sherroghazal | Неотсортированное

Telegram-канал sherroghazal - شعر و غزل

14500

برای ارسال نظرات و پیشنهادات و آثار خود #تنها_راه_ارتباطی_بامن👇 @sherroghazal_bot

Подписаться на канал

شعر و غزل


دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم


ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت
می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم

#حضرت_حافظ
‌‌
@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم ، این کار را نکن
نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم
نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد

حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم

نگفتم: اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد

اما حالا ، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیز هایی است که نگفتم

نگفتم: بارانی ات را درآر
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم
نگفتم : جاده ی بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم : خدانگهدار ، موفق باشی
خدا به همراهت
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ، زندگی کنم


 #شل_سیلور_استاین


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


۱۲ می ۲۲ اردیبهشت سالروز تولد فلورانس نایتینگل و روز جهانی #پرستار بر همکاران تلاشگر و دانشجویان عزیز این عرصه گرامی باد


شعار روز جهانی پرستار در سال ۲۰۲۵ پرستاران ما آینده ما مراقبت از پرستاران اقتصادها را تقویت میکند این شعار بر اهمیت حمایت از سلامت جسمی و روانی پرستاران تأکید دارد و نشان میدهد که سرمایه گذاری در رفاه پرستاران نه تنها به بهبود نظامهای سلامت منجر می شود بلکه نقش مؤثری در تقویت اقتصادها و جوامع ایفا میکند


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیتِ خویش غَرّه‌ای به خاطرِ عشقت! ــ
ای صبور! ای #پرستار!
ای مؤمن!
پیروزیِ تو میوه‌ی حقیقتِ توست.
رگبارها و برف را
توفان و آفتابِ آتش‌بیز را
به تحمل و صبر
شکستی.
باش تا میوه‌ی غرورت برسد.

ای زنی که صبحانه‌ی خورشید در پیراهنِ توست،
پیروزیِ عشق نصیبِ تو باد!


#احمد_شاملو


روزتون مبارک فرشته های عزیز و‌گرانقدر ❤️❤️❤️

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوش‌دارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


امروز، نه فقط روز تولد یک نابغه‌ است؛ بلکه روزی‌ست که دنیا یادش می‌افتد زن بودن، مانع اندیشیدن نیست.
۱۱ مه، زادروز #مریم_میرزاخانی است؛ زنی از ایران که با ذهن بی‌نظیرش، دیوارهای خشک ریاضی را شکست و به عنوان اولین زن در تاریخ، برنده مدال فیلدز شد؛ نوبل ریاضیات!
امروز، روز جهانی زن در ریاضیات هم هست. روزی برای یادآوری اینکه ذهن زنانه، می‌تواند معادلاتی را حل کند که دنیا را تغییر می‌دهد.

برای مریم، برای همه‌ی زنانی که فکر می‌کنند «نمی‌شود»
و با اندیشه‌شان ثابت می‌کنند که «می‌شود»!


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


باغ ما در طرف سايه دانايی بود.
باغ ما جای گره خوردن احساس و گياه،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.


باغ ما شايد ،
قوسی از دايره سبز سعادت بود.
ميوه كال خدا را آن روز ،
می جويدم در خواب.
آب بی فلسفه می خوردم.
توت بی دانش می چيدم.
تا اناری تركی برميداشت، دست فواره خواهش می شد.
تا چلويی می خواند،
سينه از ذوق شنيدن می سوخت.
گاه تنهايی،
صورتش را به پس پنجره می چسبانيد.
شوق می آمد،
دست در گردن حس می انداخت.
فكر ،بازی می كرد.


#سهراب_سپهری

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


برنامه #اکنون با میزبانی #سروش_صحت مهمان #عبدالجبار_کاکایی

گفت لبم ناگهان نام گل و گلسِتان
آمد آن گلعُذار کوفت مرا بر دهان

گفت که سلطان منم، جانِ گلستان منم
حضرت چون من شهی وآنگه یاد فلان ؟


دَفِ منی هین مخور سیلی هر ناکسی
نای منی هین مکن از دمِ هر کس فغان

پیش چو من کیقباد چشمِ بدم دور باد!
شرم ندارد کسی یاد کند از کِهان ؟

جغد بُود کو به باغ یادِ خرابه کند
زاغ بُود کو بهار یاد کُنَد از خزان

چنگ به من درزدی چنگِ منی در کنار
تار که در زخمه‌ام سست شود، بگسلان

پشتِ جهان دیده‌ای روی جهان را ببین
پشت به خود کن که تا روی نماید جهان


ای قمرِ زیر میغ ! خویش ندیدی، دریغ !
چند چو سایه دَوی در پی این دیگران ؟

بس که مرا دام شعر از دَغَلی بند کرد
تا که ز دستم شکار جَست سوی گلسِتان

در پی دزدی بُدَم دزدِ دگر بانگ کرد
هِشتم بازآمدم گفتم و هین چیست آن ؟

گفت که اینک نشان دزدِ تو این سوی رفت
دزدِ مرا باد داد آن دغلِ کژنشان


#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل

‌‌
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب


من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم

و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گُر گرفتم.
زندگی با من کینه داشت
من به زندگی لبخند زدم

#احمد_شاملو

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل

⛰ دور از تو بادا اهرمن...


