ofoghroydad | Неотсортированное

Telegram-канал ofoghroydad - افــــــق رویـــــداد

15185

#زن_زندگی_آزادی صفحه رسمی کانال افق رویداد تاسیس ۲۰۱۵ کانال دیگر ما: @ofoghroydadd گروه علمی افق رویداد برای بحث: https://t.me/+-f-gMUIVkXk4ZjA0 آرشیو مستند و کلیپ علمی و کتاب: @ofoghclip

Подписаться на канал

افــــــق رویـــــداد

چطور آزمایش بشه؟

همونطور که نوشتم این فقط یک چارچوب نظری هست؛ ارزشمنده؛ مثل نقشه‌ای که می‌گه «اگه دنیا این شکلی باشه، این اتفاقا باید بیفته.» حالا باید
شواهد تجربی یا مشاهده‌ای پیدا کنند که با پیش‌بینی‌های این نظریه هم‌خوانی داشته باشه.

یا نشون بدن که تئوری‌های قبلی (مثل الکترودینامیک کلاسیک یا حتی نظریه‌ی ریسمان) نمی‌تونن چیزایی رو توضیح بدن که این تئوری می‌تونه.

مثلا باید بتونند نوسان‌های تصادفی بار در خلا (در مقیاس پلانک) رو اندازه بگیرند یا اثرش رو ببینند، این یه مدرک بزرگ خواهد بود.
یا اگه بتونن اثر آهرانوف-بوم رو دقیق‌تر بررسی کنند و تفاوت‌هایی با پیش‌بینی‌های معمول ببینند.

اما

اما مشکل اینجاست که این پدیده‌ها توی مقیاس‌های خیلی ریز و انرژی‌های خیلی بالاست، یعنی الان فناوری‌مون ممکنه به اون سطح نرسیده باشه. اف سی سی(سرچ‌کنید درکانال FCC) کمک کننده است.

پس فعلاً مثل خیلی از نظریه‌های پیچیده (مثل نظریه ریسمان/منظور ما از نظریه، نظریه علمی-طبیعی نیست، بلکه منظور نظریه ریاضیاتی است، فرمول بندی ها، چهارچوب ها، تئوریکال، روی تخته)، اینم در مرحله‌ی فرضیه‌ی علمی و مدل‌سازی باقی می‌مونه تا شواهدش به‌دست بیاد.

در نهایت اینطور که پیداست واقعا به یک برخورد دهنده بزرگتر نیاز داریم. این ناشی از میل سیری‌ناپذیر کنجکاوی ماست که همواره تبعاتی هم داشته.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

آیا رؤیای اینشتین برای نظریه‌ی میدان یکپارچه به حقیقت پیوسته است؟

در اواخر قرن بیستم، نظریه‌ی ریسمان به‌عنوان تلاشی برای وحدت‌بخشی به بنیادهای فیزیک مطرح شد. اما این نظریه نتوانست انتظارات را برآورده کند. به همین دلیل ما بر این باوریم که جامعه‌ی علمی باید به‌طور جدی در تعریف نیروها و ذرات بنیادی بازنگری کند.

از همان آغاز نظریه‌ی نسبیت عام، فیزیک‌دانان برجسته‌ای همچون آلبرت اینشتین و اروین شرودینگر تلاش کردند تا گرانش و الکترومغناطیس را در قالب یک نظریه‌ی واحد درآورند. در طول قرن بیستم تلاش‌های بسیاری انجام شد، از جمله توسط هرمان ویل.

در نهایت، به نظر می‌رسد ما به چارچوبی یکپارچه دست یافته‌ایم که می‌تواند الکتریسیته و مغناطیس را در قالب یک نظریه‌ی صرفاً هندسی جای دهد. این بدان معناست که نیروهای الکترومغناطیسی و گرانشی، هر دو تجلیاتی از امواج و خمیدگی‌های هندسه‌ی فضا-زمان هستند.

رؤیای نظریه‌ی میدان یکپارچه

هدف اینشتین این بود که الکترومغناطیس را به‌عنوان ویژگی‌ای هندسی از فضا-زمان چهاربُعدی تبیین کند. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۵ بر این پروژه کار کرد، اما نتوانست آن را به‌پایان برساند. آرتور ادینگتون، تئودور کالوتسا و دیگران نیز نظریاتی برای وحدت گرانش و الکترومغناطیس ارائه کردند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها به‌طور گسترده پذیرفته نشدند.

شرودینگر، یکی از پدران مکانیک کوانتومی، در دهه‌ی ۱۹۴۰ نظریه‌ی میدان یکپارچه‌ی خود را ارائه داد، اما موفقیتی کامل به‌دست نیاورد. رویکردهای متعددی پیشنهاد شده‌اند، از جمله نظریات پنج‌بُعدی و مدل‌هایی بر پایه‌ی متریک‌های نامتقارن.

نگاهی نو، معادلات غیرخطی جدید برای ماکسول

در رویکرد ما، بار الکتریکی، جریان الکتریکی، و نیروهای الکترومغناطیسی همگی به‌عنوان ویژگی‌هایی درونی و کاملاً هندسی از خود فضا-زمان در نظر گرفته می‌شوند، نه موجوداتی خارجی.

این دیدگاه با بینش «ژئومترو-داینامیک» فیزیک‌دان فقید جان ویلر همخوانی دارد. بر پایه‌ی آن، پتانسیل الکترومغناطیسی چهاربُعدی در واقع بخشی از ساختار متریک فضا-زمان است.

با بهره‌گیری از روش حساب تغییرات، ما فرمول‌بندی زیبایی‌شناسانه و هندسی‌ای از الکترومغناطیس ارائه دادیم. هنگامی که متریک فضا-زمان را بهینه می‌کنیم، شرایط بهینگی منجر به نوعی تعمیم غیرخطی از معادلات ماکسول می‌شوند.

در نظریه‌ی کلاسیک الکترومغناطیس، معادلات ماکسول معادلات خطی مشتق‌جزئی هستند. در رویکرد ما، متریک بهینه باید هارمونیک باشد، که این امر به معادلات غیرخطی برای پتانسیل‌های الکترومغناطیسی منجر می‌شود و در حالت خاص به معادلات خطی ماکسول ختم می‌گردد. این معادلات میدان، دینامیک صحیح میدان الکترومغناطیسی را بازسازی می‌کنند.

تعمیم هندسه، معما را حل می‌کند

زمانی که اینشتین نظریه‌ی گرانش خود را تدوین کرد، از هندسه‌ی دیفرانسیل شبه-ریمان استفاده کرد. اما ما دریافتیم که این هندسه برای یک نظریه‌ی کاملاً هندسی از الکترومغناطیس کافی نیست. به هندسه‌ای کلی‌تر نیاز بود.

در سال ۱۹۱۸، ریاضیدان آلمانی مشهور، هرمان ویل، نوعی هندسه‌ی صرفاً محلی را ابداع کرد. ما ایده‌های او را با پژوهش‌های پیشین خود ترکیب کردیم و به نظر می‌رسد که گره مسئله گشوده شد.

در هندسه‌ی ویل، طول‌ها ویژگی‌هایی محلی از فضا-زمان هستند، که این دیدگاه با اصول نظریه‌ی نسبیت هم‌راستا است.

ما متوجه شدیم که این نوع هندسه امکان بررسی فشردگی محلی فضا-زمان را فراهم می‌کند. نتایج مشابهی را با استفاده از جبر هندسی نیز به‌دست آوردیم، بنابراین به نظر می‌رسد که هندسه‌ی ویل و جبر هندسی هر دو برای ساخت نظریه‌ای هندسی از الکترومغناطیس مناسب هستند.

بار الکتریکی به‌عنوان فشردگی محلی فضا-زمان

ما دریافتیم که افزون بر معادلات غیرخطی جدید، بار الکتریکی با واگرایی یا فشردگی محلی فضا-زمان مرتبط است. بنابراین، بار الکتریکی یک میدان است که قوانین حرکتی مخصوص به خود را دارد.

قانون شناخته‌شده‌ی نیروی لورنتس که رفتار ذرات باردار را توصیف می‌کند، در واقع شرطی است برای اینکه ذره‌ی آزمون بر روی مسیر ژئودزیک حرکت کند، درست مانند نظریه‌ی نسبیت عام. این ویژگی، توصیف هندسی الکترومغناطیس را کامل می‌کند.

نتایج:

یافته‌های ما نشان می‌دهند که نور و کل تابش الکترومغناطیسی، در واقع نوسانات خود فضا-زمان هستند. با نگاهی به نظریه‌های قدیمی اتر، به‌نظر می‌رسد که اینشتین درست می‌گفت: اتر همان فضا-زمان است.

بار الکتریکی نوعی فشردگی محلی از فضا-زمان است و نیروهایی که بر آن اعمال می‌شود، در واقع حرکت روی کوتاه‌ترین مسیرها یا همان ژئودزیک‌ها هستند.

ما معتقدیم که اکنون نظریه‌ی هندسی نسبتاً کاملی از الکترومغناطیس برای پژوهش‌های آینده در دسترس قرار دارد. همچنین، در نظر گرفتن نوسانات متریک فضا-زمان در...

ادامه گزارش ✍️

🚀 @ofoghroydad

⚛️ Journal of Physics: Conference Series.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

تشابه ژنتیکی ۹۹ درصدی ما و شامپانزه دقیقا به چه معناست؟

ترجمه و زیرنویس: امیر پارسا

🚀 @ofoghroydad

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

بقای اصلح چیست؟!

اهمیت مفهوم «بقای اصلح» در نظریه‌ی تکامل بنیادی و کلیدی است؛ چون به ما نشان می‌دهد چگونه و به چه علت موجودات زنده در طول زمان تغییر می‌کنند. این مفهوم درواقع مکانیزمی است که توضیح می‌دهد...

واژه اصلح به شدت غلط انداز است؛ باید بدانیم که این واژه به معنای باهوشترین، قوی ترین و سریعترین نیست بلکه به معنای...

در مجموع برای کسب اطلاعاتی از این مفهوم دیدن این ویدئو پیشنهاد میشود.

ترجمه و زیرنویس: امیر پارسا

🚀 @ofoghroydad

#بقای_اصلح

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

آیا گرگ‌های غول‌آسا از انقراض بازگشته‌اند؟ حقیقت ماجرا اینجاست.

نه، این فقط یک نمایش است.

اینترنت این روزها پر شده از صحبت درباره‌ی گرگ‌های غول‌آسا (Dire Wolves) _ گونه‌ای منقرض‌شده از گرگ‌های دوران ماقبل تاریخ که زمانی در آمریکای شمالی پرسه می‌زدند و با سریال فانتزی Game of Thrones معروف شدند.

