siratalrasool | Неотсортированное

Telegram-канал siratalrasool - سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

5862

مولوي عبدالرحمن خوافي

Подписаться на канал

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(حدیث امروز)

از ابو الدرداء رضے الله عنه روایت است ڪه پیامبر ﷺ فرمودند:
«مَا شَيْءٌ أَثْقَلُ فِي مِيزَانِ الْمُؤْمِنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ، وَإِنَّ اللَّهَ لَيُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِيءَ»
[سنن امام ترمذی]

«هیچ چیزے در روز قیامت در ترازوے شخص مؤمن همانند اخلاق نیک سنگینے نمی‌ڪند و خداوند از شخص ناسزاگوے زشت گفتار متنفر است.»

«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(هر شب یک نکته قرآنی)

«وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ ۖ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا»
(الإسراء آیه11)
«انسان (چه بسا در وقت خشم یا بلایا، دست دعا به سوی خدا برمی‌دارد و علیه خود و خویشاوندان و دوستان) دعای شرّ می‌کند، همان گونه که (به هنگام شادی یا عادی) دعای خیر می‌کند. اصلاً انسان همیشه شتابگر بوده است.» (و خوبی و بدی را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است، و سود و زیان خود را چنان که باید ندانسته است)


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
یک جوان از روم نزد نورالدین زنگی (رحمه‌الله) آمد، اسلام آورد و درخواست کرد که در سرزمین مسلمانان زندگی کند.

نورالدین زنگی از او پرسید: در چه زمینه‌ای مهارت داری؟
جوان رومی پاسخ داد: در طبابت، به‌ویژه جراحی.
زنگی گفت: آیا می‌توانی مسئولیت درمان سربازان زخمی ما را بر عهده بگیری؟
جوان رومی گفت: این هدف اصلی زندگی من است. برای همین آمده‌ام تا گناهانم را که در خدمت سربازان رومی انجام داده‌ام جبران کنم.
زنگی گفت: مطمئن باش که اسلام و توبه تمام گناهان گذشته را پاک می‌کند. اکنون تو یک جنایتکار نیستی، بلکه یک مسلمان پاک هستی.

زنگی پرسید: وسایل و داروهایت را از کجا تأمین می‌کنی؟
جوان رومی گفت: موادی که استفاده می‌کنم فقط در روم پیدا می‌شود.
زنگی گفت: ما نمی‌خواهیم زخمی‌هایمان را با موادی که از سرزمین دشمن می‌آید درمان کنیم. گروهی از سربازان را همراه خود ببر، به روم برو و گیاهانی که در داروهایت استفاده می‌کنی جمع‌آوری کن تا آنها را در سرزمین مسلمانان بکاریم.

جوان به روم رفت و پس از مدتی نمونه‌های لازم را آورد.
نورالدین زنگی مقداری طلا، قطعه‌ای زمین و چند دستیار به او داد و گفت: این گیاهان را در این زمین بکار و وقتی به ثمر رسیدند آنها را به من بیاور. اما حقوق دولتی برای او تعیین نکرد و گفت: بخشی از این زمین را برای خودت کشت کن و محصولش را برای خودت بردار.

جوان این کار را انجام داد و پس از مدتی محصولات پزشکی را به زنگی تحویل داد.
زنگی مکانی ویژه برای او اختصاص داد و گفت: در اینجا داروهایت را بساز و اگر به مواد اولیه نیاز داشتی، از خاک سرزمین اسلامی تهیه کن، نه از سرزمین دشمن.
او همچنین دستور داد گروهی از جوانان مسلمان نزد طبیب جدید طبابت بیاموزند تا در مواقع نیاز مجبور نباشیم دست نیاز به سوی دیگران دراز کنیم.

چند وقت بعد، جوان نزد زنگی آمد و گفت: ای امیر! من به بسیاری از جوانان مهارت‌های خود را آموختم و اکنون دیگر نیازی به من در معالجه نیست. اجازه دهید شمشیرم را بردارم و در برابر دشمنان خدا بجنگم، همان‌گونه که زمانی در کنار آنها علیه شما می‌جنگیدم. اکنون آرزوی بزرگ من شهادت در راه خداست.

زنگی گفت: وصیت‌نامه‌ات را بنویس و سلاح را با پول خودت بخر. من از بیت‌المال برایت سلاح نمی‌خرم.
جوان متعجب شد، اما گفت: شنیدم و اطاعت کردم.

