no_atheism | Неотсортированное

Telegram-канал no_atheism - رد شبهات ملحدین

19439

وب‌سایت no-atheism.net اینستاگرام instagram.com/no_atheism فیسبوک fb.com/islamway1434 آپارات aparat.com/asteira ربات کانال(برای ارسال شبهات و دریافت پست تصادفی) @NoAtheism_bot ⚠توجه: سؤالات فقهی و مباحث مربوط به اختلاف فرق اسلامی پاسخ داده نمی‌شود.

Подписаться на канал

رد شبهات ملحدین

در سوگ بانویی گمنام و خشم بر شیاطین تشویش

اخیراً پیکر بی‌جان بانوی جوانی 24 ساله، الهه حسین‌نژاد، پس از روزها انتظار تلخ خانواده‌اش، در حاشیۀ تهران یافت شد. جنایتی که خون هر انسان غیرتمندی را به جوش می‌آورد؛ زنی بی‌پناه، به دست مردی سفاک، نه‌تنها جان باخته، که گویا مورد تجاوزی وحشیانه نیز قرار گرفته است. [1] اما دریغ و درد که برخی مارگزیدگان رسانه‌ای و مزدوران معلوم‌الحال، به جای همدردی با این خون تازۀ ریخته‌شده، باز هم زخم کهنۀ کینه‌توزی را می‌خراشند و از این فاجعه، بهانه‌ای برای حمله به احکام اسلام می‌سازند!

اولاً:
آیا این جنایتکار، تنها مستحق قصاص است؟! نه! چنین وحشی،- با توجه به تجاوزی که کرده در صورت صحت آن- مفسد فی‌الارض است و سزاوار اعدام است![2] شرع مقدّس، بی‌نیاز از دیه و گذشت، خون این زن مظلوم را طلبکار است، پس این سخنان پوچ و شبهه‌افکنانِ مرتجع چه معنا دارد؟! آیا عدالت الهی را به سخره گرفته‌اند، یا چشم‌بسته بر حقایق می‌تازند؟!

ثانیاً: در خطاب به مدعیان ناآگاه! قانون مجازات اسلامی ایران، بر اساس فقه امامی است، و آنچه دربارۀ تفاوت دیه گفته شده[3]، در هیچ‌یک از مذاهب اربعۀ اهل سنّت وجود ندارد! در آنجا، قصاص زن و مرد، همسان و برابر است [4] و نیازی به جبران تفاوت دیه نمی‌باشد. بنابراین این حکم تعمیمی نیست، پس این معترضان این دروغ‌بافی‌ها را برای چه می‌بافند؟!

ثالثاً: اگر این جنایت در دیار به اصطلاح متمدنِ غرب رخ می‌داد، قاتل متجاوز، در کلوب‌های زندان، با امکانات رفاهی می‌خندید و پس از چند سال، آزادانه به زندگی ننگین خود ادامه می‌داد! اما در اسلام، قصاص، حق مسلم مظلوم است، و این قاتل، اگر هزار بار هم دیه پرداخت کند، باز شایستۀ مرگ است! پس چگونه جرأت می‌کنند بر احکام اسلام خرده بگیرند؟!

رابعاً: این غافلان! آیا قلب‌هایشان چنان از زهر حقد انباشته شده که آرزوی جنایت می‌کنند، تنها برای آنکه دین اسلام را آماج تهمت سازند؟! اینها که با شایعات سمی خود، آتش تفرقه می‌افروزند، آیا یک لحظه هم به درد خانوادۀ داغدیدۀ این بانو اندیشیده‌اند؟! نه! زیرا آنها جز تخریب، هیچ هنری ندارند!

خامساً: این معاندین در لباس انسانیت! نه درد مردم را می‌فهمند، نه حقیقت را می‌جویند؛ تنها از خون بی‌گناهان، پلکانی برای اهداف شوم خود می‌سازند! آیا این همان وجدان دروغین آنهاست؟! آیا این همان انسانیتی است که دم از آن می‌زنند؟!

سادساً: چرا رسانه‌ها، آن‌گاه که بانویی به ناحق کشته می‌شود، فریاد برمی‌آورند و پرده از نقض حقوق بشر برمی‌دارند، اما هنگامی که مردان یا فرزندان بی‌گناه به دست زنان به کام مرگ فرستاده می‌شوند، سکوت اختیار می‌کنند؟ گویی این مردان و کودکان، نه انسان‌ند، نه از تبار بشر، تا کسی داد مظلومیت‌شان را بر سرِ حقوق ازدست‌رفته‌شان بزند!
آیا جنایت، رنگ و جنسیت می‌شناسد؟ آیا خون مردان، سرخ‌تر است یا درد کودکان، سبک‌تر؟ پر واضح است که دست‌هایی آلوده در پسِ این گزینش‌های شوم خبری نهفته‌اند؛ کسانی که جنایت را نه به چشمِ فاجعه، که به دیدِ ابزاری برای پیشبرد اهداف خود می‌نگرند. جنایت، جنایت است، زشت و نفرت‌انگیز، چه قاتل زن باشد، چه مرد. اما دریغ و درد که برخی سودجویان، حتی از اشک بیوه‌گان و یتیمان نیز سکه می‌زنند و خونِ بی‌گناهان را به پای هیاهوی رسانه‌ای خود قربانی می‌کنند!
اگر عدالت واقعی را می‌طلبید، اگر انصاف را به راستی می‌ستایید، پس چرا تنها نیمی از ماجرا را فریاد می‌زنید؟ چرا فریادتان به اندازۀ همۀ مظلومان بلند نیست؟

📚پی‌نوشت‌ها:
[1] البته اخبار مربوط به تجاوز به این بانوی محترمه، با شک‌و‌تردید فراوان همراه بوده و بعضاً توسط مقامات قضایی ردّ شده است.
[2] جرایم ارتکابی این مردِ قاتل، علاوه بر قتل عمد شامل آدم‌ربایی و سرقت نیز است که اساساً این جنایت، نظم و امنیت عمومی را بر هم زده و احساسات عمومی را جریحه دار کرده است و همین- بدون در نظر گرفتن تفاوت دیه- موجب حکم اعدام است.
[3] البته پرداخت تفاوت دیه تا سقف دیۀ مرد، مادامی که نوع قتل موجب جریحه دار شدن احساسات عمومی گردیده باشد، هیچ نیازی به پرداخت هزینه از سوی خانوادۀ مقتول نیست بلکه با درخواست دادستان و تأیید رئیس قوه قضائیه، مقدار مذکور از بیت المال پرداخت می‌شود. (نک: ماده 428 قانون مجازات اسلامی).
[4] نک: اختلاف الأئمة العلماء، ابن هبیرة، ج2، ص293؛ المغنی لابن قدامة، ج8، ص26.

bit.ly/443Q27T
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📚عنوان مقاله: قربانی در اسلام و پاسخ به شبهات پیرامون آن
✍️نویسنده: وزیر احمد عظیمی
📄تعداد صفحات: 81
🗂بازبینی و نشر: رد شبهات ملحدین

bit.ly/45p8lpx

#معرفی_کتابچه
عقلانیت انسان معاصر، در گرداب مادی‌گرایی و اسارت هوی‌وهوس گرفتار آمده است؛ چنان که جز محسوسات و ملموسات را نمی‌بیند و سودجویی را صرفاً در انباشت سرمایه، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، و ارضای امیال نفسانی محدود می‌سازد. از همین روست که منفعت عبادات را انکار می‌کند و برخی از مناسک دینی را نابخردانه، و پاره‌ای دیگر را غیراخلاقی و حتی وحشیانه می‌پندارد.

رساله پیش‌رو، به واکاوی یکی از برجسته‌ترین عبادات اسلامی - فریضه قربانی - می‌پردازد؛ آیینی که هر ساله تجدید می‌شود و همواره مورد هجمه ملحدان و معاندان دین مبین اسلام قرار گرفته است. در این پژوهش، با بررسی همه‌جانبه ابعاد مختلف این عبادت، کوشیده‌ایم تا به شبهات مطرح شده پیرامون آن، پاسخی مستدل و قانع‌کننده ارائه نماییم.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

پرسش: آیا دین‌داران فرگشت را بدون درک کافی نقد می‌کنند؟
پاسخ:
الف) این تعمیم نادرست است و نمی‌شود ادعا کرد که هر نقدی نشانۀ نفهمیدن و نبود درک مناسب است بلکه باید معیارهایی وجود داشته باشد که درستی نقد و درک افراد را با آن سنجید و اتفاقاً بسیاری از دین‌داران مسلمان، مسیحی و غیره فرگشت را به خوبی فهمیده‌اند.
ب) اگر اشتباهات برخی از دینداران در فهم فرگشت دلیل نادرستی تمام نقدها باشد، چرا اشتباهات فجیع دین‌ستیزان در نقد دین را دلیل نادرستی تمام نقدهایشان نگیریم؟ ملاحدۀ شبکه‌های اجتماعی -که حتی مورد اعتنای غیر مسلمانانی که چیزی خوانده باشند هم نیستند- به کنار کتاب‌های مشاهیر دین‌ستیزان پر از اشتباهاتی است که شاید هیچ دانشجوی مبتدی اسلام‌شناسی مرتکب نشود. [۱] ریچارد داوکینز که شاید سرشناس‌ترین شخصیت خداناباوری جدید (New Atheism) باشد را خداباوران و خداناباوران غربی به سطحی‌اندیشی و ندانستن فلسفه و الهیات مسیحی متهم کرده‌اند، از جمله تری ایگلتون (Terry Eagleton) که می‌گوید افرادی چون داوکینز «کمترین آمادگی را برای درک آنچه که مورد انتقاد قرار می‌دهند دارند، زیرا اصولاً باور ندارند که چیزی برای فهمیدن وجود دارد، یا دست‌کم چیزی که ارزش فهمیدن داشته باشد. لذا در غالب موارد کاریکاتورهای مبتذلی از ایمان دینی ارائه می‌دهند که حتی یک دانشجوی سال اول الهیات را به خجالت می‌اندازد. هرچه دین را بیشتر دشمن می‌دارند، نقدهایشان ناآگاهانه‌تر و سطحی‌تر می‌شود!» [۲]، و مایکل روس (Michael Ruse) که خود یک خداناباور است می‌گوید:‌ «کتاب The God Delusion -اثر داوکینز- باعث شد از الحاد خود شرمسار باشم و این را با جدیت عرض می‌کنم!» [۳]، و خداناباوری دیگر چون جان گری (John Gray) نوشته است: «داوکینز عملاً هیچ‌چیز دربارۀ فلسفۀ علم نمی‌داند و دانش او نسبت به الهیات و تاریخ دین حتی کمتر است!». [۴] بلکه زیست‌شناسی چون ادوارد ویلسون (Edward Wilson) که «وارث داروین» لقب گرفته است، داوکینز را دانشمند نمی‌داند و می‌گوید: «هرگز هیچ اختلاف‌نظری بین من و ریچارد داوکینز وجود نداشته و ندارد، زیرا او یک روزنامه‌نگار است؛ روزنامه‌نگاران کسانی هستند که یافته‌های دانشمندان را گزارش می‌کنند. بحث‌های من در حقیقت با دانشمندان اهل تحقیق بوده است!». [۵]
پ) باور ما بر این است که نباید در هیچ مسئله‌ای بدون دانش کافی سخن گفت، هرچند صحبت بی‌دانشان دربارۀ دین به دلیل حساسیت موضوع زشت‌تر بدفرجام‌تر است.
ت) شاید مرتبط‌ساختن نقد فرگشت و دین‌داری در ذهن مخالفان، برخاسته از تصور ایدئولوژیک نسبت به این نظریه است؟ یعنی برای آنان، فراتر از نظریه‌ای علمی، به اعتقادی دینی شبیه شده است که می‌تواند با هواخواهی حماسه‌گونه و ولاء و براء همراه گردد.
ث) آیا اصل امکان نقد فرگشت توسط یک خداناباور را می‌پذیرند یا این‌که عدم ایمان به آن را از نواقض الحاد و مایۀ ارتداد از آن می‌دانند؟

نویسنده: محمد عمر خسرو
ناشر: «رد شبهات ملحدین»
bit.ly/4kpyrNz
📚پی‌نوشت‌ها:
[۱] امیدوارم کسی این آفتاب فاش را انکار نکند که ناچار باید چند روزی به تورّق آثار حضرات و گردآوری نمونه‌هایی بپردازم که غمگین را بخنداند و شادمان را بگریاند.

