مولوي عبدالرحمن خوافي
سوره مبارکه الأنبياء الآية 51 إلى 93
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
نابینا واختلاس و آلوچه!
روزی یک دزد با یک نابینا یک کاسه آلوچه خریدند و با هم قرار گذاشتند دو تا دو تا بخورند تا تموم بشه.
وسط کار نابینا مچ دزد رو گرفت و به او گفت: مردک، تو چرا مشت مشت میخوری؟
دزد گفت: تو که کوری از کجا متوجه شدی که من مشت مشت میخورم؟
نابینا میگه: از آنجا که من چهار تا چهار تا میخورم و تو صدات در نمیاد!
حالا میشه فهمید اختلاس ها چرا پیگیری نمیشه!!
@siratalrasool
🌴🕋🕌
اروپـــا از دینی بدون تمدن به تمدنی بدون دین و از دینی بدون علم به علمی بدون دین انتقال یافت!
از دینی که با رهبانیت منفی و غفلت از آبادانی زمین، زندگی مردم را میکُشت، به سرزندگی شدیدی رسید که دین را نابود میکرد! و از فکر (کلیسایی) که به ثبات در همه چیز باور داشت و هرگونه تغییری را در زندگی رد میکرد چون مخالف قانون ثبات بود، به فکری رسید که به تحول در همه چیز باور دارد و هیچ اصول ثباتی را بهطور مطلق نمیپذیرد (هیچ اصول ثابتی حتی وجود خدا و فضایل اخلاقی).
استادمحمد قطب رحمه الله
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پیامبر از دیدگاه اقبال
2⃣1⃣قسمت دوازدهم
حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت می کند که «رسول اکرم صلی الله علیه و سلم، به یکی از ستون های مسجد تکیه میزد و وعظ و خطابه می فرمود؛ پس از مدتی، برای آن حضرت منبری ساختند و پیامبر صلی الله علیه و سلم این بار که از آن ستون کناره گرفت و مسند خود را منبر قرار داد، از آن ستون، صدای ناله و فغان و ضجه و فریاد به گوش رسید.
در روایات جداگانه ای از حضرت جابر رضی الله عنه علاوه می شود که صدا و فغانی، که از نظر اصحاب، چونان فغان و نالهی شتران آبستن و یا کودکی نالان به گوش میرسید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از منبر فرود آمده و (جهت تسلی) دست مبارک بر آن ستون مینهد و آن را در آغوش میکشد، ستون چوبی آرام میگیرد».
صحیح بخاری/کتاب مناقب، باب علامات نبوت، «3090-3092
به همین جهت بعدها به آن ستون، وصفِ ِ«حنّانه» به معنی بسیار ناله و فغان کننده، داده شد.
حسن بصری رحمه الله در خطاب به مردم می گفت: ای مسلمانان، چوبی از روی اشتیاق به ملاقات پیامبر، ناله سر میدهد، شما سزاوارترید که اهل شوق و اشتیاق به آن حضرت باشید. »
الفتح الباری و صحیح إبن حبان
اما در این میان، هیچ کس چونان مولانا جلال الدین رومی، دلباختهی حکایت نمیشود و درسها و بصیرتها از دل آن بیرون نمیکشد. شاید اگر مولوی نبود، آن ستون چوبی، اینک حنانهی معروف نبود.
البته به اساس مقاله ای از محترم صدیق قطبی، پیشتر، شیخ عطار در منطق الطیر، از تشنگی و عطش اشتیاق خود به وجود مبارک آن حضرت صلی الله علیه و سلم این گونه پرده بر داشته است:
چون به منبر بر شد آن دریای نور
نالـهی حنـانه میشـد دور دور
آسـمـانِ بـی سـتـون پُـر نور شد
وان ستون از فرقتش رنجور شد
وصفِ او در گـفـت چـون آیـد مـرا
چون عَرَق از شرم خون آید مرا
او فـصـیح عـالم و من لال او
کـی توانـم داد شـرح حـال او
وصف او کی لایق این ناکس است
واصـف او خالـق عالـم بـس است
منطق الطیر/17-18
جامی نیز سروده است:
حنانه آمد در حـنــیــن از فــرقـت آن نـازنـین
آن دم که شد منبر نشین بر سامعان گوهرفشان
مولانا، وقتی جان عاشقش به جوش می آید و بوی پیراهن یوسف به مشامش در می آید، آتشی در کلام میزند و این حکایت را چنان طربزا و جذبهآفرین، بیان میکند که جان آدمی به بهجت و سرور و شور و شرر میافتد:
استن حنـانه از هـجر رســول
ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون
گـفـت جـانم از فـراقت گـشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مـسند سـاختی
مثنوی، دفتر اول
عبدالله ابن عمر رضی الله عنه روایت میکند که روزی رسول خدا صلی الله علیه و سلم این آیه را روی منبر قرائت فرمود: «و خدا را آنچنان که باید به بزرگى نشناخته اند و حال آنکه روز قیامت زمین یکسره در قبضه (بلاکیف) اوست و آسمانها در پیچیده به دست اوست.»
آنگاه درحالی که انگشت خود را حرکت میداد، فرمود: «خداوند متعال خویشتن را تمجید و تجلیل کرده میگوید: من جبارم، من متکبرم من پادشاهم و من شکست ناپذیرم ومن کریمم». در این هنگام منبر، به لرزه و تکان افتاد و پیامبر صلی الله علیه و سلم را نیز به همراه خود میلرزاند. تا جاییکه گفتیم اکنون پیامبر صلی الله علیه و سلم از منبر به زمین فرو خواهد افتاد.
