دنیای بدون شعر و موسیقی تنها یک جهنم تاریک است....... استفاده از مطالب کانال فقط با ذکرِ منبع بلامانع است 🚫 کپی بدون ذکر منبع ممنوع است 🚫
•
ما زیرکی و ناقلایی ذهن برای خوش جلوه گری و زرق و برق دادن به «خود» را به حساب هوش و بیداری می گذاریم. ولی این«بیداری» از هر خواب و غفلتی بدتر است. حرکات زرنگ، زیرکانه و کور ذهن است که به تقویت «خود» و استمرار آن کمک می کند.
📚 «با پیر بلخ»
محمدجعفر مصفا
🌺@selmuly▪️چکامه
Hotel California
Gipsy King
🌺@selmuly▪️چکامه
•
خداوند به همان راحتی به زمین میآید که موسیقی موتزارت به آسمان میرود، اما گوش شنیدن آن را نداریم.
دستهای خود را در آب رودخانهای بگیرید، آبی را که به این مانع پیشبینی نشده برخورد میکند و شیوهی خندانش را در دور زدنِ مانع نگاه کنید؛ بگذارید طراوت از دستان شما به روحتان منتقل شود.
مانند یک کودک جلوی حشرهای خم شوید و ذهن خود را از هر فکری خالی کنید و به صدای آبی که رد میشود و به بیپروایی روشن زمانی که میگریزد گوش دهید. در همان لحظه یکی از سوناتهای موتزارت را حس کردهاید، دیدهاید و شنیدهاید.
#فراتر_از_بودن
#کریستین_بوبن
🌺@selmuly▪️چکامه
•
مُرد دیگر، آدمها میمیرند سکته میکنند یا زیر ماشین میروند، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. اینها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست. این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد. بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.
#آینه_های_دردار
#هوشنگ_گلشیری
۱۶ خرداد #سالمرگ #هوشنگ_گلشیری
هوشنگ گلشیری (۲۵ اسفند ۱۳۱۶ – ۱۶ خرداد ۱۳۷۹) یکی از برجستهترین نویسندگان و منتقدان ادبی معاصر ایران بود که با نوآوریهایش در نثر فارسی و نقد اجتماعی، تأثیر عمیقی بر ادبیات داستانی ایران گذاشت.
گلشیری در اصفهان و در خانوادهای پرجمعیت و از طبقه کارگر به دنیا آمد. پدرش کارگر بنای شرکت نفت بود و به همین دلیل خانواده در سال ۱۳۲۱ به آبادان مهاجرت کردند. او دوران کودکی و نوجوانیاش را در آبادان گذراند و این دوره را «بهشت گمشده» خود مینامید. در سال ۱۳۳۴ به اصفهان بازگشت و در دانشگاه اصفهان در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۱ فارغالتحصیل شد. پس از آن به تدریس در مدارس ابتدایی و دبیرستانهای اصفهان و شهرهای اطراف پرداخت.
گلشیری از نخستین نویسندگانی بود که تکنیکهای مدرن داستاننویسی را وارد ادبیات فارسی کرد. در سال ۱۳۴۷ با انتشار رمان «شازده احتجاب» به شهرت رسید؛ اثری که با نگاهی نقادانه به زوال اشرافیت، نقدی بر نظام سلطنتی ایران ارائه میداد. پس از ساخت فیلمی بر اساس این رمان، گلشیری توسط ساواک دستگیر و نزدیک به شش ماه زندانی شد.
او در سال ۱۳۴۷ به همراه دیگر نویسندگان معترض به سانسور دولتی، کانون نویسندگان ایران را تأسیس کرد و در دهههای بعد نیز به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی ادامه داد. در سال ۱۳۷۸، جایزه صلح اریش ماریا رمارک را به دلیل تلاشهایش در ترویج دموکراسی و حقوق بشر دریافت کرد.
از مهمترین آثار گلشیری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱-شازده احتجاب (۱۳۴۷)
۲-آینههای دردار
۳-جُبّهخانه
۴-جننامه
۵-برهٔ گمشدهٔ راعی
۶-حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد
او همچنین با نام مستعار «منوچهر ایرانی» کتاب «شاه سیاهپوشان» را منتشر کرد که نقدی تند بر نظام سلطنتی، ادبیات متعهد و جمهوری اسلامی بود.
