pegah_saniee | Неотсортированное

Telegram-канал pegah_saniee - |پگاهِ صنیعی|

10810

- آرام باش، می‌گُذرد. «قلب آبیِ مایل به سفید» - @pegahsaniee_Tb : تَبلیغات

Подписаться на канал

|پگاهِ صنیعی|

‏مَرگ!
خیلی از پیری مُردند ولی می‌شد
از جَوانی هم مرد.

- بیژن الهی

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- کجا بِروم بی تو، کجا می‌توانَم بروم بی تو؟! آخ چه استیصالِ لذت‌بخشی.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- وسطِ تابستان، زمستان بشنویم.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- برایِ شنیدن در شب، موقع فرار از روز؛

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- چه اَحمقانه زنده‌ام، چه وَحشیانه نیستی .

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

یوناس ناراحتی واقعی و اندوه را تَجربه کرده بود و می‌دانست که تسکین به این شکل، برای این گونه اِحساسات وجود ندارد. این گونه احساسات آن قدر عمیق بودند که به کلام نِمی‌آمدند و فقط احساس می‌شدند.

- لوئیس لوری/ بخشنیده

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

کاش می‌شد قِصه‌هایشان را نوشت؛ آخرین لَبخند، آخرین امید و از همه گیج کننده‌تر آخرین نِگاه. ولی چه کسی آنقدر شجاع است تا ردِ چشم‌هایی که دیگر نمی‌بیند را صادقانه تعریف کند؟

- صادق هدایت

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

گاه با دوستی حرف‌زدن-هر چند پَرت و پلا-عجیب به آدم کمک می‌کند. گریزگاهِ خوبی است. اما امروز حس می‌کنم که ضعیف‌ترم. دلم می‌خواست که می‌توانستم گِریه کنم. شاید سَبک می‌شدم و آرام می‌گرفتم. ولی نِمی‌توانم.

- شاهرخ مسکوب/‌ در حال و هوای جوانی

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- آنجا که احمدرضا احمدی گفت: «همه‌یِ ما اَندک اندک تنها می‌شویم ..» هَمان‌جا.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- نمیدانم چه بنویسم، مَگر هَمیشه باید نوشت؟ میخواستم بنویسم واژه‌ها نمیتوانند همیشه جورِ احساسات را بکِشند ولی دوباره با خودم گفتم مَگر باید همیشه چیزی نوشت؟ باز به خودم آمدم دیدَم نوشتم، نوشتم، نوشتم.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- آدم گاهی هوسِ یک موسیقی را می‌کند، گاهی یک موسیقی که هِزاربار شنیدی برایَت تازگی دارد.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- فراموش کردنِ کَسی مثل این است که شبی فراموش کنی چراغ حیاط پشتی را خاموش کنى. چراغ تمام روز بعد روشن می‌ماند و نور خورشید مانع فهمیدنت میشود. اما تاریکیِ شب بعد، وا می‌داردت که به یاد بیاوری.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- عاشقِ صدای ویولنم؛ اصلا مرا پرت می‌کند به روزهایی که یادم نیست. می‌روم به روزهای پاییز زمانی که دارم توی خیابان‌های پرشیبِ تهران قدم می‌زنم. این یاد کجای ذهن من است که ویولن می‌کِشدش بیرون؟ این یاد، این خاطره، این قدم زدن‌ها، این خیابان، کجاست؟

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- تو کجایی؛ تو کجایی؟

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

چهره‌یِ زیبای عشق؟ یا صورتِ بزک شده‌یِ مرگ؟ کدام؟ اصلا مگر فرقی هم دارند؟

- عباس معروفی/ نامِ تمام مردگان یحیاست

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

‏حالا دیگر هیچ‌کس بخاطرِ معشوق غرق‌شده کنار رودخانه نمی‌ایستد تا بید شود، می‌رَوند و فراموش می‌کنند، معالِجه می‌شوند.

- هوشنگ گلشیری

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

پِدر همیشه میگفت شِکوه و ناله نکن از زندگی. طوری زندگی کن که مرگ به قصدِ تو‌ و برای تو بیاید، نه که سرِ راهش از کنارت بگذرد. چنان برو که از پا افتاده باشد وقتی به تو می‌رسد.

- شهریار مندنی پور/ شرق بنفشه

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- من آوارِگی را به جانم خریدم که فارِغ بمیرم.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

احساسِ آزادی می‌کنم در انتخابِ رنج.

- عباس کیارستمی

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- آخ از این اِحساسات. و آن موقع چه لذت‌بخش است حضور کسی که احساساتِ بی زبانِ تو را احساس کند.

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- حس و حالِ همین الان، همین الان که این موزیک دارد در محیطِ کارم پخش می‌شود.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

عطشِ؛
عطشِ موندن با تو، تو دلم ریشه دَوونده.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- مناسبِ الان.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

می‌گُم ننه تنهایی سونامیهً . ننه‌م می‌گه اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ نسلِ تنهایی رو از رو زِمین بردار .

- احسان عبدی‌پور/ تنهایِ تنهایِ تنها

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

دیگر عصبانی نبود؛ غَمگین بود. دقیق‌تر: حزن داشت. عجیب‌تر: این حزن را دوست داشت
چون نه مُخرب بلکه حتی سازنده می‌نِمود.

- یوسف آتیلگان

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

- زِ من هر آنکه دور چون دِل به سینه نَزدیک
به من هر آنکه نَزدیک از او جُدا جدا من.

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

وطنِ انسان، جایی نیست که انسان در آن متولد شده باشد، بلکه جایی است که در آن، تمام تلاش‌هایش برایِ فرار به پایان برسد.

- محمود درویش

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

چرا تو؟ تَنها تو؟ چرا تنها تو از میان آدمیان هندسه‌ی حیاتِ مرا در هم می‌ریزی؟ پا برهنه به جهانِ کوچکم وارد می‌شوی، در را می‌بندی و من اعتراضی نمی‌کنم؟ چرا تنها تو را دوست دارم و می‌خواهم؟

- نزار‌ قبانی

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

عشق افسار گسیخته بود. یک روز یادِ این می‌افتاد، یک روز یادِ آن. در یادها آوَنگ شده بود، از این دیوار به آن دیوار، داور نمی‌دانست با دلش چه کند.

- عباس معروفی/ نامِ تمام مردگان یحیاست

@pegah_saniee

Читать полностью…

|پگاهِ صنیعی|

نِوشتم تا تو بخوانيش،
نوشتم تا شاید مَرا پیدا کنی.
به جز این، باقی هَمه بیهوده است.

- امیرحسین کامیار

@pegah_saniee

Читать полностью…
Подписаться на канал