صحیح ابن حبان، ج16 ص322؛ المستدرک علی الصحیحین
سیره نویسان در باب معجزات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم آوردهاند که سنگریزهها در دستان آن حضرت، بر حقانیت رسالت او گواهی دادهاند و سنگها بر او سلام کردهاند.
قاضی عیاض، الشفا، 1/306
علی بن ابی طالب رضی الله عنه نقل میکند: همراه رسول خدا صلی الله علیه و سلم روزی به اطراف شهر مکه رفتیم، در طیّ مسیر، با هر درخت و یا کوهی که روبرو میشدیم میگفت: السلام علیک یا رسول الله
سنن ترمذی، کتاب المناقب، باب فی آیات اثبات النبوة «3626»
همچنین در حدیث صحیح دیگری آمده است که رسول خاتم فرموده است: سنگی را در مکه میشناسم که پیش از آنکه به رسالت برانگیخته شوم بر من سلام میداد و اکنون نیز آن سنگ را به یاد دارم.
صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب فضل نسب النبی صلی الله علیه و سلم«2277»
ادامه دارد. . .
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
سور مبارکه زمر، بلد، شمس،
محمود شحات انور
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
عراقیها با بیتفاوتی تمام نابودی خراسان به دست مغولها را نظاره میکردند، میلیونها نفر از همکیشان مسلمانشان کشته شدند، اما برای یاری آنها دست به کار نشدند. آنها امنیت خود را بر نصرت برادران دینیشان ترجیح دادند و راه صلح با مغولها را برگزیدند.
تنها دو سال بعد، مغولها به بغداد تاختند، بیش از یک میلیون نفر را کشتند، شهر را به آتش کشیدند و شمشیر بر سر مردم عراق فرود آوردند. با این حال، مردم شام عبرتی نگرفتند. آنها نیز پرچم صلح را برافراشتند و با مغولها پیمان بستند. آنها به تماشای سوختن عراق و قتل عام مردم آن نشستند.
چندی نگذشت که مغولها به شام یورش بردند، دمشق را اشغال کردند، مردم حمص را کشتند و حلب را به آتش کشیدند.
با این همه، مردم مصر نیز عبرتی نگرفتند. ممالیک که حاکمان مصر بودند، به پذیرش شرایط سخت مغولها و صلح با آنها تمایل داشتند.
اگر خداوند به سلطان «مظفر قطز» قدرت نمیداد، اوضاع به همین منوال باقی میماند. قطز جمله معروف خود را گفت: «من خودم به جنگ مغولها میروم، ای امیران مسلمان! شما مدتی است که از بیتالمال میخورید، اما از جنگیدن دوری میکنید. من میروم، هر کس که جهاد را برگزید با من بیاید و هر کس نخواهد به خانهاش برگردد. خداوند بر همه ناظر است و گناه زنان مسلمان به گردن کسانی است که از جنگ باز میمانند». سپس با گریه به آنها گفت: «ای امیران مسلمان! اگر ما نباشیم، چه کسی از اسلام دفاع خواهد کرد؟»
امیران تحت تأثیر سخنان قطز قرار گرفتند. برای اطمینان از عدم امکان آتشبس، قطز دستور داد تا فرستادگان مغول را اعدام کنند و آنها را بر دروازههای شهر آویزان نمایند تا همه بدانند که کشور برای جهاد بسیج شده است و راه هرگونه صلح با مغولها بسته است.
روز «عين جالوت» روزی سخت برای مسلمانان بود. قطز مجبور شد شخصاً وارد میدان نبرد شود و در حالی که اسبش با تیر مغولها زخمی شده بود، به جنگ پرداخت. او برای تقویت روحیه سربازان خود، کلاه خود را بر زمین انداخت تا نشان دهد که مشتاق شهادت است و از مرگ نمیترسد.
او فریاد معروف خود را سر داد: «وا إسلاماه!» و بدین ترتیب، مغولها شکست خوردند و عين جالوت به گورستان آنها تبدیل شد. خداوند به لطف این مردان که به خدا ایمان آوردند و او نیز آنها را یاری کرد، جهان را از شر مغولها نجات داد.
این سنتها تا زمانی که مردم از آنها غافل باشند، ادامه خواهند داشت و مجبورند جام تلخ آن را بنوشند. با متجاوزان نباید صلح کرد و ترسوها که برادران خود را رها میکنند، امنیت نخواهند داشت. ظلم با سکوت زنده میماند، با تسلیم شدن نفس میکشد و با اطاعت تقویت میگردد.
ای غزه، خدا نگهدارت باشد و خداوند باقی است، آن هنگام که کسی باقی نمیماند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
انسان بدون عزت نفس، هیچ نیست!
در زمان سلطهی استعماری بریتانیا بر هند، یک افسر بریتانیایی به صورت یک مرد هندی سیلی زد. آن مرد هندی هم به او مشتی زد و او را به زمین انداخت!
آن افسر نزد ژنرالش برگشت و ماجرا را برای او تعریف کرد، سپس به او گفت: جناب ژنرال، او به ارتش اعلیحضرت جسارت کرده است، او را اعدام کن!
اما ژنرال گفت: این پنجاه هزار روپیه را بگیر و به عنوان عذرخواهی به آن مرد بده!