او به ارتش مسلمانان پیوست و در برابر رومیان جنگید. چنان ضرباتی به دشمن وارد کرد که در میان آنها به "شیطان" مشهور شد. هر گروهی که به او می‌رسید می‌گفت: فرار کنید، شیطان آمد!

پس از پایان جنگ، زنگی به دنبال او گشت. او نه در میان زنده‌ها بود و نه زخمی‌ها. سرانجام او را در میان شهدا یافت. زنگی پیکر او را در آغوش گرفت و به‌شدت گریست. در جیب جوان نامه‌ای پیدا شد که نوشته بود:

> ای امیر! بخشی از مالم را به خانواده‌ام بدهید و باقی را برای تجهیز سپاه مسلمانان استفاده کنید تا پس از مرگم صدقه‌ای برای من باشد.
ای امیر! اکنون فهمیدم که چه چیزی برای من می‌خواستید و چه چیزی نمی‌خواستید. شما به‌جای حقوق، زمین به من دادید تا سربازان مسلمان از دسترنج خودشان بخورند، نه از بیت‌المال.
شما برای من سلاح نخریدید تا اسلحه‌ام شخصی باشد و پاداش آن کاملاً مال خودم شود.
شما مواد دارویی را از خاک سرزمین اسلامی فراهم کردید تا به امت این پیام را بدهید که پرچم مسلمانان تا زمانی که غذای‌شان از دسترنج خودشان نباشد و دارو و سلاح‌شان را خودشان نسازند، برافراشته نخواهد شد.
خداوند به شما در نیت و اراده‌تان پاداش دهد و از او می‌خواهم که در بهشت همراه شما باشم.



منبع: ابن اثیر
البدایة و النهایة ابن کثیر


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(حدیث امروز)

فرض بودن نماز جمعه:

485- «عن أبي هُرَيْرَةَ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ : أَنَّهُ سَمِعَ رسول الله ﷺ يَقُولُ: «نَحْنُ الآخِرُونَ السَّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، بَيْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِنَا، ثُمَّ هَذَا يَوْمُهُمِ الَّذِي فُرِضَ عَلَيْهِمْ، فَاخْتَلَفُوا فِيهِ، فَهَدَانَا اللَّهُ، فَالنَّاسُ لَنَا فِيهِ تَبَعٌ: الْيَهُودُ غَدًا، وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ»
(بخارى: 876)

ابوهریره رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ می‌گوید: رسول الله ﷺ فرمود: «ما در دنیا، آخرین اُمت هستیم ولی در قیامت، پیشاپیش سایر امتها خواهیم بود با وجودی كه آنها قبل از ما صاحب كتاب آسمانی شده‌اند. سپس، خداوند روز جمعه را برای اهل كتاب، فرض نمود (تا شعائرشان را در آن انجام دهند) ولی آنان در مورد آن، دچار اختلاف نظر شدند. آنگاه، خداوند ما را بدان (روز جمعه) راهنمایی فرمود و بقیه مردم (اهل كتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ شنبه روز عبادت یهود و یكشنبه روز عبادت نصارا است.»

«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴‏🕋🕌

(هر شب یک نکته قرآنی)

﴿بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِيرَةٞ ،وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِيرَهُۥ﴾
{القیامه / 14،15}

«قطعاً انسان خودش از وضع خود آگاه است؛ هرچند (در ظاهر برای دفاع از خود) عذرها و بهانه هایی بتراشد.»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
پند مولانا

خودکفایی از نظر مولانا

قلعه را چون آب آید از برون
در زمان امن باشد بر فزون‌

چون که دشمن گرد آن حلقه کند
تا که اندر خونشان غرقه کند

آب بیرون را ببرند آن سپاه
تا نباشد قلعه را ز آنها پناه‌

آن زمان یک چاه شوری از درون
به ز صد جیحون شیرین از برون‌


آدمی باید به خود و داشته های خویش متکی باشد و همینطور جوامع باید به فکر این باشند که به داشته های خود تکیه کنند.اگر مردمی به خود متکی باشد در ایام سختی بیشتر و بهتر تاب می آورد.
در این راستا مولانا تمثیلی زیبا به کار می برد:

