● کافه هدایت ● فیسبوک : www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
چه شب سراسر ناآرامی را گذراندم؛ آدم، فقط آخرهای شب، یعنی دو ساعت انتهایی را با تقلّا و پیچ و تاب، خوابی زورکی و از پیش اندیشیده را برای خودش دست و پا کند، که نه رؤیاهایش رؤیای واقعی است و نه حتّی خوابش به خواب طبیعی میماند!
#نامه_به_فلیسه
#کافکا
@Sadegh_Hedayat©
تف به محیطی که تو را پرورش داده.
#حاجی_آقا
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
بعد از کاغذی که تاریخش تقریباً یکماه قبل بود و از آلمان فرستاده بودید تا کنون هیچ اظهار تفقدی نکرده اید. علت را نمی دانم شاید مشغول گشت و گذار در جنگلهای سیاه آلمان هستید. ما هم توی اتاق ٣٩ درجه مثل ماهی روی خاک افتاده مشغول پر پر زدن می باشیم.
اوضاع خراب اندر خراب است. هیچ امید بهبودی نیست. اینهم آخر عاقبت ما بود!
#نامه_به_حسن_شهیدنورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
جنبه های سوررئالیستی در بوف کور صادق هدایت
بخش اول
داستان های صادق هدایت را می توان در چهار گروه تقسیم بندی کرد:
۱ـ داستان های واقع گرا (رئالیستی): آبجی خانم، محلل، مرده خورها
۲ـ داستان های ناسیونالیستی: مازیار، پروین دختر ساسان و …
۳ـ داستان های طنز: حاجی آقا، توپ مرواری، میهن پرست
۴ـ روان داستان ها (داستان های سوررئالیستی): داش آکل، سه قطره خون، زنده بگور و بوف کور
داستان های بوف کور، زنده بگور، داش آکل، سه قطره و فردا از نظر نوع جزو نوول های روانی و از نظر اسلوب جزو داستان های سوررئالیستی محسوب می شوند.
در این داستان ها، تظاهرات روح یا ناخودآگاه مطرح است. نویسندگان این گونه آثار سعی در ورود به دنیای مبهم و مجهول روح و خفایای ناخودآگاه داشته اند و از این رو توصیفات و تجربیات آنان در بسیاری از موارد شبیه به هم است. تا به امروز، آثار زیادی چه به زبان فارسی و چه به زبان های خارجی درباره ی آثار هدایت به ویژه بوف کور نگاشته شده است. در این مختصر، سعی بر این است این رمان از نظر سبک بررسی شود.
در سال ۱۹۱۰ پیکاسو و براک از پیروان سزان، نقاش معروف فرانسوی، سبک کوبیسم را ابداع نمودند. در سال ۱۹۱۳، آپولینر، شاعر برجسته ایتالیایی، شعرهای خود به سبک کوبیسم را منتشر کرد و در همین دوره در روانشناسی، فروید کتاب معروف توتم و تابو را نوشت و مسئله ناخودآگاه را عنوان نمود که در شکل گیری و پیشرفت سوررئالیسم تأثیر بسزایی گذاشت. ( تأثیرپذیری علوم و فلسفه و هنر بر یکدیگر) همچنین، این امکان هست که هنرمند از مباحث زمان خود، بی خبر باشد ولی می تواند به کمک آگاهی و درک شهودی، زمان خود را کشف و اثر خود را مکتوب نماید. بنابراین – شاید – هدایت از سبک سوررئالیسم (فرا واقع گرایی) اطلاعی نداشته و یا آثار آن سبک را ندیده باشد – امری که بعید به نظر می رسد – ولی همان طور که ذکر شد، هنرمند واقعی نسبت به زمان و روح زمان خود، آگاهی و شهودی دارد که با سایر افراد متفاوت است و این درک شهودی در صادق هدایت منجر به نوشتن رمانی (شبه رمان) شده که می توان تا حدودی آن را به سبک سوررئالیسم منتسب کرد.
مهمترین منظور نویسندگان سوررئال، دست زدن به نگارش خودکار و از این طریق ایجاد فضای چند بعدی (چند زمانی) در یک اثر است که بدین وسیله خواننده را دائماً در معرض کشف های جدید و استنباط های متفاوت هدایت می کنند.