آن مرد هندی هدیه را قبول کرد و برایش سرمایهای شد تا تجارتی را که همیشه آرزویش را داشت، شروع کند.
وقتی ثروتمند شد و همه او را می شناختند، ژنرال به آن افسر گفت: حالا به خانهی او برو و جلوی نگهبانان و خدمتکارانش به او سیلی بزن! آن افسر به دستور ژنرال عمل کرد و به خانه آن مرد هندی رفت و جلوی نگهبانان و خدمتکارانش به او سیلی زد، اما آن مرد هندی لبخند زد و هیچ کاری نکرد!
سپس افسر برگشت و ماجرا را به ژنرال گفت!
آنگاه ژنرال به آن افسر گفت: بار اول آن مرد هندی جز عزت نفسش چیزی نداشت و از آن دفاع کرد، اما وقتی عزت نفسش را فروخت و تجارت و منافعی بدست آورد که باید از آن دفاع میکرد، دیگر به ماجرای عزت نفس اهمیت نداد!
ماجراهای زندگی همیشه انسان را به چالش میکشند تا عزت نفس خود را حفظ کند. چه بسیارند کسانی که عزت نفس خود را میفروشند و چه کم هستند کسانی که با تمام وجود از آن محافظت میکنند و به هر پیشنهاد وسوسه انگیزی می گویند: "به خدا قسم هرگز!"
به ندرت اتفاق میافتد که این موضوع، به وضوح مانند رابطهی اشغالگر و صاحبخانه باشد، اگرچه من این نوع از تسلیم شدن را خیانتی بزرگ میدانم نه فقط از دست دادن عزت نفس. اغلب عزت نفس ما در بسیاری از رفتارهای روزمره و جزئیات زندگی به چالش کشیده میشود!
به نام عشق، برخی حاضرند فرش زیر پای دیگران شوند و به خودشان میگویند که بین عاشقان عزتنفس معنا ندارد! این عاشقنماها فراموش کردهاند که کسانی که بین قلب و عزت نفس خود یکی را انتخاب میکنند و قلبشان را برمیگزینند، شایستهی عشق نیستند. و مهمتر از آن، کسانی که واقعا ما را دوست دارند، هرگز ما را در چنین موقعیتی قرار نمیدهند؛ زیرا عزتنفس ما بخشی از عزتنفس آنهاست!
به نام کسب روزی، برخی آبروی خود را میفروشند و به خودشان میگویند که نان شب به سختی به دست میآید!
لعنت به نانی که با خواری آمیخته است، به نانی که ما را به بردگی میکشاند، انگار روزی به دست مردم است نه به دست خدا!
به نام ترقی در شغل، برخی به جاسوسی از همکاران خود نزد رئیسشان می پردازند!
به نام آشنایی با افراد مهم، چاپلوسان و تملقگویان زیاد میشوند!
به نام مصلحتاندیشی، ریش و عمامهها به چند سکه فروخته میشوند، آنها کلام خدا را میآموزند اما در راه شیطان قدم برمیدارند!
در برخی شرایط، تظاهر به جهل فضیلت است، چشم پوشی یک ارزش اخلاقی والاست و نادیده گرفتن یک فضیلت انسانی است که به آن توصیه میشود.
همهی اینها ستودنیست اگر هدف، حفظ دیگران تا آخرین لحظه به امید پاداش خدا باشد، اما اگر هدف گرفتن پاداش از مردم باشد، بدانید که عزتنفس خود را زیر پای آنها انداختهاید! عزت نفس شما مهمتر از معشوقتان، مهمتر از نانتان و مهمتر از خودتان است. انسان بدون عزتنفس هیچ نیست!
أدهم شرقاوی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
دیگر شوق خندیدن نیست!
دیشب کتاب داستان وحشت جنگ غزه که از نویسندهی خوش نویس ایمن العتوم است در دسترسم قرار گرفت و امروز شروع به خواندن این کتاب پُردرد نمودم و هر ورقش را که میخوانم چشمانم اشک آلود شده و قطرات اشک بر گونهام سرازیر میشود.
همَش سخن از جنگ و کشتار و بمباران در غزه است که هیچ روزی بدون قتل و خونریزی سپری نمیشود، خانه است که ویران میشود و گاه از تمام افراد خانواده یکی باقی میماند، و یکی عروسیاش نزدیک است که میخواهد با محبوبهاش ازدواج نماید و از خانه بخاطر خرید بیرون میشود وقتی به خانه میرسد خانه را ویران میبیند و خانه و خانوادهای وجود ندارد، و خانمی که میخواست بقیه عُمرش را با وی بگذراند، از دست میدهد.
مردم غزه را شبها از سر و صدای بمباران و تیر و تفنگ خواب نمیبرد و امنیت و آرامش از قلبهایشان سلب شده است.
هر روز در غزه خونها روان است، مردان و زنان زیر آوارهها شده و کشته میشوند.
داستانی از اهالی غزه، شخصی بنام فرج ابوالعوف است که تمام افراد زندگیاش را از دست داده و تک و تنها ماندهاست. سروظیفهاش بوده که خبر میرسد فلان منطقه بمباران شده و میفهمد که منطقه خودش بمباران شده است. وقتی با همکارانش بطرف منطقه میرود تمام منطقه را ویران میبیند و هیچ خبری از خانواده و خانهاش نیست، در آن حال به یاد همسرش میافتد که نور چشمان و گرمی زندگیاش بود و یک لحظه هم نمیتواند او را فراموش نماید، و بلاخره سالها بدون زن و خانواده بسر میبرد.
