8443
گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.
والدین یوسف
از کتاب : آخرین پیام باکره
آنتون پارکس
ترجمه : مهر
رویای دوم یوسف نیز به وضوح نشانگر جایگاه و آینده اوست، زیرا در آن والدینش، یعقوب و راحیل، به ترتیب نماد خورشید و ماه هستند. در این مکاشفه، خورشید (پدر)، ماه (مادر) و یازده ستاره (برادرانش) همگی در برابر یوسف کرنش میکنند که حاکی از برتری و رهبری اوست.
یعقوب از پسر ارشد خود خشمگین میشود و این موضوع را به او گوشزد میکند. این یعقوب و راحیل جالب توجه هستند، زیرا بر اساس استدلال ما، این دو والد باید بازتابی آشکار در زبان مصری داشته باشند، که این بار نیز چنین است. اما پیش از هر چیز، بیایید ریشهشناسی عبری نام پدر یوسف را بررسی کنیم.
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@thelostbook
یوسف، فرزند یعقوب و راحیل
از کتاب : آخرین پیام باکره
آنتون پارکس
ترجمه : مهر
در عهد قدیم و جدید، دو یوسف با سرگذشت های کاملاً متفاوت معرفی شده اند:
1. - یوسف، پسر یعقوب و راحیل (بر اساس متون عهد عتیق).
2. - یوسف ناصری، سرپرست عیسی، همسر مریم (بر اساس متون عهد جدید).
این دو شخصیت، در نگاه اول، هیچ وجهِ مشترکی با یکدیگر ندارند.
با این حال، اگر از این اصل شروع کنیم که داستانِ تولدِ عیسی مسیح شباهتهایی با داستانِ اوزیریس دارد ــ او که «مِسی-تِمو-اِم-اوهم»/Mesi-temu-em-uhem نامیده میشد (به معنای «آنکه بار دیگر به آدمیان تولد میبخشد») ــ و همچنین با داستانِ پسر پس از مرگِ او، هوروس، که تجسّد دوباره خودِ اوزیریس و «مِسی» نامیده میشد (یعنی «ساختهشده به شباهتِ پدر») ــ در این صورت ممکن است نشانههایی از این روایتِ مسیحی را در سرزمین مصر بیابیم.
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
🔰 آثار #جیمز_چرچوارد در شرح تمدن سرزمین «مو»، تاریخچه، ساکنان و تأثیر آن بر تمدنهای پس از خود است. به گفتهٔ چرچوارد، خدای خورشید مصر باستان، «#رع» (Ra)، در اصل از سرزمین مو سرچشمه گرفته است. واژهٔ (Rah) که نزد ناکالها بهمعنای «خورشید» بهکار میرفت، ریشهٔ این نام به شمار میآید.
چرچوارد در کتاب فرزندان تمدن باستانی مو، پژوهشهای خود را دربارهٔ قارهٔ گمشدهٔ مو گسترش میدهد. او از گسترهٔ مهاجرت مردم این سرزمین و تأثیر مستقیم فرهنگ مو بر سایر تمدنها — از آمریکای شمالی و آسیا گرفته تا هند، مصر و یوکاتان — سخن میگوید. به باور او، #سرزمین_مو قارهای پهناور در اقیانوس آرام بوده، میان دو قارهٔ آمریکا و آسیا، که مرکز آن در ناحیهای نزدیک به جنوب خط استوا قرار داشت.
#چرچوارد معتقد است سرزمین مو همان #باغ_عدنِ یادشده در کتاب مقدس است و این دو نام در اصل به یک سرزمین اشاره دارند. فرزندان تمدن باستانی مو، پیشرفتهترین و تأثیرگذارترین مردمان روی زمین بودند. نظام حکومتی بسیار پیشرفتهای داشتند و از نظر فرهنگی و فناورانه به اوج رسیده بودند. اما هنگامی که #قاره_مو در زیر آب فرو رفت و تنها کوههایش از آب سر برآورد، انسان به تدریج به بدویت بازگشت و تمدنهای امروزی از بقایای آن شکل گرفت.