#هادی_خوش_سیما
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
در موقع حمله عرب به بلاد رومیه ، اعراب پوست شتر به خود همی پیچیدندی ولی همین که در انبار غلّه رومیان وارد شدندی ، جوالهای بسیاری انباشته از کاه و جو در آنجا یافتندی.
از فرط گرسنگی ته کیسه ها را سوراخ کرده از محتوی آن با ذوق و شوق مشغول خوردن شدندی.
همین که به بالا رسیدندی ، سر آن را سوراخ کرده سرشان رادرآورندی ، و از دو طرف دستهایشان را.پس از آن وقت عبا مرسوم شد!
#صادق_هدایت
#کاروان_اسلام
@Sadegh_Hedayat©
تویی می
واجب آید باده خوردن
تویی بت
واجب آید بتپرستی
#مولانا
@Sadegh_Hedayat
من در این جامعه که به فراخور زندگی امثال شما درست شده، نمیتوانم منشأ اثر باشم، وجودم عاطل و باطل است. اما افتخار میکنم در این چاهک خلا هیچ کارهام. توی این چاهک فقط شماها حق دارید که بخورید و کلفت شوید. اما من محکومم که از گند شماها خفه بشوم.
#حاجی_آقا
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
سیزده نوروز بود همه مردم به بیرون شهر هجوم آورده بودند - من پنجره اطاقم را بسته بودم برای اینکه سر فارغ نقاشی بکنم.
#صادق_هدایت
#بوف_کور
@Sadegh_Hedayat©
نمیدانم باید جایتان را پر و یا خالی بکنم.
دیروز که سیزده به در بود با چند تن از رفقا به قصد سیر و گشت و دور ریختن نحوست (که هیچ فایده ندارد) به قلهک رفتیم.
نمیدانم که خوش و یا بد گذشت چون مفهوم بدی و خوبی را فراموش کردهام.
#از_میان_نامه_ها_به_شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
دیوجانس، فیلسوف یونانی، که نحلهٔ کلبی مسلکی را بنیاد گذاشت، در بشکه زندگی می کرد. وقتی اسکندر کبیر دیوجانس را، در حال آفتاب گرفتن دید و از او پرسید که آیا کاری هست که بتواند برایش انجام دهد.
دیوجانس به فاتح فاتحان جواب داد: «بله، می توانید کاری برای من انجام دهید. لطفاً کمی کنار بروید. جلوی آفتاب را گرفته اید.»
انسان خردمند
یووال نوح هراری
@Sadegh_Hedayat©
تو برای زندگی درست نشدهای،
کمتر فلسفه بباف،
وجود تو هیچ ارزشی ندارد،
از تو هیچ کاری ساخته نیست!
#زنده_بگور
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
آتش دوزخ چه چیزی را میتواند بازخرید کند، در حالی که محرومان و مظلومان، شکنجهشان را دیده و زجرشان را کشیدهاند...
#فئودور_داستایفسکی
#برادران_کارامازوف
@Sadegh_Hedayat
زوربا در گوش پیرمرد داد زد :
-بله عمو آناگنوستی،خداوند ممکن است همه چیزهای مورد نیاز را داشته باشد،ولی به ما چه؟این خسیس پیر چیزی به ما نمی دهد.
#زوربای_یونانی
#نیکوس_کازانتزاکیس
@Sadegh_Hedayat
آیا زن ها تصور می کنند مردان فقط به دلیل جاذبه های جنسی به سمت آن ها جذب می شوند؟
این اشتباهی ست فاحش...
اگر مردان پس از مدتی از زن ها کناره می گیرند، به دلیل روزهایی است که با یکدیگر سرکرده اند نه شب ها؛
روزهایی که زیر نور تند آفتاب به بحث می گذرد، بیش از شب هایی که به هم می آمیزند جذاب بودن یک زن را از بین میبرند.
# پرنسس_پا_برهنه
#اریک_امانوئل_اشمیت
@Sadegh_Hedayat
ما ظاهرا آبادهایِ باطناً ویرانهایم...
#افشین_یداللهی
@Sadegh_Hedayat
کاش دو باره کمی می خوابیدم تا همه این مزخرفات را فراموش بکنم.
#مسخ
#فرانتس_کافکا
@Sadegh_Hedayat
زندگی برای من پیشامدی هولناک بوده است. به دهانی مکنده، زیاده خواه،چسبنده و سیری ناپذیر می مانم.
عجیب است که! ما که می توانیم این همه رنج ببریم، این همه رنج به بار می آوریم.