یک شرکت زیست‌فناوری مستقر در دالاس به نام Colossal Biosciences ادعا کرده که این گونه‌ی دوران یخ را احیا کرده است؛ آن‌هم در قالب سه توله‌گرگ خاکستری دست‌کاری‌شده‌ی ژنتیکی با نام‌های رومولوس، رموس، و کالِسی.


طبق بیانیه‌ی رسمی شرکت:

«در اول اکتبر ۲۰۲۴، برای اولین‌بار در تاریخ بشر، Colossal توانست از طریق علم انقراض‌زدایی، گونه‌ای که روزگاری نابود شده بود را بازگرداند.»

این شرکت مدعی‌ست که نوآوری‌هایش در علم، فناوری و حفاظت از طبیعت، احیای گونه‌ای منقرض‌شده از جمعیت صفر را ممکن کرده است.
توله‌گرگ‌هایی با پشم‌های ضخیم و سفید که در گرگ‌های امروزی دیده نمی‌شود، شاید ظاهراً گونه‌ای تازه به نظر برسند؛ اما همان‌طور که کارل ساگان، اخترشناس آمریکایی گفته بود: «ادعاهای خارق‌العاده نیاز به شواهد خارق‌العاده دارند.»


در حال حاضر، جزئیات این پژوهش (که هنوز داوری همتا نشده) بسیار محدود است و تنها اطلاعات عمومی، عکس‌ها و نقل‌قول‌هایی از سوی Colossal هستند.

جرمی آستین، مدیر مرکز DNA باستانی استرالیا گفته:
«آنچه Colossal انجام داده صرفاً تولید گرگی خاکستری و دستکاری‌شده‌ است که ظاهرش شبیه آن چیزی‌ست که فکر می‌کنند گرگ عظیم‌الجثه بوده. حتی این هم قابل بحث است، چون گونه‌های سگ‌سان (Canid) از نظر ظاهری شبیه هم‌اند و تشخیص دقیق‌شان از روی فسیل کار دشواری‌ست.»

بت شاپیرو، زیست‌شناس تکاملی و از اعضای Colossal، تعریفی از «گونه» ارائه داده که به‌زعم آستین، گمراه‌کننده است.

شاپیرو به New Scientist گفته:
«تعاریف گونه، ساخته‌های انسانی‌اند. هر کسی می‌تواند نظر خودش را داشته باشد و حق با همه است!»

او همچنین به ABC News گفته:
«به‌نظر من، بهترین تعریف از گونه این است: اگر چیزی شبیه آن گونه به نظر برسد، رفتار مشابهی داشته باشد، و نقش آن را در زیست‌بوم ایفا کند، پس موفق شده‌ایم!»

اما تنها ظاهر مهم نیست. گونه‌های پنهان (Cryptic Species) موجوداتی هستند که تقریباً از نظر ظاهری یکسان‌اند ولی ژنتیکی متفاوت‌اند و معمولاً با هم جفت‌گیری نمی‌کنند.

آستین، تشبیه می‌کند:
«اگر بگویی کاری را کرده‌ای و مردم باور کنند، انگار واقعاً انجامش داده‌ای. ولی خیلی از دانشمندان با خودشون خواهند گفت: «ببین، فقط یه گرگ خاکستری سفید داریم!» این گرگ غول‌آسا نیست، با هیچ تعریف علمی‌ای. و این اصلاً چیزی به نام انقراض‌زدایی رو نمایندگی نمی‌کنه.»

آدام بویکو، ژنتیک‌دان دانشگاه کرنل (که در پروژه مشارکت نداشته)، به نیویورک‌تایمز گفته:
«من هم باور ندارم رومولوس، رموس و کالیسی، گرگ‌های غول‌آسای "احیاشده" باشند.»

پژوهش‌های ژنتیکی نشان می‌دهند که گرگ‌های غول‌آسا حدود ۵.۷ میلیون سال پیش از دیگر سگ‌سانان جدا شده‌اند و هیچ ردپایی از تبادل ژنی میان آن‌ها و گرگ خاکستری آمریکای شمالی وجود ندارد.

برای ساخت این توله‌ها، دانشمندان Colossal تنها ۲۰ تغییر دقیق ژنی را از میان ۲.۵ میلیارد جفت باز ژنوم گرگ خاکستری اعمال کردند و توله‌ها توسط مادرانی از گونه‌ی سگ معمولی به دنیا آمدند.

شزکت Colossal هیچ‌گاه ادعا نکرده که قصد دارد گرگ غول‌آسا دقیقاً مشابه اصل آن بسازد. اما حتی اگر هدف فقط ساخت گرگی با ظاهر و رفتار مشابه باشد، به گفته‌ی آستین، این کار به ده‌ها هزار (و شاید صدها هزار) تغییر ژنتیکی حیاتی نیاز دارد.

در واقع، پنج مورد از آن بیست ویرایش ژنی صرفاً به رنگ روشن خز مربوط می‌شده!
مت جیمز، مسئول ارشد حیوانات در Colossal، به نیویورک‌تایمز گفته:
«وقتی توله‌ها به دنیا آمدند و رنگ سفید خز را دیدم، همان لحظه فهمیدم که موفق شدیم.»
آستین با وجود تمام انتقادها، می‌پذیرد که این تحقیق ارزشمند است و می‌تواند در حفاظت محیط‌زیست، ژنتیک، و فهم تکامل مفید باشد.
اما می‌گوید:
«اینکه یک زیست‌شناس حرفه‌ای گرگ بگوید چون سفید است، گرگ غول‌آسا است، عملاً همه چیز را لوث می‌کند. این کار به کل پروژه‌ی انقراض‌زدایی لطمه می‌زند.»

شرکت Colossal مدعی است که بازگرداندن گرگ غول‌آسا به جایگاه طبیعی‌اش در اکوسیستم افتخار بزرگی‌ست.

ولی آیا واقعاً این جایگاه طبیعی هنوز وجود دارد؟ یا این حیوانات خطری برای گونه‌هایی هستند که هنوز منقرض نشده‌اند؟
آستین می‌پرسد:
«آیا در دنیای امروز اصلاً جایی برای گرگ غول‌آسا وجود دارد؟ یا فقط حیواناتی‌اند که در باغ‌وحش به نمایش درمی‌آیند و مردم پول می‌دهند تا ببینندشان و بگویند ما امروز یه گرگ غول‌آسا دیدیم، در حالی‌که من اون پشت ایستاده‌ام و می‌گم: نه، شما یه گرگ خاکستری سفید دیدید!»

🚀 @ofoghroydad

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

جان باختن ۷ معدنچی دیگر را به خانواده ایران تسلیت عرض میکنیم.‌ 🖤

بدون شک بی کفایتی مسئولان کشور در تامین ایمنی و اقدامات استاندارد معدن‌کاوی یکی از دلایل این اتفاق بوده است.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

رویا دیدن(نه خوابیدن) یکی از ویژگی های انسان و خیلی از حیوانات دیگر است که ما تجربه میکنیم.

معمولا درباره دلایل تکاملی خوابیدن بحث میشود؛

وقتی خواب هستیم با اینکه چشم ما بسته است و در اعماق یک رویا هستیم، ولی گوش‌ ما و بینی ما و لامسه ما فعال است(یا نسبتا فعال است)، با این وصف آیا صداهای اعضای خانواده، در کل بو ها صدا ها و تغییر و شدت وزش باد بر روی پوست ما یا هر تغییری روی پوست ما(لامسه، همچنین خنک تر شدن و یا گرم تر شدن بدن)، بر روی رویایی که در حال دیدنش هستیم تاثیر میگذارد؟

برای اینها فرضیاتی وجود دارد.

ما چندتایی توضیح تکاملی برای خوابیدن داریم و احتمالا بسیاری از شما در این مورد میدانید.
اما برای رویا دیدن چه؟ به چه علتی رویا میبینیم؟ شاید چگونگی‌اش در مغز دقیقا شناخته شده نباشد؛ اما میتوان در مورد علت های تکاملی وجود داشتن رویا‌دیدن حرف زد و نظر داد و بحث کرد. یعنی اصلا فایده زیستی دارد؟ همه آنها بیمعنی هستند؟ یا نه این یک سیستم است که گاهی میخواهد چیزی بگوید؟


یعنی سیستم رویا دیدن به این پیچیدگی و شگفتی کاملا پوچ و بیمعنی و بیخود است؟

گرچه تکامل کور و بدون شعور و بدون هدف غایی است اما آیا چنین سیستم پیچیده ای یعنی رویا دیدن(با خوابیدن اشتباه نگیرید) که در ما تکامل یافته، هیچ توضیح تکاملی ندارد و کاملا بیمعنی هستند؟

اگر رویا دیدن دلیلی دارد، این هم طبیعتا مثل سایر مکانیسم های بدن و مثل اعضای بدن ما و جانوران محصول تکامل کور با انتخاب طبیعی بوده و هدف غایی نداشته. شاید دلیل طبیعی و فایده ای داشته باشد- مثل فرایند عاشق شدن، مثل خشم، مثل غم، مثل خودخواهی و مثل سایر احساسات، مثل اعضای بدن قلب و ریه و غیره، رویا دیدن هم شاید دلایل تکاملی داشته باشد.
اما این دلایل چیستند؟

این میتواند یک بحث جالب باشد که انجام شود.



ساعتی پیش هم بحثی داشتیم در زمینه شهود شخصی، تفکر شهودی و چرا اغلب تکیه بر آن مضر است، دژاوو ، ادعای رویای صادقانه، ورودی هایی که آگاهانه و غیر آگاهانه به مغز وارد میشوند و چیزهای دیگر که شروعش از اینجا است و اگر علاقه داشتید میتوانید بخوانید:

/channel/ofoghroydadd/11828

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

شواهد مشاهده‌ای یعنی چه؟

شواهد مشاهده‌ای (observational evidence) به داده‌ها و اطلاعاتی گفته می‌شود که از طریق مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم پدیده‌ها به دست می‌آیند، نه از طریق آزمایش‌های کنترل‌شده یا مدل‌سازی صرف.

عبارت first observational evidence به معنای «نخستین شواهد مشاهده‌ای» است و به اولین باری اشاره دارد که یک پدیده، نظریه یا فرضیه، از طریق داده‌های مشاهده‌ای مورد تأیید یا پشتیبانی قرار می‌گیرد.

مثالی از اخترشناسی:
در سال ۲۰۱۹، برای نخستین‌بار تصویری از سایه‌ی یک سیاه‌چاله توسط تلسکوپ افق رویداد (EHT) ثبت شد. این تصویر به‌عنوان نخستین شواهد مشاهده‌ای از وجود افق رویداد سیاه‌چاله تلقی می‌شود و پدیده‌ای را که تا پیش از آن صرفاً بر پایه نظریه پیش‌بینی شده بود، به‌صورت تجربی تأیید کرد.