/channel/The_land_of_Mu
🪷 روایت نخست: نینماه (Ninmah) – الههی مادر سومری
#نینماه، که در متون سومری با نامهایی چون نینتو، نینهورساگ، نینلیل و نینگال نیز شناخته میشود، یکی از کهنترین چهرههای زنانهی آفرینش است. در اسطورههای سومری، او مادر خالق انسانهاست؛ الههای که خاک را با روح زندگی درمیآمیزد. در یکی از روایتها، نینماه با خدای دانایی، اِنکی، همکاری میکند تا نخستین انسانها را از گل بیافریند. اما هنگامی که اِنکی، در غرور خویش، انسانهایی ناقص و ناتمام میسازد، نینماه با شفقت و خرد زنانهی خود آنان را نمیرانَد؛ بلکه برای هر یک نقشی در جامعه و چرخهی حیات تعیین میکند. او مادر همهی موجودات است — زنی که در نقص، معنا مییابد و در ناتمامی، کمال را میبیند.
در چهرهی نینماه، نخستین تصویر از «رحم کیهانی» پدیدار میشود: نیرویی که نه از تقابل، بلکه از همدلی و پذیرش زاده میشود. او الگوی نخستینِ «مادرِ زمین» است؛ ریشهای که بعدتر در سیمای اینانا و ایشتار تداوم مییابد.
#آناهیتا، ایزدبانوی آبهای روان در اوستا، چهرهای باشکوه از پیوند میان پاکی، باروری و قدرت است. او سوار بر ارابهای زرین که چهار اسب باد، باران، ابر و تگرگ آن را میکشند، بر آسمان و زمین میتازد. آناهیتا آب را، این عنصر حیاتی و پاککننده، در خدمت آفرینش و تطهیر قرار میدهد. در سیمای او، دو وجه در کنار هم میزیند: مادری زاینده و جنگاوری نگهبان؛ زنی که هم میپالاید و هم میزاید، هم میبخشد و هم میجنگد — تجسمی از هماهنگی نیروهای متضاد در طبیعت.
#اینانا، الههی سومری عشق، باروری و جنگ، در اسطورهی مشهور «نزول به جهان زیرین» از تمامی نشانههای قدرت زمینی خود تهی میشود تا به جوهر روح برسد. در هر دروازه، جامهای از تن برمیکند تا در نهایت، برهنه و بیقدرت، در برابر الههی مرگ بایستد. مرگ و بازگشت او نمادی است از چرخهی جاودان طبیعت: زوال، سکوت، و سپس رویش دوباره. اینانا، با عبور از جهان مردگان، باروری و زندگی را به زمین بازمیگرداند و بدینسان از تاریکی مرگ، روشنایی زایش را میزاید.
#ایشتار، همتای بابلی اینانا، در روایتهای خویش همان دوگانگی رازآمیز را تداوم میدهد. او هم عاشق است و هم جنگاور؛ هم ویرانگر و هم زاینده. در نزول او به جهان مردگان، زمین از باروری تهی میشود، و با بازگشتش، بار دیگر شکوفه و حیات برمیخیزد. ایشتار چهرهی دوگانهی زنانه را آشکار میکند: عشق و خشم، خون و باران، زایش و نابودی — همه در وجود او به توازن میرسند. او در آتش و آب، در خون و باروری، در نبرد و بوسه، چهرههای گوناگون یک نیروی واحد است: نیروی دگرگونی.
#ایزیس، الههی مصریِ جادو، مادری و احیا، با عشق و جادوی خود بدن تکهتکهشدهی اوزیریس را بازمیسازد و از او فرزندی به نام هوروس میزاید. او در پرواز بالهایش، روح را به جسم بازمیگرداند و مرگ را در خدمت زندگی درمیآورد. ایزیس نماد زنی است که با وفاداری و خرد، چرخهی زندگی را دوباره میچرخاند؛ او الههای است که بهجای انقیاد در برابر مرگ، آن را رام میکند و به زایش بدل میسازد.
در نگاه تطبیقی، درمییابیم که این الههها، با همهی تفاوتهای فرهنگیشان، در جوهر کیهانی خود متحدند. نینماه با خاک و آفرینش، آناهیتا با آب و تطهیر، اینانا با عشق و مرگ، ایشتار با دوگانگی عشق و نبرد، و ایزیس با جادو و احیا پیوند دارند. نمادهایی چون رود و ارابه، دروازه و بال، خون و ورد، در اسطورههای آنان بارها تکرار میشوند؛ نشانههایی از زنی که نهتنها زایندهی هستی، بلکه واسطهی تحول کیهانی است — نیرویی که از مرگ میگذرد تا زندگی را بازآفریند.