وقتی کتاب را میخواندم خود را بجای آنها مقایسه کردم که صبرم لبریز شد و جلوی اشکهایم را گرفته نتوانستم و اشکها از دیدگانم سرازیر شد.
من یک لحظه خود را بجای آنها قرار دادم که صبر کرده نتوانستم اینها چه قسم مومنانی هستند که صبر زیبای دارند. من اگر عزیزترین شخص زندگیام را از دست دهم تاب و تحمل کرده نمیتوانم و مردم غزه عزیزترینهایشان را از دست میدهند چه قسم صبر میکنند.
چند صفحاتی خواندم که تمام بدنم و بخصوص قلبم را درد عجیبی فرا گرفت و خیلی محزون شده و دلم گرفت و تا غزهی خونین فتح نشود شوق خندیدن را ندارم.
اول کتاب آنقدر دردآور بود، آخرش چقدر دردآور و هولناک باشد.
خدایا! به بزرگی و جلالت دشمنان اسلام را هدایت کن و اگر قابل هدایت نیستند آنها را از ریشه نیست و نابود بگردان.
جویا مخلص
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
پیامبر از دیدگاه اقبال
1⃣1⃣قسمت یازدهم
علامه ندوی رحمه الله به تعبیر از زبان شاعر، علاوه می کند: «من در میان دو سلطان در نزاع هستم: یکی سلطان عشق و دیگری سلطان ادب، عشق و شوق می گوید: شجاع باش و هرچه در دل داری به میان بگذار، اما ادب می گوید: گستاخی مکن، تو در پیشگاه رسول معظم قرار داری، لب ببند و سکوت اختیار کن، ولی شوق، هرگز از ادب فرمان نبرده و سر تسلیم فرود نمی آورد،
یا رسول الله صلی الله علیه و سلم من به سان آهوی ضعیف و لاغری هستم که صیادان به شکار او تمایلی ندارند، اینک به حریم کوی شما پناه جسته ام و به امیدی سوی شما آمده ام، شما سرمایه ی زندگی ام هستید»(۱)
شگفتی های اندیشه اقبال/186
شهسوارا یک نفس در کش عنان
حرف من آسان نیاید بر زبان
آرزو آید که ناید تا به لب
می نگردد شوق محکوم ادب
آن بگوید لب گشای ای دردمند
این بگوید چشم بگشا لب ببند
گرد تو گردد حریم کاینات
از تو خواهم یک نگاه التفات
ذکر و فکر و علم و عرفانم تویی
کشتی و دریا و طوفانم تویی
آهوی زار و زبون و ناتوان
کس به فتراکم نبست اندر جهان
این پناه من حریم کوی تو
من به امیدی رمیدم سوی تو
همین عشق شاعر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است که همه دردهای جسمی و روحی خود را به حضور والای آن حضرت پیشکش می کند و باور دارد که فقط او یگانه طبیب جان بیمار و نحیفش می باشد. «یا رسول الله یک نیم نگاهی از جانب شما داروی شفابخش بیماری های من خواهد بود، از داروهای تلخ و بدبو به ستوه آمده ام، زیرا این داروها با طبع لطیف من سازگار نیستند، علاج بیماری من، کار پزشکان نیست... مانند بوصیری خواهان گشایش و طالب شفاعت هستم تا روزگار قبلی خود را بازیابم، زیرا مهر تو بر گناهکاران امت، بیش از مهر و گذشت مادر مهربان از خطای فرزندان است».
شگفتی های اندیشه اقبال
آه از آن دردی که در جان و تن است
گوشه ی چشم تو داروی من است
در نسازد با دواها جان زار
تلخ و بویش بر مشامم ناگوار
کار این بیمار نتوان برد پیش
من چو طفلان نالم از داروی خویش
چون بصیری از تو می خواهم گشود
تا به من باز آید آن روزی که بود
مهر تو بر عاصیان افزون تر است
در خطابخشی چو مهر مادر است
شاعر وقتی از عشق و محبت سرشارش به پیامبر سخن می گوید ناگهان به فکر «استن حنانه» می افتد که از جدایی آن حضرت صلی الله علیه و سلم به سان آدمیان می گریست:
من چه گویم از تولایش که چیست
خشک چوبی در فراق او گریست
این بیت به استوانه حنانه اشاره می کند که در فراق پیامبر صلی الله علیه و سلم چنان می گریست صدایش به گوش تمام اصحاب رسید و از آن در تعجب افتادند.
مولوی بزرگ، در دفتر اول مثنوی معنوی آنرا ذکر کرده و با همان روش عارفانه اش، بر نقد حال ما مثالهایی می زند که واقعاً آدمی را به شهر پیامبر می برد و از باده ناب محبت آن حضرت سرشار می سازد.
(۱)علامه اقبال لاهوری رحمه الله چنان عشق و محبت رسول الله صلی الله علیه وسلم در قلبش زنده بود و ریشه دوانیده بود که در عالم خیال همیشه حضور پیامبر را در کنار خود احساس میکرد و با رسول الله صلی الله علیه وسلم در عالم خیال سخن میگفت.
در اینجا لازم است این نکته را به سمعتان برسانم: شعرا و عرفایی که در نوشته هایشان پیامبر را مورد خطاب قرار می دهند، به این عقیده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن هنگام در آن مکان حاضر و ناظر است یا صدای آنها را حتما می شنود نیست بلکه فقط در خیال خود پیامبر را حاضر فرض می کنند.
