پاییزم و از خش خش یاد تو عزادار
در چنگ تب و تاب خیال تو گرفتار
دامان صبا پر شده از خاطره ی برگ
لبریز شده چشم من از حسرت دیدار
غمگین شدن ِباغ وگل ازشعرخزان است
شاعر شدن سینه ام از خلوت بسیار
پرواز غم انگیز تو و خلوت لانه ،
بال و پر مجروح مرا می دهد آزار
پاییز از عریانی خود ،در تب و تاب است
پوشیده تو را بر من ِتبدار به اصرار
مستانه سراید نفسم فاصله ها را
تا مست شود سینه ام از بوسه ی دلدار
#زیبا_حسینی_جیرندهی
@shah_beyt_mandegar
برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد و شب برسه به فردا
#موزیکای_آرامش #پاییز
@shah_beyt_mandegar
و بهار نیز میگذشت
و تابستان رسید و رفت و پاییز شد
و چشم خیره به یکسو نمانده بود و آهسته، آهسته آهسته،
من گوشههای تازه میدیدم ...♥️
@shah_beyt_mandegar
شفیع روز محشر ماهروی والضّحی یعنی
محمّد آنکه ایزد بود در قرآن ثناخوانش
برَد یکباره از رخساره شب رنگ ظلمت را
اگر خورشید گیرد پرتو از شمع شبستانش
شب عید است قصاب! اینقدر استادگی تا کی؟
قدم نِه پیش کامشب میتوان گردید قربانش
#قصاب_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
قصدش از خلق دو عالم از بدایت، نام توست
مقصد غایی خلفت در نهایت، نام توست
در غباری از گناهان زنده در گورم، ولی
آنچه پاکم میکند از این خجالت، نام توست
کوه خوابآلوده بودم، سیل بیدارم نکرد
آنچه بیدارم کند از خواب غفلت، نام توست
نیست گر نامحرمان را در حریمالله راه
بیگمان رمز ورود اهل جنت، نام توست
سکهای چند است آنجا جمله با ارزش، ولی
سکهی رایج به بازار قیامت، نام توست...
#فرهاد_مرادی_مسکین
#فرهاد_کرمانشاهی
@Shah_beyt_mandegar
زندگی خواب و خیالی بیش نیست
بی سبب از اندهش محزون شدی...
#پروین_اعتصامی
@shah_beyt_mandegar
بس حلقه زدم
بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسم
یا که در این خانه کسی نیست؟
#بیدل_شیرازی
@shah_beyt_mandegar
/channel/cexio_tap_bot?start=1716310450905060
CEXP tokens farming major upgrade! Two is better than one! Join my squad, and let's double the fun (and earnings 🤑)! CEX.IO Power Tap! 🚀
/channel/cexio_tap_bot?start=1716310450905060
CEXP tokens farming major upgrade! Two is better than one! Join my squad, and let's double the fun (and earnings 🤑)! CEX.IO Power Tap! 🚀
/channel/cexio_tap_bot?start=1716310450905060
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود
عکس شیدایی، در آن آیینهی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت
دل همان دل بود، اما مست و بیپروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین، جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم، آن چشم درخشان را ولی در آن صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
بر لب لرزان من، فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود
#ابوالحسن_ورزی
@shah_beyt_mandegar
سخنها داشتم دور از فریب چشم غمازت
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
گاهی خدا هم چشم بر هم می گذارد
یک مشت غم بر پشت آدم می گذارد
گاهی خدا هم سينه ای را می فشارد
بر گرده ی دل داغ ماتم می گذارد
در گرمگاه رزم پاكی با پليدی
نعشی به روی دست رستم می گذارد
شايد خدا هم می پسندد داد دل را
كاين گونه اش در بوته ی غم می گذارد
دستی است بازيگر كه نان خار كن را
بر سفره ی رنگين حاتم می گذارد
هشدار ، بذر نامرادی ريشه اش را
گاهی به سرعت ، گاه كم كم می گذارد
گاهی به آهی دودمانی می شود گم
آه سحر تأثير محكم می گذارد
گر ژاله از دامان گل افتاد ارفع
گل نيز سر بر گور شبنم می گذارد
#ارفع_کرمانی
@shah_beyt_mandegar
او رفت و صبر رفت
و تحمل تمام شد
از هم گسست
سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم
اما وفا نکرد
یادش به خیر
یار فراموشکار ما...