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


خلیج فارس، قلب تپنده‌ی ایرانِ باستان؛ آب راهی جاوید که نام پارس را با غرور در موج‌هایش فریاد می‌زند.
میراث شاهان، شناسنامه‌ی تاریخ، غرور ایرانی


Iran — the land of monarchs, the eternal Persian Gulf, and a civilization thousands of years old; a place where Iranian identity was forged through history, culture, and pride, and endures to this day.”


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


صبح‌ها نان و پنیرک بخوریم
و بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام
و بپاشیم میان دو هجا تخم سکوت
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی‌آید

و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست
و کتابی که در آن یاخته‌ها بی بعدند
و نخواهیم مگس از سرانگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و بدانیم اگر کرم نبود
زندگی چیزی کم داشت
و اگر خنج نبود
لطمه می‌خورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود
دست ما در پی چیزی می‌گشت
و بدانیم اگر نور نبود
منطق زنده پرواز دگرگون می شد
و بدانیم که پیش از مرجان
خلائی بود در اندیشه دریاها
و نپرسیم کجائیم
بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را
و نپرسیم که فواره اقبال کجاست؟
و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است

#سهراب_سپهری


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم


هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود
در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم

درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم

گوید سلام علیک هی آوردمت صد نقل و می
من شاهم و شاهنشهم پرده سپاهان می زنم

من آفتاب انورم خوش پرده‌ها را بردرم
من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم

هر کس که خواهد روز و شب عیش و تماشا و طرب
من قندها را لذتم بادام‌ها را روغنم

گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو
هین بی‌ملولی شرح کن من سخت کند و کودنم

گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم

رو رو که صاحب دولتی جان حیات و عشرتی
رضوان و حور و جنتی زیرا گرفتی دامنم

هم کوه و هم عنقا توی هم عروه الوثقی توی
هم آب و هم سقا توی هم باغ و سرو و سوسنم

افلاک پیشت سر نهد املاک پیشت پر نهد
دل گویدت مومم تو را با دیگران چون آهنم


#حضرت_مولانا
#رشید_کاکاوند

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز!

سهم خودت را بنوش...
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد...!

#محمد_مسعود_کرمی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


باوفاتر گشت یارم اندکی
خوش برآمد دی نگارم اندکی

دی بخندید آن بهار نیکوان
گشت خندان روزگارم اندکی

خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی

صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی


ابر من دی بر لب دریا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی

خوش ببارم خاک را گل‌ها دهم
باش کاندر دست خارم اندکی

مهلتم ده خوش به خوش از سر مرو
صبر کن تا سر بخارم اندکی

نی غلط گفتم که اندر عشق او
کافرم گر صبر دارم اندکی

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

شعر و غزل


می برزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه

عقلم بدزدلختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تاکی غم زمانه

گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
ور تیر طعنه آید جان منش نشانه

گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه

آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد
هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه

صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی
گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه

دیوانگان نترسند از صولت قیامت
بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه


صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه

#حضرت_سعدی

سلام
صـبحتون بخیر
امروز تون پراز شادی
روزتون خوش
سلامـتی در،وجـوتون بــرقـرار‌


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


به قول #شاهرخ_مسکوب


«‏چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به باران دادن، چای درست کردن، پادشاهِ وقتِ خود بودن.»‌


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


نرگس بیمار تو، گشته #پرستار من

تا چه کند این طبیب، با دل بیمار من

رسم تو عاشق کشی، شیوه ی من عاشقی

تیغ زدن شغل تو، کشته شدن کار من!

