t.me/hrummebot/game?startapp=ref587473011
من به تو یک شیرینی شانس میدهم
ایردراپ جذاب ِ Hrum
هر روز با یک پیام جالب ❤️
شروع کنید
در پهنهی جهان
انسان برای کشتن انسان
تا جبهه میرود
انسان برای کشتن انسان
تشویق میشود!
درجبهههای جنگ
کشتار میکنند
یا کشته میشوند
تابوت صد هزار جوان را
پیران داغدار
با چشم اشکبار
بردوش میکشند
درخاک می نهند.
....آنگاه کودکان را
تعلیم میدهند:
یک شاخه از درخت نبایست بشکنند!
#فریدون_مشیری
@shah_beyt_mandegar
زاغی سياه و خسته، به مقراض بالهاش،
پیراهن حریر شفق را برید و رفت.
من در حضور باغ برهنه
در لحظههای عبور شبانگاه
پلک جوانهها را
آهسته میگشایم و میگویم:
آیا
اینان
رؤیای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس میکنند؟
در دور دست باغ برهنه چکاوکی،
بر شاخه میسراید:
این چند برگ پیر،
وقتی گسست از شاخ،
آن دم جوانههای جوان
باز میشود
بیداری بهار
آغاز میشود.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@shah_beyt_mandegar
پس از سالها نامه و شعر و نثر
نفهمید حرف و قنوت مرا
چگونه بفهمد سکوت مرا...
#احسان_پرسا
@shah_beyt_mandegar
آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز.
#حمید_مصدق
@shah_beyt_mandegar
@shah_beyt_mandegar✨
آلوده ام...آلوده ام...هم رنگ با مرداب
نفرینی ام...در حسرت...بیداری از این خواب
باشد
که
روزگار
بچرخد
به
کامِ
دل
باشد
که
غم
خجل
شود
از
صبرِ
قلبِ
ما🤍
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber
صدای تیشه می آید ز کوهی پیچد آهنگی
ترانه گوی غمگینی سراید شعر دلتنگی
بکوبد آن دلاور مرد نان آور چنان فرهاد
خروش کوه چون آهی به سینه می زند چنگی
فغان و ناله ای خیزد که دلها را به هم ریزد
چه شد ناگه که می خواند به کهساری شباهنگی ؟
دریغ و صد فسوس اینک سرایی بی پدر گشته
ز چشم آسمان بارد سرشک لاله گون رنگی
خدای جان عجب تقدیر تلخی بود انسان را
همان که می برد سنگی فرو افتاده بر سنگی
#نیره_سپهری
#معدنطبس💔
/channel/NayerrehSepehripoem
@shah_beyt_mandegar
دست شستم از تو، با جانم تمنا را چهکار؟
با سرِ شوریدهام مِنبعد سودا را چهکار؟
هر کجا خواهی برو، با هر که میخواهی نشین
با بد و نیکِ تو ای پیمانشکن ما را چهکار؟
پشت بر دیوارِ خرسندی نهادم در غمت
جانِ من! با خاطرِ آسوده غوغا را چهکار؟
آرزومندت نیام، حسرت چه میخواهد ز من؟
طالبِ وصلت نیام، با من تمنا را چهکار؟
خویش را آزاد کردم، بندهی کس نیستم
با من بیقیدْ عشقِ کارفرما را چهکار؟
پایْ در کنجِ صبوری خوب محکم کردهای
با تو ای شاپور! شوقِ بیمحابا را چهکار؟
#شاپور_تهرانی
#غزل_کامل
•دیوان شاپور تهرانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: محمدرضا طاهری•
@shah_beyt_mandegar
آهای خبردار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
خوابی یا بیدار؟!
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار می زنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
از گلوی من
دستاتُ بردار...
کوچه های شهر
پُرِ ولگرده...
دل پُرِ درده
شب پُرِ مَرد و
پُرِ نامرده...
آهای خبردار
آهای خبردار!
باغ داریم تا باغ
یکی غرق گل
یکی پُرِ خار
مرد داریم تا مرد
یکی سَرِ کار
یکی سَرِ بار
آهای خبردار!
یکی سَرِ دار...
توی کوچه ها
یه نسیم رفته
پیِ ولگردی
توی باغچه ها
پاییز اومده
پی نامردی
توی آسمون
ماهُ دق می ده
ماهُ دق می ده
دردِ بی دردی
پاییز اومده
پاییز اومده
پی نامردی
یه نسیم رفته
پی ولگردی...
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار می زنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار...
از گلوی من
دستاتُ بردار!
