مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
*بسمالله الرحمن الرحیم*
*و صلیالله علی سیدنا محمد و آله و صحبه أجمعین*
*سلام علیکم و رحمهالله و برکاته:*
*در سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، مردم شریف ایران در تاریخ چهارشنبه سوم اردیبهشتماه ۱۴۰۴ شاهد پخش محتوایی تأسفبار از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران بودند؛ محتوایی که در قالب برنامهای با عنوان «خانواده»، حاوی اهانتی آشکار به مقام شامخ خلیفه اول مسلمین، حضرت سیدنا ابوبکر صدیق رضیاللهعنه بود. این اقدام نهتنها قلب میلیونها مسلمان آزاده را جریحهدار ساخت، بلکه بار دیگر زنگ خطر ترویج تفرقه مذهبی در فضای عمومی کشور را به صدا درآورد.*
یادآوری این نکته ضروری است که توهین به این شخصیت بزرگ، نه فقط توهین به مقدسات اهلسنت، بلکه توهینی صریح به اسلام و امت اسلامی است.
*حضرت ابوبکر رضیاللهعنه از نزدیکترین اصحاب رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و نخستین مرد ایمانآورنده به اسلام، شریک هجرت، یار غار و خلیفه بلافصل پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودند. سخنان آرامبخش ایشان پس از وفات رسول الله، جامعه اسلامی را از فروپاشی نجات داد و تا قیام قیامت مضجع مبارکش در کنار یار دیگرش سیدنا عمر بن خطاب رضی الله عنه در کنار رسول الله صلیالله علیه اله وسلم در حجره مادر من و مادر تمام مومنان عایشه صدیقه رضی الله عنها قرار گرفته است.*
اقدامات عظیم و اثربخش سیدنا ابوبکر صدیق رضیاللهعنه در دوران کوتاه خلافتش نهتنها تأثیرات مثبت و ماندگاری در تاریخ اسلام داشته است، بلکه مانع از بروز بسیاری از فتنهها و بحرانهای عظیم شد که ممکن بود جامعه اسلامی را در آن دوران به اضمحلال کشاند. این اقدامات به وضوح نشاندهنده شجاعت، تدبیر و دیانت ایشان در حفظ وحدت امت اسلامی است.
1. *جهاد با اهل رده*: یکی از بزرگترین آزمونهای خلافت سیدنا ابوبکر رضیاللهعنه، علیه اهل رده بود. بسیاری از قبایل عرب پس از وفات رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم از اسلام برگشتند و از پرداخت زکات و وفاداری به حکومت اسلامی خودداری کردند. حضرت ابوبکر رضی الله عنه با قاطعیت در برابر این فتنه ایستاد و جهاد علیه آنها را آغاز کرد. این اقدام نهتنها موجب حفظ دین اسلام و دولت اسلامی شد، بلکه پایههای خلافت را در دوران سخت آغازین تثبیت کرد.
2. *مانعین زکات*: یکی دیگر از فتنههای بزرگ بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود که برخی از قبایل از پرداخت زکات خودداری کردند. حضرت ابوبکر رضی الله عنه با عزمی راسخ در برابر این حرکت ایستاد که منجر به بازگشت بسیاری از قبایل به اجرای دستورات اسلامی شد و از ایجاد شکاف در جامعه جلوگیری کرد.
3. *اعزام لشکر اسامه بن زید رضی الله تعالی عنهما:* یکی از کارهای عظیم دیگر حضرت ابوبکر رضیاللهعنه پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، به منطقه شام بود. حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیش از وفات خود فرمان اعزام این لشکر را داده بودند، اما پس از رحلت ایشان برخی از اصحاب با توجه به شرایط پیش آمده خواستار تاخیر در اعزام لشکر شدند. حضرت ابوبکر به انجام این فرمان ادامه داد و لشکر را به میدان جنگ فرستاد. این اقدام نشاندهنده پایبندی حضرت به دستورات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و همچنین اعتماد به تصمیمات پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در شرایط بحرانی بود.
4. *جمعآوری قرآن کریم:* از دیگر اقدامات بسیار حیاتی و مهم حضرت ابوبکر رضیاللهعنه جمعآوری قرآن کریم به بود. با شهادت بسیاری از حافظان قرآن در جنگها و تهدیداتی که در زمینه حفظ قرآن وجود داشت، حضرت ابوبکر با پیشنهاد سیدنا عمر بن خطاب رضی الله عنهم به جمعآوری و تدوین قرآن پرداخت تا این میراث الهی بهدرستی حفظ شود. این اقدام، بهویژه در دوران اولیه خلافت، نقش کلیدی در حفظ و تثبیت قرآن بهعنوان منبع اصلی قانونگذاری و راهنمایی مسلمانان داشت.
*شخصیت ایشان نهتنها در منابع اهلسنت، بلکه در متون معتبر شیعی نیز مورد اشاره قرار گرفته و حتی در شجرهنامه امام جعفر صادق علیهالسلام نیز سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در زمره اجداد مادری ایشان شناخته شدهاند. در روایات تاریخی آمده است:*
*«بعد از شهادت سیدنا جعفر بن ابیطالب رضی الله عنه، اسماء بنت عمیس با سیدنا ابوبکر رضی الله عنهم ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام محمد شد. از نسل محمد، قاسم به دنیا آمد که با دخترعموی خود ازدواج نمود و حاصل این وصلت، زنی به نام اُمّ فروه بود که همسر امام محمد باقر علیهالسلام و مادر امام جعفر صادق علیهالسلام شد.» علیهم السلام اجمعین*
🌴🕋🕌
نگاه به دود کش
با درگذشت پاپ، نگاهها بار دیگر به دودکش کلیسای سیستین دوخته شده است؛ جایی که دود سفید از آن برمیخیزد تا انتخاب پاپ جدید را به جهانیان اعلام کند، و دود سیاه یعنی هنوز اجماعی حاصل نشده است.