[۲] bit.ly/3SzIrYl
[۳] bit.ly/43EEmHu
[۴] bit.ly/4ksze0l
[۵] bit.ly/4jC1xrH
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 پلیمریزاسیون و مشکل آب: مولکول‌های بزرگ حیات (مانند پروتئین‌ها و اسیدهای نوکلئیک) از به هم پیوستن واحدهای کوچک‌تر (مونومرها) طی فرآیندی به نام پلیمریزاسیون تشکیل می‌شوند. این واکنش‌ها معمولاً با آزاد شدن مولکول آب همراه هستند. انجام چنین واکنش‌هایی در یک محیط آبی (مانند سوپ اولیه) از نظر ترمودینامیکی بسیار نامطلوب است، مثل این است که بخواهید چوب خیس را با کبریت خیس آتش بزنید. دانشمندان راهکارهای مختلفی مانند سطوح معدنی یا چرخه‌های خشک و مرطوب را پیشنهاد داده‌اند، اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند به طور قانع‌کننده‌ای این مشکل را حل کنند.

📝 اطلاعات و توالی: حتی اگر بتوانیم مونومرها را به هم متصل کنیم، مسئلهٔ بسیار بزرگتر، چگونگی ایجاد توالی صحیح و معنادار این مونومرهاست. ترتیب آمینواسیدها در یک پروتئین یا نوکلئوتیدها در یک رشته دی‌ان‌ای، حاوی اطلاعات ژنتیکی است که عملکرد آنها را تعیین می‌کند. این اطلاعات از کجا آمده است؟ هیچ قانون شیمیایی شناخته‌شده‌ای وجود ندارد که بتواند توضیح دهد چرا مونومرها باید در یک توالی خاص و نه هر توالی تصادفی دیگری به هم بپیوندند تا یک مولکول عملکردی ایجاد شود. این مانند آن است که حروف الفبا خود به خود و بدون دخالت یک نویسندهٔ هوشمند، یک شعر زیبا یا یک کتاب راهنمای پیچیده را تشکیل دهند.

📝 خودسامانی و اولین سلول: و اما غول مرحلهٔ آخر، چگونگی خودسامانی این مولکول‌ها برای تشکیل اولین سلول زنده است. یک سلول زنده، یک کارخانهٔ شیمیایی فوق‌العاده پیچیده و مینیاتوری است که در آن هزاران نوع مولکول مختلف با هماهنگی و دقت باورنکردنی با یکدیگر همکاری می‌کنند. غشای سلولی، ماشین‌آلات تکثیر دی‌ان‌ای، سیستم‌های تولید انرژی، و مکانیسم‌های ساخت پروتئین، همگی باید به طور همزمان و یکپارچه وجود داشته باشند تا حیات ممکن شود. ایدهٔ اینکه چنین سیستم پیچیده و درهم‌تنیده‌ای بتواند به طور تصادفی و گام به گام از یک سوپ بی‌جان پدید آید، به گفتهٔ تور، نه تنها از نظر علمی غیرمحتمل، بلکه خنده‌دار است. او با طعنه‌ای گزنده می‌گوید که محققان منشأ حیات، حتی نمی‌توانند مولکول‌های مورد نیازشان را به صورت خالص و در غلظت مناسب در یک لولهٔ آزمایش کنار هم قرار دهند، چه رسد به اینکه انتظار داشته باشند این مولکول‌ها خود به خود در طبیعت اولیه چنین کاری را انجام دهند و سپس به صورت یک سلول زنده سازمان یابند!

📝 جیمز تور با صراحت اعلام می‌کند که جامعهٔ علمی، به ویژه در کتاب‌های درسی و مستندهای علمی عمومی، تصویری کاملاً نادرست و بیش از حد خوش‌بینانه از وضعیت تحقیقات منشأ حیات ارائه می‌دهد. او معتقد است که دانشمندان باید صادق باشند و به جهل عظیم خود در این زمینه اعتراف کنند. به جای سرپوش گذاشتن بر مشکلات و ارائهٔ راه‌حل‌های خیالی، باید به عمق این راز بزرگ پی برد. نقد او، نه تنها به نظریهٔ منشأ حیات، بلکه به خودِ روش‌شناسی علمی رایج که گاه حقیقت را فدای حفظ پارادایم‌های مسلط می‌کند، نیز تسری می‌یابد. تور با سخنان بی‌پردهٔ خود، جامعهٔ علمی را به فروتنی و بازگشت به اصول اولیهٔ تحقیق علمی – یعنی مشاهده، آزمایش و استنتاج منطقی – دعوت می‌کند و یادآور می‌شود که در برابر عظمت و پیچیدگی حیات، هنوز در ابتدای راه هستیم و ادعای فهم کامل آن، چیزی جز غرور علمی نیست. جهل در مورد منشأ حیات، پاشنه آشیل نظریه فرگشت است و تا زمانی که این حفرهٔ عظیم با شواهد محکم و قانع‌کننده پر نشود، کل بنای داروینی بر پایه‌هایی سست و لرزان استوار خواهد بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📽 کشاورزِ دلیرِ دیارِ اقلیم کردستان، در سَبیلِ ایثار و انفاق، ثمره‌ی رنجِ سی و پنج هَکتار زَمینِ گندم‌زارِ خویش را به مردمِ دربندِ غزّه پیشکش نمود.

✨ آری، هنوز در گوشه‌گوشه‌ی این جهان پهناور، مردمانی هستند که برادریِ ایمانی را بر زر و زورِ دنیا ترجیح می‌نهند و جان و مال را در راهِ خدا فدا می‌کنند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 6: جان سی. سَنفورد (John C. Sanford)


✔️ جان سی. سَنفورد، ژنتیک‌دان برجستهٔ آمریکایی و استاد دانشگاه کُرنِل است. شهرت اصلی او، علاوه بر فعالیت‌های علمی گسترده در زمینهٔ ژنتیک گیاهی، به دلیل اختراع انقلابی «تفنگ ژنی» (Gene Gun) یا دستگاه بمباران بیولیستیک است. این دستگاه، روشی کلیدی برای وارد کردن مادهٔ ژنتیکی (مانند دی‌ان‌ای) به درون سلول‌ها، به‌ویژه سلول‌های گیاهی، فراهم آورد و تحولی شگرف در حوزهٔ مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی کشاورزی ایجاد کرد. دکتر سنفورد دارای بیش از صد مقالهٔ علمی منتشر شده و چندین اختراع ثبت شده است. مهم‌ترین اثر مکتوب او که دیدگاه‌های انتقادی‌اش را نسبت به نظریهٔ فرگشت نئوداروینی به تفصیل بیان می‌کند، کتاب زیر است:

📚«آنتروپی ژنتیکی و راز ژنوم» (Genetic Entropy & the Mystery of the Genome): این کتاب که اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر و سپس ویرایش‌های بعدی آن نیز به چاپ رسید، استدلال علمی دقیقی را ارائه می‌دهد مبنی بر اینکه ژنوم موجودات زنده، به جای بهبود و پیچیده‌تر شدن تدریجی در طول زمان (آن‌گونه که نظریهٔ نئوداروینی ادعا می‌کند)، در حال انحطاط و زوال تدریجی به دلیل تجمع جهش‌های مضر است. این اثر، چالشی بنیادین برای سازوکارهای پیشنهادی فرگشت داروینی به شمار می‌رود.

🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:

📝 دکتر جان سنفورد، با کوله‌باری از تجربه و دانش عمیق در عرصهٔ ژنتیک، نقدی بنیان‌کن و ویرانگر را بر پیکرهٔ نظریهٔ فرگشت نئوداروینی وارد ساخته است؛ نقدی که نه از سر ستیزه‌جویی فلسفی، بلکه از دل محاسبات دقیق ژنتیکی و مشاهدات آزمایشگاهی برمی‌خیزد. او با شجاعت علمی، «اصل موضوعهٔ اولیه» (Primary Axiom) داروینیسم– یعنی این باور که جهش‌های تصادفی به همراه انتخاب طبیعی، نیروی خلاق و سازندهٔ تمام پیچیدگی‌های حیات هستند – را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که این اصل، بیش از آنکه یک حقیقت علمی مستحکم باشد، ایمانی خوش‌بینانه اما بی‌اساس است.

📝 شاه‌بیت انتقادات سنفورد، مفهوم تکان‌دهندهٔ **«آنتروپی ژنتیکی»** است. برای فهم این ایده، نخست باید بدانیم که ژنوم، دفترچهٔ راهنمای حیات و حاوی تمام اطلاعات لازم برای ساخت و عملکرد یک موجود زنده است. این اطلاعات در قالب کدهای ژنتیکی (دی‌ان‌ای) ذخیره شده‌اند. نظریهٔ نئوداروینی ادعا می‌کند که جهش‌ها (تغییرات تصادفی در این کدهای ژنتیکی) مواد خام لازم برای فرگشت را فراهم می‌آورند و سپس انتخاب طبیعی، جهش‌های مفید را برگزیده و جهش‌های مضر را حذف می‌کند و بدین ترتیب، موجودات زنده به تدریج پیچیده‌تر و سازگارتر می‌شوند.

📝 اما سنفورد، با استناد به واقعیت‌های مسلم ژنتیک، تصویری کاملاً متفاوت را ترسیم می‌کند. او نشان می‌دهد که: اکثریت قریب به اتفاق جهش‌ها مضر هستند: برخلاف تصور رایج، جهش‌های مفید (آنهایی که اطلاعات جدید و کاربردی به ژنوم اضافه کنند) بسیار بسیار نادرند، مانند یافتن یک غلط املایی که به طور اتفاقی معنای یک متن را بهبود بخشد! در مقابل، بخش عمدهٔ جهش‌ها یا خنثی هستند (تأثیر قابل توجهی ندارند) یا، و این نکته بسیار حیاتی است، "اندکی مضر" (Slightly Deleterious) هستند. این جهش‌های اندکی مضر، مانند ذرات ریز گرد و غبار که به تدریج بر روی یک ماشین دقیق می‌نشینند، هر یک به تنهایی شاید تأثیر فاجعه‌باری نداشته باشند، اما تجمع آنها در طول نسل‌های متمادی، عملکرد کلی سیستم را مختل و فرسوده می‌کند.

📝 ناتوانی رقت‌انگیز انتخاب طبیعی:
سپر انتخاب طبیعی، آنگونه که طرفداران پروپاقرص داروینیسم با حرارت از آن دفاع می‌کنند، در برابر این سیلاب جهش‌های اندکی مضر، به طرز اسفناکی ناکارآمد است. انتخاب طبیعی تنها قادر به شناسایی و حذف جهش‌هایی است که تأثیرات بسیار شدید و آشکاری بر بقا و تولید مثل موجود زنده داشته باشند. اما جهش‌های اندکی مضر، به دلیل تأثیر ناچیزشان در هر نسل، از دید تیزبین انتخاب طبیعی پنهان می‌مانند و مانند سمّی آرام و تدریجی، در ژنوم انباشته می‌شوند. سنفورد این پدیده را به «نویز ژنتیکی» تشبیه می‌کند که به تدریج سیگنال اصلی (اطلاعات مفید ژنوم) را محو و ناخوانا می‌سازد.

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 5: داگلاس اَکس (Douglas Axe)

✔️ داگلاس اَکس، دانشمندی با پیش‌زمینه‌ای ممتاز در مهندسی شیمی از مؤسسهٔ فناوری کالیفرنیا (کَلتِک) و دکترای مهندسی شیمی (با گرایش زیست‌شیمی) از همان مؤسسه است. وی پس از اتمام تحصیلات، به عنوان پژوهشگر فوق دکترا و سپس دانشمند پژوهشی در دانشگاه کمبریج انگلستان، مرکز پژوهش‌های پروتئین در شورای تحقیقات پزشکی، و همچنین در مرکز علم و فرهنگ مؤسسهٔ دیسکاوری به فعالیت پرداخته است. تمرکز اصلی تحقیقات دکتر اَکس بر روی ساختار، عملکرد، و پایداری پروتئین‌ها، و به‌ویژه برآورد احتمال به وجود آمدن تصادفی پروتئین‌های عملکردی بوده است. او بنیان‌گذار و مدیر مؤسسهٔ «بیولاجیک» (Biologic Institute) است که پژوهش‌هایی را در زمینهٔ بررسی علمی مبانی طراحی در زیست‌شناسی دنبال می‌کند. از مهم‌ترین آثار مکتوب او که بازتاب‌دهندهٔ یافته‌های پژوهشی و دیدگاه‌های انتقادی او نسبت به نظریهٔ فرگشت داروینی است، می‌توان به کتاب زیر اشاره کرد:

📚 «انکارناپذیر: چگونه زیست‌شناسی، شهود ما مبنی بر اینکه حیات طراحی شده است را تأیید می‌کند»: این کتاب که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، به زبانی قابل فهم برای عموم، استدلال‌های علمی و فلسفی دکتر اَکس را در مورد عدم کفایت سازوکارهای داروینی برای توضیح منشأ پروتئین‌های عملکردی و پیچیدگی‌های حیات ارائه می‌دهد. او در این اثر، بر شهود قدرتمند انسان مبنی بر وجود طراحی در طبیعت تأکید کرده و نشان می‌دهد که چگونه یافته‌های علمی، به‌ویژه در حوزهٔ زیست‌شناسی مولکولی، این شهود را تقویت می‌کنند.

🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:

📝 قلب تپندهٔ انتقادات ویرانگر داگلاس اَکس به ارکان سست و لرزان داروینیسم، در اعماق دنیای میکروسکوپی پروتئین‌ها نهفته است – همان مولکول‌های شگفت‌انگیز و حیاتی که کارگران ماهر و بی‌بدیل سلول‌های زنده به شمار می‌روند. اَکس، با دقت یک مهندس شیمی و ظرافت یک زیست‌شناس مولکولی، پرده از یک واقعیت آماری هولناک برمی‌دارد که خواب را از چشمان مدافعان متعصب فرگشت کور و بی‌هدف ربوده است: احتمال پیدایش حتی یک پروتئین عملکردی متوسط از طریق جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی، ناچیزتر از ناچیز و نزدیک به صفر است.

📝 برای درک عمق این فاجعهٔ احتمالی برای داروینیسم، باید به ساختار پروتئین‌ها نظری بیفکنیم. پروتئین‌ها زنجیره‌های بلندی از واحدهای کوچک‌تری به نام آمینواسیدها هستند. معمولاً بیست نوع آمینواسید مختلف در ساخت پروتئین‌ها شرکت می‌کنند. ترتیب قرار گرفتن این آمینواسیدها در زنجیره، ساختار سه‌بعدی نهایی پروتئین و در نتیجه عملکرد آن را تعیین می‌کند. یک پروتئین برای اینکه بتواند وظیفهٔ خاص خود را در سلول (مثلاً کاتالیز یک واکنش شیمیایی یا انتقال یک پیام) به درستی انجام دهد، باید به شکل سه‌بعدی بسیار دقیقی «تا» بخورد. این «تاخوردگی» صحیح، تنها برای تعداد بسیار محدودی از توالی‌های آمینواسیدی ممکن، اتفاق می‌افتد. اکثر قریب به اتفاق توالی‌های تصادفی، به جای تشکیل یک ساختار پایدار و عملکردی، به شکل توده‌های بی‌قواره و بی‌فایده درمی‌آیند.

📝 اینجاست که دکتر اَکس، با محاسبات دقیق و آزمایش‌های مبتکرانهٔ خود، ضربهٔ کاری را وارد می‌کند. او در پژوهش‌های مشهور خود بر روی آنزیم‌ها (نوعی پروتئین که واکنش‌های شیمیایی را تسریع می‌کند)، نشان داد که برای یک پروتئین با طول متوسط (مثلاً ۱۵۰ آمینواسید)، تنها کسر بسیار کوچکی از تریلیون‌ها تریلیون توالی ممکن، می‌تواند به یک ساختار عملکردی و پایدار منجر شود. او این نسبت را در حدود یک به ${10}^{74}$ (یک با ۷۴ صفر جلوی آن!) تخمین زد. برای اینکه عظمت این عدد را درک کنید، تصور کنید بخواهید یک اتم خاص را در میان تمام اتم‌های موجود در کهکشان راه شیری، به صورت تصادفی پیدا کنید! احتمال موفقیت شما بسیار بیشتر از احتمال پیدایش تصادفی یک پروتئین عملکردی خواهد بود.

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 هم‌ساختی در اندام‌های مهره‌داران: شباهت ساختاری در اندام‌های جلویی مهره‌داران (مثلاً دست انسان، بال پرنده، بالهٔ وال) به عنوان شاهدی بر نیای مشترک ارائه می‌شود. وِلز ضمن پذیرش شباهت‌ها، این پرسش بنیادین را مطرح می‌کند که آیا این شباهت لزوماً و منحصراً به معنای نیای مشترک است یا می‌تواند نشانه‌ای از یک «طرح مشترک» از یک طراح هوشمند باشد؟ جالب‌تر آنکه، او نشان می‌دهد ژن‌هایی که مسئول ایجاد این ساختارهای به ظاهر هم‌ساخت هستند، در گونه‌های مختلف، کاملاً متفاوت‌اند! اگر این ساختارها از یک نیای مشترک به ارث رسیده‌اند، چرا مسیرهای ژنتیکی و تکوینی آن‌ها اینچنین واگراست؟ آیا این گزینش دل‌بخواهی شواهد نیست که تنها به کار تقویت یک فرضیهٔ از پیش پذیرفته شده می‌آید؟

📝 جنین‌های هِکِل و فریب بزرگ: داستان رسوایی نقاشی‌های جعلی ارنست هِکِل که برای نشان دادن شباهت جنین گونه‌های مختلف و «تکرار تاریخ فرگشتی» در رشد جنین ارائه شده بود، بر همگان آشکار است. با این حال، وِلز با تاسف نشان می‌دهد که چگونه، حتی پس از گذشت بیش از یک قرن از افشای این تقلب علمی، سایهٔ شوم این ایده و تصاویر تحریف‌شده، هنوز هم بر کتب درسی زیست‌شناسی سنگینی می‌کند. این پافشاری بر دروغی آشکار، چه هدفی را دنبال می‌کند جز تلقین یک روایت خاص به ذهن‌های جوان و پرسشگر؟

📝 پروانه‌های فلفلی و نمایش انتخاب طبیعی: داستان تغییر رنگ پروانه‌های فلفلی در انگلستان صنعتی، به عنوان نمونه‌ای کلاسیک از انتخاب طبیعی در عمل، شهرت جهانی دارد. وِلز با بررسی دقیق مطالعات انجام شده، نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای از این داستان، از جمله عکس‌های معروفی که پروانه‌ها را در حال استراحت بر تنهٔ درختان نشان می‌دهند (در حالی که آن‌ها معمولاً در این مکان‌ها استراحت نمی‌کنند و برخی عکس‌ها با چسباندن پروانه‌های مرده گرفته شده‌اند!)، ساختگی یا حداقل گمراه‌کننده است. علاوه بر این، تغییر در جمعیت پروانه‌ها، نمونه‌ای از «ریزفرگشت» (تغییر در فراوانی ژن‌ها در یک جمعیت) است و هیچ ربطی به «درشت‌فرگشت» (ایجاد گونه‌ها و ساختارهای جدید) ندارد. تبدیل یک داستان ناقص و پر از ایراد به نماد پیروزی داروینیسم، بیشتر به یک نمایش تبلیغاتی شبیه است تا ارائهٔ بی‌طرفانهٔ علم.

📝 مگس‌های میوهٔ چهاربال و جهش‌های خلاقانه؟: ایجاد مگس‌های میوه‌ای با یک جفت بال اضافی از طریق جهش‌های ژنتیکی، گاهی به عنوان شاهدی بر قدرت خلاقهٔ جهش‌ها در ایجاد ساختارهای جدید مطرح می‌شود. وِلز به درستی اشاره می‌کند که این بال‌های اضافی، فاقد ماهیچه‌های لازم برای پرواز بوده و در واقع یک نقص و مانع برای مگس محسوب می‌شوند. این هیولاهای کوچک آزمایشگاهی، بیش از آنکه نشانه‌ای از پیشرفت فرگشتی باشند، گواهی بر محدودیت‌های جهش‌های تصادفی در ایجاد ساختارهای عملکردی و هماهنگ هستند. ارائهٔ چنین نمونه‌هایی به عنوان «پیشرفت»، بیشتر به استهزای هوش مخاطب می‌ماند.

📝افزون بر این موارد، وِلز در اثر دیگر خود، «افسانهٔ دِنای هرز»، به یکی دیگر از سنگرهای به ظاهر مستحکم داروینیسم یورش می‌برد. سال‌ها، طرفداران فرگشت با اشاره به بخش‌های وسیعی از ژنوم که عملکرد شناخته‌شده‌ای نداشتند، ادعا می‌کردند اینها «زباله‌های فرگشتی» و یادگارهای بی‌فایده از تاریخ تطور ما هستند و بنابراین شاهدی بر فرآیند کور و بی‌هدف فرگشتند، نه طراحی هوشمند. وِلز با گردآوری شواهد فزاینده از تحقیقات جدید، نشان می‌دهد که این «دِنای هرز» در واقع گنجینه‌ای از اطلاعات تنظیمی و عملکردهای پیچیده است. هر روز که می‌گذرد، نقش‌های جدیدی برای این نواحی «اسرارآمیز» کشف می‌شود و افسانهٔ «دِنای زائد» بیشتر رنگ می‌بازد. این عقب‌نشینی مفتضحانه، بار دیگر نشان می‌دهد که چگونه جهل علمی، با برچسب «فرگشت»، به عنوان یک تبیین نهایی عرضه می‌شود و مانع از پرسشگری و تحقیق بیشتر می‌گردد.

📝 در نگاه وِلز، اصرار بر این «شمایل‌های» فرسوده و استدلال‌های سست، نشانه‌ای از بحران عمیق در نظریهٔ داروینیسم است؛ بحرانی که نه با شواهد بیشتر، بلکه با تعصب و جزم‌اندیشی ایدئولوژیک، سعی در پنهان کردن آن دارند. او معتقد است زمان آن فرا رسیده که جامعهٔ علمی با شجاعت و صداقت، به بازنگری بنیادین در این نظریه بپردازد و درهای خود را به روی تبیین‌های بدیل، از جمله «طراحی هوشمند»، بگشاید. سکوت در برابر این حجم از تناقضات و تحریفات، دیگر همدستی با جهل است، نه پایبندی به علم.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

🔴خداناباوری، توهمی نازیستنی

فرانسیس شفر (فیلسوف آمریکایی) می‌گوید: «دشوار است [1] که دکترین (مذهب) کسی را نقض کنی که با اصرار و وفاداری معتقد است که هیچ‌چیزی معنایی ندارد، پاسخی برای پرسش‌ها نیست و بین علت و معلول نیز رابطه‌ای وجود ندارد. خوشبختانه، هیچ‌کس وجود ندارد که واقعا پایبند به این باشد که همه‌چیز به‌هم‌ریخته و غیرمنطقی است و هیچ پاسخ اساسی‌ای وجود ندارد. این دکترین را می‌توان به‌صورت نظری پذیرفت، اما هیچ راهی برای پذیرش این جمله که همه‌چیز در هرج‌ومرج مطلق است، به‌صورت عملی وجود ندارد.» [2]

📚پ.ن:
[1] دشواری رد این دکترین، در قوت آن نیست، بلکه در این است که به سفسطه می‌انجامد که معنای همه‌چیز را انکار می‌کند. اصل نیز بر این است که با اهل سفسطه مناظره نمی‌کنند، چون منکر حقیقت عقل و حس‌اند.
[2] Francis Schaeffer, He Is There and He Is Not Silent (Illinois: Tyndale House Publishers, Inc., 2013), pp.4-5.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 حال این معیار را به دنیای شگفت‌انگیز زیست‌شناسی بیاورید. ماشین‌آلات مولکولی درون سلول، مانند ریبوزوم‌ها که پروتئین‌ها را سنتز می‌کنند، یا موتورهای پروتئینی که بارها را در طول سلول جابجا می‌کنند، نه تنها از پیچیدگی سرسام‌آوری برخوردارند، بلکه عملکرد آن‌ها "مشخص" و هدفمند است. توالی آمینواسیدها در یک پروتئین عملکردی، نه یک آرایش تصادفی، بلکه یک ترتیب دقیق و مشخص است که برای تاخوردگی صحیح و انجام یک وظیفهٔ زیستی خاص، ضروری است. اطلاعات رمزگذاری شده در مولکول دنا، نمونهٔ اعلای «پیچیدگی مشخص» است: رشته‌ای طولانی از کدهای شیمیایی که نه تنها پیچیده، بلکه حاوی دستورالعمل‌های دقیق و معنادار برای ساخت و عملکرد یک موجود زنده است.

📝 اینجاست که دِمبِسکی با تکیه بر اصول ریاضیات، نظریهٔ اطلاعات و منطق علمی، پتک انتقاد خود را بر پیکرهٔ نحیف داروینیسم فرود می‌آورد. او می‌پرسد: سازوکارهای کور و بی‌هدف داروینی – یعنی جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی – چگونه می‌توانند چنین حجم عظیمی از «پیچیدگی مشخص» را ایجاد کنند؟

قانونمندی‌های طبیعی (Natural Laws): این قوانین، الگوهای منظم، تکرارشونده و قابل پیش‌بینی تولید می‌کنند (مانند تشکیل بلور برف). آن‌ها قادر به تولید اطلاعات پیچیده و مشخص نیستند. قانون گرانش نمی‌تواند یک شعر بسراید!

شانس یا تصادف (Chance): شانس می‌تواند الگوهای پیچیده اما "نامشخص" ایجاد کند (مانند ترتیب تصادفی حروف در مثال اول). اما قادر نیست به طور مکرر و قابل اعتماد، اطلاعات پیچیده و "مشخص" مانند یک کتاب یا یک برنامهٔ رایانه‌ای را تولید کند. احتمال اینکه یک انفجار در یک چاپخانه، به صورت تصادفی، منجر به چاپ یک دایرةالمعارف شود، آنقدر ناچیز است که عملاً صفر تلقی می‌شود.