در گذشته هرگاه شهری مورد محاصره دشمن قرار می گرفت به قلعه شهر پناه می بردند در این حالت دشمن مهاجم فوری آب قلعه را قطع می کرد و لشکر را مجبور به تسلیم می شد.اگر قلعه ای از درون یک چاه آب داشته باشد می تواند مقاومت کند....
یک چاه آب شور در چنان حالی ارزش صد رود روان و گوارا را دارد....
مولانا به زیبایی بیان می کند که اول فرزند خصال خود باشیم و تا جاییکه ممکنه درون خود را آراسته کرده و داشته ها و معلومات خود را بالا ببریم و دیگر اینکه هرگز از ابتلا و آزمون و سختی غافل نباشیم..
اساس رهایی هر قوم و ملتی تکیه به خویش است.


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

6⃣2⃣ زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۲۶﴾

واقعه اصحاب فیل:

در همین دوران واقعه بزرگی پیش آمد که در تاریخ عرب مانند آن اتفاق نیفتاده بود ۔ آری! این حادثه دلیل بر این بود که در آینده نزدیک اتفاق بزرگی به وقوع خواهد پیوست و خداوند تبارک و تعالی نسبت به عرب اراده خیر نموده است؛ مقام و منزلت کعبه چنان بلند خواهد شد که هیچ معبد و مکانی دارای آن مقام نخواهد بود ۔ از این به بعد کعبه حامل پیام و رسالتی عظیم خواهد شد که در آینده، در سرنوشت ادیان و بشریت، نقش بسزایی ایفا خواهد نمود.

اعتقاد قریش به مقام و منزلت کعبه نزد خدا:
«قریش» اعتقاد داشتند که این بیت مقام و مرتبه بزرگی نزد خداوند دارد - اوست که حافظ و نگهدارنده‌اش می‌باشد ۔ این اعتقاد کاملاً در گفتگوی «عبدالمطلب» (جد رسول اکرم ﷺ و سردار قریش) و «ابرهه» (پادشاه حبشه) روشن می‌شود.

داستان از این قرار است؛ پادشاه «حبشه» تعداد دویست شتر از «عبدالمطلب» را تصاحب کرد ۔ «عبدالمطلب» نزد او رفت ۔ «ابرهه» مقدم او را گمرامی داشت و به احترام او از تخت پایین آمد و او را در کنار خود نشاند و پرسید: برای چه منظوری آمده‌ای؟ «عبدالمطلب» جواب داد: من برای این آمده‌ام که آن دویست شتر مرا که نزد شماست، به من بازگردانید ۔ پادشاه «حبشه» چون این سُخن را از سردار «قریش» شنید خواست او را تحقیر کند ۔ به همین جهت با تعجب گفت: چه عجب! شما درباره دویست شتر خود با من سخن می‌گویید، ولی درباره این بیت که عظمت دین شما و پدران شما به آن وابسته است و من می‌خواهم آن را منهدم کنم، هیچ حرفی نمی‌زنید؟ «عبدالمطلب» گفت: من صاحب آن شتران هستم، اما بیت خودش صاحب و پروردگاری دارد که از آن محافظت می‌نماید ۔ «ابرهه» گفت: بیت از دست من نجات نمی‌یابد ۔ «عبدالمطلب» گفت: شما بدانید و پروردگار این بیت.

بعد از این، آنچه که پیش آمد، ثابت کرد که هیچ کسی قدرت ندارد به خانه خدا حمله آورد و آن را مورد تاخت و تاز قرار دهد و به راستی که خداوند متعال، حافظ و نگهدارنده خانه و دین خود است۔(¹)
تفصیل ماجرا از این قرار است که «ابرهه أشرم» استاندار «یمن» از طرف «نجاشی» پادشاه «حبشه»، کلیسای بزرگی در «صنعاء» بنا کرد و نامش را «القلّیس» گذاشت و تصمیم گرفت عرب‌ها را به حج آن فرا خواند، او از این بابت خیلی ناراحت بود که کعبه مرجع خلایق قرار گیرد و بندگان خدا از راههای دور و دراز به سوی آن مسافرت نمایند، او می‌خواست که این شرف و مرکزیت به کلیسای ساخته شده او اختصاص یابد، این موضوع بر عرب‌ها خیلی گران آمد، زیرا محبت کعبه با دل و جان آنها پیوند یافته بود، آنان هیچ مکان و معبدی را برابر با کعبه نمی‌دانستند، لذا از این بابت خیلی نگران شدند و این موضوع هر کجا مورد بحث و سخن قرار گرفت تا این که در همین دوران مردی کنانی برای اهانت این کلیسا وارد آن شده و آنجا را با قضای حاجت کثیف کرد، «ابرهه» از این واقعه خیلی خشمگین شده سوگند خورد که شخصاً به خانه کعبه حمله کند و آن را با خاک یکسان سازد۔(²)