این تصویر، در تضاد آشکار با برداشتهای مردسالارانهی دورانهای بعدی است که زن را از جایگاه خالق به مرتبهی تابع فروکاست. مرلین استون، در آینههای باستانی زنانگی، با احیای این اسطورههای فراموششده، ما را به بازشناسی وجه مقدس زنانه در تاریخ دعوت میکند؛ به یادآوری زمانی که الهه، چهرهی خودِ جهان بود، و زن، آینهی خدای درون.
از کتاب : آینه های باستانی زنانگی
اثر : مرلین استون نویسنده کتاب وقتی خدا یک زن بود
/channel/spiritual_ancient_persian
ابنسینا در کتاب شفاء خود، گزارشی از مشاهده یک شیء آسمانی موقت و متغیر در سال ۳۹۷ هجری قمری ارائه کرده است. در سال ۲۰۱۶ گروهی از پژوهشگران در آلمان با تطبیق آن با سایر گزارشهای تاریخی، نشان دادند که ابنسینا در واقع ابرنواختر «SN 1006» را مشاهده کرده است. گزارش ابنسینا، به ویژه از جهت گزارش تغییر رنگ، ویژگیهای متمایز و مهمی دارد.
در این گزارش میخوانیم:
«مانند آن چیزی که در سال ۳۹۷ هجری ظاهر شد؛ نزدیک به سه ماه باقی ماند و کمکم ضعیفتر شد تا ناپدید شد. در ابتدا به سمت تاریکی و سبزی بود، سپس شروع کرد به پرتاب مداوم شراره، و سپس سفیدتر و سپس ضعیفتر شد و ناپدید شد»
@thelostbook
کهن الگوی ترفندکار (Trickster Archetype) یکی از کهنترین و جهانیترین الگوهای اساطیری است که در فرهنگهای مختلف جهان ظاهر میشود و نماد اختلال، زیرکی، هجو و تحول خلاقانه است. این شخصیت اغلب به صورت خدایی حیوانی، انسانی یا الهی توصیف میشود که با دانش پنهان یا هوش فوقالعاده، نظم موجود را به چالش میکشد و از طریق فریب، شوخی یا اقدامات غیرمنتظره، تغییر ایجاد میکند. از دیدگاه اساطیری، ترفندکار نه صرفاً شرور یا شیطانصفت، بلکه موجودی دوگانه است:
هم خالق و هم نابودکننده، دهنده و نفیکننده، که دیگران را فریب میدهد اما خود نیز فریبخورده میشود. او مسافر بیخانمان، ارباب چهارراهها و حامی بازرگانان و کاوشگران است، و نقشش در اساطیر، بازتابدهنده ناپایداری زندگی، مرزهای اجتماعی و نیاز به نوآوری است. این کهن الگو، که ریشه در روانشناسی جمعی کارل یونگ دارد، به عنوان موجودی "کیهانی اولیه" با طبیعت الهی-حیوانی توصیف میشود که برتر از انسان است اما با ضعفهای انسانی همذاتپنداری میکند.
در اساطیر جهان، مثالهای متعددی از ترفندکار وجود دارد که نشاندهنده تنوع فرهنگی این کهن الگو است. در اساطیر نورس، لوکی (Loki) خدای فریبکار و تغییرشکلدهنده است که گاهی خدایان را نجات میدهد و گاهی آنها را به دردسر میاندازد، مانند دزدیدن چکش ثور یا زایمان به عنوان مادر هشتپایی. در فرهنگ بومی بومیان آمریکا، کویوت (Coyote) حیوانی زیرک است که جهان را شکل میدهد اما با اشتباهات احمقانهاش، درسهای اخلاقی میدهد. در اساطیر یونانی-رومی، هرمس (Hermes) یا مرکوریوس (Mercurius) خدای مسافران و دزدان است که با فریب و اقناع، دیگران را گیج میکند و نماد ناپایداری زندگی است. مثالهای دیگر شامل آنانسی (Anansi) عنکبوت زیرک در فرهنگ بومی آفریقایی، رنگه (Rangda) در اساطیر بالی، یا حتی پرومته (Prometheus) که با دزدیدن آتش، بشریت را نجات میدهد اما خدایان را خشمگین میکند. این شخصیتها اغلب با هجو و حماقت ، هنجارهای اجتماعی را به چالش میکشند و تحول را تسهیل میکنند، و در جوامع مدرن نیز به عنوان نمادی از شورش علیه اقتدار ظاهر میشوند.