طراحی هوشمند (Intelligent Design): تنها عاملی که ما از تجربهٔ مستقیم خود می‌شناسیم که قادر به تولید «پیچیدگی مشخص» است، «هوش» است. مهندسان، برنامه‌نویسان، نویسندگان، و هنرمندان، همگی با استفاده از هوش خود، اطلاعات و ساختارهای پیچیده و مشخصی را خلق می‌کنند.

📝 دِمبِسکی برای غربال کردن و تشخیص طراحی از میان این سه گزینه، ابزاری منطقی به نام «صافی تبیینی» (Explanatory Filter) را معرفی می‌کند. این صافی به ما کمک می‌کند تا در مواجهه با یک پدیده، به ترتیب بررسی کنیم: آیا توسط قانونمندی‌های طبیعی قابل توضیح است؟ اگر نه، آیا احتمال وقوع تصادفی آن آنقدر بالا هست که بتوان آن را به شانس نسبت داد؟ اگر پاسخ به این پرسش نیز منفی بود (یعنی پدیده هم پیچیده و هم مشخص است)، آنگاه منطقی‌ترین نتیجه‌گیری، استنتاج «طراحی هوشمند» به عنوان بهترین تبیین است.

📝 با به کار بستن این صافی بر روی پدیده‌های زیستی سرشار از پیچیدگی مشخص – از جمله منشأ اطلاعات در دنا، ساختار پروتئین‌ها، و ماشین‌آلات مولکولی – دِمبِسکی نتیجه می‌گیرد که داروینیسم، با تمام ادعاهای گزاف خود، از توضیح منشأ این اطلاعات عاجز است. جهش‌های تصادفی، مانند خطاهای تایپی کورکورانه، نمی‌توانند متن معنادار و پیچیده‌ای مانند دنا را بیافرینند. انتخاب طبیعی نیز، هرچند می‌تواند واریانت‌های نامطلوب را حذف کند، اما خود یک نیروی خلاق برای تولید اطلاعات جدید نیست؛ انتخاب طبیعی تنها می‌تواند از میان گزینه‌هایی که "از قبل وجود دارند و دارای عملکرد هستند"، انتخاب کند. او نمی‌تواند یک رمان را از میان حروف بی‌معنی، کلمه به کلمه و فصل به فصل، از عدم خلق کند!

📝 دِمبِسکی در کتاب «ناهار رایگان در کار نیست»، با استناد به قضایای معروفی در علوم رایانه و نظریهٔ جستجو، این ایده را تقویت می‌کند که الگوریتم‌های جستجوی بدون راهنما (مانند آنچه فرگشت داروینی ادعا می‌کند هست) در یافتن «سوزن» اطلاعات عملکردی در «انبار کاه» عظیم فضاهای احتمالی، به شدت ناکارآمد هستند. به عبارت دیگر، طبیعت «ناهار رایگان» به فرگشت نمی‌دهد؛ اطلاعات پیچیده و مشخص، بدون دخالت یک منبع هوشمند و اطلاعات‌دهنده، خود به خود به وجود نمی‌آید. اصرار بر اینکه فرآیندهای مادی کور و بی‌هدف، به تنهایی قادر به ساختن سمفونی حیات با تمام جزئیات دقیق و هماهنگ آن هستند، بیش از آنکه یک نتیجه‌گیری علمی باشد، به یک باور جزمی و متافیزیکی شبیه است که چشمان خود را بر روی شواهد آشکار طراحی در طبیعت بسته است. دِمبِسکی و همفکرانش با این استدلال‌های قدرتمند، نه تنها مشروعیت علمی داروینیسم را به چالش کشیده‌اند، بلکه راه را برای بازاندیشی بنیادین در مورد جایگاه «هوش» و «قصد» در تبیین منشأ و تکامل حیات، هموار ساخته‌اند. سکوت یا توجیه‌های غیرمتقاعدکنندهٔ بخش بزرگی از جامعهٔ علمی در برابر این انتقادات ریاضیاتی و اطلاعاتی، خود گویای عمق چالشی است که امثال دِمبِسکی برای سنگرهای به ظاهر مستحکم داروینیسم ایجاد کرده‌اند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

خداوند متعال، همهٔ راه‌های منتهی به بهشت را بست و آنها را برای کسی باز نکرد مگر آن کس که از راه پیامبر ﷺ وارد شود. اگر مردم از همهٔ راه‌ها بیایند و درخواست کنند تا همهٔ درها برایشان باز شود، هیچ دری برایشان باز نخواهد شد مگر اینکه در مسیر پیامبر ﷺ قرار بگیرند و از جملهٔ وارد شوندگان به بهشت باشند و راه صحیح او را طی کرده باشند.


📚سفری به سوی بهشت، ابن قیم الجوزیه، ترجمهٔ سید رضا اسعدی، ص٣٧.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 2: استیون سی. مِیِر (Stephen C. Meyer)

✔️استیون سی. مِیِر، اندیشمند و فیلسوف علم برجستهٔ معاصر آمریکایی است که به واسطهٔ آثار ژرف و چالش‌برانگیزش در نقد مبانی نظریهٔ فرگشت داروینی و ارائهٔ استدلال‌هایی به سود «طراحی هوشمند»، شهرتی جهانی کسب کرده است. وی دارای درجهٔ دکترای فلسفهٔ علم از دانشگاه معتبر کمبریج انگلستان است و پیش از تمرکز کامل بر فلسفهٔ علم، در حوزهٔ زمین‌شناسی نیز به فعالیت و تحقیق پرداخته است. مِیِر هم‌اکنون به عنوان مدیر «مرکز علم و فرهنگ» در مؤسسهٔ دیسکاوری، یکی از کانون‌های اصلی ترویج و پژوهش در زمینهٔ طراحی هوشمند، مشغول به فعالیت است. از میان آثار متعدد و تأثیرگذار او، سه کتاب زیر از اهمیت و بازتاب ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند:

📚«امضای درون سلول: دنا و شواهد طراحی هوشمند»: این کتاب، که در سال ۲۰۰۹ میلادی منتشر گردید، به مثابه یک مانیفست علمی و فلسفی برای نظریهٔ طراحی هوشمند تلقی می‌شود. در این اثر، مِیِر با تمرکز بر پیچیدگی و ماهیت اطلاعاتی مولکول دنا، استدلال می‌کند که بهترین تبیین برای منشأ این اطلاعات، وجود یک طراح هوشمند است.

📚«تردید داروین: منشأ انفجاری حیات جانوری و پروندهٔ طراحی هوشمند»: این کتاب، که در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید، به یکی از غامض‌ترین معماهای تاریخ حیات، یعنی «انفجار کامبرین» و ظهور ناگهانی اکثر شاخه‌های اصلی جانوران، می‌پردازد و آن را به عنوان شاهدی علیه کفایت سازوکارهای داروینی و به سود طراحی هوشمند، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد.

📚«بازگشت فرضیهٔ خدا: سه کشف علمی که از ذهنِ پشتِ جهان پرده برمی‌دارند»: جدیدترین اثر مِیِر، منتشر شده در سال ۲۰۲۱، دامنهٔ استدلال‌های خود را فراتر از زیست‌شناسی برده و با بهره‌گیری از اکتشافات نوین در کیهان‌شناسی، فیزیک و زیست‌شناسی، به دفاع از این ایده می‌پردازد که شواهد علمی، نه تنها با وجود یک خالق هوشمند در تعارض نیستند، بلکه به بهترین شکل توسط آن تبیین می‌شوند.

📝 بنیاد نقدهای عمیق و چندوجهی استیون مِیِر بر نظریهٔ فرگشت، بر دو ستون مستحکم استوار گشته است که هر یک به تنهایی قادرند بنای رفیع داروینیسم را به لرزه درآورند: معضل لاینحل منشأ اطلاعات زیستی و راز سر به مُهر انفجار کامبرین. این دو، نه تنها نقاط ضعف نظریهٔ فرگشت، بلکه به زعم مِیِر، نقاط قوتی برای انگارهٔ طراحی هوشمند به شمار می‌روند.

الف) معمای غامض منشأ اطلاعات زیستی: امضای خداوند در کتاب حیات
یک کتابخانهٔ عظیم را تصور کنید، مملو از هزاران جلد کتاب که هر یک حاوی اطلاعات دقیق، دستور زبان صحیح، و روایتی منسجم و هدفمند هستند. آیا هیچ عقل سلیمی می‌پذیرد که این مجموعهٔ شگفت‌انگیز از نظم و معنا، حاصل انفجار یک کارخانهٔ کاغذسازی و پاشیده شدن تصادفی جوهر بر صفحات باشد؟ یا نتیجهٔ وزش باد و کنار هم قرار گرفتن اتفاقی حروف الفبا؟ قطعاً پاسخ منفی است. هر ناظر بی‌طرفی بی‌درنگ حکم خواهد کرد که در پسِ این کتابخانه، ذهن‌های هوشمند و نویسندگانی با دانش و قصد و هدف قرار داشته‌اند.

📝 استیون مِیِر با هنرمندی تمام، این تمثیل را به عالم زیست‌شناسی تعمیم می‌دهد و مولکول دنا (DNA) را، که حامل دستورالعمل‌های ساخت و عملکرد تمامی موجودات زنده است، به مثابه یک «نرم‌افزار» یا یک «کتاب رمزگذاری شدهٔ» بسیار پیچیده و عظیم معرفی می‌کند. این مولکول شگفت‌انگیز، حاوی توالی دقیقی از بازهای نوکلئوتیدی است که به زبان شیمیایی، اطلاعات لازم برای تولید پروتئین‌ها – آجرهای سازندهٔ حیات – و تنظیم تمامی فرآیندهای زیستی را در خود ذخیره کرده است. این اطلاعات، نه تنها حجیم، بلکه «مشخص» (Specified) و «عملکردی» (Functional) هستند؛ یعنی نه تنها پیچیده‌اند، بلکه برای رسیدن به یک هدف خاص (ساخت یک پروتئین کارآمد یا تنظیم یک فرآیند زیستی) سازمان یافته‌اند.

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 1: مایکل بِهی (Michael Behe)

✔️ مایکل جِی. بِهی، دانشمند نامدار آمریکایی در حوزهٔ بیوشیمی و استاد تمام این رشته در دانشگاه لیهای ایالت پنسیلوانیا است. عمدهٔ شهرت وی مرهون آثار علمی و پژوهشی اوست که در آن‌ها با جسارتی کم‌نظیر، بنیان‌های نظریهٔ فرگشت داروینی را، به‌ویژه از دریچهٔ پیچیدگی‌های حیرت‌انگیز ماشین‌آلات مولکولی حیات، به نقد کشیده است. کتب تأثیرگذار او که هر یک به مثابه زلزله‌ای در محافل علمی و فکری جهان عمل کرده‌اند، عبارتند از:

📚«جعبهٔ سیاه داروین: چالش بیوشیمیایی برای فرگشت»: این اثر، که در سال ۱۹۹۶ میلادی نور انتشار دید، به معرفی و تبیین مفهوم کلیدی «پیچیدگی کاهش‌ناپذیر» پرداخت و به سرعت به یکی از بحث‌برانگیزترین کتب در حوزهٔ منازعهٔ علم و دین بدل گشت.

📚«لبهٔ فرگشت: جستجو برای مرزهای داروینیسم»: این کتاب، منتشر شده در سال ۲۰۰۷، با نگاهی عمیق‌تر به داده‌های ژنتیکی و بیوشیمیایی، به بررسی توان و در عین حال، مرزهای محدودکنندهٔ فرآیندهای جهش تصادفی و انتخاب طبیعی در آفرینش نوآوری‌های پیچیده در عالم زنده می‌پردازد.

📚«داروین واپس می‌رود: علم جدید دربارهٔ دنا که فرگشت را به چالش می‌کشد»: در این کتاب که در سال ۲۰۱۹ به زیور طبع آراسته شد، بِهی با استناد به یافته‌های نوین در عرصهٔ ژنتیک مولکولی، این فرضیهٔ تکان‌دهنده را مطرح می‌کند که بخش قابل توجهی از تغییرات فرگشتی، نه حاصل ساخت و پرداخت عملکردهای نوین، بلکه نتیجهٔ تخریب، از دست رفتن، یا از کار افتادن اطلاعات ژنتیکی پیشین است.