مثالی از فیزیک:
در سال ۱۹۱۹، هنگام یک خورشیدگرفتگی کامل، اخترفیزیک‌دانان مشاهده کردند که نور ستارگان در نزدیکی خورشید خم می‌شود. این انحراف نور، که با پیش‌بینی‌های نسبیت عام اینشتین هم‌خوانی داشت، نخستین شواهد مشاهده‌ای از انحنای فضا-زمان و یکی از اولین تأییدهای تجربی این نظریه بود.

مثالی از زیست‌شناسی:
در قرن بیستم، دانشمندان مشاهده کردند که در دوره انقلاب صنعتی انگلستان، رنگ بدن شب‌پره‌ها در مناطق آلوده تیره‌تر شده است، زیرا شب‌پره‌های روشن بیشتر توسط پرندگان شکار می‌شدند. این پدیده، که به «شب‌پره فلفلی» معروف است، به‌عنوان نخستین شواهد مشاهده‌ای از انتخاب طبیعی در جمعیت‌های زنده شناخته می‌شود.

روی هم رفته «شواهد مشاهده‌ای» نقش حیاتی در آزمون تجربی نظریه‌ها دارند و در برخی علوم، مانند اخترشناسی که امکان آزمایش‌های مستقیم وجود ندارد، گاه تنها راه بررسی پدیده‌ها به‌شمار می‌روند.


شواهد مشاهده‌ای با شواهد تایید شده تجربی از نظر اعتبار فرق دارند؟
.

با توجه به اینکه شواهد مشاهده‌ای را تعریف کردم بد نیست کمی به تعریف تأیید تجربی مستقیم (Direct Experimental Confirmation) بپردازم:

این یکی به معنای تأیید یک فرضیه یا نظریه از طریق آزمایش‌های کنترل‌شده و تکرارپذیر است، که در آن پژوهشگر متغیرها را دستکاری کرده و اثر آن را به‌صورت مستقیم می‌سنجد.
بیشتر در فیزیک آزمایشگاهی، شیمی، و زیست‌شناسی مولکولی دیده می‌شود.
مثال: تأیید رابطه بین ولتاژ و جریان در قانون اهم از طریق اندازه‌گیری‌های آزمایشگاهی.

حال تفاوت کلیدی این دو اینهاست:

شواهد مشاهده‌ای بیشتر توصیفی است و اغلب تحت شرایط کنترل‌نشده به دست می‌آید.

تأیید تجربی مستقیم، علّی و دقیق است و معمولاً با کنترل کامل بر متغیرها همراه است.

نکاتی مهم و در آخر یک بررسی

در برخی حوزه‌ها مانند اخترفیزیک، امکان آزمایش مستقیم وجود ندارد، بنابراین تنها راه تأیید نظریه‌ها، استفاده از شواهد مشاهده‌ای غیرمستقیم است. اما در علومی مانند فیزیک ذرات، می‌توان نظریه‌ها را با آزمایش‌های مستقیم و بازتولیدپذیر آزمود.


با این وصف آیا اخترفیزیک، علمی به‌معنای دقیق کلمه است؟

از دید پوزیتیویستی یا تجربی‌گرا (مثل کارل همپل)، علمی بودن یعنی:

نظریه‌ها باید قابل آزمون باشند.
مشاهدات باید تکرارپذیر و قابل سنجش باشند.
روش علمی باید شامل فرضیه، آزمایش، و تأیید/رد از طریق داده باشد.

با این تعریف، اخترفیزیک تا حدی در مرز قرار می‌گیرد، چون:

کنترل مستقیم روی پدیده‌ها نداریم
نمی‌توانیم روی ستاره یا سیاه‌چاله آزمایش انجام دهیم یا شرایط را تغییر دهیم.

بیشتر شواهد، غیرمستقیم و تفسیری‌اند
مثلاً از طریق طیف‌سنجی، انحراف نور، یا تابش الکترومغناطیسی، نتیجه‌گیری می‌کنیم که فلان عنصر یا جرم وجود دارد.

اما چرا اخترفیزیک همچنان علمی محسوب می‌شود؟

پیش‌بینی‌پذیر است
نظریه‌ها (مثل نسبیت عام یا مدل استاندارد کیهان‌شناسی) پیش‌بینی‌هایی می‌کنند که می‌توان آن‌ها را با داده‌های مشاهده‌ای مقایسه کرد.

از روش علمی استفاده می‌کند
با وجود نداشتن آزمایش مستقیم، اخترفیزیک همچنان از فرضیه، مدل‌سازی، جمع‌آوری داده، و آزمون استفاده می‌کند.

خطاپذیر و اصلاح‌پذیر است
اگر داده‌ها با نظریه‌ها ناسازگار باشند، نظریه‌ها کنار گذاشته یا اصلاح می‌شوند.

اخترفیزیک و نجوم، هرچند فاقد آزمایش‌های کنترل‌شده هستند، اما به‌دلیل استفاده از روش علمی، قدرت پیش‌بینی، و قابلیت ابطال نظریه‌ها، در تعریف گسترده‌تر و مدرن علم، علمی(Scientific) محسوب می‌شوند.

با این حال، نمی‌توان آن را به اندازه‌ی فیزیک آزمایشگاهی یا شیمی «دقیق و آزمایش‌پذیر» دانست. به همین دلیل، اخترفیزیک در مرز میان علم تجربی دقیق و علم مشاهده‌محور تفسیرگر قرار دارد.

سام آریامنش

🚀 @ofoghroydad

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

اگر شخصیتی دارای عمق باشید، به‌طور طبیعی جذب افرادی می‌شوید که آن‌ها نیز از درونی پیچیده، هوشمند و چندلایه برخوردارند؛ نه صرفاً افرادی با ظاهری بامزه، جذاب، خوش‌اندام یا سکسی و کلیشه‌ای. آن‌ کسانی که ذهنی تیز دارند، بازی با موقعیت‌ها را می‌فهمند (نه الزماً بازی با انسان‌ها)، مرموز و در عین حال وفادارند، معمولاً واجد نیرویی خاموش هستند که هم ذهن را تحریک می‌کند و هم حس اعتماد را برمی‌انگیزد.

شخصیت‌های ساده‌لوح، وابسته و تک‌رو شاید برای بسیاری جذاب باشند، چون درک آن‌ها آسان است. اما برای کسانی که در جستجوی گفت‌وگو، درگیری فکری، و رشدی مشترک‌اند_برای کسانی که جهان را با نگاهی تحلیلی‌تر و از زاویه‌ای پیچیده‌تر می‌نگرند_این‌گونه افراد کافی نخواهند بود. اهل مشورت بودن نیز از نشانه‌های سلامت روانی و فروتنی واقعی‌ست؛ یعنی تمایل به مشارکت، نه سلطه یا غرور بیمارگونه.

برای مثال، من به‌عنوان یک مرد، شخصیت‌هایی با حال‌وهوای شرورانه، بازی‌گوش و پر انرژی، باهوش و پیچیده و در عین حال وفادار را ترجیح می‌دهم که با ذهنم رقابت کند و من را به چالش بکشد.

زیبایی صرف و بدن خوش‌ساخت ممکن است برای مدتی جذاب باشد، اما اگر پشت آن، ذهن و روانی پویا نباشد، به‌سرعت خسته‌کننده خواهد شد. در مقابل، شخصیتی پیچیده و عمیق می‌تواند تا پایان عمر، ذهن و قلب انسان را درگیر و مجذوب خود نگه دارد.

اصلا بدن «او» تحلیل میرود، همراه با بدن «ما»؛ این ویژگی بدن انسان است؛ این شخصیت است که میتواند پشتوانه مناسبی باشد برای مدت طولانی. حالا هرچقدر ابن شخصیت پیچیده و خلاق و باهوش و کمی تاریک باشد و هم وفادار و اهل مشورت(یعنی کاملا به شما احترام بگذارد یک احترام دو طرفه) هم تحریک کننده تر است هم با دوام تر چون هر روز چیزی تازه در انتظار شماست و تکراری در کار نیست.‌ شخصیت است که به شما میگوید اعتماد کنید یا نه. و همه این ها باید دو طرفه باشد.

نوشته من میتواند صرفا سلیقه و نظر شخصی من باشد؛ برخی درک میکنند و برخی نه. برخی میپذیرند و برخی نه‌. هیچ حکم کلی در کار نیست.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

به ظاهر غیرممکن: لاک پشت در حال انقراض در حدود ۱۰۰ سالگی برای اولین بار مادر می شود


یک لاک‌پشت غول‌پیکر و در معرض انقراض به نام Mommy در حدود ۱۰۰ سالگی برای نخستین بار مادر شد. این لاک‌پشت از گونه‌ی لاک‌پشت غربی سانتا کروز گالاپاگوس است که کمتر از ۵۰ عدد از آن در باغ‌وحش‌های آمریکا نگهداری می‌شود. او از سال ۱۹۳۲ در باغ‌وحش فیلادلفیا زندگی می‌کرد و برای اولین بار با لاک‌پشتی به نام Abrazzo که هم‌سن خودش است، جفت‌گیری کرد. در نوامبر ۲۰۲۴، Mommy شانزده تخم گذاشت که در دمای کنترل‌شده در دستگاه جوجه‌کشی قرار گرفتند و چندین نوزاد ماده از آن‌ها به دنیا آمدند. این نخستین بار در تاریخ ۱۵۰ ساله‌ی این باغ‌وحش است که چنین اتفاقی برای این گونه رخ می‌دهد. این موفقیت، گامی مهم در حفظ و احیای این گونه نادر به شمار می‌رود.

🐢 Livescience

🚀 @Ofoghroydad

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

یک پژوهش تازه توسط پژوهشگران دانشگاه زوریخ و هاروارد نشان داده که بونوبوها، نزدیک‌ترین خویشاوندان زنده‌ی ما، تماس‌های صوتی خود را به شیوه‌ای ترکیب می‌کنند که شبیه به ترکیب واژه‌ها در زبان انسانی است. این پژوهش که در مجله Science منتشر شده، فرضیه‌های قدیمی درباره‌ی منحصربه‌فرد بودن ارتباط انسانی را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که برخی جنبه‌های کلیدی زبان، قدمتی باستانی دارند.