بعضی اوقات میتوان معدوم را موجود، یا غائب را حاضر فرض کرد و مورد خطاب قرار داد و در حقیقت هیچ عقیده ای در این گفته ها دخالت ندارد بلکه از آثار محبت است
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به فتاوای دارالعلوم دیوبند5و5/116
ادامه دارد. .
/channel/siratalrasool
....🌴🕋🕌
آیات 65 الی 72 سوره مبارکه نحل، بصوت زیبای استاد محمدصدیق منشاوی (رحمهالله)
#صفحه_274
#جزء_چهاردهم
(کانال سیرة الرسول باخرز مولوی عبدالرحمن خوافی)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
درک فقه
در واقع، فقه این دین تنها در زمینهی عمل و حرکت شکوفا میشود
لذا نمیتوان از فقیهی که در جایگاه سکون نشسته است، فقه جهاد و حرکت آموخت.
کسانی که در این زمانه بر سر کتابها و اوراق خیمه زدهاند تا از آنها احکام فقهی استخراج کرده و به این وسیله، فقه اسلامی را تجدید یا توسعه دهند، در حالی که از حرکتی که هدف آن آزادسازی مردم از بندگی انسانها و بازگرداندن آنها به بندگی خداست و با حاکمیت شریعت الله و طرد شرایع طاغوتها همراه است، دور هستند و طبیعت این دین را درک نمیکنند و از این رو نمیتوانند بهخوبی در دین تفقه کنند.
استاد شهید سید قطب
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
غم و شادی در نگاه مولانا:
هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینهات هر روز نیز
فکر را ای جان، به جای شخص دان
زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان
فکرِ غم گر راه شادی میزند
کارسازی های شادی میکند
خانه میروبد به تندی او زِ غیر
تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر
میفشاند برگ زرد از شاخِ دل
تا بروید برگ سبزِ متصل ......
مولانا تمثیل زیبایی را در دفتر پنجم بیان می کند که در آن وجود آدمی مانند مهمانخانه ای است که دم به دم کسانی در آن می آیند و کسانی دیگر می روند.در واقع هر فکر و اندیشه ای که به ذهن ما می آید مثل این است که مهمانی وارد شده و جای مهمانی دیگر را گرفته است.افکار و اندیشه ها ماندگار نیستند و از این میان فکرهای شادی بخش و غم انگیز مدام جایشان عوض می شود.
انسان فرهیخته و اندیشمند به موقت بودن این مهمانان (افکار شادی آور و غم انگیز)آگاهی دارد و لذا باید هیچ اندیشه ای را تثبیت نکند و قاب نگیرد. بلکه تنها شاهد آمد و رفت آن ها باشد.
مانند میزبانی که از سَرِ کَرَم و با تمام وجود از همۀ مهمانان خوانده و ناخوانده اش به وجه احسن پذیرایی می کند.
مولانا افكار و انديشه ها را به مهمان و اين تن را به مهمانخانه تشبيه مى كند.
️ غم، به علت ودليلى وارد مى شوند وصاحب خانه بايد كه اين مهمان را عزيز دارد. انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی تابی نکند.
از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه داشتن اش پای نفشارد.اینگونه پی می برد که احوال عالم هرگز بر یک منوال نیست هر چند روزگار مدیدی هم بماند بالاخره خواهد رفت.....
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
خوردن افطاری و صدقه:
النبيِّ ﷺ قال: «إِذا أَفْطَرَ أَحَدُكُمْ فَلْيُفْطِرْ عَلَى تَمرٍ، فَإِنَّهُ بركَةٌ، فَإِنْ لَمْ يجِد تَمْراً، فَالـماءُ، فَإِنَّهُ طُهُورٌ» وقال: «الصَّدقَةُ عَلَى المِسكِينِ صدقَةٌ، وعَلَى ذي الرَّحِمِ ثِنْتَانِ: صَدَقَةٌ وصِلَةٌ»
(رواه الترمذي ۶۵۸)
پیامبر ﷺ فرمودند:
«هر گاه یکی از شما افطار کرد، با خرما افطار کند، زیرا در آن برکت موجود است و اگر خرما نیافت، با آب ، زیرا آب پاک (و پاک کننده) است» و نیز فرمودند: «صدقه به مسکین، یک صدقه است (یک اجر دارد) و صدقه به خویشاوند، دو صدقه (دو اجر): یکی (اجر) صدقه و دیگری (اجر) صلهٔ رحم.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»
{الزمر : ۵۳}
«بگو: ای بندگانم که در حق خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند ناامید نشوید چراکه خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
سؤال شرعی در رمضان
کشیدن دندان در حالت روزه چه حکمی دارد؟؟
در حالت روزه انجام هر عملی که ممکن است باعث ضعف و سستی در بدن شود و یا انسان را در معرض فساد روزه قرار دهد، مکروه است؛ بنابراین توصیه میشود کشیدن دندان را در فاصلۀ بین افطار و سحر انجام دهد؛ اما چنانچه شخص روزهدار ناچار به کشیدن دندان در طول روز شد، پس اگر خون بر بزاق دهان غالب یا مساوی با آن باشد و در حلق فرو رود، یا اینکه طعم خون در حلق احساس شود، روزهاش فاسد شده و قضای آن بر وی لازم میگردد، و در غیر این صورتها روزۀ وی صحیح است.