📝 ستون فقرات نقدهای کوبندهٔ مایکل بِهی بر کاخ بلند داروینیسم، بر مفهومی استوار است که خود آن را ابداع و به جهان علم عرضه کرده است: «پیچیدگی کاهش‌ناپذیر». برای درک این ایدهٔ بنیادین، یک تله موش ساده را در ذهن مجسم کنید. این ابزار مکانیکی از اجزایی چند تشکیل یافته است: یک صفحهٔ چوبی به عنوان پایه، یک فنر قدرتمند، یک چکش یا میلهٔ فلزی که ضربهٔ نهایی را وارد می‌آورد، یک گیرهٔ حساس برای نگاه داشتن طعمه، و یک اهرم یا میلهٔ نگهدارنده که چکش را در وضعیت آماده‌باش و مسلح نگاه می‌دارد. حال تصور کنید که حتی یکی از این اجزا – مثلاً فنر یا گیرهٔ طعمه – را از این مجموعه حذف کنیم. نتیجه چه خواهد بود؟ تله موش دیگر کارایی نخواهد داشت و به یک وسیلهٔ بی‌مصرف بدل خواهد شد. تمام قطعات، برای عملکرد صحیح و به دام انداختن موش، "همزمان" و "هماهنگ" ضروری هستند. نمی‌توان گفت که یک تله موش با نیمی از قطعات، نیمی از یک موش را شکار می‌کند! چنین سیستمی، یا کامل و کارآمد است، یا ناقص و ناکارآمد.

📝 بِهی با تیزبینی یک بیوشیمی‌دان کارآزموده، استدلال می‌کند که در دنیای شگفت‌انگیز درون سلول، با سیستم‌ها و ماشین‌آلات مولکولی بی‌شماری مواجه هستیم که دقیقاً از همین ویژگی «پیچیدگی کاهش‌ناپذیر» برخوردارند. او به عنوان نمونه، تاژک باکتریایی را مثال می‌زند – یک موتور مولکولی خارق‌العاده و مینیاتوری که با سرعتی باورنکردنی می‌چرخد و به باکتری امکان حرکت و شناوری در محیط را می‌دهد. این تاژک از حدود چهل نوع پروتئین مختلف تشکیل شده که هر یک وظیفه‌ای خاص بر عهده دارند و فقدان یا نقص هر یک از آن‌ها، کل سیستم را از کار می‌اندازد. نمونهٔ دیگر، آبشار انعقاد خون است؛ مجموعه‌ای از پروتئین‌ها که در یک توالی دقیق و هماهنگ فعال می‌شوند تا در هنگام خونریزی، لخته ایجاد کرده و از مرگ موجود زنده جلوگیری کنند. اگر یکی از حلقه‌های این زنجیره معیوب باشد یا وجود نداشته باشد، فرآیند لخته شدن خون مختل شده و جراحت کوچکی می‌تواند به فاجعه ختم شود.

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📚عنوان کتاب: نبرد سنت‌ها
✍️نویسنده: محمد قطب
📝مترجم: خداداد مطاعی‌پور
📄تعداد صفحات: 174
#⃣ناشر: رد شبهات ملحدین

bit.ly/4j7ny1z

#معرفی_کتاب
این اثر ارزشمند از محمد قطب رحمه الله، از معدود کتاب‌های تأثیرگذار دو قرن اخیر در جهان اسلام است که با دقت و ژرف‌اندیشی، به کالبدشکافی مصیبت بزرگ معاصر می‌پردازد: تمدن جاهلی غرب و سرایت آن به سرزمین‌های اسلامی.

کتابی بیدارگر که:
- ریشه‌های انحطاط تمدن غربی و سقوط آن به ورطه‌ی بی‌اخلاقی را آشکار می‌سازد
- به پرسشی دشوار می‌پردازد: چرا امت اسلامی با وجود برخورداری از نور هدایت، در دام همان انحطاط افتاده است؟
- راهکارهای عملی و شرعی برای احیای هویت اسلامی و نجات جوامع مسلمان ارائه می‌دهد

گنجینه‌ای است برای هر مسلمان دغدغه‌مند که خواهان:
- بازگرداندن عزت به امت اسلامی
- محافظت از خانواده و جامعه در برابر الحاد و فساد اخلاقی
- نجات بشریت از سقوط به پرتگاه جاهلیت معاصر است

در مطالعه و نشر این اثر گرانبها همت گمارید، زیرا هر سطر آن چراغی است فراراه نجات جوامع اسلامی و بشریت از تاریکی‌های عصر حاضر.

🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📚عنوان مقاله: چرا بهشت مخصوص مسلمانان است؟
✍️نویسنده: وزیر احمد عظیمی
📄تعداد صفحات: 11
🗂بازبینی و نشر: رد شبهات ملحدین

bit.ly/43pUGgi

#معرفی_مقاله
امروزه برخی از نوگرایان خصوصاً کسانی که از عقاید و افکار مکتب پلورالیزم دینی تأثیر پذیرفتند، نمی‌توانند بپذیرند که بهشت مخصوص مسلمانان است! آنان می‌گویند: هر کسی با هر مذهبی که سروکار داشته باشد اگر کار خوب انجام دهد مستحق بهشت می‌شود، و چرا شما بهشت را فقط مخصوص مسلمانان می‌دانید؟ خلاصه بر اساس اعتقاد آنان یهودی‌ها نصرانی‌ها همراه مسلمانان همه وارد بهشت می‌شوند!
در این نوشتار به این شبهه، پاسخی کوتاه و مستدل و مستندی داده می‌شود.

🔗 در همین رابطه بنگرید به: آیا همه غیرمسلمانان جهنمی هستند؟
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

مجموعۀ رد شبهات ملحدین، عید سعید قربان را به همۀ مسلمانان جهان، به‌ویژه شما مخاطبین گرامی و خانوادۀ محترمتان، صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می‌نماید.

این روز فرخنده، یادآور ایثار و اطاعت بی‌چون‌وچرای ابراهیم (علیه‌السلام) و اسماعیل (علیه‌السلام) در راه پروردگار است؛ نماد بندگی خالصانه و پیروزی ایمان بر تمامی آزمون‌های سخت الهی.

باشد که این عید بزرگ، مایۀ برکت، وحدت و سربلندی امت اسلام باشد، و دل‌های ما را از نور تقوا و معنویت روشن سازد.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

🔘فضیلت روزه‌ی روز عرفه

▪️فردا (پنج‌شنبه) روز عرفه است. خود را از این عبادت بزرگ محروم نکنیم...
▫️پیامبر ﷺ می‌فرمایند: خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند. (صحیح مسلم/حدیث 1348)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

صلح نمی‌فروشند؛ جنایت را با آرایشِ حقوق کودک می‌پوشانند.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 7: جیمز تور (James Tour)

✔️ جیمز تور، یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین شیمیدانان آلی سنتزی و نانوتکنولوژیست‌های معاصر جهان است. او استاد شیمی، علوم رایانه، و علوم مواد و مهندسی نانو در دانشگاه رایس هیوستون، تگزاس می‌باشد. حوزهٔ تخصصی دکتر تور بسیار گسترده و شامل سنتز مولکول‌های پیچیدهٔ آلی، توسعهٔ مواد نانومتری مبتنی بر کربن (مانند گرافین و نانولوله‌های کربنی)، کاربردهای نانوتکنولوژی در پزشکی و الکترونیک، و همچنین پژوهش در زمینهٔ منشأ حیات است. او دارای بیش از ۷۰۰ مقالهٔ علمی داوری شده، بیش از ۱۲۰ اختراع ثبت شده، و جوایز و افتخارات علمی متعددی است. دکتر تور به دلیل صراحت لهجه و انتقادات علمی‌اش از برخی جنبه‌های نظریهٔ فرگشت، به‌ویژه در حوزهٔ شیمی پیش‌زیستی (شیمی قبل از پیدایش حیات)، شناخته شده است. اگرچه تمرکز اصلی آثار مکتوب او مقالات تخصصی و فنی است، اما سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و مناظرات عمومی او بازتاب‌دهندهٔ دیدگاه‌های انتقادی‌اش هستند. او به طور خاص بر دشواری‌های عظیم سنتز مولکول‌های زیستی ضروری برای حیات از مواد غیرزنده و چالش‌های مربوط به خودسامانی این مولکول‌ها برای تشکیل اولین سلول زنده تأکید می‌کند.

🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:

📝 پروفسور جیمز تور، با صلابت یک استاد مسلم شیمی آلی سنتزی و با نگاه موشکافانهٔ یک نانوتکنولوژیست خبره، پرده از یکی از بزرگترین و در عین حال پنهان‌مانده‌ترین رسوایی‌های علمی عصر ما برمی‌دارد: افسانهٔ پیدایش خودبه‌خودی حیات از مواد بی‌جان یا همان «آبیوژنز» که سنگ بنای لرزان کل عمارت فرگشت داروینی است. تور، برخلاف بسیاری از همکارانش که شاید از ترس طرد شدن از جامعهٔ علمی، سکوت اختیار کرده‌اند، با شجاعت فریاد می‌زند که هیچ‌کس، تأکید می‌کنم، "هیچ‌کس" در کرهٔ زمین، کوچکترین ایده‌ای دربارهٔ چگونگی آغاز حیات از مواد شیمیایی ساده ندارد! این ادعای جسورانه، نه از سر جهل، بلکه از عمق آگاهی و تسلط بی‌نظیر او بر پیچیدگی‌های باورنکردنی شیمی حیات نشأت می‌گیرد.

📝 نقد آتشین تور، بیش از هر چیز، متوجه ادعاهای گزاف و غالباً فریبندهٔ پژوهشگران حوزهٔ منشأ حیات است. او با بی‌رحمی علمی، آزمایش‌های مشهوری مانند آزمایش میلر-یوری (که زمانی به عنوان مدرکی برای امکان پیدایش خودبه‌خودی آمینواسیدها در «سوپ اولیه» زمین معرفی می‌شد) را تشریح و بی‌اعتبار می‌کند. تور نشان می‌دهد که حتی در بهترین و کنترل‌شده‌ترین شرایط آزمایشگاهی، با تمام دانش و ابزارهای پیشرفتهٔ شیمیدانان قرن بیست و یکم، ما هنوز فرسنگ‌ها با سنتز چهار دستهٔ اصلی مولکول‌های حیات – یعنی کربوهیدرات‌ها، اسیدهای نوکلئیک (دی‌ان‌ای و آر‌ان‌ای)، لیپیدها (چربی‌ها) و پروتئین‌ها – از مواد اولیهٔ ساده و در شرایطی که بتوان آن را به زمین اولیه نسبت داد، فاصله داریم.

🔻بیایید به برخی از موانع غول‌آسایی که تور با دقت یک جراح ماهر به آنها اشاره می‌کند، نظری بیفکنیم:

📝 مشکل هم‌دستی یا کایرالیته: بسیاری از مولکول‌های زیستی، مانند آمینواسیدها و قندها، دارای خاصیتی به نام «کایرالیته» هستند، یعنی در دو شکل آینه‌ای (چپ‌دست و راست‌دست) وجود دارند. حیات، به طرز شگفت‌انگیزی، تنها از آمینواسیدهای چپ‌دست و قندهای راست‌دست استفاده می‌کند. سنتزهای شیمیایی معمول در آزمایشگاه، همواره مخلوطی پنجاه-پنجاه از هر دو شکل را تولید می‌کنند. هیچ فرآیند طبیعی شناخته‌شده‌ای وجود ندارد که بتواند این «هم‌دستی خالص» را که برای عملکرد صحیح مولکول‌های زیستی حیاتی است، در مقیاس وسیع و پایدار ایجاد کند. این به تنهایی یک معمای لاینحل برای نظریه‌پردازان منشأ حیات است. چگونه طبیعت کور توانست این گزینش فوق‌العاده دقیق را انجام دهد؟

📝 پایداری و تخریب: حتی اگر فرض محال کنیم که مولکول‌های زیستی به نحوی در «سوپ اولیه» تشکیل شده‌اند، مشکل بعدی پایداری آنهاست. این مولکول‌ها در محیط آبی و در حضور اکسیژن یا پرتوهای فرابنفش خورشید، به سرعت تخریب و تجزیه می‌شوند. چگونه این مولکول‌های شکننده توانستند برای مدت کافی دوام بیاورند تا به هم بپیوندند و ساختارهای پیچیده‌تر را تشکیل دهند؟ این مانند آن است که بخواهید با آجرهای شنی در زیر بارش مداوم باران، یک کاخ بسازید!

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 زوال گریزناپذیر ژنوم: نتیجهٔ این دو عامل – فراوانی جهش‌های مضر و ناتوانی انتخاب طبیعی در پاکسازی کامل آنها – چیزی نیست جز «آنتروپی ژنتیکی» یا «فرسایش ژنتیکی» ژنوم موجودات زنده، به ویژه آنهایی که نرخ تولید مثل پایینی دارند (مانند انسان)، به جای صعود در نردبان تکامل و کسب اطلاعات جدید، در سراشیبی انحطاط و از دست دادن اطلاعات قرار دارد. هر نسل، بار ژنتیکی سنگین‌تری از جهش‌های مضر را از نسل قبل به ارث می‌برد. این فرآیند، مانند یک کتابچه راهنمای بسیار پیچیده است که با هر بار کپی‌برداری، تعدادی غلط املایی جدید به آن اضافه می‌شود، تا جایی که در نهایت متن کتاب بی‌معنی و غیرقابل استفاده می‌گردد.