@thelostbook
شکل اصلی از نمای بالا اینطوری هست
/channel/thelostbook
پاچیتا
اثر : جاکوبو گرینبرگ
مترجم : امگا
تهیه از : @nibiru01
/channel/Buyingbook
پاچیتا
اثر : جاکوبو گرینبرگ
مترجم : امگا
تهیه از : @nibiru01
/channel/Buyingbook
تصویر سمت راست مهر استوانهای میانرودانی مکشوفه از عراق است که به دورهی بابلی متأخر (قرن پنجم وششم قبل از میلاد) تعلق دارد. کاهنی را میبینیم که موهای سرش تراشیده شده و مشغول عبادت است اما چیزی مثل زائدهای گوشتی پشت گوشها در ناحیه پشت سر قرار دارد. این زائده چیست؟ در سردیسهای الههها، ایزدان و خدایان مصری هم چنین زوائدی وجود دارد که باستانشناسی اصولگرا به مو تعبیر کرده است. اما اگر به تصویر سمت چپ نگاه کنیم و با کاهن میانرودانی مقایسه کنیم متوجه میشویم که در الههها، ایزدان و فراعنهی مصری هم سنت تراشیدن سر هنگام عبادت یا دوران خاصی از سال وجود داشته است اما آنها همچنان با وجود تراشیده شدن موها این زوائد را دارند. بنابراین در مصریان هم مانند میانرودانیان این زوائد نمیتوانند مو باشند. با توجه به تصویری که پیر ساباک در کتابش از موجودی به نام سرپنتیگند منتشر کرده و در مطالب پیشین بررسی کردیم، آیا میتوانیم کاهنان و ایزدان مصری و میانرودانی را موجوداتی بیگانه و از تبار مارها (Naga) بدانیم؟
/channel/thelostbook
استادان محدودیت
نوشته : داریل آنکا
ترجمه : مهر
در صورتی که کنجکاو هستید چرا این ماهوارههای هوشمند مصنوعی نامهای انگلیسی دارند به جای ساسانی باستانی، دلیلش این است که آنها توسط گریها (Greys) ساخته و نامگذاری شدهاند، که در اصل انسانهایی از یک زمین واقعیت جایگزین بودند و زبان بینالمللی اصلیشان انگلیسی بود، درست مثل نسخه زمین شما.داستان منشأ ما به عنوان یک گونه هیبریدی، قصهای طولانی و پیچیده است. نسخه کوتاه این است که انسانهای آن زمین موازی، جهانشان را از طریق بیتوجهی کورکورانه و جنگهایی که جو سمی ایجاد کرد و منجر به خشکسالی، قحطی، آفت و در نهایت نازاییشان شد، نابود کردند. جامعهشان به زیر زمین نقل مکان کرد و پس از تلاشهای ناموفق متعدد برای کلون کردن مردمشان، در نهایت با جهش خود به موجودات گریمانند، با محیط پساآخرالزمانیشان سازگار شدند.
ادامه روایت داریل آنکا در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
رویـداد یوفوی تاشکند – ۲ ژانویه ۱۹۹۲
اوایل دهه ۱۹۹۰ در تاشکند (ازبکستان) گزارشهای زیادی از مشاهدهٔ یوفو منتشر شد. یکی از مهمترین این ماجراها مربوط به شب ۱ تا ۲ ژانویهٔ ۱۹۹۲ است (بیشتر منابع تاریخ ۲ ژانویه را ثبت کردهاند). در این شب، چند علاقهمند محلی یک دوربین Zenit SLR را روی پشتبام محلهٔ «رابوچی گورودوک» نصب کردند و مجموعهای از عکسهای نوردهی طولانی گرفتند. دلیل این کار آن بود که یک «تماسگیرنده»ی محلی از قبل پیشبینی کرده بود که در همین تاریخها مشاهدهای رخ میدهد.
آمادهسازی کاملاً دقیق و حرفهای بود: لنز Industar، فیلم سیاهوسفید Svema 64، نوردهی حدود ۱ ثانیه با دیافراگم f/3.5 و فوکوس روی بینهایت. دوربین را هم به لولهٔ فلزی پشتبام تکیه داده بودند تا هیچ لرزشی ایجاد نشود.