یافتن ترکیب‌های صوتی معنادار در بونوبوها

پژوهشگران در منطقه‌ی Kokolopori Community Reserve در جمهوری دموکراتیک کنگو رفتارهای صوتی بونوبوها را بررسی کرده‌اند. آن‌ها از روش‌های نوین زبان‌شناسی استفاده کرده‌اند تا برای اولین بار نشان دهند که ارتباطات صوتی بونوبوها به شدت به ترکیب‌گرایی (compositionality) وابسته است.

ترکیب‌گرایی در زبان یعنی اینکه واژه‌های معنادار می‌توانند در کنار یکدیگر قرار بگیرند و ترکیبی با معنای جدید ایجاد کنند. این ترکیب‌ها می‌توانند ساده باشند (مانند رقاص بور که به فردی با هر دو ویژگی اشاره دارد؛ یعنی معنای عبارت از ترکیب دو واژه به‌دست می‌آید، بدون اینکه تغییری در مفهوم آن‌ها ایجاد شود.
) یا پیچیده‌تر باشند (مانند رقاص بد که در آن «بد» مفهوم جداگانه‌ای ندارد و فقط ویژگی «رقص رقاص» را توصیف میکند به این معنا که که رقصیدنش بد است نه اینکه خودش بد باشد).

اولین دیکشنری صوتی بونوبوها

پژوهشگران ابتدا فهرستی از صداهای بونوبوها و معانی آن‌ها را تهیه کردند، مشابه یک دیکشنری صوتی. این اولین باری است که چنین فهرستی برای کل دامنه‌ی صوتی یک گونه‌ی حیوانی تهیه شده است. آن‌ها سپس بررسی کردند که چگونه این صداها ترکیب می‌شوند و معنای تازه‌ای ایجاد می‌کنند.

شباهت بیشتر از حد انتظار به زبان انسان

نتایج نشان داد که بونوبوها ترکیبات صوتی متعددی دارند که معنای آن‌ها مستقیماً به معنای اجزای منفردشان مربوط است_ویژگی‌ای که از شاخصه‌های زبان انسانی است.
برخی از این ترکیبات حتی به ساختارهای پیچیده‌تر زبان انسان شباهت دارند. این موضوع نشان می‌دهد که قابلیت ترکیب صداها به روش‌های پیچیده، برخلاف تصور قبلی، منحصر به انسان‌ها نیست.

ریشه‌های تکاملی زبان فراتر از انتظار

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که ترکیب‌گرایی زبانی احتمالاً از اجداد مشترک انسان و بونوبوها (۷ تا ۱۳ میلیون سال پیش) به ارث رسیده است. این به این معناست که اجداد ما احتمالاً از میلیون‌ها سال پیش از این توانایی برای ارتباط استفاده می‌کرده‌اند، و در نتیجه، ریشه‌های زبان بسیار قدیمی‌تر از آن چیزی است که قبلاً تصور می‌شد.

این پژوهش مرزهای بین ارتباطات حیوانات و زبان انسان‌ها را کمرنگ‌تر کرده و نشان داده که برخی از ویژگی‌های زبان، بسیار قدیمی و عمیقاً ریشه‌دار در تکامل هستند. همچنین، این پژوهش مسیر تازه‌ای برای درک بهتر نحوه‌ی پیدایش زبان و ارتباطات در گونه‌های مختلف باز کرده است.

🚀 @ofoghroydad

🦖 Science (2025)

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

مدل عصب‌شناختی تجربیات نزدیک به مرگ، الگوی فیزیولوژیکی ثابتی را نشان می‌دهد


یک تیم چندرشته‌ای به رهبری دانشگاه لیژ، مدل عصب‌شناختی یکپارچه‌ای را برای توضیح مکانیسم‌های پشت تجربیات نزدیک به مرگ (NDEs) پیشنهاد کرده است. این مدل بر یافته‌های تجربی همگرا در زمینه‌های عصب‌زیست‌شناسی، روان‌شناسی و نظریه تکاملی تکیه دارد.

یافته‌های کلیدی

پژوهشگران دریافتند که عواملی مانند کاهش اکسیژن، افزایش دی‌اکسید کربن و اختلال در سوخت‌وساز انرژی مغز می‌توانند پاسخ‌های عصبی خاصی را فعال کنند که به تجربیات ادراکی و عاطفی شدیدی منجر می‌شود-تجربیاتی که اغلب در NDEها گزارش می‌شوند.

انواع رایج تجربیات نزدیک به مرگ

گزارش‌های افراد از NDE بسیار متنوع است، اما برخی از رایج‌ترین تجربیات عبارتند از:

تجربه خروج از بدن: احساس جدا شدن از جسم فیزیکی
ادراک غیرمعمول از زمان: حس کند شدن، توقف یا تسریع زمان
آرامش و سرخوشی: حس صلح درونی و آرامش عاطفی
مرور خاطرات: دیدن صحنه‌هایی از گذشته، مانند فلاش‌بک زندگی
مشاهده نورهای درخشان و تونل‌ها: یا مواجهه با افراد درگذشته یا موجودات معنوی

درحالی‌که بسیاری از NDE ها به دلیل تکرار الگوهای خاص مورد توجه قرار می‌گیرند، تجربه‌های کمتر روایت‌شده نیز وجود دارند که شامل رویاهای کابوس‌وار، تجربیات بی‌معنی یا صرفاً معمولی می‌شوند. جالب اینجاست که حالت‌های ذهنی مشابه NDE، می‌توانند در شرایط غیر تهدیدکننده نیز رخ دهند، مانند غش کردن یا مصرف مواد روانگردان.

تبیین علمی تجربیات نزدیک به مرگ

از دیدگاه علمی، NDEها به عنوان حالت‌های هوشیاری گسسته توصیف می‌شوند که در شرایط تهدید فیزیکی واقعی یا درک‌شده رخ می‌دهند. محتوای این تجربیات بسته به شرایط محرک و وضعیت روانی و پاسخ‌های فیزیولوژیکی فرد، متفاوت است.

پیش از این، تئوری‌های مختلفی برای توضیح NDEها ارائه شده بود که شامل مدل‌های روان‌شناختی، عصب‌فیزیولوژیکی و تکاملی بود. با این حال، این مدل‌ها معمولاً به‌طور مستقل توسعه یافته بودند.

مدل NEPTUNE: یک چارچوب جامع

در مقاله‌ای که در Nature Reviews Neurology منتشر شده است، پژوهشگران بررسی روایتی انجام داده‌اند که شامل پژوهش‌های انسانی و حیوانی، علوم اعصاب روانگردان و داده‌های بالینی است. آن‌ها دریافتند که در طی ایست قلبی و رویدادهای بحرانی، کاهش جریان خون مغزی باعث هیپوکسی (کمبود اکسیژن) و افزایش دی‌اکسید کربن می‌شود.

در تجربه نزدیک به مرگ تنها سلسله‌ای از رویدادهای فیزیولوژیکی رخ می‌دهد

افزایش اسیدیته مغز (آسیب متابولیکی)
کاهش ATP (منبع اصلی انرژی سلولی)
افزایش ترشح انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند سروتونین، دوپامین، گلوتامات، نورآدرنالین، GABA، استیل‌کولین و اندورفین‌ها
افزایش سروتونین و فعال‌سازی گیرنده 5-HT2A احتمالاً به توهمات بینایی و حس «واقعیت بیش از حد» منجر می‌شود.
دوپامین ممکن است در برجسته‌سازی عاطفی نقش داشته باشد.
نورآدرنالین و استیل‌کولین احتمالاً با حافظه و بازبینی خاطرات مرتبط هستند.
و GABA و اندورفین‌ها به ایجاد حس آرامش کمک می‌کنند.

ارتباط بین NDEها و روانگردان‌ها

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که NDEها شباهت‌هایی با حالات ناشی از مصرف مواد روانگردان مانند DMT و کتامین دارند، زیرا این مواد روی همان سیستم‌های گیرنده مغزی تأثیر می‌گذارند.

ویژگی‌های روان‌شناختی فردی، مانند تمایل به گسستگی از واقعیت (Dissociation) و نفوذ خواب REM، ممکن است افراد را مستعد تجربه NDE در شرایط استرس‌زا کند.

جنبه‌های تکاملی تجربیات نزدیک به مرگ

بر اساس یافته‌های این مطالعه، NDEها ممکن است ریشه‌های تکاملی داشته باشند و به عنوان مکانیسم‌های تطبیقی برای مقابله با استرس شدید فیزیولوژیکی تکامل یافته باشند. به عنوان مثال، NDEها ممکن است با رفتارهای تظاهر به مرگ (Thanatosis) در برخی گونه‌های جانوری مرتبط باشند.

آینده‌ی تحقیقات در این زمینه

محققان مدل NEPTUNE را به عنوان یک چارچوب نظری ارائه کرده‌اند که اکنون نیازمند آزمایش تجربی است. پژوهش‌های آینده شامل بررسی بیشتر فعالیت مغزی در نزدیکی مرگ از طریق تصویربرداری عصبی و مانیتورینگ فیزیولوژیکی خواهد بود.

این مدل همچنین سوالاتی درباره‌ی آگاهی در شرایط بحرانی و بازنگری در معیارهای مرگ مغزی مطرح می‌کند، زیرا برخی تحقیقات نشان داده‌اند که پس از ایست قلبی، افزایش ناگهانی فعالیت مغزی ممکن است رخ دهد.

این مقاله تصویری علمی از تجربیات نزدیک به مرگ ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که این پدیده نه‌تنها قابل توضیح از منظر عصب‌شناختی و فیزیولوژیکی است، بلکه ابعاد روان‌شناختی و تکاملی نیز دارد.

🚀 @ofoghroydad

این پژوهش نیز مانند ده ها پژوهش پیشین، مهر بطلانی است بر باورهای برخی افراد که این «تجربه» را با روح و سایر خرافات پیوند میدادند. اطلاعات بیشتر

💍 medicalxpress

🧠 Nature Reviews Neurology (2025)

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

پروژه‌ی برخورددهنده‌ی آینده‌ی ذرات (FCC) – چالش‌ها و فرصت‌ها

۱. مقدمه

سازمان سرن (CERN) اعلام کرده است که بررسی‌های فنی نشان داده‌اند هیچ مانع تکنولوژیکی برای ساخت بزرگ‌ترین برخورددهنده‌ی ذرات جهان وجود ندارد. این پروژه، که برخورددهنده‌ی دایره‌ای آینده (FCC) نام دارد، برای حفظ رهبری اروپا در فیزیک بنیادی طراحی شده است. با این حال، هزینه‌ی بالای ۱۷ میلیارد دلاری آن موجب مخالفت‌هایی شده است.
۲. مشخصات پروژه

تونل مدور ۹۱ کیلومتری در مرز فرانسه و سوئیس
عمق متوسط ۲۰۰ متر
سه برابر بزرگ‌تر از برخورددهنده‌ی فعلی (LHC)
توانایی برخورد ذرات در سطوح انرژی بالاتر برای کشف فیزیک نو

۳. دلایل موافقان

ادامه‌ی پژوهش‌های بنیادین پس از اتمام عمر LHC در ۲۰۴۱
بررسی عمیق‌تر در مورد بوزون هیگز و منشأ جهان
حفظ موقعیت اروپا در علم در مقابل رقابت چین
بهبودهای مهندسی برای کاهش تأثیرات زیست‌محیطی

۴. انتقادات و چالش‌ها

هزینه‌ی سنگین: برخی کشورها، از جمله آلمان (بزرگ‌ترین تأمین‌کننده‌ی مالی سرن)، نسبت به هزینه‌ها ابراز نگرانی کرده‌اند.