📝 این یافته‌ها، پیامدهای ویرانگری برای جدول زمانی طولانی و ادعاهای خلاقانهٔ فرگشت داروینی دارد. اگر ژنوم‌ها در حال زوال هستند، چگونه می‌توانند میلیون‌ها سال دوام آورده و به طور همزمان پیچیدگی‌های حیرت‌انگیز حیات را به وجود آورده باشند؟ سنفورد با محاسبات خود نشان می‌دهد که با نرخ جهش‌های مشاهده شده در انسان، ژنوم ما نمی‌تواند قدمتی بیش از چند هزار یا حداکثر چند ده هزار سال داشته باشد، وگرنه دچار «مرگ ژنتیکی» یا «خطای فاجعه‌بار» (Error Catastrophe) می‌شد. این با ادعای میلیون‌ها سال فرگشت انسان از اجداد میمون‌نما در تضاد کامل است.

📝 سنفورد با صراحت اعلام می‌کند که ایدهٔ «ماهی به انسان» از طریق انباشت جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی، نه تنها از نظر بیوشیمیایی (همانطور که دانشمندانی چون مایکل بِهی نشان داده‌اند) با موانع غیرقابل عبور روبروست، بلکه از نظر ژنتیکی نیز یک افسانهٔ علمی است. ژنوم‌ها اطلاعات پیچیده و هدفمندی را حمل می‌کنند که نمی‌تواند محصول فرآیندهای کور و بی‌هدف باشد. زوال ژنتیکی یک واقعیت علمی انکارناپذیر است که نظریهٔ نئوداروینی پاسخی قانع‌کننده برای آن ندارد. اصرار بر اینکه ژنوم‌ها می‌توانند از این فرسایش اجتناب‌ناپذیر بگریزند و همزمان ساختارهای جدید و پیچیده‌تری را ایجاد کنند، مانند این است که باور داشته باشیم یک اتومبیل فرسوده با گذشت زمان و بدون هیچگونه تعمیر و نگهداری هوشمندانه، خود به خود به یک فضاپیمای پیشرفته تبدیل می‌شود!

📝 کتاب «آنتروپی ژنتیکی» دکتر سنفورد، زنگ خطری جدی برای جامعهٔ علمی است تا در مورد بنیان‌های لرزان نظریه‌ای که برای دهه‌ها بر زیست‌شناسی سیطره داشته، بازنگری کنند. این اثر، نه تنها یک نقد علمی قدرتمند، بلکه دعوتی به سوی تحقیقی صادقانه و بدون پیش‌داوری در مورد منشأ واقعی اطلاعات و پیچیدگی در عالم حیات است. игнорировать این چالش ژنتیکی، به معنای نادیده گرفتن یکی از مهم‌ترین و مستندترین یافته‌های علمی عصر ما در حوزهٔ ژنومیک است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 حال، نظریه‌پردازان داروینیسم مدعی هستند که فرآیند کور جهش و انتخاب طبیعی، توانسته است نه تنها یک، بلکه هزاران هزار نوع پروتئین مختلف با عملکردهای متنوع و پیچیده را در طول تاریخ حیات بر روی زمین به وجود آورد. این ادعا در برابر محاسبات اَکس، رنگ می‌بازد و به افسانه‌ای شیرین اما غیرممکن تبدیل می‌شود. چگونه می‌توان انتظار داشت که جستجوی تصادفی در چنین فضای وسیع و غیرقابل تصوری از توالی‌های بی‌فایده، بتواند به طور مکرر و قابل اعتماد، «سوزن» کمیاب توالی‌های عملکردی را بیابد؟ انتخاب طبیعی نیز نمی‌تواند در این مرحله کمکی کند، زیرا انتخاب طبیعی تنها زمانی وارد عمل می‌شود که "از قبل" یک ساختار عملکردی (هرچند ناقص) وجود داشته باشد تا بتواند بر اساس مزیت بقای آن، دست به «انتخاب» بزند. انتخاب طبیعی نمی‌تواند از میان انبوهی از توالی‌های بی‌معنی و غیرعملکردی، چیزی را انتخاب کند.

📝 اَکس این مفهوم را با عبارت «فوق‌العاده نادر بودن تاخوردگی‌های عملکردی پروتئین» یا «انزوای عملکردی» (Functional Isolation) بیان می‌کند. یعنی پروتئین‌های عملکردی، مانند جزایر کوچک و دورافتاده‌ای در اقیانوسی بی‌کران از توالی‌های غیرعملکردی قرار دارند. رسیدن از یک «جزیرهٔ عملکردی» به جزیره‌ای دیگر از طریق جهش‌های تصادفی کوچک و تدریجی، عملاً غیرممکن است، زیرا فضای بین این جزایر را توالی‌های بی‌فایده و اغلب مضر پر کرده‌اند. هر جهش کوچکی که یک پروتئین عملکردی را از ساختار بهینهٔ خود دور کند، به احتمال قریب به یقین منجر به از دست رفتن عملکرد و در نتیجه حذف توسط انتخاب طبیعی خواهد شد. بنابراین، فرگشت داروینی در این نقطه با یک «دیوار آجری» احتمالات مواجه می‌شود.

📝 مدافعان داروینیسم، در برابر این چالش، گاه به مغلطه و گاه به توجیه‌های ناکافی متوسل می‌شوند. برخی می‌گویند شاید محاسبات اَکس بیش از حد سخت‌گیرانه باشد یا اینکه طبیعت راه‌هایی برای «میان‌بُر زدن» و یافتن این توالی‌ها داشته که ما هنوز از آن بی‌خبریم. اما اینها بیش از آنکه پاسخ‌های علمی باشند، فرارهایی از واقعیت هستند. دکتر اَکس در کتاب «انکارناپذیر»، با زبانی شیوا و با تکیه بر «شهود طراحی» که در هر انسانی وجود دارد، این مسئله را به خوبی تشریح می‌کند. همانطور که ما با دیدن یک ساعت پیچیده یا یک برنامهٔ رایانه‌ای هوشمند، بی‌درنگ به وجود یک طراح هوشمند پی می‌بریم، با مشاهدهٔ پیچیدگی و ظرافت باورنکردنی ماشین‌آلات مولکولی حیات، به‌ویژه پروتئین‌ها، نمی‌توانیم از استنتاج طراحی هوشمندانه طفره رویم.

📝 او استدلال می‌کند که اصرار بر اینکه چنین سامانه‌های فوق‌العاده پیچیده و دقیقی، صرفاً محصول فرآیندهای کور و مادی هستند، نه تنها خلاف شهود عقلانی ماست، بلکه با یافته‌های تجربی و محاسباتی علم مدرن نیز در تضاد آشکار قرار دارد. پذیرش اینکه یک عامل هوشمند در طراحی و ایجاد این سامانه‌ها نقش داشته است، نه یک عقب‌گرد به دوران پیشاعلمی، بلکه یک گام منطقی و ضروری در جهت فهم عمیق‌تر و صادقانه‌تر از واقعیت حیات است. سکوت یا کم‌اهمیت جلوه دادن یافته‌های دانشمندانی چون داگلاس اَکس، تنها به تداوم یک جزم‌اندیشی علمی کمک می‌کند که مدت‌هاست اعتبار خود را در برابر شواهد روزافزون طراحی در طبیعت از دست داده است. چالش احتمالات که اَکس مطرح کرده، زخمی عمیق بر پیکر داروینیسم است که با هیچ مرهمی، جز پذیرش ناتوانی این نظریه در توضیح منشأ اطلاعات زیستی، التیام نخواهد یافت.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

🔴خداناباوری و عقلانیت (خرد)، دو متضادِ جمع‌ناپذیر

ایمان به عقل، از نظر شناختی بر خداناباوری مقدم است و ایمان به خدا از نظر شناختی بر ایمان به عقل. بدون ایمان به خدا، هیچ راهی برای فکر کردن به خداناباوری، چه برای تصدیق و چه برای تکذیب، وجود ندارد. در جهان فیزیک محض، نه عقل وجود دارد و نه خدا، بلکه تنها نورون‌های مغز و واکنش‌های شیمیایی وجود دارند که وعده‌ای برای درک حقیقت نمی‌دهند.

📚دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ۶۶.

🔗مطالب مرتبط:
🔹عقلانیت (خرد) و فرگشت، دو متضادِ جمع‌ناپذیر
🔹مادی‌گرایی (ماتریالیسم) و عقلانیت (خرد)، دو متضادِ جمع‌ناپذیر
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 4: جاناتان وِلز (Jonathan Wells)

✔️ جاناتان وِلز، زیست‌شناس مولکولی و چهره‌ای برجسته در میان منتقدان نظریهٔ داروینیسم است. وی دارای دو مدرک دکترا، یکی در رشتهٔ زیست‌شناسی مولکولی و سلولی از دانشگاه کالیفرنیا و دیگری در رشتهٔ مطالعات دینی از دانشگاه یِیل می‌باشد. این پیشینهٔ به او نگاهی منحصربه‌فرد در بررسی تقاطع علم و جهان‌بینی بخشیده است. وِلز به صراحت از موضع «طراحی هوشمند» دفاع می‌کند و بخش عمده‌ای از فعالیت‌های علمی و نوشتاری خود را به نقد شواهد و استدلال‌های رایج در حمایت از فرگشت داروینی اختصاص داده است. از آثار مهم و تأثیرگذار او می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

📚«شمایل‌های فرگشت: علم یا افسانه؟ چرا بیشتر آنچه دربارهٔ فرگشت می‌آموزیم، اشتباه است»: این کتاب، که شاید شناخته‌شده‌ترین اثر وِلز باشد، به بررسی و نقد مستدل شماری از مثال‌ها و «شواهد» کلاسیک فرگشت می‌پردازد که به طور معمول در کتب درسی زیست‌شناسی ارائه می‌شوند. وِلز در این اثر، با دقت علمی، نشان می‌دهد که چگونه این «شمایل‌ها» یا واقعیت‌های علمی را به گونه‌ای نادرست، مبالغه‌آمیز یا تحریف‌شده بازنمایی می‌کنند یا اینکه اساساً از اعتبار ساقط شده‌اند.

📚«افسانهٔ دِنای هرز»: در این کتاب، وِلز به یکی از استدلال‌های رایج طرفداران فرگشت، یعنی وجود بخش‌های وسیعی از دِنا (DNA) که ظاهراً فاقد عملکرد هستند و به عنوان «دِنای هرز» یا «دِنای زائد» شناخته می‌شوند، می‌پردازد. او با ارائهٔ شواهد روزافزون علمی، نشان می‌دهد که بسیاری از این نواحی که پیشتر بی‌فایده تلقی می‌شدند، در واقع نقش‌های حیاتی در تنظیم ژن‌ها و سایر عملکردهای سلولی ایفا می‌کنند و بدین ترتیب، استدلال مبتنی بر «طراحی ناقص» یا «بقایای فرگشتی» را به چالش می‌کشد.

📚«سیاست غرض‌ورزی و مرگ: چرا داروینیسم علم را فاسد می‌کند»: (عنوان اصلی: راهنمای سیاسی نادرست به داروینیسم و طراحی هوشمند) این اثر به بررسی ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی بحث فرگشت و طراحی هوشمند می‌پردازد و استدلال می‌کند که تعصب به داروینیسم، مانع از بررسی بی‌طرفانهٔ شواهد و پیشرفت علمی می‌شود.

📝 تیغ تیز انتقادات جاناتان وِلز، بیش از هر چیز، قلب تپندهٔ آموزش رایج و عوام‌فریبانهٔ فرگشت داروینی، یعنی «شمایل‌ها» و «نمادهای» به ظاهر علمی آن را نشانه رفته است. وِلز با مهارتی مثال‌زدنی، پرده از رخسار فریبندهٔ این بت‌های مدرن برمی‌دارد و نشان می‌دهد که چگونه جامعهٔ علمی، در بسیاری موارد، به جای ارائهٔ صادقانهٔ یافته‌ها، به بازتولید افسانه‌هایی دل خوش کرده است که تنها به کار تداوم یک روایت از پیش تعیین‌شده می‌آیند. گویی حقیقت، قربانی ناگزیر حفظ جایگاه متزلزل داروینیسم شده است.

