pegah_saniee | Неотсортированное

Telegram-канал pegah_saniee - |پگاهِ صنیعی|

10810

- آرام باش، می‌گُذرد. «قلب آبیِ مایل به سفید» - @pegahsaniee_Tb : تَبلیغات

Подписаться на канал

|پگاهِ صنیعی|

- برایِ سال‌ها شنیدن.

@pegahsaniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

همه‌چیز دَرهَم و بَرهم است؛ چیزی هست که می‌دانیم نباید می‌بود و چیزی نیست که می‌دانیم باید وجود می‌داشت. هیچکدام هم نمی‌دانیم چیست، نامی ندارند آن‌ها، خلاء از چیزهایی که نیست و فوران از چیزهایی که هست. دلم می‌خواست نگاهم به کسی یا چیزی گِره می‌خورد تا همه‌چیز را از یاد می‌بردم، ولی چرا از یاد نمی‌روند؟ چرا فراموشی گریبان‌مان را نمی‌گیرد؟ سنگین است، یاد سنگین است.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- شرق بنفشه شهریار؛

@dakke_enghelab

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- تو شکوفاییِ تاریخِ منی؛ همچنان برآنم که موزیک‌ها و‌ نوشته‌ها اتفاقی سرِ راهم قرار نمی‌گیرند.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- و موسیقی موردِ علاقه‌ام؛ برای زل زدن به گوشه‌ای و تِکیه به دیواری و کم‌ حرف‌تر شدن و کسری حوصله.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

نمی‌دانم چرا باید این‌قدر اَفسرده باشم، همان حس شرم‌آور و دلگیرِ «کسی دوستم ندارد» به سراغم آمده.

- سیلویا پلات/ یادداشت‌های روزانه

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

می‌روم بِخوابم، خُرد و خسته‌ام؛ تو را بیش‌تر در آغوش می‌گیرم دوستِ عزیز. تو هم بیش از پیش دوستم بِدار، چون غمگین‌ام.

- ژرژ ساند/ نامه به گوستاو فلوبر

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- گِرفتار نیستند این مردم؛

@Dakke_enghelab

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

هی دلبستگی، دلبستگی به زندگانی! زندگانی چه بود؟ ای داد آدمیزاد آدمیزاد شیر خام خورده! کاش خود می‌دانست که چیست، که کیست. من که ندانستم، ندانستم. فقط این را دانستم و می‌دانم که آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است؛ این را دانستم و می‌دانم که آدم به آدم است که زنده است آدم به عشق آدم زنده است.

- محمود دولت آبادی/ کلیدر

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- نمیدانم چه بنویسم، مَگر هَمیشه باید نوشت؟ میخواستم بنویسم واژه‌ها نمیتوانند همیشه جورِ احساسات را بکِشند ولی دوباره با خودم گفتم مَگر باید همیشه چیزی نوشت؟ باز به خودم آمدم دیدَم نوشتم، نوشتم، نوشتم.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

من اما زَنی هستم
‏که دنیا را
‏روی نوکِ انگشتانم می‌چرخانم
‏ولی از پسِ دلتنگی‌هایم برنمی‌آیم.

- اِجه تِمِلکوران

@pegahsaniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- چه چیز نکبتِ زندگی را جبران می‌کند جز رویا؟

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

دلم می‌خواست یک نُت موسیقی باشم و در قلبی آشیان کنم و بدانم که چگونه باید بلرزانم. موسیقی می‌لرزاند. اما عشقی که مرا آتش بزند، هرگز موسیقی نیست. موسیقی را عشق‌ها به وجود آورده است.
ولی عشق را چه کسی ایجاد کرده؟ شاید زن.

- محمد عاصمی/ نامه به سیما

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- چون دیشب وسطِ اجرای سجاد افشاریان، این آهنگ مرا پرت کرد به هفده هجده سالگیم. یعنی آدم می‌تواند در ۲۵ سالگی احساس هجده سالگی کند، یا در هجده سالگی احساس شصت سالگی؛ فقط با یک صدا، فقط با یک موزیک.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- داشتم چنل را بالا و پایین می‌کردم، کیف میکردم از نوشته‌هایی که اینجاست، از موزیک‌ها؛ اینجا برای من واقعا مأمن است. هرطور حِساب می‌کنم اگر اینجا نبود شاید تاحالا از حرف خفه شده بودم! آن سال‌ها که اینجا را ساختم هیچوقت فکر نمی‌کردم برایم انقدر ارزشمند شود انقدر حیاتی شود. مثلِ دفتر روزنویسی ورقش می‌زنم می‌بینم همه چیز گذشته! هَر حالی داشتم گذشته و اینجا مانده. اینجا مُسکِّن است.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

دلم می‌خواهد گِریه کنم؛ برای هر چه دارم و ندارم گریه کنم. برای دلتنگیِ خودم، برای دلتنگیِ خودم برای او، برای دلتنگیِ او برای او.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- همه بازتابیم؛ من از تو، تو از من.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- امشب داشتم به چیزی فکر می‌کردم و با خودم میگفتم «بعدا برم بنویسمش». ولی الان یادم نیست چه بود؛ خواستم بگویم ننوشتن چنین کاری می‌کند، عادت نوشتن نباید از سر آدم بیوفتد. اعتیاد به قلم.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- امروز در مسیرِ اردیبهشت، به این فکر کردم که پگاه چرا انقدر کم می‌نویسی؟ چرا این تراوشات را بیرون نمیریزی؟ .. آخ این کم‌نویسی‌ها شاید از پا درم بیاورد. با خودم گفتم پگاه، یادت نیست که میگفتی اگر چنلم نبود خفه میشدم؟ الان داری خفه میشی، بنویس. کاش بنویسم.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- اگر آن چند خط بالایی را، با این چند خط دیگر ترکیب کنم …
پی‌ام‌اس کثیف من، که از من دست برنمیداری؛

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- این چند خط، برای من بیان پی‌ام‌اس است به زبانی ملموس‌تر.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- بعد از مدت‌ها یک فیلمِ خوب دیدیم؛
اگر بهترین شبِ زندگی آخرین شب باشد چه؟

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

• @the_voi

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- این نوشته و‌ موزیک برای چند وقتِ پیش است، گاهی از خواندنِ نوشته‌های خودم می‌ترسم، هیچ ترسی عمیق‌‌تر از ترس آدم از خودش نیست.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- زمانِ زیادی بود آخر شب چیزی نشنیده بودم، همه‌اش بی سر و‌ تَه خوابیده بودم، اما امشب اتفاقی صدایِ ویالون آرامم کرد. نمی‌دانم چرا اما صدایِ ویالون مرا یادِ روزگاری می‌اندازد که هنوز به دنیا نیامده بودم.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- اگه حتی بینِ ما فاصله یک نفسه، نفس منو بِگیر؛

- پیش از خواب.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- این لالایی را برای هامون می‌ذاشتیم تا بخوابد؛ ولی هیچوقت به شعرش دقت نکرده بودم؛قشنگ بود.تهِ تهِ خواب خوب بود.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- آن زمان که آقای شجریان می‌گوید «دلم» … دلم می‌خواهد تا آخرِ زندگی بیخِ گوشم تکرار شود.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- کاشکی هُشیاری نصیبم نمی‌شد؛

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

آدم نمی‌تواند تَحمل کند، بالأخره باید داشت، انسانی را باید داشت که غمِ انسان را دریابد.

- غلامحسین ساعدی/ از میان نامه‌های ساعدی به طاهره کوزه‌گرانی

@pegah_saniee

Читать полностью…
Подписаться на канал