عکاسان با چشم چیزی ندیدند، اما روی چند فریم، شکلهای بیضی و درخشان در آسمان شب ظاهر شده بود. علاوه بر این، یک عکسِ روزانه از منطقهٔ «یونوسآباد»، که توسط عکاس دیگری و روی رول جداگانه گرفته شده بود، نیز جسمی غیرمعمول نشان میداد. عکسها و یادداشتهای فنی همه از آرشیو «سرگِی سوکولوف» جمعآوری شدهاند.
در این ماجرا چند نکتهٔ خاص وجود دارد:
پنجرهٔ زمانی از پیشاعلامشده (۱–۲ ژانویه) که پس از آن عکسها گرفته شد؛ چنین چیزی در پروندههای عکاسی یوفو کمسابقه است.
مستندسازی مبتنی بر ابزار: یعنی عکسها از قبل برنامهریزی شده بودند تا یک ادعا را آزمایش کنند، نه اینکه اتفاقی گرفته شده باشند.
چندین فریم و چند مکان (عکسهای شبانه در رابوچی گورودوک و عکس روزانه در یونوسآباد) که همگی به موج همان گزارشها مربوط میشوند.
البته باید منصفانه گفت که چون در هنگام نوردهی طولانی، هیچ چیز با چشم دیده نشده، توضیحات عادی همچنان ممکن هستند (مثل رد هواپیما، بازتاب نور، یا مشکلات فیلم و چاپ).
اما تکرار ثبت این اشکال در چند فریم، آن هم با یک setup کاملاً ثابت، باعث شده که بسیاری از پژوهشگران این پرونده را در دستهٔ «حلنشده» قرار بدهند.
منابع دیگری هم وجود دارند که همین مجموعه عکسها را منتشر میکنند (با عنوان ۲ ژانویه ۱۹۹۲ و نامهایی مانند “Serg S.” و “Elder X.”)، اما در نهایت همهٔ آنها به همان منابع و یادداشتهای محلی برمیگردند.
@thelostbook
پاچیتا
اثر : جاکوبو گرینبرگ
مترجم : امگا
تهیه از : @nibiru01
/channel/Buyingbook
🔘منتشر شد.
فرزندان تمدن باستانی مو
نویسنده: #جیمز_چرچوارد
ترجمه: مهرزاد شجاعی
سال نشر: 1404
نوبت چاپ: اول
تعداد صفحات: 319
475000 تومان
📓درگاه خرید کتاب
انتشارات نسل روشن
https://nasleroshan.com/product/%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d9%85%d8%af%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%85%d9%88/
/channel/The_land_of_Mu
در ژرفای سنتهای باستانی، تصویر زن الهی همچون نخی نامرئی در تار و پود اسطورههای جهان تنیده شده است؛ تصویری که همواره با مفاهیمی چون قدرت، زایش، عشق، مرگ و باززایی پیوندی ناگسستنی دارد. الهههایی چون نینماه در سومر، آناهیتا در ایران، ایشتار در بابل، و ایزیس در مصر، هرچند در بسترهای فرهنگی و زبانی متفاوت پدیدار میشوند، در جوهر خود حاملان الگویی واحدند: زن بهعنوان سرچشمهی هستی، نگهبان نظم کیهانی، و واسطهی میان آسمان و زمین.
کتاب Ancient Mirrors of Womanhood اثر مرلین استون، با گردآوری اسطورههای گوناگون از این الههها، در حقیقت آینهای از حافظهی جمعی بشر پیش از دوران مردسالارانه است؛ زمانی که زن، چهرهی الهی زندگی و مرگ بود، نه تنها موضوع پرستش، بلکه نماد آگاهی کیهانی.
عنوان کتاب را میتوان به فارسی «آینههای باستانی زنانگی» ترجمه کرد؛ زیرا استون در این اثر، میکوشد بازتابهای کهن زنانگی در فرهنگهای گوناگون را آشکار سازد.
/channel/spiritual_ancient_persian
آوای خاکستری ها ( گری ها )
نایجل کرنر
ترجمه : مهر
قدیمیترین گزارش مشاهده اشیاء پرنده ناشناس به حدود ۱۴۵۰ سال قبل از میلاد مسیح و دوران فرعون توتمس سوم بازمیگردد. بر اساس متنی باستانی، «کاتبان شیئی دایرهای شکل و آتشین در آسمان دیدند... این شیء فاقد سر بود و بوی نامطبوعی از آن متصاعد میشد.» در روزهای آتی، حضورشان در آسمان پررنگتر شد. شاهدان بیشماری این صحنه را دیدند: «لشکر فرعون در حالی که او در میانشان بود، نظارهگر بود.»
