parsedartanhayiii | Неотсортированное

Telegram-канал parsedartanhayiii - 💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

4228

سه رمان فول تنها‌چنل رسمی رمان های جذاب:👇 پرسه درتنهایی🌼بر اساس واقعیت⭐ درتمنای آغوشت🌻 مغروره عاشق کُش🍋 لف نده بی صدا کن🤫 با نویسندگیه:آیسان شه‌دوست💛 هر گونه کپی حتی با ذکر نام نویسنده پیگرد قانونی دارد🐣 اطلاعات: @etelaate_parse ادمین: @Mskallskqk

Подписаться на канал

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

منبع‌ ترانه های عاشقان‌ شعر
『  @mahortarane  』🥂♥️
دوبیتی های شاعران‌ معاصر
『  @mahortarane  』🌱💚
•𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳•

𔓘 ⃟🍷 شروعی جدید ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 عشقِ من ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 دکتر سلامت ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 تڪسـت عاشــقانہ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 کردی شاد ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 تکخطی ادبی ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 پروفایل دخترونه ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 عاشق تنها ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 تـکـخـطـی 𝗠𝗢𝗢𝗗؛ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 کلیپهای عاشقانه ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 سینما هاول ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 ضربان قلبمی ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 ڪلیـپہاے عاشـقانہ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 فاز سنگین ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 شعر بنوشیم ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 دنیای کیدرما ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 دلتنگتم عشقم ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 موزیک جدید ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 تکست ، کپشن‌ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 غمگین 𝐌𝐎𝐎𝐃؛ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 سلطان قلبمی ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 ؛؏ـٰاشقتم خُـداییم‌ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 عشـق 𝙇𝙊𝙑𝙀؛ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 بیو موود ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 ایران موزیک ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 قلبم‌ برات ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 دردلام | بیکلام↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 درسی انگیزشی↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 عاشق دلباخته ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 امام زمان ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 رقص دنس↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 آموزش نقاشی↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 ژست دخترونه ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 هدفون بذار ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 فقط دلشکسته ها ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 ابزار ادیت ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 شعر غزل ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 هدف من ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 راک و متال ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 کلیپ و موزیک ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 طنز اینستاگرام ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 کپشن | استوری ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 ؛My love؛ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 ڪلیـپ خــندهـ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 ترفند دخترونه ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 داستان چشۜ࣫مۘاٰنۨتٙ࣫ ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 حرفای دلت ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 تولدت مبارک ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 دلنـوشـتہ/اسـتورے ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 تکست سنگین ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍷 رُمــآنِ اَربآبی ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓
𔓘 ⃟🍰 میکاپ مجلسی ↝ 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍˓

•𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳•
اینجوری برای رلت دلبری کن:) ♥️
@Mylove_to

•𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳𓄳•

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

مثلا برم کنسرتش و داد بزنم:
صدبار‌بهت‌گفتم‌نرو
‌هربار‌صدامو‌نشنیدی
اینبار‌نگاه‌کن‌توچشام
اینبار‌خودتم‌ترسیدی:)
_🫀🫂

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌چهارصدمغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم





نمیتونستم ادراک کنم!
دست افسون رو گرفتم و بلندش کردم!
نشست رو مبل و دستاشو رو صورتش گذاشت!

من: من میخوام برم! اگه قراره حالت بد بشه بمونم؟

هیچی نگف!
عصبی دستی به صورتم کشیدم و گفتم: با توام!

دستاشو از صورتش برداشت و با چشایی ک کاسه خون شده بودن بهم خیره شد!

من: حالت بد نمیشه؟

افسون: واست مهمه حالم بد بشه یا ن؟

من: نمیخوام بمیری خونت بیوفته گردنم!

افسون: اون همه آدم کشتی منم روشون!

من: تو از کجا میدونی من آدم کشتم یا ن؟

افسون: سخت نگیر شاهان! یه شهر ممنوعه داشته باشی کارت قاچاق باشه و تاحالا آدم نکشته باشی؟ نخندون منو!

من: اینجوری که زبون درازی میکنی معلومه حالت هم خوبه! پس خدافظ!