مراسمی برگرفته از اعماق قرون وسطی، با ظاهری رازآلود و نمادین؛ اما کسی آن را نه نشانهای از عقبماندگی، بلکه میراثی باشکوه میداند!!
تصور کنید اگر چنین رسمی در میان مسلمانان رواج داشت، چه تیترهایی میساختند:
«رهبر دینی با دود انتخاب میشود!»
یا: «آیینهای ماقبل تاریخ در قلب جهان اسلام!»
آری، وقتی سنت از غرب برخیزد، نامش فرهنگ است؛ و اگر از طرف مسلمانان بجوشد، نامش عقبماندگی…
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
دلا خود را در آیینه ، چو کژ بینی هر آئینه
تو کژ باشی نه آئینه ، تو خود را راست کن اول
اگر همواره هستی را بر خلاف و مقابل خود میبینی بدان که این دید تو است که اشتباه است و از زاویه بدی داری به هستی نگاه میکنی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
شرکت در تشییع جنازه و دفن میت:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ أَنَّ رسول الله ﷺ قَالَ: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا وَكَانَ مَعَهُ حَتَّى يُصَلَّى عَلَيْهَا وَيَفْرُغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإِنَّه يَرْجِعُ مِنَ الأَجْرِ بِقِيرَاطَيْنِ، كُلُّ قِيرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ، وَمَنْ صَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ رَجَعَ قَبْلَ أَنْ تُدْفَنَ فَإِنَّهُ يَرْجِعُ بِقِيرَاطٍ»
(بخارى:47)
از ابو هریره رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ روایت است كه رسول الله ﷺ فرمود:
«هر كس، بحكم ایمان و به نیت اجر، در تشییع جنازه برادر مسلمانش، شركت كند تا اینكه بر او نماز خوانده شود و دفن گردد، با دو قیراط اجر، برمی گردد. و هر قیراط، به اندازه كوه احد است. و هر كس بعد از نماز بر میت، بر گردد، (یعنی تا دفن میت، صبر نكند) با یک قیراط اجر، برمی گردد.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
«يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي اَلْمَجٰالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اَللّٰهُ لَكُمْ»
﴿المجادلة۱۱﴾
«اى مومنان، اگر درمكانى به شما گفته شود:« جاى باز کنید» پس براى مردم جاى باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند.»
امام رازى (رحمه الله) در تفسير اين آيه چنين ميفرمايد:
بدان آيه بر اين دلالت دارد كه هر كس براى بندگان خدا سبب راحتى و خير شود خداوند خيرات دنيا و آخرت را بر وى ارزانى ميدارد، و عاقل نبايد اين آيه را فقط مختص گشايش و جاى باز كردن در مجالس بداند؛ بلكه منظور رساندن خير به مسلمان و وارد كردن شادى در قلبش است به همين خاطر نبى صلى الله عليه وسلم فرمود: «تا زمانى خداوند بنده اش را يارى ميدهد كه آن بنده به برادر مسلمانش كمك كند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
در یکی از روستاها کشاورزی زندگی می کرد که الاغ پیری داشت؛ از بد روزگار یک روز، الاغ به درون یک چاه عمیق افتاد! کشاورز هر چه سعی کرد، نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد! تصمیم گرفت برای این که حیوان بیچاره بیشتر زجر نکشد، چاه را با خاک پر کند تا زودتر الاغ بمیرد و مرگ تدریجی او را عذاب ندهد!
هر بار که با سطل روی سر الاغ خاک می ریخت، الاغ خاک ها را می تکاند و زیر پایش می ریخت! کشاورز همین طور بر سر الاغ خاک می ریخت و او هم خاک ها را زیر پایش می گذاشت و بالا می آمد تا این که به لب چاه رسید و از آن خارج شد !
مشکلات نیز همانند خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا زنده به گور شویم یا از آن ها سکویی بسازیم برای صعود!
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
حکایت زیبا مولانا را بخوانیم و به نکات و اشارات نهانی مندرج در آن به دقت بیندیشیم..