او برای رسیدن به این هدف با تعدادی از فیل های بزرگ و لشکری نیرومند به سوی «مکه» حرکت کرد، همینکه این خبر به عرب‌ها رسید، همچون صاعقه بر آنها اثر گذاشت، همگی احساس بیم و وحشت نمودند و به فکر افتادند که چگونه جلوی این لشکر را بگیرند، سر انجام محافظت از کعبه را بخدا سپردند، زیرا کاملاً یقین داشتند که پروردگار کعبه خودش از آن محافظت و دفاع خواهد نمود «قریش» از ترس ظلم و غارتگریهای لشکر به کوهها و دره ها پناه بردند و منتظر شدند تا ببینند خداوند متعال با تجاوز گران حریم خانه خودش چکونه رفتار می‌کند،
«عبدالمطلب» و تعدادی از مردم «قریش» حلقه دروازه کعبه را گرفتند و به دعا و زاری مشغول شدند و از خداوند متعال علیه «ابرهه» و لشکرش طلب نصرت نمودند،
از آن سو «ابرهه» داشت خود را برای ورود به «مکه» و تخریب «بیت اللّٰه» آماده می‌کرد، فیل مخصوص خود را که «محمود» نام داشت و برای حمله‌اش آماده ساخته بود، حرکت داد، اما فیل در راه «مکه» بر زمین نشست، هرچه او را بیشتر شلاق می‌زدند کمتر حرکت می‌کرد، اما همینکه چهره‌اش را به سوی «یمن» برمی گردانیدند، بلند شده، شروع به دویدن می‌نمود ‌۔ در این هنگام خداوند متعال از جانب دریا گروهی از پرندگان را برای نابودی آنها فرستاد، هر پرنده سنگ‌هایی با خود حمل می‌کرد ۔ این سنگ‌ها به هرکسی که اصابت می‌کرد او را هلاک می‌ساخت، اهل «حبشه» با دیدن این منظره از همان راهی که آمده بودند، شروع به گریختن کردند و در راه بر اثر اصابت سنگریز‌ه‌ها یکی یکی بر زمین افتاده، می‌مردند ۔ خود «ابرهه» نیز شدیداً زخمی شد؛ او را با خود برگرداندند ۔ اما بندهای انگشتان او یکی یکی می‌افتاد تا این که به «صنعاء» رسید و به بدترین وضعیت جان سپرد۔


/channel/siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

الشیخ مصطفی اسماعیل
سوره مبارکه ق و ذاریات

(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
تمامی ساعاتی که از عمر ما می گذرد به مرگ نزدیکتر می شویم ...
راه طولانی در پیش داریم

و توشه راه بسیار کمی به همراه داریم ...

و باری از گناهان را بر دوش می کشیم ...
تمامی دقایقی که از عمر ما می گذرد و الله متعال را در آن ذکر ننموده باشیم و یا امر خیری را انجام نداده باشیم ، در روز قیامت باعث حسرت ما خواهد شد ...
@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
8⃣4⃣در چهل و هشتمین قسمت از سلسله بحث‌های سيرت پیامبر اکرم با این مطالب آشنا خواهیم شد،
1-در بازگشت از مکه مکرمه به سوی مدینه سوره مبارکه فتح نازل شد که دل اصحاب رسول خدا تسکین یافت،
2-خداوند متعال از این صلح به عنوانِ فتحی بزرگ یاد نمود و مؤمنان را که در بیعت الرضوان بارسول اکرم میثاق بر مرگ بستند ستایش کرد.
3-تصاویر زیبایی که قرآن کریم از مسلمانان در حدیبیه در سجایای اخلاقی آنان ارائه نموده است
4-این ویژگی‌های اخلاقی قبلا در تورات و انجیل به آن اشاره شده است،
5-تعابیر مرحوم شهید سید قطب در رابطه با آیات پایانی سوره فتح،
(در نشر خیر و خوبی ها سهیم باشید
مولوی عبدالرحمن خوافی کانال سيرة الرسول باخرز)

https://t.me/joinchat/AAAAAEpBOi5Sm2H6KDCMdQ

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

الشیخ مصطفی اسماعیل
سوره مبارکه اسراء و قدر

(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

خطرناک‌ترین افراد برای انسان، آن‌هایی هستند که فقط تورا ستایش و تمجید می‌کنند و اصلا به فکر نصیحت و رفع عیوب و نقائص تو نیستند!