هوشنگ گلشیری در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایرانمهر تهران بر اثر بیماری مننژیت درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت او، بنیاد هوشنگ گلشیری توسط همسرش فرزانه طاهری تأسیس شد که از سال ۱۳۸۰ جایزه ادبی گلشیری را برای حمایت از نویسندگان جوان و ترویج ادبیات مدرن فارسی اهدا میکند.
🌺@selmuly▪️چکامه
#نادر_ابراهیمی
خوشبختی ...
جنس قسطی نیست.
خوشبختی را نقدِ نقد معامله میکنند.
با سکههای اراده، ایمان، کار، عشق ..!
به قول خیام خوش باش دمی ...
که زندگانی این است ....👌👏
🌺@selmuly▪️چکامه
✨💫
با سپاس از حضور و همراهی
شما دوستان ارجمند ...
🙏💐🌹💛💚💛🌹💐🙏
تا درودی دیگر بدرود.
با معرفی و فوروارد مطالب (کپی ممنوع)
از کانال، چکامه را حمایت کنید.
🌺@selmuly▪️ چکامه
✨💫
«شب»
شب چو در بست و چراغ از همه جا رفت به در
هر ورق از دل من قصهٔ تنهايی بود
قصهٔ تنهايی...
نفسم در نفس سرد زمان گم میشد
و تپشهای دل از نظم میافتادند
دستم از حلقهٔ انگشت تو کوتاه میماند
چشمم از روشنی چشم تو دور افتاده...
در دل شب همه جا
سایه بود و ستم خاطرهها
من به یاد تو و آن عشق، در آن ظلمت محض
میگریستم، آهسته، به آواز سکوت...
#نادر_نادرپور
از مجموعه «چشمها و دستها»
«شب و روزگار خوش»
🌺@selmuly▪️چکامه
اشکورات، رحیم آباد
#گیلان
🌺@selmuly▪️چکامه
درِ امید زدم یکعمر
نه در گشاد و نه پاسخ داد،
درِ دگر زدنم آموخت
شعر و صدا: نادر نادرپور
🌺@selmuly ◾️ چکامه
•
من آن درخت زمستانی بر آستان بهارانم
که جز به طعنه نمیخندد شکوفه بر تن عریانم
ز نوشخند سحرگاهان خبر چگونه توانم داشت
منی که در شب بیپایان گواهِ گریهی بارانم؟!
شکوه سبز بهاران را برین کرانه نخواهم دید
که رنگِ زردِ خزان دارد همیشه خاطر ویرانم
چنان ز خشم خداوندی سرای کودکیام لرزید
که خاک خفته مبدل شد به گاهوارهی جنبانم
درین دیار غریب ای دل نشان ره ز چه کس پرسم؟
که همچو برگ زمین خورده اسیر پنجهی طوفانم
میان نیک و بد ایام تفاوتی نتوانم یافت
که روز من به شبم ماند، بهار من به زمستانم
نه آرزوی سفر دارد نه اشتیاق خطر کردن
دلی که میتپد از وحشت، در اندرون پریشانم
غلام همت خورشیدم که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد، نه از سیاهی زندانم
کجاست باد سحرگاهان، که در صفای پس از باران
کند به یاد تو ای ایران، به بوی خاک تو مهمانم
🌺@selmuly ◾️کانال چکامه
📸 دو متن با دو پیام مختلف
🔹دو انسانی که شیوۀ تفکر متفاوتی دارند، شیوۀ نوشتارشان هم فرق میکند. جامعه ما را به کدام سمتوسو میبرد؟
انساندوستی یا انسانستیزی؛
محبت یا خشونت؛
صلح یا ستیز؛
زندگی یا مرگ!
مسئله این است ...
🌺@selmuly▪️چکامه
•
مرا عزاست نه عید! این چه قربان است
که گوسفند وطن، زیر تیغ خصمان است
الان که عید من امروز نیست، چون: قربان
شوم پی وطن؟ آن روز عید قربان است!
مرا به جامه عیدی مبین، دلم خون است
درون خانه عزا، و برون چراغان است.