آن شغالی رفت اندر خم رنگ
اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس بر آمد پوستش رنگین شده
که منم طاوس علیین شده
پشم رنگین رونق خوش یافته
آفتاب آن رنگها بر تافته
دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد
خویشتن را بر شغالان عرضه کرد
جمله گفتند ای شغالک حال چیست
که ترا در سر نشاط ملتویست
از نشاط از ما کرانه کردهای
این تکبر از کجا آوردهای
یک شغالی پیش او شد کای فلان
شید کردی یا شدی از خوش دلان
آن شغال رنگ رنگ آمد نهفت
بر بنا گوش ملامتگر بگفت
بنگر آخر در من و در رنگ من
یک صنم چون من ندارد خود شمن
چون گلستان گشتهام صد رنگ و خوش
مر مرا سجده کن از من سر مکش
کر و فر و آب و تاب و رنگ بین
فخر دنیا خوان مرا و رکن دین
مظهر لطف خدایی گشتهام
لوح شرح کبریایی گشتهام
ای شغالان هین مخوانیدم شغال
کی شغالی را بود چندین جمال
آن شغالان آمدند آن جا به جمع
همچو پروانه به گرداگرد شمع
پس چه خوانیمت بگو ای جوهری
گفت طاوس نر چون مشتری
پس بگفتندش که طاوسان جان
جلوهها دارند اندر گلستان
تو چنان جلوه کنی گفتا که نی
بادیه نارفته چون کوبم منی
بانگ طاوسان کنی گفتا که لا
پس نهای طاوس خواجه بو العلا
خلعت طاوس آید ز آسمان
کی رسی از رنگ و دعویها بدان
خلاصه حکایت این چنین است:
شغالی به درونِ خم رنگ رزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد،رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب به او میتابید رنگها میدرخشید و رنگارنگ میشد. سبز و سرخ و آبی و زرد و. .. شغال مغرور شد و گفت من طاووس بهشتیام، پیش شغالان رفت. و مغرورانه ایستاد. شغالان پرسیدند؛ چه شده كه مغرور و شادكام هستی؟ غرورداری و از ما دوری میكنی؟ این تكبر و غرور برای چیست؟ یكی از شغالان گفت: ای شغالك آیا مكر و حیلهای در كار داری؟ یا واقعا پاك و زیبا شدهای؟ آیا قصد فریب مردم را داری؟
شغال گفت: در رنگهای زیبای من نگاه كن ،مانند گلستان صد رنگ و پرنشاط هستم. مرا ستایش كنید. و گوش به فرمان من باشید. من افتخار دنیا و اساس دین هستم. من نشانه لطف خدا هستم،زیبایی من تفسیر عظمت خداوند است. دیگر به من شغال نگویید. كدام شغال اینقدر زیبایی دارد. شغالان دور او جمع شدند او را ستایش كردند و گفتند ای والای زیبا، تو را چه بنامیم؟ گفت من طاووس نر هستم. شغالان گفتند: آیا صدایت مثل طاووس است؟ گفت: نه نیست. گفتند:آیا همچو طاوس می توانی پرواز کنی؟ گفت نه.گفتند: پس طاووس نیستی. دروغ میگویی زیبایی و صدای طاووس هدیه خدایی است. تو از ظاهر سازی و ادعا به بزرگی نمیرسی.
. . .
این حکایت آشنا نقد حال ماست به این حکایت بهتر و عمیقتر بنگریم تا متوجه شویم که تمام آنچه مامی بینیم و تجربه می کنیم ، دو صورت داردیک صورت واقعی و ذاتی.و یک صورت ظاهری و نمایشی.
یعنی بسیاری از ما در زندگی نقش بازی می کنیم و این نقش بازی کردن وقتی به امور دینی و مذهبی می رسد مذموم است و بسیار گمراه کننده.از شغالان طاوسی نمی آید.
اگر خوب به اطرافمان بنگریم میبینیم که:
بسیاری هستند که نمایش مهرورزی بازی می کنند اما مهرورز نیستند.
نمایش ادب و متانت را بازی می کنند اما با ادب و متانت نیستند.
نمایش نوع دوست و خیر بودن را بازی می کنند،اما هیچکدام از اینها نیستند
و همچنین نمایش عالِم بودن،دانا بودن،خردورز بودن،دین دار بودن،پاک بودن،دلسوزبودن،خیرخواه بودن و .......
اما حقیقت این است که شغال تا همیشه نمی توتند مدعی طاوس بودن باشد؛بالاخره بارانی می رسد و رنگها را می شوید و رسوایی به بار می آورد..
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
بیماری کفاره گناهان است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ: مَا مِنْ مُسْلِمٍ يُصِيبُهُ أَذًى مِنْ مَرَضٍ فَمَا سِوَاهُ، إِلاَّ حَطَّ اللَّهُ بِهِ سَيِّئَاتِهِ، كَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا»
(مسلم/2571)
رسول الله ﷺ فرمودند:«هر شخص مسلمانی که با بیماری یا هر چیز دیگری، اذیت و آزار و ناراحت شود، همانگونه که برگ درختان میریزند، الله متعال گناهان این مسلمان را میریزد.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ»
(المائدة آیه82)
(ای پیغمبر!) «خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند، و خواهی دید که مهربانترین مردم برای مؤمنان، کسانیند که خود را مسیحی مینامند، این بدان خاطر است که در میان مسیحیان، کشیشان و راهبانی هستند که (به سبب آشنائی با دین خود و خوف از خدا، از شنیدن حق سر باز نمیزنند و در برابر آن) تکبّر نمیورزند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
ویدیویی کوتاه از #غزه که دیروز دهها میلیون بازدید گرفت و تنها سکوت....
کانال سیرت الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پیامبر از دیدگاه اقبال
4⃣1⃣قسمت چهاردهم و پایانی
خاک یثرب از دو عالم خوشتر است
ای خنک شهری که آنجا دلبر است
وقتی قلب شاعر از محبت محبوب لبریز می شود، ناگهان به یاد خاک کویش می افتد؛ و فریاد عاشقانه ای سر می دهد که گویی حتی بهشت با تمام زیبایی هایش به خاک کوی دوست برابر نمی شود؛ پس خوشا به حال آن شهری که با کمال ادب و امانت، دلبر را به آغوش کشیده است.