هرچقد صدام زد گوش ندادم و از خونه زدم بیرون و سوار ماشینم شدم!

چطوری قرار بود تمنا رو قانع کنم!

راه افتادم!

نمیخواستم تمنام رو از دست بدم! من بهش خیانت نکرده بودم!
هیچ وقت هم نمیکنم!
من دیوونه وار عاشقش بودم و جونم براش درمیرفت!

درسته منم اشتباهات زیادی داشتم!
پشتشو خالی کرده بودم!
شش سال تنهاش گذاشته بودم!
ولی من همچنان دیوونه وار عاشقش بودم!

نباید میزاشتم دیگ جدا بشیم ازهم!

کلی با خودم کلنجار رفتم!
اصن نمیدونم کی رسیده بودم عمارت!

پیاده شدم و رفتم داخل!

انگار همه خواب بودن!

رفتم اتاقمون! تمنا رو تخت نشسته بود و زانو هاشو بغل کرده بود!

متوجه حضور من بود ولی عکس‌العملی نشون نمی‌داد!

رفتم و با فاصله ازش نشستم!

نگاهم نمی‌کرد!
احساس میکردم داره گریه میکنه!

جرات لب باز کردن نداشتم!
باورش سخته ولی میترسیدم!
خیلی میترسیدم چیزی بگم و اون دم از جدایی بزنه!

فکر اینک تمنا تو زندگیم نباشه مرگبار بود!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

پیشنهاد:
بیخیال گذشته شو برو جلوش رو بگیر بغلش کن و بگو مثل تو نشد برام هیشکی! برگرد از نو بسازیم!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌سیصدو‌نودو‌نه‌مغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم





دستمو گرفت و کشون کشون برد سوار ماشینم کرد!
مثل‌ وحشیا ماشینو می‌روند!

خیلی سریع منو رسوند خونه و گاز ماشینو گرفت و رفت..!



"شاهان":


داشتم دیوونه میشدم! این عکس مال چهارسال پیش بود ک تو یه پارتی گرفته شده بود! برای اینکه دوباره بتونم برگردم موکحم مجبور بودم با دختر یکی از باندها صمیمی بشم که بفهمم اون عکاس سگ کی بود!
حالا بماند که همچین موفق هم نبودم!
اون عکس، عکسی بود که اون دختر کثافت تو بغلم نشسته بود! نمیدونم این عکسو کی انداخته بود! ولی هرکی بود قصدش شکستن من و تمنا بود!
مخم داشت سوت می‌کشید!
نمیدونستم چیکار کنم چه غلطی بکنم!

بعد چند مین مقابل در خونه افسون بودم!

پیاده شدم و محکم در خونه رو کوبیدم!

یکم گذشت و درو باز کرد و با دیدن من تعجب کرد و گفت: شاهان؟

دستشو گرفتم و کشیدمش داخل و درو محکم کوبیدم!

عکسو انداختم جلوش و گفتم: این کاره توعه عوضی؟

افسون با حیرت خم شد و عکسو برداشت و گفت: نمیفهمم! منظورت چیه؟

با اخم نگاهش کردم و گفتم: این عکسو تو رسوندی دست تمنا ارهههه؟ چون آخرین بار دست توعه کثافت بود!

چشاشو باز کرد و گف: چیییی؟ تمنا این عکسو دید؟

من: جواب سوالمو با سوال نده!

یهو چشاش بارونی شد و گفت: آره درسته آخرین بار دست من بود این عکس ولی مگه تو ازم نگرفتی؟ کلی حرف بارم کردی! اگه من قصدم صدمه به تو و رابطه تو با تمنا بود همون روز ک پیدا کردم می‌بردم میدادم دست تمنا! شاهان درسته من بهت یه جورایی علاقه مند شدم و میدونم خودت خوب از این علاقه خبر داری ولی من اونقدر عوضی نیستم ک مامان و بابای ی دختر کوچولو رو از هم جدا کنم!

حرفاش ک تموم شد هق هق کرد و روی زمین نشست!