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@thelostbook
هدف اصلی کتاب «ترفندکار و پارانرمال» نوشته جورج پی. هنسن، کاوش عمیق نقش «ترفندکار» (کهن الگوی اساطیری نماد آشفتگی، فریب و تحول) در پدیدههای ماوراءالطبیعی مانند UFOها، تجربیات روانی، ارواح و رویدادهای پارانرمال است. هنسن استدلال میکند که این پدیدهها را نمیتوان صرفاً با ابزارهای عقلانی و علمی توضیح داد، زیرا با عناصری مانند ابهام، عدم قطعیت و ناسازگاری همراه هستند و حتی احمقانه به نظر می رسند تا جایی که مستقیماً با ساختارهای منطقی در تضادند. او تأکید میکند که سرکوب ماوراءالطبیعه و غیرعقلانی از آگاهی جمعی، آنها را نابود نمیکند، بلکه آنها را خطرناک تر و تهدید آمیز تر می کند و از طریق فریب به باورهای انسانی نفوذ میکند. این کتاب تلاش میکند محدودیتهای عقلانیت را در برابر پارانرمال نشان دهد و دیدگاه جدیدی برای درک این پدیدهها ارائه کند.
@thelostbook
ظاهرا این تصویر اتلس از نمای کناری هست
/channel/thelostbook
پاچیتا چیزی فراتر از فراروان بین آمریکایی ادگارکیسی است. در مورد کیسی او به خواب هیپنوتیزمی فرو می رفت و داروهای مورد نیاز بیماران را تجویز می کرد . یا به خوانش تناسخ های قبلی آنها می پرداخت . کار او را قرائت یا ریدینگ یا خوانش می نامیدند . اما در مورد پاچیتاقضیه بسیار پیچیده تراست . او مجرایی برای یک موجود بسیار قدرتمند به نام کواتموک ، یک شاهزاده ، شمن - جراح و جادوگر آزتکی است که آمده که با کمک پاچیتا و تسخیر کالبدش کارش را بعنوان پزشک تمام کند کاری که با یورش اسپانیایی های کاتولیک ناتمام مانده بود و این کار قرار است ده نسل در تبار پاچیتا طول بکشد . این کتاب شرح شگفت انگیزی از مشاوره ها ، درمان ها ، جراحی ها و شفا دادن های افراد متفاوت است . نحوه تشخیص درد ، نحوه درمان و جراحی و توصیه های پزشکی برای دانش پزشکی ما هضم ناپذیر است . اینکه تنها با یک چاقوی شکاری چشم و گوش و قلب و دستگاه تناسلی و کلیه و هرجای دیگر بدن شکافته و جراحی شده و بدون هیچ بخیه ای زخم بسته و درمان می شود . این درمان ها یک بخش بسیار عجیب به نام آسیب هم دارد که امری فراطبیعی مشغول روان آزاری و جسم آزاری است این بخش بسیار خطرناک و قدرتمند هست و حوادث عجیبی در طول درمان رخ می دهد . اگرچه جسم پاچیتا زمینی است ولی تکنیک های جراحی او انگار فرازمینی است . ترکیب عجیبی از جادو پزشکی و روان فیزیولوژی . جاکوبو گرینبرگ دکترای روان فیزیولوژی که خود نیز در این جراحی ها دستیار پاچیتا بوده شما را به سفر اسرارآمیزی می برد . سفری که آگاهی شما را دچار شوک می کند . اینکه مرزهای غیرممکن تا کجا است .
متاسفانه نویسنده دکتر جاکوبو در ۸ دسامبر ۱۹۹۴ در مکزیکو سیتی برای آخرین بار دیده و سپس ناپدید شد.
/channel/Buyingbook
تصویری از یک مهر استوانه ای حدود 7000 ساله درتپه گیان نهاوند . تصویری از یک موجود حشره مانند - احتمالا مانتیس در وسط مهر - .