دستاتُ بردار
از گلوی من...
«حسین منزوی»
@shah_beyt_mandegar
یکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳
🖇پیامی برای امروز :
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دلت گرم!
ما
پاییزهای ِ بسیاری را گذرانده ایم!
به شوق و جسارت ِ جوانه ی کوچکی در قلبمان.
ذهنت سبز
دلت گرم
و پاییزت زیباترین...
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber🍂
ولی جمشید پاییز مثل بهار نیست!
گردن افراشته نمیخواد تا ببینیم توو راهه.
دلت که یهو خالی شد، دم دمای غروب، یعنی پاییزه داره میآد.
@shah_beyt_mandegar
پاییز مبارک 🍁
رحمت للعالمین«ص»
قصدش از خلق دو عالم از بدایت، نام توست
مقصدِ غایی خلقت در نهایت، نام توست
راز خلق کائنات از ابتدا نام تو بود
ورد لبهای خدا هنگام خلقت، نام توست
هر که دور از توست، دور از رحمت حق میشود
راز هر کس گشته مشمول عنایت، نام توست
خشکسالی یک دلیل ساده دارد، دوریات
درنزول انگیزهٔ باران رحمت، نام توست
آنکه بر سینه زد در جمع میخواند تو را
ورد و ذکر گوشهگیران، کنج عزلت، نام توست
در غباری از گناهان زنده در گورم، ولی
آنچه پاکم میکند از این خجالت، نام توست
کوه خواب آلوده بودم، سیل بیدارم نکرد
آنچه بیدارم کند از خواب غفلت، نام توست
مثل فانوسی شکسته در مسیر بادم و
نور بیجان مرا، دست حمایت، نام توست
نیست گر نامحرمان را در حریمالله، راه
بیگمان رمز ورود اهل جنت، نام توست
خاک ساحل، سرمهٔ چشم است طوفان، دیده را
در شب تاریک، فانوس هدایت، نام توست
سکهای چند است آنجا، جمله با ارزش، ولی!
سکهٔ رایج به بازار قیامت، نام توست
آنچه پنهان مانده از اسماء حق در انبیا
«میم» و «حا» و «میم» و «دال» است آن حقیقت، نام توست
میم ابراهیم و موسی، دال آدم، حای نوح
شعرمن ساده است، مجموع نبوت، نام توست
#فرهاد_مرادی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
@sHah_beyt_MandegaR
مرا هر شب چو دزدان، خواب گرد چشم تر گردد
دلم را با غمت بیدار بیند، باز برگردد
#علی_ترکمان_خراسانی
@shah_beyt_mandegar
شب خوش✨
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهلِ دلی
منم آن سوسنِ وحشی که به ویرانه دمید...
#رهی_معیری
@shah_beyt_mandegar
نه مثل كوه محكمم نه مثل رود جارى ام
نه لايقم به دشمنى نه آن كه دوست دارى ام
تو آن نگاه خيره اى در انتظار آمدن
من آن دو پلك خسته كه به هم نمى گذارى ام
تو خسته اى و خسته تر منم كه هرز مى روم
تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام
زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى
مرا به بند مى كشد به جرم راز دارى ام
شناخته اند مردمان من و تو را به اين نشان
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه مي زند به بودنم ، ندارى ام
#سید_تقی_سیدی
@shah_beyt_mandegar
- ابوالفتح: رضا وقتی مردهای همسایه آنقدر دیر به خانه میروند تا طفلان بخوابند که نان از دست خالی پدر نخواهند چه جای عشرت است؟
رضا: مملکت صاحب داره! پادشاه باید به فکر رعیت باشه.
ابوالفتح: رعیت !؟؟ رعیت کدام پدر سوخته؟ میراث کدام مخنث؟ این مردم انسانهای شریفی هستند بسیار والاتر از هم پالکیهای فالوده خور تو. فقط مظلوماند. ملتی که ادباش قناعت را فضیلت میداند هر ساله دچار قحطی است.
رضا: پس مجلس و عدالتخانه در این میانه چه کارهاند؟
ابوالفتح : عدالتی که میگوید یکی آقازاده به دنیا بیاید یکی خانه زاد؟ این دکان مشروطه هم برچیده باشد بهتر ، گرچه پدر و برادرم هر دو جان بر سر مشروطه باختند. شکارچی تا کی کبک و گوزن ؟؟؟ عزم شکار ناب کن.