حافظ در غزلی می گوید:
باغ بهشت و سایه و طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
و همانطور: شاعر دیگری از شکوه و جلال مرقد مطهر پیامبر صلی الله علیه و سلم چنین یاد می کند:
ادب گاهی است زیر آسمان از عرش نازکتر
نفس گم کرده می آید جنید و بایزید اینجا
محبت اقبال به پیامبر و مدینه منوره در سالهای اخیر حیات، به حدی بود که وقتی نامی یکی از این دو را می شنید، اشک از چشمانش جاری می شد و بسیار می گریست و تأسف می نمود به اینکه یک بار هم نتوانست به «حضور آن شه والا گهر» شرف حضور یابد و هر آنچه در دل دارد به زبان آرد.
مجموعه ی «ارمغان حجاز» که آخرین مجموعه شعری اقبال است، و چند ماه بعد از وفاتش به نشر رسیده است، نشان دهنده محبت و ارادت بیش از حد وی به شخصیت والای پیامبر و مدینه می باشد.
کشته ی انداز ملا جامی ام
نظم و نثر او علاج خامی ام
«انداز» در زبان اردو بلندترین سطح تعبیر از یک حقیقت را می گویند؛ در این بیت شاعر خواسته است، تأثیر پذیری خود را از شعر مولانا جامی که در وصف پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم سروده است، نشان دهد؛ به دلیل اینکه از مفاهیم عظیمی در قالب کلمات کوچک تعبیر کرده است.
شعر لبریز معانی گفته است
در ثنای خواجه گوهر سفته است
مراد از خواجه، خواجه ی هردو سرا، پیامبر گرامی صلی الله علیه و سلم است.
نسخه ی کونین را دیباچه اوست
جمله عالم بندگان و خواجه اوست
مولانا جامی، در وصف سرور کونین، کتاب مستقلی به عنوان «شواهد النبوة» دارد که در آن، معجزات آن حضرت صلی الله علیه و سلم را پیش از آنکه چشم به دنیا گشاید و بعد از آن تا هنگام وفات، به تصویر کشیده است؛ و این هم نمونه ای از آن:
هرچند که در خاک خراسان شده محبوس
جامی که بود عاشق شیدای مدینه
دارد به خود امید که فردای قیامت
سر زند از شقه ی خارای مدینه
از اینجا معلوم می شود که اقبال بزرگ رابطه نزدیکی با شعرای پارسی گوی به خصوص مولانا جامی داشته است.
جمع آوری و تهیه مطالب:حسام الدین یاربی
با اندکی تصرف.
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
شاهکار از استاد مرحوم شحات محمد انور
سوره مبارکه اعلی
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
آدمی ناتوان ترین موجود جهان است !
به ویژه در برابر خودش !
هیچکس بهتر از خود انسان
نمیتواند خودش را فریب دهد !
هرکس نیمی از عمرش را در
فریب دادن خود تلف میکند !
آبراهام لینکلن
@siratalrasool
🌴🕋🕌
فردی از عارف خواست که او را موعظه کند.
عارف گفت :
مرنج و مرنجان!
گفت:
«مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم ولی «مرنج» یعنی چی؟ چهطور میتوانم ناراحت نشوم !؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده ، چهطور نباید برنجم؟»
عارف پاسخ داد :
« علاج آن است که خودت را کَسی ندانی ،، و اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمیرنجی! »
جفا کشیم و ملامت خوریم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پیامبر از دیدگاه اقبال
3⃣1⃣قسمت سیزدهم
مولانا در مثنوی داستان سنگ ریزه هایی را ذکر می کند که ابوجهل با خود برداشت و در میان مشتش پنهان کرد و از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پرسید تا نبوتش را بیازماید که بر حق است یا بر باطل:
سـنــگهــا انـدر کــف بوجـــهـل بود
گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان
چــون خـــبـــر داری ز رازِ آســمـان
گفت چون خواهی، بگویم آن چههاست
یابگـویـنـد آن که مــا حـقـیم و راسـت؟
گفت بوجهل این دوم نادرتر است
گفت آری حق از آن قــادر تـر است
از میان مُشت او هر پاره سنگ
در شهادت گفتن آمد بی درنگ
لااله میگفت و إلا الله گفت
گوهرِ احمد رسول الله سُفت
چون شنید از سنگها بوجهل این
زد ز خشـم آن سـنـگها را بر زمـین
مثنوی، دفتر اول
مولانا متأثر از داستان استن حنانه، در غزلی مستانه میگوید:
بـنـواخـت نـور مـصطفی آن اسـتـن حـنانـه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
مولانای بزرگ که مرشد اقبال است، در محبت پیامبر صلی الله علیه و سلم داستانها و حکایات دلنشینی دارد.
هستی مسلم تجلی گاه او
طورها بالد ز گرد راه او
به باور شاعر، حیات حقیقی هر مسلمان وابسته به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم است؛ درست همان طوری که قرآن کریم از انسان هدایت یافته به «زنده» وانسان «گمراه» به مرده تعبیر کرده است:
أو من کان میتاً فأحییناه.
آیا کسی که مرده بود زنده گردانیدیم او را
➖و در جایی دیگر از انسان مؤمن و مشرک به کور و بینا تعبیر می کند.
بگو: آیا برابر است کور و بینا.
اگر کوه طور می بالد به اینکه قدم مبارک حضرت موسی علیه السلام به آن رسیده است، به گرد راه پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم چندین طور می بالد که قدم های شریفش را بوسیده است.
