شرح بیت‌های ۳۹۳←۴۱۴.


شرح دکتر پورمختار


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

گر این تیر از ترکشِ رستمی‌است
نه بر مرده که بر زنده باید گریست

.
@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

اساسی‌ترین اسطوره‌ای که در شعر اخوان ثالث مرکزیت دارد و سایر اسطوره‌های ایران باستان را به گِردِ خودش جمع کرده است، «زبان کلاسیک» است. چنان‌که اگر این زبان باستان‌گرایانه را چون نخی از مجموعه‌ی منظومه‌های او بیرون بکشیم، تمام اسطوره‌های «مزدشتی» او با تمام بردابردش از هم فرو می‌پاشد. تنها با این زبان است که می‌توان گفت:

«هان، کجاست
پایتخت این کج‌آیین قرن دیوانه؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و استوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه‌هایش،‌ سرد و بیگانه
هان، کجاست؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک چهر
بر گذشته از مدار ماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون‌آشام
قرن وحشتناک‌تر پیغام».


تصوّر کنید این حرف‌ها را کسی با زبان فروغ و سهراب بزند، آیا چیزی از شکوهش باقی می‌ماند؟ برخوردی که اخوان در برابر زبان کلاسیک فارسی دارد، چنان از موضع ستایش و شیفتگی است که در مقایسه با آن سایر اسطوره‌های ایرانی کم می‌آورد. مصرفِ بی‌رویه از چنین زبانی، گاه موجبات خسران‌های جبران‌ناپذیری در حوزه فرم و معنا در شعر او می‌گردد. شاملو هم وجه غالب ادبیّت شعرش را مدیون همین استفاده از زبان عهد قدیم ادبیات است. او نیز در پی همین سودا، رهروِ ناکجاآبادهایی شد که هنوز هم  علاقمندان دو آتشه‌ی او در پی آنند که بالاخره: «شاملو اینجا چه می‌گوید؟». او بسیار هست که آنچنان درگیر فخامت زبان می‌شود که اصولا شعر از یادش می‌رود! این زیان آرکاییک خیلی‌ها را گول زده است، از جمله در حوزه‌ی نثر: محمود دولت‌آبادی. فاصله‌گیری برشتی در همه‌جا نشانه‌ی خرد و معقولیّت است، این‌که چنان خودت را در زبان کلاسیک غرق کنی که «آبت ببرد»، نشانه‌ی نبوغ نیست! نمونه‌های درخشان شعر اخوان و شاملو همان‌هایی هستند که همه به‌خاطر داریم و اغلب هم آنجاهایی هستند که زبان در خدمت ادبیّت است نه بالعکس! یعنی ابتدا ادبیّت به میدان می‌آید سپس زبان. البته مرز بین این‌دو بسیار ظریف و شکننده است. از آنسو هم، شعر فروغ و سهراب تا آن‌جایی که زبان‌شان به حیطه‌ی نثر معمولی نغلتیده است، شاهکارند:

«به چمنزار بیا
به چمنزار بزرگ
و صدایم کن ، از پشت نفس‌های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را». فروغ

«اسد آبشیرینی»

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

خال جَبين

در آداب قربانی کردن معمول بوده است که صاحب نذر انگشت را به خون قربانی می‌آلوده و با آن بر پیشانی خود خالی می‌گذاشته و این نشانه تعلق قربانی به او و اجرای شرایط نذر بوده است. شنیده‌ام که اکنون هنوز این رسم در بعضی از شهرستان‌ها از جمله در کرمان رایج است.

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافر کیشم


دیوان حافظ
تصحیح روانشاد خانلری
جلد دوم
ص ۱۱۷۲

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

🔸🔸🔸

می‌شود دانه انگور به مُهلت مِیِ ناب
مُهرِ طاقت به لبِ پُر گله می‌باید زد...

صائب



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

نگاه فردوسی به بی‌خردان در امور فرهنگ و ادب

شاهنامه‌خوان حبیب‌الله احمدوند

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

گر از هر باد چون کاهی بلرزی
اگر کوهی شوی،کاهی نیرزی


#مولانا


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

حیف است به دریا رسیدن و از دریا به آبی، یا به سبویی، قانع شدن! آخر از دریا، گوهرها و صد‌هزار چیزهای مُقَوِّمْ بَرند. از دریا آب بردن، چه قدر دارد؟! و عاقلان از آن چه فخر دارند و چه کرده باشند؟! بلکه عالم کفی‌ست.