یه لحظه یاد مریضیش افتادم!

من: هی! حالت خوبه؟ مثل اون دفعه نشی!

با گریه سرشو تکون داد و گف: برو شاهان برو بیرون!

داشتم کلافه میشدم! حرفاش منطقی بود! اگ کار افسون بود همون روز اول می‌برد میداد دست تمنا!

نکنه کار رامین باشه؟
ولی رامین این عکسو از کجا آورده بود؟

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

یکیو دارم که فقط مال منه
میخواد با من بمیره :)
@parsedartanhayiii

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

اگه تسلیم بشید ینی واقعا نمی خواستید.

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌سیصدو‌نودو‌هشت‌مغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم





ساعتها مثل برق و باد گذشت!
مقابل آینه ایستادم و ب خودم خیره شدم!

زیبا شده بودم! ولی این زیبایی ارزشی نداشت!

چند تقه ب در زده شد و شاهان اومد داخل و با دیدنم لبخند کمرنگی زد و گف: مثل همیشه زیبا و چشمگیر!

عین خودش ی لبخند کم جون زدم!

اومد نزدیکم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد!

نمیخواستم دور شم! میخواستم تو همین بغل جون بدم و بمیرم!

تو چشاش زل زدم!

اونم همینطور!

شاهان: من این چشم ها رو میشناسم! چشات داره داد میزنه تو دلت غوغاست! چیشده تمنا؟ بهم بگو!

چقد راحت میتونست از چشام حرفامو بفهمه! چقد خوب منو بلد بود!

نگاهمو ازش گرفتم و سرمو رو سینش گذاشتم و درحالی ک تلاش میکردم اشک نریزم گفتم: هیچی نشده!

دستشو نوازش وار رو موهاش کشید و گف: بریم عزیزم؟

من: اوهوم بریم!

از خونه زدیم بیرون و بعد چن مین به مقصد رسیدیم!

دستای همو گرفتیم و وارد رستوران شدیم! دوس داشتم ببینم وقتی بیرون میومدیم هم دستای همو میگرفتیم؟

اصلا دلم نمیخواست ازش جدا بشم ولی...!

شام رو بدون هیچ حرفی خوردیم!

نه اون حرفی میزد!
نه من جرات لب باز کردن داشتم!

شاهان یکم از شرابش خورد و بعد پرسید: خب اگه غذات تموم شد بگو قضیه چیه؟

ضربان قلبم ب گوش می‌رسید!
داشتم میمردم!

درحالی ک دستام میلرزید عکسو از کیفم درآوردم و پرت کردم سمتش و با غم نگاهش کردم!

عکسو گرف دستش و با اخم وحشتناک نگاهش کرد!

من: چرا؟ چراااااا شاهااااااااان چراااا؟

دستشو مشت کرد و محکم کوبید رو میز و با صدای بلند گف: از کجااا پیدا کردی این بی صاحابو؟

من: داری دست پیش میگیری پس نیوفتی؟ اره؟ به تو چه از کجا آوردم! من الان توضیح میخوام!

شاهان عکسو تو دستش مچاله کرد و انگشت اشارش رو بالا آورد و گف: ازت یکبار میپرسم! این عکسو از کجا آوردی؟

صداش خیلی وحشتناک بود!

با صدایی ک از ته چاه میومد گفتم: اتاق ترانه!

پاشد و اومد مچ دستمو گرفت و کشید و گفت: الان میبرمت خونه! میرم ی جایی کارمو حل میکنم و میام و باهم حرف می‌زنیم!.

با حرص دستمو از حصار دستش بیرون آوردم و گفتم: نمیام! میخوای بری بهونه جور کنی اره؟

داد زد: تمنااااااااا!

چهارستون بدنم لرزید!

خفه خون گرفتم!
نمیتونستم حرف بزنم! مقابل شاهان خیلی ضعیف بودم!

منی که شش سال عین خود شاهان شده بودم الان مقابل خودش لال بودم!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

دلت برای من تنگ خواهد شد، الان نه،
اما تماشا کن.