مشکلات زیست‌محیطی: سازمان‌های محیط‌زیستی مانند WWF و Greenpeace به مصرف بالای انرژی و تأثیرات اقلیمی اشاره دارند.
مشکلات محلی: برخی ساکنان، از جمله کشاورزان، نگران تصرف زمین‌هایشان برای احداث این پروژه هستند.

۵. آینده‌ی پروژه

تصمیم نهایی برای تأمین بودجه باید تا سال ۲۰۲۸ گرفته شود.
در صورت رد این پروژه در اروپا، چین می‌تواند پروژه‌ی مشابهی را اجرا کند و رهبری علمی را به دست بگیرد.


پروژه FCC یک پروژه‌ی جاه‌طلبانه با پتانسیل علمی عظیم است، اما هزینه‌ها و مخالفت‌های زیست‌محیطی چالش‌های جدی برای آن ایجاد کرده‌اند. تصمیم‌گیری درباره‌ی اجرای این پروژه، یکی از نقاط حساس در آینده‌ی علم فیزیک ذرات خواهد بود.

🚀 @ofoghroydad

خبرگزاری فرانسه

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

این روزها که در طبیعت سپری میکنیم را به روزی که به طبیعت بیشترین زیان را میرسانیم تبدیل نکنیم. به زمین و طبیعت و ایرانمان احترام بگذاریم.

شما با نکشتن حیوانات و درختان و زباله نریختن و رها نکردن ماهی قرمز در آب‌ها(اگر اصلا آبی و رودخانه‌ای مانده) فرهنگ و دانش و خردمندی خود و‌ خانواده خود را در این زمینه نشان میدهید.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

من خیلی مخالف خودزنی هستم، اما این مورد پایین در بخشی از جامعه واقعا وجود دارد

برخی ایرانیان اول نادیده میگیرند، سپس فراموش میکنند، در آخر گلایه میکنند

وقتی فیلمی از ایران باستان می‌سازند یا سریالی یا سکانسی از ایران قبل از اسلام نشان میدهند معمولا شهرهای ایرانی را دارای ساختمانهای گنبدی شکل نشان می‌دهند.
سپس برخی ایرانی‌ها اعتراض میکنند که چرا معماری ملی ما را مثل اعراب و معماری کشورهای اسلامی نشان میدهید!

معماری گنبد اصلا عربی نیست و ریشه در ملل عربی ندارد؛ بر اساس پژوهش‌های تاریخی و معماری، بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که فناوری و طراحی گنبد و سقف گنبدی ریشه‌های عمیقی در تمدن‌های پیش از اسلام به‌ویژه در سرزمین ایرانیان دارد. و به ویژه در دوران ساسانی، استفاده از گنبدها در معماری به عنوان یکی از نوآوری‌های برجسته محسوب می‌شد.

پس از ورود اسلام و فتح سرزمین‌های ساسانی، این سبک و تکنیک معماری تازه به کشورهای عربی انتقال یافت و در ساخت مساجد، کاروانسراها و دیگر بناهای اسلامی به کار گرفته شد. از این رو، گرچه امروزه معماری اسلامی و عربی به استفاده گسترده از گنبد معروف است، اما ریشه‌های این تکنیک در پیشینه معماری ایرانیان(همچنین هلنیسم و رومی و چینی نیز دستی در آن داشته اند؛ خود ایرانیان، در این معماری یعنی گنبد سازی، وارث بین النهرین هستند) قابل استناد است.

بنابراین اشتباه از این دوستان ایرانی است که تصور میکنند گنبد یک چیز عربی است. گنبد یک معماری ایرانی است و چند هزار سال در ایران قبل از اسلام غالب بوده و به پیچیدگی رسیده و ایرانیان اختراعات زیادی در زمینه انواع گنبد دارند(برای اطلاعات بیشتر به مقاله پایین رجوع کنید).

خاستگاه گنبد در ایران باستان نیز احتمالا به تمدن های سومری و بابلی بازمیگردد. ادعای بسیاری از کارشناسان مبنی بر این است که نوآوری در استفاده از گنبدها(پیچیده و نوآوری مثلا اختراع نمونه های تازه و ادغام زیبایی و هنر در آن و فراگیر کردنش در تمدن های پس از ایران) در ابتدا در سرزمین ایرانیان شکل گرفت و سپس به سایر مناطق گسترش یافت. بنابراین این کشورهای اسلامی هستند که در ساختن مساجد و آرامگاه ‌ها از یک معماری ایرانی بهره میبرند، نه اینکه فیلمها و همایش‌ها و نقاشی ها، ایران قبل از اسلام را عربی نشان میدهند.

مثالی احتمالی برای آینده؛

تاریخ واقعا عجیب است؛ مثلا برای هزاران سال ایرانیان جشنی میگیرند به نام نوروز ، سپس این فرهنگ بین المللی می‌شود، در گذر زمان ممکن است خود ایرانیان نوروز را رفته رفته کنار بگذارند و مثلا به جشن های غربی روی بیاورند، و سپس وقتی در فیلمی یا سریالی تاریخی، تصویری از ایران قدیمی‌تر نشان میدهد که مردم نوروز را جشن میگیرند ممکن است آن نسل اعتراض کنند که این جشن مردم ترکیه و سایر کشورهاست و ربطی به ما ندارد که ما را با فرهنگ ترکیه و تاجیکستان و ترکمنستان نشان میدهید.

همین اتفاق احتمالی، که ممکن است در آینده رخ دهد، واقعا در مورد گنبد و برخی چیزهای دیگر در ذهن برخی از مردم ایران(معمولا عامه) رخ داده. یعنی فرهنگ و معماری خودشان را در گذر زمان فراموش کرده یا به سبب تنفر از اسلام نفی کرده اند؛ در حالی که به دیگر کشورها منتقل کرده اند، و حال وقتی تصویری از این فرهنگ یا معماری در یک جشن و هنر و فیلم و نقاشی نشان میدهند ممکن است مورد اعتراض برخی ایرانی های کم اطلاع یا از خود بیگانه و هویت گریز قرار بگیرد


مثلا جشنی موسوم به جشن عشق، همسر و زمین در ۵ اسفند(اسپندگان)، روزی که مرد ها برای زن ها(خواهر و مادر یا همسرشان) لباس و در کل هدیه میگیرند و روزی که اینها استراحت میکنند و مردها کارهایشان را انجام میدهند و غیره...در فرهنگ ایرانیان از هزاران سال قبل وجود داشته است؛ اما رفته رفته فراموش شده(ولنتاین جایگزین شده) و الان کسی این را جشن نمیگیرد. حال اگر تاجیکستان یا ترکیه این را به نام خودش بزند، اولا در امروز ممکن است صدای برخی در ایران در بیاید که این مال ماست(با اینکه ذره ای جشن نمیگیرند) و همچنین در آینده دورتر ممکن است اگر رویدادی، فیلمی و سریالی ایران را با این جشن نشان دهند برخی اعتراض کنند که این مال ما نیست مال ترکیه یا تاجیکستان است چرا ما را ترکیه‌ای یا تاجیک به تصویر میکشید.
شما خودتان فراموش میکنید
خودتان پاس نمی‌دارید
خودتان فرهنگ غربی را در این زمینه ها به تدریج جایگزین فرهنگ داخلی میکنید
شما خودتان سواد و اطلاعات درست حسابی از گذشتگان خودتان ندارید
واگرنه علم و دانش و تاریخ در این زمینه ها تا حد مناسبی روشن است
خودتان پس میزنید. نگیرید میگیرند، خیلی زود تصاحب میکنند. بسیاری از کشورها چیز زیادی از گذشته خود ندارند چون تازه تاسیس هستند، و در به در به دنبال چنین رویدادهایی هستند. و ایران یک لقمه چرب و نرم برای کشورهای منطقه است.


مقاله در همین زمینه به زبان رسمی تر

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

این پژوهش مهم است، البته نسبتا تخصصی است؛
سعی میکنم به زبان بهتری نکات مهمش را بنویسم:

دانشمندان سعی کردن نظریه‌ای بسازن که نیروی گرانش و نیروی الکترومغناطیسی رو در قالب یک نظریه‌ی واحد و هندسی توضیح بده، همون چیزی که اینشتین دنبال‌ش بود.

نیروها فقط موج در فضا-زمان هستند! بر اساس این نظریه(درواقع فیزیک نظری هست، نه تجربی فعلا)، همه‌ی نیروهای الکترومغناطیسی (مثل برق و مغناطیس) و حتی گرانش، فقط خمیدگی‌ها یا لرزش‌هایی در ساختار فضا-زمان هستن، نه چیز جداگانه‌ای. این دو نیرو به خودی خود یک موجودیت جدا نیستند.‌

بار الکتریکی یعنی فشردگی فضا-زمان! الکتریسیته (مثل بار مثبت و منفی) در واقع فشرده شدن یا باز شدن محلی فضا-زمانه. این یه نگاه کاملاً جدید به مفهوم بار الکتریکی.

حرکت ذرات باردار مثل حرکت در خمیدگی فضاست! نیرویی که به ذرات باردار وارد می‌شه، همون قانونیه که باعث می‌شه اجسام توی نسبیت عام روی مسیرهای خمیده حرکت کنند.

نور = لرزش فضا-زمان!
نور و تمام امواج الکترومغناطیسی (مثل امواج موبایل یا رادیو) فقط نوسانات خود فضا-زمان هستند. دیگه نیازی به فرضیه‌ی «میدان مستقل» نیست با این رویکرد بالا.

پیش‌بینی نوسان‌های تصادفی در خلا؛ در مقیاس بسیار کوچیک (مقیاس پلانک)، فضا-زمان خودش دچار لرزش‌های تصادفیه که می‌تونه باعث به‌وجود اومدن یا ناپدید شدن ناگهانی بار الکتریکی شود.