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
حکیمی می‌گفت دوست و رفیق شفیق و
صديق با تو نسبت روحانی و معنوی دارد
اما خویشاوند فقط نسبت جسمانی، آنهم در همین دنیا
@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
پند مولانا

با چنین غالب خداوندی کسی
چون نمیرد گر نباشد او خسی

ادمی در برابر یک چنین خداوند غالب و قاهری اگر نمیرد یعنی اگر فانی نشود اگر ذوب نشود اگر آب نشود او کس نیست او خس است او خاشاک است او خیلی بی قیمت و بی ارزش است .


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(حدیث امروز)

نبی رحمت (صلی الله علیه وعلی آله وسلم):
«مسلمان نباید به کسی طعنه بزند، شخصی را لعن کند، به اطرافیان فحاشی کند و بد و بیراه بگوید..»

مردی به وهب بن منبه گفت: فلانی تو را ناسزا گفت،
ابن منبه گفت: آیا شیطان غیر از تو سفیر دیگری پیدا نکرد که پیش من بفرستد؟»

«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
تلاوت فوق العاده زیبا و شاهکار

به مناسبت چهاردهمین سالگرد درگذشت
استاد شحات محمد انور
سوره: انبیاء
مدت تلاوت: ۳۰دقیقه
نوع تلاوت: مجلسی

(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
حسن بصری رحمه الله می‌گوید:
وقتی دیدم مردم از خالقشان راضی نیستند، مطمئن شدم که از مخلوقی مانند خودشان هم خشنود نخواهند شد!

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
گذشته درخشان اسلام و مسلمین

خیرآباد تایباد

مولوی عبدالرحمن خوافی

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
فایل صوتی و تصویری سوره کهف

رسول اللّٰه ﷺ می فرمایند:
«مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الْکَهْفِ فِی یَوْمِ الْجُمُعَهِ أَضَاءَلَهُ مِن النُّورِ مَابَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ»
صحیح‌ جامع 6470
«کسی که سوره کهف را در روز جمعه بخواند بین دو جمعه برایش نــورانی میشود.»

«اضاء له النـور ما بینه
و بین البیت العتیق»
«فاصلهٔ او تا کعبه نورانی میشود.»
صحیح جامع6471


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که ۱۰ سئوال از تاریخ کشور ها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط ۱ سئوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است......؟

از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود، اما براستی کسی نمیدانست.
همه ۲ ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر از شمشیر زنیش، از آشپزی برای سربازان، از بر پا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادت هایش و......

استاد بعد ۲ ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.
۱۴ تیر برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم در تابلو مقابل اسامی همه نوشته شده بود با خط درشت مردود.
برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟
همه گفتیم: آری
گفت: خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟
پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود؟

استاد گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده پاسخ صحیح "نمیدانم بود".
همه پنج صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد: "نمیدانم"

پ.ن: ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است بروید با کلمه زیبای نمیدانم آشنا شوید، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد.

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
از بزرگی پرسیدند ، چگونه است که برخی از آنانی که نماز نمی گزارند به بلایا مبتلا نمی شوند؟
گفت: مگر بلایی بزرگتر از ترک نماز هست که به آن مبتلا شده اند ؟!

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
(حدیث امروز)

هنگام فروش، سوگند نخورید!

958- عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الأَنْصَارِيِّ رضی الله عنه:
أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ: «إِيَّاكُمْ وَكَثْرَةَ الْحَلِفِ فِي الْبَيْعِ، فَإِنَّهُ يُنَفِّقُ ثُمَّ يَمْحَقُ».
(م/1607)
ترجمه:
ابو قتاده‌ی‌ انصاری (رضي الله عنه) می‌گوید: شنیدم که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمود: «از سوگند خوردن زیاد در معامله، پرهیز نمایید؛ زیرا سوگند زیاد، باعث فروش کالا می‌شود؛ ولی خیر و برکت آنرا از بین می‌برد.»