پیکرم را آفرید آئینه اش
صبح من از آفتاب سینه اش
وقتی آدمی به سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به گونه ی درست چنگ بزند، گویی در هاله یی از نور سر از نو زاده می شود؛ چنانچه اقبال در آغاز جاوید نامه قصیده طولانی ای در گفتگو با مرشد بزرگش مولانای رومی، دارد که از همین زادن سخن می گویند.
وقتی آدمی در پرتو نور نبوی دوباره آفریده می شود، از قید زمان و مکان بیرون می گردد و دیگر صبح و شامی را نمی بیند؛ مگر روشنی ای که از پیوند ایمانی به پیامبر، در قلب می درخشد.
در تپید دمبدم آرام من
گرم تر از صبح محشر شام من
در سایه نبوت، آسایش و راحت در تلاش و تحرک و پویایی و زایایی است؛ وقتی عشق آتشین نبوی در قلبی برافروخته شود، می تواند گرمی صبح محشر را در همین دنیا احساس کند.
ابر آذار است و من بستان او
تاک من نمناک از باران او
شاعر در این بیت پیامبر صلی الله علیه و سلم را به ابری پر از آب تشبیه کرده است و خود را به بوستانی سبز و خرم که بی منت از باران آن، آب می خورد؛ این بیت می تواند اشاره ای به آیه مبارکه 107 از سوره انبیاء باشد که خداوند ج فرموده است: «ما نفرستادیم تو را مگر رحمت به تمام عالم».
اگر اندکی به خود دقت کنیم، در این شکی نیست که رحمت پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلم در وجود هریک از افراد امت به نوعی محسوس است.
چشم در کشت محبت کاشتم
از تماشا حاصلی برداشتم
در این بیت، شاعر می خواهد با قریحه ی بلند شاعرانه ای که دارد از محبت سرشار خود به محبوب حجازی تعبیر کند؛ چنانچه محبت پیامبر را به زمین تشبیه نموده و چشم دل را به دانه یی که در آن کشت شده است و محصول آن، تماشای جمال یار از طریق کشف و اشراق و شهود قلبی ای که آدمی به آن دست می یابد، می باشد.
ادامه دارد. . .
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
بیانیه حوزه علمیه احناف خواف در محکومیت به مقدسات اهل سنت در رسانه ملی و مطالبه اصلاح ساختاری
در کمال تأسف، یکبار دیگر شاهد پخش سخنانی اهانتآمیز نسبت به مقام شامخ حضرت ابوبکر صدیق رضیالله عنه ـ خلیفه اول پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم ـ از رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران بودیم؛ رخدادی که بار دیگر احساسات میلیونها مسلمان اهل سنت را جریحهدار کرد و زخمهای کهنه بیاحترامی به مقدسات اهل سنت را تازه ساخت.
جای بسی اندوه است که این اتفاق، نه تنها یک لغزش ناخواسته و موردی، بلکه ادامه روندی است که متأسفانه طی سالهای اخیر چندین بار در شبکههای مختلف صدا و سیما تکرار شده است؛ روندی که با وجود هشدارها و تذکرات علما و نخبگان اهل سنت، همچنان بدون برخورد ریشهای ادامه یافته و موجب افزایش شکافها و کاهش اعتماد شده است.
در این میان، از اقدام رسانه ملی در انتشار عذرخواهی و اعلام پیگیری قضایی نسبت به عاملان این اتفاق ابراز قدردانی میکنیم، اما با صراحت اعلام میداریم که این گام اولیه، هرچند لازم، اما به هیچ وجه کافی نیست. اهانت در سطح ملی، نیازمند عذرخواهی رسمی و علنی در همان شبکه پخشکننده برنامه است تا ضمن التیامِ بخشی از آلام واردشده، آغازگر مسیری جدی برای اصلاح باشد.
اهل سنت ایران، با وجود این بیمهریها، همواره در مسیر وحدت، امنیت و پیشرفت کشور گام برداشتهاند؛ اما تکرار چنین توهینهایی، جایگاه این جامعه وفادار را در معرض نادیدهانگاری و مظلومیت قرار داده است. جامعهای که سالهاست با نجابت و متانت، در برابر تبعیضها سکوت کرده، امروز انتظار پاسخگویی و اصلاح واقعی دارد، نه صرفاً عذرخواهیهای شکلی و موقت.
ما، مدیریت، مدرسین و طلاب حوزه علمیه احناف خواف، ضمن محکومیت شدید این اهانت آشکار، و نیز با یادآوری جایگاه والای حضرت ابوبکر صدیق رضیالله عنه در میان مسلمانان، اعلام میداریم که:
مطالبهگرِ برخوردِ قاطع، شفاف و علنی با عوامل این اتفاق تلخ و ناگوار هستیم.
تأکید داریم که عدالت رسانهای در معرفی عقاید، بزرگان و فرهنگ اهل سنت، جزو حقوق مسلم این جامعه بزرگ است.
یادآور میشویم که ادامه این مسیر، وحدت ملی را تهدید کرده و فاصلهها را افزایش میدهد. صدا و سیما باید آیینهای برای همه مردم ایران باشد، نه تریبونی برای بخشی از جامعه.
در پایان، بار دیگر با حفظ متانت و در چارچوب قانون، صدای مظلومیت خود را به گوش مسئولان میرسانیم و امیدواریم اینبار، شاهد تغییراتی واقعی و ملموس باشیم.