تأیید اثر معروفی به نام آهرانوف-بوم! این نظریه می‌تونه حتی وقتی میدان الکترومغناطیسی وجود نداره، توضیح بده چرا به ذرات نیرو وارد می‌شه-که قبلاً هم دیده شده بود ولی اونقدرا کامل فهمیده نشده بود.

برای اطلاعات بیشتر باید هر مفهوم را جداگانه جست و‌ جو کنید.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

در تاریخ ۷ آوریل ۲۰۲۵، بیش از ۶۰ نهنگ قاتل (اورکا) در یک رویداد نادر و خیره‌کننده در Bremer Canyon در سواحل استرالیای غربی، به یک نهنگ آبی کوتوله‌ی در حال انقراض به طول حدود ۱۸ متر حمله کرده و او را تکه پاره کردند و کشتند. این صحنه توسط یک تور تماشای نهنگ ثبت شد.

اورکاها در گروه‌های هماهنگ و با استفاده از تاکتیک‌های پیچیده شکار، در کمتر از ۴۰ دقیقه این نهنگ عظیم را محاصره، زخمی و در نهایت از پا درآوردند. پس از مرگ نهنگ، اورکاها با پریدن و زدن دم، شادی کردند. این حادثه از معدود موارد ثبت‌شده‌ای است که اورکاها به نهنگ‌های آبی حمله می‌کنند.

در این حمله حتی اورکاهای کم‌سن هم حضور داشتند، از جمله یک توله‌ی یک‌ماهه که هنوز دندان نداشت و در کنار مادرش می‌ماند. نهنگ آبی کوتوله، یکی از زیرگونه‌های نهنگ آبی است که به‌رغم جثه‌ی کوچکتر از نهنگ آبی معمولی، هنوز هم از بیشتر گونه‌های دیگر نهنگ‌ها بزرگ‌تر است. این زیرگونه در خطر انقراض قرار دارد و مشاهده چنین صحنه‌ای برای زیست‌شناسان بسیار تکان‌دهنده بود.

طبق گفته زیست‌شناس حاضر در صحنه، دیدن چنین خشونتی علیه حیوانی که پس از دوران شکار نهنگ‌ها هنوز کاملاً به جمعیت پایدار نرسیده، از نظر احساسی بسیار سخت بوده است.

🚀 @ofoghroydad

👑 Livescience

اورکا ها هم رد دادند این سالها. برای اطلاعات بیشتر اینجا را بخوانید

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

نقشه‌برداری بی‌سابقه از مغز موش: پیچیده مانند کهکشان

دانشمندان توانسته‌اند بزرگ‌ترین نقشه عملکردی مغز تا به امروز را تهیه کنند؛ آن‌هم با استفاده از مغز یک موش که در حال تماشای کلیپ‌هایی از فیلم «ماتریکس» و دیگر ویدیوها بوده است. این پروژه توسط مؤسسه آلن در سیاتل انجام شده و شامل بررسی بخشی از مغز موش به اندازه‌ی یک دانه خشخاش است. در این ناحیه، ۸۴٬۰۰۰ نورون و حدود ۵۰۰ میلیون سیناپس (نقطه‌های اتصال بین نورون‌ها) شناسایی و نقشه‌برداری شده‌اند.

پیچیدگی شگفت‌انگیز: این نقشه مانند تصویری از کهکشان به نظر می‌رسد و نشان‌دهنده‌ی زیبایی و پیچیدگی خیره‌کننده مغز حتی در مقیاس کوچک است.

ثبت فعالیت مغزی: موش مهندسی‌شده‌ای که نورون‌هایش هنگام فعالیت می‌درخشند، صحنه‌هایی از فیلم، انیمیشن و طبیعت را تماشا کرد تا واکنش‌های مغزی‌اش ثبت شود.

تکنولوژی‌های پیشرفته:
برش بافت مغزی به بیش از ۲۵٬۰۰۰ لایه نازک‌تر از تار مو.
تصویربرداری با میکروسکوپ الکترونی با بیش از ۱۰۰ میلیون عکس با کیفیت بالا.
بازسازی سه‌بعدی با کمک هوش مصنوعی توسط دانشگاه پرینستون.

داده‌های قابل‌دسترسی عمومی: داده‌ها به‌صورت سه‌بعدی و دیجیتالی در اختیار پژوهشگران سراسر دنیا قرار گرفته‌اند و حتی عموم مردم هم می‌توانند آن‌ها را ببینند.

این پروژه گامی اساسی در جهت درک چگونگی عملکرد مغز، ارتباط نورون‌ها، و پایه‌گذاری درمان‌های آینده برای بیماری‌هایی مانند آلزایمر و اوتیسم است؛ مشابه نقشه‌برداری ژنوم انسان که انقلابی در پزشکی ژنتیک به وجود آورد.
به گفته‌ی پژوهشگران، اگر تمامی رشته‌های عصبی این بخش کوچک از مغز را کنار هم قرار دهیم، طول آن‌ها به بیش از ۵ کیلومتر می‌رسد.

دانشمندان مستقل از دانشگاه هاروارد این پروژه را «پیشرفتی بزرگ و منبعی ارزشمند برای یافته‌های آینده» خوانده‌اند.

🚀 @ofoghroydad

🧠 Phys

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

نتیجه:

شبه علم؛ شیادی و کلاهبرداری علمی؛ نمایش؛ تبلیغات، رنگ زدن سگ و جا زدن آن به جای پاندا

این توله‌ها گرگ غول‌آسا (dire wolf) واقعی نیستند. فقط گرگ‌های خاکستری اصلاح‌شده‌ی ژنتیکی هستند که ظاهری شبیه به تصور ما از گرگ‌های غول‌آسا دارند.

لیست مشکلات علمی این ادعا:


عدم بازسازی دقیق ژنوم گرگ مخوف یا غول‌آسا

ژنوم گرگ مخوف واقعی حدود ۲.۵ میلیارد جفت باز دارد، اما تنها ۲۰ تغییر ژنتیکی در این پروژه اعمال شده _ که بسیار اندک و ناکافی‌ست.

فقدان تبادل ژنتیکی با گرگ خاکستری

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که گرگ‌های غول‌آسا حدود ۵.۷ میلیون سال پیش از سایر سگ‌سانان جدا شدند و هیچ‌گونه تبادل ژنی با گرگ‌های خاکستری نداشتند. بنابراین نمی‌توان از گرگ خاکستری برای بازسازی واقعی آن‌ها استفاده کرد.

شباهت ظاهری معادل بازسازی نیست

بسیاری از تغییرات فقط مربوط به رنگ پوست (مثلاً سفید بودن) هستند. ظاهر مشابه به معنای گونه‌ی یکسان نیست.

تعریف سهل‌گیرانه‌ی(احمقانه) گونه توسط شرکت

یکی از دانشمندان شرکت (بث شاپیرو) می‌گوید اگر حیوانی شبیه، رفتاری و عملکردی مانند یک گونه داشته باشد، آن گونه حساب می‌شود _ که تعریفی غیردقیق و مورد نقد علمی‌ست.

عدم انتشار مقاله علمی معتبر (peer-reviewed)

هیچ مقاله‌ی رسمی و داوری‌شده‌ای منتشر نشده. فقط تصاویر و گفته‌هایی از سوی خود شرکت وجود دارد _ که از نظر علمی مدرک معتبر محسوب نمی‌شود.

تعداد و نوع تغییرات ژنتیکی ناکافی‌ست

برای ساخت موجودی واقعاً شبیه گرگ مخوف، احتمالاً به ده‌ها هزار یا صدها هزار تغییر ژنتیکی نیاز است، نه فقط ۲۰ تا.

فقدان شواهد رفتاری و اکولوژیکی

هیچ شواهدی از رفتار، نقش زیست‌محیطی یا بوم‌شناسی این حیوانات ارائه نشده – در حالی‌که گونه بودن فقط ژن یا ظاهر نیست، بلکه رفتار و تعامل اکولوژیک هم مهم‌اند.

ابهام در هدف زیست‌محیطی پروژه

مشخص نیست آیا اکوسیستم امروزی جایی برای گرگ مخوف دارد یا نه. بازگرداندن یک گوشت‌خوار بزرگ به طبیعت می‌تواند تهدیدی برای گونه‌های کنونی باشد.

شبه‌علم و شباهت به حیله‌گری تبلیغاتی

این پروژه شبیه ماجرای «پانداهای نقاشی‌شده در باغ‌وحش چین» است- یعنی فریب ظاهری به‌جای بازسازی واقعی.


نتیجه کلی:
چیزی به نام احیای جانور منقرض شده « غیر ممکن» است. به این دلایل علمی .
موضوع این سه توله گرگ صرفا یک نمایش تبلیغاتی و شیادی علمی هستند نه احیای جانوران منقرض شده.

حتی اگر یک ماموت را احیا کنید از نظر علمی آن یک ماموت نیست بلکه تنها شبیه یا بسیار شبیه به ماموت است. هیچگاه نمیتوان یک گونه منقرض شده را «دقیقا» احیا کرد بلکه در آینده میتوان شبیه(نه عینا) آن را(ظاهری و ژنتیکی) احیا کرد؛ حال آنکه سه گرگ بالا شبیه هم نیستند چه ظاهری چه ژنتیکی چه برسد به اینکه بگوییم عینا گرگ غول‌آسا هستند و احیا شده اند.

🚀 @ofoghroydad

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

چرا «احیای جانوران‌ منقرض شده» غیرممکن است (اما به هر حال می تواند کار کند!)


برای دانشمندانی که انقراض زدایی ( تلاش بلندپروازانه برای احیای گونه‌های منقرض شده) را مطالعه می‌کنند، مقاله‌ای که در Current Biology در ماه مارس منتشر شد، یک بررسی واقعا نگران‌کننده بود.
توماس گیلبرت ، محقق ژنومیک و استاد دانشگاه کپنهاگ، تیمی از محققان را رهبری کرد که امکان انقراض زدایی را با تعیین توالی ژنوم موش جزیره کریسمس(گونه‌ای که در اواخر قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم منقرض شد) آزمایش کردند.
گیلبرت گفت: ببینید، این بهترین سناریو است، دیگر از این بهتر نمیتوان‌ نتیجه گرفت!(اتفاقی که در ادامه می‌آید)...

ادامه این تحلیل 👉

🦕 @ofoghroydadd

ترجمه سام آریامنش / quantamagazine

اعتبار محتوا : 🥈

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

شواهد تکامل در ماهی گِل‌پیما!

