- آرام باش، میگُذرد. «قلب آبیِ مایل به سفید» - @pegahsaniee_Tb : تَبلیغات
- اصفهان در باران غرق شد، هر وقت باران میآیَد خواهم که بر رویَت زنم هر دم بوسه؛
@pegah_saniee
- با تعجب پرسید من کِه هستم؟ نِمیدانست آنکه در آینه میبیند واقعیست یا آنکه ایستاده و خودش را در آینه تماشا میکند. کمی نگاه کرد، آخرش وِل کرد رفت، زیرزبانی گفت: «دریایِ بیآرام.»
@pegah_saniee
أين ستمضي بهذا الخرابِ الذي هو أنتَ ...
به کُجا خواهی رفت با این ویرانی که خودِ تویی ...
- عدنان الصائغ
@pegah_saniee
قاعِده اين است كه هرگاه مَردى، مرد ديگرى را مىبيند، سرانجام بر روىِ شانههايش بزند و با او از زنى سخن بگويد؛ قاعده اين است كه خاطرهیِ زن آخرين علاجِ مبارزان خسته باشد.
- برنار ماری کلتس/ در خلوت مزارع پنبه
@pegah_saniee
«لهجهها اَهلی نمیشوند» نوشتهیِ پائولین قلدس کتابی برایِ فهم و درکِ بهتر مفاهیمی مثل نژاد، هویت، استعمار و... . در این کتاب تجربهیِ زیستهی نویسندگانی را که میانِ دو زبان و فرهنگ، شرقی و غربی، روزگار گذراندهاند خواهیم خواند. این نویسندگان که هر کدام از بسترهای فرهنگی متفاوتی میآیند و افکار و ایدهها و خیالپردازیهای مخصوص خود را دارند، هوشیارانه و هدفمند جایگاه خود را میانِ دو فرهنگ و دو زبان رصد کردهاند و درکی تازه به مخاطب خواهند داد.
جذابیتِ «لهجهها اهلی نمیشوند»، دومین کتاب مجموعهی زندگی میانِ زبانها از نشر اطراف، برای من موضوعِ آن بود، موضوعی که کمتر جایی به آن پرداخته یا حتی در روزمره به جزئیات آن دقت کردهایم. درواقع برای من، امکانِ دوباره نگریستن به «اطراف» را ایجاد میکند.
#پائولین_قلدس
#نشر_اطراف
قیمت: ۱۲۴ تومان
- جهتِ سفارش:
@pegasn
• ارسال به سراسرِ ایران
@Dakke_enghelab
أحبك أكثر اتساعاً من رؤيا عينيك أكثر قرباً من مسامات جلدك!
دوستَت دارم بیشتر از وسعتِ دیدِ چشمانت،
نزدیکتر از روزَنههای پوستت!
- عبلة الرويني
@pegah_saniee
نمیتوانست اِحساسش را بیان کند
دردی بود، بالاتر از حدِ معلوماتش.
- لویی فردینان سلین
@pegah_saniee
- این موزیک همراه با گذشتنِ تهران از جلویِ چشم، و یادِ روزهای آبی.
@pegah_saniee
برای بارِ پنجم، دیدنِ cast away. سکانسِ مورد علاقهم.
@pegah_saniee
- چِرا امروز هوسِ این موزیک را کردم؟ نِمیدانم. شاید یادِ پردهیِ اتاق خانهی مامان ایران افتادم که دو یا سه سال پیش وقتی داشتم کولی را گوش میکردم، تِکان میخورد. نمیدانم.
@pegah_saniee
دومین کتابِ مورد علاقهیِ من، «سال بلوا» نوشتهیِ جناب معروفی است. بهتر بگویم من شیفتهیِ این کتابم. وقتی سالِ بلوا را میخوانیم درواقع داریم در میانِ خاطراتِ نوشافرین، یعنی زنِ اصلی داستان دست و پا میزنیم. بعد دکتر معصوم میآید بعد حسینا، بعد بویِ خاک. این کتاب بویِ خاک میدهد.
با سالِ بلوا میتوان مظلومیتِ زن ایرانی، زنی که قربانیِ زورگویی و خواستههای مردانه است را با همهیِ وجود فهمید.
واژهیِ بینظیر برای سالِ بلوا و قلمِ جناب معروفی کافی بهنظر نمیرسد.
#عباس_معروفی
#انتشارات_ققنوس
قیمت: ۱۷۵ تومان
- جهتِ سفارش:
@pegasn
• ارسال به سراسرِ ایران
@Dakke_enghelab
- خواستم بنویسم، از چِه؟ اینکه آدم نتواند ذهنش را در قالب کلمات بِچپانَد از کوچکی افکار است یا از بزرگیشان!؟
Читать полностью…با تو گُناهی نمیدیدم.