مدیریت، مدرسین و طلاب حوزه علمیه احناف خواف
پنجشنبه ۴ اردیبهشتماه ۱۴۰۴
@siratalrasool
🌴🕋🕌
ای خروس هنگام اذان بمیر!
• نقل است که خروسی هر روز برای نماز صبح اذان میداد و صاحبش به او میگفت: ای خروس اذان مگو وگرنه تو را سر میبُرم!
خروس با خود گفت: «ضرورتها؛ حرامها را حلال میکند» و این بخشی از سیاست شرعی است که برای حفظ خود کمی سازش کنم و به هر حال خروسهایی غیر از من هستند که اذان را سر میدهند!
بعد از یک هفته، صاحبِ خروس آمد و به او گفت: اذان ندادن کافی نیست، اگر مثل مرغ قُدقُد نکنی، تو را سر میبُرم. سپس خروس با خود گفت: «ضرورتها؛ حرامها را حلال میکند» و این سیاستی مشروع است که تا طوفان سپری شود اندکی تنازل میکنم و «عقبنشینی» اشکالی ندارد!
بعد از یک هفته صاحب خروس آمد و به او گفت: حالا یا مثل مرغ تخم میگذاری یا تو را سر میبُرم! سپس خروس گریه کرد و گفت: ای کاش در حال اذان سر دادن مُرده بودم و نه اینکه زنده بمانم و تلاش کنم که تخم بگذارم!
• سازش با یک قدم شروع میشود و پس از آن بازگشت به عقب غیرممکن است و مجبور میشوی با سَرپایینی راه را ادامه دهی، چون در جایی که باید مثل کوه میایستادی سَرخَم کردی و پاهایت را در خاک کاشتی! هرچه وظایفت بیشتر باشد، ایستادگی و استقامت تو واجبتر میشود! آنچه از عوام پذیرفته میشود، از علما و اندیشمندان و نویسندگان پذیرفته نمیشود؛ زیرا آنها الگو هستند و مردم به آنها با احترام مینگرند و علما در هنگامِ راحتی یکسان هستند و یکی بر دیگری برتری ندارد مگر در مقدار حفظ و استنباط و اجتهاد؛ اما وقتی که مصیبت میآید، از هم جدا میشوند!
• مأمون عباسی فقط از «احمد بن حنبل» خواسته بود که از اذان خودداری کند، یعنی بگوید قرآن مخلوق است، چنانکه عقیدهی معتزله است و ترک اذان در هر عصر یک صورت دارد! اما امام احمد میدانست که وقتی اذان را ترک کند، مرحلهی بعدی فرا میرسد که از او خواستههای غیرمشروع دیگری بخواهند!.
او میدانست که خود را نمایندگی نمیکند، بلکه در مقابل دین و امت مسئولیت دارد و در این مواقع علما نباید تقیه کنند و از رخصت استفاده کنند! پس تصمیم گرفت که اذان بگوید و مأمون هر کاری که میخواهد بکند، او را به میدان عمومی بغداد بردند و او را تازیانه زدند تا جایی که درباره او گفته شد: ابوبکر در روز ارتداد و احمد در روز نزاع!
• در روزهای خوش آب و هوا، مردم نیازی به کاپشن ندارند، اما وقتی طوفان میآید، به سمت کاپشنهای خود میروند و علما کاپشنهای مردم هستند! مسئولیت آنها این است که مردم را بپوشانند و آنها را در معرض لرزش قرار ندهند، صرف نظر از هزینه!
• ای علمای بزرگوار: ما احکام وضو و نماز و حیض و نفاس را میدانیم و این چیزی نیست که از شما بخواهیم، حتی اگر بخاطر فقه و علم باشد. ما میخواهیم از جانب شما حمایت شویم نه اینکه به خود بلرزیم بخاطر اینکه یکی از شما تصمیم گرفت برای نجات خود از اذان دست بکشد و به دیگری امید بسته بود!
• ای علمای فاضل، عمر مختار که از گهواره تا چوبه دار در برابر ایتالیا ایستاده بود، به شما می گوید: از سر خم کردن بپرهیزید هر چقدر هم که هزینه داشته باشد؛ زیرا ممکن است دیگر فرصتی برای بلند کردن سر نداشته باشید!
دکتر أدهم شرقاوي | برگردان: بابک حمزه
@siratalrasool
🌴🕋🕌
7⃣5⃣. درپنجاه و هفتمین قسمت از سلسله بحثهای سيرت پیامبر اکرم با این مطالب آشنا خواهیم شد،
1 - لشکر اسلام به دستور پیامبر اکرم لباس رزم پوشیده و به سوی مکه حرکت میکنند،
2-طبق دستور رسول اکرم و خواسته ایشان از خداوند این حرکت باید برای قریش و اهل مکه مخفی بماند تا آنان غافلگیر شوند،
3-ماجرای حاطب بن ابی بلتعه صحابی مشهور رسول اکرم و افشای خبر نظامی رسول اکرم به سوی مکه که حامل نامه دستگیر و کشف شد،
4-ملحق شدن عباس بن عبدالمطلب عموی رسول اکرم به لشکر اسلام در بین راه مدينه به سوی مکه،
5-اسلام آوردن ابوسفيان بن حارث و عبداله بن امیه پسر عمووپسر عمه رسول خدا،
6-اسلام آوردن ابوسفيان بن حرب بزرگ مکه در مرالظهران ورودی مکه با شفاعت عباس عموی پیامبر و اعطای امتیاز به ایشان از جانب رسول اکرم،
7-رسول اکرم با لشکر ده هزار نفر وارد مکه میشوند،
(در نشر خیر و خوبی ها سهیم باشید مولوی عبدالرحمن خوافی کانال سيرة الرسول )
https://t.me/joinchat/AAAAAEpBOi5Sm2H6KDCMdQ
🌴🕋🕌
تلاوت زیبا از استاد انور_شحات انور
آیات پایانی سوره مبارکه نساء
(اجرا شده در مصر، استان غربیه
مورخ 03.03.2006 میلادی -اسفند 1384)
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
آگهی درگذشت یک انسان بزرگ كه قبل از مرگ نوشته!