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

شاید سالها بعد درگذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه
چقدر شبیه خاطراتم بود...

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

حق با تو بود باباجون!
عشق و عاشقی وجود میخواد که نسل ما نداره!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌سیصدو‌نودو‌شش‌مغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم





قلبم عمیقا داشت تیز می‌کشید!
خدایا یعنی شاهان حتی ی بارم منو دوست نداشته؟

به خودم جرات دادم و خم شم و عکسو از زمین برداشتم!

درحالی ک اشک تو چشمام حلقه زده بود با نفرت ب عکس نگاه کردم!

عکسو تو دستم مچاله کردم و نگاهی به ترانه انداختم ک با ذوق داشت با عروسکش بازی می‌کرد!

زور میزدم با هق هق گریه نکنم!

رفتم نزدیک یه بوسه رو موهاش کاشتم و از اتاقش بیرون اومدم! نمیتونستم عاقلانه تصمیم بگیرم!

مونده بودم چیکار کنم چه عکس العملی نشون بدم!

قلبم داشت تیکه تیکه می‌شد!
خدایا چرا من؟
چیکار کرده بودم مگ؟
اشتباه کردم شش سال مثل احمقا عاشقش موندم؟
اشتباه کردم بهش فرصت دادم؟
اشتباه کردم بخشیدم؟

دلم بیشتر برا ترانه میسوخت!
بچم بعد شش سال داشت از ته دل میخندید!
تازه داشت به وجود باباش عادت میکرد!

رفتم حموم و زیر دوش آب سرد ایستادم!

مغزم نیاز به استراحت داشت تا بتونه عاقلانه تصمیم بگیره!

اشکام شروع ب باریدن کردن! از خدا طلب کمک میکردم! ازش میخواستم کمک کنه تصمیم درست رو بگیرم!

از حموم در اومدم و دیدم ک شاهان بیدار شده!

چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم! الان دیگه میدونستم باید چیکار کنم!

با اجبار یه لبخند رو لبام نشوندم و گفتم: سلام عزیزم صبحت بخیر!

ابروهاشو بالا انداخت و گفت: به به!علیک سلام! چ عجب! روی خوش بهمون نشون میدی!

خندیدم و گفتم: من هميشه روی خوش نشونت میدم!

درحالی ک داشت تیشرتش رو در می‌آورد گف: آره آره! دیشب دیدم!

من: دیشب موند تو دیشب! امروز هم امروزه!

شاهان: بازم خداروشکر!

اومد نزدیک ی بوسه رو پیشونیم کاشت و رفت حموم!

یه چنتا نفس عمیق کشیدم و رفتم لباسامو پوشیدم!

امشب باید یه سری چیزا رو می‌شد چون من واقعا دیگه خسته شده بودم!

دیگ نای جنگیدن بخاطر عشق رو نداشتم! چقد باید بخاطرش دستو پا میزدم و اون هیچ قدمی برنمی‌داشت؟!
عشق باید دوطرفه میبود!
باید هردو نفر بخاطر همدیگه تلاش میکردن!
ولی رابطه ما مثل یه جاده یکطرفه بود!
من دستو پا میزدم و شاهان بیخیال بود!
من عاشق بودم و حس اون فقط یه عادت بود!
من براش جون میدادم و اون چشاش جز من همه رو میدید!
دیگه کافی بود!
دیگه خسته بودم!
دیگه نمیخواستم تو باتلاق عشق خفه شم و بمیرم!

مقابل آینه ایستادم و تو چشای خودم زل زدم و زمزمه کردم: دلتو سنگ کن تمنا! به اندازه کافی دلت شکسته! نزار تیکه هاشم تبدیل به پودر بشن! این بار به خودت رحم کن دخترخوب! تو با شاهان به دنیا نیومدی که! پس بدون اون میتونی زندگی کنی! قانون های خودتو نشکن! خیانت رو نبخش تمنا! خیااانت رو نبخش!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

من براش انار بودم
اون عنارو دوس داشت!!:))

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

غمات واسه من؛
ولی توعم سعی کن شادیاتو نبری جای دیگه.