#مهدی_اخوان_ثالث
@shah_beyt_mandegar
خود را زِ برایِ ما نمیخواهد کس
ما را همه از برایِ خود میخواهند
#فدایی_لاهیجانی
#در_شکایت
@shah_beyt_mandegar
برخیز اگر رفیقی، همگام این طریقی
وز چند و چون دشوار هول و حذر نداری
جهد و جهاد باید، تا سنگ سد گشاید
کی ره سپرده آید، تا گام برنداری؟
در ما غریبه ای نیست، خیز ای ره آشنا مرد
همراه باش و همدل، یا خود جگر نداری؟
ای سنگخون یخین جغد، در بیشهٔ زمستان
اینک بهار دیگر! شاید خبر نداری؟!
#مهدی_اخوان_ثالث
@shah_beyt_mandegar
آهای خبردار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
خوابی یا بیدار؟!
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار می زنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار
از گلوی من
دستاتُ بردار
دستاتُ بردار
از گلوی من
از گلوی من
دستاتُ بردار...
کوچه های شهر
پُرِ ولگرده...
دل پُرِ درده
شب پُرِ مَرد و
پُرِ نامرده...
آهای خبردار
آهای خبردار!
باغ داریم تا باغ
یکی غرق گل
یکی پُرِ خار
مرد داریم تا مرد
یکی سَرِ کار
یکی سَرِ بار
آهای خبردار!
یکی سَرِ دار...
توی کوچه ها
یه نسیم رفته
پیِ ولگردی
توی باغچه ها
پاییز اومده
پی نامردی
توی آسمون
ماهُ دق می ده
ماهُ دق می ده
دردِ بی دردی
پاییز اومده
پاییز اومده
پی نامردی
یه نسیم رفته
پی ولگردی...
تو شب سیاه
تو شب تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار می زنه جار
آهای غمی که
مثل یه بختک
رو سینه ی من
شده ای آوار...
از گلوی من
دستاتُ بردار!
دستاتُ بردار
از گلوی من...
«حسین منزوی»
@shah_beyt_mandegar
یکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳
🖇پیامی برای امروز :
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دلت گرم!
ما
پاییزهای ِ بسیاری را گذرانده ایم!
به شوق و جسارت ِ جوانه ی کوچکی در قلبمان.
ذهنت سبز
دلت گرم
و پاییزت زیباترین...
{ #معصومه_صابر }
@masoomesaber🍂
ولی جمشید پاییز مثل بهار نیست!
گردن افراشته نمیخواد تا ببینیم توو راهه.
دلت که یهو خالی شد، دم دمای غروب، یعنی پاییزه داره میآد.
@shah_beyt_mandegar
پاییز مبارک 🍁
رحمت للعالمین«ص»
قصدش از خلق دو عالم از بدایت، نام توست
مقصدِ غایی خلقت در نهایت، نام توست
راز خلق کائنات از ابتدا نام تو بود
ورد لبهای خدا هنگام خلقت، نام توست
هر که دور از توست، دور از رحمت حق میشود
راز هر کس گشته مشمول عنایت، نام توست
خشکسالی یک دلیل ساده دارد، دوریات
درنزول انگیزهٔ باران رحمت، نام توست
آنکه بر سینه زد در جمع میخواند تو را
ورد و ذکر گوشهگیران، کنج عزلت، نام توست
در غباری از گناهان زنده در گورم، ولی
آنچه پاکم میکند از این خجالت، نام توست
کوه خواب آلوده بودم، سیل بیدارم نکرد
آنچه بیدارم کند از خواب غفلت، نام توست
مثل فانوسی شکسته در مسیر بادم و
نور بیجان مرا، دست حمایت، نام توست
نیست گر نامحرمان را در حریمالله، راه
بیگمان رمز ورود اهل جنت، نام توست
خاک ساحل، سرمهٔ چشم است طوفان، دیده را
در شب تاریک، فانوس هدایت، نام توست
سکهای چند است آنجا، جمله با ارزش، ولی!