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که مارا چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم...
حکیم عمر خیام
@siratalrasool
🌴🕋🕌
در حقیقت اسـلام یک هویت یکپارچه است و تفاوتهای جنسیتی و قومیتی را در میان پیروان خود به رسمیت نمیشناسد!
همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ که دلالتها بر آن متواتر و مورد اتفاق جمیع علمای مسلمان است و هیچ مسلمانی نیز در آن تردید به دل راه نمیدهد! حتی غربیها نیز این موضوع را به یقین میدانند.
تنها آن دست از افرادی در آن تردید خواهند کرد که غربیها از میان ما تربیت کرده و به خود جذب نمودهاند! تا به عنوان دشمنان دین و دشمنان امت ما (چه به صورت آگاهانه و چه به صورت ناآگاهانه)، عمل کنند.
علامهی محدث، شیخ أحمد شاکر
@siratalrasool
🌴🕋🕌
زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿٧۶﴾
گسترش اسلام در مدینه:
اسلام در خانههای انصار (اوس و خزرج) شروع به گسترش نمود، «سعد بن معاذؓ» و «أسید بن حضیرؓ» که سردار طایفه خود (بنی عبد الأشهل از شاخه أوس) بودند اسلام آوردند، اسلام آنها نتیجه تلاشهای مسلمانان قبلی و حسن دعوت «مصعب بن عمیرؓ» بود ۔
بعد از آن، تمام طایفه «بنو عبد الأشهل» مشرف به اسلام شدند، بالآخره هیچ خانهای از خانههای انصار باقی نماند ۔ مگر این که در آن تعدادی از مردان و زنان به اسلام مشرف شدند(¹)
بیعت عقبه دوم:
«مصعب بن عمیرؓ» در سال بعد به «مکّه» بازگشت، تعدادی از مسلمانان أنصار نیز همراه با حجاج مشرکین به «مکه» آمدند، این عده قرار گذاشتند که در کنار «عقبه» با رسول اکرم ﷺ ملاقات نمایند، وقتی از حج فراغت یافتند و یک سوم شب گذشت، در دره نزدیک «عقبه» گرد آمدند، و تعدادشان هفتاد و سه نفر مرد و زن بود ۔
رسول اکرم ﷺ با آنها سخن گفته و قرآن مجید را برای آنها تلاوت نمودند و آنها را به سوی اللّٰه دعوت کرده، و به اسلام تشویق نمود، آنگاه آشکارا چنین فرمودند: «من از شما بیعت میگیرم که از من محافظت نمایید، همچنان که از زنان و فرزندان خود محافظت مینمایید»
همگی با رسول اکرم ﷺ بیعت نمودند و از آنحضرت ﷺ نیز عهد گرفتند که آنها را رها نکند و به سوی قومش برنگردد، رسول گرامی ﷺ وعده دادند و فرمودند: من از شما هستم و شما از من هستید، هرکسی با شما بجنگد من با وی میجنگم و با هرکسی صلح کنید، صلح میکنم» ۔
سپس رسول اکرم ﷺ دوازده نفر از آنان را به عنوان مسئول برگزید که نه نفر از «خزرج» و سه تن از «أوس» بودند۔(²)
منابع:
(¹) - سيرة ابن هشام، ج: ١ ص: ۴۳۶-۴۳۸ مختصراً ۔
(²) - سيرة ابن هشام، ج: ۱ ص: ۴۴۱-۴۴۳ ۔ انظر تفصيلات بيعة العقبة الثانية في مسند أحمد: (۳۲۲/۳)، وفي السّنن الكبرىٰ للبيهقي: (۹/۹) وفي المستدرك للحاكم: (۹۲۴/۲-۹۲۵)وغيرهم أخرجوها من حديث جابر بن عبد اللّٰه رضي اللّٰه عنه ۔
/channel/siratalrasool
....🌴🕋🕌
آیات 73 الی 79 سوره مبارکه نحل، بصوت زیبای استاد محمدصدیق منشاوی (رحمهالله)
#صفحه_275
#جزء_چهاردهم
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
هرگز نه از دزدان بترسیم
نه از آدمکشان!
آنها خطرات بیرونیند
خطرات کوچکند
از خودمان بترسیم!
دزدان واقعی، پیش داوری های
ما هستند. آدمکش های واقعی
نادرستی های ما هستند.
چه اهمیتی دارد آنچه سرهای
ما را یا کیسه های پولمان را
تهدید می کند ..نیندیشیم جز
در آنچه که روحمان را تهدید می کند!
