هيچ روزی تکرار نمیشود
هيچ شبی، دقيقا مثل شب پيش نيست
هيچ بوسهای، مثل بوسهی قبل نيست
و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی
روزها، همه زودگذرند..
چرا ترس!
اينهمه اندوه بیدليل برای چيست؟
هيچ چيزی هميشگی نيست
فردا كه بيايد،
امروز فراموش شده است...
#ویسواوا_شیمبورسکا
@sherroghazal🌸🍃
اے شب اے حریرِ سیاہ گستردہ
بر شهر ،
تو آغوش امنِ تمام دلتنگیهایے
وقتے فانوس ماہ را مےآویزے به
ایوان آسمان
قلبم پر مےشود از عطر حضور یار
در این سڪوت مخملیِ تو ،
صدایِ نفسهایش ،
آهنگِ زندگے ست برایم ،
چشمانم را مےبندم و او
را تجسم مےڪنم
میان تمام ستارههاے چشمڪ زن ،
شب ...
تو بومِ نقاشیِ عشقے ،
ڪہ هر ستارهاش یڪ بوسه
است بر لبان یار
دلم مےخواهد تمام این لحظات را
قاب بگیرم و آویزان ڪنم بہ
دیوار قلبم ...
اے شب ،
اے شاهدِ تمامِ بیقرارے هایم
امشب دلم لبریز است از عشقِ او
بگذار تا صبح در رویایِ وصال
غرق شوم
تو زیباترین شعر ناگفتهاے هستے
شب ....
و من تا ابد تو را خواهم سرود ...
#نزار_قبانے
@sherroghazal🌸🍃
روشنایی را که فرا بخوانی
آفتاب نزد تو می آید
با کتابی خوانا به یادگار
موج را که فرا بخوانی
دریا نزد تو می آید
با رودخانه ای بی پایان برای تو
و عشق به آدمی را که فرا بخوانی
آینده نزدِ تو می آید
و خوشبختی بی خللِ خاک را
به تو خواهد بخشید.
«شیرکو بیکس»
@sherroghazal🌸🍃
ور گل کند صد دلبری
ای جان تو چیز دیگری...
#حضرت_مولانا
@sherroghazal🌸🍃
بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخرهها
کنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کن
تا میوهی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرتمان کند
دوباره به میان برفها
و حفرههای درونمان
لبریز شود از
ناگواریها
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد
از تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفرههای درونمان
لبریز شود از برف
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد
و پرندگان آواز بخوانند.
#جان_یائو
@sherroghazal🌸🍃
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشهای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پرزر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوههاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانهست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زندهست از آن جهانش
#حضرت_مولانا
@sherroghazal🌸🍃
ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیتِ خویش غَرّهای به خاطرِ عشقت! ــ
ای صبور! ای پرستار!
ای مؤمن!
پیروزیِ تو میوهی حقیقتِ توست.
رگبارها و برف را
توفان و آفتابِ آتشبیز را
به تحمل و صبر
شکستی.
باش تا میوهی غرورت برسد.
ای زنی که صبحانهی خورشید در پیراهنِ توست،
پیروزیِ عشق نصیبِ تو باد!
#احمد_شاملو
@sherroghazal🌸🍃
میخواهم اینبار
از آخر به اول دوستت داشته باشم
وگرنه راه رفتن روی دو پا را
که هر آدمی میداند
میخواهم اینبار
با جنازهام تو را بغل کنم
با خونِ رفتهام به رودها
تو را بنویسم
با دجله
با فرات
با کارون
آنقدر از تو مینویسم
تا دریا تمام شود
زخمی برسینهی من است
که با من حرف نمیزند
با دکترم حرف نمیزند
با دوستانم حرف نمیزند
زخمی
که منتظر مانده است شب شود
و از اعماقِ خونیاش تو را صدا کند
یادت هست؟
روبهروی دریا نشسته بودیم و
دریا رفته بود برایمان موج بیاورد
یادت هست؟
روبهروی هم نشسته بودیم و
پیش از آنکه دستهای هم را بگیریم
جملههامان بلند شدند
جملههامان به هم پیچیدند
و بچههاشان را به دنیا آوردند
یادت هست...؟
حالا که نیستم
پیراهنم را اتو بزن
دکمههایم را ببند
کفشهایم را برق بیانداز
بُگذار
نبودنم مرتب باشد
از کتابِ سهگانهی خاورمیانه
#گروس_عبدالملکیان
@sherroghazal🌸🍃
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿم
ﭼﻪ ﺗﻨﻬﺎ،ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ...
ﺍﻣﺎ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ...
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ...
ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺭﺳﯿﺪﯾﻦ!
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺎﻗﯽ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟!
ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ : ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...
ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...
ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...
ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ
ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺭ ﺩﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﻫﻮﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ
ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ
ﭼﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ
ﻏﺬﺍ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ ...
ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻧﮑﺮﺩيم
ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
ﻭ ﮐﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪ
ﻭ ﮐﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪيم
ﮐﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ...
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪﯾﻢ ...وكي از ته دل خنديديم
ﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﯿﻢ ...
ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ ...
ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪ ...
ﻭ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﯽ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ؟!
ﻭ ﮐﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ؟
" ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ...
#پابلو_نرودا
@sherroghazal🌸🍃
نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر
ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر
همیبینم رضایت در غم ماست
چگونه گردد این بیدل ز غم سیر
#حضرت_مولانا
@sherroghazal🌸🍃
شد خزان گلشن آشنايي
باز هم آتش به جان زد جدايي
عمر من اي گل. طي شد بهر تو
وز تو نديدم جز بد عهدي و بي وفايي
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود
عشق و وفاداري با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر ووفايي نوگل گلشن جورو جفايي
از دل سنگت...آه دلم از غم خونين است
روش بختم اين است
از جام غم مستم
دشمن مي پرستم تا هستم
تو و مست ازمي به چمن
چون گل خندان از مستي بر گريه من
با دگران در گلشن نوشي مي
من ز فراقت ناله كنم تا كي؟
تو و اين چون ناله كشيدن ها
من و گل چون جامه دريدنها
ز رقيبان خواري ديدنها
دلم از غم خون كردي
جه بگويم چون كردي
دردم افزون كردي
برو اي از مهر و وفا عاري
برو اي عاري ز وفاداري
كه شكستي چون زلفت عهد مرا
دريغ و درد از عمرم
كه در وفايت شد طي
ستم به ياران تا چند
جفا به عاشق تا كي؟
نمي كني اي گل يكدم يادم
كه همچو اشك از چشمت افتادم
گرچه ز محنت خوارم كردي
با غم و حسرت يارم كردي
مهر تو دارم باز بكن اي گل با من
هرچه تواني ناز
كز عشقت ميسوزم باز
عمر من اي گل. طي شد بهر تو
وز تو نديدم جز بد عهدي و بي وفايي
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود
#رهی_معیری
خواننده استاد #جوادبدیع_زاده
به چنگ آورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام
اما کسی باور ندارد حرف مست لااوبالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
#فاضل_نظری
@sherroghazal🌸🍃
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب
با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
#رودکی
@sherroghazal🌸🍃
به جنگ که فکر میکنم
زخمی میشوم
به کویر که فکر میکنم
تَرَک بر میدارم
به آسمان که فکر میکنم
پایین میافتم
و هر وقت به جنگل میاندیشم
گلهای از گوزنها
از رویم رد میشود
جرأت فکر کردن به تو را ندارم
«دریا»
نام عمیقی برای یک معشوقه است
و من
هیچ وقت شنا کردن بلد نبودهام
#بابک_زمانی
@sherroghazal🌸🍃
"نان را، هوا را،
روشنی را، بهار را از من بگير
اما
خندهات را هرگز..."
#پابلو_نرودا
@sherroghazal🌸🍃
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب
خسته ام، این دست ها خسته اند و چرا اینقدر خسته اند؟
دقیق می شوم، دقیق و متمرکز می شوم بلکه بشنوم، بلکه صدایش را بشنوم، اما نه. فقط یک کلاغ روی بلندترین شاخه یک کاج بال می زند.
مغزم، مغزم درد می کند از حرف زدن، چقدر حرف زده ام، چقدر در ذهنم حرف زده ام. خروار، خروار حرف با لحن و حالت های مختلف، مغایر، متضاد و…
گفته ام و شنیده ام، خاموش شده و باز برافروخته ام، پرخاش کرده و باز خوددار شده ام، خشم گرفته ام و لحظاتی بعد احساس کرده ام چشمانم داغ شده اند و دارند گُر میگیرند؛ مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند. اشک هرگز!
#محمود_دولت_آبادی
@sherroghazal🌸🍃
عشق به سان نبوّت،
وقت خواب، ناگهان به سراغم میآید،
روی پیشانیم هلالی درخشان و یک جفت کبوتر رسم میکند،
میگوید: حرف بزن، اشک از چشمانم جاری میشود و توان سخن گفتن ندارم،
میگوید: درد بکش
جواب میدهم:
آیا در سینهی چیزی جز استخوان مانده است؟
میگوید: بیاموز
پاسخ میدهم:
سرور و دستگیر من
پنجاه سال است در حال تلاش برای صرف فعل عشق هستم.
اما در تمام درسهایم رفوزه شدم.
نه در جنگ پیروز شدم،
نه در صلح
#نزار_قبانی
@sherroghazal🌸🍃
مثل بارانم
بی نیاز از آواز آدمی،
همین سایه برای من کافی است
همین سکوت برای من ...تمام !
دست از کلمات کشیده
کنار خودم به خواب می روم،
و در خواب می بینم گاهی
دارم به دعوت دریا
دور می شوم از درد و از آدمی ...
محشر است این
که از هفت دولت دنیا آزادم ،
من عین بارانم
یک وقت هایی ، خنکای آرام خداوندم
یک وقت هایی ، عطرِ آهسته ی هوا ...