#میرزاده_عشقی
🌺@selmuly ◾️ چکامه
•
کمترین تصویری از یک زندگانی،
آب، نان، آواز!
ور فزونتر خواهی از آن
گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی ....
بگویم، باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود.
#شفیعی_کدکنی
🌞
کسی سازد رسن از نور خورشید
که اندر هستی خود ذره وار است ..
کسی کو در وجود خویش ماندست ،،
مده پندش که بندش استوار است ....
#عطار_نیشابوری
عبور از خاصترین جادهی #ایران
با چشمانداز تمدن چندهزارساله
🌺@selmuly▪️چکامه
•
هرجا كه باشى زندگى، زندگىست.
زندگى درون ماست نه بيرون ما.
انسان بودن ميان ديگر آدميان و
نااميد نشدن و سقوط نكردن در
مصيبتهايى كه ممكن است سرت بيايد؛ زندگى يعنى همين؛ كارِ زندگى همين است و من اين را درک كردهام.
از نامهى #داستایفسکی به برادرش
🎨 #نقاشی
پاریس، یک روز بارانی
اثر هنرمند فرانسوی #گوستاو_کایبوت
#هنر
#ادبیات
🌺@selmuly▪️چکامه
•
صحیح اندیشیدن کاملاً متفاوت است از اندیشهٔ صحیح.
#جیدو_کریشنامورتی
🌺@selmuly▪️چکامه
📺
✔️ حـــقیقت تلـــخ: چگونه برندهای لاکچری دروغ میگویند!؟
📌 مـــــارکبازها و دوستداران برندهای خاص، این ویدیو رو از دست ندید!
#ویدیو
🌺@selmuly▪️چکامه
🔅
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت
حرف زد ...
نیلوفر کاشت...
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچهٔ "اکنون" است.
#سهراب_سپهری
🌺@selmuly▪️چکامه
🔅
صبح نو مبارک ... 🌻
در مرگ عاشقانهی نیلوفران صبح
در رقص صوفیانهی اشباح و سایه ها
در گریههای سرخ شفق بر غروب زرد
در کوهپایهها
در زیر
لاجورد غم انگیز آسمان
در چهرهی زمان
در چشمه سار گرم و کف آلود آفتاب
در قطرههای آب
در سایههای بیشهی انبوه دوردست
در آبشار مست
در آفتاب گرم و گدازان ریگزار
در پردهی غبار
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین
گمشدهای بینشان و نام
در مرز و بوم دور و پریوار یادها
درنوشخند روز
در زهرخند جام
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهرهی خندان زندگی ...
برشی از شعر
«در هرچه هست و نیست»
#نادر_نادرپور
درود بر عزیزان دل و یاران مهربان ✨🌸
صبحتان بخیر و هفتهتان پربرکت
امید که روزهایتان لبریز از آرامش، لبخند و نور باشد. ☀️🕊
🌺@selmuly▪️چکامه
♪موسیقی زیبا و غمگین " تنهایی" با هنرمندی "مارتین چرنی".
Martin Czerny
جهان جز کنج " تنهایی" ندارد جای مأنوسی
درِ زندان شکست اما نشد آزاد محبوسی
#بیدل_دهلوی
📝
اولینیار که فهمیدم خوشحالم دختر ندارم، وقتی بود که مهسا بیجان روی تخت افتادهبود و ما داشتیم دنبال معجزهای در خبرها میگشتیم. بعدتر خبر نیکا که آمد، چشمهای سیاه درشت او رهایم نکرد، و فهمیدم خیلی خوششانس بودهام که دختردار نشدهام. من ضعیفتر و عصبانیتر از آنم که پدر یک دختر ایرانی باشم.
اولینبار که با تراپیستم دربارهی مهاجرت بردیا مشورت کردم، برایش توضیح دادم پسرم مرکز ثقل زندگی من و تنها معنای روزگارم است. پرسید پس چرا میخواهی برود، و حتی عجله هم داری؟ گفتم من صبورم دکتر، طاقت میآورم. اما جای پسرم در این کشور امن نیست. همین جمله تمام بحث ما بود، گرچه هرگز به قبل از آن روز مردادی در فرودگاه برنگشتهام که بردیا را بغل کردم، دوتایی گریه کردیم، و او از خط زرد سالن وداع رد شد.