( ردالمحتار ۶/ ۲۶۵ _ ۲۶۴ _ البحر الرائق ۴۷۷/۲ _ الجوهرة ۱۸۰/۲ _ بدائع ۶۱۸/۲)
حکم گذاشتن داروی مسکن بر دندان در حالت روزه:
تا زمانیکه چیزی از دارو وارد حلق نشود روزه فاسد نمیگردد، اما در صورتی که دارو وارد حلق شود روزه فاسد شده و قضای آن واجب میشود. قرصهای زیر زبانی نیز همین حکم را دارد.( ردالمحتار ۲۷۸/۶ _ الهندية ۲۶۴/۱ _ قاضیخان ۱۳۱/۱ _ درر الحکام شرح غرر الأحكام ۲/ ۲۶ _ ۲۳)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هرشب یک نکته قرآنی)
مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا ﴿النساء ١٤٧﴾
ترجمه: خداوند چه نیازی به عذاب دادن شما دارد اگر شکرگزاری کنید و ایمان بیاورید؟ پروردگار شکرگزار (طاعت و عبادت بندگان و) آگاه (از اعمال و نیّات همگان) است.
پیام: کیفر و عذاب خدا بر پایهی عدالت اوست نه انتقام و قدرت نمایی.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
دوست خوب غمها را از بین نمیبرد
اما کمک میکند
با وجود غمها محکم بایستیم
درست مثل چتر خوب
که باران را متوقف نمیکند
اما کمک میکند
آسوده زیر باران قدم بزنیم...
ویکتور هوگو
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
چون که قسّام اوست کفر آمد گله
صبر باید، صبر مفتاح الصّله
ما باید این آگاهی رو درک کنیم که قسمت کننده زندگی و طراح لحظه لحظه های زندگی ما خداست
و او با دانایی و تدبیرش، هر آنچه را که نیاز لحظه ما باشه را بر ما جاری کنه!! و اینجا جای گله و شکایت نیست...
نباید با ذهن قضاوتگر و با سبب سازی های ذهنی، لحظه را قضاوت کنیم، بلکه باید نسبت به آن ناملایماتی که ذهن بهمون نشون میده، صبر پیشه کنیم چون صبر سبب اتصال و دریافت لطف و عنایات خدا میشه
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضی الله عنه : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ: «بَيْنَمَا رَجُلٌ يَمْشِي بِطَرِيقٍ، وَجَدَ غُصْنَ شَوْكٍ عَلَى الطَّرِيقِ، فَأَخَّرَهُ، فَشَكَرَ اللَّهُ لَهُ فَغَفَرَ لَهُ». ثمَّ قَالَ: «الشُّهَدَاءُ خَمْسَةٌ: الْمَطْعُونُ، وَالْمَبْطُونُ، وَالْغَرِيقُ، وَصَاحِبُ الْهَدْمِ، وَالشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللهِ»
(بخارى:652)
از ابوهريره رضی الله عنه روايت است كه رسول الله ﷺ فرمود: «شخصي، شاخة خارداري را در مسير راه ديد، آن را برداشته و به كناري نهاد. خداوند از او خشنود شد و او را مورد مغفرت قرار داد» سپس افزود :
«شهدا پنج گروه اند: 1 ـ كسي كه در اثر طاعون و وبا، بميرد. 2 ـ كسي كه در اثر اسهال، بميرد. 3 ـ كسي كه در اثر غرق شدن در آب، بميرد. 4 ـ كسي كه زير آوار، فوت نمايد. 5ـ كسي كه در راه الله، كشته شود.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
هیچکس امنیت هیچ سرزمینی را بیشتر از دعوتگران مُصلِح حفظ نمیکند!
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِیُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٍ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ﴾
«سنّت و عادت پروردگارت چنين نبوده است كه شهرها و آبادیها را ستمگرانه ويران كند، درحالیكه ساكنان آن متمسّك به حق و ملتزِم به فضائل بوده و درصدد اصلاح حال خود و ديگران برآمده باشند.»
توجه کنید که خداوند متعال در مورد مصلحان نفرموده است که اعمال نیکشان فقط مربوط به خودشان است و به آنچه که دیگران انجام میدهند، اهمیتی نمیدهند؛ بلکه میفرماید «مُصلِحان» کسانی هستند که به دیگران توصیهی خیر میکنند.
پیامبرخدا ﷺ فرمودند: «وقتی مردم یک فرد ظالم را ببینند اما به مقابله با او برنخیزند، خدا به زودی همهی آنها را مجازات میکند.»
همچنین پیامبرخدا ﷺ فرمودند: «اگر گناهان در میان هر گروهی انجام شود اما آن وضعیت را تغییر ندهند درحالیکه قادر به انجامش هستند، خدا به زودی همهی آنها را مجازات میکند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
6⃣5⃣. در پنجاه و ششمین قسمت از سلسله بحثهای سيرت پیامبر اکرم با این مطالب آشنا خواهیم شد،
1-بعد از جنگ موته و بازگشت مسلمانان به مدینه بر ابهت و عظمت اسلام افزوده شد و همه اعراب و طوایف قدرت اسلام را باور کردند،
2-عهد شکنی و خیانت قریش در کمک به همپیمانان خودشان از جمله طایفه بنی بکردر مقابل خزاعه که در حالی که آنان به حرم گریخته بودند آنان را کشتند،
3-هیئتی از خزاعه به سرپرستی عمرو بن سالم خزاعی پیشگاه رسول اکرم رسیده واز جنایات همپیمانان قریش که زیر نظر مستقیم قریش حمایت میشدند پرده برداشتند،
4-رسول اکرم برای تحقیق این جنايت بزرگ هیأتی را به مکه اعزام نمودند،
5-ابوسفیان بزرگ مکه و قریش رأساً جهت عذرخواهی و تمدید صلح به مدینه آمد اما بی نتیجه به مکه بازگشت،
6-برخورد ام حبيبه همسر پیامبر اکرم با پدرش ابوسفیان در خانه رسول اکرم،
(در نشر خیر و خوبی ها سهیم باشید مولوی عبدالرحمن خوافی کانال سيرة الرسول )
https://t.me/joinchat/AAAAAEpBOi5Sm2H6KDCMdQ
🌴🕋🕌
مبلغی که بابت خرید کتاب و
بالا بردن آگاهیمان میپردازیم
به مراتب پایین تر از
هزینه هایی است که
در آینده بابت نخواندن آن و
نادانی خود پرداخت خواهیم کرد .