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

سلام و درود
بچه ها من لینک پیام ناشناسم رو همین الان بستم چون یه سری چرت و پرت ها گفته میشه ک اعصابم نمی‌کشه
از این ب بعد کار خیلی مهمی داشتین تو کامنت ها بگید!
باتشکر
آیسان

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

تا دیر نشده برو دستاشو بگیر و محکم بغلش کن بگو:
برایم کسی همانند تو نشد!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

کافیه ی نخ بدی، میدوزمت به خودم.

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

هرچه‌تو‌دوری‌من‌صبورم‌:)
_🔐🤍

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

من فک میکردم ی دعوای دیگس، ولی آخریش بود :)

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

همچی‌ سر جاش‌ قشنگه‌
مثل‌ بودن‌ تو‌ کنار‌ من‌.

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

گفتم‌ نرو نرو
زدی زمین حرف منو
_🍂🖇

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

دوست دارم یادت نره
خیلی دلم تنگه برات
دارو ندارمو بگیر
مال خودت مال چشات :)

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

این‌جای‌خالیت‌تو‌دلم‌با‌خودتم‌پر‌نمیشه:)
_🥺🫂

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌سیصدو‌نودو‌هفت‌مغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم





زنگ زدم ب همون رستورانی ک شب تولدم رفته بودیم و گفتم ک کل رستوران رو امشب واسه ما رزرو کنن!

شاهان از حموم دراومد و بعد از پوشیدن لباساش رفتیم صبحونه خوردیم!

داشتیم سفره رو جمع میکردیم ک شاردا گف: واس ناهار چی درست کنیم؟

من: فسنجون، خیلی وقته نخوردیم!

شاردا: ایول اره! واس شام چی؟

من: من واس شام خونه نیستم!

شاردا میخواست دهن وا کنه ک صدای شاهان توی آشپزخونه پیچید: کجا میری ب سلامتی؟

من: میری نه! میریم! منوتو باهم!

ابروهاشو بالا انداخت و گف : خبریع؟

من: نه مگ باید خبری باشه؟ بد کردم خواستم ی شبو دوتایی بگذرونیم بعد مدتها؟

شاهان: نه عزیزدل ! راحت باش!

گفت‌و رفت!
شاردا ازم ویشگونی گرفت و پرسید: خبریه سلیطه؟ نکنه حامله ای نمیگی!؟

یه نگاه مکش مرگ ما بهش انداختم و گفتم: من غلط میکنم با تو! از حاملگی قبلیم همچین دل خوشی ندارم ک پاشم دوباره حامله شم!

شاردا: ربطی نداره اصلا!

حوصله بحث نداشتم و گفتم: آره تو راست میگی!

بعد بدون اینکه منتظر جوابش باشم از آشپزخونه اومدم بیرون!

رفتم اتاق و ی لباس خوشگل قرمز واس شب انتخاب کردم!

حرفامو آماده کرده بودم!
ولی چطور میخواستم بهش بگمشون!

چطور بگم برو وقتی دلم موندنشو میخواست.؟

چطور بگم ازت متنفرم وقتی بند بند وجودم دیوونه وار میخواستنش!؟

یعنی غرورم انقد مهم بود؟

اره مهم بود!

شاهان نباید بهم خیانت میکرد!

من نمیتونستم با مردی باشم ک فکرش ی جا بند نبود!

خدایا خودت کمکم کن!

به خودم و قلبم قدرت بده!

کمک کن دلم آروم بگیره!