#سیدعلی_صالحی
@sherroghazal🌸🍃
برهنه به بستر بیکسی مردن
تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیون آدمی
تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدن این بغض بیقرار
تو از یادم نمیروی
پی پستوی پنهانی برای بدگمانی گریهها
تو از یادم نمی روی
دفاتری سپید
زمزمهای نازا
سر انگشتی آشفته
تو با من چه کردهای؟
تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمام دوستت دارم تنهایی
تو از یادم نمیروی
سوزنریز مکرر باران بر پیچک و ارغوان
تو از یادم نمیروی
بسیاری اندوه من از شمارش دمادم دریا
تو از یادم نمیروی
پس به بهانهای
مثلا انار خانه گل داده است یا نه
برای کودکیهای کسی ... نامهی سربستهای بنویس
امروز مجلس ختم من از مرگ سادهای ست
تو از یادم نمیروی
امروز سال یاد درگذشت عزلت من است
تو از یادم نمیروی
تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی
#سیدعلی_صالحی
@sherroghazal🌸🍃
نسيم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهيم جامه چاک
بدين نويد که باد سحرگهی آورد
بيا بيا که تو حور بهشت را رضوان
در اين جهان ز برای دل رهی آورد
همیرويم به شيراز با عنايت بخت
زهی رفيق که بختم به همرهی آورد
به جبر خاطر ما کوش کاين کلاه نمد
بسا شکست که با افسر شهی آورد
چه نالهها که رسيد از دلم به خرمن ماه
چو ياد عارض آن ماه خرگهی آورد
رساند رايت منصور بر فلک حافظ
که التجا به جناب شهنشهی آورد
#حضرت_حافظ
@sherroghazal🌸🍃
تقصیر تو نبود !
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم !
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای !
خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
بالهایم در کشاکش شهدها خسته شوند
و عسلهایم
صبحانه کسانی باشند،
که هرگز ندیدمشان !
تنها آرزوی ساده ام این بود،
که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد !
که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
و بعد از قرائت بارانها،
زیر لب بگویی:
«-یادت بخیر ! نگهبان گریان خاطره های خاموش !»
همین جمله،
برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
کافی بود !
هنوز هم جای قدمهای تو،
بر چشم تمام ترانه هاست !
هنوز هم همنشین نام و امضای منی !
دیگر تنها دلخوشی ام،
همین هوای سرودن است !
همین شکفتن شعله !
همین تبلور بغض !
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان،
شاد می شوم ! بانو !
#یغما_گلرویی
@sherroghazal🌸🍃
شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد
تا باد چنین بادا. . .
#حضرت_مولانا
@sherroghazal🌸🍃
در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب
بانگی تو را، از درونم صلا داد، امشب
من بیتو، امشب دلم شادمان نیست اینجا
بیمن تو هر جا که هستی دلت شاد، امشب
چشم تو روشن که افروخت بعد از چه شبها
یادت چراغی در این ظلمت آباد، امشب
دیوار ذهنم پر از سایههای گذشته است
افتاده بر یک دگر شاد و ناشاد، امشب
یک سایه از تو که گوید: «قرار ملاقات،
نزدیک آن بوتهٔ سبز شمشاد، امشب!»
یک سایه از من شتابان سوی سایهٔ تو
با هم مگر سایهها راست میعاد امشب؟
با آنچه رفته است یاد تو یاد خوشی نیست
با این همه کاش، صبحی نمیزاد امشب
در ذهنم ای چهرهات بهترین یادگاری!
زیباترین شعرم ارزانیات باد امشب
#حسین_منزوی
@sherroghazal🌸🍃
ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟
در پریخانهی ما حوصله غوغا نیست
#فاضل_نظری
@sherroghazal🌸🍃
تا زمانی که جهان را قفسم می دانم
هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم
#سجاد_سامانی
@sherroghazal🌸🍃
خواستند ما را دفن کنند.
غافل از این که ما
بذر بودیم ...!
#ارنستو_چگوارا
@sherroghazal🌸🍃
هر صبح ز عشقِ تو ،
این عقل شود شیدا
#حضرت_مولانا
@sherroghazal🌸🍃
نامهی تو هر طور باشد
برای من خواندنیست
ولی اگر جوابی
به محرومیتهای روحی من داده باشی
تصدیق کن که خواندنیتر خواهد بود
و من به هنگام مطالعهی آن
احساس خواهم کرد
که تو میتوانی همه چیز من باشی
و تو میتوانی
روح سرکش و محروم مرا
تسلی دهی.
#فروغ_فرخزاد
#از_نامههای_فروغ_به_پرویز_شاپور
@sherroghazal🌸🍃
«ساز و آواز»
زندهیاد استاد #محمدرضا_شجریان
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی؟
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی؟
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
#حضرت_سعدی
@sherroghazal🌸🍃
هنوز از گریستن فارغ نشده بودم
مرا صدا کردند
لباسم را پوشیدم
به کوچه رفتم
کسی در کوچه نبود
به خانه آمدم
کسی در خانه نبود
پس دیگر تنهایی ابدی بود...
#احمدرضا_احمدی
@sherroghazal🌸🍃