بارِ غمِ فراقِ تو، بسکه شکسته پیکرم
داغ به سینهام کنون، تکیه به تن نمیکند
#کلیم_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند
گناه تست و من استادهام به استغفار
مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل
که خاکپای توام؟ خاک را چه غم ز غبار؟
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
به تیغ میزد و میرفت و باز مینگریست
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
برخیز دلا...!
ڪه دل به دلدار دهیم
جان را به جمال آن خریدار دهیم.
این جان و دل
و دیده پیِ دیدنِ اوست
جان و دل و دیده را به دیدار دهیم.
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
❖ #قرابت_معنایی
نرنجم که با دیگری خو کنی ؛
تو با من چه کردی که با او کنی ؟
🔷 ───── 💠 #صائب_تبریزی
گر با دگران بِه ز منی ، وای به من
ور با همه کس همچو منی ، وای همه !
🔷 ───── 💠 #ابوسعید_ابوالخیر
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران ؛ وای به حال دگران ...
🔶 ───── 💠 #شهریار
حاشا حسادت ورزم احوال رقیبم را ؛
با من چه کرد او تا مگر با "او" چه خواهد کرد ؟
🔶 ───── 💠 #سجاد_رشیدی_پور
@shah_beyt_mandegar
و گفت: الهی اگر اندامم درد کند شفاتو دهی چون توام درد کنی شفا که دهد.
#عطار
@shah_beyt_mandegar
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید خبری نیست
#مهدی_فرجی
@shah_beyt_mandegar
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم درهوای تو
یک شب ستاره های تو رادانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
#فریدون_مشیری
@shah_beyt_mandegar
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
#خیام
@shah_beyt_mandegar
این شب زده را همنفسی درک نکرد
آواز غمم را قفسی درک نکرد
من مُردهترین زندهی شهرم؛ افسوس
اندوه مرا هیچکسی درک نکرد
فرهاد مرادی کرمانشاهی
ما
کاشفان کوچهی بنبستیم
حرفهای خستهای داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند...
#گروس_عبدالملکیان
@shah_beyt_mandegar
اگر چه باز نبینم خود کنارِ تو را
عزیز می شمرم عشق یادگار تو را
در این خزان جدایی
به بوی خاطره ها
شکفته می کنم از نو
به دل بهار تو را ...
#سیمین_بهبهانی
@shah_beyt_mandegar
نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـكنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یڪی را ڪـه بـرایـت بـڪـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یڪ تنگ شبی می شڪنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این كوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم
@shah_beyt_mandegar
#ڪاظم_بهمنی
🌞
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری ...
#فخرالدین_عراقی
@shah_beyt_mandegar
☁️ ⃟🪽
تو چنان با منی که هر شب و روز
یاد ِ من نیست، "نیستی" با من...
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber
«زمستان»
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون،
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش،
نغمهی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم،
همان بیرنگِ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی،
صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت میدهد،
بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این،
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
«مهدی اخوان ثالث»
@shah_beyt_mandegar
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
.
من خسته نیستم
دیری ست خستگی
تعویض گشته است به در هم شکستگی
من خسته نیستم
در هم شکسته ام
#نصرت_رحمانی
@shah_beyt_mandegar
شبی دیگر،
شبی شب تـر،
شبی از روز روشن تـر
شبی پر تاب و تب دارم،
تبی تابیـدنی امشب...
#قیصر_امین_پور
@Shah_beyt_mandegar
هميشه فردايي نيست تا زندگي فرصت ديگري براي جبران اين غفلتها به ما دهد
کساني را که دوست داري هميشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه داري و مراقبشان باش
#گابريل_مارکز
@shah_beyt_mandegar
جانِ و دل را وفایِ یار آموز
عشق شو بر جهان قرار آموز
عیبِ دنیا گذار و چشمت را
دیدن ِ حُسنِ روزگار آموز...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
میرنجد از تحمّل ما بر جفای خویش
هان شکوهای که خاطر دلدار نازکست
#غالب_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
جان بِفِشانم ز شوق،
در ره باد صبا
گر برساند به ما،
صبح دمی بوی دوست...
#امیر_خسرو_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
شست "باران"
همه ی کوچه خیابانها را
پس چرا
مانده غمت بر دل بارانی من ؟
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber🌧
من می روم ز کوی تو و دل نمی رود
این زورقِ شکسته ز ساحل نمی رود
گویند دل ز عشقِ تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دستِ من و دل نمی رود!
#شفیعی_کدکنی
@shah_beyt_mandegar
گر لا مکان و خانه به دوشم تو را چه غم
کاندر جوار جانی و وندر مکان دل
#عارف_قزوینی
@shah_beyt_mandegar
پيش تو اگر چه بر زمين دارم پاي
دستی ز غمت بر آسمان دارم من
#سنایی
@shah_beyt_mandegar
ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
ای دوست قمر خوشتر یا آنک قمر سازد
بگذار شکرها را بگذار قمرها را
او چیز دگر داند او چیز دگر سازد
در بحر عجایبها باشد به جز از گوهر
اما نه چو سلطانی کو بحر و درر سازد
جز آب دگر آبی از نادره دولابی
بی شبهه و بیخوابی او قوت جگر سازد
بی عقل نتان کردن یک صورت گرمابه
چون باشد آن علمی کو عقل و خبر سازد
بی علم نمیتانی کز پیه کشی روغن
بنگر تو در آن علمی کز پیه نظر سازد
جانها است برآشفته ناخورده و ناخفته
از بهر عجب بزمی کو وقت سحر سازد
ای شاد سحرگاهی کان حسرت هر ماهی
بر گرد میان من دو دست کمر سازد
میخندد این گردون بر سبلت آن مفتون
خود را پی دو سه خر آن مسخره خر سازد
آن خر به مثال جو در زر فکند خود را
غافل بود از شاهی کز سنگ گهر سازد
بس کردم و بس کردم من ترک نفس کردم
خود گوید جانانی کز گوش بصر سازد
#مولوی
@shah_beyt_mandegar