مرا هر کس که بیرون می کشد
از گوشه ی خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم
می کشد بیرون...
#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar
غـمِ فسردن و پژمردن از خزانش نیست
گل همیشه بهارست داغِ سینهی ما ...
#طالب_آملی
@shah_beyt_mandegar
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت رویِ زیبا را...
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
کجا سفر رفتی که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی که پیش چشمم ره دگر رفتی
بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد
جان بی تو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی
چه قصه ها که از وفا گفتی با من
تو بی محبتی کنون جانو یا من
تو چونان شرر به خدا خبر زِخدا نداری
رود آتش از سر آن سرا که تو پاگذاری
سوز دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی
با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین که از میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آواز تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که غزل ساز تو باشم
چه شود اگر نفسِ سحر خبری زِ تو آرد
به کسِ دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی بردی
طاقت این دل زار مرا بردی بردی
با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین که از میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آواز تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که غزل ساز تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد
به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی بردی
طاقت این دل زار مرا بردی بردی
کجا سفر رفتی که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی که پیش چشمم ره دگر رفتی
#معینی_کرمانشاهی
@shah_beyt_mandegar
تا نگاهم میکنی محراب را گم میکنم
با لب تشنه مسیر آب را گم میکنم
با همه بیخوابیِ شبهای دلتنگِ فراق
در مسیر گامهایت خواب را گم میکنم
انتظارت آن چنان تاب از دو چشمم میبرد
در مسیل گریهام سیلاب را گم میکنم
تا صدای گامهایت کوچه را پر میکند
دست و پای این دل بیتاب را گم میکنم
چون که مهر تو چراغ راه شبهای من است
سوی کمسوی مه شبتاب را گم میکنم
تا شوم چون موج، سرگردان به دریای غمت
ورطهی آرامش مرداب را گم میکنم
آن چنان در اشک شوقِ دیدنت گم میشوم
غرق میگردم ولی پایاب را گم میکنم
#دکتر_بهرام_قاضی_جهانی
@shah_beyt_mandegar
ز بادهایست به بزم شهود، مستی ما
که کرد رفع خمار شراب هستی ما
بگو به شیخ که ز کفر تا به دین فرق است
ز خودپرستی تو تا به میپرستی ما
زدیم دست به دامان عشق از همه پیش
مراد ما شده حاصل ز پیشدستی ما
به راه دوست چنان مست بادهٔ شوقیم
که بیخودند رفیقان ما ز مستی ما
به پیش سرو قدی خاک راه شد بیدل
بلند همتی ما ببین و پستی ما
#بیدل_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی
به درختان خیابان تو عادت دارم...
#اکبر_رشیدی
@shah_beyt_mandegar
/channel/rocky_rabbit_bot/play?startapp=frId76854155
Rocky Rabbit: Fun and Earnings! 🐰🚀
Play Rocky Rabbit for fun and profit! Join through this link and let’s start our profitable journey together!
هم امیرالمؤمنین، هم حیدر و هم بوتراب
در کسی غیر از علی اجماع این اوصاف نیست
#فرهاد_مرادی_مسکین
#فرهاد_کرمانشاهی
@Shah_beyt_mandegar ☘
.
قلب پاییز پر از آتش "مهر" است ولی
بی تو صد "مهر" اگر شعله کشد خاموشم
#زیبا_حسینی_جیرندهی
@shah_beyt_mandegar
به ره از دلِ پُر آتش همه شب چراغ دارم
که دهد نسیمِ کویت خبر از بهشت ما را
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
پس از ما تیره روزان روزگاری میشود پیدا
قفای هر خزان آخر بهاری میشود پیدا
مکش ای طور با افسرده حالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری میشود پیدا
پس از فرهاد باید قدر این جانسخت دانستن
که بعد از روزگاری مرد کاری میشود پیدا
من خونین جگر از بسکه با خود داغ او بردم
کنی هرجا بخاکم لاله زاری میشود پیدا
به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگین دل
مرا در آشیان هم مشت خاری میشود پیدا
فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان اما
بهار رفته بعد از انتظاری میشود پیدا
"حزین" ار خویشتن را از میان گمگشته انگاری
درین دریای بی پایان کناری میشود پیدا
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
غمنامهی ما خواند و جوابی ننوشت
از لطف گذشتیم و عتابی ننوشت
خاطر به امید ستمش خوش میبود
بیرحم خرابی به خرابی ننوشت
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
دلخسته و بیجواب برمیگردد
ماهیست… برای آب برمیگردد
دنیا زشت است، بچهام میترسد
با گریه درون خواب برمیگردد
#فاطمه_اختصاری
@shah_beyt_mandegar
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت
هست امیدی که ابر فرودین
برگ ها رویاندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم
وای بر احوال برگ بی درخت...