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
هر که از دیدار برخوردا شد
این جهان در چشم او مُردار شد
وقتی به انبساط متعهد باشید و مثل خداوند منبسط بمانید و هر لحظه فضا را باز کنید
مرکزت عدم میشه
مرکز که عدم بشه، تو به یکتایی خداوند زنده میشی، با خدا یکی میشی
و آنگاه به هر چه بنگری، خدا را در آن میبینی!
وقتی تجلی حضرت حق را در هر چیزی ببینید، دیگه غرق ذهنیات و ساخته های توهمی ذهن نمیشی. مثلا طمع چیزها و حسرت نداشتن ها غرقت نمیکنن!!
چون داشته هات داده های خداست و نداشته هات حکمت او... دیدت به روی طمع و حسرت بسته میشه
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
آیا پاداش صدقه به میت می رسد؟!
ابوهريره رَضِیَ اللّهُ عَنْه می فرماید:
«مردی به رسول الله ﷺ گفت پدرم مُرده است و مالی را بعد از خود بجا گذاشته است و نسبت به آن وصیت نکرده است، اگر من بجای او صدقه دهم کفاره گناهان او می شود [ثوابش به او می رسد؟] رسول الله ﷺ فرمودنــد: بله»
(مسلم 1630)
امام نووی رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می فرماید:
«این حدیث دلیل بر جائز و مستحب بودن صدقه برای میت است و ثواب آن صدقه به میت خواهد رسید و شخص صدقه دهنده نیز استفاده خواهد برد و این مسئله اجماع همه مسلمانان است.»
(شرح صحیح مسلم امام نووی شافعی)
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ»
(المائدة آیه59)
(ای پیغمبر!) «بگو: ای اهل کتاب! آیا بر ما خُرده میگیرید؟ (مگر ما چه کردهایم) جز این که به خداوند و به چیزی که بر ما نازل شده و به چیزی که پیشتر (بر شما) نازل شده است ایمان داریم؟! (این کار شما ناشی از عدم ایمان است و هم بدان خاطر است که) بیشتر شما فاسق (و خارج از شریعت خدا) هستند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
قرآن ذلت را فقط در دو جا مدح کرده:
۱- ذلت در برابر برادر مومنت که این رحمت است: «أذلة على المؤمنين»
۲- ذلت در برابر والدين: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة»
ديگر در هيچ جايى ذلت جايز نيست و بر مؤمن واجب است كه باعزت باشد: «ولله العزة ولرسوله و للمؤمنين ولكن المنافقين لايعلمون»
-علامه قرضاوى (رحمه الله)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
درس نوزدهم رمضان 19
کیمیای سعادت
گفت(ص): «چون ماه رمضان درآید، درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ ببندند و شیاطین را در بند کنند و منادی آواز دهد که یاطالبِ خیر! بیا که وقت توست و یاجویندهٔ شر! بایست که نه جای توست» و از عظیمی فضل اوست که این عبادت را به خود نسبت داد و گفت: «الصوم الی و انا اجزی به!»
اگرچه همهٔ عبادات او راست، چنان که کعبه را خانه خود خواند و اگرچه همه عالم ملک اوست...
امام محمد_غزالی
کیمیای سعادت
@siratalrasool
﷽🌴🕋🕌
|| تلاوة رمضانية ||
رمضان ١٤٤۶هـ |
جزءنوزدهم قرآن کریم
از صفحه ⇦۳٦۲ الفرقان آیة⇦۲٦
تا صفحه⇦۳۸۱ النمل آیة⇦٥٥
القــارئ | مشاري الـعفاسي
ختم_دسته_جمعی_قرآن_کریم
هر_روز_یڪ_جزء
الله متعال به تلاوت ڪننده؛ شنــونده و منتـشرڪننده جـزاے خیر دنیا و آخرت عنایت فرماید.
اللهم آمین
@siratalrasool
🌴🕋🕌
هر دولتی یک دست دراز دارد
و یک دست کوتاه
دست دراز به همه جا می رسد
و برای گرفتن است،
و دست کوتاه برای دادن است
و فقط به کسانی می رسد
که خیلی نزدیکند!
اینیاتسیو سیلونه
@siratalrasool
🌴🕋🕌
درس هجدهم رمضان 18
ماه رمضان؛ ماه قرآن یا مسابقه سرعت؟*
ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه بندگی و عبودیت است. ماهی که در آن دلها باید نرم شود، چشمها باید اشک بریزد، و قلبها باید با هر آیه از قرآن بلرزد. اما افسوس که در بسیاری از مساجد ، نماز تراویح از ماه قرآن، به ماه بیحرمتی به قرآن تبدیل شده است.