فیه‌ما‌فیه
#مولانا


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

هست درین دایره‌ی لاجورد
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

حکیم نظامی


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

اشخاص شاهنامه
#منیژه


بی‌پروایی و هنجار‌شکنی او اگر از آن تهمینه فراتر نباشد فروتر نیست. هم کینه‌ای به وسعت تاریخ میان دو کشور متخاصم را نادیده انگاشته و هم با تحمل تمامی تنگناها و دشواری‌های عشقی ممنوع بر زندگی پرناز و نعمت خویش در دربار پدر پشت پا زده است و بدین‌سان زیباترین الگو از فداکاری زنانه را در سراسر عصر پهلوانی در طی اپیزودی پُر تحرک و پُر شور با افتادن از اریکه قدرت و نعمت تا کاسه گردانی برای زنده نگاه داشتن دلدار پدید آورده است.

چو از کوه خورشید سر برزدی
منیژه ز هر در همی نان چدی

همی گرد کردی به روز دراز
به سوراخ چاه آوریدی فراز

به بیژن سپردی و بگریستی
بر آن شوربختی همی زیستی


درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی
#سعید_حمیدیان
ص۲۱۶

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

  اگر زمین بَر ندهد، تاوان بر زمین مَنِه؛ و اگر ستاره داد ندهد تاوان بر ستاره منه؛ ستاره از داد و بیداد همچنان بی‌آگاهیست که زمین از بَر دادن.
  چون زمین را آن توانایی نیست که نوش درافگنی زهر بار آرد؛ ستاره هم ایدونست نیکی و بدی نتواند نمودن .

قابوسنامه
عنصرالمعالی کیکاوس‌بن‌وشمگیر

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

در دوره پادشاهی ضحاک کردار فرزانگان از میان رفت و کشور به کام فرومایگان و دیوانگان شد، هنر و مردمی خوار و پتیارگی و جادویی ارجمند شد. راستی و درستی و رادی و بزرگواری نابود و پستی و تبهکاری کشورگیر شد دست ستمگران و پلیدان بر مردمان دراز گردید و هیچ کس از بیم کشته شدن جرأت نداشت غم دل جز به راز، در مکانی خلوت با نزدیک ترین کسان خود بگوید اختیار جان و شرف بزرگزادگان و دانایان به دست عده‌ای دزد و نابکار که در لباس سربازان و پاسداران ضحاک خون آشام در آمده بودند افتاده بود. خادمان ضحاک پرده عفاف دوشیزگان را به عنف می‌دریدند و به بهانه‌های کوچک زنان را شکنجه می‌کردند و حرمتشان را بر باد می‌دادند. تبه‌کاری به جایی رسید که ضحاک خون‌آشام شهرناز و ارنواز خواهران جمشید را به قصر خویش کشاند و..

بپروردشان از ره جادویی
بیاموختشان کژی و بدخویی


ز گفتار دهقان( شاهنامه فردوسی به نظم و نثر)
به کوشش اقبال یغمایی
ص ۶۵


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

هر روز یک رباعی


رباعیات منسوب به حافظ در نسخه‌های معدودی وجود دارد که در آنها هم شماره رباعی‌ها و متن آنها با یکدیگر مطابق نیست اما نکته‌ی مهم آن است که هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این شاعر بزرگ غزلسرا نمی‌افزاید. بعضی از این رباعی‌ها نیز بسیار سست و عامیانه است بحدی که هر ذوق سلیمی از انتساب آنها به حافظ تحاشی دارد.
رباعی شماره ۱۵

ایام شباب است شراب اولی‌تر
هر غمزده‌ای مست و خراب اولی‌تر

عالم همه سر بسر خراب است و یباب
در جای خراب هم خراب اولی‌تر
            



دیوان حافظ
تصحیح روانشاد خانلری
جلد دوم


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

قلبم را در مجری کهنه‌ای پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ایش نیست
از مهتابی به کوچه‌ی تاریک خم می‌شوم
و به جای همه نومیدان می‌گریم
آه
من حرام شدم.....