🔴 در کتاب جریان‌سازِ «شمایل‌های فرگشت»، وِلز با شجاعتی درخور تحسین، به سراغ مقدس‌ترین گاوهای معبد داروینیسم می‌رود و یک به یک، آن‌ها را در پیشگاه عقل و شواهد علمی، ذبح می‌کند:

📝 آزمایش میلر-یوری و سوپ بنیادین حیات:
این آزمایش که دهه‌هاست چون وحی مُنزل در کتب درسی تکرار می‌شود و ادعا می‌کند شرایط اولیهٔ زمین را شبیه‌سازی کرده و اسیدهای آمینه، آجرهای حیات، را تولید نموده، از دید وِلز چیزی بیش از یک شعبده‌بازی علمی نیست. او با دقت موشکافانه نشان می‌دهد که اتمسفر اولیهٔ زمین، آنگونه که میلر و یوری فرض کرده بودند، نبوده و استفاده از یک «تله» در آزمایش برای حفظ اسیدهای آمینهٔ تولید شده، خود گواهی بر این است که این مولکول‌ها در شرایط طبیعی اولیه، به سرعت نابود می‌شدند، نه آنکه در «سوپ بنیادین» گرم و نرمی انباشته شوند! چگونه می‌توان بنای رفیع حیات را بر چنین شالودهٔ سست و تحریف‌شده‌ای استوار کرد و آن را بی‌شرمانه به نسل‌های جوان آموزش داد؟

📝 درخت حیات داروین و انفجار کامبرین: تصویر زیبای «درخت حیات» که شاخه‌های آن به تدریج از یک تنهٔ مشترک منشعب می‌شوند، نمادی دل‌فریب از فرگشت تدریجی گونه‌هاست. اما وِلز، با استناد به شواهد فسیلی، به‌ویژه «انفجار کامبرین»، این تصویر را به چالش می‌کشد. در دورهٔ کامبرین، ناگهان و بدون هیچ پیش‌زمینهٔ فسیلی روشنی، اکثر شاخه‌های اصلی (فایلوم‌های) جانوری، با ساختارهای بدنی پیچیده و متنوع، در تاریخ حیات ظاهر می‌شوند. این پدیده، بیش از آنکه شبیه به یک درخت با انشعابات تدریجی باشد، به یک چمنزار می‌ماند که گیاهان مختلف، به‌طور مستقل و ناگهانی از آن سر برآورده‌اند. پنهان کردن این «معضل» بزرگ داروینیسم یا کوچک جلوه دادن آن، خیانت به حقیقت علمی است.

ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

موشه فایگلین در کانال ۱۴: «هر نوزادی در غزه دشمن است.»

موشه فایگلین در مصاحبه با کانال ۱۴ ادعا کرد که هر نوزادی در غزه دشمن است و اسرائیل باید غزه را تسخیر و اشغال کند. این اظهارات در واکنش به سخنان یائیر گولان بیان شده است که گفته بود یک کشور عاقل، کشتن نوزادان را به عنوان سرگرمی انجام نمی‌دهد.

آری، واقعیت تلخ این است که صهیونیست‌ها با بی‌رحمی و فقدان هرگونه وجدان انسانی، به کشتار نوزادان بی‌گناه می‌پردازند. این عمل نه تنها هیچ توجیهی ندارد، بلکه با هرگونه مفهوم عقل، اخلاق، عرف و قانون بین‌المللی در تضاد است. چنین رفتار وحشیانه‌ای، نشانه‌ای از خوی ناپسند و مادون حیوانی است که متاسفانه توسط آنان در گفتار و عمل به نمایش گذاشته می‌شود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت

✔️ 3: ویلیام ا. دِمبِسکی (William A. Dembski)

✔️ ویلیام اَلبرت دِمبِسکی، ریاضیدان، فیلسوف، و نظریه‌پرداز پرآوازه و جریان‌ساز آمریکایی است که در صف اول مدافعان و تبیین‌کنندگان علمی و فلسفی نظریهٔ «طراحی هوشمند» قرار دارد. وی با پیشینه‌ای درخشان در علوم دقیق و فلسفه، موفق به اخذ مدارک دکترای متعدد، از جمله دکترای ریاضیات از دانشگاه شیکاگو و دکترای فلسفهٔ علم از دانشگاه ایلینوی در شیکاگو شده است. افزون بر این، او دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات از مدرسهٔ الهیات پرینستون نیز می‌باشد که به عمق نگاه چندوجهی او به مسائل بنیادین علم و هستی اشاره دارد. دِمبِسکی سهمی بنیادین در تدوین مفاهیم کلیدی طراحی هوشمند، به‌ویژه مفهوم «پیچیدگی مشخص» و «صافی تبیینی» داشته است. از مهم‌ترین آثار مکتوب او که هر یک به سهم خود، جبهه‌های جدیدی در نقد داروینیسم و تبیین طراحی هوشمند گشوده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

📚«استنتاج طراحی: حذف شانس از طریق نشانگرهای کوچک احتمال»: این کتاب، که در سال ۱۹۹۸ میلادی منتشر شد، به عنوان یکی از پایه‌های نظری طراحی هوشمند شناخته می‌شود. دِمبِسکی در این اثر، چارچوب مفهومی و ریاضیاتی «صافی تبیینی» را برای تشخیص طراحی در پدیده‌های طبیعی و تمایز آن از قانونمندی‌های طبیعی و رویدادهای تصادفی، بنا نهاد.

📚«ناهار رایگان در کار نیست: چرا پیچیدگی مشخص را نمی‌توان بدون هوشمندی به دست آورد»: این اثر، منتشر شده در سال ۲۰۰۲، به چالشی جدی برای توان خلاقهٔ فرآیندهای داروینی، به‌ویژه در تولید اطلاعات زیستی نوین، بدل گشت. دِمبِسکی در این کتاب، با بهره‌گیری از اصول نظریهٔ اطلاعات و قضایای «ناهار رایگان در کار نیست» از علوم رایانه، استدلال می‌کند که الگوریتم‌های فرگشتی، بدون ورودی اطلاعاتی از یک منبع هوشمند، قادر به تولید پیچیدگی مشخص و عملکردی نیستند.

📚«انقلاب طراحی: پاسخ به سخت‌ترین پرسش‌ها دربارهٔ طراحی هوشمند»: این کتاب که در سال ۲۰۰۴ به زیور طبع آراسته شد، با زبانی روان‌تر و همه‌فهم‌تر، به دفاع از مبانی طراحی هوشمند و پاسخ به انتقادات رایج علیه آن می‌پردازد.

📚«طراحی حیات: کشف نشانه‌های هوشمندی در سامانه‌های زیستی»: این اثر، که با همکاری جاناتان ولز به رشتهٔ تحریر درآمده است، به ارائهٔ مجموعه‌ای جامع از شواهد طراحی هوشمند در سامانه‌های زیستی، از سطح مولکولی تا پیچیدگی ارگانیسم‌ها، اختصاص دارد.

📝بنیاد حملات ویرانگر و منطق‌محور ویلیام دِمبِسکی به دژ به ظاهر تسخیرناپذیر داروینیسم، بر سلاحی قدرتمند و مفهومی بدیع استوار است که خود آن را «پیچیدگی مشخص» (Specified Complexity) نامیده است. این مفهوم، به مثابه ذره‌بینی دقیق، قادر است تفاوت میان پدیده‌های حاصل از تصادف کور، قانونمندی‌های جبری طبیعت، و دخالت یک عامل هوشمند را آشکار سازد و از این رهگذر، ناتوانی داروینیسم در توضیح منشأ اطلاعات و ساختارهای پیچیدهٔ حیات را برملا کند.

📝 برای درک این ایدهٔ کلیدی، تصور کنید در ساحلی قدم می‌زنید و به مجموعه‌ای از حروف که توسط امواج بر ماسه نقش بسته است، برخورد می‌کنید: «ک و م ک ک ن ی د». این مجموعه از حروف، "پیچیده" است، یعنی احتمال پدید آمدن تصادفی آن بسیار اندک است. اما آیا این پیچیدگی به تنهایی کافی است تا نتیجه بگیریم دستی هوشمند آن را نوشته است؟ خیر. ممکن است بازی بی‌هدف امواج چنین الگوی بی‌معنایی را ایجاد کرده باشد. حال تصور کنید در همان ساحل، به نوشتهٔ دیگری برمی‌خورید: «کمک کنید! من اینجا گیر افتاده‌ام!». این نوشته نیز بسیار "پیچیده" است و احتمال چینش تصادفی این حروف برای ساختن چنین جمله‌ای، از نظر آماری نزدیک به صفر است. اما تفاوت اساسی در اینجاست که این نوشته، علاوه بر پیچیدگی، دارای «مشخصه» (Specification) است. یعنی با یک الگوی مستقل و معنادار (زبان فارسی و یک پیام اضطراری قابل فهم) مطابقت دارد. دِمبِسکی استدلال می‌کند که هرگاه با پدیده‌ای مواجه می‌شویم که هم "بسیار پیچیده" (احتمال وقوع تصادفی آن ناچیز) و هم "مشخص" (منطبق با یک الگوی مستقل و قابل تشخیص) باشد، بهترین و معقول‌ترین تبیین برای منشأ آن، دخالت یک عامل «طراح هوشمند» است.

ادامه دارد...

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝 حال، پرسش بنیادین و ویرانگری که مِیِر پیش روی مدافعان سرسخت داروینیسم قرار می‌دهد، این است: این حجم عظیم از اطلاعات دقیق، هدفمند و عملکردی در دنا، از کجا نشأت گرفته است؟ آیا فرآیندهای کور و بی‌هدف مادی، مانند جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی، قادر به تولید چنین شاهکار اطلاعاتی هستند؟ مِیِر با استناد به تمامی تجارب بشری در حوزهٔ اطلاعات، پاسخ می‌دهد که خیر! ما در تمام طول تاریخ و در تمامی شئون زندگی خود، تنها یک منبع را برای تولید اطلاعات پیچیده و مشخص می‌شناسیم و آن «هوش» (Intelligence) است. همان‌طور که یک برنامهٔ پیچیدهٔ کامپیوتری، یک قطعهٔ موسیقی فاخر، یا یک متن ادبی عمیق، همگی محصول ذهن یک طراح یا آفرینندهٔ هوشمند هستند، اطلاعات موجود در دنا نیز به یک «امضای هوشمند» در کتاب حیات اشاره دارد. تلاش برای توضیح این پدیده با توسل به شانس و ضرورت، مانند آن است که بخواهیم رمان «جنگ و صلح» را حاصل تایپ تصادفی یک میمون بر روی ماشین تحریر بدانیم! این نه تنها غیرمحتمل، بلکه از نظر منطقی نیز پذیرفتنی نیست. داروینیسم، در مواجهه با این کوه عظیم اطلاعات، به جای ارائهٔ یک مکانیسم خلاق و اثبات‌شده، به فرضیات اثبات‌نشده و امید به اکتشافات آینده پناه می‌برد؛ گویی از ما می‌خواهد به «خدای شکاف‌ها» (God of the Gaps) ایمان بیاوریم، اما این بار خدای شکاف‌های خودشان!

ب) راز سر به مُهر انفجار کامبرین: جهش بزرگ یا آفرینش ناگهانی؟
سوابق فسیلی، که روزگاری امید داروین برای یافتن حلقه‌های گمشده و تأیید نظریهٔ تدریجی‌گرایانه‌اش بود، اکنون به یکی از بزرگترین چالش‌های آن بدل گشته است. در یک بازهٔ زمانی نسبتاً کوتاه از نظر زمین‌شناسی، در حدود ۵۳۰ میلیون سال پیش، در ابتدای دوران کامبرین، شاهد ظهور ناگهانی و تقریباً همزمانِ اکثر قریب به اتفاق شاخه‌های اصلی (Phyla) جانوران در اقیانوس‌ها هستیم. این پدیده، که به «انفجار کامبرین» شهرت یافته، شامل ظهور موجوداتی با طرح‌های بدنی (Body Plans) کاملاً جدید، متنوع و بسیار پیچیده است – از بندپایان اولیه با اسکلت خارجی و ضمائم مفصلی گرفته تا نرم‌تنان و حتی پیش‌سازهای مهره‌داران. نکتهٔ حیرت‌انگیز اینجاست که در لایه‌های سنگی پیش از کامبرین، تقریباً هیچ اثری از اجداد فسیلی روشن و مراحل انتقالی برای این جانوران پیچیده یافت نمی‌شود!

📝 مِیِر این پدیدهٔ شگفت‌انگیز را به مثابه یک «بمب ساعتی» در زیر پایه‌های نظریهٔ فرگشت داروینی می‌داند. مطابق با اصول داروینیسم، تکامل باید به صورت تدریجی، از طریق انباشت تغییرات کوچک و طی میلیون‌ها سال رخ دهد. ما باید انتظار داشته باشیم که درخت حیات، شاخه‌های فراوانی از форм‌های انتقالی را در دوران پیشاکامبرین به نمایش بگذارد که به تدریج به این جانوران پیچیده منتهی شده‌اند. اما آنچه در سوابق فسیلی می‌بینیم، بیشتر شبیه به یک «جنگل ناگهانی» از طرح‌های بدنی کاملاً متمایز است تا یک «درخت با شاخه‌های تدریجی».