«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(هر شب یک نکته قرآنی)

«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

(موسی خاشعانه به دعا پرداخت و) «گفت: پروردگارا! سینه‌ام را فراخ و گشاده دار.»(تا در پرتو شرح صدر، خشم و کین از دل برخیزد، و با آرامش تمام رسالت آسمانی را به جای آورم)

(سوره طه آیه 25)

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
شيخ عبدالعزیز طریفی:
اصلاح همانند درمان است، و هر درمانی تلخی خود را دارد، اما کسی که بیماری خود را قبول ندارد تلخی درمان را هم طاقت نخواهد آورد.


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(حدیث امروز)

از جابر رضي الله عنه روايت شده است که پيامبر ﷺ فرمودند:
«لا تَدعُوا عَلى أَنْفُسِكُم، وَلا تدْعُوا عَلى أَولادِكُم، ولا تَدْعُوا على أَمْوَالِكُم، لا تُوافِقُوا مِنَ اللَّهِ ساعة يُسأَلُ فِيهَا عَطاءً، فيَسْتَجيبَ لَكُم»
(رواه مسلم)

«به ضرر خود و اولاد و اموالتان دعا نکنيد، مبادا آن دعا با ساعتي همراه شود که ساعت اجابت دعا از طرف خداوند است و دعاي بد شما هم در آن ساعت قبول شود.»

«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

(هر شب یک نکته قرآنی)

﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾مریم: ۵۹]

(آن‌گاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از شهوت‌ها پیروی کردند)

هر کجا که درخت نماز بخشکد، علف‌های هرز شهوات خواهند رویید.

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
" اگر دیدی خداوند دارایی زیادی را به دنیا دوستان می دهد، و آنان همچنان عنان نفس خویش را شل کرده اند، به خاطر بیشتر شدن بار گناه و غرق شدنشان در باتلاق گناه و بلاست. بلکه خداوند به آنان مهلت داده که چند روز دنیا را خوب بخورند و بچرند و خرناس هایی از سرکیف بکشند سپس به حساب همه آنها خواهیم رسید."


@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌
عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگري
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو
مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي
گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو.

@siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

5⃣2⃣ زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۲۵﴾

بت‌پرستی در مکه و تاریخ و منابع آن:

«قریش» دائماً بر دین «ابراهیم خلیل» و جدشان «اسماعیل» استوار، و بر عقیده توحید ثابت قدم بودند تا این که فردی بنام «عمر و بن لحی الخزاعی» ظهور کرد ۔ او اولین کسی بود که دین حضرت «اسماعیل» را تغییر داد ۔ بت‌ها را نصب کرد و در مورد تعظیم حیوانات و سائبه قرار دادن آنها؛ و حرام و حلال، قواعد جدیدی وضع کرد که با احکام الهی هیچگونه ارتباطی نداشت ۔ ماجرا از این قرار بود که این مرد از «مکه» به «شام» رفت و در آنجا مردم را در حال پرستش بت‌ها دید ۔ وی تحت تأثیر قرار گرفته و بعضی از بت‌ها را با خود به «مکه» آورد و در «مکه» نصب کرد و مردم را به پرستش و تعظیم آنها فرا خواند(¹)
بعید نیست که او در راه خود به «شام» از «بتراء» که مورخین گذشته آن را «بطراء» یا «بطره» می‌گویند گذر کرده است ۔ «بتراء» که هم‌اکون در جنوب «اردن» واقع است یک روستای عرب نشین کوهستانی است که نزد یونانیها و رومی‌ها از شهرت خاصی برخوردار بوده است؛ گفته می‌شود این روستا را نخست نبطی های عربی الاصل هزاران سال قبل آباد کردند ۔ آنان در تمدن و صنعت تا حد زیادی پیش رفتند در میان آنان شعرا، اطبا و تجار بزرگی به وجود آمدند نبطی‌ها از منطقه خود به «شام» و «مصر» و مناطق حوزه «فرات» و «روم» مسافرت می‌کردند لذا ممکن است آنان در راه خود به سوی سرزمین «فرات» از «حجاز» گذر کردند ۔ اینان در بت‌پرستی آشکاری به سر می‌بردند از سنگ‌ها بت می‌تراشیدند و آنان را پرستش می‌کردند ۔ مورخین معتقدند که بت معروف «لات» که نزد مردم شمال خیلی مهم بود از «بتراء» آورده شده و در رأس بقیه بت‌ها قرار داده شده بود
این مطلب در کتاب «تاریخ سوریه» تأیید می‌شود در این کتاب که در مورد منطقه «نبطی» (شرق اردن فعلی) بحث می‌کند، چنین آمده است: «سردار این معبودان «ذوالشراء» بود که به یک ستون مستطیل یا سنگ سیاه مربع شکل مشابهت داشت، «لات» که مورد پرستش عرب‌ها بود به «ذوالشراء» متصل بود.»