🎬سريال هزار دستان
@shah_beyt_mandegar
منشین چنین زار و حزین چون روی زردان
شعری بخوان، سازی بزن، جامی بگردان
ره دور و فرصت دیر، اما شوق دیدار
منزل به منزل میرود با رهنوردان
من بر همان عهدم که با زلف تو بستم
پیمان شکستن نیست در آیین مردان
گر رهرو عشقی تو پاس ره نگه دار
بالله که بیزارست ره زین هرزه گردان
صد دوزخ اینجا بفشرد آری عجب نیست
گر در نگیرد آتشت با سینه سردان
آن کو به دل دردی ندارد آدمی نیست
بیزارم از بازار این بی هیچ دردان
آری هنر بی عیب حرمان نیست لیکن
محروم تر برگشتم از پیش هنردان
با تلخکامی صبر کن ای جان شیرین
دانی که دنیا زهر دارد در شکردان
گردن رها کن سایه از بند تعلق
تا وارهی از چنبر این چرخ گردان
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
⚜من نیز چو خورشید
دلم زندھ بہ عشق است
راھ دل خود را نتوانم
کہ نپویم...
هر صبح در
آیینہ ے جادویے خورشید
چون مے نگرم
او همہ من، من همہ اویم
#فریدون_مشیری
#صبحتون_پر_عشق🌹
@shah_beyt_mandegar
خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود..
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند..
و محمدعلی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
وآمنه بعد از 17 سال کودکش را لمس کند
خدا کند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد..
هندوکش دخترانش را آزاد کند ...
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را..
کاردها یادشان برود
بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند ...
خدا کند کوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش رابدزدد..
به میخانه شوند پلنگها با آهوها ...
خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند..
پنجرهها
دیوارها را بشکنند..
وتو..
همچنانکه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری ..
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور..
#الیاس_علوی
@shah_beyt_mandegar
اولین بارونِ پاییزی زد! وقتِ گوش دادن به چهرازی و غرق شدن تو هر جملهاش رسیده ... 🍂🌧️🍁
Читать полностью…یارانِ ناشناختهام
چون اخترانِ سوخته
چندان به خاکِ تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر
زمین
همیشه
شبی بی ستاره ماند.
#طبس_معدن
#ایرانم_تسلیت
@shah_beyt_mandegar
پاییزم و از خش خش یاد تو عزادار
در چنگ تب و تاب خیال تو گرفتار
دامان صبا پر شده از خاطره ی برگ
لبریز شده چشم من از حسرت دیدار
غمگین شدن ِباغ وگل ازشعرخزان است
شاعر شدن سینه ام از خلوت بسیار
پرواز غم انگیز تو و خلوت لانه ،
بال و پر مجروح مرا می دهد آزار
پاییز از عریانی خود ،در تب و تاب است
پوشیده تو را بر من ِتبدار به اصرار
مستانه سراید نفسم فاصله ها را
تا مست شود سینه ام از بوسه ی دلدار
#زیبا_حسینی_جیرندهی
@shah_beyt_mandegar
برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد و شب برسه به فردا
#موزیکای_آرامش #پاییز
@shah_beyt_mandegar
و بهار نیز میگذشت
و تابستان رسید و رفت و پاییز شد
و چشم خیره به یکسو نمانده بود و آهسته، آهسته آهسته،
من گوشههای تازه میدیدم ...♥️
@shah_beyt_mandegar
شفیع روز محشر ماهروی والضّحی یعنی
محمّد آنکه ایزد بود در قرآن ثناخوانش
برَد یکباره از رخساره شب رنگ ظلمت را
اگر خورشید گیرد پرتو از شمع شبستانش
شب عید است قصاب! اینقدر استادگی تا کی؟
قدم نِه پیش کامشب میتوان گردید قربانش
#قصاب_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
قصدش از خلق دو عالم از بدایت، نام توست
مقصد غایی خلفت در نهایت، نام توست
در غباری از گناهان زنده در گورم، ولی
آنچه پاکم میکند از این خجالت، نام توست
کوه خوابآلوده بودم، سیل بیدارم نکرد
آنچه بیدارم کند از خواب غفلت، نام توست
نیست گر نامحرمان را در حریمالله راه
بیگمان رمز ورود اهل جنت، نام توست
سکهای چند است آنجا جمله با ارزش، ولی
سکهی رایج به بازار قیامت، نام توست...
#فرهاد_مرادی_مسکین
#فرهاد_کرمانشاهی
@Shah_beyt_mandegar
زندگی خواب و خیالی بیش نیست
بی سبب از اندهش محزون شدی...
#پروین_اعتصامی
@shah_beyt_mandegar