درود به تنهایی که فشار چشم و تمنای تن و هر نیازی به دروغ و جمله پردازی را از بین می برد...
می خواهم خود را شکست ناپذیر و از پا نیفتاده به سویت پرتاب کنم ، ای مرگ!
هیچ حادثه ای اتفاق نمی افتد تا این بار تحمل ناپذیر ملال را از دوش ما بردارد.
#موج_ها
#ویرجینیا_ولف
@Sadegh_Hedayat
این که تصور کرده بودی از کرده پشیمانم کاملاً اشتباه است ، برعکس متأسفم که چرا نتوانستم زودتر از آن لجن زار گندیده بگریزم....به هر حال عجالتاً در مهمان خانهٔ محقری منزل دارم که دائمی نخواهد بود.
با ایرانی ها چندان جوششی ندارم به جز یکی دو نفر ، ولیکن چیزی که مضحک است علاوه بر این که تا حالا دست از پا خطا نکرده ام حتی میل رفتن به سینما و تآتر و کافه و غیره را هم ندارم و خیلی زودتر از تهران شب ها به خانه می روم و می خوابم.
دکتر شهید نورایی ناخوش است و از او هم گاهی دیدن می کنم ولیکن گویا احتیاجی به منشی ندارد چون یک نفر زن فرانسوی را استخدام کرده است.
بر خلاف آن چه تظاهر می شد کسی از ورود من غرق در شادی نشد.
من هم حسابم از دیگران کاملاً مجزاست.
#از_میان_نامهها_به_انجوی_شیرازی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
در موردِ من ، چیزِ زیادی برای گفتن نیست، زندگیای است اندکی در سایه؛ اگر کسی مستقیماً آن را نبیند متوجهِ چیزی نمیشود.
نامه به ماکس برود
فرانتس کافکا
@Sadegh_Hedayat©
دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوری که ناظم وعده داد من حالا به کلی معالجه شدهام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بودهام؟ یکسال است، در تمام این مدّت هرچه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم به من نمیدادند. همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت…
ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم، کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آنقدر آرزو میکردم، چیزی که آنقدر انتظارش را داشتم…! امّا چه فایده؛ از دیروز تا حالا هرچه فکر میکنم چیزی ندارم که بنویسم. مثل اینست که کسی دست مرا میگیرد یا بازویم بیحس میشود. حالا که دقت میکنم مابینِ خط های درهم و برهمی که روی کاغذ کشیدهام تنها چیزی که خوانده میشود، اینست: «سه قطره خون»
#صادق_هدایت
#سه_قطره_خون
@Sadegh_Hedayat
سیزده بدر خجسته🌱
باز شدن گرههای زندگیتان را آرزو دارم.🪷
@Sadegh_Hedayat
به حیدرآباد شهر اسلامی رفتم حقیقتاً اسلامی بود چون به چشم خودم دیدم که در جوی آب می شاشیدند.
#هشتاد_و _دو_نامه_به_شهید_نورایی
#صادق_ هدایت
@Sadegh_Hedayat
خواستم تاریخ بگذارم دیدم تاریخ را نمی دانم نه تاریخ میهنی و نه خاج پرستی.
معروف است که آدم خوشبخت ساعت را نمی داند یا ندارد از این قرار ما از خوشبخت هم خوشبخت تر تر تر شده ایم!
همه چیز خراب اندر خراب است.
بنداز، زندگی، هوا، کشتن وقت، همه چیز.
#هشتاد_و_دو_نامه_به_شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
بگذار کسی نداند
که چگونه من به جای نوازش شدن،
بوسیده شدن،
گزیده شده ام !
بگذار هیچ کس نداند،هییچ کس!.
#احمد_شاملو
@Sadegh_Hedayat
زندگی ام یکنواخت است و در زندان درون خودم، گویی مثل بدبختی سه جانبه میگذرد.
وقتی چیزی خلق نمیکنم ناشاد هستم؛ وقتی خلاق هستم زمان کفایت نمیکند؛ و وقتی به آینده فکر میکنم یکباره ترس تسخیرم میکند، انواع ترسها.
یک جهنّمِ به ظرافت برنامه ریزی شده.