معبودان دیگری که در نوشته‌های قدیم نبطی ذکر آنها آمده است «منات» و «عزی» هستند ۔ نام «هبل» نیز در این نوشته دیده می‌شود. (³)

ناگفته نماند که در این دوران بت پرستی در اطراف شبه جزیره گسترش یافته بود و آثار آن هر کجا ملموس بود و دعوت حضرت مسیح که جلوی بت پرستی را می‌گرفت و از شدت و حدّت آن می‌کاست هنوز ظهور نکرده بود
یهودیت یک مذهب ملّی، منحصر به بنی اسرائیل بود و حق نداشت بجز بنی اسرائیل کس دیگری را به توحید دعوت نماید. (⁴)

«دی لیکی» در کتابش «العرب قبل محمد» می‌نویسد: «بعید نیست اگر گفته شود که پرستش بت‌ها در اصل دین مردمان «سوریه» بوده است که از طریق رسوم شامی و یونانی به جزیرهٔ العرب رسیده است ۔ ولی در همه مناطقِ عربی رایج نبوده است۔(⁵) بت‌پرستی در وادی فرات و قسمت شرق جزیرهٔ العرب نیز رایج بود این مناطق با جزیرهٔ العرب روابط تجاری داشتند و ممکن است همین روابط سبب شده باشد که بت‌پرستی به منطقه عرب‌ها سرایت کند.»

«گروجس روکس» در کتابش «عراق قدیم» تصریح می‌کند که از نوشته‌های باستانی موجود در «عراق» چنین بر می‌آید که بت‌پرستی در قرن سوم میلادی و بعد از آن در «عراق» منتشر شده و این منطقه جایگاه بت‌پرستی بوده که در آن بت‌های خارجی و محلی زیادی وجود داشته است۔

گفته می‌شود که پرستش بت‌ها در «قریش» تدریجاً شروع شد آنها نخست تعظیم سنگ‌های داخل حرم را شروع کردند و هرگاه که از «مکه» بیرون می‌رفتند، آنها را با خود حمل می‌کردند و این کار را جز تعظیم حرم می‌پنداشتند تا همیشه به یاد حرم باشند، کم کم به پرستش سنگ‌های خوب روی آوردند و از این کار خوششان می‌آمد تا این که نوبت به فرزندانشان رسید ۔ آنان به تعظیم سنگ‌ها اکتفا نکردند بلکه پرستش بت‌ها را نیز شروع کردند و بدین ترتیب مانند امت‌های پیشین گمراه گشتند ۔ البته با وجود پرستش بتها، بعضی از خصلتهای خوب، از زمان حضرت «ابراهیم» مانند بزرگداشت خانه کعبه و طواف دور آن و حج عمره بجا مانده بود۔

با توجه به تاریخ ملت‌ها و ادیان در مورد این که چگونه از یک مرحله وارد مرحله دیگری شدند و چگونه از وسیله به مقصد و از مقدمات به نتایج رسیدند، این مطلب تأیید می‌شود که عرب‌ها، مخصوصاً «قریش»، تدریجاً و به مرور زمان به پرستش بت‌ها روی آوردند ۔ تاریخچه بعضی از گروه‌ها و فرقه‌های اسلامی که کم‌کم به پرستش تصویرها و قبور و افراط و زیاده‌روی در بزرگداشت و تعظیم مبتلا شدند؛ مؤید همین مطلب است.

/channel/siratalrasool

Читать полностью…

سيرة الرسول(مولوی عبدالرحمن خوافی)

🌴🕋🕌

شيخ مصطفى إسماعيل

سورة المائدة 82-104

(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)

@siratalrasool

Читать полностью…
Подписаться на канал