با این همه از یاد مبر ای قلبِ دربدر
که ما
من و تو
عشق را رعایت کرده‌ایم
که ما
من و تو
انسان را رعایت کرده‌ایم
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود.


احمد شاملو



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

هر روز یک رباعی


رباعیات منسوب به حافظ در نسخه‌های معدودی وجود دارد که در آنها هم شماره رباعی‌ها و متن آنها با یکدیگر مطابق نیست اما نکته‌ی مهم آن است که هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این شاعر بزرگ غزلسرا نمی‌افزاید. بعضی از این رباعی‌ها نیز بسیار سست و عامیانه است بحدی که هر ذوق سلیمی از انتساب آنها به حافظ تحاشی دارد.

             رباعی شماره ۱۴

از چرخ به هر گونه همی دار امید
وز گردش روزگار می‌لرز چو بید

گفتند پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه ما چرا گشت سپید؟



دیوان حافظ
تصحیح روانشاد خانلری
جلد دوم


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

اشخاص شاهنامه
#شیرین


با صلابت‌ترین زن در دوره تاریخی، گونه و نمونه اعلای زنانی است که شوهر را چون موم در دست خود دارند و او را به هر شکلی که اراده کنند در می‌آورند. چهره‌ی او در شاهنامه حتی از خسرو و شیرین نظامی نیز استوارتر ترسیم شده است. شاهکارش در مرگ پر افتخار اوست و در فریب و حسرت دادن شیرویه و انجام خواست‌های سه‌گانه‌ی او این که شیرویه به اموال او و دارایی‌های خسرو چشم نداشته باشد و به شیرین اجازت آخرین دیدار و وداع با جسد شوی را بدهد و آنگاه که شیرویه شرور و طماع و خوش خیال منتظر است تا شیرین پس از انجام خواست سوم به همسری او درآید با حرکتی قهرمانانه مرگ بر روی جسد خسرو را بر خفت زناشویی با شیرویه ترجیح می‌نهد. چهره او در شاهنامه در ایام اسارت نسبت به وضعیت مشابه در خسرو و شیرین بسی پرتحرک‌تر و مقاوم‌تر تجسم یافته است.


درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی
#سعید_حمیدیان


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

آن شنیدی که رفت نادانی 
     به عیادت به درد دندانی

گفت: بادست ازین مباش حزین
        گفت: آری ولی به نزد تو این

بر من این غم چوکوه پولادست   
    چون تو زین فارغی، ترا بادست


مولانا

@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

ساقی‌نامه
فخری نیکزاد
شجریان


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

هر روز یک رباعی


رباعیات منسوب به حافظ در نسخه‌های معدودی وجود دارد که در آنها هم شماره رباعی‌ها و متن آنها با یکدیگر مطابق نیست اما نکته‌ی مهم آن است که هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این شاعر بزرگ غزلسرا نمی‌افزاید. بعضی از این رباعی‌ها نیز بسیار سست و عامیانه است بحدی که هر ذوق سلیمی از انتساب آنها به حافظ تحاشی دارد.

             رباعی شماره ۱۷

عشقِ رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته‌دلان خرده به یکبار مگیر

صوفی تو چو رسمِ رهروان می‌دانی
بر مردم رند نکته‌ی بسیار مگیر



دیوان حافظ
تصحیح روانشاد خانلری
جلد دوم


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

با دو رفیقِ بی‌خللِ صُراحیِ می و سفینه‌ی غزل،
برای همیشه
گوشه‌ی امنی داری،
که هیچ‌کس از تو نمی‌تواندش گرفت.

گوته( دیوان غربی_شرقی)



در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است

جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است
پیاله گیر که عُمرِ عزیز  بی‌بَدَل است

حافظ



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

چند گردی گرد این بیچارگان
بی‌کسان را جویی از بس بی‌کسی

تا توانستی ربودی چون عقاب
چون شدی عاجز گرفتی کرکسی

فاسقی بودی به وقت دسترس
پارسا گشتی کنون از مفلسی!