#فرانتس_کافکا
#نامه_به_فلیسه
@Sadegh_Hedayat©
پرنده ها چطورند؟
اگر تاحالا آزادشان نکرده ای آزادشان کن،حالا میفهمم که نشست در یک قفس چقدر ملال آور است و من میخواهم انسان باشم.آرامش خود را حفظ کن؛تو باید خود را با بدبیاری ها عادت بدهی،زیرا با موارد بیشتری مواجه خواهیم شد.
یک چیز را بخاطر داشته باش،همه چیز برای همیشه پایدار نیست و همه چیز میگذرد
مطمئن باش.
#نامه_های_زندان
#ﻣﺎﮐﺴﯿﻢ_ﮔﻮﺭﮐﯽ
@Sadegh_Hedayat©
ابوالحسن ورزی، مترجم، نوازنده و از غزلسرایان بنام معاصر است. عمدهٔ شهرت او بهخاطر اشعارش در انواع قالبهای شعری بود.
ابوالحسن ورزی زنی زیباروی و نازکطبع داشت که علاوه بر اینکه الهامبخش ورزی در سرودن و شعر و شاعری بهشمار میآمد، همراه و همپای او در محافل و مجالس ادبی نیز بود.
در لابلای این محافل و مجالس، بین همسر ورزی و یک جوان بلندبالای مازنی عشق و شوری شکل میگیرد و پس از فراز و فرود بسیار، همسر ورزی از او جدا میشود و به جوان مازنی میپیوندد.
طبع حساس و شاعرپیشهٔ ورزی از این بیوفایی بسیار آزردهخاطر میگردد و به آشفتگیهای روحیِ بسیار دچار میشود.
پس از مدتی، اطرافیان و دوستان ورزی از بیم آنکه او از ملالت این اتفاق به جنون دچار شود، همسر سابق و آن جوان مازنی را تحت فشار میگذارند تا دست از این ماجراجویی بردارند و در نهایت، همسر سابق ورزی، جوان مازنی را رها میکند و به زندگی ورزی بازمیگردد.
اما این بازگشت، چارهٔ احساسات لگدکوب شدهٔ ورزی نبود. جایی که او این بازگشت را تنها رویهای سطحی از آنچه عمیقاً بر او گذشته بود میپنداشت.
ابوالحسن ورزی هیچگاه در مورد صحت و سقم این موضوع اظهارنظری نکرد. هیچوقت. اما از پسِ این ماجرا، شعری سرود که با اجرای چند تن از بزرگان موسیقی ایران، جاودانه شد:
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خوابآلودهاش را مستیِ رؤیا نبود
لب همان لب بود اما، بوسهاش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما، مست و بیپروا نبود
اجرای استاد بنان و هایده، مشهورترین اجراها از این شعر زیبا هستند. با هم گوش کنیم.
@Sadegh_Hedayat©
اینجا هرکسی که مطابق میل موقتی چارتا جنده لگوری
یک عبارتهای پوچ و بیلطف و حتی پر از غلطهای گرامری زبان مادری خودش پشت هم ریسه کرد و به زور هو
چندصد نسخه از آن را به فروش رسانیده خودش را نویسنده محترم و عالیمقدار میپندارد.
چاق میشود.
اخمهای خودش را قدری توی هم میکند تا قیافه اش سرد و بی اعتنا و بزرگوار جلوه کند ،
گردن خودش را در اعماق یخه پالتوش فرو میکند تا آتمسفر مرموزی دور خودش احداث نماید و هر وقت به یکی از بالادستهای خودش میرسد فیس کرده با منتهای پرروئی باو میگوید :《جامعه به نوشتجات من خوشبین است!》دیگر اسم کامل کتاب خودش را بر زبان نمیآورد و فقط به لفظ 《کتاب》اکتفا میکند و
در هر مجلسی هر مطلبی موضوع گفتگو بشود او قر گردنی آمده میگوید :《 این نکته در 《کتاب》شرح داده شده است.》و بجای مواجب کلفت خانه اش چندتا از کتابهای خودش را میدهد که دور خیابانها افتاده بفروشد و اجرت کار خودش را در بیاورد .
#قضیه_اختلاط_نومچه
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat
وضع افکار و زندگی بطور عموم و بخصوص وضعیت زن بعد از اسلام تغییر کرد، چون اسیر مرد و خانهنشین شد.
تعدد زوجات ، تزریق افکار، قضا و قدر،سوگواری و غم و غصه فکر مردم را متوجه جادو، طلسم، دعا و جن کرد و از کار و جدیت آن ها کاست.
#نیرنگستان
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©