- بیژن الهی
@pegah_saniee
- سَلام عزیزم، من آدمِ خوبی نیستم، کسی که تو فِکر میکنی نیستم، قهرمان نیستم، فداکار نیستم، به فکرِ تنهایی و غمهایِ جهان نیستم، من رویاهای شبانهات نیستم، هیچ درخورِ زیباییت نیستم، راستگو نیستم، درستکار نیستم ، چارهای نیست، هیچکس نیستم؛
نه از پیشم نرو.
@pegah_saniee
«آینههایِ دردار» نوشتهیِ هوشنگ گلشیری، به ظاهر سفرنامهای به چند کشور اروپایی است که نویسنده در هر شهری اثری از گذشتههای دور و گاه از این سالها میخواند و با هر داستان به گذشتههای دور یا نزدیک میرود. این داستانها در زمانِ بازگشت و حضور در خانه نویسنده، در حضور شاهدی خوانده میشوند که مارا با گذشتهیِ نویسنده و آن شاهد آشنا میسازند.
من همیشه از خواندنِ تکههای این کتاب لذت میبردم، کلا همیشه از خواندن قلم جنابِ گلشیری لذت میبرم، بیصبرانه منتظرم برایِ شروع «آینههای دردار».
#انتشارات_نیلوفر
#هوشنگ_گلشیری
قیمت: ۹۵ تومان
- جهتِ سفارش:
@pegasn
• ارسال به سراسرِ ایران
@Dakke_enghelab
حَتی وقتی با خودم حرف می زنم
باز دلم میخواهد که او خوشَش بیاید.
- آغوز آتای/ ترجمهیِ سیامک تقی زاده
@pegah_saniee
- برایِ جمعه که توأم است با خَلوت، نوری که از پَنجره روی تخت افتاده و کمی نِگرانی. باید شنید تا آرام گِرفت.
@pegah_saniee
- خانم یا آقایِ ناشناس؛ ممنونم بابتِ موزیکهایی که برایم میفرستید، ممنونم کاری میکنید که من صبحها موقع آماده کردنِ صبحانه، یا عصرها در مسیرِ کار، یا شبها، زمانِ خلوت، چیزی برای ادامه دادن داشته باشم.
@pegah_saniee
دیشب برایِ بار دوم فیلم «The sixth sense» رو دیدم، بینظیره. جدایِ از بازی بروس ویلیامز، سبکِ بازی هالی جوئل آزمنت، که با وجود سن کم تونسته اونقدر بینقص و عمیق کاراکتر یک بچهی مضطرب رو نشون بده برام جذاب بود. و پایانِ غیرمنتظرهیِ فیلم هم باعث میشد برگردم تا جزئیات رو با دقتِ بیشتری رصد کنم، حتی برایِ بار دوم هم توجه به اون جزئیات بازهم برام لذت بخش بود.
#خوب_ببینیم_بخونیم_بشنویم
@pegah_saniee
- چند شبیست که فقط با موزیک خوابم میبَرد. بیشتر هم فرانسوی، یک موزیکِ نرم با صدایِ آرام، انگار که کسی بیخِ گوشم زمزمه میکند، به زبانی که درست نمیفهمم، اما برایَم لذتبخشتر از زبانِ مادریست.
@pegah_saniee
از نظرِ من، کتابخانه آدمها انعکاسِ شخصیتِ آنهاست. من معمولاً چیزهایی را که دوست میدارم میچِپانم بینِ کتابهایم. عکسی که برایم عزیز است را میگذارم آنجا، نامهای ارزشمند را میچِپانم لای کتاب مورد علاقهأم. حتی اگر از دستفروشی کاردستی بخرم هم بعد باید بینِ کتابهایم دنبالش بگردم. کتابخانه نظم و بینظمیِ آدمش را نشان میدهد، حتی میتوانی میزانِ سعی او را برای منظم بودن و میزان موفق بودنش در این سعی را هم بفهمی. کتابخانهیِ آدمها حرفهای زیادی برای گفتن دارند، حتی اگر جایی کتابخانهای نبینی هم، آن عدم حضور خودش کلی حرف است.
@Dakke_enghelab
- بی تو مَن، از نسلِ بارانم؛
- مینو فِرستاد و من غرق شدم در صدایِ حبیب.
@pegah_saniee
- در زبانِ عربی به آرزوهایِ باطل و ناممکن که امکان تحققشان وجود ندارد، میگویند «اُمانی».
Читать полностью…از کُجا آمدهاند این خاطِرهها؟
از کجا؟
- مرام المصری/ ترجمهیِ محمد مرکبیان
@pegah_saniee
- درواقع با شنیدنَش خاطرهیِ راهِ شمال و جنگل و هوایِ ابری که ساناز برایم گفت را تجربه میکنم.
@pegah_saniee
- من شعرهای عاشقانه ندارم در جیب اما حرفهایَم با تو کم نیست؛ بگذار برایَت آنکسی باشم که فریاد میزند هیچکس نیست.
Читать полностью…میخواهی میانه باشی، نه دوستَم داری نه نبودنم را میخواهی.
- غنسان کنفانی
@pegah_saniee