پلک‌های ما چگونه تکامل پیدا کردند؟

زیرنویس امیر پارسا

🚀 @ofoghclip

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

دانشمندان مدعی‌اند که به «نخستین شواهد مشاهده‌ای در حمایت از نظریه ریسمان» دست یافته‌اند؛ شواهدی که شاید بتوانند ماهیت انرژی تاریک را روشن کنند


/channel/ofoghroydadd/11824

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

پژوهشگران برای اولین بار موفق به شناسایی یک جفت کوارک سر (top quark) در برخورد بین دو هسته‌ سرب در برخورددهنده‌ی بزرگ هادرونی (LHC) شدند


کوارک سر سنگین‌ترین نوع از شش طعم کوارک است و خیلی سریع (در حدود ثانیه) فروپاشی می‌کند.

شناسایی این کوارک‌ها در برخورد هسته‌های سنگین (برخلاف گذشته که فقط در برخورد پروتون و سرب دیده شده بود) نشان می‌دهد که تمامی طعم‌های کوارک در حالت آغازین جهان، یعنی در پلاسما‌ی کوارک-گلوئون، حضور داشتند.

این پلاسما نوعی «سوپ» بنیادی است که بلافاصله پس از بیگ‌ بنگ وجود داشته و قبل از تشکیل ماده‌ی معمولی (فرایند هادرون‌زایی) برای میلیونوم‌های ثانیه دوام آورده است.

شناسایی کوارک‌های سر از مسیر غیرمستقیم صورت گرفته؛ یعنی از ذرات حاصل از واپاشی‌شان (مثل لپتون‌ها و نوترینوها) با دقت آماری بالا (۵.۰۳ سیگما).

این یافته، پنجره‌ای نو به پژوهش ماده‌ی اولیه‌ی جهان و فرایندهای بنیادی پس از بیگ بنگ گشوده و روش‌های جدیدی برای بررسی پلاسما فراهم می‌کند.

با این یافته، امکان بررسی دقیق‌تر پلاسما‌ی اولیه‌ی جهان شناخته شده فراهم می‌شود؛ این یافته می‌تواند به درک بهتر از نحوه‌ی تشکیل ماده، تقارن‌های شکسته‌شده در آغاز جهان شناخته و حتی ماهیت بنیادی فضا-زمان کمک کند.

🚀 @Ofoghroydad

⚛️ Physical Review Letters

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

پژوهش ۱۸ ساله نشان می دهد که ازدواج با خطر ابتلا به زوال عقل در افراد مسن مرتبط است

پژوهشگران دانشگاه ایالتی فلوریدا و دانشگاه مون‌پلیه در یک پژوهش ۱۸ ساله دریافتند که افراد مسنی که هرگز ازدواج نکرده‌اند یا طلاق گرفته‌اند، در مقایسه با افراد متأهل، ریسک کمتری برای ابتلا به زوال عقل (دمانس) دارند. این یافته‌ها برخلاف باور رایجی است که ازدواج را عاملی محافظ در برابر افت شناختی می‌دانست.

در این پژوهش که بیش از ۲۴ هزار شرکت‌کننده (فاقد دمانس در شروع پژوهش) از ۴۲ مرکز پژوهشی مرتبط با آلزایمر در آمریکا شرکت داشتند، وضعیت تاهل افراد در چهار دسته: متأهل، بیوه، مطلقه، و هرگز ازدواج نکرده بررسی شد.


۲۱.۹٪ از افراد متأهل در طول مطالعه به دمانس مبتلا شدند.
همین درصد برای بیوه‌ها نیز ثبت شد.

اما نرخ ابتلا در افراد مطلقه (۱۲.۸٪) و هرگز ازدواج نکرده (۱۲.۴٪) به طور قابل توجهی کمتر بود.

پس از بررسی عوامل مؤثر مانند سن، جنس، سلامت روان و جسم، سبک زندگی، و عوامل ژنتیکی:

ریسک ابتلا به دمانس در افراد مطلقه ۳۴٪ کمتر از متأهل‌ها بود.

این ریسک در افراد هرگز ازدواج نکرده ۴۰٪ کمتر بود.

ریسک برای بیوه‌ها در ابتدا کمتر بود ولی پس از تعدیل متغیرها معنادار نبود.

همچنین مشخص شد که:

افراد مجرد (مطلقه و هرگز ازدواج نکرده) ریسک کمتری برای ابتلا به آلزایمر و زوال عقل با اجسام لویی دارند.

هیچ ارتباطی بین وضعیت تاهل با دمانس عروقی یا فرسایش لوب فرونتوتمپورال دیده نشد.

احتمال تبدیل اختلال خفیف شناختی به دمانس نیز در مجردها کمتر بود.

به‌طور کلی، این پژوهش نشان می‌دهد که بر خلاف تصور رایج، مجرد بودن لزوماً باعث افزایش خطر زوال عقل نمی‌شود و حتی ممکن است در برخی موارد نقش محافظتی داشته باشد. این یافته‌ها می‌توانند دیدگاه‌های فعلی در زمینه پیری و سلامت شناختی را به چالش بکشند.
سام آریامنش/ medicalxpress

🚀 @ofoghroydadd

🧠 Alzheimer's & Dementia (2025) 🥉

🔍 نقاط ضعف و قوت پژوهش

نقاط قوت:

اندازه نمونه بزرگ و دوره پیگیری طولانی
ارزیابی‌های بالینی استاندارد
کنترل عوامل مخدوش‌کننده متعدد

نقاط ضعف:
عدم بررسی کیفیت روابط زناشویی: این پژوهش فقط به وضعیت تأهل (متأهل یا مجرد) پرداخته و کیفیت روابط زناشویی را در نظر نگرفته است. کیفیت روابط می‌تواند تأثیر مهمی بر سلامت شناختی داشته باشد.

امکان تأخیر در تشخیص دمانس در افراد مجرد: افراد مجرد ممکن است کمتر به دنبال مراقبت‌های پزشکی باشند یا تأخیر در تشخیص دمانس داشته باشند.

عدم بررسی عوامل اجتماعی و حمایتی: پژوهش به طور عمیق به شبکه‌های اجتماعی، حمایت‌های اجتماعی و تعاملات فردی نپرداخته است، در حالی که این عوامل می‌توانند بر خطر ابتلا به دمانس تأثیرگذار باشند.

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

درباره خبر کشف احتمالی گور عیسی مسیح در اورشلیم و عواقب بزرگ آن در صورت تایید علمی

/channel/ofoghroydadd/11821

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

یک پژوهش کوچک روی ۸ گربه‌ی باردار در مراحل اولیه‌ی حاملگی نشان داد که ذرات میکروپلاستیک در جفت سه گربه و در بافت‌های جنین دو گربه یافت شده است.

این پژوهش که توسط دانشگاه پارما در ایتالیا انجام شده و در PLOS One منتشر شده است، نشان می‌دهد که میکروپلاستیک‌ها ممکن است از سد جفتی عبور کرده و در جنین‌ها تجمع کنند.
این یافته‌ها نگرانی‌های بیشتری درباره‌ی تأثیرات بالقوه‌ی میکروپلاستیک‌ها بر رشد جنین در حیوانات و انسان ایجاد می‌کند.

پژوهشگران خواستار محدودیت در استفاده از پلاستیک‌ها و توسعه‌ی جایگزین‌های مناسب شده‌اند و از سیاست‌گذاران و صنایع خواسته‌اند تا راهکارهایی برای کاهش آلودگی پلاستیکی ارائه دهند.

🚀 @ofoghroydad

مرتبط:

یک راه ساده برای حذف میکروپلاستیک ها از آب آشامیدنی وجود دارد

یک چای کیسه‌ای میتواند هر بار میلیاردها میکرو و نانو پلاستیک(MNPL) در بدن انسان آزاد کنند

نقد پژوهش‌های اخیری که در مورد وجود میکروپلاستیک ها در بافت مغز انجام شد؛

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

زمانی که صحرای سرسبز، خانه‌ی گروهی منحصربه‌فرد از انسان‌ها بود


امروزه، «صحرا» را سوزان و خشک را تصور می‌کنیم، اما زمانی این منطقه پر از دریاچه‌های درخشان و دشت‌های سبز و حاصلخیز بود. بقایای انسان‌هایی که دامداری می‌کردند، در پناهگاه‌های صخره‌ای این منطقه پیدا شده است.

یک  تحلیل ژنتیکی تازه نشان می‌دهد که انسان‌هایی که حدود ۷۰۰۰ سال پیش در این منطقه زندگی می‌کردند، از نظر ژنتیکی بسیار منزوی بودند و کمتر با دیگر گروه‌های انسانی ترکیب شدند.

کشف ژن‌های باستانی در لیبی

تیمی از دانشمندان به رهبری نادا سالم از مؤسسه ماکس پلانک، DNA دو زن باستانی را که در پناهگاه صخره‌ای تاکارکوری در جنوب غربی لیبی دفن شده بودند، توالی‌یابی کردند.

این زنان ۷۰۰۰ ساله بیشترین شباهت ژنتیکی را با شکارچی-گردآورندگان ۱۵۰۰۰ ساله‌ی مراکش داشتند. این نشان می‌دهد که یک جمعیت انسانی پایدار و کهن در شمال آفریقا، قبل و در طی دوره‌ی مرطوب صحرا، وجود داشته است.
انسان‌های صحرای سبز، یک مسیر متفاوت از بقیه داشتند.

با توجه به شواهدی از دریاچه‌های باستانی، گرده‌های گیاهی، و ابزارهای باستانی، مشخص شده که انسان‌ها در این منطقه به شکار، دامداری و جمع‌آوری منابع مشغول بودند.

مسیری متفاوت از جنوب صحرای آفریقا

حدود ۵۰۰۰۰ سال پیش که انسان‌های مدرن از آفریقا خارج شدند، اجداد ساکنان صحرای سبز راه خود را از مردمان جنوب آفریقا جدا کردند و هزاران سال تقریباً منزوی باقی ماندند.

وجود ردپای نئاندرتال‌ها

این گروه انسانی، ژنی از انسان‌های نئاندرتال دریافت کرده بودند که از منطقه شام (Levant) به آن‌ها منتقل شده بود.

یوهانس کراوزه، انسان‌شناس مؤسسه ماکس پلانک، می‌گوید:
«یافته‌های ما نشان می‌دهد که جمعیت‌های اولیه شمال آفریقا تا حد زیادی منزوی بودند، اما مقادیر کمی DNA نئاندرتال را از طریق جریان ژنی خارج از آفریقا دریافت کردند.»

تفاوت ژنتیکی با مناطق دیگر

زنان تاکارکوری DNA نئاندرتال کمتری نسبت به شکارچیان مراکش داشتند، اما بیشتر از انسان‌های جنوب آفریقا.

این نشان می‌دهد که مانعی در صحرای آفریقا، از گسترش ژن‌های اروپایی به جنوب جلوگیری کرده است.

چگونه دامداری بدون مهاجرت گسترش یافت؟

شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهند که مردمان تاکارکوری از نخستین دامداران بودند، برخلاف مراکشی‌های قدیمی‌تر که شکارچی-گردآورنده بودند.

نکته‌ی جالب این است که آن‌ها دامداری را بدون تبادل ژنتیکی گسترده فرا گرفتند.

نادا سالم توضیح می‌دهد:
«این کشف نشان می‌دهد که دامداری در صحرای سبز، احتمالاً از طریق انتقال فرهنگی گسترش یافت، نه از طریق مهاجرت‌های گسترده.»

موانع طبیعی برای مهاجرت

دانشمندان گمان می‌کنند که ترکیب متنوعی از اکوسیستم‌ها، از جمله تالاب‌ها و کوه‌ها، مانعی برای مهاجرت جنوب‌به‌شمال بوده است.
ساوینو دی لرنیا، باستان شناس دانشگاه ساپینزا، نتیجه گیری می کند «با بررسی تاریخ عمیق صحرا، هدف ما افزایش دانش در مورد مهاجرت‌های انسانی، سازگاری‌ها، و تحولات فرهنگی در این منطقه‌ی کلیدی است.»

ترجمه سام آریامنش

🚀 @ofoghroydad

💍 Nature

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

یک پژوهش تازه نشان می‌دهد که کون(مقعد) در ابتدا برای دفع گوه(مدفوع) تکامل نیافته بود، بلکه به‌عنوان مسیری برای خروج اسپرم در برخی از اجداد حیوانات مورد استفاده قرار می‌گرفت

پژوهشگران دانشگاه برگن نروژ ژن‌های زناکئلومورف‌ها (Xenacoelomorpha) را بررسی کردند، گروهی از بی‌مهرگان که مانند برخی کرم‌های پهن، کون ندارند و از طریق دهان مواد زائد را دفع می‌کنند.

بااین‌حال، زناکئلومورف‌های نر یک سوراخ جداگانه به نام گونادوپور (gonadopore) دارند که اسپرم را آزاد می‌کند. پژوهشگران دریافتند که این ساختار با استفاده از همان ژن‌هایی که سایر حیوانات برای ایجاد کون به کار می‌برند، تکامل یافته است. این یافته‌ها نشان می‌دهند که کون ممکن است در ابتدا به‌عنوان یک مجرای تولیدمثلی شروع به کار کرده باشد و سپس در طی تکامل، وظیفه دفع گوه را به عهده گرفته باشد.

این موضوع با وجود کلوآک (cloaca) در برخی حیوانات امروزی مانند پرندگان و پلاتیپوس، که یک خروجی مشترک برای دفع گوه و تولیدمثل دارند، هم‌خوانی دارد. بااین‌حال، برخی از دانشمندان با این نتیجه‌گیری مخالف‌اند و معتقدند که زناکئلومورف‌ها در گذشته کون داشته‌اند اما آن را از دست داده‌اند.

درهرحال، تکامل کون یک پیشرفت مهم در بیولوژی حیوانات محسوب می‌شود که امکان پردازش بهتر مواد غذایی و رشد موجودات بزرگ‌تر را فراهم کرده است، و بدون آن، موجوداتی مانند ما ممکن نبود وجود داشته باشند.

🚀 @ofoghroydad

این پژوهش در انتظار انتشار است biorxiv

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

مطالعه تازه‌ای که نتایج آن در نشست سالانه American College of Cardiology منتشر شده، نشان می‌دهد یک مدل هوش مصنوعی که برای تشخیص گرفتگی‌های عروق کرونری قلب از طریق خواندن نوار قلب آموزش دیده، عملکردی بهتر از پزشکان و هم‌سطح با آزمایش تروپونین (Troponin T) در تشخیص سکته‌های قلبی دارد!

پیش از این هم مدل‌های هوش مصنوعی مشابهی توسعه یافته بودند، اما برخلاف مدل‌های قبلی که حملات قلبی را تنها در افراد با ریسک بالا تشخیص می‌دادند، این مدل جدید برای اولین بار به گونه‌ای آموزش دیده که بتواند سکته قلبی را در تمامی مراجعه‌کنندگان اورژانس شناسایی کند.

پزشکان معمولاً برای تشخیص سکته‌ی قلبی از دو ابزار اصلی استفاده می‌کنند: نوار قلب و آزمایش تروپونین.

سکته‌های قلبی معمولاً بر اساس الگوهای ثبت شده در نوار قلب به دو دسته تقسیم می‌شوند:

گروه اول شامل مواردی است که موجب بالا رفتن قطعه ST در نوار قلب شده و معمولاً به راحتی تشخیص داده می‌شوند. گروه دوم اما مواردی هستند که تغییرات واضحی در نوار قلب ندارند و تشخیص آن‌ها برای پزشکان دشوارتر است. حالا محققان امیدوارند که این مدل هوش مصنوعی تازه بتواند به‌طور ویژه در شناسایی سریع‌تر و دقیق‌تر موارد گروه دوم کمک کند.

-

تروپونین نوعی آنزیم در سلول‌های ماهیچه‌ای قلب است که در هنگام سکته‌ی قلبی سطح آن در خون بالا می‌رود. اگرچه آزمایش تروپونین نسبت به نوار قلب حساسیت بالاتری برای تشخیص حملات قلبی دارد، اما آن هم با محدودیت‌هایی همراه است و مثلا در برخی از بیماری‌های دیگر به جز سکته قلبی هم بالا می‌رود که این نکته می‌تواند تفسیر نتایج را دشوار کند.

در مطالعه انجام شده، محققان متوجه شدند که بعضی از بیماران علی‌رغم ابتلا به سکته قلبی، در بررسی‌های اولیه تشخیص داده نشده بودند. اما مدل هوش مصنوعی توانست چند ساعت قبل از حاضر شدن نتایج بررسی‌های تکمیلی، آن‌ها را شناسایی کند.

آن‌ها معتقدند اگرچه این مدل‌ها نمی‌توانند به عنوان تنها ابزار تشخیصی و جایگزین روش‌های تشخیصی فعلی استفاده شوند، اما می‌توانند به عنوان ابزاری مکمل، دقت تفسیر نوار قلب را به‌طور چشمگیری افزایش دهند.

با وجود نتایج امیدوارکننده‌ی این پژوهش، همچنان باید دید آیا این مدل هوش مصنوعی می‌تواند در مطالعات بالینی آینده نیز موفق عمل کند و در شرایط واقعی به‌طور مؤثر مورد استفاده قرار گیرد؟

-علیرضا آروین - آپدیت ام دی

منبع:

https://www.acc.org/About-ACC/Press-Releases/2025/03/29/17/21/AI-Model-Shows-High-Accuracy

#هوش_مصنوعی

@tavaanatech

Читать полностью…

افــــــق رویـــــداد

تأثیرات مخرب سفر فضایی بر استخوان‌های موش‌ها

پژوهشی تازه از ناسا نشان داده است که زندگی در شرایط بی‌وزنی می‌تواند به‌شدت استخوان‌های بدن را تحت تأثیر قرار دهد. در این پژوهش، گروهی از موش‌ها به مدت ۳۷ روز در ایستگاه فضایی بین‌المللی (ISS) زندگی کردند. یافته‌های این پژوهش حاکی از آن است که کاهش تراکم استخوان در این موش‌ها بیشتر در استخوان‌های تحمل‌کننده‌ی وزن مانند استخوان ران (فمور) دیده شده است، درحالی‌که ستون فقرات آن‌ها نسبتاً سالم باقی مانده است.

دلایل احتمالی تحلیل استخوان‌ها

پیش‌تر تصور می‌شد که عواملی مانند تابش‌های فضایی، کمبود نور خورشید یا تغییرات سیستماتیک بدن در محیط فضایی، علت اصلی کاهش تراکم استخوان‌ها در فضانوردان باشد. اما این پژوهش نشان داد که کاهش تراکم استخوان به‌طور عمده در بخش‌هایی از اسکلت رخ می‌دهد که روی زمین تحت فشار ناشی از وزن بدن هستند. به‌عبارت دیگر، تحلیل رفتن استخوان‌ها در فضا ممکن است نتیجه‌ی عدم استفاده‌ی کافی از آن‌ها باشد، مشابه با آنچه که در افراد بی‌تحرک روی زمین دیده می‌شود.

مقایسه موش‌های فضانورد با موش‌های زمینی

برای بررسی دقیق‌تر، گروهی از موش‌های زمینی که در قفس‌هایی با محدودیت حرکتی نگهداری می‌شدند، مورد آزمایش قرار گرفتند. این موش‌ها نیز کاهش تراکم استخوان را نشان دادند، اما شدت آن کمتر از موش‌های فضایی بود. این موضوع نشان می‌دهد که بی‌وزنی اثر مخربی فراتر از کم‌تحرکی ساده بر استخوان‌ها دارد.

نتایج و پیامدها برای فضانوردان

بر اساس این پژوهش، هر ماه حضور در فضا باعث از دست رفتن بیش از ۱ درصد از تراکم استخوانی فضانوردان می‌شود که تقریباً ۱۰ برابر سریع‌تر از روند پوکی استخوان در زمین است.

این کاهش شدید، خطر شکستگی استخوان‌های بلند مانند فمور را افزایش می‌دهد.
از سوی دیگر، موش‌های فضانورد که هنوز در حال رشد بودند، علائمی از استخوانی شدن زودرس (ossification) نشان دادند، که می‌تواند منجر به توقف رشد طبیعی استخوان شود. این یافته‌ها می‌تواند برای مأموریت‌های فضایی طولانی‌مدت، مانند سفر به مریخ، بسیار نگران‌کننده باشد.

راهکارهای احتمالی

اگر این فرضیه درست باشد که تحلیل استخوان به دلیل عدم تحمل وزن است، راهکارهای تغذیه‌ای ممکن است تأثیر محدودی داشته باشند. درعوض، تمرینات مقاومتی و شبیه‌سازی تحمل وزن، مانند استفاده از تردمیل‌هایی با مهارکننده یا دستگاه‌هایی که تمرینات وزنه‌ای را شبیه‌سازی می‌کنند، می‌توانند راهکارهای موثرتری برای جلوگیری از تحلیل استخوان در فضا باشند.

این پژوهش، که طولانی‌ترین پژوهش ناسا بر روی جوندگان در فضا محسوب می‌شود، نقطه‌ی آغازی برای بررسی راه‌های حفظ سلامت اسکلت فضانوردان در مأموریت‌های آینده است.


🚀 @ofoghroydadd
🖖  PLOS ONE.

Читать полностью…
Подписаться на канал