سکهٔ رایج به بازار قیامت، نام توست
آنچه پنهان مانده از اسماء حق در انبیا
«میم» و «حا» و «میم» و «دال» است آن حقیقت، نام توست
میم ابراهیم و موسی، دال آدم، حای نوح
شعرمن ساده است، مجموع نبوت، نام توست
#فرهاد_مرادی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
@sHah_beyt_MandegaR
من آن دیر آشنا را میشناسم
من آن شیرین ادا را میشناسم
محبت بین ما کار خدا بود
از این جا من خدا را میشناسم
خوش آن روزی که این دنیا سر آید
قیامت با قیامت محشر آید
بگیرم دامن عدل اللهی
بپرسم کام عاشق کی برآید
چه بی اثر میخندم
چه بی ثمر میگریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق،چرا شیدا شدم من...
"رحیم معینیکرمانشاهی/با صدای مهدی سلطانی"
@shah_beyt_mandegar
نه از کفرم حکایت کن نه از ایمان که عاشق را
رضای دوست می باید نه کفر است و نه ایمانش
#بیدل_شیرازی
@shah_beyt_mandegar
به زنجیر تعلق گرچه محکم بستهام دل را
نسیمی گر وزد بر طرهی دلدار میلرزم
#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar
عکست از اشکِ روان من مکدر شد؛ ببخش!
میروم سنگِ صبور دیگری پیدا کنم....
#حسین_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
t.me/hrummebot/game?startapp=ref587473011
من به تو یک شیرینی شانس میدهم
این ایردراپ خیلی جالب و خوش انرژی هست به نظرِ من.
❤️امتحانش کنید
با فیلتر شکن باز شود 🌹
کس نمیداند چو شمعی سوز جانم ای دریغ
آتشی در زیر خاکستر نهانم ای دریغ
کنج این محنتسرا، بیغمگسارم ای فسوس
در میان جمعم و بیهمزبانم ای دریغ
طایر افلاکیم، از شوربختی همچو زاغ
دانهچین در گوشۀ این خاکدانم ای دریغ
آن هماطبعم که جا در برج عزّت داشتم
چون پرستویی اسیر آشیانم ای دریغ
من سراپا روحم امّا در صف تنپروران
روز تا شب در تلاش آب و نانم ای دریغ
از سبک مغزیست، دستاویز هر بازیگرم
وز گرانجانیست پابند جهانم ای دریغ
حسرت ماندن ندارم در جهان غم نصیب
بی خبر هستم ز پایان زمانم ای دریغ
آه دردآمیز، جسم ناتوانم را بسوخت
آب شد در آتش غم، استخوانم ای دریغ
حاسد کوتهنظر چون طفل بدخوی زمان
سنگها زد بر سر بیسایبانم ای دریغ
#معینی_کرمانشاهی
@shah_beyt_mandegar
هر کجا خاکستری دیدی اسیر بادها
در حوالی تو بی شک عاشقی بر باد رفت .
#محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
ببین کجای جهانی و من کجا، برگرد
دلم هوای تو را کرده، بی هوا برگرد
خبر ندارم از عالم، کسی ندیده مرا
دچار غربتم ای حس آشنا، برگرد
شروع درد من از ابتدای رفتن توست
رسیده صبر و قرارم به انتها، برگرد
پناه بوده برایم همیشه آغوشت
شدم بدون تو درگیر انزوا، برگرد
دخیل بسته نگاهم به رد پاهایت
گذشته کار من از گریه و دعا، برگرد
اشاره کن که بگردم به گرد چشمانت
بگو کجای جهانی بگو و یا برگرد
در انتظار تو هستم، بدون وقفه برو
به هر کجا که دلت خواست، منتها برگرد
#رسول_مرشدلو
@shah_beyt_mandegar