@thelostbook
شواهد مربوط به وجود پاگنده (Bigfoot) برای دههها عمدتاً توسط شکاکان نادیده گرفته شده یا تلاش شده است که بیاعتبار شود. در سال ۱۹۲۳، انگشت شست پای راست، که در اینجا در دست یابنده اصلی تصویر شده است، در تله یک شکارچی در جنگلهای اطراف تاکوما، واشنگتن کشف شد.
کلاهبرداران در حال انتشار نسخهای رنگی از آن هستند. فریب آن را نخورید.
این یادگار در آن زمان علاقه قابل توجهی ایجاد کرد، اما در نهایت به بخش موزه مؤسسه علوم مودی اهدا شد، جایی که گهگاه به همراه اعلامیه عدم قطعیت در اصالت آن به نمایش گذاشته میشد.
در سال ۱۹۸۹، علاقه فزاینده به پاگنده منجر به توالییابی DNA شد. برابری آدنین با تیمین و سیتوزین با گوانین به طور مشکوکی اثبات شد. نسبت بازهای پورین به پیریمیدین برخلاف هر پستاندار شناخته شدهای یافت شد و توالیهای کدون نشان داد که گونهای ناشناخته قبلاً شناسایی شده است.
دکتر ینولاب ینوپ، متصدی موزه، اظهار داشت: «این یک کشف شگفتانگیز است که نباید توسط جامعه علمی نادیده گرفته شود. این شواهد قوی برای صحت هزاران گزارش از یک پستاندار بزرگ و راستقامت است که در بخشهای مختلف کشور پرسه میزند.»
این انگشت اکنون به طور دائمی در اتاق ۲۲۲، ویترین ۵۲ بال غربی موزه به نمایش گذاشته شده است.
@thelostbook
میوه جاودانگی
پشت پرده برج بابل
استیوپترسون
ترجمه : مهر
بحث در مورد ریختهگری، فاضلاب و برق کافی است، اما باید توجه داشت که این قوم آناکیم احتمالاً منبع برق را کنترل میکردند و این امر به آنها قدرت زیادی میبخشید. احتمالاً این منبع برای آنها کاری حتی مهمتر انجام میداد. ممکن است حتی به آنها اجازه میداده که عمر خود را طولانیتر کنند.
بسیاری از افراد تلاش میکنند تا ارتباطی میان سیل و از دست رفتن پوشش آبی پیرامون زمین با کاهش طول عمر پس از سیل برقرار سازند، اما این استدلال منطقی به نظر نمیرسد. اگر میزان تابش پس از سیل به مقدار قابل توجهی افزایش یافته بود، آنگاه تغییر فوری در طول عمر پس از فروپاشی این پوشش قابل تشخیص میبود. حتی در زمان ابراهیم نیز، طول عمر افراد به مراتب بیشتر از امروز بود. این احتمال که کاهش تدریجی طول عمر به دلیل ناخالصی کد ژنتیکی در طول زمان بوده باشد نیز منطقی به نظر نمیرسد، زیرا هیچ کاهشی در طول عمر در تمام دوران قبل از طوفان، به جز یک مورد احتمالی در مصر، ثبت نشده است.
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@thelostbook
@nibiru01
مَلِک : بررسی فیلولوژیک
قتل واقعیت: نمادگرایی پنهان اژدها
اثر : پیرساباک
ترجمه : مهر
چیزهایی وجود دارند که در شب پرواز میکنند، آنهایی که شما آنها را UFO مینامید، که ما در آفریقا آنها را آباهامبی آباووتایو مینامیم، [به معنای تحتاللفظی] "مهمانان آتشین"... خیلی پیش از آنکه حتی در دیگر نقاط جهان از آنها شنیده شود، ما، مردم آفریقا، با این چیزها و موجوداتی که داخلشان هستند تماس داشتیم... من فقط میتوانم در چارچوبهای خاصی سخن بگویم، زیرا اجازه نداریم درباره این چیزهای مقدس به جزئیات بپردازیم. مردم ما میترسند که اگر این کار را بکنیم، سفینه های ستارهای دیگر به دیدار ما نیایند.»
کردو موتوا، شمن آفریقای جنوبی
و از نشانه هاى او سفينه هاى كوه آسا در درياست
سوره شورا آیه 32
«ای قایق رع، به زمین بیا، نزدیک شو، قایق را به حرکت درآور، ای دریانوردان آسمان.»
والیس باج، پژوهشگر مصری
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@thelostbook