#شفیعی_کدکنی
@shah_beyt_mandegar
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
#رودکی
@shah_beyt_mandegar
هزارم درد مي باشد
که مي گويم نهان دارم
لبم با هم نمي آيد
چو غنچه روز بشکفتن
ز دستم بر نمي خيزد
که انصاف از تو بستانم
روا داري گناه خويش
وان گه بر من آشفتن
#سعدى
@shah_beyt_mandegar
کم فروشی مکن و پرده بیفکن ز رُخت
اندکی از تو مرا بیشتر از بیش بُود .
#محمود_افهمی
@shah_beyt_msndegar
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعد موی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژاد
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد
شوربخت آن که او نخورد و نداد
باد و ابر است این جهان، افسوس!
باده پیش آر، هر چه باداباد
شاد بودهست از این جهان هرگز
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد
داد دیدهست از او به هیچ سبب
هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد
#رودکی
@shah_beyt_mandegar
آمدی قصه ببافی که موجه بروی
در نزن رفته ام از خویش ، کسی منزل نیست
#صنم_نافع
@shah_beyt_mandegar
شبی رفتم به رویایی که تعبیر تو در آن بود
رسیدم بر در باغی که تصویر تو در آن بود
درآن تاریکی بیغش چراغ چشم آویزان
سرود مهربان مرغ شبگیر تو در آن بود
شبیه کودکی بودم میان صورت دیوار!
دهانم گس ولی خوشاب انجیر تو در آن بود
صدف بودم درونم مملو از دیدار مروارید
منآن دام پر از حیرت که نخجیر تو در آن بود
شدم غرق تماشایش از احوالش گذر کردم
زبور و صوت داوود و مزامیر تو در آن بود
هوا هم اشتیاقش را به روی برگ میپاشید
بلور شبنم اشک سرازیر تو در آن بود
درآن پردیس بختآور نگاهی بر غزل کردم
کشیدم قرعهی سبزی که تقدیر تو در آن بود
#دکتر_نیره_سپهری
/channel/NayerrehSepehripoem
@shah_beyt_mandegar
یافتم روشندلی از گریههای نیمشب
خاطری چون صبح دارم از صفای نیمشب
شاهد معنی که دل سر گشته از سودای اوست
جلوه بر من کرد در خلوتسرای نیمشب
در دل شب دامن دولت به دست آمد مرا
گنج گوهر یافتم از گریههای نیمشب
دیگرم الفت به خورشید جهانافروز نیست
تا دل درد آشنا شد آشنای نیمشب
نیمشب با شاهد گلبن درآمیزد نسیم
بوی آغوش تو آید از هوای نیمشب
نیست حالی در دل شاعر خیالانگیزتر
از سکوت خلوت اندیشهزای نیمشب
با امید وصل از درد جدایی باک نیست
کاروان صبح آید از قفای نیمشب
همچو گل امشب رهی از پای تا سر گوش باش
تا سرایم قصهای از ماجرای نیمشب
#رهی_معیری
@shah_beyt_mandegar
گیرم ز تو بینایی و گردم به تو حیران
القصه به غیر از تو کسی در نظرم نیست
#قصاب_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
بادهای نوشیدم امشب از کف دلدار مست
فارغم کرد از غمِ هر آنچه بود و آنچه هست
آن چنان از باده مستم، پای نتوانم کشید
تا قیامت مینشینم پای این میخانه بست
جام در دست و سبو بر دوش و خُم بر سر نهم
زین می باقی دلم از هر چه دام توبه رست
بس که جاری گشته جوی باده در میخانهاش
کام من از جوی این غمخانهی ویرانه جست
چون که چشم جان من از مهر او پر نور شد
جان و تن چشمان خود بر قامت خورشید بست
#دکتر_بهرام_قاضی_جهانی
@shah_beyt_mandegar
مرا در بيستون بر خاك بسپاريد تا شبها
غم بی همزبانی را برای كوهكن گويم
بگويم عاشقم ، بی همدمم ، ديوانه ام ، مستم
نمی دانم كدامين حال و درد خويشتن گويم...
#معینی_کرمانشاهی
@shah_beyt_mandegar
من از خیالِ خوشت سربه سر پرنده ام و
چه آسمانِ عزیزی ست مهربانیِ تو...
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber
من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید: خبری نیست
هر جا نکنی باز سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای کاش که می گفت نگاه تو؛ بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست
#مهدی_فرجی
@shah_beyt_mandegar
گیرم که زِ دشمن گِلِه آری بَر دوست!
چون دوست جفا کند؛ چه تدبیر کنی؟
#سعدی
@shah_beyt_mandegar