📝 پرسش اساسی که مِیِر مطرح می‌کند این است: چگونه سازوکارهای داروینی، یعنی جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی، می‌توانسته‌اند در چنین مدت زمان کوتاهی، این حجم عظیم از اطلاعات ژنتیکی و اپی‌ژنتیکیِ جدید را که برای ساخت این همه طرح بدنی نوین و پیچیده لازم است، تولید کنند؟ این معضل، تنها به فقدان فسیل‌های انتقالی محدود نمی‌شود، بلکه به مسئلهٔ بسیار عمیق‌ترِ «مهندسی اطلاعات» بازمی‌گردد. ایجاد یک طرح بدنی کاملاً جدید، نیازمند نه تنها ژن‌های جدید، بلکه شبکه‌های پیچیده‌ای از تنظیمات ژنی و فرآیندهای تکوینی هماهنگ است. آیا می‌توان تصور کرد که جهش‌های کور و انتخاب طبیعی، به تنهایی و بدون هیچ‌گونه هدایت یا برنامه‌ریزی قبلی، بتوانند چنین شاهکارهای مهندسی زیستی را در یک «چشم به هم زدن» زمین‌شناختی خلق کنند؟ این مانند آن است که از یک انفجار در یک کارخانهٔ قطعات الکترونیکی، انتظار داشته باشیم که یک کامپیوتر فوق پیشرفته و کاملاً کاربردی پدید آید! مِیِر استدلال می‌کند که انفجار کامبرین، به بهترین وجه، به عنوان یک «تزریق اطلاعات» از یک منبع هوشمند قابل تبیین است؛ گویی یک «مهندس بزرگ» در این مقطع از تاریخ حیات، دست به کار شده و طرح‌های بنیادین حیات جانوری را پی‌ریزی کرده است. تلاش‌های داروین‌گرایان برای کم‌اهمیت جلوه دادن این پدیده یا ارائهٔ توضیحات «همین‌طوری» (just-so stories) برای آن، تنها عمق بحرانی را که انفجار کامبرین برای نظریهٔ آن‌ها ایجاد کرده است، آشکارتر می‌سازد. آن‌ها در برابر این «انفجار خلاقیت»، جز سکوت یا فرضیات نامستند، پاسخ قانع‌کننده‌ای در چنته ندارند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

📝حال، پرسش اساسی و ویرانگری که بِهی در برابر نظریه‌پردازان فرگشت قرار می‌دهد این است: این سیستم‌های فوق‌العاده پیچیده و کاهش‌ناپذیر، چگونه می‌توانند از طریق فرآیندهای تدریجی، آهسته و گام‌به‌گام داروینی – که بر جهش‌های کور و تصادفی و سپس انتخاب طبیعیِ مراحل میانیِ "دارای مزیت عملکردی" استوار است – به وجود آمده باشند؟ اگر یک سیستم کاهش‌ناپذیر برای عملکرد خود نیازمند حضور "همزمان" تمامی اجزایش است، پس پیش‌سازهای ناقص و ابتدایی آن، که فاقد برخی از این اجزا بوده‌اند، چگونه می‌توانسته‌اند دارای عملکرد مفید و قابل انتخاب توسط انتخاب طبیعی باشند؟ اینجاست که داروینیسم، با تمام ادعای خود مبنی بر توضیح جامع منشأ حیات، به لکنت می‌افتد و به داستان‌سرایی‌های غیرقابل آزمایش پناه می‌برد. گویی از ما می‌خواهند باور کنیم که اجزای یک ساعت سوئیسی دقیق، یکی‌یکی و به صورت تصادفی کنار هم قرار گرفته و در هر مرحله، این مجموعهٔ ناقص، مزیتی برای بقا ایجاد کرده تا نهایتاً ساعت کامل شود! این سناریو، بیش از آنکه علمی باشد، به یک معجزهٔ آماری شباهت دارد که هیچ شاهد مستقیمی برای آن وجود ندارد. داروینیسم در اینجا به جای ارائه یک مسیر تکاملی محتمل، از ما می‌خواهد به «ایمان کور» به قدرت نامحدود جهش و انتخاب طبیعی، گردن نهیم.

📝 بِهی در آثار بعدی خود، این خط استدلالی را تعمیق و گسترش بخشیده است. در کتاب «لبهٔ فرگشت»، او با تحلیل داده‌های ژنتیکی مربوط به سرعت فرگشت در موجوداتی مانند انگل مالاریا و ویروس نقص ایمنی انسانی (عامل بیماری ایدز)، نشان می‌دهد که حتی در مواردی که فرگشت با سرعت زیادی رخ می‌دهد (مثلاً برای مقاومت در برابر داروها)، سازوکارهای داروینی بیشتر در جهت «شکستن» یا «از کار انداختن» ژن‌ها و مسیرهای بیوشیمیایی موجود عمل می‌کنند، نه در جهت «ساختن» یا «ابداع» ساختارها و عملکردهای کاملاً جدید و پیچیده. او این مرز را «لبهٔ فرگشت» می‌نامد – خط قرمزی که فراتر از آن، توان خلاقهٔ داروینیسم به شدت محدود می‌شود و نمی‌تواند جهش‌های بزرگ و نوآوری‌های اساسی را که برای ایجاد پیچیدگی‌های زیستی لازم است، توضیح دهد. گویی داروینیسم یک مهندس تخریب ماهر است، اما یک معمار خلاق و سازنده نیست.

📝
در کتاب «داروین واپس می‌رود»، بِهی این ایده را با صراحتی بیشتر و با استناد به داده‌های جدید از علم ژنومیک، پی می‌گیرد. او استدلال می‌کند که بسیاری از آنچه ما به عنوان «فرگشت» مشاهده می‌کنیم، در واقع «واپس‌گرایی داروینی» (Darwinian Devolution) است. یعنی تغییرات ژنتیکی که منجر به سازگاری می‌شوند، اغلب از طریق از دست دادن اطلاعات ژنتیکی، غیرفعال شدن ژن‌ها، یا ساده‌سازی سیستم‌های موجود رخ می‌دهند، نه از طریق ایجاد اطلاعات ژنتیکی کاملاً جدید و پیچیده. این مانند آن است که برای سبک‌تر کردن یک اتومبیل مسابقه، صندلی‌ها، سیستم تهویه و حتی موتور آن را حذف کنیم! بله، اتومبیل سبک‌تر می‌شود و شاید در مسیر مستقیم کوتاهی سریع‌تر برود، اما آیا این به معنای «بهبود» یا «پیشرفت» در طراحی کلی آن است؟ بِهی نشان می‌دهد که این تصویر از فرگشت، با روایت رایج و خوش‌بینانه‌ای که داروینیسم را به عنوان یک نیروی همواره سازنده و پیش‌برنده معرفی می‌کند، در تضاد کامل قرار دارد. او با این تحلیل‌ها، نه تنها قدرت خلاقهٔ داروینیسم را زیر سؤال می‌برد، بلکه به طور ضمنی، نیاز به یک توضیح جایگزین – شاید توضیحی که به نوعی «طراحی» یا «هدایت» در فرآیند پیدایش حیات قائل باشد – را مطرح می‌سازد. سکوت یا پاسخ‌های ناکافی بخش عمده‌ای از جامعهٔ علمی در برابر این چالش‌های بیوشیمیایی، خود گواهی بر عمق بحرانی است که بِهی و همفکرانش برای پارادایم مسلط داروینی ایجاد کرده‌اند.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

💢نامه‌ای به برادر دعوتگر

برادر دلسوز و زحمت‌کش داعی،
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!
در روزگاری که برخی جوانان مشغول امور بیهوده یا احیاناً فساد و ناپاکی هستند، وقت ارزشمندت را برای تولید و نشر محتوای دینی صرف می‌کنی. اگر نیت خالصانه داشته باشی و کارت تنها برای خداوند باشد، پاداش فراوانی خواهی داشت، البته با وجود شرطی دیگر...

برای آن که عملی مقبول درگاه حق واقع شود، لازم است که دو شرط برقرار باشد:
1) عمل برای خداوند انجام شده باشد، نه با هدف کسب توجیه یا تمجید دیگران یا تقرب به غیر خداوند.
2) عمل مطابق با شریعت انجام شده باشد، نه هوای نفسی و نظر شخصی.

اگر می‌خواهیم از فعالیت‌های خود در میدان دعوت پاداش ببریم، باید مراقب باشیم که برعکس آن اتفاق نیفتد که به‌جای ثواب، عقاب ببریم. انکار منکر مجوز این را به ما نمی‌دهد که منکرات دیگری را منتشر کنیم. دعوت به دین خدا باید موافق دین خدا باشد و نمی‌توانیم برای جلب مردم به دین، با خود دین مخالفت کنیم. دعوت به دین، عذر یا بهانۀ خوبی برای نشر تصاویر زنان متبرّج یا استفاده از موسیقی نیست. اگر کسی به دین و پیامبرمان (صلی الله علیه وسلم) و دیگر بزرگانمان هتاکی کرد، نباید هتاکی را حتی با هدف نقدکردن پخش کنی. آیا نمی‌ترسی که در قیامت از خستگی‌های دعوت اجری نبری؟

قبل از این‌که عذری بیاوری، این چند نکته را هم بدان:
1) اگر در مسئله‌ای از مسائل وضو و نماز بپرسم، به من خواهی گفت که باید از علما بپرسم. پس در این موضوع هم به علما مراجعه می‌کنیم و از پیش خود توجیهات فقهی ارائه نمی‌کنیم.
2) پیش از این‌که بگویی همه‌جا از این چیزها هست... آن‌چه می‌خواهی بگویی مسئلۀ «عموم البلوی» است که خوشبختانه در این‌جا موضوعیتی ندارد و «عموم البلوی» هم حرام را حلال نمی‌کند و وظیفۀ ما مقابله است نه همراهی!
3) مصلحت کوچکی که بدون استفاده از منکرات به دست بیاید را نمی‌توان با استفاده از منکرات به‌دست آورد و هیچ فقیهی در این نکته مناقشه نمی‌کند. هیچ ضرورتی در کار نیست که ما حرف از خداترسی یا خدادوستی بزنیم و گیتار در پس‌زمینه نواخته شود. هیچ موضوعی بر مسلمانان مشتبه نشده است که بدون نشان‌دادن یک زن بی‌حیا نتوانیم حق را تبیین کنیم. چرا مشکلی که وجود ندارد را حل کنیم؟
4) اگر در سایر عبادت‌ها تابع پیامبر (صلی الله علیه وسلم) باشیم، چرا در دعوتمان راه ایشان و اصحابشان را ادامه نمی‌دهیم و می‌خواهیم راه جدایی برای خود بسازیم؟

{ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ  وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ  إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبيلِهِ  وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ} [النحل: 125]
(ای پیغمبر!) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ایشان به شیوه‌ی نیکوتر مجادله کن؛ بی‌گمان پروردگارت داناتر به حال کسانی است که از راه او منحرف و گمراه می‌شوند و یا این‌که رهنمود و راهیاب می‌گردند.
bit.ly/43lcXKD
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

🔴بزرگ‌ترین عذاب خداناباور (در دنیا)

هیچ عذابی سخت‌تر از پرسش معنای زندگی نیست که خداناباور بدان دچار می‌شود، هنگامی که در خلوت خود، دلش را می‌کوبد یا او را از خواب بیدار می‌کند تا با تازیانهٔ سرگشتگی و فریاد فطرتی او را بیازارد که خبر می‌دهد این جهان نمی‌تواند ساختهٔ بیهودگی باشد.

✍️دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۵٧.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…

رد شبهات ملحدین

🔴مادی‌گرایی (ماتریالیسم) و عقلانیت (خرد)، دو متضادِ جمع‌ناپذیر

🔸سی.‌اس.لویس می‌گوید: «وقتی عقل کاملا به مغز و مغز نیز به بیوشیمی وابسته است و بیوشیمی نیز (در دراز مدت) به جریان‌های بی‌معنای اتم‌ها متکی است؛ پس نمی‌توانم بفهمم که فکر آن عقل‌ها چگونه باید از صدای بادی که از میان درختان می‌وزد، اهمیت بیشتری داشته باشد.» [1]

🔸هالدین (زیست‌شناس تکامل‌گرا و خداناباور) می‌گوید: «اگر فعالیت ذهنی من به‌طور کامل توسط حرکت اتم‌ها در مغزم تعیین می‌شود، پس دلیلی ندارم که گمان کنم باورهایم درست است. در نتیجه دلیلی ندارم که گمان کنم عقلم از اتم تشکیل شده است.» [2]

📚خداناباوری علیه خودش، ص ۶۴.
[1] C. S. Lewis, The Weight of Glory (New York: Zondervan, 2001), p.139.
[2] J. B. S. Haldane, Possible Worlds (NJ: Transaction Publishers, 2009), p.209.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین

Читать полностью…
Подписаться на канал