#ناصرخسرو


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

اشخاص شاهنامه
#گردآفرید



زیبایی، رزم آوری، حیلت سازی و زبان آوری را یکجا دارد. اگرچه کل ماجرای او با سهراب اپیزودی بسیار کوتاه را تشکیل می‌دهد ولی حیلتی که پس از گرفتار شدن به دست سهراب به او می‌زند و سخن طنز و تمسخر آلودش بعد از رفتن به داخل دژ و در فروبستن بر روی جوان ساده‌لوح که به اصطلاح (برو پی کارت) نشان دهنده گوشه‌ای از ظرافت‌های این چهره جذاب است. او با جدا کردن سهراب از سپاه و کشاندنش به پای دژ هم جان خود را می‌رهاند و هم به عنوان گرفتن انتقام شکست خود از سهراب وی را که شیفته او شده دست به سر و به اصطلاح (کنفت می‌کند) و هم وقتی در این میان می‌کشد زیرا پس از تاخت و تاراج سهراب شب فرا می‌رسد سهراب باز می‌گردد و گژدهم فرصت می‌یابد تا با فرستادن نامه‌ای کاوس را از جریان حمله سهراب بیاگاهاند و شبانه دژ را تخلیه کنند.


درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی
#سعید_حمیدیان
ص۶۶


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

هر روز یک رباعی


رباعیات منسوب به حافظ در نسخه‌های معدودی وجود دارد که در آنها هم شماره رباعی‌ها و متن آنها با یکدیگر مطابق نیست اما نکته‌ی مهم آن است که هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این شاعر بزرگ غزلسرا نمی‌افزاید. بعضی از این رباعی‌ها نیز بسیار سست و عامیانه است بحدی که هر ذوق سلیمی از انتساب آنها به حافظ تحاشی دارد.


رباعی شماره ۱۶

خوبان جهان صید توان کرد به زر
خوش‌خوش برایشان بتوان خورد به زر

نرگس که کُله‌دار جهان است ببین
کاو نیز چگونه سر درآورد به زر

            



دیوان حافظ
تصحیح روانشاد خانلری
جلد دوم


@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

#بیژن‌اشتری

نامِشان زمزمه‌ی نیمه‌شبِ مستان باد
     تا نگویند که از یــاد فـراموشانَنـد



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

صحنه‌ای از رزم رستم و سهراب

ساخته‌ی شوروی سابق (تاجیکستان امروزی)

شاهنامه‌خوان: مهربان حبيب الله احمدوند از دورود لرستان



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مَده بوسه بر رویِ فرزندِ خویش



سعدی



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم
کز بیمِ مور در دهنِ اژدها شدم
ناصرخسرو


فقیه: دانشمند دین، آنکه علم حلال و حرام می‌داند، آنکه فقه می‌داند. مقصود ناصرخسرو عالم‌نمایان زمان خود است که به وسیله‌ی قدرت خلفای دارای منصبی می‌شدند و کوشش آنان توسّل به حیله‌های فقهی بود تا از مردمان ناتوان بگیرند و گنجینه‌ی خلفا و حکّام را را پُر سازند.



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی‌ست که تقریر می‌کنند


#حافظ



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

(برای جوانان وطن که ناجوانمردانه و به ضحاکی‌ترین روش تباه می‌شوند.)

اهریمن می‌خواست کشور از وجود جوانان خالی شود، چه جوان‌ها شور و شوق و توانایی ستیزه‌گری با بدی و بدکاری دارند؛ پیران را به سبب ضعف و سستی نیروی شوریدن و قدرت قیام کردن در برابر بیدادگری نیست و کودکان نیز نمی‌توانند قد برافرازند و سر ستمگران را بکوبند افزون بر این ضحاک بر این آرزو بود که:

مگر تا یکی چاره سازد نهان
که پردخته گردد زمردم جهان



ز گفتارِ دهقان( شاهنامه‌ی فردوسی به نظم و نثر)
به‌کوشش اقبال یغمایی
بخش پادشاهی ضحاک
ص ۶۳



@vir486

Читать полностью…

ویر (از رودکی تا نیما)

جهت رزرو تبلیغات

@Rodin66

Читать полностью…
Подписаться на канал