چه شد که این عبادت عظیم، به مسابقهای برای سرعت در قرائت تبدیل شد؟
چرا قرآن، که باید با تأنی و تدبر خوانده شود، فدای عجله و بیدقتی شده است؟
آیا هدف از نماز تراویح این است که هرچه سریعتر به پایان برسدو جلسه ختم قرآن گرفته شودیا اینکه این فرصتی است برای تقرب به خدا؟
در شبهای رمضان، بسیاری از حافظان قرآن، که سالها برای حفظ کلام الهی زحمت کشیدهاند، به جای اینکه تلاوتی موزون، متین و پر از احساس ارائه دهند، تحت فشار قرار میگیرند تا هرچه سریعتر بخوانند، بدون آنکه حتی خودشان معنای آیات را درک کنند. بعضی گویی مسابقه میدهند، کلمات را به هم میدزدند ، آیات را فشرده میکنند، و بدون رعایت احکام تجوید و وقف و ابتدا، سعی دارند که هر چه زودتر به رکوع برسند.
مگر قرآن برای تدبر نازل نشده است؟
مگر خداوند نفرمود: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا؟ (و قرآن را شمرده و با تأمل بخوان)
چرا تلاوت قرآن در نماز تراویح، به بیاحترامی به قرآن تبدیل شده است ؟
نماز تراویح، فرصتی برای شنیدن قرآن و فرو رفتن در اعماق معانی آن است. اما امروزه در برخی مساجد، این نماز به یک وظیفهی سنگین و بیروح تبدیل شده که باید هر چه سریعتر از آن خلاص شد. برخی نمازگزاران، که حقیقت قرآن را درک نکردهاند، حافظان را وادار میکنند که تندتر بخوانند،
چرا حافظ باید به خاطر رضایت مردم، قرآن را فدا کند؟
چرا قرآن را باید چنان سریع بخواند که گویی باری بر دوش اوست و میخواهد زودتر از آن خلاص شود؟
اگر در مسجدی امام جماعت تراویح را آرام و با تدبر بخواند، بلافاصله برخی نمازگزاران اعتراض میکنند: حافظ جان، کمی تندتر بخوان! نماز طولانی شد!
اگر تلاوت با تأنی و احساس باشد، برخی میگویند: حافظ جان زودتر تمامش کن خسته شدیم
و این چنین، حق قرآن پایمال میشود، صدای وحی در میان شتاب و عجله گم میشود، و خشوع و خضوع جای خود را به بیحالی و بیتفاوتی میدهد.
مشکل فقط در نگرش حافظان نیست. مشکل در نمازگزارانی است که ارزش تلاوت قرآن را درک نکردهاند.
در برخی مساجد، متولیان یا بزرگان مسجد، امام را وادار میکنند که هر شب مقدار بیشتری از قرآن را بخواند، حتی اگر به قیمت از بین رفتن تجوید و معنای آیات باشد.تا جلسه ختم قرآن را قبل از بیستم رمضان بگیرند
اما ای حافظ قرآن! آیا تو مأمور رضایت مردم هستی یا مأمور رضایت خدا؟
آیا قرآن را برای جلب رضایت خلق میخوانی، یا برای اینکه خالق را از خود راضی کنی؟
اسلاف و بزرگان
هر گاه آیهای از بهشت را میخواندند، چنان میخواندند که گویا آن را به چشم سر میدیدند. و هر گاه آیهای از عذاب را تلاوت میکردند، چنان میخواندند که گویا فریاد جهنم در گوششان طنینانداز شده است.
اما امروز، چه بر سر تلاوت قرآن آمده است؟
کجاست آن قرائتهایی که دل را بلرزاند، اشک را بر گونه جاری کند، و نمازگزار را به تفکر و تدبر وادارد؟
حافظ باید درک کند که ارزش تلاوت به کیفیت است، نه به کمیت.
او باید از خود بپرسد: آیا من برای جلب رضایت مردم تند میخوانم، یا برای رضایت خدا، قرآن را با خشوع و ترتیل ادا میکنم؟
اگر کسی حافظ را مجبور به سرعت کند، او باید با حکمت و احترام توضیح دهد که حق قرآن فراتر از خواستههای مردم است.
متولیان مساجد باید مردم را آگاه کنند که نماز تراویح یک مسابقه نیست.
توضیح فلسفه ترتیل و تدبر در جلسات مسجد، قبل از رمضان، میتواند از این مشکل بکاهد.
در بسیاری از کشورهای اسلامی، برای حفظ خشوع و توجه به معنای آیات، سرعت قرائت کنترل میشود.
یک حد مشخص برای تعداد صفحات در هر رکعت تعیین شود تا قرائت نه بیش از حد کند و نه بیش از حد سریع باشد.
حافظانی که سرعت غیرمجاز دارند، باید اصلاح شوند، زیرا این یک مسئولیت دینی است.
ای حافظ قرآن! تو حامل کلام وحی هستی. بر دوش تو، امانتی سنگین نهاده شده است. اگر قرآن را با عجله و بیدقتی بخوانی، نه تنها حق آن را ادا نکردهای، بلکه به آن بیحرمتی کردهای.
بدان که رضایت مردم، زودگذر است، اما رضایت خدا، برای همیشه باقی خواهد ماند.
@siratalrasool