#فروغی_بسطامی


🗓 #روز_جهانی_پرستاران

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


اگر بتوانم یک‌بار دیگر زندگی کنم
می‌کوشم بیشتر اشتباه کنم
نمی‌کوشم بی‌نقص باشم
راحت‌تر خواهم بود
سرشارتر خواهم بود از آن‌چه حالا هستم

در واقع، چیزهای کوچک را جدی‌تر می‌گیرم
کمتر بهداشتی خواهم زیست
بیشتر ریسک‌ می‌کنم
بیشتر به سفر می‌روم
غروب‌های بیشتری را تماشا می‌کنم
از کوه‌های بیشتری صعود خواهم کرد
در رودخانه‌های بیشتری شنا خواهم کرد
جاهایی را خواهم دید که هرگز در آن‌ها نبوده‌ام
بیشتر بستنی خواهم خورد، کمتر لوبیا
مشکلات واقعی بیشتری خواهم داشت و دشواری‌های تخیلی کمتری.‌

‌  #خورخه_لوئیس_بورخس‌


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

وقت دلتنگی که شادی رو به پایان می شود
آدم از بخت بدش چون جغد نالان می شود

دوستان چون ضربه را بر  پیکرِ   ما می زنند
درکِ  زخم تیشه بر یک ریشه  آسان می شود


تاب   می آوَ رد شبنم  بر لب  گل تا  سحر
از طلوعِ  روز   نو ؛  اما  گریزان می شود

*معنی زندان که محدود  اتاق و میله نیست *
گاه دنیایی برایت همچو زندان می شود

آسمانی تیره ام با ابر شومی  ؛ بغض درد
با تلنگر بر  زمین خشک  گریان  می شود

کار از گریه اگر بگذشت دیگر چاره نیست
آدمی در زیر بار غصه ؛ خندان می شود!!

آنچه با ارزش بُوَد ؛ از دیده ها گردد نهان
گنج معمولا که در ویرانه پنهان می شود

زلزله وقتی که می آید؛ تو ، وقتی می روی
ساز آوار ند ؛ هر دو ،خانه ویران می شود

#مهشاد_محمدی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


‏آيا كسی می توانست بفهمد
كه دوست داشتن او چه لذتی دارد
و آدم را به چه ابديتی نزديك می كند؟
آدم پر می شود...
جوری كه نخواهد به چيزی ديگر فكر كند.
نخواهد دلش برای آدم ديگری بلرزد
و هيچ گاه دچار ترديد نشود...


#عباس_معروفى


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

‌‌خیلی دوری،
شانه‌هایت دور است،
هُرم نَفَست دور است،
بادی که موهایت را می‌برد،
دور است،
چشم‌هایت دور است
و
خیلی
نزدیکی!
سایه‌ات..
سایه‌ات همه جا هست؛
کنار موسیقی و باران و جاده و نور و کلمه!
و سکوتت....


#بیژن_الهی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


خُرم آن‌روز که بازآیی و سعدی گوید:

«آمدی؟ ...وه که چه مشتاق و پریشان بودم

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


دردا که هدر دادیم ، آن ذاتِ گرامی را
تیغیم و نمی‌بّریم، ابریم و نمی‌باریم


ما خویش ندانستیم،بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد رهایی نیست، وقتی همه دیواریم..


#حسین_منزوی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


غرشِ خیزابهای نیلگون دریای پارس بازتابی هست از نامِ غرور افزایِ پارس
تا به یاد آرد شکوهِ روزگارِ باستان کی خلیج پارس از بیگانگان گیرد نشان...


🎼 «خلیج فارس»❤
🎤خواننده : #همایون_شجریان

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست


عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست

هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

بسیارند،
بی‌خوابانی چون من
هر یک در کنجِ خلوت خویش.

#عباس_کیارستمی

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل


Life is an endless dance! If you do not dance, then the music of your life plays in vain! Maurice #Bejart
#International_Dance_Day (April 29)

زندگی یک رقص بی‌پایان است! اگر نمی‌رقصی، پس موسیقی زندگیت بیهوده پخش می‌شود!


#موریس_بژارت

@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ،حالم خراب خوش تر


بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر

جز طرح چشم مستت ، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم ، نقش بر آب خوش تر

خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر

هر فصل از آن جهانی است ،هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو ، از هر کتاب خوش تر

چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت ، از هر جواب خوش تر

خامش نشسته شعرم ، در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت ، از شعر ناب خوش تر


#حسین_منزوی


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…

شعر و غزل



#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

شب را تا صبح
مهمان کوچه‌های بارانی خواهم بود….

و برگ برگ دفتر غمگینم را
در باران، خواهم شست…..

آن گاه شعر تازه‌ام را
ـ که شعرِ شعرهایم خواهد بود ـ
با دست‌های شاعرانه‌ی تو،
بر دفتری که خالی است
خواهم نوشت…..

ای نام تو تغزل دیرینم ،
در باران.…..

#حسین_منزوی


@sherroghazal🌸🍃

Читать полностью…
Подписаться на канал