خدایا عشقو از قلبم بگیر!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

نصفه و نيمه نباش، من ديكتاتورترين آدمِ روىِ زمينم؛تمامت را می‌خواهم:)
@parsedartanhayiii

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

قرارمون‌این‌نبود‌
باهم‌دیگه‌سرد‌بشیم
قرارمون‌این‌نبود
یه‌خاطره‌تلخ‌بشیم
قرارمون‌این‌نبود
سرکنیم‌باهرکسی
طعنه‌میزنن‌بهم
این‌آدمای‌لعنتی:)

_🖤🙃

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

ولی آخرش همون خانواده ای که بخاطرت بهشون پشت کرده بودم، پشتم ایستادن :)

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

#پارت‌سیصدو‌نودو‌پنج‌مغرور‌عاشق‌کش
#فصل‌دوم






"تمنا":

شب با کلی اخم و تخم و متلک انداختن به هم دیگه گذشت! میدونستما جفتمون داریم لج میکنیم ولی بنظر من حق واقعا با من بود!


رفتم رو تخت بدون شب بخیر و حرفی خوابیدم!

صب طبق معمول با جیغ جیغای ترانه بیدار شدم: مامااااان! بابااااا! بیدار شیییید! ووووااااااااای ببینید چی شدهههه؟ منو سوپرایز کردیدددد؟

بیدار شدم و درحالی ک فقط ی چشمم باز بود ب ساعت نگاه کردم! ۷ صب بود!

من: ترانه کله صب چی میگی آخه؟ چرا رو ویلچرت نیستی بچه؟

ترانه: ویلچرو بیخیال مامانی! خودتون منو سوپرایز میکنین خودتون هم الکی ادا درمیارین؟ واقعا ک مامان تمنا!

درحالی ک چشمام رو میمالیدم با خنده گفتم: چه سوپرایزی زبون دراز؟

ترانه یه باکس بزرگ تو دستش داشت جیغ زد: ایناااااهااااااش!

شاهان که تا الان خواب بودم با جیغ بنفش ترانه پرید!

با دیدن ترانه یکی کوبید رو پیشونیش و گف: شب تا ساعت ۲ با مهمونای خانوم سروکله زدیم صب هم ۷ نشده داره جیغو داد میزنه! برو بخواب ترانه جان!

از تخت بیرون اومدم و بغل گرفتمش و بردمش اتاقش!

از بغلم بیرون اومد و رف نشست رو تختش و با ابروهاش به باکس اشاره کرد!

این باکس از کجا اومده بود آخه؟

باکسو باز کرد و با ذوق ب عروسک تک شاخ نگاه کرد و گف: وااای چقد خوشگلهههه!!


رفتم کنارش نشستم و گفتم: از کجا پیدا کردی باکسو گلم؟

ترانه: تو اتاقم بود! مگ تو نخریدی؟

میخواستم جواب بدم ک یهو متوجه یه پاکت ته باکس شدم!

زود برش داشتم و گذاشتمش جیب شلوارم!

ترانه: اون چی بود؟

من: اون مال من بود!

شونه ای بالا انداخت و با عروسکش بازی کرد!

رفتم کنار میز تحریر ترانه و پاکتو از جیبم درآوردم و بازش کرد!

ی نامه بود ک نوشته شده بود:

/تحسین میکنم عشقتون رو! بعد شش سال مثل سابق عاشقین!
یا باید بگم تو مثل سابق عاشقی؟
تمنا خانوم به خودت بیا! چشاتو باز کن و ببین! شاهان دوست نداره! اگه دوست داشت میرفت؟ نه!
اگه دوست داشت با اینو اون میپرید؟ نه!
اگه دوست داشت چهارتا چهارتا می‌آورد به جات؟ نه!
ب خودت بیا تمنا! این عاشقی یه روز بد کاری دستت میده!/

نامه اینجا تموم شده بود!
یعنی چی این حرفا؟
اینو کی فرستاده بود!

پاکتو از رومیز برداشتم ک بزارمش تو جیبم که یهو ی عکس ازش افتاد زمین!

با دیدن عکس ی لحظه خشکم زد!

حتی نمیتونستم خم بشم و از رو زمین بردارمش!

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

_تراپی؟
+نه ممنون، دستاشو بگیرم حالم روال میشه!
@parsedartanhayiii

Читать полностью…

💊رُمآنِ مغرورِ عآشق کُش🎭

منو تو مثل اسفند و فروردین بودیم!
همینقدر دور و همان قدر نزدیک
!

Читать полностью…
Подписаться на канал