ویکتور هوگو
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
در جوی روان ای جان، خاشاک کجا پاید
در جان و روان ای جان، چون خانه کند کینه
در دیده قدس این دم، شاخی ست تر و تازه
در دیده حس این دم، افسانه دیرینه
همانطور که در یک جوی روان خاشاک نمیتواند پایدار بماند و بسرعت از بین میرود در دل کسی که اهل دل باشد کینه نمیتواند پایدار بماند
با دید حق بین آسمانی اگر به لحظات زندگی بنگریم هر لحظه زندگی جدید و اتفاق جدید است
ولی اگر با دید غیر حق بین باشد هر لحظه فقط تکرار لحظات قبل است
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
از ابوهريره رضى الله عنه روایت است که:
نبى اكرم ﷺ فرمودند:
«يَأْتي علَى النَّاسِ زَمانٌ، لا يُبالِي المَرْءُ ما أخَذَ منه، أمِنَ الحَلالِ أمْ مِنَ الحَرامِ.»
«روزگارى فرا خواهد رسيد كه مردم اهميت نمىدهند كه آنچه بدستشان مىرسد از راه حلال است يا حرام.»
(صحيح بخارى: ٢٠٥٩)
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هرشب یک نکته قرآنی)
مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا ﴿النساء ١٤٧﴾
ترجمه: خداوند چه نیازی به عذاب دادن شما دارد اگر شکرگزاری کنید و ایمان بیاورید؟ پروردگار شکرگزار (طاعت و عبادت بندگان و) آگاه (از اعمال و نیّات همگان) است.
پیام: کیفر و عذاب خدا بر پایهی عدالت او تعالی ست نه انتقام و قدرت نمایی.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
حقایقی درباره ام المومنین حضرت عایشه (رض)
1. عایشه (رض) کوچکترین همسر پیامبر (ص) بود و سومین همسر ایشان بود.
2. دخترِ صدیق:
عایشه دختر ابوبکر صدیق بود. او به صدیقه (زن راستگو) معروف بود و همچنین امالمؤمنین (مادر مؤمنان) نامیده میشد. او پس از حضرت خدیجه، محبوبترین همسر پیامبر بود.
3. محبوب پیامبر (ص):
وقتی از پیامبر (ص) پرسیدند: «چه کسی برای شما از همه محبوبتر است؟»
ایشان فرمودند: عایشه.
4. افتخار الهی:
مقام حضرت عایشه نزد خداوند آنقدر بالا بود که وقتی ماجرای تهمت به او رخ داد، خداوند ۱۰ آیه از سوره نور را برای اثبات پاکدامنی او نازل کرد.
5. مادرِ عطر:
او لقب مادرِ عطر را داشت، زیرا هرگاه نیازمندی در خانهاش را میزد، او قبل از دادن صدقه، پول را با عطر خوشبو میکرد. وقتی از او دلیل این کار را پرسیدند، گفت: «این صدقه قبل از آنکه به دست نیازمند برسد، به دست خدا میرسد، پس میخواهم که با بوی خوش به خدا تقدیم شود.»
6. وفات مادر مؤمنان:
در ماه رمضان سال ۵۸ هجری، حضرت عایشه به بیماری سختی دچار شد و در شب هفدهم رمضان در سن ۶۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. با اینکه فرزندی نداشت، اما همچنان مادر مؤمنان بود.
(منبع: ابن کثیر، سیره پیامبر)
7. دانشمندی برجسته:
حضرت عایشه در علم فقه، حدیث، شعر و طب مهارت داشت. او ۲۲۱۰ حدیث را روایت کرده و هرگاه صحابه در مسائل فقهی دچار مشکل میشدند، به او مراجعه میکردند و او همیشه پاسخ مناسبی ارائه میداد.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
او چو آمد من کجا یابم قرار
کو بر آرد از نهاد من دمار
همچنین جویای درگاه خدا
چون خدا آمد شود جوینده لا
گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست
لیک ز اول آن بقا اندر فناست
سایههایی که بود جویای نور
نیست گردد چون کند نورش ظهور
عقل کی ماند چو باشد سر دِ او
کلُ شیء هالِک الا وَجهَهُ
یکی از شیواترین و جالبترین داستانهای مثنوی که در دفتر سوم آمده و توصیه میکنم حتما مطالعه شود داستان آن پشه است که از باد به سلیمان شکایت میبرد و سلیمان میگوید باید باد را هم حاضر کنم که پشه میگوید اگر او بیاید من دیگر نمیتوانم باشم
که تمثیلی است از جوینده خدا که اگر او را بخواهی بیابی دیگر نباید از خودت اثری باشد و در شیواترین مثال سایه را مثال میزند که جویای نور است که آمدن نور به معنی حذف سایه است
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
رعایت حق خویشاوندی در هر صورت:
عَنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ (رض) قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص) جِهَارًا غَيْرَ سِرٍّ يَقُولُ: «إِنَّ آلَ أَبِي بَيَاضٌ لَيْسُوا بِأَوْلِيَائِي، إِنَّمَا وَلِيِّيَ اللَّهُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ، وَلَكِنْ لَهُمْ رَحِمٌ أَبُلُّهَا بِبَلاهَا»
(بخارى:5990)
عمرو بن عاص (رض) مي گويد: شنيدم كه نبي اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با صراحت تمام و صداي بلند مي فرمود: «همانا فرزندان ابو فلان، دوستان من نيستند. بلكه خدا و مؤمنان نيكوكار، دوستان من هستند. البته من حق خويشاوندي آنان را آنطور كه شايسته است، ادا مي نمايم.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool