#زن_زندگی_آزادی صفحه رسمی کانال افق رویداد تاسیس ۲۰۱۵ کانال دیگر ما: @ofoghroydadd گروه علمی افق رویداد برای بحث: https://t.me/+-f-gMUIVkXk4ZjA0 آرشیو مستند و کلیپ علمی و کتاب: @ofoghclip
تحلیلی بر نقش ترکیه در قبرس و تهدیدات احتمالی علیه ایران
قبرس؛ یک جزیره تحت استعمار مدرن
جزیرهٔ قبرس عمدتاً از دو گروه قومی تشکیل شده است: یونانیزبانان که اکثریت را تشکیل میدهند و ترکزبانانی که در اقلیت هستند. در سال ۱۹۷۳، کودتایی علیه رئیسجمهور قبرس انجام شد که هدف آن الحاق جزیره به یونان بود. این کودتا موفقیتآمیز بود، اما به سرعت تحولات جدیدی در منطقه رخ داد.
در آن دوران، یونان به دلیل بحرانهای داخلی، توان مقابلهٔ سریع با تهدیدات خارجی را نداشت. ترکیه نیز با ادعای حمایت از ترکزبانان قبرس، در سال ۱۹۷۴ به این کشور حمله کرد و جزیره را به دو بخش تقسیم نمود:
قبرس جنوبی، تحت کنترل دولت رسمی قبرس که اکثریت آن یونانیزبان هستند.
قبرس شمالی، منطقهای که تحت کنترل ترکیه قرار گرفت و به عنوان "جمهوری ترکشمالی قبرس" اعلام استقلال کرد؛ اما این کشور تاکنون تنها از سوی ترکیه به رسمیت شناخته شده است و هیچ کشور نهاد و سازمانی این را به رسمیت نشناخته است از این رو اقتصادش تماما به ترکیه وابسته است.
اگرچه سازمان ملل و اتحادیه اروپا بارها ترکیه را به دلیل اشغال قبرس شمالی محکوم کردهاند، اما نیروهای نظامی ترکیه همچنان در این منطقه حضور دارند. قبرس شمالی در عمل به یک دولت وابسته و دستنشانده ترکیه تبدیل شده و از نظر اقتصادی و سیاسی تحت سلطهٔ آنکارا قرار دارد.
آیا ایران میتواند قربانی سناریوی مشابهی شود؟
این پرسش بسیار حیاتی است: آیا ممکن است که در صورت سقوط رژیم کنونی ایران، سناریویی مشابه قبرس برای آذربایجان ایران(اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی) رخ دهد؟
تصور کنید که پس از تغییر رژیم در ایران، گروههای پانترکیست و تجزیهطلب با پرچمهای خود به خیابانها آمده و از ترکیه درخواست حمایت کنند فقط به این دلیل که احساساتی و هیجان زده شده اند و تحت تبلیغات فاشیستی دولت ترکیه قرار گرفته اند. در چنین شرایطی، اگر دولتی مانند دولت کنونی ترکیه بر سر قدرت باشد، احتمال مداخلهٔ نظامی آنکارا در مناطق ترکزبان ایران وجود خواهد داشت. این دخالت میتواند به بهانهٔ حمایت از ترکزبانان ایران صورت گیرد، اما هدف اصلی، توسعهطلبی منطقهای و تسلط بر منابع اقتصادی و راهبردی این نواحی خواهد بود. درواقع هدف ترکیه ایحاد یک کشور دست نشانده در اینجا خواهد بود.
دلایلی که ترکیه را به تهدیدی برای تمامیت ارضی ایران تبدیل میکند:
سابقهٔ تاریخی توسعهطلبی؛ ترکیه در دهههای اخیر نشان داده که سیاستهای مداخلهجویانهای را در قبال کشورهای همسایه دنبال میکند. حملات نظامی به سوریه و عراق، اشغال قبرس شمالی، و دخالت در درگیریهای منطقهای، نمونههای روشنی از این سیاستها هستند.
تحریف تاریخ و سرقت فرهنگی؛ دولت اردوغان تلاش کرده است تا تاریخ را به نفع خود بازنویسی کند و فرهنگهای مختلف را تحت عنوان «توران بزرگ» مصادره نماید. این سیاست مشابه ایدئولوژی نازیها در آلمان است که با سوءاستفاده از مفهوم «نژاد آریایی»، به توسعهطلبی و جنگ دامن زدند.
حمایت از جریانهای پانترکیستی؛ ترکیه در سالهای اخیر از گروههای پانترکیست در قفقاز، آسیای مرکزی و حتی ایران حمایت کرده است. این حمایتها میتواند در آینده به تحریک گروههای تجزیهطلب و ایجاد ناآرامیهای داخلی منجر شود.
حضور نظامی در منطقه؛ همانطور که در قبرس نیروهای ترکیه برای دههها مستقر شدند، در صورت ضعف دولت مرکزی ایران، این کشور ممکن است اقدام مشابهی را در آذربایجان ایران انجام دهد.
اهمیت تحولات داخلی ترکیه برای ایران
از این رو، تحولات داخلی ترکیه اهمیت زیادی برای آیندهٔ ایران دارد. در حال حاضر، مردم ترکیه علیه سیاستهای استبدادی اردوغان اعتراض میکنند. حمایت از یک ترکیهٔ دموکراتیک و سکولار نهتنها به نفع مردم ترکیه، بلکه به نفع ثبات منطقه و تمامیت ارضی ایران است.
متأسفانه، جامعهٔ جهانی در برابر سرکوب اعتراضات مردم ترکیه سکوت اختیار کرده است. این سکوت میتواند بهایی سنگین برای منطقه داشته باشد، زیرا ترکیه با سیاستهای توسعهطلبانهٔ خود، در حال تغییر نقشهٔ ژئوپلیتیک خاورمیانه و قفقاز است.
ترکیهٔ تحت رهبری اردوغان، نهتنها به دنبال تحکیم قدرت داخلی خود است، بلکه رویای تشکیل یک امپراتوری خیالی را در سر میپروراند. این کشور، با تحریف تاریخ، سرقت فرهنگی، و حمایت از تجزیهطلبان، در تلاش است تا مناطق ترکزبان را تحت نفوذ خود درآورد.
تجربهٔ قبرس نشان میدهد که چنین سیاستهایی میتوانند برای دههها ادامه یابند و در صورت بیتوجهی جامعهٔ جهانی، به یک واقعیت پایدار تبدیل شوند. ایران باید هوشیار باشد و با اتخاذ سیاستهای مناسب، از تکرار سناریوی قبرس در آذربایجان ایران جلوگیری کند.
صفحه ۱
چرا پرندگان خزندهاند
t.me/paleogram/343
t.me/paleogram/344
فیزیکدانان برای نخستین بار یک کواکریستال زمانی را در داخل یک الماس ایجاد کردهاند
برخلاف کریستالهای زمانی معمولی که در آنها الگوهای زمانی تکرار میشوند، در کواکریستالهای زمانی این الگوها ساختاریافته اما غیرتکراری هستند.*
برای ایجاد این ساختار، پژوهشگران با استفاده از لیزرهای نیتروژنی برخی از اتمهای کربن را از شبکهی بلوری الماس خارج کردند و مرکز نیتروژن-خلاء ایجاد کردند.
سپس با پالسهای مایکروویوی، الکترونها را به حرکت درآوردند که در نتیجهی آن، یک الگوی نوسانی غیرتکراری شکل گرفت.
این یافته میتواند به درک بهتر فیزیک کوانتومی کمک کند و کاربردهای بالقوهای در حسگرهای کوانتومی، محاسبات کوانتومی و اندازهگیری زمان داشته باشد. بااینحال، کواکریستالهای زمانی بسیار حساس هستند و بهراحتی فرو میپاشند. بنابراین پژوهشهای بیشتری برای بهکارگیری آنها در فناوری موردنیاز است.
💎 Physical Review X
🚀 @ofoghroydad
کریستال زمان چیست
🟩🟩🟩🟩🟩🟩🟩🟩
*ساختاریافته ولی غیرتکراری یعنی این که الگو یا نظم خاصی در رفتار یا چینش وجود دارد، اما این نظم بهطور دقیق تکرار نمیشود.
برای درک بهتر:
ساختاریافته (Structured): یعنی یک قاعده یا الگوی مشخصی وجود دارد که رفتار سیستم را تعیین میکند.
غیرتکراری (Non-repeating): یعنی اگرچه الگو وجود دارد، اما هیچ بخشی از آن را نمیتوان پیدا کرد که دقیقاً مشابه قسمت دیگری باشد.
🟩🟩🟩🟩🟩🟩🟩🟩
کریستال معمولی: در یک الماس، اتمها در یک الگوی منظم و تکرارشونده کنار هم قرار دارند. اگر بخشی از آن را روی بخش دیگر قرار دهید، دقیقاً منطبق میشوند.
کواکریستال (Quasicrystal): در یک کواکریستال (مثلاً کاشیکاری پنروز)، الگو منظم است، اما هیچ دو بخش از آن دقیقاً یکسان نیستند. در نگاه اول ممکن است بهنظر برسد که طرح تکراری است، اما در واقع هیچ بخش کاملاً منطبق بر بخش دیگری نیست.
کواکریستال زمانی: در یک کریستال زمانی معمولی، نوسانات در یک الگوی زمانی تکرارشونده رخ میدهند. اما در کواکریستال زمانی، نوسانات دارای نظم هستند اما الگوی زمانی آنها دقیقاً تکرار نمیشود. این ویژگی باعث میشود کواکریستالهای زمانی برای ذخیرهی اطلاعات کوانتومی و بهبود درک ما از فیزیک کوانتومی بسیار ارزشمند باشند.
تصویر پست:
مثالی برای کاشیکاری پنروز
مرغها پرهایی شبیه به دایناسورها درآوردند وقتی دانشمندان ژن Sonic Hedgehog را دستکاری کردند
دانشمندان یک مسیر ژنتیکی کلیدی را در منشأ پرها کشف کردند، اما دریافتند که تکامل در برابر بازگرداندن زمان مقاوم است.
با ایجاد اختلال در یک ژن کلیدی، دانشمندان پرهای مرغها را به شکل اولیهتر و شبیه به پرهای دایناسورها درآوردند، اما این تغییرات پایدار نماند.
در یک پژوهش تازه، پژوهشگران با مهار یک ژن در طول رشد جنینی، پرهای مرغها را به حالتی سادهتر و شبیه به پروتو-پرهای لولهای تبدیل کردند. این نوع پرها احتمالاً اولین بار در اجداد دایناسورها در حدود ۲۵۰ میلیون سال پیش در دوره تریاس اولیه ظاهر شدهاند.
آنها در این کار موفق شدند، اما فقط به طور موقت. رشد پرهای مرغها با تأخیر مواجه شد و هنگام تولد برخی نواحی بدن آنها بدون پر بود، اما طی چند هفته، پرهای آنها مانند هر مرغ دیگری به حالت عادی بازگشت.
این پژوهش بخشی از یک تلاش گستردهتر برای درک چگونگی و دلیل تکامل پرهاست. پیشتر، محققان همین ژن را دستکاری کرده بودند تا پاهای پولکدار مرغها را پرپوش کنند، اما تلاش برای بازگرداندن تکامل پرها دشوارتر بود.
میشل میلینکوویچ، استاد ژنتیک و تکامل در دانشگاه ژنو و نویسنده ارشد این پژوهش، میگوید:
«آزمایشهای ما نشان میدهند که اگرچه یک اختلال موقتی در رشد پولکهای پا میتواند آنها را به طور دائمی به پر تبدیل کند، اما ایجاد یک تغییر دائمی در رشد پرها بسیار دشوارتر است. به نظر میرسد که در طول تکامل، شبکه ژنهای در تعامل به قدری قوی و پایدار شده است که حتی تحت تغییرات ژنتیکی یا محیطی شدید نیز توسعه صحیح پرها را تضمین میکند.»
هرچند پژوهشگران موفق نشدند مرغهایی با پرهای دائمی دایناسوری ایجاد کنند، اما این پزوهش همچنان ارزشمند بود. میلینکوویچ و همکارش روری کوپر، که اکنون پژوهشگر در دانشگاه شفیلد بریتانیا است، نشان دادند که ژن Sonic Hedgehog (با نامی برگرفته از شخصیت بازی ویدیویی سونیک)، نقش مهمی در تکامل پرها دارد. با دستکاری این ژن، آنها توانستند به طور موقت تشکیل پرها را مختل کنند.
اولین پرها، مانند پرهای پرندگان امروزی، ساختارهای پیچیده و منشعب نداشتند. آنها فقط لولههایی ساده و شبیه به نیهای نوشیدنی بودند. برای بررسی اینکه چگونه تکامل توانسته است از این ساختارهای ساده، پرهای متنوع امروزی از پرهای نرم گرفته تا پرهای زینتی طاووس را ایجاد کند، میلینکوویچ و کوپر از تکنیکی به نام میکروسکوپی فلورسانس ورقهای نوری استفاده کردند تا رشد پرهای جنین مرغ را داخل تخم پژوهش کنند. این روش از لیزر برای تصویربرداری از برشهای نازک نمونه استفاده میکند.
پرها در مرغهای جنینی ۹ روز پس از تخمگذاری شروع به رشد میکنند. ابتدا نقاط ضخیمی به نام پلاکود در سراسر بدن جنین ظاهر میشوند. سپس این پلاکودها جوانههای پر را ایجاد میکنند که به تدریج با کمک کراتین (همان پروتئینی که در مو و ناخن انسان نیز یافت میشود) به شکل شاخهدار آشنای پرها تکامل مییابند. ژن Sonic Hedgehog که به خوبی به عنوان راهنمای رشد جنینی در گونههای مختلف حیوانات شناخته شده است، در تمام این مراحل نقش دارد.
در مرحله بعد، محققان روز نهم رشد جنینی، یک مهارکننده ژن Sonic Hedgehog را به تخم مرغها تزریق کردند تا ببینند چه اتفاقی میافتد. ظرف چند روز، رشد جوانههای پر کاهش یافت. این مهارکننده همچنین الگوی شاخهدار شدن پیچیدهای را که در حین بلوغ پرها رخ میدهد، مختل کرد.
با این حال، تا روز هفدهم رشد، رشد پرها تا حدی بهبود یافت زیرا تأثیر مهارکننده کاهش پیدا کرد. جوجههایی که از تخم بیرون آمدند، دارای پرهای ناقص و لکهدار بودند. برخی از نواحی بدنشان کاملاً بیپر بود، در حالی که در برخی نقاط پرهای کرکمانند نرم ایجاد شده بود. اما آنها فاقد پرهای خارجی دارای یک "راکیس" مرکزی (همان ساختار قلممانند پر) بودند.
با این حال، تا روز ۴۹ زندگی، پرهای این مرغها ریخت، و پرهای تازهای که رشد کردند، کاملاً طبیعی بودند.
نتایج این پژوهش نشان داد که ژن Sonic Hedgehog نه تنها در تکامل پروتو-پرها به پرهای امروزی نقش داشته، بلکه در متنوعسازی شکل و اندازه پرها در گونههای مختلف نیز تأثیرگذار بوده است.
میلینکوویچ گفت:
«چالش بزرگ اکنون این است که بفهمیم این تعاملات ژنتیکی چگونه تغییر کردهاند تا امکان ظهور پروتو-پرها را در اوایل تکامل دایناسورها فراهم کنند.»
#سام_آریامنش / livescience
🚀 @ofoghroydad
🪐 journal PLOS Biology
توضیح تصویر: محققان یک ژن را در طول رشد جنینی در جوجه ها دستکاری کردند تا ببینند که آیا پرهای آنها شبیه پرهای دایناسورها می شود یا خیر. در اینجا جوانه های پر را در روز دوازدهم جوجه کشی مشاهده می کنیم.
مرتبط:
پرندگان، دایناسورهای زندهی امروزی و بخشی از گروه خزندگان هستند
و اینجا
ای ایران ای مرز پرگهر 🫡
👑 🎆🎆🎆🎆🎆
👑 @ofoghroydad
تقریبا تک تک شهرهای ایران و بسیاری از روستاها در این چند روز اخیر در غروب در خیابان و محلهها و یا بیرون از شهر جشن گرفتند؛
هر کدام به روشی؛ اما مجموعا با رقص و آواز و ساز و نقاره و آتش و غیره.
این یک دهن کجی بزرگ به رژیم حاکم بود؛ حریف مردم نشدند؛ و یک انگشت وسط هم برای شخص داخل ویدئو.
بخشی از این شادی هم علتش پیروزی حماس و حزب الله و رژیم اسد بود. پیروزیای که آرزومندیم نصیب حوثیها نیز شود.
یک جشن مشترک، یک فرهنگ کهن مشترک، باعث میشود اینگونه مردم احساس همبستگی و اتحاد کنند؛ جشنها شدهاند نوعی مبارزه.
چرا رژیم از نوروز و جشنهای ایرانی میترسد؟
یافتن «اکسیژن تاریک» در ژرفای دریا، بحثبرانگیز شد
آیا سنگهای فلزی تودهای در ژرفترین و تاریکترین بخشهای دریا میتوانند بدون نیاز به نور خورشید، اکسیژن بسازند؟
برخی دانشمندان چنین میپندارند، اما دیگران این ادعا را که «اکسیژن تاریک» در تاریکی ژرف دریا تولید میشود، به چالش کشیدهاند.
این یافتهها، که در تیرماه گذشته در نشریه Nature Geoscience منتشر شد(و اینجا گزارشی از آن گذاشتیم)، فرضیات دیرینه دربارهی منشأ زندگی بر زمین را زیر سؤال برد و بحثهای علمی داغی را برانگیخت.
این یافتهها برای شرکتهای معدنی که مشتاق استخراج فلزات ارزشمند از این سنگهای چندفلزی هستند نیز اهمیت داشت.
پژوهشگران گفتند که این سنگهای غدهمانند بهاندازهی یک سیبزمینی، میتوانند جریان برقی کافی برای شکافت آب دریا و تولید هیدروژن و اکسیژن فراهم کنند، فرآیندی که به آن برقکافت (الکترولیز) گفته میشود.
این یافته، دیدگاه پذیرفتهشدهی پیشین را که میگفت زندگی زمانی ممکن شد که جانداران حدود ۲.۷ میلیارد سال پیش از راه فتوسنتز اکسیژن تولید کردند، زیر سؤال برد.
اکوسیستم ظریف
کنشگران زیستبومی (محیطزیست) میگویند که وجود اکسیژن تاریک نشان میدهد که هنوز شناخت اندکی از زندگی در این ژرفاها داریم و این یافتهها گواهی بر آن است که کاوشهای معدنی در این بخشهای دریا، خطرهای زیستبومی جبرانناپذیری دارند.
سازمان صلح سبز (Greenpeace) که پیشتر در اقیانوس آرام برای جلوگیری از آغاز معدنکاوی در ژرفای دریا پیکار کرده بود، اعلام کرد:
«این یافته شگفتانگیز بر فوریت توقف این کار تأکید میکند.»
این یافته در منطقهی «کلاریون-کلیپرتون»، پهنهای گسترده در کف اقیانوس آرام میان مکزیک و هاوایی، انجام شد که بهتازگی مورد توجه شرکتهای معدنی قرار گرفته است.
در ژرفای ۴ کیلومتری از سطح دریا، این گِرِهَکهای چندفلزی(polymetallic nodules) سرشار از منگنز، نیکل و کبالت هستند، فلزاتی که در باتریهای خودروهای برقی و دیگر فناوریهای کمکربن به کار میروند.
پژوهشی که به این یافته انجامید، بخشی از بودجهی خود را از یک شرکت کانادایی معدنکاوی در ژرفای دریا به نام «The Metals Company» دریافت کرده بود. این شرکت که در پی بررسی پیامدهای زیستبومی این کاوشها بود، یافتههای این پژوهش را بهدلیل «نارساییهای روشی» بهشدت زیر سؤال برد.
مایکل کلارک، مدیر زیستبومی این شرکت، به خبرگزاری فرانسه گفت: «این یافتهها بیشتر به دلیل روش علمی نادرست و پژوهش نامرغوب(!) است، تا اینکه پدیدهای که تاکنون دیده نشده باشد.»
تردیدهای علمی
نتایج پژوهش اندرو سوئیتمن، زیستبومشناس دریایی، واکنشهای بسیاری را در جامعهی علمی برانگیخت. برخی پژوهشگران دیدگاههای او را زیر سؤال برده یا رد کردهاند.
از تیرماه تاکنون، پنج نوشتهی پژوهشی برای نقد و رد این یافتهها ارائه شدهاند.
ماتیاس هکل، زیستزمینشناس در مرکز پژوهشهای دریایی «GEOMAR» در آلمان، گفت: «او (سوئیتمن) هیچ گواه روشنی برای دیدههای خود و انگارهاش ارائه نکرد.»
الیویه روکسل، پژوهشگر زمینشیمی در مؤسسهی ملی علوم و فناوری دریایی فرانسه (Ifremer)، اعلام کرد که «هیچ توافقی در این باره وجود ندارد.»
او گفت: «نمونهگیری از ژرفای دریا همیشه دشوار است و ممکن است اکسیژن شناساییشده، تنها حبابهای هوای به دام افتاده در ابزار اندازهگیری باشد.»
وی همچنین نسبت به این که این polymetallic nodules که دهها میلیون سال عمر دارند، همچنان بتوانند جریان برق بسازند، تردید دارد:
«باطریها بهسرعت خالی میشوند. پس چگونه ممکن است که چنین سنگی که بسیار کند شکل میگیرد، بتواند چنین توانی را در خود حفظ کند؟»
سوئیتمن در پاسخ به این نقدها اعلام کرد که در حال آمادهسازی پاسخی رسمی است و افزود:
«این بگومگوها میان پژوهشگران کاملاً رایج است و باعث پیشرفت دانش در این زمینه میشود.»
#سام_آریامنش
🚀 @ofoghroydad
خبرگزاری فرانسه
🦉 Sciencealert
یافتهی مورد بحث
پژوهشهای تازه نشان دادهاند که نگاه کردن به طبیعت یا حتی تصاویر دیجیتال آن میتواند درد را کاهش دهد
در این پژوهش، پژوهشگران فعالیت مغزی ۴۹ داوطلب را با استفاده از تصویربرداری عملکردی مغناطیسی (fMRI) ثبت کردند. داوطلبها در حالی که شوکهای الکتریکی دریافت میکردند، به سه نوع تصویر نگاه کردند: یک صحنه طبیعت با دریاچه و درختان، یک صحنه شهری، و یک دفتر کار.
نتایج نشان داد که زمانی که افراد به مناظر طبیعی نگاه میکردند، فعالیت مغز در نواحی مرتبط با درد کاهش مییافت. این تحقیق نشان میدهد که این اثر، تنها یک اثر پلاسبو نیست و ممکن است به دلیل جلب توجه افراد به مناظر طبیعی باشد که آنها را از درد منحرف میکند. این یافتهها میتوانند کاربردهای عملی مهمی در درمان درد و بهبود سلامت روانی افراد داشته باشند.
🚀 @ofoghroydadd
🌳 Nature Communications
خلاصه کنم. مهمتر از تدریس فلسفه علم، آموزش مهارتهای نرمی مانند تفکر نقاد و تحلیلی در تمام مقاطع تحصیلی لازم است. آموزش فلسفههای علمی که نه علمستیز باشند، نه علم را مصون از نقادی بدانند نیز برای همه مقاطع دانشگاهی لازم است.
این مصاحبه دکتر هادی صمدی با روزنامه هممیهن بود که به صورت کامل در اینجا میتوانید بخوانید.
@ofoghroydad
پرسش: وقتی به کشورهایی مانند چین و هند نگاه میکنیم، همچنین به طب گیاهی در غرب، میبینیم که عموماً همین کار را میکنند. یعنی شما میگویید کار همه آنها شبهعلمی است؟
پاسخ دکتر صمدی:
بله و خیر. فعالیتهای شبهعلمی منحصر به ایران نیست اما شیوههای علمی برخورد با طب سنتی نیز وجود دارد و اصلاً علم مدرن محصول همین شیوه برخورد بوده. طب سنتی میتواند منشأ حدسهای زیادی در تولید گزارههای آزمونپذیر باشد. مثلاً اینکه چه ماده موثری در فلان گیاه وجود داشته که در فلان نظام طبی سنتی برای درمان فلان بیماری توصیه شده؟ این نحوه برخورد کاملاً علمی است و بخشی از کار روزانه داروسازی مدرن است و در کشور ما نیز بخشی از طب سنتی با شیوههای علم مدرن سنجیده میشود.
اما نظریههایی مانند اخلاط اربعه و ویژگیهای اربعه ابطال شده و قابل جمع کردن با طب جدید نیستند. مبنای طب جدید بیوشیمی مدرن است. مثلاً در تبیین بیماری دیابت از گلوکوز، مکانیسمهای شیمیایی اثرات آن، آنزیمها و... صحبت میشود. حالا اگر کسی تلاش کند که نظریه اخلاط اربعه را در دل پزشکی جدید بگنجاند، مانند آن است که بخواهد نظام بطلمیوسی را در دل نظام کپرنیکی بگنجاند، یا مانند آن است که چون علاقهمند به نظریههای فلوژیستون و اتر است، بخواهد آنها را درون شیمی جدید و نجوم جدید بگنجاند. این کار مصداق بارز رویکرد شبهعلمی است.
البته میشود برای کارآمدی بیشتر درمانها انسانها را دستهبندی کرد. در آنچه به پزشکی دقیق و شخصیسازیشده موسوم است همین تلاش صورت میگیرد. در اینصورت نیز ممکن است نظریههای قدیمی نقش حدسهایی را در تولید نظریههای جدید بازی کنند. این کار کاملاً علمی است و شبهعلمی نیست. آنچه شبهعلمی است این است که به پزشک عمومی بگوییم آنچه تا اینجا خواندهای قبول؛ اما حالا بیا و عین نظریههای ابطالشده پزشکی را آموزش ببین و براساس ترکیبی از آنها بیمار را درمان کن.
همانطور که ترکیبی از نظام بطلمیوسی و کپرنیکی متعارض است و ما را در جهتیابی در دریاها به جایی نمیرساند، ترکیب طبی که بر نظریه عناصر اربعه بنانهاده شده با طبی که بر شیمی مدرن بنا نهاده شده نیز ما را به جایی نمیرساند. این کار هدر دادن انرژیها در مسیری نادرست است. بهجای آنکه دهها متخصص در رشتههایی تربیت کنیم که نیاز ورود به جهان در حال تغییر پیشِ رو است (مثلاً طب سالمندی)، نباید متخصص طب سنتی به شیوههای کنونی تربیت کنیم.
تروفیم لیسنکو، که به لحاظ سیاسی نیز جایگاه مهمی در حزب کمونیست داشت، نظری نادرست در مورد ژنتیک داشت و خواهان طرد نظریه انتخاب طبیعی در حوزه کشاورزی بود. اما حزب کمونیست به دلایل ایدئولوژیک از نظرات او حمایت میکرد. درنهایت نیز این پروژه با خسارتهای فراوان کنار گذاشته شد. نباید فکر کنیم که این پدیده یکبار اتفاق افتاده و ما از آن مصون هستیم. نمونهای که بیشتر با آن آشنا هستم را عرض کنم.
برای این مثال تاریخی بالا من یک ویدئوی ۴۵ دقیقه ای قبلا پست گذاشتهام که اگر تا الان ندیده اید حتما در برنامه خود قرار دهید
شما شرایطی که در ویدئو حاکم است را امروز در کشور ما میبینید و همچنین یکی از اولین شهیدان راه علم ژنتیک را
/channel/ofoghclip/812
تراریختهها برای سلامت بدن خوب هستند یا بد؟ مهندسی ژنتیک و غذای ما.
♨️ @ofoghroydadd
تراریخته
یک فیزیکدان ریاضیاتی را ارائه کرد که نشان می دهد سفر در زمان «بدون ایجاد پارادوکس» ممکن است
هنوز هیچ کس موفق نشده است در زمان سفر کند - حداقل با دانش ما - اما این سوال که آیا چنین شاهکاری از نظر تئوری امکان پذیر است یا خیر همچنان دانشمندان را مجذوب خود می کند.
همانطور که فیلم هایی مانند The Terminator، Donnie Darko، Back to the Future و بسیاری دیگر نشان می دهند، سفر در زمان مشکلات زیادی را برای قوانین اساسی جهان ایجاد می کند: مثلا اگر به گذشته برگردید و والدین خود را از ملاقات یکدیگر باز دارید، به عنوان مثال، چگونه می توانید در وهله اول وجود داشته باشید تا به گذشته برگردید؟
این مثال متداول و معروف است که به «پارادوکس پدربزرگ» مشهور است، اما چند سال پیش، دانشجوی فیزیک، ژرمن توبار، از دانشگاه کوئینزلند در استرالیا، چگونگی «مربع کردن اعداد» را بررسی کرد تا نشان دهد سفر در زمان بدون پارادوکسها احتمالا امکان پذیر است...
ادامه گزارش👉
♨️@ofoghroydadd
🥉
مقاله اصلی
خسته نباشه!
من دارم عجله میکنم، متوجه ام؛ ولی خب نامزد کرده اینها رو.
منکر فکت تغییرات آب و هوایی هست
موافق افزایش گازهای گلخانه ای هست
و..
در زمینه تغییرات آب و هوایی سه کلیپ با زیرنویس:
/channel/ofoghclip/1446
/channel/ofoghclip/1314
/channel/ofoghclip/1317
اصلاح ۳ برداشت نادرست متداول:
• Contemporary global warming is driven by human activities,[624][625] despite claims that it is not occurring, does not have strong scientific consensus, or that warming is mostly caused by non-human factors.[626][627][628] No scientific body of national or international standing disagrees with the decades-old, near-complete scientific consensus on climate change.[629] Global warming is primarily a result of the increase in atmospheric greenhouse-gas concentrations (like CO2 and methane) via the burning of fossil fuels as well as other human activities such as deforestation, with secondary climate change feedback mechanisms (such as the melting of the polar ice increasing the Earth's absorption of sunlight) assisting to perpetuate the change.[630]
• Global warming is not caused by • the hole in the ozone layer. Ozone depletion is a separate problem caused by chlorofluorocarbons (CFCs)[631] which have been released into the atmosphere.[632] However, CFCs are strong greenhouse gases.[633][634] Further, the hole in the ozone layer is shrinking and in 2019 was the smallest it had been since 1982,[635][636] while global warming continues.
• Cooling towers in power stations and other facilities do not emit smoke or harmful fumes; they emit water vapor and do not contribute to climate change.[637][638]
فتوای سید روحالله خمینی در تحریرالوسیلهاش در این زمینه چنین است:
نزدیکی با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جایز نیست — نکاحش دائمی باشد یا منقطع — و اما سایر لذتها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخیذ (لاپایی) با او حتی با شیرخوار، اشکالی ندارد.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱]
اتفاقی که دیروز رخ داد، موضوعی نبود که قصد تحلیل یا پوشش آن را داشته باشم، اما ابعاد آن و واکنشهای پیرامونی، نکات مهمی را آشکار کردند. این تجمع با فراخوان یک روحانی و افرادی مانند قاضیپور (نماینده مجلس در چند دوره از بخشی از مردم آذربایجان) شکل گرفت و حاضران آن، شعارهایی با سه محور سر دادند:
۱. نهتنها طرفداری از پانتورکیسم (یک جریان افراطی) بلکه حمایت از شاخه گرگهای خاکستری، گروهی که از سوی بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. برخی از این افراد با زوزه کشیدن مانند گرگ و نشان دادن نماد این گروه، وابستگی خود را اعلام کردند.
۲. سر دادن شعار "حیدر حیدر!"
۳.در دست داشتن چوب و چماق و سر دادن شعار ارومیه مال ماست، نه کردزبانان!
واکنش رسانهها
نکته جالب و عجیب این بود که هیچ رسانه خارجی این واقعه را پوشش نداد. حتی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز به این مسئله نپرداختند. در مقابل، رسانههای داخلی، این تجمع را بهعنوان "تو دهنی مردم ارومیه به جداییطلبان و اپوزیسیون" معرفی کردند و تنها بر بخش مذهبی آن (شعار "حیدر حیدر") تمرکز کردند.
اما در این میان، واکنش یک رسانه عربستانی (ایندیپندنت فارسی) قابل تأمل بود. برخلاف انتظار، این رسانه نهتنها این اتفاق را پوشش نداد، بلکه در یک پست ویدئویی، از اتحاد و همزیستی مردم ارومیه و تاریخ مشترک آنها سخن گفت و مردم را به همبستگی و پرهیز از تفرقه دعوت کرد. این رفتار، بهویژه از سوی یک رسانه عربستانی، که طبیعتاً منافعی در اتحاد ایرانیان ندارد، تعجببرانگیز بود.
آیا این تجمع واقعاً نماد ترکزبانان ارومیه بود؟
بررسی شرایط نشان میدهد که این افراد، نماینده اکثریت ترکزبانان ارومیه نبودهاند، بلکه این تجمع، سناریویی از سوی حکومت برای دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی بوده است. البته، احتمال دارد که برخی افراد حاضر در تجمع، بهطور مستقل و بدون وابستگی به حکومت، از این فرصت برای ابراز عقاید خود استفاده کرده باشند.
ارومیه متعلق به چه کسانی است؟
آیا استان فارس متعلق به فارسزبانان است؟ یا لرزبانان و قشقاییهای ترکزبان که در آن ساکن هستند؟ چنین نگاهی که یک شهر یا استان را به یک قومیت خاص محدود کند، خطرناک و احمقانه است. ایران خانه همه ایرانیان است. در استان فارس، فارسزبانان، ترکزبانان و لرها قرنها در کنار هم زیستهاند، با هم ازدواج کردهاند و در برابر تهدیدهای خارجی، دوشادوش یکدیگر ایستادهاند. در آنجا، چنین بحثهایی که "این شهر مال چه قومیتی است؟" اساساً بیمعناست.
حقایق تاریخی و ژنتیکی مشترک
کردزبانان آذربایجان غربی نوروز را جشن گرفتند و این موضوع به مذاق رژیم خوش نیامد، بنابراین با فراخوان دادن به گروههایی با عقاید افراطی، تلاش کرد تا آتش اختلاف را شعلهور کند.
این چماقکشان، نماینده ترکزبانان آذربایجان نیستند. این استان، متعلق به همه مردم ایران است و باید مانند گذشته، همزیستی مسالمتآمیز در آن برقرار باشد.
تفاوت زبانی و مذهبی نباید مانعی برای همبستگی باشد. جالب است که از نظر ژنتیکی، نزدیکترین گروه قومی به آذریزبانان، کردزبانان هستند و پس از آن، فارسزبانان و بقیه.
ما دارای خاک مشترک، تبار مشترک، گذشته مشترک و آینده مشترک هستیم. بسیاری از مردم این مناطق، از قومیتهای مختلف با یکدیگر ازدواج میکنند.
حقوق متقابل و پذیرش تفاوتها
هرکس باید در برگزاری مناسک خود آزاد باشد، چه عزاداری و چه جشن. اگر مراسمی با یکدیگر تلاقی داشت، در فضاهای جداگانه برگزار شود، چراکه هرکس باورهای خود را دارد
هیچ دلیلی برای درگیری، چماقکشی و برادرکشی وجود ندارد.
اینکه چنین تجمعی با فراخوان یک روحانی و یک نماینده مجلس شکل گرفته، نشان میدهد که رژیم به اختلافات قومی بسنده نکرده و اکنون به تحریک اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی روی آورده است.
راه آینده: ایران سکولار و مبتنی بر حقوق بشر
نباید چنین تجمعاتی را به کل یک قوم تعمیم داد. مردم باید هوشیار باشند که این پروژهها با هدف ایجاد نفاق و جلوگیری از تغییرات سیاسی اجرا میشوند
آینده ایران سکولار خواهد بود یعنی حکومت نه در جهت ترویج دین اقدام خواهد کرد، نه در جهت ترویج بیدینی. اینها انتخابهای شخصی مردم خواهند بود.
هرکس باید حق داشته باشد به زبان مادری خود بنویسد، بخواند، شعر بگوید و درس بخواند. زبان رسمی نیز بهعنوان ابزار ارتباطی و کاری، جایگاه خود را حفظ خواهد کرد.
مردم باید بهقدر کافی آگاه باشند که میان این مسائل تعادل برقرار کنند و از یک نوع افراط به نوعی دیگر نغلتند. اگر هنوز آماده پذیرش این تعادل نیستید، پس زمان دگرگونی فرا نرسیده است
واکنش این رسانه عربستانی به اتفاقی که افتاد را در ویدئو ببینید. حالا اینکه چه سودی میبرد از دعوت مردم به همبستگی و اتحاد من نمیدانم ولی به فال نیک میگیرم
سخن پایانی و ادامه تحلیل✍️
به ترتیب:
شاهد رقص و آوازهایی در اسفراین، سپس قشقایی در تهران، واسونک در نیشابور و غیره هستیم.
فاز ماده چیست و چند گونه است با مثال
در علم فیزیک، فاز ماده به حالتی گفته میشود که ماده بر اساس خواص فیزیکیاش در آن طبقهبندی میشود.
گونههای مختلف فاز ماده با مثال:
۱. جامد (Solid)
در فاز جامد، ذرات (اتمها یا مولکولها) بهطور منظم و در ساختاری ثابت و مرتبی قرار دارند. شکل و حجم مشخصی دارند.
مثال: یخ، الماس، آهن.
۲. مایع (Liquid)
در مایع، ذرات به هم نزدیک هستند اما نسبت به یکدیگر آزادی حرکت بیشتری دارند. شکل آن بسته به ظرف تغییر میکند ولی حجم ثابت است.
مثال: آب، روغن، الکل
۳. گاز (Gas)
در گاز، ذرات از یکدیگر فاصله زیادی دارند و بهطور آزادانه در فضای موجود پخش میشوند. نه شکل و نه حجم مشخصی دارند و به راحتی فشرده یا گسترش مییابند.
مثال: هوا، بخار آب، گاز طبیعی.
۴. پلاسما (Plasma)
پلاسما گازی است که در آن ذرات بهشکل یونها و الکترونها وجود دارند؛ یعنی گاز بهشدت یونیزه شده است.
مثال: داخل خورشید، شعلههای آتش، نورهای رعد و برق.
۵. چگالش بوز-اینشتین (Bose-Einstein Condensate)
حالتی است که در دماهای بسیار نزدیک به صفر مطلق (حدود ۰ کلوین) ذرات با هم «ادغام» میشوند و بهعنوان یک واحد کوانتومی رفتار میکنند.
مثال: آزمایشگاهی ایجاد شده از اتمهای ربروم (Rubidium)
۶. مایع بلوری (Liquid Crystal)
فازی میان جامد و مایع است؛ در این حالت مولکولها دارای ترتیب جهتدار هستند اما همچنان قابلیت جریان دارند.
مثال: مایعات بلوری مورد استفاده در نمایشگرهای LCD.
۷. فازهای کوانتومی و حالات نوین (Quantum Phases)
۷.۱. ابررسانایی:
تعریف: حالتی که در آن ماده بدون هیچ مقاومتی برق را هدایت میکند.
مثال: برخی از سرامیکهای ابررسانا در دماهای پایین.
۷.۲. ابرمایع (Superfluid):
تعریف: مایعی که بدون اصطکاک جریان پیدا میکند.
مثال: هلیوم-4 در دماهای بسیار پایین.
۷.۳. کریستال زمان (Time Crystal):
فازی جدید از ماده که در بُعد زمان ساختاری دورهای و تکرارشونده دارد(نه در بعد فضا)؛ به معنای اینکه وضعیت فیزیکی آن در زمان بهطور مداوم نوسان میکند بدون آنکه انرژی از دست برود.
مثال: نمونههای آزمایشگاهی از کریستالهای زمان که در سیستمهای کوانتومی ایجاد شدهاند.
🚀 @ofoghroydad
نوروز، جشنی میان تاریکی و امید 💪
یک سال دیگر گذشت. سالهایی که زخمهایشان هنوز تازهاند و رنجهایشان تمام نشده است. باز هم نوروز آمد، شاید فرصتی باشد برای چند ساعتی فراموش کردن محنتها. شاید در این روزها، با جرعهای چای، با لقمهای شیرینی، با لبخندی که از عمق دل نیست اما بر لبانمان نقش میبندد، بتوانیم بگوییم: ما هنوز اینجاییم، هنوز ایستادهایم، هنوز نفس میکشیم؛ و آنان که توسط این رژیم کشته شدند، زندهاند، در ما.
نوروز چیزی فراتر از یک جشن است؛ یادآوری زنده ماندن است، یادآوری ریشه داشتن، یادآوری بهار پس از زمستان. پس، به احترام خودمان، به احترام همنوعانمان که هنوز در بندند، به احترام تاریخ و فرهنگی که قرنها ایستاده، و به احترام آیندهای که برایش میجنگیم، این جشن را پاس میداریم.
در این روزهای سخت، اگر چیزی ما را سر پا نگه داشته، همان پیوندی است که از تبار، خاک، گذشته و درد مشترکمان و امید به آینده، ساخته شده است.
امیدواریم که نوروز بعد، پیام ما دیگر از درد و رنج ننویسد، بلکه پیامی از شوق آزادی، از آغاز دوباره، از رهایی تمام مردمانی که این جشن را پاس میدارند، از شکفتن ایرانمان، از شکفتن همهی دلهایی که هنوز در بندند، باشد.
سپاس که یک سال دیگر با ما بودید، که تاب آوردید، که هنوز به امید آزادی چنگ میزنید.
☘ نوروزتان پیروز، روزگارتان آزاد ☘
🚀 کانال افق رویداد
👑 @ofoghroydad
👑 @ofoghclip
⚛️ @ofoghroydadd
🫡 ایران من
دیکتاتوری چراغخاموش اردوغان، که با روی کار آمدنش سالها دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر را هدف قرار داده و تحلیل برده بود، با دستگیری جدیترین رقیب و مخالفش، میرفت تا اعلامیه دیکتاتوری خود را بخواند و اعلام وجود کند. اما امشب، شاهد حضور هزاران نفر از مردم استانبول در خیابانها هستیم؛ اینکه آیا این خیزش نتیجهای خواهد داشت یا سرکوب خواهد شد، باید منتظر ماند و دید.
🇹🇷 @ofoghroydad
Jazira Canton comes alive with Nowruz celebrations
Residents of cities in Jazera Canton, in the North and East Syria region, celebrated Nowruz 2025 with great enthusiasm and a strong spirit of resistance and struggle.
بخشی از سوریه که نوروز را جشن میگیرند
نخستین نوروز بعد از دیکتاتوری اسد
جشنها فقط یک مراسم ساده نیستند؛ آنها ابزارهای عمیق فرهنگی و اجتماعی برای همبستگی، مقاومت و هویتبخشی هستند. وقتی یک ملت، علیرغم ممنوعیت و سرکوب، همچنان جشن میگیرد، یعنی روح آن ملت زنده است.
نوروز یکی از قویترین نمادهای این پیوند است. این جشن، ریشههایی چندهزارساله دارد و از هر مرزی، از هر حکومتی، از هر ایدئولوژیای فراتر میرود. حکومت میتواند قوانین وضع کند، میتواند تهدید کند، اما نمیتواند مردمی را که به نوروز زندهاند، از جشن گرفتن بازدارد.
و این خاصیت همه جشنهای ملی و تاریخی است؛ در هر نقطهای از جهان که باشی، جشنهایی هستند که مردم را به یکدیگر پیوند میدهند، آنها را برای لحظاتی از غم و سختی جدا میکنند و به یادشان میآورند که بخشی از چیزی بزرگتر از خودشان هستند؛ تبار مشترک، گذشته مشترک، حال مشترک، آینده مشترک.
همین اتحاد در شادی است که رژیم را میترساند. چون وقتی مردم باهم شاد باشند، یعنی هنوز به آزادی امید دارند، هنوز زندهاند، هنوز «ما» هستند.
بررسی جشنها
۱. روانشناسی اجتماعی: همزمانسازی احساسی و اثر همنوایی
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، جشنها مکانیسمی برای همزمانسازی احساسی (Emotional Synchronization) هستند. وقتی گروهی از مردم در یک زمان مشخص شادی میکنند، میرقصند یا آیینهای مشترکی را اجرا میکنند، سیستم عصبی آنها بهطور ناخودآگاه به یکدیگر همگام میشود. این پدیده باعث افزایش احساس تعلق و هویت جمعی میشود- ما به یک چیز مشترک تعلق داریم و این احساس خوبی میدهد.
اثر همنوایی (Conformity Effect) نیز در این فرآیند نقش دارد؛ وقتی فردی در جمعی قرار میگیرد که همه در حال شادی و جشن هستند، حتی اگر در ابتدا بیمیل باشد، احتمالاً او نیز در جو احساسی آن غرق خواهد شد. این موضوع باعث میشود که جشنها به عنوان ابزاری قوی برای تقویت همبستگی اجتماعی عمل کنند.
۲. جامعهشناسی: جشن بهعنوان ابزار انسجام اجتماعی
از نگاه جامعهشناسی، جشنها نوعی آیین جمعی (Collective Ritual) هستند که به انسجام اجتماعی (Social Cohesion) کمک میکنند. جامعهشناس فرانسوی، امیل دورکیم، در تحلیل آیینها نشان داد که وقتی گروهی از مردم بهطور جمعی درگیر یک عمل نمادین میشوند، وجدان جمعی (Collective Consciousness) تقویت میشود.
نوروز، کارناوالهای مردمی، جشنهای ملی و آیینهای مشابه، نوعی «بازآفرینی اجتماعی» هستند؛ یعنی افراد را از زندگی روزمره جدا کرده و در یک فضای نمادین قرار میدهند که در آن، ارزشها، باورها و هویت فرهنگی مشترکشان بازتعریف و تثبیت میشود.
۳. فلسفه: جشن، زمان مقدس و لحظهی بازگشت به خویشتن
فیلسوفانی مانند میرچا الیاده جشنها را بازگشت به «زمان اسطورهای» میدانند. از نگاه او، جشنها فقط وقایع تقویمی نیستند، بلکه نوعی برگشت به ریشهها و اتصال مجدد به گذشتهی مشترک هستند. به همین دلیل، مردم در جشنها نوعی حس تداوم تاریخی پیدا میکنند، گویی که پیوندشان با نیاکانشان تجدید میشود.
مارتین هایدگر نیز مفهوم «اصالت» (Authenticity) را مطرح میکند که در جشنها نمود پیدا میکند. انسان در زندگی روزمره دچار «روزمرگی» (Everydayness) میشود، اما جشنها فرصتی هستند که افراد از این چرخه خارج شده و به حالت اصیل خود بازگردند؛ حالتی که در آن احساس میکنند بخشی از یک کل بزرگتر (فرهنگ، تاریخ، جامعه) هستند.
چرا رژیمها از جشنها میترسند؟
حکومتهای اقتدارگرا تلاش میکنند که همبستگی اجتماعی خارج از کنترل خود را سرکوب کنند، زیرا جشنها میتوانند قدرتی فراتر از ایدئولوژیهای حکومتی ایجاد کنند. جشنهایی مانند نوروز، علاوه بر شادی، یک «بیانیهی فرهنگی» نیز هستند_یعنی مردم به صورت ناخودآگاه اعلام میکنند که ما هنوز اینجا هستیم، هنوز به تاریخ و هویت خود پایبندیم و هیچ رژیمی نمیتواند این را از ما بگیرد.
این قدرت جشنهاست: همبستگی درونی، همگامسازی احساسات، بازآفرینی هویت، و ایجاد یک نیروی اجتماعی که حکومتها نمیتوانند کنترل کنند و امید به آزادی و بهروزی در آینده؛ و این امید است که به ما انگیزه مبارزه با این رژیم را میدهد.
یک ترکیب پنهان در رزماری می تواند به مبارزه با آلزایمر کمک کند
یک روش جدید درمان آلزایمر ممکن است با الهام از ترکیبی که در گیاهان معمولی مانند رزماری و مریم گلی یافت میشود، در دسترس قرار گیرد.
اسید کارنوزیک بهعنوان یک آنتیاکسیدان و ضدالتهاب شناخته شده است، اما در شکل خالص خود ناپایدار است. محققان در کالیفرنیا موفق به سنتز یک مشتق پایدار از این ترکیب شدهاند که نتایج امیدوارکنندهای در مدلهای موش آلزایمری نشان داده است. موشهایی که این مشتق پایدار را دریافت کردند، بهبود حافظه، افزایش سیناپسهای عصبی، کاهش التهاب و افزایش حذف پروتئینهای سمی مرتبط با آلزایمر را تجربه کردند. این پژوهش هنوز در مراحل اولیه است، اما بهنظر میرسد این ترکیب میتواند در درمان آلزایمر و شرایط مشابه با التهاب مؤثر باشد. پژوهشگران امیدوارند که از این درمان در کنار درمانهای موجود برای آلزایمر و بیماریهای دیگر مرتبط با التهاب مانند دیابت نوع ۲ و پارکینسون نیز استفاده شود.
🚀 @ofoghroydad
💊 Antioxidants
پرسش: راهکارهایی نظیر اجباری شدن تدریس درس فلسفه علم در واحدهای دانشگاهی را تا چه حد در اشاعه تفکر علمی موثر میدانید؟
پاسخ دکتر صمدی:
برای ترویج عقلانیت، بهویژه در جهانی که در اتاقهای پژواک گیر افتادهایم و کژاطلاعات (misinformation) و اطلاعات جعلی، ما را محاصره کرده نیازمند تدریس تفکر نقاد در تمام سطوح هستیم؛ از دبستان تا مقطع دکتری. از آنجا که برخورداری از تفکر نقاد یک مهارت است، بنابراین گذراندن یک دوره در یکی از مقاطع تحصیلی کفایت نمیکند. همانطور که یک سال ورزش کردن برای تمام عمر کفایت نمیکند گذراندن یک دوره تفکر نقاد نیز برای کسب مهارتهای مربوطه کفایت نمیکند.
کسی که از این مهارت برخورار شود متوجه میشود که اولاً رویکرد معقول به علم آن است که بتوانیم علم را در حل مسائل روز بهکار گیریم. ثانیاً متوجه این نکته نیز میشود که علم خطاپذیر است و دائم بهروز میشود؛ بنابراین از علم امری مقدس و غیرقابل بازبینی برای خود نمیسازد. علم محصول خرد جمعی عدهای کنشگر است که با فرضیهپردازی و آزمون مکرر آن فرضیهها کارآمدترین آنها را برای هدایت زندگی انسان در اختیارمان قرار میدهند.
شواهد تجربی گواه آن هستند که کسی که از تفکر تحلیلی و نقاد برخوردار باشد، احتمال آنکه فریب کژاطلاعات و اطلاعات جعلی پیرامون علم را بخورد کمتر است. این نوع تفکر برای همه مردم جامعه لازم است، بنابراین تدریس آن از دوران ابتدایی باید آغاز شود.
اما کسانی که وارد دانشگاه میشوند نیازمند چیزی بیش از تفکر تحلیلی و نقاد نیز هستند. بهرهمندی از تفکر علمی نیازمند آشنایی دقیقتر با نهاد علم است. درس فلسفه و جامعهشناسی علم برای همه دانشگاهیان لازم است. بهخاطر تجربه سالیانی که به تدریس فلسفه علم مشغول بودهام، دریافتهام که عموم دانشگاهیان، به استثنای متخصصان فلسفه علم، درک درستی از کارکرد علم ندارند.
سه سنخ نگاه به علم در دانشگاهها و البته در متون فلسفه علم رایج است که دو مورد آن بر خطاست.
در یکسوی طیف برخی معتقدند که محتواهای آنچه در کتب علمی آمده، اثباتشده است.
در سوی دیگر طیف، برخی معتقدند که علم یک بازی زبانی همتراز با قصه شاهپریان است. نقد این دو نگاه به علم در این خلاصه نمیگنجد. اما جالب آنکه هر دو سوی طیف، رویکرد خود به علم را «صادق» میپندارند و رویکرد رقیب را خطا. اما این دو رویکرد در یک چیز مشترکند؛ اینکه طرفداران آن فاقد انعطاف شناختی لازم، که محصول برخورداری از تفکرهای نقاد و تحلیلی و تفکرهای خلاق است، هستند.
در میانههای طیف که نگاهی سیاه و سفید به علم ندارد ازجمله آنگونه که در معرفتشناسی تکاملی آمده، منظرهایی به علم وجود دارد که میتوانند بهترین استفاده کاربردی را از علم بکنند. بنابراین وقتی گفته میشود، آموزش فلسفه علم برای همه مقاطع لازم است، باید ببینیم کتاب آموزشی با چه رویکردی نگاشته شده. آموزش برخی از نگاههای دوسوی طیف نهفقط جامعه را علمگراتر نمیکند، بلکه به علمستیزی بیشتری میانجامد.
اما آموزش برخی نگرشهای میانه طیف بهواقع برای همه مقاطع دانشگاهی لازم است. آگاهی از اینکه علم محصول خرد جمعی، نظریهپردازی و گرفتن بازخوردهای دائمی از طریق آزمایشهاست، بهظاهر ساده است اما عموم مخالفتهایی که با علم انجام میشود بیانگر آن است که در همین خوانش ساده از علم با مشکلات زیادی مواجه هستیم.
خوشبختانه اکنون و پس از بیش از دو دهه آموزش فلسفه علم در کشور، در شرایطی هستیم که اگر سراغ «عموم» کسانی که در کشور فلسفه علم خواندهاند بروید، همین فهم متعارف و درست را بیان میکنند و طرفداران افراطی دو سوی طیف کمیاب شدهاند. اما متاسفانه از متخصصان فلسفه و جامعهشناسی علم کمتر نظری خواسته میشود. در دوران کووید که همگان مشغول اظهارنظرهای نادرستی در مورد علم بودند (البته تا جایی که من این دسته از دوستان را میشناسم) هیچکدام از کسانی که بهطور حرفهای، فلسفه و جامعهشناسی علم خوانده بودند طرف مشورت در تصمیمگیریهای مهم علمی نبودند.
نقد اصلی آنجاست که متأسفانه در رشتههایی مانند پزشکی که شنیدن نظر متخصصان و ارجحیت دادن به نظر آنها کاملاً رایج است، وقتی سخن از فلسفه پزشکی و جامعهشناسی پزشکی بود همگان خود را متخصص کامل میدانستند و حتی اندک احتمالی نمیدادند که در مورد آنچه مشغول صحبت در باب آن هستند تخصصهایی وجود دارد و دست برقضا چندین متخصص نیز در سطح کشور مشغول بهکار هستند. بهویژه برخی از پزشکانی که شغلهای مدیریتی داشتند با اطمینان کامل سخنانی کاملاً نادرست بیان میکردند؛ بهویژه در مورد واکسیناسیون و مباحث اجتماعی پیرامون کووید.
دکتر هادی صمدی:
امروزه نظریهی تکامل بنیان بسیاری از نظریههایی است که در مرزهای علوم ظاهر میشوند. نهفقط در زیستشناسی بلکه در علومی مانند پزشکی و مهندسی نیز این نظریه جایگاه ویژهای دارد. بهعنوان نمونه طراحی آنتن برخی ماهوارهها با الگوریتمهای انتخاب طبیعی انجام میشود.
متأسفانه حجم بخش مهمی از تکامل در کتابهای درسی کاهش یافت و انتشار کتابهایی که به تکامل انسان اشاره دارند نیز گاهی با مشکلاتی مواجه میشود.
کسانی که این محدودیتها را اعمال میکنند احتمالاً از آنچه در مرزهای علوم در حال انجام است، غافلاند. ناممکن است که دانشآموز با نحوه تفکر تکاملی آشنا نشود و بعد یکباره در پزشکی تکاملی، مهندسی تکاملی، اقتصاد تکاملی و دیگر حوزههای کاربردی تکاملی به دانشمند طراز اول تبدیل شود (دقیقاً همانطور که بعید است کسی در کودکی ورزش نکند و بعد قهرمان المپیک شود.
یا ریاضیات کار نکند و بعد ریاضیدان شود.)
بدتر از آن پروبال دادن به نظریههای کاملاً غیرعلمی و گاه ضدعلمی در این حوزههاست. البته افرادی که مخالف تکامل هستند در همه جای جهان یافت میشوند، اما نظام بوروکراتیک علم در کشورهای توسعهیافته دریافته که با طرد این بخش علم، تمام شاخههای دیگر علوم نیز با ترمزی مواجه هستند. مثال دیگر را در مورد ترویج نگاههای شبهعلمی در پزشکی شاهدیم که در ادامه بیشتر از آن خواهم گفت.
امروزه کم نیستند کسانی که در رشتههای علمی دکتری دارند و حتی صاحب دهها مقاله، گاه در معتبرترین نشریات جهانی هستند اما از خارج از حوزه تخصصی خود بهشدت افکار مغشوشی دارند. کم نیستند کسانی که در یک حوزه تفکرات علمی دارند اما همزمان در حوزههای دیگری تفکرات شبهعلمی دارند. حتی برخی در حوزه کاری خود نیز دوگانه عمل میکنند.
مثلاً سخنانی کاملاً علمی در مورد یک مقاله علمی در حوزه کشاورزی میگویند و بلافاصله سخنانی شبهعلمی در مورد تراریختهها میگویند. یا در حوزه واکسیناسیون در زمان همهگیری کووید افرادی بودند که سخنانی کاملاً علمی در مورد واکسن میگفتند و بلافاصله سخنانی شبهعلمی در مورد انواع خاصی از واکسنها بیان میکردند.
این عده ذهنهایی بخشبندیشده دارند و در یک حوزه متخصصاند درحالیکه از مهارتهای نرمی مانند تفکر نقاد بیبهرهاند. ناهماهنگی شناختی پدیدهای شناختهشده برای روانشناسان است. اما الان از ناهماهنگی در تفکر صحبت میکنیم که البته صحبت بیشتر در مورد آن ما را از بحث اصلی دور میکند.
مصاحبه دکتر صمدی با روزنامه هممیهن در مورد شبه علم و خطرات آن که پیشنهاد میکنم(باید، بهتر آن است) بخوانید.
در این مصاحبه با روزنامه هممیهن از گسترش خطرات شبهعلم در جامعه، به ویژه در نهادهای علمی سخن گفته شده است؛
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-27/26151-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9-%D8%B4%D9%88%D8%AF
در ادامه بخشهایی از نوشته را می آورم
شاید فکر کنید آدمهای شجاع همه مردهاند، همه کشته شدهاند در جنگها و در اقدامات شجاعانه در طول تاریخ این کشور و هرچه امروز مانده دیگر بزدل هستند؛
ولی من اینطور فکر نمیکنم؛ من باور دارم آدمهای شجاع هنوز هم وجود دارند، منتهی روش کنترل و مدیریت، تنگ تر و شدید تر و پیچیده تر شده؛ همچنین از این روشنتر دشمنِ آزادی وحشیتر و افسار گسیختهتر و به زبان ساده حرامزادهتر شده؛
قبلا خطوط قرمزی وجود داشت مثلا اینکه لااقل در مراسم یادبود به خانواده قربانی نباید حمله کرد حمله به مراسم یادبود اقدامی حیوانی است، این از شرافت به دور است ولی میبینیم که رخ میدهد، یا مثلا لااقل باید جنازه را پس بدهند ولی میبینیم که نه تنها پس نمیدهند بلکه گاهی پول گلوله میگیرند و فرد را ناپدید میکنند یا سنگ قبر ها را تخریب میکنند، یا مثلا این کودک است باید مدارا کرد ولی میبینیم که با موتور و ماشین از روی کودکان رد میشوند، یا مثلا این فرد بدون سلاح است روی زمین افتاده و شرافت و انسانیت حکم میکند به او صدمه نرسانیم ولی میبینیم که از فاصله نزدیک به صورتش و چشمش شلیک میکنند، یا به زنان در بند تجاوز و تعارض جنسی میکنند.
پس نسل آدمهای شجاع را ملخ نزده، بلکه دشمن، یعنی طرفداران رژیم، شرافت و انسانیت ندارند؛ دشمن هیچگونه مرز و خط قرمزی ندارد، دشمن انسان نیست. از انسان بودن افتاده است.
پرسشی که ایجاد میشود این است که آیا باید با چنین دشمنی همانند خودش رفتار کرد یا نه ما باید خطوط قرمزی داشته باشیم تا تفاوت بین ما و این انساننما ها روشن شود، یا نه تفاوت اهمیتی ندارد و مهم رسیدن به هدف است با هر روشی؟
اکثرا رو در سالهای قبل نیز معرفی کرده ام
از بین اینها Arcane، هفت سر و گردن بالاتر است.
Arcane
Penguin
Silo
From
چه کسی را میتوانیم دوست بداریم؟
@ofoghroydad
انسان گرایی تکاملی؛ آیا انسان اشرف مخلوقات است؟
انسان گرایی فرگشتی یا تکاملی اذعان میکند که آدمیان مانند دیگر جانداران با این استعداد طبیعی زاده میشوند که لذت خود را افزایش دهند و از رنج خود بکاهند.
ما در زمانهی ناهمزمانیها زندگی میکنیم. در حالی که از نظر تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده ایم، اما انگارههای ما از جهان کماکان از اسطورههای هزارههای کهن متاثرند. این آمیزهی هولناک پیشرفتهترین فناوری ها از یکسو و باورهای سادهلوحانه و کودکانه از دیگر سو، میتوانند در درازمدت پیامدهای فاجعهباری داشته باشند.
یکی از بزرگترین مشکلات عصر حاضر این است که گروه های بنیادگرای مذهبی، به آسانی، ثمرههای روشنگری، یعنی آزادی عقیده، حاکمیت قانون، دانش و تکنولوژی را به خدمت میگیرند تا مانع آن شوند که اصلهای روشنگری بر جهانبینی خود آنان نیز کاربرد داشته باشد....
ادامه مطلب ➡️
👁🗨 @Ofoghroydadd