یک پسر برای لپتاپ و یک دختر برای موبایلش کشتهشد. من یک پدر، یک دایی، یک معلم و یک نویسندهام که با جوانان زیادی سروکار دارد. قلبم در آتش است و هربار استوری الهه با متن من را برایم میفرستند از نو بغض میکنم که کاش مرگ مشهورت نکردهبود باباجان.
نمیتوانم مرثیهی دیگری بنویسم، نه، حتی نمیخواهم مأیوس و عصبانی باشم. میخواهم در تاریکی دراز بکشم و به الهه و برادر معلولش فکر کنم، و به دختری که ندارم، و به پسری که بیست و یک ساعت با هواپیما از من دور است. میخواهم به این فکر کنم که اگر دستهایم به قدر کافی بزرگ بود، بچهها را بغل میکردم و مراقبشان بودم. و میخواهم به یاد بیاورم کلمات بیهوده و بهدردنخور و پوک و سردند. میخواهم فقط ساکت تماشا کنم این شب هم میگذرد، و طاقت میآورم. گفتم که، من صبورم. آنقدر صبور که حتی متوجه شدت پیرشدن خودم نیستم.
شب بخیر امشب برای تو الهه حسیننژاد، دوست نادیدهی عزیز من. تو آخرین نور امیدی نبودی که در قلب ما خاموش میشود.
دوستت دارم باباجان، و به امید دیدار...
#حمید_سلیمی
•
شنونده داشتـن خوشایند است، همیشـه چیزی را به شما اثبات میکند. زمانی که تنها میمانید اعتماد به نفستان را از دست میدهید. گویی کوچک و کوچکتر میشوید و عاقبت نقطهای میشوید در گسـترهی عظیم کائنات، و آنگاه یا دچار خودبزرگبینی میشوید یا به پوچـی میرسید.
پس مصلحت آن است که شنوندگان خاصی داشته باشید، حتی اگر فقط به این خاطر باشد که نشان دهد شما هستید، نشان دهد به چیزی مشخص و معین بدل شدهاید و فردی هسـتید مانند دیگران و در جسـم خود زندگـی میکنید. وقتی با خود تنهایید، همهی اینها را فراموش میکنید.
« کارل گوستاو یونگ »
📜
#نادر_نادرپور (۱۶ خرداد ۱۳۰۸ – ۲۹ بهمن ۱۳۷۸) از برجستهترین شاعران معاصر ایران و از پیشگامان شعر نو پس از نیما یوشیج بود. او با بهرهگیری از دانش عمیق در زبان و ادبیات فرانسه و آشنایی با شعر اروپا، به گسترش و غنای شعر مدرن فارسی کمک شایانی کرد.
زندگینامه
نادرپور در تهران و در خانوادهای فرهنگی متولد شد. پدرش، تقی میرزا، از نوادگان رضاقلی میرزا، پسر ارشد نادرشاه افشار بود. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر تهران به پایان رساند و در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه سوربن پاریس در رشته زبان و ادبیات فرانسه فارغالتحصیل شد. پس از بازگشت به ایران، در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد و سردبیری مجله «هنر و مردم» را بر عهده گرفت.
در سال ۱۳۴۶، نادرپور به همراه گروهی از نویسندگان و روشنفکران، کانون نویسندگان ایران را بنیانگذاری کرد و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران آن انتخاب شد.
مهاجرت و فعالیتهای فرهنگی
پس از انقلاب ۱۳۵۷، نادرپور ابتدا به فرانسه و سپس در سال ۱۳۶۶ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. در آمریکا، او به تدریس ادبیات فارسی و تاریخ سیاسی ایران در دانشگاههایی مانند UCLA و UC Berkeley پرداخت. او همچنین در کنفرانسها و سخنرانیهای متعددی شرکت کرد و به معرفی شعر و فرهنگ ایرانی در غرب پرداخت.
آثار و سبک شعری
نادرپور در طول زندگیاش ده مجموعه شعر منتشر کرد که از آن جمله میتوان به «چشمها و دستها» (۱۳۳۳)، «دختر جام» (۱۳۳۴)، «شعر انگور» (۱۳۳۷)، «سُرمه خورشید» (۱۳۳۹)، «گیاه و سنگ نه، آتش» (۱۳۵۷) و «زمین و زمان» (۱۳۷۵) اشاره کرد.
شعرهای او سرشار از تصویرسازیهای بدیع و زبان موسیقایی است. او با بهرهگیری از اصول شعر نیمایی، به ویژه در زمینههای معنا، ریتم و قافیه، سبک خاص خود را ایجاد کرد. نادرپور معتقد بود که شعر باید مانند گفتار طبیعی باشد و ریتم و قافیه باید در خدمت بیان احساسات شاعرانه قرار گیرد.
درگذشت و میراث
نادر نادرپور در ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لسآنجلس درگذشت و در گورستان وستوود ویلیج مموریال پارک به خاک سپرده شد. پس از درگذشت او، همسرش جاله بصیری بنیاد نادرپور را با هدف ترویج مطالعات فرهنگی و ادبی تأسیس کرد.
نادرپور به عنوان یکی از چهرههای ماندگار شعر معاصر ایران شناخته میشود. اشعار او، به ویژه در زمینههای تبعید، غربت و نوستالژی، تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی گذاشتهاند و همچنان مورد توجه پژوهشگران و علاقهمندان به شعر فارسی هستند.
🌺@selmuly▪️چکامه
🌨
عصر جمعه را با ترنم بارانِ عشق، نه بر پنجره، که بر جان، تازه کنیم...
#باران_عشق
#عصر_جمعه
🌺@selmuly▪️چکامه
🎵 چشم آهو
🎼 فرزاد فرخ
🌺@selmuly▪️چکامه
🐑
همین پریروز که عید قربان بود رفتم خانه یکی از اعیان که پیشتر معلم سرخانه بودم. بمن گفتند که بروم دعا برای گوسفند بخوانم، قصاب بیمروت حیوان زبانبسته را بلند کرد بزمین کوبید. داشت کاردش را تیز میکرد، حیوان تقلا کرد. از زیر پایش بلند شد. نمیدانم چه روی زمین بود، دیدم چشمش ترکیده ازش خون میریخت. دلم مالش رفت، به بهانه سردرد برگشتم، همه شب هی کله خونآلود گوسفند جلو چشمم میآمد. آنوقت از دهنم در رفت کفر گفتم، کفر خیال کردم... نه زبانم لال، در خوبی خدا که شکی نیست، اما این جانوران زبانبسته، گناه دارند. خدایا، پروردگارا، تو خودت بهتر میدانی، هرچه باشد انسان محل نسیان است.
آمیرزا یدالله لختی بفکر فرو رفت، دوباره گفت:
آره، اگر میتوانستم هرچه تو دلم هست بگویم...! آخر نمیشود همهچیز را گفت. استغفرالله زبانم لال.
#محلل
#صادق_هدایت
#حقوق_حیوانات
#نه_به_کشتار_حیوانات
🌺@selmuly ◾️چکامه
•
اعتراض و عصیانِ جوانان همیشه پسندیده است، ولی به شرط آنکه از "فرهنگ" و "حسّاسیّت" و "سـرزندگی" مایه گرفته باشد؛ وگرنه اگر در اعتراض، شعارِ «کار هرچه کمتر و مُزد هرچه بیشتر» مشیِ زندگی قرار گیرد و "فهم" روز به روز لاغرتر و "گردنِ ادّعا" روز به روز کلفتتر گردد در اینصورت در اوجِ جوانی، پیری و درماندگی و افتادگیِ روح فرا رسیده است.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
......................
❇️ پاره کردن کتابهای درسی بعد از اتمام امتحانات در یکی از مدارس تهران!
امیدواریم اعتراض این دانشآموزان هم از نوع پسندیده و اعتراضی به بیمحتوایی کتابهای درسی و ضعف سیستم آموزشی بوده باشد.
دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
🌺@selmuly▪️چکامه
"لاله "...
قطعه #بیکلام از "روماک"
ترکیبی از نی، گیتار، گیتار الکتریک،
باس، درام، پیانو، استرینگ
با هدفون گوش کنید.
#با_هم_بشنویم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
🎼
🌺@selmuly▪️چکامه